زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله رغبت سنجی

اختصاصی از زد فایل دانلودمقاله رغبت سنجی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

آزمون رغبت سنجی چیست ؟ (مرتبط با هدایت تحصیلی در سال اول دبیرستان و کنکور )

شاید یکی از مهمترین دغدغه های دانش آموزان در دوران تحصیل خود انتخاب رشته آنها می باشد .دوره پیش دانشگاهی به جهت فشار درسی فرصت مناسبی برای شناخت رشته ها نیست و دانش آموزان در هنگام انتخاب رشته از عدم شناخت رشته ها رنج می برند از آن مهمتر اینکه شناخت درستی از شخصیت خود به جهت انتخاب رشته ندارند. لذا در این بسته تلاش بر آن بوده است که علاوه بر معرفی رشته ها با اجرای یک تست رغبت سنج دانش آموز شناخت بهتری از خود داشته باشد و بتواند با شناخت صحیح از رشته ها و شناخت صحیح از خود انتخاب بهتری داشته باشد لذا با معرفی این تست که به تست هالند مشهور است می پردازیم از دانش آموزان انتظار می رود بعد از خواندن توضیحات این تست تست مورد نظر را اجرا و تیپ شخصیتی خود را مشخص نمایند مطمئنا از نتیجه این تست می توانند در انتخاب رشته خود بهره لازم را ببرند اکنون به توضیحات این تست توجه کنید
تیپ های شخصیتی در یک نگاه
هالند در طبقه بندی خود شخصیت افراد را بر شش نوع تقسیم می نماید که عبارت از واقع بین ، معنوی ، اجتماعی ، قراردادی و سنتی ، تهوری ، و هنری می باشند . این طبقه بندی کلی است و در جزء حدود 720 الگوی مختلف شخصیتی را شامل می شود . با بررسی تاریخچه زندگی و مشاهده رفتار فرد ، می توان غلبه یکی از این انواع شخصیتی بر سایر انواع را ملاحظه کرد . در عین حال ممکن است در عده ای نیز ترکیبی از هر شش نوع ویژگی شخصیتی فوق وجود داشته باشد . هالند معتقد است با مشاهده دقیق رفتار انسان می توان دریافت که یکی از این شش نوع ویژگی شخصیتی نسبت به سایر انواع غلبه بیشتری دارد . هر کدام از این انواع شخصیت ، دارای خصوصیاتی هستند که به شرح زیر قابل ذکر می باشند :
1. نوع واقع گرا - از خصوصیات افرادی که در این طبقه قرار می گیرند می توان جدیت در کار ، واقع بینی در امور ، مهارت های مکانیکی ، تفکر عملی ، قدرت جسمانی ، علاقه و هماهنگی در کارها را نام برد . فرد واقع بین چنانچه با مشکلاتی مواجه شود راه حلهای عملی برای مشکلات جستجو می کند . افراد واقع بین بیشتر به مشاغلی که به مهارت های فنی نیازمند است اشتغال می ورزند .
2. نوع جستجوگر - از خصوصیات بارز افرادی که در این طبقه قرار می گیرند می توان تفکر ، سازمان دهی ، و قدرت استدلال را نام برد . این طبقه از افراد روابط اجتماعی را زیاد دوست ندارند ، کمتر به تغییر رشته تحصیلی در دانشگاه می پردازند ، گاه به رویاپردازی در مورد پیشرفت های آینده خود مبادرت می ورزند و از انجام مشاغل پیچیده که نیاز به تفکر دارد لذت می برند . این افراد خلاق ، مستقل ، پیشرونده ، کمرو و محتاط می باشند .
3. نوع اجتماعی - افراد این طبقه دارای رغبت های اجتماعی می باشند و نقش معلمی یا روان درمانگری را ترجیح می دهند . افراد نوع اجتماعی انسان هائی مسئول و بشردوست هستند و قراردادهای اجتماعی را می پذیرند . در ایجاد روابط انسانی مهارت دارند . در عین حال از حل عقلانی مسائل گریزانند و از کارهای بدنی و فعالیتهای سازمان یافته خوششان نمی آید
4. نوع قراردادی - این عده احترام خاص برای حفظ قوانین و مقررات قائلند و بخوبی به کنترل خویش قادر می باشند . دوستدار نظم و ترتیب هستند ، از موقعیت های پیچیده گریزانند و به فعالیت های جسمانی و اجتماعی تن در نمی دهند
5. نوع متهور - افراد نوع تهوری در گویائی بسیار مهارت دارند ، ماجراجو هستند ، اجتماعی می باشند ، و در فعالیت هایشان نقش غالبی را برعهده می گیرند . در جستجوی قدرت و موقعیت هستند و می کوشند تا رهبر شوند و در امور مالی و تجارتی و نظایر آنها مهارت کسب کنند
نوع هنری - افراد این طبقه در شناسائی و بیان خصوصیات خود مهارت دارند . روابط حسنه ای با دیگران برقرار می سازند ، از نظم و ترتیب بدورند ، در روابط خود با دیگران حساسند ، کمتر به کنترل خود می پردازند، و به سادگی در مورد عواطف و احساسات خود صحبت و گفتگو می نمایند این عده به صفات زنانه بیش از صفات مردانه گرایش دارند و به مبارزه با مشکلات محیطی از طریق ارائه آثار هنری اقدام می نمایند . به نظر هالند با توجه به شش نوع شخصیت مختلف ، شش نوع محیط شغلی نیز وجود دارد . به گفتۀ معروف ?کبوتر با کبوتر باز با باز ، کن همجنس با همجنس پرواز? هر کدام از انواع شخصیت به محیطی نیاز دارد که موافق و سازگار با خصوصیات آن باشد و نهایت امکان رشد را برای آن نوع شخصیت فراهم آورد . به عبارت دیگر ، هر فرد در جستجوی محیطی است که بتواند از مهارت ها و توانائی های خود حداکثر استفاده را بنماید و به موفقیت و نیز رضایت شغلی مورد قبولی نایل شود سازش و همآهنگی بین نوع شخصیت و نوع محیط باعث سازگاری بیشتر با شغل و حرفه می گردد که به نوبه خود به رضایت شغلی منجر می شود . به گفته هالند چنین سازشی باعث انتخاب شغل مناسب تر ، پیشرفت شغلی مقبول تر ، ثبات عاطفی و روانی بیشتر ، فعالیت و خلاقیت بیشتر ، و رشد خصوصیات فردی می شود . از سوی دیگر ، عدم سازگاری بین محیط و نوع شخصیت موجب نارضایتی ، تغییر شغل ، عدم موفقیت ، و بی ثباتی عاطفی و روانی خواهد گردید .
هالند نوع شخصیت فرد را با سیاهه ترجیح شغلی اندازه گیری می کند . زیرا معتقد است هر فردی که بسوی نوع خاصی از شخصیت بیشتر گرایش داشته باشد ، در آن طبقه قرار می گیرد . سیاهه ترجیح شغلی هالند براین اصل استوار است که انتخاب شغل مستقیماً با نوع شخصیت ارتباط دارد . بنابراین انتخاب مشاغل نوع زندگی فرد را مشخص می سازند . در نتیجه به نظر هالند سیاهه ترجیح شغلی و پرسشنامه های رغبت شغلی همانند پرسشنامه های تعیین نوع شخصیت هستند . همچنین هالند معتقد است افرادی که به مشاغل یکسان اشتغال دارند دارای شخصیت تقریبا همانندی می باشند .
هالند (1959) معتقد است افرادی که خودشناسی بهتر و بیشتری دارند در مقایسه با کسانی که خودشناسی آنها کمتر است ، انتخاب های بهتری را انجام خواهند داد . همچنین افرادی که خودشناسی آنها ناقص است انتخابهایشان نادرست خواهد بود . خودشناسی به نظر هالند عبارت از توانائی فرد برای شناسائی استعدادهای بالقوه در محیط اجتماعی می باشد . یعنی خودشناسی عبارت از اطلاعات و دانشی است که فرد درباره خود دارد . هالند تجربیات زمان خردسالی و نحوه تربیت کودک و فشارهای اجتماعی را نیز در تعیین ترجیح ها و نوع شخصیت و خودشناسی فرد مهم می داند . هالند درباره رابطه بین اطلاعات شغلی و حرفه ای و انتخاب نوع شغل ، فرضیه هائی را ارائه می دهد . از جمله معتقد است افرادی که درباره مشاغل اطلاعات بیشتری دارند نسبت به کسانی که اطلاعاتشان در زمینه مشاغل ناقص تر است انتخاب های بهتری را انجام خواهند داد . انتخاب مناسب به سن نیز بستگی دارد . با افزایش سن معمولاً یادگیری بیشتر می شود و کسب اطلاعات بهتر و عمیق تر انجام می گیرد . در نتیجه انتخاب شغل با افزایش سن بطور دقیق تر و مناسب تری عملی می گردد
اکنون توضیحات بیشتری از این 6 تیپ شخصیتی ارائه می نماییم :
تیپ واقع گرا
تجربیات و وراثت خاص یک فرد واقع گرا به رجحان فعالیتهایی منجر می شود که پیامد آن سروکار داشتن آشکار ، مرتب یا منظم با اشیاء ، ابزار، ماشینها و حیوانات و اجتناب از فعالیتهای آموزشی و یا درمانی است . این تمایلات رفتاری به نوبه خود منتهی به اکتساب صلاحیتهای عملی ، مکامنیکی ، کشاورزی ، الکتریکی و فنی و به کمبودی در صلاحیتهای اجتماعی و تربیتی می شود .
رشد این الگوی فعالیتها ، صلاحیتها و علایق واقع گرایانه فردی را به وجود می آورد که رفتار های زیر را از خود نشان می دهد :
1- مشاغل یا موقعیت های واقع گرایانه ای مانند مهندسی برق را ترجیح می دهد که در آنها موقعیتها بتواند فعالیتهای ترجیحی خود را انجام دهد و از فعالیتهایی که مقتضی مشاغل اجتماعی است ، دوری کند .
2- برای حل مشکلاتی که در کار و محیطهای دیگر وجود دارد از صلاحیتهای واقع گرایانه استفاده می کند .
3- خود را فردی دارای تواناییهای ورزشی و مکانیکی و فاقد توانایی در ارتباط انسانی می پندارد .
4- برای اشیای عینی و خصوصیانت شخصی قابل لمس – پول ، قدرت ، مقام – ارزش قایل می شود .
از آنجا که شخص واقع گرا دارای این رجحانها ، صلاحیتها ، خود ادراکی هاو ارزشهاست ، این فرد واقع گرا مستعد ویژگی های زیر است :
غیر اجتماعی - مادی - خود – محور - همرنگ - طبیعی - انعطاف ناپذیر - رک - بهنجار - صرفه جو - اصیل - مصر - غیر شهودی - سرسخت - اهل عمل - بی پیرایه
تیپ جستجو گر
تجربیات و وراثت خاص یک فرد جستجوگر به رجحان فعالیتهایی منجر می شود که پیامد آن بررسی خلاق مشاهده ای ، نمادی و منظم پدیده های فیزیکی ، زیست شناختی و فرهنگی به منظور فهم و کنترل این پدیده ها ، و اجتناب از فعالیتهای ترغیبی ؛ اجتماعی و تکراری است . این تمایلات رفتاری به نوبه خود منتهی به اکتساب صلاحیتهای علمی و محاسباتی و کمبودی در قابلیتهای ترغیب کننده می شود .رشد این الگوی فعالیتها ؛ صلاحیتها ؛ و علایق جستجوگرانه فردی را به وجود می آورد که رفتار های زیر را از خود نشان می دهد :
1- مشاغل یا موقعیتهای جستجوگرانه راترجیح می دهد تا در آن موقعیتها بتواند به فعالیتهای مرجح مبادرت ورزد و از فعالیتهایی که مقتضی مشاغل متهورانه است دوری کند .
2- برای حل مشکلاتی که در کار و محیطهای دیگر وجود دارد از صلاحیتهای جستجوگرانه استفاده می کند .
3- خود را فردی محقق ،روشنفکر ، دارای تواناییهای علمی و ریاضی ؛ و فاقد توانایی رهبری می پندارد .
4- برای علم ارزش قائل می شود .
از آنجا که شخص جستجو گر دارای این رجحانها ، صلاحیتها ، خود ادارکی ها ، و ارزشهاست ، این فرد جستجوگر مستعد ویژگی های زیر است :
تحلیل گر – مستقل - منطقی – هشیار – روشنفکر – خوددار – منتقد - درون نگر - کناره گیر - پیچیده - بدبین - فروتن - کنجکاو – دقیق - غیر محبوب - تیپ هنری
تجربیات و وارثت خاص یک فرد هنری به رجحان فعالیتهای منجر می شود که پیامد آن فعالیتهای پیچیده ، آزاد و غیر منظم که شامل سر و کار داشتن با مواد فیزیکی ، کلامی یا انسانی برای خلق اشکال یا محصولات هنری و نوع بیزاری از فعالیتهای آشکار ، سازمان یافته و مرتب است . این تمایلات رفتاری به نوبه خود ، منتهی به اکتساب صلاحیتهای هنری – زبان ، موسیقی ، نمایش ، نویسندگی – و کمبودی در صلاحیتهای نظام تجاری یا اداری می شود .
رشد این الگوی فعالیتها ، صلاحیتها و علایق هنری فردی را به وجود می آورد که رفتارهای زیر را از خود نشان می دهد .
1. مشاغل یا موقعیتهای هنریی را ترجیح می دهد که در آن موقعیتها بتواند به فعالیتهای مرجع مبادرت ورزد و از فعالیتهایی ه مقتضی مشاغل یا موقعیتهای قراردادی است دوری کند .
2. برای حل مشکلاتی که در کار و محیطهای دیگر وجود دارد از صلاحیتهای هنری استفاده می کند .
3. خود را فردی مبتکر ، ابراز گر ، شهودی ، سازش ناپذیر ، درون نگر ، مستقل ، نامنظم ، دارای توانایی در زمینه های هنری ، موسیقی ، بازیگری ، نویسندگی و گویندگی می پندارد .
4. برای کیفیات مربوط به زیباشناسی ارزش قائل می شود .
از آنجا که شخص هنری دارای این رجحانها ، صلاحیتها ، خود ادارکی ها ، و ارزشهاست ، این فرد هنری مستعد ویژگی های زیر است :
مبهم – خیالپرداز – شهودی - بی نظم - غیر عملی - سازش ناپذیر - عاطفی - خود انگیخته – مبتکر – ابرازگر – مستقل – حساس – آرمانگرا - درون نگر - آزادمنش
تیپ اجتماعی
تجربیات و وارثت خاص یک فرد اجتماعی به رجحان فعالیتهای منجر می شود که پیامد آن اداره کردن دیگران به منظور آگاهاندن ، تعلیم ، رشد ، درمان یا راهنمایی آنان و اجتناب از فعالیتهای صریح ف مرتب ، سازمان یافته است که به مواد ، ابزار یا ماشینها مربوط باشد . این تمایلات رفتاری به نوبه خود منتهی به اکتساب صلاحیتهای روابط انسانی مانند صلاحیتهای میان فردی و اموزشی و کمبودی در صلاحیتهای دستی و فنی شود . رشد این الگوی فعالیتها ، صلاحیتها و علایق اجتماعی فردی را به وجود می آورد که رفتارهای زیر را از خود نشان می دهد .
1. مشاغل یا موقعیتهای هنریی را ترجیح می دهد که در آن موقعیتها بتواند به انجام فعالیتهای مرجح مبادرت ورزد و از فعالیتهای که مقتضی مشاغل یا موفقیتهای واقع گرایانه است دوری کند .
2. برای حل مشکلاتی که در کار و محیطهای دیگر وجود دارد از صلاحیتهای متهورانه استفاده می کند .
3. خود را فردی پرخاشگر ، محبوب ، مطمئن به خود ، معاشرتی ، دارای توانایی رهبری ، سخن گفتن و فاقد توانایی علمی می پندارد .
4. برای پیشرفت اقتصادی و سیاسی ارزش قائل می شود .
از آنجا که شخص متهور دارای این رجحانها ، صلاحیتها ، خود ادارکی ها ، و ارزشهاست ، این فرد متهور مستعد ویژگی های زیر است :
مسلط – امدادگر – مسئول - اهل همکاری - آرمان گرا- معاشرتی – صبور – تلقینی - مبادی آداب – رفیق -مهربان - فهمیده – سخاوتمند – مشوق - صمیمی - تیپ متهور
تجربیات و وارثت خاص یک فرد متهور به رجحان فعالیتهای منجر می شود که پیامد آن اداره کردن دیگران برای تحصیل اهداف سازمان یا به دست آوردن درآمد اقتصادی ؛ و بیزاری نسبت به فعالیتهای مشاهده ای ، نمادی و سازمان یافته است این تمایلات رفتاری به نوبه خود منتهی به اکتساب صلاحیتهای رهبری ،میان فردی ، تشویق و کمبودی در صلاحیتهای علمی می شود . رشد این الگوی فعالیتها ، صلاحیتها و علایق متهورانه فردی را به وجود می آورد که رفتارهای زیر را از خود نشان می دهد .
1. مشاغل یا موقعیتهای متهورانه را ترجیح می دهد که در آن موقعیتها بتواند به فعالیتهای مرجع مبادرت ورزد و از فعالیتهایی مقتضی مشاغل یا موقعیتهای قراردادی است دوری کند .
2. برای حل مشکلاتی که در کار و محیطهای دیگر وجود دارد از صلاحیتهای هنری استفاده می کند .
3. خود را فردی مبتکر ، ابراز گر ، شهودی ، سازش ناپذیر ، درون نگر ، مستقل ، نامنظم ، دارای توانایی در زمینه های هنری ، موسیقی ، بازیگری ، نویسندگی و گویندگی می پندارد .
4. برای کیفیات مربوط به زیباشناسی ارزش قائل می شود .
از آنجا که شخص هنری دارای این رجحانها ، صلاحیتها ، خود ادارکی ها ، و ارزشهاست ، این فرد جستجوگر مستعد ویژگی های زیر است :
زیاده طلب - با انرژی - عشوه گر – ماجراجو – خودنما - خوش بین – خوشخو – هیجان - مطمئن به خود - جاه طلب – طلب – معاشرتی - سلطه جو - برون نگر - پرحرف
تیپ قراردادی
تجربیات و وارثت خاص یک فرد قراردادی به رجحان فعالیتهای منجر می شود که پیامد آن ترجیح فعالیتهای ساده ، مرتب ، سر و کار داشتن منظم با داده ها ، مانند نگهداری پرونده ها ، بایگانی مطالب ، تکثیر مطالب ، تنظیم اطلاعات نوشتاری و عددی بر طبق نقشه تعیین شده ، به کار انداختن ماشینهای اداری و پردازش داده ها برای کسب اهداف سازمانی یا اقتصادی و بیزاری از فعالیتهای مبهم ، آزاد ، جستجوگرانه یا سازمان نایافته است . این تمایلات رفتاری به نوبه خود منتهی به اکتساب صلاحیتهای اداری ، محاسباتی ، نظم تجاری و کمبودی در صلاحیتهای هنری می شود .
رشد این الگوی فعالیتها ، صلاحیتها و علایق قراردادی فردی را به وجود می آورد که رفتارهای زیر را از خود نشان می دهد

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله رغبت سنجی

دانلودمقاله فناوری فضای

اختصاصی از زد فایل دانلودمقاله فناوری فضای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
صنعت و تکنولوژی هوافضا به علت خصوصیات ویژه و کاربردهای خاص و منحصر به فرد همواره از پراهمیت‌ترین و ارزشمندترین صنایع و فناوری‌ها در جهان بوده است به‌طور معمول پیشرفته‌ترین محصولات و فناوری‌ها ابتدا در این حوزه تولید و یا استفاده شده‌اند فناوری فضایی به‌علت ویژگی‌هایش از فناوری هوایی پیچیده‌تر ودستیابی به آن از لحاظ اقتصادی و نظامی و حتی سیاسی ارزشمند و حائز اهمیت می‌باشد. اما در همین‌جا باید این نکته یادآوری شود که چنین صنعت و فناوری پیشرفته‌ای هزینة بسیار زیادی را هم برای صاحبان خود داشته است که این امر لزوم دقت‌نظر و توجه در تصمیم‌گیری‌های مربوط به این صنعت را چند برابر می‌کند.
فناوری فضا
هر فناوری برای ایجاد و حفظ بقایش نیازمند نیروها و زیرساختهایی می‌باشد که در اجزای تشکیل‌دهندة آن فناوری باید به بلوغ و پویایی دست یابند تا بتوان از هر فناوری استفاده کرده و آن را توسعه داد. استفاده از فضا نیازمند دستیابی به فناوری لازم در سه عرصة مختلف می‌باشد
اول: سیستم پرتاب و هدایت برای دستیابی به موقعیت مورد نظر در فضا
دوم: تامین تجهیزات و امکانات مورد نیاز در فضا مطابق نیاز و کاربرد استفاده کننده
سوم: ایستگاه و پایگاه‌های زمینی پرتاب و کنترل و استفاده از تجهیزات فرستاده شده به فضا.

در حال حاضر روش پرتاب منحصراً استفاده از موشک‌ها است و روش‌های دیگر در مراحل تحقیقاتی هستند. وظیفة موشک‌ها عمدتاً حمل تجهیزات و وسایل موردنیاز طبق مأموریت مورد نظر می‌باشند که قسمت اول را تشکیل می‌دهند. قسمت دوم تجهیزات و امکانات موردنیاز در فضا است که شامل تجهیزات آزمایشگاهی، تحقیقاتی و مخابراتی و تجهیزات مورد نیاز انسان‌ها در صورت حضورشان در فضا خواهد بود و قسمت سوم شامل پایگاه‌ها و ایستگاه‌های زمینی مورد نیاز برای پرتاب است که وظیفة کنترل مسیر پرتاب و فرود، هدایت تجهیزات و ارتباط و استفاده از تجهیزات پرتاب‌شده را نیز بر عهده دارند.
در این گفتار ما به بررسی قسمت دوم از این سه قسمت می‌پردازیم زیرا هدف این صنعت و فناوری در این قسمت تبلور می‌یابد. اما همواره باید توجه داشت که دو قسمت دیگر اجزای جداناپذیر قسمت دوم هستند و در نگاه به حوزه فضا نباید این دو قسمت را از نظر دور کرد.
عمدة قسمت دوم به غیر از مأموریت‌های خاص فضایی همچون خورشید و کرات منظومه شمسی و سفر به کرة ماه شامل ماهواره‌هایی می‌شود که به دور زمین در مدارهایی مشخص قرار داده می‌شوند.
مدارهای ماهواره‌ای به مرکزیت زمین
ماهواره‌ها طبق قوانین جاذبة حاکم بر طبیعت هرچه ارتفاع کمتری داشته باشند در مدت زمان کمتری یک دور از مدار خود را طی می‌نمایند البته به علت وجود هوا در جو زمین، پایداری ماهواره‌ها در ارتفاع بسیار پایین غیرممکن و یا مقرون به صرفه نمی‌باشد. یک ماهواره با ارتفاع 200 کیلومتر در کمتر از 90 دقیقه یک دور به دور کره زمین خواهد چرخید و در ارتفاع 3000 کیلومتری این زمان در حدود 150 دقیقه می‌باشد. برای درک بهتر موقعیت مکانی ماهواره‌ها می‌توان به مطالب ذیل اشاره نمود. بلندترین ارتفاع زمین حدود 9 کیلومتر است و بلندپرواز‌ترین هواپیماها به ارتفاع 30 کیلومتر می‌رسند؛ لایه ازن در ارتفاع 25 تا 55 کیلومتری زمین واقع شده است و غلظت هوا در ارتفاع 60 کیلومتری به کمتر از یک هزارم سطح زمین می‌رسد.
در ادامه چند نوع از انواع مدارها به اختصار ذکر می‌شوند:
1- مدارهای با ارتفاع کم ( LEO ) که می‌توان آن‌ها را مدارهایی با ارتفاع کمتر از 3000 کیلومتر در نظر گرفت ضمناً اکثر ماهواره‌های موجود در این محدوده قرار دارند.
2- دوم مدارهای با ارتفاع متوسط که شامل ارتفاع 3000 تا 30000 کیلومتری می‌شود که 24 ماهواره‌ معروف تعیین موقعیت جهانی با ارتفاع تقریبی 17700 کیلومتر از سطح زمین در این مدار قرار دارند و هر 12 ساعت، یک‌بار به دور زمین می‌گردند.
3- مدار زمین ثابت در این مدار سرعت گردش ماهواره به‌دور زمین دقیقاً به اندازه سرعت گردش زمین به دور خود می‌باشد که در این صورت از دیدگاه ناظر زمینی، این ماهواره همواره در جای ثابتی در آسمان قرار دارد که مزیت فوق‌العاده‌ای برای این مدار می‌باشد. این مدار به علت ثابت بودن مکان ماهواره در آسمان زمین برای ارتباطهای مخابراتی بسیار مناسب می‌باشند. قابل ذکر است که ماهواره‌ ایرانی زهره قرار است از این مدار استفاده نماید. ارتفاع این مدار حدود 35800 کیلومتر می‌باشد و ماهواره هر 23 ساعت 56 دقیقه و مطابق با جهت سرعت زمین یک بار به دور کره زمین می‌چرخد البته بعضاً ماهواره‌ها در این مدار نسبت به محور چرخش زمین مقداری زاویه دارند که در این صورت از دیدگاه ناظر زمینی مقداری بالا و پایین می‌روند ولی در بالای منطقه مورد نظر باقی‌ می‌مانند.
4- مدار قطبی در این مدار ماهواره از بالای دو قطب کره زمین عبور می‌نماید. مدار خورشیدآهنگ یک نوع مدار قطبی می‌باشد که همواره نسبت به زمین در یک ساعت خاص قرار دارد یعنی بطور مثال در این مدار ماهواره نیمی از مدار در ساعت ده‌ونیم صبح و در نیم دیگر در ساعت ده‌ونیم شب قرار دارد. این مدار برای ماهواره‌هایی استفاده می‌شود که ماهواره برای انجام مأموریتش نیازمند یک حالت خاص از نور می‌باشند و یا مطابق ماموریتشان باید از بالای قطبهای زمین عبور نمایند.
5- مدارهای دیگر انواعی دیگر از مدارها نیز در منابع ذکر می‌شوند که برای اختصار از آنها صرف‌نظر می‌شود بعضی از این مدارها بسیار کشیده هستند و یا حتی شکل سهمی و یا هذلولی دارند که در بعضی از مأموریت‌های فضایی از آن‌ها استفاده می‌شود.
کاربرد ماهواره‌ها
همانطور که ذکر شد ماهواره‌ها بخش عمدة استفاده از صنعت فضا هستند در این قسمت انواع ماهواره‌ها و کاربرد ‌آن‌ها را بررسی می‌نماییم. در یک دسته‌بندی کلی ماهواره‌ها را می‌توان به شش دسته تقسیم نمود:
1. ماهواره‌های ارتباطی ( Communications Satellites )
اولین دسته، ماهواره‌های ارتباطی هستند که برای ارتباطات رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی و کلاً ارتباطات مخابراتی مورد استفاده قرار می‌گیرند. اولین ماهوارة ارتباطی با نام Echo1 بود که در سال 1960 توسط یک بالن به هوا رفت و برای انعکاس سیگنال‌های رادیویی بود و بعد از آن دو ماهواره با نام‌های Relay1 و Telstar1 در سال 1962 به فضا پرتاب شدند که مسؤولیت تقویت سیگنال‌ و ارسال آن به یک نقطه دیگر را برعهده داشتند.
اما اولین ماهواره با مدار زمین ثابت با نام Syncom3 در سال 1964 یعنی هفت سال بعد از پرتاب اولین ماهواره به فضا، در مدار قرار گرفت این ماهواره بازی‌های المپیک توکیو همان سال را از فراز اقیانوس‌آرام به آمریکا ارسال کرد و اولین ماهواره تجاری زمین ثابت نیز به نام Intelsat1 در سال 1965 آغاز به کار نمود قابل ذکر است از سال 1979 شبکه بین‌المللی ماهواره‌ای Inmost برای برقراری ارتباط تلفن همراه ماهواره‌ای در سراسر جهان راه‌اندازی شده است که بیش از 80 کشور جهان در آن عضویت دارند.
2. ماهواره‌های هواشناسی ( Weather Satellites )
دسته دوم از ماهواره‌‌ها ماهواره‌هایی هستند برای مطالعات جوی و هواشناسی بکار برده می‌شوند و بوسیلة داده‌های آن‌ها نظیر موقعیت ابرها و پروفیل دما و غیره وضعیت هوا برای آینده پیش‌بینی می‌شود. اولین ماهواره‌ هواشناسی به نام Tiros در سال 1960 به فضا فرستاده شد که تصویر مادون قرمز از ابرها برای زمین ارسال می‌کرد و توانایی شناسایی توفان‌ها ومسیر آن‌ها را داشت و بعد ازآن سری ماهواره‌های Nimbus و Itos نیز به فضا فرستاده شد هم‌اکنون ماهواره‌های زمین ثابت ( GOES ) اطلاعات و تصاویر هواشناسی را برای زمین ارسال می‌کنند ماهواره‌های کنونی قابلیت تمرکز بر یک منطقه و همچنین قدرت مانور در فضا برای بهترین پوشش را دارا هستند.
3. ماهواره‌های هدایت و ناوبری ( Navigation Satellites )
این ماهواره‌ها برای تعیین موقعیت و کمک به هدایت و ناوبری وسایل نقلیه هوایی، دریایی و زمینی مورد استفاده قرار می‌گیرند و با تجاری شدن این ماهواره‌ها افراد بطور شخصی نیز از این قابلیت می‌توانند استفاده نمایند. اولین ماهواره از این نوع با نام Transit 5A در سال 1963 به فضا پرتاب شد که سیگنال‌های ثابتی را ارسال می‌کرد و هواپیماها و کشتی‌ها می‌توانستند به وسیله آن مکان خود را شناسایی نمایند البته این سری از ماهواره‌های Transit به‌علت تعداد کم ومدارهای قطبی نمی‌توانست همه جای زمین را در یک زمان پوشش دهند. و به همین علت بعد از مدتی سری ماهواره‌های Navstar یا GPS که شامل 24 ماهواره با فاصله 17700 کیلومتری از زمین در 6 صفحه مداری مختلف به فضا پرتاب شدند بطوریکه استفاده کننده در زمین همواره 5 ماهواره 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 20   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله فناوری فضای

دانلود مقاله مد

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله مد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

واژه ی مد (Fashion) معمولا به نوعی روش متداول ابزار یا نمایش اتلاق می شود که اغلب نوع خاصی از مد شخصی می باشد که همه ی انواع را شامل می شود.
در دائره المعارف داین رو به روی کلمه Fashion یا مد نوشته شده: وقتی تعدادی از مردم که فرهنگ خاصی دارند شروع به پوشیدن نوعی لباس جدید یا متفاوت می کنند، مد جدیدی آغاز می شود.
بعد مردمی که آنها را دوست دارند یا به آنها احترام می گذارند لباس های به همان شکل می پوشند.
اما آیا در عالم واقع طور است؟ ما واقعاً از چه کسانی تقلید می کنیم و مفهوم هر پوشش تازه ای را می دانیم؟ فروشنده ای می گفت: کافیست یک لباس عجیب و غریب بپوشی و ده دقیقه توی پاساژ بگردی. فردا می بینی که همان لباس مد می شود تقلید محض بدون درک شرایط و خاستگاه.
پدید آمدن لباس امری تصادفی یا خواستی فردی نبوده است. لباس بر مبنای تفکرات و نیاز های اقلیمی، مادی و معنوی اقوام به وجود آمد و آینه تمام از تاریخ زندگی بشر شد و در طی قرون و اعصار، در سرزمینهای گوناگون شکل گرفت و تحول یافت و نظم و هماهنگی لباس دوران باستان، در قرون وسطی جای خود را به شکل و ظاهری شکوهمند داد.
به این نیازها، طراحان و دوزندگان لباس پاسخ گفتند، آنها با بهره گیری از گرایش مردم به تنوع طلبی و نوجویی. با استفاده از جریانهایی چون جنگ، بحرانهای اقتصادی، تحولات فرهنگی و سیاسی، طرحهای تازه ای را ارائه دادند و بر خلاف سده های پیشین که نو آوریهای خود را در کسوت مانکنهای چوبی و مومی لباس بر تن، به نمایش می گذاشتند.
اکنون به یاری رسانه های گروهی چون سینما و تلویزیون و نشریات مد که بردی کاملاً جهانی دارند، مورد پذیرش همگان قرار می دهند.
دیگر کمتر ملتی را می توان یافت که در حیطه تمدن امروز قرار گرفته باشد و باز بتواند لباس سنتی احیانا دست و پا گیر خود را کاملاً حفظ کند.
چرا که لباس امروز خاص مردمان امروز است. مردمانی که زمان در زندگی اجتماعیشان عنصری است تعیین کننده و این نکته ای است که طراحان لباس نیز به آن توجه دارند. لباسهای بر تن راحتند، سریع پوشیده می شوند، اغلب پارچه های قابل شستشو دارند، دست و پا گیر نیستند، جنبه های زیبایی و هنر در آنها رعایت می شود. و از همه مهمتر با بودجه های متفاوت نیز امکان دستیابی به آنها وجود دارد.
از آنجا که پوشیده لباس ضرورت است، هر کس این دین را نسبت به خویش احساس می کند که ظاهر خود را به خوشآیند ترین شکل ممکن به جهانیان عرضه کند، بنابر این لباس باید رنگ و طراحی هنرمندانه و زیبا داشته و هم آهنگ با شرایط محیط و باب روز باشد.
1 – 4 ) رشته ها (شاخه های) مد :
مدها پدیده های روانشناختی اجتماع هستند که در بسیاری از رشته های فعالیتها و افکار انسانی عادی به نظر می رساند. صعود و سقوط (رواچ و رکود) مدها، به خصوص در زمینه های زیر آزمایش و مستند شده است :
معماری، طراحی (دکوراسیون)، طراحی محوطه و ...
هنر صنایع دستی
فرم بدن، لباس های معمولی و رسمی، لوازم آرایشی، زینت آلات و ...
رقص و موسیقی
اشکال مختلف آدرس، اصطلاح و سایر گونه های سخن گفتن (گفتگو)
اقتصاد :
تفریحات و بازیها و سرگرمی ها
ورزشها و سایر وقت گذرانیها
1 – 5 ) مد و تنوع در پوشاک :
عادت به تغییر مداوم سبک پوشیدن لباس، که امروزه جهانگیر شده است، شخصاً روشی غربی است. گر چه علائمی از قبل وجود دارد ولی می توان آن را به وضوح به اواسط قرن چهاردهم نسبت داد.
مد غرب به لحاظ قدمت، در رابطه با تمدنهای بزرگ جهان تفاوت دارد. مسافران غربی در سالهای اولیه ی پیدایش مد، که به ایران، ترکیه و ژاپن یا چین سفر کرده اند، بارها خاطر نشان می کنند که مد در این کشورها تغییر نکرده و ناظران این فرهنگ ها بر این عقیده هستند که مد غربی که به نظر می رسد باعث بی ثباتی و فقدان نظم در فرهنگ است. تاثیر قابل ملاحظه ای نداشته است. اما متاسفانه امروزه این فرهنگ، روز به روز کمرنگتر شده و روبه نابودی است لباس ممکن است که در یک جامعه بر اساس سن، طبقه اجتماعی، نژاد، شغل و منطقه ی جغرافیایی و یا در طول زمان به طور مشخص تغییر کند.
مثلاً اگر فرد سالخورده ای طبق مد جوان لباس بپوشد، ممکن است که هم از نظر جوانان و هم از دید افراد مسن تر. مسخره به نظر برسد.
لغت Fashinista یا قربانی مد به کسی گفته می شود که برده وار از مد های رایج پیروی می کند. انسان می تواند سیستم نمایش مدهای مختلف را به عنوان زبان مد که ترکیبی از مدهای مختلف بوده و از دستور زبان مد استفاده می کند، پیروی کند.
1 . 6 ) مدل (model):
مدل کسی است که کارهای هنری، مد و یا محصولات دیگر و تبلیغات را به معرض نمایش می گذارد.
مدل بودن (modeling) از سایر انواع نمایش ها از قبیل بازیگری، رقص، نمایش های تقلیدی و پانتومیم متمایز می باشد.
ظاهر شدن در یک فیلم سینمایی و یا یک نمایشنامه بدون توجه به ماهیت نقش عمدتاً امکان ناپذیر است: بنابراین مدل ها نیز مجبورند احساس یا هیجان خود را در عکس هایشان ابراز کنند.
مدل ها چند نوع هستند که شامل مدلهای نمایش مد لباس، مدلهای زیبائی، مدلهای تناسب اندام، مدلهای هنرهای زیبا و ...!
1 . 6 . 1 ) مدلهای نمایش لباس 2 (Fashion models):
این مدلها اصولاً برای ارائه (نمایش) لباس، زیور آلات و لوازم آرایش بکار گرفته می شوند.
- دو نوع مدل در زمینه ی مد لباس وجود دارد:
1 ) مدلهای مد جدید High Fashion
2 ) مدلهای تجاری Commericical
1 ) مدلهای مد جدید یا مدل های درجه یک، شکلی هندسی از نمایش مد می باشد.
عکاسی در حالات خاص هنری، به این صورت که از مدل عکس می گیرند در حالتی که شکل لباس به نمایش گذاشته شود.
مدل از چهره و اندام خود برای نشان دادن هیجانهای مورد نظر استفاده می کند که این نوع مدل شدن در کارهایی نظیر کلکسیون ها و مجلاتی که در اختیار طراحان مد قرار می گیرد به کار می رود.
طراحان پوشاک به طور سنتی مجموعه ها یا کلکسیون های خود را در یک خود را در یک نمایش مد سالیانه برای خریداران، صنایع مد لباس (تولید لباس مطابق مد) و عامه مردم به معرض نمایش می گذارند به این صورت که مدل های نمایش لباس به روی سکوی مخصوص (cat walk) راه می روند (run away) و پوشاک را به نمایش می گذارند.
2 ) مدل های تجاری (Commericial Modeling):
دارای پرستیژ کمتری نسبت به high fashion و یا haute caulure مدل لباس های تک و خاص می باشد.
مدل تجاری اشکال مختلفی درد. مثل: مدل برای کاتالوگ، لوازم آرایش، نقاشی تجاری، محصولات مختلف و..
مدلهای تجاری (بازرگانی) یا مجله ای از نظر بلندی قد و وزن در مقایسه ا مدلهای نمایش لباس تفاوت دارند و دارای هیکل درشتری می باشد.
مدلهای تجاری نقاشی، نمایش دهنده ی محصولات پوشاک در بیل بردها، اتوبوسها، مجلات و روزنامه ها می باشند.
1 . 7 ) سکوی نمایش مد (گربه رو) (cat walk):
واژه ی سکوی مد یا گریه رو که اصطلاحاً به سکوی باریکی گفته می شود که دو ساختمان مجاور را به هم متصل می کند. در سالنهای نمایش مد به سکوی باریک و معمولا بالاتر از سطح کف اتاق گفته می شود که مدلها برای عرضه لباس و زیور آلات در طی نمایش مد از آن استفاده می کنند.
اگر این سکو بلند تر از سطح زمین نباشد، از واژه ی (گذرگاه) (Run way) استفاده می شود که بیشتر در نمایشهای مد تلویزیون به کار برده می شود.
بنابراین به طور کلی :
سکوی مد: نامی کلی برای هر نوع سکوی باریک است که در ارتفاع بالاتر از سطح کف قرار گرفته و روی آن راه می روند.
در سایر رشته ها:
- در تایر: به راه باریکی گفته می شود که برای امور فنی پشت صحنه وی آن راه می روند.
- در شهرسازی: به پل عابر پیاده ی باز یا حاشیه ای که بر بالای یک خیابان یا بزرگراه، راه آهن و یا رودخانه ساخته می شود.
- در شکار: راهی که اجازه می دهد توپچی سریعاً به تفنگ دسترسی پیدا کند.

 

1 . 8 ) پوشاک (clothing):
پوشاک به معنی وسیع کلمه یعنی پوشش هایی برای اندام و همچنین پوشش هایی برای دستها (دستکش)، پاها (جوراب)، کفش و سر (کلاه). تقریباً تمام مردم دنیا لباس می پوشند که با عناوین لباس، جامه، تن پوش و پوشاک نامیده می شود.
پوشاک بدن آسیب پذیر انسان را از شدت گرما و سرما و سایر عوامل محیطی حفظ می کند هر تکه لباس مفهوم اجتماعی و یا فرهنگی خاصی را دارد.
کاربرد عملی پوشاک محافظت کردن از بدن انسان در مقابل خطرات موجود در محیط شامل: هوا از نور شدید آفتاب، گرما و سرمای شدید و بارندگی، حشرات، مواد شیمیایی زیان آور اسلحه و تماس با مواد و اجسام ساینده و برنده و سایر مخاطرات می باشد.
پیامهای اجتماعی ارسالی از طریق نوع لباس، زیور آلات و سایر تزئینات می تواند بیانگر شان و جایگاه اجتماعی، شغل (حرفه) و وابستگی قوی و دینی و غیره باشد.
پوشش های دینی ممکن است که به عنوان حالتی خاص از پوشش حرفه ای محسوب شود.
این لباسها گاه فقط در ضمن اجرای مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گیرد. که ممکن است همه روزه به عنوان نشانه ای از یک جایگاه دینی خاص مورد استفاده قرار گیرد. پاکیزگی لباسهای دینی در ادیان مشرق زمین مثل هند و بودائی یکی از مهمترین موضوعاتی است که معرف یا شان دهنده پاکی و خلوص می باشد.
همچنین بیشتر ورزشها و فعالیتهای فیزیکی (بدنی) به دلیل راحتی، قابلیت اجرایی فعالیت و امنیت مستلزم پوشیدن لباس بخصوص می باشد. لباسهای معمولی ورزشی شامل شلوار کوتاه، تی شرت، لباسهای مشخص نشانه دار و لباسهای خاص مربیان می باشد.
لباس های خاص شامل لباسهای تر، مثل لباس شنا، شیرجه و موج سواری و ...
1 . 8 . 1 ) مواد لباس (جنس لباسها):
لباسها اغلب از نخ، کتان، پشم و کنف ابریشم و یا الیاف ترکیبی از قبیل پونیستر و نایلون ساخته می شوند.
1 . 9 ) مد، تبلیغات، فروش:
یک دوره های بود که صحبت از تهاجم فرهنگی و غیر بزدگی و .. نقل محافل کار شناسی و عامیانه ما ایرانی ها بود و مردم به مظاهر این بحث ها خیلی حساس و متعجبانه نگاه می کردند که بارزترین و نمایان ترین بخش این تهاجم پوشش و لباس مردم کوچه و خیابان بود و هر روز یک مد جدید و یک رنگ جدید مثل قارچ تو خیابان ها سبز می شد و همه از هم می پرسیدند اینها از کجا می آید.
یکی می گفت ماهواره، یکی می گفت از آزادی، یکی می گفت از ... به هر حال مدها به تدریج جزء لاینفک پوشش مرد و زن ایرانی شد. و حالا اگر کسی لباس های غیر از این سبک و سیاقها را بپوشد و بیاید بیرون مردم به چشم تعجب به آن نگاه می کنند؟ تغییر ذائقه فرهنگی یعنی همین، پدر بزرگ های ما وقتی نوشابه خوردن ما را می بینند با تعجب می گویند : پسرم این دروغ خودمان هم چه اشکالی داره که این مایع شیمیایی بد مزه و گاز دار را می خوری ولی آن بیچاره نمی داند که ذائقه قبول کرده که نوشابه هم یک نوشیدنی گورا است خصوصاً اگر خارجکی هم باشه.
اینها همه نشان می دهد که ما انسانها در یک دوره چند ساله که می تواند از ده سال تا صد سال باشد 180 درجه تغییر رویه در آداب و رسوم و فرهنگ و ... بدهیم، پوشاک هم از این قاعده مستثنی نیست.
پوشاک سنتی که اصلاً حرفش را نزن... همین پوشاک یک دهه پیش هم الان دیگر طالب ندارد و به نظر مسخره می آید، بعضی وقت ها که به عکس های جوانیهای پدرم نگاه می کنم، با خودم می گویم اون وقتها آنها چه جور روشون می شد با این شلوار های گله گشاد و با آن پیراهنهای یقه آنچنانی بیایند بیرون و تازه پز بدهن که ما رو مد هستیم.
می بینید اینها همه به ما اشاره می کنند و با زبان بی زبانی می گویند که با پا پوشاک از هر جنسی که باشه فرق نمی کنه، تریکو. پارچه ای، کنفی. تترون سال به سال نیاز به تغییر دارد.
نه این که ما مصرف کننده ها صبح که بلند می شویم این تغییر سبک را می خواهیم. بلکه از بیرون و توسط شرکتهایی که دیگر الان برای خودشان غولهای بین المللی هستند به ما الزامو وحی می شود.
یک دفعه پیچ تلویزیون را که باز می کنیم می بینیم فلان هنر پیشه محبوب ما در ایران یا خارج از ایران لباس با سبک جدید پوشیده. و از آنجائی که ما خود آن شخص را خیلی دوست داریم و همیشه آروزمان رسیدن به آن شخصیت خیالی است.
برای این که یک کمی نزدیک بشویم فردا تقاضای لباس آن طوری در بازار اوچ می گیرد و البته از خودش شناسی ما، تولید کننده محترم از قبل پیش بینی این تقاضا را کرده و عین همان لباس تو بازار است چطوری؟
خیلی راحت اونی که تولید کننده است برای گسترش بازارش یا خودش خالق سبک می شود و یا به سرعت با کنجکاوی و دو تا مسافرت خارج می فهمد که ای دل غافل مد هفته دیگر فلان سبک است بلافاصله شروع می کند به تولید و به محض شروع تبلیغات در رسانه های مجاز و غیره جنس تولید شده را می ریزد تو بازار. خدا برکت بده چه سودی! ...
لذا به نظر اینجانب که کوچک همه شما هستم تبلیغات و مد سازی و ایجاد تنوع در سبک پوشش، موتور محرک پوشاک و صنعت پوشاک است و اگر نباشد پوشاک فروش ها باید یک فکر دیگری بکند همان طور که ما شاهدیم خیلی ها که مفهوم بالا را نگرفتند به راحتی غافله را باختند و از دور گردونه خارج شدند.
مردم ما ب برکت رسانه ها و ارتباطات گسترده با خارج از مرز ها با بیرون بیشتر از گذشته در ارتباط و تبادل نظر هستند و به این واسطه تقاضاهایی وجود دارد که بعضا تا تولید کننده داخلی ما متوجه آنها بشود.
چینی ها آن طرف دنیا متوجه شدند و با تیتراژ وسیع روزانه بازار کردند. بله چینی و محصولات این کشور که اژدها زرد نام گرفته الان دیگر در هر بازاری که وارد بشوی وجود دارد و بعضی و تنها ما ها فکر می کنیم که داریم در چین زندگی می کنیم.
البته به مدد مسئولین عالی رتبه مملکتی درها آنقدر باز شده که دیگر یک سری شرکتها، آیتم های تبلیغاتی خودشان را به چنین و ما چین سفارش می دهند. چرا که نه. فرق قیمت خیلی زیاد و کیفیت قابل قبول، طرح های زیبا و درها باز و ..
سود سرشار ..ما هنوز عضو WTO نشده شرایط محیطی حاکم بر مملکتمان کم از منطقه آزاد و یا کشور هایی که عضو هستند ندارد.
فقط فرق موضوع این است که خارجی ها می توانند راحت جنس به ما بفروشند و عوارض کم پرداخت کنند. ولی صادر کننده پوشاک ما باید برای حضور در بازار مثل آلمان جدا از همه تا برابریها در هزینه های مستقیم و غیر مستقیم تولید . حدود 12 درصد هم گمرکی بیشتر از دیگر کشورهای عضو و یا متحد بدهد.
لذا اگر ما دیدیم که یک شرکتی دارد در ایران با این شرایط تا همگون و پز نویسان داخلی پوشاکی به قلب اروپا یعنی آلمان صادر می کند باید خیلی قدرش را بدانیم. بعضی اون شرکت دارد با ترکیه و چین و ... که رقبای محصولات خودش در مملکت خودش هستند در اروپا رقابت می کند.
بگذریم بحث ما تبلیغات و مد و ... بود. مد سازی، الگو سازی مانند هر چیز وارداتی دیگری اگر بومی نشود و اگر مورد توجه کارشناسی قرار نگیرد. اگر اصلاً نیازش احساس نشود پس باید منتظر هجوم خارجی ها باشیم. چرا که نه؟ آنها تقاضا را رو هوا می زنند و ما هنوز خوانیم. اگر ما سازنده کامپیوتر نیستیم. پس باید همه چیز این تکنولوژی خارجی باشد. حتی سخت می شود به مردم اجبار کرد با پا نگوئید کامپیوتر... بگوئید رایانه !!!
پس توجه می کنید که بر خورد انفعالی در دنیای امروز یعنی حاکمیت فعالان. هر چه آنها بگوئید درسته و لاغیر. ما اگر در داخل مملکت خودموی دنبال الگو سازی و مد و طرح ایرانی نباشیم.
انواع مُد از نظر فرهنگ دینی
مد و مدگرایی، نه ارزش است و نه ضدارزش و گرایش به مُد نیز هم می تواند مثبت و اخلاقی باشد و هم منفی و غیراخلاقی. از آن جا که در فرهنگ دینی ما هرگونه پدیده جدید، با معیارها و ارزش های دینی مبین اسلام سنجیده و پذیرفته می شود، اگر گونه ای از مد، با هنجارها و ارزش های دینی جامعه مغایر باشد، ضدارزش به شمار می رود. به عنوان مثال: مدهایی که از فرهنگ بیگانه و الگوهای ساخته و هدایت شده غرب سرزمین های غیرمسلمان تقلید می شوند، از این دسته اند که البته هدف سازندگان آنها تخریب ارزش ها و سنت های دینی جامعه است. در مقابل، اگر مدها با هنجارها و ارزش های ملی - مذهبی کشور هماهنگ و همخوان باشند، نه تنها ضدارزش نیستند، بلکه ارزش مند و تحسین برانگیز هم هستند. این نوع مُدها در ابتدا بر اساس علاقه و انتخاب خود مردم پدید می آید. سپس به صورت عادت برای آنها در می آید و هر اندازه با باورهای سنتی، فرهنگی و دینی جامعه هم سویی داشته باشد، سریع تر جای خود را میان فرهنگ مردم باز می کند و به یک نماد فرهنگی تبدیل می شود. برای مثال، چادر مشکی، ابتدا در جامعه به صورت مُد رواج پیدا کرد و پس از اندک زمانی با پذیرش عمومی، به یک نماد ارزشمند فرهنگی تبدیل و ماندگار شد. شاید در اصطلاح مدیست ها هیچ گاه دِمُده* (the mode) نشود.
مدگرایی: تنوع طلبی یا خودنمایی
ابروهای تیغ زده، موهای سیخ‌سیخی، شلوارهای تنگی که تا دیروز آنقدر گشاد بود که به زور با کمربند بسته می‌شد. بلوزهای تنگ با مارک‌ها و شکل‌های عجیب. مانتوهایی که هیچ شباهتی به مانتو ندارند. شال‌های رنگی که فقط قسمت وسط سر را می‌پوشاند و آرایش‌های غلیظ و آن چنانی. مد روش و طریقه‌ای موقتی است که بر اساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه شکل می‌گیرد و سبک زندگی افراد را تنظیم می‌کند. 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مد

دانلود مقاله معماری

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله معماری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
لزوم احیای ارزش‌های بافت‌های تاریخی از دیرباز مورد توجه بوده و کشورهای پیشرفته جهان با اجرای برنامه ها و دستورالعمل‌های خاص، به رونق بافت‌ها و نواحی باارزش قدیمی خود همت گماشته و هویت فرهنگی گذشته خود را دوباره زنده کرده‌اند.
امر احیا و حفاظت از بافت‌های باارزش تاریخی از اجزای پیکره فرهنگی جامعه به شمار می آید و تحقق آن به فعالیتهای فرهنگی مداوم نیاز دارد، زیرا میراث تاریخی تبلور فرهنگ گذشته و صیانت‌ آینده هر جامعه است. در این نوشتار سعی شده تا با تأکید بر بهسازی و مناسب‌سازی محیط‌های شهری طی برنامه‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت به نقش سازندة سازمانهای ذیربط اشاره شود، تا با روشن شدن مسئولیت‌های مرتبط و همکاری‌های مستمر آنها کار احیای ارزش های تاریخی (که در این گفتار بیشتر تأکید بر احیا و مرمت بافت‌ها و بناهای باارزش است)، در چارچوب ضوابط و دیوان سالاری متداول و دست و پاگیر دستخوش مشکل و معضل نشود.
بدون شک، نقش و مشارکت مردم در امر بازسازی و احیای ارزش‌ها اهمیت خاصی داشته و بدون مشارکت مردم امر بازسازی موفق نخواهد بود و سرمایه‌گذاری‌های کلانی را طلب می‌کند. چنانچه در امر بازسازی خود مردم شریک و همراه باشند. اجرای برنامه‌ها سریع‌تر به نتیجه می‌رسد، تجربه جهانی نشان می‌دهد که هرچه مردم به ارزش این اثار آگاه باشند در اجرای برنامه ها سریعتر به نتیجه می رسد جهت احیا و نگهداری آن بیشتر می‌کوشند. در واقع، هسته تاریخی شهرها و بافت‌های با ارزش علاوه بر محتویا فرهنگی و معنوی خود به منزله سرمایه‌های عظیم اقتصادی شمرده می‌شوند و در این سرمایه مردم شریک و سهیم اند و مشارکت آنها می‌تواند امر بازسازی را به نتایج چشمگیری هدایت کند.
احیا و هویت بخشیدن به آثار باارزش باعث رونق و پویایی گذشته خواهد شد. لازم است دولت به سرمایه گذاریهای لازم همراه با مشارکت مردم همت گمارده تا ارزش‌های اقتصادی، اجتماعی و کالبدی دوباره در هسته تاریخی شهرها زنده و فعال شوند. باید گفت که در روند تنوع‌بخشی و تجدید سازمان در این مکان‌ها باید چنان عمل شود که هویت و اصالت آنها از دست نرود. در این مقاله،‌ سعی شده رابطه فرهنگ، میراث تاریخی و احیای ارزش‌های گذشته و تجدید حیات و امر بهسازی مناسب‌سازی محیط و ارزش‌های اقتصادی مورد بحث قرار گیرد.
واژه‌های کلیدی:
صیانت فرهنگ معماری، محیط مصنوع، ضرایب مستور، توسعه درون شهری، هویت‌بخشی، سیاستهای فراگیر.
پیشینه حفاظت آثار تاریخی و میراث فرهنگی به بیش از پانصد سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد داریوش شاه در کتیبه ای از آیندگان می‌خواهد که آنچه را او برجای نهاده است تخریب نکنند. کتیبه‌هایی نیز به عنوان نمونه های دیگر در ستونهای کاخ آپادانا در تخت جمشید، برای اطلاع آیندگان از احوال، حفظ آثار و شرایط فرهنگی و آداب و رسوم و زندگی مردم آن زمان در اعماق دو متری زمین یافت شده است.
در دوران گذشته، اعتقاد و باورهای مردم، نگهداری و حفظ بناها و آثار باارزش را تضمین می کرده است. روشهای گوناگونی در زمینه نگهداری آثار تجربه شده است، یکی از این روش‌ها، فرهنگ وقف است که روش‌ های آن در وقف نامه ها آمده است. نخستین تکلیفی که برای متولی در این وقف‌نامه‌ها منعکس شده، همانا حفاظت، نگهداری و مرمت مورد بحث است.

 

رابطه فرهنگ و میراث تاریخی
میراث تاریخی، در واقع صورت ظاهری کالبدی فرهنگ است، فرهنگ رکن و اساس هر جامعه پیشرفته را تشکیل می دهد چنان چه فرهنگ در جامعه گسترش یافت، میراث آن نیز حفظ خواهد شد. در صورتی که جامعه ای به اصل پیشرفت فرهنگ آن توجه نداشته باشد، آحاد آن جامعه نمی‌توانند ارزش‌های خود را باور کنند و نگهداری و مرمت و ارزش های بافتها و آثار خود را جدی نمی‌گیرند و اعتقادی هم به آن نخواهند داشت. توجه کشورهای پیشرفته به حفاظت از اثار خود، نشانه رشد فرهنگی و ارج نهادن به میراث کهن و نهایتاً احیا و مرمت آثار باارزش است. در این رهگذر، ارزش های پر دامنه نهفته در بطن میراث فرهنگی کشف می‌شود و آگاهی و رهیافت‌های ارزش‌های علمی و فرهنگی به شناخت این ارزشهای نهفته و پایدار در میراث تاریخ منجر خواهد شد.
به این ترتیب، بهره‌وری فرهنگی کارآمد از فضاهای احیا شده، با توجه به مراتب اجتماعی شهروندان می توانند محیط ها و فضاهای شهری را زنده و پویا کند و جان و روح دوباره در کالبد آنها بدمد. برگشت علاقه و دلبستگی شهروندان به فرهنگ و فضاهای باارزش شهری سبب می‌شود که هویت مکانی و اجتماعی دوباره زنده شود. در این صورت است که با رشد فرهنگ و اعتقاد و باورهای مردم، آمادگی برای احیا و مرمت شتاب می‌گیرد و نوآوری از دل جامعه جوانه خواهد زد. لاجرم، احیا و مرمت توسعه درون شهری در بافت‌های باارزش، به جلب سرمایه و ایجاد تحرک اقتصادی و رویکرد جهانگردان و پژوهشگران به کشور خواهد انجامید.

 

پیشینه تاریخی
از دهه 1960 ارزش محیط‌های سنتی به گونه‌ای فزاینده در تقابل با محیط‌های نوگرا باز شناخته شد، در این میان، به خصوص شناخت مشخصه‌ها و کیفیت‌های محیط مصنوع و ویژگی‌های فرهنگی و تاریخی آن به خوبی نمایان شد که این توجه، سرانجام به هواداری از حفاظت محیط‌زیست و فعالیت در این حوزه انجامید. در این امتداد گرایش فزاینده‌ای نیز در محدوده‌های زیستگاهی نسبت به مرمت در مقابله با تخریب شکل گرفت.
به واسطه این‌گونه مرمت‌ها در محله‌ها، در کنار پرداختن به مرمت مسکن به جای تخریب از نوساختن آن، بحث های اقتصادی همزمان نیز درگرفت. سیر این تحول تاریخی به این‌جا کشید که ارزش‌های معماری باید حفظ شوند. در هر حال وقتی صحبت از تک بناها مطرح باشد، آنها باید حفظ شوند و چنانچه بر سر هسته کامل بافت‌های باارزش شهری باشد، باید جمله آنها به طور کامل حفاظت و بهسازی شوند. در این ارتباط، کسانی نیز نظیر جان راسکین و ویلیام موریس و هنرمندان و صاحبنظران دیگری، به تشکیل جمعیت حفاظت از بافت‌ها و بناهای تاریخی اقدام کردند، از سوی دیگر، در منشور آتن نیز در نگهداری و صیانت ارزش‌های تاریخی تأکید شده و در پی آن، پایه‌گذاران منشور آتن و کنگره سیام در چارچوب تاکیدها و مفاد منشور آتن، فعالیت و اقدامات مهمی را انجام دادند که از آن جمله می‌شود فعالیت‌ها و نظرهای لکوربوزیه‌ را برشمرد.
احیای ارزش‌ها و جلوه‌های گذشته.
برای احیا و نگهداری ارزش‌های گذشته، باید آنها را شناخت و در فهم ضرایب مستور این‌ جلوه های وصف ناشدنی کوشید، زیرا معماری هر مرز و بومی بی‌گمان پاسخ منطقی و کارکردی به طبیعت و اقلیم آن دیار است. در همه دوره ها آسایش و تضاد مطرح بوده است. حضور عوامل آسایش‌زا در چارچوب معماری،‌ جلوه‌های معمارانه یافته اند معماری از حضور باد برای تأمین آسایش بهره‌ برده است. می‌توان به کمک جلوه‌ها و مشخصه‌های معماری کهن، ویژگی‌های بصوری را به عنوان شاخصه های چشمگیر نام برد. نور، چشم‌انداز، جهت و مقیاس تناسبات جملگی از جلوه‌های شگفت‌انگیز معماری با ارزش گذشته به شمار می‌آیند. جلوه‌هایی که تداوم یافته و روحی در کالبد معماری نامیده‌اند تا جان بگیرد و خلاقیت و هویت وصف ناشدنی خود را تکرار کند. این همان هویت خاص متفاوت معماری ایران است. طبعاً این تفاوت‌ها زاییده نوع ادراک معمار از مسئله و توانایی او در ارایه پاسخ است، وقتی طراح پل خاجو عبور ساده از روی آب را به یک سمفونی فضایی تبدیل می کند. عمق دریافت و توانایی عرضه حداکثر جمال، جلال و کمال در اثر خویش است و جالب این است که این کار را با طعمی ایرانی انجام می‌دهد که از راه غور در ساختمان‌های گوناگون روح و فرهنگ ایرانی مشاهده می‌گردد، غور در ادبیات، مشق چشم با آثار، مأنوس شدن با نواها، تعمق در خلقیات و هر تلاش دیگری که امکان چنین حضوری را فراهم نماید تواند بود. بزرگترین مشخصه معماری ایرانی، ایرانی بودن آن است و برای ایرانی بودن باید عمیقاً و تنها ایرانی بود.
توسعه درون شهری و تجدید حیات
در کشورهای پیشرفته، توسعه درون شهری و احیا و توجه به بافت‌های تاریخی، پیشینه‌ای بس طولانی دارد. در این رهگذر، طرح‌ها و آرای منطقی همیشه وجود داشته و به طور مستمر بحث و نظریه‌های گوناگون ارایه شده است، که زمان، عامل اصلی اجرای این‌گونه اقدامات در ارتباط با طر‌ح‌ها است، و نقش اساسی و مهمی را ایفا می کند. زمان اجرای چنین طرحهایی در بافت‌های قدیمی نباید به درازا کشیده شود، چرا که متوقف شدن کار در چنین محیطهایی به دلسردی و سَرخوردگی مردم و سرمایه‌گذاران بخش خصوصی در آن می‌انجامد. هرچه کار سریع‌تر به ثمر بنشیند آغاز مراحل بعدی باعث استقبال بیشتر و دلگرمی مردم به امر مشارکت و نوسازی خواهد شد.
تنوع‌بخشی کارکردی و تجدید سازمان در حیات شهری بافت‌های تاریخی باید در زمینه تسهیلات و تنوع پذیری چشم اندازها به مکانی جذاب تبدیل شوند، که در روند آن، بازده سرمایه‌گذاری به طور قطعی تأمین و راه برای برنامه ریزی و استمرار حیات بافتهای تاریخی خود هموار شود.
شناخت عملکردها و کشف و احیای ضرایب مستور در بناها و بافت‌های تاریخی، خود مستلزم دانایی و تحقیق و تجربه ای است که لزوم توجه و آگاهی به آن در بازسازی و نوسازی پروژه‌های مرمتی حائز اهمیت است. بدون شناخت و کشف این اصول، هر گونه تغییری در عملکردها به بیراهه کشاندن فرهنگ و آداب و رسوم، و حیات زندگی گذشتگان است. شناخت ارزش‌های فرهنگی و بررسی ویژگی‌های آن به منظور ملاحظات مرمتی و احیا با حفظ هویت فرهنگی بافت، مستلزم اتخاذ سیاست‌ها و ارایه راه‌حل‌های فراگیر پایدار و مستمر در احیای بافت‌های باارزش است تلاش در جهت احیا در محله‌های تاریخی شهری باید در چارچوب بافت و محیطی حساس صورت پذیرد، تا واکنش های مثبت خود را بروز دهند. در این صورت فرآیندهای حفاظت،‌ صیانت و بهسازی محله‌های تاریخی در روند تجدید حیات خود به محیطی سرزنده و فعال و پویا تبدیل می‌شوند.
تفاهم و هم‌سویی نظرهای مردم و مسئولان به توفیق برنامه‌های مرمتی کمک مؤثری می کنند، اگر این توفیق دست دهد راه برای ادامه مرمت بافت‌های قدیمی شهر و توسعه پایدار آن هموار خواهد شد.

 

بهسازی و مناسب‌سازی محیط
مهمترین ضرورت توجه به سیمای کالبدی بافت‌های تاریخی،‌ توجه به فرسودگی روزافزون آن است که جلوگیری از تداوم این روند، تدوین برنامه‌ها و طرح‌های ضربتی و عاجلی را طلب می‌کند، تا از تهدیدهای زیست محیطی و نابودی آن جلوگیری شود. هرگاه به سرعت به مناسب‌سازی محیط پرداخته و به شرایط زندگی امروز توجه نشود. محیط های تاریخی و باارزش به فضاهای خالی از سکنه و بی‌روح و بی‌ثمر تبدیل خواهند شد. حاصل این‌گونه بی‌توجهی سوق دادن این محیط در جهت تبدیل آن به محله‌های ناامن،‌ فاسد و خالی از سکنه است. ضرورت‌های اجتماعی محلی در بهسازی بافت قدیم عمدتاً ناشی از تخلیه تدریجی محل از ساکنان قدیمی، و مهاجرت اقشار اجتماعی اصیل مناطق قدیمی و جایگزینی آنها با مهاجرین کم درآمد است که فاقد هر گونه وابستگی به این مناطق هستند. از سوی دیگر، پیشگیری از بروز و گسترش انواع بزهکاریهای اجتماعی و واگذاری بافت‌های قدیمی به فعالیت‌های خاص و رده پایین، باعث کاستن ارزشهای فرهنگی نهفته در آن شده است. بررسی دلایل نارضایتی از زندگی در بافت قدیم، نشان می‌دهد که علت اصلی نامطلوب بودن بافت تاریخی علاوه بر فقدان دسترسی و خدمات لازم و مناسب، وجود و حضور بزهکاران و معتادان نیز از عوامل مهم بوده اند. باید گفت که اقدام به بهسازی در بافت‌های باارزش و واجد پیشینه‌های تاریخی،‌ چنانچه به صورت کلی و همه‌سو نگر در زمینه برنامه‌ریزی سازمان فضایی آن و هم‌گام و هماهنگ با بقیه ارکان پیرامونی‌اش، صورت نگیرد و فقط بصورت مقطعی و موضعی به آن نگریسته شود،‌ به نتیجه جامع و پایداری نخواهد انجامید. بافت قدیم، به صورت زنجیروار با فعالیت ها و عملکردهای همجوارش دمساز است، و از نظام سلسله مراتب عملکردی فضاهای شهری پیروی می کند. در برنامه ریزی احیای بافت‌های قدیمی، باید به دو برنامه کوتاه و بلندمدت توجه کرد. برای احیای بافت قدیمی، اقدام به نگهداری و جلوگیری از تأثیر عوامل فرسایش و ویرانگر آن، در اولویت نخست یا کوتاه‌مدت قرار می‌گیرد. در برنامه های بلند مدت که سیر و روند کار احیا و بازسازی مطابق برنامه‌ها و نیازهای نواحی به فضاهای لازم و ضروری تعیین می شود و سیمای آتی را رقم می زند، بهتر است به صورت محرمانه انجام پذیرد تا با عوامل تخریب‌گر مالکین در جهت ازبین بردن ارزشهای فرهنگی بناها‌ مواجه نشود. سازمان اجرایی محدوده طرح باید در زمینه مسائل حقوقی کلیه سازمان‌ها و تشکیلاتی که مستقیماً با بافت تاریخی ارتباط پیدا می‌کنند، آنها را با برنامه‌های خود مطلع کنند و نمایندگانی از آنها را به منظور همکاری در سیر و روند احیا و نوسازی سهیم و شریک کند. کلیه سازمان‌های دولتی، نظیر وزارت نیرو، مسکن و شهرسازی و شهرداری ها و سایر نیروها را برای به کار انداختن سازوکارهای لازم و کاستن از روند طولانی دیوان سالاری مبتلابه و دست و پاگیر امر توسعه همکاری دعوت کنند.

 

سیاست‌های فراگیر و مشارکت مردم
بنابراین، برای حفظ و تقویت هویت موجود و مدد رساندن به ایجاد هویتی جدید، ضروری است که شهرها سیاست های فراگیر را برای وجوه حیاتی چشم‌انداز شهری خود تدوین کنند. میراث‌های قدیمی و یادمان گذشته را احیا کنند و در تقویت و نگهداری آنها بکوشند. بناهای تاریخی شهرها یادآور فرهنگ تمدن‌های شهری گذشته‌اند و حفاظت از تک تک بناها یا مجموعه بناهای مهم برای حفظ تداوم بصری و اجتماعی شهرهایمان امری حیاتی است. این میراث عظیم فرهنگی منشاء الهام راهیابی به حل مشکلات بازسازی تاریخی خواهد بود که با شناخت فرهنگ غنی به آنچه که میراث پربها و با ارزش گذشتگان است دسترسی می‌یابیم و با رقه‌های امید و حیات زنده و پویای مجددی را در آنها زنده کنیم. توفیقات و هویت بافتهای تاریخی گذشته را که ماحصل آن ارتباط نزدیک و تفاهم بین مردم، پژوهشگران و مدیریت شهری یا نظام بوده دوباره احیا کنیم. در این مورد ایفای نقش و مشارکت مردم بارز است و به عنوان عامل اصلی حصول موفقیت، در نهایت احیای بافتها و بناهای تاریخی را در پی خواهد داشت. در این راستا، حفاظت و احیای بناها و بافت‌های باارزش قدیمی به کاربری های جدید تبدیل می شود و فعالیت مناسب آنها با حیات جدید و روزمره انطباق پیدا می‌کند.
بی‌گمان احیای بافت و حفاظت از آثار تاریخی، با چشم‌پوشی از این که نحوه مشارکت فعال مردم را طلب می کند. از آنجا که موضوع و مقوله‌ای ملی است، دولت باید کمک‌های ضروری و سرمایه‌گذاری‌های اساسی خود را در این حوزه تحقق بخشد و یارانه‌های لازم را در اختیار این بخش قرار دهد. نمی‌توان از مردم انتظار داشت که تمام هزینه ها را پرداخت کند و این هزینه در واقع باید از محل اعتبارات ملی پرداخت شوند تا بعد از احیا شدن بافت‌های تاریخی، مردم محیط نو و فعال خود را حفظ کنند و در چارچوب چنین روشی است که انگیزه کار و مشارکت مستمر برای مردم میسر می‌شود. در واقع احیای بافتهای قدیمی قدرت متمرکز می‌خواهد که به طور اصولی و منطقی برنامه‌ریزی و طراحی شوند و قدم اول را به عنوان شروع کار بردارد و مقدمات مشارکت و سهیم شدن مردم را در این برنامه‌ها پیشنهاد نماید. و ضمن آگاهی دادن به روشن کردن مسائل و تشویق مردم، انگیزه همکاری و همفکری را در مردم ایجاد نماید.»
می‌دانیم که تنها بافتی که دستاوردهای قرن‌ها معماری و شهرسازی و فرهنگ در آن گنجیده شده بافتهای تاریخی شهرهاست. منطقه تاریخی و بافت‌های باارزش شهرها بسیار در خور توجه و دارای ویژگی خاصی است. این امر گستردگی معیارهای وسیع مداخله در امر حل مشکلات را ترسیم و تعیین می‌کند، که بخشی از آن مشارکت عظیم مردم ساکن را می‌طلبد. تجربه دنیا و کشور ما نیز نشان داده که هرچه مردم ارزش این آثار را عمیق‌تر درک کند کوشند، و هرچه مسئولان با این ارزش‌ها و کیفیت آنها آشناتر باشند و بپذیرند که این ‌هم بخشی از فعالیتهای عمرانی و اسای است، طبعاً در برپایی و نگهداری آن توفیق بیشتری خواهند داشت. افراد با فضاهایی که در آن زندگی می کنند رابطه فرهنگی برقرار می‌کنند. بنابراین، امر احیا و حفاظت پدیده‌ای فرهنگی است و تحقق آن نیاز به فعالیتهای فرهنگی دارد.

 

ارزش‌های اقتصادی و هویت‌بخشی
بناها و هسته‌های قدیمی و شهرهای سنتی علاوه بر محتوای فرهنگی و معنوی خود، به منزلة سرمایه های عظیم اقتصادی نیز تلقی می‌شوند و تبلور تلاش‌های مادی و معنوی مردم در طول تاریخ به حساب می‌آیند. در این ارتباط بناها و بافتهای واجد ارزش، تنها یک موزه کالبدی نیست، بلکه مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نیز دربر می گیرد. سرشت اساسی کالبدی با مجموعه‌های باارزش دیرین، شکل‌گیری هماهنگ، مداوم، پیوسته و یکپارچه آن در گذر زمان است. متأسفانه، در حال حاضر بافت‌های باارزش کارایی لازم را در برابر شکل زندگی امروز ندارند و به همین جهت روزبه روز فرسوده تر و از کارافتاده‌تر می‌شوند.
یکی از دلایل عمده‌ای که باعث می‌شود بافت‌های شهرهای بسیاری هویت خود را شتابان از دست بدهند، ناتوانی آنها در اتخاذ و به کار بستن سیاست‌های بصری یکدست بوده است. به عناصر مهمی چون ساختمانهای بلند اجازه داده می شود تا بی‌هیچ دلیلی در شهرها سر برآورند و در اغلب موارد ویژگی‌های زیبای موجود در حفظ آسمان را از شکل بیاندازند. آشفتگی در سیاست‌گذاری و فقدان سیاست‌های قاطع در مورد ساختمان‌های تاریخی،‌ به واردآمدن ضایعات غیرقابل جبران پردامنه ای به بناهای تاریخی و حتی کل بافت باارزش تاریخی انجامیده است. اجرای برنامه‌ها و سیاستگذاری های هماهنگ و کارآمد، به هویت از دست رفت بافت‌های تاریخی کمک خواهد کرد تا روش و پویایی گذشته خود را بدست آورند.

 

حفاظت ارزش‌های تاریخی پیشینه بس طولانی دارد و در طول زمان برای احیای این آثار تمهیدات و دستورالعملهایی مطابق با شرایط زمان و مکان اندیشیده شده است. میراث تاریخی، تبلور فرهنگی گذشته و صیانت آینده هر جامعه است. پیشگامان معماری جهان برای حفظ و احیای ارزش‌های تاریخی و فرهنگی از دیرباز با برگزاری همایش‌‌ها و هم‌اندیشی ها تلاش کردند تا قوانین و بیانه‌هایی را برای حفظ ارزش‌ها، وضع و تدوین کنند. باید درنظر داشت که توسعه درون شهری و احیای بافتهای تاریخی نباید به طول انجامد،‌ زیرا در غیراینصورت به دلسردی و سرخوردگی ساکنان می انجامد. کلیه ابنیه بافتهای کهن همساز با شرایط اقلیمی و طبیعی ساخته شده‌اند و پاسخگوی منطقی و کارکردی نیازها به بهترین وجه بوده اند.‌ در روند تنوع‌بخشی و تجدید سازمان بافت‌های باارزش، باید چنان عمل شود که این بافت‌ها هویت و اصالت خود را از دست ندهند. هم‌سو بودن با آرای مردم به توفیق برنامه‌های مرمتی و توسعه پایدار مرمت شهری کمک موثری می کند. بهسازی باید با محیط پیرامون هم‌گام و هماهنگ باشد، و باید توجه داشت که بافت قدیم از نظام سلسله مراتب فضاها پیروی می کند. باید احیا و باز زنده‌سازی بافت‌های قدیمی را در طی برنامه‌های کوتاه‌مدت اجرا کرد.
لازم است دولت در حوزه احیای بافت‌های باارزش سرمایه‌گذاری کند و برای این کار یارانه‌ها و تسهیلات لازم را از هر جهت فراهم آورد، تا هزینه‌های جانبی بر دوش مردم نیفتد. در ضمن باید برنامه‌های تشویقی به منظور ایجاد انگیزه های همکاری و همفکری با مردم را نیز درنظر بگیرد. باید از تجربه‌های کشورهای پیشرفته بهترین و بیشترین بهره را گرفت و به ارزشهای اقتصادی و اجتماعی در بافت نیز باید توجه کافی کرد، چراکه صرفاً نباید شکل کالبدی مورد نظر باشد. بی کمان بازده اقتصادی بافت‌های باارزش عدم از کارافتادگی و فرسودگی بافت‌های تاریخی را تضمین می‌کند.

 

باز زنده سازی استخوان بندی بافت کهن (دلایل انتخاب پروژه):
توجه به ساختارهای کهن شهرهای قدیمی، حفظ، احیاء و ساماندهی شالوده های بنیادین آن می تواند به تداوم حیات یک شهر کمک نماید. استخوان بندی شهر چارچوب اصلی گسترده شهر بوده و بافت شهری به مثابه پر کننده ها این ساختمان اصلی را در بر می گیرد. احیاء استخوان بندی اصلی می تواند به حفظ کل این پیکره منجر شود حتی اگر بافت شهری کهن نیازمند تخریب و بازسازی مجدد باشد چنانچه سازه های بر پا دارنده شهر حفظ و احیاء شود، ادامه حیات شهر کهن تضمین بیشتری خواهد داشت.
روش احیاء و باززنده سازی بافتهای قدیم به مدد احیاء و بازسازی استخوان بندی اصلی شهر، بر این دیدگاه استوار است که امر حفاظت و مرمت در بافتهای قدیم به عنوان مقوله ای شهرسازانه تلقی شود و به صورت احیاء و فعال ساختن یک رشته فضاها، ابنیه و عملکردها در نظر گرفته می شود. در این روش اقدامات احیاء بافت قدیم می تواند با رشد و توسعه بقیه شهر پیوند یابد.
برای دستیابی به چنین اهدافی باید ویژگیهای کالبدی، عملکردی، بصری و دسترسی ها در استخوان بندی شهر قدیم مورد بررسی قرار گرفته و باز زنده سازی به مدد اصولی ویژه صورت پذیرد. بدین ترتیب می توان بنیادی ترین مداخله را در بافتهای شهری کهن داشته و پیامد این مداخله، احیاء حیات مدنی بافت کهن بوده و لذا نقش مستقیم نهادهای دولتی می تواند در احیاء استخوان بندی شهر خلاصه شده و به طور غیر مستقیم هدایت و کنترل مرمت بافت شهری پیرامون را بدست گیرد.
تاثیر رشد شهر و تحولات پدید آمده در الگوهای زیستی جوامع شهری امری اجتناب ناپذیر بوده و لذا شهر ناگزیر از پذیرفتن تغییرات است. آنچه در فرایند تحولات و گسترش شهرها حائز اهمیت است. بی توجهی به ساختارهای کهن شهرهای قدیمی و عدم تلاش در حفظ احیاء و ساماندهی شالوده های بنیادین آن اعم از شالوده های کالبدی، عملکردی و شالوده های ناپایداری روابط اقتصادی ومراودات فرهنگی و اجتماعی است.عدم آگاهی به بنیانهای برپا دارنده و نگهدارنده ساختار شهرهای کهن به متلاشی شدن مجموعه های با ارزش و تاریخی و از هم گسیختن استخوانبندی اکثر شهرهای قدیمی ایران منجر شده است. آگاهی و تسلط طراحان و سیاستگذاران بر ساختار گذشته و حال شهرها امری ضروری است. چنین آگاهی علاوه بر اینکه بر اقدامات عمرانی شهرها جهت صحیح می دهد، میتواند این امکان را فراهم سازد که با ارزش نهادن به تجارب گذشتگان و حفظ آثار برای تداوم حیات مجموعه های شهری و استخوانبندی اصلی شهرها راههای نوینی بررسی گردد.
بر اثر توسعه مداوم و بی سازمان شهرها، سازه های ارتباطی و ناپیدای شهر و زنجیره زندگی در شهر سنتی از هم گسیخته شده است. استخوانبندی شهر قدیم از دیدگاه تامین نیاز فعالیت های گوناگون اجتماعی و اقتصادی یا به عبارت دیگر چگونگی تکوین و تداوم حیات شهری با شهر جدید انطباق نیافته است. قطع تداوم فرهنگی به هم پیوندی عملکردهای شهری و به ویژه مجموعه های تاریخی به مرور خدشه وارد آورده است. فقدان سیاست های مناسب توسعه و نابسامانی توزیع کاربریهای شهری موجب از هم پاشیدن و گسیختگی در استخوان بندی اصلی شهرها که دارای وحدت و یکپارچگی و پیوند مناسب بوده اند، شده است. از جنبه های فضایی و بصری نیز شالوده های نمادی شهر کهن فروپاشیده است. عناصر یادمانی و هویت بخش شهرها در مقایسه با بناهای مرتفع جدید الااحداث به بناهایی کوتاه و بی اهمیت بدل شده اند. نابسامانی ها وناهنجاریهای ایجاد شده که پیامد عدم توجه به ساختار وسازمان فضایی شهرهای کهن و استخوان بندی اصلی آنها می باشد لزوم بازنگری در روشهای احیاء بافت کهن را مطرح ساخته است.
برای جلوگیری از فروپاشی بیشتر سازه های کهن شهرها و افزایش نابسامانیها، ضرورت دارد بین محورها و عناصر تاریخی و کارکردهای مهم کنونی در گستره شهر پیوندی ناگسستنی ایجاد نمود و بدین ترتیب به بازیابی اعتبار مراکز شهری قدیمی کمک نمود.
با بررسی ساختار واستخوان بندی اصلی شهرهای قدیمی و درک قانونمندیهای توسعه وتکامل آن می توان تاثیر عمده ای در احیاء وبالمال در بهبود وضعیت کنونی شهر داشت. اجزاء و عناصر پدید آمده در تاریخ تحول و تکامل شهر، امکانات بالقوه بسیار برای تجدید حیات داشته و می توانند در هویت بخشی شهر و تقویت شبکه نمادین آن نقشی ویژه داشته باشد. عناصر قدیمی شهرها چنانچه مورد برخورد منفعلانه قرار نگیرد می توانند نقش مطلوبی در هویت بخشی به شهر ایفاء نمایند اما این عناصر در مقابل تعارضات مداوم نمی توانند به زندگی خود ادامه دهند و هویت اولیه آنها نخواهند توانست بی قید و شرط حفظ شوند. برای تداوم ارزشی این مجموعه عناصر باید روشهای بکار گرفته شود تا آنچه باقی مانده است به صورتی دائمی و کارا حفظ شود. ساماندهی اسکلت اصلی، امتیازی برای شهر و بافت کهن آن است زیرا غیر فعال بودن مجموعه های کهن شهری و یکنواختی بافت را خنثی می کند. ساماندهی استخوان بندی اصلی شهر می تواند روشی تلقی شود که با تکیه بر پیوند نامرئی و متقابل شهروندان و دلبستگی های آنان به ارزشهای فرهنگی و بصری شهر، اقدامات بهسازی و احیاء بافت های کهن شهری را دنبال نماید.
سازمان فضایی یک شهر به مدد عناصر اصلی آن که شبکه ای به هم پیوسته از کاربریهای مهم و عمومی شهر است شکل می پذیرد، این عناصر، محدوده‌ای را در شهر شکل می دهند که حداکثر تراکم فعالیتی وتمرکز و تردد جمعیت را داشته و تقاضای استفاده زیاد از این فضاها، بسیاری از شهروندان را به سوی خود جذب می نماید. این محدوده فصل مشترک تمام نواحی و مناطق اصلی شهر بوده و در اغلب شهرها موقعیتی مرکزی دارد. در شهرهای ایرانی این عناصر و کاربریهای شهری شامل فضاهای مذهبی، فرهنگی، تجاری، اداری، سیاسی – حکومتی و گذران اوقات فراغت می باشد. از دیگر اجزاء مهم این شبکه، اصلی ترین راههای شهر را می توان منظور نمود که غالباً پیوند دهنده عناصر اصلی مذکور است. در محدوده استخوان بندی اصلی شهر بیتشر مراودات اجتماعی و اقتصادی تحقق می پذیرد وشبکه نمادین شهر نیز از آن شکل گرفته و بر آن منطبق است. به عبارت دیگر استخوانبندی شهر نمودار حیات شهر و چگونگی فعالیت آن است.
استخوانبندی شهر یک پدیده تاریخی و پویا است، زیرا در جریان سیر تحول شهر شکل گرفته و کامل می شود. اسکلت یک شهر به مفهوم پیوستگی و انسجام بین مجموعه هایی از عناصر شهری، در هویت بخشی و تداوم حیات یک شهر بسیار موثرتر از تک عناصری است که در گسترده شهر پراکنده شده اند. استخوان بندی شهر در تداوم شکل پذیری ساختار کالبدی، اقتصادی و اجتماعی شهر در طول حیات آن بسیار نقش ساز بوده و در حالی که به شدت از آن تاثیر پذیرفته چندی و چون خود را مدیون ماهیت فعالیت های یک شهر بوده و بدین لحاظ است که در اثرتحولات ساختار اجماعی اقتصادی و سیاسی شهر بیشترین تغییرات را پذیرا می شود.

 


مراحل رشد استخوان بندی شهرهای تاریخی و تجربیات سایر کشورهای باستانی
روش احیای بافت کهن با تکیه بر باززنده سازی استخوانبندی اصلی آن بر این دیدگاه استوار است که امر حفاظت و مرمت در بافت های قدیم باید به عنوان مقوله ای شهرسازانه تلقی شود یعنی باید به صورت احیاء و فعال ساختن یک رشته فضاها، ابنیه و عملکردها در نظر گرفته شود. یک اثر تاریخی تنها در فضای زندگی داخلی خود رشد نمی کند بلکه هم از زندگی خود وهم از روابط وسیعی که در مکان و زمان با سایر یادمانها و با همه بناهای مهم شهر برقرار می کند. تاثیر می پذیرد. چگونگی نجات دادن یک بنای تاریخی و یا یک مرکز تاریخی از چارچوب زندگی شهر و از مجمعه شکلی و ساختاری تمامی سطح شهر نشات می یابد. برای تداوم زندگی گذشته و تاریخ شهر در حیات کنونی آن که یک مقوله فرهنگی است، استخراج پدیده زمان (وقایع تاریخی) در قالب مکان ( بناها و محوطه های تاریخی) می تواند نگرشی مناسب تلقی شود. در روش احیاء و باززنده سازی بافتهای قدیم به مدد احیاء و بازسازی استخوانبندی اصلی شهر،اقدامات احیاء بافت قدیم می تواند با رشد و توسعه بقیه شهر پیوند یابد. با هم پیوندی عناصر معماری دو مجموعه (استخوانبندی قدیم و جدید) تعیین کارکردهای جدید در بافت قدیمی انجام می پذیرد . بدین ترتیب همزمانی در نظر داشتن طرحهای مرمت بافت قدیم و طرحهای شهری جدید در سایر بخشهای شهر باید مد نظر قرار گیرد.
با احیاء استخوانبندی اصلی شهر کهن، فضاهای شهری که انباشت تجارب یک جامعه در ادوار مختلف می باشد ، حمایت می شود. با حرکت در چنین فضایی دریافتها از محدوده های حسی فراتر رفته و به محدوده های ادراکی و زمینه های فرهنگی دست می یابد. در صورتی که شبکه بنیادین عناصر و فضاهای مهم شهر کهن باززنده سازی شود پیوند گذشته، حال وآینده فرهنگ یک جامعه برقرار گشته و بدین ترتیب معیارها و ارزشهای نسلها متصل و منتقل می شود. در چنین نگرشی، تنها حفظ سنتها و فرهنگ گذشته هدف نبوده بلکه تبلور فرهنگ غالب موجود و در نظر گرفتن مجالی برای پاسخ به دگرگونیهای فرهنگی آینده جامعه نیز مد نظر است. ارتقاء ارزشهای فرهنگی جامعه با به هم پیوستن بازتابها و پاسخهای کالبدی و فضایی به یکدیگر در این روش مرمت شهری،حاصل می آید. فرهنگ و تاریخ فراموش شده شهر با جریان روزمره زندگی ساکنین شهر همراه شده بدین ترتیب شهروندان بیشتر با آن آشنا شده و با این اقدام در هم آمیختگی و پایبندی به ارزشهای مثبت آن زمینه سازی می گردد.
استخوان بندی شهرچارچوب اصلی گستره شهر بوده و بافت شهری به مثابه پر کننده های این ساختمان اصلی را در بر می گیرد. لذا احیاء ساخت اصلی میتواند به حفظ کل این پیکره منجر شود. حتی اگر بافت شهری کهن نیازمند تخریب و بازسازی مجدد باشد، چنانچه سازه های بر پا دارنده شهر حفظ و احیاء شود ادامه حیات شهر کهن تضمین بیشتری خواهد داشت.
برای عملی ساختن طرحهای ساماندهی و باززنده سازی استخوان بندی بافت کهن در چارچوب اقدامات مرمت شهری، اقدامات را می توان در چند گام اصلی برنامه ریزی و اجرا نمود:
اولین ومهمترین قدم، شناخت استخوان بندی بافت کهن می باشد. در این راستا، حداقل دو دسته بررسی ضرورت دارد، اول بررسی ویژگیهای کالبدی و عناصر و اجزاء اصلی استخوان بندی کهن شهر و دوم بررسی ویژگی فعالیتهای اصلی شهر از ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصاد. در گام بعدی، تحلیل ویژگیهای شناخته شده قبلی به تشخیص و تعیین امکانات و تنگناهای این مجموعه کمک خواهد نمود. گام سوم، تعیین نوع اقدام ممکن، اعم از حفظ یا تغییرات عملکردی و کالبدی (شناخت، تخریب، بهسازی، نوسازی و توسعه و...) خواهد بود. در مراحل بعدی باید الگوهای احیا را اعم از احیای خصوصیت فضایی – کالبدی مثل ویژگیهای ابنیه، شبکه راهها، نمادها، مصالح و... در نظر گرفت. قدم بعدی، تهیه ضوابط و دستورالعملهای اجرایی مثل ضابطه های مرمت، نگهداری، ساماندهی و یا ساخت و سازهای جدید خواهد بود و گام نهایی، تهیه برنامه های اجرایی با سرمایه گذاریها، تشکیلات اجرا و کنترل و تعیین اولویتهای اجرایی مانند برقراری ارتباطات گسیخته شده و... می باشد.
مرحله شناخت در میان مراحل فوق العاده بنیادی ترین نقش را دارد و موارد بسیار زیادی از جنبه های گوناگون باید مورد توجه و شناخت قرار گیرد. مهمترین این موارد بررسی شناخت سیر تحول تاریخی شهر و استخوانبندی آن و عناصر ویژه هر دوره، تغییرات پدید آمده در این عناصر اعم از تخریب ، بازسازی، حفظ و یا الحاق عناصر و مجموعه های جدید ویژه هر دوره می باشد. بررسی رابطه متقابل جهت رشد شهر و رشد استخوانبندی آن نیز در این مبحث جای ویژه ای دارد. بررسی محورهای اصلی شهر و جایگاه آنها در محدوده استخوانبندی کهن شهر و یا ارائه دسترسی از مناطق مختلف شهر به آن از دیگر موارد مهم مرحله شناخت است. نحوه ارتباط بخشها و مجموعه ها یا عناصر استخوانبندی شهر و نقاط گسیختگی، متروک شدن مجموعه ها یا عناصر و عملکردهای پیرامونی و بررسی علل آن از جمله ناسازگاری عملکردی و یا فرسودگی بافت نیز باید مورد ملاحظه قرارگیرد. در مراحل مختلف رشد و تحول استخوانبندی یک شهر، تغییر جهت ها یا به عبارت دیگر مفاصل اصلی تغییر جهت ها باید شناخته شود.
بازشناسی بناها، محوطه ها و مراکز تاریخی و راسته های با ارزش و حوزه نفوذ هر کدام نیز اهمیت دارد. در گزینش ابنیه و ارزش گذاری آنها،ویژگیهای اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی باید ملاک عمل قرار گیرد. پس از شناخت عناصر، بررسی انواع شرایط فرسودگی و از کارافتادن و متروکه شدن بناها مثل ترک جمعیت، از دست دادن کاربری یا فعالیت، تغییر عملکرد، تغییر بافت و شبکه راههای پیرامون صورت می پذیرد. در کنار شناخت این عوامل انهدام یا فرسودگی ، در صورت فعال بودن این عناصر و مجموعه ها، عواملی که باعث حفظ و بقای کالبد و پویایی حیات و فعالیت آن شده اند نیز جای توجه و بررسی دارد.
پس از شناخت ویژگی های موجود وعوامل موثر در آن، شناخت قابلیها و امکانات جایگزینی ها مطرح می باشد در این راستا، آشنایی با کانونها و جریانهای اصلی فعالیت در شهر در حال حاضر و انطباق یا تاثیر آن بر محورها و ابنیه شناخته شده در بافت کهن ضرورت دارد. چگونگی استفاده از بناها و محورهای مهم استخوانبندی کهن شهر و تاثیر آن در فرسودگی یا قابلیت احیاء باید مورد ملاحظه قرار گیرد.
از جمله موارد مهم در شناسایی قابلیت های احیاء استخوانبندی بافت کهن شناخت پدیده های اجتماعی و مراودات فرهنگی – اجتماعی مردم و تحولات پدید آمده در آن است، زیرا گرایشهای نوین زندگی شهری و رفتارهای اجتماعی ساکنان شهر، آداب و رسومی که در فضاهای عمومی شهر صورت می گرفته است را دستخوش دگرگونی ساخته و لذا بسیاری از فضاهای عمومی در استخوانبندی اصلی شهر کهن معنا و مفهوم کارکردی خود را از دست داده است. از این روش بافت پیوندهای کنونی نهادها و رفتارهای اجتماعی – فرهنگی و محیط کالبدی موجود اهمیت بسیار دارد. شناخت تحرکات و ارزشهای اقتصادی عناصر و فضاهای مرکز قدیمی شهر نیز حائز توجه فراوان است. برای تحقق اجرایی طرحهای باز زنده سازی بافت کهن شهر و استخوانبندی اصلی آن، بررسی مسئله مالکیت ها، قوانین و ضوابط اداری و تاثیر طرحها و برنامه های تهیه شده نیز نکته مهم دیگری است که به اجرایی بودن طرحهای مرمت شهری کمک می نماید.
در پی شناخت ویژگیهای بافت کهن و استخوانبندی اصلی آن، برای طرحهای احیاء و ساماندهی باید اصولی را مدنظر قرار داد. این اصول به منزله راهبردهای تهیه طرحها و یا به عبارت دیگر ویژگی طرحها می باشد. اهم این موارد عبارتند از:
- بناها و محوطه های تاریخی پراکنده در سطح شهر با یکدیگر پیوندی مطلوب یابند.
- در برقراری ارتباط نقاط مهم با یکدیگر اصل سلسله مراتب اهمیت بناها در نظر گرفته شود.
- در ترکیب ابنیه قدیم و جدید، خوشایندی مجموعه آنها مد نظر باشد.
- روند تدریجی شکل گیری استخوانبندی اصلی شهر در طول تاریخ تحول آن رعایت شده و در صورت امکان تقویت و توسعه یابد.
- ساماندهی شبکه رفت و آمد و دسترسی به استخوانبندی بافت کهن برای حداکثر کارایی مجموعه صورت پذیرد.
- تغییر شکل و تغییر عملکرد برای پاسخگویی به نیازهای جدید در کل مجموعه استخوانبندی بافت کهن و عناصر آن مورد ملاحظه باشد.
- در ترکیب عناصر قدیم و جدید القای وحدت فضایی مد نظر قرار داشته باشد.
- شکوفایی عملکرد استخوانبندی بافت کهن به مدد احیای عملکردی ابنیه قدیمی برنامه ریزی گردد.
- به ایجاد جلوه های بصری تک بناها توجه شود.
- در مرمت و باز زنده سازی کل مجموعه با حفظ یکپارچگی آن، به تعریف و تعیین نقاط عطف، در ابتدا و انتهای محورهای مختلف مبادرت گردد.
علاوه بر رعایت ملاحظات فوق در روش احیاء بافت کهن، در ساماندهی شالوده های بافت قدیم یک شهر باید مشخصه توالی و تسلسل نهفته بوده به نحوی که عامل گذشت زمان مراعات گردد. عناصر شهری و تاریخی در امتدادهایی معین سامان داده شوند به نحوی که محورهای بوجود آمده واجد تسلسلی در زمان و فضا و مبین تجربیاتی پیوسته از نسلهای پیاپی باشد، بدین لحاظ می توان شاخص ها و نمادهایی را از هر مقطع تاریخی بازشناخت و به کمک احیای آنها تداوم فرهنگی جامعه را تبلور عینی بخشیده به انتظام آورد. شرط لازم آن است که مجموعه های یکپارچه و پیوسته به احساس آمده و مظاهر هر قسمت و مقطع تاریخی در قسمت دیگر جاری شود به نحوی که احساسی از پیوستگی درونی اجزا بوجود آید. ممکن است پاره ای عناصر به صورت مشخص تر ملاحظه شود، اما تداوم تمام مجموعه استخوانبندی شهر کهن حفظ می شود. در این روش باید برای احیای ارزشهای نمادین فضا در زندگی و حیات یک جامعه شهری، به احیای شبکه نمادین شهر اقدام نمود. به این منظور صرفاً عناصری که از جنبه فیزیکی و معماری و جلوه های بصری بارز هستند مد نظر، نمی باشد، بلکه یک عنصر یا عملکرد یا واقعه تاریخی می تواند به یک بنا یا فضا چنین اهمیتی ببخشد و لذا در احیاء شبکه نمادین شهر ملحوظ گردد. عناصری که دارای تاثیری بصری قابل توجه بوده و به عبارت دیگر نشانه های شهری در سلسله مراتبی مشخص منطبق بر سلسله مراتب تقسیمات کالبدی شهر به سامان آیند و به مثابه اشاراتی بر تداوم تاریخی و فرهنگ شهر برای ناظرین در آمده، شناخت مردم را از تاریخ شهر تقویت نمایند.
در مرمت بافت قدیم و استخوانبندی آن می توان با حفظ پاره ای از عناصر (ساختمانها) که به اندازه کافی از نظر مقیاس، اندازه و عملکرد نمایانی دارند، مجموعه هایی که از ترکیب چند عنصر هویت ویژه یافته اند و راههایی اصلی که مجموعاً موجود تجانسی در سطح بافت (قدیم وموجود) می گردند، به انتظامی نوین در گستره شهر (کهن و حاضر) دست یافت. جایگاه اسکلت اصلی بافت قدیم، درتداوم اسکلت اصلی شهر در حال حاضر و با ارزیابی آن در کل شهر، تعیین می شود به نحوی که با کل سطح شهر ارتباط معقول یابد.
در محدوده بافت قدیم، استخوان بندی اصلی میتواند به صورت یک مسیر پیاده مرکزی مطرح گردد و با خزش در بافت پیرامون، از امکانات و فضاهای بافت تخریبی اطراف بهره مند شده و به دامنه نفوذش اضافه شود. بدین ترتیب بازسازی از عناصر و مراکز شهری یا مراکز محله ای شروع و با به هم دوختن آنها کم کم گسترده خود را افزوده رشد می یابد به نحوی که سازگار با نیازهای نوین گردد. در این روش، حدود بناهای تاریخی و مراکز شهری، تخریب ابنیه ای که با توجه به طراحی شهری اولیه ساخته شده اند و یا تخریب ساختمانهایی که دید یادمانهای شهری و ساختمانهای با ارزش معماری را به نوعی سد کرده اند نیز می تواند صورت پذیرد.
در روش مرمت استخوانبندی اصلی بافت کهن، توسعه کالبدی برای بهسازی به صورت تصرف فضا از داخل به خارج و به صورت توسعه تدریجی و پیشروی در طول محورهای قدیمی می تواند پیش بینی شود. در ساماندهی این محدوده و آرایش حجمی آن، نمایانی پاره ای عناصر حتی در مقیاس شهر با حفاظت پاره ای از ابنیه تاریخی صورت می پذیرد. ضوابط همجواری با بناهای تاریخی ویژه از نظر تامین چشم انداز مناسب از محورهای اصلی باید مورد تاکید خاص باشد. برای بهتر جلوه دادن این گونه بناها، می توان آنها را کنار مسیرهای اصلی قرار داد و با قرار دادن آنها در ابتدا و انتهای محورهای اصلی، به ویژه اگر شامل بافت شهری تخریبی باشد، چشم انداز به آنها آزاد شود. برای این منظور ساختمانهای مهم تاریخی می تواند توسط فضاهای باز احاطه شود وبدین وسیله فضا را تحت سلطه آورد. بدین گونه تاثیری بصری المانها و فضاها زیاد می شود، مشروط بر آنکه در یک شبکه نمادین سازمان یافته است.
ساختمانهای جدید علی رغم هماهنگی با ساختمانهای یادمانی قدیمی، برای تاکید بر این عناصر تاریخی باید به خوبی از آنها قابل تشخیص و تفکیک باشند. طراحی بخشهای جدید در کنار استخوانبندی بافت کهن و در جهت تکمیل آن باید ضمن آن هماهنگ با محوطه ها، مقیاس، مصالح، سبک و هویت ویژه عناصر تاریخی می باشد، معرف ویژگیهای زمان احداث خود باشد. رعایت جلوه بصری بناهای حفاظت شده در بافت کهن شهر از جمله ضروریات باز زنده سازی است لذا رعایت ضوابط معینی برای داشتن فاصله مناسب با بنای تاریخی با استفاده از روشهای مثل پلکانی نمودن بنا یا احداث طبقات کمتر در قسمت جلو ساختمان و عدم انسداد چشم انداز جهات مختلف به بنای تاریخی مطرح می گردد. برای ایجاد هماهنگی بناهای همجوار عناصر با ارزش تاریخی در مجموعه استخوان بندی بافت کهن، از تکرار ریتم، فرم یا اندازه یکی از عناصر اصلی معماری یا مشابهت مصالح در ساختمانهای جدید می توان استفاده کرد. در اتصالات بین ساختمانهای قدیم و جدید، می توان یک فرم وسط به عنوان بخش اتصالی در نظر گرفت. مثلاً از فرورفتگی، قوسها، انعکاس و تکرار برخی از فرمها یا ریتم ها، امتداد یکسان خطوط افقی بنای قدیمی اوج تدریجی ارتفاع ونظایر آن استفاده شود.
در رابطه با ویژگیهای عملکردی استخوانبندی بافت کهن برخی عملکردهای موجود تثبیت و برخی عملکردهای جدید تزریق می شود. عناصر قدیمی که عملکرد گذشته آنها فاقدکارایی است می تواند به عناصر نوین شهری با کارایی جدید تبدیل شود. تزریق عملکردهای جدید در مکانهای بلااستفاده در کنار مجموعه های بزرگ می تواند انجام شود. بین فعالیتهای مشابه در استخوان بندی بافت قدیم و معاصر شهر مانند فعالیتهای تجاری، می تواند پیوند برقرار شود.
از نظر ویژگیهای فضایی و فضاسازی در ساماندهی اسکلت بافت قدیم، هر فضا با توجه به موقعیت قرار گیری در استخوان بندی مرمت شده بافت قدیم و نوع عملکرد آن و ویژگیهای اجتماعی، تعریف خاص خود را می یابد. اما تنوع فضایی نیز باید حاصل آید. با حرکت در فضاهایی به هم مرتبط شهر بهتر آن است که احساسی از پیوستگی درونی اجزا بوجود آید. در چنین فضایی باید یک دیالوگ اجتماعی – فرهنگی بین گذشته و حال برقرار باشد و فضاهای استخوان بندی بافت کهن به شیوه ای باز آرایی شود که مظهری از مبادلات فرهنگی و اجتماعی ، فردی و جمعی باشد. این فضاها باید هم تماشایی بوده و هم نمادی باشد تا مکاشفه و تفکر در سیر تحول تاریخ شهر همراه با خوشایندی از دیدن و احساس فضا به طور همزمان حاصل آید.
در تامین دسترسیها به استخوان بندی بافت قدیم نیز نکاتی چند باید مورد نظر قرار بگیرد، تامین حرکت سریع سواره در اطراف استخوان بندی اصلی بدون قطع بافت آن ضرورت دارد. احداث شبکه پیاده جدید در تطبیق با شبکه پیاده قدیم می تواند صورت بگیرد. ترجیح دارد یک شبکه تردد اصلی در اسکلت اصلی شهر به صورت پیاده پیش بینی می شود و مکانی گردد که سایر راسته های پیاده شهر نیز به آن بپیوندند. اتصال عناصر اصلی و سازه های تاریخی شهر به کمک مسیرهای پیاده مشجر می تواند بر ارتقاء کیفی فضا و فعالیتهای محدوده استخوان بندی بافت کهن بیافزاید.
برای ایجاد شبکه دسترسی مناسب و مطلوب به مجموعه استخوانبندی اصلی شهر و یا عناصر یادمانی آن که بسیار اهمیت دارد پنج نوع عمده دسترسی میسر می باشد:
1-راههای انشعابی از کل سطح شهر و بافت قدیم به استخوانبندی بافت تاریخی منتهی شود. در این صورت مرکزیت این محدوده تاکید می شود اما ممکن است موجب افزایش تراکم رفت و آمد گردد.
2- راه عبوری اصلی شهر به شبکه راه درون استخوانبندی بافت قدیم شهر متصل و بدین ترتیب از مرکز تاریخی شه

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معماری

دانلودمقاله عید قربان

اختصاصی از زد فایل دانلودمقاله عید قربان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.
صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است. و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم " نشانیها " یش را به تو بدهم: آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به "فرار" می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"! اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود! سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی.
جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا. و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه "مسئولیت روشنگری و آزادی"، در "عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم"، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک " بشر" مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یک " بنده خدا" ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از کنیز سارا – زنی سیاه پوست – به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا، تنها پسر جوان یک پدر پیر، و نویدی عزیز، پس از نومیدی تلخ. و اکنون، در برابر چشمان پدر – چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می زند – می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می کند. در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت " داشتن اسماعیل" می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش نداشته است! اسماعیل، اکنون نهالی برومند شده است، جوانی جان ابراهیم، تنها ثمر زندگی ابراهیم، تمامی عشق و امید و لذت پیوند ابراهیم! در این ایام ، ناگهان صدایی می شنود : "ابراهیم! به دو دست خویش، کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بکُش"! مگر می توان با کلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟ ابراهیم، بنده ی خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود، و بت شکن عظیم تاریخ، درهم می شکند، از تصور پیام، وحشت می کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگِ در خویش، جهاد اکبر! فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اکنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم. دشواری "انتخاب"! کدامین را انتخاب می کنی ابراهیم؟! خدا را یا خود را ؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ بالاخره، "اسماعیلت" را یا " خدایت" را؟ انتخاب کن! ابراهیم. در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوتِ توحید و امامتِ مردم و جهاد علیه شرک و بنای توحید و شکستن بت و نابودی جهل و کوبیدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پیروز برآمدن و از همه مسئولیت ها موفق بیرون آمدن و هیچ جا، به خاطر خود درنگ نکردن و از راه، گامی، در پی خویش، کج نشدن و از هر انسانی، خدایی تر شدن و امت توحید را پی ریختن و امامتِ انسان را پیش بردن و همه جا و همیشه، خوب امتحان دادن ... ای ابراهیم! قهرمان پیروز پرشکوه ترین نبرد تاریخ! ای روئین تن، پولادین روح، ای رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پایان یک قرن رسالت خدایی، به پایان رسیده ای! میان انسان و خدا فاصله ای نیست، "خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزدیک تر است"، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت است، لایتناهی است! چه پنداشته ای؟ اکنون ابراهیم است که در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یک "دو راهی" رسیده است: سراپای وجودش فریاد می کشد: اسماعیل! و حق فرمان می دهد: ذبح! باید انتخاب کند! "این پیام را من در خواب شنیدم، از کجا معلوم که ..."! ابلیسی در دلش "مهر فرزند" را بر می افروزد و در عقلش، " دلیل منطقی" می دهد. این بار اول، "جمره اولی"، رمی کن! از انجام فرمان خود داری می کند و اسماعیلش را نگاه می دارد، "ابراهیم، اسماعیلت را ذبح کن"! این بار، پیام صریح تر، قاطع تر! جنگ در درون ابراهیم غوغا می کند. قهرمان بزرگ تاریخ بیچاره ای است دستخوش پریشانی، تردید، ترس، ضعف،پرچمدار رسالت عظیم توحید، در کشاش میان خدا و ابلیس، خرد شده است و درد، آتش در استخوانش افکنده است.
روز دوم است، سنگینی "مسئولیت"، بر جاذبه ی "میل" ، بیشتر از روز پیش می چربد. اسماعیل در خطر افتاده است و نگهداریش دشوارتر. ابلیس، هوشیاری و منطق و مهارت بیشتری در فریب ابراهیم باید بکار زند. از آن "میوه ی ممنوع" که به خورد "آدم" داد! ابلیس در دلش "مهر فرزند" را بر می افروزد و در عقلش "دلیل منطقی" می دهد. "اما ... من این پیام را در خواب شنیدم، از کجا معلوم که ..."؟ این بار دوم، "جمره وسطی"، رمی کن! از انجام فرمان خودداری می کند و اسماعیل را نگه می دارد. "ابراهیم! اسماعیلت را ذبح کن"! صریح تر و قاطع تر. ابراهیم چنان در تنگنا افتاده است که احساس می کند تردید در پیام، دیگر توجیه نیست، خیانت است، مرز "رشد" و "غی" چنان قاطعانه و صریح، در برابرش نمایان شده است که از قدرت و نبوغ ابلیس نیز در مغلطه کاری، دیگر کاری ساخته نیست.
ابراهیم مسئول است، آری، این را دیگر خوب می داند، اما این مسئولیت تلخ تر و دشوارتر از آنست که به تصور پدری آید. آن هم سالخورده پدری، تنها، چون ابراهیم! و آن هم ذبح تنها پسری، چون اسماعیل! کاشکی ذبح ابراهیم می بود، به دست اسماعیل، چه آسان! چه لذت بخش! اما نه، اسماعیلِ جوان باید بمیرد و ابراهیمِ پیر باید بماند.، تنها، غمگین و داغدار... ابراهیم، هر گاه که به پیام می اندیشد، جز به تسلیم نمی اندیشد، و دیگر اندکی تردید ندارد، پیام پیام خداوند است و ابراهیم، در برابر او، تسلیمِ محض! اکنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام پیام حق است. اما در دل او، جای لذت" داشتن اسماعیل" را، درد "از دست دادنش" پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که "انتخابِ" ابراهیم، کدام است؟ "آزادی مطلقِ بندگی خداوند"! ذبح اسماعیل! آخرین بندی که او را به بندگی خود می خواند! ابتدا تصمیم گرفت که داستانش را با پسر در میان گذارد، پسر را صدا زد، پسر پیش آمد، و پدر، در قامت والای این "قربانی خویش" می نگریست! اسماعیل، این ذبیح عظیم! اکنون در منا، در خلوتگاهِ سنگی آن گوشه، گفتگوی پدری و پسری! پدری برف پیری بر سر و رویش نشسته، سالیان دراز بیش از یک قرن، بر تن رنجورش گذشته، و پسری، نوشکفته و نازک! آسمانِ شبه جزیره، چه می گویم؟ آسمانِ جهان ، تاب دیدن این منظره را ندارد.
تاریخ، قادر نیست بشنود. هرگز، بر روی زمین چنین گفتگویی میان دو تن، پدری و پسری، در خیال نیز نگذشته است. گفتگویی این چنین صمیمانه و این چنین هولناک! -"اسماعیل، من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم..."! این کلمات را چنان شتابزده از دهان بیرون می افکند که خود نشنود، نفهمد. زود پایان گیرد. و پایان گرفت و خاموش ماند، با چهره ای هولناک و نگاههای هراسانی که از دیدار اسماعیل وحشت داشتند! اسماعیل دریافت، بر چهره ی رقت بار پدر دلش بسوخت، تسلیتش داد: -"پدر! در انجامِ فرمانِ حق تردید مکن، تسلیم باش، مرا نیز در این کار تسلیم خواهی یافت و خواهی دید که – اِنْ شاءَالله – از – صابران خواهم بود"! ابراهیم اکنون، قدرتی شگفت انگیز یافته بود. با اراده ای که دیگر جز به نیروی حق پرستی نمی جنبید و جز آزادی مطلق نبود، با تصمیمی قاطع، به قامت برخاست، آنچنان تافته و چالاک که ابلیس را یکسره نومید کرد، و اسماعیل – جوانمردِ توحید – که جز آزادی مطلق نبود، و با اراده ای که دیگر جز به نیروی حق پرستی نمی جنبید، در تسلیم حق، چنان نرم و رام شده بود که گوی، یک " قربانی آرام و صبور" است! پدر کارد را بر گرفت، به قدرت و خشمی وصف ناپذیر، بر سنگ می کشید تا تیزش کند! مهر پدری را، درباره عزیزترین دلبندش در زندگی، این چنین نشان می داد، و این تنها محبتی بود که به فرزندش می توانست کرد.
با قدرتی که عشق به روح می بخشد، ابتدا، خود را در درون کُشت، و رگ جانش را در خود گسست و خالی از خویش شد، و پر از عشقِ به خداوند. زنده ای که تنها به خدا نفس می کشد! آنگاه، به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را – که آرام و خاموش، ایستاده بود، به قربانگاه برد، بر روی خاک خواباند، زیر دست و پای چالاکش را گرفت، گونه اش را بر سنگ نهاد، بر سرش چنگ زد، - دسته ای از مویش را به مشت گرفت، اندکی به قفا خم کرد، شاهرگش بیرون زد، خود را به خدا سپرد، کارد را بر حلقوم قربانیش نهاد، فشرد، با فشاری غیظ آمیز، شتابی هول آور، پیرمرد تمام تلاشش این است که هنوز بخود نیامده، چشم نگشوده، ندیده، در یک لحظه "همه او" تمام شود، رها شود، اما... آخ! این کارد! این کارد... نمی برد! آزار می دهد، این چه شکنجه ی بی رحمی است! کارد را به خشم بر سنگ می کوبد! همچون شیر مجروحی می غرد، به درد و خشم، برخود می پیچد، می ترسد، از پدر بودنِ خویش بیمناک می شود، برق آسا بر می جهد و کارد را چنگ می زند و بر سر قربانی اش، که همچنان رام و خاموش، نمی جنبد دوباره هجوم می آورد، که ناگهان، گوسفندی! و پیامی که: " ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کنی، تو فرمان را انجام دادی"! الله اکبر! یعنی که قربانی انسان برای خدا – که در گذشته، یک سنت رایج دینی بود و یک عبادت – ممنوع! در "ملت ابراهیم" ، قربانی گوسفند، بجای قربانی انسان! و از این معنی دارتر، یعنی که خدای ابراهیم، همچون خدایان دیگر، تشنه خون نیست. این بندگان خدای اند که گرسنه اند، گرسنه گوشت! و از این معنی دارتر، خدا، از آغاز، نمی خواست که اسماعیل ذبح شود، می خواست که ابراهیم ذبح کننده اسماعیل شود، و شد، چه دلیر! دیگر، قتل اسماعیل بیهوده است، و خدا، از آغاز می خواست که اسماعیل، ذبیح خدا شود، و شد، چه صبور! دیگر، قتل اسماعیل، بیهوده است! در اینجا، سخن از " نیازِ خدا" نیست، همه جا سخن از " نیازِ انسان" است

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله عید قربان