هیچ طلا فروشی، طلاهایش را بر سر کوی و برزن، فریاد نمی کند.
هیچ دستفروشی، بر سر چهارراه، گوهر نمی فروشد. این سیب و پیاز و هندوانه است که بر سر کوی و برزن فریاد می شود و این سیگار و آدامس و شکلات است که بر سر چهارراه ها و کنار خیابان ها عرضه می گردد.
آهای! دختران جهان!
در همه شما رگه هایی از طلای معنویت هست. جنس وجود شما از لبو و شلغم و شکلات نیست. بگردید، گوهرهای وجودتان را پیدا کنید. هست، حتماً هست. گوهر فطرت، بی تردید در همه شما هست. ممکن است گرد و خاک گرفته باشد، ممکن است در زیر لایه هایی از غبار نسیان و عصیان، مدفون شده باشد، ممکن است لغزش و گناه، آلوده اش کرده باشد، ممکن است دوده هایی از کنده جهالت برمی خیزد، به سیاهی اش کشانده باشد، امّا همت، بی تردید هست.
روزگار، روزگار بدی است. هیچکس از گوهر رایگان کنار خیابان چشم نمی پوشد و به دنبال صاحبش نمی گردد.
من یکبار در اروپا دیدم که مردی پا بر روی گلهای نورسته می گذاشت و هیچکس او را شماتت نمی کرد. دیدم که دختری دندانهای نجابتش را می کشید و همه برایش هورا می کشیدند... بعدها او را با دندان مصنوعی ندامت دیدم که آدامس حسرت می جوید. و زنی را دیدم که قلب نازک خود را بر روی بند هوس پهن کرده بود و دست های باد، آن را تکان می داد. و دختری را دیدم- در مجلسی- که دورجنازه نجابت خود می چرخید و در سوگ حیای خود، بلند فاتحه می خواند و دیگران برایش کف می زدند. و مردی را دیدم که در چشمهایش دشنه می ساخت و دختران نابینا به او سلام می کردند. و زنی را دیدم که به امید شانس محبت، یک عمر، اعانه رابطه می خرید.
پس تا زمانیکه بر چکاد قلّه ایمان ایستاده اید، هیچ سیلی دامن عفاف شما را تر نمی کند.
امّا... امّا روشن و پاک ماندن و آلوده نشدن، ساده نیست. هوشیاری مستمر و همتی عظیم می طلبد، وقتی که شما در قلعه های محکم عفاف و بیداری و حجاب، نشسته باشید، تیر زهرآگین هیچ نگاه و تعرضی نمی تواند قلبتان را زخمی کند.
پس قدر این قلعه را بدانید و تمام هوش و حواستان را معطوف حراست و حفظ آن کنید.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 98صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
مقاله حجاب