اختصاصی از
زد فایل دانلود مقاله زندگی ناپلئون بناپارت امپراطور بزرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
ناپلئون بناپارت بزرگترین سردار تاریخ اروپا در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ میلادی در جزیره کورس در نزدیکی فرانسه در خانواده ای پر جمعیت و فقیری به دنیا آمد و در دوران طفولیت پدرش را به سبب بیماری روده ی اثنی عشر از دست داد.او و برادر بزرگترش ژوزف مسئولیت خانواده خود را به عهده گرفته بودند که ناپلئون در این زمینه فعال تر و مفیدتر می نمود.وی در دوران جوانی به ارتش فرانسه پیوست و توانست درجه ژنرالی را کسب کند و از آن پس زنرال بناپارت خوانده شد.در این زمان گفته شده که ژنرال جوان به دختری به نام دزیره کلاری دختر پارچه فروش معروف علاقه مند شده و به وی قول ازدواج داده اما بعد از سفر به مصر و همراه ساختن مصریان با خود و بازگشت مجدد به فرانسه و تغییر مقامش به کنسول اول آن کشور دیگر سراغی از آن دختر نگرفت.در این زمان با پاشیده شدن خانواده بوربن های حاکم بر فرانسه ناپلئون با خود اندیشید:« تاج سلطنت بر زمین افتاده و تنها برای برداشتن آن نیاز به یک دست دارد تا آن را روی سر خود قرار دهد ».
به این ترتیب ناپلئون با ازدواج با ژوزفین که زنی بیوه و دارای دو فرزند بود اما فردی نفوذی در کشور به شمار می آمد توانست خود را امپراطور فرانسه معرفی کند و زوزفین نیز در مقام امپراطوریس جای گرفت.گفته شده ناپلئون در دوران زندگی خود به هیچ یک از ادیان معتقد نبوده اما در زمان تاجگذاری به دلیل جلب رضایت اطرافیان از مقام پاپ در اسپانیا تقاضا کرد که در مراسم تاجگذاری وی شرکت نماید .اما نکته ی جالب این است که در مراسم تاجگذاری هنگامی که پاپ قصد داشت تاج را بر سر امپراطور قرار دهد ناپلئون تاج را از دستان پاپ گرفت تا خود ان را روی سر بگذارد.
ناپلئون در مدت حکومت بر فرانسه به فتوحات زیادی دست یافت.در اوایل این کشور گشایی ها برای مردم ارزش زیادی داشت و با کوچک ترین خبر از پیروزی در جنگ ها به خیابان ها می ریختند و شادی می کردند اما بعد از چند سال این فتوحات برایشان امری عادی تلقی می شد.ناپلوئن برادرش ژوزف را به حکومت اسپانیا منصوب کرد اما مردم آن دیار زوزف بناپارت را نپذیرفتند و او را به فرانسه بازگرداند ند.
ناپلئون بعد از سفر به اتریش و ملاقات با دوشیزه ماری لوئیز دختر امپراطور اتریش تصمیم به جدایی از ژوزفین گرفت.البته این تصور که ناپلئون مردی عاشق پیشه بوده و به طور هوس بازانه قصد ازدواج با ماری لوئیز را کرده کاملا اشتباه است بلکه ناپلئون به فکر آینده اش بود .او به عنوان امپراطور فرانسه باید وارثی برای تاج و تخت خود می داشت که بعد از وی امور مملکت را در دست گیرد و ژوزفین نمی توانست این خواسته او را عملی کند.البته شایسته گفتن است که ناپلئون با احترام کامل از همسرش جدا شد و اموال زیادی را به او بخشید و اعلام کرد که لقب امپراطوریس را تا اتمام زندگی از ژوزفین نخواهد و او همواره شایسته ی این لقب بئده و خواهد بود.
به این ترتیب ناپلئون با تجدید فراش خود صاحب پسری گردید که از همان کودکی لقب امپراطور روم را به او داد.(فرزند ناپلئون در سن نوجوانی به بیماری سل مبتلا گردید و از بین رفت و نتوانست جانشین پدر شود).
اما این دوران چندان به طول نینجامید به طوری که در سال ۱۸۱۴ میلادی ناپلئون به جزیره الب تبعید شد اما توانست به فرانسه برگردد و به مدت صد روز امور کشور را به دست گیرد. به این دوران سلطنت صد روزه نیز می گویند.سر انجام ناپلئون در جنگ واترلو در حالی که سربازانش از شدت برف کور شده بودند خود را به قوای سه گانه اروپا (اتریشِِِ . انگلستان .روسیه) تسلیم کرد.ناپلون همواره برای سربازانش ارزش زیادی قائل بود و در جنگ به استثنای زمانی که در چادر به برنامه ریزی مشغول بود اوقات خود را با سربازانش می گذراند و خود را سرباز خدمتگذار فرانسه می نامید.دولت انگلستان امپراطور بزرگ را در سال۱۸۱۵میلادی با عنوان ژنرال بناپارت به جزیره سنت هلن در نزدیکی آفریقا تبعید کرد که در نهایت به مدفن ناپلئون تبدیل شد.در تمام مدتی که امپراطور در جزیره به سر می برد سر هود سون لاوکه از طرف انگلستان به سمت حکمرانی جزیره منصوب شده بود از هر نظر مراقب ناپلئون بود که مبادا قصد فرار و بازگشت به فرانسه را داشته باشد.از این نظر او را مورد آزار و اذیت زیادی قرار داد.طبق دستور انگلیس ها در جزیره هیچ کس نمی توانست امپراطور ناپلئون را با لقبی به جز ژنرال بناپارت مورد خطاب قرار دهد.حتی سربازان انگلیسی که در جزیره خدمت می کردند گاهی به خاطر این موضوع مورد باز خواست قرار می گرفتند.همچنین ناپلئون برای اسب سواری در جزیره می با یست یک افسر انگلیسی را با خود به همراه داشته
شامل 11 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله زندگی ناپلئون بناپارت امپراطور بزرگ