لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:22
فهرست و توضیحات:
مقدمه
1 - آداب جنگ
2 - آداب دیدار
3 - آداب غذا خوردن
4 - آداب نشستن
5 - آزار همسایه
6 - آموختن علم و دانش
7 - احترام به دیگران
8 - احترام به کودکان
9 - احترام پدر و مادر
10 - احترام مؤ من
11 - ارزش کار
12 - اشتغال
13 - اصولگرایى
14 - الگوى جامع
15 - امتیاز
16 - انصاف
17 - اوایل زندگى
18 - اهمیت کودک
19 - بخل
20 - بدهکارى
21 - برخورد یکسان با فرزندان
22 - بردبارى در مقابل دشنام
23 - بلند شدن به احترام مؤ من
24 - بوسیدن دست کارگر
25 - بى اعتنایى به دنیا
26 - پاداش زنان
27 - پاداش نماز مؤ من
28 -پیوند با مادر مشرک
29 - تاءثیر نماز
30 - تحفه
31 - تعلیم و تعلم
32 - تنبیه بدنى
33 - توجه به دیگران
34 - ثواب کار
35 - جواب سلام
36 - جوانان
37 - حب على علیه السلام
38 - حسن معاشرت
39 - حضرت خدیجه علیهماالسلام
40 - حفظ ارتباط
حضرت در کنار سفره همانند بنده متواضع مى نشست ، و سنگینى خود را بر روى ران چپ مى افکند. هرگاه در حال صرف غذا بود، تکیه نمى داد. با نام و یاد خدا شروع مى کرد، بین دو لقمه خدا را یاد مى کرد و سپاس مى گفت . وقتى غذا تناول مى فرمود، نام خدا را مى برد و حمد و سپاس خدا را بین دو لقمه به جا مى آورد. این نکات حاکى از توجه به ولى نعمت و یا و نام خداى سبحان مى باشد. او هیچ گاه زیاده روى در تناول غذا نداشت . وقتى بر طعامى دست مى نهاد، مى فرمود: به نام خدا، خدایا؛ بر ما مبارک قرار ده . او هیچ غذایى را بد نمى شمرد، اگر میل داشت ، تناول مى کرد و اگر به طعامى تمایل نداشت ، آن را ترک مى کرد. حضرت تنها غذا نمى خورد، دوست داشت دسته جمعى باشد: بهترین طعام براى او طعام دسته جمعى بود. در هنگام غذا از همه زودتر شروع مى کرد و آخر از همه دست مى کشید، تا دیگران در غذا خوردن شرم نکنند و گرسنه برنخیزند. از جلو خودش غذا مى خورد، غذاى داغ نمى خورد، و غذاى او بسیار ساده ، مانند نان جو بود، هرگز نان گندم نخورد، و به غذاى ساده پرانرژى مانند رطب علاقه داشت . (4)
مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و به آن حضرت از آزار همسایه اش شکایت کرد. رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: صبر کن . دوباره آمد و شکایت کرد. فرمود: صبر کن . سپس بار سوم باز آمد و شکایت کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به مرد شاکى فرمودند: روز جمعه که مردم به نماز جمعه روند، اثاث منزل خود را بر سر راه بنه تا هر کس به نماز جمعه مى رود آن را ببیند و چون از تو سؤ ال کردند، موضوع را به آنها گزارش کن . آن مرد: چنین کرد و همسایه آزاردهنده اش آمد و گفت : اثاث خانه ات را برگردان ، براى تو با خدا عهد کنم که به آزارت برنگردم
تحقیق درباره چهل درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص