چکیده:
مبحث نفس شناسی در تفکر افلاطون به گونه ای است که او به واسطه آن، توانست برخی از مباحث معرفت شناسی را حل کند چراکه تا پیش از افلاطون تصور درستی از نفس نبود، اندیشمندان پیش از افلاطون نفس را مادی می دانستند. افلاطون اولین کسی است که می گفت نفس از هر جهت غیر مادی است، او نفس را یک امرالهی و مجرد و بسیط می دانست و معتقدبود روح حادث نیست بلکه قدیم است او روح را غیراز بدن ،وبدن را ابزار نفس می دانست وبراین باور بودکه روح قبلا درعالم مثل بود و همه چیزرادرک کرده بود،آنگاه هبوط کردبه عالم ماده و اسیرتن شد و در قفس جسم گرفتار آمد وآنچه را که می دانست فراموش کرد و دراین جهان با دیدن اشیاء و سایه ها به یاد می آورد آنچه را که می دانسته ولی فراموش کرده است و سرانجام روزی قفس جسم شکسته خواهد شد وروح پرواز خواهد کردوبه جایگاه ابدی خواهد رفت؛ البته اگرنفس در این عالم دارای اعمال شایسته بوده باشد والا اگر در این دنیا به گناهان آلوده بوده است به تن دیگری اعم از انسان یا سایر جانداران خواهد رفت چون افلاطون به تناسخ قائل بوده است. چنانکه در رساله فایدون می گوید انسانها با توجه به شیوه زندگی ای که دراین دنیا داشته اند وافراطی که در برخی جنبه های زندگانی داشته اند به بدن های مختلف جانداران می روند مثلا ارواحی که در خوردن و آشامیدن افراط کرده باشند به بدن الاغها و ارواحی که به غارت و خون ریزی پرداخته اند به بدن گرگها و کرکسها می روند. افلاطون تن و جسم را حقیر می شمارد ومعتقد است نفس تا هنگامی که اسیر تن باشدبه مصائب آن گرفتار است. او دنیا را به دو قسمت تقسیم کرده است یکی دنیای محسوس و متغیروگذران که در آن اثبات و پایداری وجود ندارد. و دیگری دنیای ایده آل یا عالم مثل که رنگ تغییر و دگرگونی در آن مشاهده نمی شود و ثابت و همیشگی می باشد وتنهابا یک مسیر عقلانی است که می توان از مرز محسوسات گذشت و درماوراء طبیعت به شهود عقلانی حقایق آن دیار را مشاهده کرد در واقع عالم محسوس سایه ای از عالم مثال است. و ما با حواس خویش تنها سایه ها را می شناسیم و شناخت ما دراین مرحله ظن و گمان است.
دانلود پایان نامه افلاطون