زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

بررسی توصیفی زندان‌ها و تبیین مشکلات آنها

اختصاصی از زد فایل بررسی توصیفی زندان‌ها و تبیین مشکلات آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی توصیفی زندان‌ها و تبیین مشکلات آنها


بررسی توصیفی زندان‌ها و تبیین مشکلات آنها

 

 

 

 

 

15 صفحه

قالب بندی : Word

مقدمه :

پدیده جرم یکی از معضلات جامعه بشری است و در هر جامعه‎ای درصدی از افراد بواسطه ارتکاب جرم مخل نظم اجتماعی و امنیت جامعه هستند. بنابراین مورد تعقیب سیستم قضایی قرار گرفته و اقدامات تأمینی و تربیتی در مورد آنها اعمال می‎شود مجازات حبس و زندان به عنوان یکی از مجازاتهای اصلی در قوانین کیفری پذیرفته شده و از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته است. در دهه اخیر با توجه به ازدیاد جرم و تبهکاری، برای مقابله با مجرمان و به منظور تأمین امنیت جامعه سیستم‎های قضایی توجه بیشتری بر مجازات زندان معطوف نموده‎اند و این امر سبب توسعه سیستم قضایی گردیده است. البته فلسفه استفاده از کیفر زندان در گذشته صرفاً مجازات و تنبیه مجرمان بوده است. حال آنکه جامعه امروزی به اصلاح و تربیت و بازپروری اجتماعی مجرمان توجه دارد و در سیستم قضایی نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز به عنوان مرکز اصلاح و تربیت تلقی می‎شود. پس اگر زندان در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران به منظور اصلاح و تربیت بکار گرفته می‎شود بایستی ساختار و عملکرد مطلوب داشته باشد. حال این مسأله مطرح است که وضعیت زندان‌های کشور چگونه است و مهمترین مشکلات و محدودیتها در چه زمینه‎هایی است ؟

اهداف :

هدف اصلی طرح فوق بررسی توصیفی زندان‌ها و تبیین مشکلات آنها است و موارد زیر مد نظر است.
1ـ بررسی ساختار فیزیکی زندان‌ها و مشکلات و محدودیتهای موجود
2ـ بررسی امکانات مالی و بودجه اختصاصی زندان‌ها
3ـ بررسی عملکرد زندان‌ها در زمینه برنامه‎های آموزشی و تربیتی
4ـ بررسی وضعیت کارکنان زندان‌ها
5ـ بررسی آمار زندانیان کل کشور
6ـ بررسی تناسب امکانات زندان‌ها با تعداد زندانیان

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید


دانلود با لینک مستقیم


بررسی توصیفی زندان‌ها و تبیین مشکلات آنها

مقاله بررسی و ارزیابی پورتهای USB و کاربرد آنها

اختصاصی از زد فایل مقاله بررسی و ارزیابی پورتهای USB و کاربرد آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله بررسی و ارزیابی پورتهای USB و کاربرد آنها


مقاله بررسی و ارزیابی پورتهای USB  و کاربرد آنها

فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 19 صفحه

 

 

 

 

 

پورت USB  :

پورت  USB) Universal Serial Bus) در نتیجه نیاز کاربران به پورت‌هایی سریع‌تر در کامپیوترها ابداع شد. در سال‌های اخیر پیشرفت‌های قابل توجه‌ای در زمینه کامپیوتر و تجهیزات مربوط به آن به دست آمده است. مثلاً سرعت هارد دیسک‌ها (Hard Disks) به میزان قابل توجه‌ای افرایش یافته، دیسک‌هائی با ظرفیت‌های GByte120 و بالاتر به بازار آمده است. سرعت پردازنده‌ها به بیش از  GHz4 رسیده است و حافظه‌های RAM با ظرفیت‌های GByte1 رایج می‌باشند. اما در میان تمام تجهیزات اصلی کامپیوتر و تجهیزات جانبی آن به نظر می‌رسید که رشد پورت‌های ورودی ـ خروجی (I/O Ports) متوقف شده و در این زمینه بهبود چندانی حاصل نگردیده است. پورت‌های ورودی‌ـ‌خروجی که مهم‌ترین آنها پورت سری (Serial Port) و پورت موازی (Parallel Port) می‌باشند، دروازه ارتباط کامپیوتر با سایر کامپیوترها و تجهیزات جانبی هستند و به همین دلیل به پورت‌های کامپیوتر، درگاه نیز گفته می‌شود (درگاه سری ـ درگاه موازی). چون از این پورت‌ها برای ورود اطلاعات به کامپیوتر و خروج اطلاعات از کامپیوتر استفاده می‌گردد، به آنها پورت‌های ورودی ـ خروجی می‌گویند. پورت‌های سری و موازی در موارد مختلفی به کار می‌روند. شما برای اتصال ماوس (Mouse)، مودم اکسترنال (External Modem)، ارتباط دو کامپیوتر از طریق برنامه NC (Norton Commander  اتصال پرینتر و اسکنر و پلاتر (Plotter) به کامپیوتر و کاربردهای دیگرل، از پورت‌هایی که در پشت کامپیوتر قرار دارند استفاده می‌کنید.  بیش از بیست سال این پورت‌ها نیاز بسیاری از کاربران را به خوبی برآورده کردند ولی همراه با سایر تجهیرات کامپیوتری پیشرفت نداشتند.
کاربران حرفه‌ای یا کاربران عادی کامپیوترها ملاحظه می‌کردند که هر از چند گاه مدل‌های جدید
CPU،  Main Board،  Hard Disk و. .. به بازار عرضه می‌شود ولی مدل جدیدی از پورت‌های سری یا پورت‌های موازی به بازار نمی‌آید. کم‌کم این موضوع به یک مشکل تبدیل شد زیرا سرعت کند ارسال اطلاعات،  تنظیمات نسبتاً پیچیده پورت سریال،  تعداد اندک پورت‌ها بر روی هر کامپیوتر (معمولاً در پورت سری و یک پورت موازی) باعث شد که پورت‌ها به‌عنوان گلوگاه کامپیوتر (Computer Bottleneck) شناخته شود که این گلوگاه یا گذرگاه تنگ، باعث کندی بخشی از عملکرد کامپیوتر می‌شد. بنابراین لازم بود که تحول بزرگی در زمینه پورت کامپیوترها بوقوع بپیوندد و این تحول بزرگ ابداع پورت‌های USB (Universal Serial Bus) بود.  در طراحی پورت USB،  اهدافی مانند کاربرد آسان، سرعت زیاد، قیمت مناسب،  ساختار تا حد ممکن ساده و چندین هدف دیگر در نظر گرفته شد که مهمترین آنها عبارت بودند از: اتصال دستگاههای جانبی مانند پرینتر،  مودم،  ماوس و. .. به این پورت آسان باشد و برخلاف پورتهای سری و موازی موجود،  احتیاج به تنظیمات IRQ یا تنظیمات شماره پورت I/O نداشته باشد.

 

  • سرعت انتقال اطلاعات در این پورت Mbps (Mega Bit Per Second)12 باشد و در عین حال هزینه آن نیز پایین باشد به طوری که قیمت یک مادربرد که بر روی آن پورت USB وجود دارد با یک مادربرد بدون پورت USB تفاوت خیلی زیادی نداشته باشد.

  • بتواند در انواع مدل‌های مختلف کامپیوتر از جمله کامپیوترهای Laptop (کامپیوترهای کیفی) و کامپیوترهای Desktop (همین کامپیوترهایی که اکثر کاربران از آن استفاده می‌کنند) نصب شود.

دانلود با لینک مستقیم


مقاله بررسی و ارزیابی پورتهای USB و کاربرد آنها

دانلودمقاله شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟

اختصاصی از زد فایل دانلودمقاله شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

فردوسی یک نوع‌ عدم‌ تعلق‌ به‌ دنیا و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری‌ متعالی دارد که‌ به‌ «پندهای‌ سلیمان‌» می‌ماند و ارزش‌های جاودانی‌ شاعر، که‌ همراه‌ با عواطف‌ انساندوستانه‌ و نرمی‌ طبع‌ خاص‌ و با ترکیبی‌ زیبا و جالب‌ در شاهنامه به‌ چشم‌ می‌خورند، آثار متفکران‌ بزرگ‌ هند را به‌ یاد می‌آورد. علاقه آرنولد به‌ شاهنامه‌ ، و به‌ ویژه به‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، ناشی‌ از شرحی‌ بود که‌ سنت بوو بر ترجمة‌ ژول‌ مول‌ از شاهنامه‌ نوشت‌. در اینجا، اشاره‌ به‌ برخی‌ دیگر از مترجمان‌ اروپایی‌ شاهنامه بی‌فایده‌ نیست‌. سرویلیام جونزازاولین‌ شرق‌شناسانی‌ بود که‌ به‌ ترجمة‌ داستان‌ رستم‌ وسهراب‌ به‌ سبک‌ تراژدی‌های‌ یونانی‌ روی‌ آورد. اندکی بعد جوزف‌ چمپیون (Joseph Champion) بخش‌هایی‌ از آغاز
شاهنامه‌ را به‌ شعر ترجمه‌ کرد و به‌ سال‌ 1875 در کلکته به‌ چاپ‌ رسانید. سبک‌ شعری‌ او بیشتر تقلیدی‌ بود از شاعر بزرگ‌ انگلیس‌ الکساندر پوپ‌ که‌ ایلیاد هومر را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ بود. از مترجمان‌ دیگر شاهنامه‌ باید به‌ جیمز اتکینسن‌ اشاره کرد که‌ بیشتر از چمپیون‌ با ادبیات‌ فارسی‌ آشنایی‌
داشت‌. او در سال‌ 1814 داستان‌ «رستم‌ و سهراب‌» را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورد و در 1832 نیز خلاصه‌ای‌ از شاهنامه‌ را در ترکیبی‌ از نظم‌ و نثر به‌ همان‌ زبان ترجمه‌ کرد. اتکینسن‌ همانند بسیاری‌ از علاقه‌مندان‌ به ادبیات‌ شرق‌ معتقد بود که‌ «آثار بزرگ‌ شرقی‌ قابل‌ توجه و از جهات‌ گوناگون‌ نظیر آثار کلاسیک‌ غرب‌اند.» از همین رو، وی‌ به‌ یافتن‌ وجوه‌ تشابه‌ بین‌ شاهنامه‌ و نوشته‌ها و سروده‌های‌ کلاسیک‌ اروپایی‌ پرداخت‌. به‌ عنوان نمونه‌، ابیات‌ زیر از شاهنامه‌ را در وصف‌ زیبایی تهمینه‌ ترجمه‌ کرده‌ و همراه‌ با شرح‌ گسترده‌ای‌ دربارة آثار مشابه‌ شاعرانی‌ چون‌ هومر، ویرژیل‌، آناکرئون‌ و شکسپیر انتشار داده‌است
خیام نیشابوری :
نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:
زان باده که عمر را حیات دگر است پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است
بر نه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر ای پسر در گذر است
هشدار! که روزگار شور انگیز است ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است
در کام تو گر زمانه لوزینه نهد زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.

 


اندیشه‌های فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری):

 

حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست،‌ ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سال‌های مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی می‌توان گفت که از نیمه‌ی اول قرن پنجم تا دهه‌های نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیه‌اش ابوالفتح، لقبش غیاث‌الدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمه‌دوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق،‌ تقریباً به مسافت نیم‌فرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.
او در همه‌ی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کرده‌اند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبه‌ی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند می‌بندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.
از قضا حسن طوسی به وزارت جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی می‌رسد و خواجه نظام‌الملک طوسی مشهور می‌شود. او به عهد خود وفا می‌کند و حسن صباح را به خدمت سلطان می‌برد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظام‌الملک تقاضا می‌کند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا می‌کند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمی‌پردازد.
با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلا‌ل‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام‌الملک طوسی، تصمیم گرفته‌ شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همه‌ی آنها مقدم بود.
این منجمان با محاسبات ریاضی، زیج‌هایی (مجموعه جدول‌هایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستاره‌شناسی تدوین می‌شد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.
آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» می‌خواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار می‌رفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم می‌دانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.
دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولین‌بار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیله‌ی رشته‌های بی‌نهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادله‌ی اقلیدس بی‌استدلال مانده بود، به وسیله‌ی فرضیه‌ی خیام ثابت می‌شود.
می‌توان گفت خیام اولین کسی است که هندسه‌ی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئله‌ای هندسی، به معادله‌ی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجه‌ی سوم فائق آمد.
خیام رساله‌ی مختصری تحت عنوان رساله‌ فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما درباره‌ی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخه‌ی منحصر به فردی از آن در کتابخانه‌ی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقه‌ی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.

 

خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.

 

خیام: کافر شراب‌خوار یا...؟

 

خیام شاعری کم‌گو بوده است. خیام اگرچه در درجه‌ی اول از علم و فضل بود، ولی عامه‌ی مردم او را به سبب رباعیاتش می‌شناسند. در مورد خیام نگرش‌های مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عده‌ای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شراب‌خوار پنداشته‌اند و به اشعار او از جهت ترغیب به می‌خوارگی نگریسته‌اند و حتی عده‌ای او را بی‌اعتقاد به مبدأ و معاد فرض کرده‌اند.
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه‌ی می، مملکت چین ارزد
جز باده‌ی لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد.
اصولاً خیام شاعری را پیشه‌ی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفاده‌ی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلس‌آرایی و مزاح‌گویی می‌پرداخت و در مراسم خوش‌گذرانی اهل فسق و فجور شرکت می‌کرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر می‌نمودند. بنابراین هر کس که پیشه‌ی شاعری را اختیار می‌کرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین می‌نگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوه‌ی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده می‌شود و از مشکل‌ترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.
نخستین کسانی که او را شاعر خوانده‌اند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجم‌الدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.

 

رباعیات خیام :
در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنه‌داری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربار‌ه‌ی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطه‌ی رسانه‌های علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیله‌ی تشخیص سیمای او رباعی‌هایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعی‌هایی است که محققاً از او نیست.»
همه‌ی خیام‌شناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوسته‌اند و بسیاری از رباعی‌گویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سروده‌های خویش در سایه‌ی این شهرت عالمگیر، سروده‌هایشان را به او منسوب کرده‌اند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفه‌ی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعی‌های صوفیانه‌ای نوشته‌اند و به این ترتیب با این افزایش‌‌ها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کرده‌اند. با این همه اگر با دیده‌ی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی می‌نماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که – بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطه‌آمیز برخی از پژوهشگران متعصب – نه‌تنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بی‌تفاوت نمی‌گذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.
اما قبل از هر چیز باید به گونه‌ای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعی‌سرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسنده‌ی کتاب خیام‌ِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعی‌گو پرداخته‌اند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کرده‌اند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب نتیجه‌ی غرض‌ورزی غربیان دانسته‌اند و گفته‌اند: «کسی چه می‌داند که غربیان آزمند و پول‌اندوز از ترویج رباعیات خیام در شرق این نتیجه را نخواسته‌اند که کارخانه‌های شراب‌کشی خود را به کار اندازند و از این راه کیسه‌ی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسه‌شان را به باده پر سازند.» باید یادآوری کنم که به حقیقت از انصاف دور افتاده‌اند و راه افراط رفته‌اند. حقیقت امر این است که خیام منجم و ریاضیدان بی‌هیچ تردیدی، رباعی‌گو هم بوده است و دیگر این که فراموش نباید کرد که داوری یک‌بُعدی، دور از رویه‌ی تحقیق و پژوهش است. بنابراین شایسته است که اولاً حقیقت‌بین باشیم و ثانیاً به نکات مثبت و چشمگیر تفکر خیامی که حاکی از فلسفه‌ی خوش‌بینانه‌، آزادگی و نظریات بدیع علمی او هستند و در رباعیات اصیل خیام – نه الحاقی – می‌درخشند، توجه کنیم و در قضاوت واقع‌بین و معتدل باشیم نه متعصب؛ به علاوه باور کنیم که اشاعه‌ی افکار و اشعار خیام در جهان غرب – با پذیرفتن منت و دینی که بی‌تردید فیتز جرالد بر ادب و فرهنگ ما دارد – ناشی از صراحت بیان، از دل برخاستگی سخن و وسعت اندیشه‌ی خیام است، نه زد و بندهای سیاسی!
از خصایص کلام حکیم عمر خیام می‌توان به این موارد اشاره کرد:
1. کلام او در نهایت فصاحت و بلاغت است و از تصنّع و تکلف به دور است. او در پی آرایش کلام نیست و مقام حواس خود را متوجه معنی و پیام شعر می‌کند.
2. از دیگر خصایص خیام ذوق لطیف و حس شدید اوست. با اینکه قصد شاعری ندارد، از دیدن مناظر زیبای طبیعت و دیدن مهتاب و ابر و باران، بی‌اختیار به سرودن شعر می‌پردازد. از سخنان او برمی‌آید که از مرگ بیمی ندارد؛ زیرا کسی که از مردن می‌ترسد، این اندازه اصرار در یادآوری مرگ ندارد، بلکه تا می‌تواند خود را از یاد آن منصرف و غافل می‌سازد.
«آن کس که زمین و چرخ و افلاک نهاد
بس داغ که او بر دل غمناک نهاد
بسیار لب چو لعل و زلفین چو مُشک
در طبل زمین و حقه خاک نهاد»
3. خاصیت دیگر کلام خیام،‌ سنگینی، متانت و مناعت اوست. او اهل مزاح و مطایبه نبود، بلکه حکیمی متفکر و متذکر می‌نمود که مدار فکرش حول این مطالب می‌گشت: تذکر مرگ، تأسف بر ناپایداری زندگانی و بی‌اعتباری روزگار. کلام او سرشار از پند و عبرت برای همگان است. حکیم عمر خیام از دیرگاه سرآمد رباعی‌سرایان شناخته شده بود و گاهی می‌گفتند هم‌چنان که فردوسی در رزم‌سازی و سعدی در غزل‌سرایی در نخستین پایه‌اند، خیام هم در سرودن رباعی این مقام را دارد.
بازار رباعیات خیام وقتی گرم شد که یک شاعر با ذوق انگلیسی به نام «فیتز جرالد» تعدادی از رباعیات خیام را در نهایت مهارت به شعر انگلیسی درآورد و شاهکاری گرانبها از خود به جا گذاشت. ترجمه‌ی «فیتز جرالد» به قدری زیبا و موزون بود که به او لقب «خیام انگلیسی» را دادند. بعد از این کار فیتز جرالد، اهل ذوق بسیاری از کشورها به ترجمه‌ی رباعیات خیام به زبان‌های مختلف مشغول شدند و این رباعیات هزاران بار در انواع و اقسام کتاب‌های کوچک و بزرگ و مصور و غیرمصور به چاپ رسید و امروزه کمتر کسی در دنیا هست که از رباعیات خیام بی‌خبر باشد.
سرانجام تعدادی از اروپائیان تصمیم گرفتند که به بررسی رباعیات منسوب به خیام بپردازند و تشخیص دهند که کدام رباعی‌ها به راستی متعلق به خیام هستند. از جمله این افراد می‌توان به «والانتن ژوکونسکی» خاورشناس روسی، «فریدریخ رُزن» دانشمند آلمانی و «آرتور کریستین سن» محقق دانمارکی اشاره کرد. در کشور خودمان نیز تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفته است، ولی هنوز هم در مورد بسیاری از رباعیات، شک و تردید وجود دارد. رباعیاتی که نام خیام در آنهاست، معدودند و نمی‌توان مطمئن بود که حتی آنها هم متعلق به خیام باشند؛ زیرا تعدادی از آنها خطاب به خیام و یا نقل قول از اوست. مانند این رباعی که ظاهراً مولانا جلال‌الدین در جواب خیام گفته است:
خیام تنت به خیمه‌ای ماند راست
سلطان روح است و منزلش دار فناست
فرّاش ازل ز بهر دیگر منزل
ویران کند این خیمه چون سلطان برخاست
یا رباعی دیگری که مشخص است در آن استناد به قول خیام شده است:
تا بتوانی خدمت رندان میکن
بنیاد نماز و روزه ویران می‌کن
بشنو سخنی راست ز خیام ای دوست
می خور و ره می زن و احسان می‌کن
باری، اکنون نخست، به طور اجمالی و به استناد مآخذ معتبر، به اصل رباعی‌سرایی خیام می‌پردازیم، با مطالعه‌ی متون کهن و قابل اعتبار، به ویژه آنها که به زمان زندگی خیام نزدیک‌ترند، درمی‌یابیم که او سراینده‌ی رباعیاتی است که حتی در روزگار حیات خودش، بر دل‌ها می‌نشسته‌اند و بر لب‌ها زمزمه می‌شده‌اند و حتی گاهی برایش دردسرآفرین بوده‌اند.
اولین کسانی که با ذکر نام گوینده یعنی خیام، در آثار خود، رباعیاتی آورده‌اند، امام فخر رازی و نجم‌الدین رازی، معروف به «نجم دایه» هستند. امام فخر رازی در رساله‌ی التنبیه علی بعض الاسرار المودعه فی بعض سور القرآن العظیم، ضمن بیان مسأله‌ی معاد، رباعی زیر را به نام خیام آورده است:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گرخوب نیامد این بنا، عین که راست
ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست
نجم دایه نیز در کتاب مرصاد العباد رباعی فوق و رباعی زیر را به نام خیام ذکر نموده است:
در دایره‌ای کامدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت، نه نهایت پیداست
کس می‌نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
شیخ نجم‌الدین رازی، با وجود متعصب بودن، به فضل و دانش خیام اشاره نموده و به دانشمندی و حکمت‌‌دانیش اقرار کرده است.
از دیگر مآخذی که خیام در آنها مورد ستایش فراوان قرار گرفته است، رساله‌ی اعتقادی یکی از پیروان و مؤمنان فرقه‌ی اسماعیلیه است که در آن لقب «صدر کونین» به خیام داده شده است و از فضایل و دانش و بینش او، ستایش شده است. علاوه بر موارد فوق، در آثار بسیاری از بزرگان علم و ادب و عرفان ایران، نشانه‌هایی از خیام و سردوه‌هایش می‌یابیم که در مجموع برهان قاطعی بر شهرت علمی و فلسفی و همچنین دال بر شهرت او به رباعی‌سرایی هستند.
و در آخر هم این دو رباعی که در کتاب تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده‌ی حمدالله مستوفی آمده است:
«اجزای پیاله که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی‌دارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست
بر مهر که پیوست و به نام که شکست.»
«هر ذره که بر روی زمینی بوده است
خورشید رخی زُهره جبینی بوده است
گَرد از رخ نازنین بآرزم منشان
کان هم رخ و زلف نازنینی بوده است.»

 

بررسی اندیشه‌های خیام:
اینک با حصول اطمینان به تعلق رباعیات اصیل به حکیم نیشابور، به تلحیل اجمالی اندیشه و فلسفه‌ی او از خلال این سروده‌های ارزشمند و مغتنم می‌پردازیم. ملاک کار و مرجع استناد در این تحلیل، رباعیات محدود و اصیلی است که تعلق آنها به خیام مورد تأیید همه‌ی خیام‌شناسان محقق است.
رباعیات خیام در زمینه افکار فلسفی است و زبان اصلی او در خدمت بیان تفکراتش است؛ آن هم نه فیلسوفی کوچک بلکه با تمام شرایطی که یک فیلسوف بزرگ می‌طلبد به میدان آمده است. شناخت پیشینه‌های اندیشه مهم است و وظیفه محقق آن است که این پیشینه‌ها را برجسته و آشکار سازد.
رگ و ریشه‌ی تفکرات فلسفی خیام در نهایت، سر از فلسفه‌ی یونانی درمی‌آورد. قفطی نیز در تاریخ الحکماء به تأسی خیام از فیلسوفان یونان اشاره کرده است.
اما خلط شبهه نشود. فلسفه‌ای که عمر خیام ارائه می‌دهد با آن که آمیزه‌ای از فلسفه‌ی یونان است اصالت اندیشه‌ی ایرانی دارد و خلاف گفته ارنست رنان است که می‌گوید «فلسفه‌ی اسلامی همان فلسفه‌ی یونانی است که به خط عربی نگاشته‌اند». حکیم در رباعی‌ها به فلسفه‌ی افلاطون نزدیک می‌شود اما نه به نظام اشراقی او بل به سیاست، اخلاق و فضائل انسانی‌اش. فلسفه افلاطون در اوج پایگاهش با سیاست می‌پیوندد و عمر خیام از این مقام است که بر فلسفه‌ی حکومت می‌نگرد و به اجرای آن سفارش می‌کند. تأثیر خیام از دموکریت و اپیکور نیز کم نبوده است اما آنچه از مقدمه‌ی ابن‌قفطی مستفاد می‌شود نظرگاه حکیم در توجیه و اجرای قواعد یونانی، کتاب‌ها یا رساله‌هایی همچون جمهوری، قوانین، تیمائوس (جهان و انسان) پروتاگوراس (سوفیست) پولتیتکیوس (سیاست) تئه‌تتوس (شناخت) فایدروس (عشق و زیبایی) از افلاطون است. از سویی وی فلسفه‌ی ارسطو را تا حد ابن‌سینا تأیید می‌کند و به آثار جالینوس، اقلیدس و بطلمیوس احاطه کامل دارد. با مطالعه‌ی اوضاع و شواهد تاریخی آن روزگار به قراینی دست می‌یابیم که به قول آقای فولادوند نتیجه می‌گیریم که «مسلماً کتاب التحقیق ماللهند بیرونی و رواج فلسفه‌ی یونانی به خصوص افکار افلاطون و فیثاغورث و انتشار اشعار ابوالعلاء معری شاعر نابینای عرب و یادآوری‌های فردوسی از گذشته‌ی دردناک و پرشکوه شاهان ایرانی و حتی پاره‌ای از قسمت‌های قرآن و تورات (جامعه‌ی سلیمان) در پیدایش این جهان‌بینی خاص مدخلیت داشته‌اند.
اما با وجود همه‌ی تأثیراتی که وی از فلسفه‌ی یونان و به خصوص افلاطون پذیرفته است وی حرکتی کاملاً خلاف آنچه توصیه می‌کند انجام داده است. افلاطون شعر را نوعی هذیان می‌داند و شاعر را کسی می‌داند که آشفته و پریشان است و اینها را ناشی از دیوانگی و جنون برمی‌شمرد اما در عین حال دیوانگی را نوعی نعمت الهی می‌داند. افلاطون شاعران را بی‌دانش می‌شمرد و به زعم وی شاعر نمی‌تواند حکمی راستین درباره‌ی گفته‌های خود را ابراز کند و آنها را بسنجد و مورد نقد و بررسی قرار دهد زیرا شاعر در حالت وجد و شور سخن می‌گوید و بر آنچه می‌گوید وقوف ندارد با این همه خیام درست در نقطه‌ی مقابل وی برای بیان افکار فلسفی خود شعر را برمی‌گزیند مضامینی که خیام در اشعار خود می‌پرورد مضامینی هستند که درونمایه‌ی جان هر انسانی که اندک خرد و تمییزی داشته باشد دغدغه ایجاد می‌کند و به نوعی می‌توان گفت کاملاً انسانی هستند که هر کس به هنگام تفکر درباره‌ی سرنوشت خود و دنیای پیرامون خود از خود سؤال کند و از آنجا که جواب قانع‌کننده‌ای نمی‌یابد در درونش غلغله بر پا می‌شود و او را در غم و اندوه می‌برد.
یکی از ویژگی‌های فلسفی در سخن خیام «واقع‌گرایی» اوست و اینکه او «زندگی را شیرین و دل‌انگیز می‌داند». خیام می‌داند و می‌گوید که این ما هستیم که شرایط شادمانی یا غم را برای خود فراهم می‌کنیم. به عبارت بهتر هرچه پیش می‌آید، از خود ماست:
ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه‌ی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و تمامیم و کمیم
آیینه‌ی زنگ خورده و جام جمیم
پیداست که او با اصل قرار دادن خود ما – دست‌کم در شیوه‌ی زیستن – ضمن خط بطلان کشیدن بر ادعای برخی که او را جبری محض می‌دانند – ما را به انتخاب احسن دعوت می‌کند. خیام، فناپذیری و بی‌اعتباری دنیا و گذرا بودن عمر را همچون یک واقعیت غیرقابل تغییر می‌پذیرد؛ دچار یأس و نومیدی نمی‌شود، بلکه با دیدگاهی خوش‌بینانه، صلای مبارزه با غم و استقبال از شادمانی سر می‌دهد:
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره زخاک کیقبادی و جمعی است
احوال جهان و عمر فانی و وجود
خوابی و خیالی و فریبی و دمی
شاعر فرزانه، با بینشی منطقی، عزم خود را جزم می‌کند تا از فرصت ناپایدار و بی‌بدیل موجود، نهایت بهره را برگیرد؛ زیرا می‌داند که تنها حقیقت ملموس و معتبر، «حال» است و «گذشته» و «آینده» به هیچ روی در اختیار کسی نیستند و نیز خوب دریافته‌ است که اندیشیدن به گذشته‌ی از دست رفته و آینده‌ی نیامده و تضمین نشده، نتیجه‌ای جز خراب کردن «حال» و بر باد دادن عمر ندارد، بنابراین می‌گوید:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
از نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
فلسفه‌ی اپیکوری خیام، برخلاف تصور برخی از مردم، با لاابالیگیری و گریز از مسوولیت و به یک سو نهادن تجسس علمی همسویی ندارد؛ بلکه بر عکس، آثار و خدمات علمی او، نشانه‌ی آن هستند که وی پرهیز از غم‌های بیهوده و خودخوری‌های کاهنده را برای داشتن جسم سالمی می‌خواهد که عقل سالمی در آن مجال جولان یابد. عقلی که – دست کم درباره‌ی هویت بشری خود در این غم آشیان – جویای دانستن باشد:
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو در این غم آشیان آمده‌ام
آخر کم از آن که من بدانم که کیم
اگر می‌بینیم که خیام با وسواس بی‌سابقه بر غنیمت شمردن دم تأکید می‌کند و نمی‌خواهد که عمر گرامی را به هیچ ببازد، به این دلیل است که می‌خواهد با شاد زیستن زمینه‌ی باروری استعداد و هوش فطری خویش را در جهت خلاقیت‌های علمی فراهم سازد. شاهد این مدعا، سخن خود اوست که می‌گوید:
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است
رو شاد بزی اگرچه بر تو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و شراری و نسیمی و نمی است
و بار دیگر، در مورد عالم زیستن خود، عمری فکر کردن و فهم اسرار و رموز دنیا چنین می‌گوید:
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
تفکر طولانی هفتاد و دو ساله و رسیدن به جایی که علی‌‌رغم دانسته‌ها و یافته‌های فراوان علمی به انبوه مجهولات و معماهای نگشوده‌ای می‌اندیشد که او را احاطه کرده‌اند، خود، گواه پایه‌ی بلند دانش و بینش اوست.
نکته‌ی دیگری که در نگرش فلسفی خیام برجسته می‌نماید، هشدارهای مکرر اوست نسبت به رعایت حال خشت، کوزه، سبزه، لاله و ... تکرار گوشزدهای مداوم او به این دلیل است که هر یک از موارد فوق، حاصل دگرگونی وجود ماهرویی سیمین عذار، جوانی سروبالا و یا پادشاه و وزیری صاحب جلال است:
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
زلفین بتی و ابروی جانانی است
هر خشت که بر کنگره‌ی ایوانی است
انگشت وزیری و سر سلطانی است
خیام در این دسته از رباعیات، نه تنها با دیدگاهی واقع‌گرایانه، فناپذیری انسان و جهان را یادآوری می‌کند و مورد تأکید قرار می‌دهد، بلکه به یک اصل مهم و جدید علمی نیز اشاره می‌کند؛ اصلی که مطابق آن عناصر موجود، بیشی و کمی نمی‌پذیرند و تنها تغییر و تبدیل می‌نمایند. به عبارت دیگر اصل بقای عناصر. به این ترتیب حکیم نیشابور، قرن‌ها پیش، با بیانی شاعرانه و به ظاهر قلندرانه، این واقعیت مهم علمی را که دنیای غرب در دوران اخیر مدعی رسیدن به آن و اثبات آن است، به جهان عرضه کرده است.
نکته‌ی شاخص و عالمانه‌ی دیگری که گویای سلطه‌ی خیام بر دانش و دلیل فراخی اندیشه‌ی اوست، اذعان این امر است که انسان با همه‌ی عظمتش، تنها جزئی از آفرینش است، نه کل آن:
یک قطره‌ی آب بود با دریا شد
یک ذره‌ی خاک بود با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

 


فلسفه خیام هیچ‌وقت تازگی خود را از دست نخواهد :

 

داد. چون این ترانه‌های در ظاهر کوچک ولی پر مغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی راکه در ادوار مختلف انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً باو تحمیل شده واسراری را که برایش لاینحل مانده مطرح می‌کند. خیام ترجمان این شکنجه‌های روحیشده: فریادهای او انعکاس دردها، اضطراب‌ها، ترس‌ها، امیدها و یأس‌های میلیون‌ها نسلبشر است که پی در پی فکر آن‌ها را عذاب داده است. خیام سعی می‌کند در ترانه‌هایخودش با زبان و سبک غریبی همة این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند.او زیر خنده‌های عصبانی و رعشه‌آور، مسائل دینی و فلسفی را بیان می‌کند، بعد راه حل محسوس و عقلی برایش می‌جوید. بطور مختصر، ترانه‌های خیام
آئینه‌ای است که هر کس ولو بی قید و لاابالی هم باشد یک تکه از افکار، یک قسمت از
یأس‌های خود را در آن می‌بیند و تکان می‌خورد. ازین رباعیات یک مذهب فلسفی مستفاد
می‌شود که امروزه طرف توجه علمای طبیعی است و شراب گس و تلخ مزه خیام هر چه کهنه‌تر
می‌شود بر گیرنده‌گیش می‌افزاید.به هیمن جهت ترانه‌های او در همه جای
دنیا و در محیط‌های گوناگون و بن نژادهای مختلف طرف توجه شده. هر کدام از افکار
خیام را جداگانه می‌شود نزد شعرا و فلاسفه بزرگ پیدا کرد. ولی روی‌هم‌رفته هیچ‌کدام
از آن‌ها را نمی‌شود با خیام سنجید و خیام در سبک خودش از اغلب آن‌ها جلو افتاده.
قیافة متین خیام او را بیش از همه چیز یک فیلسوف و شاعر بزرگ همدوش لوکرس، اپیکور،
گوته، شکسپیر و شوپن‌آور معرفی می‌کند. اکنون برای این‌که طرز فکر و فلسفة گویندة
رباعیات را پیدا بکنیم و بشناسیم ناگزیریم که افکار و فلسفة او را چنانکه از
رباعیاتش مستفاد می‌شود بیرون بیاوریم، زیرا جز این وسیله دیگری در دسترس ما نیست و
زندگی داخلی و خارجی او، اشخاصی که با آن‌ها رابطه داشته، محیط و طرز زندگی، تأثیر
موروثی، فلسفه‌ای که تعفیب می‌کرده و تربیت علمی و فلسفی او به ما مجهول است. اگر
چه یک مشت آثار علمی، فلسفی و ادبی از خیام به یادگار مانده ولی هیچ‌کدام از آن‌ها
نمی‌تواند ما را در این کاوش راهنمائی بکند. چون تنها رباعیات، افکار نهانی و
خفایای قلب خیام را ظاهر می‌سازد در صورتی‌که کتاب‌هائی که به مقتضای وقت و
محیط یا به دستور دیگران نوشته حتی به وی تملق و تظاهر از آن‌ها استشمام می‌شود و
کاملا فلسفة او را آشکار نمی‌کند. به اولین فکری که در رباعیات خیام برمی‌خوریم این
است که گوینده با نهایت جرئت و بدون پروا با منطق بی‌رحم خودش هیچ سستی، هیچ یک از
بدبختی‌های فکری معاصرین و فلسفه دستوری و مذهبی آن‌ها را قبول ندارد، و به تمام
ادعاها و گفته‌های آن‌ها پشت پا می‌زند. در کتاب «اخبارالعلمإ باخبارالحکمإ» که در
سنه 646 تألیف شده راجع به اشعار خیام این طور می‌نویسد: « . . . باطن آن اشعار
برای شریعت مارهای گزنده و سلسله زنجیرهای ضلال بود.و وقتی‌که مردم او را
در دین خود تعبیب کردند و مکنون خاطر او را ظاهر ساختند، از کشته شدن ترسید و عنان
زبان و قلم خود را باز کشید و به زیارت حج رفت . . . و اسرار ناپاک اظهار نمود . .
. و او را اشعار مشهور است که خفایای قلب او در زیر پرده‌های آن ظاهر می‌گردد و
کدورت باطن او جوهر قصدش را تیرگی می‌دهد.» پس خیام باید یک اندیشه خاص و سلیقه
فلسفی مخصوصی راجع به کائنات داشته باشد. حال ببینیم طرز فکر او چه بوده: برای
خواننده شکی باقی نمی‌ماند که گویندة رباعیات تمام مسائل دینی را با تمسخر نگریسته
و از روی تحقیر به علمإ و فقهائی که از آنچه خودشان نمی‌دانند دم می‌زنند حمله
می‌کند. این شورش روح آریائی را بر ضد اعتقادات سامی نشان می‌دهد و یا انتقام خیام
از محیط پست و متعصبی بوده که از افکار مردمانش بیزار بوده. واضح است فیلسوفی مانند
خیام که فکر آزاد و خرده بین داشته نمی‌توانسته کورکورانه زیر بار احکام تعبدی،
جعلی، جبری و بی منطق فقهای زمان خودش برود و به افسانه‌های پوسیده و دام‌های
خربگیری آن‌ها ایمان بیاورد. زیرا دین عبارتست از مجموع احکام جبری و تکلیفاتی که
اطاعت آن بی چون و جرا بر همه واجب است و در مبادی آن ذره‌ای شک و شبهه نمی‌شود
بخود راه داد و یکدسته نگاهبان از آن احکام استفاده کرده مردم عوام را اسباب دست
خودشان می نمایند. ولی خیام همة این مسائل واجب الرعایة مذهبی را با لحن تمسخرآمیز
و بی‌اعتقاد تلقی کرده و خواسته منفرداً از روی عمل و علل پی به معمول و معلول
ببرد و مسائل مهم مرگ و زندگی را بطرز مثبت از
روی منطق و محسوسات و مشاهدات و جریان مادی زندگی حل بنماید، ازین رو تماشاچی
بی‌طرف حوادث دهر می‌شود. خیام مانند اغلب علمای آن زمان به قلب و احساسات خودش
اکتفا نمی‌کند، بلکه مانند یک دانشمند به تمام معنی آنچه را که در طی مشاهدات و
منطق خود بدست می‌آورد می‌گوید. معلوم است امروزه اگر کسی بطلان افسانه‌های مذهبی
را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکرده است، زیرا از روی علوم خود به خود باطل شده
است. ولی اگر زمان و محیط متعصب خیام را در نظر بیاوریم، کار او بی‌اندازه مقام او
را بالا می‌برد. اگر چه خیام در کتاب‌های علمی و فلسفی خودش که بنا بدستور و خواهش
بزرگان زمان خود نوشته، رویه کتمان و تقیه را از دست نداده و ظاهراً جنبة بی‌طرف
بخود می‌گیرد، ولی در خلال نوشته‌های او می‌شود بعضی مطالب علمی که از دستش دررفته
ملاحظه نمود. مثلا در «نوروزنامه» می‌گوید:«به فرمان ایزد تعالی
حال‌های عالم دیگرگون گشت، و چیزهاء نو پدید آمد. مانند آنک در خور عالم و گردش
بود.» آیا از جملة آخر، فرمول معروف Adaptation du milieu استنباط نمی‌شود؟ زیرا او
منکر است که خدا موجودات را جدا جدا خلق کرده و معتقد است که آن‌ها به فراخور گردش
عالم با محیط توافق پیدا کرده‌اند. این قاعدة علمی که در اروپا ولوله انداخت آیا
خیام در 800 سال پیش بفراست دریافته و حدس زده است؟ در همین کتابنوشته: «و
ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمان‌ها و زمین‌ها را بدو پرورش داد.» پس
این نشان می‌دهد که علاوه بر فیلسوف و شاعر ما با یکنفر عالم طبیعی سر و کار داریم.
ولی در ترانه‌های خودش خیام این کتمان و تقیه را کنار گذاشته. زیرا درین ترانه‌ها
که زخم روحی او بوده به هیچ وجه زیر بار کرم خوردة اصول و قوانین محیط خودش
نمی‌رود، بلکه برعکس از روی منطق همة مسخره‌های افکار آنان را بیرون می آورد. جنگ
خیام با خرافات و موهومات محیط خودش رد سرتاسر ترانه‌های او آشکار است و تمام
زهرخنده‌های او شامل حال زهاد و فقها و الهیون می‌شود و به قدری با استادی و
زبردستی دماغ آن‌ها را می‌مالاند که نظیرش دیده نشده;خیام همة مسائل ماورإ مرگ را با لحن
تمسخر آمیز و مشکوک و بطور نقل قول با «گویند» شروع می‌کند: گویند: «بهشت و حور عین
خواهد بود . . .گویند مرا: «بهشت با حور خوش است . . .گویند مرا که:
«دوزخی باشد مست . . .در زمانی که انسان را آینة جمال الهی و مقصود آفرینش
تصور می‌کرده‌اند و همة افسانه‌های بشر دور او درست شده بود که ستاره‌های آسمان
برای نشان دادن سرنوشت او خلق شده و زمین و زمان و بهشت و دوزخ برای خاطر او برپا
شده و انسان دنیای کهین و نمونه و نمایندة جهان مهین بوده چنانکه بابا افضل
می‌گوید: افلاک و عناصر و نبات و حیوان، عکسی ز وجود روشن کامل ماست. خیام با منطق
مادی و علمی خودش انسان را جام جم نمی‌داند.پیدایش و مرگ او را همانقدر
بی‌اهمیت می‌داند که وجود و مرگ یک مگس: آمد شدن تو اندرین عام چیست؟ آمد مگسی پدید
و ناپیدا شد!حال ببینیم در مقابل نفی و انکار مسخره‌آلودی که از عقاید فقها و
علما می‌کند خودش نیز راه حلی برای مسائل ماورإ طبیعی پیدا کرده؟ در نتیجة مشاهدات
و تحقیقات خودش خیام به این مطلب بر می‌خورد که فهم بشر محدود است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  39  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟

دانلود مقاله مهم‌ترین گیاهان انگلی و نیم‌انگلی ایران و اکوفیزیولوژی آنها

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله مهم‌ترین گیاهان انگلی و نیم‌انگلی ایران و اکوفیزیولوژی آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه:
گیاهان انگلی گیاهانی هستند که رابطه انگلی با گیاهان دیگر داشته و حیات آنها وابسته به سایر گیاهان می‌باشد. این گیاهان متجاوز از 300 گونه گیاهی بوده و درون 8 راسته، 17 تیره و 186 جنس قرار دارند. از میانه این تیره‌ها تنها 8 تیره به شرح زیر دارای انگلهای مهمی از نظر کشاورزی هستند.(B)
1- Scrophulariaceae (تیره گل میمون):
جنسهای Striga (علف جادو) و Alectra و تعدادی دیگر نیز که اهمیت کمتری داشته و نیمه پارازیت هستند از این خانواده بشمار میروند. این گیاهان انگل ریشه بوده و بسیاری از نباتات زراعی مثل غلات و بقولات را در مناطق حاره مورد حمله قرار میدهند.
2- Orobanchaceae (تیره گل جالیز):
جنسهای Orobanche (گل جالیز) که انگل بقولات و جالیز و سبزیجات بخصوص در حوزه مدیترانه می‌باشند و همچنین جنسهای Aeginetia و Christisonia از این خانواده‌اند. همه این گیاهان انگل کامل بوده و بر روی ریشه گیاه میزبان فعالیت میکنند.
3- Santalaceae (تیره صندل):
شامل تعدادی از جنشهای نیمه انگلی سبزینه‌دار و درختی هستند که روی درختان جنگلی بسر میبرند ولی جنسهای علفی مانند Thesium نیز از این خانواده بشمار میروند که روی ریشه نباتات زراعی فعالیت دارند.

 

4- Balanophoraceae:
گیاه Thonningia sanguinea یک گیاه دائمی انگل است که در مناطق باران خیز روی ریشه درختان زندگی میکند.
5- Convolvulaceae (تیره پیچک صحرایی):
Cuscuta یا سس که یک انگل کامل از این خانواده می‌باشد. بعضی از مؤلفین نیز آنرا در یک خانواده جداگانه با نام Cuscutaceae رده‌بندی می‌کنند.
6- Lauraceae (تیره برگ‌بود):
جنس Cassytha از این خانواده است که به Cuscuta شباهت دارد.
7- Viscaceae and Loranthaceae (تیره دارواش یا شیرینک):
دو خانواده نیمه انگلی سبزینه‌دار سهتند که به انگلیسی Mistletoes نامیده میشوند و به قسمت‌های هوایی درختان و درختچه‌ها حمله می‌کنند. یکی دو خانواده دیگر نیز از Mistletoes وجود دارد که اهمیت اقتصادی خاصی ندارد.(B)
در بعضی از تیره‌ها همه جنس‌ها انگل یا نیم‌انگل هستند. و در بعضی دیگر از تیره‌ها معدودی از جنس‌ها زندگی انگلی دارند.
بدین معنی که گیاه انگل به دلیل نداشتن کلروفیل، برگ و ریشه بطور کامل به میزبان خود (Holo parasitism) وابسته می‌باشند. و تمامی مواد موردنیاز خود را از گیاه میزبان درریافت می‌کنند. مثل گیالهان انگل سس و گل جالیز در برخی موارد این ارتباط انگلی کامل نیست، بلکه به صورت نیمه‌انگلی (Hemiparasitism) می‌باشد.(A)
این گیاهان انگل داری ریشه، برگ و اندام سبز می‌باشند و قادرند برخی از مواد را خودشان از محیط دریافت کرده و یا سنتز کنند. با اینحال برخی از مواد آلی موردنیاز را که خود قادر به ساختن آن نمی‌باشند، بایستی از گیاه میزبانت دریافت کنند. مثل گیاه انگل دارواش، استرگیا و ... (A)
انگلهای گلدار یکی از مشکلات مهم کشاورزی در اغلب نقاط جهان بشمار میروند. این گیاهان قادرند تا تمام محصول یک مزرعه را نابود سازند. علاوه بر آن بدلیل تولید بذر فراوان موجب آلودگی شدید مزرعه شده و به لحاظ دوام اعجاب‌اگیزی که این بذور در خاک دارند و گاه متجاوز از پنجاه سال است زمین را برای مدت مدیدی از حیز انتفاع خارج ساخته و زارع را مجبور به کشت نباتاتی میکنند که احتمالاً از نظر اقتصادی و یا مسایل دیگر مطلوب او نیست. علفهای هرز انگلی بدلیل تنوعی که دارند اغلب محصولات زراعی را در خطر آلودگی قرار میدهند. (B)
غلات به استراگیا، صیفی‌جات و جالیز و یونجه و توتون و باقلا به گل جالیز، بسیاری از نباتات دولپه‌ای به سس و درختهای مختلف به انواع دارواش آلوده میشوند و صدها گونه گیاه انگلی روی نباتات خودرو فعالیت دارند که خود خطری بالقوه برای محصولات زراعی محسوب میگردند. در کشور ما اگرچه این گیاهان از دیرباز مورد توجه بوده و تحقیقاتی در زمینه بیولوژی و مبارزه با آنها صورت گرفته است اما بدلیل کمبود متخصص پیشرفتها کافی نبوده و سبب شده است تا آلودگیهایی که بوجود میآید زارعین را به مشکل لاینحلی مواجه سازد.(B)

 

اصطلاحات و لغاتی که در توصیف گیاهان انگلی بکار میرود:
Parasite (انگل): گیاهانی که بخشی یا تمامی نیاز غذای خود را از گیاهان دیگر بدست می‌آورد. (B)
Hemi – parasite یا Semi – parasite (نیمه انگلی): گیاهی است که بصورت نسبی پارازیت بوده و سبزینه‌دار است و توانایی کربن‌گیری را دارد و ممکن است انگل اختیاری و یا انگل اجباری باشد. (B)
Holoparasite (انگل کامل): گیاهی که زندگی کاملاً انگلی دارد. بدون کلروفیل است و بنابراین قادر به تولید مواد آلی نیست. (B)
Obligate parasite (انگل اجباری): گیاهی که قادر است بدون وجود میزبان تثبیت شده و رشد نماید. (B)
Facultative parasite (انگل اختیاری): گیاهی که قادر است بدون میزان نیز تثبیت شده و رشد نماید ولی بطور معمول بصورت پارازیت مواد غذایی موردنیاز خود را از گیاهان دیگر دریافت می‌کند. (B)
Haustorium (مکینه): بافتی است که انگل را با گیاه میزبان مرتبط می‌سازد. معمولاً بافتی متورم است که ترکیبی از بافت انگل و میزبان است. این بافت وظیفه انتقال مواد غذایی از میزبان به انگل را عهده‌دار است. (B)
دامنه میزبانی: اصطلاح بکار برده شده برای کلیه گیاهانی است که میتوانند میزبان یک انگل باشند، بطور دقیق‌تر، یک توده، نژاد و ساسویة بخصوص از گونه خاصی از یک انگل، اهمیت این اطلاعات در استفاده از تناوب برای کنترل انگل با حذف کلیه میزبانهای محصولی و علف هرز میباشد. (B)
در مورد گونه‌های سس باید تفاوت بین میزبان‌های اولیه و ثانویه مشخص گردد. میزبانهای اولیه گیاهانی هستند که سس میتواند از زمان جوانه‌زنی روی آنها مستقر شود. میزبانهای ثانویه گیاهانی هستند که سس نمیتواند از هنگام جوانه‌زدن روی آنها مستقر شود ولی پس از استقرار روی میزبان اولیه، میتواند مکینه‌های خود را داخل میزبان ثانویه نماید و به رشد خود ادامه دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات کلی سس:
دادِر نام انگلیسی سس است و معنی لغوی آن «لرزش ضعیف» است. ظاهراً ارتباطی بین معنی لغوی و سس وجود ندارد. لیکن این انگل واقعاً باعث ضعف میزبان خود می‌گردد. دلیل این امر انحراف مسیر قندها از میزبان به انگل می‌باشد. به طوریکه بسیاری از اوقات میزبان قادر به تشکیل میوه نمی‌گردد. (F)
اسم جنس آن(Cuscuta) با خانواده Cuscutaceae تعلق داشته که بعضی‌ها از آن به عنوان تنها عضو انگلی خانواده (Conrolvulacea) (پیچک) یاد می‌کنند. و تقریباً در تمام نقاط دنیا گسترش دارد. گاه آن را زلف شیطان، پیچش جهنم و ابریشم شبدر نیز می‌نامند، نام محلی (آذری) این گیاه انگل ابریشم می‌باشد. این گیاه فاقد ریشه، برگ و کلروفیل بوده و دارای ساقه‌هایی به رنگهای مختلف زرد، نارنجی تا سفید و گلهایی کوچک و میوه دوحجره‌ای می‌باشد. سس دارای 160 گونه شناخته شده است که هر یک از آنها میزبان‌های مشخصی دارند و به گیاهان علفی و درختی حمله‌ور می‌شوند. در ایران گزارش شده که سس قادر است به سیب، گلابی، گیلاس و مو حمله کرده و موجب خشک شدن آنها گردد. سس در ایران روی گیاهانی نظیر یونجه، همیشه بهار، اطلسی، گل میمون، کتان، خارشتر، شب‌بو، ریحان، پنیرک و ...
اهمیت دارد. (E)
بذر گیاه سس به مدت طولانی در خاک می‌ماند و گاه تا 12 سال در خاک دوام می‌آورد و قادر به جوانه‌زدن می‌باشد. (E)

 

کلید شناسائی سس‌های مهم:
A دارای یک خامه، دوکلالة نگهدارنده (بخش Monogyna):
کلاله کوتاهتر از خامة کشیده شده، گلها 8-6 میلیمتر، سفیدرنگ با حاشیه صورتی. کاسبرگ خیلی کوتاه. کپسول مخروطی 8-5 میلیمتر، بذر 5/3-3 میلی‌متر. محل رویش بیشتر در مرکز و شرق آسیا ......................................................................................... C.reflexa . (B)
خامه و کلاله هم‌قد و بسیار کوتاه، گلها 4-3 میلمتر، کاسبرگ دارای قسمت های گوشتی و پهن، تقریباً هم‌اندازه لوله جام. کپسول کشیده و مخروطی به طول 6 میلیمتر. بذر 5/3-3 میلیمتر . اکثر در خاورمیانه ................................................................................... C.monogyna. (B)
خامه تقریباً دو برابر کلاله، گلها 4-3 میلیمتر بصورت دسته‌های بلند، گاهی با نقطه‌های قرمز، کاسبرگ خیلی کوتاهتر از لولة جام و قسمت‌های آن بارکیتر از گونة قبل. بذر 3-2 میلیمتر . محل رویش بیشتر در اروپا ............................................................... C.Lupuliformis. (B)
خامه خیلی بلندتر از کلالة کوتاه، گلها 6-3 میلی‌متر بصورت دسته‌های بلند، بذر 3 میلی‌متر بیشتر در منطقة شرق آسیا ........................................................................ C. Japonica (B)

 

 

 

 

 

B دارای دو خامه، کلالة خطّی بدون دکمه (بخش Cuscuta) پوشش گل اغلب چهار قسمتی:
گلها 3-2 میلی‌متر با دمگل در کپه‌های 8-3 گل. کلاله تقریباً بدون پایه. کپسول گرد و احاطه‌شده توسط جام. بذر حدود 25/1 میلی‌متر. بیشتر در مناطق غرب و مرکزی
آسیا .................................................................................................... C.Pedicellata (B)
گلها 2-5/1 میلی‌متر، بدون دمگل و در کپه‌های متراکم 6-4 میلی‌متری؛ قسمت‌های جام دارای کلاهک‌های ایستاده. کپسولهای گرد . بذر حدود 1 میلی‌متر. بیشتر در منطقه شرق مدیترانه ............................................................................................................. C.palaestina (B)

 

پوشش گل اغلب پنج‌قسمتی:
قسمت‌های کاسبرگ گوشتی (لااقل در انتها)، گلها 5/2 – 5/1 میلمتر بصورت کپه‌های
6-5 میلی‌متر و بدون دمگل. کپسولهای گرد داخل جام . بذر حدود 1 میلیمتر. رویش در کیله مناطق ............................................................................................................... C.planiflora

 

قسمت‌های کاسبرگ نازک:
گلها 3 میلی‌متر در کپه‌های 15-10 میلی‌متری. خامه و کلاله کوتاهتر از تخمدان. کپسول تقریباً گرد. بذر حدود 2/1 میلی‌متر. بصورت گسترده فقط در
مزارع کتان......................................................................................................... C.epilinum
ساقه باریک و قرمز رنگ. گلها 4-3 میلیمتر در کپه‌های متراکم 10-7 میلی‌متری. خامه و کلاله کمی بلندتر از تخمدان. بذر حدود 1 میلی‌متر. بیشتر در اروپا
یافت میشود ........................................................................................ C.epithymum. (B)

 

C دو خامه، سرسان، دکمه‌دار (بخش Grammica):
گلها جودانه‌ای و پوشیده از برجستگیها، 5/2-2 میلی‌متر و دارای دمگل مشخص. بذر حدود 5/1 میلی‌متر. بیشتر در منطقه آمریکای مرکزی و شمالی و کارائیبر گلها جو دانه‌ای
نیستند: ....................................................................................................... C.indecora (B)

 

کپسول داخل جام:
گلها 4-2 میلی‌متر، دارای دم، بصورت کپه‌های غیرمتراکم، کمی جو دانه‌ای، قسمتهای جام خوابیده. جام بصورت کلاهک روی کپسول باقی میماند. بذر حدود 5/1 میلی‌متر. بیشتر در منطقه آمریکای شمالی .................................................................................................. C.gronovii
گلها 5/3-2 میلی‌متر در کپه‌های متراکم. قسمت‌های جام گوشتی در انتها کپسول 4-3 میلیمتر در داخل جام و مجری. بذر 2-1 میلی‌متر. بیشتر در منطقه
شرق آسیا ................................................................................................. C.chinensis (B)

 


کپسول آشکار:
گل 2 میلی‌متر بصورت کپه‌های متراکم. قسمت‌های جام گرد در انتها. بذر حدود 5/1 میلی‌متر. کپسول‌ گاهی داری جو دانه‌های قرمز. فرورفتگی‌های مشخص بین خامه‌ها. دارای دو ردیف فلس در زیر پرچم‌ها. در اروپا و آسیا ........................................................ C.australis
گلها 3-2 میلی‌متر بصورت کپه‌های 12-10 میلی‌متری. قسمت‌های جام پوشیده نشده است. فلسهای زیرپرچم آشکار و شرابه‌ای . بذر 5/1-1 میلی‌متر. تقریباً در کلیه
نقاط دنیا ................................................................................................ C.campestis (B)

 

چرخه زندگی:
بذرهای سس در مزرعه و یا مخلوط با بذور گیاهان دیگر زمستان گذرانی کرده و در فصل زراعی جوانه زده و ساقه‌های زرد رنگ خود را تولید می‌کند. این ساقه فاقد ریشه است و با رشد خود به دنبال میزبان می‌گردد، در صورت نیافتن میزبان چند هفته به حالت دورمانت در زمین باقی مانده و سپس از بین می‌رود. در صورت مؤفقیت در پیدا کردن میزبان، روی ساقه، چند دور می‌پیچد و هاستوریوم‌ها یا مکینه‌هایی را تولید می‌کند و از طریق آنها مواد غذایی موردنیاز خود را از میزبان دریافت می‌کند. هر بوته سس حدود 3000 بذر بوجود می‌آورد که قادرند پس از آنکه روی زمین ریخته شوند جوانه زده و فرد جدیدی را بوجود آورند. بذور سس ممکن است توسط حیوانات، آب، ادوات کشاورزی، کودهای حیوانی (پس از خورده شدن و دفع توسط حیوان)، باد و بذور آلوده گیاه میزبان انتشار یابند. (D)
طریقه گسترش:
بذر سس هنگامی که در شرایط مساعد قرار می‌گیرد جوانه می‌زند و یک ساقه زیر زمینی تولید می‌کند که این ساقه زیرزمینی بطور بسیار جالبی در خاک حرکت می‌کند تا به ریشه گیاه میزبان برسد. نحوه حرکت سس به این صورت است که پس از اینکه تمامی محتویات بذر صرف رشد ساق زیرزمینی شد جوانه انتهایی ساقه زیرزمینی انرژی خود را برای رشد از خود ساقه میگیرد به این صورت که مواد غذایی موجود در انتهای ساقه زیرزمینی را میگیرد و صرف رشد خود ساقه زیرزمینی می‌کند به این تزتیب از انتهای ساقه زیرزمینی کاسته و به ابتدای آن اضافه می‌شود و ساقه زیرزمینی روبه جلو حرکت می‌کند. جهت حرکت هم‌اتفاقی است این حرکت تا به آنجا ادامه می‌یابد که یا ساقه زیرزمینی به ریشه گیاه میزبان می‌رسد و با ترشه آنزیمهایی دویاره سلولی را شکافته و اندام مکنده خود را وارد ریشه می‌کند و از مواد غذایی ساخته شده توسط گیاه میزبان برای رشد و تولید مثل خود استفاده می‌کند و یا در این مدت به هیچ گیاهای برخورد نمی‌کند و مواد غذایی خود را تماماً استفاده می‌کند و از بین میرود. ساقه سس زرد رنگ می‌باشد و روی طیف وسیعی از گیاهان رشد می کند و باعث از بین رفتن یا ضعیف شدن گیاه میزبان می‌شود. (E)

 

 

 


کنترل سس:
- استفاده از بذر سس‌گیری شده هنگام کاشت محصول.
- در صورت استفاده از کود حیوانی باید حتماً از نوع پوسیده آن استفاده شود تا اگر به بذر سس آلوده باشد از میان برود.
- علف‌های هرز واسطه مناسبی برای اتصال سس به محصول می‌باشند لذا کنترل علف‌های هرز و باغ یکی از بهرتین راه‌های مبارزه با سس می‌باشد.
- از تعلیف دام در محل‌های آلوده به سس بذر نشته خودداری شود زیرا این بذرها می‌توانند توسط فضولات دام به مناطق دیگری انتقال یابند.
- سس را قبل از به بذر نشستن به هر طرق ممکن نابود نمایید: مکانیکی، شیمیایی، سوزانیدن و غیره. زیرا همین بذرها خاک را برای سال آینده آلوده می‌سازد.
- هر قطعه از رشته‌های سس در طول فصل بهار و تابستان به تنهایی می‌تواند رشد کرده و آلودگی ایجاد نماید. لذا به هنگام مبارزه مکانیکی کلیه سس‌های کنده شده باید در جایی به دور از محصول جمع‌آوری و روی آن نیز خاک ریخته شود. یا بهتر این که سوزانیده شوند تا بذرهای موجود نیز از میان بروند.
- ایجاد تناوب زراعی در زمین‌های آلوده به سس با کاشت محصولات مقاوم مانند: گندم، جو، ذرت و یا سویا.
- شخم عمیق بذرهای جدید سس را به عمق خاک می‌برد و از جوانه زدن آنها جلوگیری به عمل می‌آورد. زمین‌های که به این منظور شخم‌زده می‌شوند باید تا چندین سال بعد شخم عمیق زده نشوند تا از بالا آمدن بذور دفن شده جاوگیری به عمل آید. البته این عمل باعث می‌شود تعدادی از بذرهای دفن‌شده در عمق در بهار جوانه‌های سس را نابود می‌سازد.
- کنترل سس‌های حواشی مزرعه با رشو‌های توصیه شده (مکانیکی، شیمیایی، سوزانیدن و غیره) برای پیشگیری از انتقال بذر آن از طرق کانل‌های آبیاری، حیوانات و غیره.
تأخیر در آبیاری محصول تا حد زیادی که به آن آسیبی وارد نشود و در نتیجه خشک نگه داشتن خاک تا عمق 2 سانتیمتر مانع از جوانه زدن بذر سس می‌شود. (E)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات کلی گل جالیز:
نام انگلیسی گل جالیز از ارتباط این گیاه با گونه‌هایی از Broom گرفته شده است. اسم جنس آن Orobanche Spp با تیره Orobanchaceae تعلق داشته که شامل 14 جنس بوده و همگی پارازیت اجباری بوده و فاقد کلروفیل می‌باشد. ساقه‌ای گوشتی و زردرنگ داشته که حاوی گل به صورت سنبله یا خوشه بوده و به جای برگ دارای فلسهای کوچکی می‌باشد. (G)
گل جالیز انگل مطلق ریشه گیاهان دولپه بوده و به دلیل فقدان برگ و کلروفیل با جذب آب و مواد غذایی از گیاه میزبان سبب کاشه رشد عملکرد پژمردگی و در نهایت مرگ آن میشود. کاهش عملکرد بسته به شدت حمله این انگل به میزبان بین 5 تا 100 درصد می‌باشد و در برخی موارد زارعین به دلیل شدت آلودگی زمین کشت شده را رها می‌کنند. می‌توان به آفتابگردان، گلرنگ، بادمجان، گوجه‌فرنگی، توتون، عدس، باقلا، نخود، کلزا و هویج به گیاه میزبان وارد نموده و علوه بر این ارتباط مستحکم مورفولوژیکی – فیزیولوژیکی نیز بین انگل و میزبان سبب شده که روش‌های کنترل این انگل مشکل شود از این رو باید به دنبال راهکارهای ویژ‌ه ای بود.

 

کلید تشخیص گونه‌های اصلی گل جالیز:
الف- ساقه‌های هوایی معمولاً منشعب گلها دارای براکتئول:
گیاه منشعب (بجز معدودی) معمولاً 15 تا 20 سانتیمتر ازتفاع، گاهی تا 30 سانتیمتر، گلها عموماً از سمت بیرونی بطور یکنواخت آبی روشن یا ارغوانی، لوبهای پائینی دارای دو برآمدگی سفیدرنگ، لوله گل در پائین باریک و بطرف دهانه گل فراخ میشود. طول آن کمتر از دو سانتیمتر، بساکها صاف یا بندرت در پائین مو دارند. بصورت پارازیت روی بسیاری از محصولات بخصوص گوجه‌فرنگی .......................................................................................... O.ramosa
مانند بالایی ولی جام گل عموماً بزرگتر از 20 میلیمتر، بساکها بدون مو بندرت مودار، میزبان مشابه گونه فوق ...................................... O.ramosa ssp . mutelli or O.mutelli
ساقه‌ها منشعب، ارتفاع 20 تا 30 سانتیمتر بعضی اوقات بیشتر، جام گل مشابه فوق گاهی برزگتر در هر حال همیشه بزرگتر از 20 میلیمتر، بساکها دارای موهای متراکم، انگل بسیاری از محصولات مخصوصاً گوجه‌فرنگی و کدوئیان ....................................... O.aegyptiaca (B)

 

ب – ساقه معمولاً غیرمنشعب (تک‌شاخه‌ای)
بوته‌ها در سطح زمین غیرمنشعب هر چند گاهی انشعاباتی در پائین دارند. 20 تا 30 سانتیمتر ارتفاع، جام گل تا 20 میلیمتر طول، لوله گل زرد یکنواخت، در پائین متورم با دهانه‌ای باریک و کوچک، لوبها 1 تا 2 میلیمتری با رنگ آبی یا صورتی مشخصف مادگی میایل به سفید، پرچمها متصل به بالای لوله گلف حداقل چهار میلیمتر از پایه، انگل گیاهان تیره سیب‌زمینی (بخصوص گوجه‌فرنگی، توتون، بادمجان) و گیاهان تیره کاسنی (بخصوص آفتابگردان) ........... O.cernua
بوته‌ها غیرمنشعب تا 50 سانتیمتر ارتفاع (گاهی 100 سانتیمتر)، گل تا 25 میلیمتر طول، لوله گل اغلب مخلط با رنگ صورتی، حداقل در طول رگها، دهانه لوله گل با لوبهای بطول 2 تا 3 میلیمتر، معمولاً سفید، مادگی معمولاً صورتی، پرچمها متصل به پائین لوله جام کمتر از 3 میلیمتر تا نهنجف انگل بسیاری از گیاهان بخصوص بقولات . ................................................... O.minor
گیاه غیرمنشعب، ستبر، معمولاً بیش از 100 سانتیمتر طول لوله، گلها 20 تا 30 میلیمتر، معمولاً سفید متصل به لوبهای شدیداً برگشته و پنج میلیمتری که طول گل را به 5/1 تا 2 سانتیمتر می‌رساند. در حالت تازگی معطرف مادگی سفید، زرد یا مایل به صورتی، پرچمها متصل به 2 تا 4 میلیمتری از پایه، انگل چندین گیاه بخصوص باقلا و عدس ............................. O.crenata (B)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(جدول 2-1- میزبانهای اصلی گونه‌های گل جالیز) (B)

 

 

 

گونه‌های زیادی از گیاهان خودرو بعنوان میزبان ذکر شده‌اند که به خانواده‌های اسفناج Chenopodiaceae، بارهنگ (Plantaginaceae)، علف مار (Capparidaceae)، نعناع (Labiatae). کتات (Linaceae)، پنیرک (Malvaceae)، هفت‌بند (Polygonaceae) تعلق دارند. در میان گیاهان تک لپه‌ای گزارشاتی در مورد آلودگی پیاز و ذرت به ایت پارازیت وجود دارد ولی بطور کلی گیاهان تیره غلات مصون محسوب می‌شوند.

 

جوانه‌زنی:
گل جالیز انگلی اجباری است با ذخیره غذایی مختصر در بذر و برای جوانه‌زنی نیاز به تحریک از طریق ترشحات ریشه میزبان دارد بدین ترتیب اطمینان وجود دارد که در چند میلیمتری بذری که جوانه میزند ریشه میزبان برای چسبیدن به آن یافت میشود. علاوه بر آن بذرها، یک دوره یک تا دو هفته‌ای را برای آماده شدن برای جوانه‌زنی لازم دارند. (A)
در زمینه تحریک‌کننده‌های طبیعی جوانه‌زنی در گل جالیز مؤفقیت کمی حاصل شده است. این موضوع به دو مسئله مربوط است یکی کم‌بودن مقدار ماده مترشحه و دیگری ناپایدار بودن آن. مانند گیاه انگل استرایگا در مورد گل جالیز هم لازم نیست تا تحریک‌کننده حتماً میزبان آن باشد. عصاره ریشه‌های جوان کتان و ذرت توانسته‌اند تحریک‌کننده جوانه‌زنی بذر گل جالیز باشند اما نشان داده شده است که عصاره ریشه بوته‌های جوان باقلا در جوانه‌زنی گل جالیز O.crenata کم‌تأثیر بوده است و جوانه‌زنی خوب تا قبل از اینکه بوته‌ها 45 روزه شوند حاصل نشده است. (B)
نظریه‌ای دیگر که هنوز به ثبات نرسیده، این است که ترشح ماده تحریک‌کننده بستگی به رشد بوته باقلا دارد بعبارت دیگر اگر باکتری ریزوبیوم به ریشه باقلا حمله کرده باشد بذر انگل بهتر جوانه میزند که این هم تازه چند هفته پس از رویش انجام میگیرد. ادعا میکند که غده‌های ازتی روی ریشه تنها نقاط اتصال انگل O.crenata به باقلا محصوب میشود ولی این نظر توسط محققین دیگر تأیید نشده است. (B)

 

چـرخـه زنـدگـی:
بذور گل جالیز قادرند تا 13 سال در خاک مزرعه به حالت دورمانت باقی بمانند. نکته مهم این است که جوانه‌زنی بذور در این انگل در اثر تحریک توسط ترشحات ریشه گیاه میزبان صورت می گیرد. پس از جوانه‌زنی، ریشه اولیه تولید می‌شود که با ریشه گیاه میزبان مرتبط می‌شود و یک برآمدگی در این نقطه بوجود می‌آید، از این برآمدگی رشته‌هایی به داخل گیاه فرستاده می‌شود و انگل از مواد غذایی موجود در میزبان استفاده کرده و اتصالات خود را مداوماً توسعه میدهد. این ارتباط انگلی موجب پیدایش کلروز و نیز ضعف در میزبان می‌شود.

 

 

 

 

 

کنترل گل جالیز:
روشهای کنترل گل جالیز به منظور دستیابی به کمترین خسارت حاصل از گونه‌های گل جالیز به روش‌های زیر قابل ارائه می‌باشد:
1- بهبود حاصلخیزی خاک به منظور تقویت غذایی گیاه میزبان. (F)
2- کاربرد کود آلی (حیوانی) کاملاً پوسیده و عاری از بذر گل جالیز و سایر علفهای هرز. خسارت گل جالیز در خاکهای ضعیف کمتر است و مصرف کود مرغی یا شیمیایی به خصوص ازت تأثیر مثبت در کاهش این انگل دارد. زیرا ازت مستقیماً به خصوص ازت تأثیر مثبت در کاشه این انگل دراد. زیرا ازت مستقیماً روی جوانه‌زدن بذر گل جالیز و نه از طریق تأثیر روی مهربان تأثیر می‌گذارد. (F)
3- کاشت زودهنگام گیاه کژمیزبان به منظور استقرار سریع ومناسب آن. (F)
4- با توجه به اینکه بذر جالیز بسیار ریز (حدود 3/0 میلیمتر) می‌باشد و انتقال آن توسط باد، آب پرندگان و سایر جانوارن به راحتی انجام می‌‌گیرد بایستی به هر نحو ممکن از انتقال و یا انتشار آن در مزرعه و یا سطح منطقه پیشگیری نمود. (F)
5- بذر گل جالیز به وسیله پوشش نسبتاً سختی پوشیده شده و شرایط بسیار سخت محیطی و اقلیمی نظیر گرما، سرما، خشکی و غیره را به خوبی تحمل می‌نماید بنابراین دوره پایانی آن در خاک حتی در صورت عدم حضور میزبان بسیار طولانی می‌باشد. در صورت امکان انجام تناوب یا گردش زراعی با گیاهان غیرمیزبان می‌بایست طولانی مدت و بیش از 4 سال باشد. معمولاً گیاهانی از تیره غلات می‌توانند برای انجام تناوب مناسب باشند. (F)
6- بذر گل جالیز فقط در صورت ترشحات تحریک‌کننده ریشه میزبان جوانه می‌زند، پس لازم است دور آبیاری را کوتاه مدت یا مقدار آب ضروری و موردنیاز گیاه میزبان تنظیم و اعمال گردد. در صورت وجود آب روان با فواصل زمانی کمتر (دور آبیاری کوتاه) ترشحات ریشه میزبان به سادگی و با سرعت از محیط اطراف ریشه شسته می‌شوند و در نتیجه تحریک بذر گل جالیز برای جوانه زنی کمتر می‌گردد البته بایستی این نکته مهم را در نظر داشت که در هر بار آبیاری هم نیاز آبی میزبان تأمین می‌گردد و هم اینکه بایستی مواظب بود که آب آزاد فراوان و بیش از حد موجب آلودگی ریشه طوقه میزبان به سایر عوامل بیماریزای خاکزی مانند قارچ‌ها نگردد. (F)
7- بذر گل جالیز فقط در صورتی می‌تواند جوانه بزند که ریشه میزبان زنده در کنار آن باشد زیرا ریشه میزبان در حالت طبیعی ترشحات تحریک‌کننده‌ای دارد که باعث می‌شود بذر گل جالیز جوانه بزند در چند سال گذشته این ترشحات ریشه میزبان به صورت مصنوعی در آزمایشگاه ساخته شده است. اگر این مواد مصنوعی در خاک زراعی محلول‌پاشی گردد، گل جالیز حتی بدون حضور گیاه میزبان جوانه می‌زند و چون میزبان وجود ندارد و گل جالیز از نظر تغذیه کاملاً وابسته به گیاه میزبان می‌باشد از گرسنگی خواهد مرد. (F)
- ضد عفونی خاک ستبر در سطوحی مانند خزانه‌ها و گلخانه‌ها یا شاسی‌ها به وسیله سموم گازی قابل توصیه می‌باشد که این عمل چند هفته پیش از کاشت گیاهان میزبان بایستی انجام و سپس تهویه خاک گردد. (F)
8- یکی دیگر از روشهای کنترل گل جالیز با هدف پیشگیری از تولید و انتشار بذر آن قطع کردن یا بریدن پایه‌ها از محل زیر محور گل آذین می‌باشد باید دقت نمود که در صورت کشیدن و بیرون آوردن پایه‌ای مسن گل جالیز، چندین پایه جوان و جوانه‌های تازه گل آن که در زیر خاک قرار دارند به شدت تحریک به رشد می‌شوند و همگی با جمعیت و تراکمی بیش از پیش به یکباره فعال می‌شوند و مشکل چند برابر خواهد شد. ضمن اینکه پایه‌ها و گل آذینهای گل جالیز حتماً بایستی پیش از اینکه تولید بذر نمایند در خارج از مرعه جمع‌آوری و پس از خشک شدن سوزانده شوند تا از پراکندگی جلوگیری شود. (D)
9- مبارزه زراعی با این انگل به اینصورت است که قبل از کشت گیاه اصلی گیاهان میزبان دیگری را به عنوان گیاه تله در زمین می‌کاریم که عمدتاً از آفتاب‌گردان و خردل استفاده می‌شود و هنگامی که گلهای جالیز نیز با این گیاهان رشد کردند زمین را شخم میزنیم به این ترتیب تعداد زیادی از گلهای جالیز از بین میروند و بعد اقدام به کشت اصلی می‌کنیم. عمل شخم را باید قبل از بذر دادن گلهای جالیز انجام بدهیم. (D)
10- تعدادی از قارچهای خاکزی و هوازی اخیراً به عنوان عوامل کنترل‌کننده طبیعی گل جالیز در جهان وایران شناسائی شده‌اند در دو ساله‌ اخیر ماده‌ای بیولوژیک به نام اوروساید در ایران تولید شده که ایزوله‌ای از قارچ فوزاریوم Fusarium oxysurmum می‌باشد و در حال حاضر با توجه به امتحانی که این ماده بیولوژیک پس داده است بهترین، کارآمدترین، بی‌خطرترین و «مؤثرترین روش برای مبارزه با این گیاه انگل می‌باشد. (D)
اساساً رعایت نکات ذکر شده مانند رعایت تناوب زراعی، بهداشت زراعی، عدم اجازه عبور و مرور بیش از حد در مزرعه، استفاده از کود آلی کاملاً پوسیده تغذیه و تقویت غذایی گیاهان و آبیاری مناسب همگی برای کنترل و مدیریت بسیاری از عوامل زیان‌آور مانند انواع آفات، بیماریها و علفهای هرز جزء توصیه‌های عمومی و اولیه می‌باشد. (D)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات کلی دارواش:
دارواش گیاه نیمه انگلی است با برگهای سبز و دارای کلروفیل و فتوسنتز کننده و فاقد ریشه و برای جذب آب و مواد معدنی به میزبان متصل می‌شود. نام جنس دارواش Loranthus و Viscam می‌باشد واژه دارواش در فارسی و گیلکی به معنی «علف درخت» است و یکی از مشخصات بارز دارواشها ترد بودن ساقه آنهاست. شاید به خاطر اینکه احتیاجی به قوی بودن ندارند. این گیاه انگل درختان است و در درختانی مثل سیب، گلابیف اقاقیا، تبریزی، افرا، مهرز، زالزالک و ... دیده می‌شود (D)
این گروه از گیاهان شامل چند خانواده از جمله لورانتاسا و وسیکاسا می‌باشد. این دو خانواده گاهی تحت عنوان یک خانواده لورانتاسا یاد می‌شود.
لیکن معمولاً تحت عنوان دو خانواده جداگانه قرار می‌گیرند. این دو خانواده از طریق رویان از یکدیگر تشخیص داده میشوند: رویان گیاهان خانوادة ویسکاسه مانند آلیوم‌ها و رویان لورانتاسه‌ها مانند پُلیگونوم میباشد امام مشخصات ساده‌تر این دو خانواده از قرار زیر است. (B)
• لورانتاسه: گلها دو جنسی (به ندرت دو پایه)، بساک پرچم بصورت چاک‌باز میشود.
• ویسکاسه: گلها تک‌جنسی (تک یا دو پایه)، پوشش گل کاسبرگ مانند، بساک پرچم بذون میله و توسط روزنه‌هائی باز میشود. (B)
مهمترین اثری که تقریباً کلیه دارواشها روی میزبان خود دارند مصرف آب آنها و ایجاد استرس کم‌آبی در میزبان است. بدین ترتیب در شرایط فراوانی آب خسارت به حداقل کاهش می‌یابد. ولی اگر آلودگی به انگل توأم با کم‌آبی باشد میتواند باعث خشک شدن شاخه‌ها، و یا تمام میزبان شود. (G)

 

کلید شناسائی جنس‌ها
1- برگها فلس مانند ..................................... Arceutobium M.Bieb
2- برگها پایدار، قطعات جام 4 عدد با تعداد پرچم 4............... Viscum l.
3- برگها در زمستان خزان می‌کنند قطعات جام 6 عدد،
تعداد پرچم 6 ............................................................................... loranthus l.(G)

 

طریقه گسترش:
بذرآن توسط پرندگانی از قبیل دارکوب در تنه درختان قرار می‌گیرد و جوانه می‌زند و رشد می‌کند. این گیاه دارای گل‌های زیبایی می‌باشد که حتی بعضی مواقع بخاطر گل‌های زیبای آنرا از بین نمی‌برند و اجازه رشد آن را روی درخت می‌دهند. بعضی از پستانداران مانند گوریل و فیل علاقمند به تغذیه از دارواش می‌باشند.(F)

 

 

 


چرخه زندگی:
فشردگی ایجاد شده توسط انگل همان پایة نگاهدارنده است که به شکل یک دیسک روی شاخه ایجاد میشود و خیلی محکم به اطراف بافت محیطی می‌چسبد. از زیر و مرکز پایه برآمدگیهائی ایجاد میشوند که به داخل پوستة درخت نفوذ میکنند. مکانیسم‌ این عمل ترکیبی است از فشار مکانیکی و تولید آنزیم. مکینه‌هائی که در اینجا تشکیل میشوند خود را مستقیماً به آوندهای چوبی میرسانند و بدین ترتیب ارتباط بین میزبان و انگل برقرار میشود. بعد از برقراری این ارتباط شاخه‌های انگل شروع به رشد می‌نمایند: گاهی از محل بافت انتهائی واقع در پایه و گاهی نیز از تودة مکینه‌ها. بعضی اوقات هر دو نوع شاخه با هم تشکیل میشوند. یک منطقه مریستم در مجاورت لایه زاینده میزبان تشکیل میگردد تا همزمان با ضخیم شدن شاخه‌های میزبان مکینه‌ها نیز بتوانند رشد نمایند. (D)
مکینه‌های ثانوی از مکینه‌های اولیه به سوی زیر و یا روی پوست درخت میزبان منشعب میشوند و به ترتیب با نامهای رسته‌های پوستی و ریشه‌های روی پوستی شناخته میشوند. این انشعابات مکینه‌های سه‌گوشی با فاصله ایجاد مینمایند که مانند مکینه‌های اصلی به داخل آوندهای چوبی نفوذ می‌نمایند. (B)
گرچه بذر گونه‌های Aceuthobium مانند سایر دارواش‌ها از یک مادة چسبناک پوشیده شده است، ولی مکانیسم توزیع آنها کاملاً متفاوت میباشد. یک فشار قوی داخل میوه باعث میشود که میوه از شاخه و بذر از میوه جدا شود . در این وضعیت بذر با سرعتی معادل یکصد کیلومتر در ساعت بفاصله 6-5 متری و گاهی 30 متری پرتاب شود. (G)
کنتـــرل
هـــــرس
هرس تنها طریق کنترل مستقیم اکثر دارواشها است، وبنابراین فقط برای درختان پرارزش مانند درختان میوه و تزئینی مناسب میباشد. بریدن انگل به تنهائی برای هرس کافی نیست زیرا دوباره از محل اتصال به میزبان رشد مینماید – به کاریکاتور شکل 2-6 مراجعه شود. بهمین دلیل برای هرس، شاخه را باید 20-15 سانتیمتر زیر انگل قطع نمود. بعضی‌ها توصیه مینمایند که پس از قطع نمودن شاخه، محل برش با پلاستیک کدر پوشانیده شود تا بدینوسیله از رشد دوباره انگل جلوگیری بعمل آید. لیکن اینکار همواره مؤفقیت‌آمیز نمیباشد. (F)
نظر به اینکه دارواش بیشتر تمایل به چسبیدن به شاخه‌های جوان را دارد، بنابراین هرس نمی‌تواند زیان فراوانی به درخت وارد آورد. البته، پیدا کردن محل آلودگی و بریدن آن بوسیله اره مناسب ممکن است کمی مشکل باشد. در مورد درختان همیشه سبز، بهترین زمان برای هرس زمانی است که انگل به گل نشسته باشد، زیرا در این زمان بهتر دیده میشود. برای درختان خزان‌کننده، طبیعتاً بهترین زمان هرس پس از برگ ریزان است که انگل بخوبی مشخص می‌گردد. توصیه میشود درختان معمولی آلودة اطراف باغ نیز جهت پیشگیری از آلودگی دوبارة باغ، هرس گردند. (B)
گاهی اوقات که رسوبت زیاد محیط خسارت انگل را به حداقل میرساند شاید انجام هرس از نظر مادی اقتصادی نباشد ولی در سایر مواقع هزینه هرس به صرفه خواهد بود. (D)

 

سایه
اکثر دارواشها برای فتوسنتز نیاز به نور کافی دارند. بنابراین سایه‌اندازی به هز شکل میتواند در رشد انگل وقفه ایجاد نماید و این خود یک نوع کنترل زراعی محسوب میگردد. (B)

 

حاصلخیزی و مدیریت:
وقتی انگل روی شاخه‌های جوان در بالا و یا کنار درخت مستقر میشود، ادامة رشد آن بستگی به این دارد که درخت میزبان بتواند با رشد سریعتر شاخه‌های اطراف روی آن سایه بیاندازد، یا نتواند. بدین ترتیب یک درخت سریع‌الرشد ممکن است مانع رشد انگل و بعکس درخت کند رشد مشوق رشد آن شود. (B)

 

پیشگیری
برای پیشگیری از آلوده شدن باغ به دارواش بایستی درختان آلودة اطراف را هرس نموده و یا برید . راه دیگر، از میان بردن پرندگان عامل توزیع بذر انگل میباشد لیکن این امر با مشکلات اکولوژیکی مواجه خواهد بود، ضمناً هیچ وسیله‌ای تاکنون برای دفع این پرندگان شناخته نشده است. (F)

 

 

 

مشخصات کلی استرایگا
این گیاه با جنس Striga گیاه نیمه انگلی است که به ذرت، ذرت خوشه‌ایف نیشکر، برنج، توتون، بادام زمین و ... دیده می‌شود و قادر است 25 تا 50 درصد و یا تمام محصول را از بین ببرد . این گیاه جزو انگل‌های قرنطینه در ایران می‌باشد. (D)
Witch Weed ممکن است از کلمات مختلفی از زبان لاتین با معانی متفاوت مثل Striate (شیاردار) Harshly hairy (شدیداً مودار)، Lean (بی‌منفعت) یا Witch (ساحره) مشتق شده باشد. اما کلمه Witch گویاتر و منعکس‌کننده نحوه خسارت آن نیز هست. بدین معنی که خسارت آن یش از آنکه در سطح زمین ظاهر گردد وارد شده است. بی‌تردید این کلمه منشاء نام عمومی آن در زبان انگلیسی (Witch week) نیز می‌باشد. خسارت زیادی که استرایگا به میزبان‌های خود وارد می‌آورد تنها یکی از جنبه‌های است که این انگل را از مشکل آفرین‌ترین علفهای هرز انگلی میسازد. سایر ویژگیهای آن مثل تولید بذر زیاد به میزان چند صد هزار در هر بوته، دوام زیاد بذر که به بیش از 20 سال در یک مزرعه میرسد و رجحان خاکهای فقیر و مناطق کم‌باران نیز موجب میگردد تا این انگل بصورت یک مسئله مهم برای میلیونها زارع خرده‌پا در مناطق نیمه‌خشک آفریقا و قسمتهایی از آسیا درآید. از آنجا که بهره‌برداری بیشتر و کشت متوالی زمین موجب گسترش و شدت یافتن مسئله می‌گردد، کوشش فوری و همه جانبه‌ای برای جلوگیری از آلودگی بیشتر مزارع و سرایت آن به مناطق تازه ضرورت مبرم دارد. (B)
تیره گل میمون Scrophulariace مشتمل بر گونه‌های آزاد (Autotrophic) و گونه‌های انگلی (Heterotrophic) می‌باشد. از گونه‌های غیرپارازیت آن گل میمون و سیزاب را می‌توان نام برد و مهمترین جنس از جنسهای انگلی این خانواده Striga است. (A)
جنس استرایگا احتمالاً حدود 35 گونه دارد که از میانه آنها لااقل 11 گونه به نباتات زراعی حمله می‌کنند. غالباً اظهار می‌شود که بذر استراگیا می‌توانند تا 20 سال در مزرعه زنده بمانند (A)

 

کلید تشخیص گونه‌های استرایگا:
الف – رگبرگها روی کاسبرگها 5 یا 6 (یک رگه روی هر کاسبرگ)
گیاه در حدود 520 سانتیمتر ارتفاع (بعضی اوقات بیش از یک متر). سنبله متشکل از گلهای صورتی بسیار، هر گل بقطر 1-2 سانتیمتر عرض. طول جام گل 5/1-2 سانتیمتر. از وسط یا کمی بالاتر خمیده (در آفریقا شرقی از به بالا)،
براکته‌های زیر هر گل 2-3 میلیمتر عرض. پوشیده از مو، انگل غلات در آفریقا و کشورهای غربی .......................................................................................... S.hermonthica
گیاه تا 50 سانتیمتر ارتفاع، سنبله متشکل از تعداد کمی تا بسیار گلهای صورتی به قطر یک سانتیمتر ، لوله گل 1-5/1 سانتیمتر، گل حداقل از بالای طول خمیده، براکته‌های زیر گل فقط 1-2 میلیمتر پهنا، اغلب بدون مو، انگل غلات، فقط در آفریقا .................................... S.aspera
گیاه 15-30 سانتیمتر، گلها سفید ، مجتمع در سنبله‌های نسبتاً متراکم همزمان 2-6 گل باز شده. قطر گل 5/0-1 سانتمیتر. خشک آن مایل به آبی. پارزایت غلات فقط
در آسیا ............................................................................................................. S.densiflora
گیاه 15-30 سانتیمتر ارتفاع، گلها کرم تا زرد. گاهی صورتی روشن. خشک آن سیاهرنگ براکته‌ها بمراتب بزرگتر از کاسه گل اغلب پارازیت غلات فقط
در آفریقا ............................................................................................................ S.passargei
گیاه 15-30 سانتیمتر، برگها فلس مانند و تمامی گیاه اغلب سبز روشن و یا مایل به صورتی با کلروفیل کم. گلها معمولاً ارغوانی تند ولی گاهی سفید بصورت سنبله‌ای با 2-6 گل در یک زمان. قطر گل 5-0-1 سانتیمتر. انگل لوبیا چشم بلبلی، توتون، سیب‌زمینی شیرین
در آفریقا ........................................................................................ S.gesnerioides ( B)

 

ب- 10 تا 14 رگبرگ روی کاسه (اصولاً 2 رگه روی هر کاسبرگ)
گیاه 15-30 سانتیمتر ارتفاع، گلها قرمز سفید یا زرد تا 6 عدد باز شده در هر زمان 5/0-1 سانتیمتر پهنا. پارازیت غلات در آفریقا، آسیا و آمریکا .................................... S.asiatica (B)

 

 

 


ج- رگبرگ کاسه گل بطور معمول 15 عدد (3 عدد روی هر کاسبرگ)
گیاه 15-30 سانتیمتر طول برگها باریک بدون دندانه مشخص، گلها سفید، 2 تا 6 عدد باز شده در یک زمان، 5/0تا 1 سانتیمتر قطر. انگل غلات فقط در آسیا ................. S.angustifolia
گیاه حدود 50 سانتیمتر طول، یکساله، برگها تا 5-1 سانتیمتر پهنا. دندانه‌های خشن، گلها 1-2 سانتیمتر پهنا. ارغوانی سالمونی و پریده رنگ. ندرتاً موهای زبر بر روی رگبرگهای کاسه. انگل بعضی از غلات فقط در آفریقا ...................................................................... S.Forbesii
شاخه‌ها تا یک متر ارتفاع. منشاء گرفته از ریشه‌های دایمی. برگها تا یک سانتیمتر پهنا با دندانه‌های ریزگلها آجری ارغوانی با 2 سانتیمتر پهنا لوله گل بطول 2 سانتیمتر. درست از محل لوب گل خمیده. کاسه پوشیده از موهای نرم کوتاه، انگل نیشکر فقط
در آفریقا .................................................................................................. S.latericea (B)

 

جوانه زنی:
جوانه‌زنی بذور استرایگا و سایر انگلهای اجباری ریشه بسیار پیچیده بوده و از نظر اکولوری گونه و برنامه‌ریزی مبارزه با آن واجد اهمیت است. S.hermonthica و بسیاری از گونه‌های دیگر استرایگا پارازیتهای اجباری محسوب می‌شوند و بذور آن با ذخیره مواد غذایی خود توانایی رشد محدودی دارند. بذر نورسته بدون میلیمتری ظرف چند روزی از بین خواهد رفت. لذا جوانه‌زدن در فاصله‌ای چند میلیمتری از ریشه برای بذر امری حیاتی است. بهمین دلیل جوانه‌زنی بذر نیاز به مواد تحریک‌کننده‌ای دارد که ریشه سبز میزبان مناسب ترشح میشود. (D)
محرک‌های طبیعی جوانه‌زنی
خصوصیات شیمیایی مواد محرک میزبانهای اصلی تنها پس از دهها سال تلاش که از دهه 1940 به اینطرف آغاز شد مشخص شده است. اولین محرک طبیعی که با مؤفقیت سواسازی و تشخیص داده شد استرایگول (Strigol) نام دارد . این ماده با رقت تا محرک بذر S.asiatica است ولی از یک میزبان طبیعی انگل بدست نیامده بلکه از ریشه پنبه تهیه شده است.
پنبه یکی از بسیاری از نباتات غیرمیزبان (م

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مهم‌ترین گیاهان انگلی و نیم‌انگلی ایران و اکوفیزیولوژی آنها

انواع الکترو موتورها و رفع عیب آنها و مجموعه ای از سوالات عملی برق 39 صفحه فایل ورد

اختصاصی از زد فایل انواع الکترو موتورها و رفع عیب آنها و مجموعه ای از سوالات عملی برق 39 صفحه فایل ورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

انواع الکترو موتورها و رفع عیب آنها و مجموعه ای از سوالات عملی برق 39 صفحه فایل ورد


انواع الکترو موتورها و رفع عیب آنها و مجموعه ای از سوالات عملی برق 39 صفحه فایل ورد

انواع الکترو موتورها و رفع عیب آنها و مجموعه ای از سوالات عملی برق 39 صفحه فایل ورد

پلاک خوانی و عیب یابی

با مطالعه این مطلب عیب یابی و پلاک خوانی و ... را بیاموزید.

 

هدف رضایت شما عزیزان است.

 

کمترین قیمت در سطح کشور


دانلود با لینک مستقیم


انواع الکترو موتورها و رفع عیب آنها و مجموعه ای از سوالات عملی برق 39 صفحه فایل ورد