دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه113
فهرست مطالب
مقدمه
موارد خمس
مصارف خمس احکام
خمس نوع
خمس در مبانی فقه و آثار اجتماعی آن مقدمه
خمس همان حقى است که خدایتعالى آنرا براى پیامبر گرامیش ، محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله و ذریه آن حضرت که خدا نسلشان را زیاد کند قرار داده و آنان را گرامى داشته به این که محتاج زکات نشوند، و کسى که یک درهم از خمس را نپردازد به آنان ظلم کرده و حقشان را غصب نموده است از مولایمان امام صادق علیهالسلاموارد شده که فرمود: (خداى که جز او معبودى نیست از آنجا که خوردن صدقه را بر ما حرام کرده حکم خمس را براى ما نازل فرمود، بنابراین صدقه بر ما حرام است و خمس تکلیفى است که خدایتعالى آنرا بنفع ما بر مسلمانان واجب کرده و چون جنبه احترام دارد خوردنش براى ما حلال است )و نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود: این عذر از هیچ بنده خدائى پذیرفته نیست که از خمس چیزى را خریدارى کند و هنگامى که از او بازخواست مى شود بگوید، پروردگارا من آن کالا را با پول خودم خریدارى کرده ام مگر آنکه قبلا از اهل خمس اجازه گرفته باشد و از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: (براى هیچکس حلال نیست با مالى که خمس در آن هست چیزى خریدارى کند مگر بعد از آنکه حق ما را به ما رسانده باشد)و گفتار در خمس از چند جهت است .
1- بحث در اینکه در چه مالى خمس هست . 2 - بحث دراینکه چه کسانى مستحق خمسند؟ 3 - بحث در این که چگونه باید خمس در بین صاحبانش تقسیم شود. 4 - بحث پیرامون انفال .
موارد خمس
- غنائم
- معدن
- گنج
- غواصی در دریا
- مالی که از مخارج سالانه بیشتر باشد
- زمینی که کافر از مسلمان بخرد
- مال حلال مخلوط به حرام
مصارف خمس
خمس به شش قسمت تقیسم مى شود، سهمى براى خدایتعالى است ، سهمى دیگر از آن رسول خدا است ، و سهمى از آن امام علیه السلام است که این سه سهم دراین اعصار متعلق بصاحب الامر ارواحناله الفداء وعجل الله تعالى فرجه مى باشد، و سه سهم دیگر از آن ایتام و راه ماندگان و مساکین از سادات است (سادات یعنى کسانیکه از طرف پدر پشت به پشت منتهى شوند بجناب عبدالمطلب ) بنابراین مساکین و ایتام و راه ماندگانى که مادرشان سید است و از طرف مادر منتهى به آن جناب مى شوند خمس برایشان حلال نیست و در مقابل صدقه که براى سادات حرام است براى آنان حلال است.
احکام خمس
یکی از مهمترین مالیاتهای اسلامی، مالیات بر درآمد است. اگر کسی درآمدی داشته باشد که از سر سال اضافه بیاورد، یک پنجم از آن اضافه را باید بپردازد. آیه قرآن صریحاً دستور و جواب خمس را بیان نموده است: «و اعلموا انما عنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول» البته اینکه به چه چیز مالیات خمس تعلّق میگیرد بین شیعه و سنی اختلاف است. برادران اهل سنت قانون خمس را فقط در غنائم جنگی جاری میدانند، ولی شیعیان به پیروی از روایات اهل بیت عصمت و طهارت ائمه هدی علیهم السلام که مفسّران واقعی قرآنند، خمس را در - غنائم جنگی - اضافه درآمد سالیانه - مال مخلوط به حرام - معادن - مالی که از غواصی بدست میآید واجب میدانند.
کلیات خمس
هر مفهوم کلی افراد و مصادیقی دارد. بنابراین، می توان آن را در رابطه با مصادیقش در نظر گرفت.
بر این اساس، هر مفهوم کلیی را که نسبت به افراد و مصادیقش در نظر گرفته و رابطه اش را با افراد خودش بسنجیم، از یکی از پنج قسم زیر خارج نیست:
نوع
گاهی مفهوم کلی عین ذات و تمام ماهیت افراد خود می باشد و در نظر آوردن آن، مساوی است با در نظر آوردن تمام ذات افرادش. به این مفهوم کلی، نوع می گوییم.
مانند مفهوم کلی انسان که بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود یعنی انسان ها است. به عبارت دیگر، چیزی در ذات و ماهیت افراد انسان نیست که مفهوم انسان شامل آن نباشد.
همچنین مفهوم خط نیز مفهومی کلی و بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود است.
جنس و فصل
گاهی مفهوم کلی تنها بر جزئی از ذات افراد خود دلالت می کند؛ یعنی هنگامی که این مفهوم را در نظر می گیریم، تنها جزئی و به عبارت دیگر تنها یک جنبه از ذات افراد آن به ذهن متبادر می گردد.
مانند مفهوم حیوان که بیان کننده جزئی از ذات افراد خود است؛ زیرا افراد حیوان از قبیل انسان و اسب و گوسفند و غیره حیوانند، اما به اضافه یک امر دیگر. (مثلا حیوانیت + ناطق بودن است که تمام ذات انسان را تشکیل می دهد، نه حیوانیت تنها).
به تعبیر دیگر، ماهیت و ذات افراد این مفهوم، یعنی مفهوم حیوان را حیوان تشکیل می دهد به علاوه یک چیز دیگر.
ما از مفهوم حیوان به خودی خود نمی توانیم فقط مفهوم انسان یا مفهوم اسب را استنباط کنیم، زیرا حیوانات دیگری هم در مفهوم حیوان شریکند.
اما از سوی دیگر، آن جنبه دیگر (مانند مفهوم ناطق بودن برای انسان) نیز تنها بر جزئی از ذات انسان دلالت می کند. البته ممکن است گفته شود که ناطق بودن فقط به نوع انسان اختصاص دارد؛ اما همان طور که گفته شد، ذات کامل و تمام انسان در تعریف عبارت است از:
حیوانیت + ناطق بودن.
هر یک از این دو امر، جزئی از ذات انسان را بیان می کنند.
برهمین اساس، مفهوم کلیی که بر جزء ذات افراد خود دلالت نماید بر دو قسم می شود:
1- مفهوم کلیی که اعم از ذات افراد خود است؛ مانند حیوان که اعم از ذات انسان یا ذات اسب است. به این مفهوم کلی، جنس می گوییم.
2- مفهوم کلیی که جزء دیگر ماهیت افراد خود، ولی در واقع مساوی با ذات افرادش باشد و به آن فصل می گوییم. مانند ناطق بودن که فصل انسان است.
در تعریف منطقی انسان، ناطق بودن تمام ذات او محسوب نمی شود، زیرا باید جزء اعم ذات انسانی که همان حیوانیت است، نیز آورده شود؛ اما از طرف دیگر، ناطق بودن مساوی است با ذات انسانی و خارج از آن معنایی ندارد.
عرض عام و عرض خاص
گاهی مفهوم کلی، خارج از ذات افراد خودش است؛ یعنی این مفهوم، ذاتی افراد خود نیست.
مانند مفهوم کلی راه رونده که خارج از ماهیت افراد خود است؛ یعنی راه رفتن جزو ذات یا تمام ذات موجوداتی که می توانند راه بروند(افراد این کلی)، نیست؛ ولی در عین حال به صورت یک حالت و یک امر عرضی در آنها وجود دارد.
حال، این مفهوم کلی که خارج از ذات افراد خود است، بر دو قسم است:
1- مفهوم کلیی که اعم از ذات افراد خود است؛ یعنی اختصاص به افراد یک نوع ندارد، بلکه در انواع مختلفی وجود دارد و بر هر فردی که صدق کند، از ذات و ماهیت آن فرد بیرون و اعم است.
مانند راه رونده که خارج از ذات افراد خود است و در عین حال اختصاص به یک نوع از جانداران ندارد؛ بلکه انواع مختلفی از جانداران راه می روند.
به این گونه مفهوم، عرض عام (مفهومی کلی که به طور عام بر بسیاری از موجودات صدق می کند و نیز عرضی آنهاست.) گفته می شود.
2- مفهوم کلیی که خارج از ذات افراد و مصادیق خود است و در عین حال، فقط اختصاص به یک نوع و یک ذات دارد و به همین دلیل مساوی با آن است.
مانند مفهوم کلی شاعر که خارج از ماهیت افراد خود (انسان ها) است و به صورت یک حالت و یک عرض در آنها وجود دارد. به سخن دیگر، این امر عرضی اختصاص دارد به افراد یک ذات و یک نوع و یک ماهیت؛ یعنی نوع انسان.
تصور شاعر مساوی است با تصور انسان؛ با این حال، شاعر بودن ذاتی انسان نیست، زیرا بسیاری از انسانها هستند که شاعر نیستند.
به این مفهوم کلی، عرض خاص یا خاصه گفته می شود.( مفهومی کلی که فقط اختصاص به یک نوع دارد و در عین حال عرضی آن بوده و خارج از ذات و حقیقت آن است.)
آثار اجتماعی خُمس
فلسفه خمس:
خمس، غیر از عرصههای فردی، بر اجتماع و نهادهای آن نیز تأثیرات شگرفی دارد که در اینجا بعضی از آنها را بر میشمریم:
1 - تقویت حکومت اسلامی
وقتی خمس پرداخت میشود جمع کثیری از سادات از فقر نجات یافته و دستگاههای تبلیغاتی نیازی به بودجه دولتی پیدا نمیکنند، در نتیجه حکومت اسلامی تقویت میشود. به همین دلیل بعضی از فقها و مراجع، خمس را بودجه حکومت اسلامی قلمداد کردهاند.
2 - زمینه ساز عدالت اجتماعی
حکمت دیگر خمس و زکات، تعدیل ثروت و تأمین عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی است. قرآن میفرماید: «ما افاء الله علی رسوله من اهل القُری فللّه و للرّسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کی لا یکون دولةً بین الاغنیاء منکم». در این آیه، دلیل اختصاص فیء به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان، برای تعدیل ثروت است تا میان توانگران دست به دست نشود و زمینه عدالت اجتماعی فراهم گردد.
این آیه، شبیه آیه خمس است. شیعه بر این باور است که مقصود از یتیم، مسکین و ابن السبیل، اقربای رسول خداست، اما اهل سنّت به آن عمومیت داده و همه مردم را شامل میکنند. در هر صورت، این نوع تقسیم برای این است که اموال در دست عده معدودی در گردش نباشد، بلکه ثروت، توزیع و فراگیر شود.
یک حدیث جالب
روایتی از محمد بن سنان در این باره رسیده است که میگوید: در محضر مولایم امام هشتم در خراسان بودم، مأمون نیز حضور داشت. در همین هنگام به مأمون خبر دادند یکی از صوفی مسلکها دزدی کرده است. مأمون دستور داد او را در مجلس حاضر کردند. مشاهده کرد این مرد در اثر سجدههای طولانی پیشانیاش پینه بسته است. از وی پرسید: چگونه با این نشانههای خوبی که داری، مرتکب این عمل زشت شدهای؟ مرد صوفی گفت: به دلیل اضطرار دست به این عمل ناپسند زدهام، زیرا تو مرا از حقم که از خمس و فیء میرسید محروم کردهای. مأمون گفت: تو چه حقی در خمس و فیء (انفال) داری؟ گفت: خداوند متعال خمس را بر شش قسم تقسیم کرده و فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی...» و فیء را نیز شش سهم قرار داده است: «ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل» و من از در راه ماندگان و مسکین هستم، ولی به حقوقم دسترسی ندارم و این تو هستی که مرا از حقم محروم کردهای. مأمون به امام هشتم عرض کرد: نظر شما چیست؟ امام پس از گفت و گوی مختصری در نهایت فرمودند: او از قرآن دلیل آورده است.
حکمت خمس و زکات، تعدیل ثروت و تأمین عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی است
از این گفت و گو معلوم میشود که در عصر مأمون، خمس هم مانند سایر مالیات جمعآوری میشده است، چون او هیچگونه انکاری درباره دریافت خمس و فیء نکرده است. ولی با توجه به پاسخ اولیه امام رضا (علیهالسلام) که فرمود: او میگوید چون تو دزدی کردهای من هم دست به دزدی زدهام، مشخص میشود که امام مخالف با احتجاج آن مرد صوفی نبوده است؛ یعنی مسکینان و در راه ماندگانِ از غیر خاندان پیغمبر نیز در خمس، سهمی دارند (سهم امام). بنابر این میتوان نتیجه گرفت که یکی از موارد مصرف خمس تأمین حوایج مسکینان، یتیمان و در راه ماندگان است که در عصر پیامبر به وسیله آن حضرت مصرف میشد و در عصر امامان متصدّی اداره آنها شخص امام بود که از سهم مبارک خود آنان را اداره میکرد و سهم سادات را به سادات فقیر و یتیم و درمانده میداد. همین مسئولیت در غیبت کبری به وسیله نوّاب عامِ امام زمان (عج)؛ یعنی مراجع واقعی تقلید انجام میگیرد.
وانگهی، آیه «و فی اموالهم حق معلوم * للسائل و المحروم» نشان میدهد که این حق معلوم غیر از زکات و مالیات است، بلکه مقصود حق نیازمندان است که نمازگزار و انسان مؤمن در اموالش احساس میکند و بر خویش لازم میداند به مستمندان برساند. حق معلوم چیزی نیست که از سوی خدا و پیامبر (جز در موارد خمس و زکات و کفارات و نذر و عهد) تعیین شده باشد، بلکه حق معلوم زاده وجدان دینی و باورهای مذهبی و از نوع انفاقهای مستحب و مؤکّد است، نه از واجبات. مسلمانها از قرآن و سنّت آموختهاند که بهشت برین در پرتو انفاقها و ایثارهای مالی و جانی تأمین میشود. دستگیری از یتیمان و مستمندان، یک فرهنگ اسلامی است و در ادبیات فارسی و عربی نیز انعکاس زیادی دارد.
دانی که را سزد صفت پاکی
آن کو وجود خویش نیالاید
تا مردمان گرسنه و مسکینند
بر مال و جاه خویش نیفزاید
تا بر یتیم جامه نپوشاند
اندام طفل خویش نیاراید
امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «لا یحلّ لاحد ان یشتری من الخمس شیئا حتی یصل الینا حقّنا؛ برای احدی جایز نیست چیزی از مال خمس نداده خرید و فروش کند، مگر اینکه حق ما را از آن بپردازد.»
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «ان الله لا اله الا هو لمّا حرّم علینا الصدقة انزل لنا الخمس فالصدقة علینا حرام و الخمس لنا فریضة و الکرامة لنا حلال؛ تحقیقاً معبودی جز الله نیست. هنگامی که صدقه و زکات را بر ما حرام کرد خمس را جایگزین آن نمود. پس صدقه بر ما حرام است و خمس بر ما واجب و کرامت بر ما حلال میباشد.»
وانگهی، زکات یک امتیاز مالی است. از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمود: جمعی از بنی هاشم از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) تقاضا کردند که به آنها مأموریت دهد زکات را گردآوری کنند، زیرا آنها از دیگران بر این امر سزاوارترند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در پاسخ فرمودند: «یا بنی عبدالمطلب [هاشم] ان الصدقة لا تحلّ لی و لا لکم و لکنّی قد وعدت الشفاعة؛ صدقه واجب و زکات، بر من و شما حلال نیست، و لکن در عوض من وعده شفاعت میدهم به کسانی که از زکات استفاده نکنند.»
اگر زکات یک نوع امتیاز مالی نبود، بنی هاشم چنین استدعایی نداشتند. لازمه تقاضای آنها این است که چون احساس محرومیت مضاعفی میکردند و خمس اموال نیز به دلیل اندک بودن و یا عدم جواز بیش از استحقاق و در حد مؤونه نمیتوانست نیازهای اولیه آنها را بر طرف سازد، از اینرو تقاضای جمع آوری زکات کردند. اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آنها را از این امر بازداشت، چون زکات از اموال عمومی محسوب میشود و مخصوص مستمندان غیر سید است. از اینرو مصارف آن نیز در همین راستا قرار دارد و حاکم اسلامی میتواند هرگونه که صلاح بداند انفاق کند. به خلاف خمس که در واقع بودجه حکومت اسلامی است و نمیتوان آن را بیحساب مصرف کرد. از سوی دیگر، نیم آن سهم سادات است که باید در حد رفع احتیاجات و تأمین مخارج یک سال به آنها داده شود و بیش از آن جایز نیست و نیم دیگر سهم امام است که به مستحقان غیر سادات میرسد.
منابع و مآخذ
- تحریر الوسیله امام خمینی؛ مولف: محمد باقر موسوی همدانی
- منطق مظفر، صفحه 120
- آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1، صفحه 37
- کلیات منطق صوری، صفحه 106
فلسفه خمس: