زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تاریخچه سیاهچاله ها

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد تاریخچه سیاهچاله ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تاریخچه سیاهچاله ها


تحقیق در مورد تاریخچه سیاهچاله ها

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:85

  

 فهرست مطالب

 

مقدمه

تاریخچه سیاهچاله ها

سیاهچاله ها

تبدیل ستارگان بزرگ به سیاهچاله ها

ویژگی سیاهچاله ها

تعداد سیاهچاله ها در جهان

آشکار سازی سیاهچاله

سیاهچاله ها ممکن است آغاز را از دید ما بپوشانند

مفاهیم پایه

ساختار سیاهچاله ها

سیاهچاله ها چگونه به وجود می ایند؟

نتایج تحقیقات هاوکینگ

مجهولات سیاهچاله ها

اختر سیاهچاله ها

خصوصیات سیاهچاله ها

تشکیل سیاهچاله دها

سیاهچاله های کهکشانی

سیاهچاله های ابر پرجرم

فروپاشی گرانشی

شعاع شوارتسشیلد

انواع سیاهچاله ها

   

 مقدمه
      
یکى از نخستین حل هاى معادله اینشتین را فیزیک پیشه منجمى به نام کارل شوارتس شیلد به دست آورد. شوارتس شیلد

     متریک اطراف یک کره مثلاً اطراف یک ستاره را به دست آورد. این متریک که امروزه متریک شوارتس شیلد نام دارد،  خاصیت

بسیار عجیبى دارد: اگر شعاع ستاره از حدى کوچک تر شود، دیگر حتى نور هم از آن نمى تواند بیرون بیاید. در این حالت ستاره تبدیل

 به شىء عجیبى مى شود که سیاهچاله  نام گرفته است. درک فیزیک سیاهچاله ها یکى از چالش هایى است که فیزیک پیشه ها

      بیش از نیم قرن است با آن دست و پنجه نرم مى کنند. امروزه تقریباً اکثر اخترفیزیک پیشه هاى فعال اعتقاد دارند که در دنیا از

جمله در مرکز کهکشان راه شیرى سیاهچاله  هست.

تاریخچه سیاهچاله ها

     پس از آنکه مکانیک نیوتنی تحت عنوان مکانیک آسمانی در شناخت جهان مورد استفاده قرار گرفت، یکی از موارد مورد توجه

 سیاه چاله  ها بود. نخستین بار در سال 178 جان میشل طی مقاله ای سرعت فرار را با اطلاعات آن روز محاسبه کرد و اظهار داشت

      اگر گرانش چنان قوی باشد که سرعت فرار در آنجا بیش از سرعت نور باشد، نور نمی تواند از آنجا بگریزد. البته در آنزمان بطور تقریبی

    سرعت نور را می داننستد، ولی حد سرعت، سرعت نور نبود. زیرا در مکانیک نیوتنی سرعت نامتناهی قابل قبول بود.

     در سال 1796 لاپلاس همان نظریه ی جان میچل را دو باره مطرح کرد. در اواخر قرن نوزدهم سرعت نور کاملاً معلوم و اندازه گیری شد.

   در سال 1915 انیشتین نظریه نسبیت عام را مطرح کرد و نشان داد که گرانش روی روی اثر دارد. چند ماه بعد کارل شوارتسشیلد با

     حل معادله میدان انیشتین برای یک جرم نقطه ای، اظهار داشت از نظر تئوری سیاه چاله ها وجود دارند.  شعاعی که نور نمی تواند از

 آنجا خارج شود به نام شعاع شوارتسشیلد شناخته می شود و از رابطه ی زیر به دست می آید. چند ماه بعد از شوارتسشیلد یکی از

      دانشجویان لورنتس به نام ژوهانس دروست، به همان نتایج شوارتسشیلد رسید.

   در 1920 چاندرازخار که از شاگردان ادینگتون بود با استفاده از نسبیت خاص نشان داد که اگر سرعت فرار بخواهد بیش از سرعت نور

  باشد، جرم جسم باید حداقل 1.44 برابر جرم خ.رشید باشد. این عدد امروزه به عنوان حد چاندرازخار شناخته می شود. ادینگتون با

     دست آورد وی مخالف کرد و آن را نا درست خواند.  در 1939 اپنهایمر و اسنادر پیش بینی کردند که یک ستاره پر جرم در اثر گرانش

      فرو می ریزد و به سیاه چاله تبدیل می شود. همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم، مسئله سیاه چاله ها به فراموشی سپرده شد. در دهه ی

      1960 دوباره نظریه سیاه چاله ها و راه حل شوارتسشیلد و فروپاشی گرانشی مورد توجه فیزیکدانان قرار گرفت.

     در سال 1971 استفن هاوکینگ عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچاله‌ها هنگامی که جهان نخستین انفجار بزرگ خود را آغاز

 کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند

       که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچاله‌ها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی    

      آنها را سیاهچاله کوچک نامید.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تاریخچه سیاهچاله ها

مقاله در مورد فیزیک و فلسفه

اختصاصی از زد فایل مقاله در مورد فیزیک و فلسفه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد فیزیک و فلسفه


مقاله در مورد فیزیک و فلسفه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:16

 

  

 فهرست مطالب

 

مقدمه

 

ماورا الطبیعه در فلسفه

 

ژنتیک

 

سیاهچاله ها  

 

فیزیک و فلسفه

 

ابتدای فلسفه فیزیک

 

فلسفه فیزیک از دیدگاه فیلسوفان

 

فیزیک کلاسیک از دیدگاه فلسفه

 

فیزیک فضا و اتمسفر

 

فیزیک فضا (Space Physics)

 

قوانین کپلر

 

فیزیک اتمسفر

 

ارتباط فیزیک فضا با شاخه‌های دیگر فیزیک

 

ارتباط فیزیک فضا با علوم دیگر

 

آینده فیزیک فضا

 

کیمیاگری به عنوان یک شاخه فلسفی و روحانی

 

کیمیاگری به عنوان اختر‌شناسی

 

کیمیاگری به عنوان موضوع تحقیق تاریخی

 

ریشه‌یابی

 

 

 

 

 

 

 

 

آیا علم جایگاهی در کشف و شهود ماوراالطبیعه دارد؟  این مقاله فقط در پی تشریح این سئوال است و در پی پاسخ جامع به آن نمی باشد.       
در تاریخش بشری مذهب و فلسفه به بحث و نظریه پردازی در حیطه ماورااطبیعه پرداخته اند. فلسفه وظیفه خود می دانسته تا به سئوالات کلی از جمله موضوعات مطرح درماوراالطبیعه پاسخ دهد.علوم تجربی هیچگاه به موضوعات مربوط به ماورا الطبیعه دست درازی نکرده اند و عالمان علوم تجربی هیچگاه بر آن نبوده اند تا سئوالات مطرح در حیطه ماورا الطبیعه را با روشهای علوم تجربی پاسخ دهند. حتی زمانیکه هنوز علوم تجربی از کمبود روشهای تجربی رنج می برد، این فلسفه بود که در حیطه علوم تجربی دست درازی مینمود و فیلسوفان به تئوری پردازی علمی می پرداختند. به وضوح این موضوع از نبود روشهای تجربی برای ثبوت مسائل علمی ناشی می شد. به عنوان مثال مسئله "حرکت" در فیزیک را ذکر میکنیم تا جایگاه علم و فلسفه در تاریخ بشری روشنتر شود. در کتاب خلاصه فلسفی نظریه نسبیت انشتاین چنین آمده است: 
یکی از مسائل اساسی که در نتیجه بغرنجی و پیچیدگی، هزاران سال در تاریکی کامل مانده بود، مسأله حرکت است... جسم ساکنی را در محل بی حرکتی در نظر میگیریم، برای تغییر وضع دادن به چنین جسمی لازم است مؤثر خارجی بر آن اثر کند و آن را به جلو براند یا بردارد... ما باتصور غریزی و الهامی خویش حرکت را وابسته به اعمالی چون راندن و بلند کردن و کشیدن میدانیم... این طرز استدلال غریزی و الهامی درباره حرکت باطل است و همین نوع تفکر سبب شد که قرنهای زیادی تصور ما نسبت به مسأله حرکت غلط بماند. شاید شخصیت ارسطو ... علت اساسی پایداری این تصور غلط و الهامی بوده باشد. در کتاب مکانیکی که منسوب به اوست چنین میخوانیم: "جسم متحرک موقعی به حالت سکون در می آید که قوه ای آن را در امتداد خود به حرکت واداشته است نتواند دیگر تأثیر کند و آن را براند". اکتشاف روش استدلال علمی و به کار انداختن آن به وسیله گالیله یکی از بزرگترین پیشرفتهای فکر بشر است و آغاز حقیقی علم فیزیک را از همان موقع باید دانست... با کلید جدیدی که گالیله پیدا کرده نتیجه چنین بیان میشود: " اگر جسمی رانده یا برداشته یا کشیده نشود و از هیچ راه دیگر هم تأثیری بر آن وارد نیاید _و به عبارت ساده تر: چون بر جسم هیچ قوه خارجی کار نکند _ حرکت یکنواخت پیدا میکند، یعنی با سرعت ثابتی در امتداد خط مستقیم تغییر مکان دهد".       
با این توضیحات شاید بتوان گفت که حیطه های تئوری پردازی علم و فلسفه مرز مشخصی ندارد و بستگی به توانایی آنها در پرورش موضوع هدف دارد. چه بسا اگر علوم تجربی قدرت پاسخدهی در حیطه ماورا الطبیعه را داشته باشند، شایستگی بیشتری در این زمینه یابند. چراکه پاسخهای علم به یک مسئله به دلیل روش تجربی آن و برخورداری از ته پایه ریاضی، بسیار روشنتر و قابل اعتمادتر از پاسخ دهی فلسفه به یک مسئله میباشد. از آنجا که مسائل فلسفه  خالی از اثبات تجربی است، به استناد تاریخ گاهی تصورات فیلسوفان قرنها انسانها را در تاریکی و جهل نگاه داشته است! آیا گاه آن فرا نرسیده است  تا در پی اثبات برخی مسائل فلسفی از مسیر علوم تجربی باشیم؟ آیا اکنون علم توانایی نظریه پردازی در ماورا الطبیعه را ندارد ؟
ماورا الطبیعه در فلسفه
شاید بزرگترین سئوال زندگی هر انسان چیستی و وجود روح و بدن و چگونگی ارتباطشان باشد. در سطحی دیگر این سئوال در مورد ماده و ماورا ماده مطرح میشود، طوریکه تبیین و توضیح این مسأله یک ابهام کلی که گریبانگیر انسانها در گستره تاریخ بوده است را مرتفع میسازد. آیا علم قدرت پرداختن به این مسأله را دارد؟ در مقام قیاس اگر بدن، ماده و طبیعت را نظایر یکدیگر فرض کنیم، میتوانیم روح را از موضوعات ماوراالطبیعه بدانیم. ابتدا نظریات فلسفی در مورد رابطه روح و بدن در تاریخ فلسفه را به اجمال بررسی میکنیم تا راه گشایی فلسفه را در این مورد به قضاوت خونندگان بگذاریم! سپس یافته های علمی در زیست شناسی، فیزیک و نجوم را مرور میکنیم که به عقیده بنده به علوم تجربی قدرت مانور و نظریه پردازی در ماورای الطبیعه را میدهد.   
افلاطون روح را جوهری میداند قدیم که قبل از بدن موجود است، بعدا که بدنی آماده میشود روح از مرتبه خود تنزل میکند و به بدن تعلق میگیرد. اما ارسطو به جنبه وحدت و وابستگی روح  و بدن توجه میکند، او رابطه روح و بدن را سطحی نمی انگارد. ارسطو رابطه روح و بدن را از نوع علاقه صورت و ماده میداند و از آنجا که قوه عاقله مجرد است روح دیگر قدیم نیست، حادث است، در آغاز کار استعداد محض است و هیچگونه علم قبلی ندارد. صدر المتالهین شاید نظر کاملتری در این رابطه دارد، در کتاب مقالات فلسفی مرتضی مطهری چنین مخوانیم:  
" صدر المتالهین...از اصول نو و عالی و نیرومندی که تاسیس کرد چنین نتیجه گرفت که علاوه بر حرکات ظاهری و عرضی و محسوس که بر سطح عالم حکمفرماست یک حرکت جوهری و عمقی و نامحسوس بر جوهره عالم حکمفرماست...مبدا تکون نفس، ماده جسمانی است. ماده این استعداد را دارد که در دامن خود موجودی بپروراند ک با ماوراالطبیعه هم افق باشد. اساسا بین طبیعت و ماورا طبیعت دیوار و حائلی وجود ندارد. هیچ مانعی نیست که یک موجود مادی در مراحل تکامل خود تبدیل شود به موجودی غیر مادی."       
میزان پیشرفت و راه گشا بودن این نظریات را به قضاوت خواننده می گزارم، چراکه ابراز نظر شخصی بنده، شاید ما را در چالش یک بحث کلامی بیفایده افکند.    
ژنتیک
پیشرفتهای جدید زیست شناسی در زمینه ژنتیک و وراثت انسان را از نظم و پیچیدگی خلقت متحیر ساخته است. از آن زمانیکه ساختمان کروموزوم و نحوه جهشهای ژنی کشف شد، دانشمندان سعی در حل مسائل وراثت از طریق احتمالات ریاضی نمودند، اما محاسبات ریاضی بخوبی عاملی ماورا طبیعت شناخته شده را در ایجاد نظم موجود در سیستم را نشان میداد. ما به این اختصار بسنده میکنیم چراکه تفهیم مسأله به آشنایی با علم ژنتیک نیازمند است. به عقیده بنده که در این زمینه مطالعات دانشگاهی دارم، کنکاش در علم ژنتیک پژوهنده را وادار میکند که به ماورای طبیعت شناخته شده ایمان عالمانه آورد!
قضایای مطروحه در فیزیک و نجوم که انسان را به کنکاش علمی در ماورا الطبیعه رهنمون میکند شاید برای مخاطب محترم ملموس تر باشد، لذا مفصلتر به آن میپردازیم.  

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد فیزیک و فلسفه