دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:50
فهرست و توضیحات:
دوران غیبت صغری
بررسی غیبت از دید مکتب های مختلف
مکتب بغداد
اصل اول
تغییرناپذیری امامت و ولایت
امام زمان (علیه السلام) شش ساله بود که پدر را از دست داد و به امامت شیعه رسید و چون از علم خداداد و از عصمت برخوردار بود و نمونهای برای همة فضیلتها و خوبیها به شمار میآمد، شایستگی پیشوایی مسلمانان را داشت. از نظر اعتقادی و دینی، اگر خدا بخواهد، انسانی در سالهای کودکی هم میتواند به نبوت و امامت برسد. حضرت عیسی (علیه السلام) درگهواره بود که به پیامبری تعیین شد و با مردم سخن گفت.[1][1] امام جواد (علیه السلام) هم هنگام شهادت پدرش حضرت رضا (علیه السلام) هشت ساله بود که به امامت رسید. امام زمان (علیه السلام) هم در شش سالگی پیشوای شیعه شد، چون چیزی از شرایط امامت و رهبری کم نداشت.
امام ناچار بود که از دید مردم پنهان باشد تا به عنوان یک ذخیرة الهی از گزند دشمنان مصون بماند. ولی با شیعه توسّط نمایندگانی ارتباط داشت، نامهها از این طریق به دستش میرسید، نیازها و درخواستها و سؤالهای علمی و فقهی از این راه در اختیار وی قرار میگرفت و حضرت به نامهها و درخواستها پاسخ میداد. پاسخ وی یا به صورت شفاهی و از زبان آن نمایندههای خاص بود، یا به صورت نوشته بود که نام آن نوشتهها را «توقیع» میگویند؛ یعنی نوشتهای که مهر و امضا میشد و سندیّت و اعتبار داشت. از این نمایندگان خاص، در هر زمان یکی بیشتر نبود، نخستین آنان «عثمان بن سعید» بود. وی از اصحاب امام هادی و امام عسکری «علیهم السلام» هم بود و مورد اطمینان آنان بود. پس از درگذشت او فرزندش «محمد بن عثمان» نمایندة امام شد. او که در سال 305 در گذشت، «حسین بن روح نوبختی» سفیر و نمایندة امام (علیه السلام) گشت. با رحلت او در سال 326 ، این مقام به «علی بن محمّد سمری» رسید که تا سال 329 هجری ادامه داشت و با درگذشت وی، امام زمان (علیه السلام) دیگر سفیر و نمایندة خاصّی تعیین نکرد و این دورة 69 ساله که به دورة «غیبت صغری» مشهور است پایان یافت. چون این مدّت در مقایسه با دورة غیبت کبری که تا کنون ادامه یافته، کوچکتر و کمتر بود به نام غیبت صغری مشهور شد.
آن چهار شخصیّت زبده و پاک و مورد اطمینان امام زمان (علیه السلام) ، که واسطة میان او مردم بودند، به «نُوّاب اربعه»، «نُوّاب خاص» و «سُفرای اربعه» هم مشهورند. آنان زاهد و پرهیزکار و آگاه و هوشیار بودند و با وساطت آنان، مشکلات شیعه به دست حضرت مهدی (علیه السلام) حل میشد. همة آن چهار نایب بزرگوار در بغداد میزیستند و مدفن آنان نیز در بغداد است. بغداد به سامرّا نزدیک است و امام زمان (علیه السلام) و پدرش و جدش در سامرّا اقامت داشتند. البته در این مدّت غیبت، کسی از جای دقیق امام زمان (علیه السلام) خبر نداشت و این نمایندگان، پنهانی به حضورت حضرت میرسیدند و نامه میدادند و جواب میگرفتند و برای اینکه شناخته نشوند، اغلب شغل عادی داشتند.
ویژگی مهم این پاکان، توفیق دیدار حضوری حضرت با حضرت مهدی (علیه السلام) و فیض بردن از دیدار و گفت وگو با وی بود، همان که هزاران هزار دل شیدایی در حسرت یک لحظه از آن دیدنها و نگاههایند و غم هجران را به شوق وصل تحمل میکنند و با انتظاری شیرین هم آغوشاند.
خلفاى دوران غیبت صغرى عبارت بودند از:
- المعتمد بالله (279 -256 ق ) 2. معتضد بالله (289 -279 ق ) 3. مکتفى بالله ( 295 -289 ق ) 4. مقتدر بالله ( 320 - 295 ق ) 5. قاهر بالله ( 322 - 320 ق ) 6.راضى بالله (329 - 322 ق )
هنگامى که انسان با ذهنى بسیط و ساده، کلام و گفتار مورخان را مورد مطالعه قرار مىدهد; خوشبینى قابل ملاحظهاى نسبتبه این خلفا حاصل مىشود و چنین تصور مىشود که اینان، محب اهل بیتبودند و در حق آنها نیکى و خوبى مىکردند.
در چندین مورد، خود مورخان ، این مطلب را با صراحت اعلام داشتهاند. «ابن طقطقا» مؤلف کتاب «الفخرى» که شیعى مذهب و نقیب علویان در حله، نجف و کربلا بوده است و نسب او با بیست واسطه به حسن بن على، علیهالسلام، مىرسد (1) ،درباره معتضد مىنویسد:
«معتضد به عموزادگان خود; یعنى آل ابوطالب نیکى روا مىداشت.» (2)
اگر یک مورخ شیعه ، چنین برداشتى از تاریخ داشته باشد، به طریق اولى، مردم عادى و مورخان غیر شیعه، برداشتى بهتر از آن نخواهند داشت، همان طورى که در «الکامل» و «مروجالذهب» و تواریخ دیگر مشاهده مىگردد.
درکتابهاى «تاریخ عمومى» که مورد بررسى قرار دادیم، درباره این خلفاى ششگانه، گزارشى که حاکى از دشمنى اینان با عموم شیعیان و خط مشى ولایت و امامتباشد، مشاهده نمىگردد. مورخان درباره بعضى از خلفا و عملکرد آنان نسبتبه شیعیان و آل على ،علیهمالسلام، سکوت کرده و گزارشى ندادهاند و درباره برخى از آنها، اخبارى نقل کردهاند که دال بر طرفدارى آنها از اهل بیت است.
همان طورى که ذکر شد، درباره «معتضد» نوشتهاند که او دستور داد بر معاویه در منابر لعن کنند و یا اینکه اموالى که محمد بن زید علوى از سهم امام و غیره، جهت تقویتشیعیان فرستاده بود، به صورت علنى در بین علویان تقسیم گردد. مورخان درباره «راضى» مىنویسند که او عقاید حنابله را تخطئه کرد و در مقابل آنان از على ،علیهالسلام، و اهل بیت و شیعیان دفاع نمود. همچنین کارهایى در زمان اینها صورت مىگرفت که به نفع شیعیان تمام مىشد. مثل به قتل رسیدن «حلاج» در زمان «مقتدر» و «شلمغانى» در زمان راضى که از مدعیان دروغین نیابتبودند و فعالیت آنان باعث پراکندگى و تزلزل و انحراف شیعیان و منجر به تضعیف «نواب خاص» مىگردید.
تاریخ عمومى و بعضى قرائن دیگر نشان مىدهند که اینان با شیعیان زندگى مسالمتآمیز داشته و هیچ نوع سختگیرى و فشارى را به آنان روا نمىدانستند.
لیکن نمىتوانیم گفتار مورخان را بپذیریم، زیرا وقتى که به روایات و احادیثبیانکننده دوران غیبت صغرى و خلفاى آن دوره مراجعه مىکنیم، درست عکس و نقطه مقابل تاریخ را گزارش مىدهد و چهره دیگرى ارائه مىنماید که ذهنیت انسان را نسبتبه آنان تغییر مىدهد. براى روشن شدن موضوع ، احادیث زیر را با دقت مطالعه کنید: