زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مقایسه اختلالات رفتاری ، سبکهای دلبستگی و پیشرفت

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله مقایسه اختلالات رفتاری ، سبکهای دلبستگی و پیشرفت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقایسه اختلالات رفتاری ، سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان 12-17 ساله ی عادی و ساکن در خوابگاه شبانه روزی شهر سروآبادمقدمه
تاثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است . والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند ، موجب شادمانی ، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند . از سوی دیگر ، والدینی که رفتار مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند .
هر چند رابطه نامطلوب میان والدین و فرزندان ، تاثیرات سوءی برجای می گذارد ، اما اثرات منفی رابطه نامطلوب با مادر بیش از تاثیرات منفی ناشی از وجود این گونه روابط با پدر است . چون کودکان زمان بیشتری را با مادر می گذرانند و در نتیجه تاثیر بیشتری از وی می پذیرند. حتی برخی از روانشناسان معتقدند رفتار اجتماعی کودکان بیشتر متاثر از رفتاری است که از مادر خود مشاهده کرده اند بنابراین توجه به شیوه های پرورش کودک از سوی والدین به ویژه مادر در اثر بخشی بر شخصیت کودک بسیار مهم و حیاتی است.( پیوسته گر ، 1385)
برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی ، روانی ، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود . ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری ، بزهکاری و ناشادی کودک میگردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست . از جمله این شرایط : خانواده های از هم پاشیده ، طردشدگی کودک ، سخت گیری و محدودیت شدید ، فقر و کمبودهای شخصی و نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و ... را می توان نام برد . در اکثر نظریه های روانشناسی رشد ، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصا مادر یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت شناخته شده است . اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید ، موجب بهم خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آنرا در رفتار کودک می توان مشاهده کرد . بنابراین توافق کلی براینست که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تاثیر مهمی دارد . (رضا زاده ، 1375 )
نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش ، کاهش واکنش عاطفی ، اعتماد به نفس و ... را به همراه دارد .
نگرشها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتا زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتا والدین مشکلی داشته اند . ( ماسن ، 1970 )
نلسون وایزرائل (1984 ) در کتاب ‹‹ اختلالهای رفتاری کودکان ›› در این باره چنین می نویسند:
‹‹ توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تاثیر مهمی دارد . درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است . به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد . شماری از متغیرهای مربوط به خانواده در پیدایش رفتار پرخاشگری و ضداجتماعی ، ردیابی شده است ›› . (مارتین 1979 ، جانسون ولوبیتز 1974 نقل از حمیدی ، 1380).
خانواده اولین پایگاه تشکل شخصیتی کودک به حساب می آید . رفتار کودک نشانه هویت خانواده و نحوه تربیت خانواده است . نظامی که بیش از همه برفرد احاطه دارد و رفتارهای او را شکل می دهد ، نظام خانواده است . رفتاری که در رابطه با سایر اعضای خانواده بروز میکند ، منحصر به رفتارهای بهنجار نیست ، بلکه رفتار نابهنجار افراد را هم ، خانواده شکل می دهد . (ثنایی، 1373 ).
طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین ، ویژگیهای رفتاری خاص را در کودک بوجود می آورد مثلا والدینی که در تعامل با فرزندان خود ازشیوه فرزند پروری اقتدار منطقی استفاده می کند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده و اعتماد به نفس و مسئولیت بیشتری دارند و از نظر روانی سالم اند ( بوری 1991 ،مارتین ومک کوبی 1984 نقل از طیبی ، 1383).
پژوهش حاضر نیز جهت بررسی اختلالات رفتاری و سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 ساله شهر سروآباد صورت گرفته است تا تاثیر خلاء والدین بالخص عدم حضور مادر در عملکرد آنان را بررسی کند .
ری (1990 ) طی تحقیقی به این نتیجه رسید کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است .
در رابطه با تاثیر محیط خانواده و نحوه تربیت والدین بررفتار کودک سیف نراقی و نادری (1370 ) در کتاب ‹‹ اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن ›› می نویسند :
‹‹ اگر جو یا فضای کل خانواده ، هر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشد ، کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری میگردد ... از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند و در حقیقت دائما در حال طرد کودک هستند ، در چنین فضای خانوادگی ، کودک نمی داند چه چیز باعث قبول و تشویق دیگران میشود . به عبارت دیگر کودک در انجام هرکاری دچار بلاتکلیفی و تشویق است . افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد ... داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی ، ذهنی ، عاطفی ، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در هنگامیکه باید توقع داشت ، سبب اختلالات رفتاری آنان میگردد ›› (سالاری ، 1373).
بیان مساله
اختلالات رفتاری روزمره ، اختلالات شایع و ناتوان کننده ای هستند که برای معلمان و خانواده هایشان مشکلات بسیاری ایجاد می کنند و با نرخهای بالایی از معضلات روابط اجتماعی همراه بوده و نسبت به کودکان بدون اختلال ، با شکستهای تحصیلی بیشتر مواجه می شوند و در نوجوانی و بلوغ در خطر آشفتگیهای رفتاری و اجتماعی هستند ( کشکولی ، 1379 ) . پیامدها و عوارض مشکلات رفتاری در زندگی فردی و اجتماعی کودک و حتی برای اطرافیان و اجتماعی که وی در آن قرار دارد ، معضلات بازدارنده بسیاری ایجاد نموده و به عبارتی تمامی جنبه های زندگی فردی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد این امر با توجه به شیوع نسبتا بالای مشکلات رفتاری نیازمند توجهای ویژه است .( عیسی زاده ، 1386 )
کودکانی که دچار پریشانی های عاطفی و اختلالات رفتاری هستند در دوست یابی کمتر موفق اند در واقع بارزترین مشکل آنها ناتوانی در ایجاد روابط عاطفی رضایت بخش و نزدیک با سایر افراد است آنها تنها دوستانی که قادر به پیداکردنشان هستند دوستان خیالی اند . کودکان دیگر به سوی این کودکان جلب نمی شوند وبزرگترها نیز از اینکه این قبیل کودکان دور و برشان هستند خوششان نمی آیند . از آنجا که برقراری روابط نزدیک عاطفی بر اساس واکنش های متقابل اجتماعی بوجود می آید طبیعی است مردم علاقه خود را به کسی که عکس العمل مطلوبی نداشته باشد از دست می دهند علت اینکه تعداد زیادی از کودکان آشفته از طرف دیگران مطرودند این نیست که آنها از دوستی فراری اند بلکه به خاطر این است که آنها رفتاری خصمانه و پرخاشگرانه دارند . این کودکان بدزبان ، مخرب ، غیر قابل پیش بینی ، غیر مسئول ، دعواگر ، موذی ، حسود و بی اعتنا هستند و خلاصه صفت مثبتی که بتوانند دیگران را به سوی آنها جلب کند درآنان وجود ندارد این نکته قابل فهم است که افراد هنگام مواجه شدن با کودک آشفته متقابلا رفتاری مشابه از خود نشان می دهند پس تعجبی ندارد که این قیبل کودکان دائما با هم دعوا و نزاع می کنند ( جوادیان ، 1373 ).
کنش متقابل و رابطه ی عاطفی میان میان مادر و نوزاد به روابط اجتماعی کودک در آینده شکل داده و نحوه برخورد مادر با کودک در چگونگی اجتماعی شدن و کسب مهارتهای اجتماعی فرزند تاثیر به سزا دارد . در واقع دلبستگی بین مادر و کودک شالوده ی اجتماعی شدن کودک را در سالهای بعدی پی ریزی می کند . این پیوند در رشد کودک امری جدی ، گسترده و فوق العاده است .
به نظر می رسد الگوی دلبستگی اولیه با تحول مهارتهای اجتماعی سالهای بعد در کودک ارتباط دارد . پژوهش رفتار اجتماعی آن دسته از کودکان مهد کودک که روابط عاطفی آنها در = ماهگی ارزیابی شده بود بررسی گردید ، کودکانیکه قبلا ‹‹ دلبسته ایمن ›› ارزیابی شده بودند ، حالا نقش رهبری اجتماعی داشتند . این کودکان در فعالیتها پیش قدم بودند ، فعالانه در آنها شرکت می کنند و مورد توجه کودکان دیگر بودند . معلما نشان آنها را خوگردان و مشتاق یادگیری می شناختند . بر عکس کودکانی که دلبسته ی ناایمن شناخته شده بودند ، از لحاظ اجتماعی گوشه گیر و نسبت به شرکت در فعالیتها دچار تردید بودند ، از نظر معلمان ، این کودکان کنجکاوی کمتری درباره چیزهای نو نشان می دادند و در پیگیری هدفهای خود چندان استوار نبودند . این تفاوتها ارتباطی با هوش کودکان نداشت ( واترز ،ویپمن ،اسروف 1997 ، نقل از طیبی ، 1383).
کودکی که به مادر دلبستگی مطمئنی پیدا کرده ، بیشتر به دنبال حفظ رابطه ی عاطفی با والدین و نیز جلب اعتماد آنان از طریق پذیرش رفتارهای مطلوب اجتماعی است . روانشناسان در بیشتر سالهای قرن حاضر به رابطه کودکان با کسانی که مراقبت از آنان را به عهده دارند تاکید کرده اند و این کنش های متقابل را اساس عمده ی رشد عاطفی و شناختی می دانند ( بالبی 1969 ) .
اینزورث و همکارانش ( 1978 ) معتقدند که همه کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و دلبستگی شالوده ی رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند برای مثال انتظار می رود کودکانی که دلبستگی شدید به مادرانشان دارند ، در آینده مشکلاتی ایجاد می کند ( ماسن و همکاران ترجمه ی یاسایی ، 1375 ) .
بررسیها در مجموع نشان می دهند ، کودکانیکه قبل از ورود به دومین سال زندگی ، دلبسته ایمن هستند آمادگی بیشتری برای روبروشدن با تجارب و روابط جدید دارند .
پژوهشهای مختلف در ایران نیز به نتایج مشابه دست یافته اند . در یک بررسی کیفیت دلبستگی و رابطه آن با تحول مهارتهای اجتماعی در کودکان پیش دبستانی شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفت . نتایج به دست آمده نشان می دهد که رابطه معنی داری بین دلبستگی و مهارتهای اجتماعی وجود دارد به این معنی که هرگونه تغییری در دلبستگی کودک – مادر بر روی رفتار کودک در تعامل با همسالان تاثیر خواهد گذاشت ( دهقان ، 1376 ) .
در یک پژوهش رابطه دلبستگی به والدین با شیوه های مقابله با تنیدگی در دختران سوم راهنمایی مورد مطالعه قرار گرفت ، نتایج پژوهش نشان می دهد رابطه ی معنی داری بین دلبستگی به والدین با مقابله ی ‹‹ متمرکز بر مساله ›› ( دانشیان 1378 ) .
سن جدایی روزانه از مادر با تحول دلبستگی رابطه دارد . در یک پژوهش رابطه جدایی های موقت روزانه و نشانه های مرضی ، با شکل گیری دلبستگی و بروز مشکلات رفتاری – اجتماعی در کودکان پیش دبستانی مطالعه شد نتایج این پژوهش نشان می دهد کودکان که در سنین اولیه ی کودکی به طور روزانه ا زمادر جدا هستند ، نسبت به کودکانیکه در سنین بالاتر از مادر جدا می شوند ، بیشتر در معرض خطر دلبستگی نا ایمن قرار دارند ( خانجانی ، 1379 ) .
هم چنین مشخص شده است ، چنانکه کودک در سه سال اول در محیطی ( مانند مهد کودک) به سر برد که در آن مادری پاسخ دهنده و حساس حضور دایم نداشته باشد و کودک ا زمراقبت مداوم و پایدار محروم بوده و نتواند پیوند قوی و طولانی مدت ، با یک چهره ی دلبستگی خاص ایجاد نماید ، مستعد آسیب های روان شناختی می گردد ( خانجانی ، 1379 ) .
جمع بندی نظریه ها و یافته های حاصل از پژوهش هایی که در زمینه دلبستگی و تاثیری که در بلند مدت روی مهارتهای لازم در زندگی اجتماعی انسانها می گذارد گویای اهمیت موضوع است و این سوال را برمی انگیزد که آیا میان کیفیت دلبستگی و اختلالات رفتاری دانش آموزان خوابگاهی و دانش آموزان غیر خوابگاهی تفاوت وجود دارد ؟ آیا بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی و دانش آموزان غیر خوابگاهی تفاوت وجو دارد ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش :
پژوهش حاضر از دو جنبه نظری و عملی حائز اهمیت است .
الف ) جنبه نظری
1 ) در زمینه دلبستگی تحقیقات زیادی انجام شده است بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند اطلاعاتی در مورد کیفیت دلبستگی و اهمیت آنان در تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری فراهم آورد .
2 ) نتایج این تحقیق می تواند به بررسی نقش عوامل فرهنگی بر نظریه دلبستگی بیافزاید .
ب ) جنبه کاربردی
1 ) شکل گیری دلبستگی امن ، تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری را در فرآیند تحول کلی آنان تحت تاثیر قرار می دهد . این مهم همواره باید مد نظر والدین قرار گیرد تا با فراگیری شیوه ی صحیح فرزند پروری شرایط لازم را برای کودکان خود فراهم آورند .
2 ) محیط های آموزشی خانواده تاثیر کیفیت دلبستگی و اهمیت مهارتهای سازگاری در ایفای نقش افراد در یک زندگی موفق را یادآور شده و آموزش های لازم را ارایه دهند .
3 ) مشاوران و روان درمان گران که به کار تشخیص ، درمان و راهنمایی اشخاص می پردازند در کار بر روی اختلالهایی که در اثر ناکارآمدی سازگاری شکل گرفته اند به ریشه های آن توجه کرده و راهکارهای لازم را ارایه می دهند .
اهداف پژوهش :
هدف کلی پژوهش : بررسی رابطه اختلالهای رفتاری، سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان غیرخوابگاهی ( عادی ) و دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال شهر سروآباد و نیز مقایسه این دو گروه می باشد .
اهداف جزئی :
1 – مقایسه شدت اختلالهای رفتاری دانش آموزان غیر خوابگاهی با دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال .
2 ) مقایسه سبکهای دلبستگی دانش آموزان غیر خوابگاهی با دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال شهر سرو آباد است .
3 ) مقایسه میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان غیر خوابگاهی با دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال شهر سرو آباد است . رابطه سبکهای دلبستگی با اختلالهای رفتاری و پیشرفت تحصیلی در دو گروه دانش آموزان
فرضیه های پژوهشی :
1 ) شدت اختلالات رفتاری دانش آموزان غیر خوابگاهی کمتر از دانش آموزان خوابگاهی است .
2 ) سبکهای دلبستگی دانش اموزان خوابگاهی با دانش اموزان غیر خوابگاهی متفاوت است .
3 ) میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی کمتر از دانش آموزان غیر خوابگاهی است .
4 ) بین اختلالهای رفتاری و سبکهای دلبستگی رابطه وجود دارد .
سوال پژوهش کدامیک از اختلالات رفتاری و سبک های دلبستگی پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان خوابگاهی و غیر خوابگاهی است .
تعاربف نظری و عملیاتی متغیرها :
اختلالات رفتاری
الف) تعریف مفهومی :
اختلال رفتار ، رفتاری است که به نوعی برای والدین ، معلمان ، خواهران و برادران و دیگران قابل قبول نیست مانند قشقرق راه انداختن در کودکان بزرگتر ، مدرسه گریزی ، اعتیاد دارویی و گوشه گیری ( ویلیامز، ترجمه ، به پژوه و همکاران ، 1375 ) .
ب) تعریف عملیاتی : منظور از اختلال رفتاری نمره ای است که آزمودنیها در آزمون SCL90 کسب می کنند .
دلبستگی :
الف ) تعریف مفهومی : رفتار دلبستگی به عنوان هر شکلی از رفتار که نتایج اش دست یابی یا حفظ مجاورت با اشخاص است که برای فرد متمایز و مرجع هستند یا فرد ی که قویتر و داناتر است تعریف شده است ( بالبی 1973 ) سبک ( نوع ) دلبستگی یک الگوی رفتاری خاص است که کیفیت تعامل بین فرد و موضوع دلبستگی اش را نشان می دهد . برپایه طبقه بندی اینروورث وورث درمورد سبک های دلبستگی نوزاد مراقبت کننده هازان وشیور (مین،1987 در میکولینسر و همکاران 1990 ، نقل از مزرعه شاهی ، 1384) .
سبکهای مشابهی را در روابط محبت آمیز بزرگسال پیدا کردند که با تاریخچه ی دلبستگی و الگوهای عمل آنان ارتباط داشت . این سبکها به عنوان 3 سطح از سبک های دلبستگی در این پژوهش مورد نظر قرار گرفته اند .
ب ) تعریف عملیاتی : در این پژوهش کیفیت دلبستگی کودک – مادر بر اساس پاسخگویی نوجوانان به سوالات آزمون دلبستگی تعیین می گردد که سوالات آزمون 3 سبک دلبستگی به شرح زیر را مورد سوال قرار می دهد .
1 ) دلبستگی ایمنی بخش ( دلبستگی نوع اول )
افرادی که دارای این سبک هستند کمتر ا زخطرات می ترسند زیرا در موقعیت های خطر زا خود را تنها احساس نمی کنند ( میکولینسر و همکاران 1990 ) و تمایل به ایجاد ارتباط صمیمانه و مثبت با دیگران دارند و نسبت به افراد دارای سبک های ناایمن حرمت خود بالاتری دارند ( فنی و نوللر نسبت به دنیا و دیگران اعتماد دارند ) ( بالبی 1973 ). بنابراین دلبستگی ایمنی بخش منعکس کننده قوانینی است که به فرد اجازه می دهد اضطراب خود را بشناسد و برای دستیابی به تسلی و حمایت به سوی دیگران برگردد (رازقی ، 1381).
2 ) دلبستگی اجتنابی ( دلبستگی نوع دوم )
افراد اجتناب گرا کسانی هستند که همان ویژگی کودکان اجتناب گرا را دارند آنها از ایجاد روابط صمیمانه با دیگران اجتناب می کنند و در مقیاس های روابط عاشقانه نمرات کمتری را بدست می آورند ( فنی و نوللر 1990 ) این افراد در مصاحبه های دلبستگی بزرگسال با اتخاذ راهبردهای نظیر تاکید بر خود پیروی و خود اتکایی اهمیت رابطه با موضوع دلبستگی را انکار می کنند و سعی می کنند فاصله خود را از موضوع دلبستگی حفظ کنند و از بروز هیجانات منفی خود ممانعت و نوعی خود اتکایی وسواسی دارند ( میکولینسر و همکاران 1990 ) . این سبک دلبستگی منعکس کننده قواعدی است که شناختن آن اضطراب و جستجوی حمایت را محدود می کند (رازقی ، 1381).

 


3 ) دلبستگی اضطرابی – دو سوگرا ( دلبستگی نوع سوم )
افراد دارای این سبک شبیه کودکان دو سوگرا هستند و در روابط عاطفی شان با دیگران انحصار طلب و وابسته اند و دایم نگران طرد شدن و رها شدن از سوی دیگرانند و توسط وابستگی شدید به دیگری سعی در کاهش اضطراب جدایی خود دارند .
این افراد نسبت به عواطف منفی شان در رابطه با تجارب دلبستگی کودکان هشیارند و در نتیجه از احساس درماندگی و اضطرابشان نیز آگاهی دارند . ( مین 1985 و میکولینسر و همکاران 1990 ، نقل از مزرعه شاهی ، 1384) .
ب ) تعریف عملیاتی متغیرها : منظور از سبک های دلبستگی در پژوهش حاضر نمره ای است که ازمودنی در آزمون دلبستگی کسب می کند . منظور از سبک دلبستگی ایمنی بخش ( نوع اول ) ، نمره ای است که آزمودنی در سوالات مربوط به عامل = یعنی وابستگی کسب می کند .
منظور از دلبستگی نوع دوم ( اجتنابی ) ، نمره ای است که آزمودنی در سوالات مربوط به عامل = ( احساس نزدیکی ) کسب می کند .
منظور از دلبستگی نوع سوم ( اضطرابی – دو سو گرا ) ، نمره ای است که آزمودنی در سوالات مربوط به عامل = ( اضطراب ) کسب می کند .
پیشرفت تحصیلی
این اصطلاح غالبا به معنای محدود موفقیت در موضوع های درسی به کار می رود ، درحالی که معنای گسترده تری را در بر می گیرد . از این رو گزارش هارگریوز چهارمعنا برای برای پیشرفت ارایه کرده است : پیشرفت در آزمون های کتبی ، پیشرفت در مهارتهای علمی ،پیشرفت در مهارتهای شخصی و اجتماعی و پیشرفت در انگیزش و تعهد ( ویلیامز ،ترجمه ، به پژوه و همکاران ، 1375 ) .
تعریف عملیاتی : منظور از پیشرفت تحصیلی در پژوهش حاضر تفاوت میانگین های معدل دانش آموزان در سال تحصیلی گذشته می باشد .
دانش آموزان خوابگاهی : منظور از دانش آموزان خوابگاهی در پژوهش حاضر دانش آموزان دختر 17 – 12 شهر سروآباد است که در حال حاضر در خوابگاههای شهر سروآباد به سر می برند .
دانش اموزان غیر خوابگاهی : آن دسته از دانش آموزان دختر 17 – 12 سال شهر سروآباد است که در حال حاضر در مدارس آن شهر مشغول به تحصیل بوده و تحت سرپرستی والدین زندگی می کنند .

 

فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش

 

 

 


مقدمه
کودکی که به دنیا می آید ممکن است عالیترین و کامل ترین امکانات رشد را دارا باشد . وی ممکن است آمادگی داشته باشد و ظرفیت آن را که به شایستگی ترین وجهی پرورده شود و برترین کمالات دست یابد . کافی است عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیط مناسب در اختیارش قرار گیرد تا ببالد و نشو ونما یابد و جایگاه ارجمند خویش را در این دنیا بیابد . اما زندگی خانوادگی و محیط بهداشتی و آموزشی و اجتماعی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دست یابی به چنین مقصودی را دشوار و گاه امکان ناپذیر می سازد . محدودیتهای محیط زندگی گروهی از کودکان چنان زیاد است که بقای آنان نیز مسیر میشود . بزرگی ارقام فقر و بیماری و مرگ در کشورهای جهان سوم لرزه بر اندام آدم می اندازد و مشکلات عاطفی و رفتاری کودکان نیز که نتیجه ممکن فقر و بیماری و جهل و بد رفتاری ونابسامانی های خانوادگی و کاستیهای آموزشی و اجتماعی و فرهنگی است شدیدا مانع رشد و بالندگی و وصول آن به کمالاتی است که در خلقتشان مقدر شده است . ( منشی طوسی ، 1371 )
سال 2001 به عنوان سال بهداشت روانی اختصاص یافته است و در این سال تمام ملل جهان وظیفه دارند که سطح بهداشت روان خود ، خانواده و جامعه شان را ارتقاء دهند و با افزایش دانش بهداشت و زدودن برچسب های مخرب زمینه های این رشد را فراهم آورند. ( شاه محمدی ، 1379 )
اکنون که دوران سرنوشت ساز سازندگی و بازسازی همه جانبه کشور با شتابی فزاینده آغاز گردیده است ، زمان آن فرا رسیده است که برنامه توسعه و تامین تندرستی کودکان و ارتقاء سطح بهداشت خانواده و مدارس به عنوان بخش مهمی از سیاستهای ارتقاء بهداشت کشور و اساسی ترین حرکت در راستای تامین سلامتی نسل آینده ساز و تحقق بخش توسعه اجتماعی و اقتصادی آتیه کشور ، جایگاه و هویت واقعی خود را بازیابد . بدون تردید کاهش منابع ، امکانات و اعتبارات مالی ؛ کمبود نیروی انسانی آموزش دیده ، رشد افزون جمعیت و بحران زیست که جملگی تهدیدی جدی برای سلامتی نسل آینده است موانع و مشکلات متعددی را در مسیر تحقق اهداف فوق الذکر ایجاد خواهد کرد . حل این مشکلات راهی جز مشارکت همه جانبه نهادهای اجتماعی به ویژه خانواده را باقی نمی گذارد .اما باید توجه داشت که مشارکت مردم بدون دادن آگاهی و اطلاعات به آنان تحقق نمی یابد .
راه مشارکت همه ، آگاهی همه است ( پالاهنگ، 1377 ).
گر چه پیشینه توجه به نیازها و مشکلات روانی کودکان به عنوان قشر خاص و دارای ویژگی های منحصر به فرد خود و نه به عنوان بزرگسالانی کوچک اندام به پیش از چند دهه نمی رسد ، لیکن در همین مدت کوششهای بسیاری در جهت شناخت ، تبیین و طبقه بندی و ارائه روشهای درمانی برای اختلالات دوران کودکی و نوجوانی به عمل آمده است . طبقه بندی اختلالات کودکان این سوال را مطرح می کند که ‹‹ چند نوع اختلال وجود دارد ›› ؟
سوال اساسی در همه گیر شناسی این است که چه تعداد از کودکان در جمعیت کلی دچار این اختلالات هستند؟ همه گیر شناسی با تشخیص علل یا عوامل همراه با انتشار اختلالات در جمعیت نیز سرو کار دارد اختلالات رفتاری طیفی وسیعی از مشکلات کودکی را از رفتارهای پرخاشگرانه و تکانشی تا رفتارهای افسرده گونه و گوشه گیری در بر می گیرد . کودکان با اختلالات رفتاری بنابر ماهیت رفتارهایشان احتیاجات روانی ، تربیتی و آموزشی متفاوتی از سایر کودکان دارند . لذا برای آموزش ، تربیت و ترمیم رفتارهای آنان لازم است چگونگی طبقه بندی این اختلالات با توجه به انواع و دشواریهای رفتاری آنان تعیین شود (عیسی زاده ، 1386).
درباره چگونگی طبقه بندی اختلالات رفتاری ، اختلاف نظرها و بحثهای گوناگون و فراوانی وجود دارد اشکالات طبقه بندی اختلالات رفتاری بنابر علل زیر می باشد :
1 – علل متفاوتی می توانند زیربنای مشکلات رفتاری مشابهی باشد و درمقابل انواع متفاوت مشکلات رفتاری می تواند از علل مشابهی حاصل آمده باشد .
2 – فراوانی و تنوع رفتارهای ناسازگارانه بسیار گسترده است .
3 – چگونگی شروع این گونه رفتارها و کیفیت رشد و پیشرفت آنان متفاوت است .
4 – میزان و درجه رشد آنان مختلف است .
5 – چگونگی پاسخ دهی این گونه رفتارها با روشهای درمانی گوناگون متفاوت می باشد . (سیف نراقی و نادری ، 1380 )
آمارهای اپیدمیواوژیک نشان داده اند که تقریبا 14 تا 20 درصد همه کودکان از بدو تولد تا 18 سالگی انواعی از اختلالات روانی را داشته و حدود 3 تا 5 درصد این گروه دارای اختلالات شدید روانی می باشند این کودکان مشکلات مهمی در سازگاری به همراه نارسایی خانوادگی – تحصیلی و روابط اجتماعی زندگی دارند ، در هر صورت کمتر از 5/1 درصد کودکان نیاز به درمان دارند . با کمال تاسف و تعجب باید بگوییم که در کشور ما به مسائل گوناگون و پیچیده کودکان به طور جدی پرداخته نشده است . این در حالی است که اختلالات عاطفی – رفتاری ، به ویژه وضعیت نامتعادل و تحول زندگی خانوادگی و اجتماعی دریکی دو دهه اخیر کشور ما بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است (عیسی زاده ، 1386).
نابسامانی های خانوادگی ، کمبودهای آموزشی ، پرورشی و بهداشتی ، جابه جا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن ، رشد نامعقول جمعیت ، مهاجرتهای بی رویه و آوارگی ، فقر و اعتیاد گسترده دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گراییهای حاصل از غیبت و فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و همچنین ناآگاهی های دیرپای والدین کودکان برای مقابله علمی عاقلانه با فشارهایی که زندگی جدید و ناآشنا و پیچیده کنونی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روانهای حساس و پذیرایی خردسالان وارد می آورد . و بسیاری عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد . ( استارت ، لوریا، 1998 نقل از عیسی زاده ، 1386).
درچنین وضعیتی جا دارد که پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت و روانشناسی کودک هر چه نیرو و دانش و تجربه در توان و هر چه شور وشوق و دلسوزی در جان دارند به کار گیرند و بر این دشمن مهلک درونی بشورند و کمک کنند تا اختلالهای جانکاه عاطفی را از دلهای آسیب پذیر کودکان معصوم و دوست داشتنی بیرون کنند و رشد شخصیت سالم و متعادل آنان را امکان پذیر سازند .
1 – تعریف اختلال رفتاری
تعریف و تعیین عملکردهای مختل کار آسانی نیست زیرا الگوهای رفتاری دارای انواع نا محدودی هستند و همچنین نامهای مختلفی دارند ، نظیر : اختلال رفتاری ، بدکاری رفتار،مشکلات رفتاری ، مشکلات روانشناختی ، رفتارنابهنجار ، رفتار ناسازگارانه ، اختلالات ، نقائص و آسیب شناسی روانی .
رفتار مشکل غالبا به عنوان رفتار ‹‹ نابهنجار›› در نظر گرفته شده است ، ‹‹ نا ›› به معنای ‹‹ دور›› یا ‹‹ از ›› و ‹‹ هنجار ›› به معنای میانگین یا استاندارد . بنابر این ‹‹ نابهنجار›› به معنای چیزی است که از میزان استاندارد منحرف شده باشد ( نلسون و ایزرائیل ، 2000 ، صفحه 1و2).
از هر نقطه نظری که به مفهوم بهنجاری و نابهنجاری نگریسته شود ، معلوم می گردد که یک مفهوم نسبی است . انحراف از یک هنجار ، ممکن است آنقدر ناچیز باشد که موجب هیچ نگرانی نشود یا ممکن است به اندازه ی زیاد باشد که تردیدی درباره ماهیت نابهنجاری آن باقی نماند . بنابر این مفهوم نابهنجار و بهنجاردو اصطلاح جدائی ناپذیرند و هر یک از آنها را بدون توجه به دیگری نمی توام تعریف کرد ( دادستان ، 1370 ).
در مورد تعریف مشکلات رفتاری ، اتفاق نظر در میان محققین وجود ندارد ، و یک تعریف مشخص و محدود برای آن موجود نمی باشد . اما اغلب تعاریف روی انطباق رفتار با معیارهای اجتماعی تاکید کرده و چنانچه رفتاری با معیارهای اجتماعی تطبیق داشته باشد ، آن رفتار بهنجار تلقی خواهد گردید ؛ کراسنر معتقد است که رفتاری غیر عادی نامیده می شوند که با در نظر گرفتن سه متغیر مداخه گر مطالعه گردند .
الف ) : خود رفتار
ب ) : محتوی اجتماعی آن
ج ) : مشاهده کننده ای که در آن وضعیت با تمام نیرو به مطالعه رفتار پرداخته است .
هیچ رفتاری به خودی خود غیر عادی نمی باشد ، زیرا فردی ممکن است کارهائی از قبیل داشتن توهمات کلامی ، گاز گرفتن ، امتناع از غذا خوردن و .... را انجام دهد . یا این امکان وجود دارد که درموقعیتهای مختلف فردی خشم و عصبانیت نسبت به هر کس را نشان دهد ، لذا با در نظر گرفتن سه عمل یاد شده است که می توان تمایز میان رفتارهای عادی و غیر عادی را مشخص و معین نمود ( راس ، 1974 ، صفحه 149 – 157 نقل از خانجانی ، 1378).
انجمن روانپزشکی امریکا ( 1994 ) یک اختلال را به عنوان سندرم یا الگوی رفتاری تعریف می کند که موجب درماندگی شخص یا افزایش ریسک مرگ ، درد، ناتوانی ،یا از دست دادن آزادی می شود ( نلسون و ایزرائیل ، 2000 ،صفحه 1و2 ).
با توجه به نظرات ارائه شده ، در ارزیابی رفتار بهنجار از نابهنجار ملاکهائی بیان گردیده است که به صورت خلاصه به آنها اشاره می شود :
1 -1 – ملاک آماری: این ملاک بر اساس اصل ریاضی منحنی طبیعی است و در این روش آنچه که اکثریت افراد عمل می کنند طبیعی شمرده می شود و آنچه در دو قطب قرار می گیرد نابهنجار قلمداد می گردد . ‹‹ رفتار نابهنجار رفتاری است که از لحاظ آماری کم بسامد است و یا از هنجار انحراف دارد›› ( هیلگارد ، ترجمه براهنی و دیگران ، 1371 ، جلد 2 ، صفحه 186 )
2 -1 – ملاک هنجار اجتماعی : در این ملاک با توجه به معیارهای ویژه یا هنجارهائی که هر جامعه برای رفتارهای افراد پذیرفته است رفتار نابهنجار باز شناخته می شود . بر اساس این معیار ، ملاکها برا یهر جامعه جنبه اختصاصی پیدا کرده و نابهنجاری از جامعه ای به جامعه ای دیگر و از زمانی به زمان دیگر فرق می کند .
3 -1-ملاک غیر انطباقی بودن رفتار : این ملام بیشتر مد نظر دانشمندان علوم اجتماعی می باشد ، آنها معتقدند به جای آنکه رفتار نابهنجار به وسیله ملاک اجتماعی یا آماری تعیین گردد به وسیله چگونگی تاثیر رفتار در بهزیستی فرد یا گروه مشخص می گردد . بر اساس این ملاک ، رفتاری غیر طبیعی است که ( غیر انطباقی ) باشد یعنی پیامدهای زیانباری برای جامعه و فرد به دنبال داشته باشد .
4 -1 – ملاک پریشانی شخص : این ملاک به احساس فرد بیمار از خود بیشتر تاکید دارد تا بر رفتار وی . به بیان دیگر ‹‹ از زاویه فاعلی یا غیر عینی ، یک حالت ناراحت ، یک رنج روانی مبهم یا مشخص و یا یک حالت دلهره که تا حدی مبین وجود روشن نگری نسبی فرد درباره بیماری خویش است ، بر بیمار مستولی است مشخص می گردد ( دادستان و منصور ، 1363 ، صفحه 16 ) .
5 -1 – ملاک بالینی : این معیار اساس کار تشخیص اختلال روانی بوسیله روانپزشکان که اساس علائم و تشخیصشان بر همین ملاک می باشد را روشن می سازد و بر پایه همین علائم و معیارها فرد سالم را از غیر سالم بازشناسی می کند . ‹‹ اساس این ملاک همانند روش بالینی در مورد بیماریهای ارگانیکی است . روانشناسان بالینی و روانپزشکان نیز متکی بر نشانه های عملی اختلال روانی چون اضطراب ، ترس ، افسردگی و ... می باشد ›› ( نوابی نژاد ، 1372 ، صفحه 30 )

 

2 – اختلال عاطفی
1 -2 – تعریف اختلال عاطفی
اختلال عاطفی طبقه تشخیص گسترده ای در روانپزشکی که تعدادی سندرم های مشترک در یک خصوصیت اساسی یعنی اختلال خلق یا عواطف را تا حدی که به ابعاد افسردگی یا تحریک برسد ، در بر میگیرد . معهذا ، این اصطلاح زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که قرائن ( آشکار) اختلال فیزیکی یا یک بیماری روانی دیگر در کار نباشد . ( پورافکاری ،1374 ، صفحه 35 ) .
طبق تعریف راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی روانپزشکی امریکا ( 1994 ) ؛ اختلال عاطفی اصطلاحی است کلی و مربوط می شود به اختلال روانی که در آن آشفتگی اساسی در عواطف و هیجانات فرد موجود می باشد ( مهدی پور ؛ 1379 ).
2 -2 – طبقه بندی مشکلات عاطفی
با پیشرفت و توسعه روانشناسی ، خصوصا روانشناسی کودک و نوجوان ، گام بلندی در راه تشخیص و شناخت نوجوانانی که از نظر عاطفی با مشکلاتی مواجه هستند ، برداشته شده است . در این زمینه روانشناسی بالینی در رفع مشکلات عاطفی و رفتاری افرادی که نابهنجارند ، بسیار موثر افتاده است .
در سال 1908 آلفرد بینه اولین مطالعه علمی خود را در مورد کودکان آغاز کرد . تا قبل از آن هیچگونه مطالعه ای که جنبه عینی و علمی داشته باشد . در شناخت مشکلات عاطفی و رفتاری کودکان معمول نشده بود . در آن زمان منابع تشخیص مشکلات عاطفی کودکان و نوجوان فقط محدود به استفاده از عوامل زیر می شد :
1 – بررسی نوشته ها و یادداشتهای بزرگسالان که مبین خاطرات ایام کودکیشان بود .
2 – استفاده از پرسشنامه . در این پرسشنامه ها از بزرگسالان می خواستند تا جزئیات رفتار زمان کودکیشان را شرح دهند .
3 – گزارش روزانه از رفتار کودک و بررسی این گزارشها ( مان ، 1972 ، ترجمه ساعتچی ، 1352 )
امروزه طبق تقسیم بندی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی انجمن روانپزشکان امریکا ( DSMIW ، 1994 ) اختلال خلقی ، به اختلال های افسردگی ( افسردگی یک قطبی ) اختلالهای دو قطبی و دو اختلال بر پایه سبب شناسی یعنی ، اختلال خلقی ناشی ا زبیماری جسمانی و اختلال ناشی از مواد تقسیم می شوند ( DSMIW ، 1994 ) .
درطبقه بندی III - DSMIW موارد زیر در اختلالات خلقی گنجانده شده اند :
1 – اختلالات خلقی اساسی ( افسردگی ، افسردگی یک قطبی، مانیک ، پسیکوزمانیک – دپرسی )
a) اختلال دو قطبی – مرکب ، مانیک ، دپرسو . (b) افسردگی اساسی ، دوره واحد ، یا عود کننده.
2 – سایر اختلالات خلقی اختصاصی – اختلال اداوای ، اختلال دیس تایمیک ( افسردگی نوروتیک ، افسردگی ، پسیکونوروتیک )
3 – اختلالات خلقی ناجور- اختلال دو قطبی ، افسردگی ( پورافکاری ، 1374 صفحه 35 ).
طبقه بندی اختلالهای روانی
قدیمی ترین تقسیم بندی مربوط به بقراط و جالینوس بوده است بقراط اختلالات روانی رفتار را به ترشحات بدن نسبت داده و ترشحات بدن را به چهار نوع صفرا ، سودا ، خون و بلغم تقسیم بندی کرده و جالینوس نیز بر همین اساس مزاجها را به اسامی صفرایی ، سودایی ، خونی و بلغمی نام نهاده است . بعدها کرچمر و شلدون ارتباط بین ساختمان بدنی و شخصیتی را پیشنهاد کردند و اختلالات شخصیتی و رفتاری را زائیده خصوصیات جسمانی و بدنی دانسته اند روانکاوان علت و منشاء اختلالات رفتاری و شخصیتی راتجربیات دوران کودکی و عوامل روانی یا سایکوژنیک دانسته اند ( میلانی فر، 1374 ).
اختلالهای کودکی تا چه میزان رواج دارد ؟
با شمارش تعداد کودکان مبتلا به اختلال رفتار ، در هر میزان می توان درجه شیوع را به دست آورد .
درجه شیوع معمولا حکم تعداد یا درصد چنین کودکانی را در جامعه دارد . و انتشار را می توان با شمردن تعداد کودکان تازه مبتلا شده در یک دوره زمانی خاص بدست آورد . ( جعفرپور، 1379 ).
اگر فردی بخواهد از وجود اختلالهای کودکی در جامعه اطلاع حاصل کند ؛ بهتر است از محیطهایی مانند کلینیک ها ، بیمارستانها ، اقامتگاه های مخصوص ، مطبهای خصوصی کودکان مبتلا به اختلال رفتاری و مکانهای مشابه اینها بازدید به عمل اورد . با این حال نوجوانی که به این مکانها آورده می شوند ، شاخص صحیح و قابل اعتماد اختلالهای رفتاری نیستند . در گذشته دیده ایم که معیار قضاوت در مورد وجود اختلال پیچیده است . افزون بر آن غالبا دیده می شود که مواردی وجود داشته است که به دلیل شرم ، ترس از بر چسب خوردن ، یا غفلت گزارش نشده است .
موضوع جدی دیگراین است که میزانهای تشخیص به صورتی ثابت به کار نمی رود .امکان دارد در کلینیکی تخصصی کودکی را بیش از حد پر تحرک تشخیص دهند ، در حالی که در کلینیک دیگر همان کودک را ناتوان از یادگیری بدانند ، بدیهی است که این تشخیصهای متفاوت سبب بروز شک و تردیداختلال رفتار نسبت به اطلاعاتی می شودکه در مورد اختلالهای به خصوصی گردآوری شده است . ( ایزارئل ، 137
هنجارهای اجتماعی فرهنگی
شاید جامع ترین ملاک برای قضات در مورد اختلال رفتار ، نقش هنجارهای اجتماعی و فرهنگی باشد که سالیان قبل توسط انسان شناسی بنام روت بندیک ( 1984 ) به صورتی موثر شرح داده شد ، وی پس از مطالعه وسیعی که در مورد فرهنگهای مختلف به عمل آورد ابراز داشت که هر جامعه ، رفتارهای معینی را انتخاب می کند که مناسب آن ، افراد خود را به گونه ای پرورش می دهند تا طبق آن عمل کنند . افرادی که بر اثر موضع گیریهای قبلی ، خلق و خو یا تجربه های اکتسابی ، این رفتارها را از خود بروز ندهند ، اجتماع آنها را افرادی کج رو و منحرف می شناسد . انحراف این افراد همیشه نسبت به معیارهای اجتماع سنجیده می شود .
در یک محدوده وسیع ، بهنجار بودن بر اساس فرهنگ تعربف می شود . بهنجاری در وحله اول واژه ای است برای آن بخش از رفتار که از نظر اجتماعی در هر فرهنگ پا گرفته است ؛ و نابهنجاری ، واژه ای است که به آن بخش از رفتار که در تمدن بخصوصی کاربرد ندارد ، اطلاق می شود ( جعفرپور ؛ 1379 )
بدون شک فرهنگی که کودک درآن پرورش می یابدتاثیری بر رشد هیجانی ، اجتماعی و رفتاری وی دارد . مطالعات مورد ی در مورد فرهنگهای به سرعت در حال تغییر ؛ دال بر این فرع است ، به طور خلاصه شرایط اجتماعی و فرهنگی و تغییرات آن برجسته ای بر رفتار کودک دارد . مسئولیتهای جدیدی بر عهده نوجوانان گذاشته می شود آشکارا تاثیرات فرهنگی بر رفتار ، مهم و معنی دار شده است ( کافمن ، 1992 ترجمه جوادیان ، 1376).
کودکان و بزرگسالان عادی میلی به گذراندن اوقات خود با چنین کودکانی ندارند مگر آنکه مجبور شوند . قابل فهم است که دیگران نسبت به کسانی که چنین خصوصیتی دارند عکس العمل مشابه نشان دهند شگفت انگیز نیست که این کودکان در جنگ دائمی با همه گرفتار باشند . مشکل از کجا آغاز می شود ؟ آیا آن با رفتاری شروع می شود که دیگران را خشمگین یا بی قرار می کند ؟ یا با یک محیط اجتماعی ناراحت و نامناسب برای کودکان آغاز می گردد که تنها پاسخ معقول به آن کناره گیری یا تهاجم است پاسخ به این سوال ما بر اساس پژوهشهای موجود غیر ممکن است .
بهترین داوری امروزی در این باره آن است که بگوییم این مشکل تنها ناشی از رفتار کودک با محیط نیست مشکل از انجا پدید می آید که تعاملات و مبادلات اجتماعی بین کودک و محیط اجتماعی نامناسب است تعلیم و تربیت ویژه برای این دانش آموزان به جهات مختلف مغشوش و اغتشاش آفرین است . تعداد زیاد و گوناگون نظریه ها در باب علل و بهترین طریق درمان اختلالهای رفتاری ، تقسیم بندی مفید ترین مفاهیم را مشکل می سازد . لذا مطالعه این میدان از تعلیم و تربیت ویژه ، نیاز به تفکر انتقادی و پشتکار بیشتر از حد معمول دارد ( ماهر، 1371 ) .
تفاوتهای مربوط به جنسیت
یکی از فراگیرترین یافته هایی که با توجه به درجه شیوع اختلالهای رفتاری دیده می شود این است که اختلالهای رفتاری پسران از تنوع و گستردگی بیشتری یرخوردار است تا دختران این گستردگی شامل اختلال شدید روانی ، تحرک بیش از حد ، خیس کردن رختخواب ، رفتار ضداجتماعی و مشکل یادگیری است . این اختلاف رامی توان ناشی از چندین عامل دانست : در کل به نظر می رسد که پسرها نسبت به دخترها ا زنظر زیستی آسیب پذیرتر باشند ، از همان دوره جنینی میزان مرگ و میر در پسرها نسبت به دخترها بیشتر است و به نظر می رسد ، بیماریهای جدی ، تغذیه نادرست و فقر در آنان تاثیر بیشتری می گذارد با این وجود اختلافهایی که در پرورش این گروه در اجتماعی وجود دارد ، در مورد اختلافهای مربوط به جنسیت نیز بی تاثیر نیست .
برای مثال تردیدی نیست که پرخاشگری در پسران سهل تر پذیرفته می شود تا در دختران . در هر حال شواهدی موجود است که نشان می دهد در جه شیوع بالاتر اختلالهای رفتاری نزد پسران را می توان ناشی از این دانست که کجرویهای پسران بیشتر شنیده می شود . مادران انتظار دارند که گرفتاریهای پسران از دختران طولانی تر شود . ( منشی طوسی ، 1372 ).
معلمان و والدین نسبت به تحرک بیش از حد ، ناپایداری ، حواس پرتی ، نفاق و از هم گسیختگی پسران تاب تحمل کمتری دارند همین حال ، امکان دارد تحمل بزرگسالان نسبت به کارهای پسران به این دلیل کمتر باشد که اداره کردن پسران ار بدو زندگیشان مشکل تر بوده است از این رو امکان دارد ، ویژگیهای زیست شناسی با پرورشها و انتظارات اجتماعی در هم آمیزند . در نتیجه می توان آنها را نشانگربحرانهای زود گذر رشد دانست . این نتیجه گیری ، زمانی تقویت می شود که می بینیم بسیاری از مسائل دوران کودکی بدون درمان فرو می نشیند . (منشی طوسی ، 1372).
وضعیت روانی کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری
کودکانی که آشفته هیجانی اند به اختلال رفتاری دچارند ، در دوست یابی موفق نیستند در واقع ملموسترین شکل آنها ، ناکامی در ایجاد پیوندهای نزدیک و راضی کننده عاطفی با دیگران است این افراد فقط می توانند دوستان خیالی برای خود پیدا کنند . دیگر کودکان میلی به نزدیک بودن با آنان ندارند و بزرگسالان آنان را جالب توجه نمی یابند ، برخی از این کودکان کناره گیر می باشند کودکان یا بزرگسالان دیگر ممکن است بخواهند به حریم آنان وارد شوند ، ولی تلاشهای آنان معمولا با ترس و عدم علاقه روبرو می شود . در بسیاری از موارد ، این نوع از طرد کامل تا زمانی ادامه می یابد که کسانی که می کوشند دوستی بیابند از پا درافتند . از آنجا که پیوندهای عاطفی حول پاسخهای اجتماعی دو جانبه شکل می گیرد ، مردم معمولا علاقه شان را نسبت به کسی که پاسخگو نیست از دست می دهند بسیاری ا زکودکان دارای اختلال رفتاری ، از دیگران منزوی هستند ، نه بخاطر اینکه از پیشرفتهای دوستانه کنار می کشند ، بلکه به لحاظ آنکه با دشمنی و پرخاشگری با دیگران روبرو می شوند ، آنها بد رفتار ، منحرف ، غیر قابل پیش بینی ، غیر مسئول ، ستیزه جو ، حسود ، لجباز می باشد . ( جوادیان ، 1370 )
مشکلات توانبخشی افراد به اختلالات رفتاری به قرار زیر است :
عدم وجود نیروی متخصص توانبخشی در مدارس ، کمبود امکانات توانبخشی ، عدم آگاهی اولیاء ، کمبود اطلاعات آنها از مشکلات عمده توانبخشی این افراد می باشد ( سازمان آموزش و پرورش استثنایی ، 1377 ) .

 

 

 

3 -2 ‹‹ پاره ای از مشکلات رفتاری و رابطه آنها با کندی پیشرفت تحصیلی ››
1 -3 – 2 – اتکای به دیگران : اکثر کودکان که با رشد و رسیدن به بلوغ اجتماعی معمولا به درجه معینی از استقلال دست می یابند . کودکان اغلب با بالاتر رفتن سنشان اصرار می ورزند که ‹‹ ود آن کار را بهتر انجام می دهند ›› به این دلیل است که از اتکای به دیگران به تدریج کاسته می شود . برخلاف کودکی که به طور طبیعی رشد می کند ، بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری اتکای شدیدی به والدین ، معلمان و سایر بزرگسالان دارند .اتکای زیاد این گونه کودکان معمولا به این صورت ظاهر می شود که آنان بیش از حد می خواهند آنان را یاری و تایید کنند و برای انجام اکثر فعالیتهایی که به انجام آن مشغولند از دیگران یاری می خواهند (بلکهام و سیلبرمن ، به نقل از نراقی و نادری ، 1370 )
کودکان خردسالی که به مدارس وارد می شوند ، برای اولین بار رفتار هایی از خود نشان می دهند که حاکی از اتکای شدید است ، با این حال بسیاری از این دشواریها در خلال ماههای اول مدرسه از بین می رود . اما در مورد برخی کودکان این گونه اتکا تا یکی دو سال اول و تا سالهای میانی تحصیل به طور جدی ادامه می یابد . ناکامیهای تحصیلی این گونه کودکان بی تردید با این نیاز فوق العاده به یاری و تایید بیش از حد مرتبط است . توصیه می شود که برای این کودکان موقعیتهایی فراهم شود تا باچشیدن مزه موفقیتها و کسب تجربه های مثبت بتوانند میزان شایستگی خود را بالا ببرند ( گاردنر ، 1978 ) ، در مورد حل مشکل کودکی که به دیگران متکی است ، پیشنهاد ارزنده ای ارائه داده است . شیوه اداره رفتار وی برای کاهش این مشکل رفتاری به صورت ارا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه اختلالات رفتاری ، سبکهای دلبستگی و پیشرفت
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.