زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله ریشه های تاریخی هوش هیجانی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله ریشه های تاریخی هوش هیجانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


ذهن انسان از سه طریق شناخت ، احساس و انگیزش عمل می کند. حوزه شناخت شامل اعمالی از قبیل: حافظه فرد، استدلال، قضاوت و به طور کلی اعمال فکری انسان می شود. حوزه احساس شامل: عواطف، حالات روحی، ارزشیابی ها و دیگر حالات احساسی می شود. حوزه انگیزش که می توان گفت همان حوزه شخصیت می باشد و شامل انگیزه زیستی یا رفتار هدف گرا که قابل یادگیری است، می باشد. دو حوزه اول که شامل شناخت و احساس می باشد در واقع تشکیل دهنده هوش هیجانی هستند یعنی می توان گفت که هوش عاطفی همان استفاده آگاهانه از عواطف و احساسات می باشد. (پون- 2002)
در اغلب مواقع روانشناسان هنگام مطالعه هوش بر جنبه های شناختی آن از قبیل حافظه و قدرت حل مشکل توجه می کنند. این در حالی است که در گذشته محققان زیادی به نسبت جنبه های شناختی انسان بر اهمیت جنبه های غیرشناختی نیز تاکید کرده اند. اگر به مطالعات رهبری اوهایو (در دهه 1940) توجه کنیم می توان ملاحظه کرد که در نتیجه این مطالعات توجه به افراد (در مقابل توجه به وظیفه) به عنوان یکی از عوامل اصلی رهبری اثربخش معرفی شد که با الهام از این مطالعات بعدها رهبران اثربخش به عنوان کسانی معرفی شدند که بتوانند اعتماد و احترام متقابل با زیردستان خود داشته و با آنها روابط دوستانه برقرار کنند. با توجه به نتایج این مطالعات می توان دید که جنبه های غیرشناختی رفتار انسان به عنوان عاملی مهم در موفقیت رهبران به شمار می آید. (چرمیس- 2002)
در سال 1940 دیوید وچلر در کنار توجه به عوامل عقلانی به عوامل غیرعقلانی از قبیل عوامل اجتماعی، فردی و احساسی نیز توجه نشان داد و در سال 1943 وی اظهار داشت که توانایی های غیرعقلانی از عوامل ضروری موفقیت در زندگی می باشند. وی در سال 1958 هوش را به صورت ظرفیت کلی فرد برای عمل هدفدار، فکر منطقی و برقراری ارتباط مؤثر با محیط تعریف کرد. ولی او تنها کسی نبود که به اهمیت جنبه های غیرشناختی هوش در موفقیت و سازگاری انسانها با محیط پی ببرد. (چرمیس- 2002)
رابرت ثرندایک در سال 1920 مفهوم هوش اجتماعی را مطرح کرد و آنرا به عنوان توانایی درک دیگران و توانایی برای برقراری ارتباط با آنها تعریف کرد. ولی متاسفانه کارهای وی تا سال 1983 فراموش شده و یا نادیده گرفته شدند. (پون- 2002)
تا اینکه در سال 1983 گاردنر از نظریات او استفاده کرد و به انتشار مطالبی درباره هوش چندجانبه پرداخت. وی بیان داشت که هوش درون فردی و هوش بین فردی نیز به اندازه بهره هوشی افراد (IQ) که با تستهای خاصی اندازه گرفته می شود، اهمیت دارند. (چرمیس- 2002)
اصلاح هوش عاطفی همانند چتری است که مجموعه ای از مهارتها و خصایص فرد را در زیر خود جمع کرده است و بعضی دانشمندان این مهارتها را در دو گروه عمده مهارتهای بین فردی و مهارتهای درون فردی تقسیم بندی می کنند. این مهارتها به گونه ای هستند که با حوزه های سنتی مهارت و تخصص از قبیل دانش مشخص، هوش عمومی و مهارتهای فنی و حرفه ای ارتباط چندانی ندارند و از آنها جدا می باشند. اغلب دانشمندان هوش عاطفی عقیده دارند که به منظور تعادل در رفتار، برخورداری از عملکرد بهتر در جامعه و یا در یک سازمان یا حتی در درون خانواده و زندگی زناشویی باید انسانها دارای بهره هوشی (IQ) و بهره عاطفی (EQ) بوده و استفاده مناسبی از هر دو اینها ببرند. هوش عاطفی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی تعامل این عواطف با IQ می باشد یعنی فردی که می خواهد در زندگی خود موفق باشد و جزء بهترین افراد باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد. (کرستید – 1999)
در سال 1985 یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاههای آمریکا پایان نامه ای را به اتمام رساند که در عنوان آن از واژه هوش عاطفی استفاده شده بود. این چنین به نظر می رسید که این اولین استفاده علمی و آکادمیک از واژه هوش عاطفی باشد. (هین، 2004). در سال 1990 سالوی و می‌یر با آگاهی از کارهای انجام شده در زمینه جنبه های غیرشناختی هوش داشتند، اصطلاح هوش عاطفی را به کار بردند. (چرمیس- 2002) این دو دانشمند بیان داشتند که هوش عاطفی این امکان را برای ما فراهم می کنند که به صورت خلاقانه تری بیاندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنیم. این دو دانشمند تحقیقات خود را در زمینه اندازه گیری و سنجش هوش عاطفی ادامه دادند و در سال 1988 بیان داشتند که هوش عاطفی تا حدی باهوش عمومی همپوشانی دارد و شخصی که دارای هوش عاطفی باشد، باید چهار مهارت زیر را داشته باشد:
1- تشخیص عواطف
2- استفاده از احساسات و عواطف
3- فهم عواطف
4- تنظیم و کنترل عواطف

 

به جای کسانی که برای اولین بار اصطلاح هوش عاطفی را به کار بردند،‌دانیل گلمن کسی است که بیشتر از همه نامش با عنوان هوش عاطفی گره خورده است. وی که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز بود، رشته روانشناسی را در هاروارد به پایان رساند و مدتی نیز با دیوید مک کلی لند و دیگران کار کرد. گروه مک کلی لند می خواستند بدانند که چرا تستهای هوش نمی توانند مشخص کنند که افراد در زندگی خود موفق می شوند یا نه. گلمن در سال 1995 کتابی تحت عنوان هوش عاطفی منتشر کرد که این کتاب پرفروشترین کتاب سال شد و تلویزیون امریکا با مصاحبه های گسترده ای که با وی در زمینه هوش عاطفی داشت موجب معروف شدن وی در سطح جهان گردید. گلمن در کتاب خود اطلاعات جالبی در ارتباط با مغز، عواطف و رفتارهای آدمی ارائه می دهد. تعریف گلمن از هوش عاطفی بدین صورت است: «ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و عواطف خود و دیگران، برای برانگیختن خود و کنترل موثر احساسات خود و استفاده از آنها در روابط بادیگران». به عقیده وی هوش عاطفی در محیط کار از سازه ای چند بعدی تشکیل شده که شامل پنج جزء زیر می باشد:‌( کرستید، 2000)
1- خودآگاهی
2- خودکنترلی
3- انگیزش
4- همدلی
5- مهارتهای اجتماعی (راحیم، 2003)

 

هوش عاطفی و بهره هوشی (IQ & EQ)
سالها بود که IQ‌به عنوان مهمترین پیش‌بینی کننده موفقیت آتی افراد در زندگی مطرح بود و تصور براین بود که افرادی که دارای میزان ضریب هوشی بالاتری باشند، نسبت به دیگران موفق تر خواهندبود. در نتیجه این گونه تصورات حتی در مدارس نیز سعی براین بود که آگاهی و دانش بچه‌ها را تا حد ممکن افزایش دهند و به آموزش بهای زیادی داده می شد. اما تحقیقات اخیر نشان می دهند که IQ‌به تنهایی نمی تواند بیان کننده علل موفقیت افراد در سر کار یا زندگی باشد. چرا که ما می توانیم افرادی را ببینیم که دارای ضریب هوشی بالایی هستند و در تحصیل موفق بوده اند اما در زندگی به عنوان یک فرد موفق مطرح نمی باشند. (پون، 2002)
در ارتباط با این که IQ به تنهایی نمی تواند پیش بینی کننده عملکرد شغلی افراد باشد، در سال 1984 تحقیقات جی‌هانتر و آرهانتر نشان داد که در بهترین وضعیت IQ مسئول 25 درصد تغییرات می باشد. درس ال 1996 نیز استرنبرگ با بررسیهای مختلفی که در زمینه هوش انجام داد به این نتیجه رسید که IQ‌ می تواند حداکثر 10 درصد و حداقل 4 درصد مسئول موفقیتهای افراد باشد که البته 10 درصد واقعی تر به نظر می رسد. محققان زیادی نیز اظهار می دارند که هوش عاطفی یک جزء لازم برای رهبری اثربخش می باشد. یک فرد بدون هوش عاطفی حتی اگر بهترین آموزشها را در جهان دیده باشد و دارای ذهنی تحلیلی و دقیق باشد و بهترین ایده ها را هم در سر داشته باشد،‌باز هم نمی تواند یک رهبر بزرگ باشد.
در حقیقت 80 درصد موفقیتهای افراد در سرکار به هوش عاطفی وابسته است و تنها 20 درصد آن به IQ بستگی دارد و اغلب کسانی که دارای عملکرد بهتری می باشند هوش عاطفی بالایی دارند. این در حالی است که اکثر افرادی که عملکرد پایین تری دارند به این علت نیست که مهارتهای فنی کمتری نسبت به دیگران دارند بلکه اکثرا این گونه افراد مهارتهای بین فردی کمتری دارند. ارتباطات کاری شان ضعیف است، اقتدارطلب و یا جاه طلب می باشند یا این که با مدیریت سطح بالا اختلاف دارند. تعجب آور نیست،‌اگر گفته شود تاثیر هوش عاطفی همزمان با بالارفتن مدیران در سلسله مراتب سازمانی افزایش می یابد چرا که اهمیت ارتباطات سازمانی زیاد می باشد. (جانسون- 1999)
گلمن در طی تحقیقات خود به عنوان مشاور سازمانها دریافت که در تمام سطوح سازمانی EQ‌ دوبرابر مممتر از داشتن مهارتهای فنی و IQ‌ می باشد. تحقیقات دیگر نشان دهنده این است که هوش عاطفی نقش مهمتر و بیشتری در سطوح بالای سازمانی بازی می کند، زمانی که گلمن این موضوع را مورد بررسی قرارداد به این نتیجه رسید که در سطوح بالای سازمانی کسانی که عملکرد بهتری نسبت به افراد متوسط دارند،‌تقریبا 90 درصد تفاوت در ویژگیهایشان قابل استناد به هوش عاطفی است تا تواناییهای شناختی. (راحیم، 2003)
در مطالعه ای در دانشگاه برکلی از 80 دانشجوی دکتری در هنگام فارغ‌التحصیلی، تستهای شخصیت، تستهای هوش و مصاحبه های دیگری به عمل آمد. چهل سال بعد زمانی که آنها در اوایل هفتادسالگی قرارداشتند، دوباره مورد مطالعه قرارگرفتند و میزان موفقیت آنها در زمینه تخصصی خود سنجیده شد. نتیجه این تحقیق نشان داد که در مورد موفقیت حرفه‌ای و پرستیژ و شهرت فردی، تواناییهای عاطفی و اجتماعی 4 برابر مهمتر از IQ می باشند. (کرستید- 2000)
در طی سالهای 1998 گلمن در طی بررسی 200 شرکت و سازمان در سرتاسر جهان به این نتیجه رسید که تفاوت در بین افراد به علت تواناییهای شناختی و مهارتهای فنی می باشد و بقیه به علت تفاوت در شایستگی های عاطفی می باشد و حتی در موقعیتهای رهبری در سطوح بالای سازمانی بیش از تفاوتهای بین فردی به علت شایستگیهای عاطفی می باشد. (پون- 2002)
البته احمقانه است که بگوییم مهارتهای شناختی برای موفقیت افراد مهم نمی باشند، بلکه این مهارتها در صورتی که به همراه مهارتهای عاطفی باشند، موثرتر و اثربخش‌تر خواهدبود. برای نمونه مهارتهای شناختی جزء مهمترین عوامل برای موفقیت در تحصیل می باشند. چنانچه شمال مایل به ادامه تحصیل در دانشگاهی همچون برکلی باشید به میزان زیاد به چنین مهارتهایی نیاز دارید تا در این دانشگاه پذیرفته شوید اما چنانچه بعد از فارغ التحصیلی و ورود به جامعه، خودتان را با همکلاسیهای دیگر خود که دارای هوش عاطفی بالاتر و مهارتهای اجتماعی بیشتری نسبت به شما بودند ولی بهره هوشی آنها تا حدی از شما کمتر بود، مقایسه کنید خواهید دید که درست است برای دانشمند یا دکترشدن به بهره هوشی در حدود 120 نیاز است اما برای مقاومت در مقابل مشکلات زندگی و کاری و داشتن همکاری بهینه با دیگران به مهارتهای عاطفی نیاز است. می توان گفت کسانی که هوش عاطفی آنها نسبت به دیگران زیاد است ولی 10 تا 15 امتیاز بهره هوشی (IQ) کمتر دارند، در همکاری با زیردستان خود و برقراری روابط اجتماعی و در نتیجه در زندگی و کار خود موفق تر خواهندبود. (کرستید، 2000)
در مطالبی که مطرح گردید اکثرا سعی براین بود که اهمیت مهارتهای عاطفی و داشتن هوش عاطفی بالاتر پررنگ نشان داده شود ولی نباید فراموش کرد که در واقع مهارتهای شناختی و غیرشناختی مکمل هم هستند. تحقیقات دانشمندان بیان کننده این مطلب است که مهارتهای عاطفی واجتماعی موجب بهبود عملکرد شناختی فرد خواهندشد و هیچ کدام از این مهارتها به تنهایی مثمرثمر واقع نخواهندشد.
آموزش هوش عاطفی
یک بچه زمانی که متولد می شود بطور ذاتی دارای هوش می باشد، درست است که او قادر به خواندن و نوشتن نیست و نمی توان از او آزمون هوش گرفت ولی با وجود این می توان گفت که این بچه هوشمند است. همه ما تواناییهایی داریم که ذاتی بوده و نمی توان آنها را افزایش داد و در مقابل، بعضی از تواناییهای دیگر در وجود هر فرد هستند که قابلیتهای آموزش، یادگیری و بهبود و توسعه را دارند. هوش عاطفی به طور ذاتی و فطری در درون هر فرد وجود دارد ولی می توان مهارتهای عاطفی را نیز به افراد آموزش داد و دانش و آگاهی آنها را نسبت به عواطف خود و دیگران افزایش داد که در نتیجه آن هوش عاطفی افراد نیز افزایش خواهدیافت. (هین- 2004)
بهترین خبر درباره هوش عاطفی این است که آن برخلاف IQ قابل یادگیری است. اگر انسانها درباره احساسات و تجارب خود با هم بحث و گفتگو کنند این امر به نوعی موجب یادگیری عاطفی آنها خواهدشد که البته یادگیری درباره عواطف بدین گونه نیست که چند تمرین خاص را انجام داد و نتیجه یادگیری را بلافاصله مشاهده کرد بلکه نتیجه این نوع یادگیری در تعامل با افراد و در فعالیتهای گروهی نمایان خواهدشد. آموزش هوش عاطفی بدین معنا نیست که به افراد پند و نصیحت بدهیم بلکه بدین صورت می باشد که در آنها نسبت به احساسات و عواطف، حساسیت ایجاد کرده و آگاهی و دانش آنها را نسبت به ابعاد عاطفی موجود در درون انسانها افزایش دهیم. مهارتهای عاطفی را که افراد می آموزند به آنها در زمینه برقراری ارتباط با دیگران در محیط کار واجتماع کمک خواهد کرد که در نتیجه آن همکاری بین افراد بهتر شده و عملکردشان نیز بهبود خواهدیافت. آموزش هوش عاطفی و افزایش آگاهی افراد نسبت به عواطف خوب و بدی که در درون انسانها نهفته اند به طور موثری موجب افزایش مهارت خوب گوش دادن، برقراری ارتباط با دیگران و بیان احساسات خود،‌حل تعارضات و مقابله با فشار عصبی و استرس خواهدشد.
جیمز پون در نتیجه تحقیقات خود در سنگاپور بیان می دارد که سطح هوش عاطفی افراد به طور ژنتیکی ثابت نیست و می توان آنرا بهبود داد و اگر ما آگاهی افراد را نسبت به مزایای هوش عاطفی افزایش دهیم، افراد بیشتری سعی خواهند کرد که برروی هوش عاطفی خود سرمایه گذاری کنند تا موفقیتشان در زندگی کاری افزایش یابد. انسانها همزمان با آگاه شدن نسبت به عواطف و احساسات خود سعی خواهندکرد که تاثیر عواطف و احساسات را در تعاملاتشان با دیگران نیز درک کنند که این گونه آگاهیها بر روابط اجتماعی و کار گروهی آنها تأثیر مثبت خواهندداشت. (پون-2002)
هوش عاطفی در محیط کار
در گذشته به کارکنان گفته می شد که عواطف و احساسات خود را در خانه رها کرده و به سر کار بیایند که کارکنان نیز اجبارا از این رویه تبعیت می کردند ولی این رویه زمان زیادی به طول نیانجامید. چرا که انسانها در هر سازمان یا گروهی که مشغول بوده و با انسانهای دیگری سروکار داشته باشند،‌محتاج تعاملات عاطفی با دیگران هستند. (جانسون- 1999)
احساسات و عواطف برهرچیزی که ما انجام می دهیم، تأثیر دارند. علی‌الخصوص در محیط سازمانی عواطف منجر به رفاقت و صمیمیت در بین اعضای تیم شده و بهره‌وری سازمان را افزایش می دهند. البته نباید فراموش کرد که همین عواطف چنانچه درست از آنها استفاده نشود، می توانند ویرانگر و نابودکننده نیز باشند پس می توان گفت که هوش عاطفی به روابط بین فردی شکل می دهد. البته با وجود همه این حرفها هنوز هم بسیاری از مدیران هستند که تمایل به کنارگذاری عواطف واحساسات دارند و دوست دارند فقط با منطق کار کنند ولی تحقیقات فراوانی نشان دهنده این مطلب اند که چنانچه عواطف به طور مفید و موثری اداره شوند، موجب افزایش اعتماد متقابل، وفاداری و تعهد کارکنان خواهندشد و بهره وری سازمانی افزایش خواهدیافت. از طرف دیگر، نوآوریهای سازمانی و همکاریهای کارکنان نیز بهبود خواهند یافت و عملکرد تیمی و سازمانی نیز در کل بهتر خواهدشد.‌(جانسون و همکاران 1999)
کلید عوامل غیرشناختی با عملکرد شغلی افراد در سازمانها ارتباط دارند به طوری که جای تحقیقات فراوانی در این زمینه وجود دارد. اکثر تحقیقات انجام شده به این نتیجه رسیده اند که عوامل غیرشناختی از مهمترین تعیین‌کنندگان رفتار کاری می باشند. مخصوصا در محیط‌های کاری متغیر امروزی که داشتن انعطاف پذیری و سازش با تغییرات و همگامی با آنها از ضروریات می‌باشد، تنها چیزی که هنوز جای ابهام دارد، اندازه گیری و سنجش دقیق این عوامل غیرشناختی و انتخاب کارکنان شایسته براساس آنها می باشد.
از دیدگاه گلمن استفاده از مهارتهای عاطفی در محیط کار و داشتن کارکنانی با هوش عاطفی بالا از دو جهت برای سازمانها سودمند است، بدین ترتیب که اولا افراد بر خودشان می توانند کنترل داشته و خود را اداره کنند و ثانیا روابط اجتماعی بین افراد نیز بهبود خواهدیافت که موجب برقراری ارتباط موثر در بین کارکنان خواهدشد. (کرستید 1999)
در نتیجه تحقیق جانسون و ایندوک مشخص شد که مدیران و کارکنان هر دو باید در درون سازمان مورد مطالعه قرارگیرند. کارکنان به منظور برقراری ارتباطات اثربخش با سایرین به هوش عاطفی نیاز دارند و مدیران نیز چنانچه دارای مهارتهای عاطفی بالایی باشند می توانند موجب عملکرد فراتر از انتظار کارکنان شوند. هوش عاطفی و داشتن مهارتهای عاطفی در درون سازمانها هم برای مدیران و هم برای کارکنان مفید است چرا که مدیران دارای کارکنانی هستند که دارای شور و اشتیاق فراوان برای کار هستند و کارکنان نیز مدیرانی خواهندداشت که آنها را درک می کنند و به مشکلات و نیازهایشان رسیدگی می کنند. (جانسون و همکاران 1999)
کای خاطرنشان می کند که هوش عاطفی موجب انطباق فردی و کاهش مقاومت آنها در مقابل تغییرات خواهدشد. از طرف دیگر مطالعات اسکات و همکارانش نشان می دهد که هوش عاطفی رابطه مستقیم با تمایلاتی از قبیل خوش بینی، گرایش به شادزیستن، و تمایل به کاهش اعمال غیرارادی دارد. همچنین تحقیقات مارتینز پونز نیز بیانگر این مطلبند که افزایش هوش عاطفی موجب رضایت از محیط کاری و زندگی اجتماعی افراد خواهدشد و علائم افسردگی را نیز کاهش خواهدداد. خلاصه این که با مروری بر تحقیقات انجام شده در زمینه هوش عاطفی به این نتیجه می رسیم که هوش عاطفی موجب نتایج مثبتی برای سازمانها خواهدشد و بر رفتار و نگرش کارکنان تاثیر خواهدگذاشت. (راحیم، 2003)
هوش هیجانی نماینده توانایی تشخیص، ارزیابی و بیان هیجان و آگاهی از هیجانها، توانائی دستیابی به / و یا ایجاد احساسات تسهیل فعالیتهای شناختی و عمل سازگارانه و توانایی تنظیم هیجانها در شخص و دیگران می باشد (مایر و سالوی 1997) . به عبارت دیگر، هوش هیجانی عبارت از پردازش مناسب اطلاعاتی می باشد که بار هیجانی دارند و استفاده از آن برای هدایت فعالیتهای شناختی مانند حل مساله و تمرکز انرژی برروی رفتارهای لازم. اصطلاح مذکور این فکر را انتقال می دهد که راههای دیگری برای باهوش‌بودن وجود دارد که غیر از تاکید بر تستهای استاندارد بهره هوشی می باشد. اینکه فراد می تواند این توانائیها را پرورش دهد و اینکه هوش هیجانی می تواند پیش‌بینی‌کنندة مهمی برای موفقیت در روابط شخصی، خانوادگی و محل کار باشد. هوش هیجانی در مقایسه با مفاهیم سنتی هوش متبلور، اصطلاح امیدوارکننده‌ای بنظر می رسد. به همین دلایل هوش هیجانی به روانشناسی مثبت تعلق دارد.
اولین شاخه هوش هیجانی با ظرفیت ملاحظه و بیان احساسات شروع می گردد. هوش هیجانی بدون قابلیتهائی که در این شاخه اول وجود دارند غیرممکن می باشد (در این مورد سارنی 1990 و 1999 نیز همین موضوع را عنوان می کند. اگر هر بار که احساسات ناخوشایند به وجود می آید مردم به آن توجه ننمایند، در مورد احساسات، معلومات بسیار کمی بدست می آورند. احساس هیجانی شامل ثبت، توجه و معنی سازی پیامهای هیجانی می باشد، به آن صورتی که در حالات صورت، تُن صدا ،‌یا محصولات هنری فرهنگی بیان گردیده اند. شخصی که حالت ترس را در صورت دیگری می بیند، خیلی بیشتر در مورد هیجان و افکار آن شخص می فهمد تا کسیکه این عملات را از دست داده و به آن توجه ننموده است. شاخه دوم هوش هیجانی در مورد سهولت در فعالیتهای شناختی می باشد. هیجانها ترکیبی از سازمانهای مختلف روانی، فیزیولوژیکی، تجربی، شناختی وانگیزشی می باشند. هیجانها از دو طریق وارد سیستم شناختی می گردند: به عنوان احساسات شناخته شده،‌مانند مورد کسی که فکر می کند «حالا من کمی غمگین هستم» و به عنوان شناختهای تغییریافته، مانند وقتی یک شخص غمگین فکر می کند «من خوب نیستم». تسهیل هیجانی تفکر – شاخه دوم- متمرکز براین موضوع است که چگونه هیجان برروی سیستم شناختی اثر می نماید و به این ترتیب چگونه می تواند برای حل مساله بنحو موثر، استدلال، تصمیم گیری و کارهای خلاق بکاررود. البته شناخت می تواند بوسیله هیجان هائی از قبیل اضطراب و ترس مختل گردد. از طرف دیگر هیجانها می توانند در سیستم شناختی الویت ایجاد کنند که به چه چیز مهمی توجه کند و به آن بپردازد (ایستربروک ، 1959 ،‌ماندلر 1975، سیمون 1982)؛ و حتی در مورد چیزی که در یک خُلق معین بهتر انجام می‌شود تمرکز نماید.
همچنین هیجانها شناختها را تغییر می دهند، هنگامی که شخص خوشحال است آنها مثبت، و وقتی غمگین می باشد، منفی می شوند (مثال :‌فورگاس 1995، مایر، گاشک ، براورمن و اوانز 1992، سالوی و بیربنوم 1995، سینگر و سالوی 1988). این تغییرات سیستم شناختی را وادار می نماید که چیزها را از دیدگاههای مختلف ببیند. مثلا تناوب بین شک نمودن و قبول کردن. مزیت این تناوب برای تفکر تقریبا واضح می باشد. هنگامی که نقطه نظر یکنفر بین شک کردن و قبول نمودن تغییر می نماید، فرد می تواند نقاط متعدد مثبت و مزایا را در نظر گیرد،‌و در نتیجه در مورد یک مساله عمیق تر و خلاقانه تر بیندیشد (مایر، 1986، مایر وهانسن 1995).

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   61 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ریشه های تاریخی هوش هیجانی

دانلود مقاله تخریب اموال تاریخی و فرهنگی در حقوق جزای ایران

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله تخریب اموال تاریخی و فرهنگی در حقوق جزای ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

ایران به عنوان یک کشور باستانی برخوردار از تاریخی کهن ، آثار و ابنیه تاریخی فراوانی دارد که همواره مورد طمع بیگانگان و عوامل داخلی آنها بوده است . اوج این تهاجمات علیه آثار تاریخی و فرهنگی ایران در دوران قاجاریه مشاهده می شود. از جمله ، در سال 1900 . م . امتیاز انجام حفاریهای باستان شناسی رسماً به موجب قراردادی به دولت فرانسه واگذار شد و کنترل اشیای مکشوفه آنان توسط ماموران ایرانی حتی در داخل خاک ایران ممنوع گشت و شخصی به نام ( دمورگان ) در راستای اجرای این قرارداد به ایران اعزام شد . به موجب همین قرارداد ،لوح سنگی ( قانون حمورابی ) 1 ) ،ضمن کاوشهای شهر شوش کشف و به موزه (لوور ) پاریش انتقال داده شد . حتی گفته می شود که تنها در 1357 (آخرین سال حیات رژیم پهلوی ) ، سی گروه کارشناس از کشورهای مختلف غربی به کاوش در ایران مشغول بوده اند . (2) پس از پیروزی انقلاب نیز موارد متعددی از خرید و فروش و قاچاق قطعه های تاریخی و فرهنگی کشف شده است .
در راستای مبارزه با این نوع اقدامات غیر قانونی ، دوازده ماده (558 الی 569) ( قانون تعزیرات ) مصوب سال 1375 (جانشین مواد 46 و 47 ( قانون تعزیرات ) مصوب سال 1362 )(3) ،به تخریب اموال تاریخی و فرهنگی تخصیص داده شده اند. البته مواد دوازه گانه مذکور تنها به ( تخریب ) این اموال نمی پردازد، بلکه اعمالی چون سرقت ،کاوش ، خرید و فروش ، قاچاق و تغییر دادن نحوه استفاده از آنها را نیز در بر می گیرند و بنابراین ، بهتر آن بود که این مواد تحت عنوان ( جرایم علیه اموال تاریخی و فرهنگی ) ذکر می شدند.
با توجه به این که این اموال بخشی از میراث فرهنگی کشور را تشکیل می دهند ، جرایم ارتکابی علیه آنها را می توان علاوه بر جرم علیه اموال ،از زمرةجرایم علیه آسایش عمومی محسوب کرد.
به همین دلیل ، بخشی از این جرایم حتی توسط خود مالک این اموال نیز قابل ارتکاب می باشند که از این میان جرایم مذکور در ( قانون تعزیرات ) طی مواد (564) ( راجع به تغییر ابنیه اماکن فرهنگی و تاریخی ثبت شده ) و (565) ( راجع به انتقال بدون مجوز اموال فرهنگی و تاریخی ثبت شده برخلاف شئون اثر و بدون مجوز ) قابل ذکر هستند. حتی – به نظر نگارنده – جرم موضوع ماده (565) ، تنها از سوی مالک قابل ارتکاب می باشد و اگر غیر مالک آن را مرتکب شود ، مشمول عنوان انتقال مال غیر ، که در حکم کلاهبرداری است ،(4)قرار خواهد گرفت .(5)
تنها تخفیفی که قانون گذار برای مالکینی که مرتکب جرایم مذکور در فصل نهم ( قانون تعزیرات ) می شوند پیش بینی کرده آن است که ، بر طبق ماده (569) ( در کلیه مواد این فصل ، در صورتی که ملک مورد تخریب ملک شخصی بوده و مالک از ثبت آن به عنوان آثار ملی بی اطلاع باشد، از مجازاتهای مقرردر مواد فوق معاف خواهد بود ) به نظر می رسد که در این ماده ، واژه ( تخریب ) در مفهوم عام آن به کار رفته و به کلیه جرایم مذکور در این فصل اشاره دارد. به علاوه ، شاید تصویب این ماده تلاشی در جهت جلب نظر شورای نگهبان بوده است که قبلاً در پاسخ به استفساریه شورای عالی قضائی سابق اظهار داشته بود که (…. قانون حفظ آثار ملی مصوب 1309 و اصلاحیه ها و الحاقات بعد از آن در جلسه مورخ 17/7/1361 ، فقهای شورای نگهبان مطرح و مورد بررسی قرار گرفت و شمول قانون نسبت به اموال شخصی به نظر اکثر آقایان فقهای شورا ، مغایر موازین شرعی تشخیص داده شد) جهت پرهیز از اطاله کلام ، از شرح تفصیلی تک تک مواد مذکور در فصل نهم خودداری می کنیم و تنها به تذکر مهمترین نکات راجع به هر یک از این مواد و نیز به ذکر این انتقاد بسنده می کنیم که قانون گذار نباید هیچ یک از مواد دوازه گانه این فصل را در ماده (727) به عنوان جرایم با ماهیت خصوصی مورد اشاره قرار می داد در حالی که ،بر عکس ،همه آنها را در ماده (727) به عنوان جرایم خصوصی ذکر کرده است . آنچه که از دامنه این اشکال می کاهد ،وجود ماده (567) است که به موجب آن ،( در کلیه جرایم مذکور در این فصل سازمان میراث فرهنگی یا سایر دوایر دولتی ، بر حسب مورد ، شاکی یا مدعی خصوصی محسوب می شوند.) (6) بنابراین می توان گفت که به رغم وجود ماده (727) ، این سازمانها و دوایر دولتی ، حسب وظیفه رسمی خود ،موظف به پیگیری موضوع بوده و حق عدم تعقیب ، گذشت یا استرداد دعوا را ندارند.
در ذیل نکاتی چند در مورد هر یک از مواد دوازده گانه فصل نهم ( قانون تعزیرات ) مصوب سال 1375 ، ارائه می گردد.
ماده (558) به وارد آوردن خرابی به اماکن مذهبی ،تاریخی ثبت شده در فهرست آثار ملی ایران و یا به لوازم منصوب یا موجود در آنها ، به شرط آن که این لوازم مستقلاً نیز واجد حیثیت فرهنگی ،تاریخی یا مذهبی باشند ، پرداخته است . در این مورد ماده (1) ( قانون راجع به حفظ آثار ملی ) مصوب سال 1309 ، قابل ذکر است که مطابق آن ( کلیه آثار صنعتی و ابنیه و اماکن را که تا اختتام دوره سلسله زندیه در مملکت ایران احداث شده ، اعم از منقول و غیر منقول ، با رعایت ماده 2 قانون می توان جزء آثار ملی ایران محسوب داشت و در تحت حفاظت و نظارت دولت می باشد ) مطابق ماده 2 قانون مذکور ( دولت مکلف است از کلیه آثار ملی ایران که فعلاً معلوم ومشخص است و حیثیت تاریخی یا علمی یا صنعتی خاصی دارد، فهرستی ترتیب داده و بعدها هم هر چه از این آثار مکشوف شود ضمیمة فهرست مزبور بنماید. فهرست مزبور بعد از تنظیم ، طبع شده و به اطلاع عامه خواهد رسید)
ماده واحدة ( قانون ثبت آثار ملی ) مصوب سال 1352 ، بر دامنه آثار ملی افزوده و اشعار داشته است : ( به وزارت فرهنگ و هنر اجازه داده می شود ،علاوه بر آثار مشمول قانون حفظ آثار ملی مصوب آبان ماه 1309 ، آثار غیر منقولی را که از نظر تاریخی یا شئون ملی واجد اهمیت باشد ، صرف نظر از تاریخ ایجاد یا پیدایش آن ، با تصویب شورای عالی فرهنگ و هنر در عداد آثار ملی مذکور در قانون مزبور در قانون مزبور به ثبت برساند. آثار مذکور در این ماده مشمول کلیه قوانین و مقررات مربوط به آثار ملی خواهد بود) ؛ لیکن متاسفانه ، قانون گذار پس از انقلاب ، بدون توجه به این ماده واحده ، با بازنویسی ( قانون مجازات عمومی ) سابق ، تنها به ( قانون راجع به حفظ آثار ملی ) اشاره کرده است .
ماده (599)، به سرقت آثار فرهنگی و تاریخی از مکانهایی مثل موزه و سایر اماکن تحت حفاظت و نظارت دولت و نیز به جرم خرید یا اخفای این آثار پرداخته است .(7)
ماده 560 ، به انجام عملیات در حریم (8) آثار فرهنگی و تاریخی ( مذکور در این ماده ) (9) پرداخته است . در صورتی که این گونه عملیات موجب تزلزل بنیان این آثار یا ورود خرابی و لطمه به آنها شود ، بدین ترتیب ، این جرم از زمرة جرایم مقید است . به علاوه ، به نظر می رسد که منظور از لطمه ، لطمه های فیزیکی و عادی است ( مثل این که بر اثر گودبرداری در نزدیکی تخت جمشید بخشی از کنگره های موجود بر روی دیوارها فرو ریزند) ، نه این که صرفاً صدمة معنوی به اثر تاریخی وارد آید ( مثلاً با احداث یک برج بلند در حریم تخت جمشید ابهت بنای تخت جمشید از بین برود).
ماده 561 ، جرم ( اقدام به خارج کردن اموال تاریخی ، فرهنگی از کشور هر چند به خارج کردن آن نیانجامد ) را پیش بینی کرده است . منظور از ( اقدام به خارج کردن ) ، شروع به قاچاق این گونه اموال می باشد ،مثل این که شخصی اموال مذکور را به خارج پست کرده ولی مامور پست آنها را کشف کند و یا در حین تفتیش چمدانهایش در گمرک ، خروج این اموال توسط مامور گمرک کشف و از خروج آنها جلوگیری شود. در این مورد ماده 15 ( آئین نامه اجرایی قانون معافیت ورود و صدور اشیای عتقیه و آثار فرهنگی و هنری اصیل و معتبر از حقوق و عوارض گمرکی ) مصوب سال 1354 ، نیز قابل توجه است که به موجب آن ، ( صدور اشیای عتقیه ایرانی که طبق قانون حفظ آثار ملی و آیین نامه اجرایی آن در فهرست آثار ملی ثبت شده باشد و یا هنگام تقاضای صدور و معاینه آنها معلوم شود که از نظر اهمیت می توان آنها را در عداد آثار ملی ثبت نمود ممنوع است ، ولی صدور بقیه اشیا با رعایت این آیین نامه آزاد است )
تبصره ماده 561 ، تشخیص ماهیت تاریخی ، فرهنگی اموال را بر عهده سازمان میراث فرهنگی کشور گذاشته است . ماده 562 ، به جرم حفاری (به معنی کندن ) و کاوش (مثلاً با وسایلی همچون ابزار گنج یابی ) ، به قصد تحصیل اموال تاریخی و فرهنگی پرداخته و این عمل را جرم و قابل مجازات دانسته است . در صورت انجام حفاری در اماکن تاریخی و مذهبی ، مرتکب به حداکثر مجازات محکوم خواهد شد. به نظر نمی رسد که برای شمول این ماده ،به دست آوردن اموال تاریخی و فرهنگی ضرورت داشته باشد ،بلکه صرف حفاری به این قصد کفایت می کند.) (10)
تبصره 1 ماده (562) تحصیل تصادفی اموال را در صورت عدم تحویل آنها ،موجب ضبط اموال مکشوفه دانسته است . بدیهی است که تحصیل تصادفی ، محدود به مواردی نیست که مال مثلاً ،بر اثر وقوع بلایای آسمانی مثل زلزله ، از دل زمین بیرون افتاده و در اختیار فرد قرار گیرد ، بلکه مواردی را نیز در بر می گیرد که فرد عامداً زمین را می کند ولی قصد وی نه تحصیل اموال تاریخی بلکه برای مثال ،گودبرداری برای ساختمان سازی بوده است . ضمانت اجرای مذکور در تبصره 1 ، برای بازداشتن افراد از نگه داشتن اموال تحصیلی کافی به نظر نمی رسد و جا داشت که مجازات دیگری نیز برای این قبیل افراد در نظر گرفته می شد.
تبصره 2 ،( خرید و فروش اموال تاریخی و فرهنگی حاصله از حفاری غیر مجاز ) را ممنوع دانسته و برای خریدار و فروشنده مجازات تعیین کرده است . به این تبصره ، دو اشکال وارد است : اول این که تبصره باید به هر گونه ( نقل و انتقال ) اشاره می کرد و نه فقط به (خرید وفروش ) ؛ و دوم این که قید ( غیر مجاز ) برای حفاری ،ضروری به نظر نمی رسد ؛ چرا که نقل و انتقال اموال تاریخی و فرهنگی که حسب تصادف ، مثلاً در نتیجة حفاریهای مجاز ، حاصل شده اند نیز باید واجد وصف مجرمانه باشد . مطابق قسمت اخیر تبصره ،( هر گاه فروش اموال مذکور تحت هر عنوان از عناوین به طور مستقیم یا غیر مستقیم به اتباع خارجی صورت گیرد ، مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم می شود) تردیدی وجود ندارد که واژه مفرد ( مرتکب ) به کلمه ( فروش ) باز می گردد و بنابراین مجازات اشد ، تنها بر فروشنده ( که ممکن است ایرانی یا خارجی باشد ) تحمیل می گردد و نه بر خریدار خارجی که مجازات معمول این جرم را خواهد داشت . همین طور ، هر گاه فروشنده ، اجناس را به یک ایرانی بفروشد اما بداند که وی دلال یک سفارتخانه خارجی برای خرید کالاهای عتقیه است ،مشمول حداکثر مجازات قرار خواهد گرفت ، چرا که در چنین حالتی فروش ( به طور غیر مستقیم ) به یک خارجی صورت گرفته است .
به نظر می رسد که ماده (562) و تبصره های آن ، ( لایحه قانونی راجع به جلوگیری از انجام اعمال حفاریهای غیر مجاز وکاوش به قصد به دست آوردن اشیای عتیقه و آثار تاریخی که بر اثر ضوابط بین المللی مدت یکصدسال یا بیشتر از تاریخ ایجاد یا ساخت آن گذشته باشد) مصوب سال 1358 را نسخ کرده است .
ماده 563 ، به تجاوز به اراضی و اماکن تاریخی و مذهبی ثبت شده که مالک خصوصی ندارند ،پرداخته است . اعمال مجازات مذکور در ماده ، مشروط بر آن است که سازمان میراث فرهنگی کشور حدود مشخصات این قبیل اماکن را قبلاً تعیین و علامتگذاری کرده باشد. به نظر می رسد که بهتر بود قانون گذار ، به جای این شرط ، علم مرتکب در مورد ثبت شده بودن اماکن مذکور را برای شمول ماده لازم و کافی می دانست .
ماده 564 ، به تعمیر ، تغییر و تجدید بنای بدون مجوز اماکن فرهنگی و تاریخی ثبت شده پرداخته است ، بدیهی است ارتکاب این جرم از سوی مالک نیز قابل تصور می باشد.
ماده 565 ، به انتقال بدون مجوز این گونه اموال و ماده 566 ، به تغییر نحوه استفاده از آنها برخلاف شئون اثر پرداخته و برای این گونه اعمال ، مجازاتهایی را تعیین کرده اند.
ماده 568 ، به حالتی پرداخته است که جرایم مذکور در این فصل به وسیله اشخاص حقوقی انجام شوند که در چنین صورتی ،مدیر و مسئول دستور دهنده ،به مجازات مقرر محکوم خواهد شد.
در پایان اشاره ای به موضع حقوق انگلستان مفید به نظر می رسد. در این کشور ، مطابق بخش هفت ، ( قانون طراحی ساختمانهای ثبت شده و مناطق مورد حفاظت ) مصوب سال 1990 . م . مداخله در ساختمانهای ثبت شده ، اعم از تخریب ، تغییر یا توسعه دادن آنها ،موجب حبس تا یک سال شناخته شده است .
قانون دیگری که در سال 1979. م. به تصویب رسیده است ، در بخش یک( 28)، ایراد خسارت به بناهای قدیمی ، با علم به مورد حفاظت قرار داشتن آنها را موجب حبس تا دو سال دانسته است .

 


منابع:
پی نوشتها :
1- قانون حمورابی قدیمی ترین قانون نوشتة بشر است که توسط حمورابی ، ششمین و بزرگترین پادشاه سلسله اول دولت بابل که حدود بیست قرن قبل از میلاد سلطنت می کرد،تدوین شده است .
2- ر. ک . نشریه میراث ،انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور ، شماره های 1 الی 5 ، همین طور ر.ک . حمید رضا کرد ، تخریب اموال دولتی (پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی سال 1373 ) ، ص 31 به بعد.
3- در قانون تعزیرات مصوب سال 1362 ،بسیاری از جرایم مختلف در بندهای نه گانة ماده 47 مورد اشاره قرار گرفته بودند. تخصیص مواد جداگانه برای ذکر این جرایم در قانون تعزیرات مصوب سال 1375 ،کار مطلوبی بوده است .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 11   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تخریب اموال تاریخی و فرهنگی در حقوق جزای ایران

دانلود مقاله روند تاریخی شکل گیری تبریز از دوره صفویه تا اواخر دوره قاجار

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله روند تاریخی شکل گیری تبریز از دوره صفویه تا اواخر دوره قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 شاه اسماعیل پس از تصرف شهر تبریز در سال 906 ق. دست به اعمال خشونت آمیزی زد و چون نسبت به بزرگان آق قویونلو که در کشته شدن شیخ حیدر دست داشتند کینه داشت، دستور داد استخوانهای آنان را از زیر خاک بیرون آورده آتش بزنند. کاترینوزنو در این باره چنین نوشته است: " روز دوم خود را به دروازه تبریز رساند [شاه اسماعیل] و چون با مقاومتی مواجه نشد آنجا را گشود و به باد یغما گرفت و فرقه مخالف را تار و مار کرد. سپس چون می خواست از سرداران و بزرگانی که با شیخ حیدر در نبرد دربند پیکار کرده و در مرگ او دست داشته بودند، انتقام گیرد دستور داد تا جسدهایشان را از گور بیرون آورند و بر سر بازرا بسوزانند.69 بازرگان ونیزی دیگری در این مورد چنین اظهار داشته است : "سپس روی به سوی تبریز نهاد (شاه اسماعیل) و در آنجا با هیچ مقاومتی روبرو نشد. با اینهمه بسیاری از مردم شهر را قتل عام کرد. حتی کسانش زنان آبستن را با جنینهایی که در شکم داشتند کشتند. مزار سلطان یعقوب و بسیاری از امیرانی را که در نبرد دربند شرکت جسته بودند نبش کردند و استخوانهایشان را سوختند.... و مرتکب بسیاری فجایع دیگر شدند."70
حسن بیک روملو در کتاب احسن التواریخ درباره ورود شاه اسماعیل به شهر تبریز می نویسد: "خاقان اسکندرشان بعد از فراغ خاطر از جانب دشمنان در آن منزل نزول فرموده روز دیگر علم عزیمت به طرف دارالسلطنه تبریز برافراخت، سادات و اکابر آن بلده چون سعادت و اقبال استقبال نموده به شرف تقبیل انامل فیاض مفتخر و سرافراز شدند و مراسم نیاز و نثار بجا آوردند و آن حضرت در کمال عظمت در دارالسلطنه تبریز که مستقر سریر سلطنت و مرکز دایره خلافت پادشاهان عالیشان است استقرار فرموده و به لعمات آفتاب عدل و کرم متوطنان آن ولایت از ظلمات ظلم باز رهانید، حامی رعایتش رعایای بیچاره را از آسیب خدنگ حوادث که روزگار در کمان ترکمان بی سر و سامان نهاده بود نجات داد... هم در اوایل جلوس امر کرد که خطبای ممالک خطبه ائمه اثنی عشر علیهم صلواة الله الملک الاکبر خوانند. اشهدان علیا" ولی الله و حی علی خیرالعمل که از آمدن طغرل بیک بن میکائیل بن سلجوق و فرار نمودن بساسیری که تاریخ تا سنه مذکور 456 سال است از بلاد اسلام برطرف شده بود با اذان ضم کرده بگویند".71
تبریز در دوران حکومت شاه اسمایل چندان توسعه نیافت و بنای ارزشمندی در آن احداث نشد چون بیشتر دوران حکومت این شاه به جنگ و جدال سپری شد و بخش هایی از ایران به خصوص تبریز همواره در معرض هجوم عثمانی قرار داشت.
یک بازرگان گمنام ونیزی که شهر تبریز را در زمان شاه اسماعیل دیده آن را چنین توصیف کرده است: "به نظر من محیط این شهر بزرگ نزدیک به بیست و چهار میل است و مانند ونیز بارو ندارد. دارای کاخهای بزرگی است که یادگار شاهانی است که بر ایران فرمانروا بوده اند و خانه های باشکوه بسیار دارد. دو رود از میان تبریز می گذرد و در نیم میلی بیرون از شهر به سوی مغرب رود بزرگی روان است که آبی شور دارد و پلی سنگی بر آن زده اند. در تمام نواحی چشمه هایی دیده می شود که آب آنها از کاریز می آید. درون کاخهای شاهان گذشته را بنحوی شگفت انگیز آراسته و از بیرون با زر و رنگهای گوناگون پوشانده اند و هر کاخی را مسجدی و گرمابه ای جداگانه است که آنها را نیز زراندود کرده و با طرحهای ظریف و زیبا زینت داده اند. هر فرد تبریزی درون اطاق خود را سراپا گچ بری و به طرحهای گوناگون با شنگرف آراسته است. بسیاری از مسجدها را نیز چنان ساخته اند که تحسین بینندگان را برمی انگیزد. از جمله مسجدی است که در وسط شهر چنان خوب ساخته اند که نمی دانم چگونه به شرح و توصیف آن پردازم، اما در هر حال می کوشم که بنحوی این کار را انجام دهم. این مسجد "عمارت عالی قاپو" نامیده می شود و بسیار بزرگ است اما هرگز قسمت میانه آن را نپوشانیده اند.... از این گذشته شهر تبریز مزایای مهم دیگری دارد. از همه مهمتر آنکه با وضع بسیار نیکو در دشتی پهناور در جهت مشرق قرار دارد، در محلی که گویی مانند روزنی کوچک در دامنه کوهی بلند پدید آمده است اگرچه این کوه متعلق به سلسله جبالی است که به مسافت ده میل در سوی مشرق کشیده شده است. در سوی مغرب دشتی دیگر قرار دارد که بسیار پهناور است و به مسافت سه میل از شهر امتداد دارد... تبریز نیز به باغهای متعددی آراسته است که گیاهان عادی در آنها یافته می شود مانند کلم و کاهو و سبزی خوردن و دیگر سبزیها نظیر آنچه در ونیز بدست می آید مانند شلغم و هویج و پیازچه و مرزنگوش و جعفری و اکلیل کوهی. در تبریز برنج بسیار و گندم و جو فراوان است..... آمد و شد در شهر بسیار است و ابریشم از هر نوع خام و مصنوع یافته می شود. ریوند، مشک، لاجورد و مروارید هرمز از هر نوع و رنگ دریاچه بسیار زیبا، اعلاء، پشمینه ها و دیگر پارچه هایی که از حلب و بروصه و قسطنطنیه می آورند به چشم می خورد. حریر سرخ از تبریز به حلب و عثمانی می برند و در عوض قماش و نقره می گیرند و می آورند."72
امپراطوری عثمانی از آغاز دوره صفویه یکی از مهمترین دشمنان ایران به شمار می رفت و بارها بخش هایی از خاک کشور ما را به تصرف خود درآورد، از جمله در دوره شاه اسماعیل، سلطان سلیم عثمانی به سال 920ق. در جنگی که در چالران روی داد سپاه شاه اسماعیل را شکست داد و به تبریز وارد شد و شهر را تصرف کرد. سلطان سلیم پس از غارت خزانه شاهی و یک هفته اقامت در شهر، تبریز را ترک کرد73 و هنگام خروج از شهر گروهی از هنرمندان و صنعت گران ماهر و پانصد بار از خزانه شاهی را با خود برد. شاهزاده نادر میرزا از این واقعه در کتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز چنین یاد کرده است : "سلطان پس ازین فتح به تبریز آمد خرابیها کرد چون جلادت و مردانگی پادشاه ایران می دانست که بزودی بر او خواهد تاخت آنجا نماند و به قسطنطنیه رفت آذربایجان از خصم خالی شد."74
سلطان سلیم پس از ورود به شهر و تصرف آن نامه ای بدین مضمون خطاب به اهالی شهر منتشر کرد: "اکابر و اعیان بلده تبریز سیمااقضی قضاةالمسلمین اولی ولاة الموحدین، معدن الفضل والیقین شمس الدین قاضی احمد دامت فضائله به عواطف و مراحم شاهانه اختصاص داشته بدانند که ... عنایت و شفقت حضرت علیه ما درباره عامه رعایا که ودایع خالق برایااند فوق الحد است و از اکابر و اصاغر یکی مخالفت نکرده همه در مقام خدمتکاری و جان سپاری ثابت قدم و راسخ دم باشند تا در ظل ظلیل سعادت فرجام از تف حوادث ایام آسوده حال شوند و هر که از مطاوعت رعایا که ودایع خالق برایااند به عنایت و مراحم پادشاهی مخصوص گشته بدانند که در این ولا، عرضه داشتی از دست شما به پایه سریر اعلی در رسید. مضمونش معلوم رای نواب کامیاب شد. به سوی فخر أمراءالاکراد زاهدبک، حکم جهان مطاع نوشته شد که مزاحم شما نشود و شما نیز د محافظت مجد باشید ان شاءالله العزیز عن قریب داروغه از غلامان درگاه عالی خواهد رسید تحریرا" فی التاریخ المزبور.[دوم رجب 920] ".75
شاه اسماعیل تا سال 930ق. سلطنت کرد. خواند میر در کتاب حبیب السیر تبریز را در سال 930ق. چنین توصیف می کند: "درین تاریخ یعنی ثلثین و تسعمائه هجری بیمن معدلت نواب کامیاب شاهی، تبریز معمورترین بلاد ربع مسکون است و بواسطه وفور عمارات و زراعت، غیرت افزای چرخ بوقلمون، گویا کلمه ادخلوها بسلام امنین آیتیست در شأن او و کریمه جنةعرضهاالسموات کنایتیست از فسحت ساحت جنت نشان او.... در تبریز باغستان فراوانست، اکثر اثمار اشجارش در لطافت رشک میوه بستان جنان اما هوایش در زمستان بغایت سرد می شود چنانکه در بعضی از سنوات برودت هوا و کثرت بارندگی بمرتبه یی می رسد که دو سه ماه مردم بسهولت تردد نمی توانند کرد، بنابراین در زمستان تبریزیان آذوق و سایر ضروریات آن فصل را در خانه هایی که در زیر زمین ساخته اند ترتیب می نمایند و در وقت دم سردی دی در آن منازل نشسته بفراغت اوقات می گذرانند."76
پس از فوت شاه اسماعیل در سال 930ق. شاه تهماسب به جای پدر به تخت سلطنت نشست اما در زمان او نیز اقدامات عمرانی قابل توجهی صورت نگرفت.
در سال 941ق. سپاهیان سلطان سلیمان اول به فرماندهی ابراهیم پاشا، وارد تبریز شدند، و سلطان سلیمان نیز شخصا" به آنها پیوست. ابراهیم پاشا برای محکم کردن موقعیت سپاهیان در نزدیکی شام غازان اردو زد و بنای قلعه مستحکمی را پی ریزی کرد و الامه تکلو را به حکومت آذربایجان منصوب کرد. شاه تهماسب در این زمان در هرات سرگرم جنگ با ازبکان بود اما پس از شنیدن این خبر به جمع آوری سپاه پرداخت و به سوی تبریز حرکت کرد. سلطان سلیمان به دلیل سرمای شدید و نبودن آذوقه چهارده روز بیشتر در تبریز نماند و عقب نشینی کرد و تبریز بار دیگر در اختیار ایرانیان قرار گرفت .77
در سال 955ق. سلطان سلیمان پس از پانزده سال برای دومین بار به تحریک القاص میرزا برادر شاه تهماسب که به عثمانی پناهنده شده بود، به ایران حمله کرد. شاه تهماسب که آماده نبرد نبود، در شنب غازان اردو زد و سپاهیانش را گرد آورد و گروهی را پیشاپیش فرستاد تا سر راه دشمن را از تبریز تا مرز کشور عثمانی، آتش بزنند و از غله و گیاه پاک کنند. در احسن التواریخ چنین نوشته شده است: "قنوات و کاریزها را مردمان تبریز مسدود ساختند. چنانچه آن مقدار آب که جهت آشامیدن ایشان کفاف تواند نمود میسر نبود.... در عرض چهار روز که [عثمانی ها] در تبریز بودند علیق الاغان و شتران از برگ و پوست درختان می گذشت و در چهار روز، موازی پنج هزار اسب و استر و شتر به چراگاه عدم شتافتند...."78 سرانجام سلطان سلیمان از تبریز بیرون رفت و عقب نشینی کرد.
نادر میرزا شرح این واقعه را چنین می نویسد: "تبریزیان کوچه بندی کردند عامه را با لشکر پادشاهی از کجا طاقت رزم است. بناچار مغلوب و منهوب شدند. اعیان تبریز نزد عثمان پاشا گرد آمدند. سردار امان داد چون عثمان پاشا از شجاعت مردم تبریز آگاه بود سختی بیک سو نهاد. تبریزیان پنهانی از لشکر عثمانی همی کشتند و برخی با مال و عیال خود هجرت کردند. سردار به چرنداب قلعه [ی] بس متین بساخت. لشکر ایران به قلل کوه سرخاب بودند و هیچ پروا نداشتند، چون [عثمان پاشا] از کار قلعه بپرداخت جعفرپاشای آخته را کوتوال گذاشت. به خونخواهی عثمانیان که تبریزیان را کشته و اجساد آنان بخلاب و پارگین ها انباشته بودند برخاست حکم بقتل عام کرد. یکروز آن لشکر بزرگ مردم شهر بدم شمشیر گرفتند و دود از تبریز برآورده هر چه یافتند بردند و هر که دیدند کشتند تا بشفاعت بعضی امان داد. هر که از دم تیغ جسته بود پراکنده شد. عثمانیان بطمع مال مدفون بنیان سرای ها برانداختند این شهر ویرانه شد".79در آن هنگام سپاهیان قزلباش به سرداری حمزه میرزا به سپاه عثمانی یورش برده و سپاه دشمن را از هم پاشیدند، اما در شرایطی که کار جنگ به سود ایرانیان رو به پایان بود، حمزه میرزا کشته شد و سپاه عثمانی شجاعت یافته و سرنوشت جنگ را تغییر دادند و پیروزی سپاه عثمانی مسلم شد.
نزدیک بودن تبریز به خاک عثمانی و لشکرکشی های متعدد عثمانیان برای تصرف این شهر، شاه تهماسب و سران حکومت او را در مناسب بودن تبریز به عنوان پایتخت کشور، به تردید و دودلی گرفتار کرد. بدین جهت برای آن که پایتخت از خطر تصرف عثمانی مصون بماند، مصلحت را در آن دیدند که پایتخت را به شهری دور از دسترس عثمانی ها و ازبک ها انتقال دهند و چون شهر قزوین دارای این شرایط بود، آن را به پایتختی برگزیدند و پس از خروج سلطان سلیمان خان از تبریز به سال 955ق. قزوین به طور رسمی دارالسلطنه ایران شد. این اقدام گذشته از جنبه های سیاسی و نظامی، تحت تأثیر این عامل نیز بود که مردم تبریز از شاه تهماسب و سران قزلباش دل خوشی نداشتند، زیرا علاوه بر کشتارهای شاه اسماعیل در تبریز، مردم از آن جهت که شاه تهماسب چند مرتبه شهر را در برابر هجوم عثمانی ها ترک نموده و از آن دفاع نکرده بود، سخت دلگیر بودند و ظاهرا" خود شاه نیز از این امر آگاهی داشت.
وین چنتو آلساندری سفیر ونیز که در سال 975ق. در قزوین بود، در سفرنامه خود به این موضوع چنین اشاره کرده است: " البته این مطلب درست است که مردم تبریز به قدر مردم دیگر شهرها این همه عشق و احترام برای شاه تهماسب قائل نیستند، زیرا می گویند که شاه آنجا را ترک گفته و به قزوین رفته است تا در آنجا اقامت کند زیرا دیده است که چنانکه دلخواه اوست در تبریز مورد احترام نیست".80
در سال 962ق. نخستین قرارداد صلح میان سلطان سلیمان عثمانی و شاه تهماسب منعقد شد که نزدیک به سی سال محترم شمرده شد. شاه تهماسب مدتی بعد گوشه نشینی اختیار کرد و حدود بیست سال در قزوین ماند و از آن شهر خارج نشد و دیگر به تبریز نرفت.
وین چنتو آلساندری وضعیت شهر تبریز را این گونه توصیف کرده است: "مردم تبریز به دو دسته که یکی نعمتی خوانده می شود و دیگری حیدری تقسیم شده اند و این جماعت در نه محله سکونت دارند یکی در پنج محله و دیگری در چهار، و عده ایشان در حدود دوازده هزار تن است. این فرقه ها پیوسته با هم دشمنی می نمودند و همدیگر را کشتار می کردند و نه شاه می توانست از این کار ممانعت کند و نه دیگران زیرا سی سال بود که این دو دسته از هم نفرت یافته بودن. البته می توان گفت که کدخداهای محلات بیش از شاه در شهر قدرت دارند زیرا اختلاف و ناسازگاری ایشان با عمال دیوانی از اینجا آغاز شد که بهای گوشت اندکی بالا رفت و رؤسای محلات به کاخهای امرا رفتند و ایشان و چاکرانشان را کشتند و سرهایشان را به کاخ سلطنتی بردند. رؤسای محلات این کار را پنهانی انجام ندادند و از این رو از آن هنگام هیچ کوششی برای محدود کردن آزادی ایشان معمول نشده است بحدی که آنان در سابق بعضی امرا را فقط برای حفظ امتیازات خود کشته اند.
ار آنجا که تبریز پایتخت سراسر شاهنشاهی ایران است چنین می نماید که باید سخنی چند درباره آن بگویم. این شهر واقع در دشتی پهناور است که در نزدیکی چندین تپه قرار دارد و مجاور مکانی مرتفع است که در گذشته دژی کهن در آنجا ساخته بودند و اکنون ویرانه هایش بر جای است. محیط شهر اگرچه حصار ندارد پانزده میل بلکه بیشتر و به شکل مستطیل است. از محلی به نام نسا تا دروازه شهر که از آنجا به قزوین می روند به مسافت یک روز کوتاه راه است اما در این فاصله باغهای بیشمار و فضاهای باز به چشم می خورد. عده کوچه های تبریز چهل و پنج است و در هر کدام صفی از درختان دیده می شود چنانکه می توان گفت که هر کوچه ای را باغی است. میوه های تبریز از خوبی و شادابی بهتر از میوه های هر کشور دیگر است. این شهر شهری است بازرگانی زیرا از سراسر کشور کالا و کاروان به آنجا وارد می شود اما جنگ لطمه فراوان به تجارت آن زده است."81
در سال 993ق. اوزدمیراوغلی عثمان پاشا، وزیر سلطان مراد سوم با چهل هزار سرباز به سوی تبریز حرکت کرد و در طول راه جغاله اوغلی حاکم وان نیز با شش هزار سپاه به او پیوست. این سپاهیان در پی عبور از چالدران و صوفیان، تا شام غازان پیش رفتند و پس از نبردی با سپاهیان ایران، سرانجام وارد تبریز شدند و عثمان پاشا به خونخواهی سربازانی که از دست داده بود، سه روز به قتل و غارت پرداخت؛ از سوی دیگر سربازان ایرانی به فرماندهی حمزه میرزا در اطراف شهر موضع گرفته و با حمله های متعدد سپاهیان عثمانی را آسوده نمی گذاشتند. عثمان پاشا برای دفاع از شهر قلعه مربع شکلی احداث کرد که طول باروهای آن 12700 ذرع بود. این قلعه که در مدت سی و شش روز ساخته شد، در محل دولتخانه قدیم و در دل شهر قرار داشت و می توانست 45000 نفر را پذیرا شود.82
مدتی بعد عثمان پاشا از دنیا رفت و جغاله اوغلی جانشین او شد. ایرانیان با استفاده از موقعیت پدید آمده، ضمن حمله های متعدد به عثمانی ها شهر را به محاصره درآوردند. در این اثنا سلطان مراد سوم فرهاد پاشا را برای کمک به جغاله اوغلی روانه تبریز کرد اما ایرانی ها سرانجام پس از چهل و هشت جنگ کوچک و بزرگ دست از محاصره شهر برداشتند و در سال 998ق.(1590م) شاه عباس و سلطان مراد سوم صلح نامه ای امضا کردند که بر اساس آن شهرهایی که عثمانی ها در ماورای قفقاز و مغرب ایران به دست آورده بودند به آنان واگذار شد.83
شاه عباس که در سال 998ق. و پس از مرگ شاه تهماسب به سلطنت رسیده بود، همواره از قرارداد شوم ایران و عثمانی که به ناچار آن را پذیرفته بود، ابراز ناراحتی می کرد و در پی فرصت مناسبی بود تا مناطق از دست رفته را بازپس بگیرد. در سال 1012ق.(1603م) ضعف و ناتوانی سلطان محمد سوم امپراتور عثمانی و بی نظمی سپاه او و اختلافاتی که در میان فرماندهان وی به وجود آمده بود، باعث از هم پاشیدگی نیروی نظامی عثمانی شد. شاه عباس با توجه به این موضوع، فرصت را غنیمت شمرد و با سپاهیان ورزیده و کار آزموده خود که به سلاح های آتشین مجهز شده بودند به سوی تبریز حرکت کرد و پس از دوازده روز خود را به تبریز رسانید و به نبرد با علی پاشا فرمانده عثمانی پرداخت و پس از شکست سپاهیان وی، وارد شهر شد و به عثمانی ها اجازه داد که به وطن خود برگردند.84اما اهالی تبریز که در مدت بیست سال اسارت از سپاهیان عثمانی آزار فراوان دیده بودند، دست به انتقام زده و در داخل و خارج شهر گروه بسیاری از آنان را به خاک و خون کشیدند، شاه عباس نیز مردم را به تخریب آثار حکومت عثمانی دعوت کرد و طی چند روز، قلعه ای که توسط عثمانی ها ساخته شده بود به همراه تعدادی از خانه ها و کاروانسراها و دکان ها و گرمابه ها و بسیاری جاهای دیگر به کلی ویران شد.
در سال 1019ق. در زمان حکومت سلطان احمد سوم، عثمانی ها به منظور فتح تبریز به سوی این شهر حرکت کردند و خود را تا حوالی آن رساندند. شاه عباس که آماده دفاع شده بود، با گروهی از قزلباشان در استحکامات شمالی کوه سرخاب قرار گرفت، اما گویا به سبب نزدیک بودن فصل سرما و کمبود آذوقه دست به عقب نشینی زد. این مسئله موجب شد که قلعه ای جدید در نزدیکی کوه سرخاب در ربع رشیدی ساخته شود، پس از مدتی نیز قراردادی در سال 1022ق. بین ایران و عثمانی منعقد شد که براساس آن بخش هایی که در قرارداد پیشین از ایران جدا شده بود، به ایران بازگردانده شد.پنج سال بعد در سال 1027ق. عثمانی ها طی یک حمله بخش هایی از کشور را تصرف کردند، اما سرانجام از سپاه ایران شکست خوردند و قراردادی با تأکیید بر مفاد قرارداد سال 1022 ق.به امضا رسید.
سلطان مراد چهارم نیز در سال 1045ق. در دوره شاه صفی جانشین شاه عباس به ایران حمله کرد و طی سه روز بخشهایی از تبریز و برخی بناهای آن و همچنین قسمت هایی از باروی شهر را ویران نموده و سپس شهر را ترک کرد.85
تاورنیه سیاح فرانسوی که در عهد شاه صفی به ایران سفر کرده و از تبریز گذشته بود درباره این شهر چنین نوشته است: "مملکت حاصل خیزی است غله و علف بحد وفور بعمل می آید و همه قسم سبزیجات برمی دارد. عقیده بعضی این است که تبریز همان اکباتان پایتخت مملکت مد است، و هنوز هم شهر بزرگ پرجمعیتی است که در میانه عثمانی و دولت روسیه و هندوستان و ایران واقع شده است. عده کثیری تجار و مقدار وافری مال التجاره در آنجا هست، خصوصا" ابریشم که از گیلان و نقاط بآنجا حمل میشود.... پول در آنجا بیش از سایر نقاط آسیا در گردش و جریان است... رودخانه کوچکی از وسط شهر تبریز میگذرد که آبش هم بقدر کفایت خوب است و سه پل یک چشمه روی آن بنا شده که بواسطه آنها از این طرف شهر بطرف دیگر رفت و آمد می نمایند. این رودخانه را میتوان یک نهر یا مسیلی نامید که گاهی طغیان کرده یک قسمت شهر را خراب کرده آسیب بسیار وارد میآورد... غالب ابنیه شهر تبریز از آجریست که در آفتاب پخته شده است و خانه های اغلب معتبرین آنها دو طبقه است. بام و پوششهای ابنیه مسطح بشکل مهتابیست. از طرف داخل طاق زده و با کاهگل اندود شده که بعد با آهک روی آن را سفید میکنند در سنه 1638 تمام شهر بدست سلطان مراد امپراطور عثمانی خراب شد.... اما مدت قلیلی لازم است که دوباره تعمیر شود. بازارها و کاروانسراهای عالی برای مال التجاره بنا کرده اند که اغلب دو طبقه است، و بهترین آنها کاروانسرای میرزا صادق رئیس مالیه است که یک بازار و یک مسجد و مدرسه ساخته است و برای آنها موقوفات خوب با عایدات زیادی مقرر داشته است.
شهر تبریز بواسطه تجارت بزرگ یکی از معروفترین شهرهای آسیا است با عثمانی و اعراب و گرجیها و منگرلی ها و ایران و هندوستان و دولت مسکوی تاتارها دایما" تجارت دارد و بازارهای آن که تمام سرپوشیده است همیشه پر است از امتعه نفیسه و برای ارباب صنایع بازارهای علیحده مخصوص دارد. صنعت گران آن اغلب آهنگر هستند که بعضی اره و بعضی تبر و بعضی سوهان و بعضی چخماق برای آتش زدن تنباکو و توتون میسازند بعضی ها هم قفل ساز هستند یعنی فقط از آهن آلات که بکار در و پنجره میاید قفل میسازند، زیرا که مشرق زمینی ها برای شب بند [کلون] در چوب استعمال میکنند. بعضی دوره گردها خم هستند که در همه جا چرخ ریسمان ریسی و گهواره و امثال آن می سازند. جمعی زرگر هم دارد که غیر از انگشترهای بدترکیب نقره ای چیزی نمیتوانند بسازند. اما عده کثیری عمله جات ابریشم باف دارد که خیلی ماهر هستند و پارچه های قشنگ خوب می بافند عدد این صنعتگران بیشتر از همه اقسام آنها است ... در اطراف میدان بزرگ تبریز و مجاور آن بقیه آثار بناهای باشکوهی دیده میشود و چهار پنج مسجد را که در عظمت بنا بی نظیر هستند بخرابی واگذارده اند. یکی از آن مساجد که بهتر و عالی تر از سایر مساجد تبریز میباشد در خارج شهر سر راه اصفهان واقعشده است... بنای این مسجد بسیار عالی و نمای آن که پنجاه قدم ارتفاع دارد هشت پله از سطح زمین اطراف کرسی دارد، و از خارج دیوارهای آن همه از کاشی اعلی برنگهای مختلف پوشیده شده است ... در میدان بزرگ تبریز و مجاور آن یک مسجد عالی و مدرسه و قصری دیده میشود که همه خراب شده و در شرف انهدام هستند. همه این بناهای عالی متروک مانده اند... نزدیک همان میدان کلیسائی هم متعلق به ارامنه هست که خراب شده و میگویند سنت هلنا یکپارچه از چوب اصل صلیب را به آنجا فرستاده بود... دسته ای از اشخاص اجیر شده اند که هر روز اول طلوع و غروب آفتاب در میدان تبریز مدت نیمساعت کنسرت.... از کوس و کرنا بدهند، در روی ایوانی کنار میدان صف کشیده بکار مشغول میشوند و این کار در همه شهرهای ایران معمول است.
بیرون شهر تبریز، نزدیک و متصل بشهر کوهی است که تا شهر فقط یکرودخانه فاصله دارد و موسوم بعین علی زین علی ع است... باندازه نیم لیو خارج شهر تبریز در آخر باغات شهر طرف راست در سر راه اصفهان چند رشته کوه در نزدیک دیده میشود که در روی یکی از بلندترین آنها جائیکه هرگز آب ا آنجا عبور نکرده و ممکن نیست از هیچ طرفی بآنجا سوار کرد پلی ساخته شده که پنجاه قدم طول آنست و چشمه های آنهم خیلی قشنگ است اما کم کم رو بخرابی میرود... در یک لیو فاصله تبریز سمت مغرب تابستانی (شمال غربی) میان یک مزرعه برج بزرگی از آجر ساخته شده موسوم به کانبازون و قطر محور آن پنجاه قدو میشود، اگرچه نیم خراب است اما هنوز خیلی ارتفاع دارد و معلوم میشود که این برج متعلق بقصری بوده است، اطراف آن هنوز دیوارهای بلندی باقی است و چمن زار دور آن دلالت بر قدمت آن مینماید، بطور یقین کسی نمیداند بانی آن که بوده است ولی چند کلمه عربی که در بالای درب آن دیده میشود ثابت میکند که از بناهای مسلمانان است. در سنه 1651 در تبریز و حول و حوش آن زلزله بزرگی حادث شد که بسیاری از خانه ها را زیر و رو کرد این برج هم شکافی برداشت از بالا تا پائین و یک قسمتی از آن فرو ریخت که محوطه داخلی برج پر شد."86
اولیا چلبی به هنگام سلطنت شاه عباس دوم در حدود سال 1057ق. (1647م) به تبریز سفر کرد و آماری از بناهای این شهر را به ترتیب زیر مورد اشاره قرار داد: مدرسه 47 باب، مکتب 400 باب، کاروانسرا 200 باب، منازل اعیان 1070 باب، تکیه برای دراویش 160 باب و .... باغ یا گردشگاه عمومی و غیره 47 باب.87
شاردن نیز که در سال 1084ق. در عهد شاه سلیمان صفوی به ایران سفر کرده بود، در سفر به تبریز توصیف نسبتا" جامعی از آن ارائه داده است: "تبریز شهری است بزرگ و پرجمعیت و از لحاظ بازرگانی و ثروت و جمعیت دومین شهر ایران است. تبریز در آخر دشتی وسیع، در دامنه کوهی بنا شده... شهر به صورتی نامنظم ساخته شده، و به هیچ شکل هندسی شباهت ندارد. نه حصار دارد نه قلعه و استحکامات. رود کوچکی به نام اسپین چا از آن می گذرد. جریان این رود گاهی مایه بروز و ظهور ضایعات و خساراتی به خانه ها و بوستانهایی که در ساحل آنست می شود. رود دیگری نیز در شمال جاری است که مقدار آب آن در فصل بهار و پائیز از اندازه آب رود سن در فصل زمستان کمتر نیست. نام این رود آجی به معنی شور است ... تبریز نه محله دارد و جمعیت آن مانند دیگر شهرهای ایران به دو فرقه حیدری و نعمتی تقسیم شده است.... تبریز پانزده هزار دکان دارد. در ایران دکانها جدا از خانه ها، در کوچه های دراز و عریضی که مسقف است ساخته شده اند، این کوچه ها که غالبا" در مرکز شهر بنا شده اند بازار نامیده می شوند. خانه ها بیرون بازار ساخته شده اند، و تقریبا" همه دارای باغچه می باشند. تبریز خانه های باشکوه و مجلل زیاد ندارد، اما آبادترین و بهترین بازارهای آسیا در این شهر می باشد.... در این شهر سیصد کاروانسرا وجود دارد که بعضی از آنها چندان وسیع است که سیصد نفر می توانند در آن سکونت اختیار کنند. قهوه خانه هایی که در آن چای می نوشند و قلیان می کشند، اماکنی که مخصوص نوشیدن نوعی مشروب است که از شیره خشخاش می گیرند، گرمابه ها و مسجدهای عظیمی که متناسب با دیگر بناهای باشکوه ساخته شده اند در این شهر فراوان است. تبریز دویست و پنجاه مسجد بزرگ دارد... مسجد علیشاه کاملا" ویران شده، اما مردم قسمت پائین آن را برای گزاردن نماز، و مناره بلندش را تعمیر و ترمیم کرده اند.... آرامگاه او [غازان خان] در مناره بزرگی که به نام او منار غازان خان خوانده می شود و اکنون خراب شده دیده می شود. امیر شیخ حسن، سیصد و بیست و شش سال پیش مسجدی به نام استاد و شاگرد ساخت که اکنون نیمه ویران است... یکی از پادشاهان ایران موسوم به جهان شاه در سال هشتصدوهفتادوهشت قمری مسجدی ساخت که با نام مسجد کبود معروف است.... تبریز سه بیمارستان دارد که به خوبی از آنها نگهداری می شود و همه پاکیزه و تمیزند. در آنها کسی را نمی خوابانند اما به هر کس که در آن جا بیاید دو نوبت غذا می دهند. به این بیمارستانها آش داکن می گویند، یعنی جایی که اطعام می کنند.
در انتهای شهر، در طرف مغرب، روی یک کوه کوچک زیارتگاه بسیار زیبایی است... این ساختمان زیارتگاه و در عین حال محل تفرج مردم تبریز است. بیرون شهر و در طرف مشرق ویرانه های یک قلعه دیده می سود که به آن قلعه رشیدیه می گویند. ترکان عثمانی طی سالیانی که بر تبریز تسلط داشتند قلاع و استحکاماتی بنا نهادند که ویرانه های آنها به جاست. پیرامون تبریز هیچ نقطه مناسب، اعم از قله کوه یا تپه نیست که بر آن ویرانه ها برجها، باروها و قلعه های کوچک نباشد... یک مسجد بزرگ که سطح داخلی دیوارهای آن پوشیده از سنگهای مرمر صاف و صیقلی، و سطوح خارجی آن خاتم کاری است تنها بنای کاملی از ابنیه ترکان عثمانی است؛ ایرانیان به سبب کینه و نفرتی که نسبت به ترکان دارند از این مسجد به سزا مواظبت نمی کنند، و در پاکیزه نگهداشتنش نمی کوشند و آن را نحس و شوم می شمارند.
بیرون تبریز در طرف جنوب، خرابه های کاخهای پادشاهانی که در قرون اخیر سلطنت می کرده اند مشاهده می شود. در طرف مشرق بقایای کاخی است که ارامنه آن را مقر سلطنت خسرو پرویز می دانند... میان میدانهایی که من در شهرهای مختلف دیده ام میدان تبریز از همه وسیع تر است. حتی از میدان اصفهان نیز بزرگ تر می باشد...
در تبریز یک میدان بزرگ دیگر نیز هست. این میدان نزدیک قلعه ویران شده معروف به قلعه جعفر پاشا واقع است. می گویند زمانی که قلعه آباد بوده این میدان مرکز تجمع تسلیحات و لوازم جنگ بوده است. اما اکنون کشتارگاه شهر است... کوشش بسیار کردم تا بدانم تبریز چقدر جمعیت دارد اما موفق نشدم. به هر صورت می توان باور کرد که جمعیت شهر از پانصدوپنجاه هزار نفر کمتر نیست، اما برخی از مردمان سرشناس و صاحب نام به من گفته اند که در این شهر بیش از یک میلیون و صدهزار نفر زندگی می کنند.
عده زیادی از بیگانگان نیز در تبریز سکونت اختیار کرده اند و به کارهای مختلف اشتغال دارند.. در این شهر هر گونه کالا فراوان است. صنعت نساجی و ابریشم بافی و زرگری ترقی بسیار کرده است. بهترین نوع دستار در تبریز درست می شود. از بازرگانان هم شنیده ام که هر سال متجاوز از شش هزار عدل ابریشم در کارگاههای این شهر بافته می شود. بازرگانی این شهر در سراسر ایران، عثمانی، مسکوی، تاتارستان، هند و سواحل دریای سیاه گسترش یافته است."88

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 20   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله روند تاریخی شکل گیری تبریز از دوره صفویه تا اواخر دوره قاجار

دانلود ترجمه مقاله بازبینی زمینه گرایی تاریخی *

اختصاصی از زد فایل دانلود ترجمه مقاله بازبینی زمینه گرایی تاریخی * دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود ترجمه مقاله بازبینی زمینه گرایی تاریخی *


دانلود ترجمه مقاله بازبینی زمینه گرایی تاریخی *

دانلود ترجمه مقاله بازبینی زمینه گرایی تاریخی ؛ یک مقاله خوب برای رشته مهندسی معماری در 13 صفحه ترجمه شده و برای دانلود شما مهیا گردیده است.

 

برای مقابله با مشکلات روش شناختی در زمینه گرایی از تشخیص های مفید بین متن و چکیده ها و تاریخچه و قسمت های تاریخی آن استفاده می کنیم. متن شامل نتیجه یا قسمت پژوهش است. حتی یک چشم انداز را از پس زمینه داده هایی که ما به آن اضافه می کنیم به دست می دهد. متن تاریخچه در زمینه گرایی به عنوان اصل معتبر در نظر گرفته می شود  و یا نشان از بازسازی متن دارد. این است که با یک چشم انداز به یک متن نگاه می کنیم. تاریخ بی میل برای استخراج قضاوت های اخلاقی حاضر بوده  و یا اعمال آنها را به گذشته تعمیم می دهد. به ظطور گسترده تر از هر تعمیم  اجتماعی بیش از واحدهای طولانی زمانی می توان نتیجه گرفت و آن نتیجه مسئولیت نمایش  اهمیت دادن جذابیت ها می باشد. دوره های مختلف تاریخی وجود دارد. زمینه گرایی تاریخی ممکن است به عنوان یک تفسیر تاریخ نگارها در نظر گرفته شود. بیهوده من تاکید می کنم که کار حاضر به طور گسترده تری منطق را داشته و کمتر در آن بر شفافیت های تاریخی تاکید شده است.

موضوع واضح  و عدم امکان:

زمینه گرایی چیزی پرواضح است  و امکان  پذیر نیست. این ناشی از درک . دیدگاه به دست آمده توسط هر ناظر بوده  است که از هر داده مستقل به دست آمده و بدون آلودگی است. ما ابزاری جهت اندازه گیری دمای مایعات داریم و می دانیم سوپ پخته شده خوشمزه است. رمان جدید من به طور خودکار حسن هایی را به وجود می آورد، نمی توانم به هر گونه داده بدون اضافه کردن چیزی از خودم رسیدگی کنم. ناظر یک متن را توسط حالت تطبیقی بررسی می کند . آن را می خواند. این موقعیت می تواند که این نمو به صورت متنی خودکار انجام شده است و زمینه گرایی توصیفی به وجود می آید و این چیزی پرواضح است. اگر DC یا همان زمینه گرایی توصیفی به یک روش اصلی تبدیل شود/ف ما باید به جای ایده در زمینه به دنبال چیزهای دیگر در زمینه گرایی باشیم که به آن روش زمینه گرایی MC گفته می شود. MC جوهره زمینه گرایی تاریخی است. بیش از این مورد که پرواضح است،MC با منابع عدم امکان در ارتباط بوده و بدیهی است که  از تحقیق به کار رفته و ما نیازی به آن نخواهیم داشت. همانطور که ما نمی توانیم  از آن اجتناب کنیم، آن بی معنی است که آن را انجام  دهیم. لذا تقاضای ما با این پیش فرض است که بگوییم ما انتخاب این کار را داریم یا نه. اما از انجا که ما انتخابی نداریم، تقاضای انتزاعی ما روش متنی را انتخاب می کند به سادگی ممکن است. نه تنها این ، تنها حس در زمینه گرایی تاریخی ممکن استنگاهی به زمینه چشم انداز از جمله در پس زمینه یک متن لازم است. این یک موضوع از ادعاهای مکمل و استدلال مربوطه بوده و به یک متن اضافه می شود. متن مجموعه ای اولیه از ادعا و استدلال ها است. متن یک مجموعه این ادعاها را ارائه می کند. در حال حاضر زمینه گرایی تاریخی را به عنوان یک تقاضا در هر متن به کار می گیرند. اگر همیشه این استفاده باشد یعنی متن اساسا با یک گذاره تقلیل همراه است که باید به نوبه خود بررسی شود. اجازه دهید بگوییم که قرار است یک متن به نام T1 در کنار متن T2 قرار گرد و همچنین  من با اضافه کردن T3 به آن انجام دادم. اما من باید یک متن Tn را به دست آورم. من نمی توانم این کار را انجام دهم. در حال حاضر آنچه را نمی توانم، انجام نمی دهم. اگر یک شرط لازم برای درک بیانیه یک متن باشد، این است که من قادر هستم آن را در چهارچوب قرار داده  و ادعاهای خود را بر اساس متن قادر به یک آزمون یکسان ارائه می کنم. این بدان معنی است که ادعاهای متنی من نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینکه بیش از حد در زمینه باشد. تا جایی که ادعای متنی من خارج از چهارچوب باشد. می تواند بدون حکم ان را پذیرفت، اما من نمی توانم همه چیز را در زمینه قرار دهم. چنین تقاضایی بی نهایت  قدیمی است لذا باید توقف کرد. تقاضا برای بخشی از زمینه در حقیقت ضروری بوده و پس از آن خود را متوقف کنید. حتی اگر از حقیقت دور شوید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود ترجمه مقاله بازبینی زمینه گرایی تاریخی *

تست بازسازی شهری با استفاده از فرهنگ و هنر در شهر سنبا : مرکز تاریخی شهر اوزاکا با تمرکز بر بازسازی *

اختصاصی از زد فایل تست بازسازی شهری با استفاده از فرهنگ و هنر در شهر سنبا : مرکز تاریخی شهر اوزاکا با تمرکز بر بازسازی * دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تست بازسازی شهری با استفاده از فرهنگ و هنر در شهر سنبا : مرکز تاریخی شهر اوزاکا با تمرکز بر بازسازی *


تست بازسازی شهری با استفاده از فرهنگ و هنر در شهر سنبا : مرکز تاریخی شهر اوزاکا با تمرکز بر بازسازی *
دانلود ترجمه مقاله تست بازسازی شهری با استفاده از فرهنگ و هنر در شهر سنبا : مرکز تاریخی شهر اوزاکا با تمرکز بر بازسازی فضای شهری ؛ یک مقاله خوب برای رشته مهندسی معماری در 24 صفحه ترجمه شده و برای دانلود شما مهیا گردیده است.
 

چکیده ترجمه :

بازسازی شهری از طریق فرهنگ و هنر توجه بسیاری از شهر ها را در سراسر جهان به خود جلب کرده است . در این مقاله محقق از طریق تخصص خود در برنامه ریزی شهری در نظر دارد بااستفاده از پتانسیل فرهنگ و هنر مسیر های جدید بازسازی شهری را مورد مطالعه قرار دهد . مطالعه موردی شهر سنبا در مرکز اوزاکا واقع در کشور ژاپن است که اساسا ساختار منطقه ای خود را حفظ نموده و به عنوان قلب اوزاکا جایگاه خود را به عنوان یک مرکز اقتصادی برای بیش از 400سال حفظ نموده است . لذا این آزمایش در باز سازی شهری از طریق فرهنگ و هنر و توسعه و روند آن می باشد . نتایج این آزمایش به وضوح نشان می دهد که همراه با تلاش برای گسترش به اشتراک گذاری معنا و مفهوم منابع خفته در مرکز تاریخی شهر از طریق رسانه ای مانند هنر امکان پذیر بوده و همچنین یک پیشرفت اساسی در نوع باز سازی شهری با عنوان مدیریت منطقه شناخته شده است که در آن تجدید حیات و تنوع فعالیت ها به سمت بازسازی شهری وجود داشته و همچنین افزایش بازدید کنندگان را در بر خواهد داشت . علاوه بر این از طریق این معنی این مقاله نشان می دهد که این چشم انداز در آینده جهت باز شهری در مرکز تاریخی آن است .

کلمات کلیدی : بازسازی شهری از طریق استفاده از فرهنگ و هنر در بسیاری از شهرهای سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است . ( بیا بچینی و پارکینسون 1993و بویر 1988 و اوزوکین 1982)

به عنوان مثال تجدید حیات محلی از طریق بازسازی ساختمان های تاریخی و نو سازی و تبدیل محله های تاریخی می باشد و راه اندازی فضاهای شهری مانند تئاتر و یا موزه ها و استفاده از آنها به عنوان فضایی برای بیان هنر همیشه مد نظر بوده و همه تلاش می کنند تا آن شناخته شود . ( انجمن تحقیقات پراید سال 2008 و دانشگاه شهر اوزاکا 2008)

چنین روشی اغلب به عنوان آزمایش مورد بحث بوده و افقهای جدیدی با هدف تقویت فرهنگ و سیاست های هنری داشته و یا به عنوان وسیله ای جهت استفاده از نام تجاری شهر ها و سیاست های گردشگری است که موضوعات مورد علاقه محبوب را ارائه می کند که توسط حوزه ی سیاست موجود محدود شده است . با این حال از نظر نویسنده به طور عمده مطالعات برنامه ریزی شهری شایستگی توجه به سمت بازسازی شهری از طریق فرهنگ و هنر دارد اما توسعه آن با شیوه ای پیچیده در ارتباط است . این مقاله تعهداتی در سنبا در شهر اوزاکا را با محوریت تمرکز فعالیت محقق در نظر دارد و یک مورد در رابطه با دانشگاه ها و شهروندان جهت بازسازی شهری از طریق فرهنگ و هنر را در نظر دارد .

ساختار مقاله :

این مقاله به شروع زیر است :

بخش 3 یک مرور از نظریه شهر خلاق به عنوان سیاست شهری با تمرکز فرهنگ و هنر را در بر دارد و در بخش 4 مشکلات قابل لمسی توسط برنامه ریزی شهری در شهرستان های بزرگ ارائه می شود .

در بخش 5 مطالعه ی موردی اشاره شده است در این مقاله در باره ی شهر سنبا در اوزاکا است که یکی از نماینده ها ی شهر های تاریخی ژاپن می باشد و پس از ارائه ی مسائل به سمت بازسازی آن اقدام خواهد شد . و در بخشی 6 الی 8 به عنوان مثال کافه هنر سنبا به عنوان عامل اصلی بازسازی شهری معرفی شده که توسط دانشگاه بوده و با تمرکز بر فرهنگ و هنر می باشد . بنابراین ترتیب زمانی برای آن امکان پذیر است . بر این اساس بخش 9 معنای بازسازی شهری از طریق هنر به صورت قابل لمسی ارائه خواهد شد و در فصل 10 نتیجه گیری ارائه می شود . 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تست بازسازی شهری با استفاده از فرهنگ و هنر در شهر سنبا : مرکز تاریخی شهر اوزاکا با تمرکز بر بازسازی *