![دانلود مقاله سلامت روان خانواده](../prod-images/729959.jpg)
اهمیت خانواده یعنی سلامت خانواده
خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.
عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و جسمانی آنها ، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده ، شغل و تحصیلات والدین به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده ، محل سکونت خانواده ، حجم و جمعیت خانواده ، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند، شخصیت فرزند ، سلامت روانی و جسمانی او ، آینده شغلی ، تحصیلی ، اقتصادی ، سازگاری اجتماعی و فرهنگی ، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تاثیر قرار میدهند.
خانواده و اهمیت آن در دوره کودکی
نوزاد در خانواده به دنیا میآید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز میکند. در این کانون اولیه اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز میشود و کودک کم کم در فرآیند رشد و اجتماعی قرار میگیرد. همانطور که روان شناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرحوارهها و شناختهای کودک از خود ، اطرافیان و محیط در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و تا چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد.
کودکانی که در این سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند به انواع مشکلات مبتلا میشوند. مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها ، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده شروع میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی میشود. سخت گیری زیاد والدین یا بیتوجهی آنها ، یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده ساختن کلیه نیازهای منطقی و غیر منطقی او ، شخصیت سالمی را به بار نخواهد آورد. سلامت خود خانواده ، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که میتواند محیط خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
نی ازهای مرحله نوجوانی دوران حساس است. بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبههای جسمانی و روانی در فرد اتفاق میافتد، ویژگی مشترک و مهم دیگر آن دوران ، استقلال طلبی نوجوان در خانواده است. نوجوان میخواهد به طریقی رشد استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد فاصله بین خود و خانواده میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود.
در صورتی که خانواده در این دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد و همچنین با ویژگیهای دوران نوجوانی آشنا نباشد، نخواهد توانست عملکرد تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید. و چه بسا که اقدامات نادرست از سوی خانواده ، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را از محیط خانواده دور ساخته و در صورتی که خانواده در گذشته نیز کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش به زمینههای ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای افراطی و سایر زمینهها مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد.
سخت گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین سهل گیری و آزاد گذاری آنها فرزند را موجودی سرکش ، طغیانگر و متزلزل بار خواهند آورد. از این گذشته این دوران ، دوران الگو گیری و همانند سازی و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان پریشان حال و آشفته به خانوادههایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا و بیگانهاند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانوادههای سالم بیرون آمدهاند و افراد ناسالم پرورش یافته خانوادههای ناسالم هستند.
اهمیت خانواده = سلامت خانواده
انحرافات خانواده ، عدم سلامت روانی خانواده ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است.
لامارک و لوپله و دیگران ، خانواده را مهمترین کانونی میدانند که جامعه از آن تغذیه میکنند. به این ترتیب فرد در کنار تأثیری که از اجتماع خود میپذیرد با توشهای که از خانواده خود دریافت کرده است محیط پیرامون خود را تحت تأثیر قرار میدهد. چنین تأثیراتی علاوه بر مسائل پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان اقتصادی - اجتماعی و سیاسی یک جامعه نیز نقش دارند. به این ترتیب به نظر میرسد که اصلاح یک جامعه ، پیشرفت و ترقی آن از جنبههای مختلف تأثیر اصلاح خانواده ، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش آنهاست.
خانواده و سلامت روانی اطفال
یک شخص سالم کسی است که از لحاظ روانی شاد، از لحاظ جسمی فعال، از لحاظ سیاسی آگاه، از لحاظ فرهنگی دانسته و رسیده باشد.
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی، شامل یک زوج و فرزندان است که در یک خانه در کنار همدیگر زندگی میکنند، نخستین پایگاه اجتماعی و بهترین آموزشگاه برای رشد، آموزش و پرورش، شکلگیری شخصیت و تکوین هویت کودکان در آینده است. در تمامی کشورها خانواده را همان اصل اجتماعی شدن کودکان میدانند. کودکان در محیط خانواده میتوانند بسیاری از اعمال، کردار، آداب و معاشرات خود را از طریق فامیل فرا گیرند.
بسیاری از اشخاص، در مورد دانش خانواده و مراحل تشکیل خانواده، نحوه پیشبرد، چگونگی اجرای کارها، مسئولیتپذیری، تعلیم و تربیه، کردن و نکردن کارها را در چهارچوب نظام اسلامی نمیدانند در صورتی که سلامت عاطفی و روانی را که ریشههای عمیق آن در دین و مذهب جا دارد، باید جزء کارها و وظایف خویش قرار دهند. زیرا اسلام در این قسمت توجه زیادی کرده است. سلامت روانی که جزء زندگی اجتماعی و فردی هر کودک در محیط خانواده میباشد، باید همواره رعایت گردد، زیرا سالم بودن و صحتمند بودن از هر لحاظ زمینهساز رشد اندیشه و شخصیت آنان در آینده است. سالم بودن به معنی داشتن صحت خوب جسمی و داشتن صحت خوب روانی است. به عبارت دیگر احساس کامل خوب بودن و توانایی مقابله با مشکلات روزمره زندگی؛ بدون ناراحتی یا پریشانی زیاد، سلامتی را نشان میدهد. در کشورمان مردم تعداد زیادی را که مشکلات روانی، دارند میشناسند. بسیاری مردم خود میدانند که دچار تکلیفاند ولی طرز برخورد با این مشکلات را نمیدانند. افغانستان در طی چندین دهه جنگ و خشونت، در تمامی عرصهها (سیاست، فرهنگ، اخلاق، اجتماع و تعلیم و تربیه و...) متضرر شده است. که اثرات آن بالای روان و شخصیت کودکان، نوجوانان و جوانان بیشتر آشکار است.
مشکلات صحت روانی کودکان در افغانستان در هر کشوری از جهان مردمی که مشکلات روانی دارند وجود دارد، فرق نمیکند این کشور غنی است یا فقیر. بسیاری از مردم به هنگام مقابله با فشارهای مختلف یا موقعیتهای مختلف در زندگی خویش، دچار اشکال میگردند. به عبارت دیگر بیماریهای روانی، محدود به یک منطقه جهان نمیباشد. کشورمان دورۀ طولانی جنگهای داخلی و کشمکشها را گذرانیده است. بسیاری مردم اعضای خانوادههای خویش را در جنگها از دست دادهاند، عده زیادی زخم برداشتهاند و شدیداً مجروح گردیدهاند. فشارها و رنجهای ناشی از فقر، خشکسالی و کشمکشها هم بر تعداد مردمی که ناراحتیهای روانی را تجربه کردهاند افزوده است. بر علاوه در افغانستان یک تعداد بیماران روانیاند که عوامل جسمانی سبب آن گردیده است. افغانستان در طی چندین دهه جنگ و خشونت ضربه محکمی خورد که این ضربه نه تنها بر اقتصاد، سیاست و روحیات اجتماعی مردم تأثیر ناگوار به جا گذاشت بلکه عملاً مردم را به یک بحران روانی مبتلا ساخت که آثار و نتایج آن را در سیمای شهروندان و رفتار روزمره آنان میتوان مشاهده کرد.
در جریان جنگ مادران کنار فرزندان خویش شبها و روزها را در صحنههای ناگوار جنگ و در حالت گرسنگی و تشنگی سپری میکردند. افسردگی روانی که از غم و اندوه طویلالمدت به وجود میآید، روحیات اجتماعی و ذهنیتهای مردم را مانند گرد و غبار فرا گرفته و پوشانده است.
در اینجا لازم است که مفهوم سلامتی را واضح کنیم و بگوییم یک فرد سالم کیست؟
یک شخص سالم کسی است که از لحاظ روانی شاد، از لحاظ جسمی فعال، از لحاظ سیاسی آگاه، از لحاظ فرهنگی دانسته و رسیده باشد. اگر ما میزان سلامتی را بنا به تعریف فوق در نظر گیریم، میبینیم که نه تنها در کشورمان بلکه در بسیاری از ممالک دیگر نیز نمیتوان شخصی را یافت که کاملاً سالم بوده ویژگیهای تعریف فوق را داشته باشد.
یکی از معضلات پیچیده در سلامت روانی کودکان در افغانستان مسئله بدرفتاری با کودکان است که در برخی موارد یا اکثریت موارد، این بدرفتاری به سوءاستفاده از طفل، کتک زدن و محروم کردن حقوق انسانی، منع کردن کودک از رفتن به مکتب، عدم اهتمام در تغذیه مناسب کودک، زندانی کردن، محروم کردن از بازی و کارهای شاقه تعبیر و تفسیر میشود. بعضی از عوامل که در بدرفتاری با کودکان نقش دارد عبارت از خصوصیات والدین بدفتار، خصوصیات کودک، و وضعیت کلی خانواده و اجتماع، عوامل موجود در محیط زیست و عوامل فرهنگی میباشد.
وقتی کودک در خانوادهای رشد مییابد و بزرگ میشود که سلامت روانی و عاطفی در آن وجود ندارد و مناسبات بین اعضای فامیل خشونتزا باشد، تأثیرات آن در دوران بزرگسالی به خوبی نمایان شده که عدهای دچار اختلالات رفتاری مثل حواسپرتی و پیشفعالی نیز میشود. درآمد پایین خانواده، فقر، بیخانمانی، مشکلات زناشویی، بدرفتاری از طرف پدر و مادر در خانواده، خانواده پر جمعیت، بیکاری والدین، انزوای شدید اجتماعی، کمبود فضای سبز و مراکز تفریحی، کمبود مراکز پرورش کودک، کمبود مراکز مذهبی به عنوان منبع حمایت معنوی خانواده و برنامههای ناهنجار تلویزیونی از جمله مواردی است که زمینهساز آسیبهای روانی در خانواده میباشد.
بیماری روانی چگونه نمایان میگردد؟
همه افراد هیجاناتی دارند، گاهی نیز افسردگی، خشم یا آشفتگی را احساس میکنیم. این حادثات، طبیعی بوده عکسالعملی در برابر فشارهای زندگی به شمار میآیند. وقتی طفل میمیرد افسردگی والدین تا مدت زمانی که به مرگ طفل عادت میکنند، طبیعی است گاهی هم ممکن است از خود آشفتگی و خشم در مقابل حوادث و واقعات نشان دهیم که آن هم عکسالعملی طبیعی و عادی میباشد. برخی افراد نیز هنگام شنیدن خبرهای بد میگریند.
بیماری روانی دارای انواع مختلف میباشد که ما چند مورد آن را یادآور میشویم تا نقش بیماری روانی و سلامت روانی در دوران کودکی بیشتر آشکار شود.
پیش نیاز بهداشت روانی خانواده
چکیده
در این نوشتار اشاره کوتاه به ویژگیهای همسر در خانواده سالم، معیارهای سلامت خانواده با توجه به ابعاد عاطفی، اجتماعی، شناختی، اخلاقی و جنسی مطرح میگردد. موضوعات مانند نقش محبت، نشاط و شادابی، و تفاوت های فردی در بعد عاطفی بهداشت روانی خانواده. در بعداجتماعی سلامت خانواده، ایجاد روابط خانوادگی پایدار، و جامعه پذیری بحث میشود. در در بخش شناختی نقش پرورش هوش کودکان در سلامت خانواده مطرح میشود سپس معیارهای تربیت جنسی، توسعه اقتصادی و توجه به صفات اخلاقی مورد بحث قرار می گیرد.
زندگی خانوادگی مرد سالارانه همراه با استبداد وخشونت مبتنی بر اندیشه برتری مردان بر زنان، از یک طرف و فرایندی تغییرات خانوادگی به سوی انواع خانوادههای جدید برگرفته از مدل زندگی متداول در فرهنگ و جوامع غربی از طرف دیگر، بهداشت روانی خانواده را در معرض تهدید قرار میدهد. فرد گرایی، اندیشههای مکاتب فمینیستی، افکار اصالت انسان منهای خدا، و نگرشهای لیبرالیستی همراه با تحولات
شامل 21 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله سلامت روان خانواده