زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مفهوم ژئومورفولوژی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله مفهوم ژئومورفولوژی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مفهوم ژئومورفولوژی

 

ژئومورفولوژی کلمه ایست که دارای ریشه یونانی می باشد و به معنای شناخت شکل زمین است .در واقع این علم به توضیح در مورد اشکال هندسی سطح زمین وچگونگی بوجود آمدن آنها و تغییرات این اشکال در بسترهای گوناگون می پردازد و در این راستا از مفاهیم قوانین ودانشهای گوناگون بهره می گیرد. مدت زمان زیادی از تدوین آن به عنوان یک دانش قانونمند و مستقل از سایر علوم نمی گذرد البته نمی توان بین علوم و دانشها جدایی محض قائل بود و امروزه تبیین قوانین و نظریات در گرو قائل شدن ارتباط بین دانشهای مختلف است. بعضی معتقدند که ژئومورفولوژی از بستر زمین شناسی و جغرافیا برخواسته است اما در واقع دانشی ا ست که تاثیرات متقابل لیتوسفر - اتمسفر - بیوسفر و دیگر لایه های کره خاکی را مورد مطالعه و تحقیق قرار می دهد و این مطالعه و نتایج آن ما را در یافتن تصویری روشن ازشکل گذشته زمین و روند حاکم بر آن که منجر به ایجاد شکل کنونی شده است یاری می دهد.
در واقع این علم داده های سایر علوم را به صورتی کا ربردی مد نظر قرار داده تا تصویری منطقی از روند شکل گیری ناهمواریهای زمین ارائه دهد. علومی همچون :زمین شناسی - شیمی - فیزیک - زیست شناسی و .... از جمله دانشهایی هستند که این علم را در مسیر ارائه تصویری واضح از اشکال یاری می رسانند . شاید به همین خاطر است که بسیاری از ژئومورفولوژیستهای بزرگ یا شیمیدان بوده اند یا زمین شناس و یا ..... اما در تبیین شکل گیری ناهمواریها اجزا و عناصری نیز مورد استفاده این علم قرار می گیرد که از این قبیلند: اقلیم - دینامیک درونی و بیرونی - ساختمان زمین و اثرات فرسایشی و غیره که هر کدام به نحوی باعث تثبیت و تغیر در اشکال می گردند و نحوه اثر آنها در بسترهای مختلف می تواند متفاوت باشد .اهمیت این دانش از آنجاست که می توانیم به وسیله آن در مورد آینده زمین قضاوت کنیم زمین یعنی مکان زندگی بشر که لازمه استفاده و زندگی درست در آن در برخورد صحیح با آن و برنامه ریزی و آمایش صحیح می باشد و به خاطر همین اهمیت است که امروزه این دانش به صورت رشته ای مستقل در مدارس و دانشگاههای جهان تدریس میشود و هر روز بر تنوع و گوناگونی عرصه ها ی مطالعاتی آن افزوده شده و یافته های آن به صورت کاربردی مورد استفاده سایر علوم قرار می گیرد.
● ژئومورفولوژی Geomorfelogos
▪ ریشه لغوی
ژئومورفولوژی علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین است ، این واژه از زبان یونانی گرفته شده و از سه جز Geo به معنی زمین ، Morphe به معنی شکل و Logos به معنی شناسایی ترکیب یافته است.
ژئومورفولوژی جدید بیشتر مبتنی بر مقایسه سیستماتیک اشکال ناهمواریها و نهشتههایی است که موجب تعیین سن آنها میگردد و همچنین تعیین اشکال اولیه و اصلی ناهمواریها و بالاخره شناسایی فرآیندها و محیط موورفوکلیماتیک هنگامی که ناهمواریها را بوجود آوردهاند، مورد توجه میباشد.همچنین ژئومورفولوژی از مطالعات آماری برای بررسی اشکال ناهمواریها بهره میگیرد و سعی دارد در تحول ناهمواریهای زمین علیرغم پیچیده بودن مساله دینامیک طبیعت ، سهم فرآیندهای مختلف ناشی از آب و هوا و پوشش گیاهی و ماهیت سنگها و ساخت زمین و تغییر شکلهای تکتونیکی و میراث مراحل اولیه تکامل را از نظر دور ندارد.
● تاریخچه
این علم از دیرباز به وسیله جغرافی دانان یونانی بیآنکه عنوان مشخصی داشته باشد شناخته شده بود و بعدها در دوره رنسانس ، لئوناردو داوینچی و برنارد پالیسی در گسترش آن پیش قدم شدند. لئورناردو واوینچی در یادداشتهای خود از روابط مهمی که بین ابعاد درهها و رودخانهها وجود دارد سخن میگوید و در قرن نوزدهم ژئومورفولوژی یکی از شاخههای سیستماتیک علوم مربوط به زمین میگردد.
● سیر تحولی و رشد
کاربرد ژئومورفولوژی در اوایل قرن ۱۹ بوسیله مهندسین هیدرولیک که مامور ایجاد کانالهای آبی و تنسیق رودخانهها بودند، مورد توجه قرار گرفت و ژئومورفولوژی دینامیکی نیز در تنظیم طرحهای ایمنی و حفاظت راهها مورد توجه مهندسین عمران ناحیهای واقع شد، از جمله مهندس سورل در سال ۱۸۷۲ تئوری جدیدی در مورد چگونگی تحول و تکامل و دگرگونی رودخانهها ارائه داد. و مهندس دوس آب شناس معروف در سال ۱۸۴۱ مفهوم نیمرخ متعادل رودخانهها را بیان داشت.جنگل انان نیز به نوبه خود دریافتند که در جهت مبارزه علیه فرسایش خاک به وسیله سیلابها میتوان از علم ژئومورفولوژی کمک گرفت و به همین منظور در قرن نوزدهم درخت کاری حوضههای سیلابی متداول گردید.
پژوهشهای علمی ژئومورفولوژی از اواخر قرن ۱۸ آغاز گردیده بود و سوسور اهل ژنو ضمن بررسی یخچالها و اشکال نهشتههای یخچالی دریافته بود که گسترش یخچالها در گذشته فوق العاده بیشتر از عصر حاضر بوده است : مطالعات نامبرده درقرن ۱۹ به وسیله یک سوئیسی دیگر به نام آگاسیز دنبال شد.
زمین شناسان نیز به نوبه خود در جهت تعیین تاریخ زمین شناسی ، تحول ناهمواریها را مورد توجه قرار دادهاند. چنانچه در اواخر قرن ۱۸ هوتون مبتکر این روش بوده و تحقیقات نامبرده چند سال بعد به وسیلهپلیفر و جیکی و لئیل تعقیب شده است. در اواسط قرن ۱۹ زمین شناسان انگلیسی اولین کسانی بودن که مفهوم پیدایش دشتگون را بیان داشتهاند.در کشور فرانسه ژنرال دولانوئه و مارژری که اولی توپوگراف و دیگری زمین شناس بود، اشکال کلاسیک ناهمواری ژورایی را با توجه به ساختهای چین خورده آن بررسی کردهاند و در سال ۱۸۸۸ کتال جالبی تحت عنوان مقدمهای بر ژئومورفولوژی به چاپ رسانیدهاند.در اتازونی ، کشف قسمتهای نیمه خشک غرب به پوول اجازه داد که ضمن بازبینی زمینی کیفیت تخریب رودخانهای را در کانیون کلرادو تجزیه و تحلیل کند، و همچنین ژیلبرت در این زمینه مکانیزم آبهای جاری را تعیین کرده و ماک جی نیز نقش آبهای جاری سفرهای شکل را بررسی نموده است.این قبیل بررسیها بعدا به وسیله ویلیام موریس داویس تئوریسین معروف تکمیل گردیده و نامبرده تئوری معروف سیکل فرسایش را پیشنهاد میکند و با ارائه این تئوری ، ژئومورفولوژی وارد مرحله جدیدی میشود و داویس شخصیت علمی جهانی پیدا میکند.
● قلمرو ژئومورفولوژی
▪ در مطالعه ناهمواریهای پوسته جامد زمین میتوان سه ناحیه به شرح زیر تشخیص داد:
۱) زمینهایی که در آب فرو رفتهاند (اعماق دریاها و دریاچهها).
۲) زمین هایی که خارج از آب هستند یعنی خشکیها.
۳) ناحیه تلاقی این دو یعنی ساحل که خود قلمرو ویژهای است.
● انواع ژئومورفولوژی
▪ ژئومورفولوژی ساختمانی :
ژئومورفولوژی ساختمانی از ماهیت سنگها و طرز قرار گرفتن آنها و پدیدههایی که از عمل تکتونیک (مانند خمیده گیهای طبقات ، شکستگیها ، چینها و...) حاصل میشود ، بحث میکند که میتوان گفت قسمت عمده شکل گیریهای پوسته زمین به وسیله این علم شناخته میشوند.
▪ ژئومورفولوژی فرسایشی : گروه دیگر مانند آبهای جاری ، باد ، یخچالها که موجب کنده کاری ناهمواریها گشته و کم و بیش موجب تخریب و از بین رفتن آنها میگردند، مطالعه این گونه عوامل ، ژئومورفولوژی فرسایشی را تشکیل میدهد که گاهی به آن با کمی تفاوت در معنی عبارت ژئومورفولوژی دورهای اطلاق میشود
● ارتباط ژئومورفولوژی با سایر علوم
بین ژئومورفولوژی و سایر علوم ازجمله خاک شناسی ، هیدرولوژی و اکولوژی و آب و هوا شناسایی روابط بسیار نزدیک وجود دارد. زیرا عوامل این قبیل علوم بیشتر در سطح زمین موثرند. به علاوه مطالعات ژئومورفولوژی یک ناحیه با دانستن اطلاعات حاصله از علوم ذکر شده آسانتر میگردد.
زمین یکی از سیاره های منظومه شمسی است.تقریبا شلجمی شکل (بیضوی) ،به مقدار کم در قطبین مسطح و هموار،ابعاد آن :حداکثر ۱۲۷۵۶ کیلومتر،حداقل ۱۲۷۱۴ کیلومتر،شعاع آن ۶۳۷۰ کیلومتر ،چگالی متوسط آن ۵.۵۱۷ ،که این امر نشان می دهد که سنگهای سازنده زمین همگن و یکنواخت نیستند.
تقارن فیزیکی زمین کروی بوده و این ناهماهنگی و عدم تجانس بوسیله یک لایه بندی متحدالمرکز که توسط پدیده لرزه نگاری بدست می آید ثابت می گردد.نتیجه میشود که لایه های زمین بوسیله ناپیوستگیهای معین که بر اساس تغییرات سرعت پخش امواج زلزله حاصل میگردد مشخص می شود. لایه های سازنده زمین از بالا به پایین شامل قسمتهای زیر است:
۱) قشر زمین یا پوسته(EARTH CRUST):در واقع پوسته منطبق بر ورقه یا برشی از زمین است که دارای ترکیب متنوعی است و شامل یک قشر اقیانوسی و یک قشر قاره ای است.
الف) پوسته اقیانوسی که در آن از بالا به پایین زیر یک ترانشه آبی بطور میانگین ۴.۵ کیلومتر است.مثال:
- لایه۱:از مواد رسوبی تشکیل یافته،ضخامت آن از صفر متر تا چندین کیلومتر و بطور متوسط ۳۰۰ متر است.(VP=۲,D=۱.۹۳-۲.۳ )
- لایه۲:که گاهی پی سنگ نامیده میشود(BASEMENT)،بیشتر از بازالت تشکیل یافته و ضخامت آن ۱ کیلومتر است.(VP=۴-۶,D=۲.۹۵)
- لایه۳:که تخمین زده میشود از سرپانتین به وجود آمده است و در اثر پدیده هیدراتاسیون بخش انتهایی جبه تولید شده است.(VP=۶.۷,D=۲.۹۵)
ب) پوسته قاره ای دارای ساختمان پیچیده بوده و کمتر قابل تشخیص است.ترکیب این قشر به حسب رشته کوههای جوان یا غیر جوان کاملا متفاوت است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مفهوم ژئومورفولوژی

دانلود مقاله برق چیست؟

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله برق چیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

برق در همه جای زندگی ما دیده می شود، برق خانه ها را روشن می کند ، غذای ما را می پزد ، نیروی لازم برای کامپیوتر ، تلویزیون و دیگر وسایل الکترونیکی را تامین می کند. برق ی باتری ها ، چراغ قوه را در تاریکی روشن می کند و ماشین ما را به حرکت در می آورد.
می توانید کاری کنید تا بفهمید برق تا چه اندازه مهم است. به سمت مدرسه یا خانه خود بروید و وسایل و ماشین های مختلفی که از برق استفاده می کنند را بنویسید . از تعداد زیاد چیزهایی که ما هر روزه استفاده می کنیم و به برق وابسته است متعجب خواهید شد.

 

اما برق چیست ؟ از کجا آمده است؟ چطور کار می کند؟
قبل از این که همه این ها را بفیمهیم ، باید کمی درباره اتم ها و ساختار آن ها بدانیم.
همه مواد از اتم ها و اتم ها از ذرات کوچک تری ساخته شده اند. سه ذره اصلی که اتم ها را می سازد پروتون ، الکترون و نوترون است.
الکترون ها به دور مرکز یا هسته اتم می چرخند همان طور که ماه به دور زمین می گردد. هسته از نوترون و پروتون تشکیل شده است.
الکترون ها شامل یک بار منفی و پروتون ها یک بار مثبت هستند ، نوترون ها خنثی هستند آن ها نه بار مثبت دارند نه بار منفی.
انواع مختلفی از اتم ها وجود دارد، هر یک از این انواع، یک عنصر است، اتم تنها قسمت سازنده عنصر است. 118 نوع عنصر شناخته شده وجود دارد، بعضی عناصر مانند اکسیژنی که ما با آن نفس می کشیم برای حیات ضروری است.

 

در هر اتم تعداد مشخصی الکترون ،پروتون و نوترون وجود دارد، اما معمولاً جدا از این که یک اتم چند ذره دارد، تعداد الکترون ها باید با تعداد پروتون ها برابر باشد. اگر تعداد الکترون ها و پروتون ها یکی باشد، اتم در تعادل و بسیار پایدارد است.
بنابراین، اگر یک اتم 6 پروتون داشته باشد، باید 6 الکترون نیز داشته باشد، عنصری با 6 پروتون و 6 الکترون، کربن نامیده می شود، کربن در خورشید، ستاره ها، ستاره های دنباله دار، اتمسفر بیشتر سیاره ها و مواد غذایی که می خوریم به مقدار زیادی وجود دارد، ذغال سنگ و الماس نیز از کربن ساخته شده است.
بعضی از اتم ها الکترون های خودشان را از دست داده اند. یک اتم که الکترون خود را از دست داده باشد، تعداد پروتون هایش بیشتر از الکترون ها و دارای بار مثبت است. یک اتم که الکترون بدست آورد ذرات منفی بیشتر و بار منفی دارد. یک اتم باردار یون نامیده می شود.

 

می توان الکترون ها را وادار کرد تا از یک اتم به اتم دیگر حرکت کنند. وقتی الکترون ها بین اتم ها حرکت می کنند، جریان برق تشکیل می شود .
این زنجیره مانند خاموش کردن آتش بوسیله سطل در زمان های قدیم است. اما در این جا به جای منتقل کردن سطل از یک طرف به طرف دیگر ، هر شخص یک سطل دارد و فقط آب منتقل می شود (به این معنی که سطل خالی را به عنوان یون و سطل پر را به عنوان اتم خنثی و آب را به عنوان الکترون در نظر بگیریم. در رسانای فلزی یون ها منتقل نمی شوند بلکه الکترون ها منتقل می شوند) این کار خیلی به عبور جریان برق شبیه است. در واقع بار از یک اتم به اتم دیگر منتقل می شود.
چون همه اتم ها دوست دارند در تعادل باشند. اتمی که نامتعادل شده است به دنبال الکترون آزادی می گردد تا جای خالی الکترون از دست رفته را پر کند. ما می گوییم که این اتم نامتعادل یک بار مثبت دارد چون تعداد زیادی پروتون دارد.

 

اما بار مثبت و منفی به برق چه ربطی دارد؟
دانشمندان و مهندسان چندین راه برای تولید زیاد اتم مثبت و الکترون آزاد پیدا کرده اند. از آن جایی که اتم های مثبت دوست دارند تعادل داشته باشند، الکترون ها را به شدت جذب می کنند. الکترون ها نیز دوست دارند جزئی از یک اتم متعادل باشند، بنابراین آن ها نیز اتم های مثبت را جذب می کنند تا به تعادل برسند.
بنابر این هر چه اتم های مثبت یا الکترون های منفی بیشتری داشته باشید، جاذبه بین آن ها بیشتر است. چون بارهای مثبت و منفی، هم دیگر را جذب می کنند می توانیم کل جاذبه را "بار" بنامیم.
وقتی الکترون ها در بین اتم های ماده حرکت می کنند، یک جریان برق تشکیل می شود. این چیزی است که در یک سیم اتفاق می افتد. الکترون ها از یک اتم به اتم دیگر منتقل شده و یک جریان الکتریکی از یک سر به سر دیگر بوجود می آید.

 

برق در بعضی مواد بهتر از مواد دیگر منتقل می شوند. مقاومت یک ماده نشان می دهد که چقدر رسانای خوب جریان برق است، هر چه مقاومت کمتر، رسانا بهتر. بعضی از مواد به شدت الکترون خود را نگه می دارند و الکترون ها در بین آن ها به سختی حرکت می کنند این مواد را عایق می نامیم. پلاستیک، لاستیک، لباس، شیشه و هوای خشک عایق های بسیار خوبی هستند و مقاومت بسیار بالا یی دارند.
مواد دیگری وجود دارند که الکترون های ضعیفی دارند، الکترون ها در بین آن ها به راحتی حرکت می کنند. این گونه مواد را رسانا گویند، اکثر فلزات مانند مس، آلومینیوم، یا استیل رساناهای خوبی هستند.
وقتی الکترون ها در بین اتم های ماده حرکت می کنند، یک جریان برق تشکیل می شود.

 

کلمه الکتریسیته از کجا آمده است ؟
الکترون(Electrons)، الکتریسیته(electricity)، الکترونیک (electronic) و کلمات دیگری که با electr شروع می شوند از کلمه یونانی elecktor به معنی خورشید درخشان گرفته شده است. در یونان electron کلمه ای است که برای کهربا استفاده می شود.

 

کهربا سنگ قهوه ای طلایی بسیار زیبایی است که در نور خورشید برق نارنجی و زرد دارد. کهربا در واقع شیره فسیل شده درخت است. میلیون ها سال پیش حشرات در بین شیره درختان گیر افتادند. حشرات کوچکی که دایناسورها را نیش زده بودند در بدنشان خون با DNA دایناسورها است که حالا در کهربا فسیل شده است.
یونانی های قدیم کشف کردند که کهربا وقتی به خز یا اشیا دیگر مالیده می شود رفتار عجیبی از خود نشان می دهد. مانند جذب پر. آن ها نمی دانستند که چه چیزی باعث این پدیده می شود. اما آن ها یکی از مثال های الکتریسیته ساکن را کشف کردند.
کلمه لاتین الکتریک electricus به معنی تولید از کهربا بوسیله اصطکاک است.
بنابراین ما کلمه انگلیسی الکتریسیته electricity را از کلمات یونانی و لاتین که در مورد کهربا بود گرفته ایم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چگونگی ورود برق به ایران
آشکارا باید پذیرفت که برق و چگونگی ورود آن به ایران در گامهای نخست، از زمینه‌های مهم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برشمرده نمی‌شد و داده‌ها و اطلاعات مربوط به آن با دقت دنبال نمی‌شد. این روند شاید بدین خاطر بوده که برق یک پدیده صنعتی پیچیده، خطرناک و سرمایه بر بود و آینده‌ روشنی نیز برای آن پیش‌بینی نمی‌شد. به همین خاطر میزان اثرپذیری آن نیز در سطح جامعه ناشناخته بود و هرگز نتوانست باتلگراف که چند دهه پیش از آن به پهنه کشور گام نهاد رقابت کند و از اهمیت سیاسی برخوردار شود. سیاست مردان سرمایه‌دار و سرمایه‌گذار دوران قاجار را یا به خود جلب نکرد و یا آن یکی دو نفری نیز که بدان پرداختند، در میانه راه بدان پشت کردند (ماجرای دریافت امتیاز‌نامه برق و … توسط مشیرالسلطنه) از دیگر سو بیگانگان نیز گرایشی راکه برای بهره‌گیری و مدیریت (امنیتی- اطلاعاتی) خطوط تلگراف سرتاسری در کشور از خود نشان می‌دادند، در این باره نشان ندادند و مقامات نیز برای برپایی و مدیریت آن سر و دست نشکستند. در نتیجه مسایل مربوط به برق به سکوت یا با بی‌اعتنایی روبرو بود.
امروزه اطلاعات مربوط به ورود تلگراف و ایجاد شبکه‌های ملی و فراملی تلگراف بسیار دقیق‌تر و با جزییات بیشتری در دسترس است. مقاماتی که آنها را اداره می‌کردند را می‌شناسیم، ایرانیهایش همه دارای القاب بودند و برای دستیابی به مقام ریاست بر آن بر هم سبقت می‌گرفتند. تلگرافخانه‌ها مانند مکانهای مقدس، امامزاده‌ها و … به صورت پایگاهی برای بست‌نشینی درآمده بود و شایان یادآوری است که این پایگاهها در ماجرای مشروطیت و دیگر هیجانهای سیاسی و اجتماعی ایران نقش بسیار برجسته‌ای بازی کردند.
در برابر اطلاعات مربوط به برق به ویژه در فاصله سالهای 1279 تا 1283 خورشیدی نارسا، مبهم و ناشناخته و پرسش برانگیز به دست ما رسیده است. منابع ارزشمندی که همزمان ورود برق بدان پرداخته باشند و جزییات مربوط به حق تقدمها و ماجراهای وابسته به نصب و بهره‌برداری از مولدهای برق را بازگویند وسرنوشت این مولدها را دنبال کنند کمابیش نارسا هستند و اسناد یا گزارشهایی که به طور تردیدناپذیری بر این اقدامات روشنی بخشند، کم و حتی ناچیز بوده و اسناد بر جای مانده نیز از بافت و یکدستی مناسبی برخوردار نیستند. بسیاری ازاطلاعات اولیه افواهی و از راه گوش به گوش به نوشته‌ها راه یافته‌اند و نویسندگان همین نوشته‌های اندک و برجای مانده نیز برای بررسی درستی و نادرستی مطالب مطرح شده یا به همین اسناد اولیه دسترسی نداشتند و یا اهمیت آنها را ناچیز برمی‌شمردند. به همین خاطر از بررسی و ارزیابی مسایل و تاریخ‌های هر رخداد و دنبال کردن مطالب آنها در هیچکدام به طور جدی خبری نیست.
شایان یادآوری است که هم اینک نیز اگر اسناد مربوط به برق مشهد با پشتکار آقای ممتحن میلانی نوه محمدباقر رضایوف برای اثبات حق‌تقدم جدش (محمدباقر میلانی نامور به تاجرباشی- رضایوف و معاون التجار) گردآوری نمی‌شد شاید هنوز هم این گروه از اسنادی که ایشان یافته و عرضه کرده‌اند در گوشه‌ای از بایگانی‌ها خاک می‌خورد. همچنین اگر علاقه آقای مهندس حامد در ایجاد موزه صنعت‌برق روندی عملی نمی‌یافت ویا کتاب تاریخ صنعت‌برق توسط ایشان تدوین نمی‌شد شاید اسناد مهم خاندان امین‌الضرب درباره برق سر از جای دیگری در‌می‌آورد و در اختیار موزه برق تهران قرار نمی‌گرفت و در برابر دید گذاشته نمی‌شد و یا اگر کتابهایی درباره تاریخ صنعت‌برق نگاشته نمی شد و توجه‌ها را بر‌نمی‌انگیخت، اسناد خاندان خلیلی یکی از مدیران سابق برق تهران در دوران جنگ دوم نیز در این باره به دست نگارنده نمی‌رسید. هنوز هم آثار و اسناد بسیاری در این زمینه وجود دارد که در بایگانیهای نگهداری اسناد دولتی و خصوصی، در کتابخانه‌ها، در کنج خانه‌های پیشکسوتان صنعت برق و آب و یا در بایگانیهای نهادهای دولتی وابسته به این صنعت وجود دارند که شناسایی و طبقه‌بندی نشده و کمر کسی از وجودشان آگاه است (شاید هم هیچکس).
شایان یادآوری است که اگر حیدرخان عمواغلو مهندس برقی که در ماجراهای انقلابی دوران پیش و پس از مشروطیت حاضر بود و در ضمن در برق مشهد و تهران نیز به کار گل واداشته شده بود (به خدمت برق درآمده بود)، دست به کارهای پرهیاهوی سیاسی نمی‌زد و مورد توجه زندگینامه نویسان چپ‌اندیش و راست‌اندیش قرار نمی‌گرفت، بسیاری از اطلاعات مربوط به برق در دوران و سالهای حضور او در مشهد و تهران از ابهام و پیچیدگی بیشتری برخوردار می‌بود. شهرت وی به ویژه در میان روشنفکران چپ‌اندیش و الگو قراردادنش باعث شد که بعدها چگونگی حضور او را در مشهد و تهران بیشتر دنبال کنند. هر چند که پیش از چاپ خاطراتش توسط دکتر عبدالحسین نوایی (از روی دست‌نوشته‌های منشی‌زاده برگرفته از خاطره‌نویسی رودررو با حیدرخان) هر آنچه که درباره «وی» گفته یا شنیده می‌شد مانند «برق» که تخصص وی بود بیشتر افواهی و شفاهی به نظر می‌رسید. برای نمونه: از علامه محمد قزوینی و احمد کسروی، دو روایت متفاوت از حیدرخان مطرح شده است که دارای بخش‌های مشترک کمی هستند و به نظر می‌رسد که از دو فرد جداگانه در دو فضای متفاوت به طور شفاهی برگرفته شده باشند.
آ) از قول علامه قزوینی (از استادان نامور در زمینه فرهنگ و ادبیات و تاریخ در ایران) در مجله یادگار چنین مطرح شده است:
«حیدرخان را مظفرالدین شاه و میرزا علی اصغرخان صدراعظم در مراجعت شاه از سفر اول به فرنگستان در سال 1318 قمری به عنوان مهندس چراغ برق در باکو استخدام کردند و برای دایر کردن کارخانه چراغ برق مشهد مقدس فرستادند و او پس از یکسال و نیم به تهران آمد و در کارخانه چراغ برق مرحوم حاج حسین اقا امین‌الضرب استخدام شد.
ب) احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران چنین نگاشته است:
«این حیدرعمواوغلی از مردم سلماس بوده ولی در قفقاز بزرگ شده و در تفلیس درس مهندسی برق می‌خوانده، درباره آمدن به ایران می‌گویند رضایوف که یکی از بازرگانان تبریز بوده چنین می‌خواهد که به بارگاه مشهد چراغ بکشاند و برای این کار به یک مهندس مسلمانی نیاز بوده، حیدرعمواوغلی از آنجا به تهران آمده در کارخانه برق به کار می‌پردازد و چون شورش مشروطه پدید می‌آید یکی از هواداران آن می‌شود.
درباره این دو نقل قول نکات جالبی مطرح است:
- هر دو راوی از افراد سرشناس و شناخته شده در تاریخ‌نگاری معاصر ایران هستند که به دقت نظر شهرت کافی دارند.
- این دو گزارش ناهمخوانیهای ریشه‌ای با هم دارند در گزارش نخست مظفرالدین‌شاه و میرزاعلی اصغرخان صدراعظم (اتابک اعظم) بانی کارند و در گزارش دوم رضایوف.
خاطرنشان می‌سازد که تا پیش از چاپ کتاب «تاریخ صنعت‌برق در ایران» که بخش تاریخی آن را آقای مهندس محمدصادق حامد تهیه کرده بودند گزارش‌ها و اخبار پراکنده‌ای در لابه‌لای دست نوشته‌ها، مقالات، گزارش‌های گوناگون در زمینه برق و کتابهایی که به نوعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران قاجار را مطرح می‌ساختند، وجود داشت که تدوین، نقد، یکدست و به هنگام نشده بودند. این کتاب نخستین اثری بود که به برخی از اطلاعات گذشته می‌پرداخت و ایشان با بررسی اسنادی که خانواده امین‌الضرب در اختیارشان قرار داده بودند ویا خودشان درمیان منابع گذشته یافته بودند، کار را انجام دادند. به طوری که کتاب از همان آغاز انتشار نگاه‌های بسیاری را به سوی خود کشاند. از سوی دیگر همزمان با این اقدام، برپایی یک موزه برق نیز در دست انجام بود، که با پشتکار و پیگیری مهندس حامد و همکارانشان گشایش یافت. بدین ترتیب پنجره‌های تازه‌ای در زمینه فعالیتهای پیشین صنعت‌برق پیاپی گشوده می‌شد. در همین رهگذر بود که چالش پیشگامی در کنار ادای وظیفه نسبت به پیشگامان و پیشکسوتان صنعت‌برق جایگاه ویژه‌ای یافت. که با جستجوی اسناد و مدارک جدید به مطرح شدن ادعاهای تازه انجامید، چون و چراها و چالش‌های پیش‌بینی نشده مطرح و کار بالا گرفت. کسانی به تکاپو افتادند تا حق را بر کرسی نشانند که دراین میان می‌توان به آقای غلامرضا ممتحن میلانی نوه حاج‌محمدباقر میلانی تاجرباشی (رضایوف) اشاره داشت که با شور و پشتکار، موضوع پیشگامی جد خود را دنبال می‌کرد. ایشان برای اثبات آرای خود به گردآوری اسنادی دست زد که هرچند وجود داشتند ولی هرگز پیش از آن بدان‌ها اهمیت داده نشده بود. از این روهیچ گاه بازنویسی و ارزیابی نیز نشده بودند و بیشتر می‌توان آنها را اسناد نو یافته است.
نگارنده بر این باور است که تصمیم به چاپ و انتشار کتاب «یکصد سال صنعت‌برق در ایران» نیز که با شتابی فزاینده، به منظور آماده شدن برای زمان برگزاری «آیینهای یکصدمین سال صنعت‌برق» در کشور، تدوین و منتشر شد، در همین راستا و در پی توجه روزافزون به شناخت تاریخی ماجراهایی که بر این صنعت رفته، شکل گرفت. در این کتاب نیز اسناد و مدارک جدیدی در زمینه‌های گوناگونی و در ابعادی گسترده مطرح شد. ولی از آنجا که برای بازنویسی اسناد و انجام تحلیلهای لازم زمان کافی در دسترس نبود، خود به خود نادرستی‌هایی چند به ویژه درباره تاریخها و نامها بدان راه یافت. برای رفع همین تنگناها و کمبودها و همچنین پاسخ به استقبال خواستاران کتاب باعث شد تا اینک چاپ دوم کتاب در چارچوب منطقی‌تر تدوین و آماده شود و بزودی آن را در دسترس خواهیم داشت.
شایان یادآوری است که در تلاشی همرو چاپ دوم کتاب «صنعت‌برق در ایران» نیز که با نام جدید «صنعت‌برق ایران در آیینه تاریخ» همراه با افزایش مطالب و سندهای بیشتر، در شکلی مناسب به تازگی از سوی برق تهران چاپ و انتشار یافته است و با خبریم که همه شرکتهای برق منطقه‌ای نیز در این زمینه کوشا شده و کارهای چشمگیری را انجام داده و می‌دهند که در این میان می‌‌توان به «یکصدسال تاریخ برق در گیلان»، «تاریخچه صنعت‌برق در خوزستان» اشاره کرد. بدین ترتیب گواه آنیم که رویکرد به تهیه تاریخ با شیوه‌های نوین تاریخ‌نگاری در صنعت‌برق جدی‌تر دنبال می‌شود.
به هر حال با پیدایش این فضای تازه به نظر می‌رسد که اینک ارزیابی منابعی که دستمایه تاریخ‌نگاری در صنعت‌برق به شمار می‌آیند از اهمیت برخوردار شده باشند. ولی باید خاطرنشان ساخت که در اثر اشتباهات یا اطلاعات نادرستی که به چالشهای پیشگامی (حق تقدم) به شمار می‌آیند. البته برای رسیدن به داده‌ها و اطلاعات درست بی‌گمان باید تلاش بیشتری کرد و به جستجوی منابع دست‌نخورده و اسناد دیگری که بی‌گمان وجود دارند ولی هنوز ما از وجودشان بی‌‌خبریم دست زد. بدانها پرداخت و آنها را کاوید. در این رهگذر است که باید به گزارشهای مستند کنسولهای روس و انگلیس در شهرهای گوناگون ایران دست یافت زیرا این افراد جزئی‌ترین نکات را درباره رخدادها و فعالیتهای محل ماموریت خود به دولتهایشان گزارش می‌کردند. باید به خاطرات ایرانگردان کنجکاو و بیگانه نگاه انداخت و آنها را کاوید، زیرا برخی از آنها همه جزییات را در نوشتهای خود گزارش کرده‌اند. باید به گزارشهای گروه‌ها و هیات‌های جاسوسی و مطالعاتی که از سوی دولت هند،‌انگلیس،‌دولت انگلستان و دولت روسیه برای ارزیابی و شناخت شرایط اقتصادی و اجتماعی و زمینه‌سازی نفوذ بیشتر در کشور، به این سرزمین می‌آمدند توجه ویژه داشت زیرا در آنها به نکات ارزنده‌ای درباره امکانات شهری و اجتماعی و تاسیسات زیربنایی اشاره شده است. باید به اسناد خفیه نویسان دوران قاجاریه ایرانی و چه بیگانه دسترسی پیدا کرد که پر از گزارشهای رنگارنگند و همچنین به کتابهای سیاسی و اقتصادی و تاریخی اواخر قاجار رجوع کرد که در بردارنده مطالب جالب در این زمینه هستند. یکی از این آثار کتاب ارزشمند گنج شایگان نوشته جمالزاده است که در سال 1296 خورشیدی (1335 هـ ق 1917 م) در برلن چاپ و منتشر شد و این تاریخ نزدیک به 11 سال پس از بهره‌برداری از کارخانه امین‌الضرب ونزدیک به 15 سال پس از بهره‌برداری از مولد آستان قدس (حرم مطهر امام هشتم) است. همین منبع است که نزدیکترین اطلاعات را نسبت به زمان بهره‌برداری از یکانهای تولیدی در تبریز و رشت نیز به دست می‌دهد و از این دیدگاه هم در خور بررسی و تامل است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله برق چیست؟

دانلود مقاله عصب سیاتیک

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله عصب سیاتیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

عصب سیاتیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 


سیاتیک، نام یک عصب است
اصطلاح سیاتیک در حقیقت مربوط به دردی است که در طول عصبی به همین نام انتشار‌می‌یابد. این عصب طولانی‌ترین عصب داخل بدن شما است که از لگن تا انتهای پا ادامه دارد و در طول مسیر خود به شاخه‌های متعددی تقسیم می‌شود. هرگونه فشار بر روی این عصب می‌تواند باعث ایجاد درد در تمام طول عصب شود (یعنی مسیری که از کمر شروع می‌شود و از پشت پا پایین می‌آید و تا پاشنه پا می‌رسد.) البته علائم ممکن است از یک درد خفیف تا ناتوانی و از کارافتادگی کامل متغیر باشد و گاهی ممکن است با احساس خارش، سوزش، بی‌حسی و ضعف عضلانی هم همراه باشد.
این درد به‌طور تدریجی شروع شده و با گذشت زمان افزایش می‌یابد و در هنگام نشستن، برخاستن، عطسه و یا سرفه‌کردن بدتر می‌شود. ویژگی آن هم این است که معمولا فقط یکی از اندام‌های تحتانی شما را درگیر می‌کند. در موارد خیلی شدید بیماری، شاید حتی کنترل مثانه و یا روده نیز از دست برود. این وضعیت اخیر، بسیار نادر، اما بسیار خطرناک است.

 

درد سیاتیک از کجا می‌آید؟
شایع‌ترین علت بیماری سیاتیک، بیرون‌زدن دیسک بین ‌مهره‌ای و فشار آن بر روی ریشه‌‌های عصبی است که به آن فتق دیسک‌بین‌مهر‌ه‌ای نیز گفته می‌شود. دیسک‌های بین مهره‌ای صفحاتی از جنس غضروف هستند که مهره‌ها را از هم جدا می‌کنند. دیسک‌های سالم، ستون مهره‌ها را انعطاف‌پذیر نگاه‌ داشته و کمک می‌کنند تا مهره‌ها بتوانند به‌راحتی بر روی هم بلغزند.
با افزایش سن، این دیسک‌ها شروع به تحلیل رفتن می‌کنند و خشک و تاحدی شکننده می‌شوند. این مسئله موجب بیرون رانده‌شدن دیسک از محل خود (فتق) و فشار آن بر روی ریشه عصبی و در نتیجه بروز علائم بیماری سیاتیک می‌شود. البته به غیر از فتق دیسک بین‌‌مهره‌ای، عوامل دیگری نیز باعث ایجاد درد سیاتیک می‌شوند. مثلا تنگی ستون مهره‌ها در قسمت کمری و نیز بیماری اسپوندیلولیستزی (که در آن یک مهره به آرامی بر روی مهره دیگر و رو به جلو می‌لغزد) می‌توانند باعث ایجاد علائم بیماری شوند. نشانگان پیریفورمیس هم نام اختلالی است که در اثر اسپاسم عضله‌ای به همین نام ایجاد می‌شود. این عضله در نزدیکی عصب سیاتیک قرار دارد و اسپاسم آن باعث فشار بر عصب و بروز درد سیاتیکی می‌شود. سایر علل ایجادکننده بیماری سیاتیک عبارتند از: تومورهای نخاعی که بر روی ریشه‌های عصبی فشار وارد می‌کنند، سوانحی نظیر تصادفات اتومبیل و یا ضرب دیدن ستون مهره‌ها که موجب آسیب به اعصاب می‌شوند و تومورهای خود عصب سیاتیک که البته بسیار شایع هستند. در برخی موارد هم هیچ‌گاه علتی جهت بیماری سیاتیک یافت نمی‌شود.

 

چه کسانی دچار درد سیاتیک می‌شوند؟
مهم‌ترین عوامل خطر برای بیماری سیاتیک عبارتند از:
سن: تغییرات وابسته به سن درستون مهره‌ها شایع‌ترین علت بیماری سیاتیک هستند. تحلیل رفتن دیسک‌‌های‌بین مهره‌ای کمری از سن 30 سالگی شروع می‌شود ولی تنگی‌های ستون مهره‌ای که یک علت دیگر بیماری سیاتیک هستند اغلب افراد را در سنین بالاتر از 50 سال درگیر می‌کنند.
شغل: افرادی که شغلشان نیاز به چرخش مکرر کمر دارد، آنهایی که بارهای سنگین حمل می‌کنند و کسانی که به‌مدت طولانی رانندگی می‌کنند، بیش از سایر افراد دچار بیماری سیاتیک می‌شوند.
فعالیت‌های فیزیکی: افرادی که برای مد‌ت‌های طولانی می‌نشینند و یا یک زندگی راکد و کم‌فعالیت را دنبال می‌کنند نسبت به افراد فعال‌تر، بیشتر مستعد ابتلا به بیماری سیاتیک هستند.
فاکتورهای ژنتیکی: دانشمندان 2 ژن را شناسایی کرده‌اند که تصور می‌رود وجود آنها باعث استعداد برخی افراد به بروز بیماری سیاتیک می‌شود.
علاوه بر موارد فوق، افراد مبتلا به بیماری دیابت نیز به‌دلیل آسیب و تخریب عصبی که در اثر دیابت در آنها ایجاد می‌شود، بیشتر مستعد ابتلا به بیماری سیاتیک هستند.

 

زمان مراجعه به پزشک
بیماری خفیف معمولا با کمی صبر و حوصله خودبه‌خود از بین می‌رود. ولی اگر بیماری شما با کارهایی که انجام دادید بهبود نیافت و یا آنکه درد شما بیش از 6 هفته طول کشید،باید به پزشک مراجعه کنید. در مواردی هم که درد شما از ابتدا بسیار شدید است و یا روزبه‌روز بدتر می‌شود،‌باید به پزشک مراجعه کنید.
در مواردی هم که درد شما به‌دنبال یک آسیب شدید نظیر یک تصادف اتومبیل ایجاد شده و یا اگر علاوه بر درد، دچار مشکلاتی در اجابت مزاج شده‌اید و یا اینکه درد شما شدید و ناگهانی و همراه با بی‌حسی و ضعف عضلات کمر و یا پا است، هیچ‌گونه تاخیری در مراجعه به پزشک جایز نیست.
برای تشخیص بیماری سیاتیک، پزشک از شما در مورد سابقه بیماریتان سوال خواهد کرد و سپس یک معاینه بالینی کامل با توجه ویژه به ستون مهره‌ها و پاهای شما انجام خواهد داد. در طی معاینه به‌طور معمول چندین آزمون پایه‌ای، جهت بررسی قدرت عضلات و رفلکس‌های شما انجام می‌شود. مثلا پزشک از شما می‌خواهد که بر روی انگشتان پا و یا پاشنه‌‌پایتان راه بروید و یا اینکه به‌صورت طاق باز دراز بکشید و به آرامی یک پای خود را به‌صورت مستقیم بالا ببرید. دردی که در اثر بیماری سیاتیک ایجاد می‌شود، معمولا در اثر این فعالیت‌ها بدتر می‌شود. تصویربرداری هم از رایج‌ترین اقداماتی است که برای تشخیص بیماری شما انجام می‌شود.

 

درمان سیاتیک، راحت و آسان
درد سیاتیک بیشتر وقت‌ها به خوبی به درمان‌های سرپایی جواب می‌دهد. در واقع شما می‌توانید زندگی روزمره‌تان را ادامه دهید و فقط بایستی از انجام فعالیت‌هایی که ممکن است درد شما را بدتر کنند، پرهیز کنید. اگر چه استراحت به مدت یک تا چند روز سبب بهبودی نسبی بیماری می‌شود، ولی توجه داشته باشید که استراحت در بستر به مدت طولانی و عدم فعالیت علائم شما را بدتر خواهند کرد. قبل از اینکه به یکسری توصیه‌ها برای بهبود درد شما اشاره کنیم، تاکید می‌کنیم که چنانچه درد شما با گذشت زمان بهتر نشد، حتما به پزشک مراجعه کنید زیرا درصورت عدم درمان، ممکن است دچار عوارضی مثل آسیب دائمی عصب، از دست رفتن حس و حرکت در اندام مبتلا و یا حتی از بین رفتن عملکرد روده و یا مثانه شوید.

 

اقدامات معمول جهت درمان بیماری سیاتیک در منزل عبارتند از:
* استفاده از کیسه یخ‌: مقداری یخ در یک حوله تمیز قرار دهید و آن را به مدت حداقل 15 تا 20 دقیقه بر روی ناحیه دردناک قرار دهید. این عمل را روزی 4 مرتبه تکرار کنید. کیسه یخ باعث کاهش التهاب در محل می‌شود.
*استفاده ازکیسه‌ ‌آب گرم: پس از 48 ساعت از شروع درد، بهتر است در نواحی آسیب‌دیده، از گرما استفاده کنید. چنانچه درد شما ادامه داشت، سعی کنید به‌طور تناوب کیسه‌های گرم و سرد را بر روی ناحیه مبتلا قرار دهید.
*انجام حرکات کششی: ورزش‌های کششی غیرفعال به شما کمک می‌کنند تا زودتر خوب شوید‌. از انجام حرکات پرتابی و یا پیچشی جدا پرهیز کنید.
* داروهای ضددرد: آسپرین، استامینوفن و بروفن معمول‌ترین داروهای ضددردی هستند که مورد استفاده قرار می‌گیرند،‌ولی استفاده بیش از مقادیر توصیه شده، نه تنها نفعی برای شما ندارد، بلکه بسیار زیان‌آور است، زیرا این داروها در صورت استفاده بیش از حد دارای عوارض جانبی نظیر تهوع، خونریزی از معده و یا زخم‌های دستگاه‌ گوارشی هستند. برای جلوگیری از چنین حالتی، استفاده از پمادهای پیروکسیکام و دیکلوفناک هم مناسب است.
علاوه بر این داروها در برخی از موارد ممکن است پزشک با توجه به علائم بیماری از داروهای دیگری نظیر شل‌کننده‌های‌ عضلانی، داروهای ضدافسردگی و...‌‌ استفاده کند، ولی استفاده از این‌گونه داروها فقط با دستور پزشک امکان‌پذیر است.
* فیزیوتراپی: اگر دیسک‌ شما از جای خود بیرون زده است، فیزیوتراپی نقشی اساسی در بهبودی شما دارد.
هدف از انجام ورزش‌هایی که به‌طور معمول در فیزیوتراپی انجام می‌شوند، کمک به قرار گرفتن بدن و اندام شما در وضعیت صحیح، تقویت عضلاتی که از کمر شما حمایت می‌کنند و نیز کمک به تقویت انعطاف‌پذیری بدن شما است.
*انجام ورزش‌های معمولی: ورزش موجب آزاد کردن اندورفین‌ها (مورفین درونی بدن) می‌شود. اندورفین‌ها واسطه‌های شیمیایی هستند که از رسیدن پیام‌های درد به مغز جلوگیری می‌کنند. ورزش با تحریک آزاد شدن اندروفین‌ها در مقابله با ناراحتی‌های مزمن کمک بسیاری می‌کند.
در مورد درد سیاتیک، ترکیب ورزش‌های هوارسان با ورزش‌هایی که انعطاف‌پذیری شما را بهبود می‌بخشند، می‌تواند در جلوگیری از تغییرات وابسته به سن در کمر شما موِثر باشد.
چنانچه مجموعه درمان‌های فوق در طی چندین ماه نتوانند درد شما را کاهش دهند، ممکن است انجام درمان‌های دیگرنظیر تزریق کورتن به پرده‌های نخاعی و یا انجام عمل جراحی ضرورت پیدا کند.
پیشگیری
اگرچه تنها در 5 درصد موارد علت کمردرد، سیاتیک است، اما اگر دچار آن شوید، واقعا آزارتان می‌دهد. انجام اعمال زیر می‌تواند نقش کلیدی در مراقبت از کمر شما داشته باشد:
*ورزش کردن به طور منظم: مهم‌ترین کاری که بر سلامت کمرتان و البته سلامت کلی بدنتان می‌توانید انجام دهید، ورزش کردن است. در طی ورزش، بهتر است تمرکز شما بیشتر بر روی عضلات شکم و کمرتان باشد، زیرا این عضلات جهت راست ایستادن و قرار گرفتن شما در وضعیت مناسب بدنی ضروری هستند.
انجام ورزش‌هایی نظیر یوگا، استفاده از دوچرخه‌های ثابت و تردمیل‌‌ به قوی نگاهداشتن این عضلات کمک می‌کنند. البته می‌توانید دوچرخه‌‌‌سواری را در خارج از منزل هم انجام دهید ولی ابتدا باید مطمئن شوید که صندلی و دستگیره‌های دوچرخه در وضعیت مناسبی برای بدن شما تنظیم شده‌اند.
*درست بنشینید: یک صندلی خوب باید بتواند به‌خوبی از قوس کمری شما حمایت کند. اگر چنین نیست، برای حفظ این قوس در هنگام نشستن، بهتر است از یک بالش نرم در پشت کمرتان استفاده کنید. سعی کنید در فواصل بین فعالیت‌های نشستنتان حتما به‌طور تناوب استراحت کنید، حتی اگر استراحت کردن شما فقط به‌صورت راه ‌رفتن در اداره باشد. در حین رانندگی هم سعی کنید صندلی شما وضعیت مناسبی داشته باشد و وضعیت آن را طوری تنظیم کنید که لازم نباشد جهت دسترسی به پدال گاز، پای خود را به سمت آن پرتاب کنید!
*وضعیت بدنی مناسبی داشته باشید: آگاهی از اینکه چگونه باید درست بایستید و درست بخوابید و نیز آشنایی با صحیح بلند کردن اجسام سنگین، تاثیر بسیاری جهت حفظ و نگهداری کمر شما دارد.
اگر قرار است برای مدت زمان طولانی بایستید، سعی کنید به‌طور تناوب بر روی یک پایتان تکیه کنید و به پای دیگر استراحت دهید و یا اگر قرار است در حالت ایستاده چیزی را بخوانید، به‌جای آنکه جهت خواندن آن، به سمت جلو خم شوید، کتاب را بلند کرده و جلوی چشمانتان بیاورید.
جهت حفظ بهترین حالت هنگام خوابیدن بهتر است روی یک تشک سفت بخوابید و از بالش‌ جهت حمایت کمرتان استفاده کنید، ولی از بالش‌هایی که موجب می‌شوند گردن شما بیش از حد بالا رفته و زاویه تندی ایجاد کند، به هیچ‌وجه استفاده نکنید.
*بلند کردن یک جسم سنگین: ابتدا تصمیم بگیرید که آن را کجا می‌خواهید قرار دهید و چگونه قصد دارید آن را به آن نقطه برسانید. جهت بلند کردن یک جسم سنگین، کمرتان را خم نکنید بلکه زانوهای‌تان را خم کنید و آن جسم را بلند کنید. جسم سنگین را نزدیک به بدنتان حمل کنید و هیچ‌گاه بر روی کمرتان نچرخید، بلکه سعی کنید با محور کردن پاهایتان، بر روی پاهایتان بچرخید. هنگامی که خسته هستید از حرکت دادن اجسام سنگین جدا خودداری کنید زیرا خستگی موجب می‌شود با سختی و رنج بیشتری حرکت کنید. هرگز سعی نکنید جسمی را که احساس می‌کنید سنگین‌تر از توانایی شماست، بلند کنید.

 

درمان سیاتیک با ورزش
بیماری سیاتیک ممکن است علل گوناگونی داشته باشد . این عارضه عصبی آزار دهنده معمولاً موجب درد گزنده ای در کپلها می شود که تا ساق پا و غالباً پایین پاکشیده می شود . عارضه سیاتیک غالباً با ضعف و کرختی همراه است . فتق دیسک ، التهاب مفصل ، مهره ها و التهاب عصب سیاتیک همه ممکن است علت این مسئله باشند .
به عقیدة پزشکان چینی التهاب عصب سیاتیک ممکن است ناشی از سرماخوردگی ، جذب مواد سمی از محیط زیست یا التهاب بافتهای اطراف باشد . خوشبختانه این نوع سیاتیک در مقابل ورزش واکنش مساعدی نشان می دهد .
نکته :
هنگام حمله های حاد سیاتیک عصبی نباید ورزش کرد اما در مرحله مزمن ماساژ و تمرینهای ورزشی کمک کننده است .

وسایل مورد نیاز
برای نوعی ماساژ که در التهاب مزمن عصب سیاتیک بسیار موثر است تهیه ابزار ساده و خاصی لازم است یک میله چوبی را در چند لایه پارچه بپیچید و در ماساژها از آن کمک بگیرید .

روش ماساژ
با میله چوبی که تهیه کرده اید خود را بزنید ! از کمر شروع کنید و پشت را دور بزنید و بعد با سن و ساق پاهایتان را هر گروه از عضله ها را باید 5 تا 10 دقیقه بزنید . این کار را 3 تا 5 بار در روز تکرار کنید .

 

 

 

 

 

 

 


تمرینهای ورزشی
پس از ماساژ بیمارانی که در مراحل اول بهبودی هستند می توانند در حالی که در بستر دراز کشیده اند تمرینهای زیر را انجام دهند :
1- در حالی که در بستر خوابیده اند و پاها خمیده است ، زانوها را به هم فشار دهید . بعد سعی کنید با دستها آنها را از هم جدا کنید، ‌در حالی که عضله های مقابل مقاومت می کنند و می کوشند که زانوها به هم فشرده باشند ، 30 ثانیه این کار را ادامه دهید .
2- در حالی که خوابیده اید و پاها خمیده است ، پاها را یکی یکی راست کنید اما ران ها را موازی هم نگه دارید هر پا را 30 ثانیه بالا نگه دارید .
3- به پهلو دراز بکشید ، با سن کمی خمیده و سمت دردناک رو به بالا باشد . پای دردناک را آرام در حدود یک دقیقه عقب و جلو ببرید .
4- روی تخت بنشینید ،‌از عقب به دستها تکیه دهید . هر پا را به نوبت دراز و خم کنید . این حرکت را هشت بار تکرار کنید . اما اگر احساس ناراحتی کردید تعداد حرکات را کمتر کنید .

 

وقتی که دردتان کمتر شد و رو به بهود رفت می توانید تمرینات زیر را هم به دنبال ورزشهای فوق ادامه دهید :
5- در حالی که روی یک صندلی نشسته اید و پاهایتان کمی خمیده است ، دستها را روی پاها بگذارید ، از کمر به جلو خم شوید و بگذارید دستها روی پاها تا نوک انگشتان پایتان بلغزد . این حرکت را 4 بار تکرار کنید .
6- روی تخت بنشینید و پاها را دراز کنید ، آرام به جلو خم شوید و سعی کنید نوک پاها را لمس کنید . این حرکت را چندبار تکرار کنید
7- بایستید و یک شئی را محکم بگیرید و پای دردناک را آرام به جلو و عقب تاب بدهید . زانوهایتان نسبتاً سست باشند . این حرکت را تا 5 دقیقه ادامه دهید .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عصب سیاتیک

دانلود مقاله لامپ های فلورسنت

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله لامپ های فلورسنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


یکی از انواع لامپ ها که ممکن است در ساخت بسیاری از پروژه ها به ان نیاز داشته باشید لامپ فلورسنت می باشد.

لامپ های فلورسنت در ابعاد و اشکال مختلفی موجود می باشند.

یک لامپ فلورسنت برای تولید نور مرئی به سه چیز نیاز دارد: الکترود، گاز، فسفر

الکترود:
الکترود عضو ساطع کننده الکترون می باشد. الکترود ها نیز خود دو نوعند یک نوع در دمای 900 درجه سانتی گراد و نوع دیگر در دمای 150 درجه سانتی گراد الکترون ساطع می کند. لامپ های فلورسنت معمولاً از نوع اول استفاده می کنند.

گاز:
مقادیر بسیار کمی جیوه درون لامپ فلورسنت موجود می باشد. در هنگام روشن شدن لامپ جیوه در فشار بسیار پایینی تبخیر می شود و در این فشار، عبور جریان از این بخار سبب می شود تا جیوه انرژی را در طول موج خاصی تابش نماید. این انرژی در ناحیه فرا بنفش می باشد و طول موج آن 253.7 نانومتر می باشد.

مقداری گاز آرگون یا آرگون- نئون بسیار خالص نیز درون حباب این لامپ ها وجود دارد. این گاز به سادگی یونیزه می شود و به عبور جریان و بخار شدن جیوه کمک می کند.

فسفر:
پوشش داخل حباب لامپ را تشکیل می دهد. هنگامی که فسفر توسط تابش فرا بنفش در طول موج 253.7 نانومتر تحریک شود، تولید نور مرئی مهتابی می نماید.


با ایجاد تغییر در فسفر لامپ فلورسنت می توان نورهایی با رنگ های دیگر تولید نمود و یا مصرف انرژی لامپ را تغییر داد.

از خصوصیات این لامپ ها می توان به مصرف انرژی کم آن ها و تولید نور مناسب اشاره نمود. حباب این لامپ ها سمی می باشند و نباید آن ها را شکاند.

یک عدد لامپ فلورسنت مقدار کافی جیوه برای آلوده نمودن 30000 لیتر آب را دارا می باشد.
لامپ های کم مصرف نیز نوعی از لامپ های فلورسنت می باشند که در ابعاد بسیار کوچک تر و نور دهی بهینه تر تولید می شوند.
برای تهیه این لامپ ها باید به فروشگاه های لوازم الکتریکی مراجعه نمایید. مرکز فروش این لامپ ها در تهران، میدان امام خمینی، خیابان لاله زار می باشد که در شکل زیر نشان داده شده است.

 

امروزه روشنایی بسیاری از مکان ها توسط لامپ های فلئورسان صورت می گیرد. لزوم آشنایی با اتفاقات درون آن برای یک دانشجوی رشته ی برق بر کسی پوشیده نیست؛ در پایان این مقاله می دلیل داغ نشدن این لامپ ها نسبت به نوع نئونی را خواهید دانست. همچنین دلیل تاثیر بیشتر این لامپ ها نسبت به لامپ های نئونی را خواهید یافت.
نور:
برای یادآوری بد نیست درباره ی نور بنویسم. نور نوعی از انرژی است که می تواند از یک اتم خارج شود. این ازتعداد زیادی ذره های کوچک مثل بسته هایی که دارای انرژی و اندازه حرکت هستند ولی جرمی ندارند. این ذرات فوتون های نوری نام دارند و واحد های اساسی نور هستند.
اتم ها وفتی فوتون آزاد می کند که الکترون های آن ها برانگیخته شود. الکترون ها ترازهای انرژی متفاوتی دارند که به چند عامل وابسته است از جمله سرعت آن ها و فاصله ی آن ها از هسته. الکترون های با ترازهای متفاوت انرژی اوربیتال های مختلفی را اشغال می کنند. به طور کلی الکترون با انرژی بالاتر در اوربیتال دورتری نسبت به هسته قرار دارد.
وقتی اتمی انرژی بگیرد یا از دست بدهد، این با تغییر سرعت آن دیده می شود. دریافت انرژی (گرما برای مثال) ممکن است باعث شود به طور لحظه ای آن را به یک اوربیتال بالاتر (دورتر از هسته) ببرد. الکترون فقط برای کسری از ثانیه در اوربیتال بالاتر باقی می ماند و به اوربیتال اصلی خودش بر می گردد. البته با برگشت خود انرژی دریافتی را به صورت فوتون آزاد می کند که در برخی موارد فوتون نوری است.
طول موج نور گسیل شده به مقدار انرژی خارج شده بستگی دارد که این هم به مکان قرارگیری الکترون وابسته است. در نتیجه انواع گوناگون اتم ها فوتون های نوری متفاوتی را آزاد می کنند. به عبارت دیگر رنگ نور با نوع اتم برانگیخته شده مشخص می شود.
این مکانیزم اساسی کاری اکثر منابع نوری است.تفاوت اصلی این منابع در فرآیند برانگیختن اتم هاست. در یک منبع نور نئونی مثل لامپ های حبابی یا لامپ گازی اتم ها با گرما تحریک می شوند؛ در light stick با واکنش شیمیایی این کار انجام پذیرد. در لامپ های فلئورسان از یکی از خلاقانه ترین سیستم ها در تحریک اتم ها استفاده می شود..
داخل لامپ ها:
المان اصلی لامپ فلئورسان یک لوله ی شیشه ای کاملا درز بندی شده است. این لوله حاوی مقدار اندکی جیوه و یک گاز نجیب (معمولا آرگون) است که در فشار خیلی کمی نگه داشته شده اند. با پودر فسفر داخل این لامپ را پوشانده اند. دارای دو الکترود است که در انتهای لامپ قرار دارند و به مدار الکتریکی متصل می شوند. تغذیه ی مدار الکتریکی آن ،که در ادامه بیشتر از آن خواهم گفت، با یک منبع تغذیه متناوب است.
وقتی لامپ را روشن می کنید، جریان از طریق مدار الکتریکی به داخل الکترودها شارش می کند. یک ولتاژ قابل توجهی دو سر الکترودها ایجاد شده لذا الکترون ها از یک انتها به طرف دیگر ( در داخل گاز) می روند. این انرژی مقداری از جیوه را از حالت مایع به گازی تبدیل می کند. هنگام حرکت الکترون ها و اتم های باردار داخل لامپ، تعدادی با اتم های گازی جیوه برخورد می کنند. این برخورد اتم ها را برانگیخته می کند و الکترون ها را به تراز انرژی بالاتر می برد و همانگونه که در ابتدا گفته شد با بازگشت الکترون ها به اوربیتال اصلی فوتون های نوری از خود آزاد می کنند.
گفتیم که طول موج فوتون گسیلی به نوع قرارگیری اتم بستگی دارد. الکترون های اتم جیوه به گونه ای قرار گرفته اند که بیشتر فوتون هایی با طول موج در رنج ماورای بنفش آزاد می کنند. این نور مرئی نیست، پس باید به نور مرئی تبدیل شود.
فلسفه ی وجود لایه ی فسفری داخل لامپ اینجا مشخص می شود. الکترون های فسفر هنگام قرار گرفتن در معرض فوتون های گسیلی از الکترون های اتم جیوه به اوربیتال بالاتر رفته و هنگام بازگشت فوتون نوری مرئی (سفید) آزاد می کنند. البته تمام انرژی دریافتی از فوتون های آزاد شده از اتم جیوه به صورت نور آزاد نمی شود بلکه مقداری از آن در برخورد با لایه ی فسفری به صورت گرما هدر می رود. کارخانه ها نور لامپ با انتخاب ترکیبات مختلف فسفر تغییر می دهند.
لامپ های نئونی مرسوم نیز مقدار قابل توجهی نور ماورای بنفش ساطع می کنند ولی آن ها آن را به نور مرئی تبدیل نمی کنند. لذا مقدار زیادی از انرژی بدون آنکه نقشی در روشنایی داشته باشد هدر می رود. لامپ فلئورسان نور ماورای بنفش خود را به کار می گیرد و موثرتر است. لامپ های نئونی انرژی بیشتری نیز نسبت به لامپ های فلئورسان به صورت گرما تلف می کنند. روی هم رفته یک لامپ فلئورسان 4 تا 6 برابر موثرتر از لامپ نئونی است.با این حال مردم در خانه هاشان از لامپ های نئونی استفاده می کنند چون نور ملایم تری ایجاد می کند. نوری با قرمزی بیشتر و آبی کمتر.
گفتیم تمام سیستم لامپ فلئورسان به جریان شارش شده داخل لامپ بستگی دارد. در قسمت بعدی خواهیم دید که لامپ فلئورسان چه چیزهایی برای تولید آن نیاز دارد.
آماده سازی گاز:
جریانی که تا به حال صحبت آن بود از مدیومی گازی می گذرد و هادی های گازی با هادی های جامد در برخی موارد تفاوت دارند. در هادی جامد حامل های جریان الکترون ها هستند در حالی که در نوع گازی علاوه بر الکترون های آزاد، یون ها نیز در هدایت الکتریکی نقش دارند. برای ایجاد جریان در لامپ فلئورسان به دو چیز نیاز داریم:
1- الکترون های آزاد و یون ها
2- اختلاف پتانسیل بین دو سر لامپ
به طور کلی مقدار اندکی الکترون آزاد و یون در گاز وجود دارند زیرا اتم ها به طور طبیعی خنثی هستند. بنابراین گذراندن جریان از اغلب گازها دشوار است. پس اولین چیزی که باید تولید شود حامل جریان در دو الکترود است.
روشن کردن آن:
در طراحی کلاسیک لامپ فلئورسان از یک استارتر برای روشن سازی لامپ استفاده می شود. می توانید در دیاگرام پایینی ببینید این سیستم چگونه کار میکند.
هنگامی که لامپ را روشن کنیم جریان از طریق مدار بایپس داخل الکترودها شارش می کند. این الکترودها رشته های (فیلامان های) ساده ای هستند که می توانید در لامپ نئونی ببینید. با عبور جریان فیلامان ها داغ شده و الکترون ها را از سطح آهنی خود رها کرده و به داخل لامپ می فرستد که گاز را نیز یونیزه می کند. حال ببینیم در استارتر چه می گذرد. استارتر مرسوم یک لامپ تخلیه ای کوچک است که از نئون یا گاز دیگری تشکیل شده است. این لامپ دارای دو الکترود است که روبروی هم قرار دارند. وقتی در آغاز ولتاژ دو سر آن بیفتد قوص الکتریکی ایجاد شده مسیر جریان ایجاد می شود. این قوص به شکلی همانی است که در مقیاس بزرگ تر باعث روشن شدن لامپ فلئورسان می شود. از الکترودها ورقه ای از نوع بی متال است و هنگام گرم شدن خم می شود. آن مقدار گرمای ایجاد شده از جرقه کافیست تا این الکترود دا الکترود دیگر تماس برقرار کند. لذا دیگر جرقه ای ایجاد نشده و این باعث سرد شدن نوار بی متال شده و اتصال دو کنتاکت قطع می شود. هنگامی که مدار باز می شود فیلامان گاز داخل لامپ را یونیزه کرده و مدیومی، هادی الکتریسیته ایجاد کرده است.لامپ تنها به یک ضربه ی ولتاژ بین الکترودها نیاز دارد تا یک قوص الکتریکی ایجاد کند. این ضربه نوسط بالاست (چوک)، ترنسفورمری که در مدار قرار دارد، زده می شود. وقتی جریان از مدار بایپس می گذرد، میدان مغناطیسی را در داخل چوک ایجاد می کند. این میدان توسط جریان در حال شارش حفظ می شود. باز شدن سوئیج استارت باعث قطع شدن جریان داخل چوک می شود انرژی ذخیره شده در میدان مغناطیسی به صورت ولتاژ بزرگی دو سر چوک آزاد می شود که میزان اختلاف ولتاژ لازم را برای تشکیل قوص الکتریکی درون لامپ فلئورسان را فراهم می کند و از این به بعد به جای عبور جریان از مدار بایپس، از داخل لامپ فلئورسان خواهد گذشت. این باعث حرکت الکترون های آزاد و برخورد آن ها با اتم ها و تشکیل فضایی از یون ها و الکترون های آزاد می شود (پلاسما). با برخورد الکترون ها با فیلامان ها، آن دو گرم باقی مانده و به گسیل الکترون به داخل پلاسما ادامه می دهند. تنها مشکل این نوع لامپ ها این است که برای روشن شدن چند ثانیه زمان لازم دارند. امروزه اغلب لامپ های فلئورسان به گونه ای طراحی می شوند که مینیمم زمان را برای روشن شدن بگیرند. در قسمت بعدی در باره ی این خواهم نوشت. عملکرد سریع امروزه طراحی لامپ های فلورسان به گونه ای است که زمان روشن شدن آن ها سریع باشد. این طراحی دارای اصولی مانند همان لامپ فلورسان دارای استارتر قدیمی است، ولی این دارای سوئیچ استارتر نیست و به جای آن بالاست لامپ، جریان را داخل دو الکترود به طور ثابت برقرار می کند. این شارش جریان به گونه ای تنظیم شده که بین دو الکترود اختلاف ولتاژ ایجاد می کند. وقتی لامپ فلورسان روشن می شود، هر دو فیلامان به سرعت داغ می شوند و شروع به گسیل الکترون ها می کنند که گاز درون لامپ را یونیزه می کند. وقتی که گاز یونیزه شد اختلاف ولتاژ بین الکترودها یک قوص الکتریکی ایجاد می کند. ذرات شارش کننده باردار (قرمز) اتم های جیوه (نقرهای) را تحریک کرده، فرآیند روشن شدن را آغاز میکنند. یک روش جایگزین که در استارت لحظه ای لامپ های فلورسان اعمال ولتاژ بسیار بالای اولیه به الکترودها است. این ولتاژ به علت فزونی الکترون های روی سطح فیلامان (گرادیان ولتاژ بالا) یک تخلیه ی هاله ای (کرونا) را بوجود آورده و باعث یونیزاسیون گاز شده و به علت اختلاف ولتاژ بالا ،تقریبا به طور لحظه ای، باعث ایجاد جرقه بین الکترود ها می شود. بدون توجه به آنکه چگونه مکانیزم استارت تنظیم شده است نتیجه یکسان است: شارشی از جریان الکتریکی درون گاز یونیزه شده. این نوع از تخلیه ی گازی یک مشکل غریب کیفی نیز دارد: اگر جریان با دقت کنترل نشود، می تواند پیوسته زیاد شده و باعث منفجر شدن لامپ گردد. در قسمت بعدی در باره ی این مطلب روشن می شویم و می بینیم چگونه یک لامپ فلورسان به راحتی کار می کند. چوک (بالاست) تنظیم همان طوری که می دانیم هادی های گازی در مقایسه با نوع جامد به طور یکسان جریان را هدایت نمی کنند. یک تفاوت عمده ی آن ها مقاومت الکتریکی آن ها است. در هادی فلزی جامد مثل یک سیم، مقاومت در هر دمایی ثابت است و با طبیعت و اندازه ی آن هادی ارتباط دارد. در تخلیه ی گازی مانند در لامپ فلورسان، جریان باعث کاهش مقاومت می شود. این به دلیل آن است که وقتی تعداد بیشتری الکترون و یون داخل محیط خاصی شارش کنند، به اتم های بیشتری برخورد کرده که الکترون ها را آزاد کرده و باعث ایجاد ذرات باردار بیشتری می شود. اینگونه، جریان، مادامی که ولتاژ کافی (جریان ac خانگی ولتاژ زیادی دارد) وجود دارد، بالا می رود. اگر این جریان کنترل نشود، می تواند اجزای الکتریکی متنوعی را منفجر کند. چوک لامپ فلورسان برای کنترل این به کار می رود. این نوع ساده ی چوک را به طور کلی چوک مغناطیسی می نامند که رفتاری شبیه یک سلف دارد. سلف (القاگر) به طور کلی از یک کلاف سیم که می تواند روی یک فلز پیچانده شده باشد تشکیل شده است. می دانید که عبور جریان از یک سیم میدان مغناطیسی ایجاد می کند و قرار دادن سیم ها به طور حلقه های هم مرکز این میدان را فقویت می کند. این نوع میدان نه تنها روی اطراف حلقه، بلکه روی خود حلقه نیز اثر می گذارد. افزایش جریان حلقه افزایش میدان را در پی دارد که باعث ایجاد ولتاژی دو سر حلقه می شود که با این افزایش مخالفت می کند. یعنی در جهتی که جریان بر عکس جریان فعلی باشد. به طور مختصر یک سلف در مدار با تعییرات جریان در خود مخالفت می کند. عناصر ترانسفورمر در چوک مغناطیسی اینگونه جریان را در لامپ فلورسان تنظیم می کنند. یک بالاست تنها می تواند سرعت تغییرات جریان را کم کند. نمی تواند آن را متوقف کند. ولی به دلیل این که جریان ما متناوب است مدام در حال عکس شدن است و بالاست تنها جلوی جریان افزایش شونده را برای زکان کوتاه و در جهت مشخص می گیرد. بالاست های مغناطیسی جریان الکتریکی را در فرکانس نسبتا کمی میزان می کنند که می تواند باعث یک فلیکر قابل توجهی شود. چوک ها ممکن است لرزش با فرکانس کم داشته باشند که منبع صدای وز وزی است که مردم از لامپ های فلورسان می شنوند. در طراحی بالاست های مدرن از الکترونیک پیشرفته برای تنظیم دقیق جریان عبوری از مدار الکتریکی استفاده شده است. وقتی با فرکانس بالاتری کار می کنند شما متوجه فلیکر یا صدای وز وز از یک بالاست الکترونیکی نمی شوید. لامپ های مختلف به طراحی بالاست ویژه ی خود نیاز دارند تا سطح ولتاژ و جریان مشخصی را بسته یه طرح های متفاوت لامپ، ایجاد کنند. لامپ های فلورسان در تمامی شکل ها و رنگ ها موجود هستند که تمامی آن ها طبق اصلی یکسان کار می کنند: جریان الکتریکی اتم های جیوه را تحریک میکند، که باعث آزاد کردن فوتون های ماورای بنفش می شود. این فوتون ها اتم های فسفر را تحریک کرده تا نور سفید رنگی منتشر کنند.

 

 

 

فلورسنت یا تیوب فلورسنت لامپ تخلیه الکتریکی در گازی است که از برق برای تحریک بخار جیوه در گاز نئون یا آرگون استفاده می کند که در نتیجه پلاسمایی تولید می شود که اشعه ماوراء بنفش موج کوتاه می سازد.این نور باعث ایجاد پدیده فسفری در ماده فلورسنس داخل لامپ می شود که نور مرئی تولید می کند.

لامپ دو پین 100 وات F71T12HO معمول که برای تخت های دباغی مورد استفاده قرار می گیرد.نکته : سمبل (Hg) نشان می دهد که است.در آن جیوه به کار رفته .در ایالات متحده این سمبل برای تمام فلورسنت هایی که جیوه دارند لازم است.
برخلاف لامپ های التهابی،لامپ های فلورسنت همیشه نیاز به یک بالاس برای کنترل شار توان عبور کننده در لامپ دارند.
در سیستم های رایج (عموماً 4 فوت ( 122 سانتی متر) یا 8 فوت (244 سانتی متر) طول) بالاست در درون سیستم قرار داده شده است. لامپ های فلورسنت فشرده ممکن است بالاستی مرسوم داشته باشند که در درون سیستم است یا اینکه بالاستی مجتمع شده با لامپ داشته باشند که آنها را قادر به استفاده در درون سرپیچ هایی که برای لامپ های التهابی ساخته شده اند می سازد.
تاریخچه:
اصول کاری:
قاعده اصلی کار لامپ فلورسنت بر اساس پراکندگی ناکشسان الکترون هاست.یک الکترون تصادفی (که از پوشش سیم پیچی شکل الکترود کاتود ساطع شده) با یک اتم در گاز برخورد میکند(مانند جیوه،آرگون یا کریپتون) وبه عنوان یک منبع ماوراء بنفش کار می کند.این باعث می شود که یک الکترون در اتم به طور موقت به تراز انرژی بالاتری بپرد تا تمام یا قسمتی از انرژی جنبشی دریافت شده را که از طریق الکترون برخورد کننده بدست آورده را جذب کند.به همین خاطر این برخورد را 'ناکشسان ' می نامند زیرا قسمتی از انرژی جذب شده است.این حالت انرژی ناپایدار است و اتم یک فوتون ماوراء بنفش به ازاء بازگشت الکترون به تراز پایین تر ساطع می کند.این فوتون ها که از مخلوط گازی انتخاب شده ساطع می شوند به سمت طول موج ماوراء بنفش گرایش دارد.این نور توسط دید انسانی قابل رویت نیست،پس باید به نور مرئی تبدیل شود.این کار با استفاده از فلورسنس امکان پذیر است.این تبدیل فلورسنس در پوشش فسفری سطح داخلی تیوب اتفاق می افتد،که در ان فوتون های ماوراء بنفش با الکترون های اتم فسفر جذب می شوند و باعث پرشی مشابه می شود،سپس با تشعشع یک فوتون دیگر سقوط می کند.فوتون ساطعه از واکنش دوم انرژی کمتری نسبت به فوتون اولیه دارد.شیمیدان هایی که ماده فسفری را می سازند مخصوصاً آن را طوری انتخاب کردند که فوتون تولید شده در طول موج نور مرئی قرار بگیرد.اختلاف انرژی فوتون ماوراء بنفش و فوتون قابل رویت به صورت گرما در پوشش فسفری در می آید.
مکانیسم تولید نور:
نمای نزدیک کاتد و آند در لامپ جرمی (که اساسی مشابه دارد ولی فسفر فلورسنت (که در شیمی به نام فلوفور شناخته می شود)ندارد و اجازه می دهد الکترود ها دیده شوند)
لامپ فلورسنت با گازی که شامل بخار جیوه کم فشار و آرگون (یا زنون) ، یا به ندرت آرگون نئون ، یا گاهاً کریپتون پر شده است.سطح داخلی حباب با فلورسنت پوشش داده شده است (یا گاهی اوقات فسفرسنت) که این پوشش اکثراً از مخلوطی از فلزات و نمک های فسفری کمیاب تولید می شود.کاتد حباب اکثراً از تنگستنی که با مخلوطی از اکسیدهای باریوم،استرونتیوم و کلسیوم پوشیده شده ساخته می شود (که به دلیل کم بودن نسبی تشعشع گرمایی انتخاب شدند.).وقتی لامپ روشن می شود توان الکتریکی باعث می شود کاتود به اندازه کافی برای تشعشع الکترون گرم شود.ابن الکترون ها با گاز نجیب احاطه کننده رشته برخورد و آنها را یونیزه می کنند تا تحت فرآیند یونیزاسیون ضربه ای ، به شکل پلاسما دربیایند.

درخشش ماوراء بنفش فیلتر نشده لامپ جرمی که با تخلیه الکتریکی بخار جیوه کم فشار(مشابه آنچه در لامپ فلورسنت اتفاق می افتد.) درون یک محفظه کوآرتز سیم کشی شده تولید شده است.
در نتیجه یونیزاسیون بهمنی،رسانایی گاز یونیزه شده زیاد می شود و اجازه عبور جریان بیشتری از میان گاز را می دهد.جیوه که در نقطه توازن فشار بخار پایدار در حدود یک در هزار، در درون تیوب قرار دارد(در حالتی که فشار گاز نجیب حدوداً 0.3% فشار استاندارد اتمسفر است)،به صورت مشابه یونیزه می شود که باعث می شود در محدوده ماوراء بنفش طیف نوری در طول موج عمدتاً 235.7 تا 185 نانومتر ساطع کند.بازده فلورسنت مدیون این حقیقت است که تخلیه الکتریکی جیوه کم فشار حدوداً 65% کل نور تولید شده را در 254 نانومتر تشعشع می کند(همچنین حدوداً 10-20% نور ماوراء بنفش در 185 نانومتر ساطع می شود).نور ماوراء بنفش توسط پوشش فلورسنت داخل حباب جذب می شود، که دوباره نوری با انرژی در طول موج های طولانی تر به صورت نور مرئی ساطع می کند.ترکیب فسفر ها رنگ نور را کنترل می کند و در طول کل شیشه حباب از فرار اشعه ماوراء بنفش مضر جلوگیری می کند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله لامپ های فلورسنت

دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

این را می‌توان از پاراگرافی که در آن مارکس به «جهان کودکانه باستان» در تقابل با جهان نوین سرمایه‌داری می‌پردازد ، به بهترین نحو دریافت. مارکس در آن‌جا می‌گوید: « آیا در جهان باستان هرگز به تفحصی ار این باب که کدام شکل مالکیت و غیره مولد‌ترین شکل است، بیشترین ثروت را تولید می‌کند، بر نمی‌خوریم؟ {در پاسخ باید گفت که در آن‌جا،} هر چند کاتو می‌تواند به تفحص در این مسئله بپردازد که کدام شیوه کاشت در یک مزرعه بیشترین محصول را به دست می‌دهد، و بروتوس حتی می‌تواند پولش را با بهترین نرخ بهره وام دهد، اما ثروت به صورت هدف تولید ظاهر نمی‌شود، بل‌که مسئله همواره این است که کدام کشل دارائی بهترین شهروندان را به وجود می‌آورد.» در جهان نوین وضع به کلی غیر از این است. در این جهان «ثروت در تمامی اشکال آن به صورت چیزی ظاهر می‌شود – خواه این چیز شیئی باشد یا رابطه‌ای که به وساطت آن شیئی ، تحقق می‌یابد – چیزی که نسبت به فرد خارجی و تصادفی {یا عَرَضی} است. پس دیدگاه قدیم، که در آن بشر صرف‌نظر از خصلت محدود ملی، مذهبی‌، سیاسی‌اش – به عنوان هدف تولید مد نظر است در قیاس با جهان نوین، که در آن تولید هدف انسان، و ثروت هدف تولید می‌نماید، بسیار متعالی به نظر می‌رسد. اما ایا ثروت در حقیقت، یعنی وقتی شکل محدود بورژوائی آن برگرفته شود، چیزی جز عمومیت یافتن نیازهای فردی، ظرفیت‌ها، لذت‌ها ، نیروهای مولده، و غیره، است که از طریق مبادله همه جانبه ایجاد گردیده؟ چیزی جز غایت تکامل چیرگی بشر بر نیروهای طبیعی است، اعم از آن‌چه طبیعت خوانده می‌شود و طبیعت خود بشر؟ چیزی جز فعال شدن تام وتمام استعدادهای خلاق اوست بدون وجود هیچ پیش‌شرطی (مگر تکامل تاریخی پیشین) که این کلیتِ تکامل، یعنی تکامل کلیه قوای بشری علی‌العموم را به هدفی در خود، و نه هدفی که با ملاکی از پیش معین سنجیده شود، بدل می‌کند؟ چیزی جز حالتی است که در آن انسان دیگر خود را در یک شکل خاص بازتولید نمی‌کند بل‌که همه جانبه بودن خود را تولید می‌کند؟ و می‌کوشد در حد چیزی شده باقی نماند، بل‌که در حرکتِ مطلقِ شدن باشد؟ در اقتصاد بورژوائی – و در دورانی از تولید که اقتصاد بورژوائی با آن در تناظر است – این تحقق کامل محتوای بشری به صورت یک تخلیه کامل، این عینیت یافتن همه جانبه به صورت بیگانگی مطلق ، 20 و این بدور افکندن هر گونه هدف محدود و یک‌جانبه بصورت قربان شدن بشر به عنوان هدفی در خود در پای هدفی یک‌سره خارجی، در می‌آید. به همین دلیل است که جهان کودکانه باستان از جهتی متعادل‌تر می‌نماید. و از جهت دیگر، در تمامی قضایائی که در آن‌ها اشکال و صور بسته ومحدودیت‌های حی و حاضر جستجو می‌شوند واقعا متعالی‌تر است. {جهان باستان} رضایت خاطر است از یک دیدگاه محدود، حال آن‌که عصر نوین هیچ رضایت خاصری به دست نمی‌دهد، و یا، هر جا که به نظر می‌رسد از خود رضایت خاطر دارد، مبتدل است.» 21

 

تضاد میان نقد مارکسیستی و نقد رمانتیکی سرمایه‌داری در این جا با وضوح خاصی بیان شده است، مارکس رمانتیک‌هار را نه تنها به خاطر «اشک‌های احساساتی‌شان»22، یا بدین خاطر که آنان برای عوام‌فریب «کیسه گدائی پرولتاریا را پیشاپیش صفوف خود به عنوان پرچم حرکت می‌دادند» در حالی‌که در همان حال «مهر و نشان کهن فئودالی» را در پشت خویش پنهان ساخته بودند،23 مورد حمله قرار نمی‌داد. بسیار بیشتر از این‌ها آنان را به خاطر ناتوان‌شان از درک «سیر تاریخ نوین» - یعنی ضرورت داشتن و مترقی بودن تاریخی نظام اجتماعی بورژوائی که مورد انتقاد ایشان بود – و در عوض محدود ساختن خویش به رد اخلاقی آن ، نکوهش می‌کرد. هیچ کس منکر آن نیست که حاکمیت سرمایه مبتنی بر بیرحمانه‌ترین شکل مکیدن کار اضافه، مبتنی بر استثمار و ستم بر توده مردم است. در این زمینه سرمایه‌داری یقینا «بر تمامی تظام‌های تولیدی پیشین – که مبتنی بر کار مستقیما اجباری بودند – از لحاظ انرژی، حد و مرزنشناسی و کارآئی بیرحمانه‌اش، پیشی می‌گیرد.» 24 اما تنها سرمایه «ترقی تاریخی را در خدمت ثروت به بند کشیده است»،25 تنها شکل سرمایه‌دارانه تولید است که «به شیوه استثمار دوران‌سازی بدل می‌گردد که در سیر تکامل تاریخی‌اش، و از طریق سازماندهی پروسه کار و پیشرفت عظیم تکنیک، تمامی ساختار اقتصادی جامعه را چنان متحول می‌سازد که بر تمامی ادوار پیشین سایه می‌گسترد.»26

 

بدین ترتیب تولید سرمایه‌دارانه به اعتبار خصلت تعمیم یا بنده‌اش، و کشش شدیدش به ایجاد تحول مستمر در نیروهای مادی تولید، با تمامی شیوه‌های تولید سابق از بیخ و بن تفاوت دارد. اگر مراحل ما قبل از سرمایه‌داری تولید به دلیل تکنیک‌های بدوی و تکامل‌نایافته‌ شان قادر نبودند کار را بیشتر از حد لازم برای معاش بلافصل {یعنی قوت لایموت} افزایش دهند پس «وجه عظیم تاریخی سرمایه» عبارت از این واقعیت است که سرمایه «کار اضافه تولید می‌کند، اضافه (در گروندریسه به‌جای «اضافه» (surplus) دوم، «زائد» (superfluous) ) از لحاظ ارزش مصرف صرف، از لحاظ قوت لایموت»، 27 و سرمایه این کار را از طریق رشد دادن بی‌سابقه ، از یک سو، نیروهای اجتماعی تولید و از سوی دیگر ، نیازها و ظرفیت‌های بشری برای کار، به انجام می‌رساند.

 

در قطعه‌ای به ویژه چشم‌گیر و خیره کننده در گروندریسه می‌خوانیم: «پایان کار تاریخی سرمایه هنگامی فرا می‌رسد که، از یک سو، نیازها به چنان درجه‌ای از رشد رسیده باشند که کار اضافه فراتر و بیشتر از ضرورت، خود بدل به نیاز عامی برخاسته از خودِ نیازهای فردی شده باشد، و از سوی دیگر، انضباط شدیدی که سرمایه بر نسل‌های پیاپی تحمیل می‌کند سخت‌کوشی کلی را به خصلت کلی بشر نوع جدید بدل ساخته باشد، 28 و ، بالاخره، هنگامی‌که نیروهای تولیدی کار، که سرمایه آن‌ها را با جنون نامحدودش برای ثروت بی‌امان شلاق می‌زند و به جلو می‌راند، و رشد آن شرایطی که این جنون نامحدودش برای ثروت بی‌امان شلاق می‌زند و به جلو می‌رساند، و رشد آن شرایطی که این جنون در آن قابل تحقق است، به مرحله‌ای از شکوفائی رسیده باشند که {اولا} داشتن و حفظ ثروت عمومی مستلزم زمان کار کمتری از سود کل جامعه باشد، و {ثانیا} رابطه جامعه کار کنندگان با بازتولید متزاید آن {آن جامعه}، یعنی با بازتولید پیوسته فراوان‌تر و فراوان‌تر آن ، به صورت رابطه‌ای علمی درآمده ، و لذا انسان از انجام کاری که یک شیئی {ماشین} می‌تواند به جای او انجام دهد، فراغت یافته باشد. … کشش بی‌وقفه سرمایه به سوی شکل عام ثروت کار را به فرا سوی حدود نیازمندی خُرد طبیعتش میراند، و بدین‌سان عناصر مادی لازم برای تکامل فردیتی غنی را به وجود می‌آورد که در تولید و در مصرفش به یک سان همه جانبه و جامع است، و بنابراین کارش نیز دیگجر صورت کار ندارد بل‌که صورت شکفتگی کامل نفس فعالیت را دارد، 29 شکفتگی‌ای که در آن ضرورت طبیعی در شکل بلاواسطه‌اش از میان رفته است، چرا که نیازی تا ریخی خلق شده، جای نیازی طبیعی را گرفته است . به این دلیل است که سرمایه مولد است، یعنی رابطه‌ای حتمی و ضروری برای تکامل نیروهای مولده اجتماعی است. سرمایه به این عنوان تنها هنگامی ساقط می‌شود که تکامل خودِ این نیروهای مولده به موانع خویش در وجود خود سرمایه برمی‌خورد.» 30

 

به عبارت دیگر، در حالی‌که کلیه شیوه‌های تولید پیشین ناگزیر باید به پیشرفت بسیار کند نیروهای مولده، 31 و یا حتی رکود آن‌ها طی دوره‌های طولانی، رضایت می‌دادند، سرمایه نقطه آغاز حرکتش را «با نابود سازی مداوم مفروضات موجود خود به عنوان پیش شرط بازتولیدش قرار می‌دهد … سرمایه با وجود محدودیت ماهوی‌اش ، در جهت رشد جهان‌شمول نیروهای مولده تلاش می‌کند، 32 و لذا پیش شرط شیوه تولید جدیدی می‌گردد که بر تکامل نیروهای مولده به منظور بازتولید و با حداکثر بسط وضعیتی معین مبتنی نیست ، بل‌که شیوه تولیدی است که در آن رشد آزادانه، نامفید، پیش‌رونده و جهان‌شمول نیروهای تولیدی خود پیش شرط {وجود} جامعه و لذا باز تولیدش را تشکیل می‌دهد، شیوه تولیدی که در آن پیش‌تر رفتن از نقطه عزیمت تنها پیش شرط موجود است.» 33 تنها بر این بنیان جدید است که «عمومیت یافتن {جهان‌شمول شدن} فردیت … نه عمومیت یافتنی آرمانی یا خیالی، بل‌که عمومیت یافتن مناسبات واقعی و آرمانی او، و لذا ایضا درک تاریخ خود به مثابه یک پروسه و بازشناخت طبیعت (که شامل نیروی عمل‌کننده بر طبیعت نیز هست) به عنوان پیکر واقعی خویش» برای فرد امکان‌پذیر می‌گردد.34

 

1- 2- نقش ماشین به عنوان پیش شرط جامعه سوسیالیستی

 

مارکس درگروندریسه چنین می‌گوید: « اگر نتوانیم آن شرایط مادی تولید و مناسبات مبادله مناظر آن را که لازمه جامعه بی‌طبقه‌اند در جامعه کنونی پنهان بیابیم همه تلاش‌ها‌یمان برای فروپاشیدن آن خوش‌نیتی دون کیشوت‌وار خواهد بود» 35 پس آن شرایط مادی تولید که گذار به جامعه بی‌طبقه را ممکن و ضروری می‌سازند کدامند؟ پاسخ را باید بدواً در تحلیل مارکس از نقش ماشین یافت، که نشان می‌دهد، از یک‌سو، چگونه تکامل سیستم‌های ماشین‌های اتوماتیک فرد کارگر را به سطح نوعی ابزار، به صرفا آنی (آن = moment (لحظه وجودی) . در اصطلاح مارکس (هگل)منظور یک جنبه از پدیده در حال انکشاف و حرکت است – م. ) از آنات پروسه کار، تنزل می‌دهد، اما ایضا، از سوی دیگر، چگونه خود همین تکامل هم‌زمان پیش شرط‌های کاهش میزان صرف انرژی بشری در پروسه تولید را به یک میزان حداقل به وجود می‌آورد. و دیگر آن‌که این پروسه مجال جایگزین شدن کارگر یک وجهی امرو با افراد رشد یافته و همه جانبه را که برایشان «کارکردهای(function،فونکسیون) اجتماعی مختلف، در حکم اشکال معادل فعالیت‌اند» فراهم می‌آورد. این‌ها همه را می‌توان در جلد اول کاپیتال و در گروندریسه یافت. یا این وصف، گروندریسه حاوی مباحثی پیرامون نقش ماشین است که در کاپیتال وجود ندارد. صلابت این مباحث، علی‌رغم این واقعیت که متجاوز از صد سال پیش نوشته شده‌اند، هنوز احساسی از هیجان و احترام در انسان برمی‌انگیزند و شماری از برجسته‌ترین تصاویری را که تخیل بشری تاکنون بدان دست یافته است عرضه می‌دارند.

 

مارکس می‌نویسد:« مبادله کار زنده با کار تعین یافته (obectified – تعین یافته = به صورت عین (شئ مادی درآمده، شیئیت یافته.) - یعنی بیان شدن کار اجتماعی در شکل تضاد سرمایه‌ و کارِ مزدی – تکامل غائی رابطه ارزش و تولیدِ مبتنی بر ارزش است. پیش شرط‌ آن {پیش شرط مبادله کار زنده و کار تعیین یافته} این است و این می‌ماند: توده زمان کار بلافصل، یعنی کمیت کار به خدمت گرفته شده، به منزله عامل تعیین کننده در تولید ثروت. اما به درجه‌ای که صنعت بزرگ توسعه می‌یابد، ایجاد ثروت واقعی به زمان کار و کمیت کار به خدمت گرفته شده کمتر بستگی دارد تا به توان میانجی {ماشین}‌هائی که در طول زمان کار به حرکت درآورده می‌شوند، {ماشین‌هائی} که تاثیر نیرومندشان … هیچ گونه تناسبی با زمان کار بلافصلی که صرف تولیدشان شده ندارند، بل‌که بیشتر به وضع کلی علم و پیشرفت تکنولوژی، با کاربرد علم در تولید، بستگی دارد … چنان‌که صنعت بزرگ آشکار می‌کند، ثروت واقعی خود را بیشتر در عدم تناسبی رعب‌انگیز میان زمان کار صرف شده و محصول آن ، و ایضا در عدم توازنی کیفی میان کار – که اینک به تجریدی محض تقلیل یافته – و قدرت آن پروسه تولیدی‌ای که کاربر آن نظارت یافته ، متجلی می‌کند. کار دیگر چندان یک جزء منظم و درونی پروسه تولید رابطه می‌یابد… کارگر دیگر چندان یک چیز طبیعی تغییر شکل داده شده را {به عنوان ابزار} حلقه واسط میان خود و عین {یعنی موضوع کار} قرار نمی‌دهد، بل‌که پروسه‌ای طبیعی را که به صورت پروسه‌ای صنعتی درآمده ، به عنوان واسطه میان خود و طبیعت غیرآلی قرار می‌دهد، و بر آن مسلط می‌شود. کارگر به جای آن‌که بازیگر اصلی پروسه تولید باشد اکنون در کنار و حاشیه آن می‌ایستد. در این تغییر و تبدیل { یعنی در پروسه تولید با استفاده از ماشین آلات} آن‌چه به عنوان سنگ بنای عظیم تولید و ثروت ظاهر می‌گردد، نه کار بلافصلی است که او خود انجام می‌دهد و نه زمانی‌ است که صرف کار می‌کند، بل‌که، به یمن حضورش {حضور کارگر در پروسه تولید} به منزله یک پیکر اجتماعی، {سنگ بنای عظیم ثروت اینک} به خدمت گرفتن (appropriation) {از‌آن خود کردن} قدرت تولیدی عام خود {ازسوی کارگر} است، به خدمت گرفتن فهم طبیعت، و سیادتش بر طبیعت – در یک کلام تکامل فرد اجتماعی است که به منزله سنگ‌بنای تولید و ثروت ظاهر می‌گردد. سرقت زمان کار غیر {زمان کار دیگری} که پایه و اساس ثروت کنونی است، در قیاس با پایه و اساس جدید، که صنعت بزرگ خود خالق آن است، زیربنای محقر رقت‌انگیزی می‌نماید. به مجرد این‌که کار در شکل بلافصلش دیگر سرچشمه ثروت نبود، زمان کار نیز دیگر میزان سنجش آن نبوده، و لذا ارزش مبادله {دیگر میزان سنجش }ارزش مصرف {نباید باشد}. کار اضافه توده {انسان‌ها} دیگر به عنوان شرط رشد ثروت عام وجود نداشته، همان‌گونه که نا-کار(non labour ، در ادامه همین متن هم‌چنین معادلnot-labour آمده است.) عده‌ای قلیل دیگر به عنوان شرط رشد قوای عام دماغی بشر وجود ندارد. بدین ترتیب، تولید مبتنی بر ارزش مبادله در هم می‌شکند، و پروسه تولید مادیِ مستقیم ، از شکل کنونی حاجت و تضادش عاری می‌گردد. رشد آزادانه فردیت‌ها ، و بنابراین کاهش زمان کار لازم نه به منظور استخراج کار اضافه، بل‌که کاهش عمومی کار لازم جامعه به حداقل، که آن‌گاه متناظر است با رشد هنری، علمی و غیره افراد در زمان آزاد شده و با وسائطی که برای همگی آنان خلق شده.» 36

 

گفت و گوی مارکس و باکونین درباره ی آنارشیسم

 

 

 


نوشته: موریس کرانستون
ترجمه: محمد بای بوردی

 

مقدمه:
در تاریخ سوم نوامبر 1864، کارل مارکس و میخائیل باکونین برای آخرین بار در لندن ملاقات کردند. این ملاقات و گفت و گوهای آن دو در منزل باکونین صورت گرفت. باکونین رهبر شناخته شده آشوب گرایان یا آنارشیست های روسیه برای دیدار کوتاهی به لندن آمده بود و مارکس نیز در همین شهر به حالت تبعید به سر می برد. این دو بیست سال بود که با یک دیگر آشنا بودند، ولی دوستی آنان چندان پایدار نبود و محتاطانه رفتار می کردند و رقابتی نیز برای رهبری بین الملل کارگران بین آن دو در گرفته بود . طرفداران مارکس اغلب در شمال و هواداران باکونین در جنوب اروپا بودند. با آن که نظریات آنها درباره سوسیالیزم کاملا با یکدیگر متفاوت بود ، معذالک هر کدام دیگری را متحد بلقوه ای در نبرد بر علیه بورژوازی تلقی می کرد. در مواردی آن دو دشمن خونی یک دیگر بودند، ولی از نظر هر دو، ملاقاتشان در لندن موفقیت آمیز بود.

 

* * *

 

باکونین: مارکس عزیز، من می توانم چای و توتون تعارف کنم، در غیر این صورت با کمال تاسف باید عرض کنم فعلا فقر دامن گیرم است و امکان پذیرایی و مهمان نوازی، بسیار اندک.

 

مارکس: من همیشه فقیرم باکونین و درباره ی فقر چیزی نیست که ندانم. بدترین مصیبت هاست.

 

باکونین: بردگی بدترین مصیبت است و نه فقر. با یک فنجان چای چطوری؟ من همیشه آن را آماده دارم و این مستخدمه های انگلیسی بسیار مهربانند. به خاطر دارم هنگامی که در "پدینگتون گرین" زندگی می کردم یکی از همین مستخدمه ها به نام "گریس" که از آن همه فن حریف ها بود از صبح تا نیمه شب با آبجوش و قند دائمن از پله ها بالا و پایین می رفت.

 

مارکس: بلی طبقه کارگر در انگلستان زندگی سخت و دشواری دارند و بایستی اولین گروهی باشند که انقلاب می کنند.

 

باکونین: فکر می کنی آنها انقلاب می کنند؟

 

مارکس: بالاخره یا آنها یا آلمان ها.

 

باکونین: آلمان ها هرگز به پا نمی خیزند و ترجیح می دهند که بمیرند ولی انقلاب نکنند.

 

مارکس: مسئله خوی و طبع ملی نیست، موضوع پیشرفت صنعتی است که در آن کارگران از موفقیت خود آگاهی می یابند.

 

باکونین: در اینجا از چنین آگاهی خبری نیست. مستخدمه ای که ذکر خیرش را کردم کاملن مطیع و منزوی و تو سری خور بود و از این که او را چنین استثمار شده می دیدم ناراحت می شدم.

 

مارکس: به نظر می رسد که خودت هم او را استثمار کرده ای.

 

باکونین: لندن پر از استثمار و بهره کشی است و با این که این شهر بزرگ پر از بدبختی و زاغه هایی با خیابان های پست و تاریک است، معذلک کسی هنوز به فکر سنگر بستن در انها نیست. در هر حال لندن جای یک سوسیالیست نیست.

 

مارکس: ولی تنها جایی است که ما را می پذیرد. من پانزده سال است اینجا هستم.

 

باکونین: متاسفم که تو هیچ وقت به دیدن من در "پدینگتون گرین" نیامدی. آنجا من کمی بیش از یک سال ماندم و دیروز که کارتت به دستم رسید، به خاطر آوردم که از روزهای گذشته تا کنون، دیداری به هم نداشته ایم. راستی بار آخر در 1848 با هم ملاقات کردیم؟

 

مارکس: من مجبور بودم که پاریس را در 1845 ترک کنم.

 

باکونین: بلی به خاطر دارم. من تا سال 1847 در آنجا ماندم و یک سال پس از ملاقات ما در برلن و کمی پیش از شورش "درسدن" به دست دشمن گرفتار شدم. آنها مرا ده سال زندانی کرده و سپس به سیبری فرستادند، ولی همان طور که میدانی از آنجا فرار کردم و به لندن آمدم حالا هم سر پناهی برای زیستن در ایتالیا دارم و هفته دیگر به فلورانس می روم.

 

مارکس: خوب، اقلا تو پیوسته در سفری.

 

باکونین: مجبورم. من مانند تو یک انقلابی متشخص نیستم. سلاطین کشور های اروپا مرا آواره کرده اند.

 

مارکس: همان سلاطین مرا نیز از چندین کشور بیرون انداخته اند. مضافا این که فقر نیز مرا خانه به دوش کرده است.

 

باکونین: تهیدستی در مورد من هم صادق است. من همواره بی پولم و مجبورم از دوستان قرض کنم. تصور من بر این است که به جز ایام محبس، بخش عمده زندگی خود را با قرض از این و آن سپری کرده ام و حالا هم که پنجاه سال دارم هرگز درباره پول فکر نمی کنم، زیرا جنبه بورژوایی دارد.

 

مارکس: اقلن خرج و بار خانواده ای بر دوشت نیست و از این جهت خوشبخت هستی.

 

باکونین: لابد می دانی که من در لهستان ازدواج کردم، ولی بچه نداریم. کمی چای بخور. یک روس بدون چای نمی تواند زندگی کند.

 

مارکس: تو هم که یک روس تمام عیار هستی و در واقع یک اشرافزاده . لابد برای فردی چون تو باید مشکل باشد که در اذهان رنجبران رسوخ کنی.

 

باکونین: خودت چی، مارکس؟ آیا تو فرزند یک قاضی بورژوای مرفه نیستی؟ و یا زنت دختر بارون وستفالن خواهر وزیر کشور پروس نیست؟ اصلن نمی توان تو را از یک خانواده معمولی به حساب آورد.

 

مارکس: سوسیالیزم علاوه بر کارگران به روشنفکران نیز نیازمند است. ضمنا در شب های سر و بی خوابی تبعید، طعم گرسنگی و ظلم و جور را چشیده ام.

 

باکونین: شب های زندانیان بلندتر و سردتر است و من چنان به گرسنگی خو گرفته ام که حالا هم به ندرت آن را حس می کنم.

 

مارکس: از زمانی که در لندن هستم، در خانه های مفروش ارزان و بد قواره زندگی کرده ام. من مجبور بوده ام که پول قرض کرده و غذا را نسیه بخرم و سپس برای پرداخت صورت حساب ها لباس هایم را گرو بگذارم. بچه هایم عادت کرده اند که از پشت در به طلبکارها بگویند که من در خانه نیستم. همه ما، زنم، من، مستخدم پیرمان هنوز در دو اطاق زندگی می کنیم و یک تکه اثاث البیت تمیز و درست حسابی در آنجا پیدا نمی شود. من در روی همان میزی کار می کنم که زنم دوخت و دوز می کند و بچه ها به بازی مشغول می شوند. اغلب نیز ساعت ها بدون غذا یا روشنایی هستیم، زیرا پولی برای خرید انها موجود نیست. مضافا این که زنم و بچه ها نیز اغلب بیمارند و نمی توانم آنها را نزد پزشک ببرم، زیرا نه قادر به پرداخت اجرت معاینه پزشک هستم و نه خرید دارویی که تجویز می کند.

 

باکونین: ولی مارکس عزیز، دوستان مهربانی مانند همکارت انگلس چرا کمک نمی کنند؟

 

مارکس: انگلس فوق العاده سخاوتمند است، ولی همیشه قادر نیست که به من کمک کند. باور کن که هر نوع بدبختی بر سرم آمده و بزرگ ترین مصیبت نیز هشت سال پیش با مرگ پسرم "ادگار" که شش سالش بود به من روی آورد. "فرانسیس بیکن" معتقد است که افراد واقعا مهم آنقدر با جهان و طبیعت تماس دارند و به قدری مفتون و مجذوب چیزهاب مختلف هستند که هر فقدانی را به راحتی تحمل می کنند. من از این گروه افراد نیستم و مرگ پسرم چنان مرا آزرده ساخت که از در گذشت او، امروز نیز مانند روز مرگش اندوهناک هستم.

 

باکونین: اگر به پول احتیاج داری "الکساندر هرزن" فراوان دارد و من همیشه اول به او مراجعه می کنم و دلیلی نمی بینم که به تو نیز کمک نکند.

 

مارکس: "هرزن" یک اصلاح طلب بورژوا و بسیار سطحی است و حاضر نیستم وقت خود را با چنین اشخاص سر کنم.

 

باکونین: ولی اگر "هرزن" نبود من نمی توانستم یکی دو سال پیش اعلامیه کمونیست تو را به زبان روسی ترجمه کنم.

 

مارکس: با این که در ترجمه تاخیر شد، ولی برای آن سپاسگزارم. شاید به عنوان کار بعدی ترجمه کتاب فقر فلسفه را شروع کنی.

 

باکونین: نه مارکس عزیز. آن را جزو آثار برتر تو نمی شمارم و به طور کلی در مورد "پیر ژوزف پرودون" بیش از حد بی انصافی و کم لطفی شده است.

 

مارکس: این موضوع عمدی است و غیر از این هم نباید انتظار داشت، زیرا کتابی است در رد کتاب فلسفه فقر او .

 

باکونین: نوعی مجادله با یک سوسیالیست دیگر است.

 

مارکس: پرودون یک سوسیالیست نیست. او یک جاهل و خود آموخته از طبقات پایین است که تازه به دوران رسیده و پز خصایصی را می دهد که ندارد. فتاوی احمقانه او در باره علم واقعا غیر قابل تحمل است.

 

باکونین: من قبول دارم که "پرودن" زیاد بارش نیست، ولی او صدها بار بیش از سوسیالیست های بورژوا، انقلابی است. او آنقدر شهامت دارد که بی دینی خود را اعلام کند. به علاوه او مدافع رهایی از هر نوع سلطه است و می خواهد که سوسیالیسم از هر نوع قیود دولتی مبری باشد. "پرودن" یک آنارشیست یا آشوبگر است و بدان نیز معترف است.

 

مارکس: به عبارت دیگر آرمان های او شبیه توست.

 

باکونین: تاثیر او در من هرگز عمیق نبوده است. او از شدت عمل خوشش نمی آید و انهدام را نوعی باز سازی تصور نمی کند. من یک انقلابی فعالم، ولی "پرودن" مانند تو یک سوسیالیست نظریه پرداز است.

 

مارکس: منظورت را از یک سوسیالیست نظریه پرداز نمی فهمم، ولی به جرات می گویم که به اندازه تو یک انقلابی فعال هستم.

 

باکونین: مارکس عزیز قصد بی احترامی نداشتم، مضافت این که به خاطر دارم به علت دوئل با هفت تیر از دانشگاه بن اخراج شدی و بنابراین برای انقلاب سرباز خوبی خواهی بود. به شرط آن که بتوانیم تو را از کتابخانه موزه بریتانیا به پشت سنگرها بکشانیم. اگر از تو به عنوان یک سوسیالیست نظریه پرداز نام بردم، منظورم این بود که تو هم مانند "پرودن" یک نظریه پردازی و من هرگز مانند تو یا او نمی توانم رساله های فلسفی بلند و کتب قطور بنویسم. توانایی من در حد یک جزوه است.

 

مارکس: تو مرد تحصیل کرده ای هستی و نباید مانند "پرودن" عوام پسندانه بنویسی.

 

باکونین: این درست است که پرودن یک روستا زاده و خود اموخته است و من فرزند یک ملاک ولی تصور می کنم آنچه منظور توست این است که من در دانشگاه برلن فلسفه هگل را خوانده ام.

 

مارکس: بهترین تحصیلات را کرده ای و من از یک سوسیالیست با فرهنگی مثل تو بیش از این انتظار دارم که در سنگرها تفنگ به دوش گرفته یا تالار اپرای "درسدن" را به آتش بکشد.

 

باکونین: خجالت ام می دهی مارکس. من شخصن تالار اپرا را آتش نزدم و مسلمن در "درسدن" قصد آشوب نداشتم. حقیقت امر را باید به خاطر داشته باشی این است که مجلس "ساکسون" رای بر تشکیل یک حکومت فدرال در آلمان داد و چون شاه "ساکسون" با هر نوع اتحادی مخالف بود، مجلس را منحل کرد. مردم که مورد توهین قرار گرفته بودند در ماه مه همان سال در خیابان های "درسدن" سنگر بستند و رهبران مجلس که بورژوا های آزادیخواه بودند، وارد ساختمان شهرداری شده و حکومت موقت را اعلام کردند.

 

مارکس: فکر نمی کنم برای شخصی چون تو که مخالف هر نوع حکومت است، واقعه مسرت بخشی بوده باشد.

 

باکونین: در هر حال مردم مسلح شده و بر علیه شاه شورش کردند. چون من هم در "درسدن" بودم، خود را در اختیار انقلاب گذاردم. هرچه باشد آموزش نظامی داشتم و آزادیخواهان "ساکسون" هیچ گونه دانشی درباره تسلیحات نداشتند و من با اتفاق چند افسر لهستانی ستاد فرماندهی نیروهای شورشی را تشکیل می دادیم.

 

مارکس: سربازان خوش اقبالی بودید، گو این که چندان برای تو خوش فرجام نبود.

 

باکونین: حق با توست. چند روز بیشتر طول نکشید و شاه از پروسی ها قوای کمکی گرفت و ما مجبور به تخلیه "درسدن" شدیم. همان طور که گفتی برخی از یاران ما، تالار اپرا را به آتش کشیدند، ولی من معتقد بودم که بایستی ساختمان شهرداری را که که خودمان نیز در آن مستقر بودیم منفجر سازیم. ولی لهستانی ها غیبشان زد و "مونر" نیز که از آخرین آزادیخواهان "ساکسون" بود تصمیم به انتقال حکومت به "شمنیتز" گرفته بود و من چون نتوانستم او را ترک کنم، لذا مانند بره ای به مسلخ کشانده شدم. در "شمنیتز" شهردار ما را در رختخواب مان دستگیر کرد.

 


مارکس: و بدین ترتیب روانه زندان شدی. به خاطر وحدت آلمان و به خاطر این که به زور می خواستی یک حکومت آزاد بورژوا تشکیل دهی. واقعا مسخره است.

 

باکونین: امکان داشت که مرا به خاطر همین موضوع حتی اعدام کنند، ولی حالا عاقل تر هستم و از محضر تو کسب فیض فراوان کرده ام. من در سال 1848 با تو مخالفت کردم، ولی حالا می بینم که حق با تو بود. متاسفانه شعله های جنبش انقلابی اروپا مرا بیشتر متوجه نکات منفی انقلاب کرد تا نکات مثبت آن.

 

مارکس: خوشحالم که این سالها مکاشفه و تفکر ثمر بخش بوده است.

 

باکونین: با وجود این هنوز در یک مورد حق با من بود. من به عنوان یک نفر اسلاو آزادی و رهایی نژاد اسلاو را از زیر یوغ المان می خواستم و آن را از طریق انقلابی که به انهدام رژیم های فعلی روسیه، اطریش، پروس و ترکیه و تجدید سازمان مردم در یک محیط کاملا آزاد منجر می شد، جستجو می کردم.

 

مارکس: بنابراین هنوز درباره وحدت اسلاو می اندیشی و هنوز همان روس میهن پرستی هستی که در پاریس بودی.

 

باکونین: منظورت از یک روس میهن پرست چیست؟ آیا هنوز معتقدی که من جاسوس دولت روسیه هستم؟

 

مارکس: من هرگز چنین فکری نداشته ام و یکی از دلایل زیارت امروز تو این است که آثار باقی هر نوع شبهه ای را در مورد این سوء ظن نا خوش آیند، پاک کنم.

 

باکونین: ولی این داستان برای اولین بار در روزنامه "نئو اینشزایتونگ" که تو سر دبیرش بودی منتشر شد.

 

مارکس: من قبلا این موضوع را شرح داده ام. داستان از اینجا آغاز شد که خبرنگار ما از پاریس گزارش داد که ژرژ ساند گفته است تو جاسوس روس هستی. بعدا ما تکذیب ژرژ ساند و خود تو را به طور کامل چاپ کردیم. ما کار دیگری جز این نمی توانستیم انجام دهیم. خود من هم تاسف خود را بارها اظهار داشته ام.

 

باکونین: با آن که می دانی از زندان اتریش به حبس مجرد در زندان روسیه منتقل و سپس به سیبری تبعید شدم، معذالک این شایعه را هنوز نتوانسته ای از بین ببری. تو هرگز زندان نبوده ای و معنی زنده به گور شدن را نمی دانی. این که هر لحظه از روز و شب مجبوری به خود بگویی که من برده ام و هدر رفته ام. این که سرشار از شجاعت باشی و فداکاری برای آزادی باشی، ولی همه عشق و علاقه خود را در یک چهار دیواری محبوس ببینی. این ها همه به قدر کافی ناراحت کنند است تا چه رسد به این که پس از آزادی متوجه شوی که برچسب جاسوسی برای خائنی که تو را محکوم کرده است به پیشانی توست.

 

مارکس: ولی دیگر کسی آن داستان را باور نمی کند.

 

باکونین: متاسفانه، در لندن دوباره همان شایعه پخش شده است و در یکی از روزنامه های "دنیس اورکهات" که از دوستان انگلیسی توست به چاپ رسیده است.

 

مارکس: "اورکهات" آدم عجیبی است. به هر چه که منشا ترکی دارد عشق می ورزد و از هرچه روسی است بدش می آید. به طور کلی عقل اش پاره سنگ بر می دارد.

 

باکونین: ولی تو برای روزنامه او مقاله می نویسی و در برنامه های او شرکت می کنی.

 

مارکس: او یک آدم عجیب و غریب و دوست داشتنی است و چون در مورد "پالمرستون" با من هم عقیده بوده و یا بدان تظاهر می کند، لذا امکاناتی برای انتشار نوشته هایم فراهم می سازد. در واقع نوعی تبلیغ است و مثل روزنامه "نیویورک تریبون" خیلی کم هم پول می دهد. در هر حال بگذار به تو اطمینان دهم که تجدید شایعه احمقانه جاسوسی برای روسیه مرا بیش از خودت ناراحت کرده است. امیدوارم به من اجازه دهی یک بار دیگر برای دخالتی که در پخش این شایعه داشته ام از تو پوزش بطلبم. هرگز از تاسف خوردن برای این مسئله باز نمانده ام.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی