اختصاصی از
زد فایل تحقیق درباره فرقه نقشبندیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:42
فهرست و توضیحات:
پیشگفتار
بیان مسئله
مقدمه
نقش روحانیت متنفذ در ضدیت با تحولات اجتماعی و ایجاد اغتشاشها درافغانستان
شناختی کلی از روحانیت متنفذ درکشور:
پس از مرگ پیرمقبرة اوتبدیل به زیارت میشودو یک مواجرکه از مدرک نذور و صدقات زوار امرار معاش مینمایند، زیارتگاه را اداره میکند. زیارتگاه ها ومکانها بسیار خودمانی و آشنا اند، بسیاری از مزارها در شفای امراض بخصوص تخصص دارند. مشهور است که مزار اوفیان در کوهدامن پروان بیماران سیاه سرفه را شفا می بخشد. بهمین روال گفته میشود: مزار ملا محمد اسماعیل از خانوادة خان علوم در قندهارمعروف به ژری نیکه، در شفای بیماری مرض ژردی شفابخش است. و بعضی مزارات دیگردر شفابخشیدن گزیدن سگ دیوانه شهرت دارند.
استااولسن دانشمند دنمارکی که درمورد « اسلام و سیاست در افغانستان» مطالعات عمیقی کرده از برکت برداشتی بالاتر از برداشت « اولیویه» دارد و آنرا بحیث وسیلة سیاسی چنین تفسیرمیکند: اتوریته مذهبی برای اعتبارو قبول هر جریان ایدیالوژیک بشمول قدرت بطور مشروع عامل کلیدی در جامعه اسلامی بوده و اکنون نیز میباشد. ادعای افراد( مذهبی ـ روحانی) مبنی براینکه اتوریتة برحق بالای دیگران وبرموسسات اجتماعی را از جانب خداوند کسب نموده اند، براصل توارث یا معنویت روحانی قرار دارد..... از همین جهت است که شخصیت های مذهبی یک تهدید بالقوه برای اقتدار هر دولت بوده و در سراسر تاریخ بارها حکمروای برحال را معاف داده اند. یک جنبة مهم اتوریتة مذهبی اشخاص دارای تورات مقدس و معنویت روحانی، شایستگی آنها را در داشتن« برکت» است. علامات خارجی برکت درتبارز قدرت های مثبته و توانائی هائی است که میتواند اشکال مختلف را بخود بگیرد. سلسلة کرامات از نمایش یک سبک زندگی پرهیزکارانه توام با ریاضت گرفته تا نوشتن تعویذ های شفا بخش و حفاظت کننده تا انجام کرامات آشکارمانند تغذیه یک اردو با یک قرص نان یا قدم زدن در روی آب را دربر میگیرد. در بسیاری موارد برکت یک پیر تابعد ازمرگ او تثبیت نشده است. اما پس از مرگ حوادث خارق العاده از مقبرة او ویا قدرت های شفا دهنده که پس از قربانی بر مقبره اش ظهور میکند، قبر اورا به زیارت تبدیل می نماید.
اولیویه ادامه میدهد : با پیر ها قدم به قلمرو« تصوف» می نهیم. درینجا دیگر بحث مذهب مردمی در میان نیست ، بلکه با فرقه های صوفی که نقش انها درتاریخ اسلامی افغانستان و نهضت مقاومت از اهمیت والائی برخوردار است، مواجهیم.
« در جامعة افغانی، تصوف در سه فرقه ( نقشبندیه، قادریه و چشتیه ) متجلی شده است که دربین طبقات متوسط شهرها و اطراف شهرها نفوذ دارد. کابل و هرات دو مرکز بزرگ تصوف اند اما تمام شمال کشور و ناحیه قندهارازین مکتب تاثیرپذیرفته اند. تصوف « ظاهر» را درمقابل « باطن» قرارمیدهد. برای دستیابی به این حقیقت می بایست تحت رهبری یک « پیر» یا «مرشد» قدم در طریق نهاد. هر « مرید» برای اینکه به شناخت حق نایل شود باید مدارج طریقت را بگذارند واین شناخت، شناختی است اشراقی و عرفانی و نه مبتنی برتعقل و استدلال. در حالی که طریقت شریعتی قابل به تمیز میان خالق و مخلوق( وحدت الشهود) است و مکاتب الحادی به وحدت این دو( وحدت الوجود) معتقد اند، عشق به حق عبارتست از انحلال من در بی نهایت الهی، برای رسیدن به این مرحله، مرید به انجام اعمالی روحانی نیاز دارد که برحسب فرق مختلف متفاوت باشد. این اعمال عموما عبارتند از اورادی حاوی تکرار یکی از اسماء خداوند(ذکر)، که قادریه به صدای بلند و نقشبندیه در سکوت زمزمه میکند. صوفی های شناخته شده دارای یک زندگی شدیدا روحانی اند ولی تظاهر به آن نمیکنند. آنها عموما درگروه های کوچک و در مکانی دورتراز اغیار (خانقا) که غالبا وصل به یک مدرسه است گرد هم می آیند و به رهبری پیرخود به ذکر میپردازند. صوفی در زندگی روزمره خود را به یک نظم فکری مقید کرده، این نظم فکری بدون آنکه او را از زندگی اجتماعی جدا سازد، او را از دیگران متمایز ساخته است. پیوند میان ادبیات فارسی و تصوف در افغانستان پیوند بسیار قوی است و این بخصوص به دلیل وجود نویسندگان محبوبی چون خواجه عبدالله انصاری، جامی هروی و رومی بلخی بوده است.»
بنابر تحقیقات اولیویه در افغانستان تصوف به دو گونه عمل میکند. یکی متابعت فرد از پیر به عنوان مرید که آنرا تصوف سنت گرا گویند و دیگری متابعت جمعی یک طایفه و یا یک قبیله از یک پیریا یک خانوادة روحانی است که برکت در خانوادة آنها موروثی است. در این نوع تصوف میان جامعه و خانواده قدیس ارتباطی نیست و تنها این خانواده است که ظاهرا به ذکر می پردازد ولی کار های اجتماعی او به برکت ( معالجة بیماران، دعای خیر) محدود میشود. پیروان این طریقت بیشتر به مخلص شهرت دارندتا مرید. عمل اصلی که نشانة ارادت مخلص به پیر است عبارت از دیدار سالانه پیر و تقدیم هدایا به پیر است. درمقابل پیر دعای خیر و مهمانوازی خود را نثار پیروانش میکند. و این روشی است که توسط آن قبائل در پیوند با شریعت که حقوق عرفی آنها را رد میکند، مذهب را با خصوصیات قبائلی آشتی میدهد. تصوف در میان قبائل تبلور سیاسی است که رنگ و بوی مذهبی ندارد، و به همین دلیل در قبایل ملاها به ندرت به طریقت می پیوندند. حالانکه در مناطق غیر قبائلی تصوف تائیدی است بر پیروی دقیق از اسلام راستین. بنابرین درقبائل پشتون فرقه یی که اکثریت را در دست دارد فرقه قادریه است که رهبری آن بدست خاندان نقیب صاحب گیلانی است.
موسس این سلسله عبد القادر گیلانی ( قرن ششم) در بغداد مدفون است. اعقاب اوکه با رژیم عثمانی پیوند نزدیک داشتند و ازین رژیم لقب « نقیب ا لاشرف» دریافت کرده بودند ، در بغداد محصلین کشور های مختلف را بحضور می پذیرفتند. در قرن شانزدهم این فرقه در هند مستقر شد و ازینجا بود که پشتون های غلزائی بخصوص سلیمانخیل ها و خوگیانیها را بسوی خود کشانید. این فرقه داری شعب زیادی است که در راس هرکدام یک نفر از نوادگان عبد القادر گیلانی قراردارد. حضرت نقیب صاحب پدر پیر سید احمد گیلانی درسال های دهه بیست عراق را ترک کردودرچهار باغ ننگرهار مستقرشد تا فرقة محلی را از نزدیک رهبری کند. پس از مرگ او درسال 1947 پسرش سید احمد گیلانی معروف به افندی جان جانشین او شد. سید احمد گیلانی با ازدواج با دختری از خاندان محمدزائی روابطش را با سلطنت قائم کرد و از طریق فعالیت های غیر مذهبی عاید کافی نصیب میشد. او نمایندة کمپنی پژو در کابل بود. گرچه او به اعمالی دست می زد که به ظاهر جنبة مذهبی داشت ( تقسیم آب وضودر میان مریدان بیمار) ولی فرقه را براهی می برد که زیاد با مذهب پیوند نداشت و شکل شبکة طرفداران را بخود میگرفت.
و اما تصوف سنت گرا با اسلام رسمی در تضاد نیست بلکه فضایی از روحانیت را تقدیم مومن میکند، ضمن آنکه برای فقیه و شریعت اسلامی احترامی بی چون وچرا قایل است. درین جا پیر یک عالم است و نیز یک رهگشا. مرید بطور انفرادی به طریقت می پیوندد و بصورت شخصی و بی واسطه از پیر تبعیت میکند. حتی اگر سنت خانوادگی نقش بزرگی درین تصمیم گیری داشته باشد. پیران طریقت بطور مرتب درجلسات ذکر و تحت نظارت مرشد حاضر می شوند. بعکس گاهی طریقت همبستگی های صنفی را با همبستگی های مذهبی تحکیم می بخشد. هر حلقه ای از صوفیان شبیه نوعی باشگاه محل تمرینات روحانی است. بنابرآنچه گفته شد این شکل از تصوف که از ریفورم های شیخ احمد سرهند ( جد بزرگ مجددی ها) و شاه ولی الله دهلوی پدید آمده به هیچ وجه با اسلام رسمی که علما مبلغ آنند، در تضاد قرارندارد. غالب پیرها از روحانیونی هستند که عضو جامعة روحانیت اند. آنها هم به تدریس علوم ظاهر( فقه و شریعت) و هم علوم باطن می پردازند و در اینجا پیوند پیر با مرید با رابطه عالم و طالب همراه است. این صوفیان برای تاکید بر تعلق خود به مذهب راستین خود را پیروان طریقت شریعتی می نامند. شک نیست که پیر بیش از یک روحانی ساده است و گفته میشود که وجود او باعث خیر وبرکت است. جانشینی پیر در خانوادة او موروثی است و مریدهای او یک قوم واقعی را تشکیل میدهند که نفوذ سیاسی آنهادر مواقع ضروری بسیارچشم گیر است. فرقة نقشبندیه توسط بهاءالدین نقشبند(1318 ـ 1389 م) در بخارا بنیان نهاده شد. این فرقه در افغانستان بیش از دیگر فرقه های تصوف پیرو دارد و دارای شعب بسیاری است و دوتمایل در آنها بیشتر قابل تشخیص است : شاخه های غربی و شمالی کشور( و نیز شعبه یی که به خواجه احرار شهرت دارد) با مهد فرقه یعنی آسیای میانه ارتباط دارند، در مقابل شعب شرق و قندهار مستقیما به خانواده مجددیها ( از اولادة شیخ احمد سرهندی) وابسته اند. خانوادة مجددی در اواخر قرن 19 ازهند به افغانستان آمده اند. نقشبندیه پیروان خود را اغلب ازمیان بورژوازی سنت گرا و باسواد، صنعتگران و کارمندان و روستائیان اطراف شهرهای با فرهنگ قدیمی ( مانند هرات ، کابل ، غزنی ، مزارشریف و میمنه ) و نیز ازمیان قبائل ( مانند پکتیا ـ کتواز ) برمیگزینند.
دانلود با لینک مستقیم
تحقیق درباره فرقه نقشبندیه