دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
در آخرین سالهای قرن بیستم, فرار مغزها, کمبود مهارتها و فقدان فرصتهای شغلی مسایل عمدهای هستند که سیاستگذارانی را که با تحقیق و توسعه در دولت, دانشگاه و صنعت ارتباط دارند, نگران کردهاند. اگرچه حرکت نیروی کار, بهخصوص در بین نیروی کار بسیار ماهر, در عرض مرزهای سیاسی راه حلی را در ارتباط با نگرانیهای مذکور به بعضی از دستاندرکاران ارایه میدهد, اما باعث ایجاد مشکلاتی برای دیگران میشود.
در این مقاله, با استفاده از تحقیقات مختلف تجربی ومطالعات زمینهای سعی شده است تا بازنمایی از انواع مختلف حرکت منابع انسانی در عرض مرزهای ملی ارایه شود و در این باره که گروههای متنوع افراد بسیار ماهر تحت تاثیر چهعواملی دفع و جذب میشوند, بحث خواهد شد. در یک دیدگاه کلی, مقررات مهاجرت, سیستم مالیاتبندی, امکانات مطالعاتی خارج از کشور, کیفیت کار, گستردگی ارتباطات, توسعه تجارت خارجی و علایم عرضه و تقاضای بازار نیروی کار در تصمیمگیری نقل مکان مهاجران بسیار ماهر به کشورهای خارجی نقش مهمی را ایفا میکنند.
مقدمه
فرار مغزها زمانی رخ میدهد که جریان خروجی دانشجویان ثابت است و با جریان ورودی مشابهی از دیگر کشورها جایگزین نمیشود. به نظر میرسد که رقابت برای کارکنان بسیار ماهر شدید و سخت باشد. جریانهای سنتی مهاجرت افراد بااستعداد بین کشورها از جنوب به شمال, اینک در بعضی موارد معکوس میشود. بیشتر کشورهای واقع در جنوب, بهخصوص در جنوب شرقی آسیا و شرق اروپا, از نظر فنی پیشرفت کردهاند و به میزان بالایی بر روی اقتصادهای مبتنی بر دانش قرار گرفتهاند و بنابراین, جریان مهاجرت دانشمندان و مهندسان ماهر از آنجاها ممکن است متوقف شود. بنابراین, حرکت فرار مغزها و جذب مغزها ممکن است در تمام جهات صورت گیرد: شمال - شمال, شمال- جنوب, جنوب - شمال و جنوب - جنوب. این حرکت ممکن است کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا را که به میزان بالایی به افراد بااستعداد خارجی وابستهاند, تهدید کند. ملتها به طور روز افزونی انتقال تکنولوژی را در درجه اول بهعنوان پدیدهای با جهتگیری افراد در نظر گرفته و از این بیم دارند که مزیت رقابتیشان را در آنچه به نظر میرسد که یک رقابت جهانی برای مهارتهای ویژه باشد, از دست بدهند. بنابراین, مهاجرت به میزان بالایی به یک بخش غیرقابل تفکیک سیاستهای تکنولوژی ملی تبدیل میشود. قابل ذکر است که اندازه چنین تاثیری در بین کشورها تفاوت میکند. بهعنوان نمونه, در حالی که انگلستان با گسیلداشتنودریافت استعدادها فعالانه در حرکت بینالمللی متخصصان شرکت میکند, اما کشورهایی مثل روسیه و اروپای شرقی از فرار مغزهاعمدتالطمهمیبینندوخروجمتخصصانازاین کشورهابهپدیدهایکاملاجدیتبدیلشدهاست.به طور کلی, مقوله مهاجرت و حرکت بینالمللی نیروهای بسیار ماهر یک موضوع پیچیده و متنوع است و بنابراین, نیازمند سیاستهای بسیار مناسب و متنوع میباشد. هرگروه از متخصصان بسیار ماهر تحت تاثیر مجموعهای از شرایط و تسهیلات مختلف جذب و کشیده میشوند. بنابراین, عوامل مختلف دفع و جذب در ارتباط با فرآیند نقل مکان و حرکت گروههای مجزای پرسنل بسیار حرفهای در حوزه سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (اروپا), مورد بررسی قرار میگیرند.
زهکشی بهترین منابع انسانی
اصطلاح فرار مغزها معادل با دو کلمه ی Brain Drain در زبان انگلیسی است. Brain به معنی مغز، متفکر و مغز متفکر بوده و برای کلمه Drain نیز معانی چندی از جمله خشکاندن، خالی کردن، تحلیل بردن و زهکشی کردن آورده شده است. بنابراین همانطور که عمل زهکشی، به طور طبیعی یا مصنوعی، باعث بیرون رفتن آب های اضافی یک منطقه می شود یا در کشاورزی، آب اضافی از زمین به وسیله زهکشی گرفته می شود پدیده فرار مغزها نیز باعث بیرون رفتن مغزها یا متفکرانی از یک سرزمین می شود، منتهی مغزهایی که آن سرزمین به وجود آن ها نیازمند است. واژه مغزها شامل همه افراد دانشمند، مخترعین، مبتکرین، تکنسین ها، کارگران ماهر و خلاق، مهندسین، پزشکان، جراحان، متخصصان و سایر افرادی که از دانش بالایی برخوردار هستند، می شود. در جریان قرن 19 و تا جنگ جهانی اول ایالات متحده آمریکا مهم ترین کشور مهاجر پذیر بود زیرا لزوم بهره برداری از منابع آن سرزمین و ایجاد تاسیسات زیر بنایی نظیر شبکه راههای ارتباطی، راه آهن و ... به نیروی انسانی زیادی احتیاج داشت. بنابراین جمعیت زیادی از کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی، اروپا و آفریقا به آن سرزمین مهاجرت کردند. بعدها صنعتی شدن آن کشور باعث شد تا در ماهیت مهاجر پذیری آن تغییراتی به وجود آید و مهاجران ماهر و متخصصی را از کشورهای اروپایی یا کشورهایی که به طور ناکافی صنعتی شده بودند پذیرا گردد. ادبیات مربوط به فرار مغزها از زمان پایان جنگ جهانی دوم و به ویژه از دهه 1960 شکل گرفت یعنی موقعی که کشورهای اروپایی اقدام به بازسازی ویرانه های به جا مانده از جنگ کردند و مدتی بعد چرخه صنعت در این کشورها شروع به کار کرد. این فرایندها نیاز به افراد متخصص و کارآمد داشت. در نتیجه خیل عظیمی از متخصصان، مهندسان و سایر افرادی که از آنها با عنوان مغزها یاد می شود، کشورهای در حال توسعه خود را به مقصد کشورهای پیشرفته تر ترک کردند و از این زمان بود که غارت سرمایه های انسانی شروع شد و مانع دیگری بر سر راه پیشرفت و توسعه کشورهای جهان سوم ظاهر گردید.بعضی از محققان معتقدند که علت ریشه ای تمام مهاجرت ها، شکست جوامع در براوردن نیازها و آرزوهای شهروندانشان است بنابراین فرار مغزها نیز که نتیجه مهاجرت یا کوچ افراد تحصیل کرده و دارای تخصص از کشوری به کشور دیگر است، ریشه در نیازها دارد. طیف این نیازها برای نخبگان و متخصصان هر کشور متفاوت است و شامل ابعاد امنیتی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و تخصصی می شود. باید در نظر داشت که پدیده فرار مغزها تنها مختص به جلای وطن نیروهای متخصص کشورها نیست. بلکه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاههای خارج از کشور را که بعد از فارغ التحصیلی میلی برای بازگشت به وطن ندارند نیز در بر می گیرد.
مساله فرار مغزها برای کشورهای توسعه یافته چندان بحرانی نیست زیرا چنانچه این کشورها نخبگانی را از دست بدهند، توانایی جذب نیروهای متخصص دیگری را دارند و به اصطلاح مبادله مغزها صورت خواهد گرفت. در صورتی که کشورهای در حال توسعه نه توان حفظ نخبگان خود را دارند و نه قوت جذب نخبگان و متخصصان جدید، بنابراین در اصل، فرار مغزها زمانی محسوس است که جریان خروجی متخصصان و تحصیل کردگان ثابت باشد و با جریان ورودی مشابهی از سایر کشورها جایگزین نگردد. این مساله صدمات جبران ناپذیری به کشورهای کوچک و کم جمعیت در حال توسعه وارد می کند هرچند که امکان دارد حرکت مغزها از یک کشور کوچک اهمیت چندانی را برای کشورهای بزرگ مهاجر پذیر نداشته باشد.
تاثیرات فرار مغزها بر کشورهای مبدا و مقصد
هم سرمایه های انسانی و هم منابع طبیعی در رشد اقتصادی اثرات تعیین کننده ای دارند. تحقیقات تجربی نشان داده اند که سرمایه گذاری در منابع انسانی بیش از سرمایه گذاری در منابع طبیعی به رشد اقتصادی کمک می کنند. مثلا کشورهای خاورمیانه با منابع عظیم نفتی خود به متخصصان تحصیل کرده ای نیاز دارند تا توسعه اقتصادی خود را فراهم سازند. امروزه نقش بنیادین و اصلی منابع نیروی انسانی در توسعه کشورها امری بدیهی و روشن است و به جرات می توان گفت که ویژگی چشم گیر و بارز کشورهای پیشرفته وجود نیروی انسانی کارا و متخصص است. بنابراین حرکت نیروهای ماهر و غنی انسانی، تاثیرات نمایانی را بر کشورهای مبدا (فرستنده) و کشورهای مقصد (گیرنده) خواهد داشت.مهمترین و واضح ترین اثری که پدیده فرار مغزها بر کشور مبدا می گذارد اتلاف هزینه هایی است که صرف تعلیم و تربیت نیروهای ماهر و تحصیل کرده شده است. کشورهای در حال توسعه همه ساله با صرف هزینه های هنگفت برای بخش آموزش و پرورش که غالبا سهم مهمی از بودجه ناچیز آنها را شامل می شود اقدام به تربیت انسانهای ماهر و متخصص می کنند اما متاسفانه با مهاجرت این افراد به کشورهای پیشرفته صنعتی به ویژه ایالات متحده و کانادا، منابع عظیمی از سرمایه خود را از دست می دهند و این سرمایه به طرف کشورهای مقصد سرازیر می شود. بعضی کشورها با پرداخت یارانه هایی، زمینه ادامه تحصیل شهروندان خود را در مقطع تحصیلات عالی فراهم می سازند. این یارانه ها اغلب شامل پرداخت وامهای بدون بهره، شهریه های اندک دانشگاهی، سکنی گزیدن رایگان یا ارزان دانشجویان در خوابگاهها و کمک هزینه های تحصیلی خارج از کشور است. هر چه سطح تحصیلات بالا رود میزان هزینه صرف شده در بخش آموزش بیشتر خواهد شد. هزینه آموزش پزشکان و استادان به علت طولانی تر شدن دوره آموزش آنها بسیار افزایش خواهد یافت. بنابراین با عزیمت دائمی این قشر از افراد تحصیل کرده به خارج کشور صدمات مالی زیادی به کشور فرستنده وارد می شود.ازآنجایی که آموزش و پرورش یک کالای عمومی به حساب می آید و منافع مثبت مشخصی را برای جامعه دارد بنابراین در نتیجه فرار مغزها صدمات مالی قابل توجهی حادث می شود. با هزینه های بالای تربیت یک متخصص در کشور سوییس که بالغ بر 565 هزار دلار است، از نقطه نظر اقتصادی منافعی که این کشور در قبال جذب متخصصین خارجی بدست می آورد معادل با ارزش صادرات یک سال – سال 2000 – زعفران ایران است. در ایالات متحده مجموع هزینه برای 12 سال قبل از دانشگاه و دوره 4 ساله تحصیلات دانشگاهی حدود 174 هزار دلار برای هر فرد تخمین زده می شود. مجموع هزینه آموزش هزاران فارغ التحصیل دانشگاهی که از کشورهای توسعه نیافته روانه آمریکا شده اند میلیاردها دلار برآورد می شود که این مبلغ را می توان به عنوان کمکهای بلاعوض و ناخواسته کشورهای مختلف به ایالات متحده به شمار آورد.
منابع مختلف مقدار سودی را که از طریق فرار مغزها نصیب کشورهای جذب کننده می شود نشان داده اند. بعضی چنین برآورد نموده اند که ایالات متحده طی 30 سال بالغ بر صد میلیارد دلار از این راه سود برده و در بین سالهای 1970 تا 1977 بالغ بر 5 میلیارد دلار از محل آموزش نیروهای متخصص مورد نیاز خود صرفه جویی نموده است. بنابراین این کشور و دیگر کشورهای توسعه یافته از دانش و تخصص نخبگان مهاجر سراسر جهان به طور مجانی بهره برداری می کنند. اکثر این مهاجران در زمینه هایی نظیر آموزش و پرورش، مهندسی، پزشکی و دیگر خدمات تخصصی مشغول کار هستند. کار این نخبگان برای کشورهای میزبان دارای منافع اجتماعی مشخص و مهمی است که در کشورهای مبدا به این منافع توجهی نمی شود. این نکته را هم باید در نظر گرفت که مهاجرت متخصصین کشورهای در حال رشد در فعال ترین دوره سنی آنها صورت می گیرد. یعنی آنها بلافاصله بعد از اتمام دوره های تخصصی دانشگاهی خود اقدام به مهاجرت می کنند. بیش از 50 درصد از پزشکانی که در سالهای بعد از 1960 وارد ایالات متحده شدند از لحاظ گروه سنی زیر 40 سال بودند. در سال 1970 حدود 40 درصد کاردانهای فنی و مهندسینی که به عنوان مهاجر به آمریکا رفتند در گروه سنی کمتر از 30 سال قرار داشتند. مساله جوانی مهاجران امتیاز دیگری را برای کشورهای مهاجر پذیر، و در مقابل امتیاز منفی دیگری را برای کشورهای مهاجر فرست به همراه دارد.بیرون رفتن افراد متخصص و کارآمد از یک کشور مسائل دیگری را هم با خود در پی دارد. وقتی متخصصان کنار می روند، ناکارآمد ها میدان دار می شوند و چرخه توسعه نیافتگی باز هم به روال خود ادامه می دهد. بسیاری از مغزها با فرار خود باعث خروج خانواده خود و مقدار قابل توجهی سرمایه مالی از کشور می شوند که این سرمایه برای ارتقای رشد اقتصادی یک کشور لازم است. این در حالی ست که بعضی از مهاجرت ها باعث سودرسانی به کشور مهاجر فرست می شوند. در دهه 1980 مکزیکی ها مقیم ایالات متحده ارتباطاتی را با زادگاه خود برقرار کردند و پس اندازهای خود را به روستاهای محل تولد خود فرستادند تا در ساخت مدارس، سیستم های فاضلاب و دیگر زیر ساختهای بنیادی مورد استفاده قرار گیرد. در قسمتهایی در مناطق روستایی مکزیک، تقریبا منبع اصلی درآمدی نیمی از خانواده ها متکی به پول فرستاده شده از طرف بستگان آنها در خارج کشور است. فرار مغزها بعد از یک نسل، می تواند به سوددهی برای کشور مبدا تبدیل شود. بعضی از شرکتهای هندی واقع در ایالات متحده که سال ها به وسیله متخصصان هندی تاسیس شده بود، امروزه با سرمایه گذاری های خود در کالج های فنی در هند توانسته اند تسهیلات جدیدی را برای کشور خود ایجاد کنند. همچنین نخبگان تحصیل کرده به عنوان وسیله ای برای انتقال فن آوری و مهارت محسوب می شوند.امروزه در مهاجرت های میان مدت و دراز مدت به آن سوی اقیانوس ها مساله گزینش مطرح است، گزینش مهاجرانی که بتوانند به نیازهای ساختاری و فنی کشور پذیرا پاسخگو باشند. در این گزینش کادر مدیریت و مهندسان عالی رتبه ای که سرمایه ای با خود داشته باشند در اولویت قرار می گیرند. در چنین مهاجرت هایی کشور پذیرا در جهت آماده سازی مهاجرانی که رسیدن آنها به مرحله تخصص و مهارت هزینه هنگفتی می طلبد، سرمایه گذاری نمی کند. شرکتهای رایانه ای، فن آوری و داروسازی سوئیس با کمبود نیروهای ماهر روبرو هستند. دولت به این نتیجه رسیده است که جبران این کمبود علاوه بر هزینه مالی، به حدود چند هزار ساعت تدریس نیاز دارد که برابر با چند سال کار دائم و موفقیت آمیز یک مدرسه و دانشگاه است. لذا یکی از اهداف کوتاه مدت سوئیس علاوه بر جذب متخصصان سوئیسی آن است که در برخورد با درخواست های مهاجرت و پناهندگی اتباع خارجی، نیروهای متخصص را از میان آنها دست چین نماید.
دلایل فرار مغزها و راهکارهای جبران آن
نیروهای متخصص، تحصیل کرده و کارآمد کشورها به دلیل عدم ارضای نیازهای متنوع خود اقدام به جلای وطن می کنند و در این مسیر ممکن است به خواسته های خود دست یابند اما مهمترین چیزی که از دست می دهند وطن و سرزمینشان است. فرانتس نویمان مقاله خود با عنوان «روشنفکران در غربت» را با نقل از هوگو گروتیوس آغاز می کند که در سال 1621 پس از گریختن از زندان موریس دورانژ گفت : «اگر میهنم مرا نمی خواهد من هم او را نمی خواهم، جهان فراخ است.» ولی نویمان چند فراز بعد به سخن دانته می رسد که می گوید : «چقدر نان در غربت به دهان شور می آید. چقدر بالا و پایین رفتن از پله های بیگانگان سخت است.»
آنچه که باعث ترک وطن و اقامت در سرزمین دیگر می شود معمولا به دو گروه عوامل مربوط می شود : عوامل دافعه و عوامل جاذبه. که این عوامل با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تخصصی ارتباط دارند. مهمترین مواردی که می توان در دسته مربوط به دافعه یا دانش مغزها جای داد عبارتند از : افزایش فاصله طبقاتی، محدودیت آزادی، فرهنگ کاری ناکارامد، کمبود امکانات تحقیقاتی و پایین بودن استانداردهای پژوهشی، عدم تعادل در درآمد و هزینه، بی عدالتی، بی قانونی و پارتی بازی. در مقابل علل رانشی، مواردی وجود دارد که باعث جذب نخبگان در کشوری دیگر می گردد. این عوامل کششی عبارتند از : فرصت ادامه تحصیل، رفاه اجتماعی، تعادل هزینه و درآمد، سیستم آموزشی کارآمد، رفاه اقتصادی، آزادی سیاسی و اجتماعی، وجود فرصتهای شغلی و امنیت شغلی.عده ای بر این باورند که سرمایه ی یک متفکر، اندیشه اش است و تمایل دارد در جایی زندگی کند که قابل طرح باشد. مانند سرمایه گذاری که پول خود را در جایی سرمایه گذاری می کند که تضمین بازپرداخت داشته باشد. در امپراطوری قرن نهم و دهم هجری بسیاری از دانشمندانی که در عصر طلایی در بغداد گرد آمده بودند از مناطق دیگر دنیای آن روز راهی مرکز امپراطوری اسلام شده بودند. از آنجا که حکومت کمتر در صدد مداخله، تفتیش و تفحص در خصوص اعتقادات شخصی دانشمندان بر می آمد. لذا دانشمندانی که مسلمان نبودند نیز با اطمینان خاطر می توانستند در بغداد به فعالیت بپردازند. همچنین حکومت اصرار چندانی برای تحمیل عقاید خاصی (اعم از مذهبی، فلسفی یا سیاسی) به دانشمندان نداشت که این خود عامل مثبت دیگری برای جذب و جلب آنان بود. حضور صدها دانشمند مسیحی، یهودی و زرتشتی (که از مناطق دیگر غیر اسلامی آمده بودند) در مرکز جهان اسلام بهترین گواه تایید این مدعاست. عده ای از پژوهشگران هم مهم ترین علت فرار مغزها را در عامل اقتصادی توجیه می کنند. وقتی دستمزد یک کارگر صنعتی در ایالات متحده آمریکا حدود 80 برابر بیش تر از همین دستمزد در کشور چین باشد، طبیعی است که متخصصان و نیروهای ماهر تحصیل کرده وضع اقتصادی بهتری خواهند داشت. تحقیقات نشان داده اند که بسیاری از کانادایی ها به خاطر فرار از مالیات های سنگین به ایالات متحده مهاجرت کرده اند. اما آنچه مسلم است موضوع فرار مغزها نتیجه حرص و طمع شخصی متخصصان نیست بلکه دلیل آن، سیاستهای نادرست است.
بعضی از کشورهای در حال توسعه توانایی چندانی برای پاسخ به نیازها و تربیت نیروهای متخصص مورد نیاز ندارند و مجبورند تا فارغ التحصیلان دانشگاهی خود را برای ادامه تحصیل به دانشگاههای خارج از کشور بفرستند. اغلب این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل تحت تاثیر امکانات و جاذبه های کشور میزبان قرار می گیرند و تمایلی برای بازگشت به کشور خود ندارند. مطالعات نشان می دهند که فقط نیمی از دانشجویان خارجی که در دانشگاههای ایالات متحده مدرک کسب می کنند، به زادگاه خود باز می گردند. آن عده ای هم که به کشور خود باز می گردند در زمان های بحرانی مانند وقوع انقلاب، جنگ یا هر حادثه دیگر سریع به کشور محل تحصیل مهاجرت می کنند و به دلیل داشتن تخصص و آشنا بودن با زبان آن کشور سریع تر از مهاجران دیگر جذب و پناهنده خواهند شد. از آنجایی که دانشگاههای غربی در مقایسه با دانشگاههای کشورهای درحال توسعه دارای جو علمی بهتری هستند، و از لحاظ منابع علمی و جدید و همچنین امکانات علمی غنی تر اند، بنابراین در جذب و شکار نخبگان و متخصصان کشورهای در حال توسعه موفق تر عمل می کنند. برگزاری المپیادهای علمی باعث می شود تا دانش آموزان خوب و با استعداد شناسایی شوند و سپس جذب دانشگاههای خارج گردند. تمام دانشگاههای معتبر دنیا در صدد هستند تا نفرات برتر المپیادهای جهانی را جذب و با سرمایه گذاری کوتاه مدت برای آنها، سالیان سال از فکر و توان آنها بهره برداری کنند. ایالات متحده در قرن گذشته با استفاده از فیلترهای سنجش کیفیت مهاجران به کار نخبه جمع کنی مشغول بوده است. از جنگ جهانی دوم تاکنون تنها در رشته فیزیک 9 دانشمند از طرف آمریکا جایزه نوبل گرفته اند که همگی آنها آلمانی هستند. در حالیکه در این مدت خود آلمان تنها 11 نوبل فیزیک دریافت کرده است. تنها مساله این نیست که تعدادی دانشمند تراز اول از وطن خویش به ایالات متحده رفته اند بلکه آنچه که نگرانی را بر می انگیزد آن است که این افراد سنت علمی پر سابقه ای را با خود برده و در جای دیگر بنیان گذاشته اند.با توجه به اهمیتی که نخبگان و متخصصان در توسعه و پیشرفت کشور خود دارند لذا کشورهای در حال توسعه در صدد اتخاذ تدابیری هستند تا از فرار مغزها جلوگیری کنند یا لااقل آن را کاهش دهند و این نیروها را در خدمت بگیرند. این کشورها برای دستیابی به این هدف معیارهای زیر را به مرحله اجرا در می آورند.
1- ایجاد انگیزه در افراد برای تشویق به ادامه کار در داخل کشور و یا بازگشت از خارج
2- تدوین نظام نامه هایی که اساس آن مبتنی بر محدود کردن افراد متخصص در رابطه با ترک کشور است
3- بومی کردن نظام آموزشی
کشور هند در صادرات نرم افزار موفق بوده است، در جهت جلوگیری از فرار مغزها به تدابیری روی آورده تا با آن متخصصان خود را نگه داشته و یا بازگرداند. در نظر گرفتن سهام برای مهندسان شرکت، یکی از راه حل های موثری است که شرکت InFosys هند در جهت کاهش مهاجرت مغزها به کار برده است (صاحبکار، 1380). عسکری و کومینز (1977) در رابطه با توقف فرار مغزها از کشورهای خاورمیانه، سیاستهای محرک اقتصادی را پیشنهاد می کنند تا بدین وسیله مهاجران تشویق به بازگشت شوند. بعضی نیز کاهش نرخ فرار مغزها را در گروی توسعه صنعتی پایدار می دانند.دولت سوئیس به خاطر کمبود نیروهای متخصص به ویژه در زمینه رایانه در صدد جذب متخصصان سوئیسی مقیم آمریکا است. در راستای برنامه ریزی به عمل آمده برای بازگرداندن و جذب متخصصان به سوئیس، مزایایی نظیر برخورداری از مسکن، اتومبیل و دستمزدهای قابل رقابت، در نظر گرفته شده است. بعضی از پیشنهادات ارائه شده برای جذب متخصصان به سوئیس عبارتند از :
1- برپایی دوره های دکترا و فوق دکترا در رشته های مورد نیاز
2- گشودن مرزهای کشور به روی متخصصان خارجی
3- حمایت هرچه بیشتر از جوانان با استعداد به ویژه اقشار کم درآمد
4- بالا بردن جایگاه علوم در کشور
5- افزایش بودجه سرمایه گذاری در بخش علوم و تحقیقات
6- جذب محققان خارجی تحصیل کرده در سوئیس
7- حمایت از متخصصین سوئیسی مقیم خارج و ایجاد تسهیلات در امر روند بازگشت آنها به کشور
سازمان ملل نیز برنامه ای را تحت عنوان «انتقال دانش از طریق اتباع مهاجر– TOKTEN» دارد که این برنامه بدین منظور طراحی شده تا فرار مغزها را از کشورهای در حال توسعه جبران نماید. بدین صورت که سرمایه گذاری هایی انجام می شود تا متخصصان مهاجر داوطلب در دوره های موقتی 3 تا 12 هفته ای به کشور خود سفرکنند. در طول این دوره ها آنها می توانند در خدمت دولت .دانشگاه ها و موسسات دولتی و خصوصی قرار گیرند. این برنامه بلیط رفت وبرگشت هواپیما و هزینه های اقامت را در طول دوره موقت آنها پرداخت می کند .
نگاهی بر فرار مغزها بر فراز جهان
جریان حرکت افراد با استعداد به شکل سنتی آن از کشورهای در حال توسعه به کشورهای پیشرفته انجام می گرفت. ولی امروزه مهاجرت نخبگان به شکل پیچیده ای درآمده و در تمام جهات ممکن است صورت گیرد. این جریانات حاکی از آن است که پدیده فرار مغزها در حال تبدیل شدن به پدیده مبادله مغزها است. تحقیقات تجربی بریتانیا نشان داده است که بین سالهای 1994 تا 1997 حدود 11 هزار محقق خارجی در سیستم آموزش عالی بریتانیا استخدام شدند که بزرگترین گروه آنها (45%) از اتحادیه اروپا بودند. پیش از اتحاد دو آلمان. آلمان غربی تکنسین های المان شرقی را به منظور راه اندازی موسسات صنعتی خود به اسانی می پذیرفت. یکی از عواملی که باعث فرار مغزها می شود مساله اتلاف مغزها است. اتلاف مغزها زمانی رخ می دهد که متخصصان و افراد تحصیل کرده نتوانند در زمینه تخصصی خود به کار مشغول شوند. در نتیجه مجبور می شوند برای استخدام در شغل مورد نظر خود به سرزمین دیگری مهاجرت کنند. همچنین انگیزه های یک دانشمند برای نقل مکان به جایی به غیر از کشورش ممکن است آرمانهای شخصی و علائق علمی او باشد. به هرحال این آرمانها و علایق باعث جابه جایی بین المللی میلیون ها نفر می شود.برای درک میزان فرار مغزها از کشوری به کشور دیگر به آمار افراد تحصیل کرده و متخصص توجه شده است. بدین صورت که با تقسیم تعداد مهاجران دارای تحصیلات عالی و تخصص بر تعداد افراد متخصص و تحصیل کرده در کشور مادر. میزان فرار مغزها به دست خواهد مطالعه انجام شده به وسیله کارینگتون و دتراگیاچ در مورد فرار مغزها از کشورهای در حال توسعه به ایالت متحده و دیگر کشورهای عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» نشان می دهد که فرار مغزها از ایران به سوی ایالت متحده در بالاترین سطح اسیا قراردارد. بعد از ایران.میزان بسیار زیاد فرار مغزها به ایالات متحده از کشورهای کره، فیلیپین و تایوان صورت می گیرد. فرار مغزها از دیگر کشورهای خاور میانه در سطح پایینی قرار دارد. طی سالهای 1960 تا 1972 بالغ بر 300 هزار نفر مهندس، جراح، تکنسین و کارگر ماهر کشورهای در حال توسعه به اقامت کشورهای امریکا، کانادا و انگلیس در آمدند در سرشماری سال 1990 ایالات متحده مشخص شد که از جمع 7 میلیون نفر مهاجر به ایالات متحده حدود 5/1 میلیون نفر دارای تحصیلات عالی هستندکه از کشورهای آسیایی و حوزه اقیانوس آرام آمده بودند. از جمع 128 هزار نفری مهاجران افریقایی حدود 95 هزار نفر دارای تحصیلات عالیه هستند. طی دهه 1990 کانادا از مهاجرت نیروهای ماهر خود به ایالات متحده صدمات زیادی دید. این مهاجران در مقایسه با کل جمعیت دارای تحصیلات بهتر ودر آمدهای بیشتری بودند. در حالیکه طی دهه 1990 حرکت نیروهای بسیار ماهر از کانادا به سوی ایالات متحده افزایش یافت. اما از دیگر نقاط جهان نیز حرکت هایی از سوی نیروهای ماهر به طرف کانادا صورت گرفت. مخصوصا در بخش صنایع پیشرفته مهاجرینی که به کانادا وارد شدند بیشتر از جریان مهاجرت از کانادا به ایالت متحده بود. تعداد فارغ التحصیلان با مدرک فوق لیسانس و دکترا که از نقاط مختلف دنیا وارد کانادا می شوند برابر با تعداد فارغ التحصیلان در همه سطوح دانشگاهی است که کانادا را به مقصد ایالت متحده ترک می کنند.کشور کانادا در سال 2001تعداد 225 هزار نفر از تمام دنیا فراخوان داشت مطالعه دی وورتز و لاریا نشان داد که تعداد مدیران، پزشکان، دانشمندان و پرستارانی که در سال 1993-94 از کانادا به ایالت متحده مهاجرت کردند برابر با 40 درصد کل فارغ التحصیلان این رشته ها دراین سال بود. این کشور قبلا در دوره 87_ 1967 به اندازه 43 میلیارد دلار به خاطر ورود مهاجران دارای تحصیلات عالی سود برد اما هزینه های جایگزین برای فرار مغزها به ایالت متحده در دوره 96-1989 حدود 6/12 میلیارد دلار برآورد گردید ,همچنان که قبلا نیز ذکر شد کشور هند در زمینه نرم افزار و علوم رایانه ای دارای متخصصان زیادی است. در دهه 1960 بیش از 25 هزار فارغ التحصیل در زمینه فن آوریهای پیشرفته از کشور هند به ایالات متحده امریکا مهاجرت کردند. این مهاجران امروزه دارای شرکت های مهمی با در آمدهای قابل ملاحظه هستند. همچنین بسیاری از متخصصان هندی در کشورهایی چون بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی مشغول به کار می باشند.در میان کشورهای افریقایی، به ترتیب مصر، غنا و افریقای جنوبی بیشترین سهم را در میان مهاجران افریقایی ایالات متحده دارند و بیش از 60 درصد آنها را افراد دارای تحصیلات دانشگاهی تشکیل می دهند در این میان 26 درصد مهاجران غنایی دارای تخصص و تحصیلات عالی هستند دولت افریقای جنوبی که با خروج نیروی انسانی خود مواجه است سخت تحت فشار افکار عمومی قرار گرفته است تا مهاجران خارجی اخراج گردند. این کشور گرایش به آن دارد که تنها به کسانی اجازه ورود دهد که مورد نیاز کشورند. افریقای جنوبی از مشکل فرار مغزها و فقدان نیروهای متخصص مانند پزشکان، مهندسان و کارشناسان فن اوری اطلاعات رنج می برد. سیاست های جدید در جستجوی آن هستند تا به جای آن با شکار استعداد ها، متخصصان را به ورود به کشور ترغیب کنند. در نشست وزیران دارایی کشورهای افریقایی در لوزاکا گفته شد که قاره افریقا سالانه 20 هزار متخصص خود را از دست می دهد و در مقابل دولتهای این کشورها مجبورند از متخصصان غیر افریقایی برای طراحی و اجرای برنامه های توسعه خود استفاده کنند
فرار مغزها از ایران
فرار مغزها از ایران به دیگر کشورها. یکی از مسائلی است که صدمات زیادی را به ایران وارد کرده است. هرچند که تحقیق انجام گرفته به وسیله جورج بی بالدوین در دهه 1350 نشان دهنده این بود که در آن زمان فرار مغزها از ایران مساله جدی نبوده، اما امروزه تاثیر این پدیده بر توسعه ایران کاملا مشخص است. آمار منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول نشان می دهد که ایران از لحاظ فرار مغزها در بین 61 کشور در حال توسعه رتبه اول را داراست. میزان فرار مغزها از ایران به سوی ایالات متحده در سال 1990 ، 5/13 درصد و در سال 1997 حدود 5/11 درصد بود. دلیل کاهش مهاجرت ایرانیان به ایالات متحده را باید در تحریم سیاسی ایالات متحده دانست که مشکلاتی را برای دادن ویزا به انها به وجود آورده است. با این همه ایرانی ها به کشورهای دیگر مخصوصا کانادا و استرالیا میروند. کارینگتون و دتراگیاچ برآورد کرده اند که میزان کلی فرار مغزها از ایران 15 درصد است در حالیکه میزان فرار مغزها از دیگر کشورهای مهم سیایی کمتر از 9 درصد است.
سالهای پس از جنگ جهانی دوم که پدیده فرار مغزها در سطح جهان به صورت پدیده آشکاری در آمد. جریانهای مهاجرتی ایرانیان تحصیل کرده و متخصص نیز نمایان تر گردید. بعضی از کارشناسان اعتقاد دارند که در کشور ما عوامل دافعه فرار مغزها همواره قوی تر از عوامل جاذبه آن بوده است. با افزایش مسایل سیاسی و ناآرامی های دانشجویی در سالهای دهه 1340تا 1350 و عدم توان دانشگاهها در پذیرش تعداد روزافزون دانش آموختگان دبیرستانها حرکت سریع ایرانیان به غرب شروع شد. بسیاری از ایرانیان که در ابتدا به عنوان غیر مهاجر به آمریکا رفته بودند پس از اتمام دوره اقامت خود تصمیم به اقامت دایم در امریکا گرفتند. آلمان غربی، انگلستان و فرانسه در گذشته بخش وسیعی از ایرانیان را جذب می کردند اما در سالهای بهد سهم آمریکا در پذیرش این افراد از دیگر کشورهای غربی فزونی گرفت. در سال تحصیلی 56-1357 حدود صدهزار نفر دانشجوی ایرانی در خارج از کشور مشغول به تحصیل بودند که از این تعداد 36220 نفر در موسسات آموزش عالی ایالات متحده پذیرفته شده و بقیه آنها عمدتا در دانشگاه های انگلستان، آلمان غربی، فرانسه، استرالیا و ایتالیا تحصیل می کردند. در سال تحصیلی 58-1357 که مصادف با زمان انقلاب بود تعداد دانشجویان پذیرفته شده در دانشگاه های ایالات متحده 45340 نفر بود و در سال 59-1358 به عدد 51310 نفر رسید. ایران در مقایسه با دیگر کشورها، دارای بیشترین تعداد دانشجو در ایالات متحده بود. از مجموع دانشجویان خارجی ثبت نام شده در ایالات متحده در سال تحصیلی 79-1978 ، 17 درصد آن ایرانی بودند. کشور نیجریه در رتبه دوم قرار داشت در این دوره تعداد دانشجویان اعزام شده از سوی دیگر کشورهای صادر کننده نفت، به علت افزایش سریع قیمت نفت در دهه 1970 بسیار بالا بود. این افزایش قیمت درآمد های زیادی را برای اقتصاد ایران به همراه آورد، در نتیجه قسمتی از این درامدها چه به صورت مستقیم به وسیله دولت از طریق کمک های مالی یا به صورت غیر مستقیم به وسیله خانواده ها صرف تحصیل دانشجویان در خارج از مرزهای کشور گردید. علاوه بر این که تعدادی از دانشجویان پس از فراغت از تحصیل در کشورهای غربی در همانجا مقیم می شدند. عده ای از فارغ التحصیلان دانشگاه های ایران نیز به جمع آنها پیوستند. پژوهشی که در سال 1349 انجام گرفت نشان داد که از میان فارغ التحصیلان دانشکده های پزشکی ایران که هریک با هزینه های بسیار گزافی به دانشنامه پزشکی دست یافته بودند. تعداد 1626 نفر پس از پایان تحصیلات به آمریکا رفتند و در این کشور ماندگار شدند.آمار و نتایج به دست آمده از این پژوهش که با توجه به ارزش اقتصادی و هزینه های آموزشی فارغ التحصیلان از یک سو و نیاز مبرم مناطق محروم ایران به خدمات آنان از سوی دیگر، بسیار تکان دهنده بود. در مقالات مختلفی به زبان فارسی و انگلیسی منتشر گردید. در سال 1350 حدود 30 درصد پزشکان فارغ التحصیل در دانشگاه های ایران، این کشور را ترک کردند و در خدمت بازار کار کشور های خارجی و عمدتا آمریکا در آمدند ( مجله اقتصادی .1368 : 44 ). انگیزه اقامت پزشکان جوان ایرانی در ایالات متحده در قبل از انقلاب بیشتر جنبه تخصصی، اجتماعی و سیاسی داشت تا دلیل اقتصادی. در مارس 1975 ( اسفند 1354 ) ، محمد رضا شاه پهلوی همه احزاب سیاسی موجود در ایران را منحل و تنها یک حزب را که به نام ""حزب رستاخیز ملت ایران "" معروف بود برقرار کرد. او از همه ایرانی ها از جمله کارکنان دولت و دانشگاه ها خواست تا در این حزب عضو شوند. فقط از عضویت کارکنان نیروهای مسلح در این حزب جلوگیری به عمل آورد. شاه در یک سخنرانی اعلام کرد : کسانی که به علت عدم پذیرش اصول این حزب نمی خواهند به آن ملحق شوند باید کشور را ترک کنند. در نتیجه تعدادی از فعالان سیاسی و دانشگاهیانی که نمی خواستند واپس زدگی شاه را تحمل کنند، به تدریج اقدام به ترک کشور کردند. با توجه به ماهیت جریان مهاجرت ایرانیان به آمریکا می توان استدلال کرد که مهاجران ایرانی را عمدتا افراد دارای تحصیلات عالی تشکیل می دادند که پس از فراغت از تحصیل، به دلایل مختلفی در آمریکا ماندگار شدند. در طول سالهای 54-1349 ،1/28 درصد ایرانیان مهاجر دارای تخصص های مختلفی بودند که از آن میان بزرگترین گروه را پزشکان و جراحان تشکیل می دادند. بنا به گزارش بزرگمهر و صباغ ( 1988) بر اساس سرشماری سال 1980 ایالات متحده (1359 )،23 درصد از ایرانیان مهاجر دارای تحصیلات دانشگاهی در سطح کارشناسی ارشد یا دکترا بودند که در مقایسه با رقم 5/12 درصد در میان دیگر مهاجران خارجی و 5/7 درصد در کل جمعیت آمریکا بسیار چشمگیر است.چنین سطح بالای تحصیلات از ویژگی های بارز جمعیتی مهاجران ایرانی در ایالات متحده آمریکا ست که با ورود دانشجویان آغاز شد وسپس با پیوستن تعداد زیادی افراد متخصص و دانش آموخته از ایران به آنان، شکل اساسی به خود گرفت.وقوع انقلاب اسلامی ایران و جنگ 8 ساله با عراق منجر به مهاجرت جمعیت زیادی گردید که در میان آنها نخبگان و متخصصان زیادی وجود داشتند. در این زمان افراد زیادی به صورت قانونی یا غیر قانونی، از طریق هوا و زمین از مرزهای شرقی، غربی و جنوبی کشور ایران را ترک کردند. در پاره ای از منابع، آمار کل مهاجران ایرانی درسالهای 60-1357 را به دو میلیون نفر تخمین می زنند. این جابه جایی عظیم انسانی دارای آثار اقتصادی زیانباری بود. در حالی که جمعیت خارج شده از ایران حدود 400 میلیارد دلار ارزش اسمی داشتند در همین زمان حدود5/2 میلیون پناهنده از افغانستان و تعداد زیادی هم از عراق به ایران سرازیر شدند که 95 درصد آنها هیچ تخصصی نداشتند و نیروی کار ساده به حساب می آمدند. پناهندگان وارد شده به ایران سالانه حدود 3 میلیارد دلار به روش های مختلف هزینه هایی را بر دوش کشور وارد کردند. جامعه تب زده انقلابی بنا به خصلت خود بیشتر پروای پولهایی را داشت که در راه خروج از کشور بود و در آن میان کمتر به نیروی انسانی متخصص توجه می کرد. بنابراین مهندسان و متخصصان زیادی به ویژه پس از شروع جنگ ایران و عراق از ایران خارج شدند و اغلب آنها در یکی از کشورهای آمریکایی یا اروپایی سکنی گزیدند. وقوع انقلاب فرهنگی که به منظور غرب زدایی از نظام آموزش عالی و هماهنگی آن با بنیان های اسلامی صورت گرفت باعث تعطیلی سه ساله دانشگاه ها شد و در این مدت بسیاری از استادانی که منطبق با معیارهای اسلامی نبودند پاکسازی شدند. در نتیجه تعداد زیادی از آنها به ترک ایران مبادرت نمودند. پس از انقلاب روند مهاجرت پزشکان به خارج شتاب بیشتری پیدا کرد. پژوهشی که در سال 1360 در مورد پزشکان و استادان دانشگاه شیراز انجام شد نشان داد که بیش از 70 درصد استادان تمام وقت دانشکده پزشکی این دانشگاه یا خود خواسته دانشگاه را ترک کردند و یا پاکسازی و اخراج گردیدند. برای یافتن تعداد پزشکانی که بعد از وقوع انقلاب ایران را ترک کرده بودند در سال 67 کوشش هایی آغاز شد و برای این کار با سازمان های مختلفی که از این آمار اطلاعات داشتند نامه نگاری صورت گرفت. تنها وزارت علوم در پاسخی کوتاه نوشت: « بعد از انقلاب نه تنها پزشکی از ایران خارج نشده بلکه روند بازگشت پزشکان از خارج کشور به ایران در حال افزایش است». از سوی دیگر یکی از مجلات لوس آنجلس با تیتر درشت نوشت : «سی و شش هزار پزشک ایرانی پس از انقلاب از ایران خارج شده اند». به نظر می رسد که هر دوی منابع ذکر شده در بالا در بیان آمار اغراق کرده باشند. آمارهای رسمی منتشر شده نشان می دهند که تعداد کل پزشکان ایرانی مقیم ایالات متحده در سالهای 1357 ، 1358 ، 1359 به ترتیب 2306، 2560 و 2600 بوده است. آمار ارائه شده توسط «اداره مهاجرت و اعطای تابعیت » ایالات متحده نشان می دهد که این اداره در طول سالهای 98-1971(77-1350 ) به 258183 ایرانی اجازه ورود به ایالات متحده را داده است که حدود 90 درصد از آنها بعد از انقلاب پذیرفته شده اند. در دوره 96-1981 ایران در میان کشورهایی که بیشترین تعداد پناهنده را در ایالات متحده داشتند بعد از کشورهای ویتنام، شوروی سابق، لائوس و کامبوج در رتبه پنجم قرار داشت. هرچند که وقوع انقلاب منجر به مهاجرت تعداد زیادی از مغزهای ایرانی گردید اما در همین زمان تعدادی از نخبگان تحصیل کرده که خودشان دست به جلای وطن زده بودند به کشور بازگشتند. در سالهای جنگ تعدادی از پزشکان با استفاده از تسهیلاتی که در اختیارشان قرار گرفت به ایران آمدند. بیشترین موفقیت را برای جذب این عده، بخش درمانی بنیاد شهید به دست آورد که پزشکان و متخصصان برجسته ای را به ایران بازگرداند. با پایان جنگ نیز بعضی از رفتگان بازگشتند اما بسیاری از ایرانیان متخصص خارج از کشور که گام هایی را برای برگشتن برداشتند با واکنش سرد و بی اعتنایی سیستم بوروکراتیک مواجه شدند و خیال بازگشت را از سر به در کردند. از ابتدای دهه 70 دولت جمهوری اسلامی ایران کوشش هایی را برای بازگرداندن مغزها به کشور آغاز کرد. با این همه دولت در جذب استادان و متخصصان ثابت موفق نبود. از این رو استادان ایرانی که در ایالات متحده تدریس می کردند به طور موقتی استخدام شدند. یعنی زمانیکه آنها در تعطیلات تابستانی یا فرصت مطالعاتی خود به سر می بردند به صورت دوره های موقتی 1 تا 6 ماهه جهت تدریس در دانشگاه های ایران به ایران سفر کردند. در سال 1372 گزارش شد که از زمان شروع سیاست دولت برای جذب متخصصان خارج از کشور، فقط 2600 نفر متخصص ایرانی به وطن بازگشته اند.به غیر از مهاجران ایرانی که در سراسر جهان پراکنده شده اند. هم اکنون حدود 165 هزار متخصص ایرانی با مدارک دانشگاهی در موسسات علمی و صنایع ایالات متحده مشغول به کار هستند. حدود 57 درصد ایرانیان مقیم ایالات متحده دارای مدرک لیسانس یا بالاتر هستند. از این نظر ایرانیان بعد از هند و تایوان در رتبه سوم قرار دارند. در سال 1990 حدود نیمی از مهاجران ایرانی شاغل در ایالات متحده در مشاغل مدیریتی و تخصصی فعالیت داشته اند. بعضی از تحصیل کرده های ایرانی بعد از مهاجرت خود مجبور شده اند به کارهایی مشغول شوند که هیچ گونه سنخیتی را با تخصص و رشته آنها ندارد. مثلا یکی از دندانپزشکان ایرانی یک سال پس از مهاجرت خود به آمریکا مجبور شد تا در یک کارخانه سبزی پاک کنی به عنوان مسئول اداری استخدام گردد. یکی دیگر از متخصصان با تجربه و مشهور کودکان نیز که به انگلستان مهاجرت کرده بود پس از سالها بیکاری سرانجام به عنوان پزشک کشیک فرودگاه گتزویک مشغول به کار شد. همچنین بسیاری از ایرانیان مهاجر در خارج کشور مجبور شده اند علی رغم داشتن مدارک دانشگاهی به تجارت مشغول شوند یا حتی به تاکسیرانی بپردازند . اما اکثر متخصصان ایرانی مقیم ایالات متحده جذب بهترین مشاغل شده اند. این مهاجران با بنیانگذاری انجمنهای تخصصی گوناگون به مطالعات خود ادامه می دهند. در کالیفرنیای جنوبی که بزرگترین مرکز ایرانی ها به حساب می آید بیش از 10 مورد از انجمنهای تخصصی وجود دارد. هسته ی اصلی جامعه ایرانی در برخی از محله های شهرهای لوس آنجلس و نیویورک قرار دارد که دارای بهترین امکانات شهرنشینی هستند. این محله ها در زمره نقاطی به حساب می آیند که امکانات رفاهی مطلوبی دارند. بررسی ها نشان می دهد که 16.6 درصد از ایرانیان مقیم آمریکا دارای درآمد سالانه ای بیش از 75 هزار دلار هستند. در حالیکه در دانشگاههای کشور ما تنها 1500 مدرس با درجه استادی مشغول به کار هستند اما تعداد 1826 نفر از ایرانیان فقط در دانشگاههای آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) با کرسی پروفسوری در حال تدریس می باشند . ایرانیان ساکن ایالات متحده 6 برابر متوسط آمریکائیان مدرک دکترا دارند. از بین جمعیت افراد 25 ساله و بیشتر ایرانی مقیم آمریکا، 4.6 درصد دارای مدرک دکترا هستند که این رقم در مقایسه با دیگر اقلیتهای نژادی آسیایی، باز هم بعد از هند و تایوان در رتبه سوم قرار دارد. در حال حاضر حدود 8 هزار پزشک ایرانی در ایالات متحده به کار طبابت مشغول می باشند
مشکلات نظری
در ارتباط با جمعآوری و دستیابی به اطلاعاتی راجع به مهاجرت و حرکت پرسنل بسیار ماهر مشکلات زیادی وجود دارد. یکی از این مشکلات مسایل نظری است, زیرا هیچ تعریف یکسانی در بین کشورها و در میان محققان راجع به خصوصیات شخص بسیار ماهر ارایه نشده است. آیا یک مدیر یا تکنیسین کاملا آموزش دیده بدون مدارک دانشگاهی یا رسمی بهعنوان یک شخص بسیار ماهر در نظر گرفته میشود؟ یا آیا یک کارگر بسیار ماهر ساختمانی باید جزو گروه افراد بسیار ماهر قرار داده شود؟ بهعلاوه, چه وجه تمایزی بین مهاجرت و تبادل سنتی مهارتها وجود دارد؟ البته تلاشهایی صورت گرفته است و هنوز ادامه دارد تا تعریف شاخصی از خصوصیات شخص بسیار ماهر ارایه شود. برای نمونه راهنمای فرسکاتی 1993 سازمان همکاری و توسعه اقتصادی راجع به ارایه استاندارد پیشنهادی برای تحقیق و توسعه کاربردی و راهنمای جدیدتر کانبرا سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در ارتباط با ارزیابی منابع انسانی که به علم و تکنولوژی اختصاص یافته, یک چهارچوب آماری برای طبقه بندی, جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به متخصصان در سطح بینالمللی را ارایه دادهاند. برطبق این راهنماها, چهار روش برای طبقهبندی متخصصان وجود دارد: 1 - نوع مدرک تحصیلی, 2 - رشته فعالیت, 3 - محل استخدام و 4 - شغل. در این میان, طبقهبندیهای مبتنی بر رشته فعالیت و مدرک تحصیلی مدتهاست کاربرد داشته است, اما درحال حاضر, با تلاشهای مستمر و منظمی, دادههایی راجع به محل استخدام متخصصان براساس شغل وبخش فعالیت آنها, جمعآوری شده و با تجزیه و تحلیل مهمترین گرایشهای بازار, نیروی کار متخصصان را در یک یا چند طبقه, مثلا مدرک تحصیلی و شغل ترکیب میکنند.
حرکت و جذب و یافرار مغزها
گزارش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه باعنوان "بازارهای نیروی کار علم و تکنولوژی: حرکت و انعطافپذیری", دلالت بر این دارد که دونوع اصلی حرکت وجود دارد: حرکت خارجی و حرکت داخلی. اولین حرکت را میتوان به حرکت جغرافیایی (منطقهای, ملی و بینالمللی) و حرکت ناشی از گردش نیروی کار (یعنی ایجاد تغییراتی در شغل افراد, صرف نظر از اینکه آیا شغلها جدید یا موجود هستند) تقسیم کرد. حرکت داخلی به تغییرات شغلی (یعنی حرکت در بین طبقات شغلی) و یا حرکت درون شرکت (بهعنوان مثال, بین شعبهها و موسسات) اشاره میکند.
در مورد بازار نیروی کار برای پرسنل علم و تکنولوژی, مطرحترین انواع حرکت داخلی و خارجی درارتباط باموارد زیر میباشند:
1 - حرکت از سیستم آموزشی به بازار نیروی کار;
2- حرکت درون بخش تحقیقات دولتی (بهعنوان مثال, دانشگاهها, آزمایشگاهها, موسسات تحقیقات دولتی) و بین تحقیقات دولتی و صنعت;
3- حرکت پرسنل علم و تکنولوژی درون صنعت;
4- حرکت بینالمللی که مهاجرت دایم و موقت پرسنل علم و تکنولوژی را بررسی میکند (موضوعات فرار مغزها و جذب مغزها). این مقاله منحصرا در ارتباط با مورد آخری, یعنی حرکت بینالمللی پرسنل علم و تکنولوژی است.
محرکهای اصلی حرکت بینالمللی
انواع مختلف حرکت جغرافیایی وجود دارد: دیدارهای کوتاه مدت خارج از کشور, اقامتهای دراز مدت و اقام