افلاطون در کتاب «جمهوری» به تفصیل از عدالت سخن میگوید. ([۴]) به نظر او عدالت آرمانی است که تنها تربیتیافتگانِ دامان فلسفه به آن دسترسی دارند و به یاری تجربه و حس نمیتوان به آن رسید. عدالت اجتماعی در صورتی برقرار میشود که «هر کس به کاری دست زند که شایستگی و استعداد آن را دارد، و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد». پس، اگر تاجری به سپاهیگری بپردازد، یا یک فرد سپاهی، حکومت را به دست گیرد، نظمی که لازمه بقا و سعادت اجتماع است به هم خواهد ریخت و ظلم جانشین عدلخواهی شد.
حکومت، شایسته دانایان و خردمندان و حکیمان است و عدل آن است که هر کسی بر موضع خود قرار گیرد و، به جای پول و زور، خرد بر جامعه حکومت داشته باشد.
بی گمان، مقصود افلاطون طبقاتی کردن جامعه به شیوه خوانسالاران نبوده. زیرا، در جامعه آرمانی او اوصاف سپاهیگری، حکمت و تجارت اکتسابی است نه ارثی، و معیار توصیف اشخاص، زمان اشتغال است نه ولادت. با وجود این، بر او خرده گرفتهاند که چرا وضع شغل و معلومات شخص، او را به حکم طبیعت، تنها سزاوار کاری معین میکند، چندان که تجاوز از آن ستمگری باشد. وانگهی، تقسیم میان آزادمردان و بردگان نیز در این طبقهبندی میگنجد: چنان که ارسطو بر همین پایه ادعا کرد که بعضی از مردم به حکم طبیعت، بردهاند و باید در همین وضع باقی بمانند.([۵])
مفهوم عدالت در حقوق
تعریف عدالت
افلاطون و عدالت اجتماعی
الف) مفهوم عدالت
ارسطو و اعطای حق به سزاوار آن
رومیان و نفع مشترک
ترجیح منافع قابل احترامتر
عدالت صوری و ماهوی
عدالت طبیعی و حقوقی
نقد تعریفها؛ دشواری اعمال ضابطهها
نتیجه
ب) شناخت عدالت و منابع آن
اختلاف در تشخیص عدالت
چهره اخلاقی عدالت و هنر شناخت آن
ج: قلمرو حقوق و عدالت
جدایی دو قلمرو
د) عدالت و نظام ارزشها
معیار نیک و بد حقوق
پینوشتها
شامل 26 صفحه فایل word
دانلود تحقیق مفهوم عدالت در حقوق