زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد مقام انسانى زن از نظر قرآن

اختصاصی از زد فایل دانلود تحقیق کامل درمورد مقام انسانى زن از نظر قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد مقام انسانى زن از نظر قرآن


دانلود تحقیق کامل درمورد مقام انسانى زن از نظر قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 45

 

مقام انسانى زن از نظر قرآن

اسلام زن را چگونه موجودى مى‏داند؟آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانى او رابرابر با مرد مى‏داند و یا او را جنس پست‏تر مى‏شمارد؟این پرسشى است که اکنون ‏مى ‏خواهیم به پاسخ آن بپردازیم.

فلسفه خاص اسلام درباره حقوق خانوادگى

اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد فلسفه خاصى دارد که با آنچه درچهارده قرن پیش مى‏گذشته و با آنچه در جهان امروز مى‏گذرد مغایرت دارد.اسلام ‏براى زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات‏ قائل نشده است;پاره‏اى از حقوق و تکالیف و مجازاتها را براى مرد مناسبتر دانسته وپاره‏اى از آنها را براى زن،و در نتیجه در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و درموارد دیگر وضع نامشابهى در نظر گرفته است.

چرا؟روى چه حسابى؟آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیارى ازمکتبهاى دیگر نظریات تحقیر آمیزى نسبت‏به زن داشته و زن را جنس پست‏ترمى‏شمرده است و یا علت و فلسفه دیگرى دارد؟

مکرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته‏هاى پیروان سیستمهاى غربى شنیده و خوانده‏اید که مقررات اسلامى را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال‏اینها به عنوان تحقیر و توهینى نسبت‏به جنس زن یاد کرده‏اند;چنین وانمود مى‏کنند که‏این امور هیچ دلیلى ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت‏شده است.

مى‏گویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است که مردجنسا شریفتر از زن است و زن براى استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است،حقوق‏اسلامى نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور مى‏زند.

مى‏گویند اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و براى اوحقوقى که براى یک انسان لازم است وضع نکرده است.اگر اسلام زن را انسان‏تمام عیار مى‏دانست تعدد زوجات را تجویز نمى‏کرد،حق طلاق را به مرد نمى‏داد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمى‏کرد،ریاست‏خانواده را به شوهر نمى‏داد،ارث‏زن را مساوى با نصف ارث مرد نمى‏کرد، براى زن قیمت‏به نام مهر قائل نمى‏شد،به زن‏استقلال اقتصادى و اجتماعى مى‏داد و او را جیره‏خوار و واجب النفقه مرد قرارنمى‏داد.اینها مى‏رساند که اسلام نسبت‏به زن نظریات تحقیر آمیزى داشته است و او راوسیله و مقدمه براى مرد مى‏دانسته است.مى‏گویند اسلام با اینکه دین مساوات است واصل مساوات را در جاهاى دیگر رعایت کرده است،در مورد زن و مرد رعایت نکرده‏است.

مى‏گویند اسلام براى مردان امتیاز حقوقى و ترجیح حقوقى قائل شده است و اگرامتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمى‏کرد.

اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقى ارسطویى بدهیم به این صورت درمى‏آید:اگر اسلام زن را انسان تمام عیار مى‏دانست‏ حقوق مشابه و مساوى با مرد براى ‏او وضع مى‏کرد،لکن حقوق مشابه و مساوى براى او قائل نیست،پس زن را یک انسان‏ واقعى نمى‏ شمارد.

تساوى یا تشابه؟

اصلى که در این استدلال به کار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد درحیثیت و شرافت انسانى،یکسانى و تشابه آنها در حقوق است.مطلبى هم که از نظرفلسفى باید انگشت روى آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت‏انسانى چیست؟آیا لازمه‏اش این است که حقوقى مساوى یکدیگر داشته باشند به طورى که ترجیح و امتیاز حقوقى در کار نباشد؟یا لازمه‏اش این است که حقوق زن‏و مرد علاوه بر تساوى و برابرى،متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم‏کار و تقسیم وظیفه‏اى در کار نباشد؟شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد درحیثیت انسانى و برابرى آنها از لحاظ انسانیت،برابرى آنها در حقوق انسانى است اماتشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار وآراء فلسفى که از ناحیه آنها مى‏رسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم،اول بایدببینیم آیا لازمه تساوى حقوق تشابه حقوق هم هست‏یا نه؟تساوى غیر از تشابه‏است;تساوى برابرى است و تشابه یکنواختى.ممکن است پدرى ثروت خود را به‏طورى متساوى میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند.مثلا ممکن‏است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد:هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک‏مزروعى و هم مستغلات اجارى،ولى نظر به اینکه قبلا فرزندان خود را استعدادیابى‏کرده است،در یکى ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگرى علاقه به کشاورزى ودر سومى مستغل‏دارى،هنگامى که مى‏خواهد ثروت خود را در حیات خود میان‏فرزندان تقسیم کند،با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان مى‏دهد از لحاظ‏ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى از این جهت در کار نباشد،به هرکدام از فرزندان خود همان سرمایه را مى‏دهد که قبلا در آزمایش استعدادیابى آن رامناسب یافته است.

کمیت غیر از کیفیت است،برابرى غیر از یکنواختى است.آنچه مسلم است این‏است که اسلام حقوق یکجور و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است،ولى اسلام‏هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت‏به زنان قائل نیست.اسلام اصل‏مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است.اسلام با تساوى حقوق زن‏و مرد مخالف نیست،با تشابه حقوق آنها مخالف است.

کلمه‏«تساوى‏»و«مساوات‏»چون مفهوم برابرى و عدم امتیاز در آنها گنجانیده‏شده است جنبه‏«تقدس‏»پیدا کرده‏اند،جاذبه دارند،احترام شنونده را جلب مى‏کنند،خصوصا اگر با کلمه‏«حقوق‏»توام گردند.

تساوى حقوق!چه ترکیب قشنگ و مقدسى!چه کسى است که وجدانى و فطرت‏پاکى داشته باشد و در مقابل این دو کلمه خاضع نشود؟!

اما نمى‏دانم چرا کار ما-که روزى پرچمدار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده‏ایم-باید به آنجا بکشد که دیگران بخواهند نظریات خود را در باب‏«تشابه حقوق زن ومرد»با نام مقدس‏«تساوى حقوق‏»به ما تحمیل کنند؟!این درست مثل این است که‏یک نفر لبو فروش بخواهد لبو بفروشد اما به نام گلابى تبلیغ کند.

آنچه مسلم است این است که اسلام در همه جا براى زن و مرد حقوق مشابهى وضع‏نکرده است،همچنانکه در همه موارد براى آنها تکالیف و مجازاتهاى مشابهى نیز وضع‏نکرده است.اما آیا مجموع حقوقى که براى زن قرار داده ارزش کمترى دارد از آنچه‏براى مردان قرار داده؟البته خیر،چنانکه ثابت‏خواهیم کرد.

در اینجا سؤال دومى پیدا مى‏شود و آن اینکه علت اینکه اسلام حقوق زن و مرد رادر بعضى موارد،نامشابه قرار داده چیست؟چرا آنها را مشابه یکدیگر قرار نداده‏است؟آیا اگر حقوق زن و مرد،هم مساوى باشد و هم مشابه بهتر است‏یا اینکه فقطمساوى باشد و مشابه نباشد.براى بررسى کامل این مطلب لازم است که در سه قسمت‏بحث کنیم:

  1. نظر اسلام درباره مقام انسانى زن از نظر خلقت و آفرینش.
  2. تفاوتهایى که در خلقت زن و مرد هست‏براى چه هدفهایى است؟آیا این تفاوتهاسبب مى‏شود که زن و مرد از لحاظ حقوق طبیعى و فطرى وضع نامشابهى داشته باشندیا نه؟
  3. تفاوتهایى که در مقررات اسلامى میان زن و مرد هست که آنها را در بعضى‏قسمتها در وضع نامشابهى قرار مى‏دهد بر اساس چه فلسفه‏اى است؟آیا آن فلسفه‏هاهنوز هم به استحکام خود باقى است‏یا نه؟

مقام زن در جهان‏بینى اسلامى

اما قسمت اول.قرآن تنها مجموعه قوانین نیست.محتویات قرآن صرفا یک‏سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست.در قرآن،هم قانون است و هم‏تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر.قرآن همان طورى که‏در مواردى به شکل بیان قانون دستور العمل معین مى‏کند و در جاى دیگر وجود و هستى‏را تفسیر مى‏کند،راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موتها وحیاتها،عزتها و ذلتها،ترقیها و انحطاطها،ثروتها و فقرها را بیان مى‏کند.

قرآن کتاب فلسفه نیست،اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع-که سه‏موضوع اساسى فلسفه است-به طور قاطع بیان کرده است.قرآن به پیروان خود تنهاقانون تعلیم نمى‏دهد و صرفا به موعظه و پند و اندرز نمى‏پردازد بلکه با تفسیر خلقت‏به پیروان خود طرز تفکر و جهان بینى مخصوص مى‏دهد.زیر بناى مقررات اسلامى درباره امور اجتماعى از قبیل مالکیت،حکومت،حقوق خانوادگى و غیره همانا تفسیرى‏است که از خلقت و اشیاء مى‏کند.

از جمله مسائلى که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است.قرآن‏در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود براى‏مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبناى این مقررات را نظر تحقیر آمیزاسلام نسبت‏به زن معرفى کنند.اسلام،پیشاپیش نظر خود را درباره زن بیان کرده‏است.

اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست،لازم است‏به مساله‏سرشت زن و مرد-که در سایر کتب مذهبى نیز مطرح است-توجه کنیم.قرآن نیز دراین موضوع سکوت نکرده است.باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتى مى‏داند یادو سرشتى;یعنى آیا زن و مرد داراى یک طینت و سرشت مى‏باشند و یا داراى دوطینت و سرشت؟ قرآن با کمال صراحت در آیات متعددى مى‏فرماید که زنان را ازجنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریده‏ایم. قرآن درباره آدم اول‏مى‏گوید:«همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قراردادیم‏»(سوره نساء آیه 1) .درباره همه آدمیان مى‏گوید:«خداوند از جنس خود شمابراى شما همسر آفرید»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).

در قرآن از آنچه در بعضى از کتب مذهبى هست که زن از مایه‏اى پست‏تر از مایه‏مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبه طفیلى و چپى داده‏اند و گرفته‏اند که همسر آدم‏اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفریده شده،اثر و خبرى نیست. علیهذا دراسلام نظریه تحقیر آمیزى نسبت‏به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.

یکى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات‏جهان آثار نامطلوبى بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است،از وجود زن‏شر و وسوسه برمى‏خیزد،زن شیطان کوچک است.مى‏گویند در هر گناه و جنایتى که‏مردان مرتکب شده‏اند زنى در آن دخالت داشته است.مى‏گویند مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است که مرد را به گناه مى‏کشاند.مى‏گویند شیطان مستقیما دروجود مرد راه نمى‏یابد و فقط از طریق زن است که مردان را مى‏فریبد;شیطان زن راوسوسه مى‏کند و زن مرد را.مى‏گویند آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت‏سعادت بیرون رانده شد،از طریق زن بود;شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.

قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولى هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا رافریفت و حوا آدم را.قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلى معرفى مى‏کند و نه او را ازحساب خارج مى‏کند.قرآن مى‏گوید:به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت‏سکنى‏گزینید و از میوه‏هاى آن بخورید.قرآن آنجا که پاى وسوسه شیطان را به میان مى‏کشدضمیرها را به شکل‏«تثنیه‏»مى‏آورد،مى‏گوید فوسوس لهما الشیطان (1) شیطان آندو راوسوسه کرد فدلیهما بغرور (2) شیطان آندو را به فریب راهنمایى کرد و قاسمهما انى لکمالمن الناصحین (3) یعنى شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها رانمى‏خواهد.

به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنارجهان بقایایى دارد،سخت‏به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصروسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرا کرد.

یکى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى که نسبت‏به زن وجود داشته است در ناحیه‏استعدادهاى روحانى و معنوى زن است;مى‏گفتند زن به بهشت نمى‏رود،زن مقامات‏معنوى و الهى را نمى‏تواند طى کند،زن نمى‏تواند به مقام قرب الهى آن طور که مردان‏مى‏رسند برسد.قرآن در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب‏الهى به جنسیت مربوط نیست،به ایمان و عمل مربوط است،خواه از طرف زن باشد ویا از طرف مرد.قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسى از یک زن بزرگ و قدیسه یادمى‏کند.از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد کرده‏است.اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهرانشان ذکرمى‏کند،از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت‏نکرده است.گویى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.

قرآن درباره مادر موسى مى‏گوید:ما به مادر موسى وحى فرستادیم که کودک راشیر بده و هنگامى که بر جان او بیمناک شدى او را به دریا بیفکن و نگران نباش که ما اورا به سوى تو باز پس خواهیم گردانید.

قرآن درباره مریم،مادر عیسى،مى‏گوید:کار او به آنجا کشیده شده بود که درمحراب عبادت همواره ملائکه با او سخن مى‏گفتند و گفت و شنود مى‏کردند،از غیب‏براى او روزى مى‏رسید،کارش از لحاظ مقامات معنوى آنقدر بالا گرفته بود که پیغمبرزمانش را در حیرت فرو برده،او را پشت‏سر گذاشته بود،زکریا در مقابل مریم مات ومبهوت مانده بود.

در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند.کمتر مردى است‏به پایه‏خدیجه برسد،و هیچ مردى جز پیغمبر و على به پایه حضرت زهرا نمى‏رسد.حضرت‏زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برترى دارد. اسلام‏در سیر من الخلق الى الحق یعنى در حرکت و مسافرت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان‏زن و مرد قائل نیست.تفاوتى که اسلام قائل است در سیر من الحق الى الخلق است،دربازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسؤولیت پیغامبرى است که مرد را براى این‏کار مناسبتر دانسته است.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد مقام انسانى زن از نظر قرآن
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.