زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره انسان - علم - معنا

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله کامل درباره انسان - علم - معنا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره انسان - علم - معنا


دانلود مقاله کامل درباره انسان - علم - معنا

 

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :21

 

بخشی از متن مقاله

انسان تقریباً موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن بآسانی صورت نمی گیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمی توان نسبت بخصوصیاتی درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش خاصی بدست نیامده که ما بتوانیم مانند یک مسئله ریاضی تمام اعضاء و اجزاء و روابط او را با یکدیگر و مخصوصاً روابطی که با دنیای خارج پیدا می کند تحت مطالعه قرار می دهیم.

در مورد انسان بسیاری از چیزهاست که مختصراً بدون جواب می ماند، ما می دانیم که همگی از ترکیب انسان و بافته های اعصاب و عضلات و یک رشته تمایلات غرایز مخصوص بوجود آمده ایم اما روابط این تمایلات با سلولهای مغز جزء اسراری است که تا کنون هیچ عالمی روانشناسی نتوانسته است کشف کند.

اگر بخواهیم حقیقت را بگوئیم این انسان غیر حقیقی که ساخته و پرداخته تمدن امروزی است کاملاً شبیه به قصرهای مجلل است که روی کارت نقاشی نشده و ساختگی تر از این انسان آن انسانی است که روی تئوریهای غلط و تخیلات شاعرانه مارکس که می خواست اجتماع آینده دنیا را بنا کند.

انسان دارای دو صورت است:

ما میل داریم همیشه زندگی کنیم و در عین این زندگی می خواهیم آزاد و مستقل باشیم، آن را از سایر موجودات جدا می دانیم، سعی و کوشش افراد انسان همین بوده است که تا سر حد امکان مشکلات زندگی را آسان نماید و چندان توجهی به مسائل مشکل بدن انسان و نیروی مرموز روحی نداشته اند.

اندازه و شکل بدن انسان:

بدن انسان را می توان به نسبت یک اتمی کوچک و یک ستاره عظیم اندازه گرفت یعنی به نسبت اشیائی که ما خود را با آن مقیاس می گیریم بدن انسان کوچک یا بزرگ جلوه می کند. در طول بدن انسان مساوی دویست هزار سلول و بافته های بدن یا معادل دو میلیونه میکروب های معمولی است بشرطی که این سلولها با میکروبها را روی هم قرار بدهیم.

طول عمر انسان:

هر انسان زنده ای با پیروی غریزه حیاتی مایل است که زیاد عمر کند و مخصوصاً می خواهد در دوره عمر خود همیشه جوان باشد یعنی نیروی جوانی در زمان پیری در او وجود داشته باشد پس به چه علت است که تا کنون نتوانسته ایم این راه‌ها را پیدا کنیم.

بعضی عقیده دارند که فعالیتهای زیاد و صرف انرژی بدن باعث کوتاهی عمر می‌شود اشخاصی که زیاد غصه می خورند و زندگی ناراحت و هول انگیزی دارند از عمر طولانی محرومند دسته دیگر معتقدند که زیادی عمر او محال و خارج از قاعده‌ای است و ممکن نیست بشر ناتوان بتواند در این راه موفقیت پیدا کند ولی پیدا شدن چند دسته از مردمانی که صد سال یا بیشتر عمر کرده اند ثابت می کند اگر موجباتی فراهم شود، اشخاص دیگر هم می توانند به آن برسند اما مطلبی که در اینجا مورد توجه است اینست که عمر زیاد در صورتی مفید است که نیروی خیالی انسان به یک نسبت معنی پایدار بماند در صورتی که خلاف این موضوع بیشتر عمومیت دارد یعنی غالب جوانی در دوره جوانی چنان ضعیف و فاقد نیرو می شوند که از پیران و سالخوردگان ناتوان‌تر و بی جان ترند از طرف دیگر اگر بنا باشد تمام مردم با این ضعف و ناتوانی به سن هشت یا نود برسند بسیاری از دانشمندان در مراحل اولیه در مقابل این آرزو با شکست های سخت واجه گردید و کسی نتوانست با هیچ وسیله رمز جوان ماندن را بدست بیاورد.

با این حال و با وجود شکست های متوالی انسان احتیاج دارد و می خواهد همیشه جوان بماند. اما متاسفانه تمدن علمی و پیشروی در عالمی ماده تا مدتی دریچه دنیای روح و حقیقت را بروی انسان بسته بود و چون بطور دائم و مدام با علم ماده سر و کار داشتیم نتوانستیم در این زمینه موفقیتی حاصل نمائیم.

در مرحله اول چیزی که برای ما مسلم است این است که نیرومندی بدن ما همیشه باید حفظ شود اما این نیرومندی و نشاط زندگی تا کنون نتوانسته است حتی یک روز بر عمر انسان بیفزاید و بطوریکه تجربه نشان داد در قرنهای اخیر یک مرد چهل و پنج ساله نیرومند نمی تواند امیدوار باشد که فرضاً عمر او تا سن هشتاد برسد بلکه بطور محسوس مشاهده می شود که بتدریج طول عمر انسان کم می شود.

روابط بدن انسان با دنیای خارج:

انسان بوسیله دستگاه و سلسله اعصاب خود تاثیرات خارج را در بدن ضبط و از راه اعضاء و عضلات خود به خارج پس می دهد برای ادامه زندگی انسان راه باطن بیشتر از راه اعضای خارج خود نبرد می کند- انسان دارای دو نوع سلسله عصبی است یک سلسله عصب مرکزی آن در مغز و بوسیله عضلات بدن پخش می شود دوم سلسله عصب مجهول که برعکس سلسله عصب مرکزی از روی اراده انسان نیست و این سلسله عصب مربوط به سلسله عصب مرکزی است و هر دوی آنها ترکیبات بدن را مجزا و هر کدام با دنیای خارج با یکی از اعضا ارتباط پیدا می کند. سلسله عصب مرکزی شامل مغز سر و نخاع می باشد که مستقیماً با عصب عضلات و غیر مستقیم با سایر اعضا ارتباط پیدا می کند.

یکی از وظایف مهم دستگاه مرکزی پاسخ دادن سریع بتمام تاثیرات خارجی و ایجاد حرکات منظم بدن ما است بطور کلی بوسیله دستگاه عصبی ما می توانیم با دنیای خارج ارتباط پیدا کنیم- اعضای بدن ما، مانند معده، جگر و قلب و غیره تحت اراده ما کار نمی کنند و برای ما تقریباً غیر ممکن است مقدار ظرفیت رگها یا حرکات قلب خود را کم یا زیاد کنیم. استقلال این حرکات بواسطه وجود همان اعصاب حساسه در هر یک از اعضاء است و جریان منظم هر یک بوسیله توده های عظیم سلولها و سلسله‌های اعصاب هر یک از آنها در زیر جلد و سایر قسمتهای بدن صورت می گیرد و به عبارت دیگر هر یک از اعضای بدن دارای دستگاه منظم سلسله عصبی مرکزی و مجهول و حساس است که اجتماع تمام آنها حرکت مستمر اعضا را روی نظم و انضباط غیر قابل انحرافی اداره می نماید.

تجزیه و تحلیل بدن انسان:

بدن انسان در ظاهر جسم مرکبی است که بوسیله اجتماع عظیم نژادهای مختلف سلول که هر کدام از آنها میلیاردها انسان زنده را در بردارند مشغول فعالیت است- این موجودات بیشمار در دریای مواجی از مایعات و مواد شیمیائی که خودشان برای زندگی خود ساخته یا از غذاهای وارده بدن جذب نموده اند شناور می باشند و در عین حال بوسیله سلسله اعصاب به یکدیگر مربوط می شوند بطوریکه ما بدن انسان را بصورت اجتماع عظیم و منظمی تصور می کنیم پس با این ترتیب می توانیم معتقد شویم که بدن انسان با وجود مرکب بودن چون همه آنها باستعانت یکدیگر عمل واحدی را انجام می دهند جسم بسیار ساده ای است.

یکی از فلاسفه اخیر قرن نوزدهم آن قدر تنزل فکر پیدا کرده بود که عقیده داشت خداوند یعنی خالق تمام دنیا یک موجود ریاضی دانی است از تمام موجودات را روی اصول ریاضی از نیستی به عالم هستی آورده است و اگر عقیده او درست باشد باید گفت دنیای ماده و موجودات زنده و خلقت انسان بوسیله این خدا بوجود نیامده است به جای اینکه این تصورات راهی را در مغز خود تقویت نماییم بهتر است در فعالیتهای جسمی و روحی بدن خود مطالعه کرده آن قدر پیش برویم تا بتوانیم به دنیای مرموز را سراسر آمیز عالم خلقت نزدیک می شویم.

رمز موفقیت انسان:

بدن انسان قابل قسمت نیست اگر اعضای بدن انسان را از هم جدا کنیم حیات او قطع می شود. و با اینکه در ظاهر امر غیرقابل قسمت بنظر می رسد معهذا می دانیم که دارای قسمتها و قطعات مختلفی است- بدن انسان هم دارای چنین کیفیتی است و هر کس می تواند با قوه فکر این جسم ساده را برای اینکه بخواهیم بدن انسان را مطابق واقع مورد آ‌زمایش و تحقیق قرار دهیم ناچاریم از تمام رشته های علم استمداد کنیم و همین موضوع یکی از بارزترین و میل اشکالات زندگی ما است مثلاً اگر بخواهیم تاثیرات یکی از عوامل روانشناسی بدن انسان را مورد مطالعه قرار دهیم ناچاریم از علم طب و جراحی و فیزیک و شیمی استمداد کنیم همیشه اینطور است که یک تجربه بسیار ساده اسلوبها و فرضیات و تئوریهای علوم مختلفه مورد استفاده قرار می گیرد.

هنرهای زیبا جزء غرایز انسانی است:

انسانی را که ما به این سادگی نگاه می کنیم و می خواهیم با زحمت و کوشش بسیار بوسیله مجموعه افکار و شیوه مطالعات دانشمندان در خصوصیات محسوس و غیرمحسوس او داخل می شویم این انسان ساده و کوچک دارای یک مشت غرایز و تمایلات مختلف و عجیبی است که معلوم نیست سرچشمه هر یک از این غرایز و تمایلات از کجای انسان و به کمک کدام قوه غیر محصوص تراوش می نماید- هنر انسانی میل دارد مذهبی باشد می خواهد در عالم عرفان قدم بگذارد سعی می کند به قوه مافوق هوش یعنی بقوه مکاشفه و از آنجا به غیب گویی و پیش بینی برسد می‌خواهد جنگ کند تمام این غرایز و تمایلات که شرح دادیم خود به خود در وجود انسان موجود است هرچه از انسان صادر و ظاهر می شود آن چیز در باطن او از روز اول وجود داشته و تا وجود نداشته ظاهر نمی شده منتها در این مدت طولانی نخواسته یا بواسطه عواملی نتوانسته است آن را ظاهر نماید از جمله غرایز عجیب انسانی غریزه هنر نمائی و علاقه به چیزهای زیباست که در اصطلاح روان شناسی نام آن را حس «هنرمندی» یا بفرانسه استیک Eshetig می نامند. این حس عجیب در بین مردمان قدیم غیر متمدن و مردمان امروزی متمدن وجود داشته است و حتی اگر هوش و عقل صحیح هم نباشد این حس در جای خود مشغول فعالیت است زیرا مالیخولیائی‌ها و دیوانگان نیز در هنرهای استعداد دارند.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره انسان - علم - معنا

دانلود مقاله توین بی و کالینگوود، کنش های فلسفی در باب علم تاریخ

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله توین بی و کالینگوود، کنش های فلسفی در باب علم تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله توین بی و کالینگوود، کنش های فلسفی در باب علم تاریخ


دانلود مقاله توین بی و کالینگوود، کنش های فلسفی در باب علم تاریخ

نظریه پردازان اجتماعی بجای تبیین و تمهید واژگان علمی بهمراه بکارگیری پژوهشی روش مند مطابق با مسایل اجتماعی، کوشیده اند وقایع و رخدادهای اجتماعی را با روش های علوم دیگر و با استفاده از قوانین آنها بررسی و تحلیل نمایند. گروهی با تاثیرگیری از علوم طببیعی در صدد بوده اند جامعه را به یک دستگاه مکانیکی تشبیه کنند، گروهی دیگر با عنایت به علوم  زیستی جامعه را به یک سازواره زیستمند مشابه دانسته اند و باز گروهی دیگر با پیروی از علوم عقلی و فلسفی با جامعه همچون یک شخص تعامل کرده اند…

توین بی نیز در این باب، به نوبه خود و در جای دیگری می گوید: « بدون شک تبیین رخدادهای یک جامعه با اتکا به تعریف آن بعنوان یک فرد، ساختار زیستمند و یا یک ترکیب مکانیکی نمی تواند روش مناسبی برای کشف ارتباط جامعه و روحیات شخصی اعضای آن باشد»

این مسایل بخوبی می تواند پاسخگوی انتقادات کالینگوود به روش شناسی توین بی در مطالعه تاریخ باشد

۱- توین بی بخوبی از اصول و مبادی که با اتکا بدانها اثر خویش را به رشته تحریر در آورد، آگاه بود.

۲- توین بی صراحتا منطبق سازی قوانین علوم طبیعی را بر روش شناسی و اصول پژوهش در علم تاریخ رد کرده است. او از سوی دیگر پژوهش جامعه را با نگرش های مکانیکی یا زیستی، کاملا بیهوده و نادرست خوانده است.

حال این سوال مطرح می شود که کالینگوود با چه استدلال و هدفی این انتقادات را به اثر توین بی روا داشته است؟ یکی از اصلی ترین سرنخ های این مساله را باید در اختلاف نظر عمده این دو محقق درباب میزان تاثیرپذیری تمدن غربی از تمدن یونانی جستجو کرد. کالینگوود معتقد بود که « تمدن غرب از طریق اتصال به تمدن هلنیک می تواند هویت خود را بازیابی کند». حال به استنتاج نهایی توین بی در این باب بنگرید: « در حالیکه تداوم و استمرار در مقایسه تاریخ یک جامعه و جامعه ای دیگر، از میزان استمرار و تداوم در دوره های مختلفی از تاریخ یک جامعۀ بخصوص، بسیار کمتر است؛ ارتباط زمانی بین دو جامعه مجزا در دو دوره های متفاوت زمانی- فی المثل تمدن غربی و یونانی-  باعث می شود که ما مجازا ارتباط میان ایندو را «آشکار» و «وابسته بهم» بخوانیم.» در پرتو این استدلالات درباب واقعیت تاریخی، می توان از دیگر استنتاجاتی که علم تاریخ را به مثابه پژوهش در علوم انسانی قلمداد کرده اند، استفاده کرد. دغدغه بجایی ست اگر جوامع را از دو جنبه داخلی و خارجی مورد بررسی قرار دهیم. در جنبه داخلی باید تاریخ حیات آن اجتماع را به بخش های گوناگون و متعددی تقسیم نمود که در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار دارند، این درحالیست که در جنبه خارجی ارتباط این جامعه با دیگر جوامع همجوار، در دو زمینه زمانی و مکانی مورد نظر قرار می گیرد. این نگرش به تاریخ را با جمله ای از لورد اکتون قابل اعتماد می کنیم:

آنچه من از تاریخ جهان، فارغ از تواریخ ملل دریافته ام، ارتباط واضح و پیوستگی دامنه داری در میان ایشان است که نه تنها حافظه را سنگین نمی کند، بلکه روح را جلا می بخشد. به دیگر سخن در این روند دریافته ام که ملل گوناگون متمم و کامل کننده یکدیگرند. تاریخشان نه به خاطر خود آنها، بلکه به دلیل نقشی که در تکمیل تاریخ بشر در زمان و مکان خود داشته اند، برای دیگران نقل شده است.

بنابر این استدلالات و نقل قول ها، اولاً بسیار واضح است که توین بی برآن نبوده است تا «ارتباطی فرمایشی و ساختگی را بین دو رویداد تاریخی برقرار سازد»، از سوی دیگر او با اتکاء و اهمیت دادن به شخصیت ها در نقطه مقابل جایگاه و اصالت اجتماع قرار نگرفته است. ثانیاً علی القاعده توین بی و آکتون نمی خواستند که سخنانی غیر منطقی را بر زبان آورند، پژوهش گرانسنگ، دقیق، کاملا مستند و طاقت فرسای توین بی که نهایتا به نتایج مشخصی ختم شده است، آماج دعاوی منتقدانه و بی پایه و اساس کالینگوود قرار گرفته است.

کالینگوود به صراحت بر عنصر «تداوم» در روندهای تاریخی تاکید کرده و در همین راستا نظر خاص توین بی را در باب تمایز تمدن ها، بیش از یک تفاوت در «مواضع ظاهری» دانسته و آنرا رد کرده است. این انتقاد هم مانند آنچه پیش از این آمد یک ادعای محض است. او بمنظور ایراد گواهی بر این ادعا، از جوامع مایا، یوکاتک و آندی استفاده کرده که از جوامع دیگر تاثیر گرفته و برآنها تاثیر گذارده اند. در حالیکه تاکنون هیچیک از مدافعان نظریه «تداوم تاریخ»
(یا «یگانگی تمدن ها») نتوانسته اند این مساله را ثابت نمایند.

و بالاخره فهم ادعای کالینگوود مبنی بر اینکه مورخین «عوامل جدایی ناپذیر» روندهای تاریخی هستند، برای ما دشوار است. بسیار بعید به نظر می رسد که منظور او از این سخن این باشد که گیبون یکی از عوامل سقوط امپراطوری روم بوده است! احتمالا هدف وی از این بیان، تاکید بر نقش تاریخ گیبون از زوال امپراطوری روم در تشکیل تمدن غربی ست،  توسیدید نیز در تمدن یونانی چنین نقشی را ایفا کرده است. مع الوصف چنین ادعایی نیز کار بسیار دشوار و دور از دسترسی به نظر می رسد. البته در یک احتمال بسیار مبهم و بعید نیز چنین به نظر می رسد که وی برآن بوده تا در یک نگرش کلی و بسیار سربسته نقش هر فرد یا رخدادی را در «روند تاریخ» مد نظر قرار دهد. اگر این احتمال را صحیح بدانیم، الزاما مدعی آن را به نظریه «تداوم تاریخ» پایبند دانسته ایم، و این در حالیست که اثبات و بررسی تاثیر نظرات توسیدید بر زوال تمدن آزتک ها و همچنین تاثیرات ابن خلدون بر تاریخ ژاپن، کار بسیار دشواری به نظر می رسد.

مقاله ای از آرنولد توین بی درباب فلسفه تاریخ

 در کار شرح و توضیح تو کودیدس(2) براى دانشجویان کالج بیلیول(3) [در دانشگاه‏آکسفورد ]بودم که جنگ عمومى 1914 مرا غافلگیر کرد، و ناگهان نورى به قوه فهم من تافت.[فهمیدم‏] که تجربه ما را در جهانمان در آن زمان، توکودیدس نیز پیشتر در جهان خویش داشته‏است. [دیدم ]که اکنون کار او را با درکى نو بازخوانى مى‏کنم ـ معناهایى در الفاظ و احساسهایى‏در پس عبارتهاى او درک مى‏کنم که تا هنگامى که به نوبه خود به بحرانى تاریخى برنخورده بودم‏که به وى الهام بخشیده بود، از آن آگاه نبودم. چنین به نظر رسید که توکودیدس پیشتر این راه‏پیموده است. او و نسل او پیش از من و نسل من به آن مرحله از تجربه تاریخى رسیده بودند. درواقع، امروزِ او فرداى من بوده است. ولى این امر معنایى براى این گاه شمارى باقى نمى‏گذاشت‏ که جهان من «جدید» و جهان وى «باستانى» است. صرف‏ نظر از اینکه گاه شمارى چه مى‏گفت، معلوم مى‏شد جهان توکودیدس و جهان من از حیث فلسفى همروزگارند. پس اگر نسبت راستین‏تمدن یونانى ـ رومى با تمدن غربى چنین بود، آیا امکان نداشت معلوم شود که نسبت میان‏همه تمدنهاى شناخته شده نیز همان است؟

این دیدِ از نظر من تازه درباره همروزگارىِ فلسفى همه تمدنها حتى بیشتر تقویت مى‏شدوقتى در چشم‏انداز اکتشافات محصول علوم فیزیکى غربى جدید ما قرار مى‏گرفت. از زمان‏برآمدن نمونه‏هاى آن نوع جامعه بشرى که ما اکنون به آن «تمدن» مى‏گوییم، پنج یا شش هزارسال مى‏گذشت که در مقیاس زمانى زمین‏شناسى و کیهانزایى، نسبت به ظهور نوع آدمى و عمرحیات در این سیاره و خودسیاره و منظومه شمسى و کهکشانى که منظومه شمسى ذره خاکى درآن بیش نیست و کل پهناى عظیم کیهان، مدتى بى‏نهایت خرد و ناچیز بود. در مقایسه با چنین‏عظمتهاى زمانى، تمدنهاى برآمده در هزاره دوم قبل از میلاد مسیح (مانند تمدن یونانى ـرومى) یا در هزاره چهارم قبل از میلاد (همچون تمدن مصر باستان) یا در نخستین هزاره قبل ازمیلاد (مثل تمدن خود ما) در واقع با یکدیگر همروزگار بودند.

پس آشکار مى‏شد که تاریخ ـ به مفهوم تاریخهاى جوامع بشرىِ معروف به «تمدنها» ـ به‏منزله دهها کوشش موازى و همروزگارى است که تاکنون صورت گرفته است به منظور تعالى‏جستن از سطح زندگى اولیه بشرى که آدمى در آن پس از اینکه به درجه انسانى رسید، بظاهرصدها هزار سال در رخوت و خواب آلودگى ماند ـ چنانکه حتى امروز در جاهاى دور افتاده‏اى‏مانند گینه جدید و تى‏یرا دِل‏فوئگو(4) و منتها الیه شمال شرقى سیبریه به این حالت باقى است.در این نقاط پیشگامان جسور اهل سایر جوامع بشرى که، برخلاف این واپس ماندگان، بتازگى به‏راه افتاده‏اند، هنوز بر سر این جماعات بدوى فرو نیامده و آنها را بر نینداخته یا جذب نکرده‏اند.چیزى که توجه مرا به تفاوت شگفت‏انگیز جوامع مختلف موجود از نظر سطح فرهنگى جلب‏کرد آثار پروفسور تگرت(5)، استاد دانشگاه کالیفرنیا بود. این تفاوتهاى دامنه‏دار همه در ظرف‏مدت کوتاه پنج یا شش هزار رساله اخیر پدید آمده بودند. پس اینجا نقطه نویدبخشى به دست‏مى‏آمد براى تحقیق از نظرگاه زمانى در اسرار عالم.

پس از آن مکث دراز، چه بود آنچه جوامع اندک شمارى را که گام در راه تمدن نهاده بودند، به‏ سوى مقصد اجتماعى و معنوى نو و هنوز ناشناخته‏اى به چنین حرکت زورمندى در آورده بود؟چه بود آنچه آنها را از خواب‏آلودگى و رخوتى برانگیخته بود که اکثر جوامع هرگز از آن بیرون‏نیامده بودند؟

این پرسش هنوز در ذهن من در جوش و غلیان بود که در تابستان 1920 پروفسور نى‏میه(6) (مردى که قبلاً دیدگان مرا بر اروپاى شرقى باز کرده بود) کتاب زوال غرب نوشته اسوالداشپنگلر(7) را به دستم داد. در همان حال که آن صفحه‏هاى سرشار از درخشش بینشهاى تاریخى‏را مى‏خواندم، در اندیشه شدم که آیا پیش از شکل گرفتن کامل پرسشها ـ تا چه رسد به پاسخهاـ در ذهن من، اشپنگلر طومار تحقیق مرا در هم نپیچیده است؟ یکى از عمده‏ترین نکات در نظرمن این بود که کوچکترین حوزه قابل فهم در بررسیهاى تاریخى، کل هر جامعه است، نه‏پاره‏هایى از آن، مانند دولتهاى تک ملیتى در غرب در عصر جدید یا دولتشهرها در جهان یونانىـ رومى که به دلخواه مجزا شده بودند. نکته دیگر این بود که تاریخهاى همه آن نوع جوامعى که‏تمدن نامیده مى‏شوند، به مفهومى خاص موازى و همروزگارند. این نکات در نظام فکرى‏اشپنگلر نیز عمده بود؛ ولى وقتى براى یافتن پاسخ به مسأله تکوین تمدنها به کتاب او رجوع‏کردم، دیدم هنوز کارى باقى است که من باید به انجام رسانم، زیرا به نظر آمد که اشپنگلر در این‏نکته به هیچ وجه روشنگر نیست و بغایت جزم اندیش و پیرو موجبیت علّى است. او عقیده‏داشت که تمدنها همه دقیقاً بر طبق یک جدول زمانى ثابت، برمى‏خیزند و مى‏بالند و راه زوال درپیش مى‏گیرند و سرانجام از هم مى‏پاشند و هیچ توضیحى درباره هیچ یک از اینها داده نمى‏شد.این امر صرفاً یکى از قوانین طبیعت به شمار مى‏رفت که اشپنگلر به کشف آن نائل شده بود، وچون گفته استاد بود، مى‏بایست اعتماد کنى و آن را بپذیرى. این حکم خودسرانه ناامید کننده‏شایسته نبوغ درخشان اشپنگلر به نظر نمى‏رسید، و من در اینجا متوجه تفاوتى در سنتهاى ملى‏شدم. [با خود گفتم ]اکنون که روش آلمانى استنتاج از مقدمات غیرتجربى به جایى نمى‏رسد،ببینیم به وسیله روش تجربى انگلیسى چه مى‏توان کرد. بیاییم تبیین‏هاى بدیل را با توجه به‏واقعیتها بیازماییم و ببینیم از بوته امتحان چگونه بیرون مى‏آیند.

 

شامل 12 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله توین بی و کالینگوود، کنش های فلسفی در باب علم تاریخ

دانلود تحقیق تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

اختصاصی از زد فایل دانلود تحقیق تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری


دانلود تحقیق تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

 

مشخصات این فایل
عنوان: تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 20

این مقاله درمورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری می خوانید :

جهان طبیعت از دیدگاه اقبال
شاید طرز تلقی و نگرش مرحوم اقبال لاهوری نسبت به جهان طبیعت ما را در فهم اندیشه وی دربارة نسبت علم و دین یاری بیش‌تری نماید. زیرا علوم جدید در آغاز مدعی پرده برداشتن از رازهای طبیعت بودند. رازهایی که طی قرون متمادی در پس پرده نهان مانده بودند و حضور عناصر مابعدالطبیعی همچون خدا را تقویت می‌نمودند. اما با این پرده‌دری حضور خدا و فیض الهی در گردش جهان طبیعت کمرنگ جلوه کرد و حتی برخی جهان طبیعت را بی‌نیاز از حضور خداوند دیدند. حال اینجا این پرسش قابل طرح است که اقبال لاهوری چه تصویری از جهان طبیعت ارائه می‌دهد که با نگرش قرآنی و دینی او سازگاری دارد؟
قابل تذکر است که اقبال در زمانه‌ای می‌زیست که دیدگاه‌های نقادانه دانشمندانی همچون وایتهد و اینشتین اولاً آن تصور مکانیکی {‌ماشین وار} از عالم را تا حدود زیادی کمرنگ کرده بود،‌ ثانیاً نظریه ماتریالیستی {مادی‌گرایانه} طبیعت را که تکیه بر فیزیک کلاسیک قرن هفدهم داشت،‌ از کار و اعتبار انداخته بود.
در چنین فضایی زمینه‌ای فراهم شد تا (( مکانیسم کیهانی سرسخت و صلب فیزیک کلاسیک و ماده گرای نرم شود و جهانی زیستمند متشکل از حوادث انرژی را نشان دهد،‌ نه {جهانی متشکل از} ذرات بی جان ماده را. مطالعات جدید از جهان،‌ تصویری به‌حسب میدان‌های نیروی مرتبط دینامیک به دست می‌دهند که جهان را بیش‌تر مثل رقص نشان می‌دهند تا یک بیابان. از نظر بعضی از کیهان‌شناسان و متکلمان این نمایش از واقعیت فیزیکی بافت جهان را در معرض تأثیرگذاری عمیق الهی،‌ به نحوی که ماده‌گرایی علمی اجازه نمی‌دهد، قرار می‌دهد".22 در واقع اقبال با تأسی و تکیه بر چنین دیدگاه‌هایی است که جهان طبیعت را نه ایستا و ثابت بلکه پویا و در جریان دائمی تصور می‌کند گویی "زندگی نمود منحصر به فردی است و مفهوم ماشینی‌گری برای تجزیه و تحلیل آن نارسا است پس اگر نگرش مکانیکی‌وار در تبیین طبیعت نارسا است" 23 چه نوع نگرشی فهم دقیق‌تری را می‌تواند ارائه دهد؟‌ اقبال در این زمینه به دو اندیشمند تکیه می‌نماید، یکی وایتهد و دوم هانری برگسون فیلسوف فرانسوی. اقبال تحت تأثیر وایتهد، نگرشی پویشی (process) به عالم دارد. بدین معنا که جهان را یک کل تصور می‌نماید که اجزا و اعضای آن در پیوند با یکدیگر به کنش و واکنش دائمی مشغول هستند. در نظر اقبال "عالم،‌ عالمی است دائماً بالنده که هر لحظه نمو می‌کند و شکوفا می‌شود. و وحدت اندامی {ارگانیک} اراده،‌ اندیشه و غایت است. بنابراین جهان ما،‌ بی ثبات، کاذب، بی‌ترحم، متناقض و فریب آمیز نیست، بلکه جهان با شعور و باتدبیری است که مسلماً هدفی را دنبال می‌کند... برای عالم حالت نهایی وجود ندارد. عالمی است دائماً در حال بالندگی،‌ خودآفرینی و خودگستردگی، که امکانات و تواناییهای درونی رشد و تکاملش مرز نمی‌شناسد".24

وی همچنین همرأی با برگسون،‌ مادی‌گرایی مکانیستی را طرد کرده و بر آن بوده که زندگی بر طبق یک نقشه ازلی که در ذهن و اندیشه جهانی بوده است، نیست. اقبال نیز با عقیده تقدیر و سرنوشت در نزد مسلمانان اهل سنت که جزییات حوادث عالم بر طبق نقشة معین از پیش طرح شده واقع می‌شود،‌ مخالف است.
از دیگر نکاتی که در این زمینه قابل ذکر است اینکه اقبال،‌ ریشه این جهان ماده را در امر مقدس و روحانی می‌جوید. به طوری که بدون وجود آن امر روحانی، امور مادی،‌ حقیقت و واقعیت نخواهد داشت. "حقیقت نهایی به گفته قرآن روحانی است. و حیات آن به فعالیت دنیایی بستگی دارد. روح فرصت عمل خود را در آن چه طبیعی و دنیایی است پیدا می‌کند. بنابراین هر چه دنیایی است،‌ از ریشه وجود مقدس است. بزرگ‌ترین خدمتی که فکر جدید به اسلام و در واقع به همه دین‌ها کرده،‌ نقادی آن دربارة چیزی است که آن را ماده می‌نامیم. از همین نقادی، این مطلب مکشوف شده است که آنچه تنها مادی است،‌ تا ریشه آن در روحانی کشف نشده باشد،‌ حقیقت و جوهری ندارد. سراسر این ماده پهناور میدانی برای تجلی و تظاهر روح است. همه چیز مقدس است. چنان که پیغمبر اسلام (ص) فرموده است: سراسر زمین مسجد است".26
یکی دیگر از آرایی که اقبال بر اساس نگرش قرآنی خویش نسبت به طبیعت و دیدگاه‌هایی که دانشمندان مسلمان توانستند در پرتو آن نگرش ابراز دارند،‌ این است که قرآن سرمنشأ نظریه‌هایی همچون تکامل و اصل و منشأ انسان و جهان است. او معتقد است آیاتی همچون آیات 68 و 67 سوره مریم و آیات 62-60 سوره واقعه چشم‌انداز و افق ذهنی مسلمانان را به روی چنان نظریاتی گشوده است. برای مثال جاحظ ( وفات 255 ه ) نخستین کسی است که به تغییری که در حیوانات بر اثر مهاجرت یا به طور کلی محیط زندگی،‌ حاصل می‌شود،‌ اشاره کرده است... {و} ابن مسکویه ( متوفی 421 ه ) نخستین متفکر مسلمان است که نظریه روشن و از بسیار جهات جدیدی درباره اصل و منشا انسان آورده است. و یا نگرش جلال‌الدین مولوی "که منشأ فناناپذیری را تکاملی زیست‌شناختی می‌شمرد و مانند بعضی از فلاسفه اسلامی بر آن نبود که بحث در این امر محتاج بر مبانی فلسفی محض است،‌ بسیار طبیعی و با روح اسلام سازگار می‌باشد".27
و در پایان همین مطلب را می‌آورد که جهان امروز محتاج به یک {جلال‌الدین} رومی است که امید را در مردمان برانگیزد و آتش شوق را برای زندگی تیزتر کند. 28
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

بازسازی اندیشه دینی در پرتو هماهنگی علم و دین
دین اسلام و تولد علوم جدید
جهان طبیعت از دیدگاه اقبال
خدا از دیدگاه اقبال لاهوری
نتیجه‌گیری
پی‌نوشت‌ها
منابع‌

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

تحقیق علم شیمی

اختصاصی از زد فایل تحقیق علم شیمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق علم شیمی


تحقیق علم شیمی

8 صفحه

علم شیمی

شاخه‌ای از علوم تجربی است که از یک سو درباره شناخت خواص ، ساختار و ارتباط بین خواص و ساختار مواد و قوانین مربوط به آنها بحث می‌کند. از سوی دیگر ، راههای تهیه ، استخراج مواد خالص از منابع طبیعی ، تبدیل مواد به یکدیگر و یا سنتز آنها به روشی که به صرفه مقرون باشد، مورد بحث و بررسی قرار می‌د‌هند. این علم با ترکیب و ساختار و نیروهایی که این ساختارها را برپا نگه داشته است، سروکار دارد.

شرح تفصیلی درباره چگونگی واکنش‌ها و سرعت پیشرفت آنها ، شرایط لازم برای فراهم آوردن تغییرات مطلوب و جلوگیری از تغییرات نامطلوب ، تغییرات انرژی که با واکنش‌های شیمیایی همراه است،

 

طبقه‌بندی علم شیمی

شیمی محض یا شیمی نظری

درباره شناخت خواص و ساختار و ارتباط خواص و ساختار مواد و قوانین مربوط به آنها بحث می‌کند.

شیمی عملی یا شیمی کاربردی

راههای تهیه ، استخراج مواد خالص از منابع طبیعی ، تبدیل مواد به یکدیگر و یا سنتز آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد.

دامنه علم شیمی

بدین ترتیب دامنه علم شیمی در زمینه‌های نظری و عملی فوق‌العاده گسترش حاصل کرد و نقشهای حساس را در زندگی انسان به عهده گرفت. بطوری که امروزه میزان برخورداری هر جامعه از تکنولوژی شیمیایی ، معیار قدرت و ثروت و رفاه آن جامعه محسوب شده و بصورت جزیی از فلسفه زندگی در آمده است.

حالت‌های ماده

در دماهای عادی ماده سه حالت دارد که تقریباً برای همه شناخته شده است؛ گاز، مایع، جامد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق علم شیمی

تحقیق در مورد شرط قدرت و علم به قدرت بر اجرای تعهد

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد شرط قدرت و علم به قدرت بر اجرای تعهد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شرط قدرت و علم به قدرت بر اجرای تعهد


تحقیق در مورد شرط قدرت و علم به قدرت بر اجرای تعهد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه125

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله خالق اللّوح و القلم و شکر لله جاعل النّور والظلّم و الصّلوه و السّلام علی اشرف اولاد الآدم و سید العرب و العجم ابی القاسم محمد(ص) و علی آله واولاده واولیاء النّعم، من الآن إلی یوم النّدم.

 

مقدمه (تاریخچه و ضرورت بحث و طرح و تقسیم مطالب)

تاریخچه:

سرچشمه قدرت را باید دروجود حضرت حق جستجو کرد که قطره ای از آن را در وجود انسان قرار داد و این چنین،

«قدرت» از مهمترین اوصاف انسان شد. موجودی که خداوند عزّوجلّ او را اشرف مخلوقات آفرید و بر خلقتش مباحات کرد.[1]

پس تاریخ پیدایش این مفهوم راباید همزمان باآفرینش انسان دانست . و انسان، با تمام اوصافش و با فطرت الهی اش[2]موضوع اصلی علوم انسانی من جمله علم حقوق قرار گرفت. چرا که او موجودی اجتماعی بود و رفع حوائج و دفع مضارّ او را به عرصۀ اجتماع کشاند ولی عدۀ کثیری مغلوب خواسته های درونی خویش گشتند و از مسیر حق و عدالت منحرف شدند و اجتماع برای تنظیم روابط انسانی و تعدیل شهوت انسانی، به مجموعۀ قواعد و مقرراتی محتاج گشت که زمینه ساز پیدایش علم حقوق شد.

بسیاری از قواعد و مقررات حقوقی که امروز نیز از طبیعی ترین و فطری ترین مباحث این علم است در جوامع اولیه جنبه مدوّن نداشته است به طوریکه امروزه نیز حقوق یک کشور محدود به حقوق نوشته آن نیست.

بنابراین تاریخچه بسیاری از مفاهیم و مسائل حقوقی را باید در جوامع اولیه و در لا به لای قواعد فطری و طبیعی یافت ولی گروهی بر این باورند که تاریخ واقعی یک مسئله از زمانی آغاز می‌شود که به آن توجه خاص و مشخص شده است ومسئله مورد نظر به عنوان یک موجود علمی درهندسۀ دانش مکان وموقعیتی را اشغال کرده است.

قوۀ تعقّل بشری در همان جوامع ابتدایی اقتضاء آنرا داشت که اگر طرف مقابل قادر بر اجرای تعهد نیست نباید حاضر بر توافق جهت مبادله و معاوضه شود.پس او اگرمی دانست در مقابل کالایی که تسلیم می کند هرگز به عوضی دست نمی‌یابد.

با تکیه بر عقل سلیم خود هرگز حاضر به تسلیم نمی گردید. پس قدرت بر اجرای تعهد به معنای مضیّق آن که فقط محدود به توانایی مشخص متعهد است در جوامع اولیه مدّ نظربوده است. این مفهوم قدیمی از قدرت براجرای تعهد مترادف معنای ظاهری آن ویکی از اوصاف انسان است.[3]

تعالیم آسمانی بر این مفهوم جلایی مذهبی بخشید تا جایی که اگرانسان خود را قادر بر اجرای تعهد نمی بیند هرگز نباید پذیرای تعهدی گردد.[4]

باپیشرفت جوامع انسانی و پیچیدگی روابط و کثرت مبادلات و وسعت معاملات و تشکیل نظام های حقوقی و مجموعه های مدوّن قانونی بسیاری ازقواعد اوّلیه و طبیعی جایگاه خاص خویش را پیدا کرد که تاریخ واقعی حضور یک مسئله حقوقی راباید همین دوران دانست.

حقوق اسلام با محتوایی الهی و گذراندن دوران طلایی نبوّت وامامت به وسیله اندیشه های والای فقهای سترگ علوم اسلامی چنان تجلّی و ژرفای بی مانندی یافت که هم اکنون نیز به عنوان یک نظام مستقل و دقیق و سیستماتیک درکنار دیگر نظام های حقوقی عرض اندام می کند.

بسیاری از فقها باذکاوت خاص بحث «تعذّر» را به تعذّر ابتدایی و تعذّر عارضی یا طاری تقسیم کرده و در عقود مهمی مثل بیع و اجاره در شرایط مبیع و عین مستأجره مقدور التسلیم بودن آنرا تشریح کرده اند.

بین فقها هرچند بسیاری ازمباحث دقیق تعهدات را بطور پراکنده و به تبعیت ازکتب فقهی سابق با پایبندی به سنتّهای تدوین گذشته ، مطرح کرده اند. و باب خاصی را به قواعد عمومی اختصاص نداده اند ولی آنها از نظر محتوی وقدرت استدلال، مسائل و اصولی را بیان کرده اند که امروزه نیز یک محقق، با استدلال و تطبیق می تواند راه حل بسیاری از مشکلات مستحدثه را در آنها بیابد. و این است که حقوق اسلام بعنوان یک نظام مدرن امروز نیز در جامعه علمی معاصر می درخشد.

پیشینه شرط قدرت بر اجرای تعهد در حقوق ایران به زمان تدوین قانون مدنی مربوط است.[5]

با وجود آنکه شرط قدرت وعلم به قدرت بر اجرای تعهد به صراحت در شرایط صحت عقد قرار نگرفت ولی تدوین قانون مدنی که در اوج درایت و مهارت صورت گرفته است نقطۀ عطفی درتنظیم قواعد عمومی قرار دادهاست. هرچند تمام این قواعد بطور کامل جمع آوری نشده است که من جمله شرط قدرت بر اجرای تعهد است، ولی چون فقهاء در عقد بیع که نمونۀ کامل و کهن ترین دادوستدهاست بسیاری از قواعد عمومی را بررسی می کردند، نویسندگان قانون مدنی نیز با همین نگرش سنتی، شرط مزبور را در قالب «قدرت بر تسلیم مبیع» درشرایط مبیع جای

 

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شرط قدرت و علم به قدرت بر اجرای تعهد