زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد اراده الهى

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد اراده الهى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اراده الهى


تحقیق در مورد اراده الهى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:5

 

  

 فهرست مطالب

 

 

اراده الهى

 

«اشکالات و شبهات‏»

 

«حکماى اسلامى و مساله اراده‏»

 

شبهه اول - چنانکه علم بارى به نظام‏احسن که عین ذات او هم مى‏باشد، غایت اودر ایجاد باشد - و مى‏دانیم که علت غایى‏اقتضاى فاعلیت فاعل را مى‏کند - لازم مى‏آیدکه ذات خداى تعالى علت ذات خودش‏باشد و این محال است.

 

جواب - اینجا نیز مانند بسیارى از موارد«اقتضا» یا «استلزام‏» را عنوان کرده‏اند امامنظور مطلق عدم انفکاک است در حالى که‏در این مقام چنین نیست و هیچ برهانى‏دلالت‏بر این نمى‏کند که «باید غایت و فاعل‏البته در حقیقت غیر یکدیگر باشند» بلکه‏مى‏توانند عین یکدیگر نیز باشند چرا که‏فاعل افاضه وجود مى‏کند و غایت چیزى‏است که افاضه وجود براى اوست که این‏غایت مى‏تواند هم خود فاعل باشد و هم‏موجودى اعلا و برتر از آن.

 

در مورد واجب الوجود بالذات نیز که‏قائم به خود است، از همین کلام استفاده‏مى‏کنیم که چون غایتى قائم به ذات خوداست مى‏تواند هم فاعل باشد و هم غایت. واز آن جهت که افاضه وجود اشیا را مى‏کندعلت فاعلى و از آن جهت که افاضه وجودمى‏کند به سبب علمش به نظام خیر که عین‏ذاتى است که معشوق اوست، علت غایى‏است.

 

شبهه دوم - گفته شده است که غایت‏به‏حسب تصور ماهیت مقدم بر فعل است ولى‏به حسب وجود، مؤخر از آن و به این جهت‏نیز در مورد آن گفته شده که اول الفکر وآخرالعمل مى‏باشد. با این حساب اگرباریتعالى هم فاعل و هم غایت همه‏اشیا باشد، لازم مى‏آید که هم مقدم برآنها باشد و هم مؤخر از آنها و شى‏ءواحد چگونه مى‏تواند اول الاوایل وآخر الاواخر باشد؟

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اراده الهى

دانلودمقاله متـن کامل وصیتنامه سیاسى و الهى بنیان گذار جمهورى اسلامى

اختصاصی از زد فایل دانلودمقاله متـن کامل وصیتنامه سیاسى و الهى بنیان گذار جمهورى اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
قـال رسـول الله صلـى الله علیه و آله و سلـم: انـى تـارک فیکــم الثقلیـن کتاب الله و عترتى أهل بیتى فانهما لـن یفتـرقا حتـى یردا على الحـوض.
الحمدلله و سبحانک اللهم صل علـى محمـد و آله مظاهـر جمـالک و جلالک و خزان أسـرار کتـابک الذى تجلـــى فیه الأحـدیة بجمیع أسمائک حتـى المستأثر منها الذى لایعلمه غیرک و اللعن علـى ظالمیـهم أصل الشجــرة الخبیثة .
و بعد این جانب مناسب مى دانم که شمه کوتاه و قاصر در باب ثقلیـن تذکر دهم ، نه از حیث مقامات غیبى و معنوى و عرفانى که قلـم مثل منـى عاجز است از جسارت در مرتبه اى که عرفان آن بـر تمام دأره وجـود از ملک تا ملکـوت اعلى و از آنجا تا لاهـوت و آنچه در فهم مـن و تو ناید سنگین و تحمل آن فوق طاقت ، اگر نگویم ممتنع است. و نه از آنچه بر بشریت گذشته است از مهجور بـودن از حقایق مقام والاى ثقل اکبر و ثقل کبیر که از هـر چیز اکبر است جز ثقل اکبـر که اکبـر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بـرایـــن دو ثقل از دشمنان خـدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن براى مثل منـى میسر نیست با قصـور اطلاع و وقت محدود ، بلکه مناسب دیدم اشاره اى گذرا و بسیـار کـوتـاه از آنچه بـر ایـن دو ثقل گذشته است بنمـایـم. شاید جمله لـن یفترقا حتـى یردا على الحـوض اشاره باشد براینکه بعد از وجود مقدس رسول الله صلى الله علیه وآله و سلـم هر چه بر یکـى از ایـن دو گذشته است بر دیگرى گذشته است و مهجـوریت هریک مهجوریت دیگرى است تا آنگاه که ایـن دو مهجـور بر رسـول خدا در حوض وارد شوند. و آیا ایـن حـوض مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است یا چیزى دیگر که به عقل و عرفان بشـر راهى ندارد و باید گفت آن ستمى که از طاغوتیان برایـن دو ودیعه رسـول اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم گذشته برامت مسلمان بلکه بـر بشـریت گذشته است که قلــم از آن عاجز است . و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمیـن است و کتب اهل سنت از صحاe ششگانه تا کتب دیگـر آنان بـا الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبراکرم صلى الله علیه وآله و سلـم به طـور متـواتـر نقل شـده است و ایـن حـدیث شریف حجت قاطع است بـرجمیع بشر بـویژه مسلمانان مذاهب مختلف و بایـد همه مسلمانان که حجت برآنان تمام است جـوابگـوى آن باشنـد و اگـر عذرى بـراى جـاهلان بـى خبـر بـاشـد بـراى علمــاى مذاهب نیست . اکنـون ببینیـم چه گذشته است بـر کتـاب خـدا ایـن ودیعه الهى و مـاتـرک پیامبـر اسلام صلـى الله علیه وآله و سلـم. مسـأل إسف انگیزى که بایـد بـراى آن خـون گـریه کـرد ، پـس از شهادت حضـرت على (ع) شروع شد .
خود خـواهان و طاغوتیان ، قـرآن کریـم را وسیله اى کـردنـد بـراى حکـومتهاى ضد قرآنى و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسـر قرآن را از پیامبـر اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم دریافت کرده بودند و نداى انى تارک فیکـم الثقلان در گوششان بود بـا بهانه هاى مختلف و تـوطئه هاى از پیـش تهیه شـده آنان را عقب زده و با قـرآن ، در حقیقت قـرآن را که بـراى بشـریت تا ورود به حوض بزرگتریـن دستـور زندگانى مادى و معنوى بـود و هست از صحنه خارج کردند و برحکـومت عدل الهى که یکـى از آرمانهاى ایـن کتاب مقدس بوده و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دیـن خدا و کتاب و سنت الهى را پایه گذارى کردنـد تا کار به جأى رسیـد که قلـم از شرح آن شرمسار است. و هر چه ایـن بنیان کج به جلـو آمـد کج ها و انحـرافها افزون شـد تا آنجا که قـرآن کـریـم را که بـراى رشـد جهانیـان و نقطه جمع همه مسلمـانـان بلکه عأله بشـرى از مقـام شامخ احـدیت به کشف تام محمدى(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند ، برسانـد و این ولیده علـم الاسمإ را از شر شیاطیـن وطاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رسـانـد و حکـومت را به دست اولیإ الله معصـومیـن علیهم صلـوات الاولیـن و الاخـریـن بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارنـد ، چنان از صحنه خارج نمـودند که گـوئى نقشـى براى هـدایت نـدارد و کار به جأى رسید که نقـش قرآن به دست حکومتهاى جأر و آخـوندهاى خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله اى براى اقامه جور و فساد و تـوجیه ستمگران و معانـدان حق تعالـى شـد و مع الاسف به دست دشمنـان تـوطئه گــر و دوستان جاهل ، قرآن ایـن کتاب سرنوشت ساز ، نقشى جز در گـورستانها و مجالـس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگـى آنان باشد ، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلـى از صحنه خارج شـد ، که دیدیـم اگر کسـى دم از حکـومت اسلامى برمىآورد و از سیاست که نقـش بزرگ اسلام و رسـول بزرگـوار صلـى الله علیه وآله و سلـم و قـرآن و سنت مشحـون آن است سخــن مى گفت گـوئى بزرگتریـن معصیت را مرتکب شده و کلمه آخـوند سیاسى مـوازن با آخـوند بـى دیـن شـده بـود و اکنـون نیز است. و اخیرا قدرتهاى شیطانى بزرگ به وسیله حکـومتهاى منحرف خارج از تعلیمات اسلامـى که خـود را به دروغ به اسلام بسته انـد بـراى محـو قرآن و تثبیت مقاصـد شیطـانـى ابـر قـدرتها ، قـرآن را با خط زیبـا طبع مى کنند و به اطراف مـى فرستند و با ایـن حیله شیطانى قرآن را از صحنه خارج مـى کننـد. ما همه دیـدیـم قرآنـى را که محمـدرضا خان پهلوى طبع کرد و عده اى را اغفال کرد و بعضى آخـوندهاى بى خبر از مقاصد اسلامى هـم مداح او بـودند و مى بینیـم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بـى پایان مردم را صرف طبع قرآن کریـم و محال تبلیغات مذهب ضـد قرآنـى مـى کند و وهابیت ایـن مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترویج مى کند و مردم و ملتهاى غافل را سـوق به سوى ابر قدرتها مى دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریـم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مـى کند. ما مفتخریـم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبى است که مى خـواهد حقایق قرآنـى که سراسـر آن از وحـدت بین مسلمیـن بلکه بشریت دم مى زند ، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگتریـن نسخه نجات دهنـده بشر از جمیع قیـودى که بـر پاى و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سـوى فنا و نیستى وبردگى و بندگى طاغوتیان مـى کشانـد ، نجات دهـد. و ما مفتخـریـم که پیرو مذهبـى هستیـم که رسـول خدا مـوسـس آن به إمر خـداوند تعالـى بـوده و امیرالمـومنین على بـن ابى طالب ایـن بنده رها شده از تمام قیود ، مإمـور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است. ما مفتخریـم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگتریـن دستور زندگى مادى و معنوى و بالاتریـن کتاب رهأى بخـش بشر است و دستورات معنوى و حکـومتـى آن بـالاتـریـن راه نجـات است ، از امام معصـوم ما است. ما مفتخریم که أمه معصومیـن از على بـن ابى طالب گرفته تا منجى بشـر حضـرت مهدى صـاحب زمـان علیهم آلاف التحیـات و السلام که به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امـور است أمه ما هستند. ما مفتخریـم که ادعیه حیات بخـش که او را قرآن صاعد مـى خـوانند از أمه معصـومیـن ما است. ما به مناجـات شعبـانیه امامـان و دعاى عرفات حسین بـن على علیهما السلام و صحیفه سجادیه ایـن زبـور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خـداوند تعالـى به زهراى مرضیه است از ما است .
ما مفتخریـم که باقرالعلـوم بالاتریـن شخصیت تاریخ است و کسى جز خـداى تعالـى و رسـول صلـى الله علیه وآله و أمه معصـومیــــن علیهم السلام ، مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد ، از مااست.
و مـا مفتخـریـم که مذهب مـا جعفـرى است که فقه مـا که دریــاى بـى پـایان است یکـى از آثـار اوست و مـا مفتخـریـم به همه أمه معصـومیـن علیهم صلـوات الله و متعهد به پیـروى آنـانیــم .
ما مفتخریم که أمه معصومیـن ما صلوات الله و سلامه علیهم درراه تعالى دیـن اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکـى از ابعاد آن است در حبـس و تبعیـد به سر برده و عاقبت در راه برانـدازى حکـومتهاى جأرانه و طاغوتیان زمان خـود شهید شـدند. و ما امروز مفتخریم که مـى خـواهیـم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در ایـن راه بزرگ سرنوشت ساز سـر از پـا نشناخته جان و مال و عزیزان خـود را نثـار راه خـدا مى کنند .
ما مفتخـریـم که بـانـوان و زنان پیـر و جـوان و خـرد و کلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریـم فعالیت دارند. و آنان که تـوان جنگ دارند در آمـوزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشـور اسلامـى از واجبـات مهم است شـرکت و از محـرومیتهأى که تـوطئه دشمنان و نا آشنأى دوستـان از احکـام اسلام و قـرآن بـر آنها بلکه بـراسلام و مسلمـانـان تحمیل نمـودنـد ، شجــــاعانه و متعهدانه خـود را رهانـده و از قیـد خـرافاتـى که دشمنان بـراى منافع خود به دست نادانان و بعضـى آخـونـدهاى بـى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودند خارج نموده اند. و آنان که تـوان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحـو ارزشمندى که دل ملت را از شـوق و شعف به لـرزه در مـىآورد و دل دشمنان و جاهلان بـدتـر از دشمنان را از خشـم و غضب مـى لـرزاند اشتغال دارنـد. و ما مکـرر دیدیـم که زنان بزرگوارى زینب گونه علیها سلام الله فریاد مى زنند که فرزنـدان خـود را از دست داده و در راه خـداى تعالـى و اسلام عزیز از همه چیز خـود گذشته و مفتخرند به ایـن امر و مـى داننـد آنچه به دست آورده انـد بالاتـر از جنات نعیـم است چه رسـد بمتاع نـاچیز دنیـا ، و ملت مـا بلکه ملتهاى اسلامـى و مستضعفــان جهان مفتخـرنـد به اینکه دشمنان آنان که دشمنـان خـداى بزرگ و قـرآن کریـم و اسلام عزیزند درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتـى براى مقاصد شـوم جنایتکارانه خـود دست نمى کشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خـود دوست و دشمـن را نمـى شناسنـد و در رإس آنان آمریکا ایـن تروریست بالذات دولتـى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هـم پیمان او صهیونیست جهانى است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مى شود که قلم ها از نوشتـن و زبانها از گفتـن آن شرم دارنـد و خیال ابلهانه اسـرأیل بزرگ ، آنان را به هـر جنـایتـى مـى کشـانـد. و ملتهاى اسلامـى و مستضعفـان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنـى ایـن جنایت پیشه دوره گرد ، و حسـن و حسنـى مبارک هـم آخـور با اسرأیل جنایتکارند و در راه خـدمت به آمریکا و اسـرأیل از هیچ خیانتـى به ملتهاى خـود روى گردان نیستنـد. و ما مفتخریـم که دشمـن ما صـدام عفلقـى است که دوست و دشمـن او را به جنایت کارى و نقض حقوق بیـن المللى و حقوق بشـر مـى شناسند و همه مـى داننـد که خیانتکارى او به ملت مظلـوم عراق و شیخ نشینان خلیج ، کمتـر از خیانت به ملت ایـران نباشـد و مـا و ملتهاى مظلـوم دنیـا مفتخـریـم که رسـانه هـاى گـروهــى و دستگـاههاى تبلیغات جهانـى ، ما و همه مظلـومـان جهان را به هـر جنایت و خیانتـى که ابرقـدرتهاى جنایتکار دستـور مـى دهنـد متهم مـى کننـد . کـدام افتخار بالاتر و والاتـر از اینکه آمریکا با همه ادعاهـایـش و همه سـاز و بـرگهاى جنگیــش و آن همه دولتهاى سرسپرده اش و به دست داشتـن ثروتهاى بـى پایان ملتهاى مظلـوم عقب افتاده و در دست داشتـن تمام رسانه هاى گروهى در مقابل ملت غیور ایران و کشـور حضـرت بقیه الله ارواحنا لمقـدمه الفـدإ آن چنان وامانده و رسـوا شده است که نمى داند به که متـوسل شـود و رو به هر کـس مى کند جـواب رد مى شنـود و ایـن نیست جز به مددهاى غیبـى حضرت بارى تعالى جلت عظمته که ملت ها را بـویژه ملت ایران اسلامى را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نـور اسلام هدایت نمـوده. مـن اکنـون به ملتهاى شـریف ستمـدیـده و به ملت عزیز ایــــران توصیه مى کنـم که از ایـن راه مستقیـم الهى که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است بلکه به صراطـى که خـداوند به آنها نصیب فرموده است محکـم و استـوار و متعهد و پایدار پاىبند بـوده و لحظه اى از شکـر ایـن نعمت غفلت نکـرده و دستهاى ناپـاک عمال ابرقدرتها چه عمال خارجى و چه عمال داخلـى بدتر از خارجـى تزلزلـى در نیت پاک و اراده آهنیـن آنان رخنه نکند و بدانند که هر چه رسانه هاى گروهى عالم و قدرتهاى شیطانـى غرب و شرق اشتلـم مـى زنند دلیل بر قـدرت الهى آنان است و خـداوند بزرگ سزاى آنان را ، هم در ایـن عالم و هـم در عوالـم دیگر خـواهد داد انه ولـى النعم و بیـده ملکـوت کل شـىء و بـا کمـال جـد و عجز از ملتهاى مسلمان مـى خـواهـم که از أمه اطهار و فـرهنگ سیاسـى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى ایـن بزرگ راه نمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جان فشانـى و نثـار عزیزان پیـروى کننـد. از آن جمله دست از فقه سنتـى که بیـان گـر مکتب رسـالت و امـامت است و ضامـن رشد و عظمت ملتها است چه احکام اولیه و چه ثانـویه که هر دو مکتب فقه اسلامى است ، ذره اى منحرف نشـوند و به وسـواس خناسان معاند با حق و مذهب گـوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافى مقدمه سقـوط مذهب و احکام اسلامـى و حکـومت عدل الهى است و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگـر سیـاسـى نمـاز است هـرگز غفلت نکننـد که ایـن نمـاز جمعه از بزرگتـریـن عنایات حق تعالـى بـر جمهورى اسلامـى ایـران است و از آن جمله مـراســـم عزادارى أمه اطهار و بـویژه سیدمظلـومان و سـرور شهیـدان حضرت ابـى عبـدالله الحسیـن صلـوات وافر الهى و انبیإ و ملأکه الله و صلحإ بر روح بزرگ حماسـى او بـاد هیچگـاه غفلت نکننـد . و بـداننـد آنچه دستـور أمه علیهم السلام براى بزرگداشت ایـن حماسه تاریخى اسلام است و آنچه لعن و نفریـن بـر ستمگـران آل بیت است تمام ، فـریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستـم پیشه در طـول تاریخ الى الابـد. و مـى دانید که لعن و نفریـن و فریاد از بیـداد بنـى امیه لعنت الله علیهم با آن که آنان منقرض و به جهنـم رهسپار شـده اند فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتـن ایـن فریاد ستم شکـن است. و لازم است در نـوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثناى از أمه حق علیهم سلام الله به طـور کوبنده فجایع و ستمگریهاى ستمگران هر عصر و مصر یادآورى شود و در ایـن عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست آمـریکا و شـوروى و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود این خأنیـن به حرم بزرگ الهى لعنت الله و ملأکته و رسله علیهم است به طـور کـوبنده یادآورى و لعن و نفریـن شـود. و همه باید بـدانیـم که آنچه مـوجب وحـدت بین مسلمین است ایـن مراسـم سیاسـى است که حافظ ملیت مسلمیـن بـویژه شیعیان أمه اثنـى عشـر علیهم صلـوات الله وسلـم . و آنچه لازم است تذکر دهـم آن است که وصیت سیاسى الهى ایـن جانب اختصاص به ملت عظیـم الشإن ایران ندارد بلکه تـوصیه به جمیع ملل اسلامى و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب مى باشد . از خداوند عز و جل عاجزانه خـواهانـم که لحظه اى ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبى خود به ایـن فرزندان اسلام و رزمنـدگـان عزیز لحظه اى دریغ نفـرمـایـــد .
روح الله الموسوى الخمینى

اهمیت انقلاب شکـوهمنـد اسلامـى که دستآورد میلیــونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز ، ایـن شهیدان زنـده است و مـورد امیـد میلیـونها مسلمانان و مستضعفان جهان است به قدرى است که ارزیابى آن از عهده قلـم و بیان والاتر و بـرتـر است ، اینجانب روح الله مـوسـوى خمینـى که از کرم عظیـم خداوند متعال با همه خطایا مإیوس نیستـم و زادراه پرخطرم همان دلبستگـى به کرم کریـم مطلق است به عنـوان یک نفر طلبه حقیر که همچـون دیگـر بـرادران ایمـانـى امیـد به ایـن انقلاب و بقـــاء دست آوردهاى آن و به ثمر رسیـدن هر چه بیشتـر آن دارم به عنـوان وصیت به نسل حاضـر و نسل هاى عزیز آینده مطالبـى هرچنـد تکـرارى عرض مى نمایم و از خداوند بخشاینده مى خواهم که خلوص نیت در ایـن تذکرات عنایت فرماید :
1 ـ مـا مـى دانیـم که ایـن انقلاب بزرگ که دست جهان خــــواران و ستمگران را از ایران بزرگ کـوتاه کـرد با تإییـدات غیبـى الهى پیروز گردیـد. اگـر نبـود دست تـواناى خـداوند امکان نـداشت یک جمعیت سى وشـش میلیونى با آن تبلیغات ضداسلامى و ضد روحانى خصوص در ایـن صدسال اخیر و با آن تفرقه افکنیهاى بـى حساب قلـم داران و زبان مردان در مطبوعات و سخنرانى ها و مجالـس و محافل ضداسلامى و ضـد ملـى به صـورت ملیت و آن همه شعرها و بذله گـوئیها و آن همه مراکز عیاشـى و فحشإ و قمار و مسکرات و مـواد مخـدره که همه و همه براى کشیدن نسل جـوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالى و تـرقـى میهن عزیز خـود فعالیت نماینـد به فساد و بـى تفاوتـى در پیشامـدهاى خـأنانه که به دست شاه فاسـد و پـدر بـى فـرهنگـش و دولتها و مجالـس فرمایشـى که از طرف سفارتخانه هاى قدرتمندان بر ملت تحمیل مـى شـد و از همه بـدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آمـوزشـى که مقدرات کشـور به دست آنان سپرده مـى شد با به کار گـرفتـن معلمان و استادان غرب زده یا شـرق زده صددرصـد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامـى بلکه ملى صحیح با نام ملیت و ملـى گرایى گر چه در بین آنان مردانى متعهد و دلسوز بودند لکـن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتـى نمـى تـوانستنـد انجام دهنـد و با ایـن همه و دهها مسأل دیگـر از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قـدرت تبلیغات به انحراف فکرى کشیـدن بسیارى از آنان ، ممکـن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کننـد و در سرتاسـر کشـور با ایـده واحـد و فـریاد الله اکبـر و فـداکاریهاى حیرت آور و معجزهآسا تمام قـدرتهاى داخل و خارج را کنار زده و خـود مقـدرات کشـور را به دست گیـرد. بنابـرایـن شک نباید کرد که انقلاب اسلامـى ایران از همه انقلابها جداست ، هـم در پیدایـش و هم در کیفیت مبارزه و هـم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که ایـن یک تحفه الهى و هدیه غیبى بـوده که از جانب خداوندمنان برایـن ملت مظلـوم غارت زده عنایت شده است .
2 ـ اسلام و حکـومت اسلامـى پدیده الهى است که با به کار بستن آن سعادت فرزنـدان خـود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تإمیـن مـى کند و قدرت آن دارد که قلـم سرخ بر ستمگریها و چپاول گریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خـود برساند و مکتبـى است که بر خلاف مکتبهاى غیر تـوحیدى در تمام شئون فردى و اجتماعى و مادى و معنـوى و فرهنگى و سیاسى و نظامى و اقتصادى دخـالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولـو بسیـار نـــاچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادى و معنـوى نقـش دارد فروگذار ننموده است و مـوانع و مشکلات سـر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و برفع آن کوشیده است. اینک که به تـوفیق و تإیید خداوند ، جمهورى اسلامى با دست تـواناى ملت متعهد پایه ریزى شده و آنچه در ایـن حکومت اسلامى مطرح است اسلام و احکام مترقى آن است ، بـرملت عظیـم الشـإن ایـران است که در تحقق محتـواى آن به جمیع ابعاد و حفظ و حـراست آن بکـوشنـد که حفظ اسلام در رإس تمـــام واجبـات است ، که انبیـإ عظام از آدم علیه السلام تـا خـاتــــم النبییـن صلى الله علیه وآله و سلـم در راه آن کوشـش و فداکارى جان فرسا نمـوده اند و هیچ مانعى آنان را از ایـن فریضه بزرگ باز نـداشته و همچنیـن پـس از آنان اصحـاب متعهد و أمه اسلام علیهم صلوات الله با کوششهاى تـوان فرسا تا حد نثار خون خـود در حفظ آن کـوشیـده انـد و امروز بر ملت ایران خصـوصا و بـر جمیع مسلمانان عمـوما واجب است ایـن امانت الهى را که در ایـران به طـور رسمـى اعلام شده و در مدتـى کـوتاه نتایج عظیمـى به بار آورده با تمام تـوان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقإ آن و رفع موانع و مشکلات آن کـوشـش نماینـد و امیـد است که پرتـو نـور آن بـرتمام کشـورهاى اسلامـى تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در ایـن امر حیاتى نمایند و دست ابرقدرتهاى عالـم خوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابـد از سر مظلـومان و ستمـدیدگان جهان کـوتاه نمایند . اینجانب که نفـس هاى آخر عمر را مى کشـم به حسب وظیفه ، شطـرى از آنچه در حفظ و بقإ ایـن ودیعه الهى دخالت دارد و شطرى از مـوانع و خطرهایـى که آن را تهدید مـى کنند براى نسل حاضر و نسل هاى آینده عرض مى کنـم و توفیق و تإیید همگان را از درگـاه پـروردگـار عالمیـان خـواهـانــم .
الف ـ بـى تـردیـد رمز بقإ انقلاب اسلامـى همان رمز پیروزى است و رمز پیـروزى را ملت مـى داند و نسل هاى آینـده در تاریخ خـواهنـد خواند که دو رکـن اصلى آن انگیزه الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشـوربا وحـدت کلمه براىهمان انگیزه ومقصد. اینجـانب به همه نسل هـاى حـاضـر و آینـده وصیت مـى کنـم که اگـر بخـواهیـد اسلام و حکـومت الله بـرقـرار باشـد ، و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شـود ایـن انگیزه الهى را که خـداوند تعالـى در قرآن کریـم برآن سفارش فرمـوده است از دست نـدهیـد و در مقابل ایـن انگیزه که رمز پیـروزى و بقـإ آن است ، فرامـوشى هدف و تفرقه و اختلاف است. بى جهت نیست که بـوقهاى تبلیغاتى در سراسر جهان و ولیده هاى بـومى آنان تمام تـوان خـود را صرف شایعه ها و دروغ هاى تفرقه افکـن نمـوده اند و میلیاردهادلار بـراى آن صـرف مى کننـد. بـى انگیزه نیست سفـرهاى دأمـى مخالفان جمهورى اسلامـى به منطقه و مع الاسف در بیـن آنان از سردمـداران و حکـومتهاى بعض کشـورهاى اسلامـى که جزبه منـافع شخصـى خـود فکـر نمى کنند و چشـم و گـوش بسته تسلیـم آمریکا هستند دیده مى شـود و بعض از روحانـى نماها نیز به آنان ملحقند. امروز و در آتیه نیز آنچه براى ملت ایران و مسلمانان جهان بایـد مطرح باشـد و اهمیت آن را در نظر گیـرنـد ، خنثـى کـردن تبلیغات تفـرقه افکـن خــانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمیـن و خصوص ایرانیان بـویژه در عصـر حاضر آن است که در مقابل ایـن تـوطئه ها عکـس العمل نشان داده و به انسجام و وحـدت خـود به هر راه ممکـن افزایـش دهند و کفـار و منـافقـان را مـإیـوس نمـاینـد .
ب ـ از تـوطئه هاى مهمى که در قرن إخیر ، خصوصا در دهه هاى معاصر و بـویژه پـس از پیروزى انقلاب آشکارا به چشـم مى خـورد ، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف براى مإیوس نمـودن ملتها و خصـوص ملت فـداکار ایران از اسلام است ، گاهـى ناشیانه و با صـراحت به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است نمى تـواند در عصـر حاضر کشـورها را اداره کنـد یا آنکه اسلام یک دیـن ارتجاعى است و با هر نـوآورى و مظاهـر تمـدن مخالف است و در عصـر حاضـر نمـى شود کشـورها از تمدن جهانـى و مظاهر آن کناره گیرند و امثال ایـن تبلیغات ابلهانه و گـاهـى مـوذیـانه و شیطنتآمیز به گـونه طـرفـدارى از قـداست اسلام که اسلام و دیگـر ادیان الهى سـروکـار دارنـد با معنـویات و تهذیب نفـوس و تحذیر از مقامات دنیایـى و دعوت به تـرک دنیـا و اشتغال به عبـادات و اذکـــار و ادعیه که انسان را به خداى تعالـى نزدیک و از دنیا دور مى کند و حکـومت و سیاست و سررشته دارى برخلاف آن مقصـد و مقصـود بزرگ و معنـوى است چه اینها تمـام بـراى تعمیـر دنیا است و آن مخـالف مسلک انبیإ عظام است و مع الاسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحـانیــــان و متدینان بى خبر از اسلام تإثیر گذاشته که حتى دخالت در حکـومت و سیاست را به مثـابه یک گنـاه و فسق مـى دانستنـد و شـایـد بعضـى بـداننـد و ایـن فـاجعه بزرگـى است که اسلام مبتلاى به آن بــود. گـروه اول که بـایـد گفت از حکـومت و قـانـون و سیاست یـا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خـود را به بـى اطلاعى مـى زننـد زیرا اجـرإ قـوانیـن بـر معیار قسط و عدل و جلـوگیـرى از ستمگـرى و حکـومت جـأرانه و بسط عدالت فـردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشإ و انواع کجرویها و آزادى برمعیار عقل و عدل و استقلال و خـودکفأى و جلـوگیـرى از استعمار و استثمار و استعبـاد و حـدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل براى جلـوگیرى از فساد و تباهـى یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازیـن عeل و عدل و انصاف و صدها از ایـن قبیل ، چیزهایى نیست که با مرور زمان در طـول تاریخ بشر و زندگى اجتماعى کهنه شـود. ایـن دعوى به مثابه آن است که گفته شود. قـواعد عقلى و ریاضـى در قرن حاضر باید عوض شـود و به جاى آن قـواعد دیگر نشانـده شـود. اگر در صـدر خلقت ، عدالت اجتماعى باید جارى شود و از ستمگرى و چپاول و قتل بایـد جلـوگیرى شـود ، امروز چـون قرن اتـم است آن روش کهنه شده و ادعاى آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است همان سان که محمدرضا پهلوى مخلـوع مى گفت که اینان مـى خـواهند با چارپایان در ایـن عصـر سفر کننـد یک اتهام ابلهانه بیـش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمـدن و نـوآوردها ، اختـراعات و ابتکارات و صنعتهاى پیشرفته که در پیشـرفت و تمـدن بشر دخالت دارد ، هیچگاه اسلام و هیچ مذهب تـوحیـدى با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علـم و صنعت ، مورد تإکید اسلام و قرآن مجیـد است و اگر مراد از تجـدد و تمـدن به آن معنـى است که بعض روشنفکران حـرفه اى مـى گـوینـد که آزادى در تمام منکرات و فحشإ حتى هم جنس بازى و از ایـن قبیل ، تمام ادیان آسمانى و دانشمندان و عقلا بـا آن مخـالفنـد گـر چه غرب و شـرق زدگـان به تقلیــــد کـورکـورانه آن را تـرویج مـى کننـد. و امـا طـایفه دوم که نقشه مـوذیانه دارند و اسلام را از حکـومت و سیاست جدا مـى دانند باید به ایـن نادانان گفت که قـرآن کریـم و سنت رسـول الله صلـى الله علیه وآله آن قـدر که در حکـومت و سیاست احکام دارنـد در سایـر چیزها نـدارنـد بلکه بسیار از احکام عبادى اسلام ، عبـادى سیاسـى است که غفلت از آنها ایـن مصیبتها را به بـار آورده. پیغمبـــر اسلام(ص) تشکیل حکـومت داد مثل سـایـر حکـومتهاى جهان لکـن بــا انگیزه بسط عدالت اجتمـاعى و خلفـإ اول اسلامـى حکـومتهاى وسیع داشته انـد و حکـومت علـى بـن إبـى طالب علیه السلام نیز بـا همان انگیزه به طور وسیع تر و گسترده تر از واضحات تاریخ است و پـس از آن به تدریج حکومت به اسـم اسلام بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامـى به پیـروى از اسلام و رسـول اکـرم صلــــى الله علیه وآله بسیارند . اینجانب در ایـن وصیت نامه با اشاره مى گذرم ولى امیـد آن دارم که نـویسنـدگان و جامعه شناسان و تـاریخ نـویسان ، مسلمانان را از ایـن اشتباه بیـرون آورنـد. و آنچه گفته شـده و مى شـود که انبیإ علیهم السلام به معنـویات کار دارند و حکـومت و سـررشته دارى دنیایـى مطـرود است و انبیإ و اولیإ و بزرگان از آن احتراز مى کردند و ما نیز باید چنیـن کنیم ، اشتباه تإسفآورى است که نتایج آن به تباهـى کشیدن ملتهاى اسلامـى و باز کردن راه بـراى استعمارگران خونخـوار است زیرا آنچه مردود است حکـومتهاى شیطـانـى و دیکتـاتـورى و ستمگـرى است که بـراى سلطه جـویـــى و انگیزه هاى منحـرف و دنیایـى که از آن تحذیر نمـوده انـد جمعآورى ثروت و مال و قدرت طلبـى و طاغوت گرایى است و بالاخره دنیایـى است که انسان را از حق تعالـى غافل کنـد. و اما حکـومت حق براى نفع مستضعفان و جلوگیرى از ظلـم و جـور و اقامه عدالت اجتماعى همان است که مثل سلیمان بـن داود و پیامبـر عظیـم الشـإن اسلام صلـى الله علیه وآله و إوصیإ بزرگـوارش براى آن کـوشـش مى کردند از بزرگتـریـن واجبات و اقامه آن از والاتـریـن عبادات است ، چنانچه سیاست سالـم که در ایـن حکـومتها بـوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هشیار ایران با دید اسلامـى ایـن تـوطئه ها را خنثـى نمایند و گـویندگان و نـویسندگان متعهد به کمک ملت بـرخیزنـد و دست شیاطین تـوطئه گر را قطع نماینـد .
ج ـ و از همین قماش توطئه ها و شاید موذیانه تر شایعه هاى وسیع در سطح کشور و درشهرستان ها بیشتر براینکه جمهورىاسلامى هم کارى براى مردم انجام نداد! بیچاره مردم با آن شـوق و شعف فداکارى کردنـد که ازرژیم ظالمانه طاغوت رهایى یابند ، گرفتار یک رژیم بدتر شدند ، مستکبران مستکبـرتر و مستضعفان مستضعف تر شـدند زنـدان ها پـر از جـوانان که امید آتیه کشور است مى باشد و شکنجه ها از رژیـم سابق بـدتر و غیر انسانـى تر است ، هر روز عده اى را اعدام مـى کننـد به اسم اسلام ، واى کاش اسـم اسلام روى این جمهورى نمـى گذاشتنـد ایـن زمان از زمان رضاخان و پسـرش بـدتـر است مـردم در رنج و زحمت و گرانى سرسامآور غوطه مى خـورند و سردمداران دارند ایـن رژیـم را به رژیمى کمونیستـى هدایت مى کنند ، امـوال مردم مصادره مى شـود و آزادى در هـر چیز از ملت سلب شـده و بسیارى دیگـر از ایـن قبیل امور که با نقشه اجرإ مى شود و دلیل آنکه نقشه و تـوطئه در کار است آنکه هر چنـد روزیک امر در هر گـوشه و کنار و در هر کـوى و برزن سر زبان ها مى افتد .
در تـاکسـى ها همیـن مطلب واحـد و در اتـوبـوسها نیز همیـن و در اجتماعات چند نفره باز همیـن صحبت مى شود و یکى که قدرى کهنه شد یکـى دیگر معروف مـى شـود و مع الاسف بعض روحانیـون که از حیله هاى شیطانـى بـى خبـرنـد با تماس یکـى دو نفـر از عوامل تـوطئه گمان مـى کننـد مطلب همان است و اساس مسئله آن است که بسیارى از آنان که ایـن مسأل را مى شنـوند و باور مـى کننـد اطلاع از وضع دنیا و انقلابهاى جهان و حـوادث بعد از انقلاب و گـرفتـارىهـاى عظیــــم اجتناب ناپذیر آن ندارنـد. چنانچه اطلاع صحیح از تحـولاتـى که همه به سـود اسلام است ندارند و چشـم بسته و بى خبر امثال ایـن مطالب را شنیـده و خـود نیز بـا غفلت یـا عمـد به آنـان پیـوسته انـد.
اینجانب تـوصیه مـى کنـم که قبل از مطالعه وضعیت کنـونـى جهان و مقـایسه بیـن انقلاب اسلامـى ایـران با سـایـر انقلابـات و قبل از آشنایـى با وضعیت کشـورها و ملتهایـى که در حال انقلاب و پـس از انقلابشان بر آنان چه مى گذشته است و قبل از تـوجه به گرفتارىهاى ایـن کشـور طاغوت زده از ناحیه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طـول چپاولگرىهایشان بـراى ایـن دولت به ارث گذاشته انـد ، از وابستگى هاى عظیـم خانمان سـوز تا اوضاع وزارتخانه ها و ادارات و اقتصاد و ارتـش و مراکز عیاشى و مغازه هاى مسکرات فروشى و ایجاد بى بندوبارى در تمام شئون زندگى و اوضاع تعلیـم و تربیت و اوضاع دبیرستان ها و دانشگاه ها و اوضاع سینماها و عشـرتکـده ها و وضعیت جـوان ها و زنها و وضعیت روحـانیـون و متـدینیـن و آزادىخـواهان متعهد و بانـوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگـى به پرونده اعدام شدگان و محکومان به حبـس و رسیدگى به زندان ها و کیفیت عملکـرد متصـدیـان و رسیـدگـى به مـال سـرمـــایه داران و زمیـن خـواران بزرگ و محتکـران و گـران فـروشـان و رسیـدگـــى به دادگستـرىها و دادگاه هاى انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستـرى و قضات و رسیدگـى به حال نمایندگان مجلـس شـوراى اسلامى و اعضإ دولت و استاندارها و سایر مإمـورین که در ایـن زمان آمده اند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگى به عملکرد دولت و جهاد سازنـدگـى در روستاهاى محروم از همه مـواهب حتى آب آشامیدنى و درمانگاه و مقایسه با طـول رژیـم سابق بـا در نظر گـرفتـن گـرفتارى به جنگ تحمیلـى و پیامدهاى آن از قبیل آوارگان میلیـونى و خانـواده هاى شهدا و آسیب دیدگان در جنگ و آوارگان میلیـونى افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادى و تـوطئه هاى پى درپى آمریکا و وابستگان خارج و داخلـش ، اضافه کنید فقدان مبلغ آشنا به مسأل به مقـدار احتیاج و قاضـى شرع و هرج و مرج هایـى که از طرف مخالفان اسلام و منحـرفان و حتـى دوستـان نادان در دست اجـرإ است و ده ها مسأل دیگـر. تقـاضـا ایـن است که قبل از آشنایـى به مسـأل به اشکال تراشى و انتقاد کـوبنـده و فحاشـى برنخیزید و به حال ایـن اسلام غریب که پـس از صـدها سال ستمگـرى قلـدرها و جهل تـوده ها امروز طفلى تازه پا و ولیده اى است محفوف به دشمـن هاى خارج و داخل رحم کنید و شما اشکال تراشان به فکـر بنشینیـد که آیا بهتـر نیست به جاى سرکوبى به اصلاح و کمک بکـوشید و به جاى طرفدارى از منافقان و ستـم گران و سـرمایه داران و محتکران بى انصاف از خـدا بـى خبـر ، طرفدار مظلـومان و ستمدیدگان و محرومان باشید و به جاى گروه هاى آشوب گر و تروریستهاى مفسد و طرفدارى غیر مستقیـم از آنان توجهى به ترورشـدگان از روحانیـون مظلوم تا خـدمتگزاران متعهد مظلـوم داشته باشید ؟ اینجانب هیچگاه نگفته و نمى گـویـم که امروز در ایـن جمهورى به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل مى شود و اشخاصى از روى جهالت و عقـده و بـى انضبـاطـى بـرخلاف مقــررات اسلام عمل نمى کنند ، لکـن عرض مى کنـم که قـوه مقننه و قضأیه و اجرأیه با زحمات جان فرسا کـوشـش در اسلامى کردن ایـن کشـور مـى کنند و ملت ده ها میلیونى نیز طرفدار و مددکار آنان هستند و اگر ایـن اقلیت اشکال تراش و کارشکـن به کمک بشتابنـد تحقق ایـن آمال آسان تـر و سریع تر خواهد بـود و اگر خـداى نخواسته اینان به خـود نیاینـد ، چون توده میلیونى بیدار شده و متـوجه مسأل است و در صحنه حاضر است آمال انسانى اسلامى به خـواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشـم گیر خواهد پوشید و کجروان و اشکال تراشان در مقابل ایـن سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند. مـن با جرإت مدعى هستم که ملت ایران و تـوده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسـول الله صلـى الله علیه وآله و کــوفه و عراق در عهد امیـرالمـومنیـن و حسیـن بـن علـى صلـوات الله و سلامه علیهمــا مـى بـاشنـد. آن حجـاز که در عهد رسـول الله صلـى الله علیه وآله مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمـى کردند و بابهانه هایـى به جبهه نمـى رفتند که خـداوند تعالـى در سـوره تـوبه با آیاتـى آنها را تـوبیخ فـرمـوده و وعده عذاب داده است. و آنقـدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در خبر به آنان نفریـن فرمـودند و آن إهل عراق و کـوفه که با امیرالمـومنیـن آنقدر بد رفتارى کردند و از اطاعتـش سـرباز زدنـد که شکایات آن حضـرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است ، و آن مسلمانان عراق و کـوفه که با سیدالشهدإ علیه السلام آن شد که شـد و آنان که در شهادت دست آلـوده نکردند یا گریختند از معرکه و یا نشستنـد تا آن جنایت تاریخ واقع شـد. و مـا امـروز مـى بینیـم که ملت ایـران از قـواى مسلح نظامــى و انتظامى و سپاه و بسیج تا قـواى مـردمـى از عشایر و داوطلبان و از قواى در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها با کمال شـوق و اشتیاق چه فـداکارىها مى کنند و چه حماسه ها مىآفرینند و مـى بینیـم که مردم محتـرم سراسـر کشـور چه کمکهاى ارزنده مى کننـد. و مـى بینیـم که بازمانـدگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره هاى حماسه آفریـن و گفتار و کردارى مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبـرو مـى شـونـد و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صـورتى که نه در محضر مبارک رسول اکرم صلى الله علیه وآله و سلـم هستند و نه در محضر امام معصـوم صلـوات الله علیه. و انگیزه آنان ایمان و اطمینـان به غیب است. و ایـن رمز مـوفقیت و پیـروزى در ابعاد مختلف است و اسلام بایـد افتخار کند که چنیـن فرزنـدانـى تـربیت نمـوده و ما همه مفتخـریـم که در چنین عصـرى و در پیشگاه چنیـن ملتى مى باشیـم . و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصى که به انگیزه مختلف با جمهورى اسلامى مخالفت مـى کننـد و به جـوانان چه دختران و چه پسرانـى که مـورد بهره بردارى منافقان و منحرفان فرصت طلب و سـودجـو واقع شده اند مى نمایـم که بـى طرفانه و با فکر آزاد به قضـاوت بنشینیـد و تبلیغات آنان که مـى خـواهنـد جمهورى اسلامى ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با تـوده هاى محروم و گروه ها و دولتهایـى که از آنان پشتیبانـى کـرده و مـى کننـد و گـروه هـا و اشخـاصـى که در داخل به آنـان پیـوسته و از آنـــان پشتیبانى مى کنند و اخلاق و رفتارشان در بیـن خـود و هوادارانشان و تغییر مـوضعهایشان در پیشامدهاى مختلف را با دقت و بدون هواى نفـس بررسـى کنید ، و مطالعه کنیـد حالات آنان که در ایـن جمهورى اسلامـى به دست منافقان و منحرفان شهید شـدنـد ، و ارزیابـى کنید بین آنان و دشمنانشان ، نـوارهاى ایـن شهیـدان تا حـدى در دست و نـوارهاى مخالفان شاید در دست شماها باشـد. ببینیـد کـدام دسته طرفـدار محرومان و مظلـومان جامعه هستنـد 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   37 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله متـن کامل وصیتنامه سیاسى و الهى بنیان گذار جمهورى اسلامى

دانلود مقاله آفرینش زن در قرآن و ادیان الهى

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله آفرینش زن در قرآن و ادیان الهى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 زن در آفرینش در بعد روحى و جسمى از همان گوهرى آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه‏اند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده برمى‏دارد: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها... اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را (نیز) از او آفرید و از آن دو زنان و مردان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید (نساء، 1)، هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها او است آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد (اعراف، 189) . بنابراین زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه یکسانى و یگانگى ماهوى زن و مرد، اندیشه قرآنى است که از آیات الاهى به روشنى به دست مى‏آید . تنها در این زمینه نظر دیگرى است که خلقت زن را از زائده خلقت مرد تصویر مى‏کند، لیکن در این نظر به برخى از حادیث استناد شده است که در حدیثى از امام صادق (ع) مردود شمرده شده است. زراره مى‏گوید: از امام صادق (ع) از آفرینش حوا سؤال شد که برخى مى‏گویند: خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید، امام (ع) فرمود: خدا منزه و برتر است از این نسبت، آن کس که چنین مى‏گوید مى‏پندارد که خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غیر دنده‏اش بیافریند! علامه مجلسى مى‏گوید: «مشهور میان مورخان و مفسران اهل سنت این است که حوا از دنده آدم آفریده شده و به این معنا برخى از احادیث نیز دلالت دارد، لیکن این حدیث و احادیث دیگرى این موضوع را رد مى‏کند...» . آنچه محقق است و قرآن بدان اشاره دارد زن و مرد براى زندگى دنیا و نیز براى بقاء نسل بشر مکمل یکدیگر هستند، بدین صورت که ماده اولیه این محصول یا مصنوع از مرد است و اراده سازندگى آن از خداوند توانا ولى کارخانه آن یعنى دستگاه سازندگى انسان و زحمات بار آوردن آن در اختیار زن قرار دارد و جا دارد که براى حفظ و سلامت این کارخانه از دستبرد نامحرمان و خرابکاران، مقررات و دستورات لازمى هم صادر گردد.
آفرینش زن در ادیان الهى
در تمام مذاهب و ادیان الهى آمده است که زن و مرد از «نفس واحده» آفریده شده‏اند. در عهد قدیم آمده است: «پس خدا موجودات را آفرید، لیکن براى آدم معاونى موافق وى یافت نشد و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گرداند تا بخفت پس یکى از دنده‏هایش را گرفت و گوش در جایش پرکرد و خدا آن دنده را زنى بنا کرد و او را نزد آدم آورد.

زن در تاریخ و ملل گوناگون
زن را یک موجود ضعیف و ناچیز به شمار مى‏آوردند. به دختران ارث نمى‏دادند و بعضى او را از افراد بشر و انسانیت به شمار نمى‏آوردند، فقط زنان را براى خدمت به مردان و اطفاى شهوت جنسى براى مردها نگاه مى‏داشتند. مرد مى‏توانست زنهاى متعدد بگیرد و یا طلاق بدهد . اگر زن مى‏مرد زن بگیرد ولى اگر شوهر مى‏مرد، زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج هم ممنوع بود. در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردن او، دیگر حق ازدواج نداشت و باید با جسد شوهر سوزانده مى‏شد... و در ایام عادت ماهیانه نجس و پلید و لازم الاجتناب بود . زن در میان ملل قبل از اسلام حد وسط بین انسان و حیوان بود از او مانند انسان ضعیفى که باید به انسانهاى متوسط کمک بدهد استفاده مى‏شد. اعراب مشرک خشن، بى‏رحم متعصب دختران معصوم خود را زنده به گور مى‏کردند. تا وقتى که خورشید اسلام از پس ابرهاى تاریک عربستان طلوع نمود. پیغمبر اسلام (ص) پس از ارشاد کلمه توحید با اشاره پروردگار در قرآن اول کارى که کرد از این عادت شوم اعراب جلوگیرى نمود، حضرتش به زنان و دختران احترام مى‏گذاشت و با تمام عظمتش به زنهاى پیر سلام مى‏کرد و چنانکه شیعه و سنى نقل کرده‏اند، مکرر دست دخترش فاطمه سلام الله علیها را مى‏بوسید و مى‏فرمود: «فاطمة بضعة منى من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذان الله» فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند حقیقتا مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.
مقام زن در اسلام و در آئین‏هاى دیگر
مشاهده و تجربه این معنا را ثابت کرده که مرد و زن دو فرد، از یک نوع و از یک جوهرند، جوهرى که نامش انسان است، چون تمامى آثارى که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلى از قبیل سخاوت، شجاعت، علم خویشتن دارى و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است)آنهم بدون هیچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضى از آثار مشترکه(نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن)از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولى صرف شدت و ضعف در بعضى از صفات انسانیت، باعث آن نمى‏شود که بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.و با این بیان روشن مى‏شود که رسیدن به هر درجه از کمال که براى یک صنف میسر و مقدور است‏براى صنف دیگر نیز میسور و ممکن است و یکى از مصادیق آن استکمالهاى معنوى، کمالاتى است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مى‏شود، با این بیان کاملا روشن مى‏شود که در افاده این بحث، بهترین کلام و جامع‏ترین و در عین حال کوتاه‏ترین کلام همین عبارت: "انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض"است و اگر خواننده محترم این کلام را با کلامى که در تورات در این باره وارد شده مقایسه کند برایش روشن مى‏گردد که قرآن کریم در چه سطحى است و تورات در چه افقى!.
در سفر جامعه تورات آمده: من و دلم بسیار گشتیم(من با کمال توجه بسیار گشتم) تا بدانم از نظر حکمت و عقل جرثومه شر یعنى جهالت و حماقت و جنون چیست، و کجا است؟

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 8   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آفرینش زن در قرآن و ادیان الهى