
در تجارت وقتی صحبت از هوش به میان می آید معمولاً به یاد نمره های درسی دانشگاه می یفتیم یا تست های هوش آزمون های استخدامی به ذهنمان می رسد اما به تعبیری وسیع تر می توان گفت دو نوع هوش وجود دارد: هوش تحصیلی و هوش هیجانی. با دیدی محدود که تا به حال وجود نداشته است تنها به هوش تحصیلی توجه شده است و اصلاً تنها هوش تحصیلی به رسمین شناخته شده است. هوشی که شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف نمرات درسی یا نتایج تست های هوش بوده است. آزمون هایی که معمولاً در محیط های بسته و انتزاعی برگذار می شوند و سایر متغیرهای اثر گذار به حداقل رسیده و در واقع متغیرهای محیطی که می توانند اثری سرنوشت ساز در توفیق یا شکست یک کار داشته باشند اثر شان تا حد خنثی پایین آورده می شود. هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستان های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد با دیگران همدلی نماید احساسات دیگران را بشنود برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداش های کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید.
مایر، سالروی و کارسو (1990) برای هوش هیجانی چهار بعد تشخیص داده اند که عبارتند از:
1- شناسایی هیجان ها در خود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش عیجانی این است که از هیجان ها و احساسهای خود آگاه باشد. توانایی خود آگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.
2- کاربرد هیجان ها: کاردبرد هیجان ها، توانایی استفاده از هیجان در کمک به کسب نتایج مطلوب حس مسایل و استفاده از فرصت هاست. این مهارت شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که از این توانایی برخوردار اند هیجان ها و احساس های دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند.
3- تونایی درک و فهم هیجان ها: توانایی درک هیجان های پیچیده و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر در درک هیجان ها
می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخورداراند، از این مهارت ها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلاف ها از طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این توانایی ها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب بر انگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروه ها می شود.
4- مدیریت هیجان ها: مدیریت هیجان ها، توانایی کنترل و اداره کردن هیجان ها در خود و دیگران است. مدیرانی که این توانایی را دارا هستند اجازه نمی دهند بر خلقی های گاه و بیگاه در طول روز از انها سر بزند.
رهبران بزرگ ما را به حرکت وا می دارند. آنان شور و رغبت ما را مشتعل و بیشترین علاقه را در وجود ما ایجاد می کنند. معمولاً وقتی سعی می کنیم توضیح دهیم که چرا آنان تا این اندازه موثرند تنها در مورد شیوه نگرش یا اندیشه های قدرتمند آنان صحبت می کنیم، اما واقعیت بسیار پایه ای تر از اینهاست: رهبری برتر از طریق هیجانات حکومت می کند. اهمیت ندارد که رهبران شروع به انجام چه کاری می کنند ایجاد یک شیوه جدید یا تحریک تیم ها برای فعالیت در هر حال موفقیت آنها بسته به این است که چطور این کار را انجام دهند. رهبران حتی اگر هم کارها را به درستی انجام دهند اما در این وظیفه پایه ای یعنی کنترل هیجانات در جهت صحیح شکست بخورند هیچ یک از کارهایی که انجام داده اند نمی تواند به آن اندازه که باید و شاید موثر واقع شود.
ما این اثر را طنین افکنی می نامیم. کلید به کار بستن رهبری اصولی به سود همگان، در مهارت های هوش هیجانی رهبر نهفته است یعنی به این بستگی دارد که رهبران چگونه خود و روابط خود را کنترل می کنند. رهبرانی که بهره اصولی را به حداکثر می رسانند آنهایی هستند که هیجانات افراد تحت رهبری خود را در جهت صحیح هدایت می کند (کلمن، بویاتریس، مک کی، 1385)
مدار باز مغز:
ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسام آوری که در علوم و ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسان های اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز عکس العمل انسان در قبال خشم جریان یافتن خون به سمن دست ها و تندتر شدن ضربان قلب می باشد. در واقع با وجود رشد بسیار بالای فرد ورزی در انسان که فاصله ای زیاد با اجداد خود پیدا کرده است قلب و عواطف و احساسات انسان ها تغییرات زیادی نکرده اند. در واقع به ادامه مغز که در مسایل هیجانی تخصص دارد و به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل می کند در جریان تکامل نوع بشر موجب پیدایش قشر مخ شده است. مغز انسان در قرن 21 زندگی می کند در صورتیکه= قلب او در دوران پارینه سنگی است.
آنچه دانشمندان اخیراٌ از آن به عنوان ((مدار باز)) یاد می کنند مداری است که ماهیت سیستم لیمبیک (جایگاه مرکز هیجانی ما) را تشکیل می دهد. یک دستگاه با مدار بسته مانند دستگاه گردش خون، خودگران است. آنچه در دستگاه گردش خون اطرافیان ما رخ می دهد تاثیری بر دستگاه ما ندارد اما یک دستگاه مدار باز برای مدیریت خود وابستگی زیادی به منابع خارجی دارد. به دیگر سخنن ما برای حفظ ثبات هیجانی خود نیازمند ارتباط مستقیم با دیگران هستیم. دستگاه لیمبیک مدار باز بدون شک یکی از عوامل تکامل انسان بوده چرا که به افراد اجازه می دهد که به نجات هیجانی یکدیگر بشتابند. تحقیقات در بخش مراقبت های ویژه نشان داده که حضور آران بخش یکی شخص دیگر نه تنها فشار خون بیمار را پایین می آورد بلکه ترشح اسیدهای چربی که مانع شریان می شوند را نیز کندتر می کند (کلمن، بویاتزیس، مک کی، 1385)
فهرست مندرجات:
سنجش (احساس) یک شرکت تجاری... 11
ابعاد هوش هیجانی در مدیریت و رهبری... 23
چالش اساسی یک مدیر: مدیریت خود. 25
شیوه های متفاوت رهبری و ارتباط آن با هوش هیجانی... 27
قسمت دوم: ساخت و ایجاد سازمان هایی با هوش هیجانی... 31
تیمی که خود را مدیریت می کند.. 34
به حداکثر رساندن هوش هیجانی گروه. 36
شامل 56 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله هوش هیجانی