عناوین تحقیقات عبارتند از :
پیوند اخلاق و حقوق خانواده
جوان و ازدواج
پیوند زناشوئی
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
3 تحقیق آماده برای درس اخلاق خانواده word
عناوین تحقیقات عبارتند از :
پیوند اخلاق و حقوق خانواده
جوان و ازدواج
پیوند زناشوئی
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
پاسخ به سوالات زیر در تحقیق پیوست شده:
1- آیا ارزش با تمایل یا مطلوبیت معادل است؟
2- آیا ارزشها داراى یک انتظام سلسله مراتبى مىباشند یاخیر؟
3- آیا ارزش تعیین کننده نوع رفتار مىباشد یا خیر؟
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
100ص
در عصری زندگی میکنیم که تنظیم روابط اجتماعی بر اساس اصول اخلاقی اهمیتی فوقالعاده پیدا کرده است. زندگی، آسایش و حرمت شخصی هر یک از ما، بیش از پیش، در گرو آن قرار دارد که اصول اخلاقی تا چه حد به طور عمومی مورد رعایت قرار میگیرند. در بسیاری از عرصههای نوین کار و زندگی اگر انسانها نخواهند به احکام اخلاقی وفادار بمانند هیچ نیرویی برای بازداری آنها از تجاوز به حقوق یکدیگر وجود ندارد. همبستگی جماعتی و قومی و قوام زندگی اجتماعی نیز ضعیفتر از آن است که افراد را به یکدیگر مرتبط سازد و انسانها بیش از پیش به صورت افراد مجزا، مستقل و بی اعتنا نسبت به یکدیگر درآمدهاند.
دولتهای ملی، به دنبال جهانی شدن اقتصاد و عروج نهادهای سیاسی بین المللی، قدرت و اعتبار خود را تا حد زیادی از دست داده اند؛ بحرانهای اقتصادی و سیاسی و انقراض باورهای سخت گیرانه سنتی تضعیف دستگاههای امنیتی را به همراه آورده است؛ و نهادهای گوناگون جامعه، محکوم به انشقاق و از هم پاشیدگی، توان نظارت بر اعمال اعضای خود را از دست دادهاند. در نتیجه، حوزههایی از زندگی اجتماعی که بر آنها هرج و مرج و اغتشاش حاکم است به طور مداوم در حال تکثیر و گسترش هستند. در این شرایط تنها اخلاق است که به علت موقعیت استعلایی خود میتواند، انسانها را به جدی گرفتن مسئولیت خود در قبال یکدیگر فرا خواند.
اما امروزه آموزههای اخلاقی نیز در وضعیتی بحرانی قرار دارند. بنیادها، مراجع و تکیه گاههای سنتی احکام اخلاقی، تا حد معینی مشروعیت خود را از دست دادهاند و هیچ گونه الگوی رفتاری معینی – حداقل برای نسل جوان – وجود ندارد.
هنجارهای اجتماعی، باورهای مذهبی و آموزشهای فلسفی، سه بنیاد اصلی ترویج آموزههای اخلاقی، هر یک به نوعی، دیگر از اعتبار و نفوذ دیرینه خود برخوردار نیستند.
هنجارهای اجتماعی، از یک سو، حالتی آن چنان مجرد و عام پیدا کردهاند که هیچ تکلیف مشخصی را برای کسی تعیین نمیکنند و از سوی دیگر، دلیل انشقاق جامعه و تضعیف نهادهای اجتماعی اقتدار و نفوذ خود را بر اذهان مردم از دست دادهاند. در سطح کلی زندگی اجتماعی، مشروعیت هنجارهای اجتماعی چندان ضربه نخورده است، اما این هنجارها آن قدر از اقتدار برخوردار نیستند که فرد را از تکروی و بیتوجهی به منافع جمع باز دارند.
به علاوه فرد نیز دیگر از آن توان، شهامت و امکانات برخوردار نیست که بتواند به صورت خودانگیخته و خودجوش از سر اقتدار و بزرگواری، اخلاقی عمل کند.
قدرت عظیم نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حاکمیت شرایط بغرنج و پیچیده جهانی بر فراز و نشیب زندگی اجتماعی انسانها را به موجوداتی خرد و حقیر تبدیل نموده است. فرد در چنبرة زنجیر منطق سرمایه، عقلانیت نظم اداری و پیامدهای تصمیمهای خیل کنشگران قدرتمند گرفتار آمده است. در چنین شرایطی انسان دیگر سرنوشت را به مبارزه نمیطلبد، خود را وارد ماجراهای پیچیده برای تغییر شرایط کلی جهان نمیسازد و نگران از عواقب اعمال خود، خویش را چندان درگیر مشکلات دیگران نمیکند. او بیشتر سعی میکند تا از فرصتهای ممکن بهره جسته و امکانات لازم برای بهره مندی از یک زندگی بی دردسر را برای خود فراهم آورد. فداکاری و احساس مسئولیت نسبت به وجود و موقعیت دیگران برای او اهمیت چندانی ندارد. بیهوده نیست که ما امروزه با خیل افرادی روبرو هستیم که درصدد بازگردانیدن مشروعیت و اقتدار سابق به بنیادها و مراجع احکام اخلاقی هستند. در زمینة درک مذهبی، اجتماعی و فلسفی از امور رد پای این تلاش را میتوان مشاهده کرد. این گونه تلاشها در برخی از مناطق جهان و حوزههای زندگی اجتماعی با موفقیت روبرو شدهاند. اینجا و آنجا، مذهب، نهادهای سنتی جامعه و تعقل و استدلال وجههای نو پیدا کردهاند و افراد و گروههای بسیاری راغب شدهاند که ادعای از نو طرح شدة این نهادها و مراجع را مورد ملاحظة جدی قرار دهند.
معهذا فریب ظاهر قضیه را نباید خورد. بنیادها و مراجع سنتی هر قدر که نوسازی شده باشند باز توان ارایة چنان احکام جهانشمولی را ندارند که انسان، جدا از موقعیت اجتماعی و اندیشه و طرز نگرشش به جهان، آنها را معتبر بشمارد. موقعیت قدرتمند این بنیادها و مراجع بیشتر اوقات محدود به یک زمان معین و وضعیت خاص است. مذهب به طور عمده مؤمنین، هنجارهای اجتماعی افراد میانسال و کمابیش موفق و استدلال و تعقل روشنفکران را مخاطب قرار میدهد.
به علاوه، آنها نمیتوانند همان گروه مخاطب خود را به صورت جمع و کلیتی واحد تثبیت نمایند. مذهب خود متشکل از مذاهب مختلف است و هر مذهب احکام اخلاقی خاص خود را دارد. اعتقاد و ایمان به یک مذهب به طور معمول انسان را از مؤمنین به مذاهب دیگر دور و حتی گاه منزجر میسازد. از این لحاظ، حس عطوفت و اخوت نشأت گرفته از درک مذهب به طور معمول محدود به انسانهای خاص است. هنجارهای اجتماعی نیز به طور مداوم در حال تغییر هستند. هنجارهای حاکم بر نهادهای سنتی اجتماعی نیز هر چند در عرصههای خرد زندگی اجتماعی به کار میآیند، در عرصههای کلان و وسیع زندگی اجتماعی نقشی سرکوبگرایانه پیدا میکنند. هر چند صلابت و اقتدار این هنجارها ممکن است زمینة امن کار و کوشش را برای برخی فراهم آورد ولی این امنیت به بهای نقض آزادی عمل برخی دیگر از افراد به دست میآید. شکست این پروژهها در عین حال شکست تلاش برای بنیان گذاری و فراافکندن هر نوع مرجع فرا-فردی برای اصول اخلاقی است.
در عصری که انسان تنها و تنها خویشتن را به عنوان جولانگاه اندیشه و تأملات خود در اختیار دارد، در عصری که همبستگیهای اجتماعی ضعیف و شکننده هستند، در عصری که روابط اجتماعی هر چه بیشتر بر پایة ضابطههای حقوقی تعریف میشوند و بالاخره در عصری که زندگی به تجریبات شخصی و درد محدود شده است. براستی، چگونه میتوان برای انسانها مرجعی در ورای فردیت آنها، برای تنظیم روابط اجتماعیشان، فرا افکند. برای چنین انسانی تنها آنچه از درون او میجوشد و میشکوفد مشروعیت دارد. معیار اصلی تمیز امور برای او ارزشهای فردی و شیوة داوری شخصی خود او هستند، نه احکامی که از پیش بر حق و درست فرض شدهاند.
در این وضعیت جدید دیگر از خودگذشتگی، توجه به منافع و حقوق دیگری و کنش اخلاقی اموری نیستند که به خودی خود به ذهن فرد خطور کنند و یا اگر خطور کنند در اعمال و رفتار او انعکاس یابند. گرفتار در وجود شخصی خویش، او انگیزه و شور دست زدن به کنشی را ندارد که هدف آن تضمین منافع دیگری باشد.
در این میان، یک عامل و تنها یک عامل میتواند موقعیت فرد را تا حدی ثبات بخشد و او را به سمت اتخاذ موضعی اخلاقی نسبت به امور سوق دهد. این عامل همانا وجود دیگری به صورت یک شخص معین با احساسات و تمایلات مختص به خود است. وجود دیگری همیشه به صورت حضور زنده و فعال دیگری در عرصههای مختلف زندگی برای فرد مطرح است. او مجبور است در مقابل برخوردهای دم به دم متفاوت دیگران عکس العمل نشان دهد. اگر به برخوردهای مستقل و پویا با حس مسئولیت فردی نسبت به استقلال دیگری ، ترکیب شود، فرد از حد معینی از استقلال و اقتدار برخوردار خواهد شد. در متن احساس مسئولیت نسبت به وجود و تضمین استقلال و پویایی دیگری، در متن معمولی نسبت به استقلال او، فرد میتواند احساس کند که هستی و حضور خاصی در جهان دارد. بدین شکل دیگری میدانی میشود که فرد در آن وسعت حضور و اقتدار خود را باز مییابد. در این روند او بر ضعفها و سرگشتگیهای خویش فایق میشود. از این رو میتوان گفت نه خودمحوری و احساس توانمندی بلکه ضعف و فقر وجودی، فرد را بر میانگیزد تا با رویکردی اخلاقی تأمین آزادی و بهروزی دیگری را غایت اعمال خود گرداند
10 صفحه
اهمیت ورزش
ورزش شامل فعالیت هر کس با یک منظور و در محیطی متفاوت با محیط روزانه برای مسابقه، لذت بردن، برای کسب برتری، برای پیشرفت مهارت یا ترکیبی از تعدادی از این هاست.
ورزش شامل فعالیت هر کس با یک منظور و در محیطی متفاوت با محیط روزانه برای مسابقه، لذت بردن، برای کسب برتری، برای پیشرفت مهارت یا ترکیبی از تعدادی از این هاست. تفاوت منظور همراه با در نظر گرفتن مهارت فرد یا گروه یا دلیری علامت مشخصه ورزش است.
بنابراین پریدن از روی یک مانع در مقابل دیدگان هزاران نفر در یک میدان سرپوشیده ورزش است در حالی که پریدن از روی یک چشمه هنگام پیاده روی در روستا فقط تلاش برای خیس نشدن پای فرد است.
انواع مختلفی از ورزش وجود دارند و انسان ها قسمت مهمی از وقت، پول و دلبستگی خود را نه فقط به عنوان شرکت کننده بلکه به عنوان تماشاگر به آنها اختصاص می دهند.
ورزش امروزه در جهان بوسیله مبدل شده که انسان ها با هم متحد و آشنا کرده و بین آنها پیوند اخوت و برادری برقرار می کند و مهمترین هدف و وظیفه ورزش همین است. ایجاد مودت و دوستی بین ورزش کاران که هرچند در میدان رقیب هم هستند اما در خارج از میدان به عنوان رفیق همدیگر می باشند.
ورزش ترکیبی از فعالیت های فیزیکی عادی و معمول و مهارت های شخصی و به عنوان تفریح و یک سری از قوانین که برای مسابقه، لذت بردن و رسیدن به برتری است. ترکیب شخصیت هایی با مهارت های متفاوت در یک ملت، شجاعت و دلاوری آن ملت را افزایش می دهد.
اکثر مردم بر این موضوع واقفند که ورزش، بخش مهمی از نحوه زندگی است. ورزش منظم سلامت جسمی و عقلی را حفظ می کند و قادر است، خطر پیدایش بیماری های مزمن را کاهش دهد، امید به بقا را افزایش دهد و کیفیت زندگی را در طول سال های آینده بهبود بخشد. اگر ورزش را جزیی از برنامه روزمره خود نمایید، احتمالاً در خواهید یافت که انرژی بیشتری برای انجام فعالیت های روزانه معمول، (مثل خرید، کار منزل، مراقبت از کودک و باغبانی) دارید.
نداشتن فعالیت بدنی عامل زمینه ساز بسیاری بیماری ها و معلولیت هاست.
این مسئله هر سال باعث ۲ میلیون مرگ در دنیا می شود، خطر بیماری های قلبی، دیابت و چاقی را دو برابر می کند، خطر ابتلا به سرطان ها به خصوص سرطان روده بزرگ رو زیاد می کند و باعث زیاد شدن فشار خون، افسردگی و اضطراب می شود در حالیکه فعالیت بدنی منظم حتی در حد متوسط، یکی از ساده ترین راه های حفظ سلامتی و پیشگیری از بیماری های قلبی، دیابت، چاقی و پوکی استخوان است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست مطالب
بخش اول: مبانی اخلاق
فصل اول – کلیات
5- موضوع علم اخلاق :
6- هدف نهایی علم اخلاق :
فلسفه اخلاق :
تربیت اخلاقی :
رابطه علم اخلاق با فقه :
رابطه علم اخلاق و حقوق :
رابطه علم اخلاق و عرفان عملی :
علم اخلاق و رابطه آن با علوم تربیتی :
مکاتب عمده و مهم اخلاقی :
فصل دوم – جاودانگی اخلاق
مطلق بودن اخلاق به چه معناست؟
مقصود از نسبی بودن اخلاق چیست؟
انواع نسبی گرایی اخلاقی :
آثار و نتایج نسبی گرایی اخلاقی :
مطلق گرایی در اخلاق و دلایل آن :
افعال اخنیاری و اضطراری:
اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است.
صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است.
دو عامل مهمن که خُلق و خوی انسان را می سازد عبارتند از:
الف) طبیعت یا وراثت و ذات
ب) تمرین و تکرار که در نتیجه یادگیری و آموزش به دست می آید.
علمی که صفات خوب و بد را معرفی می کند و شیوه تحصیل آنها را آموزش می دهد و از اعمال و رفتار متناسب با آن صفات بحث می کند.
5- موضوع علم اخلاق :
هر علمی درباره چیزی بحث می کند. مثلاً علم پزشکی درباره بدن انسان و روان شناسی درباره رفتار انسان وعلم حساب در موضوع عدد بحث می کند. موضوع علم اخلاق که از آن بحث می شود عبارتست از نفس و جان انسان.
6- هدف نهایی علم اخلاق :
هدف علم اخلاق اسلامی این است که انسان را به اندازه استعداد خود مظهر اسماء و صفات خداوند قرار می دهند یعنی در روح انسان صفات الهی ظاهر می شود و در این مسیر انسان کامل کسی است که رو به رو محل ظهور همه اسماء و صفات خداوند قرار گیرد.
فلسفه اخلاق :
تحلیل و بررسی عقلانی مسائل بنیادی اخلاق را فلسفه اخلاق گوییم مانند اینکه ملاک خوب و بد چیست و آیا اینکه اخلاق نسبی است یا مطلق؟
تربیت اخلاقی :
راه کارهای عملی برای رسیدن به فضائل اخلاقی را تربیت اخلاقی می گوییم.
رابطه علم اخلاق با فقه :
علم فقه علمی است که وظایف انسان را در مقابل خداوند بیان می کند. مسائل فقهی دو جنبه دارند:
الف) جنبه اخروی و ثواب و کیفر
ب) جنبه دنیوی و صحیح یا باطل بودن عمل
رابطه علم اخلاق با فقه در جنبه اخروی و ثواب و کیفر اعمال است.