دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل:word
تعداد صفحات:47
اضطراب چیست؟
اضطراب را «مجموعه واکنش های غیراختصاصی ارگانیسم در مقابل هر نوع تقاضای سازگاری از آن» تعریف کرده اند، یعنی هر عاملی که موجب شود ضربان قلب بالا رود، فشار خون زیادتر شود و شخص احساس کند که از نظر روانی زیر بار فشار است، در حالت اضطراب خواهد بود. بنابراین می توان گفت اضطراب عبارت از: «یک واکنش جسمی است که به دنبال یک تحریک درونی (شناختی) یا بیرونی (محیطی) به وجود می آید». همه اضطراب های منفی نیستند، بلکه برخی از آنها مثبت و مفید نیز هستند، مثلاً اگر کسی را به شدت دوست داشته باشیم، بهانه پیدا خواهیم کردن که هم تلاش کنیم و هم به فکر سلامتی خود باشیم.
عواملی که می توانند اضطراب را به وجود آورند، بسیارند. از جمله این عوامل می توان به دگرگونی های مهم زندگی، گرفتاری های روزانه، ناکامی و تعارض ها اشاره کرد. از دگرگونی های مهم زندگی می توان به مرگ نزدیکان، ازدواج و یا طلاق اشاره کرد. از گرفتاری های روزانه می توان رفت و آمد به سرکار، ایستادن در صف های طولانی، خرید روزانه و غیره را نام برد. عقیده بر این است که گرفتاری های روزانه بیشتر از رویدادهای مهم زندگی اضطراب آورند. در واقع، می توان گفت که وقتی رویداد مهمی در زندگی اتفاق می افتد، گرفتاری های روزانه خود به خود افزایش می یابد و در نتیجه خود اضطراب می توان اضطراب، نداشتن اعتماد به نفس و تمایل به دور شدن از موقعیت های اضطراب زا را نام برد. آثار فیزیولوژیک آن عبارتند از بالا رفتن فشار خون، افزایش ضربان قلب و تعداد تنفس، اختلال در دستگاه گوارش و آزاد شدن هورمون های آدرنالین و کورتیزول.
اضطراب می تواند شدید یا خفیف باشد، به طور کوتاه مدت یا طولانی مدت ارگانیسم را تحت تاثیر قرار دهد ولی زمانی که ارگانیسم تحت تأثیر اضطراب شدید و طولانی مدت قرار می گیرد، واکنش تعمیم یافته ای با عنوان «سندرم کلی سازگاری» که واکنشی سه مرحله ای است از خود نشان می دهد. در مرحله اول، یعنی اعلام خطر یا هشداری، ارگانیسم از طریق فعال کردن دستگاه عصبی سمپاتیک در مقابل عوامل اضطراب زا واکنش نشان می دهد. با این عمل مقاومت فرد در مقابل بیماری کاهش می یابد. اگر اضطراب ادامه یابد ارگانیسم به مرحله مقاومت وارد می شود. در این مرحله میزان مقاومت افزایش می یابد و ارگانیسم سعی می کند خود را عامل اضطراب زا انطباق دهد، ادامه طولانی عامل اضطراب زا، مرحله فرسودگی را به همراه می آورد. د این مرحله مقاومت ارگانیسم در مقابل بیماری کاهش می یابد، انرژی لازم برای سازگاری از بین می رود و در نهایت به طرف مرگ پیش می رود. اضطراب، دستگاه ایمنی بدن را تضعیف می کند و آن را برای ابتلا به بیماری های قلبی و سرطان آماده می سازد. عامل دیگری که می تواند اضطراب و خطر بیماری را افزایش دهد، شخصیت تیپ A است. این تیپ اشخاص به طور دائم عجله می کنند، تندخو هستند، دشمنی دارند و همیشه در حال رقابت به سر می برند. مطالعات نشان می دهد که شیوه زندگی می تواند بر اضطراب اثر بگذارد، مثلاً معلوم شده است که شیوه زندگی شرقی، نسبت به شیوه زندگی غربی، کمتر اضطراب آور است. ژاپنی های مقیم ژاپن، نسبت به ژاپنی های مقیم آمریکا، کمتر اضطراب و بیماری قلبی دارند.
نمی توان از همه اضطراب ها به دور ماند و از نظر بهداشت روان نیز توصیه نمی شود که اضطراب نداشته باشیم. آنچه طبیعی می نماید این است که باید شیوه برخورد با اضطراب را یاد بگیریم و با آن سازگار شویم. برای سازگاری با اضطراب دو شیوه پیشنهاد شده است. شیوه اول این است که هیجان ناشی از اضطراب را بپذیریم. مثلاً اگر در امتحان قبول نشدیم، موقعیت را دوباره ارزیابی کنیم و در نهایت به این نتیجه برسیم که احتمالاً قبولی نشدن به نفع ما بوده است. شیوه دوم این است که با مشکلات روبه رو شده آن را حل کنیم. مثلاً اگر در کنکور مردود شدیم، میزان فعالیت خود برای نوبت بعدی افزایش دهیم. برای مبارزه با اضطراب روش های زیادی وجود دارد. از جمله این روش ها می توان به تقویت سلامت جسمی، داشتن افکار مثبت، توانایی اجتماعی شدن، حمایت اطرافیان و امکانات مالی، آرمیدگی و ورزش اشاره کرد. از راه های دیگر کاهش اضطراب می توان اعتماد کردن به اطرافیان، ارزشیابی موقعیت، انجام دادن یک کار در هر نوبت، تغذیه سالم، استراحت و فرصت زندگی به خود دادن را نام برد.
رفتارهای ناهنجار نوجوانان
نوجوانان از لحاظ عاطفی بیشتر برای خود مشکل آفرین است تا برای دیگران. در اوان نوجوانی در بین دختران و پسران از لحاظ رغبت ها و مشکلات، تفاوت نسبتاً فاحشی وجود دارد. دختران که سریعتر مراحل بلوغ را می گذرانند مشکلاتی بیش از پسران دارند. دختران به سازگاری در مدرسه، خانواده و جامعه بیشتر توجه دارند، حال آن که مشکلات مالی و برنامه ریزی های شغلی بیشتر توجه پسران را به خود مشغول می دارد. هر دو گروه به طور فزاینده ای بامشکلات عاطفی مواجهند.مشکل عمده،هنگامی است که فرد درکنارآمدن بامشکلات دوران کودکی ناموفق بوده است.
به طور کلی طبقه بندی مشکلات نوجوانان برحسب اهمیت و فراوانی عبارتند از: روابط خانوادگی، مشکلات مدرسه ای، معلمان، روابط باجنس موافق ومخالف، مشکلات مادی، چگونگی گذران اوقات فراغت، مشکلات سازش و...
مهمترین مشکلات نوجوانان عبارتند از: ترس، نگرانی، کمروئی، خشم، حسادت، احساس حقارت، اضطراب، ناکامی، تعارض و... ما در این مقاله به بررسی مشکل اضطراب در کودکان می پردازیم.
ترس
همه کس حتی شجاع ترین افراد گهگاه ترس را تجربه می کنند. ترس بر اثر محرک شدیدی که ناگهان در محیط به وجود می آید، ظاهر می شود. بسیاری از روان شناسان اصطلاح ترس و اضطراب را تا حدودی مترادف بکار می برند، با این حال تفاوت کلی بین این دو وجود دارد. ترس معمولاً معلول عوامل ویژه ای است که این عوامل را می توان به سه دستة کلی تقسیم نمود:
- ترس از اشیاء و حیوانات و پدیده ها: مانند ترس از مار، سگ، طوفان، صدای مهیب، بلندی، آتش، آب، هواپیما و غیره.
- ترس از روابط اجتماعی: این ترس شامل موارد زیر است: الف) ملاقات با مردم، بودن افراطی با افراد قوی، مهم، باهوش، بسیار شوخ طبع و احتمالاً اهل گوشه و کنایه زدن، ستمگر و... . ب) در جمع بودن یا سخنرانی کردن. ج) ترس از تنهائی. د) بودن با جنس مخالف و یا شرکت درگروه هایی که اکثر آنان را بزرگسالان تشکیل می دهند. ترسهای اجتماعی معمولاً به صورت هول و دستپاچه شدن و کمروئی در بین نوجوانان بروز می کند.
- ترس مربوط به خود: این ترس شامل ترس از بیماریهای شدید در خود یا خانواده، ناتوانی جسمی چون نابینائی وفلج، احساس بی کفایتی در ایجاد روابط با دیگران، فقر، شکست در تحصیل و یا کار و ازدواج، امتحان و... است.
چگونگی پیدایش ترس
بسیاری از ترس های ما، در دوران کودکی ما ریشه دارد. تهدیدهای والدین و حتی ترسهای والدین، می تواند نگرش های خاص عاطفی در کودک به وجود آورد که سالهای متمادی نیز در او باقی بماند.
به طور کلی دو نوع یادگیری را می توان مسئول رشد الگوی عاطفی در کودکان دانست: اول تقلید و دوم شرطی شدن.
- تقلید واکنش های عاطفی نسبت به موقعیت های خاص را، می توان با مشاهده آن در دیگران آموخت. کودک رفتار و پاسخ های عاطفی دیگران را نسبت به موقعیت های گوناگون مشاهده سپس آنرا تقلید می کند. روانشناسان معتقدند که عواطف مسری است، بدین معنی که از یک شخص دیگر سرایت می کند. مثلاً کودکی که به علت بد رفتاری، احتمالاً از واکنش اهی رفتاری معلمی عصبانی است، به زودی بر دیگر دوستانش تأثیر می گذارد و آنان نیز به گونه ای از رفتار معلم عصبانی خواهند شد. یک معلم بداخلاق و ترشرو احتمالاً یک کلاس پر از کودکان اخمو خواهد داشت، و بیشتر آنان با همان حالت عاطفی به خانه های خویش باز می گردند. از سوی دیگر یک کودک ترسو و مضطرب به احتمال زیاد از بودن با یک دوست یا معلم آرام، آرامش داشتن را یاد می گیرد.
- شرطی شدن اشیاء و موقعیت هائی که در ابتدا در انسان پاسخهای عاطفی نطلبیده اند، اما در نتیجه شرطی شدن و یا یادگیری همراه با تداعی، واکنش های عاطفی را در فرد بوجود می آورند. در بسیاری از موارد و موقعیت های عادی زندگی، افرادی را می یابیم که نسبت به موقعیت های خاص با ترس شرطی شده اند، مانند ترس کودک از واکسن و تجاربی در خانه و در مدرسه که احترام به خود و اعتماد به نفس را در کودک مورد تهدی قرار دهد، شرطی شدن احتمالاً آمادگی کودک را برای مضطرب شدن و مهمتر از آن ترسیدن از دیگران و موقعیت ها افزایش می دهد.
رابطه ترس و سن
ترس های نوجوانان بستگی زیادی به عامل سن دارد. معمولاً ترس در دانش آموزان دورة راهنمائی شدید و بیشتر از حیوانات، طوفان، تنهائی در خانه، دزد و چیزهای ناشناخته است. در بین دانش آموزان دبیرستانی بیشتر ترس ها متمرکز است بر فعالیت های مدرسه ای آنان چون نمره و امتحانات، عدم محبوبیت، بلند خوانی در کلاس (بخصوص در بین پسران به علت تغییر صدای آنان مشخص تر است). ترس از امتحانات که با تحت فشار قرار گرفتن وسیلة والدین برای گرفتن نمرات خوب تشدید می گردد.
زمانی که نوجوان دبیرستان را به اتمام می رساند در مقایسه اوان نوجوانی، ترس کمتری دارد، ولی نگرانی بیشتری وجودش را فرا گرفته است. ترس او در این سن اساساً بیشتر دارای ماهیت اجتماعی است، پاره ای از این ترس ها را از دوران کودکی خویش به همراه دارد و تعدادی را از طریق تجربة شخص کسب نموده، در حالی که بخشی را نیز از طریق تجارب دوستان و بستگان و یا بر اثر خواندن و شنیدن کسب کرده است.
بنابراین عادتاً با بالا رفتن سن، از تعداد و شدت ترس ها کاسته می شود. این کاهش تا حدودی به علت گسترده شدهتماس ها و روابط محیط است. به علاوه در می یابد که بسیاری از چیزهائی را که قبلا از آن می ترسیده، آزار دهنده و آسیب رساننده نیستند، با این حال، ترس ها ناشی از احساس بی استعدادی و بی کفایتی و تجارب تخیلی فرد درباره خودش همچنان پابرجا است.
چگونگی مقابله با ترس
از آنجا که بسیاری از ترس ها با ایجاد محرک هایی شرطی شده اند، غالباً می توان ترس ها را با از نو شرطی کردن وسیلة یادگیری، از بین برد. مثلاً کودکی را که به ترس از حیوانات پشمالو شرطی شده است می توان با معرفی تدریجی یک بچه گربه، شرطی نمود. به گونه ای که ساعتها به بازی مطبوع با او بپردازد. شواهد آزمایشگاهی نشان می دهد که محرک های اجتماعی در از نو شرطی کردن واکنش های عاطفی بسیار مفیدند، هرگاه کودک ببیند که دیگر کودکان از یک موقعیتی نمی ترسند، احتمالاً بر ترس خود ساده تر می تواند غلبه کند.
از سوی دیگر افرادی که که از موقعیت های عاطفی ترس آور فرار می کنند، باید بدانند که صرف به تعویق انداختن ترس، آنرا از بین نمی برد، بلکه سالها ترس در آنان باقی می ماند تا هنگامی که محرک های شرطی اتفاق بیفتد، و دوباره مواجهه صورت گیرد. مجبور کردن فرد به روبرو شدن با موقعیتی که از آن می ترسد، نیز در حقیقت واکنش عاطفی او را تقویت می کند. کوشش در تشویق فرد به این که ترس تو بی معنی و بی مأخذ است، اغلب مفید واقع نخواهد شد. به مسخره گرفتن ترس به احتمال زیاد آنرا تشدید می کند. بنابراین روش های منفی و غیرموثر در خلاصی از ترس عبارتنداز:
- نادیده گرفتن ترس
- اجبار به تماس با موقعیت ترسناک
- دورنگهداشتن فرد از موقعیت ترسناک
روشهای مثبت وموثر در از بین بردن ترس عبارتند از:
- فرصت دادن به فرد تا با موقعیت های ترسناک از نزدیک آشنا شود.
- آشنائی و معرفی تدریجی فرد با محرک های ترسناک.
- توجیه فرد با بیانی روشن و قابل فهم و نیز اطمینان بخشیدن به او.
نگرانی
همان گونه که اشاره شد نگرانی نوعی ترس است که بیشتر از تخیل ناشی می شود تا از علل واقعی. از ویژگی های آن تکرار ذهنی موقعیت مورد ترس است. گاه از آن به عنوان اضطراب هم یاد می شود. نگرانی یک حالت عاطفی است که در آن اتفاقات ناراحت کننده در زمان حال رخ نمی دهد، بلکه در آینده پیش بینی می شود. به بیان دیگر نگرانی، اندیشیدن ناسازگارانة مداوم فرد است. شخص نگران دائماً درباره ناراحتی هایش می اندیشد، بدون آنکه ذره ای به حال قضیه نزدیک تر شود. ممکن است نگرانی در نوجوانان به شدت ترس وجود نداشته باشد، ولی به هر حال موجود است. در بین دانش آموزان دبیرستانی، مشکلات مدرسه ای، چون جلب توجه معلم، نداشتن توانائی تمرکز حواس، انتظارات غیرواقع بینانه از خود و غیره، میزان محبوبیت، احساس بی کفایتی، عدم تفاهم بین نوجوانان و والدین، اختلافات ومشاجرات خانوادگی، بیماری یکی از اعضای خانواده، و وجود تبعیض در خانواده یا مدرسه، از جمله عوامل نگرانی زا است.
هنگامی که نگرانی دربارة یک مشکل، جزئی و خاص باشد، یا زمانی که فرد توجه خویش را جهت موضوع یا مورد دیگری معطوف می سازد، به نظر می رسد نگرانی او از بین رفته است. نکته لازم به تأکید آن است که نگرانی مداوم در فرد، هرگز با گفتن این که نگران نباش از بین نخواهد رفت.
مراجعه به مشاوران و روان شناسان، راه مطلوب و مناسبی جهت گرفتن راهنمائی و کمک برای رفع نگرانی ها است.