تحقیق اخلاق معیشت در 20 صفحه با فرمت ورد شامل بخش های زیر می باشد:
مقدمه ........................................................... صفحه 1
اخلاق در گستره سیاست......................................... صفحه 10
بررسی اخلاق کار در بخش دولتی و خصوصی................. صفحه 16
تحصیلات و اخلاق کار ........................................... صفحه 20
سن و اخلاق کار .................................................. صفحه 20
عوامل اقتصادی مؤثر بر اخلاق کار............................... صفحه 21
عوامل روانشناسی اجتماعی ..................................... صفحه 22
تاثیرمتغیرهای موثر براخلاق کار به صورت مجزا ............... صفحه 24
تأثیر خصوصیسازی بر اخلاق کار ............................... صفحه 26
اخلاق و رفتار شیخ انصاری(ره)................................ صفحه 28
نمازاجارهای..................................................... صفحه 30
مبارزه بین شیخ و شیطان........................................ صفحه 32
اخلاق از دیدگاه برخى از فلاسفه……………………….. صفحه 33
نتیجه گیری.................................................................... صفحه 50
مقدمه
معیشت و فضیلت»، همین معنا بازکاوی شده است و با تفکیک فضایل اخلاقی به دو دستهی خادم و مخدوم، توضیح داده شده است که اخلاقیداریم که برای زندگی است (خادم) و اخلاقی داریم که زندگی برای اوست (مخدوم). اخلاق خادم، حجم اصلی علم اخلاق را فرا میگیرد و آن اصل اخلاقی مخدوم (یا فرااخلاقی)، به حقیقت چیزی غیر از این نیست که باید اخلاقی بود و اخلاقی زیست. و این نکتهای است که در «اخلاق خدایان» هم بر آن تنبیه و تأکید رفته است. نظریهی غفلت و سهمی که رذایل در سامان دادن به زندگی آدمیان دارند و این که سیئات فردی حسنات جمعیاند، و این که پرداختن سهم بدن و گرفتار تن نماندن، پرواز روح در فضای معنا را ممکنتر و مطبوعتر میکند، نکتههای مرکزی و محوری «معیشت و فضیلت»اند.
در «رهایی از یقین، و یقین به رهایی»، قلم همچنان به رهایی میاندیشد و این اندیشهای است که از آن رهایی ندارد! برای ما دینداران، تبیین نسبت آزادی (مثبت و منفی) با دین، و بازنمودن امکان (بل فضیلت) ایمان آزادانه، سؤالی است هم دینی و هم سیاسی. و این سؤال را مقالهی «ایمان و امید» هم دنبال میکند و در پی فراهم آوردن پاسخی برای آن است. لیبرالیسم، که در فضای مهآلود سیاسی جامعهی ما این همه مطعون و مذموم افتاده است، حامل پیامی معرفتشناسانه است که یقین را امری دیریاب، بل نایاب میداند و لذا، همهی آدمیان جایزالخطا را صلا میزند تا با فرو نهادن باد نخوت از سر، فروتنانه بر سر سفرهی معرفت بنشینند و همه با هم، همغذا شوند. و این یعنی وانهادن امور به عقل جمعی و پشت کردن به استبداد معرفتی و سیاسی و دینی. باری؛ اگر در یک جامعهی فقه و ولایی، نقد دینی و شک ایمانی ناروا و ناممکن باشد، در ایمان فردی هیچیک از این احکام جباری نیست. حتّی ایمان را هم نباید از جنس جزم دانست. آن که ضد ایمان است، یأس است؛ نه شک.
مقالهی «آزادی چون روش» نه به ایمان افراد، بل به جامعهی مؤمنان و خصوصاً حاکمان توصیه میکند که برای کسب توفیق در مدیریت سیاسی، آزادی را اگر به منزلهی حق سیاسی شهروندان قبول ندارند، دستکم به منزلهی روشی کامیاب برای حکمرانی بپذیرند و برگیرند. حاکمان برای حکومت کردن، نیاز به شناختن رعایا دارند و این رعایا، اگر آزاد باشند، راز خود را با حاکمان بهتر در میان مینهنند تا با جاسوسان و خفیهنویسان و خبرچینان. هرچه آزادی کمتر باشد، تکیهی حکومت بر عوامل و نهادهای امنیتی بیشتر خواهد شد. و این، کار را به جدایی کامل دولت از مردم خواهد کشاند.
در «اصناف دینورزی»، کوشیدهام تا حساب ایمان جبری، علتی، تقلیدی، آیینی، و مناسکی را از ایمان اختیاری، تحقیقی، و فردی جدا کنم و توضیح دهم که همچون اخلاق، دین هم بر دو گونه است: دینی که برای زندگی است و دینی که زندگی برای اوست. دین راستین، همان است که زندگی را به دنبال خود میکشد؛ نه آن که شأمی از شؤون حیات جمعی باشد و دستخوش جزر و مدها و طوفانهای سیاسی و اجتماعی گردد. بر وفق این مقال، دینی که عین سیاست است، یک نوع دینورزی است که نامش را معیشتاندیش یا مصلحتاندیش نهادهام. امّا این تنها نوع دینورزی ممکن نیست. اصناف معرفتاندیش و تجربتاندیش هم داریم که جز آزادانه و پرتنوع، نمیتوانند باشند. دینورزی معیشتاندیش، همان است که صفت جمعی و آیینی به خود میگیرد و به کار ارباب سیاست میآید و عواطف، بیش از عقل در آن مدخلیت دارند. در این دینورزی، مواجهه با امر متعالی و بینهایت، اساساً صورت نمیگیرد. امّا دینورزی معرفتاندیش، برخوردار از جرأت مواجهه با بینهایت؛ و دینورزی تجربتاندیش، برخوردار از بهجت مواجهه با بینهایتاند. این تفکیکهاست که میتواند ما را در پاسخ دادن به سؤالاتی از این دست کمک کند که آیا جامعهی امروزی، دینورزتر است یا جامعهی صد سال پیش ما.
مقالهی «ذهنیت مشوش، هویت مشوش»، نه بر عدالت فردی، که بر تعادل قومی و فرهنگی انگشت تأیید میگذارد و به تحکیم این نظر میپردازد که تعادل فرهنگی اقوام در گرو تعادل قوای حیرت و قوای دقت است و توضیح میدهد که این توازن، دیری است که در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، بر اثر غلبهی قوای حیرت (شعر، تصوف...) باژگونه شده است و امروزه نیز هجوم برخی شبهفلسفههای غربی، آن باژگونگی را افزونتر کرده و در پیکر عقلانیت سستی مضاعف افکنده است. مدد جستن از قوای دقت (علم، منطق، فلسفهی آنالیتیک، کلام فلسفی) میتواند آن رنجوری را بهسامان کند.
«عدالت و قانون» هم بر قانون، به منزلهی امری که فرزند عقل جمعی و رضای عامه است، انگشت مینهد؛ در مقابل حکم فقهی که محصول یقین یا ظن عقل فردی یک فقیه است. و از این طریق، آشکار مبکند که حکم فقهی هیچجا معنا و منزلت یک قانون اجتماعی را ندارد...
دانلود تحقیق اخلاق معیشت