زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق سنتهای الهی و سنتهای بشری

اختصاصی از زد فایل دانلود تحقیق سنتهای الهی و سنتهای بشری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق سنتهای الهی و سنتهای بشری


دانلود تحقیق سنتهای الهی و سنتهای بشری

انسان‏ها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع می‏کنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده می‏شود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آن‏هاست. هم‏چنین قوانین بین المللی که در سطح گسترده‏ای، به ‏وسیله کشورها و سازمان‏های جهانی وضع می‏شود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن هم‏جواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّت‏های الهی از دو نظر فرق دارند:

الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آن‏ها؛

ب) در غایت و هدف.

سنّت‏های الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونه‏ای که آیه شریفه «و لن تجد لسنةِ اللّه‏ تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنت‏هایی که به دست انسان ایجاد می‏شوند، ثبات و دوام کمتری به چشم می‏خورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بی‏ثباتی در قوانین بشری را می‏توان چنین برشمرد:

الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسان‏ها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسان‏ها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بی‏عیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتب‏های بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار داده‏اند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از این‏رو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، هم‏نوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی می‏کند و مهم‏تر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخش‏های یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آن‏ها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم می‏زنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبه‏های مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین می‏زنند. نمونه آشکار این قوانین را می‏توان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جست‏وجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروری‏ترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.

ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژه‏ای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم می‏کند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که به‏وسیله خداوند وضع می‏شود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزش‏های برتر انسانی و الهی است. ازاین‏رو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را می‏داند و از سوی دیگر، بی‏نیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمی‏رسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون می‏کند. علامه طباطبایی می‏فرماید:

فرق جوهری و اساسی بین سنّت‏های اسلامی و دیگر سنّت‏ها در غایت و غرض از آن سنّت‏هاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّت‏های دیگر، برآورده کردن امیال و خواسته‏های خودشان است.10

رابطه سنّت‏های الهی با اعمال انسان

برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاین‏رو، این حقیقت و قانون که «انسان در گرو اندیشه‏ها و اعمال خویش است»11، سنّت و قانون تخلف‏ناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعه‏ای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت «استدراج» خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیک‏تر می‏شود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمان‏های الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمی‏دارند. خداوند متعال می‏فرماید:

کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی.(مجادله: 21)

خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره می‏شویم.

بدین‏ترتیب، کوچک‏ترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بی‏پاسخ نیست و تلاش‏های انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنت‏های الهی قرار می‏گیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل می‏دهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‏شود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاین‏رو، آدمی نه تنها با اندیشه‏ها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعه‏های یاد شده تشکیل می‏دهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل می‏سازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشه‏ها و اعمال زشت، آثار و پی‏آمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشه‏ها و عملکردهای شایسته نیز پی‏آمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاین‏رو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهره‏مندی از مقام دنیایی و یا بی بهره‏بودن از آن، سلامتی و بیماری و... سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور می‏شود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.

ویژگی‌های مشترک سنت‌های الهی در جامعه و تاریخ

انسان به عنوان وجودى اجتماعى، تعاملات و رفتارهایى را انجام مى دهد که این رفتارها تاثیر انکارناپذیرى در سرنوشت فردى و اجتماعى به جا مى گذارد. از جمله پیامدهاى تعاملات اجتماعى انسان، تاثیراتى است که بر سرنوشت اجتماعى به عنوان یک امر تکوینى و قانون طبیعى به جا خواهد گذاشت.

به گزارش شفقنا، احمد مرادخانی تهرانی، در دانشنامه ی موضوعی قرآن نوشت:بازتاب و پیامدهاى عمل اجتماعى انسان که بر جامعه گذاشته مى شود سنت الهى نامیده مى شود. در حقیقت سنت هاى الهى قوانینى است که خداى متعال امور هستى و انسانى را بر پایه آن تدبیر و اداره مى کند. این سنت هاى حاکم بر اجتماعات بشرى ویژگى هاى مشترکى دارند که در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد.

1-عدم تنافى سنت ها با اصلِ علیت

از جمله ویژگى هاى سنت هاى تاریخ از منظر قرآن این است که سنت هاى الهى در حقیقت مصادیقى از اصل علیت مى باشند.

با توجه به تعریف علت و معلول و رابطه آن دو، اصل علیت روشن و بدیهى خواهد بود.

اثبات و پذیرش سنت هاى الهى (قوانین حاکم بر جوامع و افراد)، نه تنها به معناى نقض قانون علیت نمى باشد، بلکه بیان روابط ضابطه مند بین حوادثِ تاریخى به عنوان یک پدیده و بیان معلولاتى است که به دنبال علل خود ظاهر مى گردند، خواهد بود. بین عذاب ها و یا کاهش نعمت ها، با گناه و همچنین افزایش نعمت با اطاعتِ اوامر الهى نیز این رابطه برقرار مى باشد. اعم از این که آن اطاعت و معصیت، اطاعات و معصیت فردى باشد، و یا یک گناه و اطاعتِ جمعى و اجتماعى باشد، چنانچه قرآن کریم در بخش وسیعى از آیات الهى، تلاش بر بیان این روابط نموده است مانند: «و ما اهل این روستاها را به علت ستمگریشان هلاک ساختیم و براى هلاکتشان نیز یک زمان و سرآمدى قرار دادیم.»

آیه یاد شده رابطه بین ظلم و هلاکت ساکنین بلاد و روستاها را بیان مى نماید. و در آیه دیگر نیز به بیان و کشف روابط دیگر مى پردازد، چنانچه در قرآن مى فرماید: «هر گاه آنان، در راه راست پایدارى نمایند، ما از آب گواراى فراوان، آنها را سیرابشان مى نمائیم.»

از نکات قابل توجه قانون علیت و سنن الهى این امر است که سنن الهى بدون قالب قانون علیت، معنى پیدا نمى کند زیرا استفاده از تجربه در صورتى ممکن است که وجود اشیاء مورد تجربه یقینى باشد و شناخت دقیق آنها نیز میسر باشد، و این امر نیازمند قبول اصل علیت است.

شهید مطهرى(قدس سره) در همین ارتباط مى فرمایند: «رابطه علت و معلول و اصل علیت پایه تفکرات عقلائى است و خداوند آفریننده نظام علت و معلول است.» ایشان در بحث احترام قرآن به عقل و نظام معقول هستى بیان مى دارند: تشویق مسلمانان به مطالعه در احوال گذشتگان و درس عبرت گرفتن از آن تنها زمانى صحیح خواهد بود که نظام هستى براساس قانون علیت استوار باشد، نه به صورت گزاف و تصادفِ حوادث، چنانچه آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید.

ممکن است این پندار اشتباه ایجاد گردد که نسبت دادن سنت ها به خداوند سبحان در حقیقت نفى قانون علیت از سنت هاى الهى مى باشد حال اینکه پندار نیز پندارى ناصواب بوده و اشراب و اشراف اراده الهى و نقش آن در تحقق حوادث نیز نفى قانون علیت نمى باشد، زیرا قانون علیت تنها این مسأله را بیان مى کند که: «هر پدیده اى به عنوان یک امر ممکن داراى علت مى باشد.» و این یک اصل عقلى است.

معلول بودن حوادث براى اراده خداوند سبحان، به طور مستقیم و یا از طریق عوامل مادى، با قانون سنخیتِ علیت نیز منافات ندارد چون این قانون مى گوید:«هر حادثه اى علت خاص خود را دارد.» به زودى در بحث عدم تبدیل و تحویل سنن الهى عدم منافات بیان مى شود.

2-عدم تنافى سنت ها با اراده انسان

یکى دیگر از شبهه هایى که شاید براى عده اى بوجود آید این است که آیا سنت هاى تاریخى که در قرآن به سنت هاى الهى تعبیر شده است به معناى نفى اختیار براى انسان است. و آیا انسان ناچار به تسلیم در مقابل این سنن مى باشد؟ و شاید حتى دیدن بعضى از آیات الهى همین شبهه را در ذهن انسان تقویت بنماید چنانچه در قرآن آمده است: «و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وامى داریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم آید، پس آن را یکسره زیر و زبر کنیم.»

باید در پاسخ به این شبههو استناد به این گونه از آیات گفته شود که سنت هاى الهى و اراده خداوند هیچ گاه نفى اراده و نقش انسان را نمى نماید بلکه بر عکسِ این تصور ناصواب، حاکمیت اراده انسان ها در تحقق و تاثیرگذارى روى روند جریان هاى مختلف اعم از فردى و اجتماعى متذکر مى شود. و این نقش را، هم در قالب فرد و هم در اراده جمعى بیان مى دارد.

علامه(قدس سره) در بیان معناى امر در جمله «أَمَرْنَا مُترَفِیهَا» مى نویسد: مراد از آن اوامر تشریعى نمى تواند باشد زیرا خداوند سبحان نسبت به معاصى، تشریعى نداشته و به گناه و فحشاء امر نمى کند، همچنین مراد از این امر، امر تکوینى نیز نمى تواند باشد، زیرا اراده تکوینى خداوند نسبت به تحقق گناه و فسق، موجب سلب اراده و اختیار انسان مى شود و عذاب انسانِ مجبور معنایى نخواهد داشت و این مطلب مخالف آیات الهى است. لذا مقصود از آن بیان احکام (حلال و حرام) و اعطاى نعمت ها و ایجاد زمینه گناه به منظور عذابى بیشتر مى باشد.

آیات قرآنى به مؤثر بودن اراده انسان تصریح نموده و مى فرماید:

«خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»

و نیز مى فرماید: «آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و شما هیچ گاه مسؤول اعمال آنها نخواهید بود.»

در این آیه نیز بحث مسؤولیت در مقابل اعمال را مطرح نموده است و بدیهى است که مسؤولیت بدون اراده و اختیار معنى ندارد.

شامل 20 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق سنتهای الهی و سنتهای بشری

حق شرط بر معاملات حقوق بشری با تمرکز بر میثاقین 1966

اختصاصی از زد فایل حق شرط بر معاملات حقوق بشری با تمرکز بر میثاقین 1966 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

حق شرط بر معاملات حقوق بشری با تمرکز بر میثاقین 1966


حق شرط بر معاملات حقوق بشری با تمرکز بر میثاقین 1966

پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق

گرایش حقوق بین الملل

154 صفحه

چکیده:

حقوق بشر از حقوق بنیادین است که برای حیات نوع بشر اساسی تلقی می شود و در حال حاضر یکی از مهمترین موضوعات حقوق بین الملل معاصر می باشد که حساسیت زیادی نسبت به رعایت آن وجود دارد و بر همین اساس اسناد جهان مشمول متعدد بر مدون کردن این حقوق کوشیده اند و کنواسیون های متعددی در رابطه با حقوق بشر به تصویب رسیده اند . میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی مصوب 1966 از جمله مهمترین اسناد در زمینه حقوق بشر می باشند . آنچه دغدغه امروز جامعه بین الملل است مسئله عضویت و پایبندی دولت ها به این اسناد می باشد که گاهی با ارئه حق شرط از سوی آنها و تلاش برای محدود کردن تعهداتشان نسبت به کنوانسیون های حقوق بشری همراه شده که مشکلات و نگرانی هایی را در ارتباط با اجرای صحیح این کنواسیون ها به همراه داشته است . آنچه امروزه در این مورد باید لحاظ شود مطابقت شرط با موضوع و هدف معاهده است که در صورت فقدان این مورد باید از پذیرش شرط نسبت به معاهده جلوگیری بعمل آید ،زیرا در صورت عدم مطابقت شرط با موضوع و هدف معاهده پایه و اساس معاهده تحت تاثیر قرار گرفته و امکان نقض حقوق بشر بوجود خواهد آمد.از این رو نهادهای حقوق بشری از جمله کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد در تفسیر شماره 24 خود به این قضیه پرداخته است و کشورها باید ملزم به رعایت این معیار در عضویت مشروط خود شوند. در همین راستا بررسی حق شرط های متعدد به معاهدات حقوق بشری از جمله میثاقهای 1966 موضوعی است که تحقیق حاضر سعی در بررسی آن دارد.  

واژه های کلیدی: حقوق بشر - حق شرط - معاهدات - کنوانسیون - میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی - میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی


دانلود با لینک مستقیم


حق شرط بر معاملات حقوق بشری با تمرکز بر میثاقین 1966

پایان نامه تحقیق در باب فاهمه بشری

اختصاصی از زد فایل پایان نامه تحقیق در باب فاهمه بشری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه تحقیق در باب فاهمه بشری


پایان نامه تحقیق در باب فاهمه بشری

فصل اول : درباره انواع مختلف فلسفه

 1-فلسفه اخلاق1 یا علم طبیعت انسان را می توان به دو روش متفاوت مورد بحث و بررسی قرار داد که هر کدام از این روش ها دارای مزایای خاص خود می باشد و می تواند در سرگرمی،تعلیم و اصلاح نوع بشر سهیم باشد . روش اول به این نکته توجه دارد که انسان اساسا برای عمل آفریده شده و همانطور که به اندازه خود از ذوق و احساس مانطباع می شود،بسته به ارزشی که امور مزبور دارندو بر مبنای ظاهری که خودرادرآن نمایان می سازند، به یک امر مبادرت و از امر دیگر اجتناب می ورزد . از آنجا که فضیلت به عنوان پر بهاترین امور محسوب می شود، این دسته از فلاسفه آن را بارنگهای دلپذیر رنگ آمیزی کرده و از شعر و فن فصاحت استعانت می جویند وموضوع خویش را با سبکی روان مورد بررسی قرار می دهند تا به گونه ای شایسته رضایت قوه خیال را برآورده ساخته و عواطف و احساسات را مجذوب خود سازند .آنها برجسته ترین شواهد و موارد را در زندگی عادی انتخاب می کنند و خصوصیات متضاد را به گونه ای مناسب با هم مقایسه می کنند و ما را با ارائه چشم اندازی از جلال ، شکوه و سعادت شیفته راه فضیلت و تقوی نموده ، گام هایمان را باارائه سالم ترین احکام و برجسته ترین نمونه ها در مسیر مستقیم قرار می دهند . و حس تشخیص فرق بین فضیلت و رذیلت را درما ایجاد می کنند و عواطف ما را بر می انگیزند و آنها را متعادل می کنند،بنابراین آنها می توانند دلهای مارا به سمت عشق به نجابت و شرافت واقعی معطوف ساخته و می اندیشند که نتیجه نهائی زحمات خویش را یافته اند.

2-دسته دیگر فلاسفه انسان را بیشتر موجودی عاقل می دانند تا فاعل،و در شکل

دادن به فاهمه بیشتر تلاش می کنند تا در پرورش رفتارهای او .آنها طبیعت انسان را به عنوان یک موضوع تفکر تلقی می کنندوبایک موشکافی ظریف آن را مورد بررسی قرار می دهند تا اصولی راکه قوه فاهمه را نظام می بخشد ،عواطف ما را برانگیخته، و باعث می شوند تا شیء یا عمل و یا رفتار معینی را تصدیق یا سرزنش کنیم.آنان این مسئله را انتقادی به همه ادبیات می دانند ،چرا که فلسفه هنوز شالوده اخلاقیات و استدلالات و نقادی راجدای مشاجرات و منازعات، استوار نساخته ،و همیشه ازاموری مانند صدق و کذب ،فضیلت و رذیلت ،زیبایی و زشتی سخن می گویدوحال آنکه هنوز نتوانسته منشأ این تمایزات را تعیین کند. آنها در راه این وظیفه خطیر می کوشند و هیچ مشکلی نمی تواند آنها را از این وظیفه بازدارد ؛ اما ابتدا از مواردجزئی شروع نموده تابه اصول کلی می رسند وهمین طور تحقیقات خود را به سمت اصول کلی تر به پیش می برند و از پای نمی نشینند تا به مبانی واصولی نائل آیندکه درهرعلمی همه حس کنجکاوی انسان ارضاءکند.گرچه تحقیقات آنهابرای خواننده عوام انتزاعی ومبهم است، هدف آنها بیشتر جلب رضایت علما ودانشمندان است؛واگر بتوانند برخی حقایق پنهان را که برا ی تعلیم نسل آینده مفید است کشف نمایند به قدرکافی جبران زحماتی راکه درسرتاسرعمرخویش متحمل شده اند می بینند .

3-مسلم است که همیشه فلسفه روان وآشکار1 نزد عامه مردم بر فلسفه دقیق و دشوار2 برتری دارد وبسیاری این سبک فلسفه راتوصیه می کنند نه تنها به خاطر اینکه موردپسند آنهاست بلکه به این دلیل که مفیدترازنوع دیگر فلسفه است.این نوع فلسفه با زندگی انسان بیشترسروکاردارد، عواطف قلبی و احساسات راشکل می بخشدو با لمس اصولی که انسانها را به جنب وجوش وامی دارد ، رفتارآنها را اصلاح نموده ، به کمال مطلوبی که خودآن راتوصیف می کند نزدیکتر می سازد. در مقابل ، فلسفه پیچیده و دشوار مبتنی براستعدادهای درخشان است ،که

1-easy and obvious philosophy

2- accurate and   abstruse   philosophy

درحوزه معاملات وفعالیتها نمی تواندراه یابد؛آنگاه که فیلسوف از پرده بیرون می

آید و به روز روشن بر می گردد،آثار آن محوشده واصول آن به سادگی قادربه تأثیربر رفتاروکردار انسان نخواهد بود . احساسات قلبی ما هیجانات ناشی از اشتیاق و برآشفتگی عواطف و علایق ما تمام نتایج آن را نابود می سازد و فیلسوف دانشمند را صرفا درحدیک فرد عامی تنزل می دهد .

4-بایداعتراف کردکه ماندگارترین وسزاوارترین شهرت ازآن فلسفه ساده بوده و به نظرمی رسد حکمای مباحث نظری که تاکنون به دلیل جهالت مردمان عصر خود و به میل آنها تنها از شهرتی لحظه ای لذت برده اند،لکن نتوانسته اند از شهرت و آوازه خویش برای آیندگان که نسبت به آن مردم معقول ترند،حمایت کنند. یک فیلسوف فرزانه به سادگی در استدلالات ظریف خود دچار اشتباه می شودوهر اشتباه لزوما خطای دیگری رادربردارد.درحالی که او بر نتایج کار خود اصرار می ورزد وازاینکه هیچ کدام ازنتایج بدست آمده وی، به سبب اینکه غیر معمول بوده و یا خلاف عرف است، مورد قبول واقع نمی شود، هراسی ندارد. اما فیلسوفی که هدفش نمایاندن (محتوای) عقل سلیم یاشعور بشر، به شکلی زیبا وجالبتر است ،اگر احیانا دچار خطا شود، از آن فراتر نمی رود . لکن بایاری عقل سلیم به محض گرایش عقاید و نظرات طبیعی ذهن ، به راه راست برمی گردد وخود را از گرفتاری در هر توهم خطرناکی مصون نگه می دارد. شهرت سیسرون1 اکنون نیز باقیست اما شهرت ارسطو2 دیگر کاملا فروریخته، نام لابرویر3هنوز پرآوازه و باقیست .اما شکوه وجلال مالبرانش4 تنها در میان ملت و عصر خودش بودآثار ادیسون5 شاید با لذت تمام مورد مطالعه قرار گیرد در حالی که لاک6 کاملا به دست فراموشی سپرده شده .

فیلسوف محض شخصی است که معمولا کمتردردنیا مورد قبول واقع می شود .

1- Cicero                               2- Aristetle                 3- La Bruyere

4- Malebranche                   5- Addison                 6- Locke

زیرا مردم فکرمی کنند که وجود او نه سود و نه لذتی، برای جامعه ندارد ،در حالی که به دوراز ارتباط با دیگران به سر می برد و به همان نسبت که کاملا غرق

در اصول و اندیشه های خویش است از ادراک آنها هم فاصله دارد . از طرف دیگر کسی که جاهل محض باشد ازارزش کمتری برخورداراست ودریک عصروملتی که علوم درآن به شکوفایی رسیده هیچ چیز مسلم ترازاین نیست که انسان رامطلقا نسبت به اینگونه سرگرمی های اصیل بی ذوق پنداریم واین نشانه کوته فکری است .کامل ترین شخص کسی است که بین حداکثر افراط ونهایت تفریط قرار گرفته . توانمندیهای خودرامتعادل نموده،اهل کتاب،معاشرت ومعامله باشد،درمحاورات آن بصیرت و ظرافتی را که برخاسته از گفتاری مؤدبانه است دارا باشدو درمعامله و کسب نیز آن صداقت و دقتی را که ناشی ازیک فلسفه درست و صحیح است رعایت کند . برای پرورش و ازدیاد چنین شخصیتهای فاضلی چیزی مفیدتراز این نیست که یک سبک ومنش ساده و روان که چندان هم مانطباعاز مسائل زندگی نباشد ایجاد کنیم که درک آن مستلزم پشتکار فراوان و یا انزوا گردد و دانش پژوهان را با انبوهی ازاحساسات عالی واحکام آموزنده که برای هر پیشامدی درزندگی انسان قابل استعمال است ،به میان نوع بشربرگرداند.با چنین نظامی تقوی دلپذیرتر،علم پسندیده ، شراکت و همنشینی آموزنده و گوشه نشینی و انزوا موجب سرگرمی می شود. انسان موجودی عاقل است ، پس به همین خاطر تغذیه و خوراک مطبوع روح او علم است . اما مرزهای فاهمه در انسان چنان محدود است که در این مورد به خصوص یا در حوزه تحصیل و فراگیری کمتر انتظار می رود که رضایت چندانی حاصل شود . همان اندازه که انسان موجودی عاقل است اجتماعی نیزمی باشداما نه می تواندهمیشه از همنشینی های موردپسندوسرگرم کننده لذت ببردو نه اینکه میل و رضایت مناسب را نسبت به همنشینی با دیگران حفظ کند . همچنین انسان موجودی پر جنب و جوش است و به سبب دارا بودن چنین خویی و به اقتضای

نیازهای متنوع زندگی خویش ناگزیر به انجام شغل یاحرفه ای است.اما انسان نیاز به مقداری استراحت فکری دارد و پیوسته نمی تواند جسم و روح خود را به کار بندد. پس چنین به نظر می رسد که طبیعت برای نوع بشر یک زندگی درهم آمیخته و مفیدرا عرضه می کند. ونوعی هدایت تکوینی در نهاد آنها قرارداده تا مجال چیرگی به هیچ کدام ازتمایلات داده نشودتاآنهارا ازسایرمشاغل و تفریحات باز دارد . طبیعت به انسان توصیه می کند اشتیاق خود را صرف علم کند اما علمی که انسانی بوده وبرای مثال مستقیما به فعالیت های اجتماعی و جامعه مربوط باشد .طبیعت مارا از تفکرات پیچیده و دشوار و بررسی های ژرف نهی می کند . و مارا به هنگام ارتباط با دیگران با مالیخولیای افسردگی که حاصل آن است ،تنبیه می کندوبا تردید بی پایانی که دیگران برای ما به ارمغان می آورند و با عدم رغبتی که مردم نسبت به کشفیات ادعایی ما نشان خواهند داد به شدت مجازات می کند .طبیعت به انسان توصیه می کندکه فیلسوف باش اما در عین فیلسوف بودن انسان نیز باش.

5-اگر اکثریت مردم مدعی ترجیح فلسفه ساده به فلسفه دشوار و دقیق بودند بدون اینکه آن را مورد نکوهش یا تحقیر قراردهند ،شاید رعایت رأی اکثریت و آزاد گذاشتن اشخاص برای لذت بردن از میل و احساس خود بدون هیچ مخالفتی کار نادرستی نبود . ولی همان طور که اغلب موضوع از آنچه که هست پا را فراتر می نهد تا جائی که تمام استدلالات دقیق و یا آنچه که اصطلاحا مابعدالطبیعه1 نامیده شده،کاملا مردود شمرده می شود . اینجاست که ماباید اقدام به رسیدگی کنیم و بدین مطلب توجه کنیم که چه چیزی از سوی آنان مورد بهانه قرار گرفته.

ابتدا باید این مسئله را توضیح داد که یک مزیت عمده فلسفه دقیق و پیچیده یا انتزاعی خدمتی است که در حق فلسفه آسان و انسان دوست انجام می دهد.فلسفه آسان بدون فلسفه انتزاعی هرگز به آن درجه کافی از دقت و ظرافت در احساسات ،احکام و براهین خود نخواهد رسید . جملات ادبی چیزی نیستندجز

1- metaphysics                            

تدریج این نبوغ در میان همه جامعه سرایت کرده و درستی و دقت مشابهی را در هر هنر و شغلی ارائه می دهد . سیاستمدار دوراندیش جسارت بیشتری را در تقسیم بندی و توازن قدرت کسب خواهد کرد ، حقوقدان روش های بیشتر و اصول بهتری در استدلالات خویش بدست خواهد آورد ، سردار لشکر در نظام تصاویری از حالات و موقعیت های مختلف زندگی انسان که با احساسات مختلفی مانندستایش یا نکوهش،مدح یا تمسخر،بر مبنای کیفیات امور الهام بخش ماهستند . هنرمندی در کار هنر شایستگی بهتری برای رسیدن به موفقیت دارد که علاوه بر دارا بودن میلی لطیف و انتقال سریع دارای شناختی دقیق از ساختار درونی ، طرز کار فاهمه 1و کنش هوای نفس باشد و انواع گوناگون عواطف را که فرق بین و نیکی و پلیدی را تشخیص می دهد، بشناسد.هر قدر این تحقیق و کاوش درونی مایه زحمت بشود، برای کسانی که با موفقیت به توصیف ظاهروآشکار زندگی و شیوه های آن می پردازند واجب و ضروری به نظر می رسد. کالبد شکافی زشت ترین و زننده ترین چیزها را در مقابل چشمان ما قرار می دهد.اما این علم برای نقاش هنگام ترسیم اندام ونوس و یا هلن مفید است . هرچندکه نقاش غنی ترین رنگهای هنرش را به کار می برد و به چهره هایش زیباترین و دلپذیرترین حالات را می بخشد اما با وجوداین بایدتوجه خویش رابه ساختار درونی بدن انسان ، وضعیت ماهیچه ها ، ساختار و ترکیب استخوانها و فایده و شکل هر اندام معطوف کند . در هر حال دقت وظرافت برای زیبایی مفید است و استدلال صحیح هم برای احساس لطیف . چه زشت است که با تحقیر کسی شخص دیگری را بستاییم .

به علاوه اگر در هر هنر یا حرفه ای، حتی آن حرفه هایی که ارتباط بیشتری با زندگی و فعالیت ها دارند بنگریم ، آن روح دقت ،به هر نحوی که بدست آمده باشد ، آنها را به حد کمال نزدیکتر می کند و همه را هر چه بیشتر به خدمت خواسته های جامعه درمی آورد؛ اگر چه یک فیلسوف ممکن است بدون غوغای

1-understanding

کسب و کار زندگی کند، اما اگر کسانی نبوغ فلسفی را به دقت پرورش دهند به

آموزشی خود نظم بیشتری خواهدیافت و در طرح ها و برنامه ها ی خود و اجرای آنها احتیاط بیشتری خواهدنمود . ثبات حکومت های مدرن بیش از حکومت های باستان و دقت و درستی فلسفه جدید بیش از فلسفه قدیم پیشرفت نموده و احتمالا باز هم به همین نسبت پیشرفت خواهد کرد .

6-اگر سودی در تکرار این مباحث نبود جدای از رضایتی که نصیب حس معصوم کنجکاوی می شد باز هم نمی بایست به دلیل اینکه تنها ماحصل آ ن لذت های ناچیز، سالم و بی زیانی است که به نوع بشر عرضه شده، مورد تحقیر واقع شود . بی نقص ترین و شیرین ترین راه زندگی طریق علم و یادگیری است وهرکس که بتواندمانعی را از سر راه بردارد یا چشم انداز تازه ای در آن بگشاید باید به عنوان شخصی که بانی خیر برای نوع بشر است ارج نهاده شود. گرچه ممکن است این تحقیقات ،سخت و توانفرسا به نظر آید اما این اندیشه ها و اذهان هم مانند جسم برخی از افراد که با تمرینات سخت نیرومند و شاداب می شود نیاز به ممارسات متعدد دارد تا عموم مردم از آنچه که ممکن است طاقت فرسا و پرزحمت باشد لذت ببرند . بدون تردید تیرگی برای ذهن نیز مانند چشم رنج آوراست .لکن واضح نمودن ابهامات و به عبارتی روشنی بخشیدن به ظلمت که با مشقت همراه است قطعا باید نشاط آور و لذت بخش باشد.

اما این تیرگی و ابهام در فلسفه عمیق و پیچیده نه تنها به خاطر پرزحمت بودن و ملال آور بودن آن ، بلکه به این خاطر که لاجرم منشأ نادرستی و خطاست مورد اعتراض واقع شده . بدون تردید دقیق ترین و موجه ترین ایراد در اینجا بربخش مهمی از فلسفه اولی1 وارد است، و آن این است که این مباحث را نمی توان به درستی یک علم دانست . بلکه یا برخواسته از تلاشهای بی ثمر و خودخواهی انسان درموضوعاتی است که کاملا دوراز دسترس فاهمه رسوخ نموده و یا ناشی از خرافات عوامانه است که به خاطر ناتوانی در دفاع از خویشتن در میدان ،این

1- metaphysics

خاربنهای نامرئی را برای پوشاندن و یا پنهان کردن ضعف خویش سپر قرار می

هند. این دزدان، از دشت رانده شده و به بیشه گریخته شده اند و در کمین اند تا ناخوانده به هر قسمت بی حفاظی از ذهن وارد شده تا با وحشت و تعصب مذهبی نیروی فکری را از پای در آورند . قوی ترین رقیب اگر لحظه ای درنگ کندموردظلم وتعدی واقع می شود وچه بسیار کسان که با بزدلی و حماقت خود دروازه های ذهن خویش را به روی دشمن بازمی کنند و با رضایت و رغبت و کرنش و اطاعت او را همچون فرمانروای مشروطه خود می پزیرند.

7-اما آیا این دلیل کافی است تا فلاسفه از چنین بررسی ها و تحقیقاتی دست کشیده و این خرافات را در مخفیگاه خود رها سازند ؟ آیا شایسته نیست که نتیجه را به عکس کرده و نیاز کشاندن نبرد به مخفیگاه های دشمن را درک کنند ؟ اینکه انسان با نامیدی های پیاپی سرانجام چنین علوم پوچی را رها کرده و قلمرو صحیح عقل انسانی را کشف می کند امیدی بیهوده است . علاوه بر اینکه بسیاری افراد دائما به احیاء اینگونه موضوعات اشتیاق فراوانی پیدا می کنند، من می گویم یأس و ناامیدی مطلق عقلا هرگز نمی تواند در علوم جای داشته باشد،گرچه تلاشهای ناموفق پیشینیان ثابت شده، بازهم چشم امیدی هست که باسخت کوشی و یاخوش شانسی و یا به کمک کنجکاوی بیشتر نسل های آینده شاید به کشفیاتی که برای گذشتگان ناشناخته باقی مانده دست یابیم.هر متفکر ماجراجویی با وجود دلسردی هایی که با شکست و ناکامی پیشینیان ایجاد شده باز هم برای دست یابی به این موهبت دست نیافتنی جست وخیز می کند ودرآن هنگام امیدواراست که افتخار نائل شدن به چنین امر دشواری فقط نصیب اوگردد. تنها راه آزادی ازاین مسائل پیچیده درمرحله اول این است که با جدیت به بررسی درباره ماهیت ادراک انسان بپردازیم و با تحلیل دقیق توانایی و ظرفیت آن ، نشان دهیم که به هیچ وجه گنجایش چنین موضوعات سخت و دور از ذهنی را ندارد . ما باید به این خستگی تن در دهیم تا از این پس در آسایش زندگی کنیم و باید علم مابعدالطبیعه حقیقی را با دقتی چند پرورده سازیم، بگونه ای که

خطاها و زوائد آن را بزداییم . این سستی وکاهلی که درنزدبرخی به منزله حفاظی دربرابر فلسفه دروغین است نزد برخی دیگربه کمک حس زیرکی نامتعادل شده ونا امیدی که گاهی اوقات غالب می گردد بعدها ممکن است جای خود را به دلگرمی ، امیدواشتیاق بدهد.تنها راه رهایی قطعی و حتمی، تعقل دقیق است که با همه افراد و طبایع سازگار است وبه تنهایی قادر به براندازی فلسفه دشوار و اصطلاحات متافیزیکی است که با خرافه درآمیخته و فلسفه را برای متفکران کم توجه به یک حالت غیر قابل فهم کشانده و به آن ظاهری علمی و عقلی بخشیده .

8-پس از بررسی عمیق حدود توانایی و استعداد قوای نفس انسان ، علاوه بررد و ابطال قسمتهایی از علوم که شامل مطالب غیر قابل قبول و متناقض است ، فوائد مثبت دیگری هم هست . این بیشتر راجع به کنش ذهن است که با وجود اینکه بدان علم حضوری داریم لکن هرگاه درموردآن تفکر می کنیم درتیرگی وابهام می افتیم.چشم نمی تواندحدود و مرزهای آن را به سرعت تشخیص دهد . این امور آنقدر لطیف هستند که مدت طولانی در همان حالت و وضعیت باقی نمی مانندو باید آنها را آناً ادراک نمود و آنها را با بصیرتی عالی که از فطرت و ذات آنها نشأت می گیرد و به کمک عادت و تفکر رشد می یابد دریافت. بنابراین تنها شناخت عملکردهای مختلف ذهن ، مجزا کردن آنها از یکدیگر ، قرار دادن آنها دررده مناسب خود و مرتب کردن تمام بی نظمی هایی که هنگام تفکر و تحقیق در آن گرفتار می آیند، بخش مهمی از علم به شمار می آید . این بحث یعنی بحث تنظیم و تشخیص حدودکه عملا راجع به اجسام بیرونی چندان حائز اهمیت نیست ، هنگامی که مستقیما در مورد کنش ذهن صحبت می کند با توجه به دشواری و زحمتی که عملا با آن مواجهیم از ارزش بیشتری برخوردار می شود . و اگر نمی توانیم از این جغرافیایی ذهنی پا را فراتر نهیم و با توضیح بخش های جزئی و توانایی های ذهن برای ما مقدور نیست حداقل هیمن اندازه مایه خرسندی است ؛و هرچه قدر این علم واضح تر به نظر آید (که به هیچ وجه چنین

نیست) جهل مربوط به آن که هنوز هم ارزشمند شمرده می شود در بین مدعیان علم و فلسفه بیشتر تحقیر می شود .

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه تحقیق در باب فاهمه بشری

دانلود مقاله آماده درباره سنتهای الهی و سنتهای بشری با فرمت word-ورد 17 صفحه

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله آماده درباره سنتهای الهی و سنتهای بشری با فرمت word-ورد 17 صفحه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله آماده درباره سنتهای الهی و سنتهای بشری با فرمت word-ورد 17 صفحه


دانلود مقاله آماده درباره سنتهای الهی و سنتهای بشری با فرمت word-ورد 17 صفحه

سطح گسترده‏ای، به‏وسیله کشورها و سازمان‏های جهانی وضع می‏شود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن هم‏جواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و… ولی این سنن با سنّت‏های الهی از دو نظر فرق دارند: الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آن‏ها؛ ب) در غایت و هدف. سنّت‏های الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونه‏ای که آیه شریفه «و لن تجد لسنةِ اللّه‏ تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنت‏هایی که به دست انسان ایجاد می‏شوند، ثبات و دوام کمتری به چشم می‏خورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بی‏ثباتی در قوانین بشری را می‏توان چنین برشمرد:

الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسان‏ها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسان‏ها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بی‏عیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتب‏های بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار داده‏اند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از این‏رو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، هم‏نوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی می‏کند و مهم‏تر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخش‏های یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آن‏ها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم می‏زنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و… پاسخگوی همه جنبه‏های مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین می‏زنند. نمونه آشکار این قوانین را می‏توان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جست‏وجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروری‏ترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.
فهرست :

رابطه سنّت‏های الهی با اعمال انسان

ویژگی‌های مشترک سنت‌های الهی در جامعه و تاریخ

عدم تنافى سنت ها با اصلِ علیت

عام و جهانى بودن سنت ها

حتمى بودن سنن الهى

تحویل ناپذیرى

علل عدم تبدیل و تحویل سنن الهى در قرآن

دنیوى بودن سنت ها

الهى بودن سنت ها

تاثیر و تاثر سنن الهى بر یکدیگر


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آماده درباره سنتهای الهی و سنتهای بشری با فرمت word-ورد 17 صفحه