اخلاق، معرفتو علمیاستکههمهآدمیاندر راستایسعادتو آرامشروحیو روانیخود به آنمحتاجو نیازمندند زیرا خودسازیروحیو خلقیدر مرحلهاولبرایآسایش،آرامشو تعادلروحیو روانیخود انسانها لازمو مفید استو در مرحلهدومبرایایجاد نظمو ثباتو امنیتاجتماعیافراد یکجامعهلازماستبههمینجهتتمامانسانهایفاقد معنویتو اخلاق دچار بحرانروحیناآرامیو اضطرابروانیهستند و همیشهاحساسبیهویتیو بیشخصیتیمیکنند ثانیاً در اجتماعیکهمعنویتو اخلاقنباشد آفاتزیادیبر پیکر و روحآنجامعهوارد شدهو موجبزوالو از همفروپاشیآنجامعهخواهد شد علتاینهمهجنایاتو خودکشی ها در جوامعغربیهمینفقدانانسانیت، اخلاقو معنویتاستو اگر گاهیدماز انساندوستیو از خودگذشتگیو خدمتگزاریزدهمیشود همهدر قالبکلماتو الفاظ استزیرا در جامعهایکه مبنا و هدفحرکتشمادیو تقویتحسخودخواهیو منفعتطلبیافراد استچگونهتوقع انسانیتشرفخدمتبهخلقایثار و دیگر فضایلانسانیمیرود.
ایننکتهقابلدقتاستکهاخلاقبدونایمانبهخدا بدونضمانتو پشتوانهاستو هیچگونه اعتباریندارد و اگر شخصیو جامعهایمدعیرعایتحقوقو اخلاق، بدونایمانبهخدا، شود، صرفاً یکادعا و فرضاستو هیچگونهاعتباریندارد از بابمثالخدمتبهانسانها مقولهایازاخلاقاستکهخیلیاز افراد بشر، مذهبیو غیر مذهبیمدعیآنهستند و لیکنبا تشابهظاهری عملخدمتدر بینانسانمذهبیو غیر مذهبیایننکتهمهماستکهآنچهبهعملخدمتو ایثار روحو معنا میدهد انگیزهقصد و نیتاستکهمسلماً یکانسانالهیدر هنگامایثار و خدمت فقط بهرضایخدا یعنیعملخالیاز توقعکسبشهرتارضایخواهشهاینفسانیو طلبمنفعتمادیتوجهدارد و یکانسانمادیاگر چهبهظاهر عملخدائیو انسانیانجاممیدهد و لیکندر راستایاینخدمتحسشهرتطلبیمنفعتخواهیو غرائز مادیدیگر را ارضاء مینماید.
تعریفعلماخلاق:
علماخلاقعبارتاستاز فنیکهپیرامونملکاتانسانیبحثمیکند ملکاتیکهمربوط بهقوای نباتیو حیوانیو انسانیاوستعلماخلاقبهاینغرضبحثمیکند کهفضایلآنها را از رذائلشجدا سازد و معلومکند کدامیکاز ملکاتنفسانیانسانخوبو فضیلتو مایهکمال اوستو کدامیکبد و رذیلهو مایهنقصاو استتا آدمیبعد از شناساییآنها خود را با فضایل بیاراید و از رذایلدور کند و در نتیجهاعمالنیکیکهمقتضایفضایلدرونیاستانجامدهد تا در اجتماعانسانیستایشعمومو ثنایجمیلجامعهرا بهخود جلبنمودهو سعادتعلمیوعملیخود را بهکمالبرساند.
فلسفهوجودیعلماخلاق:
انساندر بدو تولد حیوانبالفعلو انسانبالقوه استیعنیبعد حیوانیانسانکهمتضمنحفظ و ادارهحیاتدر اوستبصورتبالفعلموجود استبطوریکهبا از دستدادناینبعد قادر به ادامهحیاتنیستو انسانتا زندهاستبعد حیوانیاو پابرجاستتمامیغرایزیکهبههدف حفظ و بقاء حیاتدر انسانوجود دارند همگیاز بعد حیوانیاو سرچشمهمیگیرند. بر خلاف بعد حیوانیکهدر بدو تولد بصورتبالفعلموجود استبعد انسانیاو در اینهنگامبهصورتبالقوهاستیعنیبمثابهبذرهائیاستکهدر دروناو پاشیدهشدهو در صورتپرورشبصورت آنچهکهارزشهایوالایانسانییا فطرتانسانینامیدهمیشود در خواهد آمد همچنانکهاگر این بذرها در درونانساندر زیر خروارها غفلتو فراموشیدفنگردد یا بدستخود انسانضایعگردد ویاز مرز حیوانیتتجاوز نکردهو احیاناً بهمراحلیپستتر از حیواناتنیز تنزلمینماید: اولئککالانعامبلهماضل. بنابرایندر بدو تولد گرچهانساناز نظر ساختمانجسمانیو ظاهریانساناستاما از نظر روحیو معنویهنوز انساننیستانسانزمانیاز نظر شخصیتدرونیانسانخواهد بود کهبذر ارزشهایانسانیرا در درونخود رشد دادهو انسانیترا در درونخود بهفعلیترساندهباشد بهعبارتدیگر فطرتانسانییعنیآنچهکهانسانیتانسانبهخاطر دارا بودنآنستدر بدو تولد حالتبالقوهدارد و فعلیتیافتنآندر گرو تربیتاستاز اینرو میتوانگفتانساناز نظر ساختمانروحیو معنوییکمرحلهاز ساختمانجسمانیو حیوانیخود عقبتر استساختمانجسمانیو حیوانیانساندر دورانجنینیتکونمییابد حالآنکهابعاد روحانیانسانباید در مرحلهبعد از تولد رشد دادهشود . از یکنظر میتوانگفتانسانبهجهتدارا بودناختیار میتواند ماهیتهایگوناگونیبپذیرد حالآنکهموجوداتدیگر از قبیلحیوانونباتدارایچنینخصوصیتینیستند یکهستهسیبدر مسیر تربیتتنها یکماهیتدر پیشرویخود دارد در صورتیکهانسانراههایبیشماریدر پیشرویخود دارد کهمیتواند یکیاز آنها را بر اساسارادهو اختیار خود برگزیند از اینرو میتوانگفتدر عالمانسانانسانهاییباماهیتهایدرونیو شخصیتهایکاملا متفاوتو گاهیمتناقضمشاهدهمیکنیمکههر یکدرمسیر تربیتبهراهیرفتهو ماهیتیبرگزیدهاند ولیتردیدینیستکهدر میانماهیتهایگوناگونیکهانسانمیتواند برگزیند یکماهیتاستکهبهجهتانطباقبر فطرتانسانیاو ماهیتانسانیاستیعنیانسانیتانساندر گرو تحصیلچنینماهیتیاستکهجز در سایهپرورشمتعادلوشکوفائیهماهنگاستعدادهایدرونیو جهازاتروحیو فطریبوجود نمیآید.حالمیتوانبهضرورتو اهمیتعلماخلاقکهسازندگیروحیو اخلاقیانسانبر آنمتوقفاستپیبرد اینعلماخلاقاستکهبا شناسائیقوا و استعدادهایگوناگونانسانو فضایلو رذایلروحآدمیچگونگیایجاد تعادلدر میانامیالگوناگونو راهو روشتربیتنفسرا میسر میسازد بهنحویکهانسانبتواند بهکمالاستحقاقیخود نائلآید و موانعموجود بر سر راهتکاملراشناسائیو از میانبردارد بدونعلماخلاقانسانخود را نمیشناسد و بر تربیتخویشتنانسانیخود قادر نمیگردد. از اینجا میتواندریافتکهعلماخلاقاز پر ارجترینو ضروریترینعلومیاستکهانسانبداننیازمند استموضوععلماخلاقانسانو سازندگیروحیو معنویوتهذیبباطناوستاز اینرو بعد از علمالهیکهموضوعآنشناختذاتحقاستهیچعلمیازنظر ارجو اهمیتو ضرورتبهپایعلماخلاقنمیرسد چهتمامیعلومرهآوردهایخود را دراختیار انسانقرار دادهو همگیدر خدمتانساناند حالاگر انساناز تربیتروحیو معنویلازم برخوردار نباشد از ایندستاوردهایعلومنیز نمیتواند در جهتسعادتحقیقیو کمالواقعیخود بهرهمند شود . امامموسیکاظم(ع) میفرماید : لازمترینعلمآناستکهترا بهپاکسازیدل(و تهذیب باطن) رهبریکند و تباهیو فساد دلرا بر تو آشکار سازد.
ضرورت و فلسفهاخلاق:
پروردگار متعالانسانرا آفرید او موجودیخاکیو آسمانیبود بخشیاز وجود او روشنوبخشدیگرشتاریکبود پسانسانبهطور مجموعهآفریدهشد در عیناینکهدارایغرایز و تمایلاتبود از روحیاتاخلاقیو انسانینیز سرشار بود . از همهاینها گذشتهعقلو خردمندی بهاو دادهشدهبود تا در پرتوشتمایلاترا کنترلکردهآنها را تعدیلبخشد و در بخشروحیات انسانینیز آنها را از مسیر افراطیو انحرافیباز دارد . ناگفتهنماند در اینمبحثنکاتبسیار
شامل 37 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله فلسفه اخلاق