زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خیر مقدم کربلا 579

اختصاصی از زد فایل خیر مقدم کربلا 579 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خیر مقدم کربلا 579


خیر مقدم کربلا 579

طرح لایه باز بنر خیرمقدم کربلا و عتبات ، مناسب برای چاپ بنر و افست، طراحی شده در فتوشاپ، در صورت باز نشدن طرح در فتوشاپ های ورژن پایین ، از ورژن CS5 به بعد استفاده نمایید.


دانلود با لینک مستقیم


خیر مقدم کربلا 579

خیر مقدم کربلا 567

اختصاصی از زد فایل خیر مقدم کربلا 567 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خیر مقدم کربلا 567


خیر مقدم کربلا 567

طرح لایه باز بنر خیرمقدم کربلا و عتبات ، مناسب برای چاپ بنر و افست، طراحی شده در فتوشاپ، در صورت باز نشدن طرح در فتوشاپ های ورژن پایین ، از ورژن CS5 به بعد استفاده نمایید.


دانلود با لینک مستقیم


خیر مقدم کربلا 567

خیر مقدم کربلا 575

اختصاصی از زد فایل خیر مقدم کربلا 575 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خیر مقدم کربلا 575


خیر مقدم کربلا 575

طرح لایه باز بنر خیرمقدم کربلا و عتبات ، مناسب برای چاپ بنر و افست، طراحی شده در فتوشاپ، در صورت باز نشدن طرح در فتوشاپ های ورژن پایین ، از ورژن CS5 به بعد استفاده نمایید.


دانلود با لینک مستقیم


خیر مقدم کربلا 575

بنر کربلا کد 8

اختصاصی از زد فایل بنر کربلا کد 8 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بنر کربلا کد 8


بنر کربلا 8

بنر کاملا لایه باز کربلا 

سه بعدی و بسیار زیبا 

 


دانلود با لینک مستقیم


بنر کربلا کد 8

دانلود مقاله تحریفات درواقعه تاریخی کربلا

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله تحریفات درواقعه تاریخی کربلا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


این نوشته خلاصه از کتاب حماسه حسینی جلد اول می باشد که موضوع اصلی بحث آن "تحریفات درواقعه تاریخی کربلا" است. می خواهیم در مورد این مطلب بحث کنیم که در نقل وبازگویی واقعه بزرگ تاریخی عاشورا تحریفاتی صورت گرفته است، امید است که بتوانیم قسمتی از وقایع تاریخ را در این تحقیق باد آور شویم.


معنی تحریف:
اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه؟ تحریف که از ماده "حرف" در زبان عربی است، یعنی متمایل کردن یک چیز ار آن مسیر اصلی ووضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییرو تبدیل است، ولی تحریف مشتمل برچیزی است که کلمه " تغییر" و " تبدیل" نیست.
شما اگر کاری بکنیدکه یک جمله ای، یک نامه ای، یک شعری، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند، یک مقصود دیگری را بفهماند، اینجا می گویند شما این عبارت راتحریف کرده اید.مثلاً شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر می گویید، بعد از آن شخص سخن شما را درجای دیگری نقل می کند،بعد کسی به شما می گوید که فلانی از قول توچنین چیزی نقل کرد؛ شما می بینید آنچه که شما گفته اید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است، او در سخنهای شما کم وزیاد کرده است، قسمتی از گفته های شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمتهایی از خودش برآنها افزوده است و درنتیجه سخن شما مسخ شده و ببرد، می گویند که تحریف کرده است.

انواع تحریف:
تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی است ویا معنوی .تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند مثلا شخصی سخنی به شما گفته است شمایک چیزی از او کم کنید،یا یک چیزی روی گفته او بگذارید،و یا جمله های اورا پس و پیش کنید که معنی اش فرق کند بالاخره درظاهر و در لفظ سخن او تصرف کنید این را می گویند تحریف لفظی. اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگری می توان معنی کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را می گویند" تحریف معنوی " .
در قرآن کریم کلمه "تحریف " (به کار رفته است) مخصوصاً در مورد یهودیها که اینها قهرمان تحریف در جهان اند، نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است نمی دانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد. من شنیده ام بعضی از همین خبرگزاریها ی معروف دنیا(داعی ندارم اسم ببرم ) که دیوراها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل می کنند ، منحصراً مال یهودیهاست، چرا؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دل خودشان می خواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می زند! این خصیصه یهود یگری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.
تحریف از نظر موضوع:
گذشته از اینکه تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی،تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند.یک وقت هست تحریف دریک سخن عادی است ما در نفر با همدیگر حرف می زنیم،حرف عادی،یک کسی نقل میکند،تحریف می کند.
یک وقت هست تحریف دریک موضوع بزرگ اجتماعی است.مثلا تحریف کردن درشخصیتها.شخصیتهایی هستند که قولشان حجت است عملشان برای مردم حجت است،خلفشان برای مردم نمونه است.یک کسی تحریف می کند،سخنی به علی علیه السلام نسبت می دهد که نگفته یا مقصودش چیز دیگر بوده است .این دیگر خیلی خطرناک است. خلقی،خویی رابه پیغیبر،به امام –که مردم از آنها پیروی می کنند –نسبت می دهد در صورتی که خلق او جور دیگر بوده است .تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماعی یک سند است،سند اجتماعی است پشتوانه اخلاقی است،پیشوانه تربیت است ،این دیگر چقدر اهمیت دارد!وای به حال آنکه تحریفات ،چه تحریف لفظی وچه تحریف معنوی ،در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوع عادی نیست.
حادثه کربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است ،یعنی این حادثه در تربیت ما،در خلق و خوی ما اثر دارد حادثه ای است که خود به خود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم. میلیونها تومان پول برای این کار صرف می شود .این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است،بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچکترین دخل تصرفی از طرف مادر این حادثه صورت بگیرد ،حادثه را منحرف می کند،بجای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعا ضرر خواهیم کرد .
نمونه هایی از بعضی تحریفهایی که در لفظ و ظاهرشده است،یعنی در شکل قضیه،در چیز هایی که نسبت داده اند،ذکر می کنم.مطلب آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست .اگر بخواهند روضه های دروغ را جمع کنند ،روضه هایی که می خوانند و دروغ است ،شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود، من فقط به طور نمونه عرض می کنم، و عرض خواهم کرد که من اینها را از چه کتابی درهمین مطلب استفاده کرده ام.
در مقدمه کتاب نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه ای به من نوشته است واز روضه های دروغی که درهندوستان خوانده می شود شکایت کرده واز من خواهش کرده است که یک کاری بکنم، کتابی بنویسم که جلوی روضه های دروغ در آنجا گرفته بشود. بعد مرحوم حاجی به این عبارت ذکرمی کند، می نویسد:این عالم هندی خیال کرده که روضه خوانها وقتی به هندوستان می روند دروغ می گویند،نمی داند که آب از سرچشمه گل آلود است، مرکز روضه های دروغ، کربلا ونجف وایران است. همان مراکز تشیع مرکز روضه های دروغ است.
من به طور نمونه قسمتهایی را عرض می کنم. بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا است، بعضی مربوط به وقایع بین راه است، بعضی مربوط به ایام اقامت در محرم است واغلب مربوط به روز عاشورا است، بعضی مربوط به ایام اسارت اهل بیت است وبعضی مربوط به ائمه است بعد از قضایای کربلا. حال برای هر کدام یکی دونمونه عرض می کنم.

دو مسئولیت بزرگ مردم :
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض کرد: در همه اینها مردم مسئوول اند، یعنی شما مردمی که اینجا
نشسته اید، هیچ خیال نمی کنید که دراین قضیه مسئوول هستید وخیال می کنید که مسئوول فقط گویندگان هستند. دو مسئوولیت بزرگ مردم دارند. یک مسئوولیت این است که نهی از منکر برهمه واجب است. وقتی که می فهمید ومی دانید- ومردم اغلب هم می دانند-که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. ودیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها ومستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلابشود.
روضه خوان بیچاره می بیند که اگر بنا بشود هرچه می گوید از آن راستها می باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می کند. این انتظار را مردم باید از سرخودشان بیرون کنند، (نگویند) فلان روضه خوانی که مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی که کربلا می کند.
نقل کردند یکی از علمای بزرگ دریکی از شهرستانها تا اندازه ای درد دین داشت وهمیشه ایراد می گرفت، می گفت: چرا این حرفهای دروغ را می گویید؟ و می گفتند تعبیرش هم این بود، می گفت: این زهر مارها چیست که بالای این منبرها می گویید؟ یک وقت به یک واعظی گفت: آقا این زهر مارها چیست که می گویید؟ او گفت: غیر از این نمی شود، اگر اینها را نگوییم اصلاً باید دردکان را تخته کنیم وبرویم.
گفت:خیر، اینها دروغ است. تا اینکه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسی بپا کرد وهمان واعظ را دعوت کرد، خودش هم بانی شد. به او گفت: من می خواهم به عنوان نمونه یک مجلسی ترتیب بدهم، توهم باید مقید باشی جز از کتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی، فقط روضه راست بخوانی (گفتند تکیه کلامش هم این بود که از آن زهر ماری ها نگو، یعنی از آن دروغها)، از آن زهر ماری ها چیزی نگویی. گفت: چشم، چون مجلس مال شماست من هم همین طور (عمل می کنم.) شب اول خود آقا در محراب روبه قبله نشسته بود. منبر را هم کنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را کرد، نوبت روضه شد. او مقید بود که جزروضه راست چیزی نخواند. خواند وخواند، مجلس هیچ تکان نخورد وهمین طور یخ کرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست،بعد مردم چه می گویند، زنها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا کربلا شده بود. دید آبرویش دارد می رود. چه بکند؟ آرام وزیر چشمی به او گفت: کمی از آن زهر ماری ها قاطی کن.
یک مسئوولیت بزرگ این مسئوولیت است، (مقاومت در برابر) این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند. این خودش دروغ ساز است ولهذا غالب جعلیاتی که شده است، مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینکه بشود از آن جعل یک گریزی زد واشک مردم را جاری کرد، وغیر از این چیزی نبوده است.


نمونه هایی از تحریفات در شکل این حادثه؛
نمونه اول:
درباره این ماجرا که قاصدی از قاصدهای کوفه برای ابا عبدالله نامه آورده بود این طور نقل کرده اند-یعنی این طور بسته اند، تحریف وجعل کرده اند-که آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. این هم گفت: پس حالا که آقا بیرون می روند، من بروم جلال وکوکبه پادشاه حجاز را ببینم که چگونه است؟ رفت دید آقا خودشان روی یک کرسی مثلاً مرصعی نشسته اند، بنی هاشم روی کرسیهای چنین وچنان نشسته اند، بعد محملها وعماریهایی آوردند، چه حریرها، چه دیباجها، چه چیزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامی سوار این محملها کردند. اینها را می گویند ومی گویند، بعد می گویند اما عصر روز یازدهم اینها که چنین محترمانه آمدند، آن وقت دیگر چه حالی داشتند!
حاجی نوری می گوید: این حرفها یعنی چه؟ این تاریخ است، امام حسین در حالی که بیرون آمد این آیه را می خواند: "فخرج منها خائفاً یترقب" یعنی خودش را در این بیرن آمدن تشبیه می کرد به موسی بن عمران در وقتی که از فرعون فرار می کرد و (از شهر) بیرون می آمد " قال عسی رّبی ان یهدینی سواء السّبیل" . یک قافله بسیار بسیار ساده ای حرکت کرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟ یا عظمت خاندان او به این است که سوار محملهایی شده باشند که آنها را از دیباح وحریر پوشانده باشند، اسبهایشان چطور باشد، شترهایشان چطور باشد، نوکرهایشان چطور باشد؟! کجا بوده یک چنین چیزهایی؟!حالا من به طور نمونه بعضی از قضایایی را که در کربلا نسبت می دهند، عرض می کنم.

نمونه دوم:
از این بالاتر، می گویند: در همان گرماگرم روز عاشورا که می دانیم مجال نماز خواندن هم نبود وامام نماز خوف خواند ، امام فرمود حجله عروسی راه بیاندازید، من می خواهم عروسی قاسم را بایکی از دخترهایم، لااقل شبیهش هم شده، در اینجا ببینم.(حالا قاسم یک بچه سیزده ساله است.) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمی توانم به گور ببرم.شما را به خدا ببینید، یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمی خورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین (می شنویم که) من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم. حالا در یک چنین گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست، می گویند حضرت فرمود که من در همین جا می خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم ویک شکل عروسی هم شده است در اینجا راه بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی شد، عروسی قاسم بود، قاسم نوکدخدا،یعنی نوداماد، قاسم نوداماد؛ در صورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد.
این مرد عالم، حاجی نوری، می گوید: اول کسی که این (قضیه) را در کتابش نوشته است، ملاحسین کاشفی بوده در کتابی به نام " روضه الشهداء" واصل قضیه دروغ وصددرصد دروغ است. سبحان الله! گفت:
بس که ببستند بر اوبرگ وساز گرتو ببینی نشناسیش باز
اگر سیدالشهدا علیه الّسلام بیاید وببیند (او در عالم معنا که می بیند، اگر در عالم ظاهر هم بیاید ببیند) چه می بیند؟ می بیند ما برای او اصحاب ویارانی ذکر کرده ایم که او اصلاً یک چنین اصحاب ویارانی نداشته است. مثلاً در کتاب محرق القلوب- که اتفاقاً نویسنده اش عالم وفقیه بزرگی است ولی در این موضوعات اطلاع نداشته- نوشته است یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود ویک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود. آخر یک کسی هم گفته بود سنان ابن أنس که به قول بعضی سرامام حسین را برید (بیشتر هم می گویند او سر حضرت را برید) نیزه ای داشت که شصت ذرع بود. گفتند آخر نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا از بهشت برایش فرستاده بود! محرق القلوب نوشته است که هاشم بن عتبه مرقال با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده ودر بیست سال پیش کشته شده بود. برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم که نداشته است.

غنای حادثه کربلا از نظر نقلهای معتبر؛
آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقاً در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعه ای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد. من در سابق خیال می کردم که اساساً علت اینکه این همه دروغ اینجا پیدا شده است این بوده که وقایع راستین را کسی نمی داند چه بوده است؟ بعد که مطالعه کردم، دیدم اتفاقاً هیچ قضیه ای در تاریخ-در تاریخهای دور دست مربوط به مثلاً سیزده یا چهارده قرن پیش-به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. معتبرین مورخین اسلامی از همان قرن اول ودوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند واین نقلها با یکدیگر انطباق دارد وبه هم نزدیک است؛ وقضایایی در کار بوده است که سبب شده است جزئیات این تاریخ بماند. یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند وهدفش شناخته بشود این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است. خطبه در آن عصرها حکم اعلامیه را در این عصر داشت. همین طوری که در این عصر در وقایع، مخصوصاً در جنگها، اعلامیه های رسمی بهترین چیز است برای اینکه متن تاریخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه چنین بوده است. خطبه زیاد است، چه قبل از حادثه کربلا چه در خلال حادثه کربلا وچه خطبه هایی که بعد اهل بیت در کوفه، در شام ودر جاهای دیگر ایراد کردند واصلاً هدف آنها از این خطبه ها این بود که می خواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت وقضایا چه بود وهدف چه بود؟ این یکی از منابع؛ یعنی خودش انگیزه ای بوده است که قضایا نقل شود.
قضایای کربلا قضایای روشنی است وسراسر این قضایا هم افتخار آمیز است، ولی ما آمده ایم چهره این حادثه تابناک تاریخی را تا این مقدار مشّوه کرده ایم! بزرگترین خیانتها را ما به امام حسین علیه السلام کرده ایم. اگر امام حسین علیه السلام در عالم ظاهر هم بیاید ببیند، به ما چه می گوید؟می گویند: آن که در آنجا بود که این نیست؟ شما که به کلی قیافه راتغییر داده وعوض کرده اید، آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که من نیستم!
تواریخ معتبر این قضیه را نقل کرده اند که در شب عاشورا اما م علیه السلام اصحاب خودش را در خیمه ای "عند قرب الما" جمع می کرد. معلوم می شود خیمه ای بوده است که آن را به مشکهای آب اختصاص داده بودند واز همان روزهای اول آبها را در آن خیمه جمع می کردند. امام اصحاب خودش را در آن خیمه یا نزدیک آن خیمه جمع کرد. آن خطابه بسیار معروف شب عاشورا را در آنجا امام القا کرد.

عوامل تحریف:
در واقعه تاریخی کربلا تحریفاتی صورت گرفته است، چه از نوع لفظی وچه از نوع تحریف معنوی، وهمین تحریفها سبب شده است که این سند بزرگ تاریخی واین منبع بزرگ تربیتی برا ی ما بی اثر وکم اثر بشود واحیاناً در مواقعی اثر معکوس ببخشد. عموم ما این وظیفه را داریم که این سند مقدس را از این تحریفها که آن را آلوده کرده است، پاک ومنزه کنیم.

عوامل تحریف:
1.اغراض دشمنان
عاملهای تحریف بردوقسم است. یک نوع از عاملهاست که عاملهای عمومی است، یعنی به طور کلی در تواریخ دنیا این نوع عوامل وجود دارد وتواریخ دچار تحریف می کند، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد.مثلاً همیشه اغراض دشمنان خود یک عاملی است برای اینکه حادثه ای را دچار تحریف کند.دشمن برای اینکه به هدف و غرض خودش برسد، تغییر وتبدیلهایی در متن تاریخ می دهد ویا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ می کند که این مطلب نمونه های زیادی دارد ومن نمی خواهم از نمونه های آن بحثی کرده باشم. همین قدر عرض می کنم که در حادثه کربلا هم این نوع از عامل دخالت داشت، یعنی دشمنان درصدد تحریف نهضت حسینی برآمدند. همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان نهضتهای مقدس را به افساد واخلال وتفریق کلمه وایجاد اختلاف وامثال اینها متهم می کنند، حکومت اموی خیلی کوشش کرد برای اینکه چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد.

2.تمایل بشر به اسطوره سازی:
عامل دوم، تمایل بشر است به اسطوره سازی وافسانه سازی. این هم باز در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. در بشر یک حس قهرمان پرستی هست، یکی حسی هست که درباره قهرمانهای ملی وقهرمانهای دینی افسانه می سازد.
(در شبهای عید غدیر که آقای دکتر شریعتی صحبت می کردند، یک بحث بسیار عالی راجع به این حسی که در همه افراد بشر برای اسطوره سازی وافسانه سازی وقهرمان سازی و قهرمان پرستی-آن هم به یک شکل خارق العاده وفوق العاده ای-هست، ایراد کردند.) بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا وشیخ بهائی چقدر افسانه جعل کردند! بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده است،قوای جسمی وقوای روحی اش، یک جنبه فوق العادگی داشت است.
این حس اسطوره سازی خیلی کارهاکرده است. ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم." وان لنا فی کل خلف عدولاً ینفون عنا تحریف الغالین وانتحال المبطلین". ما وظیفه داریم اینهارا از چنگ این افسانه سازها بیرون بیاوریم. حالا برای هرات هرکه هرچه می خواهد بگوید. اما برای حادثه عاشورا
حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آنرا به صورت یک مکتب زنده بداریم، آیا صحیح است که در این داستان این همه افسانه وارد بشود؟!

3.عامل خصوصی:
عامل سوم یک عامل خصوصی است. این دوعاملی که عرض کردم،یعنی غرضها وعداوتهای دشمنان وحس اسطوره سازی وافسانه سازی، در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. ولی در خصوص حادثه عاشورا یک عامل بالخصوصی هست که این عامل سبب شده است که در این داستان بالخصوص، جعل واقع بشود.آن عامل چیست؟
پیشوایان دین از زمان پیغمبر اکرم وزمان ائمه اطهار دستور اکید وبلیغ داده اند که باید نام حسین بن علی زنده بماند، باید مصیبت حسین بن علی هر سال تجدید بشود، چرا؟ بحث در این "چرا" است. این چه دستوری است در اسلام؟ چرا این همه ائمه دین به این موضوع اهتمام داشتند؟ چرا برای زیارت حسین بن علی این همه اهتمام وترغیب است، این همه تشویق است؟ ماباید به این "چرا" دقت کنیم ممکن است کسی بگوید:" این برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد." آیا این حرف مسخره نیست که بعد از هزار وچهارصد سال هنوز حضرت زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟ در صورتی که به نصّ خود امام حسین وبه حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین دیگر امام حسین وحضرت زهرا نزد یکدیگر هستند. این چه حرفی است؟! مگر حضرت زهرا بچه است که بعد از هزار وچهارصد سال هنوز هم دائماً به سرخودش بزند گریه کند، بعد ما برویم به ایشان سرسلامتی بدهیم! این حرفها دین را خراب می کند. حسین مکتب علمی در اسلام تاسیس کرد.حسین علیه السلام نمونه عملی قیامهای اصلاحی است. خواستند مکتب حسین زنده بماند، خواستند حسین سالی یک بار با آن نداهای شیرین وعالی و حماسه انگیزش ظهور پیدا کند، فریاد کند:" الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به والباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاء الله محقّاً" . خواستند "الموت اولی من رکوب العار" (مرگ از زندگی ننگین بهتر است) برای همیشه زنده بماند.خواستند "لا اری الموت الاّ سعادهً والحیاه مع الظالمین الابرماً" برای همیشه زنده بماند. زندگی با ستمکاران برای من خستگی آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست.خواستند آن جمله های دیگر حسین:" خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفناه" زنده بماند،"هیهات منّا الذّلّه" زنده بماند.
خواستند اینها زنده بماند، مکتب حسین زنده بماند، تربیت حسینی زنده بماند، پرتوی از روح حسینی در این ملت بتابد.فلسفه اش خیلی روشن است. گفتند نگذارید این حادثه فراموش بشود. حیات وزندگی شما بستگی به این حادثه دارد، انسانیت وشرف شما بستگی به این حادثه دارد، اسلام را با این وسیله می توانید خوب زنده نگه دارید.
پس ترغیب کردند به این که مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. راست است. عزادارای حسین بن علی واقعاً فلسفه صحیح دارد، فلسفه بسیار بسیار عالی هم دارد. هر چه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص بدهیم بجاست. اما متاسفانه عده ای این را نشناختند، خیال کردند که بدون اینکه مردم را به مکتب حسین علیه السلام آشنا کنیم، به فلسفه قیام حسینی آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند ویک گریه ای را نفهمیده وندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است!

استفاده از وسیله نامقدس برای هدف مقدس:
از این (مطلب) یک مطلب بالاتری پیدا شد، که این نکته را باز مرحوم حاجی نوری در لولوومرجان کاملاً ذکر کرده است و آن این است که عده ای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی را امروزیها در آورده اند-در مکتب ماکیاول وامثال او-که می گویند هدف وسیله را مباح می کند؛ هدفت خوب باشد وسیله ات هرچه شد،شد.
اینها هم گفتند: ما اینجا یک هدف مقدس ومنزه داریم وآن گریستن بر امام حسین علیه السلام است. حالا این گریستن روی چه فلسفه ای است، کاری به آن ندارند؛ باید گریست. بسیار خوب، باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد. هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر یک تغزیه های اهانت آور هم بسازیم درست است یا درست نیست؟ گفتند: اشکی جاری می شود یا جاری نمی شود؟همین قدر که اشک جاری می شود، هرکاری کردید کردید. شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کاری کنیم، به بدن مرد لباس زن بپوشانیم، عروسی قاسم درست کنیم، جعل وتحریف کنیم. گفتند: در دستگاه امام حسین این حرفها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین علیه السلام از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتی، بخشیده است؛ جعل کردی، بخشیده است؛ تحریف کردی،بخشیده است؛ شبیه سازی کردی، بخشیده است؛ به تن مرد لباس زن کردی، بخشیده است؛ هرگناهی که اینجاکردی، بخشیده است. هدف خیلی مقدس است. در نتیجه یک افرادی در این قضیه دست به جعل وتحریف زده اند که انسان تعجب می کند.

تحریفات معنوی حادثه کربلا:
در این بحثی که درباره "تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا" کردیم، عرض کردیم که به طور کلی تحریف بردوقسم است: تحریف لفظی وقالبی، و دیگر تحریف معنوی وروحی؛وعرض کردیم این تاریخچه باعظمت کربلا که به دست ما افتاده است، هم دچار تحریف لفظی شده است، یعنی ما از خودمان برگ و سازهایی بر پیکره این تاریخ بسته ایم که چهره این تاریخ با عظمت ونورانی را تاریک وظلمانی وقیافه زیبای آن را زشت کرده ایم، ونمونه هایی در این زمینه عرض کردیم، وهم متاسفانه این حادثه تاریخی ودر دست ما تحریف معنوی پیدا کرده است، که تحریف معنوی از تحریف لفظی صدبار خطرناکتر است. آنچه که سبب شده است که این حادثه بزرگ برای ما از اثر وخاصیت بیفتد تحریفات معنوی است نه تحریفات لفظی؛ یعنی اثر سوء تحریفات معنوی از اثر سوء تحریفات لفظی بیشتر است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  40  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تحریفات درواقعه تاریخی کربلا