مشخصات این فایل
عنوان: تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 20
این مقاله درمورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری می خوانید :
جهان طبیعت از دیدگاه اقبال
شاید طرز تلقی و نگرش مرحوم اقبال لاهوری نسبت به جهان طبیعت ما را در فهم اندیشه وی دربارة نسبت علم و دین یاری بیشتری نماید. زیرا علوم جدید در آغاز مدعی پرده برداشتن از رازهای طبیعت بودند. رازهایی که طی قرون متمادی در پس پرده نهان مانده بودند و حضور عناصر مابعدالطبیعی همچون خدا را تقویت مینمودند. اما با این پردهدری حضور خدا و فیض الهی در گردش جهان طبیعت کمرنگ جلوه کرد و حتی برخی جهان طبیعت را بینیاز از حضور خداوند دیدند. حال اینجا این پرسش قابل طرح است که اقبال لاهوری چه تصویری از جهان طبیعت ارائه میدهد که با نگرش قرآنی و دینی او سازگاری دارد؟
قابل تذکر است که اقبال در زمانهای میزیست که دیدگاههای نقادانه دانشمندانی همچون وایتهد و اینشتین اولاً آن تصور مکانیکی {ماشین وار} از عالم را تا حدود زیادی کمرنگ کرده بود، ثانیاً نظریه ماتریالیستی {مادیگرایانه} طبیعت را که تکیه بر فیزیک کلاسیک قرن هفدهم داشت، از کار و اعتبار انداخته بود.
در چنین فضایی زمینهای فراهم شد تا (( مکانیسم کیهانی سرسخت و صلب فیزیک کلاسیک و ماده گرای نرم شود و جهانی زیستمند متشکل از حوادث انرژی را نشان دهد، نه {جهانی متشکل از} ذرات بی جان ماده را. مطالعات جدید از جهان، تصویری بهحسب میدانهای نیروی مرتبط دینامیک به دست میدهند که جهان را بیشتر مثل رقص نشان میدهند تا یک بیابان. از نظر بعضی از کیهانشناسان و متکلمان این نمایش از واقعیت فیزیکی بافت جهان را در معرض تأثیرگذاری عمیق الهی، به نحوی که مادهگرایی علمی اجازه نمیدهد، قرار میدهد".22 در واقع اقبال با تأسی و تکیه بر چنین دیدگاههایی است که جهان طبیعت را نه ایستا و ثابت بلکه پویا و در جریان دائمی تصور میکند گویی "زندگی نمود منحصر به فردی است و مفهوم ماشینیگری برای تجزیه و تحلیل آن نارسا است پس اگر نگرش مکانیکیوار در تبیین طبیعت نارسا است" 23 چه نوع نگرشی فهم دقیقتری را میتواند ارائه دهد؟ اقبال در این زمینه به دو اندیشمند تکیه مینماید، یکی وایتهد و دوم هانری برگسون فیلسوف فرانسوی. اقبال تحت تأثیر وایتهد، نگرشی پویشی (process) به عالم دارد. بدین معنا که جهان را یک کل تصور مینماید که اجزا و اعضای آن در پیوند با یکدیگر به کنش و واکنش دائمی مشغول هستند. در نظر اقبال "عالم، عالمی است دائماً بالنده که هر لحظه نمو میکند و شکوفا میشود. و وحدت اندامی {ارگانیک} اراده، اندیشه و غایت است. بنابراین جهان ما، بی ثبات، کاذب، بیترحم، متناقض و فریب آمیز نیست، بلکه جهان با شعور و باتدبیری است که مسلماً هدفی را دنبال میکند... برای عالم حالت نهایی وجود ندارد. عالمی است دائماً در حال بالندگی، خودآفرینی و خودگستردگی، که امکانات و تواناییهای درونی رشد و تکاملش مرز نمیشناسد".24
وی همچنین همرأی با برگسون، مادیگرایی مکانیستی را طرد کرده و بر آن بوده که زندگی بر طبق یک نقشه ازلی که در ذهن و اندیشه جهانی بوده است، نیست. اقبال نیز با عقیده تقدیر و سرنوشت در نزد مسلمانان اهل سنت که جزییات حوادث عالم بر طبق نقشة معین از پیش طرح شده واقع میشود، مخالف است.
از دیگر نکاتی که در این زمینه قابل ذکر است اینکه اقبال، ریشه این جهان ماده را در امر مقدس و روحانی میجوید. به طوری که بدون وجود آن امر روحانی، امور مادی، حقیقت و واقعیت نخواهد داشت. "حقیقت نهایی به گفته قرآن روحانی است. و حیات آن به فعالیت دنیایی بستگی دارد. روح فرصت عمل خود را در آن چه طبیعی و دنیایی است پیدا میکند. بنابراین هر چه دنیایی است، از ریشه وجود مقدس است. بزرگترین خدمتی که فکر جدید به اسلام و در واقع به همه دینها کرده، نقادی آن دربارة چیزی است که آن را ماده مینامیم. از همین نقادی، این مطلب مکشوف شده است که آنچه تنها مادی است، تا ریشه آن در روحانی کشف نشده باشد، حقیقت و جوهری ندارد. سراسر این ماده پهناور میدانی برای تجلی و تظاهر روح است. همه چیز مقدس است. چنان که پیغمبر اسلام (ص) فرموده است: سراسر زمین مسجد است".26
یکی دیگر از آرایی که اقبال بر اساس نگرش قرآنی خویش نسبت به طبیعت و دیدگاههایی که دانشمندان مسلمان توانستند در پرتو آن نگرش ابراز دارند، این است که قرآن سرمنشأ نظریههایی همچون تکامل و اصل و منشأ انسان و جهان است. او معتقد است آیاتی همچون آیات 68 و 67 سوره مریم و آیات 62-60 سوره واقعه چشمانداز و افق ذهنی مسلمانان را به روی چنان نظریاتی گشوده است. برای مثال جاحظ ( وفات 255 ه ) نخستین کسی است که به تغییری که در حیوانات بر اثر مهاجرت یا به طور کلی محیط زندگی، حاصل میشود، اشاره کرده است... {و} ابن مسکویه ( متوفی 421 ه ) نخستین متفکر مسلمان است که نظریه روشن و از بسیار جهات جدیدی درباره اصل و منشا انسان آورده است. و یا نگرش جلالالدین مولوی "که منشأ فناناپذیری را تکاملی زیستشناختی میشمرد و مانند بعضی از فلاسفه اسلامی بر آن نبود که بحث در این امر محتاج بر مبانی فلسفی محض است، بسیار طبیعی و با روح اسلام سازگار میباشد".27
و در پایان همین مطلب را میآورد که جهان امروز محتاج به یک {جلالالدین} رومی است که امید را در مردمان برانگیزد و آتش شوق را برای زندگی تیزتر کند. 28
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
بازسازی اندیشه دینی در پرتو هماهنگی علم و دین
دین اسلام و تولد علوم جدید
جهان طبیعت از دیدگاه اقبال
خدا از دیدگاه اقبال لاهوری
نتیجهگیری
پینوشتها
منابع
دانلود تحقیق تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری