زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله موسیقی محلی آذربایجان

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله موسیقی محلی آذربایجان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

در این تحقیق‌گونه سعی در بدست دادن تعریف ویژه از موسیقی نیست، تنها هدف در سیر تاریخی موسیقی در بخشی از خاک کشور عزیزمان، ایران است. موسیقی آذری که یکی از ابعاد شکل‌دهنده فرهنگ موسیقی ماست، مانند بخش‌های دیگر در دوران‌های مختلف تاریخی دچار افت و خیز بود و فراز و فرودهایی داشته است و با توجه به اینکه هر موسیقی، زبان مشترک بشری است و تاثیرگذار و تاثیرپذیر از سایر فرهنگ‌ها و اینکه توجه داشته باشیم بسیاری از سرزمین‌ها و کشورهای همجوار در روزگاران دور و نزدیک، در محدوده‌ی مرزهای ایران قرار داشته‌اند و هر یک اکنون مستقل هستند و همین دوری و نزدیکی ایجاب می‌کند برای تحقیق در مورد هر یک از ابعاد فرهنگی و اجتماعی بخشی از کشورمان، حوزه‌ای وسیع درداخل و خارج مرزهای کنونی مد نظر قرار گیرد.
ولذا تحقیق در خصوص موسیقی آذری از این قاعده مستثنی نبوده و برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب، بایستی موسیقی آذری در بین اقوام و ملل گوناگون که در پیرامون کشور ما به زبان آذری (ترکی) سخن می‌گویند، مورد تحقیق و مطالعه قرار گیرد و از تمامی منابع موجود در زمینه‌های فرهنگی و تاریخی مربوط به موسیقی و تاریخ آن برای رسیدن به هدف بهره گرفت، یا به‌طور کلی، تحقیق علمی و پایه‌ای ایجاب می‌کند که ما از کلیه‌ی ابزارها و منابع استفاده کرده و در صورت لزوم با اساتید موسیقی به صورت چهره به چهره صحبت کنیم، سازها و کارکرد آنها را بشناسیم، و تا حدودی با گوشه‌ها، زوایا، پرده‌ها و دستگاه‌ها، ردیف‌ها الحان مختلف آن بخش از موسیقی مورد مطالعه آشنا باشیم و مهمتر از همه، زبان و گویش مورد محاوره را تا حدودی درک کنیم، اما ما در نظر داریم در این تحقیق به موسیقی آذری به عنوان یک موسیقی محلی (فولکلور) نگاه کرده و از این دریچه کوچک و تنها در محدود خاک ایران آن را مورد بازنگری قرار دهیم. زیرا معتقدیم، موسیقی آذری (ترکی) در گستردگی وسیعی از جهان مثل مغولستان، ترکمنستان، ازبکستان، ترکیه و ... رواج داشته و به تبع حوزه جغرافیایی خود، تغییراتی کم و زیاد در آن بوجود آمده است، از این رو همانطور که قبلاً گفته شد، در این تحقیق سعی شده به موسیقی آذربایجان به عنوان یکی موسیقی محلی و فولکلور نگاه کنیم.
امیدواریم هنرمندان این عرصه، مخصوصاً نوازندگان و خوانندگان آذری زبان که در راه پرپیچ و خم هنر موسیقی آذری، ضربات سنگین روزگاران نامساعد را تحمل کرده‌اند و با پایداری و خلاقیت خویش و با فداکاری‌ها و تلخ‌کامی‌ها، عاشقانه در باروری و حفظ این هنر کوشیده‌اند.
بر ما خرده نگیرید و ما در ردیف خشک‌اندیشانی قرار ندهید که در طول تاریخ همواره به این قشر هنرمند تحت عنوان مظاهر شیطانی و عوامل لهو و لعب نگاه کرده و گاهاً آنان را وادار کرده‌اند که با کوله‌باری از محنت و تنهایی و دلتنگی، به خلوتگه عارفانه خویش پناه ببرند و در غبار غربت و فراموشی زمان محو گردند.
تمام کمی کاستی‌های را به حساب کمبود منابع و عدم آشنایی به این هنر بگذارید، ولاغیر.

 


موسیقی محلی (فولکلور)
همانطور که درمقدمه عنوان شد، نگاه ما به موسیقی آذربایجان، نگاهی است منطقه‌ای و محدود و برای اینکه موضوع کاملاً روشن شود که این تاکید و. اصرار ما چه حوزه‌ای را دربرخواهد گرفت، تعریفی از موسیقی محلی را بیان می‌کنیم:
لغت فولکلور از دو بخش Folk-lore به معنای ( =Folkملت و =Lore علم) تشکیل شده است و بنا به تعریف لغت‌نامه آکسفورد (Oxford) فولکلور یعنی «قصه و عادت و عقاید قدیمی و یا دسته‌ای از مردم (مردم بومی)»، اما به مرور زمان لغت فولکلور وسعت بیشتری را پیدا کرد و جنبه‌های دیگر زندگی توده‌های مردم، از جمله روانشناسی عوام، سنن مردم، موسیقی محلی و ...) دربرگرفت.
ترانه‌های محلی اولین پایه‌ی تجربی موسیقی هر قوم و کشوری بشمار می‌رود. غمها و شادی‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها، قهرمانان و شخصیت‌های برجسته مردم به این موسیقی راه می‌یابند، از این‌رو از ارزش ویژه‌ای برخوردار است، به عبارت دیگر سرمایه‌ی اصلی موسیقی یک کشور یا قوم یا منطقه را می‌توان نغمه‌های بومی و محلی آن کشور دانست. البته این بدان معنی نیست که موسیقی یک مدت نغمه‌های محلی آنست، ولی هیچگاه از آن به دور نیست، زیرا زبان روحیه یک ملت به شمار می‌رود.
در جهان ملت یا نژادی وجود ندارد که از موسیقی محلی بی‌بهره‌مند باشد، حتی دورافتاده‌ترین اقوامی که از هنر، بهره‌ی بسیار کمی برده‌اند، از ترانه‌های محلی (عامیانه) برخوردارند. انسان به همان شیوه‌ای که زبان مادری را می‌آموزد، نغمه‌های بومی و محلی را نیز فرا می‌گیرد و در برابر آن واکنش مثبت نشان می‌دهد و برعکس، در برابر نغمه‌های فرهنگ‌های بیگانه از خود واکنش چندانی نشان نمی‌دهد.
موسیقی، بیانگر و توصیف‌کننده روحیات، ذوق و احساسات هر قوم و ملتی است و از آنجائیکه موقعیت جغرافیایی، شرایط اجتماعی و آداب و رسوم هر قوم و ملت از یکدیگری متفاوت و موسیقی، مترجم تخیلات و از تراوش‌های روحی و ذهنی آنان سرچشمه می‌گیرد، از این‌رو موسیقی اقوام گوناگون از همدیگر متمایز است. همانطور که هر گروه و جمعیتی از بشر برای بیان هدف و مقصود خود به ایجاد زبان و حروف ویژه‌ای مبادرت ورزیده‌اند، که این زبان با زبان گروه دیگر متفاوت است،موسیقی هر قوم و ملتی با موسیقی دیگر اقوام متفاوت است، زیرا موسیقی هر قوم و مردمی، زاده‌ی روحیات و خلقیات و نیز نماینده خواسته‌ها و آرزوها و پدیده‌های گوناگون‌ آنها می‌باشد و این عوامل به اوضاع جغرافیایی، طرز اعتقادات و اندیشه‌ها، آداب و رسوم، دین و مذهب، نیازمندی‌های زندگانی مادی و سوابق تاریخی بستگی دارد.
روی این اصل موسیقی یک قوم، کلیه‌ی این ویژگی‌ها را دربر می‌گیرد و تحت تاثیر آن ساخته می‌شود و بطور کلی، بیانگر فرهنگ و روح یک ملت و قوم می‌باشد و گفتیم شرایط کلی لهجه‌ها و زبان هر قوم با قوم دیگر متفاوت است. پس لحن هر موسیقی بر اساس لهجه‌ی ملت‌ها و هر منطقهِ‌ی خاص، متفاوت است. در کشور ما، لهجه‌ها و زبان‌ها و گویش‌های گوناگون لری، کردی، آذری، بلوچی و ... وجود دارد که هر کدام با لطافت وزیبایی ویژه خود آشکار می‌گردد و از ویژگی‌های مخصوصی برخوردار هستند.
چون موسیقی از ذوق فطری هر قوم و مردمی سرچشمه می‌گیرد و بیان‌کننده عواطف و احساسات آنها می‌باشد، از این‌رو مایه‌های اصلی موسیقی یک کشور را در نغمه‌های محلی و فولکلور آن باید جستجو کرد.
متاسفانه امروزه بعضی از غرب‌زدگان و شیفتگان فرهنگ غربی که در که موسیقی دستی دارند، در پی احیاء و ترویج موسیقی غربی بوده «هرچند موسیقی غربی ذاتاً عیبی ندارد» ولی در بی‌توجهی و کنارزدن موسیقی محلی و بومی هستند و کسانی را که در این زمینه فعالیت می‌کنند، افرادی معرفی می‌کنند که به احیای خرافه‌ها، سنت‌های پوسیده و منجمد، کهنه‌پرستی و بازگشت به سنت‌های بومی وحشی و بدوی می‌پردازند و روحیه‌ی مبارزاتی وپیگیری آنها در برابر یورش بیگانگان را مدنظر قرار نمی‌دهند، ولی سعی و تلاش می‌کنند فرهنگ بیگانه را در قالب فرهنگی، متجدد و مترقی عرضه نمایند.
کشور ایران از غنی‌ترین گنجینه‌های هنر بومی برخوردار است و بدلائل گوناگون که خارج از بحث ماست، تحقیق مستقل و علمی بر روی موسیقی و ترانه‌های علمی آن صورت نگرفته است.
در رژیم سابق، دستگاه‌ها و سازمان‌های متولی هنر در کشور، مثل رادیو و تلویزیون و فرهنگ و هنر به دلایل سیاسی و سیستم فرهنگی حاکم بر جو جامعه، مردم و مخصوصاً جوانان را بی‌اراده در ارزش‌ها و قالب‌های فرهنگی غرب، غرق می کردند و با نمایش و اجرای نمایشات مبتذل غربی، آنها را سرگرم می‌کردند و آنها را از موسیقی محلی کشورمان دور نگاه می‌داشتند.

 


و یا در هر برهه‌ای از تاریخ، که کشور درگیر جنگ‌های داخلی و ملوک‌الطوایفی و یا جنگ با بیگانگان بود، هنر موسیقی در انزوا و بی‌توجهی قرار می‌گرفت، ولی از آنجاییکه موسیقی عنصر جدائی‌ناپذیر جامعه قومی است، نابودی آن امری محال و غیرممکن بوده و هست و همانطور که نمی‌شود زبان آنها و احساس آنها و وجودشان را تسخیر کرد و به نابودی کشاند، موسیقی‌شان را نیز از میان برد. زیرا موسیقی در تمام شئون زندگی انسان‌ها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، مثل موسیقی مذهبی، موسیقی جنگی، موسیقی غنایی، موسیقی صوفیان و دراویشی و امثالهم، موسیقی محلی، بازگوکننده تاریخ آن سرزمین است.
موسیقی کردستان با تحرک و شور و هیجان خود، بیانگر مبارزات و سختی‌ها می‌باشد که از غم و درد درونی سخن می‌گوید، موسیقی غم‌انگیز و سوزناک سیستان و بلوچستان، گویای تاریخ سرزمین ماست، موسیقی ترکی با فریادهای خود ، رنج‌ها و دردهای یک قوم را بیان می‌کند و موسیقی آذربایجان، بختیاری، شمال ایران و غیره بر اساس شیوه زندگی از ویژگی‌های خود برخوردارند.
علت سوز و گداز موسیقی بلوچ را در وضعیت جغرافیایی منطقه می‌دانند که به دلیل صاف و هموار بودن سرزمین، پیوسته مورد تهاجم اشرار، راهزنان بودند و برعکس، آن آذربایجان، به علت صعب‌العبوربودن و نداشتن دسترسی راحت دشمنان و بیگانگان و راهزنان به آنان و وجود امنیت جغرافیایی دارای موسیقی شاد و پرتحرک که با پایکوبی همراه است، بهره‌مند می‌باشد.
علاوه بر اینکه پستی و بلندی بر نوع موسیقی محلی اثر می‌گذارد، وضعیت آب و هوا، رودخانه‌ها، جنگل‌ها، آبشارها، دشت و کویر نیز در نوع موسیقی بی‌تاثیر نخواهد بود.
موسیقی محلی از جهان‌بینی ساده و بی‌پیرایه‌ای برخوردار است، به همین دلیل واقع‌گرا، زنده، صمیمی و ساده می‌باشند، نغمه‌های زیبا و دلاویزی که از دل صحرا‌نشینان سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان تا شالیکاران کرانه‌های خزر و کوه‌نشینان و دامپروران کردستان و لرستان و ماهیگیران جنوب سرمی‌زند، همه بیانگر احساسات و آرزوهای آنهاست.
فلذا هرگونه بی‌توجهی و سهل‌انگاری در تحقیق، مطالعه، حفظ و اشاعه موسیقی محلی و فولکلور نوعی خیانت به فرهنگ ملی است، زیرا در خلق موسیقی علمی و هنری از ترانه‌ها و موسیقی بومی می‌توان به عنوان درونمایه اصلی استفاده کرد و در زمینه‌ی موسیقی ملی به نوآوری‌هایی دست یافت.
موسیقی توشمال‌های کردستان، بخش‌های ترکمن‌صحرا، موسیقی مردم شمال خراسان و سیستان و بلوچستان، موسیقی مراسم «زار» مردم بندر، موسیقی دراویشی کردستان و ...و موسیقی عاشیق‌های آذربایجان دربرگیرنده‌ی هزاران دستگاه مقام ـ ملودی و ترانه است که در مراسم مختلف جشن و عروسی، مرگ و سوگواری و کار و غیره از آن استفاه می‌شود.
برای نمونه بطور خلاصه و گذری نظری به موسیقی آذربایجان خواهیم داشت وتوجه ویژه ما به عاشیق‌ها و اوزانه‌ها و اکار دوبیتی‌ها (بایاتی‌ها) خواهد بود.
بایاتی (Bayati)، دوبیتی‌های بومی ادبیات شفاهی آذربایجان هستند. بایاتی‌ها از نظر وسعت مضمون، ‌ترنم موسیقی و تحوج ذوق و احساس، در ردیف جذاب‌ترین و شورانگیزترین آثار بدیع فولکلوریک جای می‌گیرد. به خصوص وقتی با آهنگ ویژه خود و با نوایی گیرا خوانده می‌شود، عنان از کف دل می‌ربایند و سرشک بر چهره احساس می‌افشانند.
بایاتی نوعی از شعر هفت‌ هجایی چهارمصراعی است که موضوع آن را شکوه و شکایت، هجران و غم و عشق و مضامین اجتماعی تشکیل می‌دهد و از انواع شعر فولکلوریک به شار می‌آید:
خشک چوب و خشک سیم و خشک پوست
از کجا می آید این آوای دوست

 

موسیقی آذربایجان
موسیقی در این سرزمین مانند تمدن و فرهنگش اصیل و از تاریخ و دیرینگی بس درازی برخوردار است. موسیقی مردم یکی از ویژگی‌های بارز این سرزمین است که از زمان‌های بسیار دور بوجود آمده است.
اوزان‌ها (Ozan) نخستین گروه مردمی نوازندگان محلی در این سرزمین بودند که نیاکان عاشیق‌ها بودند. اوزان‌‌ها بازگوکننده درد و رنج مردم بودند که با توپوز یا تار مقدس خویش آنها را بازگو می‌کردند و تا زمانی که توپوز را بر سینه می‌فشردند، راویان مصیبت مردم به شمار می‌رفتند و از حمله خیره‌سران مصون بودند.
اوزان‌ها، ادبیات شفاهی را در میان مردم رواج می‌دادند، به عبارت دیگر، عامل گسترش این ادبیات در میان مردم به شمار می‌رفتند. آنها به منظور بازگونمودن و آشکارساختن جور و ستم حکام و اربابان ستمگر با توپوز یا ساز خود از محلی به محل دیگر نقل مکان می‌کردند و دردها و رنج‌های مردم را با صدای خویش و همراه با نوای ساز بیان و آشکار می‌کردند. اوزان‌ها و سازهایشان عزت و احترام فراوانی داشتند و از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند، چنانکه هیچ‌گاه به اوزانی که قوپوز در دست داشت، حمله‌ای از سوی دشمنان نمی‌شد، حتی ناسزا و نارویی از سوی مخالفان صورت نمی‌گرفت، مگر اینکه اوزان، قوپوز را از خود جدا کند و کنار بنهد.
عاشیق‌ها، پس از اوزان‌ها نسل‌های پسین آنها، عاشیق‌ها، نشانگر موسیقی فولکور آذربایجان گردیدند. عاشیق‌ها نیز مانند اوزان‌ها راوی فرهنگ و رسالتی ویژه بودند. آنها از هنرمندان خلقی و مردمی بشمار می‌روند که در آذربایجان وجود دارند. عاشیق‌ها در آغوش سبلان، کوه پوشیده از برف آذربایجان و دراوبه‌های (خانه‌های نمدی) عشایر شاهسون در اشعار وسروده‌های خویش بنام (بایاتی) از کوچ‌نشینی و مرارت‌های آن، از غم و دوری و کوتاهی عمر سخن می‌گویند. در این سرزمین گونه‌ای تار (تار عاشیق‌ها) و قره‌نی به عنوان ساز سمبلیک و اصیل شناخته شده است. با گذشت زمان و تاثیر موسیقی دیگر فرهنگ‌های همسایه، موسیقی آذربایجان سیر تکاملی و صعودی خود را پیمود، حتی در طول تاریخ زمانی که حکومت صفویه و حکومت‌های همانند آن بر ایران فرمانروایی می‌کردند و دوره قدرت‌نمایی آداب و رسوم خشک و منحط بود و راه‌های رشد و پیشرفت برای این موسیقی بسته شده بود، با تمام این مسائل، راه پیشرفت را طی نمود.
می‌توان گفت موسیقی آذربایجان به علت همسایگی با فرهنگ‌های غنی (جمهوری آذربایجان) و نبود دسترسی بیگانگان نسبت به موسیقی دیگر قوم‌ها، رشد و تکامل بیشتری یافته است و همواره تحت تاثیر فرهنگ پربار موسیقی جمهوری آذربایجان که آهنگسازان بزرگی چون امیدف، حاجی‌بیگ‌اف، کارگارایوف و دیگران را در خود پرورش داده است، بوده است.
البته نه تنها موسیقی آذربایجان بلکه سایر مناطق ایران، بی‌ارتباط با موسیقی ملل همجوار خود نیست و فرهنگ‌ها و موسیقی‌ها توسط مرزبندی سیاسی و جغرافیایی از هم جدا نشده‌اند، بطوریکه اشتراک فرهنگی وجود دارد. مرزبندی به تقسیمات کشوری بر اساس موقعیت جغرافیایی مربوط می‌شود. مرز در حوزه‌ی فرهنگی، هنری و به خصوص موسیقی به طوریکه موسیقی آذربایجانشرقی با موسیقی جمهوری آذربایجان پیوند خورده و ارتباط موسیقی آذربایجانغربی با موسیقی شرق ترکیه به وضوح دیده می‌شود و باز موسیقی آذربایجانغربی با موسیقی آذربایجانشرقی گره خورده است. همچنین موسیقی آذربایجانشرقی با موسیقی مرزهای داخلی پیوند می‌یابد، از طریق خلخال به تالش سپس به گیلان و در واقع این پیوندها حلقه‌های زنجیری است که بین فرهنگ‌های ملل همجوار و مرزهای داخلی ایران نسبت به هم حفظ شده و آنها را به هم مربوط می‌سازد.
کلیه آثاری که در کل منطقه آذربایجان ساخته شده است، حتماً سنفونی‌ها و اپراها از پایه‌های فولکلور آذری برخوردار بوده و از آن مایه گرفته است. در اصل موسیقی و متن، الهام‌پذیر از فولکلورهای آذربایجان و از لطافت و زیبایی ویژه‌ای بهره‌مند هستند و سازها ترکیبی از سازهای اصیل – هستند که در برخی از آنها سورنا و ساز (از آلات اصیل است که معمولاً عاشیق‌ها می‌زنند) وجود دارند.
ترانه‌های ساخته شده در آذربایجان از اصالت ویژه‌ای برخوردارند، چنانکه یا از نهادهای تاریخی بهره‌مندند، مانند (اپرای کوراوغلو) و یا سرودی از یک محل یا چشم‌انداز طبیعت می‌باشند. بهترین‌ نمونه‌ی این‌گونه موسیقی را می‌توان سمفونی (قیزقالاسی) (یکی از قلعه‌های مشهور آذربایجان) اثر گارایوف دانست و یا آهنگ‌های عشقی مانند (اپرای لیلی و مجنون) اثر ئوزیر حاجی‌اف و آثار دیگر.
در موسیقی آذربایجان، به علت مهاجرین آذربایجانی، حضور اقلیت‌های ارمنی و آکسوری و دلایل سیاسی و فرهنگی، تاسیس «هنرهای زیبا» 1324 شمسی و انجمن نیلها (مونیک تبریز) 1325 شمسی و ... اپرا و اپرت جایگاه ویژه‌ای کسب کرده‌اند. داستان‌های اپرا (لیبرتو) معمولاً از داستان‌ها و افسانه‌ها و یا واقعیت زندگی مردم آذربایجان مایه گرفته است. این سرزمین به علت ساختار اجتماعی‌اش در طول تاریخ، شخصیت‌های بزرگی را پرورش داده است و اپراهای آن از نظر موضوع عموماً قوی و کامل هستند و از آهنگسازان مردمی برخوردار بوده است.
موسیقی اصیل دراین سرزمین پیشرفت چشمگیری یافته‌است. موسیقی سنفونیک و اپراهای این سرزمین به خوبی گویای این مطلب است که بیشتر بر اساس ملودی‌های اصیل تصنیف می‌گردند و امکان گسترش موسیقی آذربایجان را در حد والایی نشان می‌دهد. بسیاری از اپراهای جمهوری آذربایجان در کشورهای گوناگون جهان به مرحله‌ی اپرا نهاده می‌شود و بسیار مورد توجه واقع می‌گردد. متاسفانه به علت بیگانه بودن اپرا با فرهنگ ما و نبود شناخت این‌گونه موسیقی در کشور ما، از امکانات ناقصی برخوردار است.
هم‌اکنون در بسیاری از روستاها و شهرهای آذربایجان، آیین نوروزخوانی متداول است و نوروزخوان‌ها با در دست داشتن عروسک (تکلم) به خواندن تصنیف‌های بهاری و نوروزی می‌پردازند. عروسک‌گردان‌ها (تکلم‌چی) پیام‌آور پیک‌های نوروزی و نوبهاری هستند که با به حرکت‌درآوردن عروسک‌ها، رسیدن بهار و آغاز سال نو را مژده می‌دهند. در اینجا یکی از ترانه‌های نوروزی «تکلم‌چی‌ها»ی آذربایجان را که به فارسی برگردانده شده است، را می‌آوریم:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بهار آمد، بهار آمد خوش آمد
عید نوروز شما مبارک
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
جفای فصل زمستان سپری شده
صفای فصل بهار رسیده
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
اگر جفای زمستان روزگار شما را دشوار ساخته
اینک برفها آب شده و زمین خلقت نو پوشیده است
مرغان خوش‌الحان بر شاخ درختان
آشیان نهاده‌اند
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
«تکلم‌چی‌ها» گاهی به مدح مولا علی (ع) پرداخته، چنانکه «تکلم‌چی‌های» اردبیل در نغمه‌های نوروزی می‌سرایند
بهار آمد بهار آمد خوش آمد
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
«تکلم‌چی‌ها» در دوره‌ی حکومت ظالم قاجار به خواندن ترانه‌های کنایه‌آمیز و طنزگونه علیه حکومت پرداختند و در قالب این ترانه‌ها به آشکار ساختن رویدادهای سیاسی و اجتماعی می‌پرداختند.

 

موغام
دستگاه‌های «موغام» نوعی موسیقی است که از احساسات پاک و عواطف ظریف و فسونگر و فرهنگ و ادب و هنر لایزال مردم آذربایجان سرچشمه می‌گیرد و یکی از باارزش‌ترین میراث فرهنگی مردم آذربایجان است.
این مردم به آن عشق می‌ورزند و مفهوم آن را آسان می‌فهمند. حتی کسانی که با علم و هنر موسیقی آشنایی ندارند، تا حدودی آن را یاد می‌گیرند و گاهی یکی از شعبات و یا تمامی موغام را با یکی از سازهای آذری می‌نوازند و یا زمزمه می‌کنند.
رینگولد قلی‌یر، آهنگساز و موسیقیدان نامی با الهام از تاثیرات موغام در خلق اپرای مشهور «شاه صنم» از این هنر به خوبی استفاده کرده است.
او می‌گوید: دستگاه‌های موغام سرگذشت تاریخی مرز و بوم است. اگر آن را بصورت علمی و دقیق و همه‌جانبه مورد مطالعه قرار دهیم، تاثیرات روحی و روانی آن بر ما آشکار می‌شود و ما را شگفت‌زده می‌کند و به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.
واژه «موغام» به صورت «ماکام» در موسیقی عرب و «ماکام» در موسیقی اوزبک و تاجیک دیده می‌شود و ریشه آن در کلمه «ماکام» عربی است که در زبان آذربایجانی به «موغام» تغیر یافته است و به مفهوم «لاد» (نوعی آهنگ موسیقی است که بر اساس یک پرده کوچک اجرا می‌شود) نیز بکار می‌رود.
البته باید بدانیم که موغام با موسیقی‌های هم‌طراز خود در ملل شرق تفاوت اساسی دارد. مثلاً با اینکه از اصطلاحات موغام و مقام در موسیقی آذربایجانی استفاده می‌شود، ولی هرکدام از اینها معنی و مفهوم جداگانه‌ای دارند.
موغام در اصل نوعی موسیقی است که به صورت ظریف و پراحساس و روح‌بخش اجرا می‌شود و تاثیرات روحی و روانی بسیار دارد. اما در اصل ستون فقرات موغام است و از یک‌سری پرده‌های کوک شده حول یک نت (به عنوان محور مقام) تشکیل یافته است و بر اساس آن پرده اجرا می‌شود.
از نوشته‌های قدیمی چنین برمی‌آید که کلمه ماکام را از سازهای سیمی و خصوصاً «عود» گرفته‌اند و آن به یکی از پرده‌هایی اطلاق می‌شود که در بازوی ساز «عود» وجود دارد وملودی را بر اساس آن پرده کوک و اجرا می‌کنند.
در موغام آذربایجان از اصطلاحات زیر استفاده می‌کنند:
مثلاً: «چهارگاه پرده‌سی» یعنی: «پرده چهارگاه» و یا «راست پرده‌سی» یعنی: «پرده راست» و یا «سه‌گاه زابل پرده‌سی» یعنی: «پرده‌ی سه‌گانه زابل» و ...
در عصر حاضر نیز چنین اصطلاحاتی رایج و مرسوم است. مثلاً «راست پرده‌سی» یعنی اولین پرده «موغام راست»، «شور پرده‌سی» و یا «شوشته‌ پرده‌سی» و ... .
آن پرده‌است که در ردیف پرده‌های بازوی ساز سیمی قرار دارد و به نام پرده پایه و استناد و «مایه» آن «موغام» بکار می‌رود. بدین ترتیب «موغام» در هنر موسیقی آذربایجان دارای سه مفهوم اساسی زیر است:
1. نوعی موسیقی علمی و پراحساس که از قسمت‌های مختلف تشکیل شده است.
2. هر «موغام» مانند «مقام» دارای سیستم «لاد» خاص خود است.
3. به مفهوم «پرده»ای است که منسوب به «مایه»ای می‌باشد.
با توجه به مفاهیم مختلف، این‌چنین احساس می‌شود که این روند طی قرون متمادی به تکامل رسیده، اما از کیفیت آن کاسته نشده است.
موغام‌های 12 گانه کلاسیک میراث جاودانه موسیقی مدون مشرق زمین است.

 

آواز در موغام
در سیتسم 12 گانه موغام، 6 آواز وجود دارد. از جمله: «شهناز»، «مایه»، «سلمک»، «نوروز»، گردانیه» و «گواشت». از این تعداد «شهناز»، در موغامات آذربایجان بصورت یک «موغام کوچک» درآمده، اجرا می‌شود و «مایه» نیز در تمام دستگاه‌هاس «موغام» اولین شعبه است. «نوروز» در موغام «راست» با نام «نوروز ـ رونده» در جایگاه «حسینی» و «حجاز» در موغامات آذربایجان اهمیت «شعبه» را دارند.
در کتاب «ماکام» اثر: ای. رجب‌اف مشاهده می‌شود که از مجموعه 24 شعبه، نام پرده «دوگاه»، «سه‌گاه»، «چهارگاه»، «ماهور»، «همایون» و «زابل» در موسیقی آذربایجانی به عنوان «دستگاه‌های موغام» تکامل یافته است.
اما «پنجگاه»، «عشیران»، «نوروز عرب»، «نوروز ـ بایاتی»، «حصار»، «غزال»، «اصفهانک»، «مبرقه» و «بسته‌نگار» در 12 موغام کلاسیک و موغامات آذربایجان جایگاه «شعبه» را دارند.
در نتیجه:‌ از مجموعه 24 «شعبه»، 6 شعبه در موسیقی آذربایجان به دستگاه موغام مستقل تبدیل شده و 9 شعبه در موغامات مختلف وارد شده‌اند.
اکنون از نظر «لاد» 12 موغام کهنه مشرق زمین را با «لاد»های موغامات آذربایجان مقایسه می‌کنیم.
«عشاق» قدیمی‌ترین «لاد» و پرده «لاد» آن مطابق پرده لاد «راست» است.
در موغامات آذربایجانی تمامی تصنیف‌ها و رنگ‌هایی که در دستگاه «راست» و هم‌خانواده آن یعنی موغام‌های «ماهور هندی»، «اورتا ‌ـ ماهور»، «بایات قاجار» و همچنین (موغام‌های کوچک هم‌خانواده یعنی قاجار و یا موغام ضربتی) هم‌خانوده یعنی «حیراتی» بر اساس این «لاد» ساخته‌ شده‌اند.
لاد دستگاه «نوا» همان لاد موغام «نور» در موغامات آذربایجان است و بدین‌ترتیب لاد دستگاه «نور» در موغامات آذری اساس لاد موغامات کوچکی از قبیل «بایات کورد» «دشتی» و لاد موغامات چیزی مانند «شماع شمس» و «مانی» را تشکیل می‌دهد.

 

تاثیرات روحی و روانی موغام
شاعر خوش‌ذوق و دانشمند معاصر، بختیار وهاب‌زاده در مورد نیروی سحرانگیر موسیقی می‌گوید:
دفن ائدین سیز منی «زایل سه‌گاه» ین مایه سینه
دیئدم بلکه منی بیرگون اویاندیدی موغام
البته شاعر اغراق در گفته خویش را می‌پذیرد و می‌گوید: من به این نکته زیبا اعتقاد کامل دارد، اگر کسی آن را باور نمی‌کند، اصراری نمی‌کند، اصراری نیست، هر کسی کار خودش بار خودش.
یادآوری می‌کنم اخیراً دانشمندان در مورد اثرات انسان ساز و نیروی شفابخش موسیقی به نتایج شگفت‌انگیزی دست یافته‌اند، بطوریکه اطباء در مورد معالجه اشخاص معلول و بیماری‌های وخیم و تسکین درد از موسیقی اصیل بهره می‌گیرند.
همینطور با اهتمام ع.حاجی‌بیگ‌اف و تلاش موسیقیدانان قرن حاضر همه‌ی موغامات آذربایجان نت موسیقی شده است.
بر اساس پیشرفت و تکامل قدرت، درک انسان تغییراتی نیز در زمان‌بندی اجرای موغام بوجود آمده، مثلاً: اجرای هر دستگاهی در قدیم بین 3-2 ساعت وقت لازم داشت، اما این مدت تدریجاً به 20-15 دقیقه کاهش یافته است. بدین‌ترتیب ایفاگران موسیقی موغام معاصر حتی شکل زمان اجرای صدسال پیش را هم قبول نمی‌کنند. جهت تشخیص تغییراتی که طی 50-40 سال اخیر در دستگاه‌های موغام پدید آمده، می‌توان مقایسه‌ای بین موغامات ضبط شده بر روی صفحات سنگی و موغامات کنونی به عمل آورد.
عده‌ای بر این عقیده‌اند که موغامات در انسان نوعی اندوه و ملال ایجاد می‌کند. صمد رغون، شاعر بزرگ آذربایجان در سمیناری تحت عنوان «موغام و خالق ماهنی‌لاری» طی نطقی گفت:
«من صراحتاً اعتراف می‌کنم که موغامات هرگز انسان را آزرده و غمگین نمی‌سازد. البته دلیلی ندارد که در موقع استماع موغام «راست» گریه کرده و یا غمگین شویم، اگر موغامات چنین تاثیراتی داشتند، مردم در اثر بدبینی از موسیقی روگردان می‌شدند یا از اجتماع گریزان شده و از روند ترقی و تکامل فاصله گرفته و به غارها پناه می‌برند.
هیچ آهنگی بدون کلام و شعر و بدون معنا، مضمون موسیقی محسوب نمی‌شود، همچنانکه هرچرخی و هر وسیله گردانی نیازمند محوری است.
وزن شعر در خلق آثار موسیقی و موغام و وزن آنها تاثیرات اساسی داشته است. اگر شعر زیبا نبود و ملودی‌های زیبا و افسانه‌ای موغومات نیز خلق نمی‌شدند.
انتخاب شعر توسط خواننده از عوامل مهم و تعیین‌کننده است. غزل از ده قرن پیش اساس متن موغام را تشکیل می‌داده است. البته اساس متن دستگاه‌های موغام‌های کم‌حجم تنها به غزل محدود نمی‌شود، بلکه در تصنیف‌هایی که از ترکیب این نوع موغام به عمل آمده، علاوه بر غزل‌ها از بایاتی، دوبیتی و اشعار شاعرانه نیز استفاده می‌شود.
در بعضی از موغامات «ضربی» از دوبیتی‌ها و بایاتی‌هایی که توسط خلق سروده، گنجانده می‌شود و قائدتاً این قبیل اشعاد اساس متن ـ «شکسته» و نظایر آن و همچنین اساس متن ـ موغامات «ضربی» از جمله «اوشاری» و »«آذربایجان» را تشکیل می‌دهند.
یادآوری می‌شود که در ادوار مختلف از متن منظوم چون غزل، مخمس، قوشما و بایاتی در انواع موغام استفاده کرده‌اند و البته برای انتخاب اشعار آهنگ‌های هر موغام باید به نوع آن و تاثیرات روحی و روانی‌اش نیز توجه خاصی مبذول داشت.
در خلق اپراهای درام معمولاً از «بایات‌ کورد» استفاده می‌کند تا مانند ناله‌های جگرسوز و دردل‌ها موثر افتد.
ع.حاجی‌بیگ‌اف در اپرای لیلی و مجنون، هنگان مرگ مجنون و نیز ج.جبارلی در پیس «سولفون چیچک‌لر» هنگام نشان‌دادن بیچارگی و فلاکت «سارا» و نابودی از آهنگهای سوزناک «بایات کورد» استفاده کرده‌اند.
آوازخوان نباید غزلی را که در دستگاه «راست» خوانده می‌شود، در دستگاه «سه‌گاه» بخواند. زیرا که مضمون «راست» با مضمون «سه‌گاه» یکی نیست و تفاوت‌های اساسی دارند. همچنین شعبات هر دو موغام نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
خوانندگان موغام، برای هر دستگاهی شعر و غزلی باید انتخاب نمایند که مفهوم آن بتواند فکر و مضمون موسیقی و ویژگی آن موغام را بطور کامل بیان کند و مصراع‌ها در جملات مضمون موسیقی و در آوازها تجسم عینی خود را پیدا کند. یکی از اساتید مشهور و نامی موغام به نام میرزا مختار محمداف در مورد انتخاب غزل نظریه‌ای جامع ارائه کرده است. او خواننده آواز را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید:
«تو باید بدانی برای آشکارشدن تاثیرات موغامی که می‌خوانی انتخاب شعر و غزل اهمیت بسیاری دارد. لیکن تلفظ کلمات غزل و رعایت وزن آن برای سهولت درک مفاهیم اشعار نیز خیلی مهم است. کسی که موارد بالا را رعایت نمی‌کند و یا اشعار را تحریف می‌کند، دشمن اصلی شعر و موسیقی است.

 

 

 


دستگاه
ع.حاجی‌بیگ‌اف طی مقالاتی تحت عنوان «نظریه‌ی به حیات موسیقی آذربایجان» که به صورت مباحثه در روزنامه‌ی معارف و مدنیت چاپ باکو انتشار می‌یافت، مفهوم دستگاه را چنین بررسی می‌کند: «به نظر من معنا و مفهوم دستگاه در اصل همان بنااست.»
ما در بررسی دستگاه‌های موغام از لحاظ خصوصیات ساختمانی وموسیقی به سه قسمت اساسی برخورد می‌کنیم که هر کدام به مثابه پایه اهمیت خاصی دارند و این تقسیمات «لاد» » مقام در همه‌ی دستگاه‌ها مشابه هستند.
از این سه جزء «درآمد» و «برداشت» به عنوان مقدمه «و مایه» نیز شعبه‌ای است که دستگاه بر اساس آن تصنیف می‌شود و نقش پایه و اساس را در دستگاه به عهده دارد.
«درآمد» و «برداشت» هر دو مقدمه را تشکیل می‌دهند، اما از نظر پایه و اسلوب متفاوت هستند.
اصولاً چون «درآمد» نوعی «رنگ» است، بنابراین ابتدا به بررسی «رنگ» و انواع آن می‌پردازیم.

 

رنگ‌ها
«رنگ» معمولاً به دنبال شعبه‌ای معین اجرا می‌شود و اکثراً به نام آن شعبه خوانده می‌شود. مثلاً در دستگاه «راست» اگر بعد از شعبه «ولایتی»، «رنگ» اجرا شود به نام «رنگ ولایتی» و اگر در دستگاه «چهارگاه» بعد از شعبه‌ی «بسته‌نگار» اجرا شود، به نام «رنگ بسته‌نگار» خوانده می‌شود.
در نتیجه «رنگ»ها بلافاصله بعد از شعبه‌ای که منسوب به آن هستند، اجرا شده و تمامی خواص ملودیک آن شعبه را دارا هستند و معمولاً شعبه‌های قانونمند یک دستگاه با «رنگ»ها به هم مربوط می‌شوند و در عین حال برای ایجاد تضاد بین شعبه‌ها نیز می‌توان رنگ‌ها را بکار برد.
«رنگ»ها معمولاً سه نوع هستند: رقص‌واری، مارش‌واری و لیریک (عاشقانه) و اکثر «رنگ»ها از نوع اول هستند.

 


دستگاه‌های موغام آذربایجان
دستگاه‌های موغام آذربایجان عبارتند از: «راست»، «شور»، «سه‌گاه»، «چهارگاه»، «بایات شیراز»،‌ «شوشتر»، «همایون»، «ماهور هندی»، «بایات قاجار»، «اورتاماهور»، «میرزا حسین سه‌گاهی»، «زابل سه‌گاه» و «خارج سه‌گاه». تمامی این دستگاه‌های موغام بر اساس هفت «لاد» ساخته شده‌اند.
طبیعتاً در طول مدت اجرای رنگ خوانده به استراحت می‌پردازد و خود را برای اجرای شعبات موغام آماده می‌کند.

 


درآمد
در ابتدای دستگاه‌های موغام اجرا می‌شود و نوع دوم از انواع نمونه‌های «رنگ» است و مانند «رنگ»ها پایه و اساس مبتنی بر متروریتم (ریتم مبتنی بر مقیاس) دارد.
ابتدا مقدمه اجرا می‌شود. سپس رکیستر وسط (منطقه صوتی میانی) آنگاه رکیستر نسبتاً بالا (منطقه صوتی نسبتاً بالا) و زونای کل مینا سیا (منطقه قبل از اوج) و بعد قسمت کل میناسیا (منطقه اوج) سپس رکیستر بالا (منطقه صوتی تشکیل دهنده‌ی اوج و در نهایت برگشتن به رکیستر اول (برگشتن به منطقه صوتی اول) از خصوصیات مهم درآمده است.
باید اضافه کنیم که تمامی این قسمت‌های اینسترومنتال در اصل فقط خاص درآمد نیست، بلکه اصولاً فرم و بافت دستگاه را نیز تعیین می‌کند.
با اجرای درآمد وضعیت موسیقی «موغام» نشان داده شده و پایه‌ی «لاد» دستگاه نیز نهاده می‌شود. پس می‌توان گفت که درآمد سنگ پایه هر دستگاه موغام است.
باک‌خان‌اوف در رابطه با درآمد می‌گوید:
الف: شاخص نوع موغامی است که اجرا خواهد شد.
ب: برای ورود به دستگاه موغام نقش مقدمه را ایفا می‌کند.
ج: زمینه را برای اجرای صحیح موغام آماده می‌سازد.
د: مشق و تمرین و یادآوری موغام برای نوازندگان است.
مثلاً انواع درآمدهایی که در دستگاه راست اجرا می‌شوند، به نام «درآمدهای راست» و درآمدهایی که در دستگاه‌های شور اجر می‌شوند «درآمدهای شور» نامیده می‌شوند.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله45    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موسیقی محلی آذربایجان

تحقیق در مورد موسیقی ایلیاد و ادیسه هومر یونان باستان

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد موسیقی ایلیاد و ادیسه هومر یونان باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد موسیقی ایلیاد و ادیسه هومر یونان باستان


تحقیق در مورد موسیقی ایلیاد و ادیسه هومر یونان باستان

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

موسیقی ایلیاد و ادیسه هومریونان باستان

ملودی همسان توسط سازهای گوناگون به‌طور هم‌زمان) بوده است0

بیوگرافی جیمز جویس همراه سه داستان کوتاه از مجموعه دوبلینی‌ها

ایلیاد و ادیسه هومر در (ویرژیل)

ایلیاد وادیسه هومر درCerberus

نظریات هومر در مورد محصولات نهایی درخت زیتون 

     همهء داستانها این هردو درونمایه را درخود یکجا دارند



       یونانیان باستان موسیقی را به اندازه ریاضیات و نجوم، ضروری می‌دانستند.

 

 فیثاغورث  (500 ق.م)  نسبتهای  فرکانسی را که ما امروزه در موسیقی ، به  آنها

 

فواصل می‌گوییم،کشف کرد0 مثلاً دونتی که فرکانسهای آنها براساس ضریب 2 به

 

 1 هستند ، یک اکتاو ، 3 به 2 یک پنجم ، 4 به 3 یک چهارم و 9 به 8 یک  ماژور را

 

ایجاد می ‌کنند . موسیقی دانها  و فلاسفه  یونانی  از یک ساز تک ‌سیمی که به‌ عنوان

 

مونوکورد 17 شناخته می ‌شد ،  برای تولید  فواصل  گوناگون استفاده  می‌ کردند0  

 

فلاسفه فیثاغورثی اعتقاد داشتند که این  ضرائب بر حرکات اجرام  سماوی و سایر

 

عناصر مربوط  به کهکشان هم حکم می ‌رانند 0 از این‌رو موسیقی در یونان ، جنبه

 

هنری و روشنفکرانه بسیار بالایی پیدا کرد وهم‌ طراز با ریاضیات ، اخلاق و نجوم

 

مطرح  شد 0 رساله  بطلمیوس  با عنوان  هارمونی ، مهم‌ ترین  مأخذ  در موسیقی

 

باستانی یونان است0 تفسیررساله‌های موسیقی یونان باستان ، نت‌نگاری ریتمیک را

 

نشان می ‌دهد ، ولی درمورد بیان و تفسیر گامها ، اختلاف نظرهای بی‌ شماری در

 

این آرا وجود دارد 0یونانیها  ازنظامی آهنگین که احتمالاً به مقیاسهای امروزی  ما

 

شباهت داشتند ، استفاده می‌کردند0

 

     نت ‌نگاری دقیق موسیقایی به شکل  امروزی ، در یونان باستان وجود نداشت0

 

 یونانیان  باستان  با استفاده  از الفبای  یونانی ، نوعی  خط  فاصله‌های  ملودیک  و

 

 

تقسیمات ریتمیک را ابداع  کرده  بودند 0 درحدود 15 نمونه  از نت ‌نگاری   یونان

 

باستان ، امروزه موجود هست0  پژوهشگران  سعی  کرده‌اند  با گردآوری  تمامی

 

اطلاعات موجود  در منابع ادبی  آن  دوران  درباره  نظامهای ریتمیک  و تونال  و

 

استفاده از آنها درساختمان نخستین سازهای یونانی ، اجزای این قطعات موسیقی را

 

تشخیص بدهند 0در نتیجه ، حدسهای ثاقبی  درباره  نغمات موسیقی یونان باستان ،

 

توسط  آنها  مطرح  شده‌اند0  بسیاری از  پژوهشگران معتقد ند که  موسیقی  یونان

 

باستان مونوفونیک  (فقط ملودی)  یا  هتروفونیک18 ( نواختن  گونه‌های مختلف  یک

 

0


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد موسیقی ایلیاد و ادیسه هومر یونان باستان

دانلود مقاله موسیقی سنتی نام آور ترین چهره های ایرانی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله موسیقی سنتی نام آور ترین چهره های ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


آقا میرزاعبدالله
آقا علی اکبر فراهانی یکی از نوازندگان بی رقیب دوران قاجار بود که مشهور است " تار " را بسیار نیکو می نواخت و نغمات زیبا و دلپذیری ساخت که عارف در دیوان خود از آن یاد کرده ولی متاسفانه آهنگی در دسترس نیست که از آن بهره گرفته شود ، آقا علی اکبر زیاد عمر نکرد و جوان بود که دارفانی را وداع گفت شادروان علی اکبر فراهانی از خود سه پسر به جای گذارد به نامهای : میرزا حسن که تحت تعلیمات پدرش نواختن تار و سه تار را به خوبی آموخت و با مهارت می نواخت فرزندان دیگر آقا علی اکبر ، آقا میرزا عبدالله و آقا حسینقلی بودند که مورد بحث در اینجا آقا میرزا عبدالله می باشد . وی که در حدود 1222 شمسی متولد شده بود ؛ اصول اولیه موسیقی را نزد برادر بزرگ خود میرزا حسن فرا می گیرد و سپس از مکتب ناپدریش آقا غلامحسین که گفته اند مردی حسود و خسیس بود ، با رنج و سختی فراوان بهره می گیرد . آقا میرزا عبدالله ، همانطور که در پیشگفتار آمد ، دستگاههای موسیقی ملی ایران را مورد تجدید نظر قرار داد و با ادغام بعضی از آنها در هم ، هفت دستگاه مفصل و مستقل را پدید آورد و در اختیار همگان قرار داد و شاگردان بزرگی تربیت کرد که علاوه بر فرزندانش ، باید از سید حسن خلیفه ، میرزا مهدی خان صلحی و مهدیقلی هدایت ، میرزا نصیر فرصت شیرازی ، اسماعیل قهرمانی ، سید لیمحمد خان مستوفی و سید مهدی دبیری ، حسین خان هنگ آفرین ، حاج آقا محمد مجرد ایرانی و ابوالحسن صبا نام برد . بعدها توسط همین شاگردان مثل : میرزا نصیر فرصت شیرازی ، مهدیقلی هدایت ردیف های استاد نت نویسی شد که مدت هفت سال طول کشید .
نوازندگان کمانچه

 

کامران داروغه
به سال 1321 در تهران متولد شد و از سن دوازده سالگی بنا به تشویق و توصیه پدر موسیقی آغاز نمود و در هنرستان عالی موسیقی ثبت نام کرد . او در طی یک سالی که در این مدرسه تحصیل می کرد ، چون در آن جا موسیقی کلاسیک تدریس می شد ، چندان موفقیتی به دست نمی آورد و مردود می گردد و بدون این که به استعداد نهان فرزند اعتقاد و توجه زیادی داشت به وسیله یکی از دوستانش علیمحمد خادم میثاق به هنرستان موسیقی ملی ایران راهنمایی و با سفارش او در این هنرستان ثبت نام می کند .
رئیس هنرستان شادروان روح الله خالقی از وی شخصا می گیرد که اگر نتواند در مدت یک سال موفقیتی کسب کند وی را از هنرستان اخراج نماید . عشق و علاقه و استعداد و پشتکار او به زودی موجب می شود که در هنرستان پذیرفته شود . ناگفته نماند که داروغه در هنرستان موسیقی ملی در آغاز کار زیر نظر استاد حسینعلی ملاح به فراگیری ویولون می پردازد و چنانچه خود وی از زحمات و کوشش فراوانی که استاد ملاح برای آموزش او متحمل شده یاد می کند و همواره خود را مدیون مراقبت ها و توجه آن استاد ارجمند می داند .
روزی اعلانی از طرف مسئولین هنرستان شده بود که کلاس هایی جهت دوره عالی هنرستان دایر خواهد شد و در نتیجه جهت ثبت نام شاگرد می پذیرفتند در آن ایام یکی از شاگردانی که جهت فراگیری دوره عالی آمده بودند ، اسدالله ملک نوازنده معروف بود که در یکی از اتاق های هنرستان مشغول نواختن کمانچه بود که داروغه را بی اختیار مفتون خود می کند و وی بلافاصله از اسدالله ملک خواهش می کند که نواختن این ساز را به وی تعلیم دهد و مدت سه ماهی نزد ملک تعلیم می گیرد و از آن تاریخ کامران داروغه به نواختن کمانچه روی می آورد .
داروغه پس از فارغ التحصیل شدن از هنرستان به مدت دو سال به خدمت مقدس سربازی می رود و پس از پایان خدمت سربازی وارد دانشکده هنرهای زیبا که رشته موسیقی هم جزو آن بود می شود . این دانشکده که با همت استادانی مثل : دکتر نور علی خان برومند و دکتر داریوش صفوت دایر گردیده بود موسیقی ایرانی را در خدمت استاد برومند به مدت پنج سال فرا می گیرد و از دانشکده فارغ التحصیل می شود . کامران داروغه ، از سال 1345 به رادیو راه می یابد سپس به برنامه " گلها "توسط آقای ملاح راه یافت و در رادیو به نوازندگی ویولون و کمانچه می پردازد و پس از تاسیس تلویزیون ملی ایران به نوازندگی کمانچه به سرپرستی مرحوم مرتضی حنانه به عنوان موسیقی اصیل ایرانی مشغول می گردد و از سال 1355 به تکنوازی کمانچه می پردازد و حدود چهل تکنوازی انجام می دهد که در آرشیو رادیو موجود و از بهترین های تکنوازی این ساز می باشد .
وی همیشه سعی داشت که این ساز را بین جوان ها رواج دهد و تغییراتی از لحاظ تکنیک برای کمانچه به وجود آورد که امید دارد با کمک شاگردانش ، کمانچه را که یک ساز ملی و سنتی ایرانی است و از جهت تکنیک و وسعت صدا و واخوان های آوازی خیلی غنی و پربار است رواج و احیاء کند و معتقد است اگر کسی بخواهد ، پرباری و غنی بودن این ساز را بر مبنای واقعی آن درک کند بایستی حتما سفری به باکو داشته باشد تا به بیند آقای هابیل علی اف استاد کمانچه جهان چه کار می کند و چه می گویددرباره ساز کمانچه داروغه می گوید:"اگر کسی تکنیک این ساز را به دست آورد،کارهایی می شود روی آن پیاده کرد که در ویولون امکان پذیر نیست.به هر حال حق کمانچه هنوز ادا نشده و باید آن هایی که در موسیقی ادعایی دارند بیایند و این کارها را انجام دهند و مشوق جوانان باشند که این ساز ملی و سنتی جای والای خود را از دست ندهد و ما هر وقت که به خارج جهت شناساندن موسیقی اصیل و سنتی ایران مسافرت هایی داشتیم وقتی هنرمندان ما ویولون می زدند برای آن ها زیاد جالب نبود ولی هنگام گوش دادن به نوای کمانچه سراپا گوش می شدند و نوازنده را بسیار تشویق می کردند".
کامران داروغه ،کنسرت های فراوانی به نفع مؤسسات خیریه و فرهنگی نظیر:هلال احمر(شیر و خورشید)،انجمن نابینایان ، بیمارستان های مسلولین و دانشجویان بی بضاعت ترتیب داد و برای شناساندن موسیقی سنتی و ملی ایران ، مسافرت هایی از طرف رادیو تلویزیون به کشورهای: ترکیه، آلمان ، فرانسه، ایتالیا ، افغانستان ، ژاپن، پاکستان، هندوستان، شوروی و درآمریکا رفتند..../

 

 

 

نوازندگان تنبک

 

محمد اسماعیلی
محمد علی اسماعیلی به سال 1313 شهریور ماه در تهران متولد شد و از اوان کودکی علاقه شدیدی به نواختن تمبک داشت و هر جا که سینی و پیت و ناودان و غیره ... به دستش می رسید شروع به نواختن می کرد .
مرتضی و مصطفی گرگین زاده ، دایی های وی که هر دو اهل موسیقی بودند مشوق وی در نواختن ضرب بودند و پس از تحصیلات عمومی خواهر زاده خود ، وی را در سال 1330 به حسین تهرانی ، استاد تمبک نواز معرفی می نمایند و در هنرستان موسیقی ملی زیر نظر حسین تهرانی به فرا گرفتن فن نواختن ضرب مشغول می شود و در تاریخ 1337 توسط استاد به وزارت فرهنگ و هنر وقت معرفی و رد ارکسترهای موسیقی ملی و گروه تمبک شروع به همکاری می نماید و بعد از 5 سال برای اجرای برنامه های موسیقی ملی و هر چه بیشتر شناساندن آن به کشورهای : آفریقایی ، آسیایی ، اروپایی و آمریکایی مسافرت کرد و برنامه های اجرا نموده ، از سال 1343 در هنرستان موسیقی ملی ایران مشغول تدریس تمبک شد و از آن تاریخ به بعد شاگردان بسیار تعلیم داد که در مراکز رسمی هنری کشور مشغول فعالیت می باشند .
در سال 1345 سرپرستی گروه تمبک وزارت فرهنگ و هنر آن زمان را عهده دار شد که برای این گروه ، حدود پانزده قطعه فانتزی روی ریتم های ایرانی تنظیم کرد و در کشورهای خارج و تالار رودکی سابق اجرا شد ، موسیقی قطعه یی به نام " رونما "نوشته خانم سرلک سرپرست موسیقی ملی تالار رودکی سابق که روی یکی از داستانهای اصیل ایرانی نوشته شده بود ، به وسیله اسماعیلی تنظیم و توسط گروه تنبک وزارت فرهنگ و هنر سابق در تالار رودکی سابق اجرا گردید که با استقبال فراوان مردم روبرو شد و همین امر موجب شد که بیش از دویست بار اجرا گردد. از ساخته های دیگر او قطعه یی است که به یاد استادش حسین تهرانی ، برای ارکستر سازهای ایرانی و گروه تنبک ساخته است که ملودی آن از استاد فرامرز پایور بوده و با ارکستر پایور و گروه تنبک در شبی که به یاد استاد حسین تهرانی در تالار رودکی سابق برپا گردیده بود اجرا شد.
محمد علی اسماعیلی مشغول تدوین جلد دوم کتاب "تنبک و تدریس آن"می باشد . وی بیشتر اوقات خود را با استاد فرامرز پایور می گذراند.

 

نوازندگان نی

 

حسن ناهید
حسن ناهید یکی دیگر از ? نی نوازان ? خوب و با ارزشی است که به سال 1322 در شهر کویری کرمان متولد شد و از سن 10 سالگی به موسیقی علاقمند گردید و با تهیه یک فلوت به نواختن این ساز بادی مراحل اول موسیقی را نزد خود شروع کرد .
حسن ناهید ، پس از چندی که صدای ? نی ? استاد حسن کسایی را از رادیو شنید به اصفهان نزد ایشان رفت و از محضر وی استفاده های بسیار برد سپس به شیراز می رود و در این شهر که مشغول تحصیل نیز می شود تا سال پنجم متوسطه بدون نت نزد خود تمرین می کند و پس از چندی در اردوی رامسر در مسابقه یی که بین دانش آموزان سراسر کشور برگزار شده بود ، آقای محمد میر نقیبی ، هنرمند شایسته ? گلها ? وی را برنده اول مسابقه اعلام می دارد و آینده نیز نشان داد که انتخابی شایسته و به جا از طرف ایشان بوده است .
پس از چندی حسن ناهید ، به فرهنگ و هنر دعوت می شود و در ارکستر های متعدد این اداره ، همکاری خود را آغاز می نماید ، در همین دوران مدت ها جهت تعلیم ? نت ? نزد آقای حسین دهلوی به فراگیری می پردازد و به عنوان هنر آموز ? نی ? هنرستان عالی موسیقی ملی مشغول تدریس می گردد.
مهدی مفتاح که برای تشکیل ارکستری بنام درویش در رادیو دعوت شد از ایشان هم برای همکاری با این ارکستر دعوت می نماید ، سپس برای شرکت در ارکستر رودکی که از آقایان : ابراهیم منصوری ، حبیب الله بدیعی ، علی تجویدی ، احمد عبادی ، ورزنده ، اصغر بهاری و فرهاد فخرالدینی تشکیل شده بود دعوت می شود و با این ارکستر همکاری می نماید . در سال 1341 توسط استاد حسین قوامی به برنامه ? گلها ? دعوت می شود و همکاری خود را در این برنامه آغاز نموده و در فرهنگ و هنر نیز با ارکستر استاد فرامرز پایور شرکت می نماید که بیست سال این همکاری ادامه می یابد و از پایور نیز کسب فیض می نماید به طوری که خودش می گوید : ? تحت تاثیر نوازندگی آقای پایور هستم و به نوازندگی آقای مهندس همایون خرم نیز عشق می ورزم ? حسن ناهید در ارکستری که با همکاری آقایان : اسدالله ملک ، منوچهر جهانبگلو ، فرهنگ شریف ، محمودی خوانساری و عده یی دیگر برنامه یی به نام ? نوایی از موسیقی ملی ? ترتیب یافته بود شرکت داشت و سلیست بسیاری از این برنامه ها بود .
حسن ناهید انسانی دوست داشتنی ، هنرمند و صمیمی می باشد ولی افسوس که سعادت نصیب بنده نشد در مدت چند سالی که از عمرم برای نوشتن این کتاب صرف کردم ، بتوانم از محضرش کسب فیض زیادی ببرم . زیرا نگارنده برای تهیه ? بیوگرافی و عکس ? ایشان دوباره از تهران به شیراز محل اقامت ایشان مسافرت کردم و بارها به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی مراجعه نمودم تا توانستم شرح مختصری از وی بنویسم ولی عاقبت عکس از ایشان به دست نیاوردم تا این که یکی از دوستان عکس ایشان را در اختیارم نهاد و مرا از این مشکل رهانید .
حسن ناهید برای شناساندن موسیقی سنتی و اصیل ایران ، مسافرت هایی همراه با خوانندگان به نامی مثل آقایان : حسین قوامی ، محمد رضا شجریان ، محمود محمودی خوانساری و عبدالوهاب شهیدی به کشورهای : ترکیه ، بلغارستان ، یوگسلاوی ، ایتالیا ، فرانسه ، بلژیک ، هلند ، آلمان ، اتریش نموده است و در برنامه هایی تحت عنوان کنسرت سازهای ملی ایران شرکت کرده است .
امین الله رشیدی : خواننده
امین الله رشیدی در طلوع یکی از روزهای اردیبهشت ماه 1304 شمسی در روستای زیبا و مصفای راوند کاشان از پدری کشاورز و مادر شاعرزاده و شاعر منش (دختر ادیب بیضائی کاشانی)متولد شد.در چهار ماهگی او را به کاشان آوردند و تحصیلات ابتدائی و متو سطه را در آنجا به پایان رساند و بلافاصله پس از پایان تحصیل در یکی از دفاتر اسناد رسمی کاشان مشغول کار شد.او در ضمن تحصیل ، نقاشی قالی ایرانی را نزد استادان آن زمان، آقایان:محمد دبیر الصنایع و حسن نقشپور اراکی فرا گرفت و در زمانی کوتاه تا مرحله ی طراحی و ابتکار پیش رفت و در حین نقاشی نیز با مقدمات نوازندگی تار نزد نقشپور نامبرده کتار را در نهایت شیرینی می نواخت ،آشنا شد و در سال 1325 به تهران نقل مکان یافت.
رشیدی با موسیقی به اصطلا ح کلا سیک (ردیف آواز ایرانی )از راه شنیدن صفحات قدیم گرامافون و خوانندگان دهه 1320 رادیو ایران آشنا گردید و در اوائل ورود به تهران چند گاهی در کلاس های شبانه هنرستان موسیقی (تالار وحدت کنونی )اصول نت خوانی را نزد آقای موسی معروفی و یکی دو ماه نیز در کلاس موسیقی مسعود معارفی و تئوری آواز را نزد دکتر مهدی فروغ در هنرستان نامبرده آموخت و با یادگیری نت،تار را رها کرد و از آن پس نت آهنگ هایی را که می ساخت بدون استفاده از ساز بروی کاغذ می آ ورد.
در سال 1328 رشیدی از طریق استاد گرانقدر موسی معروفی به آقای علیمحمد میثاق ،رهبر یکی از ارکسترهای رادیو ایران معرفی شد و از همان سال به عنوان خواننده وآهنگساز فعالیت خود را در رادیو آغاز نمودو اولین بار ترانه (رنج جدایی)از ساخته های زنده یاد موسی معروفی را در مایه افشاری با ارکسترنامبرده در رادیو اجرا کرد و همزمان،مدتی نیز در برنامه های موسیقی ارتش (که شب های جمعه ساعت هفت و نیم بعد از ظهر از رادیو ایران پخش می شد) در ارکستر به سرپرستی هنرمند گرامی علی تجویدی می خواند و در چند برنامه رادیویی محمد بهارلو نیز شرکت نمود.در سال 1336 شمسی با دختری از کاشان ازدواج نمود که حاصل آن دو فرزند دختر و پسر (افسانه وصبا)است که آنان نیز از ذوق موسیقی بهره یی بسزا دارند.در سال 1344 بنا به مقتضیات شغلی از رادیو استعفا داد و این داستان تا ثر انگیزی دارد که در اینجا مجال گفتن آن نیست.
رشیدی در مدت فعالیت در رادیو ایران در حدود 100 آهنگ ساخت که شعر بعضی از آن ها را نیز خود می سرود (برای نمونه شعر ترانه ی دریا )اما بیشترین شعر آن آهنگ ها را شاعران گرانمایه ،آقایان :تورج نگهبان ،بیژن ترقی ،مهرداد اوستا ،فریدون مشیری ،رضا ثابتی ،نظام فاطمی،ابوالقاسم حالت ،نواب صفا،عبداله الفت ،پرویز وکیلی و غیره سروده اند و اکثرا به سیله ارکسترهای شماره ی 1و2 رادیو ایران با نوازندگی و همکاری هنرمندان ارجمند آقایان : حبیب اله بدیعی ،پرویز یا حقی،مهندس همایون خرم ،عباس شاپوری ،محمد میر نقیبی،انو شیروان روحانی ،ولی اله البرز،یاوری،حدادی و دیگر عزیزان و با نظارت و سرپرستی استادان :مشیر هما یون شهردار و حسینعلی ملاح ضبط و پخش شده است.
شیوه ی رشیدی در خوانندگی و آهنگسازی ،مرز میان سنت و نوگرایی می باشد و به قول خودش حد وسط را انتخاب کرده است او می گوید : " اگراین میانه روی و اعتدال در تمام امور دنیا جاری بود چهره ی جهان و زندگی خیلی زیباتر و مطبوع تر از آنچه تاکنون هست می بود " .
رشیدی در شاعری و نویسندگی و نقد نیز دستی دارد و مقالاتی از او در مطبوعات سالهای قبل به چاپ رسیده که آخرین آنها نقدی است برکتاب ( شعر نو از آغاز تا امروز ، تالیف محمد حقوقی از انتشارات مؤسسه فرانکلین ) که در شماره 10سال 52 مجله وحید چاپ شده و اکنون نیز سفرنامه یی به نام ( از کاشان تا کاناری ) آماده برای انتشار دارد . رشیدی درباره موسیقی کلاسیک و ردیف آواز که سینه به سینه به ما رسیده و تا این زمان حفظ شده و خوشبختانه کاملترین آن به وسیله شادروان استاد موسی معروفی به صورت نت در آمده است ،نظریاتی دارد،منجمله معتقد است که در اجرای آوازها ،به شرط حفظ اصالت ایرانی و به خصوص تلفیق آن با شعرپارسی باید شیوه یی نو ایجاد کرد و از تکرار مکررات آن هم به طور گسترده امساک نمود و همچنین او،نسبت به کلمات والا و ارزشمند (هنر )و (هنرمند)که دست اندرکاران و به تبع ایشان مردم عادی بدون ضابطه و بی محابا ،به هر چیز و هر کس اطلاق می کنندودست و دلبازانه می بخشند،وسواس و حساسیتی خاص دارد.او به اعتبار قول بزرگان و هنرشناسان می گوید:"هنر یعنی خلاقیت و هنرمند یعنی خلاق و آفریننده .بنابراین اگر در یک اثز هنری (اعم از شعر و موسیقی و نقاشی و غیره)ابتکار و نوآوری به چشم نخورد،به این معنی که اگر در قطعه شعری یک مضمون نو و در آهنگی حتی یک ملودی جدید و زیبا نتوان پیدا کرد،این دیگر هنر نیست و صاحب چنین آثاری مستحق لفظ(هنرمند)نه.و بر همین منوال بر چسب کلمه(هنرمند)بخواننده یا نوازنده یا صاحب اثر دیگری که فاقد شیوه یی نو و ابتکاری و مستقل در کارشان باشند،جایز نیست .باید به این مجریان ماهر و مسلط و چیره دست هنرآفرین گفت و با اطلاق کلمه ی (استاد)از آنان تقدیر کرد و ارجشان را پاس داشت!"این هم نمونه یی از اشعار رشیدی با نام هنری(آشنا) .

 

نوازندگان تار

 

جلیل شهناز
به سال 1300 جلیل شهناز ، در شهر افتخارآفرین و هنر پرور اصفهان چشم به جهان گشود ، پدرش علاقه وافری به موسیقی سنتی ایران داشت و هر روز منزلش محفلی گرم برای دوستداران این هنر بود . پسر دیگرش حسین شهناز تار را بس دل انگیز می نواخت ، پدر از همان اوان کودکی مشوق او در یاد گرفتن و نواختن این ساز اصیل ایرانی گردید ، و به همین سبب جلیل را بدست برادرش حسین سپرد تا او را با نوای ساز آشنا کند ، از این زمان ، جلیل بود و حسین و تار که لحظه ای این سه دلداده از یکدیگر جدا نبودند هر وقت حسین کاسه تار را در آغوش می گرفت و می نواخت ، جلیل از کنار او دور نمی شد و چون دلداده یی شیدا به پنجه های سحار او می نگریست و در پیچ و تاب نوای آن خواسته های کودکی خود را جستجو میکرد و عطش خود را فرو می نشاند .
ایام کودکی سپری شد و دوران جوانی فرا رسید ، هر روز جلیل از مدرسه باز می گشت یکسر به نزد برادر آمده با لحن کودکانه از او می خواست که تار بنوازد و حسین هم سخاوتمندانه هر چه داشت در طبق اخلاص نهاده و به او می آموخت .
جلیل پس از چندی به تهران آمد و به رادیو راه یافت و در ارکسترهای مختلف این دستگاه شرکت جست و پس از مدتی در برنامه " گلها " شرکت و یکی از بهترین سلیست های آن گردید .
جلیل شهناز علاوه بر نواختن " تار " که ساز اختصاصی وی می باشد با نواختن " ویولون " ، " سنتور " ، " ضرب " نیز آشنایی کامل دارد و آنها را بسیار دلنشین می نوازد ، نواخته ها و آثار شهناز در موسیقی ایران به خصوص گلها از آثار بزرگ و ممتاز موسیقی ایران است .

 

خوانندگان
عبدالله دوامی
به سال 1270 در ( طا ) که یکی از دهات تفرش می باشد کودکی دیده به جهان گشود که والدینش نام عبداله را برای او برگزیدند . عبداله دوران کودکی را در این ده سپری کرد و تحصیلات ابتدایی را نزد تنی چند از ملاهای ده فرا گرفت . وی پس از چندی به تهران آمد و در مدرسه تربیت نام نویسی کرد و در این مدرسه با رکن الدین خان مختاری همکلاس بود . وی شبی در منزل شخصی به نام مجدالممالک که از دوستانش بود با علی خان نایب السلطنه که از خوانندگان بزرگ آن زمان بود آشنا شد و در حضور وی قطعه هایی بنا به در خواست مجدالممالک می خواند که مورد قبول علی خان نایب السلطنه قرار می گیرد و او دوامی را تشویق می کند که نزد وی آواز را کار کند و اولین مشق خود را که دستگاه (( شور )) بود نزد علی خان آغاز می کند که اولین استاد وی همین شخص می باشد . عبداله دوامی پس از چندی نزد استادان: آقا میرزا حسینقلی ، حسین خان کمانچه کش ، درویش خان، ملک الذاکرین و آقا میرزا عبداله رفت و بسیاری نیاموخته ها را از آنان اموخت و خود شد استاد عبداله خان دوامی .
دوامی قبل از انقلاب مشروطیت برای شناساندن موسیقی اصیل و سنتی ایران و برای حفظ و حراست و اشاعه آن قرار شد که به اتفاق اقبال السلطان ، باقر خان و مشیر همایون شهردار و عده یی دیگر برای ضبط صفحه به برلن بروند ولی به واسطه جنگ جهانی اول وقفه یی در این مسافرت هنری پیش آمد که اجبارا به جای برلن به تفلیس و قفقاز رفتند و تصمیم خود را در آنجا عملی کردند . استاد دوامی مدت هفت سال در اداره پست کار کرد و پس از این مدت به وزارت دارایی منتقل و تا پایان دوران بازنشستگی در این وزارتخانه مشغول کار بود . وی از فروردین ماه 1334 همکاری خود را با سازمان رادیو تلویزیون وقت و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران شروع کرد که به واسطه کبر سن شاگردانش را در منزل تعلیم می داد ، گفته می شود از شاگردان خوب استاد دوامی شاپور حاتمی ( وی خواهر زاده عبداله خان دوامی است ) ، پرویز مشکاتیان ، داریوش طلایی و ... هستند و استادانی چون : نوعلی خان برومند و حاج آقا محمد مجرد ایرانی نزد دوامی پاره یی از تصانیف را آموخته اند . استاد عبداله خان دوامی در بیستم دی ماه 1359 دار فانی را وداع گفت .
روانش شاد .
مراسم تشییع "علی تجویدی" برگزار شد

 

در روزهای پایانی سال 84 نیز یک بار دیگرهنرمندان و دوستاران هنر مقابل تالار وحدت گردآمدند تا یکی دیگر از عزیزانشان را به خاک بسپارند.
امروز استاد علی تجویدی در خاک آرام می‌گیرد تا برای همیشه از نوای ساز این پیشکسوت هنرموسیقی محروم بمانیم. به گزارش خبرنگار هنری ایسنا، مراسم تشییع پیکر هنرمند فقید استاد علی تجویدی با حضور مردم وهنرمندان امروز صبح از مقابل تالار وحدت برگزار شد.
همایون خرم از اساتید موسیقی ایرانی در ابتدای این مراسم در سخنانی اظهار داشت: هنرمندان همیشه با آثارشان شناخته می‌شوند و حضور این همه جمعیت، به خصوص حضور جوانان، نشان می‌دهد که هنر و شخصیت مرحوم استاد علی تجویدی چه جایگاهی در میان مردم دارد.
وی در ادامه گفت: تجویدی به فرهنگ موسیقی ایران خدمت کرد او کتابهایی نگاشته و دستگاه‌های ایرانی به همراه آواز‌ها و متعلقات آن نوشته است که امیدوارم مسوولان ارشاد کارهای این استاد بزرگ را منتشر کنند. به گفته خرم او علاوه بر هنر موسیقی، دارای صفات اخلاقی بسیاری بود و نسبت به دوستان و استادان و حتی شاگردانش بسیار با محبت عمل می‌کرد. محمدسریر نیز در این مراسم در سخنانی گفت: استاد تجویدی، حلقه پیوند نسل دوم و سوم موسیقی ایران بود و امیدوارم ?شعله کاروانی? که استاد برافروخته، در اختیار جوانان قرار گیرد و جوانان ادامه دهنده راه این استاد بزرگ باشند. استاد علی تجویدی آهنگساز و نوازنده ویولون صبح چهارشنبه پس از چندی که تحت مراقبتهای پزشکی در منزل و بیمارستان قرار داشت، درگذشت.
خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران

 

هفده آذر هفتادودو بود انگار. من با یک واکمن و علی هم با دوربین رفتیم تالار وحدت. مراسم تشییع جواد معروفی بود. خیلی‌ها را آن‌روز دیدیم. اکبر محسنی، فریدون حافظی، فخرالدینی و... علی تجویدی. زود آمده بود. ایستاده بود به انتظار. از عکس‌های علی چیزی نماند. همه سوخت. اگر بود حالا عکس تجویدی را می‌گذاشتم این‌جا. مردی با موهایی که یک‌دست شانه شده بود و کت و شلوار قهوه‌ای و کراوات. خالق آثاری مثل دیدی که رسوا شد دلم، آتش کاروان، سفرکرده، مرا عاشق شیدا، می‌گذرم، آشفته حالی، صبرم عطا کن، آزاده و یاد کودکی و... صفحه ی رقص پروانه اش را دارم اما گرامافون نیست تا امشب آن را بشنوم. عکس‌ها سوخت اما صدای خیلی‌ها برایم ماند از جمله صدای علی تجویدی تا بعدها بگذارمش درجایی
تجویدی پنج سال در بستر بیماری ماند. می‌گفتند تاب شنیدن آثار خودش را ندارد. عذاب می‌کشید از این که دیگر نمی‌توانست آهنگ بسازد. در نواری که من از او دارم می‌گوید: این قبیل هنرمندان هرگز نمرده‌اند و من هرگز دلم نمی‌آد که بگم مرحوم جواد معروفی. ایشان زنده هستند. تجویدی هم زنده است. می‌دانم. خیلی جمله‌ی پیش پا افتاده‌ای‌ست اما واقعیت این است که آثارش تا وقتی شنیده می‌شوند او هم زنده است. به هرحال واقعیت این است که تجویدی راحت شد. شتر پشت در را اگر بیش از حد معطل کنی خودت بیشتر عذاب می‌کشی. بهتر است در شرایطی که دیگر دلکشی نیست تا آهنگ‌هات را جاودانه کند یا اگر هم باشد دیگردر این آشفته بازار متاعت خریداری ندارد و حتی رادیو هم از حضور جدی امثال تو خالی‌ست و یک بار سازت را می‌شکنند و بار دیگر از تو تجلیل می‌کنند! بر پشت شتر بنشینی و بروی. رفتن همیشه تلخ نیست. در عزای اهل موسیقی ساز می‌نوازند ومن از این خوش‌تر سراغ ندارم. تجویدی هم با نوای خوش ویولن می‌رود. با صدای دلکش.رفتن این‌جور وقت‌ها پیوستن به آن تنهایی عمیقی‌ست از چشم زمین و زمان پنهانت می‌کند.تجویدی پنهان شده از چشم من و ما. روشنک در ابتدای برنامه ای رادیویی می‌گوید: کمان دلنشین اثر هنرمند ارجمند تجویدی‌ست. تجویدی در نوار من می‌گوید: وچه بهتر که آدم این‌طور افتخار آمیز دنیا رو ترک کنه. تو دل مردم خودش باشه. مهم نیست. شتر مرگ راه افتاده و تجویدی و سازش را با خود می‌برد. دلش اما پیش ماست تا یک‌بار دیگر با هم آشفته‌حالی‌اش را بشنویم و با او بدرود کنیم. انگار به قول قدیمی‌ها قسمت ما از سال هشتادوچهار مرگ بود .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  44  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موسیقی سنتی نام آور ترین چهره های ایرانی