این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 155 صفحه می باشد.
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.A) گرایش : فلسفه وحکمت اسلامی
فهرست مطالب
پیشگفتار....................................... 1
فصل اول: کلیات
1-1 جایگاه علم تفسیر در میان مسلمانان ......... 6
2-1 تعریف تفسیر ............................... 7
3-1 دلیل نیاز به تفسیر ........................ 8
4-1 پیدایش تفسیر .............................. 9
5-1 داناترین صحابه به معانی قرآن .............. 10
6-1 اهل بیت آگاه به معانی قرآن ................ 11
7-1 مفسران صحابی .............................. 13
8-1 عبدالله بن مسعود.............................. 14
9-1 اُبَیْ بن کعب ................................ 15
10- 1عبدالله بن عباس ............................. 15
11-1 ویژگی تفسیر صحابه ........................ 16
12-1 مکتب تفسیری مفسران آگاه .................. 17
13-1 شکل گیری مکاتب تفسیری .................... 18
14-1 تاویل گرایی فصل مشترک همه مکاتب تفسیری ... 20
15-1 مکاتب تفسیری.............................. 22
16-1 مکتب روایی محض ........................... 22
17-1 مکتب کلامی ................................ 24
18-1 مکتب عرفانی .............................. 25
19-1 معروفترین تفاسیر عرفانی .................. 26
20-1 مکتب فلسفی................................ 27
21-1 تفسیر المیزان ............................ 30
22-1 روش تفسیری المیزان ....................... 32
23-1جنبه روایی المیزان ........................ 34
24-1 جنبه عقلی المیزان ........................ 37
25-1 جنبه فلسفی المیزان ....................... 38
فصل دوم: خداشناسی
1-2 خداشناسی .................................. 45
2-2 ضرورت بحث ................................. 46
3-2 برهان صدیقین .............................. 49
4-2 تحقیق ..................................... 52
5-2 صفات الهی ................................. 53
6-2 انقسام صفات ............................... 56
7-2 عینیت صفات با ذات ......................... 57
8-2 تحقیق...................................... 58
9-2 توحید...................................... 58
10-2 تحقیق..................................... 60
11-2 توحید در ربوبیت........................... 60
12-2 توحید در الوهیت........................... 61
13-2 تحقیق..................................... 63
14-2 علم الهی ................................. 63
15-2 چگونگی علم خدا به اعمال انسان ............ 68
16-2 تحقیق..................................... 68
17-2 قضا و قدر ................................ 69
18-2 نظرات مختلف در مورد قضا و قدر ............ 71
19-2 شبهه فخر رازی ............................ 74
20-2 تحقیق..................................... 76
21-2 عدل الهی ................................. 77
22-2 وجود شر در عالم .......................... 78
23-2 تحقیق .................................... 80
24-2 آیا فعل خداوند تابع مصلحت است؟ ........... 81
25-2 تحقیق..................................... 82
26-2 اثر صادر از خداوند واحد و مطلق است. ...... 82
27-2 تحقیق..................................... 84
28-2 تنها خدا در ذات خود استقلال دارد. ......... 84
فصل سوم: نبوت
1-3 نبوت ...................................... 87
2-3 تحقیق...................................... 87
3-3 تفاوت نبی و رسول .......................... 88
4-3 تحقیق...................................... 89
5-3 اثبات نبوت................................. 89
6-3 تقریر برهان اول ........................... 90
7-3 تحقیق ..................................... 90
8-3 تقریر برهان دوم ........................... 92
9-3 تحقیق ..................................... 93
10-3 بررسی یک شبهه و تقریر برهان سوم .......... 93
11-3 تحقیق .................................... 94
12-3 خصایص نبوت ............................... 95
13-3 وحی....................................... 95
14-3 راههای کسب معرفت ......................... 96
15-3 وحی در اصطلاح حکما......................... 97
16-3 انواع وحی ................................ 98
17-3 اعجاز..................................... 99
18-3 تحقیق .................................... 101
19-3 معجزه در قرآن ............................ 102
20-3 تحقیق .................................... 104
21-3 معجزه پیامبر اسلام ........................ 105
22-3 جهات اعجاز قرآن .......................... 106
23-3 تحقیق .................................... 107
24-3 معجزاتی دربارۀ قوم بنی اسرائیل ........... 107
25-3 تحقیق .................................... 109
26-3 عصمت انبیاء............................... 109
27-3 تحقیق..................................... 112
28-3 یک شبهه .................................. 112
29-3 تحقیق .................................... 113
فصل چهارم: معاد
1-4 معاد ...................................... 115
2-4 چگونگی معاد ............................... 116
3-4 تحقیق...................................... 117
4-4 اثبات ضرورت معاد .......................... 118
5-4 برهان عدالت ............................... 118
6-4 تحقیق ..................................... 119
7-4 برهان رحمت ................................ 121
8-4 تحقیق...................................... 122
9-4 برهان غایت................................. 122
10-4 تجسم اعمال................................ 123
11-4 تحقیق..................................... 127
12-4 خلود در عذاب.............................. 127
13-4 دیدگاه علماء.............................. 129
14-4 دیدگاه محدثان............................. 129
15-4 دیدگاه متکلمان............................ 129
16-4 اشکالات خلود............................... 132
17-4 تحقیق .................................... 135
18-4 شفاعت .................................... 135
19-4 مفهوم شفاعت .............................. 136
20-4 اشکالات شفاعت ............................. 136
21-4 پاسخ به اشکالات ........................... 140
22-4 شفاعت کنندگان ............................ 141
23-4 شفاعت به چه چیزهایی تعلق میگیرد؟.......... 142
24-4 شرایط شفاعت کنندگان ...................... 142
25-4 چه موقع شفاعت گناهان را از بین می برد. ... 142
26-4 شفاعت شامل چه کسانی میشود. ............... 143
27-4 تحقیق .................................... 143
فهرست منابع.................................... 145
پیشگفتار
فرزانگانی که در زندگی، مشعلی از دانش فرا راه انسانها افروختهاند، حق عظیمی بر بشریت و حق سپاس و ستایش و قدردانی بر ما دارند. اگر بتوانیم قدرشناس و حق گزار آنان باشیم، گام کوچکی در راه ادای تکلیف انسانی و اسلامی برداشته ایم و با جاودانه ساختن نام و یاد آنان خدمتی به فرهنگ و دانش بشری و احترامی به قلههای رفیع ایمان و معنویت کرده ایم.
تکریم و بزرگ داشت عالمان و به جاودانگی سپردن سیره و فکر و روش آنان راههای گوناگون دارد، از بهترین آنها بیان و بررسی روشهای علمی آنان است.
فیلسوف و مفسر کبیر مرحوم علامه طباطبایی از چهره های برجسته ای بود که روزگار مانند او را کمتر آورده است. او در تفسیر و فلسفه و مباحث اجتماعی درخشید و آثار گرانبهایی از خود بهجا گذاشت که حاکی از تفکر عمیق و نورانی و برهان قاطع اوست، علمای بزرگی را تربیت کرد که در طلیعه آنها شهید آیت الله مطهری، شهید آیت الله بهشتی و علمای دیگر قرار دارند که مشعل علم و دانش را روشن نگه داشتند. استاد شهید مرتضی مطهری در توصیف شخصیت علامه طباطبایی می فرماید، او مردی است که صد سال دیگر تازه باید بنشینند و افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند.
آنچه در علامه طباطبایی وجود داشت، جامعیت او در علم، معرفت، ایمان و عمل صالح او بود. علم عمیق برهانی و معرفت دقیق شهودی و عرفانی و نیز اخلاق و شایستگیهای کرداری و رفتاری او را مستعد و آماده ساخته بود تا از نور قرآنی الهام گیرد و چنین شگفتیای از علم و کمالات را ایجاد کند. مجموعۀ صفات یاد شده که سیرۀ علمی و عملی آن نادرۀ دوران را تشکیل و شخصیت حقیقی و ارکان وجودی او را شکل میدهد از او تندیس فرزانگی و مجسمۀ علم و اخلاق ساخت. تراوشات بیانی و نوشتاری علامه طباطبایی نشان دهنده دریای وجودی وی است. او شخصیت جامعی بود که ظرف فلسفه و عرفان و تفسیر را از مظروف دینی پر ساخت و با بال عقل و نقل منتشر کرد.
کتب فلسفی علامه بدایة الحکمه و نهایة الحکمه، ستونهای استوار مباحث فلسفی است که برای تدریس در حوزه های علمیه به قلم تحریر درآمده است.
همچین رسائل و کتب دیگر ایشان هر یک نشان دهنده توجه بیحد این متفکر و اندیشمند ممتاز به مسائل مهم جهان اسلام و علی الخصوص تشیع بوده است، اما شهرت عمده او بیشتر در زمینه تفسیر و فلسفه است. درخشانترین اثر مرحوم علامه تفسیر کبیر المیزان و نام عزیز او با تفسیر جاودانه اش المیزان قرین گشته است. و بسیاری علامه طباطبایی را با عنوان صاحب المیزان می شناسند.
تفسیر ارزشمند المیزان به حق بر تارک تفاسیر شیعه می درخشد. شخصیت ممتاز علمی نویسنده و پاره ای ویژگیهای منحصر به فرد اثر، اعتباری خاص به این تفسیر بخشیده است. سه ویژگی این اثر شریف قابل توجه است:
نخست، اسلوب تفسیری آن است. المیزان با روش تفسیر قرآن به قرآن، بر آن است که آیات قرآنی را در ارتباط با هم بنگرد و تیرگی ها و ابهامات فهم هر آیه را به مدد وضوح آیات دیگر برطرف کند.
خصوصیت دوم، اشتمال بر مباحث مستقل روایی است. علامه به ذکر روایات مربوط به هر آیه اکتفا نمیکند، بلکه روایت را با روایت در می آمیزد و میزان ارتباط مضمون آنها را با ظاهر آیات بررسی میکند و صحت و سقم آن را از هم باز می شناسد. افزون بر این، در موارد فراوانی با بیانی لطیف و دقیق میان مضامین به ظاهر مختلف آنها الفت و وفاق ایجاد میکند.
ویژگی سوم المیزان آن است که تنها به برکشیدن نقاب از چهرۀ معانی آیات اکتفا نمیکند و در کنار برطرف کردنی ابهامات و معضلات تفسیری و ایضاح معانی آیات قرآنی به پاسخگویی مسائل اعتقادی و فقهی و فلسفی و اجتماعی همت میگمارد. مرحوم علامه در المیزان چه در ضمن بررسی آیات و چه در قالب مباحث مستقل فلسفی به تحلیل عقلانی و برهانی آیات و پاسخگویی به نیازهای فکری جامعه پرداخته است. در این مقاله درصدد بررسی تلاش حضرت علامه هستیم.
شاید در برخورد ابتدایی با المیزان و مجموعهای از مباحث فلسفی آن که به مناسبتهای مختلف و تحت عناوین متعدد در ذیل برخی آیات شریفه قرآن مطرح شده است، به ذهن متبادر شود که علامه آیات شریفه را به تاویل برده و از آنها تفسیری فلسفی ارائه کرده است، اما این که این قضاوت تا چه اندازه مطابق با واقع است، از سوالاتی است که این مجموعه تحقیقی میخواهد به آن پاسخ دهد.
روش تفسیری علامه طباطبایی آنچنان که خود ایشان فرمودهاند، تفسیر قرآن به قرآن است که شیوۀ ائمه طاهرین علیه السلام است. علامه روشهای تفسیری مختلف را شایسته نمیداند چرا که نتیجه بحثهای علمی، فلسفی و غیر از آن را از خارج میگیرندو بر مضمون آیات تحمیل میکنند و لذا سر از تطبیق بیرون می آورد. در این شیوۀ بحث بسیاری از حقایق قرآن که خود هدی للعالمین است (تبیان کل شی) باید از جای دیگری روشنی بگیرد. و وسیله هدایتی از خارج بخواهد.
از نظر علامه، مورد پسند قرآن نیست که یک مسئله را به طور مستقل طرح کنیم، مورد بحث علمی یا فلسفی قرار دهیم، نتیجه آن را به منزله یک حقیقت مسلم بپذیریم و آیات را بر آن حمل کنیم. آوردن بحثهای جداگانه در جای مناسب و به طور مستقل شیوه ای است که بر زیبایی و اتقان تفسیر ایشان افزوده است و شائبه تحمیل و تطبیق در آن نیست. این واقعیت نیز غیر قابل انکار است که انسانی که عمری را در مباحث عقلی و نظری سپری کرده و ذهن و نظام فکری او به مثابه یک ذهن فلسفی شکل گرفته است، به طور طبیعی در اظهار نظر و تفسیر متن دینی نیز ذهن فلسفی او بی تاثیر نخواهد بود، به ویژه این که علامه خود یک فیلسوف صاحب نظر و از پیروان حکمت متعالیه است.
فیلسوف به دنبال برهان است و مشارکت حد و برهان، مقتضی کشف حقیقت شی و شناخت ذات آن است. بنابراین، در فلسفه تقریر و تفصیل حقیقت شی و بیان کیفیت و مختصات آن مقدم بر اثبات گرایی است فیلسوف به صورتی روشمند و عقلانی به دنبال کشف و درک کنه و ماهیات اشیاء است.
فیلسوف برای توضیح مطالب، روش ارائه برهان را انتخاب میکند که به اعتقاد نگارنده وجه تمایز فلسفه از علوم دیگر است. نگارنده با این دید به بررسی تفسیر المیزان میپردازد و به جمع آوری موضوعی سه مبحث دینی خداشناسی، نبوت و معاد از تفسیر المیزان اقدام میکند. علامه مباحث فلسفی دیگری نیز در المیزان آورده اند که به دلیل گسترده شدن بحث به این سه موضوع بسنده شد.
مشکلات بحث موضوعی و فلسفی در المیزان، گستردگی تفسیر و پراکندگی بحثها در لابلای تفسیر آیات مختلف و همچنین پرهیز علامه از آوردن فلسفه به شکل بارز در تفسیر خود است. با این حال سعی کردهام ضمن تحلیل بحثهای فلسفی مربوط به هر موضوع که به صورت جداگانه در المیزان آمده است، نظرات علامه را در تفسیر آیات نیز بیابم و موضوعات مورد بحث را در حد توان وسع ناچیز خودبه صورت کامل ارائه کنم. در مورد بعضی از موضوعات نیز علامه به طور جداگانه به بحث فلسفی نپرداخته بودند که با گردآوری تفاسیر مربوطه ومشخص کردن مباحثی که در آنها حضرت استاد با ارائه برهان به توضیح آیات پرداختهاند، نظرات فلسفی ایشان را مشخص کردم.
در پایان هر قسمت نیز تلاش شده است، مبانی فلسفی علامه را در آن موضوع تبیین و گاه بعضی نظرات ایشان را نقد کنم.
-1 جایگاه علم تفسیر در میان مسلمانان
قرآن به منزله اصیل ترین منبع معارف ناب اسلامی و حقایق قدسی که ره آورد 23 سال ارتباط آسمانی ترین انسان با حقیقت مقدس ربوبی است. مهمترین و قدیمی ترین کتاب مسلمانها و بر مبنای تحقیق محققین اسلامی و اعتراف مستشرقین غربی، تنها کتابی است که بیشترین تالیف و تحقیق درباره آن نگاشته شده است.
کتب تفسیری عظیم ترین و با ارزشترین بخش این مجموعۀ نفیس دینی و اسلامی به شمار می رود و علم تفسیر یکی از شریفترین شاخه های علوم اسلامی محسوب میشود که رسالت تبیین و توضیح کلام الهی و کشف و فاش ساختن اسرار وحی را در حد توان بشری بر عهده دارد.
بررسی تاریخی آثار بر جای مانده از علما و دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی نشان می دهد که علم تفسیر از همان سده های نخست ظهور اسلام و نزول آیات الهی از علوم مورد اهتمام مسلمانان بوده است رافعی - از دانشمندان بزرگ اهل سنت- ادعا میکند از ابتدای تاریخ در همۀ تاریخ عالم کتابی نبوده است که به اندازه قرآن بر آن شرح و تفسیر نگاشته یا درباره اش تالیف و تصنیف شده باشد. (مصطفی صادق رافعی، اعجازالقرآن، چاپ دوم بنیاد قرآن ص 107) هم او در کتاب اعجاز القرآن می نویسد «صاحب کشف الظنون تفاسیر زیادی برای قرآن نقل و نام آنها را برده است که بالغ بر سیصد و کسری است. چنانچه میگوید تمام تفاسیر را احصاء نکرده و هر کدام از این تفاسیر در مجلدات زیادی آمده است که بعضی تا صد یا متجاوز از آن بوده و در بعضی از کتب تراجم است که «ابوبکر ادفوی» که به سال 387 وفات کرده و در علم قرائت و ادبیات و بسیاری از علوم دیگر پیشوا و منفرد بوده است، کتابی در صد مجلد در تفسیر قرآن به نام «الاستغناء» تالیف کرده است که از نظر «ارنست رینان» در یکی از کتابخانه های اندلس که سوخته است تفسیری در سیصد جلد وجود داشته است» (همان). استاد محمد تقی شریعتی در تفسیر نوین خویش میآورد شعرانی در کتاب «المنن» تفسیری را در یک هزار جلد نام برده است. (شریعتی، تفسیر نوین مقدمه ص 61) در این زمینه میتوان از تفاسیری نام برد که جسته و گریخته از نبی مکرم اسلام (ص) به منزله مفسر حقیقی قرآن و پس از آن وجود مقدس، از امامان معصوم شیعه به منزله حجج الهی و امناء رسول به دست ما رسیده است.
2-1 تعریف تفسیر
معنی لغوی تفسیر از واژه فَسَرَ به معنای روشن کردن و آشکار ساختن، مشخص است. راغب اصفهانی می گوید: «فَسر و سَفر همان گونه که از نظر لفظی قریب هم اند، از لحاظ معنایی نیز به یکدیگر نزدیکند؛ با این تفاوت که فَسر برای اظهار معنای معقول و مفاهیم غیر محسوس و سَفر برای نمودار ساختن اشیای خارجی و محسوس به منظور دیدن است، مثلاً می گوید اَسفَرَ الصبح: سپیده صبح پدیدار گشت» (راغب اصفهانی، مقدمه تفسیر ص 47 )
تفسیر در اصطلاح مفسران عبارت است از زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشوار که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار اشکال است. مادۀ فَسَرَ را به باب تفعیل برده اند تا بیان کننده مبالغه در دستیابی به معنا باشد. همان گونه که مادۀ «کشف» را به همین منظور به باب افتعال می برند و «کَشَفَ و اکتشف» هر دو به یک معناست، جز این که دومی برای افاده مبالغه در کشف به کار برده میشود، زیرا قانونی کلی داریم که «زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی» یعنی هر چه تعداد حروف یک کلمه بیشتر باشد به همان نسبت معانی بیشتری را افاده خواهد کرد. از این رو تفسیر تنها کنار زدن نقاب از چهرۀ لفظ مشکل و نارسا نیست، بلکه عبارت است از زدودن ابهام موجود در دلالت کلام. بنابراین، تفسیر هنگامی رخ میدهد که گونه ای ابهام در لفظ وجود دارد که موجب ابهام در معنا و دلالت کلام میشود و برای زدودن ابهام و نارسایی، کوشش فراوانی می طلبد. این نکته مرز بین تفسیر و ترجمه است؛ ترجمه در جایی است که معنای لغوی لفظ را نمیدانیم که با مراجعه به فرهنگها مشکل حل میشود و تلاش و زحمت چندانی هم لازم ندارد. بر خلاف تفسیر که در آن در عین روشنی معنای لغت، هم چنان هاله ای از ابهام بر چهرۀ آن نشسته است.
3-1دلیل نیاز به تفسیر
با آن که می دانیم خدای سبحان قرآن را به گونه ای نازل کرد که نور[1]، هدایت[2]، برای مردم بصیرت[3] و بیان کننده همه چیز[4] است، چرا به تفسیر قران نیاز داریم؟
اساساً قرآن برای آن نازل شد که تا خود بهترین تفسیر برای خویش باشد[5]. با وجود این آیا نیازی به تفسیر احساس میشود؟ پاسخ این سئوال مثبت است. خداوند قرآن را طوری نازل کرده است که خود به خود و ذاتاً بیانی روشن[6] برای تمامی انسانها و تفصیل و تبیینی برای همه چیز است گاهی ابهامی پیش میآید که امری عارضی و خارج از ذات قرآن و بعضاً ناشی از خصوصیت سبک بیانی آن است، قرآن برای عرضه قوانین کلی و اولیه نازل شده است، از این رو به اختصار سخن گفته است (که این خود موجب ابهام میشود) و تفصیل جزئیات مطالب را به بیان پیامبر اکرم (ص) واگذار میکند.
از سوی دیگر، قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق و مفاهیم ظریف و تعالیم و حکمتهای والا دربارة حقیقت خلقت و اسرار هستی است که تودة مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند و پیامبر (ص) و پس از آن حضرت، ائمه و صحابه باید به تبیین و شرح جزئیات آن میپرداختند.
4-1پیدایش تفسیر
قرآن کریم یگانه منبع سرشار معارف عالیة اسلام و مبانی احکام شریعت است و هر که بخواهد بر تعلیم حکیمانة اسلام دست یابد، باید ریشه آن را در قرآن ردیابی کند. مسلمانان درصدر اسلام خواسته های خود را در قرآن جستجو و پاسخ خود رابه روشنی دریافت میکردند، زیرا قرآن به زبان آنان نازل شده بود و با روش ها و شیوه های کلامی خودشان با آنان گفتگو میکرد. از این جهت بر آنان سهل و آسان بود تا مطالب خود را بدون دشواری از قرآن دریافت دارند و گاه اگر با ابهامی در بیان قرآنی روبرو میشدند، حل مشکل نیز برایشان آسان بود و با مراجعة مستقیم به پیامبر اکرم (ص) هرگونه ابهام یا اشکالی را برطرف میکردند.
علاوه بر این پیامبر به طور مداوم قرآن را آیه به آیه بر صحابه تلاوت و مواضع ابهام آن را نیز برطرف میکردند و راه استنباط و بهره ور شدن از مفاهیم عالیه قرآن را به آنان میآموختند.
ابو عبدالرحمان سلمی – دست پروردة عبدالله بن مسعود – می گوید «اساتید قرائت ما (صحابه کبار) چنین گزارش دادند که از پیامبر درخواست میکردند تا قرآن را برایشان تلاوت فرماید و هرگاه ده آیه را می آموختند، از آنها نمی گذشتند مگر آن که نحوة عمل آنها را نیز از وی می آموختند». ازا ین رو تلاوت قرآن را همزمان باتفسیر و نحوة عمل به آن می آموختند. (طبری، جامع البیان، ج 1، ص 27)
با این حال جای شگفتی است که تفاسیر ماثور از پیامبر اندک باشد، ولی این تعجب بی مورد است، زیرا در آن زمان ابزار فهم قرآن فراوان و تمامی آیات مربوط به احکام، تفسیر مبهمات و تفصیل مجملات قرآن بوده و موارد سوال و جواب دربارة تفسیر قرآن که با نص صریح به ما رسیده است، اندک است، زیرا نیاز به بیشتر از آن احساس نمیشده است، ولی همین تفاسیر اندک نبوی، در واقع زیاد بوده است، ولی کمتر نقل شده است. بنابراین، آنچه اندک است، نقل تفسیر است نه اصل و مصدر اصیل آن.
5-1داناترین صحابه به معانی قرآن
ذهبی می گوید «علی اقیانوسی از دانش و شخصیتی توانمند در مقام استدلال بود، دارای ذوق سرشار در مقام استنباط بود و بهرة بالایی در فصاحت خطابه و شعر و عقلی رشید و بصیرتی نافذ داشت. در موارد فراوان، صحابه برای فهم مبهمات امور و روشن شدن مشکلات بدو پناه می بردند». (بلاذری، انساب الاشراف، ص 100 شماره 29).
حاکم نیشابوری از پیامبر (ص) نقل میکند که فرمود «قرآن با علی و علی با قرآن است و این دو، تا هنگام رستاخیز و حضور نزد من از یکدیگر جدایی ناپذیرند». (المستدرک، حاکم، ج 3، ص 127-124) امیر مومنان می فرماید «دربارة کتاب خدا از من بپرسید، زیرا آیه ای وجود ندارد، مگر این که من می دانم در شب نازل شده یا در روز و در دشت فرو فرستاده شده یا در کوهسار».
به وی گفتند:چرا تو از دیگر یاران پیامبر بیشتر حدیث می دانی؟ فرمود: «زیرا هرگاه از او می پرسیدم مرا آگاه می ساخت و اگر سکوت میکردم خود با من آغاز سخن میکرد» (بلاذری، انساب الاشراف، ص 99).
در کتاب کافی از آن حضرت نقل شده است: «آیه ای از قرآن بر پیامبر نازل نشده مگر این که قرائت آن را به من آموخته است و ایشان املا فرمودهاند و من به خط خود نوشته ام، تاویل و تفسیر آیه ها، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آنها را به من آموخته است...» (کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 64)
از آن حضرت کتابی به منزله تفسیر ذکر نشده است، ولی این مطلب مورد اتفاق است که آن حضرت مصحفی داشته اند (کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 604). برخی روایات دلالت دارد که مصحف وی مشتمل بر تنزل و تاویل قرآن بوده است و جمعی از دانشمندان نیز یکی از فرقهای مصحف آن حضرت را با قرآن موجود مکتوب بودن تفسیر و تاویل آیات در آن مصحف دانستهاند.
روشن است همة آنچه حضرت علی (ع) در تفسیر و تاویل قرآن کریم بیان فرمودهاند به ما نرسیده است، زیرا همان موانعی که برای رسیدن همة تفسیر رسول خدا (ص) به ما وجود داشته است، برای رسیدن تفسیر حضرت علی (ع) نیز وجود داشته است.
6-1 اهل بیت آگاه به همة معانی قرآن
واژه اهل در لغت به شایسته، سزاوار ومستوجب معنی شده است، و در عرف نیز همین معنی را دارد. کلمه اهل بیت را جمعی به ساکنان خانه معنی کرده اند. راغب نیز از کاربرد مجازی اهل بیت در مورد کسانی سخن گفته است که با فرد پیوند نسبی دارند (راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، ص 25) در عرف هم اهل بیت شخصی خانوادة فرد محسوب میشوند که همان زن و فرزندان اوست و گاهی به معنای خاندان و خویشاوندان او نیز به کار می رود. در مورد پیامبر (ص) چون بیت آن حضرت محل نزول وحی و بیت نبوت نیز بوده است کلمه اهل بیت دوکاربرد دارد گاهی از آن، محل سکونت آن حضرت اراده میشود - ویژگی محل نزول وحی بودن آن لحاظ نمیشود- و به معنای خانواده حضرت است و این که بعضی اهل بیت پیامبر (ص) را همسران و دختران و داماد او علی (ع) دانستهاند (المحکم و المحیط الاعظم، ج 4، ص 256) طبق این کاربرد است. گاهی نیز اهل بیت پیامبر (ص) با لحاظ ویژگی محل نزول وحی و خانة نبوت بودن بیت آن حضرت به کار می رود. دراین صورت منظور افرادی است که از نظر علمی و عملی و صفات انسانی شایستة بیت آن حضرت باشند.
شاهد این کاربرد روایات فراوانی است که خبر می دهد نبی اکرم (ص) بارها علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم را فراخواندند، پوششی بر آنها افکندند و فرمودند: «اینان اهل بیت من اند» (سنن ترمذی، ج 5، ص 656) در مواردی برخی از همسران آن حضرت (در مورد ام سلمه) که حاضر بوده اند گفته اند: ای رسول خدا ما از اهل بیت تو نیستم؟ حضرت با تعابیر مختلف پاسخ منفی داده است (مسند احمد، ط جدید، ج 10، ص 228 حدیث 2680).
روشن است که حضرت در مقام معرفی افراد اهل بیت خود در کاربرد دوم است، یعنی میخواست افرادی را از خویشان خود به امت بشناساند را که از نظر علمی و عملی شایسته بیت نبوتاند. همچنین نبی اکرم (ص) در حدیث ثقلین اهل بیت را هم سنگ قرآن قرار و عنوان ثقلین را به آنها میدهد که بر عظمت و ارج فوق العاده آنها دلالت دارد که در مورد قرآن و آنان به کار برده شده و تمسک به قرآن و آنان را شرط گمراه نشدن دانسته و از پیوستگی دایم آنان با قرآن خبر داده است. روشن است که اهل بیت در این حدیث معنای دوم را دارد. بدیهی است شناخت دقیق چنین افرادی جز از طریق معرفی خود نبی اکرم (ص) شدنی نیست. از این رو در برخی روایات آمده است، وقتی رسول خدا (ص) حدیث ثقلین را ذکر فرمودند، جابربن عبدالله انصاری پرسید: ای رسول خدا، عترت شما چه کسانی هستند؟ فرمود: «علی و حسن و حسین و امامانی که از فرزندان حسین اند، تا روز قیامت» (صدوق، معانی الاخبار، ص 91)
از برخی روایات معلوم میشود که بعد از پیامبر اکرم (ص)، مفسران آگاه به همه معانی و معارف قرآن منحصر به امیر مومنان و یازده امام پس از ایشان است، مانند روایتی که کلینی در کافی آورده است. از امام باقر (ع) میفرماید: «هیچ کس غیر از اوصیاء نمیتواند ادعا کند که همة قرآن، ظاهر و باطن آن در نزد اوست» (کلینی، اصول کافی، ج 1، حدیث 2، ص 286)
«تردیدی نیست که غیر از رسول خدا(ص) و امیر مومنان (ع)، یازده امام بعد از ایشان نیز به همة معارف قرآن آگاه بوده و توان تفسیر همة معانی آیات کریمه را داشته و هر سوال تفسیری را پاسخ گو بوده اند. در هیچ خبری یا روایتی دیده نشده است که معنای آیه ای از قرآن را از آنان بپرسند و آنان از پاسخگویی ناتوان مانده باشد. این مطلب با توجه به ادله علم امام، قطعی و تردید ناپذیر است». (کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 284، کتاب الحجه ) برخی از روایتها دلالت دارد که همة تنزل و تاویل قرآن و علوم و معارفی که حضرت علی (ع) از رسول خدا (ص) دریافت کردهاند، به یازده امام بعد از ایشان یکی پس از دیگری، منتقل شده و همة آن علوم در اختیار آنان قرار گرفته است. این که هر امامی، همة قرآن را برای مردم عصر خود تفسیر کرده باشد، به این بستگی دارد که مردم عصرشان آنان را شناخته باشند، زیرا وقتی به موقعیت علمی آنان آگاه نباشند و آنان را در حد افراد معمولی بدانند، طبیعی است که برای فهم قرآن و تفسیر آن به نزدشان نمیآیند. همینطور، این امر به علاقه، استعداد و صلاحیت مردم آن عصر منوط است.
هر یک از امامان زندگانی خود به اندازه ای که زمینه فراهم بوده است، برای افراد علاقه مند، در حدی که استعداد و شایستگی داشته اند، آیات را تفسیر و معارف واقعی قرآن را تبیین میکردهاند.
همان گونه که از رسول خدا (ص) و امیر مومنان علی (ع) کتابی در تفسیر به ما نرسیده و بهرة ما از تفسیر آنان منحصر به روایاتی است که در کتب روایی و تفسیری به طور پراکنده نقل یا در کتب روایی جمع آوری شده است، از یازده امام پس از ایشان هم کتاب تفسیری در دست نیست و جز مصحف امیر المومنین (ع) تفسیر مکتوبی برای آنان ذکر نشده است. البته کتابی در تفسیر منسوب به امام حسن عسگری (ع) هست که چاپ شده و موجود است. ابن ندیم نیز کتابی را با عنوان کتاب الباقر (ع) در شمار کتابهای تفسیری ذکر کرده است که دربارة این دو کتاب بحث و اختلاف وجود دارد.
7-1 مفسران صحابی
سیوطی میگوید: ده نفر از صحابه به تفسیر مشهورند، ولی دلیل و شاهدی را بر مفسر بودن آنان ذکر نمیکند. تنها دربارة چهار نفر از آنان علی (ع)، ابن عباس، ابن مسعود، و ابی بن کعب توضیح میدهد و روایاتی را در بیان علم آنان به معانی قرآن و مفسر بودن آنان نقل میکند (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 1227-1233).
پایان نامه کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان