زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله برداشت از بناهای تاریخی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله برداشت از بناهای تاریخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 اندازه برداری
1 توضیح در مورد شیوه اندازه برداری
نخستین قدم در کار برداشت بنای تاریخی به منظور تهیه پلان ها، نماها و مقاطع و… از ساختمان، بعد از شناسایی دقیق بنا اندازه گیری است. مطمئن ترین شیوه اندازه برداری استفاده از روش مثلث بندی است. در این شیوه با تبدیل پلان به تعدادی مثلث متوالی کار اندازه برداری انجام می شود.
الف: روش مثلث بندی در پلان:
با در نظر گرفتن سه نقطه a,b,c در سه گوشه اتاق کار را آغاز می کنیم. فاصله ac,bc را اندازه می گیریم بعدac(a,ac) و bc(b,bc) محل تقاطع دو کمان موقعیت درست نقطه c را به ما می دهد این کار را بطور متوالی برای هر سه نقطه انتخابی از پلان انجام می دهیم تا زمانی که پلان کامل شود.
در برداشت از خانه حکیم باشی کار اندازه برداری را با حیاط و اتاقهای اطراف آن آغاز کردیم سپس زیر زمین و پلان بام و در آخرین مرحله پلان حیاط پشتی و طویله ها و انبار را برداشت نمودیم.
بعد از برداشت پلان نوبت به نماها رسید در نما شیوه اندازه برداری با پلان تا حدی تفاوت داشت برای اندازه گیری نماها 2 نفر از بچه ها به پشت بام می رفتند و متر را می انداختند برای اینکه متر بطور قائم پایین بیفتد و در بین راه پیچ و تاب نخورد به سر متر یک شاقول آویزان می کردیم. بعد از قرائت اندازه ها متوجه مسأله جدیدی شدیم و آن وجود اختلاف ارتفاع در نقاط بظاهر هم سطح در اندازه گیری نما بود. این موضوع را می شد با امکان نشست ساختمان توجیه کرد که با توجه به قدمت ساختمان طبیعی می نمود. اما مطمئن ترین وسیله در این شرایط استفاده از دوربین نقشه برداری بود. البته برای تعیین اختلاف ارتفاع( تراز یابی) می شد از روش قدیمی و در عین حال ساده و مطمئن تری بهره گرفت. این شیوه استفاده از شلنگ تراز بود. با استفاده از شلنگ تراز میزان اختلاف ارتفاع کوچه با حیاط، حیاط با زیر زمین، حیاط با سطح اتاقها، حیاط ورودی با حیاط پشتی و بالاخره اختلاف ارتفاع پشت بام با سطح حیاط را بدست می آوریم که کدگذاری های مذکور در نقشه شماره( ) آمده است.
ب: روش استفاده از شلنگ تراز
ابتدا از یک سر شلنگ آب می ریزیم در این حالت شلنگ را بالا نگه می داریم ریختن آب باید کاملاً پیوسته باشد به طوری که هیچ حبابی داخل آن نشود. سطحی را بعنوان بنچ مارک با کد گذاری ارتفاعی 0.00 مشخص می کنیم.
دو نقطه a,b را در ارتفاع در نظر می گیریم. یک سر شلنگ را به نقطه a برده خط آب داخل شلنگ باید منطبق بر a باشد سر دیگر شلنگ را به نقطه b می بریم ( باید توجه داشته باشیم که هیچ حبابی داخل آب شلنگ نباشد) و آنقدر سر شلنگ را بالا و پایین می آوریم تا خط آب بر نقطه b منطبق باشد . سپس ارتفاع نقاط a و b را از سطح بنچ مارک اندازه می گیریم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ج: مقطع و اندازه برداری طاقها
در ترسیم مقاطع به شکل تازه ای برخورد کردیم که در اندازه گیری های قبلی با آن مواجه نشده بودیم و آن قوسهای سقف و ارتفاع بلند آنها بود که امکان مترکشی بصورت عمودی را از ما سلب می کرد.
برای اندازه گیری قوسها از یک چوب پرده بلند به طول 2 متر استفاده می کردیم که به انتهای آن نخی با اندازه ای معلوم می بستیم و به انتهای نخ شاقول آویزان می کردیم. یکی از بچه ها بر روی چهارپایه می ایستاد و تا جایی که امکان داشت انتهای میله را به نوک قوس یا طاق می چسبانید و بعد یکی دیگر اندازه ها را قرائت می کرد. در اندازه گیری قوسها علاوه بر نوک طاق نقاط دیگری را نیز اندازه می گرفتیم. نقاطی که انتهای قوس در آنجا شکل می گیرد و نقاط وسط هر یک از قوسهای طرفین طاق . این نقاط در شکل صفحه بعد بصورت کروکی دستی نمایش داده شده است.
برای ترسیم دقیق طاق بر روی کف اتاق خطی می کشیدیم که پایه های ستون های طاق را بر روی زمین بهم وصل کند بعد موقعیت دقیق نقطه وسط طاق را با استفاده از همان چوب پرده و نخ آویزان به آن بر روی خط فرضی مشخص می کردیم با استفاده از ریسمان از این نقطه بر روی خط فرضی تا نقطه ای که در وسط قوس مشخص کرده بودیم، ریسمان کشی می کردیم در واقع روش مثلث بندی را نیز در اینجا تکرار می کردیم. فاصله و اندازه گیری می شد و بعد کمان های و تقاطع این دو کمان محل دقیق نقطه b را به ما می داد. سایر نقاط طاق را نیز بهمین شیوه مشخص می کردیم .
در ترسیم مقاطع علاوه بر اندازه گیری قوسها و ارتفاعها نیاز به اندازه های دیگری نیز داشتیم و آن ضخامت سقف و جرزهای دیوارها بود. برای این کار با تفاضل اندازه های پلان طبقه اول و پلان بام ضخامت دیوار و با تفاضل ارتفاعهای داخلی و خارجی ضخامت سقف را بدست آوردیم.
2 بررسی مشکلات اندازه برداری و نحوه اصلاح اندازه برداری ها
در کار اندازه گیری هر چند در قدم اول ساده می نمود اما با مشکلات فراوانی روبرو شدیم چون متر کشی ساده جوابگوی کار ما نبود می بایست برای اندازه برداری از روش مطمئن تری استفاده می کردیم. استفاده از روش مثلث بندی در اندازه گیری پلانها و در ترسیم مقاطع برای اندازه برداری طاقها و قوسها راه گشای مشکلات بود. بویژه روش مثلث بندی در اندازه برداری پلان خیلی مهم بود چرا که در بعضی جاها با این تصور که گوشه های پلان قائم هستند خطوط را عمود بر هم ترسیم می کردیم اما بعد از مترکشی اعداد بدست آمده گویای این مطلب نبود.
استفاده از شلنگ تراز برای ترازیابی نسبت به سطح مبنا میزان اختلاف ارتفاع را در نقاط مورد نظر به ما می داد. برای اندازه گیری طاقها و قوسهای سقف چون در برخی موارد ارتفاع خیلی زیاد بود بناچار از یک چوب پرده بلند استفاده کردیم که به یک سر آن یک تکه ریسمان و شاقول آویزان شده بود.
بعد از اینکه کل پلانها، نماها و مقاطع را اندازه گیری نموده و ترسیم کردیم در بعضی موارد با تطبیق اندازه ها در پلان، نما و مقطع با یکدیگر خطاهای احتمالی را برطرف کردیم و در مواردی که اندازه برداری ناقص بود در دفعات بعدی با دقت بیشتر و بطور مجدد اندازه ها را تکرار می کردیم تا احیاناً نقصی یا کمبودی در موارد ارائه شده نباشد.
تعمیراتی که در بعضی از قسمتهای ساختمان بصورت غیر ماهرانه انجام شده و نشست ساختمان در اثر عوامل طبیعی و محیطی جزء مسائلی بود که بصورت مستقیم در نحوه درست اندازه گیری ها مشکل ایجاد می نمود.
بی شک در چنین بنایی که قدمت تاریخی آن به دوران قاجار بر می گردد و در طی این روزگار از گزند عوامل طبیعی و جوی در امان نبوده بسیاری از قسمتهای بنا با آنچه ساخته شده از لحاظ کیفیت و بویژه اندازه های بکار رفته در موقع ساخت تا حدی تفاوت وجود دارد.
بعنوان مثال در بنای خانه حکیم باشی بخشی از بنا در حیاط پشتی بطور کامل مخروب شده است بنحوی که هیچ نوع امکانی برای اندازه برداری آن نداشتیم.
3 بیان اهمیت اندازه گیری در شناخت بنای تاریخی
اندازه گیری مهمترین مسأله در بررسی کمی بنا است و اطلاعات دقیقی در این مورد به ما می‌دهد. معماری گذشته ما به سبب استفاده معماران ایرانی از مدول ها و پیمون های خاص خود شهرت فراوانی دارد در بسیاری از اندازه گیری ها به این تناسبات برخورد می کنیم. تناسباتی که در معماری امروزی بدست فراموشی سپرده شده است.
بسیاری از فنون معماری گذشته از جمله اجرای قوسها و طاقها اجرای دیوارها و.. را از طریق اندازه گیری می توان تا حدودی شناخت.
مسأله مهم دیگری که در بناهای تاریخی بسیار به چشم می خورد توجه به مقیاس ها و تناسبات است مقیاسهای خاص انسانی در معماری گذشته بصورت چشمگیری دیده می شود. گویی برای انسان ارزشی ویژه قائلند که بنایی که برای او ساخته می شود از هر لحاظ برای او مناسب باشد. این تناسبات با توجه به کاربرد بنا متغیر است در مسجد در برابر عظمت گنبدها و مناره ها انسان حقیر می ماند و در خانه ارتفاع کوتاه درهای ورودی حس فروتنی را در انسان تقویت می کند نکته جالب اینجاست که حتی در خانه های بسیار مجلل نیز درهای ورودی دارای این خصلت هستند.
در بسیاری از موارد از طریق اندازه گیری حتی می توان موارد کاربرد و زندگی جاری در بنا را نیز حدس زد و تا حدی بررسی کرد. مثلاً اتاقهای مهمان و تالار و شاه نشین همواره بیشترین مساحت خانه را به خود اختصاص داده اند و این حاکی از اهمیت میهمان و جایگاه خاص او در زندگی گذشته ایرانیان بوده است. به جرات می توان گفت هندسه خاص ایرانیان را هیچ کس جز خود آنها نمی دانسته است و شناخت این هندسه و تناسبات و مقیاسها است که ما را به سوی درک درست از یک بنای تاریخی می برد.

گردآوری اطلاعات
1 معرفی و دسته بندی منابع
شروع کار مطالعاتی بر روی پروژه درس برداشت همزمان با اولین سفر به کاشان آغاز شد قبل از ورود به خانه اطلاعات مختصری از وضعیت و تاریخچه بنا توسط مسئول میراث فرهنگی کاشان در اختیار ما گذاشته شد.
بخش عمده ای از کار مطالعات را می توانستیم در خود کاشان و بواسطه تحقیقات محله ای انجام دهیم. اما متاسفانه نتوانستیم راجع به محله ای که این بنا در آن مستقر است هیچ اطلاعاتی بدست آوریم فکر کردیم شاید به سراغ ساکنان محل و همسایه های حکیم باشی برویم تا آنچه را که راجع به محله و بنا می خواهیم بپرسیم اما با کمال تاسف ساکنان محل نیز به اندازه ما اطلاعات داشتند چرا که اغلب طی یک دهه گذشته در این محل زندگی کرده اند و راجع به گذشته بنا و ساکنان آن در همان حدی که ما اطلاعاتی کسب کرده بودیم آگاهی داشتند. البته قسمت وسیعی از خانه هایی که در این محله و در پشت خانه حکیم باشی واقعند کاملاً مخروب و غیر قابل سکونت می باشند و کسی از ساکنین آنها خبری ندارد.
البته این بی اطلاعی با توجه به وضع موجود اتفاق زیاد عجیبی نیست بی شک در گذر زمان همسایه های حکیم باشی نیز بارها عوض شده اند تا جایی که اکنون فقط آنچه راجع به این بنا می دانند آنست که اینجا خانه حکیم باشی است!
بهرحال هر چند کار مطالعاتی را تا به این حد رساندیم اما هنوز سوالات زیادی برایمان مطرح بود که نتوانستیم جوابی برای آنها بیابیم شاید اگر در تحقیقات محله ای با افراد با تجربه و صاحب نظر برخورد می کردیم بخش عمده ای از سوالات ما پاسخ داده می شد. بعد از این مراحل سایر بخشهای مطالعاتی را بصورت کتابخانه ای انجام دادیم.
مهمترین منابعی که به طور عمده مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از:
1 کتاب آثار تاریخی کاشان و نظنز تالیف حسن نراقی
2 کتاب تاریخ کاشان
3 کتاب تاریخ اجتماعی کاشان
4 کتاب آداب و سنن اجتماعی فین و کاشان تالیف مرتضی اخوان
5 کتاب معماری اسلامی تالیف دکتر محمد کریم پیرنیا
6 کتاب سبک شناسی معماری ایرانی تالیف دکتر محمد کریم پیرنیا تدوین دکتر غلامحسین معماریان
7 کتاب معماری مسکونی ایران ـ گونه شناسی درونگرا تالیف غلامحسین معماریان
8 کتاب اجرای ساختمان با مصالح سنتی تالیف دکتر حسین زمرشیدی
9 کتاب اقلیم و معماری
10 مجله معمار شماره 18 پاییز 81 ـ مقاله ای تحت عنوان معماری خانه خیال: خانه های کاشان
در منابع 1 تا 4 بطور کلی اطلاعاتی اجمالی از وضعیت تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی کاشان کسب کردیم.
در منابع 5 تا 8 راجع به معماری ایرانی و چگونگی شکل گیری آن و اصول و مشخصه های خاص آن بحث شده است که در بخش بررسی عوامل موثر در شکل گیری بنا به طور عمده از این مطالب استفاده کردیم.
کتاب اقلیم و معماری: نقشه ها و جداول این کتاب در معرفی بهتر موقعیت جغرافیایی کاشان در کار مطالعاتی مورد استفاده قرار گرفتند.
2 کاستی های موجود در گردآوری اطلاعات و امکان رفع آن
با توجه به سابقه دیرین و تاریخی شهر کاشان و آثار معماری کم نظیر و ماندگار این دیار انتظار نداشتیم تا این در گردآوری اطلاعات با کاستی برخورد کنیم. هر چند در کتابهای فراوانی راجع به کاشان مطالبی آمده است اما گویی همه آنها به تکرار یک سری مطالب تکراری پرداخته اند اطلاعات راجع به ابنیه قدیمی کاشان بسیار کم است بطور مثال راجع به خانه حکیم باشی بجز چند سطری در کتاب «آثار تاریخی کاشان و نظنز» در مطالعات دیگر چیزی بدست نیامد. راجع به محله های کاشان نیز متاسفانه نتوانستیم اطلاعات مناسبی کسب کنیم چون در این زمینه هیچ اطلاعات مکتوبی پیدا نکردیم و آنچه در کار آمده است حاصل یک سری مشاهدات است که طی چند سفر به کاشان بدست آمده است.
حتی در معتبرترین کتابخانه کاشان (کتابخانه مسجد آقا بزرگ) نیز نتوانستیم کتاب و یا مجله و… جدیدی راجع به کاشان تهیه کنیم.
شاید اگر در میراث فرهنگی شهرهای تاریخی ایران ماند کاشان شناسنامه دقیقی راجع به ابنیه قدیمی توسط کارشناسان خبره تهیه و نگهداری شود هرگز بناهای با ارزشی که در زمره آثار تاریخی اند تا این حد گمنام نخواهند ماند بطور قطع چون بسیاری از اطلاعات راجع به این منابع در جایی نیامده است امکان اینکه تا چندین سال دیگر هیچ اطلاعاتی راجع به این آثار تاریخی نداشته باشیم بسیار است آنوقت شاید از هر خانه جز ویرانه ای متروک که روز به روز ناشناخته تر می ماند چیزی باقی نخواهد ماند.
3 شیوه دسته بندی: طبقه بندی و پردازش اطلاعات
قبل از شروع کار سرفصل های مورد نیاز را برحسب اولویت و اهمیت طبقه بندی کردیم و در هر موضوع به دنبال اطلاعات جامع راجع به آن رفتیم. در بعضی موارد خود سرفصل نیز به چند شاخه تقسیم می شد که هرکدام مطالب جدیدی را مطرح می کرد. اطلاعاتی را که از منابع متعدد استخراج کرده بودیم مهمترین قسمت پردازش بودند چون مطالب از صحت کامل برخوردار بود و کامل و جامع مباحث را مطرح می کرد.
دامنه کار به چند شاخه معلوم تقسیم می شد.
1 اطلاعات اقلیمی، منطقه ای و بومی
2 اطلاعات راجع به اصول نظری معماری ایرانی
3 اطلاعاتی راجع به اصول عملی معماری ایرانی
4 اطلاعاتی راجع به بنای خانه حکیم باشی
مبحث چهارم در هر بنایی بطور جداگانه و اخص مطرح می شود. لذا پردازش به آن از نظر ما از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
4 اهمیت و تاثیر مطالعه در شناخت و معرفی بنای تاریخی
بی شک موثرترین راه در شناخت درست و معرفی یک بنای تاریخی مطالعه و تحقیق راجع به جوانب مختلف آن است. هر چند در بناهای تاریخی در برخی موارد گویی خود بنا با انسان صحبت می کند و در و دیوار آن شناسنامه ای معتبر از گذشته بناست اما بهر حال در هر بنایی همواره جنبه هایی نادیده وجود دارد که تنها از طریق مطالعه می توان به آنها پی برد.
امروزه معماری گذشته برای ما جلوه ای خاص دارد دلنشین و باشکوه است گویی زندگی همیشه در آن جاریست. مساله ای که در اینجا حائز اهمیت است و جای بسی تامل دارد آنست که معماری گذشته یک معماری کاملاً مردمی بوده است توجه به نیازهای روحی و روانی مردم، سنتها و آداب و رسوم به صورت یک اصل در آن دیده می شود و توجه شگرف معماران گذشته به این مساله باعث شده آثاری بدیع و یکتا بیافرینند.
سنتهای معماری گذشته را هم باید دید و درک کرد و هم از طریق مطالعه مورد بینش و بررسی قرار داد و نباید به بهانه دنیای نو از کنار گذشته ای چنین با عظمت بی تفاوت گذشت.
بسیاری از بناهای تاریخی امروزه در اثر عوامل طبیعی و محیطی بناچار دچار تغییرهایی شده اند که گاه ماهیت بنا را دچار مشکلاتی می کند اینجاست که اگر در معماری گذشته ایران به اندازه کافی مطالعه شده باشد این مساله نمی تواند کلیت بنا را با خطر مواجه سازد.
جنبه های پنهان در معماری ایرانی آنقدر وسیع و دامنه دار است که گاه قسمتهای وسیعی از آن را بصورت مختصر و کوتاه شده مطرح کرده اند بی شک در ورای تمامی این دیوارهای خشتی و گلی و سقفهای گنبدی دنیایی از ایده و هنر نهفته است.
بسیاری از هنرهایی که امروزه در معماری ما کاملاً جدا از کارهای معمارانه است در گذشته پیوند ناگسستنی با معماری داشته اند بسیاری از این هنرها امروزه کاملاً به فراموشی سپرده شده اند و تنها راه شناخت آنها تحقیق و مطالعه در بناهای تاریخی معتبر است.

معرفی بنا
1) توضیح موقعیت شهر کاشان
گذری کوتاه بر اوضاع جغرافیایی و سابقة تاریخی کاشان
شهر کاشان که در منطقه ای واقع در حاشیة کویر قرار دارد، هزاران سال است که محل زندگی اقوام گوناگون بوده و تمدنی کهن را در خود جای داده است. چنان که تپه های موسوم به « سیلک» و آثار مکشوفه از این تپه( واقع در 3 کیلومتری جنوب غرب کاشان) با هفت هزار سال سابقة تاریخی خود گواه این مطلب است. برای شناخت بهتر اوضاع اقلیمی و شهری و همچنین سابقة تاریخی این شهر گفتارمان را به دو بخش جداگانه تقسیم می کنیم:
الف ـ اوضاع جغرافیایی
ب ـ سابقه تاریخی
کاشان که همچون دیگر شهرهای حاشیه کویری، از یک سو پشت به کوهستان و از سوی دیگر روی به دشت کویر دارد با حدود 2100 هکتار وسعت و در 51 درجه و 27 دقیقه طول شرقی و 59 دقیقه عرض شمالی واقع، و ارتفاع آن از سطح دریا حدود 1000 متر است.
قدیمترین تشکیلات زمین شناسی اطراف کاشان را تشکیلات انذریتی دورة ائوسن دوران سوم زمین شناسی تشکیل می دهد که در منطقه وسیعی از کوهستانهای جنوب کاشان سنگهایی که منشاء خروجی آتش فشانی دارند، گسترده شده اند. طبقات آبرفتی در دامنه های دشت کاشان در حدود 150 متر است که به تدریج به طرف منطقه شمالی و کویری ضخامت آن کم می شود، جغرافی دانان، شهر کاشان را زمانی جزو ایالت جبال یا عراق عجم، محسوب می کردند تا این که بر اساس تقسیمات کشوری، قبلاً یکی از شهرهای استان مرکزی و از سال 1355 تاکنون از توابع استان اصفهان محسوب می شود.
این شهر در 220 کیلومتری جنوب پایتخت و در 90 کیلومتری جنوب شرقی قم قراردارد. کاشان که در ناحیه مرکزی ایران قرارگرفته است از طرف شمال به کویر و شهرستان قم، از جنوب به خاک اصفهان، از شرق و شمال شرقی به دشت کویر، از جنوب شرقی به اردستان، از سمت غرب به شهرستانهای دلیجان محلات و گلپایگان متصل است.
زبان مردم این شهرستان، فارسی است ولی در روستاهای حاشیه شهر، زبان دیگری رواج دارد که اصل آن از واژه های فارسی دری یا فرس قدیم است.
مذهب مردم این شهر شیعة اثنی عشری است. چنان که به واسطة ایمان راسخ، زهد و تقوی بی نظیر شیعیان آن از صدر اسلام تاکنون با نام « دارالمومنین» در صدر شهرهای شیعه نشین قرار گرفته و به نیکی از آن یاد شده است.
جهت سلسله جبال در این ناحیه، از شمال غربی به جنوب شرقی است که مهمترین قله های آن قله‌ای واقع در شرق « نیاسر» با ارتفاع 3600 متر و قله‌ای واقع در جنوب « بزرک» با ارتفاع 2500 متر، قلة « هفت کتل» با ارتفاع 3000 متر و قلة« کرکس» با ارتفاع 3800 متر می باشد.
ـ آب و هوای کاشان در قسمت جلگه، گرم و خشک و در نواحی کوهستانی نسبتاً سردسیر است. دلیل اصلی خشکی هوای کاشان مجاورت آن با دشت کویر است.
ـ حداقل مطلق درجه حرارت آن 12 درجه سانتی گراد در دی ماه.
ـ حداکثر مطلق درجه حرارت آن 48 درجه سانتی گراد در تیرماه.
ـ متوسط ریزش باران 25 ساله اخیر 130 میلی متر می باشد.
ـ متوسط تبخیر 10 ساله آخر 2500 میلی متر است.
وزش بادهای کویری که از صبح تا شام جریان دارد، موجب حرارت و خشکی هواست و از شام تا بام که نسیم خنکی از جهت کوهستان جریان پیدا می کند باعث تعدیل هوای منطقه می گردد.
بادهای موسم به باد سرخ، باد شهریاری. باد سام، باد شمال، و باد قبله از بادهای معروف این منطقه است که اکثراً از کویر به سوی کاشان می وزد.
طبق نقشة جغرافیایی سازمان نقشه برداری کشور شهرستان کاشان دارای 4 بخش است.
1ـ آران و بیدگل(7 روستا)
2ـ قمصر( جمعاً 45 روستا تابع بخش نیاسر و قمصر)
3ـ نیاسر
4ـ مرکزی و حومه(32)
طبق اولین سرشماری نفوس، جمعیت کاشان در سال 1311 در حدود 40000 نفر. در سال 1317 490/46 نفر، در سال 1328 قمری جمعیت شهر 50000 نفر و سرشماری 1335 شمسی آمار عمومی 45955 نفر و در سال 1345 به 428/58 نفر و در سال 1355 در یک رشد سریع به 836/84 نفر، و طبق آمار سال 1361 جمعیت شهر251137 نفر بوده است. جمعیت کاشان هم اینک نزدیک به چهارصدهزار نفر می باشد.
آب و استعداد خاک و زمین
منطقة گرمسیر کاشان به واسطة هوای خشک، و خالی از رطوبت، که خاک سفت و سختی دارد، برای کشاورزی و درختکاری چندان مساعد نیست؛ مگر به وسیلة کود و رشوة زیاد دادن به زمین و سیراب نمودن کشتزارها با آبهای جاری.
اما برعکس، برای ساختن بنا و عمارت فوق العاده مناسب و بلکه به همان علل مذکور، موجب دوام و بقای ساختمان و عمارات می باشد؛ چنانکه در مناطق گرمسیر و جلگه مسطح کاشان پوشش سقفهای معمولی عموماً با خشت خام انجام گرفته و غالب سقفها را هم یک لا تیغه پوش می کنند؛ و به اصطلاح محلی « سقف ضربی و تیغه پوش» می گویند. این گونه بنا، که بامهای برجسته و گنبدی شکل آنها گل اندود شد، سالهای متمادی استوار و پابرجا می ماند، و شاید چندین نسل یک دودمان زندگی خود را در آنجا به سر می برند. و در نتیجه می توان گفت که استحکام ابنیة کاشان که با خشت خام و گل ساده ساخته شده در برابر مرور زمان و رطوبت و سایر عوارض جوی کمتر از بناهای آجری نواحی دیگر نیست، و هرگاه سوانح طبیعی مانند زلزله و زمین لرزه های سخت و بنیان کن و یا سیلابها و خرابیهای عمدی سبب ویرانی آنها نگردد، ابنیة آنجا روزگاری بس طولانی باقی و پابرجا می ماند.
نکته شایان توجه دیگر اینکه نقشة ابنیه و ساختمانهای کاشان به طور کلی در امتداد جهات اصلی شرق و غرب و شمال و جنوب طرح و احداث نشده، بدین معنی که اضلاع چهارگانة بنا و صحن و سراها به موازات جهات اصلی نیست، بلکه زوایای ساختمانی در جهات چهارگانه اصلی قرار گرفته است. از این جهت در اغلب مساجد مشاهده می شود که محراب و قبله را در زاویة مسجد ساخته اند. نکتة دیگر آنکه از خصوصیات زیان بخش خاک و هوای خشک آنجا تولید موریانه های موذی فراوانی است که به محض رسیدن به کتاب و کاغذ آن را به کلی ضایع کرده از بین می برند و همچنین دشمن سرسخت اشیا و ادوات ساخته شده از چوب بوده و حتی گاهی درختهای سبز را هم از پا در می آورند. از این رو، در ساختمانهای حدود شهر و نواحی گرمسیر از قدیم الایام به کار بردن چوب و تیر و الوار معمول نبوده و نیست، همچنان که در و پنجره های چوبی هم در آنجا چندان دوام و بقایی ندارد.
دربارة ابنیه تاریخی کاشان
سرزمین کاشان، و یا یکی از نخستین مراکز سکنای بشر در فلات ایران، به دوران تاریخ کهنسال خود، پستی و بلندیهای فراوان پیموده، تاریخ و تمدن درخشان، مراحل مختلف و متفاوتی را در حیات اجتماعی خود پشت سر نهاده است و در هر یک از دوران ترقی و پیشرفت نیز آثار تاریخی باشکوه و مجللی، مخصوصاً ابنیة عالی و مفصلی را که مهمترین مظهر رشد و تکامل ملل مترقی جهان می باشد دربر داشته است. بدین جهت همواره موجب تحسین و اعجاب نویسندگان و گویندگان ایرانی و غیر ایرانی قرون گذشته واقع گشته. تا جایی که آن را عروس شهرهای ایران و بلکه همه جهان خوانده اند. مخصوصاً در دوره های تاریخی سلاجقه بزرگ و زمان صفویه که ترقیات شگفت انگیز آن در میان سایر شهرهای ایران بی نظیر بوده است. و بنا بر گفته های مورخان معتبری مانند مؤلف حدود العالم و رواندی در راحة الصدور و غیره، کاشان در عهد سلجوقیان مهد علم و ادب و منشاء فضلا و گویندگان بزرگ فارسی و تازی بوده، به طوری که مدارس و محافل علمی و کتابخانه های آن داشته، همچنین نخستین شهر صنعتی و کانون هنر ایران به شمار می رفته است.
بار دیگر که کاشان در کلیه شئون فرهنگی، مدنی صنعتی و هنری به اوج ترقی و نهایت آبادانی نایل می گردد، در عصر صفویه و مخصوصاً به دوران شاه عباس اول بوده که او علاقه و توجه خاص بدان دیار ابراز می نمود. زیرا که بعد از اصفهان پایتخت خود، به کاشان بیش از شهرهای دیگر آمد و رفت، با توقفهای ممتد و طولانی نموده و نیز اهتمام بی نظیری که برای آبادانی و احداث ابنیه و عمارات عالیه در آنجا نشان داده، در جای دیگر دیده نشده مانند ابنیة دولتخانة خیابان چهارباغ کاشان از کاخ و باغ همایونی و مهمانسرای عالی شاه عباس و عمارات مخصوص برای سفرا و ایلچیان و بازار قیصریه و سد قهرود و بنای باغشاه جدید فین و غیره.
بدون شک کاشان از نظر وجود آثار معماری یکی از غنی ترین شهرهای ایران بوده و بسیاری از بناهای تاریخی آن را می توان در ردیف بهترین شاهکارهای ایران به شمار آورد. علل اصلی این موضوع را می توان در چند قسمت خلاصه کرده مورد مطالعه قرار داد.
الف) موقعیت تاریخی و توجهی که سلاطین دوره های مختلف به آبادانی و ایجاد بناهای مختلف در شهر کاشان داشته اند و به همین دلیل است که مثلاً چون در دوره سلطنت قاجاریه توجه بیشتری به کاشان شده است، بهترین آثار این دوره را در کاشان می یابیم.
ب) موقعیت جغرافیایی و آب و هوای خشک و گرم کاشان نیز یکی از علل به وجود آورندة ساختمانهای جالب و سبک معماری به خصوص این شهر می باشد.
ج) وجود معماران با تجربه و با ذوق در کاشان را، و خصوصاً ایمانی که این هنرمندان به کار خود داشته اند نیز می توان یکی از جهات پیشرفت معماری این شهر دانست؛ خصوصاً که ثروتمندان نیکوکاری نیز بوده اند که به کارهای ساختمانی علاقمند بوده و این هنرمندان را تشویق می کرده اند.
ایران شناسان معاصر دکتر لکهارت انگلیسی در کتاب جدید شهرهای ایران گوید:
« هرچند که اصفهان پایتخت سلاطین صفویه بود ولی برخی از پادشاهان این سلسله غالب اوقات در کاشان اقامت می نمودند.»
بدیهی است که یکی از علل اصلی حسن شهرت و اظهار شگفتی و آفرین جهانگردان دربارة آن وجود اماکن خیریة عمومی و بناهای مهم و جالب آنجا بوده است؛ از قبیل مدارس، مساجد و جوامع، دارالشفا و کتابخانه ها، خانقاه و تکایا، دارالسیاده و پرورشگاه ایتام، ساختمانهای باشکوه بقاع امامزادگان و مقبره بزرگان، حمام و سقاخانه ها، برکه و آب انبارهای عمومی، کاروانسرا و رباطهای قدیمی و غیره که کلیه آنها وقف و به رایگان در دسترس همگان بوده است.
ولیکن نظر به وضع ارتباطی و موقع جغرافیایی شهر، که در شاهراه مرکز و جنوب ایران واقع گشته است. پیوسته معبر سپاهیان و بلکه مورد دست اندازیهای متجاوزین اعم از اشغالگران بیگانه و یا دستخوش تاخت و تازهای سرکشان داخلی قرار گرفته، و گاهی نیز این گونه تهاجمات چنان سخت و وحشیانه به عمل آمده که گذشته از قتل و غارت و ویران کردن خانه های اهالی و انهدام ابنیة عمومی، حتی مزار و مقابر امامزادگان و بزرگان را هم بر هم ریخت، زیر و رو می کردند؛ مخصوصاً از آن جهت که چون در کاشان ابنیة عالی و بقع مذهبی عموماً تعلق به شیعه اثنی عشری داشته است، مهاجمین ترک و تاتار و افغان و ترکمن با کینه و نفرت شدیدی بدانها نگریسته و جملگی را منهدم می ساختند؛ مانند خرابیهای محمدخان ترکمن در استیلای ده ساله بر کاشان در عهد سلطان محمد خدابنده که اکثر بناهای مهم شهر را از بیخ و بن ویران نمود.
در دوره های بعد نیز بر اثر این گونه پیشامدهای طبیعی یا اجتماعی و بخصوص زلزله های بنیان کن سالهای 982 و 1192 ه . ق. اکثر عمارتهای مهم شهر منهدم و توده های وسیع اهالی را نیز نابود ساخت. بدین گونه، اکثر ابنیة مهم تاریخی، با آن همه آثار ذوق و هنرهای ملی و نمایش حسن عقیده و بلند همتی گذشتگانش نیست و نابود گردید. تا آنکه در اوایل عهد قاجاریه بر اثر جنبش بزرگ و اقداماتی که برای تجدید عمران و آبادانی آن سرزمین به عمل آمد. به نوعی سودمند و ثمربخش واقع شد که در حقیقت می توان آن را سومین مرحلة تاریخی سیر به سوی ترقی و تجدید رونق و آبادی کاشان نام نهاد؛ زیرا علاوه بر تعمیر و مرمت ویرانیهای زلزله مدهش 1192 ه. ق. که از همه سوانح گذشته وخیمتر و مخربتر بود طولی نکشید که در اواسط قرن سیزدهم هجری آن شهر ویران دوباره معمور و آباد گشت. حتی بناهای متعدد عالی و باشکوهی در آن ایام برپا گردید که از حیث طرحهای ممتاز و نقشه و هنرنمایی های معماری و رعایت اصول و دقایق فنی شاهکارهای کم نظیری به وجود آمد، مانند مدرسة شاه، گنبد و بارگاه مسجد و مدرسة آقا بزرگ، سرای سر پوشیدة امین الدوله در بازار و از ابنیة شخصی هم مانند خانه معروف به میرزا محمد علی داماد در کوی سرسنگ که تاریخ بنای تالار قدیمی و گچبری آن سال 1194 ه .ق. یعنی دو سال پس از خرابیهای زلزله مذکور بوده، و در جنب آن نیز خانه قدیمی دیگری معروف به مقصود بیکی اطاق بزرگی است که دارای مزایای معماری و هنری با تاریخ 1011 ه.ق. می باشد؛ و یا نظیر خانه بروجردی در کوی سلطان امیر احمد که هر یک در نوع خود مجموعه ای است از هنرهای زیبای گوناگون و فنون شیوای معماری که از همه جهات متناسب با مقتضیات محلی می باشد.
خرابی زلزله های چهارصد سال اخیر
یکی دیگر از عوامل انهدام و ویران ساختن ابنیة قدیمی زلزله های سخت و بنیان کنی بوده که از اواخر قرن دهم هجری به بعد سه بار در کاشان روی داده است. به طوری که هر یک از آنها علاوه بر هزاران نفر تلفات جانی که همراه داشته ضایعات مهم و زیانهای فراوانی هم به اماکن و بناهای تاریخی وارد نموده و برخی را به کلی نابود ساخته است.
نخستین زمین لرزه سخت و شدید سال 972 ه.ق. که چون قریه فین کانون زلزله بود، ساختمانهای آن ناحیه و مجاور آن را به طور کلی ویران نموده و به گفتة «تاریخ روضه الصفا» بیش از سه هزار منزل و مأوای مردم را منهدم و همچنین بالغ بر 1200 تن از نفوس اهالی را هم تلف نموده است.
دومین زلزله بسیار شدید و بنیان کن کاشان در سال 1192 ه.ق. روی داده و بر اثر آن تمام ابنیة مهم و ساختمانهای بزرگ شهر فرو ریخته و کسانی هم که نیمه جانی از آن معرکه هولناک به در بردند به واسطة نداشتن محل سکونت به خارج شهر متواری گشتند.
بار دیگر در سال 1260 ه.ق. زلزله مخربی اتفاق افتاد که کانون اصلی آن کوهستانهای بخش قمصر بوده و بیش از 1500 تن از دهقانان را به کام مرگ کشانیده و بسیاری از ابنیه و ساختمانهای بزرگ و کوچک را هم منهدم ساخت.
وجه تسمیه کاشان
به عقیده زبان شناسان، کاشان به خانه های تابستانی گفته می شود که از چوب و نی ساخته شده باشد. در باب وجه تسمیه و نام کاشان چون عقاید و نظریه های گوناگونی اظهار شده که هیچ یک را بطور قطع و مسلم نمی توان پذیرفت بدین جهت وجه مشهورتر آنها در صفحات 14 تا 19 تاریخ اجتماعی کاشان ذکر شده است.
1ـ کی آشیان: این توجیهی است که بعضی ها کرده و می گویند از آنجایی که نخستین ساختمانها و آبادانی ها در سرچشمه فین به امر پادشاهان زمان انجام گرفته بدین مناسبت آنجا را ( کی آشیان) یعنی خانه و جایگاه پادشاهان گفته اند.
2- کاشانه: در قدیم این لغت معبد و جایگاه جشن و دل آرایی بوده و بعضی جاها بتخانه را تشکیل می داده است.
3ـ کاه فشان: در تعبیر این کلمه بعضی از نویسندگان دورة اسلامی می گویند چون بنای شهر کاشان به امر زبیده خاتون همسر هارون الرشید خلیفة عباسی انجام گرفته و در آغاز احداث شهر برای تعیین نقشه حصار و دیوار شهر جای آن را کاه فشانی کرده اند، از آن جهت این نام را برگزیده اند که تدریجاً به کاشان مبدل گردید.
4ـ چهل حصاران: این نام بدان جهت گذارده شد که هر محلة این شهر دارای حصاری جداگانه بود و چون تعداد این حصارها به چهل فقره می رسید چهل حصاران نامیده شد.
5: قاسان
6ـ کاس رود
7ـ کاشان: از تپه های سیلک گرفته شده که کاشی و کاسی مأخوذ از نام قبایل کاسویا( کاشو) بوده، مقارن حکومت حمورابی در بین النهرین، که بعدها به کاسیان و کاشیان و بالاخره به کاشان مبدل شده است.
2 بررسی محله در نسبت با شهر کاشان و موقعیت و وضعیت بنا در محله
بنای خانه حکیم باشی در کوی مسجد آقا بزرگ، در محله ای که معروف به محله ملاست واقع شده است علت نامگذاری این محله بدین نام ظاهراً به وجود حمامی به همین نام در این محله باز می گردد. از لحاظ موقعیت مکانی این محله در شمال شرقی شهر کاشان قرار دارد. این منقطه کاملاً مسکونی است و بنای خانه حکیم باشی نیز ظاهراً در 10 سال گذشته مسکونی بوده است. در این محله و در پشت خانه حکیم باشی خانه های قدیمی بسیاری دیده می شود که کاملاً مخروب شده اند و حتی راه ارتباطی آنها به کوچه و خیابانهای اطراف کاملاً بسته شده است و تنها راه ارتباطی آنها با بیرون از طریق پشت بام می باشد.
موقعیت بنا در محله را با ترسیم یک کروکی دستی در صفحه بعد مشخص کرده ایم.
ذکر این مسأله در اینجا حائز اهمیت است که راجع به این محله قدمت و اهمیت و وضعیت گذشته آن نتوانستیم هیچ اطلاعاتی بدست آوریم.
3 شرح وضع موجود بنا
این بنا شامل دو باب خانه و یک قطعه زمین مجاور آن که به نارنجستان موسوم بوده، می شود. قدمت بنا به دوران قاجار بر می گردد و در بعضی از جاهای این بنا بقایایی از زلزله ای که در دوران قاجار رخ داده است دیده می شود. به نظر می رسد که این دو خانه بتدریج شکل گرفته و قدمت دو ساختمان از لحاظ عمر یکی نیست. این دو خانه مثل همه خانه های قدیمی از دو بخش اندرونی و بیرونی شکل گرفته است و از نظر قدمت حیاط اندرونی قدیمی تر بنظر می آید هم به لحاظ سبک و سیاق خاص معماری که آثاری از معماری دوره زند که در اوایل دوره قاجار نیز وجود داشته در آن دیده می شود و هم بدلیل آنکه آثار خرابی های زلزله در اوایل دوره قاجار در آن دیده می شود.
از نظر مالکیت این خانه متعلق به میرزا ابوالفضل خان حکیم باشی طبیب مخصوص ناصرالدین شاه قاجار و از اطبای حاذق و معروف زمان خود بوده است.
بنایی که توسط گروه ما برداشت می شد شامل حیاط بیرونی بود این بخش از خانه در دوره بعد از زلزله شکل گرفته است. خانه ای به سبک حیاط مرکزی به سبک همه خانه های قدیمی مناطق گرمسیری، زیر زمینهایی موسوم به سرداب که حدوداً 3 الی 4 متر از کف حیاط پایین تر واقع شده اند و اتاقهای سه دری و تالار که تالار به واسطة تزئینات خاص و نقاشی های سقف طاق مانند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نقاشی های این تالار به قلم عبدالوهاب غفاری یکی دیگر از هنرمندان خاندان غفاری است. وی در ابتدا از شاگردان حکیم باشی بود و سپس برای تحصیل طب به فرانسه رفت بعد از برگشت از فرانسه وی مراتب ارادت خود را به حکیم باشی با نقاشی و نگاره پردازی تالار خانه استاد نشان داد. از جمله نقاشی های معروف این تالار عبارتند از: لیلی و مجنون ـ شیخ صنعان ـ حضرت ابراهیم و… و در یکی از نقاشی ها تصویر حکیم باشی در حین عیادت از یک بیمار نشان داده شده است.
ورودی این دو خانه از کوچه بصورت دو درب در کنار هم دیده می شوند یک درب چوبی که ورودی به حیاط اندرونی بوده است و امروزه کاملاً مسدود شده و تنها راه ورود به حیاط اندرونی از حیاط بیرونی است و درب دیگر یک در آهنی است که هویتی از قدمت خانه نبرده است. در کنار درب آهنی دو سکو یا پاخور دیده می شود این در به یک هشتی باز می شود. هشتی علاوه بر ایجاد فضای مکث، کوچه را به حیاط بیرونی متصل می کند. هشتی با ایجاد یک فضای مکث مانع از دید مستقیم افراد تازه وارد به حریم خانه می شود. هرگز از هشتی بطور مستقیم به حیاط بیرونی دید نداریم بلکه در اکثر موارد باید با گذشت از یک دالان و یا یک هشتی کوچکتر و یا چند پله به حیاط بیرونی رسید. در هشتی، روبروی درب ورودی کوچه یک اتاق کوچک دیده می شود که به احتمال زیاد اطاق مستخدم خانه و یا کسی بوده که جوابگوی ارباب رجوعهایی بوده که روزها به این خانه رفت و آمد داشتند. بعد از هشتی با گذشت از چند پله به حیاط می رسیم. در حیاط یک حوض بزرگ وجود دارد که در اطراف آن باغچه هایی با انواع درختهای انار و انجیر و… به چشم می خورد. حیاط از جبهه شمال غربی با یک در به حیاط اندرونی وصل می شود و از جبهه‌های دیگر توسط اتاقها و تالار محصور شده است.
در جبهه جنوب شرقی و شمال شرقی زیر زمین یا سرداب دیده می شود که ضلع جنوب شرقی به احتمال زیاد بدلیل وجود سرداب تالار مانند بخش تابستان نشین خانه بوده است. زیر زمینهای ضلع شمال شرقی بیشتر حالت انباری دارند و بصورت اتاقهای کوچک می باشند. لازم به ذکر است که در کاشان خانه ها را به موازات جهات اصلی نمی ساختند و اکثراً بصورت شمال شرقی به جنوب غربی بنا می کردند.
تالار نقاشی در ضلع جنوب غربی قرار دارد این تالار راهی به حیاط پشتی که به موازات ضلع جنوب غربی بناست دارد در حیاط پشتی اثری از حوض دیده نمی شود فقط باغچه های بزرگ با درختان انجیر و توت و انار به چشم می خورد. در ضلع شمال غربی این حیاط طویله و انبار علوفه قرار دارد و یک دالان در کنار انبار به چشم می خورد این دالان در قسمتی کاملاً مسدود شده است و ما نتوانستیم بفهمیم که انتهای آن به کجا ختم می شود در ابتدای دالان دو راه فرعی از آن جدا می شود. یک راه به طویله و راه دیگر به پله هایی که به پشت بام می روند ختم می شود. وجود طویله این امکان را مطرح می سازد که این دالان به کوچه و یا گذری ختم می شده است و به احتمال قریب به یقین حیوانات را از همین راه می آورده اند. در منتهی الیه جنوب شرقی حیاط آثاری از یک خرابه دیده می شود که هیچ مدرکی دال بر نحوه استفاده از آن و شکل بنا در این قسمت وجود نداشت.
آنچه از حیاط بیرونی ناگفته ماند مطبخ و یا به اصطلاح امروزی آشپزخانه است. مطبخ در ضلع جنوب غربی واقع شده است دارای سقف کروی است و نورگیری و تهویه هوا از راه سقف انجام می شود. معمولاً تیزه طاق گنبدی قفل نمی شود و سوراخی متناسب باز گذارده شده که بر روی آن حجم کوچک هواکش بصورت چهار پره ای بنایی شده که کشش باد را از هر سو بداخل فضا ممکن می سازد. یک مسأله مهم دیگر راجع به این بنا این است که خانه‌های کاشان بطور عمده بدلیل امکان دسترسی به آب پایین تراز سطح کوچه یا گذر بنا می شده اند بطور مثال در خانه حکیم باشی حیاط بیرونی به اندازه 273 سانتی متر با سطح کوچه اختلاف ارتفاع دارد.
و اما راجع به مصالحی که در این بنا به چشم می خورند این بنا بطور عمده از خشت و گل ساخته شده است که با توجه به اقلیم و شرایط خاص استفاده از مصالح در آن دوره بهترین نوع مصالح بوده اند بخصوص که آب و هوای کاشان و وجود حشراتی چون موریانه امکان استفاده از چوب را در دیوارها و سقف بطور کلی رد می کند.

بررسی عوامل موثر در شکل گیری بنا
1 آداب و شیوه تفکر و زندگی
هنر معماری ایرانی تاریخی کهن داشته که در هر زمان دستهای توانا و با ذوق مردمی هنردوست پدیده های شگرف بوجود آورده که در مواردی اصول آن ریشه هنر معماری جهان شده است.
خانه های عهد قاجار در کاشان باشکوه و بسیار زیبایند برخی بزرگتر و برخی کوچکتر ولی الگوهای نقشة یکسان دارند گرچه بدلیل تفاوتهای بارز در تزئینات و اندازه ها متفاوتند اما آنچه بیش از هر چیز آنها را به هم شبیه می کند احساسی است که بیننده به محض ورود به هر یک از این هشتی های بزرگ و کوچک تجربه می کند.
معماری گذشته ایرانی پیوندی ناگسستنی با زندگی مردم داشته است به واقع معماری آنقدر در بطن زندگی مردم جاری بوده که بصورت جزئی از زندگی آنها در آمده است.
تمام آداب و سنتهای جاری در زندگی مردم بصورت مستقیم در طراحی و ساخت سکونتگاه و منازلشان دخالت داشته است. زندگی مردم در گذشته بیشتر بر مبنای زندگی دسته جمعی بوده است خانواده ها اکثراً پر جمعیت بودند. پدر و مادر و فرزندان، پدر بزرگ، مادر بزرگ، عروس و داماد و نوه و… و گاهی چندین نسل از یک دودمان در یک منزل اقامت می کردند.
ارزش و قدر میهمان در میان ایرانیان به حدی بوده است که بهترین جای خانه، تالار و شاه نشین را برای پذیرایی از میهمان مهیا می کرده اند. و خود این مسأله در نوع معماری این مکان بسیار موثر بوده است.
هر خانه ای حریم و مامن خاصی برای خود داشته است هرگز هیچ نامحرمی در بدو ورود به خانه چهره اصلی منزل را نمی دید شاید بهمین دلیل است که معماری خانه های ایرانی را درونگرا نامیده اند و بیرون از خانه هیچ خبری نیست همه خانه ها یکسانند همة دیوارها بلند و گلی. فقط از داخل خانه است که تفاوت ها آشکار می شود و جلوه های خاص معماری ظاهر می شوند.
نکته بسیار مهم در اینجا اینست که گرایش ایرانیان به دین مبین اسلام و عقاید مذهبی و تعصبات قومی در اقوام ایرانی در تغییر شکل بناهای مسکونی از حالتهای باز و در هم بسوی بناهایی با ماهیت اندرونی و بیرونی بسیار موثر بوده است.
2 نقش الگوهای رفتاری و اجتماعی
یک سری از الگوهای رفتاری و اجتماعی در دوره هایی در میان ایرانیان رایج بوده است که این الگوهای رفتاری و اجتماعی اصول معماری ایرانی را پایه گذاری کرده است. این الگوها عبارتند از:
1) مردم واری
مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است. معماری همیشه و همه جا هنری وابسته به زندگی بوده و در ایران بیش از هر جای دیگر، چنانکه آرایش معماری نیز همواره به دست زندگی بوده و در هر زمان روش زندگی بوده که برنامه کار معماری را پی ریخته است.
مردم واری در اندام( فضا) های ساختمان و اجزاء آن چنین نمایان می شود که برای نمونه اتاق سه دری که بیشتر برای خوابیدن به کار می رود، به اندازه ای است که نیاز یک خانواده را برآورده کند. اجزایی چون در و پنجره، تاقچه و نیز پستویی که برای انبار رختخواب بکار می رفته نیز اندازه هایی مناسب داشتند.
معمار ایرانی افراز( بلندا) درگاه را با اندازه بالای مردم می گرفته و روزن و روشندان را چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرای آورد.
پهنای اتاق خواب به اندازة یک بستر بوده و افراز تاقچه به اندازه ای است که نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد.
اگر خوابگاه ایرانی اندازه ای خرد و در خور گسترش یک یا دو بستر داشته، در برابرش تالار و سفره خانه با شکوه و پهناور بوده است. اگر خوابگاه خرد بوده، از آن خداوند خانه بوده و شایسته نبوده بیگانه ای به آن راه یابد، اما تالار، باید که شایسته پذیرای مهمان گرامی باشد.
پرهیز از بیهودگی
در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده در ساختمان سازی نکنند و از اسراف پرهیز می کردند. این اصل هم پیش از اسلام و هم پس از آن مراعات می شده است. در قرآن کریم آمده« مؤمنان، آنانکه از بیهودگی روی گردانند.»
اگر در کشورهای دیگر، هنرهای وابسته به معماری مانند نگارگری( نقاشی) و سنگتراشی، پیرایه( آذین) بشمار می آمده، در کشور ما هرگز چنین نبوده است. گره سازی با گچ و کاشی و خشت و آجر و به گفته خود معماران، «آمود» و اندود، بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان است. اگر باشد در زیر پوشش آسمانه، پناهی در برابر گرما و سرما ساخته شود یا افراز بنا که ناگزیر پر و پیمون است و نمی تواند به دلخواه معمار کوتاهتر شود، تنها با افزودن کاربندی می توان آنرا کوتاهتر و « باندام» و مردم وار کرد.
معماری ایرانی در جاهایی که مردم در آن بر زمین می نشستند و به دیوار تکیه می زدند، برای افزایش پایداری از اره دیوار، آنرا با اندودی از گچ که با کتیرا آمیخته شده بود. تا بلندی یک گز اندود می کردند که رویه ای سخت بدست می آمد. بگونه ای که خراشیدن آن دشوار بود. از اره بیرونی ساختمان را هم بیشتر با سنگ کار می کردند.
نیارش
واژة « نیارش» در معماری گذشته ایران بسیار بکار می رفته است. نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمایه( مصالح) شناسی گفته می شده است. معماری گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آنرا از زیبایی جدا نمی دانستند. آنها به تجربه، به اندازه هایی برای پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایة نیارش بدست آمده بود « پیمون»، اندازه های خرد و یکسانی بود که در هر جا درخور نیازی که بدان بود بکار گرفته می شد. پیروی از پیمون هر گونه نگرانی معمار را دربارة نا استواری یا نا زیبایی ساختمان از میان می برده، چنانکه یک گلکار نه چندان چیره دست در روستایی دورافتاده می توانست با بکار بردن آن، پوشش گنبدی را به همان گونه انجام دهد که معمار کار آزموده و استاد پایتخت. معماران همراه با بهره گیری از پیمون و تکرار آن در اندازه ها و اندام ها، ساختمان ها را بسیار گوناگون از کار در می آوردند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله برداشت از بناهای تاریخی

دانلود مقاله تحریفات درواقعه تاریخی کربلا

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله تحریفات درواقعه تاریخی کربلا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


این نوشته خلاصه از کتاب حماسه حسینی جلد اول می باشد که موضوع اصلی بحث آن "تحریفات درواقعه تاریخی کربلا" است. می خواهیم در مورد این مطلب بحث کنیم که در نقل وبازگویی واقعه بزرگ تاریخی عاشورا تحریفاتی صورت گرفته است، امید است که بتوانیم قسمتی از وقایع تاریخ را در این تحقیق باد آور شویم.


معنی تحریف:
اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه؟ تحریف که از ماده "حرف" در زبان عربی است، یعنی متمایل کردن یک چیز ار آن مسیر اصلی ووضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییرو تبدیل است، ولی تحریف مشتمل برچیزی است که کلمه " تغییر" و " تبدیل" نیست.
شما اگر کاری بکنیدکه یک جمله ای، یک نامه ای، یک شعری، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند، یک مقصود دیگری را بفهماند، اینجا می گویند شما این عبارت راتحریف کرده اید.مثلاً شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر می گویید، بعد از آن شخص سخن شما را درجای دیگری نقل می کند،بعد کسی به شما می گوید که فلانی از قول توچنین چیزی نقل کرد؛ شما می بینید آنچه که شما گفته اید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است، او در سخنهای شما کم وزیاد کرده است، قسمتی از گفته های شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمتهایی از خودش برآنها افزوده است و درنتیجه سخن شما مسخ شده و ببرد، می گویند که تحریف کرده است.

انواع تحریف:
تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی است ویا معنوی .تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند مثلا شخصی سخنی به شما گفته است شمایک چیزی از او کم کنید،یا یک چیزی روی گفته او بگذارید،و یا جمله های اورا پس و پیش کنید که معنی اش فرق کند بالاخره درظاهر و در لفظ سخن او تصرف کنید این را می گویند تحریف لفظی. اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگری می توان معنی کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را می گویند" تحریف معنوی " .
در قرآن کریم کلمه "تحریف " (به کار رفته است) مخصوصاً در مورد یهودیها که اینها قهرمان تحریف در جهان اند، نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است نمی دانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد. من شنیده ام بعضی از همین خبرگزاریها ی معروف دنیا(داعی ندارم اسم ببرم ) که دیوراها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل می کنند ، منحصراً مال یهودیهاست، چرا؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دل خودشان می خواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می زند! این خصیصه یهود یگری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.
تحریف از نظر موضوع:
گذشته از اینکه تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی،تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند.یک وقت هست تحریف دریک سخن عادی است ما در نفر با همدیگر حرف می زنیم،حرف عادی،یک کسی نقل میکند،تحریف می کند.
یک وقت هست تحریف دریک موضوع بزرگ اجتماعی است.مثلا تحریف کردن درشخصیتها.شخصیتهایی هستند که قولشان حجت است عملشان برای مردم حجت است،خلفشان برای مردم نمونه است.یک کسی تحریف می کند،سخنی به علی علیه السلام نسبت می دهد که نگفته یا مقصودش چیز دیگر بوده است .این دیگر خیلی خطرناک است. خلقی،خویی رابه پیغیبر،به امام –که مردم از آنها پیروی می کنند –نسبت می دهد در صورتی که خلق او جور دیگر بوده است .تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماعی یک سند است،سند اجتماعی است پشتوانه اخلاقی است،پیشوانه تربیت است ،این دیگر چقدر اهمیت دارد!وای به حال آنکه تحریفات ،چه تحریف لفظی وچه تحریف معنوی ،در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوع عادی نیست.
حادثه کربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است ،یعنی این حادثه در تربیت ما،در خلق و خوی ما اثر دارد حادثه ای است که خود به خود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم. میلیونها تومان پول برای این کار صرف می شود .این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است،بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچکترین دخل تصرفی از طرف مادر این حادثه صورت بگیرد ،حادثه را منحرف می کند،بجای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعا ضرر خواهیم کرد .
نمونه هایی از بعضی تحریفهایی که در لفظ و ظاهرشده است،یعنی در شکل قضیه،در چیز هایی که نسبت داده اند،ذکر می کنم.مطلب آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست .اگر بخواهند روضه های دروغ را جمع کنند ،روضه هایی که می خوانند و دروغ است ،شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود، من فقط به طور نمونه عرض می کنم، و عرض خواهم کرد که من اینها را از چه کتابی درهمین مطلب استفاده کرده ام.
در مقدمه کتاب نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه ای به من نوشته است واز روضه های دروغی که درهندوستان خوانده می شود شکایت کرده واز من خواهش کرده است که یک کاری بکنم، کتابی بنویسم که جلوی روضه های دروغ در آنجا گرفته بشود. بعد مرحوم حاجی به این عبارت ذکرمی کند، می نویسد:این عالم هندی خیال کرده که روضه خوانها وقتی به هندوستان می روند دروغ می گویند،نمی داند که آب از سرچشمه گل آلود است، مرکز روضه های دروغ، کربلا ونجف وایران است. همان مراکز تشیع مرکز روضه های دروغ است.
من به طور نمونه قسمتهایی را عرض می کنم. بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا است، بعضی مربوط به وقایع بین راه است، بعضی مربوط به ایام اقامت در محرم است واغلب مربوط به روز عاشورا است، بعضی مربوط به ایام اسارت اهل بیت است وبعضی مربوط به ائمه است بعد از قضایای کربلا. حال برای هر کدام یکی دونمونه عرض می کنم.

دو مسئولیت بزرگ مردم :
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض کرد: در همه اینها مردم مسئوول اند، یعنی شما مردمی که اینجا
نشسته اید، هیچ خیال نمی کنید که دراین قضیه مسئوول هستید وخیال می کنید که مسئوول فقط گویندگان هستند. دو مسئوولیت بزرگ مردم دارند. یک مسئوولیت این است که نهی از منکر برهمه واجب است. وقتی که می فهمید ومی دانید- ومردم اغلب هم می دانند-که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. ودیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها ومستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلابشود.
روضه خوان بیچاره می بیند که اگر بنا بشود هرچه می گوید از آن راستها می باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می کند. این انتظار را مردم باید از سرخودشان بیرون کنند، (نگویند) فلان روضه خوانی که مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی که کربلا می کند.
نقل کردند یکی از علمای بزرگ دریکی از شهرستانها تا اندازه ای درد دین داشت وهمیشه ایراد می گرفت، می گفت: چرا این حرفهای دروغ را می گویید؟ و می گفتند تعبیرش هم این بود، می گفت: این زهر مارها چیست که بالای این منبرها می گویید؟ یک وقت به یک واعظی گفت: آقا این زهر مارها چیست که می گویید؟ او گفت: غیر از این نمی شود، اگر اینها را نگوییم اصلاً باید دردکان را تخته کنیم وبرویم.
گفت:خیر، اینها دروغ است. تا اینکه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسی بپا کرد وهمان واعظ را دعوت کرد، خودش هم بانی شد. به او گفت: من می خواهم به عنوان نمونه یک مجلسی ترتیب بدهم، توهم باید مقید باشی جز از کتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی، فقط روضه راست بخوانی (گفتند تکیه کلامش هم این بود که از آن زهر ماری ها نگو، یعنی از آن دروغها)، از آن زهر ماری ها چیزی نگویی. گفت: چشم، چون مجلس مال شماست من هم همین طور (عمل می کنم.) شب اول خود آقا در محراب روبه قبله نشسته بود. منبر را هم کنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را کرد، نوبت روضه شد. او مقید بود که جزروضه راست چیزی نخواند. خواند وخواند، مجلس هیچ تکان نخورد وهمین طور یخ کرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست،بعد مردم چه می گویند، زنها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا کربلا شده بود. دید آبرویش دارد می رود. چه بکند؟ آرام وزیر چشمی به او گفت: کمی از آن زهر ماری ها قاطی کن.
یک مسئوولیت بزرگ این مسئوولیت است، (مقاومت در برابر) این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند. این خودش دروغ ساز است ولهذا غالب جعلیاتی که شده است، مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینکه بشود از آن جعل یک گریزی زد واشک مردم را جاری کرد، وغیر از این چیزی نبوده است.


نمونه هایی از تحریفات در شکل این حادثه؛
نمونه اول:
درباره این ماجرا که قاصدی از قاصدهای کوفه برای ابا عبدالله نامه آورده بود این طور نقل کرده اند-یعنی این طور بسته اند، تحریف وجعل کرده اند-که آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. این هم گفت: پس حالا که آقا بیرون می روند، من بروم جلال وکوکبه پادشاه حجاز را ببینم که چگونه است؟ رفت دید آقا خودشان روی یک کرسی مثلاً مرصعی نشسته اند، بنی هاشم روی کرسیهای چنین وچنان نشسته اند، بعد محملها وعماریهایی آوردند، چه حریرها، چه دیباجها، چه چیزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامی سوار این محملها کردند. اینها را می گویند ومی گویند، بعد می گویند اما عصر روز یازدهم اینها که چنین محترمانه آمدند، آن وقت دیگر چه حالی داشتند!
حاجی نوری می گوید: این حرفها یعنی چه؟ این تاریخ است، امام حسین در حالی که بیرون آمد این آیه را می خواند: "فخرج منها خائفاً یترقب" یعنی خودش را در این بیرن آمدن تشبیه می کرد به موسی بن عمران در وقتی که از فرعون فرار می کرد و (از شهر) بیرون می آمد " قال عسی رّبی ان یهدینی سواء السّبیل" . یک قافله بسیار بسیار ساده ای حرکت کرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟ یا عظمت خاندان او به این است که سوار محملهایی شده باشند که آنها را از دیباح وحریر پوشانده باشند، اسبهایشان چطور باشد، شترهایشان چطور باشد، نوکرهایشان چطور باشد؟! کجا بوده یک چنین چیزهایی؟!حالا من به طور نمونه بعضی از قضایایی را که در کربلا نسبت می دهند، عرض می کنم.

نمونه دوم:
از این بالاتر، می گویند: در همان گرماگرم روز عاشورا که می دانیم مجال نماز خواندن هم نبود وامام نماز خوف خواند ، امام فرمود حجله عروسی راه بیاندازید، من می خواهم عروسی قاسم را بایکی از دخترهایم، لااقل شبیهش هم شده، در اینجا ببینم.(حالا قاسم یک بچه سیزده ساله است.) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمی توانم به گور ببرم.شما را به خدا ببینید، یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمی خورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین (می شنویم که) من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم. حالا در یک چنین گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست، می گویند حضرت فرمود که من در همین جا می خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم ویک شکل عروسی هم شده است در اینجا راه بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی شد، عروسی قاسم بود، قاسم نوکدخدا،یعنی نوداماد، قاسم نوداماد؛ در صورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد.
این مرد عالم، حاجی نوری، می گوید: اول کسی که این (قضیه) را در کتابش نوشته است، ملاحسین کاشفی بوده در کتابی به نام " روضه الشهداء" واصل قضیه دروغ وصددرصد دروغ است. سبحان الله! گفت:
بس که ببستند بر اوبرگ وساز گرتو ببینی نشناسیش باز
اگر سیدالشهدا علیه الّسلام بیاید وببیند (او در عالم معنا که می بیند، اگر در عالم ظاهر هم بیاید ببیند) چه می بیند؟ می بیند ما برای او اصحاب ویارانی ذکر کرده ایم که او اصلاً یک چنین اصحاب ویارانی نداشته است. مثلاً در کتاب محرق القلوب- که اتفاقاً نویسنده اش عالم وفقیه بزرگی است ولی در این موضوعات اطلاع نداشته- نوشته است یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود ویک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود. آخر یک کسی هم گفته بود سنان ابن أنس که به قول بعضی سرامام حسین را برید (بیشتر هم می گویند او سر حضرت را برید) نیزه ای داشت که شصت ذرع بود. گفتند آخر نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا از بهشت برایش فرستاده بود! محرق القلوب نوشته است که هاشم بن عتبه مرقال با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده ودر بیست سال پیش کشته شده بود. برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم که نداشته است.

غنای حادثه کربلا از نظر نقلهای معتبر؛
آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقاً در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعه ای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد. من در سابق خیال می کردم که اساساً علت اینکه این همه دروغ اینجا پیدا شده است این بوده که وقایع راستین را کسی نمی داند چه بوده است؟ بعد که مطالعه کردم، دیدم اتفاقاً هیچ قضیه ای در تاریخ-در تاریخهای دور دست مربوط به مثلاً سیزده یا چهارده قرن پیش-به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. معتبرین مورخین اسلامی از همان قرن اول ودوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند واین نقلها با یکدیگر انطباق دارد وبه هم نزدیک است؛ وقضایایی در کار بوده است که سبب شده است جزئیات این تاریخ بماند. یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند وهدفش شناخته بشود این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است. خطبه در آن عصرها حکم اعلامیه را در این عصر داشت. همین طوری که در این عصر در وقایع، مخصوصاً در جنگها، اعلامیه های رسمی بهترین چیز است برای اینکه متن تاریخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه چنین بوده است. خطبه زیاد است، چه قبل از حادثه کربلا چه در خلال حادثه کربلا وچه خطبه هایی که بعد اهل بیت در کوفه، در شام ودر جاهای دیگر ایراد کردند واصلاً هدف آنها از این خطبه ها این بود که می خواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت وقضایا چه بود وهدف چه بود؟ این یکی از منابع؛ یعنی خودش انگیزه ای بوده است که قضایا نقل شود.
قضایای کربلا قضایای روشنی است وسراسر این قضایا هم افتخار آمیز است، ولی ما آمده ایم چهره این حادثه تابناک تاریخی را تا این مقدار مشّوه کرده ایم! بزرگترین خیانتها را ما به امام حسین علیه السلام کرده ایم. اگر امام حسین علیه السلام در عالم ظاهر هم بیاید ببیند، به ما چه می گوید؟می گویند: آن که در آنجا بود که این نیست؟ شما که به کلی قیافه راتغییر داده وعوض کرده اید، آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که من نیستم!
تواریخ معتبر این قضیه را نقل کرده اند که در شب عاشورا اما م علیه السلام اصحاب خودش را در خیمه ای "عند قرب الما" جمع می کرد. معلوم می شود خیمه ای بوده است که آن را به مشکهای آب اختصاص داده بودند واز همان روزهای اول آبها را در آن خیمه جمع می کردند. امام اصحاب خودش را در آن خیمه یا نزدیک آن خیمه جمع کرد. آن خطابه بسیار معروف شب عاشورا را در آنجا امام القا کرد.

عوامل تحریف:
در واقعه تاریخی کربلا تحریفاتی صورت گرفته است، چه از نوع لفظی وچه از نوع تحریف معنوی، وهمین تحریفها سبب شده است که این سند بزرگ تاریخی واین منبع بزرگ تربیتی برا ی ما بی اثر وکم اثر بشود واحیاناً در مواقعی اثر معکوس ببخشد. عموم ما این وظیفه را داریم که این سند مقدس را از این تحریفها که آن را آلوده کرده است، پاک ومنزه کنیم.

عوامل تحریف:
1.اغراض دشمنان
عاملهای تحریف بردوقسم است. یک نوع از عاملهاست که عاملهای عمومی است، یعنی به طور کلی در تواریخ دنیا این نوع عوامل وجود دارد وتواریخ دچار تحریف می کند، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد.مثلاً همیشه اغراض دشمنان خود یک عاملی است برای اینکه حادثه ای را دچار تحریف کند.دشمن برای اینکه به هدف و غرض خودش برسد، تغییر وتبدیلهایی در متن تاریخ می دهد ویا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ می کند که این مطلب نمونه های زیادی دارد ومن نمی خواهم از نمونه های آن بحثی کرده باشم. همین قدر عرض می کنم که در حادثه کربلا هم این نوع از عامل دخالت داشت، یعنی دشمنان درصدد تحریف نهضت حسینی برآمدند. همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان نهضتهای مقدس را به افساد واخلال وتفریق کلمه وایجاد اختلاف وامثال اینها متهم می کنند، حکومت اموی خیلی کوشش کرد برای اینکه چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد.

2.تمایل بشر به اسطوره سازی:
عامل دوم، تمایل بشر است به اسطوره سازی وافسانه سازی. این هم باز در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. در بشر یک حس قهرمان پرستی هست، یکی حسی هست که درباره قهرمانهای ملی وقهرمانهای دینی افسانه می سازد.
(در شبهای عید غدیر که آقای دکتر شریعتی صحبت می کردند، یک بحث بسیار عالی راجع به این حسی که در همه افراد بشر برای اسطوره سازی وافسانه سازی وقهرمان سازی و قهرمان پرستی-آن هم به یک شکل خارق العاده وفوق العاده ای-هست، ایراد کردند.) بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا وشیخ بهائی چقدر افسانه جعل کردند! بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده است،قوای جسمی وقوای روحی اش، یک جنبه فوق العادگی داشت است.
این حس اسطوره سازی خیلی کارهاکرده است. ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم." وان لنا فی کل خلف عدولاً ینفون عنا تحریف الغالین وانتحال المبطلین". ما وظیفه داریم اینهارا از چنگ این افسانه سازها بیرون بیاوریم. حالا برای هرات هرکه هرچه می خواهد بگوید. اما برای حادثه عاشورا
حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آنرا به صورت یک مکتب زنده بداریم، آیا صحیح است که در این داستان این همه افسانه وارد بشود؟!

3.عامل خصوصی:
عامل سوم یک عامل خصوصی است. این دوعاملی که عرض کردم،یعنی غرضها وعداوتهای دشمنان وحس اسطوره سازی وافسانه سازی، در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. ولی در خصوص حادثه عاشورا یک عامل بالخصوصی هست که این عامل سبب شده است که در این داستان بالخصوص، جعل واقع بشود.آن عامل چیست؟
پیشوایان دین از زمان پیغمبر اکرم وزمان ائمه اطهار دستور اکید وبلیغ داده اند که باید نام حسین بن علی زنده بماند، باید مصیبت حسین بن علی هر سال تجدید بشود، چرا؟ بحث در این "چرا" است. این چه دستوری است در اسلام؟ چرا این همه ائمه دین به این موضوع اهتمام داشتند؟ چرا برای زیارت حسین بن علی این همه اهتمام وترغیب است، این همه تشویق است؟ ماباید به این "چرا" دقت کنیم ممکن است کسی بگوید:" این برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد." آیا این حرف مسخره نیست که بعد از هزار وچهارصد سال هنوز حضرت زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟ در صورتی که به نصّ خود امام حسین وبه حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین دیگر امام حسین وحضرت زهرا نزد یکدیگر هستند. این چه حرفی است؟! مگر حضرت زهرا بچه است که بعد از هزار وچهارصد سال هنوز هم دائماً به سرخودش بزند گریه کند، بعد ما برویم به ایشان سرسلامتی بدهیم! این حرفها دین را خراب می کند. حسین مکتب علمی در اسلام تاسیس کرد.حسین علیه السلام نمونه عملی قیامهای اصلاحی است. خواستند مکتب حسین زنده بماند، خواستند حسین سالی یک بار با آن نداهای شیرین وعالی و حماسه انگیزش ظهور پیدا کند، فریاد کند:" الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به والباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاء الله محقّاً" . خواستند "الموت اولی من رکوب العار" (مرگ از زندگی ننگین بهتر است) برای همیشه زنده بماند.خواستند "لا اری الموت الاّ سعادهً والحیاه مع الظالمین الابرماً" برای همیشه زنده بماند. زندگی با ستمکاران برای من خستگی آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست.خواستند آن جمله های دیگر حسین:" خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفناه" زنده بماند،"هیهات منّا الذّلّه" زنده بماند.
خواستند اینها زنده بماند، مکتب حسین زنده بماند، تربیت حسینی زنده بماند، پرتوی از روح حسینی در این ملت بتابد.فلسفه اش خیلی روشن است. گفتند نگذارید این حادثه فراموش بشود. حیات وزندگی شما بستگی به این حادثه دارد، انسانیت وشرف شما بستگی به این حادثه دارد، اسلام را با این وسیله می توانید خوب زنده نگه دارید.
پس ترغیب کردند به این که مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. راست است. عزادارای حسین بن علی واقعاً فلسفه صحیح دارد، فلسفه بسیار بسیار عالی هم دارد. هر چه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص بدهیم بجاست. اما متاسفانه عده ای این را نشناختند، خیال کردند که بدون اینکه مردم را به مکتب حسین علیه السلام آشنا کنیم، به فلسفه قیام حسینی آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند ویک گریه ای را نفهمیده وندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است!

استفاده از وسیله نامقدس برای هدف مقدس:
از این (مطلب) یک مطلب بالاتری پیدا شد، که این نکته را باز مرحوم حاجی نوری در لولوومرجان کاملاً ذکر کرده است و آن این است که عده ای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی را امروزیها در آورده اند-در مکتب ماکیاول وامثال او-که می گویند هدف وسیله را مباح می کند؛ هدفت خوب باشد وسیله ات هرچه شد،شد.
اینها هم گفتند: ما اینجا یک هدف مقدس ومنزه داریم وآن گریستن بر امام حسین علیه السلام است. حالا این گریستن روی چه فلسفه ای است، کاری به آن ندارند؛ باید گریست. بسیار خوب، باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد. هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر یک تغزیه های اهانت آور هم بسازیم درست است یا درست نیست؟ گفتند: اشکی جاری می شود یا جاری نمی شود؟همین قدر که اشک جاری می شود، هرکاری کردید کردید. شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کاری کنیم، به بدن مرد لباس زن بپوشانیم، عروسی قاسم درست کنیم، جعل وتحریف کنیم. گفتند: در دستگاه امام حسین این حرفها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین علیه السلام از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتی، بخشیده است؛ جعل کردی، بخشیده است؛ تحریف کردی،بخشیده است؛ شبیه سازی کردی، بخشیده است؛ به تن مرد لباس زن کردی، بخشیده است؛ هرگناهی که اینجاکردی، بخشیده است. هدف خیلی مقدس است. در نتیجه یک افرادی در این قضیه دست به جعل وتحریف زده اند که انسان تعجب می کند.

تحریفات معنوی حادثه کربلا:
در این بحثی که درباره "تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا" کردیم، عرض کردیم که به طور کلی تحریف بردوقسم است: تحریف لفظی وقالبی، و دیگر تحریف معنوی وروحی؛وعرض کردیم این تاریخچه باعظمت کربلا که به دست ما افتاده است، هم دچار تحریف لفظی شده است، یعنی ما از خودمان برگ و سازهایی بر پیکره این تاریخ بسته ایم که چهره این تاریخ با عظمت ونورانی را تاریک وظلمانی وقیافه زیبای آن را زشت کرده ایم، ونمونه هایی در این زمینه عرض کردیم، وهم متاسفانه این حادثه تاریخی ودر دست ما تحریف معنوی پیدا کرده است، که تحریف معنوی از تحریف لفظی صدبار خطرناکتر است. آنچه که سبب شده است که این حادثه بزرگ برای ما از اثر وخاصیت بیفتد تحریفات معنوی است نه تحریفات لفظی؛ یعنی اثر سوء تحریفات معنوی از اثر سوء تحریفات لفظی بیشتر است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  40  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تحریفات درواقعه تاریخی کربلا

پایانامه مطالعه سیر تاریخی فحشا

اختصاصی از زد فایل پایانامه مطالعه سیر تاریخی فحشا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه مطالعه سیر تاریخی فحشا


پایانامه مطالعه سیر تاریخی فحشا

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:212

فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ

         مقدمه

مطالعه سیر تاریخی فحشا[1]، نشانگر آن است که این پدیده، از کهن‌ترین انحرافات بشری است و از دیر باز به عنوان یک واقعیت اجتماعی وجود داشته است. با این حال، تحقیقات علمی اندکی روی آن صورت گرفته است. طبق نظر ابینگهاوس(1909)، روسپیگری گذشته‌ای طولانی، اما تاریخچه کوتاهی دارد. بخشی از این امر به مشکلات جمع‌آوری اطلاعات علمی و قابل تعمیم از نمونه‌های مورد مطالعه روسپیان مربوط نمی‌شود. از این رو، فقدان تحقیقات دقیق و علمی موجب رواج اطلاعات غلط در مورد زمینه، طبیعت و علل روسپیگری می‌گردد (پوتریت و دیگران، 1998 : 164 به نقل از طباطبایی).

طبق تعریف، زن ویژه یا روسپی یا فاحشه، زنی (یا به ندرت مردی) است که مخارج زندگی خود را به طور کلی یا جزئی از طریق تسلیم جسم خویش به دیکران (با انگیزه‌های جنسی) تأمین می‌کند. بعلاوه این نوع روابط جنسی بدون محبت و موقتی است و اگر رابطه عاطفی در این کار دخالت داشته باشد، فحشا نام نخواهد داشت. این اصطلاح، تنها به کسانی اطلاق نمی‌شود که تمام عمر به فحشا اشتغال دارند، بلکه هر زن یا مردی که در ضمن اشتغال به کارهای دیگر، گاه‌گاهی با دریافت پول به ایجاد رابطه جنسی بادیگران اقدام کند، نیز (طی مدتی که به این رفتار می‌پردازد)، روسپی نامیده می‌شود (فارلی و دیگران، 1998 : ص94).


[1] - Prostitution


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه مطالعه سیر تاریخی فحشا

بررسی فقهی و حقوقی آثار فرهنگی – تاریخی ( فقه امامیه و حقوق ایران)

اختصاصی از زد فایل بررسی فقهی و حقوقی آثار فرهنگی – تاریخی ( فقه امامیه و حقوق ایران) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی فقهی و حقوقی آثار فرهنگی – تاریخی ( فقه امامیه و حقوق ایران)


بررسی فقهی و حقوقی آثار فرهنگی –  تاریخی ( فقه امامیه و حقوق ایران)

پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات

گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی

187 صفحه

چکیده:

آنچه انسان به دریافتن آن از راه توجه به آثار دعوت می شود تنها تجربیات زندگی مادی گذشتگان نیست بلکه درک سنت الهی است که ثابت و ملاک صحت و سقم عمل هر قوم است. این ملاحظه موجب عبرت و عبرت موجب هدایت انسان می گردد

به رغم ارزش معنوی آثار فرهنگی، تاریخی و جایگاه مهم آن ها در هویت یابی ملی و تاریخی ما ، این آثار همواره در معرض بی توجهی و گاه نابودی قرار دارند. عوامل بی توجهی به میراث فرهنگی یا غارت و تخریب آنها را می توان در نگرش های فرهنگی، اوضاع نامناسب اقتصادی ، ضعف نظام حفاظتی و نارسایی ها و کمبود قوانین جستجو کرد .

ما درصدد بیان احکام و قوانین فقهی و حقوقی آثار فرهنگی -  تاریخی و نارسایهای موجود در آن هستیم .عدم آگاهی از این احکام و تزاحم بین مالکیت عمومی و مالکیت خصوصی نیز یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در این زمینه است که آثار علمی آن در خصوص بزه تخریب آثار فرهنگی -  تاریخی مشهود است .

کشور ما از نظر دارا بودن میراث فرهنگی- تاریخی، از جمله غنی ترین کشورهای جهان است، اما این آثار همواره در معرض تخریب عمدی یا بی اعتنایی و فراموشی بوده اند . در سال های اخیر موضوع میراث فرهنگی و لزوم حفاظت از ان، بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است، با این حال به دلایل گواناگون ، این آثار روز به روز کم تر و از حافظه تاریخی ما ناپدید می شوند. وجود قوانین داخلی برای حفاظت از آثار تاریخی- فرهنگی ، مفید ، اما غیر کافی است ، به ویژه که این قوانین خود دارای کاستی ها و نواقصی هستند. حفاظت از میراث پیشینیان، نه تنها مستلزم وجود قوانین کافی و عملکرد درست دستگاه های دولتی است، بلکه ایجاد آگاهی و نگرش درست در میان مردم، عزمی ملی را می طلبد. 

واژه های کلیدی : میراث فرهنگی ، اموال فرهنگی ، آثار باستانی ، احکام فقهی و قوانین حقوقی


دانلود با لینک مستقیم


بررسی فقهی و حقوقی آثار فرهنگی – تاریخی ( فقه امامیه و حقوق ایران)

تحقیق در مورد بحث پیرامون زمین لرزه های باستانی و تاریخی

اختصاصی از زد فایل تحقیق در مورد بحث پیرامون زمین لرزه های باستانی و تاریخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بحث پیرامون زمین لرزه های باستانی و تاریخی


تحقیق در مورد بحث پیرامون زمین لرزه های باستانی و تاریخی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:11

 

 

 

 

 

بررسی زمینلرزه های باستانی و تاریخی گسترده کپه داغ بیانگر فعالیت لرزه ای در تمام بخشهای خاوری ( مشهد)،مرکزی ( قوچان ) و باختری ( گرگان) این ناحیه می باشد. وقوع زمینلرزه های شناخته شده، درطول زمان، از دوره هی بسیار پیشین ( 4000سال قبل ) تاسدة اخیر نیز نشان دهندة گسترش فعالیت لرزه ای در طول زمان می باشد. رویداد زمینلرزه های 2000B.C    آق تپه و 10BC-AD10  نساء در منطقه عشق آباد نشان دهندة فعالیت لرزه ای در راستای این بخش از پکه داغ ( گسل اصلی کپه داغ ) است. این دو میدان با فاصله زمانی حدود 2000 سال به همراه رویداد1948 عشق آباد (Ms7.2  ) ، مشخص کنندة بیشینه دورة بازگشت 2000 ساله برای این قسمت از پکه داغ می باشند (  Beberian and Yeats.2001 ) . گسل اصلی مشخص شده برای این ناحیه گسل اصلی کپه داغ و گسل های تراستی فرعی می باشند. که احتمالاً مسبب دو رویداد اول و نیز رویدار 1948 می باشند. از آنجا که تقسیم دگر شکلی بصورت امتداد لغر و راندگی دراین بخش از کپه داغ

 (area zource ) می باشد و نه خود گسل اصلی کپه داغ به تنهایی ( Berberian and Yeats .2001 ) زمینلرزه های 874 ،1436،1498 گرگان ( جرجان) با فاصله زمانی 562 و 62 ، در جنوب گنبد کاووس و در راستای گسل خزر روی داده اند. زمینلرزه 1470 نیز در شمال گنبد کاووس، در میانه دشت پهنه کواترنر روی داده است. ثبت زمینلرزه های 1436، 1470 ،1498 با فاصله زمانی 34 و 28 سال را می توان ناشی از اهمیت گرگان در  این دوره زمانی دانست. اینکه چرا برای دوران های دیگر اطلاعات همسانی در دست نیست روشن نمی باشد، شاید پیش از این بروز ناگهانی و تمرکز فعالیت لرزه ای و نیز به دنبال آن، یک آرامش لرزه ای واقعی وجود داشته است ( امبرسز و ملویل، 1982 ).

زمینلرزه های 1673 وم 1687 مشهد با فاصله زمانی 15 سال، و با احتمال رخداد بر روی گسل کشف رود، مشخص کننده لرزه خیزی و فعالیت این ناحیه می باشند. اطلاعات من لرزه ای اندکی از این دو زمنیلرزه و زمینلرزة 1780 خراسان که محل رویداد آن شناخته نیست، وجود دارد.

منطقه سما بجنورد با زمینلرزه های 943 سملقان و 1810 غلامان مشخص می گردد. نبود داده های لرزه ای طولانی مدت مابین این دو زمنلرزه ( 867 سال ) به تنهایی گویای نبود فعالیت لرزه ای این ناحیه نیست .

پهنه قوچان از فعالیت لرزه ای نسبتاً بالایی در سده نوزدهم ( بر خلاف نبود داده های لرزه ای پیش از آن ) برخوردادر بوده است. فعالیت لرزه ای این ناحیه در این الگوی کاملاً منظمی از نقطه نظر مکان و زمان رخدادها نشان می دهد. زمینلرزه های 1833 ، 1851 ،1871 ، 1893 قوچان با فاصله زمانی حدود 20 سال با تغییر مکان متناوب در شمال و جنوب قوچان روی داده اند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بحث پیرامون زمین لرزه های باستانی و تاریخی