زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران


تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

ظهور و سقوط فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس

¤ بهروز دانشور
تاریخ آموزه های بسیاری دارد. به تعبیر حضرت امام خمینی تاریخ معلم انسانهاست از این رو خداوند در قرآن مجید به دفعات از شرح احوال گذشتگان به منظور عبرت آموزی و هدایت انسانها سخن به میان آورده است. از جمله در سوره آل عمران آیه 137 آمده است: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین» پیش از شما سنت هایی وجود داشت که هر قوم طبق اعمال خود سرنوشت هایی داشتند که شما نیز همانند آن را دارید پس در روی زمین گردش کنید و مشاهده کنید عاقبت تکذیب کنندگان آیات خداوند چگونه بود.
بر مسلمانان است که از تاریخ گذشته خود پند بگیرند و از آن عبرت بیاموزند تا دوباره به سرنوشت گذشتگان دچار نشوند. از این جهت تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس بسیار خواندنی ومفید است. در نوشتار حاضر ضمن بررسی ابعاد گوناگون فرهنگ وتمدن اسلامی اندلس آسیب شناسی و علل افول خورشید تابناک آن تمدن نیز مطرح خواهدشد.
موقعیت جغرافیایی اسپانیا
اسپانیا یکی از مراکز مهم انتقال تمدن اسلامی به اروپا و همچنین پل ارتباطی میان شرق و غرب در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در طول مدت 800 سال بوده است. این کشور در جنوب غرب اروپا با کشور دیگر یعنی پرتغال شبه جزیره ایبری را تشکیل می دهند.
ورود مسلمانان به اندلس
درسال 89 هـ.ق ولیدابن عبدالملک خلیفه اموی موسی ابن نصیر را به حکومت آفریقیه (شمال آفریقا) منصوب کرد.
در ادامه فتوحات مسلمانان در قرن هفتم و هشتم

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

دانلود مقاله عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


یکی از مواردیکه منکرین عصمت انبیاء در قرآن کریم بدان استناد می کنند، آیات مربوط به داستان عصیان حضرت آدم در بهشت است. خداوند متعال در این زمینه در جایی از قرآن کریم چنین می‌فرماید: و عصی آدم ربه فغوی ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی (و حضرت آدمعلیه‌السلام از آن جا که در برابر پروردگار خویش عصیان کرد لذا بی بهره ماند، سپس پروردگار او را برگزید و توبه‌اش پذیرفت و او را هدایت نمود.» طه/122و121 چنان که ملاحظه می شود، در این آیات صریحاً به حضرت آدمعلیه‌السلام نسبت عصیان داده شده است و این خود به خوبی حاکی از عدم عصمت و امکان ارتکاب گناه در مورد انبیاء آسمانی است؟! پاسخ در حل اشکال مذکور 2 پاسخ گفته شده است که اینکه ما به آن 2 اشاره می‌کنیم: الف- باید دانست آنچه لازمه‌ی عصمت است انجام اوامر و نواهی الهی است. از طرفی باید دانست که نهی دو گونه است: 1- نهی تحریمی 2- نهی تنزیهی و ارشادی. نهی تحریمی آن است که اگر کسی با آن مخالفت کند و علی رغم نهی الهی مرتکب آن فعل شود گرفتار عقاب و عذاب خواهد شد. نهی تنزیهی و ارشادی آن است که تنها جنبه‌ی راهنمایی و ارشاد دارد و مخالفت و یا اطاعت آن، خود بخود و مستقیماً سبب عقاب و یا ثوابی نمی‌گردد. از این دو قسم «نهی» تنها قسم اول است که دال بر حرمت بوده و مخالفت با آن منافات با عصمت دارد یا هیچ دلیل روشن و قاطعی نداریم که «نهی» ای که در مورد خوردن از «شجره‌ی ممنوعه» خطاب به حضرت آدمعلیه‌السلام رسیده بوده، نهی تحریمی بوده است، بلکه با توجه به آیات قبل، به خوبی روشن است که این نهی جنبه‌ی تنزیهی و ارشادی داشته چرا که تعلیل این «نهی» هرگز ناظر به عقاب و عذاب نیست. ب- پاسخ دیگری که در این زمینه بیان گردیده این است که جایگاهی که حضرت آدمعلیه‌السلام قبل از هبوط به «دنیا» در آن قرارداشته است. (بهشت) اصولاً جای تکلیف نبوده، بلکه این دنیای ماست که محل تکلیف و ظرف اوامر و نواهی خداوندی است بنابراین قبل از آن به این دنیا، حضرت آدمعلیه‌السلام تکلیفی را زیر پا ننهاده و هرگز مرتکب عصیان و سرکشی در مقابل خداوند نشده است. به هر حال، همین احتمال که ممکن است «نهی» مذکور، تحریمی نباشد، دلالت آیات فوق را بر عصیان و گناه حضرت آدمعلیه‌السلام که منافی با عصمت باشد از بین می‌برد و در نتیجه، این گونه ظواهر آیات نمی‌تواند دلیل محکم و مبتنی در برابر ادلة قاطع و صریح عصمت باشد.
شبهه انکار عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)
شیاطین شبهه افکن مى گویند: تمام کلام مسلمانان این است که افرادى مثل پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امام از ویژگى فوق انسانى به نام عصمت برخوردار هستند. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)در شنیدن و تلقى وحى معصوم بوده و اشتباه نمى کند; در ابلاغ آن به مردم نیز اشتباه نمى کند; در تبیین و تفسیر آن براى مردم هم مرتکب خطا نمى شود. چون همچنان که مى دانید، یکى از وظایف پیامبر(صلى الله علیه وآله) علاوه بر تلاوت قرآن، تعلیم آن به مردم و تبیین و تفسیر آن نیز مى باشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) اولین مفسر قرآن است و تفسیر او معتبرترین تفسیر و پذیرفتن آن هم بر مردم واجب است. بر همین اساس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تفسیر قرآن نیز باید معصوم باشد. علاوه بر تمام این موارد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در رفتار و عمل هم معصوم است و مرتکب خطا و اشتباه نمى شود. البته در مورد محدوده عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام عمل بحثهایى در علم کلام مطرح است; از قبیل اینکه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از چه زمانى و در مورد چه اعمالى معصوم است آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در مورد کبائر معصوم است یا محدوده عصمت او شامل صغائرنیز مى شود؟ پاسخ این گونه سؤالات در علم کلام ارائه مى شود. به هر حال، پیامبر(صلى الله علیه وآله) ویژگى خاصى دارد که سایر مردم از آن برخوردار نیستند. این خصوصیت موجب مى شود پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن آیات قرآن از فرشته وحى، ابلاغ آن به مردم و تفسیر و تبیین آن براى آنها مرتکب اشتباه و خطا نشود. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در فهم قرآن اشتباه نمى کند. چون لازمه تفسیر قرآن، فهم صحیح از معانى آیات است. ما شیعیان چنین خصوصیتى را براى ائمه اثنى عشر(علیهم السلام) و صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(علیها السلام)نیز قائل هستیم و بر این اعتقاد هستیم که آن بزرگواران نیز در تمام مراحل معصوم هستند. البته ائمه(علیهم السلام) به طور مستقیم وحى را از فرشته وحى دریافت نمى کردند، بلکه آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)اخذ مى کردند.
آخرین شبهه اى که مادر تمام شبهه ها است، در اینجا مطرح مى شود. براساس این شبهه، مسأله عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) پایه و اساسى ندارد و آنها هم مثل سایر مردم هستند و نمى توان چنین ویژگى خاصى را براى ایشان ثابت کرد. آنها هم مثل سایر انسانها در معرض خطا و اشتباه قرار دارند. این شبهه به معنى انکار عصمت انبیاء و ائمه(علیهم السلام)است.
اوایل انقلاب، ما با بعضى از اشخاصى که اصرار زیادى بر القاى این شبهه داشتند، مواجه مى شدیم. اما آن موقع متوجه نبودیم که چرا آنها بحث خود را از چنین مسأله اى شروع کرده اند. موضوعات فراوانى براى بحث وجود دارد; اما چرا باید کسى که از ایران به دانشگاهى در خارج از کشور مى رود، درباره این موضوع سخنرانى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)معصوم نبوده است؟ استادى از دانشگاه که عنوان نمایندگى امام(ره) در ستاد انقلاب فرهنگى را با خود یدک مى کشید، از ایران به کانادا رفت و در دانشگاه مک گیل سخنرانى کرد و این موضوع را مطرح کرد که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) معصوم نبودند! این مسأله براى ما مبهم بود که این مطلب چه خصوصیتى دارد و چرا آن آقا چنین موضوعى را انتخاب کرده است؟ بعد از مدتها متوجه شدیم که این بحث ریشه همه مباحث و شبهات است. بازگشت شبهاتى مانند عدم اعتبار قرآن و حدیث و در نتیجه بى اساس بودن گفته هاى علما به همین مسأله است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن، ابلاغ و یا فهم آیات قرآن مرتکب خطا شده است. اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد مطلبى فرمود که کلام خداست، این شبهه مطرح مى شود که هر چند ممکن است خداوند چنین کلامى را گفته باشد، اما این احتمال نیز وجود دارد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دریافت یا فهم آن اشتباه کرده باشد.
اگر این شبهه فراگیر شود، به راحتى مى توان تمام دین را زیر سؤال برد و در همه احکام و اعتقادات خدشه وارد کرد. چون تمام آنچه ما از دین داریم، به ابلاغ پیام وحى و یا تفسیر آنها توسط پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا ائمه(علیهم السلام) باز مى گردد. اگر اعتبار گفته هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)مخدوش شود و احتمال خطا و اشتباه توسط پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) ثابت شود، در این صورت است که شیاطین مى توانند هر چه خواستند به دین نسبت دهند و تمام مسائل اعتقادى و احکام دین را به میل خود تفسیر کنند. بنابراین، دلیل اصرار و تکیه شیاطین فتنه گر بر مخدوش کردن اصل عصمت این است که با ایجاد خدشه در این اصل، تمام دین مخدوش مى شود و چیزى از آن باقى نمى ماند. در این صورت، تنها مطلبى که از دین براى ما مى ماند اصل وجود خداست. این تنها مسأله اى است که ما آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) نمى گیریم; بلکه به کمک ادله عقلى آن را اثبات مى کنیم و پس از اثبات اصل وجود خداوند، وجود معاد و روز قیامت و پس از آن ضرورت نیاز بشر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز به کمک دلایل عقلى ثابت مى کنیم. پس از آن، با مشاهده معجزه پیامبر، نبوت او ثابت مى شود و به این وسیله کلمات او اعتبار مى یابد. بنابراین، ما به جز قرآن و حدیث منبع دیگرى نیز براى اثبات برخى از مسائل اعتقادى داریم که عقل است. ما با کمک دلیل عقلى وجود خداوند، معاد و نبوت را ثابت مى کنیم. اما فتنه گران اساس عقل را نیز زیر سؤال برده و گفتند: اولا، عقل وجود خارجى ندارد و ما چیزى به نام عقل نداریم; ثانیاً، ادله اى که به عنوان ادله عقلى براى اثبات وجود خدا، معاد و نبوت اقامه شده است، صحیح نیست. همان کسانى که باید در دانشکده الهیات درباره مسایل مربوط به اثبات وجود خداوند و مسایل اعتقادى بحث کرده و آنها را اثبات کنند، در کلاس درس خود گفتند: تمام دلایلى که براى اثبات وجود خدا اقامه شده، ناتمام است و هیچ دلیلى براى این مطلب وجود ندارد! همین روشنفکرانِ باصطلاح مذهبى (بخوانید: لامذهب) همین کسانى که مدافع اسلام نوین هستند، گفتند: ما هیچ دلیلى بر وجود خدا نداریم و اصلا عقل نمى تواند چنین مطلبى را اثبات کند.
بنابراین، بعد از رد کردن اعتبار کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)، تنها منبعى که براى اثبات مسایل اعتقادى براى ما باقى مى ماند، عقل است که شبهه افکنان آن را هم از اعتبار ساقط مى کنند. در این صورت تنها دلیل معتبر، ادله حسى و تجربى خواهد بود; چون بر اساس گفته ایشان، دلایل متافیزیکى و فلسفى اعتبارى ندارد. وحى نیز از اعتبار ساقط است; چون در نهایت وحى کلامى است که پیامبر آن را دریافت کرده است. اگر پیامبر هم مانند سایر مردم باشد، معرفت او هم معرفتى بشرى است که خطا و اشتباه در آن راه دارد. پس وحى هم اعتبار ندارد. بنابراین، آخرین تیر ترکش شیاطین شبهه افکن، این است که از سویى عصمت پیامبر را زیرسؤال ببرند و از سوى دیگر اعتبار عقل را ساقط کنند. اگر این دو مسأله ثابت شد، هیچ امرى در دین قابل اثبات نیست و باید فاتحه خدا، پیغمبر و اعتبار قرآن و حدیث را خواند و این کارى است که خدمتگزاران اسلام نوین انجام مى دهند! کسانى که خود را از اسلام طلبکار مى دانند و بر اسلام منت مى گذارند که این دین را به صورتى معرفى کرده اند که دنیا آن را بپذیرد! ان شاءالله ارباب دنیوى آنها، آمریکا، و ارباب غیبى آنها، شیطان، پاداش آنها را خواهد داد. البته آمریکا به عهد خود وفا کرده و جوایز آنها را اعطا کرده است; ان شاء الله ابلیس هم در جهنم اجر آنها را خواهد داد!
به هر حال، شیاطین این شبهه را مطرح کرده و در عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)خدشه وارد کرده اند. در اینجا شبهه دیگرى هم به این صورت مطرح است که برفرض قبول وجود خدا و صدور قرآن از جانب او، چگونه مى توان ثابت کرد که خدا راست گفته و در گفتار خود صادق بوده است. البته بحثهاى فراوانى در این زمینه انجام شده و کتابهاى متعددى هم در این زمینه نوشته شده است و طبیعى است که نمى توان محتواى آنها را در فرصتى محدود بازگو کرد. در این جلسه قصد دارم با بیانى ساده و مختصر پاسخ این شبهه ها را ارائه کنم.

 

 

 

 

 

رد شبهاتی حول عصمت پیامبران
پیامبران علیهم الصلاة و السلام در بین مخلوقات از همه شرافتمندتر و پاکتر بودند و بیشتر از همه تقوای خداوند را داشته و دارند و از او می ترسند و برگزیدگانی هستند که مردم باید به آنها تأسی جویند و اقتدا نمایند.
بر ما واجب است که این مقام را برای آنها محفوظ داریم و زبان خویش را از سخن چرانی حول آنها بصورت انتقاد و یا اتهام دور گردانیم. اما نفسهایی که فسق و فجور بر آنها غالب است زبان خویش را بر علیه آنها بصورت تهمت و عیب جویی دراز کرده و جز به صورت نادر پیامبری را باقی نگذاشته اند مگر اینکه او را متهم به ارتکاب گناه و یا از او عیب جویی کرده باشند؛ با این کار در صدد از بین بردن اقتدار آنها و متهم کردنشان به نقص و در کل ایراد گرفتن از قرآن که احوال آنها را بیان می دارد، می باشد.
ممانعت از این کار در جهت دفع تهمت از انبیاء به خاطر حفاظت از دین و رعایت حق آنها می باشد. قبل از اینکه به تفصیل اقدام به رد اتهامات علیه انبیاء نماییم دوست داریم که یک نکته اساسی را بیان داریم و آن اینکه سلف صالح اتفاق دارند که در مقام وحی و تبلیغ خطا و اشتباه در حق پیامبران غیر قابل تصور می باشد اما در مقام و موقعیت غیر از تبلیغ، گناهان صغیره ای که در انجامش پستی و بی ارزشی موجود نیست در صورتی که پیامبری مرتکب آن شود و بر انجام آن پافشاری ننماید و به دنبال آن توبه و انابه می کنند، وجود دارد.

 

و با این توضیح، علتی که طعنه زنندگان به آن استناد می کنند و می گویند چگونه خطا نمودن بر پیامبران جایز است در حالیکه آنها مورد تأسی و اقتدای مردمند، باطل می گردد. ما در جواب آنها می گوییم ترس از حاصل شدن اشتباه در تأسی به پیامبران در صورت ارتکاب خطا وقتی متحمل و قابل تصور بود که آنها خطا کنند و بر آن بمانند و دیگران را نسبت به انجام آن هوشیار و آگاه نگردانند؛ در آن صورت اقتدا کننده دچار اشتباه می شد چون پیروی از پیامبر بر او واجب است ولی در صورت اطلاع دادن از آن، اشتباهی صورت نخواهد گرفت بلکه از طریق دیگری میدان اطاعت و فرمانبری به روی او باز می گردد که آن تبعیت و بازگشت نیکو به سوی خداوند متعال با توبه کردن است و با این حال مقام اقتدا و الگو بودن برای پیامبران باقی مانده و شرافت عبادت پروردگار با انجام توبه و بازگشت به سوی او برایشان حاصل می گردد.
در خلال بحث معلوم شد آنچه که ایراد گیرندگان و طعنه زنندگان در حق انبیاء بیان می دارند علاوه بر افتراء و تهمتهایی که زده اند از چند حالت خارج نیست.
1. یا اینکه ناشی از بدفهمی مسئله می باشد.
2. یا اینکه موردی است که قبل از نبوت اتفاق افتاده است.
3. و یا کاری است که خلاف اولی از او سرزده است یا اینکه خطا و اشتباهی بوده که از آنها توبه کرده و خداوند نیز آنها را عفو کرده و بخشیده است.
بنابراین برای هیچ فردی جایز نیست آن را وسیله نقص و یا اثبات گناه برای آنها قرار دهد.
در آنچه که خواهد آمد این صورتها را با مثالهایی توضیح می دهیم تا برای خوانندگان گرامی روشن شود که شبهات مخالفان هرگز نمی تواند به صلاحیت اسلام خدشه وارد کند و طعنه و ایراد آنها باعث ثبات و موفقیت حق خواهد شد.
صورت اول: چیزهایی که به پیامبران نسبت داده اند بر اساس بد فهمی بوده است.
از آن جمله چیزی است که در مورد ابراهیم علیه السلام مدعی هستند که گویا ایشان به خاطر اعلان ربوبیت ستارگان دچار شرک شده است و در این کار به فرموده خداوند متعال استناد می کنند{ وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ*فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ*فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ*فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ*إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ}«و همچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا او از یقین کنندگان باشد چون شب رسید و تاریک شد ستاره ای را دید؛ گفت: این پروردگار من است. و آنگاه که از دیده ها پنهان شد گفت: من افول کنندگان را دوست ندارم و هنگامی که ماه را دید که طلوع نموده گفت: این پروردگار من است و هنگامی که فرو رفت گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند البته از گروه گمراهان خواهم شد و وقتی که طلوع خورشید را دید گفت: این پروردگار من است این بزرگتر است ولی آنگاه که غایب شد گفت: ای قوم من از آنچه شریک خداوند قرار می دهید بیزارم و من روی خود را متوجه کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده در حالیکه خواهان حق هستم و من از مشرکان نمی باشم.»
جواب این است که ابراهیم علیه السلام همان چیزی را گفت که در مقام و موقعیت مناظره و گفتگو از آن بحث می شود. ایشان ستارگان، خورشید و ماه را که قومش مدعی ربوبیت آنها بودند بر آنها عرضه داشت و با دلیل عقلی ربوبیت را از آنها منتفی کرد آنگاه با یک نتیجه گیری منطقی بر باطل بودن معبودانشان آنها را مورد خطاب قرار داد و گفت:{یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ*إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ} «ای قوم من از آنچه شریک خداوند قرار می دهید بیزارم و من روی خود را متوجه کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده در حالیکه خواهان حق هستم و من از مشرکان نمی باشم.»
اگر بگویند چطور ابراهیم با قومش در مورد نفی ربوبیت ستارگان بحث کرد در حالیکه آنها بت می پرستیدند چیزی که از سنگ ساخته شده بود؟ خواهیم گفت: ابراهیم در باره نفی ربوبیت ستارگان با آنها بحث کرد تا برایشان روشن نماید که منتفی بودن ربوبیت خداهایی که آنها می پرستیدند به طریق اولی می باشد چون هرگاه ربوبیت ستارگانی که هم بزرگتر و هم دارای منفعت بیشتری برای مردمند ثابت شود این امر دلیل محکمی برای نفی شدن ربوبیت از بتها و چیزهای دیگری که در مرتبه پایین تری از آنها هستند و مردم مشغول عبادتشان هستند می باشند چون فرق بسیار زیادی در بین ستارگان و بتهایی که آنها بدون کوچکترین منفعتی از جانبشان مشغول عبادت کردن آنها بودند وجود داشت.
و باز از جمله ایراداتشان چیزی است که در حق ابراهیم مدعی آن هستند و آن اینکه گویند: ایشان هنگامی که در مورد چگونگی زنده کردن مردگان سؤال می کند دچار شک در قدرت پروردگار شده است و تردید و شک در قدرت خداوند کفر است و برای این ادعا به آیه زیر استناد می کنند:{ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ} «آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خداوند فرمود: آیا به آن ایمان نداری؟ گفت: بلی ولی می خواهم قلبم آرام گیرد. گفت: چهار عدد پرنده را بگیر و پیش خود آنها را به هم زن و قطعه قطعه نما بعد بر سر هر کوهی قسمتی را قرار بده و آنگاه آنها را فرا خوان می بینی که با عجله به سویت می شتابند و بدان پروردگارت قدرتمند و حکیم است.»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن

تحقیق در مورد حضرت هود

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد حضرت هود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت هود


تحقیق در مورد حضرت هود

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:2

 

 

 

شیوه‏هاى تبلیغى حضرت هود(ع)

  1. تأکید بر توحید و نفى آلهه
  2. عدم درخواست مزد
  3. برائت از شرک و تحدّى
  4. یادآورى به همراه انذار
  5. نصح و امانت
  6. رعایت ادب و احترام دربرابر ناسزا و تهمت

هود، اسوه صراحت در تبلیغ

 

حضرت هود(ع)، پیامبر قوم عاد و از نسل نوح و از انبیاى عهد قدیم است. حدود 58 آیه در قرآن درباره حیات و دعوتش نازل شده و نامش هفت بار در لابه‏لاى آیات آمده است. آیات 65 تا 72 سوره اعراف، 50 تا 60 سوره هود، و آیات 123 تا 140 سوره شعراء به تفصیل، ماجراى دعوت هود را شرح مى‏دهند. در لسان قرآن، شباهت بسیارى میان دعوت هود و حضرت صالح وجود دارد و شیوه‏هاى آنان عمدتاً مشترک مى‏باشند.

هود، اسوه صراحت در تبلیغ

شکى نیست که شرایط و احوال مخاطبان از عوامل مهم تعیین شیوه‏هاى دعوت است. در دعوت هود، مخاطبان بیشترین عناد و اصرار بر کفر را از خود نشان دادند، به‏طورى که هر مبلّغى از هدایتشان ناامید مى‏گشت:

و این قوم عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و فرستادگانش را نافرمانى نمودند و به دنبال فرمان هر زورگویى ستیزه جوى رفتند و سرانجام در این دنیا و روز قیامت، لعنت بدرقه آنان گردید. آگاه باشید که عادیان به پروردگارشان کفر ورزیدند. هان، مرگ بر عادیان، قوم هود.(1)

هود با مشاهده چنین صفاتى، ضمن رعایت خیر خواهى و اخلاص (نُصح) استراتژى خود را بر صراحت بیان و تبلیغ بى پرده و بى پروا بنا مى‏نهد. در معدود آیات حکایتگر دعوت‏هود، نمونه‏هاى این صراحت در تبلیغ را به‏ویژه در جملات پایانى خطاب‏هاى حضرت هود شاهدیم:

- پس از آن که آنها را به عبادت خداى یگانه و نفى بتان فرا مى‏خواند، آنها را دروغزن قلمداد مى‏کند: إنْ أنتم إلّا مُفتَرُون.(2)

- آنها را براى برائت از شرک به گواهى مى‏خواند: قالَ إِنِّى أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّى بَرِى‏ءٌ مِمّاتُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِى جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ؛(3) گفت: من خدا را گواه‏مى‏گیرم و شما شاهد باشید، من از آنچه جز او شریک مى‏گیرید، بیزارم، پس همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت ندهید.

- پس از اعتراض به پرستش بتان مى‏گوید: فَانْتَظِرُوا إِنِّى مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِینَ؛(4) پس منتظر باشید. من هم با شما از منتظرانم.

- و به صراحت از نافرمانى و جرم منع مى‏کند: وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ؛(5) و تبهکارانه روى برمگردانید.

البته باید توجه داشت که این صراحت لهجه و بى پروایى هرگز به مفهوم اهانت و گستاخى به مخاطبان نیست و تنها به منظور القاى صلابت و قطعیت دعوت است، چنان‏که وقتى او را به سفاهت و دروغگویى متهم مى‏سازند، آرام و با احترام تنها به دفع تهمت از خود مى‏پردازد:

سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در نوعى سفاهت مى‏بینیم و جدّاً تو را از دروغگویان مى‏پنداریم. گفت: اى قوم من، در من سفاهتى نیست ولى من فرستاده‏اى از جانب پروردگار جهانیانم.(6)

تعابیر فوق، بیش از هر چیز صراحت و جسارت حضرت هود را دربرابر سرکشى و سبکسرى قوم عاد نشان مى‏دهد، از این رو او را اسوه صراحت در تبلیغ لقب داد.

شیوه‏هاى تبلیغى حضرت هود(ع)

  1. تأکید بر توحید و نفى آلهه

سرلوحه پیام‏هاى تبلیغى حضرت هود را دعوت به توحید تشکیل مى‏دهد که در هر فرصتى به مخاطبان ابلاغ مى‏نمود. چرا که با پذیرش توحید واقعى، راه دستیابى به کلیه فضیلت‏هاى فکرى و اخلاقى براى مخاطبان گشوده مى‏شود؛

وَإِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلّا مُفْتَرُونَ؛(7)

و به سوى قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم. هود گفت: اى قوم من، خدا را بپرستید، جز او هیچ معبودى براى شما نیست، شما فقط دروغ‏پردازید.

وَإِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إلهٍ غَیْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ؛(8)

و به سوى قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم؛ گفت: اى قوم من، خدا را بپرستید، که براى شما معبودى جز او نیست، پس آیا پرهیزگارى نمى‏کنید؟

أَتُجادِلُونَنِى فِى أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ مانَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ؛(9)

آیا درباره نامهایى که خود و پدرانتان براى بتها نامگذارى کرده‏اید، و خدا بر حقانیت آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى‏کنید؟

إِنْ أَجْرِىَ إِلّا عَلَى الَّذِى فَطَرَنِى أَفَلا تَعْقِلُونَ؛(10)

پاداش من جز بر عهده کسى که مرا آفریده است، نیست. پس آیا نمى‏اندیشید؟

  1. برائت از شرک و تحدّى

براى جلوگیرى از طمع مشرکان در ایمان مؤمنان، بر مبلّغ الهى لازم است به صراحت، برائت خود را از شرک و مشرکان ابراز کند تا صف مؤمنان از جمع مشرکان جدا شود و با این اعلام شجاعانه، اهل ایمان احساس عزت و استقلال نمایند؛ هنگامى که به هود مى‏گویند تو در اثر آسیبى که خدایان ما به تو زده‏اند سخن به گزاف مى‏گویى، وى بیزارى خود را از این‏گونه ادعاها اعلام مى‏نماید؛

أَنْ نَقُولُ إِلّا اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّى أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّى بَرِى‏ءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِى جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ * إِنِّى تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّى‏وَرَبِّکُمْ ما مِنْ دابَّةٍ إِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّى عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛(11)

گفت: من خدا را گواه مى‏گیرم، و شاهد باشید که من از آنچه جز او شریک وى مى‏گیرید، بیزارم. پس، همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت مدهید، در حقیقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کرده‏ام. هیچ جنبنده‏اى نیست مگر این که او مهار هستى‏اش را در دست دارد. به راستى پروردگار من به راه راست است.

در آیات و جملات فوق شاهد برائت و تحدى شجاعانه و همراه با توکل و اعتماد به ذات لایزال الهى از سوى هود مى‏باشیم که در تثبیت اعتقاد توحیدى در جان مخاطبان مؤثر است و از شیوه‏هاى دعوت محسوب مى‏شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت هود

تحقیق در مورد نقش پیامبران درراهبری انسانها

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد نقش پیامبران درراهبری انسانها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نقش پیامبران درراهبری انسانها


تحقیق در مورد نقش پیامبران درراهبری انسانها

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه110

 

فهرست مطالب

  فرق خالق وسازنده

مقدمه :

بولد وزرهای بزرگ وقوی که در راه سازی مورد استفاده قرار می گیرد و کارهای مختلف و مهمی انجام می دهد شاهد بزرگ علم ودانش مهندسی آن است .وباید گفت سازنده ی آن به خوبی از قوانین مکانیک نسبت آلیاژها1 و فرمولهای فیزیکی با خبر بوده است تمام ساختارهای بشر نیز از هوش واستعداد سازنده آن حکایت می کند وهر چه محصول عالیتر و دقیق تر باشد نشان می دهد که دانش سازنده ی آن کاملتر است .

عظمت واسرار جهان آفرینش با ساختمان یک بولدوزر ، ویا با سایر ساخته های بشر ، قابل مقایسه نیست دقائق بیشماری که از موجودات جهان به کار رفته است علم بی پایان خدا را درنظر ها مجسم می سازد . اکنون در مثال های زیر دقت فرمایید .

  • نیوتن می گوید ما با مطالعه ی ساختمان گوش و چشم می فهمیم که سازنده ی گوش ، قوانین مربوط به صورت ، را کاملا می دانسته است و سازنده ی چشم از قوانین پیچیده مربوط به نور و رویت باخبر بوده است وازمطالعه در نظام آسمانها به حقیقت بزرگی که آنها را با نظم مخصوص اداره می کند ، پی می بریم2 .
  • ساختمان و سازمان حیاتی یک خفاش انباشته از شگفتی ها است

1 – مخلوط ذوب شده ی دوفلز غیر هم جنس

2 – دائره المعارف فرید و جه ی ج ص 448


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نقش پیامبران درراهبری انسانها

تحقیق در مورد تکذیب پیامبران الهی

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد تکذیب پیامبران الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تکذیب پیامبران الهی


تحقیق در مورد تکذیب پیامبران الهی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

فهرست مطالب

حق ستیزی 

قتل پیامبران الهی :

تکبر که ناشی از افراط در خود خواهی و خود پرستی و خود دوستی است ، از بزرگترین رذائلی است که منبع بسیاری از بلاها و معضلات فردی و اجتماعی می گردد .

بدون شک افراد متکبر ، کسانی هستند که با اعمال و رفتار خود ، در جامعه حضور یافته و سد معبر ترقی و پیشرفت جامعه های انسانی می گردند . چنین افراد همه چیز را برای خود می خواهند و فقط خود را لایق بهره برداری از نعمتها ‌ی الهی می دانند و به جامعه و انسانهای اطراف خود توجهی ندارند و دیگران را حقیر شمرده و حق آنها را پایمال می گردانند و به همین دلیل است که چنین افراد مشمول عذاب الهی شده و در دوزخ وارد می شوند در این مبحث به برخی از ویژگیهای متکبرین پرداخته شده است که عبارتند از :

 

( یکی از ویژگیهای متکبرین ستیز و عناد در مقابل حق و سخن الهی است و این هنگامی است که تکبر در برابر خداوند و اوامر الهی در نظر قرار گرفته شود و شخص از شنیدن سخنان و اوامر الهی امتناع ورزد .

 حق در اصل به معنی « مطابقت و هماهنگی » است و به همین دلیل به آنچه با واقعیت موجود تطبیق می کند حق گفته می شود و اینکه به خداوند « حق » می گویند برای آن است که ذات مقدس او بزرگترین واقعیت غیر قابل انکار است و به عبارت روشنتر « حق » یعنی موضوع ثابت و پا برجایی که باطل در آن راه ندارد )[1]

یکی از موانع رشد انسان این است که در مقابل حق و حقیقت به مجادله می پرداز د و       می خواهد با جدال خود چنین وانمود کند که به حقیقت دست نیافته است تا به آن ایمان آورده و به آن عمل کند . متکبرین ، این کوردلان بینا نیز همواره از شنیدن حق اعراض نموده و خود را به کری زده اند و به خصومت با حق پرداخته اند چنانکه در آیه هفتم سورة لقمان آمده است  

 


[1] شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس  نفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 548


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تکذیب پیامبران الهی