تحقیق در مورد نهضت و قیام مردم دیندار و شریف ایران بر ضد رژیم پهلوى

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد نهضت و قیام مردم دیندار و شریف ایران بر ضد رژیم پهلوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه64

فهرست مطالب

  پیش‏گفتار مقدمه فصل اوّل مفهوم و مقایسه ویت فقیه فقه در اصطلاح فقه در لغت فصل سوم تبیین مفهوم فقاهت نصب خاصّ و نصب عامّ تبیین مفهوم انتصاب فصل دوم‏تبیین مفهوم انتصاب

ولایت بر شخص حقیقى یا بر مجتمع اعتبارى

ولایت شرعى و اطاعت

فلسفه ولایت شرعى

نقد و بررسى شرط «عدم تساوى»

نظارت بر ولایت شرعى

نصب و عزل در ولایت شرعى

عدم تساوى» از شرایط و موارد لازم براى تحقق ولایت نیست و نمى‏توان گفت که همواره، براى تحقق ولایت، باید عدم تساوى حاکم باشد؛ زیرا، اگر غرض، عدم تساوىِ بین ولىّ و مولىّ علیه است، گذشته از اینکه تعبیر عدم تساوى، براى ولایتى مانند ولایت ولد اکبر و متولىّ وقف که مولىّ‏علیه آن اموال و افعال است، تعبیرى ناصحیح یا بیهوده است و تنها در ولایتى که «مولى‏علیه»اش را انسانها تشکیل مى‏دهند، قابل کاربرد است، نفس ترکیب «عدم تساوى»، خالى از ابهام نیست

اگر منظور از عدم تساوىِ ولىّ و مولّى‏علیه، عدم تساوى در خلقت و وضع طبیعى و تواناییهاى جسمانى است، به این معنا که ولىّ، براى داشتن ولایت، همواره فردى کامل و رشید و بالغ و توانمند و داراى اهلیت تصرف است، اما مولّى‏علیه، در شیئى از شؤون، ناتوان و فاقد اهلیت تصرف است، باید گفت که این نتیجه‏گیرى، در باب ولایت ناصواب است؛ زیرا، اولاً، ناتوانى و فقدان اهلیت تصرف، تنها، در برخى ولایتها مانند ولایت بر صبىّ و سفیه و مجنون قابل مشاهده است، نه در ولایت بر مفلّس و غایب و باکره رشیده و ... .

ثانیاً، ناتوانى براى بعضى از مولّى‏علیه‏ها، حکمتِ جعل ولایت است، نه علت و شرط لازم براى تحقّق ولایت تا حکم دائرمدار او باشد. هر گاه امرى، حکمت حکمى واقع شد، خود حکم و قانون، به طور کلى، عام و مشخص جعل مى‏شود، چون قانون، به منزله خطکش و معیار و میزان است، هر چند حکمتِ جعلِ حکمى، در موردى خاص موجود نباشد. مثلاً ممکن است که کودکى نابالغ هوشمند و توانا در مدیریت اقتصادى، لااقل براى اموال خویش باشد، با این حال، شارع، تصرف او را موقوف به اذن ولىّ دانسته است. در نتیجه، عدم تساوى ولىّ و مولّى‏علیه، به معناى ناتوانى و عجز جسمانى یا فکرى، به عنوان حکمت ولایت در برخى از ولایتها پذیرفتنى است، نه به عنوان علّت و نه به عنوان شرط لازم براى تحقق هر ولایت.

تفسیر دوم براى «عدم تساوى ولىّ و مولّى‏علیه» را این گونه مى‏توان بیان کرد که ولىّ، همواره، از افرادى است که در شأنى از شؤون یا تمامى شؤون، نوعى امتیاز و قابلیت معتبر شرعى دارد.