اختصاصی از
زد فایل دانلود مقاله توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
نیاز به دین
بحث اصول عقاید را با طرح سوالی شروع می کنیم :
آیا انسان به دین نیاز دارد؟
قبل از پاسخ این سوال ، لازم است ابتدا نیازهای انسان را ذکر کنیم .
هر انسانی سه نوع نیاز دارد:1
نیاز شخصی 2 نیاز اجتماعی 3 نیاز عالی نیاز شخصی ، مثل نیاز به غذا، پوشاک ، مسکن ، همسر.
نیاز اجتماعی ، اموری است که انسان چون در جامعه زندگی می کند به آنها نیاز دارد. مانند قانون ، مقرّرات و رهبر.
نیاز عالی ، نیاز انسان به شناخت و معرفت است ، که بشر سوالات متعدّدی درباره خود و هستی دارد و می خواهد خیلی چیزها را بشناسد و بداند و درباره آنها اطلاعاتی داشته باشد. مثلا شناخت هستی و مبدأ آن ، شناخت هدف هستی و مقصد و پایان آن ، شناخت راه زندگی و شناخت حقّ و باطل ، از جمله نیازها وخواسته های هر انسانی است .
اکنون بار دیگر سوال قبلی را تکرار می کنیم : انسان چه نیازی به دین دارد؟ پاسخ : در میان انواع نیازهای انسان ، دین ، پاسخگوی نیازهای عالی اوست . انسان ها برای پاسخگویی به نیازهای عالی خود به دین نیازمندند، و دین به سوالات فوق پاسخ می دهد.
دین توضیح می دهد که سرچشمه هستی کجاست ، آفریدگار هستی کیست ، هدف هستی چیست ، معیار شناخت حقیقت کدام است و مسئولیّت ما در این مجموعه چیست .
کدام راه ؟
ما انسان ها، برای سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نیازمندیم و از سه طریق می توانیم برنامه مورد نیاز خود را به دست آوریم . به عبارت دیگر سه راه پیش روی ماست :1
طبق میل و سلیقه خود عمل کنیم .2
طبق خواسته های مردم برنامه خود را تنظیم کنیم .3
خود را تسلیم خدا نماییم و راه خود را فقط از او بگیریم .
راه خود راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّی نیست ، زیرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسیار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خویش است . وجود پشیمانی های بسیار در زندگی ما دلیلی است بر اشتباه بودن راهی که رفته ایم و چه بسیار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت های ما، که بعدا معلوم می شود اشتباه بوده است .
مضافا، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سویی به سویی می برد وخواسته های جدیدی را مطرح می کند، با این وضع آیا صلاح است باز هم در انتخاب راهی که به سعادت یا شقاوت همیشگی انسان مربوط می شود، طبق فکر ناقص وعلم محدود خود عمل کند!؟
راه مردم
راه دوّم نیز در نامطمئن بودن ، دست کمی از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدودیّت که در دانش و اندیشه من بود در نظریه دیگران نیز هست .
همان گونه که من در دام هواها و هوس های خویش گرفتارم ، دیگران نیز همین گرفتاری را داشته و دارند و همان طور که من بارها پشیمان شده و می شوم ، دیگران نیز همین پشیمانی را داشته و خواهند داشت .
از همه اینها گذشته ، هیچ دلیلی وجود ندارد که من از سلیقه خود صرف نظر کنم و دنبال سلیقه های گوناگون دیگران باشم . آزادی خود را رها کرده ، اسیر کسانی شوم که نه حقیقت مرا می شناسند، نه سعادت ابدی مرا می دانند و نه معلوم است که خیر خواهم باشند.
راه دین یا راه برتر راه دین ، راهی است که آفریدگار برای ما قرار داده و بدیهی است که سازنده هر کالایی به مشخّصات و نیازهای آن از دیگران آگاه تر است و بهتر از هر کسی می تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و یا حفظ و نگهداری آن را مشخّص نموده ، اعلام کند.
آیا وجود انسان ، از یک کالای ساخته دست بشر کمتر ویا ساده تر است !؟ راه ما و مقرّرات و قوانین زندگی ما را نیز باید سازنده وخالق ما یعنی خدای بزرگ بیان کند، زیرا او از هر کس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است .
انتخاب راه دین ، سفارش عقل است علاوه بر مطالب فوق ، انتخاب راه دین ، امری کاملا عقلانی ومنطقی است ; زیرا انسان عاقل همیشه احتمال خطر را خصوصا اگر مهم باشد، جدّی می گیرد. در جمعی که به مسافرت می روند، آن کسی بر مبنای عقل و خرد گام برمی دارد که هنگام سفر و احتمال خطر، چیزهایی با خود برمی دارد، طنابی برای بکسل کردن ، زنجیر چرخی برای یخبندان ، جک و زاپاسی برای پنچری ، چراغ قوّه ای برای تاریکی و چوب و چماقی برای حمله دزدی مسلح .
انسان عاقل همواره به پیش آمدهای احتمالی سفر فکر می کند و این وسایل را همراه خود می برد، در مقابل ، افرادی که از عقل خود بهره ای نمی گیرند، سفر را آغاز کرده ، هیچ یک از وسایل مورد نیاز را برنمی دارند. در طول سفر چنانچه مشکلی پیش نیاید و خطری اتّفاق نیفتد. کسانی که این گونه امکانات را همراه خود برداشته اند ضرری نکرده اند; بلکه در طول سفر از احساس آرامش و اطمینان برخوردار بوده اند، امّا اگر نیازی به این وسایل پیش آمد، کسانی که همراه خود هیچ وسیله ای ندارند چه کنند؟ مانند
همین ماجرا برای کسانی که در این دنیا، دین را برگزیده ، دستورهای آن را اجرا می کنند با کسانی که دین را رها نموده و به آداب و اعمال دینی پایبند نیستند، اتّفاق می افتد.
انسان عاقل ، بر اثر گفتار انبیا و بندگان صالح و صادق ، راه پر مخاطره ای را پیش روی خود می بیند، آنان به او گفته اند: روزی فرا می رسد که باید پاسخگوی اعمال خود باشد، پاداش کارهای نیکش را می بیند و به خاطر کارهای زشت و ناپسندش مجازات می شود. پیامبران الهی او را از ارتکاب گناهان باز داشته و انجام اعمال نیک را به او سفارش کرده اند.
به او گفته اند: سالی یک ماه رمضان ، روزه بگیرد. به جای آنکه شراب بنوشد از خود انگور استفاده کند و روزی چند دقیقه در برابر خالق خویش نماز گزارد و به جای بی حرمتی به ناموس دیگران ، ازدواج کند و عفّت خود را حفظ نماید.
حال اگر این وعده و وعیدها راست نبود و قیامتی به وجود نیامد و سوال و جواب و پاداش و مجازاتی در کار نبود، کسی که در دنیا دیندار بوده ، مقرّرات و دستورات دین را مراعات نموده ، هیچ ضرری نکرده است . بلکه حداکثر به اندازه ای که فرد بی دین ، اوقات خود را صرف کارهای بی ارزش نموده است ، فرد دیندار نماز خوانده ، یادستوری دینی را انجام داده است ، امّا اگر قیامتی در بین بود، که به هزار و یک دلیل هست آن وقت افراد بی دین ، و غیر مذهبی و لاابالی چه خواهند کرد؟! بنابراین مذهبی ها به هر حال برنده اند و افراد لاابالی و غیرمذهبی ، در معرض خطر و ضرر قرار دارند.
البتّه روشن است که انجام اعمال دینی و پایبند بودن به آداب آن ، صبر و استقامت می خواهد، فرد دیندار برای انجام تکالیف دینی خود باید متلک های افراد لاابالی را تحمّل کند، بویژه افرادی که در میان خانواده ها و دوستان غیر مذهبی به سر می برند باید تحمّل بیشتری داشته باشند.
قرآن کریم می فرماید: روش مجرمان و خلافکاران ، این است که به مومنان می خندند. و هرگاه از کنار دینداران می گذرند (آنها را مورد تمسخر قرار داده و) به یکدیگر چشمک می زنند. و زمانی که به نزد حزب و باند و گروهشان برمی گردند، مسرورند. (به اصطلاح پشت سر مومنان صفحه می گذارند.) و هنگامی که آنها را می بینند می گویند: اینها گمراهند. (1) قرآن در این آیات به چهار نوع برخورد زشت خلافکاران ، اشاره می کند: خندیدن ، غمزه کردن ، فکاهی گفتن و نسبت گمراهی دادن . آنگاه در ادامه می فرماید: در روز قیامت نیز مومنان به آنان خواهند خندید! آری ، در روز قیامت آشکار می شود که زیانکار واقعی چه کسی است !
انتخاب راه دین ، مطابق فطرت است
فطرت ، بر وزن خلقت و به معنای آن است . هر نوع احساسی در انسان که در پدید آمدن آن ، استاد و مربّی و تمرین نقش نداشته ، و امری دائمی و همیشگی ، در همه مردم ، همه مکان ها و همه زمان ها باشد، از آن احساس ، گاه به فطرت و زمانی به غریزه تعبیر می شود. البتّه معمولا غریزه به آن سری از احساسات و تمایلات گفته می شود که در حیوان و انسان ، هر دو باشد، مانند احساس گرسنگی و تشنگی . آری ، نشانه فطری بودن یک موضوع همان عمومیّت آن است . مثلا علاقه مادر به فرزند، فطری است ، یعنی احساسی است که بدون معلّم و مربّی و تلقین ، در آفرینش او نهفته شده و عمومیّت دارد، یعنی در هر زمان و مکان و در هر رژیم و نظامی ، این علاقه را در مادران خواهید یافت .
البتّه ممکن است عواملی سبب شدّت و ضعف آن احساس شود، زیرا گاهی یکی از احساسات درونی بر دیگری پیروز می شود. در انسان ، هم علاقه به مال هست و هم علاقه به خوشی و سلامتی ، ولی این علاقه ها در همه افراد یکسان نیست ، بعضی مال را فدای جان و بعضی جان را فدای مال می کنند. همان گونه که در میان اعراب جاهلی ، علاقه به آبرو و خیال اینکه داشتن دختر ننگ است ، سبب می شد که پدر از علاقه به فرزند دست کشیده ، با دست خود، دخترش را زنده به گور کند.
بنابراین ، معنای فطری بودن ، آن نیست که انسان در عمل نیز دائما دنبال آن برود زیرا چه بسا فطرتی روی مساله فطری دیگر را بپوشاند.
یکی از آثار مساله فطرت ، احساس افتخار است . کسی که روی مرز فطرت گام بر می دارد در خود احساس آرامش می کند، مادری که فرزند خود را در آغوش گیرد، احساس غرور می کند و حتّی به مادری که به فرزند خود بی مهری کرده انتقاد می کند، آری ، آن افتخار و این انتقاد همه از آثار فطرت است .
دین فطری یعنی چه ؟
هنگامی که می گوییم دین فطری است ، یعنی مایه ها و ریشه های دین در نهاد هر بشری نهفته است . اصول و فروع دین ، اخلاق و معارف و مبانی دین با خلقت و فطرت انسان هماهنگ است . انسان ها در هر سن و سالی که باشند و در هر زمان و مکانی که زندگی کنند، می خواهند بدانند سرچشمه هستی کجاست ؟ این ، همان ریشه توحید است .
انسان می خواهد کسی او را راهنمایی کند، حقّ و باطل را برای او بگوید، او در درون احساس می کند به راهنما نیاز دارد، و این ریشه نبوّت و امامت است.
پاداش دادن و کیفر کردن ، همچنین انتظار پاداش و کیفر در برابر خوبی ها و بدی ها در درون هر انسانی وجود دارد. اگر شما گلی به کودکی دادید، لبخند می زند و اگر او را اذیّت کردید، اخم می کند و می گرید. آن لبخند و این اخم ، پاداش وکیفر عمل شماست واین عکس العمل فطری ، ریشه اعتقاد به معاد است.
تشکّر از ولیّ نعمت و اظهار خضوع در مقابل کسی که به انسان خدمتی کرده ، ریشه عبادات و نماز است .
توجّه به محرومان و مستمندان و علاقه به رفع مشکلات همنوعان ، ریشه خمس و زکات و انفاق است .
توجّه به نجات یک انسان گرفتار و کسی که در خطر است و علاقه به سعادت دیگران ریشه امر به معروف و نهی از منکر است .
البتّه نحوه انجام عبادات و اینکه مثلا نماز را چگونه و چند رکعت بخوانیم و با چه زبان و شیوه ای انجام دهیم ، تعبّدی است و باید ببینیم راهنمایان و رهبران دینی چه شیوه ای را برای ما بیان کرده اند.
فطرت در قرآن
کلمه فطرت یک بار در قرآن آمده ، ولی آیات متعدّد در مورد امور فطری است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم :1
آیاتی مثل آیه (اشتروا الضلالة بالهدی ) (2) ، آنان هدایت را دادند و گمراهی را خریدند. که معلوم می شود انسان هدایتی فطری داشته ولی آن را با گمراهی معاوضه کرده است .2
آیاتی مانند آیه (نسوا اللّه ) (3) ، خدا را فراموش کردند. که بیانگر این مطلب است که اعتقاد به خدا وجود داشته ولی آنها فراموش کرده اند.3
آیاتی که از بازگشت به خویشتن سخن می گوید. (یا ایها الّذین آمنوا علیکم انفسکم ) (4) و (أتاّمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم ) (5) 4
آیاتی که ندامت و پشیمانی انسان را بیان می کند. (یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلانا خلیلا) (6) 5
آیات ذکر و تذکّر، که در مورد یاد و یادآوری است . (و ذکّرهم بایام اللّه ) (7) و (وذکّر فانّ الذکری تنفع المومنین ) (8) 6
سوالاتی که قرآن از انسان می کند. از طرح این سوالات معلوم می شود که انسان در درون خود مطالبی را می فهمد و می شناسد. (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انّما یتذکّر اولوا الالباب ) (9) 7
آیاتی که می گوید: کجا می روید؟ (انّی توفکون ) (10) این آیات بیانگر این است که انسان همانند ظرف خالی نیست که از بیرون پر شود، بلکه دارای اندوخته ها و ذخایر درونی است .8
آیاتی که می گوید: انسان بر نفس خودش آگاه است . (بل الانسان علی نفسه بصیرة) (11) 9
آیات عهد و پیمان و میثاق انسان با خدا. (ألم أعهد الیکم یا بنی آدم ) (12) سوال : اگر اعتقاد به خدا فطری است ، چرا عدّه ای به دین و خدا معتقد نیستند؟ پاسخ : دین فطری است ، لکن ممکن است برخی در شناخت سرچشمه هستی اشتباه کنند، مانند نوزادی که در جستجوی شیر و در صدد یافتن سینه مادر برای مکیدن است ، ولی به جای آن پستانک می مکد.
علاوه بر آنکه امور فطری گاه ممکن است تحت الشّعاع امور دیگر واقع شود.
فطرت ، گاهی کاملا آشکار و گاهی غبار آلود است . در اینجا مناسب است از چیزهایی که مانع درخشش فطرت است و چون تکّه ای ابر و یا توده ای غبار روی امور فطری را می پوشاند نام ببریم .1
تقلید کورکورانه از دیگران .2
رفاه گرایی و غوطه ور شدن در مادّیات .3
تاثیرپذیری از محیط. حضرت موسی (ع) به اتّفاق قوم خود که خداپرست بودند، وارد منطقه ای شد که مردم آن بت می پرستیدند، همین که نگاه قوم موسی به آنها و بت هایشان افتاد، به حضرت گفتند: برای ما نیز خدایی از بت قرار ده ، (اجعل لنا الها کما لهم آلهة) (13) 4
رفیق بد. چه بسا فردی خودش ، خوب و بد را می فهمد و می داند، امّا رفیق بد، او را منحرف می سازد. قرآن می فرماید: انسان گمراه در روز قیامت می گوید: (یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلانا خلیلا . لقد اضلّنی عن الذّکر) (14) ای کاش فلانی را دوست نگرفته بودم ، او مرا از یاد خدا غافل و منحرف ساخت .5
تبلیغات سوء. ممکن است با تبلیغات مسموم ، کارهای پسندیده ، ناپسند و امور ناپسند، پسندیده جلوه داده شود. مانند تبلیغات فرعون مبنی بر خدایی خویش ، (أنا ربّکم الاعلی ) (15) که مورد پذیرش قوم او قرار گرفت .6
تهدید و ایجاد ترس و دلهره از سوی مخالفان دین .7
خود باختگی در برابر افکار و عقاید دیگر مکاتب .8
پیروی از هنرمندان منحرف . هنگامی که حضرت موسی (ع) برای مناجات و دریافت وحی به کوه طور عزیمت فرمود، سامری که یک هنرمند بود از این فرصت استفاده کرد و با ساخت گوساله ای ، مردم را گوساله پرست نمود. (فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار) (16) 9
اکثریّت گرایی . گاهی انسان خود می داند مطلبی باطل و نارواست ، امّا به خاطر اینکه اکثریّت آن را می پسندند، بر اساس ((خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو)) از جامعه پیروی و تبعیّت می کند.10
وسوسه های شیطانی .11
تمسخر شنیدن . گاهی انسان به خاطر احتراز از تمسخر دیگران ، از بیان دریافت های صحیح خود دست بر می دارد.12
هوا و هوس . تمایلات نفسانی و پیروی از غرائز، از بروز امور فطری جلوگیری می کند.
عوامل شکوفایی فطرت
در مقابل عواملی که فطرت آدمی را تحت الشّعاع قرار می دهند، عواملی هستند که فطرت را شکوفا کرده ، آن را جلا بخشیده ، و درخشنده می سازند. اکنون به بیان برخی از آنها می پردازیم .1
احساس خطر. بسیاری از انسان ها تا هنگامی که به رفیق و پول و زور، یا پست و پارتی وابسته اند، به فطرت و امور فطری از جمله خدا توجّهی ندارند، امّا همین که دستشان از ابزار و وسایل ظاهری قطع شد و یا از کمک آنها ناامید شده و احساس خطر نمودند، به فطرت خود باز می گردند.2
مشکلات . درگیری با گرفتاری ها، انسان را متوجّه امور فطری می کند.3
یاد نعمت های الهی . توجّه و تدبّر و تفکّر در نعمت های الهی ، فطرت را شکوفا می کند.
امتیازات دین
اکنون که نیاز به دین روشن شد، مناسب است به طور خلاصه ، امتیازات دین را ذکر کنیم :1
دین قداست دارد. زیرا دین ، قانون خداست و قانون خدا مقدّس است .2
دین با فطرت همراه و هماهنگ است . چنانکه توضیح دادیم .3
دین با عقل سازگار است . چنانکه توضیح دادیم .
4 دین جامعیّت دارد. دین برای تمامی مسایل زندگی انسان ، برنامه و دستور دارد.
از قبل از ولادت تا پس از مرگ ، وظایف ، مسئولیّت ها و کارهایی را که باید انجام و یا ترک شود، همه را متذکّر گردیده است .
صدها آیه قرآن و هزاران حدیث از پیشوایان ، تکالیف و وظایف ما را در رابطه با خدا، جامعه ، خانواده ، دوستان و همسایگان و حتّی حیوانات و محیط زیست روشن و مشخّص نموده است . همچون آداب انتخاب همسر، مراسم عقد و ازدواج ، دوران بارداری ، تغذیه مادر، زایمان ، نامگذاری ، عقیقه ، لباس و تغذیه کودک ، خواب و گریه کودک ، مسئولیّت پدر و مادر، صمیمیّت با کودک ، آموزش و تریبت کودک ، و دوران جوانی ، پیری ، بیماری و مرگ .
علی (ع) در نامه بیست وپنج نهج البلاغه به مسئول دریافت زکات دستور می دهد: هنگام مراجعت در سوارشدن بر شترانی که از بابت زکات دریافت نموده ، عدالت را مراعات کند! آری دین جامع ، حتّی در سوار شدن بر مرکب ، به عدالت سفارش می کند.
روایات می گوید: هنگام دوشیدن شیر از پستان گاو، حقّ گوساله را مراعات کنید و شیر مورد نیازش را در پستان مادر باقی بگذارید.
فقط در مورد لباس ، ده ها دستور وجود دارد. از نوع لباس ، رنگ وجنس آن ، بهداشت لباس ، بافت و دوخت آن و ... .5
دین از سرچشمه وحی است . در دین ، هواها و هوس ها، غرائز، محدودیّت ها، باند بازی ها و حزب گرایی ها راهی ندارد و تمامی دستورهای دین از وحی الهی سرچشمه می گیرد.
کارایی دین
شاید بتوان طرح کلّی دین را برای ساختن جامعه ای پویا و رو به رشد، به کارهایی که برای ساختن یک وسیله نقلیه برای حرکت به جلو انجام می دهیم تشبیه کرد. ما در ساختن یک ماشین چند مرحله را طیّ می کنیم :1
اوّل معدن آهن را کشف می کنیم .2
معدن کشف شده را استخراج می کنیم .3
مواد را ذوب می کنیم .4
قطعات ماشین را می سازیم .5
قطعات ساخته شده را مونتاژ و به یکدیگر متّصل می کنیم.
و در نهایت با یک راننده ماهر، اتومبیل ساخته شده را هدایت می کنیم.
دین نیز همین پنج عمل را روی انسان انجام می دهد:
کار اوّل
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی