دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :11
بخشی از متن مقاله
انقلاب
انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسى بود و در معناى چرخش دورانى افلاک و بازگشت ستارگان به جاى اول به کار مى رفت. فلاسفه انقلاب را این گونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد و در نگاه جامعه شناسان هر گونه جنبش اجتماعی تودهای که به فرآیندهای عمده اصلاح یا دگرگونی اجتماعی بیانجامد، انقلاب نامیده میشود. انقلابهای بزرگ به آن دسته از انقلابها گفته میشود که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه بودهاند که از آن جمله میتوان به انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب ۱۹۱۷ روسیه اشاره کرد.
تاریخچه
پدیده انقلاب چنان که نوشته هاى متفاوت باقى مانده از دوران باستان نشان مى دهد قدمت بسیار دارد. براساس یک پژوهش علمى، در فاصله ۶۰۰ ق. م تا ۱۴۶ ق. م، ۸۴ انقلاب در یونان باستان بهوقوع پیوست و در فاصله ۵۰۹ ق. م تا ۴۷۶ م. رم باستان شاهد ۱۷۰ انقلاب و اغتشاش عمده ثبت شده بود.[۱]
انقلابها در قرن بیستم
تقریباً همه انقلابهای قرن بیستم در جوامع در حال توسعه رخ داده اند ،نه در کشورهای صنعتی. دو رویداد انقلابی که عمیق ترین نتایج را برای کل جهان داشته اند،انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب ۱۹۴۹ چین بودند. هر دو انقلاب در جوامع عمدتاً روستایی و دهقانی رخ دادند، اگرچه شوروی از آن هنگام تاکنون به سطح بالایی از صنعتی شدن دست یافته است. بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز انقلاب را در این قرن تجربه کرده اند برای مثال مکزیک، ترکیه، مصر، ویتنام، کوبا و نیکاراگوئه. ایران در سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸ میلادی) انقلاب عظیم مردمی را پشت سر گذاشت. جامعه شناسان و متفکران غربی بنا به چند دلیل از پرداختن به انقلاب ایران و نظریه پردازی در مورد آن پرهیز کردند: اول اینکه ماهیت جامعه شناسی بطور اخص آن در غرب یک ماهیت سرمایه داری و در خدمت دولتهای استعمارگر غربی می باشد و انقلاب ایران در نقطه مقابل این تفکر می باشد. ثانیاً: انقلاب ایران تمام نظریه پردازی های جامعه شناسی که در مورد ماهیت انقلاب در سراسر جهان بوده است را بر هم زده است. زیرا انقلاب اسلامی ایران منطبق با هیچ کدام از نظریه های جامعه شناسی انقلاب نیست. برای همین بطور مثال گیدنز که یک جامعه شناس انگلیسی و مشاور تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس می باشد در کتاب مبانی جامعه شناسی خود در بیان انقلابهایی که در قرن بیستم رخ داده است نامی از انقلاب مردمی ۱۹۷۸ ایران نبرده است.
نظریه های انقلاب[۲]
از آنجا که انقلابها در تاریخ جهان طی دو قرن گذشته بسیار مهم بوده اند، شگفت انگیز نیست که نظریه های گوناگونی به منظور کوشش برای تبیین آنها بوجود آمده است. برخی از این نظریه ها در اوایل عمر علوم اجتماعی تنظیم گردیدند؛ مهمترین رویکرد در این زمینه نظریه کارل مارکس است. مارکس مدتها پیش از هر یک از انقلابهایی که به نام اندیشه های او رخ داده زندگی می کرد، اما بر آن بود که نظریاتش تنها به عنوان تحلیلی از شرایط دگرگونی انقلابی در نظر گرفته نشود، بلکه به عنوان وسیله ای برای پیشبرد این گونه دگرگونیها مورد استفاده قرار گیرد. اندیشه های مارکس، صرف نظر از اعتبار حقیقی آنها، تأثیر عملی فوق العاده زیادی بر دگرگونیهای اجتماعی قرن بیستم داشته اند. نظریه های مهم دیگر بسیار دیرتر به وجود آمدند و اندیشمندان کوشش کرده اند هم انقلابهای اولیه (مانند انقلابهای آمریکا یا فرانسه)و هم انقلابهای بعدی را تبیین کنند. برخی دامنه تحلیل را حتی گسترده تر ساخته و کوشیده اند فعالیت انقلابی را در ارتباط با شکلهای دیگر شورش یا اعتراض تبیین کنند.
عوامل به وجود آورنده ی انقلاب
نارضایتی عمیق از وضع جاری
نارضایتی عنصر به وجود آورنده ی تغییر است ولی هر نازضایتی نمی تواند به انقلاب تبدیل گردد, بلکه این نارضایتی باید به حد ناامیدی از اصلاح در پیکره ی سیاسی موجود در آمده باشد تا کم کم به عنصر خشم منجر شود. یکی دیگر از شاخصه های این نارضایتی, ظهور در طبقه ها و قشرها و نخبه گان است.
ظهور ایدئولوژی های جدید و جایگزین
ایدئولوژی به معنی اشتراکات فرهنگی و عقیدتی است که به نحوی نمادین بیان می گردد, ایدئولوژی به معنای خاصش نوعی انقلاب گفتاری محسوب می شود که اهداف جدیدی را پیش روی افراد ناراضی از وضع موجود قرار می دهد تا در حول آنها به ارائه ی نظریات و ایده های جدید اقدام شود. برینتون گفته که هیچ انقلابی بدون ظهور ایدئولوژی جدید شکل نمی گیرد. این ایدئولوژی اهداف دور از دسترسی را که کمبود حکومت موجود است و حکومت نمی تواند آنها را تحقق بخشد, نشانه می رود تا هم رضایتی عقلایی از ارضاء آنها در آینده برای جذب عامیون استفاده کند و هم با آرمانهایش به ساختارهای نخبه گان ساخت بدهد و آنها را در یک جهت هماهنگ کند .
ایدئولوژی هر انقلاب در چگونگی روندها و چهاچوب ها در حال و آینده ی پیروزی و یا شکست آن انقلاب نقش بسیار اساسی دارد به عبارتی چگونگی پیروزی, حکومت جایگزین, نقش های رهبری و دیگر عوامل که با پیروزی یک انقلاب به دنبال آن می آیند از ایدئولوژی آن انقلاب بر می خیزند و هر چه این ایدئولوژی به آرمان های آن جامعه نزدیکتر باشد پیروزی نزدیکتر و موفق تر است
گسترش روحیه ی آنارشیستی
گسترش روحیه ی انقلابی آغاز دوران آنارشیستی یک انقلاب است. در این زمان جامعه دیگر به آن قدرت رسیده است که برای رسیدن به خواسته هایش در پی عمل کردن به آنها باشد. شورش ها, انتقادهای مستقیم و خالی از کنایه, تظاهرات های غیر آرام و... همه و همه از نشانه های رسیدن جامعه به این سطح از نارضایتی است. در مرحله ی دوم, یعنی بروز ایدئولوژی, هنوز مردم عامی نوعی پشیمانی, برای مقابله با تغییرات در آینده و حفظ وضع موجود را با خود همراه دارند ولی در مرحله ی گسترش روحیه انقلابی دیگر این محافظه کاری به تدریج از بین می رود و به نوعی تنفر تبدیل می شود. هر چه این تنفر ریشه دارتر و بزرگتر باشد چهره ی انقلاب ها خونین تر و پر اضطراب تر نیز می شوند, زیرا در آنها علاوه بر نابود شدن نهاد های حکومت پیشین, کارکنان و عوامل حکومت پیشین هم مورد خشم مردم قرار خواهند گرفت. به طور کلی به وجود آمدن این دوره شاخصه ی بروز انقلاب است, هیچ کدام از مراحل قبل این حس را بر کل جامعه القاء نمی کنند که می توانند به انقلاب منجر شوند ولی ورود به دوره ی آنارشیستی, بازگشت به عقب را ناممکن می کند و از طرفی وجود جهل در سران حکومت که تنها به ادامه ی سرکوب ادامه می دهند, این روحیه را هر روز بیشتر از پیش می کند و تا آن حد پیش می رود که به انقلاب منجر گردد.
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل