اختصاصی از
زد فایل دانلود مقاله امام حسین (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه
امروزه در دنیا همگان به دنبال مصلحی اجتماعی هستند تا از های و هور روزمره خود فایق آیند و دمی به آرامش بیاسایند. بیشتر افراد در برخوردهای روزمره خود به دنبال آن هستند که هم آینده دنیای خود را بسازند و هم آخرت اما این دو در کنار هم مانند آب و آتش اند که هیچ گاه به کنار هم گرد نمی آیند متاسفانه در دنیای سرمایه داری امروز کمتر فردی پیدا می شود که بخواهد به خاطر مردم قیام کند اما الگویی به عنوان نمونه والای تمامی آزادی خواهان مطرح است و آن حسین می باشد حماسه ای که او ایجاد نمود شاید دیگر تاریخ به خود نبیند امروزه اکثر افراد به جای آنکه علت قیام او را درک کنند به عزاداری و نوحه برای وی می پردازند اما آیا ارزش قیام حسین (ع) همین اندازه است؟ سالار شهیدان فردی است که می گوید: من در این قیام برای شما یک الگو هستم اما متاسفانه هیچ کس سعی ندارد تا مفهوم ایت قیام را درک کند اگر که همگان به مفهوم مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت برسند که به هیچ وجه تملق و چاپلوسی، دروغ و ریا، تلون و دورنگی ستم و جفا و … وجود نداشت استعمار انگلیس در قرون اخیر سعی داشته تا از اهرم هایی بین شیعه و سنی نفاق ایجاد کند یکی از این اهرم ها قیام امام حسین(ع) است که نه شیعه و نه سنی ارزش آن را درک نکرده اند بلکه فقط به گونه ای افراطی با آن برخورد می کنند شیعه تنها چیزی که از این قیام می داند سوگواری است و سنی سرکوب آن به عنوان یک قیام بر علیه دستگاه خلافت. و باز هم حسین تنهاست.
قیام حسین برای بعضی امروزه منبع درامدی شگرفت و صد البته مطمئن گشته در حالی کشاورزی این افراد هیچ چیز از حسین و حسینیان نمی دانند زیرا اگر می دانستند که قطعا به مبارزه ظلم می پداختند متاسفانه ما مردم جهان سومی یکی از ایرادات اصلی مان نداستن و نشناختن یک فرد در زمان خویش و تکویر وی به عنوان مخالف جامعه و سپس تکریم وی پس از مرگ تا سر حد یک بت است کاری که با حسین شد و هیچ کس او را نشناخت اما امروزه همه او را ستایش می کنند و باز هم حسین تنهاست.
حسین (ع) را می توان از دو بعد بررسی کرد:
1- به عنوان امام
2- به عنوان یک آزاد مرد
اما ما شیعیان نه به او به چشم یک امام می نگریم و نه به چشم یک آزاد مرد چه اگر او را امام می دانستیم که باید چون امام خویش ظلم را ریشه کن سازیم و از او پیروی کنیم و اگر هم او را یک آزاد مرد به شمار می آوردیم که این گونه نباید سرتعظیم در مقابل جباران زمان فرود آوریم پس باز هم می بینیم که ما حسین(ع) را درک نمی کنیم و شاید هم نمی خواهیم او را درک کنیم چون در این حال وظیفه ما سنگین تر خواهد شد و کسی که یارای کشیدن بار این مسئولیت خطیر را داشته باشد و باز هم حسین تنهاست…
مبحث حسین شناسی از چند جهت قابل بررسی است:
حسین به عنوان یک مارکسیست و به نوعی یکپارچه گوارا که بر علیه ظالم زمان قیام می کند و کشته می شود این تفکر منجر می شود که ارزش یک شخصیت بزرگ همچون حسین در حد یک مبارز پایین می آید متاسفانه چنین تفکری در سالهای اخیر خصوصا در سالهای نخست انقلاب در میان تفکر اندیشمند ما رواج داشت اما واقعا ارزش حسین این است؟ و باز هم حسین تنهاست….
اما شاید عجیب ترین دیدگاه به قضیه حسین مساله عقلانی است سوالاتی بااین مضمون که آیا کار حسین عقلانی بود؟ آیا این که هفتاد و دو نفر در مقابل یک لشکر قرار گیرند و با علم اینکه شکست می خورند به مبارزه بپردازند کار درستی است؟ آیا حسین به دنبال مقام و حکومت بود و یا شهرت؟
شاید برای من که قدرت درک مساله عاشورا را ندارم این سوالات طبیعی باشد اما هیچ کس قادر به درک ارزش معنوی حسین نیست از این رو کوتاه دیدگانی مثال من این چنین تفکری را در سر می پرورانند که کار حسین ارزش فکری ندارد اما آیا به راستی اینکه تو یک نیمروز به جنگ و بعد به ابدیت برسی برخلاف عقل می نماید و باز هم حسین تنهاست….
متاسفانه همه ما همه چیز را به دید عقل و منافع شخصی می نگریم امروزه ما تنها کار را بدان جهت انجام می دهیم که نفع و سودی برای ما به همراه داشته باشد اما اگر غیر این صورت باشد مسلما از انجام آن خودداری خواهیم کرد مساله امام حسین و قیام او هم دارای همین جنبه است حسین چون بهشت و شهرت و شهادت را می خواهد و به همین علت قیام کرده است!!! این نظریه هم از دیگر نظریه هایی است که در رابطه با امام سوم شیعیان مطرح است و از این رو باز هم حسین تنهاست….
نظریه بعدی که در نوع خود جالب هم می باشد از دیگر نظریات طیف کمونیست در رابطه با حسین بن علی است و آن اینکه حسین یک کمونیست است اما از این جهت که او سعی در ایجاد برابری اجتماعی (شعار جامعه کمونیست) داشته و از همین رو وی یک کمونیست به شمار می آید شاید هنگامی که این مطالب را می خوانید آن را مضحک قلمداد نمایید اما باور کنید که این ها همه نظریات گروههای مختلف در رابطه با حسین است و از این جه باز هم حسین تنهاست….
عقیده بعدی نسبت به این واقعه مساله کسب درآممد از عاشورا است کم نیستند امروزه افرادی که در روزنامه ها اقدام به درج آگهی مبنی برآموزش مداحی، اجرای مراسم سوگواری توسط مداح اهل بیت و … می کنند یعنی عملا اهل بیت و در راس آنان حسین به عنوان نماد مظلومیت تبدیل به یک منبع پر سود گشته اندحال این رواست که این افراد نام خویش را مداح کننده صفات ائمه قرار دهند؟ افرادی که از عاشورا لب تشنه ابوالفضل از علی ضربه این ملجم از زینب اسارت و… تنها می دانند و اگر بگویید مثلا کارهای حضرت زهرا را بیان کنید شاید تنها چیزی که به شما بگویند پهلوی شکسته او محسن در شکم او و مادر حسنین بودن وی را به شما بگویند و این است که حسین و یا نه…. اهل بیت تنهایند.
به هر حال این تحقیق تلاشی دارد بر حرکت حسین بن علی و تحلیلی هر چند مختصر بر شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم در ان زمان و عملکرد عاشوایی حسین که به راستی هر لحظه و هر قدم از این حرکت درسی به مراتب عالی و غیر قابل توصیف است تا چه در نظر آید و چه اندازه مقبول افتد.
محیط سیاسی زمان امام
پس از مرگ معاویه مسلمانان که از حکومت وی دل خوشی نداشتند در پی آن برآمدند تا از فرصتی که برای تثبیت حکومت یزید ایجاد گشته نهایت استفاده را ببرند و یک حکومت عدالت گستر را در تمامی بلاد اسلامی حکم فرما کنند بدیهی است که لازمه هر انقلابی و جود یک رهبر است و در آن زمان تنها کسی که مورد قبول تمامی مردم بود حسین(ع) بن علی بود روح مردم تشنه قیام اوست و تمامی آزادی خواهان به دنبال استقرار حکومت عادل او هستند ولی پیش از آنکه امام و مردم بخواهند پایه گذار نهضتی شوند یزید پیشدستی کرد و امام و چند تن دیگر را تحت فشار قرار داد تا با او بیعت کرده و حکومت وی را به رسمیت بشناسند یزید با قدرت سرنیزه همه را زیر فشار قرار داده و به نوعی می توان گفت که قیام امام باتهاجم یزید آغاز گشته است ما ابتدا باید علل قیام امام را به طور کامل توضیح دهیم که می توان آنها را به دو بخش از جانب دستگاه خلافت و از جانب خود امام دسته بندی کنیم.
از ناحیه حکومت
در حکومت یزید استبداد فردی به طور نمودی حاکم است و حرف اول و آخر را وی زده و باقی افراد غلامانی جان نثار هستند که تنها وظیفه شان اطاعت از اوامر یزید است حال باید به این نکته توجه کرد که چه دلیلی دارد فردی که تمامی اختیارات حکومتی را داراست فردی که به ظاهر هیچ خطری برای او ندارد را این قدر تحت فشار برای بیعت کردن قرار دهد به طوری که در نهایت امر او را به کشتن دهد در مورد دلایل یزید برای تسلیم کردن امام می توان سه جنبه را در نظر گرفت: اول تثبیت حکومت ، دوم عقده حقارت و سوم حس انتقام جویی.
1- تثبیت حکومت
در نگاه اول این سئوال مطرح می شود که یزید تمامی قوای حکومتی را در دست دارد حال چرا می خواهد از حسین(ع) بیعت بگیرد؟ در پاسخ این سئوال ذکر این نکته ضروری است که حکومت یزید از آنجا که بر پایه ظلم و جور استوار است به همین علت مردم از آن ناراضی هستند و در پی خلافت شخصی عادل می باشند از این رو حسین(ع) در میان امت از اهمیت والایی برخوردار می شود شخصیت او به قدری عظیم است که حتی اگر خودش هم حکومت را نپذیرد هر فرد دیگری را که او توصیه کند بی گمان مردم قبول خواهند کرد از این رو اگر چنین شخصیت عظیمی حکومت یزید را می پذیرفت یعنی عملا او را به رسمیت می شناخته و به همین دلیل حکومت یزید در بین مردم وجهه به دست خواهد آورد و مردم به این باور می رسندکه یزید همان فردی است که از جانب امام برای حکومت معرفی شده است.
2- عقده حقارت
در رژیم های دیکتاتور فردی که برمسند قدرت جای میگیرد فردی است که در پرتوی زر و زور و ظلم به این مقام نائل شده و به همین علت هیچ گاه در قلوب مردم جای ندارد حال اگر این شخصیت در مقابل فردی قرار گیرد که نامش بر لسان و قلب مردم است آن گاه طبیعی است که یک نوع عقده خود کوچک بینی احساس خواهد کرد وضعیت یزید صدالبته که بدتر از این هم بود زیرا آن هنگام که هنوز نطفه یزید انعقاد نیافته بود مردم حسین(ع) را سرور جوانان اهل بهشت می دانستند جد حسین(ع) پیغمبر خداست و جد یزید ابوسفیان فردی که تا آخرین لحظات فتح مکه کافر بود و حتی بعد از فتح مکه به علت رافت پیامبر زنده مانده بود پدر یزید معاویه است فردی که مسلمانان سال ها از ظلم و جور او به تنگ آمدند و پدر حسین(ع) علی فردی که تاریخ دیگر عادلی چون او را به خود نخواهد دید مادر یزید کجا یارای برابری با فاطمه را دارد؟ و این ها چیزیهایی است که یزید را می آزارد و به هیمن علت است که در مجلسی این آیه قرآن را می خواند: «خداوند حکومت را به هر کس که بخواهد می دهد و از هر کسی که بخواهد می گیرد» باری یزید چنین حقیر است که فردی فاسق چون او تفسیر قرآن می کند!!
3- حس انتقال جویی
تاریخ می گوید که از گذشته همواره میان دو طایفه بنی هاشم و بنی امیه که هر دو از بنی عبد مناف بودند نوعی رقابت وجود داشته است که این رقابت با ظهور اسلام گسترده تر شد. زیرا پیامبر از طایفه بنی هاشم بود و مبارزین با اسلام هم چون ابوسفیان از بی امیه این مبارزه تابدان جا پیش رفت که در جنگ بدر خسارات مالی و جانی زیادی بر بنی امیه وارد شد از جمله آنکه پس و پدرزن و برادر زن و عموی زن ابوسفیان در این جنگ کشته شدند. این حس انتقام جویی چنان در این خاندان رشد یافت که در جنگ احد زن ابوسفیان جگر حمزه سیدالشهدا را از شکم وی درآورده وخورد این جاست که می فهمیم کینه بنی امیه به بنی هاشم چقدر زیاد بود است از سوی دیگر با روی کار آمدن عثمان خلیفه سوم معاویه پسر ابوسفیان که به عنوان استاندار دمشق برگزیده شده بود توانست موقعیت خود را در راس حکومت دمشق تثبیت کند اهمیت این موضوع از آن نظر است که دمشق از جمله شهرهایی بود که در زمان پیغمبر فتح نشده بود و از این رو مردم این شهر با فرهنگ ناب اسلامی به طور کامل آشنایی نداشتند همین امر منجر به آن گشت که مردم معاویه را به عنوان فردی کاملا مسلمان بپذیرند و حرف های او را چه از روی اجبار و چه از روی علاقه حجت خویش قرار دهند از این رو معاویه یک نوع فرهنگ سازی غلط نسبت به خاندان بنی هاشم و خصوصاً علی و فرزندان وی ایجاد کرد تاآنجا که هنگامی که علی در محراب کوفه ضربت خورد مردم دمشق از ضربت خوردن او در محراب مسجد اظهار تعجب نمودند حال با این وضعیت شما تصور فرهنگ و دیدگاهی که نسبت به بنی هاشم و خصوصا فرزندان علی در یزید ایجاد شده است را بکنید یزید از دوران کودکی حس انتقام جویی از خون خاندان خویش که در بدر کشته شده بودند را در سر داشته است از سوی دیگر با فرهنگ سازی معاویه نوعی نفرت نسبت به فرزندان علی در وی ایجاد گشته است واو دائما در این اندیشه بود ه تا در فرصتی انتقام خویش را بگیرد و حال این فرصت ایجاد شده است کشتن حسین(ع) بهترین گزینه برای این تخلیه روحی است چنان که یزید وقتی سر امام حسن را در مقابل خویش دید این شعر را سرود:«لعبت هاشم بالملک فلا خبر جإ و لا وحی نزل» یعنی بنی هاشم به نام دین با سلطنت بازی کردند و الا نه خبری از غیب آمده و نه پیامی نازل شده است و این شعر خود به خوبی گویای وضع حال یزید بن معاویه نسبت به حسین(ع) است.
از ناحیه امام
حال باید عوامل و علل قیام اما را از جانب خود ایشان بررسی کنیم در ابتدای امر باید بدانیم که اصلا چرا امام بایزید بیعت نکردپاسخ این سوال چند مورد است که پیش از ذکر آنها چند نکته را یادآور می شود. اول آنکه ایمان حسین(ع) به اسلام یکایمان ریشه دار بود و در عمق جان او نفوذ کرده بود و امکان نداشت که خارج شود دوم آنکه به عقیده امام جهان از مواهب اسلام بی نیاز نیست و باید مکتب اسلام جهان گیر شود و بشریت به سوی یک زندگی کامل رهنمون یابد از این رو هر کاری که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به اسلام ضربه بزند غیر قابل توجیه بوده و باید با آن برخورد شود حال برویم به سراغ عللی که امام را مجاب می کرد حکومت یزید را نپذیرد:
1- این یک دروغ صریح است و امام دروغ نمی گوید
2- این کار برخلاف وجدان امام بود و امام کاری برخلاف وجدان خود انجام نمی دهد
3- این کار کمک به گناه و تجاوز بود زیرا تحمیل خلافت یزید تجاوزی بود که به حقوق مرم شده بود و قرآن کریم صریحاً ازکمک به گناه و تجاوز نهی کرده است
4- تصویب خلافت یزید توسط امام و به عنوان فردیکه می تواند حکومت او را نادرست اعلام کند باعث تایید حکومت و خلافت یزید می شود.
5- تصویب حکومت یزید عملا ضربه ای بود که به اسلام میخورد زیرا حکومت یزید نشان داده بود اسلام را فداء خواسته های خود می کند و از این رو امام قادر نبود به اسلام ضربه بزند
6- با پذیرفتن حکومت یزید امکان هرگونه جنبش اصلاحی از سوی امام صلب می شد زیرا وی ناچار بود به عهد وپیمان خود وفادار بماند و آن هم درست در زمانی که امکان انقلاب برای وی مهیا بود به این دلیل امام هیچ گاه قادر نبود حکومت یزید را تایید کند.
چرا برای تشکیل حکومت اقدام کرد؟
فساد همه جانبه حکومت بنی امیه باعث آن شده بود که نوعی بیماری مزمن و مهلک برجامعه اسلامی حکم فرما شود این بیماری چون سرطانی تمامی وجود قلمرو اسلامی را فرا گرفته بود و از این رو باعث ضربه خوردن بسیار شدید به جامعه گشته بود از طرفی اختناق بسیار شدید حکومت معاویه منجر به این شده بود که امکان هرگونه جنبش اصلاحی از سوی اصلاح طلبان سلب شود بنابر این نیاز بود که که هرگونه فعالیتی پس ازنابودی معاویه به اجرا گذاشته شود بدیهی است چنین جنبش آزادی بخشی باید به دست رئیس خاندان رسالت یعنی حسین بن علی(ع) صورت گیرد از آنجا که بنابه عهد و موقعیت موجود امام قادر به قیام در زمان معاویه نبود ایشان پس از مرگ معاویه و با مساعد یافتن شرایط اقدام به شروع برنامه اصلاحی خویش کرد حال بهتر است با هم روند ایجاد برنامه های اصلاحی امام را مرور کنیم.
استغاثه مردم
همانطور که مردم پس از مرگ عثمان در حضور علی خواستار به دست گیری زمام حکومت توسط او شده بودن حال در دوره پس از مرگ معاویه مردم همین خواست را از فرزند علی طلب کردند صدای استغاثه مرم کوفه که ناشی از اوج عدالت خواه آنان بود تا حجاز کشیده شد آنان با نامه های خود فریاد مظلومیت خویش را به گوش امام خود رساندند تا بدین وسیله بتوانند از زیرظلم و جور امویان رهایی یابند.
فرستاده شدن مسلم به کوفه
امام برای آنکه از اوضاع عمومی کوفه به طور کامل آگاه شود مسلم بن عقیل را برای بررسی اوضاع کوفه به آن شهر فرستاد مسلم در مورد اوضاع کوفه به بررسی پرداخت و پس از مدتی نتایج خویش را بدین شرح برای امام ارسال کرد: « برای تشکیل حکومت نیروی انسانی به حد کافی وجود دارد و اکثریت قریب به اتفاق مردم کوفه داوطلب پشتیبانی امام هستند و شما هرچه زودتر به سوی کوفه حرکت کنید» دراین هنگام بود که امام احساس مسئولیت بیشتری کرد وبر خودلازم دانست که برای زنده کردن اسلام اقدام کند و با تشکیل حکومت نیرومندی وضع موجود را تغییر دهد و اسلام و مسلمانان را از چنگ استبداد سیاه برهاند حال این سوال ایجاد می شود که آیا اصلا امام در این مبارزه بختی برای پیروزی داشت؟ پاسخ این پرسش مثبت است و می توان گفت عوامل پیروزی به طور کامل برای امام فراهم بود و درآن شرایط میتوانست در پرتوی ارتش خود اسلام و مسلمانان ضرب خورده از شمشیر بنی امیه را آزاد کند اما پیروزی امام تابع عواملی بود که ما در این جا به چند مورد اشاره می کنیم.
1- ضعف حکومت
اولین عامل ضعف حکومت بود زیرا حکومت یزید به چند دلیل از معاویه ضعیف تر بود: الف) هر حکومتی که می خواهد جانیشین حکومت ساقط شده قبلی شود در آغاز کار نوسان و تزلزلی دارد و مردم با دیده تردید به آن می نگرند و منتظرند تا ببینند آیا این حکومت قادر هست بر اوضاع مسلط شود یا خیر؟ ب) سو سابقه یزید منجر به آن شده بود تا بسیاری از سیاستمداران نسبت به لیاقت و کفایت وی دچار تردید شوند و حق هم با آنها بود زیرا در همان ابتدای روی کار آمدن یزید عبدالله زبیر در مکه دست به شورش زد و آنگاه یزید برای سرکوب او لشکری فرستاد عبدالله زبیر در برخوردی نیروهای یزید را مغلوب کرد و فرمانده آن نیروها را اسیر نمود و زیر ضربات شلاق کشت نفوذ عبدالله تا بدان جا پیش رفت که در سراسر حجاز دامن گیر گشت و علاوه بر عبدالله فردی به نام “نجده بن عامر” در یمانه اقدام به شورش نمود و یزید بن معاویه تاآن هنگام که زنده بود نتوانست قیام این دو تن را سرکوب کندج) دلیل دیگر ضعف حکومت یزید امام“ بود که نعمان بن بشیر حاکم کوفه نتوانست از جنبش مردم کوفه جلوگیری کند و حتی وی قادر نبود از مخفیگاه مسلم آگاه گردد و بعد از امام“ بود که عبدالله بن زیاد برای تسلط بر اوضاع ناچار به قتل و زندانی نمودن مردم کرد و این همه دلیل دیگری برای ضعف داخلی حکومت است وگرنه اگر یک حکومت بر اوضاع داخلی مسلط باشد نیاز به این همه قتل و شکنجه ندارد در رابطه با ضعف داخلی حکومت می توان به یک مورد دیگر هم اشاره کرد و آن این است که هنگامی که امام حسین(ع) از مکه حرکت کرد والی مکه در تعقیب امام بود تا او را دستگر کرده و به پیش یزید بفرستد و یا حتی امام را به شهارت برساند ولی هنگامی که سربازان حاکم مکه با مقاومت شدید امام برخورد کردند بازگشتند و بازگشت آنان خود گواهی بر این مدعا است که حکومت دارای ضعف می باشددر غیر این صورت حاکم مکه می توانست تمامی قوای خویش را برای دستگیری امام بسیج کند اما با خودداری از این عمل(که نشانه ترسی از مردم است) عملا ضعف حکومت را نمایان نمود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 53 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله امام حسین (ع)