زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله فرار از خانه

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله فرار از خانه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله25    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

 

فرار از خانه

 

 

 

1- مسئله شناسی فرار از خانه
1-1) تعریف فرار
فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییر ناپذیر است. این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام می‏شود.
امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 19 –13 ساله از خانه فرار می‏کنند که 74 درصد آنها دختر هستند.[1] در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح می‏باشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی،[2] کاهش میانگین سنّی دختران فراری[3] و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت می‏کند.
2-1) انواع فرار
این عمل بر حسب موضوعات مختلف به قرار ذیل قابل دسته بندی می‏باشد:
الف)- از نظر جنس و تأهل
اقدام به فرار، هم از سوی پسران ( و مردان متأهل) و هم از سوی دختران (و زنان متأهل) انجام می‏شود.

 

لازم به ذکر است دلائل چنین اقدامی توسط مردان متأهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متأهل نیز اغلب به دلیل خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری می‏شوند.
ب)- از نظر اطلاع خانواده
در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهانی، بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت می‏گیرد، اما در برخی شرایط، فرد قصد خود را به صورت «تهدید به فرار» اطلاع می‏دهد. این عمل اغلب در بین پسران فراری معمول است.
ج)- از نظر تعداد همراهان
در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراهی فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیراً مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب، دختران به تنهایی فرار می‏کنند.
د)- از نظر مدت زمان
در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر عدم امنیت و فراهم نبودن امکانات زندگی، پشیمان می‏شود و در صورت خوش اقبالی، با کمترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه بازمی‏گردد. در چنین وضعیتی به نظر می‏رسد دلائل فرد جهت فرار چندان منطقی نبوده یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشته است. دسته ای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعاً نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از اینکار از نام مستعار استفاده می‏کنند و یا اظهار می‏دارند که خانواده ای ندارند.

 

هـ)- از نظر مبدأ و مقصد
اغلب فرارها از شهرستانها به مرکز یا شهرهای بزرگ انجام می‏شود، هر چند مبدأ و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس می‏باشد و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق می‏افتد.
و)- از نظر تکرار
برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار می‏کنند و دسته ای دیگر علیرغم تلاشهای مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده،‌مجدداً از محیط خانه می‏گریزند.
3-1) انگیزه های فرار
آمار نشان می‏دهد انگیزة افراد فراری بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است اما انگیزه های ذیل بین همگان عمومیت دارد:
الف)- اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته های خویش؛
ب)- رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل ها، قید و بندها، خشونتها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی؛
ج)- لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.
د)- تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی.
2- تبیین عوامل مؤثر در فرار دختران
آسیبهای اجتماعی نظیر فرار از خانه دارای زمینه ها و ابعاد مختلفـی هستنــد و عوامــل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن مؤثر می‏باشد.
1-2) عوامل فردی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره می‏شود.
الف) – شخصیتهای ضد اجتماعی
ویژگیهای این نوع شخصیت، بهم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمی‏باشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمی‏شود. افراد روان‏رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بی‏تفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت می‏کنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل می‏کند و رعایت ارزشهای اخلاقی را به پایین‏ترین سطح آن تنزل می‏دهد. از مشخصات بارز شخصیت های ضد اجتماعی خود محوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئــولیت، فقدان بینش نسبت به انگیزه های عمل می‏باشد. آنها به طور تکانشی عمل می‏کنند، به پیامد عمل خود نمی‏اندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یکسویه می‏باشند. این نوع شخصیتها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار می‏کنند.[4]
ب)- شخصیتهای خود شیفته
این شخصیت ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی توجه می‏باشند[5] و با آنها همدردی و علاقه نشان نمی‏دهند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک می‏کنند.[6] اغلب این افراد والدینی داشته اند که نسبت به آنها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طرد کننده بوده اند یا بیش از حد به آنها ارج نهاده اند.[7]
نـوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان می‏دهند.
ج) - شخصیت برونگرا
«آیزنک» معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دَم را غنیمت می‏شمـارد، دوست دارد در انواع میهمانی ها و جشنها شرکت کند، تشنة هیجان و ماجرا جویی است، کمتر قابل اعتماد می‏باشد، نمی‏تواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تأمل عمل می‏کند.[8]
د)- شخصیت هیستریونیک (نمایشی)
نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خود مدارانه و تأثیر پذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند.[9] این افراد برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربه ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام می‏دهند.
هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، لذت گرایی کوتاه مدت[10] و ارضای تمایلات آنی، خود‏باختگی احساسی و غلبة کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون می‏شود.
از دیگر مشکلات روحی - روانی که منجر به رفتارهای ضد‏اجتماعی می‏شود، می‏توان به ضعف عزت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، خود انگارة ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و... اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده،‌ نظیر فرار از خانه می‏باشند.
2-2) عوامل خانوادگی
1-2-2) نوع خانواده
به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شکل دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی مؤثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای عدیده‏ای مواجه باشد،‌ روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل می‏شود. «کلمن» در سال 1980 از چهار نوع آسیب برای خانواده نام می‏برد که بر کنشهای نابهنجار فرزندان مؤثر می‏باشد:
الف)- خانواده بی کفایت[11]
این خانواده فاقد منابع جسمانی یا روانشناختی مؤثر برای سازگاری با عوامل تنیدگی زندگی بهنجار است و نمی‏تواند با مسائل زندگی خانوادگی مقابله کند.
ب)- خانواده ضد اجتماعی[12]
این خانواده واجد ارزشهایی به شدت مغایر با ارزشهای اجتماعی می‏باشد و رفتارهای نامطلوب را تشویق می‏کند. به اعتقاد «مسنر» و «کروهن»[13] شرایط برخی خانواده ها نابهنجاری را تأیید می‏نماید.
ج)- خانواده آشفته[14]
این خانواده با کنشها و اختلالات رفتاری نظیر غیر منطقی بودن، دعوا، تعارض و ... مشخص می‏شود و اعضای آن دارای شخصیت های مخرب و غیر عادی هستند که فضای خانه را به اضطراب و تنش می‏کشانند. هر چند والدین در چنین خانواده هایی حضور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توأم با طرد فرزندان، عـدم محبت و بی توجهــی به مسائــل آنهـا می‏باشد. فرد به دلیل کمبود محبت و تربیت ناصحیح در مواجه با یک محبت کاذب اقدام به فرار می‏کند. والدین چنین خانواده هایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شده اند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحیح می‏باشد و کارکرد تربیتی و کنترل غیر رسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بی حد آنومیک شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان فراهم است.
این نوع خانواده، فاقد سرمایه اجتماعی است و نمی‏تواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند جوانان از جمله فرار آنان از خانه شود.
د)- خانواده از هم گسیخته[15]
این خانواده به دلیل از دست دادن پدر و مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق و جدایی در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آنها دچار مشکل می‏باشد.[16]
در چنین خانواده ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت، کمبود محبت و خلاء واکنش عاطفی مواجه است و در صورتی که فردی جانشین والدین خانواده شود، احتمال اختلال در هویت خانوادگی و عدم پذیرش او از سوی فرزندان و ناسازگاری با وی و فرزندان ناتنی وجود دارد که همین امر می‏تواند زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه را فراهم کند.
2-2-2) روابط در خانواده
الف)- خشونت در خانواده
فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونت خانگی است که به دلیل تأثیرات اجتماعی آن قابل تأمل است. اعمال خشونتهای روحی، جسمی و جنسی از سوی اعضای خانواده (تجاوزات جنسی توسط پدر یا جانشین پدر یا برادر تنی یا ناتنی) عامل بسیار مهمی در فرار برخی از دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونتها می‏باشند به دلیل ترس از آزار‏دهندگان و آبروی خویش جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می‏کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به اینکار ندارند،‌ زیرا از محیط ناامن خانه می‏هراسند.
ب)- تبعیض در خانه
بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنها و دلسردی از زندگی می‏شوند. تبعیض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می‏شود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد می‏کند و با ایجاد بحرانهای روحـی و سـرخـوردگـی، آنان را به سوی عکس العملهـای منفی نظیر فرار از خانه سوق می‏دهد.
ج)- محدودیت مطلق
در این نوع شیوة تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم،‌ متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند. به طور نمونه نمی‏توانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرند و باید تن به ازدواجهای اجباری دهند.
در این خانواده ها به خواسته های مادی ومعنوی فرزندان توجهی نمی‏شود، لذا توانایی و مقاومت آنها درهم می‏شکند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی،‌تحقیر، تنفر و سرخوردگی می‏کنند. زیرا همنوایی با هنجارها و درخواستهای خانواده، برای آنها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده می‏شود، لذا از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می‏برند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیت‏ها رهایی یابند.
د)- آزادی مطلق (فرزند سالاری)
همانطور که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می‏تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد؛ توجه بیش از حدّ متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق حد سنی فرزند (فرزند سالاری) هم می‏تواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.
در شیوه فرزند سالاری، اغلب تمایلات و خواسته های فرزندان محقق می‏شود، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارهای زندگی که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب می‏شود و یا در شرایطی که خواسته های فرزند به افراط می‏گراید و والدین با آن مخالفت می‏نمایند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی)، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدین و مسائل خانه، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می‏گردد که نهایتاً می‏تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نمـاید. به عبارت دیگر فرد علیرغم وجود خانواده ای که در اغلب موارد خواسته های او را جامة عمل پوشانده است، کوچکترین انتقاد یا منعی را تحمل نمی‏کند و اقدام به فرار می‏نماید. در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانه مقاومت، در نظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می‏کند. چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می‏کند و با احساس عمیق بیدادگری به متهم کردن اطرافیان می‏پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می‏شود.
3-2) عوامل اجتماعی
1-3-2) شبکه روابط اجتماعی
طبق نظریه انتقال فرهنگی ساترلند[17]انحرافات و نابهنجاری های رفتاری عموماً از طریق گروههایی نظیر دوستان یا خانواده آموخته می‏شود.
«اسگود» معتقد است هر چقدر میزان گذران جوان با گروههای همسن خود[18] که امور خلاف در آنها هنجار است، بیشتر باشد، فرد همرنگ و همانند آنها می‏شود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خود نمایانه نظیر فرار از خانه تشویق می‏شود.[19]

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  25 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فرار از خانه

دانلود مقاله بازرگانی خارجی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله بازرگانی خارجی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 جنگهای ناپلئونی در دهه نخست قرن نوزدهم (1179 تا 1279 ش) موجب تماس مجدداروپاییان با ایران گردید.چون فرانسه و انگلستان خواهان روابط دوستانه با این کشور بودند و دولت روسیه بار دیگر به ایران تجاوز کرده بود.کمپانی هند شرقی بریتانیا به دنبال فترت دراز مدت سده هجدهم (1079 تا1179 ش) در روابطش با ایران در سال 1801 م/1180ش پیمانهای دوستی و تجارت با دولت قاجار امضا کرد .
انگلستان با استفاده از قدرت نظامی در رسیدن به هدفهای دیپلماتیک و استراتزیکی خویش.در نیمه سده نوزدهم (1179 تا 1279 ش) تفوق تجاری خود در ایران را هم تثبیت نمود . داد وستد بریتانیا با ایران در تیمه نخست سده نوزدهم (1179 تا 1279 ش) در خلیج فارس و نیز در مسیر بازارهای پر جمعیت شمالی سیر صعودی شتابنده ای پیدا کرد . با استقرار تفوق سیاسی کمپانی هند شرقی در هندوستان این شرکت در مبادلات تجاری با ایران در خلیج فارس.به جای پارچه های هندی کالاها و پارچه های انگلیسی را به ایران صادر کرد .
انگلستان در ضمن کالا های خود را در مقادیر زیاد با کشتی تا دریای سیاه و بندر ترابوزان متعلق به عثمانی می فرستاد و از آنجا از طریقخاک عثمانی به بازارهای تبریز و صفحات شنالی ایران وارد می نمود . تبریز در این زمان بزرگترین بازار تجارتی ایران بود . وقتی به دهه 1850ذ می رسیم انگلستان بزرگترین طرف تجاری ایران است 50 درصد یا بیشتر صادرات و بیش از 50 درصد واردات ایران را در دست دارد .
در دوره پنجاه ساله مابین 1863م/1242ش و 1914م/1293ش رشته امتیازهایی در مورد بهره برداری یا انحصار موادخام و توسعه زیر بنایی از طرف دولت ایران به اتباع روس و انگلیس و دولتهای مزبور داده شد . در سال 1872 م/ 1251 ش شاه ایران امتیاز احداث راه آهن.خطهای تلگراف.کشتیرانی در رودخانه ها. بهره برداری از معادن و جنگلهای دولتی.کارهای زهکشی و آبیاری در ایران را به مدت هفتاد سال به بارون جولیوس دورویتر از اتباع بریتانیا واگذار کرد و در امتیاز نامه مقرر شده بود که رویتر در آینده برای گرفتن امتیاز بانک.احداث جاده ها و خیابان و ایجاد کارخانه ها نیز حق تقدم خواهد داشت . شاه همه این امتیازها را تنها در ازای گرفتن 40 هزار پوند استرلینگ به رویتر واگذار کرده بود .
دو امتیاز دیگری که در اینجا شایان ذ کرند امتیاز تنباکو و امتیاز نفت است . ناصر الدین شاه در 1890م/1269ش انحصار فروش توتون و تنباکو را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد . به دنبال آن یک نهضت اجتماعی توده ای آغاز شد و شاه را به الغای امتیاز ناچار ساخت . امتیاز دیگری که کمتر جنجال برانگیز بود اما به همان اندازه سرنوشت ساز شد.اجازه مخصوصه ای بود که شاه در ماه مه 1901 به ویلیام ناکسس دارسی داد . با این مضمون که به جهت تفتیش و تفحصص و پیدا کردن و استخراج و بسط دادن و حاضر کردن برای تجارت و نقل و فروش محصولات زیر که عبارت از گاز طبیعی و نفت و قیر وموم طبیعی باشد در تمام وسعت ممالک ایران در مدت 60 سال از تاریخ امروز اعطا میشود . دولت ایران در ازای این امتیاز 20 هزار پوند استرلینگ نقدا دریافت کرد و مقرر شد 16 درصد از سود خالص سالانه نیز به ایران تعلق گیرد . در 26 مه 1908 نفت در صفحات جنوبی ایران کشف شد و شرکت نفت انگلیس و ایران که تمامی سهام آن به دولت بریتانیا تعلق داشت برای این منظور ایجاد گردید . علاوه بر سودی که از این امتیازها عاید بریتانیا شد.برحجم مبادلات تجاری آن کشور با ایران به مقدار زیادی افزوده شد و این روند صعودی تا جنگ جهانی اول ادامه یافت . جمع داد و ستد دو کشور که در سال 1875 م/1254 ش به 7/1 میلیون پوند استرلینگ می رسید در 1895م/ 1274 ش به 3 میلیون و در 1914 م / 1293ش به 5/4 میلیون پوند رسید . تراز تجارت خارجی 20 درصد به سود بریتانیا بود .به دلیل رشد روز افزون سهم روسیه در تجارت خارجی ایران.افزایش مطلق سهم بریتانیا در تجارت ایران روند نزولی یافته بود و از 50 درصد در دهه 1850 م به 33 درصد در 1903 و 20 درصد در 1914 کاهش یافت و حدود نیمی از این حجم داد و ستد در اختیار هند بریتانیا بود . سهم امپراطوری بریتانیا در صادرات به ایران از این بالاتربود و به 25 درصد می رسید . بنا به برآورد تقریبی لیتن.سرمایه گذاری بریتانیا در ایران از 1860 تا 1913 در شرکتهای نفتی.تسهیلات.حمل و نقل.تلگراف و فرش به 10 میلیون پوند استرلینگ بالغ می شد .
روابط تجاری با روسیه :
روسیه بین سالهای 1801 و 1828 در دو جنگ با ایران و پیروزی بر این کشور بخش وسیعی از قلمرو ایران را جدا نمود . در نخستین جنگ.مناطق پهناوری از جمله باکو را به خاک خود ضمیمه ساخت و حقوق گمرکی 5 درصد را برای خود تعیین نمود .به دنبال پیروزی نظامی روسیه بر منافع اقتصادی آن کشور در ایران افزوده شد . بنا به بعضی برآوردها.صادرات روسیه به ایران در فاصله سالهای 1758-1760 تا 1826 ده برابر افزایش یافت .در نیمه قرن نوزدهم ایران 900 هزار روبل کالا به روسیه صادر کرد و روسیه در عوض 3/5 میلیون روبل کالا به این کشور صادر نمود . با این حساب یک دهم واردات و یک سوم صادرات ایران در اختیار روسیه بود که اگر اینطور باشد با سال 1800 تفاوت چندانی نکرده است . روسیه بعد از سال 1850 بر تفوق تجاری و سیاسی خود در ایران افزود.این امر تا حدی ناشی از صنعتی شدن روسیه و تا حدی توسعه طلبی آن آسیای میانه و ایران بود .در بازار ایران برای کالا و اقدام محصولات کشاورزی روسیه تقاضا ایجاد شد و ایران به بازاری برای کالاهای صنعتی روسیه تبدیل گردید و روسیه هم از حالت فشار نظامی کاست و به وسایل مسالمت آمیز و رخنه اقتصادی متوسل شد.سیاستی که ماروین انستز آنرا امپریالیسم روبل نامیده است . روسها هم مانند انگلیسی ها در صدد کسب امتیاز.نفوذدر نهادها و افزایش داد و ستد با ایران برآمدند . مهمترین امتیازهایی که روسها از ایران گرفتند امتیاز شیلات دریای خزر.جاده سازی.احداث خطهای تلگراف.راه آهن و ایجاد بانک بود . بانک استقراضی روسیه یکی از نهادهای کلیدی و عامل نفوذ روسیه در ایران بود که در سال 1801 ایجاد گردید و بزودی املاک زیادی به رهن گرفت.وارد معاملات تجاری شد و وامهای سنگینی به دولت قاجار داد .
بانک استقراضی در سال 1914 معادل 127 میلیون روبل سرمایه داشت که از همه سرمایه گذاریهای دولت بریتانیا و اتباع آن در ایران در آستانه جنگ جهانی افزون تر بود . نقطه عطف صعود صعود روسیه و دستیابی به تفوق در ایران.دهه های 1880 و 1890بود . روسیه حتی در سال 1895 به عنوان طرف عمده تجاری ایران با انگلستان برابری میکرده است (اگر نگوییم از آن پیشی گرفته بود).این فاصله در دهه بعد زیادتر شد . در سال 1914 برتری روسیه در این زمینه امری مسلم بود روسیه56 درصد واردات ایران و 72 درصد صادرات آنرا در اختیار داشت . این ارقام برای بریتانیا به ترتیب 28 درصد و 13 درصد بود . تراز بازرگانی با ایران نیز به تدریج به نفع روسیه شد و در 1910-1914 کسری تجاری ایران با روسیه به یک میلیون پوند رسید . سلطه بی حد و مرز روسیه بر عرصه اقتصادی.در آستانه جنگ جهانی اول بصراحت توسط انتز بیان شده است :ایران تا حد چشمگیری در مدار اقتصاد روسیه قرار داشت و بخشی از اقتصاد آن کشور محسوب میشد .
بخش دوم:
بازرگانی
موقعیت مناسب ایران برای بازرگانی خارجی و امور ترانزیتی در غالب ادوار تاریخی موجب بسط تجارت و تمرکز سرمایه در این کشور بوده است . راه مشهور ابریشم که مدیترانه را از طریق راه های ارتباطی شمال ایران به چین مرتبط ساخته بود و راه ادویه که از طریق خلیج فارس و بنادر جنوبی ایران می گذشت و خریداران کالاهای هندوستان را از طریق ایران با آن شبه قاره مربوط می ساخت . از قرن هفتم تا اوایل قرن دهم هجری و تشکیل دولت صفویه موجب رونق بازار تجارت داخلی و خارجی ایران بوده و بندر سیراف (بندر طاهری کنونی) و گمبرون (بندر عباس فعلی) و ریشهر (بندر بوشهر) و بعضی از بنادر دریای عمان و تکیه گاههای دریای ایران در خلیج فارس از قبیل جزایر هرمز و قشم در دوره حکومت صفویه به پایه ای از فعالیت و رونق تجاری رسیدند که در آسیای غربی و جنوبی نظایر آنها را در آن دوره نمیتوان یافت .
اروپا در قرن هجدهم میلادی مقارن با قرن دوازدهم هجری با انقلاب صنعتی مواجه گردید و استفاده از نیروهای طبیعی مانند بخار آب برای بکار انداختن کارخانه ها نخست در انگلستان و سپس در ممالک دیگر اروپا رواج یافت و در رشته های گوناگون صنایع بخصوص نساجی و ریسندگی اختراعات تازه به عمل آمد و تحول جدیدی روی داد که نتیجه آن بالا رفتن سطح تولید بود .
انگلستان در راس کشورهای صنعتی جدید قرار داشت و روسیه تزاری نیز بتدریج روش و تکنیک صنعت جدید یعنی صنایع ماشینی را از اروپای غربی اقتباس نموده و کارخانه های متعدد پارچه بافی و شیشه گری و چینی سازی و امثال آنها دایر کرده است .
در دوره اول سلطنت قاجاریه یعنی از سال 1210 تا 1250 هجری قمری.حکومت قاجاریه با یک سلسله جنگهای دفاعی در برابرروسیه و عثمانی مواجه گردید و انگلستان پس از راندن رقیب خود.یهنی فرانسه.برای بسط نفوذ سیاسی خویش در کشور ما به فعالیت پرداخت و رقابت اقتصادی و سیاسی روسیه و انگلیس با مظاهر زشت و ناگوار خود به نحو بارزی در ایران تجلی پیدا کرد . این رقابت در درجه اول برای رخنه در امور مالی و اقتصادی ایران و کسب امتیازات اقتصادی و معافیتهای گمرکی و عقد قراردادهای تجاری پر سود برای آن دو کشور آغاز گردید و روز به روز شدت یافت و هر دو رقیب برای پیشرفت مقاصد خود از هیچ اقدام و عمل سیاسی خودداری نکردند . بدین ترتیب بازرگانی خارجی ایران به مرور زمان در انحصار دو دولت زورمند روس و انگلیس قرار گرفت و امور مالی و سایر شئون اقتصادی ایران استقلال خود را از دست داد .
بخش سوم:
واردات و صادرات
ایران یک کشور کشاورزی بوده و جز مواد خام نباتی و حیوانی.محصول دیگری برای صدور به خارج نداشته و این حالت هنوز در کشور ما برقرار و قسمت اعظم صادرات ما به خارج مواد حاصله از کشاورزی و دامپروری است . ممالکی که با ایران داد و ستد داشتند.سعی میکردند مواد خام نباتی و حیوانی را در بازارهای داخلی به حداقل قیمت خریداری کنند و چون ایران راههای ارتباطی درجه اول نداشت.خریداران خارجی کالاهای ایران.حمل کالا ررا تا بنادر جنوب و شمال بر بازرگانان تحمیل میکردند و جنس خریداری شده را در یکی از بنادر جنوب یا شمال ایران تحویل میگرفتند و با کشتی های نقلیه خود حمل میکردند . مقررات گمرکی نیز ردباره تجارت ایران با روسیه و انگلیس تابع مقررات کشورهای کاملته الوداد ودر حداقل تعیین شده بود و بازرگانان انگلیسی و روسی چه از لحاظ خرید کالا در داخل کشور ما و چه از لحاظ وارد کردن کالاهای خود به کشور سود فراوان می بردند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بازرگانی خارجی

سرطان پروستات

اختصاصی از زد فایل سرطان پروستات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 پروستات چیست؟
پروستات غده ای است به اندازه گردو در مردان ، که در زیر مثانه قرار دارد و ترشحات منی را تولید می کند. ترشحاتی که وظیفه تغذیه اسپرم ها را بر عهده دارند.

جهت بزرگنمایی کلیک کنید
سرطان پروستات چیست؟
سرطان پروستات یکی از شایعترین سرطانها در مردان محسوب می شود. سرطان پروستات اغلب رشد آرامی دارد و در اغلب مواقع خطرناک نیست ، اما برخی از انواع آن قادرند به سایر جاهای بدن متاستاز (مهاجرت) نمایند.
عللایم و نشانه های سرطان پروستات چیست؟
در مراحل اولیه غالباً نشانه خاصی ندارد. اما با پیشرفت رشد علایم زیر ظاهر می شود:
• تکرر ادرار ، خصوصاً در ساعات خواب شبگاهی ، یعنی فرد چندین بار در شب بیدار شده و به دستشویی می رود.
• دشواری شروع و پایان ادرار کردن ، یعنی فرد مجبور است کمی زور بزند و در آخر ادرار قادر به کنترل قطع آن نیست.
• ضعف و اختلال سیستم ادراری
• احساس درد یا سوزش هنگام ادرار یا نعوذ
• مشاهده خون در ادرار یا مایع منی
در مراحل پیشرفته ممکن است درد بخش پائینی لگن و پشت هم احساس شود.
بزرگی پروستات یا سرطان پروستات
پروستات می تواند در برخی مردان رشد خوش خیم داشته باشد ، که علایمی شبیه سرطان پروستات دارد اما سرطان پروستات نیست و به آن بزرگی خوش خیم پروستات (BPH) گفته می شود.
بیماری دیگری که علایمی شبیه سرطان پروستات دارد ، التهاب پروستات (پروستاتیت) است.


بیماری های پروستات
اغلب BPH و پروستاتیت با دارو قابل درمان هستند.
عوامل خطر سازی که قابل کنترل نیست.
برخی عوامل خطر ساز می توانند احتمال ابتلا به سرطان پروستات را افزایش دهند. مثل سابقه فامیلی.
کسانی که پدر ، برادر یا پسرشان به سرطان پروستات مبتلا شده باشند ، در معرض خطر ابتلا به سرطان پروستات هستند.

البته اگر سن ابتلاء هر کدام از سه فامیل نزدیک مرد در هنگام ابتلا بالای ۶۵ سال باشد ، طبیعی است و سابقه فامیلی مثبت محسوب نمی شود.
عامل غیر قابل کنترل دیگر ، کهولت سن است. اغلب سرطان پروستات در مردان بالای ۴۰ سال مشاهده می شود. مطالعات نشان می دهد افراد بالای ۷۰ سال اغلب تعدادی سلول سرطان در پروستات خود دارند.
برخی نژادها هم مستعد ابتلاء به سرطان پروستات هستند ، مانند نژاد سیاهپوستان آمریکا.
عوامل خطرسازی که قابل کنترل هستند.
تغذیه یکی از عوامل خطر ساز قابل کنترل است. کسانی که رژیم پر گوشت قرمز و پر چربی دارند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان پروستات هستند ؛ دلیل این مسئله به طور قطعی مشخص نیست.
شاید چنین رژیم غذایی ، سطح هورمون های جنسی مردانه را افزایش دهد.
همچنین رژیم غذایی ” کم سبزی و کم میوه ” ممکن است ، خطر ابتلاء به سرطان پروستات را افزایش دهد.
خرافات مربوط به سرطان پروستات
تحقیقات نشان می دهد هیچ ارتباطی بین فعالیت جنسی زیاد ، وازکتومی و خودارضایی با ابتلا به سرطان پروستات وجود ندارد.
دانشمندان در حال بررسی رابطه الکل ، STDs و التهاب پروستات با سرطان پروستات هستند.
آیا امکان تشخیص زود هنگام سرطان پروستات وجود دارد؟
خوشبختانه تست های غربالگری جهت تشخیص زودهنگام سرطان پروستات وجود دارد.
انجمن سرطان آمریکا توصیه می کند:
• مردان از ۵۰ سالگی تست غربالگری سرطان پروستات را به طور سالانه انجام دهند.
• در صورتیکه فرد در گروه پرخطر قرار دارد (یعنی برادر ، پدر یا پسرش مبتلا به سرطان پروستات شده است یا از نژاد سیاهپوستان آمریکا ست ، تست غربالگری را از ۴۵ سالگی شروع کند).
البته پدر یا برادری که قبل از ۶۵ سالگی به سرطان پروستات مبتلا شده باشد.
غربالگری : DRE و PSA
• DRE: عبارتست از معاینه مقعدی پروستات که متخصص ارولوژی با انگشت از طریق دیواره روده ، پروستات را لمس می نماید.
• آزمایش PSA : وی در ادامه معاینه در صورتیکه به چیزی مشکوک باشد ، یا بنا به درخواست بیمار آزمایش بررسی آنتی ژن اختصاصی پروستات یا PSA را تجویز می نماید.

این آزمایش از طریق نمونه خون انجام می شود.
آنتی ژّن اختصاصی پروستات ، پروتئینی است که توسط سلولهای پروستات تولید می شود.
تفسیر نتیجه آزمایش PSA
PSA طبیعی زیر ۴ نانوگرم در میلی لیتر است ، و PSA بالای ۱۰ می تواند مشکوک به سرطان پروستات قلمداد شود. اما همواره استثناهایی وجود دارد:
• مردانی هستند که PSA زیر ۴ دارند اما مبتلا به سرطان پروستاتند.
• در التهاب پروستات و بزرگی خوش خیم پروستات (BPH) ، میزان PSA بالا می رود اما نشانه سرطان پروستات نیست.
• برخی داروهای BPH می توانند سطح PSA را پائین بیاورند ، در حالیکه احتمال دارد سرطان پروستات وجود داشته باشد ، در اینصورت ” منفی کاذب” گفته می شود.
• اگر PSA و DRE هر دو غیر طبیعی باشند ، ممکن است پزشک معالج آزمایشات دیگری را در خواست نماید.
بیوپسی پروستات
اگر معاینه بالینی (DRE) و جواب PSA مشکوک باشند ، ممکن است پزشک معالج ، بیوپسی پروستات را پیشنهاد نماید.
جهت بیوپسی ، سوزنی از طریق مقعد یا پوست بین مقعد و کیسه بیضه وارد می شود. مقدار بسیار کمی از بافت پروستات برداشته می شود و زیر میکروسکوپ بررسی می گردد.

بیوپسی پروستات
بیوپسی بهترین راه تشخیص سرطان پروستات محسوب می شود و سرعت رشد سلولهای سرطانی را هم مشخص می کند.
بیوپسی و معیار گلیسون (Gleason)
نمونه جمع آوری شده به آزمایشگاه پاتولوژی ارسال و زیر میکروسکوپ بررسی می شود.
متخصص پاتولوژی دو برش ازنمونه را در زیر میکروسکوپ مشاهده می کند و بر اساس در صد سلولهای عادی به سرطانی نمره ای بین ۱ تا ۵ به نمونه ها میدهد. نمره ۱ یعنی همه سلولها عادی و نمره ۵ یعنی همه سلولها سرطانی هستند.
پاتولوژیست هر دو نمونه را مشاهده و نمره بندی میکند ، حاصل جمع دو نمره بعنوان معیار گلیسون برای سنجش وخامت سرطان پروستات در گزارش ثبت میگردد.

البته همیشه درجه پائین دلیل بر بهتر بودن و درجه بالاتر به معنای بدتر بودن نیست.
اما میتواند به یک متخصص سرطان کمک کند تا بهترین درمان را برای بیمار تنظیم کند.
نمره ۲ بهترین حالت و نمره ۱۰ بدترین حالت نمونه پاتولوژیک است.
عکسبرداری از سرطان پروستات
در برخی افراد لازم است بررسی های بیشتری جهت ارزیابی میزان انتشار سرطان پروستات صورت گیرد. این ارزیابی ها می تواند یک یا مجموعه عکس برداری های زیر باشد:
سونوگرافی پروستات ، CT اسکن ، MRI و Bone Scan
مرحله بندی سرطان پروستات
مرحله بندی میزان متاستاز (مهاجرت) سلولهای سرطان پروستات به بافت ها و اندامهای اطراف را مشخص می کند و به انتخاب بهترین درمان کمک می نماید:
• مرحله ۱: هنوز سرطان در مراحل ابتدایی است و از پروستات خارج نشده است.
• مرحله ۲ : سرطان کمی پیشرفته است ، اما هنوز محدود به پروستات است.
• مرحله ۳: سرطان به بافت های اطراف منتشر شده است.
• مرحله ۴: سرطان به غدد لنفاوی اطراف ، بافت ها و اندامهای نزدیک : مثانه و مقعد ؛ و اندامهای دور : ریه و استخوان متاستاز (مهاجرت) کرده است.
شانس بقاء سرطان پروستات
خوشبختانه سرطان پروستات اغلب رشد آهسته ای دارد. ۹ بیمار از ۱۰ تا ، در مراحل اولیه تشخیص داده می شوند ، و میزان بقاء ۵ ساله در این دو گروه ۱۰۰% است.
در بیشتر مواقع بیماران طول عمری بییشتر و حتی طبیعی دارند.
اما وقتی سلولهای سرطانی به نواحی دیگر متاستاز کرده است ، شانس بقاء ۵ ساله ناگهان به ۲۸% می رسد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   11 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


سرطان پروستات

آموزش مدیریت

اختصاصی از زد فایل آموزش مدیریت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   41 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

جهان و محیط اطرافمان در حال تغییر است و در چنین شرایطی هیچ چیز خطرناک‌تر از دل بستن به کامیابی‌های دیروز نیست. تافلر
- خلاقیت یعنی یک درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن. ادیسون
نوشته شده در پنجشنبه 14 مهر1384ساعت 11 بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
درس های تام پیترز
به نام خدا
درس های تام پیترز
تام پیترز را «شاهزاده بی نظمی» و «قهرمان شکست های جسورانه» لقب داده اند. مجله «نیویورکر»نوشته است:

 

درجه ای که شرکتهای بزرگ آمریکایی کسب کرده اند، همان است که «تام پیترز» آنها را به آن تشویق کرده است. چه او را دوست بداریم، یا از او متنفر باشیم، همه باید به او توجه کنیم.

 

«تام پیترز» درجه کارشناسی ارشد مدیریت مهندسی از دانشگاه «کورنل» و دکتری خود را از دانشگاه استنفورد گرفت. او یک همکار نیروی دریایی، مشاور مواد مخدر در دولت و یکی از شرکای شرکت «مکنزی» است. اما آنچه که واقعاً او را عضو خانواده ها کرده است کتابی است به نام «در جستجوی بهترین ها» که در سال 1982 در تالیف آن همکاری داشته است.

 

این کتاب به تنهایی بازار کتابهای تجاری را که در حال رکود بودند دگرگون ساخت و تشویق کرد و تمام افراد علاقه مند به حوزه مدیریت را به خواندن آن تشویق کرد.
آنچه در زیر می آید مصاحبه ای کوتاه با تام پیترز است که پاسخ های او می تواند برای دست اندرکاران حوزه مدیریت سودمند باشد.
امروزه چگونه می توان کمبود نیروی کار شایسته را جبران کرد؟
– ابتدا باید محیط آرامی برای کار ایجاد کنید. این مطلب بسیار مهمی در تمام دنیا است. در برخی از رستوران ها، افراد حاضرند برای گرفتن سرویس در صف انتظار بنشینند تا نوبتشان برسد اما در سایر رستوران ها به هیچ وجه چنین نیست.

 

شرکت مایکروسافت از جمله این شرکتهاست. این شرکت بیش از سالهای پیش هزینه می کند اما 6 یا 7 سال قبل جایگاه بسیار مناسب تری داشت. در آن زمان از دیدگاه مردم، این شرکت در حال ایجاد انقلابی عظیم بود، بنابراین هرکس که دارای روحیه ابتکار بود مایل بود در فهرست حقوق بگیران مایکروسافت باشد.

 

آیا می توان محیطی آرام در شرکت ایجاد کرد؟
– اگر خوب حقوق بدهید و مزایای فراوان در اختیار کارکنان باشد، یا سالن ورزشی خوب یا مهدکودک مناسبی برای آنها فراهم سازید، مطمئن باشید که ضرر نمی کنید. چنانچه قادر به جذب استعدادهای درخشان نباشد به این معنی است که شرکت شما «فشل» است و باید تغییراتی در آن صورت گیرد.
در مرکز شرکتهای رایانه ای آمریکا (SILICON VALLY) کمبود استعدادهای درخشان وجود دارد و به دنبال استعدادها می گردد. اما در مقابل شرکت سیسکو (CISCO) عده زیادی در صف ایستاده اند که در این شرکت استخدام شوند. این صف طولانی تنها به دلیل قیمت بالای سهام آن نیست. نکته این است که آنها می توانند با آزادی تمام استعداد خود را در این شرکت شکوفا سازند.

 

نقش واحد منابع انسانی شرکتها با توجه به کمبود استعدادها چیست؟
– اگر ما در عصر بروز استعدادها هستیم چنانکه خیلی ها می گویند پس «منابع انسانی» باید شیک پوش ترین فرد شهر باشد. اما آیا مدیران سازمان این را قبول دارند؟ هنوز خیر.

 

اینجاست که کارکنان منابع انسانی مطرح می شوند. اما چگونه؟ به جای حمایت از سازمان، در واقع مرکزی برای بوروکراسی اداری می شوند. راستی چرا ستاره درخشان دوران استعدادها نباشیم؟

 

شما اکنون مرکز توجه بیش از 50 هزار مدیر منابع انسانی هستید. مطلب کلیدی شما برای آنان چیست؟
- سه مطلب را مطرح می کنم که سومی نباید در هیچ مجله مدیریت منابع انسانی چاپ شود
موضوع اول اینکه شما در ذهن روسای خود یک مکانیک تلقی می شوید تا یک بینش مند دورنگر. حتی در ذهن خودتان نیز چنین هستید. شما در واقع اکثر وقت خود را به جای کارهای سازنده صرف جلوگیری از ورود راهزنان و مزاحمان، احقاق حق و دفع شر و امثال آن می کنید. بخش عمده زندگی شما صرف حل وفصل معضلات ناشی از بوروکراسی می شود که در واقع بینش مند بودن شما را از آن باز می دارد.
موضوع دوم که تعبیر دیگری از موضوع اول است، این است که وقتی مسائل در مسیر غلط قرار می گیرند واحدهای منابع انسانی به دردسر افتاده مورد انتقاد قرار می گیرند. ولی هنگامی که کارها خوب پیش می روند هیچ تشویقی نمی شوند. آنان نقشی مشابه دفتر حقوقی را ایفا می کنند. چرا تمام وکلا فقط کلمه «نه» را به کار می برند؟ به این جهت که اگر کارها خوب پیش نرود، به دردسر می افتند و اگـــر همه چیز خوب باشد کسی متوجه نمی شود.
منبع:وبلاگ به اندیش http://behandish.blogfa.com
نوشته شده در یکشنبه 27 شهریور1384ساعت 11 بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی

 

چگونه اندیشیدن
به نام خدا
چگونه اندیشیدن
کتاب " بابای دارا، بابای ندار" یکی از پرفروشترین کتابهای مدیریتی چند سال اخیر است .اجمال داستان به شرح ذیل است:
من دو بابا داشتم، یکی دارا و دیگری ندار. یکی بسیار درس خوانده و زیرک بود، مدرک دکترا داشت و دوره چهار ساله کارشناسی را دو ساله گذرانده بود. بابای دیگر هرگز نتوانسته بود کلاس هشتم را هم به پایان برساند.
هر دو مرد سختکوش و در کار و زندگی خود پیروز بودند. درآمد هر دو نفر رضایتبخش بود، ولی یکی از آنان در زمینه مالی پیوسته مشکل داشت. بابای دیگر از خانواده و دیگران به ارث گذاشت. از دیگری تنها صورتحسابهایی به جا ماند که می بایست پرداخت شوند.
هر دو به من اندرزهایی دادند، ولی اندرزهای آنها متفاوت بود. هر دو به درس خواندن سخت عقیده داشتند، ولی موضوعات یکسانی را توصیه نمی کردند.
از آنجا که من دو پدر اثر گذار داشته ام، از هر دو نفر چیز آموختم. ناچار بودم تا درباره اندرزهای هر کدام بیندیشم و از بررسی تاثیر اندیشه هر کدام بر زندگیش، بینش ارزشمندی پیدا کنم: برای مثال یکی عادت داشت که بگوید" از عهده من بر نمی آید" . دیگری از بکار بردن این واژه ها پرهیز
می کرد. بجای آن می گفت : " چگونه می توانم از عهده این کار برآیم؟ " عبارت نخست حالت خبری داشت و عبارت دوم جنبه پرسشی. از عهده من بر نمی آید مغز را از کار می اندازد و عبارت چگونه می توانم از عهده این کار برآیم، مغز را به حرکت و جستجو وا می دارد.
هر دو آنها بینش مخالفی در اندیشیدن داشتند. یکی فکر می کرد که ثروتمندان باید مالیات بیشتری بپردازند تا هزینه کسانی شود که از امکانات زندگی بهره کمتری نصیبشان گردیده است. دیگری
می گفت: مالیات ابزار تنبیه کسانی است که بیشتر تولید می کنند و پاداش به آنانی است که تولید نمی کنند.
یکی از آنان توصیه می کرد خوب درس بخوان تا در شرکت معتبری استخدام شوی. دیگری توصیه می کرد، خوب درس بخوان تا بتوانی شرکت ارزشمندی برای خود داشته باشی.
یکی از انان می گفت دلیل اینکه ثروتمند نشده ام شما بچه ها هستید و دیگری می گفت دلیل اینکه باید ثروتمند شوم، شما بچه ها هستید.
یکی عقیده داشت خانه ما بزرگترین دارایی خانواده می باشد به عقیده دیگری خانه بزرگترین بدهکاری است و هر کس بیشترین درآمدش را در خرید خانه سرمایه گذاری کند دچار دردسر می شود.
به عقیده یکی دولت یا کارفرما می بایست نیازهای انسانها را برآورده سازد. او همواره دل نگران اضافه حقوق، طرح بازنشستگی، مزایای بهداشتی و درمانی ، مرخصی و دیگر مزایای استخدامی بود و چنین می نمود که تضمین شغلی برای تمام عمر و مزایای ناشی از آن، از خود شغل با اهمیت تر است. اما دیگری به خوداتکائی مالی فراگیر عقیده داشت و من را از استخدام رسمی مدام العمر در شرکتها منع می کرد.
یکی به من آموخت که چگونه شرح معرفی خود را بنویسم تا شغلهای بهتری بیابم، دیگری چگونگی نوشتن برنامه های پرتوان مالی و کسب کار را یادم داد تا شغل آفرینی کنم.
دست پرورده دو بابا بودن به من فرصت داد تا تاثیر اندیشه های هر کدام را در زندگی خودشان ببینم. دریافتم که براستی انسانها با اندیشه هایشان زندگی خود را شکل می دهند.
برای مثال بابای ندار پیوسته می گفت : من هرگز ثروتمند نخواهم شد. این پیش بینی هم به حقیقت پیوسته بود. از سوی دیگر، بابای دارا همواره خود را ثروتمند می دید. می گفت: من یک مرد ثروتمندم. حتی هنگامی که به شکستهای مالی بزرگ دچار شده و نزدیک به نابودی بود، خود را همچنان ثروتمند می پنداشت. خود را این چنین دلگرمی می داد " شکست خورده و ندارمتفاوتند. شکست گذرا و نداری همبستگی است. "
بابای ندارمی گفت : من به پول علاقه مند نیستم. پول چه اهمیتی دارد. بابای دارا پیوسته می گفت : پول قدرت است.
شاید هرگز نتوان قدرت فکر را اندازه گیری کرده یا ستود، ولی برای من از همان زمان جوانی روشن شد که باید در چگونگی معرفی و عرضه خود هوشیار باشم.
دریافتم که بابای ندارم به دلیل مقدار پولی که بدست می آورد ندار نبود، بلکه اندیشه ها و عمل او چنین نتیجه ای را بار آورده بود. به عنوان یک نوجوان، آگاهانه تصمیم گرفتم تا پیوسته متوجه برگزیدن اندیشه ها باشم. اندرز کدام را آویزه گوش کنم بابای دارا، بابای ندار؟
هر چند که دو مرد سخت بر لزوم آموزش و یادگیری تاکید داشتند، ولی دیدگاهشان در اینکه چه باید آموخت متفاوت بود یکی از من می خواست تا خوب درس بخوانم، به درجات تحصیلی بالا برسم و برای پول در آوردن کار کنم. و دیگری مرا تشویق می کرد تا برای ثروتمند شدن درس بخوانم. دریابم که پول چگونه کار می کند و چگونه می توان آنرا به خدمت خود بگیرم. پیوسته می گفت:
" من برای پول کار نمی کنم ، پول برای من کار می کند. "
منبع: اینترنت
نوشته شده در جمعه 11 شهریور1384ساعت 6 بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
جهانی شدن یا جهانی سازی؟
جهانی شدن پدیده نوظهوری نیست بلکه فرایندی است که همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی، از آغاز تاریخ وجود داشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرک سرمایه در سطح بین المللی، مهاجرت نیروی کار و کــاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین المللی، شکل دیگر و سرعت بیشتر پیدا کرد. در سالهای اخیر هم با سرعت فزاینده دانش و فناوری و فروپاشی ابرقدرت شرق و پایان دوران جنگ سرد، شتاب بی سابقه ای گرفته است.

 

رشد تجارت جهانی در سالهای 1950 تا 1994 و فزونی چشمگیر آن بر رشد تولید جهانی، واحدهای تولیدی کشورها را به بخشی از شبکه جهانی تولید وتجارت تبدیل کرده است. در چنین اقتصادی نظام سرمایه داری برای تضمین فروش مازاد تولید خود به بازاری نیازمند است که پیـــوسته درحال گسترش باشد و درنهایت گستره ای به وسعت تمام گیتی پیدا کند. دراین جریان، کشورهای توسعه یافته از برتری فناوری و از نفوذ خود در سازمانهای مالی بین المللی و شرکتهای عظیم فراملیتی سودجسته و شیوه تولید، مناسبات تولیدی، چگونگی بهره برداری از امکانات و منابع در کشورهای جهان سوم را به سود خود سازمان دهی و جریان امور را به بستر منافع و مطامع خود هدایت می کنند. در این مقاله، بخشی از این ترفندها و بازیگریها موردبررسی قرار گرفته است.

 

مقدمه
واژه GLOBALIZATION را گاهی به جهانی شدن و زمانی به جهانی سازی ترجمه می کنند. با نگرشی سطحی ممکن است این دو اصطلاح مترادف به نظر آیند، اما این دو ترجمه به لحاظ بار معنائی و واقعیت کاربردی و ابزاری که منعکس می کنند با هم تفاوت دارند. در بـرگردان اول یعنی جهانی شدن، القای نوعی اراده و اختیــار مورد نظر است و می خواهد این پیام را به خواننده منتقل کند که جهانی شدن، واقعیتی است ملموس و ضرورتی است گریزناپذیر که هر جامعه اگر خواهان رفاه شهروندانش باشد، چاره ندارد جز اینکه خود را با این جریان نیرومند، ضروری و مفید به حال کشورها و به حال جامعه بشری، سازگار کند و باراحتی خاطر و اراده آزاد به مقتضیات آن گردن نهد.

 

در برگردان دوم یعنی جهانی سازی، سعی بر این است که به واقعیت دیگری اشاره شود و آن اینکه: جهانی سازی طرحی است که توسط کشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا و در راس آنها آمریکا، تدوین شده و منظور از آن ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگر کشورهای عالم است. آمریکا از مدتها قبل از فروپاشی شوروی، سودای رهبری دنیا و دستیابی بیشتر به منابع کشورهای دیگر به ویژه کشورهای جهان سوم را در سر داشته است.

 

ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا در پی رسوایی واترگیت مجبور به استعفا شد. نیکسون پس از این حادثه مدتی انزوا پیشه کرد. در دوران انزوا و پس از آن حدود 10 جلد کتاب نوشت و تجارب سالیان دراز تصدی پست های گوناگونش از جمله پست ریاست جمهوری را در اختیار هموطنانش و در معرض قضاوت و تفسیر جهانیان قرار داد. در یکی از این کتابها تحت عنوان فراسوی صلح یا برتر از صلح که برخی صاحب نظران آن را وصیت نامه سیاسی نیکسون می نامند، دیدگاههای خود را در مورد اینکه آمریکا چگونه می تواند رهبری خود را بر جهان تحمیل کند آورده است.

 

طبیعت سرمایه داری
سرمایه داری نظامی است گسترش طلب که همه شیوه های تولید پیش از خود را نابود می کند. این سخن تکرار فشرده ای است از تاریخ بشر در دو سه قرن اخیر. اما واقعیت این است که طی 30 سال گذشته، کارکرد نظام سرمایه داری دستخوش تحولات بنیادی بوده است. از جمله این تحولات؛ تحمیل نیازهای کاذب بر شهروندان جوامع و گرفتارشدن آنها در گرداب مخوف مصارف لوکس و غیرضروری است. آلودگی محیط زیست و معضلات اجتماعی و اقتصادی فراوان دیگر از پیامدهای ظرفیت مازاد تولید و عدم تعادل طبیعی در بازار عرضه و تقاضای واقعی است.

 

رقابت در اقتصاد امروز موجب کاهش سود بنگاههای تولیدی شده و این موسسات برای برگشت سرمایه اولیه شان دچار مشکل هستند. نجات سرمایه این بنگاهها از خطر نابودی مستلـزم این است که بـــــازار فروش فرآورده های شان از رشد کافی برخوردار باشد تا از طریق بهره گیری از حداکثر ظرفیت تولید، فرآورده های بیشتری روانه بازار و آن را به پول تبدیل کنند، بازار فروشی که رشد چشمگیر داشته و به گونه ای مناسب جهانی شده باشد. در چنین بازاری اگرچه سود حاصل از قیمت فروش هر واحد تولید نسبتاً ناچیز است اما با فروش بیشتر، سود حاصل می تواند قابل توجه باشد. در این بازارها نه فقط رقابت بر سر قیمت اهمیت بیشتـری پیدا کرده بلکـه گونه های تـازه تری از رقابت پدید آمده است.

 

آمارهایی که توسط موسسات پژوهشی صاحب نام منتشر می شود حکایت از آن دارد که نه تنها در کشورهای جهان سوم،فقر و نداری روزافزون زندگی شهروندان را دچار مشکل کرده است بلکه در تمام کشورهای سرمایه داری صنعتی نیز، رشد نابرابری در توزیع درآمد و ثروت و گسترش فقر، زندگی اکثریت عظیمی از مردم را روز به روز سخت تر می کند. در چنین شرایطی شرکتهای موفق و سازمانهای تولیدی که بااستفاده از فناوری پیشرفته توانایی تولید قابل ملاحظه دارند، با محدودیت بازار فروش روبرو می شوند. این محدودیت را کاهش درآمد افراد طبقه متوسط از یک سو و حضور رقبای بسیار در بازار تولید از سوی دیگر، شدت می بخشد. رقابت در کاستن از هزینه تولید و کاهش قیمت، تولیدکنندگان را ناگزیر می کند تا هم در افزایش کیفیت و هم در کاهش قیمت، اقدامات موثر به عمل آورند تا بتوانند باکسب توان رقابتی و گسترش بازار فروش فرآورده ها و خدمات، موجبات ادامه فعالیت خود را فراهم آورند. با کاهش سودآوری، بازار سهام موسسات تولیدی مختل می شود و قیمت سهام تنزل می کند. قیمت سهام شرکتها در اقتصاد امروز، یکی از عوامل ایجاد ثروت در اقتصاد سرمایه داری است. برخی بر این باورند که میزان سود بنگاههای تولیدی به منزله خون است که باید در رگهای نظام سرمایه داری جریان داشته باشد. به این آمارها توجه کنید:

 

در انگلستان پیش از سال 1979 ، از هر 10 نفر یک نفر زیرخط فقر زندگی می کرده ولی بعد از پایان دوره نخست وزیری خانم مارگارت تاچر از هر 4 نفر یک نفر و از هر 3 کودک یک کودک با فقر دست به گریبان بوده است.

 

در آمریکا در طول حکومت رونالدریگان، درآمد یک درصد جمعیت که از غنی ترین خانواده ها بودند 50 درصد بیشتر شد اما درآمد واقعی 80 درصد جمعیت کاهش یافت. 10 درصد از فقیرترین خانواده های آمریکایی هم درآمدشان به میزان 15 درصد کاهش پیدا کرد و از 4113 دلار در سال به 3504 دلار تنزل یافت. در فاصله 1987 و 1993 شمار کسانی که درآمد روزانه شان از یک دلار کمتر بود در جهان 100 میلیون نفر افزایش یافت و به یک میلیون و 300 هزار نفر رسید. به طور کلی در 100 کشور جهان، درآمد سرانه امروز کمتر از آن است که 15 سال پیش بوده است، به سخن دیگر، زندگی اقتصادی یک میلیون و 600 هزار نفر در اوایل دهه 1980 میلادی از زندگی شان در سالهای پایانی قرن بیستم بهتر بوده است.

 

پس از تغییر شیوه تولید اقتصادی و دگرگونی نظام تولید از کشاورزی به نظام کارخانه ای و تولید صنعتی، مسئولیت گذران زندگی مردم به دولت محول شد و دولتها برای ایفای این مسئولیت از قدرت کافی برخوردار بودند. به همین انگیزه در این مرحله از تاریخ تحول سرمایه داری، دولت به دولت رفاه معروف شد. یکی از هدفهـای طراحان برنامـــه های جهانی سازی این است که دولتها را در عرصه اقتصادی از قدرتی که لازمه سامان دادن به زندگی مردم و توسعه رفاه است محروم کنند و فضا را برای فعالیت شرکتهای فراملیتی هرچه بیشتر آماده سازند.

 

با پرکردن خلاء قدرت دولتها توسط شرکتهای فراملیتی، راه دسترسی به منابع کشورهای پیرامونی (جهـــان سومی) هموار می شود و این شرکتها با سرمایه عظیمی که در اختیار دارند هر محدودیتی را که بخواهند بر نیروی کار این کشورها تحمیل می کنند بدون اینکه در زمینه هایی مانند اشتغال، رفاه اجتماعی، بهداشت محیط زیست، بهره وری از منابع و تلفیق مطلوب آن و اموری از این قبیل مسئولیتی برگردن بگیرند. در دنیای اقتصاد سرمایه داری، حتی یک نمونه نمی توان یافت که کشوری بدون مسئولیت پذیری و قدرت دولت یعنی بر پایه رهنمودها و الگوهای نئولیبرالیستی کنونی، در نقطه ای از جهان توسعه یافته باشد.

 

شرکتهای فراملیتی
شرکتهای فراملیتی از پیشتازان جهانی کردن اقتصاد هستند. مدتها قبل از آنکه بحث جهانی سازی، رونق امروزی را کسب کند فعالیت این شرکتها جنبه فراملیتی به خود گرفت وحاکمیت ملی کشورها را با چالشهای جدی روبرو کرد. یکی از دلایل رغبت این شرکتها به سرمایه گذاری در کشورهای جهان سوم، بالابردن قدرت خرید شهروندان در کشور میزبان و ایجاد بازارهای مصرف است. قدرت تولیدی فراوان این شرکتها و تلاش آنها برای فراهم آوردن بازار فروش، ایجاد نیازهای کــــاذب در مصرف کنندگان را از طریق رسانه های تبلیغاتی، سبب گردیده است. انبوه فرآورده های لوکس و غیرلوکس مصرفی از یک سو و تبلیغات بی وقفه رسانه های جمعی از دیگرسو، روز به روز کشورهای فقیر را در ورطه مصرف زدگی و بی هویتی اقتصادی و فرهنگی، بیشتر فرو می برد. آنچه برای شرکتهای فراملیتی مهم است یکسان شدن مقررات گمرکی در کشورهای جهان سوم است تا این شرکتها، مختصر موانع قانونی ناشی از حق حاکمیت ملی کشورهای جهان سوم را هم در پیش روی نداشته باشند و با سرعت و سهولت به هرگونه فعالیت آشکار یا پنهان سیاسی و اقتصادی مبادرت ورزند و سیطره خود را بر منابع کشورهای جهان بیشتر کنند.

 

بنابراین، تصادفی نبوده و نیست که در همه کشورهای سرمایه داری صنعتی، دولت رفاه که از دستاوردهای اقتصاد »کینزی« در سالهای جنگ جهانی دوم بوده، زیر فشار قرار گرفته است. بخشی از پروژه جهانی کردن، معطوف است به گسترش تهیدستی، زیادکردن فاصله فقر و غنا از طریق شعله ورکـــــــردن آتش بی عدالتی در توزیع ثروت و امکانات جامعه.

 

امروزه، بازیگران عرصه سرمایه داری جهانی و بی مرز، با فشار چند دکمه و با سرعتی شگفت انگیز، سرمایه مالی شان را به بازارهای دیگر در هر نقطه جهان منتقل می کنند. اگر گاهی در چارچوب مرزهای کشوری خاص درگیر سیاست می شوند انگیزه شان ایجاد اشتغال یا رفاه برای کشور میزبان نیست بلکه هدف محدودکردن حمایتهای قانونی دولت، از کارگران است. این محدودیت از طریق تضعیف دولت صورت می گیرد. چنین دولتی نه یارای تاسیس و استقرار نهادهای کارآمد دولتی را خواهد داشت و نه توان برپایی نهادهای غیردولتی دموکراتیک جامعه مدنی در حوزه عمومی را. شکل گیری این نهادها و فعال شدن سازوکار حمایت از منافع ملی و مصالح جامعه، حاصل تلاش رهبران خردمند و مدیران برخوردار از دانش، تجربه، تعهد و اخلاص است.مشارکت عمومی در اجرای برنامه ها و حمایت مردمی از اقدامات مدیران و دولتمردان جامعه، موانع جدی و چالشهای ارزش محور و خرد بنیاد در راه تحقق منافع شرکتهای فراملیتی و حامیان قدرتمند و ثروتمند آنها ایجاد می کند.

 

یکی دیگر از ویژگیهای عصر جهانـــــــی سازی، پیشرفت فناوری اطلاعات است. از این طریق، ناظر تحولی دیگر در شیوه انتقال ثروت هستیم.
در این مرحله از تحول، انتقال منابع بیش از تولیدات صنعتی، از طریق معاملات نامشروع، بازارهای مالی صورت می گیرد، یعنی از طریق خرید و فروش پول برای به دست آوردن پول بیشتر و سهام و اوراق بهادار مالی بیشتر. دکتر احمد سیف، در مقاله ای تحت عنوان جهانی کردن: واپسین مرحله ی امپریالیسم؟ یکی دیگر از علل جهانی کردن را، یافتن راههای مناسب برای تامین مالی کسری تراز پرداختهای اقتصاد آمریکا بیان کرده است. آمریکا از سالهای 1960 میلادی به گونه ای مزمن بااین کسری تراز پرداختها روبه رو بوده است. نویسنده مقاله در تایید گفته های خود به اطلاعات آماری جالبی استناد کرده است که برخی از آن عیناً نقل می شود:
طی سالهایی که آمریکا با مشکل کسری تراز پرداختها روبه رو بود، بدهی خارجی این کشور به تنهایی تقریباً معادل کل بدهی کشورهای جهان سوم شد و از مرز 2200 میلیارد دلار گذشت. یعنی بدهی خارجی سرانه در کشورهای جهان سوم نزدیک به 500 دلار است ولی بدیهی سرانه خارجی آمریکا معادل 7333 دلار یعنی اندکی کمتر از 15 برابر است. بااین همه، برخلاف وعده های دروغین مدافعان جهانی سازی، کشورهای فقیر بابت بدهی خارجی خود به طور متوسط سالی 300 میلیارد دلار بهره می پردازند در حالی که، کل پرداختی آمریکا بابت بدهی خارجی خود که به همان میزان است، از 20 میلیارد دلار در سال فراتر نمی رود.

 

کسری تراز پرداختهای آمریکا که در دوره بوش پدر 4/4 میلیارد دلار بود. اکنون در زمان بوش پسر به 445 میلیارد دلار سیده است. صاحب نظران پیش بینی کرده اند که با بلندپروازی های بوش، کسری تراز پرداختهای آمریکا در آینده بیشتر خواهد شد تا جایی که این کشور ناگزیر خواهد شد روزی 4 میلیارد دلار از بازارهای جهانی قرض بگیرد.

 

مدافعان جهانی سازی درباره پیامدهای مثبت نقل و انتقال سرمایه های مالی و دیگر تغییراتی که در مناسبات کار و سرمایه صورت گرفته مبالغه کــرده و از بررسی جنبه های ویران گر و غیرقابل پذیرش این تحولات شانه خالی می کنند. به عنوان نمونه، برای کفشهای ورزشی »نایک« که بیشتر در اندونزی تولیــد می شود به دختران جوانی که در کارخانه کار می کنند روزی 82 سنت می پردازند. برآورد هزینه تولید یک جفت از این کفشها 5/6 دلار است که در بازارهای غربی از 75 تا 135 دلار به فروش می رسد. مایکل جردن ورزشکار آمریکایی که در آگهی تلویزیونی کفش نایک ظاهر می شود سالی 20 میلیون دلار از این کمپانی دستمزد می گیرد در حالی که درآمد سالانه کارگران اندونزیایی برای تولید کفش نایک سالی 5 میلیون دلار است.

 

درآمد 500 شرکت بزرگ آمریکایی به گونه ای غیرقابل کنترل سقوط کرده و در طول یک سال 44 درصد کمتر شده است. همه سودهای به دست آمده در بیش از 4000 شرکتی که در بازار سهام ثبت شده اند، از اواسط سال 1994 تاکنون ناپدید شده است.

 

ناتوانی در پرداخت بدهی، در سال 2003 به نسبت سال پیش، که 42/3 میلیارد دلار بود، 150 درصد افزایش یافته است. انرون هفتمین شرکت بزرگ آمریکا از نظر درآمد، از میان رفته است، قیمت سهامش از 90 دلار به 25 سنت رسیده و به این ترتیب 65 میلیارد دلار از سرمایه اش یعنی همه آنچه 58 هزار و 920 نفر سهامدارانش در آن سرمایه گذاری کرده اند، نابود شده است.
230 شرکت سهامی عام با بیش از 182 میلیارد دلار دارایی، اعلام ورشکستگی کرده اند که نسبت به یک سال پیش 100 درصد افزایش نشان می دهد. این رقم شامل شرکت انرون نمی شود.

 

تاثیر کارکرد سازمانهای بین المللی بر اقتصاد کشورهای پیرامونی سیاستهای سازمانهای بین المللی مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی و شیوه اجرای این سیاستها بدهکاری همیشگی کشورهای جهان سوم را سبب شده و با وجود اینکه هرساله بخشی از بودجه این کشورها صرف بازپرداخت بدهی ها و بهره آن می شود. از استهلاک بدهی خبری نیست که هیچ، بلکه روز به روز بر میزان آن افزوده می شود.

 

کشورهای آرژانتین، برزیل، موزامبیک و... از این نمونه ها هستند. بخشی از سیاست این سازمانها تحت عنوان استراتژی مساعدت به کشورهاطراحی شده و سیاستهای تعدیل ساختاری قسمتی از این استراتژی است.
قراردادهای تعدیل ساختاری، معمولا توسط دولتهای کشورهای جهان سوم (پیرامونی) به اجرا در می آید. از آنجا که اجرای این قراردادها در راستای منافع کشورهای صنعتی و سردمداران سرمایه داری جهانی است، معمولاً با مقاومت شهروندان کشورهای مزبور روبرو می شود. این مقاومت ها توسط دولت که معمولاً مورد حمایت نظام ســــرمایه داری جهانی است با خشونت و به ضرب گلوله سرکوب می شود. دستاورد اقتصادی این ناآرامیها، فرار بیشتر سرمایه و ورشکستگی دولت است که به نوبه خود موجب تشدید و تعمیق رکود می شود. ادامه این وضع موجب خواهد شد که همه ساله مبالغ هنگفتی به عنوان بهره وامهای دریافتی به جیب جوامع صنعتی ثروتمند یعنی اربابان صندوق بین المللی پول و سازمانهای مشابه بین المللی دیگر، سرازیر شود.

 

برخی از تدابیری که صندوق بین المللی پول تحت عنوان سیاست تعدیل به دیگر کشورها تحمیل می کند، عبارتند از:
1 - خصوصی کردن اموال دولتی: سیاست مدارانی که طرف قرارداد تعدیل هستند، براموال دولتی چوب حراج می زنند. در این تدبیر، هیچ چیز غیرقابل فروش وجود ندارد. همه چیز را می توان فروخت از صنایع مادر گرفته تا صنایع نوزاد، آب، برق، تلفن و حتی بهداشت و آموزش را. ادعای توجیه کننده، حذف کسری بودجه دولت است نه کسب درآمد، اما در عمل صنـایع سودآور به فروش می رود و شاخه های زیانده اقتصادی، وبال گردن دولت مقروض باقی می ماند. نتیجه اینکه کسری بودجه به جای کاهش، اغلب افزایش می یابد. طبیعی است که پس از خصوصــــــی سازی، بهای کالاها و خدمات موسساتی که خریداری شده اند، توسط خریداران خصوصی از راه رسیده به نحوی چشمگیر افزایش می یابد. این خریداران تازه از راه رسیده، هرچه از اموال دولتی کشور طرف قرارداد تعدیل را که نقدشدنی باشد به پول نقد تبدیل می کنند و این باعث می شود که برخلاف وعده های داده شده توان اقتصادی به جای افزایش کاهش یابد.

 

2 - آزادسازی بازار سرمایه : کارشناسان صندوق بین المللی پول، مدعی هستند که رهایی سرمایه از مداخلات زیان بخش دولت باعث سرازیرشدن آن به کشورهایی خواهد شد که اقتصاد آنها از دخالتهای دولت، آزاد باشد. اما آنچه باعث فرار سرمایه می شود. بی ثباتی سیاسی، سیاست پردازی اقتصادی و نبود امنیت جان و مال و قانون گریزی و قانون ستیزی است. وقتی به فراهم آوردن این وجوه اصلی که باعث رونق بازار سرمایه است توجه نمی شود و فقط درصدد حذف کنترل دولت از بازار سرمایه برمی آیند، نتیجه فرار سرمایه است و متاسفانه این رفتن سرمایه، برگشتی در پی نخواهد داشت.

 

3 - عملکرد بازار آزاد: شفافیت قیمتها و میدان دادن به عرضه و تقاضا برای تعیین قیمت واقعی، نوید دیگری است که به شهروندان جامعه طرف قرارداد تعدیل داده می شود. اما همه این ادعاها بی اساس است و چیزی نیست جز ترفندهایی برای افزودن به قیمت نیازمندیهای عمومی مانند مواد خوراکی، آب، برق، تلفن، روغن، بنزین، مسکن و بسیاری دیگر از کالاهای اساسی مورد نیاز مردم. تثبیت قیمت و جلوگیری از افزایش بهای فرآورده ها و خدمات، چیزی نیست که با وعده و وعید یا با تهدید و ارعاب تحقق پیدا کند. وقتی معیار تعیین قیمتهـا پولهای قوی مثل دلار باشد و بـــه اصطلاح قیمتها دلاری شود و درآمدها به پول ضعیف محلی باشد، نتیجه بالارفتـــــن بی رویه قیمتها و عدم توانایی توده مردم در تهیه نیازمندیهای ضروری زندگی است.
4 - تجارت آزاد: این نوع تجارت یعنی حذف موانع قانونی و حقوق گمرکی و دیگر محدودیتهای ناشی از حق حاکمیت دولتها و رفع هرنوع عامل بازدارنده در سرراه ورود و خروج آزادانه کالاها و خدمات. مبنای نظری این تدبیر این است که بازارهای جهانی به روی کالاها و خدمات جامعه باز می شود و در نتیجه درآمد ارزی بیشتری به خزانه کشور جریان پیدا می کند.

 

در صورتی که امکان تحقق آن وجود ندارد چرا که اکثریت نزدیک به تمام این قبیل کشورها (پیرامونی) دارای اقتصاد ضعیف و توان تولیدی ناچیز هستند که از کمبودهای فراوان رنج می برند. بافرض اینکه تقاضا برای کالاها و خدمات وجود داشته باشد، مشکلی از مشکلات این کشورها را حل نمی کند چون اینها توان تولید اقتصادی ندارند تا عرضه کافی به منظور پاسخ به تقاضاهای موجود باشد.

 

ممکن است حامیان تجارت آزاد بگویند با کاستن از مصرف داخلی می توان از طریق صادرات برخی فرآورده ها به درآمدهایی دسترسی پیدا کرد. در این صورت تورم داخلی که پیامد ازدیاد درآمد ناشی از صادرات خواهد بود چگونه مهار می شود و ادامه تولید مازاد برای تداوم صادرات، به چه ترتیب میسر خواهد بود.

 

درگیرودار اجرای سیاستهای تجارت آزاد، برای کشورهای پیرامونی یک چیز به واقعیت نزدیک تر است و آن اینکه جریان سیل آسای واردات، هم باقی مانده تولیدکنندگان داخلی را ورشکست می کند و هم کسری تراز پرداختها بیشتر می شود. بدیهی است که پیامد چنین وضعی، افزایش بدهی های خارجی است که قرار بود بااتخاذ این تدابیر حذف شود یا دست کم به حداقل ممکن کاهش یابد.

 

شبکه ها بازار مالی و پولی
عدم توانایی کشورهای بدهکار در بازپرداخت بدهی ها موجب می شود تا این بدهی ها به عنوان بدهی غیرقابل وصول در بازارهای مالی و پولی دست به دست شود. خریداران این بدهی ها آن را بــه قیمت ارزان می خرند و با کمک موسسات بــــــه ظاهر بی طرف بین المللی از جمله صنــــــدوق بین المللی پول و بانک جهانی براساس مبلغ اسمی بدهی های مزبور، بهره دریافت می کنند.

 

ازدیاد شتابان وحیرت انگیز ثروت بازیگران عرصه جهانی سازی، نیازمند شبکه ها یا زیرساخت هایی است تا به حساب این ثروتها و چگونگی گردش آن رسیدگی کنند. دو شبکه یا زیرساخت مهم فعال در این زمینه از این قرار است:

 

1 - سیستم پرداخت بین بانکها، این شبکه در مالکیت بانک نیویورک است و به 142 بانک بین المللی پوشش می دهد. برای داشتن تصویری از حجم فعالیتهای این شبکه بدنیست اشاره شود که در چارچوب آن در هر دقیقـــه 2 میلیارد دلار و روزانه 1000 میلیارد دلار پول دست به دست می شود.

 

2 - شبکه یا زیرساخت دیگری که همان ماموریت را با کمک ابزارهای مخابراتی دوربردالکترونیک در ســـراسر جهان انجام می دهد. این شبکه 1000 بانک بین المللی را به هم وصل کرده است. این شبکه در مالکیت بلژیک قرار دارد.

 

میانگین خرید و فروش پول در بازار جهانی، روزی 1300 میلیارد دلار بــــرآورد می شود. که نزدیک به 60 برابر ارزش تجارت محصولات صنعتی در جهان است. واقعیتی تلخ که این روزها بر زندگی جوامع گیتی سایه گسترده این است که هرچند کره زمین هرگز این قدر ثروتمند نبوده است، فقر و فلاکت و نداری و بیچارگی نیز هیچ گاه گستره ای چنین عالم گیر و ژرفائی چنین تاسف بار نداشته است.

 

تعریف، مفاهیم و مصادیق
با وجود رونق بسیار مباحث جهانی شدن یا جهانی سازی و ابعاد گوناگون و فرایندهای متنوع آن، هنوز برسر این ابعاد و فرایندها چه از نظر تعریف و چه به لحاظ عوامل تاثیرگذار و پیامدهای آن، توافقی حاصل نشده است. از جهانی سازی، تعاریف بسیار ارایه شده است. شاید بتوان فشرده ای از مجموعه تعاریف مزبور را این طور بیان کرد: فرایندی که در آن، عرصه های گوناگون زندگی، برد و گستره جهانی پیدا می کنند. در این فرایند، اقتصاد جهانی، نیروهای سیاسی و فرهنگی به سرعت کره زمین را زیرنفوذ قرار می دهند و به ایجاد یک بازار تازه جهانی، سازمانهای سیاسی فراملی و فرهنگ جهانی تازه دست می زنند.

 

از دیدگاه این دسته از صاحب نظران، گسترش بازار جهانی سرمایه داری، زوال دولت ملی، گردش پرشتاب و بی امان کالا، سرمایه، اطلاعات و قالبهای فرهنگی، مولفه هایی هستند که چشم انداز جهانی شدن یا جهانی سازی را پیش روی بشر قرار داده است.

 

نبود تعریف جامع و مورد توافق از جهانی شدن و ابهام در درک مفاهیم و مصادیق آن، موجب شده است تا این پدیده قدیمی اما پررونق دنیای معاصر، از دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گیرد:

 

الف - جریانی خودجوش و ضرورتی تاریخی: دیدگاه نخست براین باور است که دگرگونیهای کنونی دنباله تحولات کلان تاریخ بشری است. دگرگونی انقلاب کشاورزی به انقلاب صنعتی و بعد از آن به انقلاب اطلاعاتی، گسترده تر و نیرومندتر از آن بود که به تلاشهای یک گروه یا یک طبقه خاص نسبت داده شود. از این دیدگاه، جهانی شدن نیز چنین خصلت و ماهیتی دارد: پس از طی مسیر ارزشهای خود را بر همه جوامع تحمیل می کند. بنابراین، جهانی شدن برنامه ای از پیش تعیین شده نیست بلکه جریانی است خودجوش و سازگار با مقتضیات زمان. به زعم طرفداران این دیدگاه، غرب از آنجا که ارزشهایش در جهان مقبولیت عام پیدا کرده واز پشتوانه ابزارهای نیرومند مادی و تکنولوژیک هم برخوردار است بهتر از دیگر جوامع قادر به بهره برداری از فرصتهایی است که از بطن جهانی شدن زاده می شود. در رهگذر بهره مندی از فرصتها و در شیوه به کارگیری امکانات و توانمندیها است که غرب نقش استراتژیک و بنیادین را در هدایت کشورها به توسعه اقتصادی و دموکراسی، از آن خود می داند.

 

ب - فرایندی برنامه ریزی شده و تحمیلی: از دیدگاه دوم، جهانی سازی طرحی است برای بازسازی اجتماعی جوامع در سطح کلان. سیستمی است که ایدئولوژی نئولیبرالیستی سرمایه داری غربی را تبلیغ و تحمیل می کند.

 

حرکتی است که درصدد است تا الگوی زندگی غربی به ویژه زندگی آمریکایی را ترویج و با تبلیغ فرهنگ مصرف زدگی افراطی، ذهن و شخصیت انسانها را آماده سازد تا به سادگی، هویت فرهنگی و تاریخی خود را فراموش کرده و تمام توان و منابع جامعه خود را به مروجین فرهنگ مصرف و اصالت سرمایه تقدیم کنند. بنابراین، جهانی سازی پدیده ای است که مخلوق ذهن و اراده عده ای خاص است و تـــــوسط آنها طراحی شده و کنترل می شود. قدرت کنترل این پدیده جهان معاصر، در اختیار نظام سرمایه داری جهانی است.

 

برخی، جهانی سازی را مرحله تازه ای از امپریالیسم می دانند که به اقتضای ضرورت سازگاری با شرایط تازه جهانی، سیمائی متفاوت از گذشته، برای خود آراسته است.

 

شون هیلی (SEAN HEALY) که از مخالفان جهانی شدن است در کتاب خود زیر عنوان آیا جهانی شدن اجتناب ناپذیر است؟ آن را فرایند برنامه ریزی شده و پروژه ای تحمیلی می داند و براین باور است که در عرصه فعالیتهای بشری، تنها حوزه های بخصوصی جهانی شده است؛ از جمله اینکه در خلال دهه 90 و از آن پس تاکنون نه تنها ثروت جهانی نشده بلکه در دست اقلیتی متمرکز گردیده است. فناوری هم باوجود اینکه بسیار تواناتر و متنوع تر از گذشته است جنبه جهانی پیدا نکرده و رشد اقتصادی نیز که پایه برتری تاریخی سرمایه داری است جهانی نشده است. هیلی بر این باور است که آنچه جهانی شده بسیار مشخص است و اغلب به حال جامعه بشری خطرناک است و آن سرمایه پولی است. سرمایه پولی، جهانی شده است و هم اکنون در بازارهای پولی دنیا به کمک وسایل ارتباطی الکترونیک می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن به هرنقطه گیتی انتقال یابد و جریان پیدا کند.

 

نقل و انتقال سرمایه پولی به این شیوه به تجارت الکترونیک شهرت دارد و نام دیگری که بر آن نهاده اند معاملات قماری است. این نوع معاملات، دنیا را به قمارخانه ی بزرگی تبدیل کرده که همواره طرف برنده آن از پیش مشخص است و سیستم ها و سازوکارهای آن به گونه ای طراحی و تنظیم شده که جریان عظیم و نیرومند سرمایه و ثروت را به خزانه کشورهای پیشرفته صنعتی تسهیل کند و سرعت آن را شتابی بیشتر ببخشد. در این قمارخانه یا به قول برخی، در این تجارت خانه الکترونیک، آنچه اصالت دارد و کانون همه تلاشها و توجه های دنیای امروز خواهد بود سود است نه فایده رسانی به بشریت یا به قول گردانندگان و مجریان سیاست جهانی سازی، تلاش در راه تحقق استراتژی مساعدت به کشورها.

 

نتیجه گیری
جهانی شدن چه ضرورتی تاریخی و خودجوش باشد و چه پروژه ای برنامه ریزی شده و تحمیلی، واقعیتی است که پیش روی جهانیان قرار دارد و فرصت بازیگری در این میدان برروی همه جوامع باز است. در این میدان هم فرصت فراوان است هم خطر. هر جامعه که توانایی به خدمت گرفتن ابزارهای موجود و استعدادهای بالقوه خود را در چارچـوب مرزهای ملی داشتـه باشد و شیوه بـه کارگیری آن را در رابطه با دیگر کشــورها به گونه ای سازگار با شرایط و مقتضیات جهان قرن بیست و یکم بداند، قابلیت بازیگری موفقیت آمیز در این میدان را خواهد داشت.

 

برخی، براین باورند که جهانی شدن باتوجه به نقش سازمانهای بین المللی در جهت تقویت آن، واقعیتی است برگشت ناپذیر که ایستادگی در برابر آن نه عملی است و نه منطقی. رویارویی موفقیت آمیز بااین واقعیت، مستلزم حضور فعال و مشارکت مبتنی بر منافع و مصالح ملی است. با بهره گیری از اندیشه جمعی و پای بندی همگانی به پاسداری از منابع جامعه، موجبات این مشارکت باید به گونه ای فراهم آید تا هم از شتاب زدگیهای غیرقابل توجیه و اقدامات غیرکارشناسانه پرهیز شود و هم درگیرودار برخوردها و چالشهای هیجانی در عرصه تنازع افراد و گروهها بر سر احراز مواضع قدرت، فرصتها از دست نرود و قابلیتها نیز از قوه به فعل درآید.
منابع و ماخذ
1 - افراخته، حسن. تاثیر جهانی شدن بر بخش روستایی (نمونه فیلیپین)، اطلاعات سیاسی - اقتصادی (مهر و آبان 1382). شماره 194-193، ص ص 167-160.
2 - رشنو، نبی اله. (1382). ژئوپلتیک نخبگان، چاپ اول، تهران، نشر کویر. ص ص 192-177.
3 - چامسکی، نوام. (1382)، بهره کشی از مردم - نئولیبرالیسم و نظم جهانی، مترجم حسن مرتضوی، چاپ دوم، تهران، نشر دیگر، تاریخ انتشار به زبان اصلی 1999.
4 - سوئیزی، پل و دیگران (1380). جهانی شدن با کدام هدف؟ مترجم ناصر زرافشان، چاپ اول، تهران، نشر آگه.
5 - سیف، احمد. جهانی کردن: واپسین مرحله امپریالیسم، اطلاعات سیاسی - اقتصادی. (مهر و آبان 1382) شماره 194-193، ص ص 21-8.
6 - سیف، احمد. جهانی کردن و فرضیه چارلز داروین، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 202-201 (خرداد و تیر 1383). ص ص 157 - 155.
7 - قطمیری، محمدعلی. جهانی شدن اقتصاد عوامل، اثرات، واکنشهای بین المللی و راه حلها، اطلاعات سیاسی - اقتصادی (مهر وآبان 1382) شماره 194 -193. ص ص 159 -154.
8 - کاظمی، علی اصغر. (1380). جهانی شدن فرهنگ و سیاست، چاپ اول، تهران، نشر قومس، ص ص، 80 -61.
نوشته شده در شنبه 31 اردیبهشت1384ساعت 12 بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
کلید طلایی مدیریت تاثیرگذار ارتباط مناسب

 

به نام خداوند بخشنده مهربان
کلید طلایی مدیریت تاثیرگذار
ارتباط مناسب

 

طبق یافته های روانشناسی حدود 57 درصد از اوقات روزانه ما صرف ارتباطات انسانی می شود و بر همین مبنا دور از ذهن نخواهد بود اگر ادعا شودکه کیفیت زندگی هر کس بستگی به کیفیت ارتباطات او با دیگران دارد. بهترین مثال رامی توان در محیط کار مشاهده کرد. در محیط کار همه کم و بیش فرصتهای یکسانی را دراختیار دارند، اما کسی از فرصتها به بهترین نحو استفاده می کند که قدرت ارتباطی قویتر ومهارت ارتباط برقرار کردن بالاتری داشته باشد.

 

سازمان و ارتباطات انسانی
فعالیتهای انسانها در سازمان ، شامل عمل و عکس العمل هایی است که عبارتند از ردوبدل کردن دانسته ها، ایده و اندیشه ها،تصمیمها، دستورات ، قوانین و توافقات . این کنش و واکنش را می توان ارتباطات انسانی درون سازمانی نام نهاد. تحقیقات متعدد نشان داده که اکثر خطاها در هر سازمان ناشی ازارتباطات ضعیف و یا کمبود مهارتهای ارتباطی در افراد است . تحقیقات نوین ارتباطات ضعیف در سازمان را از بزرگترین هزینه سازان سازمانهای امروزی می داند که درصدچشمگیری از آن به صورت هزینه های غیرمستقیم و پنهان است .

 

ارتباط به زبان ساده روند ارسال و دریافت اطلاعات به صورت گویشی و غیرگویشی است . ارتباط زمانی موثر است که عکس العمل مطلوبی را درگیرنده ایجاد کند. پس ارتباط یک سیستم دوطرفه ردوبدل کردن اطلاعات است .

 

ویژگیهای یک ارتباط موثر
عوامل یک ارتباط موثر چه می تواند باشد؟ این عوامل را به قرار زیر می توان پیشنهادکرد:
1( کامل بودن 2( به اندازه بودن 3( توجه به نیاز ارتباطی 4( استحکام داشتن 5(روشنی و شفافیت 6( احترام و نزاکت 7( صحیح بودن

 

به عوامل فوق می توان مواردی مانند آمادگی پذیرش ارتباط را د

دانلود با لینک مستقیم


آموزش مدیریت

رشد تکنولوژی نوین و مدیریت سازمانها تجاری

اختصاصی از زد فایل رشد تکنولوژی نوین و مدیریت سازمانها تجاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رشد تکنولوژی نوین نه فقط اقتصاد و بازار و ارتباطات و رسانه ها که اصول سازمان و مدیریت و روابط ومناسبات سازمانی را نیز دستخوش تغییر و تحول کرده است. این مقاله برای کسانی نوشته شده است که می خواهند دراین باره بیشتر بدانند. امروزه کوشش های پراکنده مدیران برای حل مسائل پیچیده سازمانها کافی نیست، بلکه برنامه ریزی همه جانبه وسیع تری لازم است که استراتژیهای هماهنگ کننده ای را برای پرورش فضای سازمانی، روشهای کار، روابط افراد، نظامهای ارتباطی و اطلاعاتی در بر داشتهباشد و با شرایط قابل پیش بینی و غیرقابل پیش بینی آینده منطبق و سازگار باشد. غیرقابل پیش بینی بودن بسیاری از رویدادها در این دوره موضوع مورد توجه مدیران سازمانها است. ما در برهه ای از تاریخ زندگی می کنیم که نهادهای اساسی جامعه و روابط بین آنها در حال ارزیابی مجدد و طرح ریزی دوباره است. هر فردی در مقام رهبری یک سازمان بزرگ باید از تغییر و تحولات امروزی و چالشهای حاصل از آنها آگاه باشد زیرا واقعیت پذیرفته شده این است که تکنولوژی از خودش تغذیه می کند و سوخت آن هم «دانش» است و در نتیجه شتاب روزافزونی به خود گرفته و بر ناپایداری و پیچیدگی محیط افزوده است که این امر تأثیرات مهمی بر مدیریت سازمانها گذاشته که مورد توجه قرار می گیرد.


دانلود با لینک مستقیم


رشد تکنولوژی نوین و مدیریت سازمانها تجاری