قرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخوردارى از چنین هویتى، مطالعه دقیق کتاب تشریع و نظام تکوین را به قصد دریافت تصور روشن و واقع بینانه از آنها به بشر توصیه مىنماید، تا از این طریق، راه تعالى و تکامل خود را هموار و زمینه تشکیل و تأمین زندگى آرمانى خویش را در دو جهان، فراهم سازند.
ناکامى و گمراهى انسان از نگاه قرآن در صحنه زندگى، به اشتباه در برنامهریزى، قانونگذارى و نظام رفتار خلاصه نمىشود، بلکه تفسیر و تلقى غیرواقع بینانه از هستى را نیز در بر مىگیرد و به همین دلیل در این کتاب مقدس، آموزش حکمت و حقایق هستى در کنار تلاوت آیات الهى، تزکیه و تعلیم وحى، به عنوان عامل مؤثر در جهت رهایى انسان از ضلالت مطرح است. (یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین) (جمعه/ 2)
بدین ترتیب، قرآن رسالت تعلیم و تربیت انسان را به عهده دارد و هر مفسر، پژوهنده و مربى که بدان روى آورد به گونهاى راهى به شناساندن نظام تربیتى قرآن مىجوید و به فرا خور فهم و توانش به تبیین دیدگاه هاى تربیتى این کتاب آسمانى دست مىیابد.
شهید مطهرى، از معدود دانشمندانى است که به دلیل شخصیت علمى، فلسفى و حضور جدى در حوزه مکتبهاى تربیتى و فلسفى معاصر خود و برخوردارى کامل از تمامىویژگىها و شرایط لازم براى یک مفسر، توانسته است گامهاى بلندى در راستاى تبیین و ارائه مکتب تربیتى قرآن بردارد، هر چند که تازه هاى استاد در این رابطه، هنوز در آثار مختلف ایشان پراکندهاند و ارائه نظاممند آنها همچنان یک نیاز شمرده مىشود!
از ویژگى هاى یافتههاى تربیتى شهید مطهرى از قرآن که بهره گیرى از آن براى نهادهاى پرورشى قابل توصیه مىباشد، توجه همزمان به فلسفه آموزش و پرورش و روش تربیتى قرآن است که در این نوشته به صورت فشرده، به مطالعه گرفته مىشود.
فلسفه تربیت در قرآن
گرچه توجه به فلسفه تربیت، پیشینهاى تاریخى به قدمت خود تربیت دارد و هر مربى و نظام تربیتى به گونه اى دیدگاههاى زیربنایى و فلسفى این حوزه معرفتى را نیز به بحث گرفته است، ولى جداسازى فلسفه تربیت از روش تربیتى همچنان فلسفه سایر علوم، گذشته چندان درازى ندارد. تعریفهایى که براى (فلسفه تربیت) ارائه شدهاند، به صورت روشن و تا حدودى همصدا پیوند بایدهاى نظام اخلاقى را با مباحث کلى و فلسفى تردید ناپذیر مىدانند، از آن جمله گفتهاند:
عناصرى که تشکیل دهنده یک نظام تربیتى هستند و به صورت نظامدار و منطقى با هم ارتباط دارند، در حقیقت برآمده و متأثر از پرسشها و بحثهاى کلىاند که ماهیت فلسفى و وجود شناختى دارند و از چیستى انسان (موضوع تربیت) و ارزشهاى انسانى (محتواى قابل انتقال به تربیت شونده) که دو عنصر اساسى در نظام تربیتى مىباشند، سخن مىگویند. [1]
جان دیوئى مىنویسد:
(اگر بخواهیم تعلیم و تربیت را به عنوان جریان تشکیل گرایشهاى اساسى، عقلانى و عاطفى نسبت به طبیعت و همنوعان تلقى کنیم، در این صورت ممکن است فلسفه را به صورت تئورى کلى یا اساس فطرى تعلیم و تربیت تعریف کنیم.) [2]
هاروى سیگل مىنویسد:
(مقصود فلسفى بودن فرد در ارتباط با آموزش و پرورش یعنى به دست آوردن یک احساس معنى، هدف و تعهد شخصى رضایت بخش براى هدایت فعالیت هاى او به عنوان یک مربى.) [3]
در تعبیرهایى از این دست، این مطلب به چشم مىخورد که موفقیت یک نظام تربیتى در گرو این است که تکیه بر یک دید کلى قانع کننده در مورد هستى، انسان و چیستى مفاهیم نظام تربیتى داشته باشد. دانشى که این نیاز را برآورده مىسازد فلسفه آموزش و پرورش نام دارد.
شهید مطهرى در مطالعات تفسیرى تربیتى خویش، به این مهم به طور جدى توجه داشته و در کنار تلاش گستردهاش جهت تبیین روشن تمامىعنوانهاى کلیدى تربیت که محور عمده فلسفه آموزش و پرورش را تشکیل مىدهند. [4] در پرتو آیات قرآن، به مطالعه انسان، جهان و آفریدگار هستى مىپردازد.
تربیت پذیرى انسان
از نگاه استاد، قرآن، انسان را موجودى مىشناسد، مرکب از بدن و روح که هویت الهى دارد [5] (و نفخت فیه من روحى) (حجر/ 29) و این روح، زاییده عنصر مادى وجود او است، (ثم أنشأناه خلقاً آخر) ولى نباید در دامن مادر طبیعت محبوس بماند، بلکه باید راه تکامل را بپیماید و گرنه در (اسفل سافلین) که چهره آن جهانىاش جهنم است: (فامّه هاویه) (قارعه/ 9) باقى مىماند. [6]
انسان در بعد الهى خود، از آغاز آفرینش، برخوردار از فطرت متعالى و انسانى مىباشد. حقیقت فطرت عبارت است از ویژگىهاى انسانى و گرایشهاى فطرى [7] مانند دین خواهى، حقیقت جویى، زیبایى دوستى، گرایش به پرسش و علاقهمندى به اخلاق که بالقوه موقع تولد در انسان وجود دارند و باید به فعلیت رسیده، راه رشد را طى کنند. [8] قرآن در این باره مىفرماید:
(فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدین القیّم) (روم/30)
پس روى خود را متوجه آیین ناب کن! این فطرتى است که خداوند، انسان را برآن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار.
قرآن جهان را در خدمت تربیت انسان دانسته است و در پرتو مطالعه کتاب هستى، باور به غیب و شناخت عقلانى و علمىآفریدگار هستى که آمیزه اى از رشد حقیقت جویى و تقرب به خداوند است، رشد و تربیت انسان را تحقق پذیر مىداند:
(دستگاه عقل و فکر انسان از راه حس، قوام و مایه و قوت مىگیرد. راه عبور به معقولات از میان محسوسات مىگذرد، و به همین دلیل، قرآن دعوت به تدبر در همین محسوسات کرده است، زیرا از همین محسوسات باید به معقولات پى برد، ولى نباید در عالم محسوس متوقف شد، (إنّ فى خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولى الالباب) (آل عمران/190)، یعنى در خلقت آسمان و زمین، در مشاهده همین پیکر عالم و پوسته و قشر عالم، نشانه ها و دلایلى بر روح عالم و لب و مغز عالم است.) [9]
اساس، عالم غیب است. این شهادت، ظهورى است از غیب و آیه، نشانه و علامتى است براى غیب. آیه را در جایى مىگویند که یک چیز ماهیتش اشاره به جاى دیگر باشد، پس عالم اصلاً وجودش وجود علامتى است و یک مطلبى را دارد به ما مىفهماندأ اگر انسان خودش را آن چنان که هست بشناسد، به عالم ملکوت آشنا شده و عالم ملکوت را شناخته است: [10]
(إنّ فى السموات و الأرض لآیات للمؤمنین. و فى خلقکم و ما یبثّ من دابّة آیات لقوم یوقنون) (جاثیه/43)
(بدین دلیل که در طبیعتِ آیات و نشانههاى الهى، اقتضاى رشد و تعالى نهفته است، نگاه تعالى طلبانه به جهان مىتواند رشد و تکامل انسان را در پى آورد. قرآن در رابطه بإ؛ ههه نقشه سازنده نشانههاى توحید مىگوید:
(واتل علیهم نبأ الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منهاأ و لو شئنا لرفعناه بها و لکنّه أخلد الى الأرض و اتبع هواه) (اعراف/176-175)
...
54 صفحه فایل Word
دانلود تحقیق شهید مطهرى و دیدگاههاى تربیتى