مقدمه
برای انسان رسیدن به کمال بدون نوعی از عشق ورزیدن امکان پذیر نیست. بدین گونه هر کس در آرزوی عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زیادی هستند که بطور کامل ناکام می گردند. امروزه عده ای هستند که می ترسند به نفوذ عشق دیگری سر فرود آورند زیرا تصور می کنند هویت شخص خود را از دست می دهند. عده ای دیگر در ناخود آگاه خود عاشق شدن را ممنوع می کنند چون نمی خواهند مورد خیانت واقع شوند. در این مواقع است که بعلت ناسازگاریهای ناخود آگاه در درون فرد عشق ورزی غیر ممکن می گردد و در مواقع است که روانکاوی یا دوباره سازی روانی تقریبا همیشه موثر است.
زنان و مردانی که در شهرهای بزرگ برای ادامه کارو یا ادامه تحصیل آمده اند هنگامیکه متوجه می گردند چقدر تنها هستند و اغلب در پارک ها قدم می زنند و به زوجهای دیگر خیره می گردند بدنبال موقعیت های مشابه ای هستند تا نیاز خود را برطرف کنند. اما چون درآمد بالایی ندارند تا دیگران را به بیرون دعوت کنند یا تصور می کنند زشت و بد قیافه هستند خود را در اختیار روسپی ها (خود فروشان جنسی) فرار می دهند تا بدین صورت آن جانشین عشق گردد. هر چند که در انتها درمی یابند که این موضوع فریبی بیش نبوده و نمی تواند نیاز ایشان را برطرف کند اما بخاطر ناچاری بارها و بارها به آن افدام می ورزند.
توهم در عشق
افراد زیادی هستند که بدلیل عدم تجربه و آموزش کافی همیشه آنچه را که فقط توهمی خیال پردازانه است به عنوان عشق واقعی تعبیر می کنند. البته این توهم ببیشتر پیده ای رایج در میان جوانان است. تنظیم ملاک ها منبی بر تفاوت و تفارق بین عشق راستین و دروعین کار محالی نیست البته نه برای فرد عاشق چون او خود درگیر است بلکه برای بوسیله سوم شخص ناظر. بنظر ویلیام اشتکل روان شناس برجسته توهم در عشق ناشی از رنجیدگی است.
هنر عشق ورزیدن
هنر عشق ورزیدن چیزی است که بایستی آموخته شود و شگفت آور نیست که پندار در عشق موجب شوربختی می گردد. نخستین شرط خوشبختی در عشق، عشق مطلوب و عاملی است که باعث گسترش شخصیت هر دو شریک می باشد. یکی از مشکلاتی که دراین رابطه در مورد خانم ها مطرح می گردد سرد مزاجی است. سرد مزاجی حالتی است با خصوصیات از قبیل اغلب عصبی، متلون، فتنه جو و بد مشرب. این حالت می تواند ریشه در علل و حوادث رخ داده در زندگی و یا کشمکش های روانی باشد. این موضوع می تواند در دراز مدت باعث جدایی زوجین گردد. متاسفانه چون اکثر مردان متوجه این موضوع نمی گردند نمی توانند به همسران خود دراین رابطه کمک نمایند.
ماهیت عشق
غریزه در انسان هرگز چیزی منخصرا بیولوژیکی نیست. همانطور که در میان ما انسانها خوردن تنها در خدمت بقای فرد نمی باشد. بهمین شکل غریزه جنسی در زندگی می باشد. انسان برای بدست آوردن دل می بایست از راه احساسی نزدیک شود چرا که بدون آن خوشنودی واقعی امکان پذیر نیست. همچنین باید گفت عشق حقیقی موثرترین و تعالی بخش ترین خلاق وجود انسانی است. به امید آنکه این مقدمه بتواند کمک حال آندسته گردد که هنوز در ابتدای راه هستند.
روانشناسی پیوند عاشقانه و مفاهیم عشق
افـراد بـالغ در ارتبــاط برقرار کردن با دیگران دارای تفاتهایی می بـاشـند کـه ریشـه در طـفولیـت آنها و چگونگی رابطه سـرپرست آنان در خردسالی (پدر، مادر یا پرستار) با آنان دارد. بدین مفهوم که اگر ســرپرست با طفل رابطه مـحبت آمیز داشته و نیازهای کودک را بدرستی پاسخ گوید، طفل نیز پیوند اطمینان آمیز و توام با امنیت با سرپرست خـــود برقرار می کـند. طـفل میـل بـه برقــرار کردن رابطه نزدیک و صـمـیـمانه بـــا سرپرست خود خواهد داشت و یا از دور به
سرپرست خود لبخند میزند. حـال اگـــر سرپرست طفل به کودک آنچنان که باید توجه نکند و به وی بی اعتنا باشــد،در طفل دو سبک پیوند دیگر شکل میگیرد یکی آنکه طـفل مضطرب و سردرگم میگردد و خصومت و نارضایتی خـود رافعالانه و یا غیر مستقیم به سرپرست خود نشان میدهد و یا آنکه در طفل پیوند اجتنابی شکل گرفته و از سرپرست خود دوری می کـند. این طرز رفتار با طفل در شخصیت کودک رسوخ کرده و در بزرگسالی خود را نمایان میکنـد کـه در این صورت با 4 شخصیت از لحاظ سبک شکل گیری پیوند و دلبستـگی مـیـان فـرد با فرد دیگر به ویژه جنس مخالف و مسایل عشقی مواجه خواهیم بود:
1- بالغین مطمئن و برخوردار از امنیت: اینگونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:توانایی ارتباط برقرار کردن و صمیمی گشتن با دیگران.
احترام به حریم شخصی و فضای شخصی برای خود و شریک زندگی خود. نسبت به احساسات شریک زندگیش همدلی کرده و به آسانی وی را میبخشد . دارای مرز و حدود مشـخص برای خود، دارای عزت نفس بالا، پشـتیبان و محبوب میباشد.
از آنکه با فردی خیلی صمیمی گردد و یا از سوی وی طرد گردد، نـگـران و بـیمناک نیست. تمایل به برقراری رابطه دراز مدت. مسایـل خصـوصی خود را در صورت لزوم در اختیار دیگران قرار می دهـد و در بـاز کردن سفره دلش نزد دیگران محتاط است.
از رابطه جنسی لذت می برد بویژه با یک شریک دراز مدت.
برای دیگران احترام زیادی قائل است. هنگامی که به کمک احتیاج دارد از دیگران طلب یاری می کند. در تعامل با دیگران مثبت، خوشبین، سازنده و سخاوتمند است. خلاق و روشن فکر بوده و از مرگ نمی هراسد.
2- بالغین اجتنابی: این گونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:
رابطه آنها از لحاظ فیزیکی و احساسی غیر صمیمی میباشد.
آنها به دوری و جدایی عادت داشته و اینگونه راحت تر هستند.
به دیگران زیاد توجه ندارند و ممکن است خودخواه بنظر آیند.
نسبت به احساسات و نیازهای شریک زندگی خود بی مسئولیت، بـی اعـتـنا و ناشکیبا هستند.
افــرادی منزوی هستند و مـمـکن است رفتـارهـای کنـتـرل جـویانـه، منـتـقـدانـه و غضبناکی بروز دهند. نیاز مبرمی به تعریف و تمجید و پذیرش دارند. قادر به برقرار کردن رابطه صمیمانه با دیگران نیستند.
سفـره دلـشان را برای کسی نمی گـشایند و بـی پـرده احساستـشان را بـیـان نمیکنند. خشک و انعطاف ناپذیرند و به دیگران اعتماد ندارند.
زیاد در رابطه دراز مدت سرمایه گذاری نمیکنند.
پس از جدایی زیاد غمگین نمیگردند. معمولا به کار زیاد اعتیاد دارند تا بتوانند اینگونه از رابطه صمیمانه اجتناب کنند.
هنگام رابطه جنسی با شریکش فرد دیگری را در ذهن مجسم میکند. والدین خود را طرد کننده به خاطر می آورند. دوران کـــودکی آشفته ای را پشت سر گذاشته اند (والدین الکلی و یا بد رفتاری از سوی آنان) هنگامی که خود و یا شریک زندگیش پریشان و دچار مشکل می گردند از شریک خود دوری میگزیند. تعاملات اجتماعی را خسته کننده میداند و از مرگ بیمناک است.
مفاهیم عشق
بـه واسـطه آزمـایشـات گـونـاگون تـفاوتهای ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گردیده اند. برای مثال مشـخص شده کـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتی و منافع مـشـتـرک بـیـشتـر بـها می دهند و بـیـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگی بیشتری به فرد مقابل خود پیدا می کنند. در زیـر به سبـک های مـخـتـلف عشـق اشاره گردیده است:
1- اروس(EROS): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.
2- لودوس(LUDUS): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.
3- فیلو(PHILO): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.
4- استورگ(STORGE): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.
5- پراگما(PRAGMA): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
6-مانیا(MANIA): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.
7-اگیپ(AGAPE): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .
پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.
مثلث عشق
تجربه عشق شامل عملکرد اجزاء صمیمیت، هوس(شهوت) و تعهد میباشد. شما برای دسـتـیـابـی بـه یک رابـطه سـالم و پـایدار مـی بــاید اعتدال را میان این سه عنصر برقرار سازید. اکنون به تعریف آنها میپردازیم:
تعهد: تا چه اندازه شما خود را وقف آن میکنـید که رابطه یتان را شاداب و با طراوت نگاه دارید؟ و یا تا چه اندازه با یارتان صادق می بـاشـید؟ شـامل مسئولیت پذیری، وفاداری و وظیفه شناسی میباشد. تعهد در رابطه به مفهوم آن است که اکـثر موانع و مشکلات را می توان با کمک یکدیگر از میان برداشت - وفادار حتی در سخت ترین شرایط.
صمیمیت: نزدیکی در رابطه - اموری که شما و یارتان در آن سهیم می بـاشـیـد اما فرد دیـگری از آنـها آگـاهـی ندارد - رازها و تجربـیات فردی و مشترک - صمیمیت امری فراتر از نزدیکی جنسی و فیزیکی می باشد. تا چه اندازه شـما در کنـار یـارتان احـساس راحت بودن میکنید؟ آیا قادر به بیان عقاید و نقطه نظرهای خود میباشید ؟ بـدون آنـکه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نکوهش شدن واهمه داشته باشید؟ آیا هنـگامی کـه صحبت میکنید واقعا به حرفهای شما گوش میدهد؟
هوس و شهوت: انرژی بخش رابطه یتان می بـاشد. تمایل بـه بازگشت به منزل، تـنها برای کنار یار بودن - هوس فوریت ، شهوت و تمایلات جنسی، رمانتیک بودن، اشـتـیـاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع موانع برای وصال میباشد - احساسات شدید -جاذبه جسمانی.
اکـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرایط وجود و یا فقدان سه خصیصه فوق در یک رابطه توجه کنید:
تعهد+صمیمیت و فقدان هوس: ایـن رابـطـه در خـطـر فروپاشی قرار ندارد اما نیازمند خلاقیت و انگیزه برای شعله ور ساختن مجدد عشق میباشد.
تعهد+هوس و فقدان صمیمـیت: ایـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـی اوقـات انـگـیـزه شدیدی آنها را جذب یکدیگر میکند اما سرانجام به یاس و ناکامی منجر میگردد زیرا قادر به آن نمیباشند که رابطه یشان را عمیق تر سازند. یا آنکه افکار،علایق و آرزوهای قلبی یکدیگر را بشناسند.
صمیمیت+هوس و فقدان تعهد: این رابطه یک شبه است-کشش و اشتیاق شدیدی حکمفرماست اما عدم امنیت از آنـکه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مایوس میسازد. عشق رمانتیک.
صمیمیت و فقدان هوس و تعهد: علاقه.
هـوس و فـقـدان صـمـیـمیـت و تعهد: عشق شیدایی.
تعهد و فقدان صمیمیت و هوس: عشق تو خالی و راکد.
هوس+صمیمیت+تعهد = عشق کامل و مطلوب.
بهای عشق چیست به جز عشق؟
هنگام تولد ، عمری به ما اعطا میشود و نیرویی برای عشق ورزیدن ، تازندگی کنیم . از آن رو که مرگ اغلب بی خبر به سراغمان می آید . به ندرتعمری دیگر و عشقی دیگر در کار هستمؤثرترین عامل برای به تمامی زندگی کردن و به تمامی عشق ورزیدنپذیرش صادقانه این واقعیت است که هیچکس صاحب همیشه نیست عشق همان آب حیات و چشمه ی جوانی است که آدمی از دیرباز در پی آن بوده است مادام که عشق بورزیم جوان خواهیم ماند و مرگ دیگر چیزی جز آخرین منزل سیر تکاملی زندگی نخواهد بود . خوب است فراموش نکنیم که دو روزه مهمان این زمینیم . کمتر از یک سده مجال زیادی برای عمر کردن نیست ، ولی آن اندازه هست که بیاموزیم عشق غایت هستی است.
صحیح آن است که مراعات آدمهایی را که دوستشان داریم بکنیم ،بخصوص که نمیتوانیم نسبت به درگیریهای آنها آگاهی کاملی بیابیم . شکیبایی به خرج ندادن و متوقع بودن که رشد کن و عاقل باش حتی اگر کمال حسن نیت را هم داشته باشیم ، شاید به این معنی است که از نظر ما رشد کردن و عاقل بودن اموری ساده است
گاهی ، بهترین خدمتی که میتوانیم به آنها که دوستشان داریم بکنیم این است که کنارشان بایستیم ، خاموش باشیم ، شکیبایی به خرج دهیم ، امیدوارم باشیم ، بفهمیم و منتظر بمانیم.
دوزخ یعنی دگر عاشق نبودن
با آغوش گشاده پذیرای عشق باشید
محبت زمانی از راه میرسد که کمتر از موقع دیگر انتظارش را داریم و در جستجوی آن نیستیم
شکار عشق هرگز یار درست را به ارمغان نمی آورد
صرفا به خاطر بی کسی ، هر کسی را نپذیرید . معیارهای خود را تعیین کنید
چگونه عشقی را میخواهید به سوی خود فرا بخوانید؟
از ویژگی هایی که به راستی در ارتباط عاشقانه می جویید فهرستی تهیه کنید
این ویژگی ها را در خود بپرورانید تا شخصی را به سوی خود بکشانید که صاحب این ویژگی ها باشد
وقتی عشق از راه میرسد برایش آماده باشید زمینه را فراهم کنید و آماده باشید تا عشق را بپرورانید لبریز از محبت و مهر باشید تا دوست داشتنی بشوید با آغوش گشاده پذیرای عشق باشید.
زبانهای عشق
عشق برای گروهی از مردم یک انتخاب آزاد است در صورتیکه برای گروه دیگر تنها یک احساس محض می باشد. عشق زبانی است که هر یک از ما انتخاب می کنیم تا از طریق آن با یکدیگر گفتگو کنیم. اما چگونه می توان زبان عشق را فهمید در جائیکه احساسات ما از جانب یکیدیگر جریحه دار شده وبخاطر شکست های گدشته مان مملو از خشم و عصبانیت هستیم. برای پاسخ به این سئوال باید این واقعیت را در نظر داشت که همه ما این ظرفیت را دارا می باشیم که با انتخاب های نادرست و ضعیف خود باعث رنجش و جریحه دار کردن دیگران می گردیم. اگر چه شاید انتخاب های ما در جای خود کاملا منطقی و موجه بنظر برسند اما نمی تواند الگوی دائمی گردد که همیشه از آن استفاده نمود. عشق پاک کننده گذشته نیست بلکه بوجود آورنده محیطی است که در آن می توان آینده جدیدی را تصویر کرد. هنگامیکه ما انتخاب میکینم تا به جای زبان احساسی(عشق) خود به زبان احساسی همسر خود صحبت کنیم ما ایجاد کننده جوی هستیم که در آن می توان با مشکلات و شکست های گذشته روبرو شد یعنی موضوعی که همیشه در پس پرده بوده است. این موضوع همان زبان عشق است.
مفهوم و در ک زبان عشق:
یکی از مشکلات زبان عشق درک زبان احساسی همسر (فرد مورد علاقه) می باشد که اغلب ما را در موقعیتی قرار می دهد که بنظربه پایان خط رسیده ایم. مرحله ای که در آن تکیه کلام و سخن روزه مره این می گردد که دیگر نمی توانم با او زندگی کنم و دیگر هیچ احساسی نسبت به او ندارم. این موضوع دلیل موجه و قطعی در ذهن ما می گردد که به ما اجازه می دهد تا رابطه خود را با طرف مقابل خاتمه یافته بدانیم و بدنبال منبعی دیگر برای پر کردن مخزن احساسات خود بپردازیم. اما آیا این واقعیت محض است یا نتیجه گیری است که ما به آن رسیده ایم.
تجربه عاشق شدن یا در عشق فرو رفتن موضوعی است که برای خیلی از زوجها در اولین دوره آشنایی اتفاق می افتد و غالبا افراد تصور می کنند که طرف مقابل فرد کامل و عالی است که بدنبال او می گشتند. در واقع عشق در اینجا یک زبان احساسی است که با تعریف و تمجید و سرسپردگی در برابر معشوق باعث می گردد که این ایده را به فرد عاشق بدهد که در این رابطه شکست وجود ندارد و همه چیز عالی خواهد بود. واقعیتی که نباید فراموش گردد این است که ما در کنار تجربه ارضا شدن احساسی باید بدنبال پاسخگویی به نیاز های اساسی خود نیز باشیم. این موضوع می تواند تغییر دهنده زندگی ما باشد
زبان عشق یعنی درک متقابل یکدیگر نه تنها گفتگو به زبان احساسی(عشق) خود بلکه به زبان احساسی(عشق) همسر خود نیز. بطور نمونه در یک زندگی مشترک زمانیکه من تصمیم می گیرم تا به نیاز های همسرم توجه کنم و به او پاسخ دهم این عملی است انتخابی که من هر روزه آنرا انتخاب می کنم تا برای همسر خود انجام دهم. این عملکرد مرا قادر می سازد تا به زبان احساسی همسر خود صحبت کنم و به نیاز های عمیق او پاسخگو باشم و بدین شکل است که روابط ما نه تنها در سطح بلکه در عمق نیز گسترش یافته و می تواند ثبات داشته باشد
تغییر زندگی مستلزم باورهای ماست:
اگر چه شاید این موضوع بسیار ابتدایی باشد و یا در مورد بارها شنیده باشیم اما آنچه که تغییر دهنده این موضوع از یک باور به موضوعی عملی می گردد عمل به آن است. متاسفانه عده بسیاری از مردم برای پایان دادن به این رابطه به کوتاهترین راه حل یعنی طلاق و ازدواج مجدد می روند عملکردی که در ذهن آنها پاسخی به مشکلات آنها است. آمار و ارقام در این رابطه نشان میدهد که 60 درصد ازدواج های مجدد به طلاق می انجامد. حقیقتی که اغلب به فراموشی سپرده می شود این است که هریک از ما به زبان احساسی (عشق) مختلفی ابراز علاقه می کنیم که برای فرد دیگر مفهوم نیست چون زبان احساسی او با ما تفاوت دارد. زبان های احساسی(عشق) را می توان به گروههای متفاوتی تقسیم بتدی نمود که در اینجا ما بطور خلاصه به پنج مقوله کلی از آن اشاره می کنیم.
1- ارتباط کلامی یا کلام تایید و تصدیق
ارتباط کلامی یا کلام تایید و تصدیق، یکی از قدرتمند ترین نوع زبان احساسی(عشق) می باشد. چون در آن فرد به زبان ساده بیان می کند آنچه را که احساس می کند. بطور مثال نگاه کنید به این جمله " بنظر می رسه که شما بهترین اشپز برای درست کردن سیب زمینی هستید. " یا " خیلی ممنون برای کمکت در رابطه نگه داری بچه و مراقبت از او "، این زبانی است که در آن عملی را برای فردی که او را دوست می داریم بکار می بریم تا به او کمک کنیم و نه برای خود چیزی را بدست آوریم.
2- وقت گذراندن و بودن با یکدیگر
این زبانی است که فرد مقابل در آن می خواهد که بجای انجام کاری و یا بیان جملات زیبا و قشنگ وقتی را با فرد مورد علاقه خود بگذارند. وقتی تنها برای بودن با یکدیگر و لذت بردن ازآن می باشد. موضوعی که اغلب در میان زوجین بخاطر مشغله شغلی و یا وظایف منزل به فراموشی سپرده می شود و بجای تقویت روابط تنها به یک وظیفه درآید که فرد لازم می داند تا انجام دهد.
3- قدردانی کردن با هدایا
برای خیلی از زنان دریافت هدایای چون یک شاخه گل و یا کارتی که در آن از زحمات همسر تشکر و قدردانی شده باشد بسیار مهم است (بعبارت دیگر زبان احساسی که می توان با فرد گفتگو کرد). قدردانی کردن تنها خرید یک شاخه گل و یا فرستادن یک کارت تبریک زیبا نیست بلکه هدیه در واقع معرف ارج نهادن شما بر زحمات و فعالیت های همسر شما می باشد که با این عمل شما به او اعلام می کنید متوجه فداکاری و ازخود گذشتگی های همسرتان در زندگی هستید و به همین خاطر این هدیه را بعنوان سمبلی از محبت و علاقه خود به او تقدیم می کنید
4- کمک کردن و دخیل شدن در وظایف روزمره به همسر خود
یکی دیگر از زبانهای احاسی (عشق) کمک کردن و دخیل شدن در وظایف روزمره خانه به همسر می باشد. اعمالی چون نظافت و گرد گیری، شستشو ظرفهای کثیف، تمیز کردن دستشوی و حمام می باشد. این موضوع برای آندسته از افرادی که زبان احساسی (عشق) ایشان این نوع می باشد بسیار مهم و ارزشمند است. شما ممکن است با خرید بهترن کادوها و یا با گذارندن وقت زیاد در کنار همسر و سخنان دوست داشتنی تصور کنید که از همسر خود تشکر می کنید در جائیکه همسر شما تصور می کند که شما او را درک نمی کنید و تمام کارهای منزل را به او سپرده اید. این موضوع پس از مدتی به جایی می رسد که این ایده را معرفی می کند که او دیگر مرا دوست ندارد. به کلامی دیگر این مرحله شروع دروه بحران در زندگی می باشد.
5- در آغوش گرفتن و نوازش
نوازش و در آغوش گرفتن یکی از راههای برقراری ارتباط با یکدیگر می باشد. مخصوصا در فرهنگ مشرق زمین که در مواقع مختلف افراد بجای گفتگوی کلامی با نوازش و در آغوش گرفتن فرد به نشانه دوستی و رفاقت، همدردی واظهار تاسف، شادی و وجد با فرد متقابل ایجاد ارتباط می کنند. این زبان احساسی می تواند باعث استحکام روابط گردد و یا تخریب کننده آن باشد. اگر همسر شما دارای این زبان احساسی است و به این طریق شما می توانید با او ارتباط برقرار کنید این موضوع را جدی بگیرید و آنرا هر وقت که لازم است برای همسر خود انجام دهید. زیرا انجام این موضوع است که می تواند به روابط شما پایه و استحکام بخشد و آنرا تقویت نماید.
آیاشما تا به حال به این موضوعات توجه کرده بودید. اگر نه بیایید از امروز برای اینکه بتوانید با همسر (فرد مورد علاقه) خود به زبان عشق سخن گفتگو کنید ابتدا دریابید که زبان احساسی (عشق) همسر شما چه می باشد و زبانی که شما با او گفتگو می کنید چیست؟ آیا زبان همسر شما کلام تایید و تصدیق است یا قدردانی کردن با هدایا، دخیل شن در وظلیف روزمره است یا تنها وقت گذرانی با او. این موضوع همان زبان عشق می باشد که احتیاج به عملکردی روزمره دارد. آیا شما امروز احساس می کنید که رابطه شما با همسرتان به آخر خط رسیده و دیگر از دست او کلافه شده اید. ایا بر این باور هستید که دیگر هیچ احساسی نسبت به او ندارید. اگر اینطور است بیایید قبل از هر چیز به این موضوع فکر کنید که شاید او زبان احساسی مرا درک نمی کند و یا شاید من زبان احساسی او را درک نمی کنم. این موضوع به شما کمک می کند تا بجای کور کردن گره زندگی آنرا با دست های خود باز کنیم و آینده ای را در آن بینیم که بهتر از آنچیزی است که حتی ما فکرش را نمی کردیم
از گری چپمن مترجم دانیال خرسند
زندگی پس از طلاق
طلاق ضربه و بحران بزرگی است که تأثیری عظیم بر شخص می گذارد که در آن درگیر است. اگر طلاق را تجربه کرده اید یا اینکه در حال تجربه طلاق هستید . قلب من نیز با شما همدرد است . درمورد رلاق خوب میدانم وقتی 12 ساله بودم پدر و مادرم از هم طلاق گرفتند. خیلی درد ناک بود و باعث بی ثباتی کل خانواده گردید
در طول این این سالهایی که در قسمت طلاق به افراد مشاوره می دهم, افراد بسیاری را دیده ام که مشکلات مشترکی در مورد طلاق دارند خیلی ها احساس شکست , خیانت و سردرگمی می کنند. البته این پایان داستان نیست. برای بسیاری از طلاقها سؤال اصلی این است(حالا چی؟) طلاق انتهای راه نیست. البته اصلا ساده نیست و جیزی هم نیست که ما انتخابش کرده باشیم اما هنوز هم راه حلهایی وجود دارد که شما می توانید انتخاب کنید.
از این احساس خودم خسته شده ام
طلاق دردناک است. هیچ چیز نمی تواند درد ناشی از طلاق را به این سرعت از بین ببرد. مسئله ای است که باید باهاش کارکرد.اگر شما در حال طلاق هستید, غم و یأس و طرد شده را تجربه خواهید کرد. اضافه براینها قلبی شکسته نیز شما را آزار میدهد کنار گذاشتن این درد و رنج باعث می شود شما از روند رشد که بسیار واجب است باز بمانید و از شفای واقعی دور شوید. به صورت ناخودآگاه وارد رابطه ای جدید شوید. (رابطه ای جهشی)
الآن وقتشه که روی خودتان و رشد شخصیتان کار کنید و زندگی خود را ثبات ببخشید. دردی که تجربه می کنید واقعی است , طبیعی است و فرایندی است که در انتها به شما کمک می کند ؛ بله کمک ؛ تا قلب شما شفا یابد. خوب خودتان وقت بدهید تا از این مشکل رد شوید. لازم نیست تا در زیر فشار این تغییر خرد شوید و از بین بروید , می توانید یاد بگیریدتا غصه بخورید و متأسف باشید و در عین حال رشد کنید.
"من هنوز او را دوست دارم و دعا می کنم تا قلبش عوض شه."
طبیعی است که هنوز احساس می کنید شوهرتان را دوست دارید, برای اینکه قلبتون رو به او داده بودیدو به همه قول داده بودید تا همدیگر را دوست داشته باشید, تا اینکه مرگ شما را از هم جدا کند. متأسفانه اون به خودش وفا نکرد و قولش را زیر پا گذاشت. نمی توانید مجبورش کنید که فکرش را عوض کنه و نمی خواهید هم این کار را انجام دهید.
وقتی واقعا به این مسئله فکر می کنید, شما کسی را می خواهید که آزادانه انتخاب کنه تا شما را برای خودتان دوست داشته باشه. زیرا محبتی که آزادانه ابراز بشه واقعی است. عشق واقعی از قلب شخص بیرون می آید و با اراده و تصمیم است. طرد شدن و خیانت بسیار دردناک هستند. اما آیا دوست دارید چون تحت فشار قرار گرفته اید نزد شما برگردد. نه, در حقیقت چیزی که ازش لذت می برید زمانی بود که شما تازه ازدواج کرده بودید و اون شخص بخصوص آزادانه شما را انتخاب کرده بود و شما را دوست می داشت. ممکنه خیلی بخواهید که شما را دوست داشته باشه ولی نمی توانید مجبورش کنید که به شما عشق بورزد.
"احساس می کنم به من خیانت شده و طرد شده ام"
اولین موضوع حس طرد شدگی است. اینکه شوهر سابق شما طردتان کرده لرزش شما را و اینکه شما کی هستید رو عوض نمی کنه . طرد کردن انتخابی است که او انجام داده وشما هنوز هم شخصیتی هستید انتخاب اون ارزش شما را مشخص نمی کنه . شما هنوز هم شخصیتی هستیدکاملا" منحصر بفرد ساخته شده اید شخصی با هدف , استعدادها , نظرات, و شخصی که می تونه دنیارو تغییر بده احساس ترد شدگی در شما باعث بوجود آمدن خشم درون شما می شود . باید با این خشم و عصبانیت و رنجشی که درونتان است کاری کنید. خشم به شما انگیزه میدهد تا برای پیشرفت "زندگیتان فعالیت کنید.هیچکدام از کارهای درست به نظرم نمی آید، چون همه چیز تو زندگی بهم ریخته است."
80 درصد انرژی تان صرف حل و فصل احساساتتان می شود. اینکه احساس سردرگمی و مشکل به شما دست می دهد و دائم از خود سؤال می کنید. اعتماد به نفستان به سختی ضربه خورده و تحت تأثیر قرار گرفته اید, براینکه شرایطتان را بهتر کنید دوستی هایتان را با دوستان قدیمی به هم می زنید. برای اینکه آنها دوستان دوران متأهلیتان بوده اند. و حالا که ازدواجتان بهم خورده دوستی های شما هم عوض خواهند شدزوجهای زیادی که با شما دوست بوده اند از دست خواهید داد. احساس می کنید تک افتاده اید و کنار گذاشته شده اید. به خاطر طلاق احساس افسردگی می کنید همه شما را مجبود می کنند تا خودتان را کنار بکشید. و ممکنه مشکلات کاری و مالی هم برایتان پیش بیاید.
تشویقتان می کنم با افسردگی مبارزه کنید, زیرا که در مرکز قرار دارد و باعث می شود به خودتان بگویید:" من ارزش چیزی را ندارم و زندگی ام بی معنی است, هیچکس نگران من نیست, منهم باید از همه چیز صرفنظر کنم" و تصمیماتی بگیریدکه شما را در جهت درست می برد و باعث رشدتان می شود.نیاز به تصمیماتی دارید که غم و اندوه را از شما بردارد که مشکل اصلی زندگی بعداز طلاق است.
"چه تصمیماتی می توانید بگیرید"
1. حمایت و مشورت کسب کنید.
2. احساسات , غم و فصه های خود را بصورت روزانه بنویسید.
3. اگر مشکل کاری یا کالی دارید دنبال کار بگردید.
4. بطورت هفتگی اهدافی را برای خودتان مشخص کنید.( که باعث رشد زندگیتان شود. ورزش کنید و خوب بخورید.)
5. قبول کنید که زندگی مبارزه خواهدبود. اما به این مبارزه به عنوان موقعیت نگاه کنید. تا در ایمان و شخصیت و استعدادهای جدید رشد کنید.
6. این واقعیت که شما مطلقه هستید را بپذیرید.
اینجا با موضوعات مختلفی درگیر هستید؛ این واقعیت که ازدواج شما به پایان رسیده, درد و غم از دست دادن شوهرتان , خیانت و طرد شدن, زندگی و رویائی شکسته. خیلی عظیم و بزرگه ! سخته! اما دیگه نگم ؛ این مشکل چیزی است که شما می توانید از آن عبور کنید و به آن طرف برسید. این درد و غم چیزی است که خدا می تواند شفا دهد؛ امید بخش است و همینطور شما می توانید در آن قوی باشید.
من هیچ راهی را نمی شناسم که درد ناشی از طلاق را به صورت از بین ببرد. مدتی از رشد شخصیتی باز می مانید, راههایی که خدا هرروز دعاهایتان را جواب میدهد, امید و قوت به آرامی به زندگی شما باز خواهد گشت. برکاتی جدید, گنجهای جدید. اگر هرروز برای خودتان هدفی تعیین کنید خدا شما را برکت خواهد داد.
نویسنده لینت جی هوی
ترجمه از حامی صدر
هشت اصل برای نگه داری کانون ازدواج و خانوادگی
طلاق و از هم پاشیدگی خانواده ها تبدیل به امری رایج و حتی برای گروهی تبدیل به یک عادت شده است که بدون نمی توان زیست. ما انسانها از جوامع خود بسیار تاثیر می پذیریم و غالبا آنچه را که جامعه به ما می آموزد بدون چون و چرا می پذیریم. بالا رفتن آمار زوجینی که تصمیم گرفته اند تا با یکدیگر بدون هیچ تعهد قانونی زندگی کنند یکی واقعیت زنده و مهم می باشد که اگر به آن توجه نگردد تنها کانون خانوده و بلکه آینده ما را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد.
به همین خاطر در اینجا هشت اصل را بازگو می کنیم که می تواند باعث گرم نگه داشتن کانون ازدواج و خانواده باشد.
اصل اول،
به ازدواج و خانواده خود اهمیت دهید. وقت دادن به اعضای خانواده بسیار مهم می باشد زیرا بدین وسیله به انها می آموزیم که به یکدیگر عشق بورزند و بیاموزند که وجود آنها در کانون خانواده با وجود تمام مشغله های مالی و شغلی مهم می باشد. بعبارت دیگر این اصل زیر بنا و شالوده هر خانواده است.
اصل دوم،
فراهم کردن اوقات تفریح برای همسر و فرزندان در هر فرصتی که بدست آید. بهترین هده ای که می توان به فرزندان خود دهید فراهم کردن اوقات تفریح می باشد که می توان از آن لذت برد. ببینید مکان مورد علاقه همسر و فرزندان شما کجاست. چه چیزی باعث تشویق و خوشحال کردن آنها میگردد. دوستان نزدیک و یا افراد خانواده خود را که ارتباط صمیمی با شما دارند به منزل دعوت نمایید. بیاد آورید هر چقدر ارتباطات خود را با اعضای خانواه خود گسترش دهید نتیجه آن به خودتان یر می گردد.
اصل سوم،
چهار چوب ها را برای خانواده خود تعریف کنید. قرار دادن چهار چوب ها (ارزش ها) در زندگی به هر یک از اعضای خانواده اجازه می دهد تا هر فرد حدو مسئولیت خود را بداند و این موضوع باعث می گردد تا همیشه جا برای رشد مهیا باشد. همانطور که ریچارد سوینسن می گوید چهار چوب ها را مشخص کنید تا رویا ها مجال تحقق بیابند.
اصل چهارم،
با اعضای خانواه خود اهداف زندگی را مشخص کنید. این موضوع کمک می کند تا در افق زندگی با یکدیگر حرکت نمایید و سازنده آینده بهتری باشید که می تواند دیگران را نیز تحت تاثیر قرار دهد. بیاد داشته باشید که شما آینده سازان می باشید. همانطور که این گفته معروف می گوید : امروز ما نتیجه تصمیمات دیروز ماست و فردای ما نتیجه تصمیمات امروز
اصل پنجم،
نقشه های خود را تنها بر اصول قراردادی استوار نکنید. بسیار شده که زوجین در پاسخ به یکدیگر عادت کرده که بگویند بله و یا خیر بدون درک و تامل در آنچه که می گویند. سعی نمایید احساس شخصی خود را چنانچه موافق و یا مخالف هستید در میان بگذارید بدون اینکه تصور کنید فرد مقابل منظور شما را درک کرده است. مطرح کردن نظرات خود با تامل به نکات گفته شده از طرف مقابل می تواند بسیاری از انقلابات درونی را خنثی کند. این عمل باعث می گردد تا در خود احساس خود خوری نداشته باشید و تصور نکنید که ایده شما نادیده گرفته شده است.
اصل ششم،
در حل کردن مشکلات سعی کنید پیش قدم باشید. بسیار شده که فکر کرده ایم حق ما در نظر گرفته نشده و توقعات ما کاملا نادیده گرفته شده است. این عمل باعث خشم و عصبانیت در ما می گردد که می خواهیم بنوعی آنرا بروز دهیم. در همچنین مواقعی است که فرد مقابل عکس العمل هایی از خود نشان می دهد که باعث تنش بیشتر میگردد. در نظر بگیرد حتی اگر حق با شما باشد و تماما صحیح بگوید وضعیت موجود کمکی به بهبود ارتباط شما با یکدیگر نمی کند. پس شاید بهتر باشد که اجازه تا وضعیت حاظر فرو کش کند و سپس در فرصتی مناسب در مورد آن به گفتگو بشینید. بخشش و پذیرش در چنین مواقع به معنی فراموش کرد نیست بلکه مرحمی است برای التیام رابطه صدمه خورده
اصل هفتم،
با بکدیگر وقت بگذارید و دعا کنید و اجازه خالق و پدر آسمانی ما خدا در عیسی مسیح کنترل زندگی ما را در دستهای خود بگیرد. اگر زندگی خود را در نام عیسی مسیح در دستهای او قرار دهید او قادر است تا از تمام فرزو نشیب های زندگی جهت خیریت شما استفاده کند. بخاطر داشته باشید بر حسب آمار و ارقام از هر 2 ازدواج یکی از آنها با شکست روبرو می شود. یکی از 5 ازداواج که به مشاور رجوع می کنند منتهی به طلاق می گردد. اما هنگامیکه ما با یکدیگر ایستاده و جهت حفظ کانون خانواده خود بهمراه خدا بایستیم این رقم به یک در 1250 می رسد.
اصل هشتم،
با خدا بعنوان پدر اسمانی ارتباط برقرار کنید. این شاید بزرگترین چالش برای هر یک ما باشد. شناخت و شناخت خالقی که ما را به شباهت خود خلق نمود تا با او بهنوان یک فرزند در عیسی مسیح مشارکت داشته باشیم. می گویند 90 درصد مشکلات ما پاسخی در خود دارد. همچنین در 90 درصد مشکلات 10 درصد آنچه چیزی است که بر ما رخ داده است و 90 درصد عکس العمل ما نسبت به آن موضوع میباشد. آرامی، بخشش و خوشبختی آزوی هر انسان است اما چگونه می توان به ان دست یافت و خود و دیگران را در این راه زخمی نکرد.
یقینا برای شناخت هر فرد وقت صرف کردن و گفتگو کردن با شخص است که می توان او را شناخت و با او آشنا شد. این موضوع برای شناخت خدا نیز صادق است با دعا کردن و مطالعه کتاب مقدس بعنوان کلام خدا است که می توان او را شناخت و با او گفتگو دوطرفه داشت و سرفصل جدیدی در زندگی آغاز نمود. شاید در این رابطه خوب باشد که با بیان داستان واقعی اهمیت این موضوع را بیشتر روشن کرد.
آقای مارتین لوید از محل کار خود برای ملاقات فردی با ماشین خود به سمت معینی در حرکت بود به ناگاه مجبور به توقف در جاده شد زیرا ماشین فورد از کار افتاد. ماشین های زیادی می آندند و می رفتند و از انجا که آقای مارتین از مکانیکی اطالاعات زیادی نداشت چاره ای جز توقف و ماندن در ان محل نداشت تا اینکه یک ماشین در کنار او توقف کرد و راننده پرسید میتوانم کمک کنم. آقای مارتین با لحن بی صبرانه ای پاسخ داد بله لطفا. پس از دقایقی چند ماشین آماده حرکت بود. آقای مارتین با خوشحالی تشکر نمود و سپس خود را به مرد مقابل معرفی نمود. در پاسخ فرد مقابل هم با لبخند خود را اینطور معرفی نمود. من هنری فرد هستم و از ملاقات شما خوشبختم.
اگر ما خود را در دستان بوجود آورنده خود قرار دهیم او قادر است تا مشکلات و ناملایمات را در زندگی برای ما تبدیل کند و ما را قادر سازد تا دیگران را امداد نماییم. پس بیایید خود و همسر خود را در دستهای این قادر توانا که خود را در عیسی مسیح پدر معرفی می کند قرار دهید.
تهیه و تنظیم از بابک سیار
دوستی و تکامل وجود
دوستی همچون عشق نقش مهمی در در تکامل عاطفی انسان دارد. عشق نقش خود را بعنوان ولایش دهنده وجود پس از سن بلوغ آغاز می کند ولی دوستی نقش هموار کردن مسیر هایی در زندگی است که فرد بالغ از آن عبور می کند.
دوستی داروی شفا بخش زندگی است دوستی واقعی در حکم نهالی است که دیر رشد می کند و برای آنکه شایسته آن باشد باید در برابر طوفانهای سهمگین مقاومت کند و پیروز گردد. توماس جفرسون یکی از نویسندگان معاصر دوستی را با شراب مقایسه می کند و اعلام می دارد که دوستی نیز همچون شراب مست کننده و با قدرت است. دوستی یکی از اجزا ضروری زندگی خلاق می باشد. چیزی که دادنی است و نه گرفتنی.
این موضوعی است که در مورد زندگی عیسی مسیح گفته اند. دوستی شفیق و وفادار که نه تنها از آسمان برای شفای دردمندان آمد بلکه شخصیتی که بخاطر آزادی دوستان خود بر روی صلیب میخکوب شد. دوستی نزدیک و محبوب که همیشه در همه حال با ما می ماند.
تعریف دوستی
دوستی محبت و صمیمیت است.
دوستی القا شهامت و شجاعت در دیگران می باشد.
دوستی انتقال حرمت نفس به اشخاص دیگر است.
دوستی سهیم کردن دیگران در اعتماد بنفس ماست.
دوستی تایید مجدد استعداد زندگی است.
لازمه دوستی
لازمه دوستی شناخت خود و بخشش خود و خویشتی می باشد. بعبارت دیگر اصلاح دائمی تصویر ذهنی خود.
لازمه دوستی شناخت خود و شجاعت فراوان می باشد. هر چند که شجاع را کسی می دانیم که جانش را به خطر اندازد تا دیگری را نجات دهد اما شجاعت در دوستی بمعنی نیروی خود را در راه خدمت به محرومان بکار بردن و ایستادگی در بربر تمامی دشواریها زندگی است.
لازمه دوستی توانایی تبخیر کردن رنجش هاست. دراین صورت است که می توان برای دوستی با دیگران آماده گردید.
اگر می خواهید دوست باشید باید دیروز را فراموش کرده و با احساسات منفی خود روبرو گردید و اجازه دهید زخم های عفونی شده شما شفا یابند و سر فصلی نوین در زندگی آغاز کنید. سر فصلی که در آن می توان برای خود و دیگران دوست خوبی بود. اما شاید بپرسید چگونه این امکان پذیر است. اگر اجاز ه دهید عیسی حاضر است تا شکستگی های گذشته را تبدیل کند و ارامی را به شما عرضه کند. آرامی که تمامی وجود در آن آرام می گردد.
از ماکسول مالتز
تهیه و تنظیم از بابک سیار
به نظر می آمد، آزار احساسی بهتر از تنهایی است
عشق- جواب تنهایی. این چیزی بود که من دنبالش بودم. تنها چیزی که میخواستم،کسی بود که دوستم داشته باشه و من نیز او را دوست داشته باشم.
در خانواده ای خوشبخت و خوشحال به دنیا آمدم. دوران کودکی را بدون درد و با سادگی پشت سرگذاشتم. من، خواهران و برادرانم هیچ کمبودی نداشتیم. البته هیچ وقت هم ثروتمند نبودیم! به عنوان یک دختر نوجوان میفهمیدم که چقدر در مقایسه با دوستانم وضعم بهتر است. خیلی از آنها در محیط خوب خانوادگی بزرگ نشده بودند بعد از آن به دانشگاه رفتم، و تنهایی رو تجربه کردم. دنبال شخصی میگشتم که مرا بیشتر ازهر کس دیگری دوست داشته باشد. و به این نتیجه رسیدم که: "آن چیزی که من نیاز دارم یک شوهر است."
زمانی که به پایان تحصیلاتم نزدیک میشدم، شروع کردم به قرار گذاشتن با مردی که برادر یکی از بهترین دوستان دوره نوجوانی ام بود. با هم آشنا شدیم و مدت کوتاهی پس از آن ازدواج کردیم. قبل و بعد از ازدواج رابطه سالم و خوبی نداشتیم. او مردی خشن و عصبانی بود. و از خانواده ای آمده بود که دائم با او بدرفتاری میشد. در دوران نامزدی هشدارهایی را که مانند زنگ در ذهنم نواخته میشد، نادیده میگرفتم. و بیشتر به این خاطر که از او میترسیدم، و اینکه تنها بودم تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم.
فکر میکردم میتوانم عوضش کنم، اما وقتی که ازدواج کردیم متوجه شدم که این طور نیست. ازدواج ما 4 سال و نیم طول کشید. تصمیم طلاق گرفتن از شوهرم یکی از سخت ترین تصمیماتی بود که تا به حال گرفته ام.
آزار احساسی و آسیب روحی که از طرف شوهرم به من میرسید، مرا بسیار خالی و تهی گذاشت. تقریباً هیچی از من نمانده بود. زندگی چه مفهومی داشت اگر قرار بود تمام طول عمرم را با مردی سر کنم که از درون کاملاً مرا از بین میبرد. با وجود این که جرات نداشتم، اغلب به این فکر میکردم که تصمیمم را بگیرم و به سمت زندگی خودم بروم. تصور میکردم که طلاق گرفتن از شوهرم بهتر از این است که تحت آزاهای روحی او قرار بگیرم.
بنابراین زندگی بعد از آن بهتر شد، نه؟ از خیلی جهات بله، بهتر شد.
میبینید، به عنوان یک کودک تصمیی گرفتم که تاثیری کلی بر تمام زندگی من داشت. خانه و خانواده ام خوشحال بودند زیرا عیسی آنجا بود. به عنوا ن یک بچه از او خواستم به زندگی من بیاید و مرا عوض کند و تنها از او درخواست کردم.
بعد از طلاق به خدا نزدیکتر شدم، به صورتی که قبلاً او را این گونه تجربه نکرده بودم. اعتماد به نفسم دوباره رشد کرد، و خلاقیتم نیز دوباره برگشت. اما هنوز هم دنبال کسی میگشتم که مرا دوست داشته باشد؛ کسی که من نیز دوستش داشته باشم.
در طول این دوران سخت زندگی ام دوستان خیلی خیلی زیادی پیدا کردم( مرد و زن ) و همه آنها نیز مسیحیان خوبی بودند. اما هنوز در اعماق وجودم احساس تنهایی میکردم. نمی توانستم بفهم چرا دعاهایی که برای خودم انجام میدادم جوابی نداشت( حدااقل من اینطوری میدیدم) ، اما اغلب زمانی که برای دیگران دعا میکردم او جواب میداد. بالاخره بعد از ملاقات با یک مرد دیگر و پس از این که او نیز مرا ناامید نمود، آرام آرام متوجه یک چیزهایی شدم.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 62 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله روانشناسی عشق