با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 116 صفحه
چکیده:
اعتیاد یا وابستگی رفتاری به اینترنت، صرف نظر از اینکه آنرا یک بیماری یا آسیب روانی یا معضل اجتماعی بدانیم، پدیدهای مزمن، فراگیر و عود کننده است که با صدمات جدی جسمانی، مالی، خانوادگی، اجتماعی و روانی همراه است. شخص وابسته متعاقب وابستگی به آن دچار افت جدی در کارکردهای فردی، اجتماعی و روانی میگردد.
هدف: بررسی رابطه بین اعتیاد به اینترنت و سلامت روان بر اساس تست SCL-90-R در مراجعین به کافی نتهای مشهد در شش ماهه دوم سال 1384
روش: این پژوهش یک مطالعه توصیفی-مقطعی است. ابزارهای پژوهش عبارتند از:
1)پرسشنامه اختلال اعتیاد به اینترنت Young 2)نشانههای بیماری 90 تجدید نظر شده (SCL-90-R) 3) پرسشنامه جمعیت شناختی
نمونه مورد مطالعه 100 نفر(82 مرد و 18 زن) میباشد که از روش نمونهگیری چند مرحلهای تصادفی انتخاب شدهاند.
نتایج: داده ها با استفاده از نرم افزارSPPS، آمار توصیفی و استنباطی تحلیل گردید، از بین شرکت کنندگان 47 درصد اعتیاد به اینترنت داشتند بین اختلال اعتیاد به اینترنت و تمام مقیاسهای بالینی SCL-90-R (جسمانی سازی، وسواس- اجبار، حساسیت در روابط بین فردی، افسردگی، اضطراب، حالات پارانوئیدی، خصومت و پرخاشگری، حالات سایکوتیک)ارتباط معنیداری(P<0. 001)وجود دارد که نمایانگر اینست که شیوع اختلالات روانپزشکی در معتادان به اینترنت بالاتر از جمعیت عادی است.
واژه های کلیدی:اختلال اعتیاد به اینترنت-سلامت روان-SCL-90-R
مقدمه
اینترنت (Internet) که در ابتدا به منظور برقراری ارتباط بین پژوهشگران وزارت دفاع آمریکا راه اندازی شد، امروزه با رشد چشمگیر تعداد کاربران، بصورت شبکه عظیم جهانی درآمده است. (1)بطوری که طبق تخمین دانشمندان تعداد کاربران از 500000 نفر در سال 1989 به حدود 700 میلیون نفر در سال 2004 رسیده است. (2)
اینترنت برای مردم این نسل امکانات بسیار زیادی در جهت دستیابی به انواع اطلاعات، برقراری ارتباط با مردم کشورهای مختلف، دانشگاهها و کتابخانههای بینالمللی وامکان خرید و فروش کالا وهزاران امکانات متنوع دیگر فراهم آورده است.(1)
با رشد سریع تعداد کاربران در کنار فواید بیشمار اینترنت، سوالاتی در زمینه اثرات نامطلوب آن بر انسانها، مطرح میشود. بطوریکه این موضوع نظر دانشمندان بسیاری را در سالهای اخیر جلب کرده است.
در تحقیقات مختلف گزارش شده بعضی کاربران اینترنت الگوی مصرفی خاصی دارند که باعث شده در زندگی عادی آنان اختلالاتی بوجود آید بطوریکه گزارشهای زیادی در زمینه پیامدهای سوء استفاده از اینترنت در روابط خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد وجود دارد. تعابیر مختلفی برای این نوع مصرف از سوی دانشمندان پیشنهاد شده که رایج ترین آن، اصطلاح"اختلال اعتیاد به اینترنت"(Internet addiction Disorder) است (3) که در DSM-IV-TR در گروه اختلال کنترل تکانه که به گونه ای دیگر مشخص نشده است (NOS = Non Other wise Specified)، قرار میگیرد. (4)
با وجود اینکه فرضیات فراوانی درباره ماهیت اثرت اینترنت بر سلامت روان مردم وجود دارد، اما تحقیقات کمیدرباره این ارتباط انجام شده است. و به علت ناشناخته بودن آن در محافل علمی، این اثرات معمولا از دید متخصصان پوشیده می ماند. (5)
این تحقیقات تا کنون ارتباط بین اعتیاد به اینترنت با اضطراب اجتماعی، منزوی بودن(Loytsker,Aiello، 1997 )(6) افسردگی (Rodgers,Young، 1998) (2)، (Orazack، 1999 )(7)، رفتار جنسی تکانهای (Cooper و همکاران) (2) و.. . را نشان دادهاند.
با توجه به رشد سریع اینترنت در ایران و اهمیت سلامت روان در کاربران اینترنت و تحقیقات محدود در این زمینه، بر آن شدیم این پژوهش را با هدف بررسی ارتباط بین اعتیاد به اینترنت و سلامت روان انجام دهیم.
سلامت روان:
سلامت و بیماری:
سلامت و بیماری مفاهیمیدارای همپوشانی هستند که در طیفی گسترده قرار دارند. یک طرف طیف را سلامت وضع جسمی، روانی و اجتماعی مطلوب، تشکیل میدهد که در طول زمان، متغیر است. طرف دیگر، طیف بیماری قرار دارد که با علائم بیماری وناتوانی توام است. در طول تاریخ بویژه در قرن بیستم، در مقایسه با گذشته الگوی بیماری تغییر کرده است. نظریه های مربوط به جسم، روندهای بیماری و وضع روانی، از هزاران سال پیش به بعد تغییر یافته است. زمانی مردم معتقد بودند که بیماری بوسیله ارواح خبیثه وعوامل مشابه بوجود می آیند. در بین سالهای 500 تا 300 پیش از میلاد مسیح، فلاسفه یونانی نخستین نظریه را درباره سلامت و بیماری ارائه دادند. آنان سعی کردند توضیح دهند که بیماری چگونه بوجود می آید و اظهار کردند که جسم و روان موجودیتی جداگانه دارند. در دوران قرون وسطی، کلیسا بر نظریه های بیماری، تاثیری وافر گذاشت و مصرا بر این عقیده بودند که دلایلی جادویی درباره بیماری وجود دارد. فلاسفه و دانشمندان، از قرن هفتم تا بیستم، زیر بنای الگوی زیستی-پزشکی را در بیان مفهوم سلامت و بیماری، پایه ریزی کردند.
الگوی زیستی- پزشکی بسیار مفید بوده است و پژوهشگران توانستند به پیشرفتهای زیادی در اغلب بیماریهای عفونی نائل آیند. اما اغلب پژوهشگران امروزه به این نتیجه رسیدهاند که جنبه های فردی بیماران، سوابق، روابط اجتماعی، شیوه زندگی، شخصیت و فرایندهای روانی آنان باید در بیان مفهوم سلامت و بیماری در نظر گرفته شود. در نتیجه، الگوی زیستی-روانی-اجتماعی به عنوان پیشرفته ترین نظریه، مورد قبول واقع شده است. در این الگوی جدید، سیستمهای زیستی، روان شناختی و اجتماعی همواره بر یکدیگر تاثیر میگذارند و هر یک در دیگری تغییراتی ایجاد میکند. دیدگاه فراخنای زندگی نیز با در نظر گرفتن تاثیر رشد در سلامت و بیماری، بعد مهم دیگری به این الگو افزوده است.
دورنمای پیشگیری از بیماریها:
بنا به گفته متخصصین بهداشت عمومی، اگر چه علم و فنآوری در درمان بیماریها نقش عمدهای داشتهاند، پیشرفتهای اساسی در بهداشت نه از راه تشخیص ودرمان، بلکه از راه پیشگیری از بیماریها و ارتقاء سلامت بدست آمدهاند. پیشگیری از بیماریها در سه سطح تعریف میشود:
1-پیشگیری اولیه: شامل اقداماتی است که به منظور پرهیز از بیماری یا جراحت انجام میگیرد. دو روش نوید بخش برای پیشگیری اولیه وجود دارد. یکی درگیر کردن متخصصان حرفه پزشکی و پیرا پزشکی در آموزش ارتقای سلامت به بیماران(Levin و همکاران، 1992؛Radecki، Branton، 1992) و دوم استفاده از پرسشنامه هایی که در تشخیص عوامل خطرزا و رفتارهای غیر بهداشتی که نیاز به اصلاح دارد، به بیماران کمک میکند(Wise، 1986)
2-پیشگیری ثانویه: شامل اقداماتی است که به منظور تشخیص و درمان بیماری یا جراحت در مراحل اولیه انجام میشود. به عنوان مثال معاینات پزشکی سالیانه.
3-پیشگیری ثالث: جراحات شدید یا بیماریهای پیشرفته، معمولا به آسیبهای برگشت ناپذیر یا دائم منجر میشود. پیشگیری ثالث شامل اقداماتی است که سبب کند شدن یا مهار آسیب میگردد، از معلولیت جلوگیری میکند و موجب توانبخشی بیمار میشوند.
روشهایی برای ارتقای وضعیت سلامت:
هدف برنامههای ارتقای سلامت، تشویق به انجام رفتارهای بهداشتی به وسیله آموزش این رفتارها و چگونگی صحیح انجام گرفتن آنها و همچنین متقاعد ساختن افراد به تغییر عادتهای غیر بهداشتی است. از جمله روشهای برای ارتقای وضعیت سلامت، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-اخطارهای ترس برانگیز
بر اساس الگوی باور بهداشتی، احتمال در پیش گرفتن رفتارهای بهداشتی در کسانی بیشتر است که معتقدند در معرض خطر مشکلات بهداشتی جدی قرار دارند. به عبارت دیگر، ترس، انگیزه ای برای پرداختن به وضع سلامتشان شده است.
2-در اختیار گذاردن اطلاعات:
کسانی که می خواهند زندگی سالمیداشته باشند، به اطلاعات نیاز دارند، آنان باید بدانند چه کاری را در چه وقت، در چه جایی و چگونه انجام دهند.
3-روشهای رفتاری:
روشهای رفتاری، مستقیما بر بهبود رفتار پیشگیرانه تمرکز دارند. چنین روشهایی شامل کاراموزی یا راهنمایی هایی ویژه برای درنظر گرفتن یک رفتار، وتهیه تقویمیبرای یادآوری زمان انجام دادن رفتار مورد نظر ویادآورهای قرارهای ملاقات میشود.
4- برنامههای ارتقای سلامت در مدارس:
مدارس دولتی و خصوصی موقعیت بی نظیری برای ارتقای سلامت دارند. در کشورهای پیشرفته، تقریبا به همه افراد در سنینی که از نظر در پیش گرفتن رفتارهای بهداشتی بسیار حیاتی است، دسترسی وجود دارد. برنامههای آموزش بهداشت در مدارس که از کارایی لازم برخوردارند، به کودکان می آموزند که رفتارهای سالم و ناسالم و پیامدهای عمل به هر یک کدامند.
5-برنامههای ارتقای سلامت ویژه محل کار:
برنامههای ارتقای سلامت ویژه محل کار از نظر هدف تفاوت دارند، ولی معمولا همه آنها به این عوامل خطر زا می پردازند:فشار خون بالا، سیگار کشیدن، عادتهای غذایی ناسالم، چاقی نداشتن تناسب جسمی، مصرف نابجای مشروبات الکلی و استرس زیاد.
6- برنامههای ارتقای سلامت در سطح جامعه:
این برنامهها با هدف دستیابی به تعداد بیشتری از مردم برای افزایش اطلاعات و بهبود عملکردهای پیشگیرانه آنان طراحی شدهاند.
روان شناسی سلامت:
روان شناسی سلامت، دانش خود را از زیر شاخه های رشتههای روان شناسی و چند رشته دیگر به غیر از روان شناسی، مانند پزشکی، زیست شناسی، مددکاری اجتماعی همهگیر شناسی، بهداشت عمومی، جامعه شناسی و مردم شناسی کسب میکند.
مطالعه متغیرهای مهم در روان شناسی سلامت، مستلزم استفاده از روشهای تحقیقی آزمایشی و غیرآزمایشی است. روشهای آزمایشی معمولا با کنترل ودستکاری متغیرها انجام میشوند تا بتوانند به نتیجه علت و معلولی دست بیابند. در روشهای غیر آزمایشی، تمرکز بر مطالعه روابط میان متغیرها(اما نه رابطه سببی)است. روشهای همبستگی روابط میان متغیرها را نشان میدهند، اما معلوم نیست که ایا این روابط سببی هستند یا نه. روشهای شبه آزمایشی در بررسی متغیرهایی که نمیتوان آنها را کنترل کرد، مانند سن و جنس مفیدند. پژوهشگران در بررسی افراد دارای سنین مختلف، از روشهای مقطعی و طولی استفاده میکنند. برای بررسی نقش وراثت در سلامت و بیماری، میتوان از روش مطالعه دوقلوها استفاده کرد. (8)
بهداشت روانی
بهداشت روانی (Mental health=Mental Hygiene) یا روانپزشکی پیشگیر(Preventive Psychiaty) به کلیه روشها و تدابیری اطلاق میشود که برای جلوگیری از ابتلا به بیماریهای روانی به کار میرود.
تعریف :
مشکل تعریف بهداشت روانی از آنجا سرچشمه میگیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری (Normality) نداریم. بسته به تعاریف و نقطه نظر های زیادی با توجه به شرایط و موقعیت های اجتماعی، سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است.
پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه میکنند بهنجاری یا سالم بودن را نداشتن علائم بیماری تلقی میکنند و به عبارت دیگر سلامتی و بیماری را در دو قطب مخالف یکدیگر قرار میدهند و برای اینکه فردی سالم و بیمار شود بایستی از قطب سالم به قطب مخالف برود. این امر در بعضی از بیماریها منجمله بیماریهای عفونی ممکن است صادق باشد ولی بیماریهای روانی صادق نیست. عدم وجود علائم بیماری روانی و یا از بین رفتن علائم بیماری در اثر درمان به این معنی نیست که فرد از سلامت روانی کامل برخوردار و باصطلاح سالم است. بیماران مبتلا به صرع، جنون ادواری و انواع افسردگی و نظایر آن از این قبیلند. البته این موضوع منحصر به بیماریهای روانی نیست و در اکثر بیماریهای جسمانی نیز صدق میکند. بیماران مبتلا به فشار خون یا بیماری قند و غیره اگر به علت استفاده از دارو به فشار خون عادی و یا قند خون در حد طبیعی دارند دلیلی بر سلامتی آنها نیست چون قطع درمان باعث پیدایش و برگشت علائم بیماری خواهد شد. پزشکان و روانپزشکان بهداشتی (Public Health Psychiatrist) که در سازمانهای بهداشتی با طب پیشگیری و برنامههای اجرایی سروکار دارند و به اصطلاح، دید بهداشتی دارند مانند اپیدمیولوژیستها برای تعریف بهنجاری از نرمال میانگین (Normality as Avarage) یا زنگوله معروف منحنی توزیع نرمال استفاده میکنند و افراد را با خصوصیات افراد میانگین مقایسه میکنند. این روش جنبه بالینی و درمانی نداشته و جنبه آماری دارد. بعلاوه تعیین خصوصیات افراد میانگین که از طریق آماری بدست می آید، خود مسئله سختی است. روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم میدانند که تعادلی بین رفتارها و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد. (Normality as Transactional system and/or Interacting system) از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم در نظر گرفته میشود که بر اساس کیفیات تاثیر متقابل عمل میکنند. با این دید سیستمیک ملاحظه میشود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعکس از آن اثر می پذیرد. به عبارت دیگر در بهداشت و تعادل روانی، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه مورد بحث قرار میگیرد پدیدههایی است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم و نظام او تاثیر میگذارند و از آن متاثر میشوند.
روانکاوان و طرفداران فرضیه های روانکاوی ( روان تحلیلی ) از شخصیت ایده آل صحبت میکنند « من» (Ego) را میانجی بین خواسته های « نهاد »(Id) و کنترل و مؤاخذه « فوق من » (Super Ego)میدانند و بهنجاری را میانجیگری صحیح و منطقی بین دو قدرت « نهاد » و « ابر من » میدانند.
کارشناسان سازمان بهداشت روانی سلامت فکر و روان را اینطور تعریف میکنند: سلامت فکر عبارتست از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی عادلانه و مناسب.
Levinson و همکارانش در 1962 سلامتی روان را اینطور تعریف کرده است : سلامتی روانی عبارتست از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف محل زندگی، اطرافیان مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارند چگونگی سازش وی با درآمد شناخت خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن.
Karl Menninger میگوید: سلامت روانی عبارتست از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان بطوریکه باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر بطور کامل شود. طبق تعریف Watson مؤسس مکتب رفتارگرایی، رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط و بالنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او میشود.
تعریف Gisburg در مورد بهداشت روانی عبارتست از : تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی : عشق، کار و تفریح. این شخص و همکارانش برای توضیح بیشتر میگویند: استعداد یافتن و ادامه کار داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است. (9)
اصول بهداشت روانی عبارتست از:
- احترام فرد به شخصیت خود و دیگران
- شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر
- دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است
- آشنایی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست
- شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان میگردد.
هیچ انسانی در برابر امراض روانی مصونیت ندارد. البته دانستن اینکه هر شخصیتی ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود خود به خود کافی نیست. زیرا که بهداشت روانی فقط منحصر به تشریح علل اختلالات رفتار نبوده بلکه هدف اصلی آن پیشگیری از وقوع ناراحتیها میباشد. پیش گیری به معنای وسیع آن، عبارت میباشد از بوجود آوردن عواملی که مکمل زندگی سالم و نرمال است. بعلاوه درمان اختلالات جزئی رفتار، بمنظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی.
در سالهای اخیر در کشور ایران مانند کشورهای دیگر جهان علاقه مخصوصی هم از طرف مقامات دولتی، و هم از جانب مردم به امر بهداشت روانی نشان داده شده است. اگر چه هنوز مدت زمانی از این توجه و علاقه نگذشته ولی اثرات آن در بهبود اوضاع بیمارستانهای روانی و بکار بردن روشهای صحیح در پیشگیری مشاهده میگردد. با وجود این پیشرفتهای محسوس میتوان گفت که مردم ما هنوز از فهم و درک صحیح ماهیت و علل اختلالات روانی به درستی آگاهی ندارند و متاسفانه آمارهای دقیق و منظمی مربوط به این موضوع نیز در دسترس نیست. برحسب آمارهایی که کشورهای مختلف ارائه دادهاند، معلوم شده است که تعداد بیماران روانی بطور مداوم رو به ازدیاد میباشد. بعضی از تحقیقات ابتدائی در ایران نیز رشد روزافزون بیماریهای روانی را تایید میکند ولی چون این تحقیقات کامل نیست باید منتظر نتایج نهایی آنها بود. (10)
اینترنت...........
و................
تحقیق رشته روانشناسی با عنوان بررسی رابطه بین اعتیاد به اینترنت و سلامت روان بر اساس تست SCL - 90 - R