دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه
مدتی بود دو روایت در ذهنم می چرخید: تفکر از یک سال عبادت، شصت سال عبادت، هزار سال عبادت و … برتر است و اکثر عبادت ابوذر رحمه ا.. علیه تفکر و عبرت گرفتن بود، در ابتدا با عرض معذرت از محضر مبارک اهل بیت علیهم السلام فکر کردم شاید فقط منظور بالا بردن مرتبه تفکر است ولی عملاً تفکر نمی تواند از عبادت بالاتر باشد، ولی نمی توانستم خودم را قانع کنم چون می دانستم عقل من قاصرتر از این است که بخواهد تفسیر روایت کند به هر صورت تصمیم گرفتم عملاً این کار را انجام دهم. عزم خویش را جزم کردم تا یک شب بجای نماز شب تفکر کنم، به اندازه یک رکعت یا دو رکعت نماز، وقتم بیهوده تلف شد، چون راستش نمی دانستم باید چه کنم، آنروزها هم در درس تلخیص المنطق به بحث و تفکر وارد شده بودیم.
این را یاد گرفته بودم که تفکر یعنی تبدیل مجهولات به معلومات از طریق مرتب کردن سرمایه های ذهنی و اطلاعات. به نظر می آمد مجهول ذهنم تفکر باشد، فلذا نمیتوانستم معلومات را درست کنار هم بچینم، در واقع معلومات من عبارت بودند از انواع عبادت … و بطور ساده تر می گفتم: « یعنی فکر کردن از نماز شب بالاتر است؟ چرا؟! … »
یک جای محاسبه ام غلط بود، کجا؟ نمی دانم! «باید فکر می کردم تا مسئله فکرکردن را که مجهول ذهنم بود به معلومات تبدیل کنم» و این خود جرقه ذهنم بود که باید از دست نمی دادم. پس فکر کردن خودش جزءمعلومات و سرمایه های ذهنی ام بود که باید برای حل مجهول بکار می بردم حالا بیشتر مساله برایم حل شده بود. این تفکر نبود که مجهول ذهنم بود بلکه باید مسئله عبادت خود را خودم می یافتم حالا دیگر فهمیده بودم که مشکل من در کلمه عبادت است، من عبادت را فقط شکل ظاهری آن در نظر میگرفتم وگرنه اصل عبادت که همان بندگی بود در تفکر بیشتر به دست می آمد تا در امور دیگر و اصلاً جان عبادت همان تفکر بود.
احساس خجالت عجیبی به من دست داد. این نماز شب هایی که خواندهام … این روزه ها، این نمازها و این عبادت ها را چگونه بدون تفکر انجام داده ام در حالی که حقیقتاً حرارت خجالت را در صورت و پیشانی و پشت گردن و حتی بازوها و کف دستهایم احساس می کردم، جزیره چشمانم را اشک فرا گرفت، آرام چشمهایم را بستم و بالاخره زمزمه کردم:
«استغفرالله ربی و اتوب علیه». صدای اذان صبح از پشت بلندگوی خوابگاه گوش دلم را نوازش می داد و این در حالی بود که شیرین ترین و مفیدترین نماز شب یا عبادتم را به لطف خدا و توام با تفکر به پایان رسانده بودم.
الهی! العوف!
کلیات تحقیق
1. تبیین موضوع
2. پیشینه تحقیق
3. ضرورت و اهمیت تحقیق
4. روش تحقیق
5. پرسشهای تحقیق
6. مراحل تحقیق
7. محدودیتها و مشکلات
تبیین موضوع
انسان به دلیل وجود نیروی مرموز و فیر قابل لمس از سایر موجودات طبیعی برتری یافته و در هاله ای از زیبایی قرار گرفته که این نیرو نیروی تفکر و اندیشه اوست.
طبیعت، زیبایی غیر قابل انکار خودش را دارد و هیچ کس منکر چنین چیزی نیست، ولی در بین تمام پدیده های طبیعی، انسان گل سرسبد موجودات است که این جز مرهون اندیشه او نیست.
انسان بوسیله تفکر و تدبر از سایر حیوانات دیگر برتری یافته و این فقط به خاطر اندیشه اوست.
بسیاری از ما به شنیدن نکته هایی مانند: باید فکرمان را بکار بیاندازیم، باید چشمهای خود را باز نگه داریم و کورکورانه از دیگران پیروی نکنیم، عادت کرده ایم. ما در فرهنگی آزاد متولد شده ایم. ما با مردمی زندگی کرده ایم که به ارزش فرد ایمان دارند، ما نمی خواهیم تحت فشار واقع شویم یا مسیر زندگی ما را دیگران انتخاب کنند.
محور اساسی تربیت و تفکر، پرورش فکری در افراد تلقی می شود و وسیله اصلی تربیت و تفکر، آموزش است. کار فکری و فعالیت فرهنگی در هر حرکتی از خود جای بخصوص و مقام و منزلتی ویژه دارد، بخصوص در حرکت و قیام اسلامی که هدف آن اعتلای کلمه خدا، و پخش و نشر دین مقدس اسلام در پهنه گیتی بوده و اسلام می خواهد عالم بشریت را به راه فلاح و رستگاری دنیا و آخرت راهنمایی و هدایت کند.
اسلام، دینی است مقدس که پیروانش را به تفکر صحیح دعوت می کند برای اصلاح آنان در امر دینشان به تربیت صحیح دینی. مسلماًَ در دنیای معاصر هر جامعه ای می خواهد برای اندیشه و باورهای اعتقادی خویش کار و فعالیتی را انجام دهد و در این مسیر سرمایه گذاری می کند.
حال که تمامی ملل اینگونه برای رشد فکری تلاش می کنند، پس ما نمی توانیم کار تفکر و رشد فکری را در جهت تربیت صحیح اسلامی، بخصوص در نسل جوان در کشورهای اسلامی منکر شویم. در صورتیکه امروزه مسلمانان در شرایطی قرار دارند که هجوم فرهنگ بیگانگان در کشورهای اسلامی از هر زمانی بارزتر و روشن تر به چشم خورده و احساس می شود و ارزش مبارزه فکری و اعتقادی و بالا بردن آن برای تربیت هر چه بهتر، کمتر از جنگ نظامی نیست.
تفکر در عالم آفاق و زیبایی کائنات و طبیعت و نیز اندیشه در عالم انسان و ابعاد وجود آن و … می تواند انسان را به طریق هدایت رهنمون گردد، لذا سعی ما دراین تحقیق بر آن بوده است که ابتدا معنای درستی از تفکر ارائه داده و فضیلت و جایگاه آن را در اسلام بیان کنیم و بعد به بیان مجاری و آثار تفکر پرداخته و موانعی که ممکن است در این مسیر باشد اشاره نموده ایم. انشاء ا… که مقبول درگاه الهی واقع شود.
پیشینه تحقیق
می توان گفت تفکر پیشینه ای مقارن با خلقت انسان دارد و از همان زمان پیشرفت هر قوم و قبیله ای به میزان تفکر و تعقل آنها بستگی داشته و دارد. هر پیامبری که مبعوث میشد مردم را به توحید و خداپرستی از طریق تفکر دعوت می نمود، خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (صلی ا.. علیه و آله) نیز این شیوه را با تاکید بیشتری دنبال کردند و یکی از ارکان رسالت خویش را دعوت به تفکر قرار دادند. لذا از آن زمان تقریباً همه اساتید اخلاق در کتب اخلاقی خود بخشی را به تفکر اختصاص داده درباره اهمیت و فضیلت آن توضیح می دادند.
روانشناسان نیز همواره به تفکر به عنوان یکی از راههای رشد عقلانی و حل مشکلات اهمیت خاصی می دادند. در عصر حاضر نیز علاوه بر کتب اخلاقی و روانشناسی، کتبی به طور اختصاصی راجع به تفکر نوشته شده است که از آن جمله می توان به کتبی مانند: تفکر از دیدگاه اسلام تالیف عباس محمود عقاد، تفکر و اندیشه در پرتو ایمان تالیف سیدمحمد خیرخواه، جایگاه تعقل و تفکر در اسلام از نظر روایات، قرآن تالیف سیدمحمود محفوظی موسوی، مبارزه با گناه از راه تفکر و خودشناسی تالیف سید هاشم رسولی محلاتی و پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن تالیف ولی ا.. نقی پور اشاره کرد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهمیت و ضرورت تحقیق درباره تفکر آنجا روشن می وشود که وقتی سراغ کتاب هدایت و سعادت، قرآن کریم می رویم با تلاوت چند آیه متوجه می شویم که خداوند در هر صفحه چندین بار تذکر داده که این کتاب مفید هدایت برای متدبران، متفکران و تعقلکنندگان است و وقتی سراغ روایات اهل بیت علیهم السلام می رویم، می بینیم که یک ساعت تفکر را از سالها عبادت بهتر دانسته اند، بگونه ای که امیرمومنان علیعلیهالسلام می فرمایند:
« لا عباده کالتَّفکیر» ‹هیچ عبادتی مانند فکر و اندیشه نیست›
و می بینیم که از زمان ظهور اسلام مردم تشویق به تفکر شده اند به همین دلیل انگیزه پیدا میشود که ببینیم تفکر چیست؟ و مجاری آن چه می باشد و چه نتایجی را به دنبال دارد؟
پرسش های تحقیق
پرسش اصلی در این تحقیق عبارتند از: جایگاه تفکر در کتاب و سنت چیست؟
پرسشهای فرعی آن عبارتند از:
1. مفهوم تفکر چیست؟
2. اهمیت و فضیلت تفکر چیست؟
3. زمینه ها و محورهای تفکر چیست؟
4. آثار تفکر کدامند؟
5. چه اموری آفات تفکرند؟
مراحل تحقیق
مراحل نگارش این تحقیق به این نحو می باشد که بعد از تصویب موضوع از طرف امور پایان نامه طرح آن را نوشته، شروع به جمع آوری مطالب کردم.
درآغاز آیات مربوط را به تفکر و تفاسیر آنها را از کتب تفسیر یادداشت نموده و بعد روایات مربوط به تفکر را جمع آوری کردم و بعد به کتب اخلاقی و روانشناسی و سایر کتبی که درباره تفکر بخثی داشتند رجوع کرده و مطالب لازم را یادداشت نمودم. بعد از اتمام یادداشت برداری ها، به تنظیم مطالب پرداخته و پیش نویس تحقیق را نوشتم البته بیشتر مطالب جمع آوری شده به علت تنظیم سریع مطالب در تحقیق آورده نشده است.
روش تحقیق
روشی که برای نگارش این تحقیق بکار رفته، روش کتابخانه ای می باشد، زیرا موضوع این تحقیق، این روش را اقتضاء می کند.
محدودیتها و مشکلات:
مسلماً هر کاری برای خودش مشکلاتی را در پی دارد که کارهای تحقیقاتی از این امور مستثنی نبوده بلکه بیشتر هم می باشد و اصولاً جذابیت کار به رفع همین مشکلات میباشد. بنده نیز در نوشتن این تحقیق مشکلاتی داشتم که از آنجمله:
نبودن کتابهای منبع بود که محبور به تهیه آن کتابها از کتابفروشی ها و منازل اساتید شدم.
مشکل دیگر خانه داری و نگهداری از فرزند کوچکم بود که بیش از همه نیاز به رسیدگی داشت و مشکلاتی دیگر که دیگر نیاز به بیان آن نیست.
فصل اول
مفهوم شناسی
مفهوم لغوی تفکر
تدبر و رابطه آن با تفکر
تعقل و رابطه آن با تفکر
تفکر در مجرای صحیح
مفهوم لغوی تفکر
‹ تفکر› در لغت تامل و اندیشه و از ریشه فَکَرَ می باشد و نیز قوتی است در شخص که برای طلب معنی، در امری دقیق و باریک می گردد، تفکر جولان این قوه است به حسب نظر عقل و گفته نمی شود جز آنچه صورت آن در قلب حاصل گردد .
بعبارت دیگر فکر اعمال نظر و تدبر است برای بدست آوردن واقعیات و عبرتها .
بطور کلی تفکر به معنای اندیشه و بررسی و تامل می باشد.
معنی اصطلاحی تفکر
در نگاه اهل معرفت تفکر اعمال فکر است و آن عبارت است از ترتیب امور معلومه برای بدست آوردن نتایج مجهوله و آن اعم است از تفکری که از مقامات سالکین است، زیرا که آن را خواجه عبدا.. انصاری چنین تعریف فرموده:
اِِعْلَمْ اَنْ التَفَکُّرَ تَلْمِسُ البَصیرَه لاستِدْراکِ البُغَْیِه » یعنی ‹ بدان که تفکر عبارت است از جستجو نمودن بصیرت قلب و چشم ملکوت خود را برای ادراک آن › و معلوم است مطلوبات قلوب معارف است .
از نظر اهل منطق تفکر عبارت است از ‹ حرکت عقل بین معلوم و مجهول › یعنی هنگامی که مشکلی برای انسان پیش آید می تواند از طریق معلومات ذهن خود به مجهولات برسد و مشکل خود (مجهول) را حل کند .
در روانشناسی نیز تفکر چنین تعریف شده است:
‹ ارتباط درونی با دنیای خارج و به عبارتی تفکر در روانشناسی عبارت است از رهبری و توجیه فعالیتهای ذهنی به حل مساله یا مشکلی که شخص با آن برخورد می کند و صاحبان این نظر معتقدند که وجود مشکل شخص را به تفکر وامی دارد .
تدبر و رایطه آن با تفکر
راغب در مفردات درباره معنای تدبر می گوید: التدبُّر: التفکر فی دبر الامور. یعنی: اندیشیدن در پشت امور.
در فرق ‹ تدبر و تفکر › ابی هلال عسگری در فروق اللغویه می گوید: تدبر، تصرف در قلب با در نظر کردن در عواقب امور می باشد، اما تفکر، تصرف در قلب با نظر کردن در دلائل امور می باشد .
پس تدبر به معنی تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر می باشد تا چهره باطن امور جلوه گر شده عاقبتش برملا گردد. کاوش در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر دو خصوصیت اساسی تدبر می باشد، اما تفکر اعم از بررسی ظواهر و بواطن امر و اعم از بررسی علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن می باشد چرا که تفکر به راهیابی و کشف مجهولها را بطور مطلق نظر دارد .
تعقل و رابطه آن با تفکر
تعقل یعنی عقل و خرد را به کار انداختن و دقت بیشتر کردن که می توان گفت تعقل مقدم بر تفکر می باشد یعنی ابتدا باید عقل را بکار انداخت و بعد به تامل و اندیشه پرداخت.
تفکر در مجرای صحیح
خداوند بزرگ و اولیاء دین برای راهنمایی انسان به سوی رشد و کمال و خیر و سعادت ابدی، از او می خواهند که در واقعیاتی چون: آسمان، زمین، شب و روز، خلقت انسان، قرآن، حیات پاکان، زندگی پاکان و عاقبت آنان و کلاً هر واقعیتی که اثر تربیتی دارد اندیشه و تفکر کنند تا به فهم و درک واقعیات برسند و پس از آن به سعادت جاوید برسند و از راه این اندیشه صحیح خود را اصلاح کرده و سپس به اصلاح دیگران بپردازند تا از این طریق به راههای مادی و معنوی دست پیدا کنند .
البته هر تفکری آن چنان نیست که انسان را به سعادت رهبری کند بلکه آن تفکری موجب سعادت است که در مجرا و راه صحیح قرار گیرد و انسان را به مبداء و معاد راهنمایی کند، زیرا منشاء تمام نقشه های ضد انسانی و حیله های استعمارگران همان تفکر است، چنانچه ریشه تمام سعادتها همان تفکر صحیح و تعقل است. پس تفکری صحیح است که انسان را به ترس از خدا و عذاب روز جزا تسویق کند و انسان را به اجتناب از اعمال زشت راهبر باشد؛ و آن تفکری که شخص گنه کار را به توبه و آگاهی و جبران آن عمل زشت بکشاند و تفکر در سرانجام خود و اینکه از کجا آمده و بازگشتش به کجاست و کلاً هر تفکری که موجب پند و عبرت گردد، از اینرو امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند:
« الفکرُ فی غیر الحکمه هَوَس » ‹ تفکر در غیر حکمت، هوای نفس است.›
غزالی می گوید: اندیشه نیک و صحیح آن موجب روشنایی دل و آزاد شدن از غفلت است و می توان گفت اندیشه اصل و ریشه تمام نیکی هاست .
و باید به این نکته توجه داشت که دل انسان نمی تواند در آن واحد به دو چیز مشغول باشد، وقتی آدمی به اندیشیدن و تفکر پسندیده و نیک مشغول باشد، دیگر جایی برای وسوسه ها و افکار مذموم باقی نمی ماند. اگر انسان مشغول تفکر سودمند نباشد مورد حملات وسوسه های غلط و افکار مسموم واقع می شود که رهایی از آنها به این راحتی امکان پذیر نیست.
با اندیشه نیک، انسان به ذکر قلبی ( یاد خدا ) یا به تامل در علوم و معارف و تفکر در صنع آفرینش خدا و شگفتیهای او وتدبر در آنچه بنده را به خدای سبحان نزدیک میسازد، مشغول می شود.
فصل دوم
اهمیت و فضیلت تفکر
الف: در آیات
ب : در روایات
ج : در آیینه اعمال و کلام بزرگان
اهمیت و فضیلت تفکر
1. در آیات:
قرآن کریم سراسر تفکر یا دعوت به تفکر است و خداوند در آیات بسیاری امر به تفکر و تدبر کرده است، به گونه ای که همه قرآن یا به طور مستقیم دعوت به تفکر نموده است و یا به طور غیر مستقیم مطالب آن به گونه ای عنوان شده که باید در آن تفکر کرد و اینکه صلاح و سداد حیات وابسته به تفکر و درستی آن است. این امر در قرآن کریم به راههای مختلف و روشهای گوناگون تذکر داده شده است، گاه انسان متفکر راه یافته و واجد نور با انسان غیر متفکر و فرورفته در ظلمات مقایسه شده و برتری مسلم اهل تفکر و علم و نور گوشزد گردیده است، چنانچه در آیات ذیل مشاهده می شود:
« قُلْ هَلْ یَسْتَوی الْاَعمی و البَصیرُ اَفَلا تَتَفَکَّرونَ »
‹ بگو: آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکر نمی کنید ›
« هَلْ یَسْتوی الَّذینَ یَعْلَمونَ و الَّذینَ لایَعْلمونَ إنَّما یَتَذَکَّرُ اولو الالْبابِ »
‹ آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پند پذیرند›
و مسلم است که دانایی ثمره تفکر است و علم نورانی نتیجه تفکر حقیقی؛ و میفرماید:
« یَرفَعُ ا.. الَّذینَ امنوا منکم والذین اتوالعلم درجات »
‹ تا خدا رتبه کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند›
و در روایتی، امام صادق علیه السلام ‹ اولوالالباب › را اهل تفکر معرفی کرده میفرماید:
« ان اولی الالباب الذین عملوا بالفکره »
چنانچه در قرآن کریم تفحص کامل گردد و درآیاتش دقت شود، ملاحظه می شود که در بیش از سیصد آیه مردم به تفکر و تذکر و تعقل دعوت شدهاند و یا به پیامبر (صلیا…علیه و آله) استدلالی را برای اثبات حق و یا از بین بردن باطلی می آموزد. خداوند در قرآن خود حتی در یک آیه نیز بندگانش را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه پیمایند و یا از کسانی تبعیت کورکورانه کنند بلکه به عکس این امور را تاکید نموده است. چنانکه فرمود:
« اَفَلا یَتَدَبرونَ الْقرآنَ امْعلی قُلوبٍِ أقْفالُها » ‹ آیا به آیات قرآن نمی اندیشید؟ یا مگر بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟ ›
«اَوَلَم یَتَفَکَّروا فی اَنْفُسِهِمْما خَلَقَ اللهُالسَّمواتِ و الارْضَِ و ما بَیْنَهما الّا بالحَقِّ و اَجَلٍ مُسمیً »
‹ آیا در خودشان به تفکر نپرداخته اند خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و تا هنگامی معین، نیافریده است. ›
« اَوَلَم یَتَفَکروا ما بِصاحِبِهِمْ مِن جِنَّهٍ إن هُوَ اِلا نَذیرٌ مُبینٌ »
‹ آیا نیندیشیده اند که همنشین آنان هیچ جنونی ندارد؟ او جز هشدار دهندهای آشکار نیست ›
« و اَنْزَلْنا اِلَیْک الذِّکْر لِیُبَیٍِّنََ للناسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِم و لَعَلَهُمْ یَتَفَکَّرون »
‹و این قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند›
«فاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْیَتَفَکَّرونَ »
‹ پس این داستان را برای آنان حکایت کن شاید آنان بیندیشند.›
« یَسْئلونَکَ عَنْ الخَمْرِ و الْمَیْسِرِِ قُلْ فیهِما إثْمٌ کبیرٌ و منفِعُ للنّاس و إثْمُهُما أکْبرُ مِنْ نَفْعِهِما و یَسْئَلونَکَ ماذا یُنْفِقونَ قُلْ العَفْوَ کذلکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُمْ الْآیاتِ لَعَلَّکُم تَتَفَکرونَ »
‹ درباره شراب و قمار از تو می پرسند بگو: در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است، ولی گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو می پرسند: چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: مازاد ]بر نیازمندی خود[ را. این گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می گرداند. باشد که در کار دنیا و آخرت بیندیشید.›
قرآن کریم صریحاً در چندین آیه اعلام می کند که تنها متفکران از آیات الهی الهام می گیرند، چنانکه فرمود:
« وَ سَخَّرَ لکُمْ ما فی السَمواتِ و ما فی الارضِ جَمیعاً مِنهُ إنَّ فی ذلک لاَیاتٍ لِِقَومٍ یَتَفَکَّرون »
« و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کردیم؛ همه از اوست، قطعاً در این امر برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی است.»
« ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَمراتِ فَاسْلکِی سُبُلَ رَبِّکَ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتُلِفٌ الْوانُهُ فیهِ شفاءٌُ لِلناسِ إنَّ فی ذلکَ لاَیَه لِقومٍ یَتَفَکَّرونَ »
‹ پس از همه میوه ها بخور و راههای پروردگارت را فرمانبردارانه بپوی، آنگاه از درون شکم آن شهدی که به رنگهای گوناگون است بیرون می آید در آن، برای مردم درمانی است. راستی در این ]زندگی زنبوران[ برای مردمی که تفکر می کنند نشانه ]قدرت الهی[ است.›
« وَ مِنْآیاتهِ أن خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أنفُسِکُمْ أزواجاً لِتَسْکُنوا إٍلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً و رَحْمَهً إنَّ فی ذلک لایات لقَومٍ یَتَفَکرونَ. و من آیاتهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ الارْضِ و اختلافِ ألسِنَتِکُمْ و ألْوانکُمْ اٍنَّ فی ذلکَ لایاتٍ لِلْعالَمینَ. »
‹ و از نشانه های او اینکه از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری در این نعمت برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است و از نشانه های قدرت او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شماست. قطعاً در این امر نیز برای دانشوران نشانه هایی است.›
در این دو آیه نخست سخن از تفکر به میان آمده و سپس از علم، چرا که تفکر پایه و زمینه ساز علم است .
بنابراین در قرآن کریم هم صلاح حیات وابسته به تفکر صحیح معرفی شده و هم مکرر دعوت به تفکر گردیده و هم پرهیز از تبعیت کور و بدون تفکر داده است .
قرآن کریم بر تفکر و استدلال تاکید می کند و راه فکر صحیح را مورد عنایت قرار می دهد.
« ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الّلیل و النّهار لایات لاولی الالباب، الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار »
‹ مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی ] قانع کننده [ است. همانان که خدا را ]در همه احوال[ ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند ] که: [ پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای؛ منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان دار.
عبدبن حمید، ابن ابی الدنیا، ابن المنذر، ابن حیان، ابن مردویه، اصفهانی و ابن عساکر خبری را از عایشه نقل کرده اند که شبی پیامبر به عبادت برخاست و مشغول نماز شد و تا صبح سخت گریست تا آنکه بلال اذان نماز صبح را گفت و متوجه حال پیامبر شد، از آن جویا گردید؛ پیامبر فرمود: این آیه شریفه بر من نازل شده ]آیات فوق[ و بدا بحال کسی که این آیات را بخواند و در آن تفکر نکند؛ «ویل لمن قراها و لم یتفکر فیها »
به گفته مرحوم شیخ طوسی آیه شریفه دلالت بر وجوب دقت و تفکر و کسب عبرت و اندرز بر اثر مشاهده خلقت و پی بردن به حضرت حق و استدلال بر آن می کند و این آیه کسانی را که چنین صفتی دارند مورد مدح و تمجید قرار داده است .
و آنان که بر خلاف این مسیر حرکت می کنند اهل تفکر و تدبر و تعقل نیستند. سخت مورد انکارند. از این روست که خداوند انسانهایی را که اهل تفکر و تامل و تعقل نیستند با تندترین عبارات نام می برد:
« إنَّ شّر الدّوابّ عندالله الصّم البکم الذّین لا یعقلون »
‹ قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالان هستند که نمی اندیشند.›
زبان دارند، درست به کار نمی گیرند، چشم دارند،استفاده صحیح نمی کنند، گوش دارند، بهره درست نمی جویند، چرا؟ زیرا: «لایعقلون » و نه تنها نمی توانند از هیچ چیز درست استفاده کنند، بلکه هر کاری انجام دهند عاقبتش خراب است.؛ چرا که «الانسان بعقله » (انسان به عقلش است.) و « دعامه الانسان العقل » (ستون وجود آدمی عقل است). و از همین روست که پیامبر (ص) فرمود: ‹ همه نیکیها به وسیله عقل یافته می شود و آنکه عقل ندارد دین ندارد. › و تفاوتی با چهارپایان ندارد، بلکه اضّل از آنهاست.
امتیاز آدمی از گاو و خر هم به فکر و عبرت آمد ای پسر
چون شدی بی بهره از فکر ای دغل دان که کالانعام باشی بل اضل
فکر یک ساعت تو را درامر دین افضل آمد از عبادات سنین
ای خوشا نفسی که عبرت گیر شد در علاج نفس با تدبیر شد
با توجه به آیه هجده سوره زمر ، خداوند میان انسانهایی که از عقل خود بهره میجویند و پیرامون مسائل اندیشه میکنند، با سایر افراد تفاوت قائل شده و آنها را تایید و تمجید کرده است زیرا که آنها اهل تفکّر و تدبّر در آیات الهی اند و با این ملاک بر تمام موجودات ترجیح دارند.
قرآن کریم افراد شایسته و پیروز مند را اندیشمندان دانسته و بندگان «الله» را چنین توصیف می کند:
«الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم یتفکرون فی خلق السموات و الارض. »
و از طرفی بی خردان و کورفکران و کج اندیشان را توبیخ کرده می فرماید:
« هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون » ‹ آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکر نمی کنید› «و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون » ‹ و خدا بر کسانی که نمی اندیشند، پلیدی را قرار می دهد.›
آری با تفکر سودمند است که انسانهای شایسته توانسته اند به ظرافت طبیعت و به قدرت لایزال الهی برسند و قدرت او را تحسین « تبارک الله احسن الخالقین » کرده و قلبشان در سایه این تفکر تسکین و مطمئن می گردد.
قرآن یکی از صفات دوزخیان را نداشتن تفکر و تعقل ذکر کرده است.
« و قالوُا لَوُکُنّا نَسمَعُ او نعقِلُ ماکنا فی أصحَبِ السَّعیر. » ‹ و گویند اگر شنیده ] و پذیرفته[ بودیم یا تعقل کرده بودیم در میان دوزخیان نبودیم.›
2. در روایات
رسول خدا (صل الله علیه و آله) اخلاقش قرآن بود، تجلّی تمام عیار آیات الهی بود و سیره و منطق عملی آن حضرت، بر تفکر و تدبر استوار بود:
« کان رسول الله (ص) متواصل الاحزان دائم الفکره و لایتکلم فی غیر حاجه طویل السکوت. »
پیامبر (ص) پیوسته اندوهگین بود و مدام می اندیشید و جز به نیاز سخن نمی گفت و بسیار سکوت می کرد. آن حضرت دائم در تفکر بود و هیچ کاری را بدون تفکر انجام نمی داد. در همه امور تدبر و تامل داشت و قبل از بعثت نیز چنین بود.
روایات فراوانی از اهل بیت علیهم السلام درباره تفکر وارد شده است. در اینجا به تعدادی از این روایات اشاره می کنیم:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) می فرماید: « افضلکم منزله عندالله تعالی یومَ القیامَهِ اطولُکُمْ جوعاً و تفکّراً و أبغَضُکُمْ الی اللهِ کُلُّ یومٍ اکولٌ شروبٌ . »
‹ افضل شما از حیث منزلت نزد خدای تعالی، در روز قیامت کسی است که طولانی باشد گرسنگی او و تفکر او و دشمن ترین شما نزد خدا، بسیار خواب کننده و بسیار خورنده می باشد.›
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: « رَحِمَ الله امْراً تفَکَّرَ فاعتَبَرَ و اعْتَبَرَ فَاَبْصَرَ » ‹بیامرزد خدا مردی را که فکر کند پس عبرت بگیرد و بعد از آن بینا گردد.›
و نیز می فرمایند: « اَصْلُ العَقْلِ الْفِکرُ و ثَمَرَتُهُ السَّلامَه » ‹ اصل عقل فکر کردن است و میوه آن سلامتی است.›
« الفِکرُ یُنیرُاللُّب » ‹ فکر و تامّل روشن گرداند عقل را و نورانی سازد آن را.›
« رأسُ الاسْتِبْصارِ القِکرَه » ‹ سر بینایی فکرت و تامل است.›
« بالفِکْرِ تَصْلُحُ الرویَّه » ‹ به فکر به صلاح می آید رویت رای و اندیشه.›
« نِنَکَرُّرِ الْفِکْرِِ یَنْجابُ الشَّکُ »‹ به مکرر شدن فکر بریده شود شک.›
« طوبی لِمَنْ شَغَلَ قَلْبَهُ بالفِکْرِ و لِسانِهُ بالذِّ کْرِ »‹ خوشا بحال کسی که مشغول سازد دل خود را به فکر و زبان خود را به ذکر.›
حضرت علی علیه السلام تفکر را عبادت مخلصین معرفی کرده و آن را از نشانه های مردان خدا می داند:
« التَّفَکُّرُ فی ملکوتِ السَّمواتِ و الارضِ عِبادَهُ المُخلِصینَ » ‹ فکر کردن در پادشاهی آسمانها و زمین پرستش مخلصان است.›
« العاقِلُ اذا سَکَتَ فَکَرَ و اذا نَطَقَ ذَکَرَ وإذا نَظَرَ اعْتَبَرَ » ‹ عاقل هرگاه خاموش شود فکر کند و هرگاه گویا شود ذکر خدا و هرگاه نگاه کند عبرت گیرد.›
« المومِنْ دائِمُ الذِّکْرِ کَثیرُ الفِکْرِ، علی النَّعماءِ شاکِرٌ و فی البلاء صابرٌ » ‹ مومن دائم الذکر است، کثیر الفکر است؟ بر نعمت شکر کننده و در بلاء صبر کننده است.›
« انَّما البصیرُ مَنْ سَمِعَ فَفَکَّرَ و نَظَرَ فَاَبْصَرَ وانْتَفَعَ بِالعِبَرِ » ‹ بدرستی که نیست بینا مگر کسی که بشنود پس تفکر کند و نگاه کند پس ببیند و نفع یابد به عبرتها ›
«الا وانَّ الَّلبیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الآراء بِفِکْرِ صائبٍ و نظَرَ فی العواقِبِ » ‹ بدانید و به درستی که خردمند کسی است که روآورد به جانب رویهای اندیشه ها به فکری درست و تفکری در عاقبت آنها.›
انسانی که اهل تفکر باشد، اهل سخنان بی فایده نیست پیامبر چنین بود؛ و البته لازمه تفکر سکوت است. چنانکه در حدیث موسی بن جعفر (ع) به هشام بن حکم آمده است:
« انَّ لکل شیءٍ دلیلاً التفکر الصّمت » ‹ هر چیز نشانه راهبر و راهنمایی دارد که نشانه و راهبر عقل تفکر و نشانه و راهبر تفکر سکوت است.›
اساساً تفکر با سکوت تمام و تکمیل می شود و پیامبر سکوتهای طولانی داشت. امام علی علیه السلام می فرمایند:
« الصَّمْتُ روْضَهُ الْفِکر » ‹ خاموشی باغ فکر است.› امام حسین علیه السلام میفرماید از پدرم امیرالمومنین علیه السلام پیرامون سکوت رسول خدا(ص) سوال کردم، فرمود: سکوت آن حضرت بر چهار چیز بود: بردباری، دوراندیشی، اندازه نگاهداری و تفکر.
سکوتش در اندازه نگاهداری از آن باب بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه به یک نحو گوش دهد، اما سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای باقی و فانی فکر می کرد و بردباری و شکیبایی برای او با هم جمع شده بود به همین جهت هیچ چیز او را به خشم نمی آورد و بر نمی انگیخت و دوراندیشی برای او در چهار چیز فراهم آمده بود: به کارهای نیک چنگ می زد تا دیگران به او اقتدا کنند، ازکارهای زشت دوری می کرد تا مردم از آن بپرهیزند، در انتخاب رأی صحیح برای اصلاح کارهای امّت جدیّت و تلاش می کرد و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود قیام می کرد .
این الگوی تمام و کمال چنین بود،سکوتش پربار و ثمرهی تفکرش هدایت و اصلاح بود، نه تنها خود اینگونه بود، بلکه مردم را نیز دعوت به تفکّر و توصیه به تدبّر می نمود.
امام باقر علیه السلام نقل می فرماید که مردی خدمت پیامبر (ص) رسید و تقاضای آموختن چیزی نمود. حضرت او را به قطع امید از آنچه در دست مردم است نصیحت کرد. مرد تقاضا کرد تا حضرت افزون بر آن مطلبی به او بیاموزد. حضرت او را به پرهیز از طمع که فقر نقد است توصیه کرد. مرد چیزی بالاتر تقاضا کرد و حضرت فرمود: هر زمان که تصمیم به انجام کاری گرفتی، در عاقبت آن بیاندیش، پس اگر خیر و شر بود آن را دنبال کن و اگر گمراهی و تباهی بود از آن اجتناب ورز! این شأن، شأن مومن است و نظام تربیتی دین چنین جهت گیری تربیتی دارد و در حدیث امام صادق (ع) آمده است که مرد دیندارمی اندیشد و … پایان کار را می نگرد، پس از پشیمانی و ندامت در امان میماند .
دست پروردگان این مکتب نیز چنان اهل تفکر و تدبر بودند که زندگی شان با آن آمیخته شده بود. نقل است که مردی از اهل بصره از همسر ابوذر درباره عبادت او پرسش کرد و پاسخ شنید که ابوذر (ره) روزها در گوشه ای از خانه به تفکر می پرداخت. در این باره از امام صادق (ع) نقل شده است:
« کان أکثر عباده أبی ذر رحمه الله علیه التفکّر و الاعتبار » ‹ بیشترین عبادت ابوذر (ره) تفکر و کسب عبرت بود›
این چنین تفکر راهگشا و هدایتگری است که اهّم عبادات است و در وصیت پیامبر(ص) به علی (ع) آمده است: « لا عباده مثل التفکّر » ‹ عبادتی چون تفکّر نیست.›
نقل است که حواریّون به عیسی بن مریم (ع) عرض کردند آیا در روی زمین امروز شخصیتی مانند شما پید ا می شود؟ فرمود که: بله هر کس که منطق و سخنش ذکر خدا و یاد حق باشد و سکوتش فکر کردن، نظر و نگاه کردنش به مسائل عبرت گیری باشد مثل من است. « من کان منطقه ذکراً و صحبه فکراً و نظره عبره فانه مثلی »
پیروان انبیاء چنین بوده اند و توضیفهای بلندی که در باب تفکر شده است همه مربوط به همین تفکر هدایتگر است که موجب عبرت و بصیرت می باشد.
اذا المرء کانت له فکره ففی کل شی له عبَره
چنانچه انسان اهل تفکر باشد در هر مساله ای برای او عبرتی است.
اما اینکه چرا بسیاری عبرت نمی گیرند، اصلاح نمی شوند و تفکر موجب هدایت آنها نمی شود باید توجه داشت که آنها تفکر نمی کنند، بلکه خیال پردازند یا تفکرشان صوری است و از حقیقت بی بهره است والا:
« الفکر مرآه صافیه » ‹ فکر آیینه ای صاف است.›
« الفکر یهدی » ‹ فکر راهنماست.› و « الفکر نزهه المتّقین » ‹فکر نزهت و سیرگاه پرهیزگاران است.›
در این بستر است که رشد حاصل می شود: « الفکر رشد » و عقل و مغز وجود آدمی روشن و نورانی می گردد: « الفکر ینیر اللب » و عقل آدمی صیقل خورده و جلا می یابد: « الفکر جلاء العقول » و بدانجا می رسدد که شایسته هدایتهای الهی شود و خداوند در ذات عقلش با وی سخن گوید: « و ما برح الله – عزت آلاوه – فی البراهه و فی ازمان الفترات، عبادنا جاهم فی فکرهم و کلمهم فی ذات عقولهم. » خداوند -که نعمتهایش بزرگ باد- در هر عصر و زمانی همواره بندگانی داشته که به فکر آنها الهام می کرده و در وادی عقل و اندیشه با آنان سخن می گفته است.
3. تفکر در آیینه اعمال و کلام بزرگان
مساله تفکر در تدبر از اموری است که در سیره نبوی درخشش خاصی دارد و تجلی این درخشش برکسی پوشیده نیست تفکر کلید روشنایی ها و مبداء کسب بصیرت و دام علوم و وسیلهی کسب معارف و حقایق است .
و در هیچ نظام فکری و عملی چون اسلام بر تفکر تاکید نشده است، چرا که نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با تفکر فعال می شود و با گشودن دریچهی فکر، درهای حکمت و راهیابی به حقیقت بر او گشوده می شود، از این رو در اسلام اندیشیدن، زندگی، دل و حیات قلب عنوان شده است .
بیان علامه طباطبائی
و به تعبیر علامه طباطبائی (ره) که می فرمایند: ‹ بی تردید زندگی انسان یک زندگی فکری بوده و جز با ادراک که فکر می نامیم قوام نمی یابد و از لوازم بناء زندگی بر فکر این است که فکر هر چه صحیحتر و تمامتر باشد زندگی بهتر و محکمتر خواهد بود، بنابراین پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیم بوده، مبتنی بر آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد از آن بهره گرفته شود زندگی هم قوام و استقامت خواهد داشت .
لذا زندگی هایی که استقامت و قوام ندارند و فاقد ارزشهایی هستند که باید دارا باشند نتیجه عدم تفکر و نیز بی توجهی و یا عدم استفاده صحیح از این امر مهم است. البته اکثر مردم فضیلت تفکر و اهمیت آن را می دانند اما نسبت به حقیقت فکر، ثمره فکر، چگونگی داخل شدن در آن، چگونه خارج شدن از آن، مجرا و مسیر حرکت و شیوه تفکر و کیفیت آن و … جاهلند، مردم نمی دانند چگونه فکر کنند، در چه چیزی تفکر نمایند و اصلاً برای چه فکر کنند !
لذا با جواب دادن به این سوالات می توان به نتیجه خوبی رسید و به اهمیت و فضیلت آن پی برد. امام خیمنی(ره) درباره فضیلت تفکر می فرمایند: ‹ بدان که از برای تفکر فضیلت بسیار است و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است. در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعبیر و تکذیب شده و در کافی شریف سند به حضرت صادق علیه السلام رساند که فرمود:
« اَفْضَلُ العِبادَهِ إِدْمانُ التَّفَکُّرِ فی الله و فی قُدْرَتِهِ .» و پس از این ذکری از این حدیث پیش میآید و در حدیث دیگر یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر دانسته و در حدیث نبوی ‹صلی الله علیه و آله› است که تفکر یک ساعت از عبادت یک سال بهتر است و در حدیث دیگر است که تفکر یک ساعت بهتر از عبادت شصت سال و در حدیث دیگر هفتادسال؛ و از بعضی علمای فقه و حدیث هزار سال هم حدیث شده است .
تفکر و رهایی اباذر از بت پرستی
در احوالات حضرت ابی ذر می خوانیم که آن صحابی بزرگ پیامبر اکرم ‹صلی الله علیه و آله› بت پرستی را قبل از آنکه پیامبر اسلام را دریابد به تفکر خویش ترک گفته بود و راه باطل را به قدرت اندیشه رها کرده بود و راه حق را بطور شایسته در نیافته بود و در روایتی از امام صادق علیه السلام درباره ابی ذر اینگونه آمده است: «کان اکثُر عبادهِ ابیذر التفکر و الاعتبار. »
بیشترین عبادت ابی ذر اندیشیدن و عبرت گرفتن بود.
آری او در قبیله ای به دنیا آمد و تربیت یافت که مرکز یکی از بت های بزرگ قریش بود، او هنگامی که با اقوام خویش در اوقات عبادت به حضور بت بزرگ می رفت و خضوع و کرنش و احترام و گریه و ناله های اقوام خویش را در مقابل سنگی که به دست خود آنها تراشیده شده بود، مشاهده می کرد و دعا و ثنا و قربانیهای گوناگون قبیله خود را در پیشگاه یک جماد بیجان رویت می کرد، وجدان پاکش را پیوسته رنج میداد و صفای دل گاهی او را به تعجب و گاهی به تفکر و گاهی به انکار درونی وامی داشت و به همین منوال مدتی در شک و تردید بود که آیا این همه اظهار محبت مردم را این موجود جماد درک می کند؟
و اگر در حقیقت عاری از شعور و ادراک و قداست است، چگونه این همه انسانهای ذی شعور به دورش می چرخند؟
بالاخره شبی در فضای مهتاب، سنگی در دست گرفت و به سینه وی (بت سنگی) کوفت، و با تزلزلی به خانه خویش برگشت که مورد غضب معبود قبیله اش قرار نگیرد!
مدتی گذشت، خبری نشد و عکس العملی ندید تا آنجا که یک تفکر صحیح او را از ملتش جدا کرد و با یک تفکرو یک تامل درونی بیدار شد و از همان جا رفت و بار سفر بربست و به مکه روانه شد که بت را اثری نیست و باید به سوی خدا رفت.
او را تفکر به راه انداخت و به مکه آورد و بالاخره به مطلوب اصلی خویش رسید و روزی خود را در مقابل قیافه ای دید که عالم در مقابلش کوچک بود، آنچنان مجذوب گشت و دل داد که شاید در قلبش چنین گذشت که اگر بناست در مقابل موجودی سجده کنیم، این موجود از همه آنها والاتر است.
آری او پیامبر ‹ صلی الله علیه و آله و سلم › بود، اما اباذر دید که او برمیخیزد و رو به معبود می کند و چنان خاضعانه سر به سجده می نهد که گویی روح از قالب تن بیرون میرود.
اباذر در تفکر خویش دریافت که مساله بالاتر از اینهاست، جهان را معبودی است که باید از آدم و نوح تا محمد عظیم ‹ صلی الله علیه و آله و سلم › در پیشگاهش جبین بر زمین سایند و اوامرش را آویزه گوش کنند و بالاخره متفکر شد تا ابی ذر گردید: « اذا قَدَّمت الفکر فی جمیع افعالک حَسُنَت عواقبک. » ‹ هنگامی که فکر و خرد را به جمیع افعالت مقدم کنی عاقبتت نیکو می گردد. ›
علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) نیز می فرمایند: چونانکه قوام بخش زندگی تن، روح است حیات بخش جان و زندگی و روان نیز تعقل و تفکر است و باید به این مطلب نیز توجه داشت که در میان جانداران روی زمین، انسان تنها موجودی است که به او عقل داده شده و می تواند به کمک عقل مسائل و موضوعات را تحلیل کند و به نتایج لازم برسد و با بکارگیری همین دستگاه خرد و اندیشه است که انسان می تواند از مجهولات خود بکاهد و به کسب معلومات جدید موفق شود، لذا با تفکر انسان از حد حیوانی خارج شده و به درجه رفیع انسانیت می رسد و به بیان دیگر ارزش انسان به اندازه اندیشه صحیح اوست.
ای برادر تو همین اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
تفکر و رهایی فضیل بن عیاض از انحراف
گاه یک لحظه تفکر زندگی انسان را دگرگون می کند و حرکت در نفوس عاصیان و مجرمان پدید می آورد که نقطه عطفی در زندگی آنها می شود چنانکه فضیل بن عیاض در آغاز کار مردی بدکار و تبه روزگار بود و تنها یاد و نام او دیگران را به وحشت میانداخت، راهزنی می کرد و اموال مردم کاروانیان را می ربود، روزی نگاهش به دختری جوان و زیبا افتاد و آهنگ تجاوز به او کرد. همینکه از دیوار خانه او بالا می رفت آوائی دلپذیر، این آیه را تلاوت می کرد:
« الم یان لللذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله. » ‹آیا برای کسانی که ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم و ]فروتن[ گردد.›
با شنیدن این آیه لختی اندیشید و آنگاه با خود این سخن را تکرار کرد: پروردگارا! آری وقتش رسید! پس از دیوار فرود آمد و راه مسجد را گرفت .
نتیجهای که از مطالب بیان شده می توان گرفت این است که: بهترین معلمان افرادی هستند که بجای انباشته کردن ذهن دانش آموزان افکار آنان را به فعالیت واداشته روش اندیشیدن و فکر کردن را به آنان بیاموزند. شاگردی که فکر کردن را بیاموزد در حقیقت مانند منبع سرشاری است که با اتکاء به ذخائر درونی به تحرک و فعالیت خواهد پرداخت. چنین فردی همانند موتوری سرشار از انرژی فعال و کوشا خواهد بود.
انسانهایی که از آغاز کودکی به فکر کردن و اندیشیدن نپردازند در بزرگسالی از نظر فکری افرادی علیل و ناتوان بوده در برخورد با مشکلات توانائی مبارزه با مشکلات را نداشته در مبارزه زندگی شکست خواهند خورد.
برخی دانشمندان عقیده دارند بالاترین عبادتها فکرکردن است، زیرا چکیده و خلاصه عبادت، تفکر کردن است. این عده این چنین استدلال می کنند که فکر کردن کار قلب است و عبادت عمل جوارح است و کار قلب اشرف و برتر از کارهای سایر اعضاست .
پیامبران نیز به عنوان بزرگ معلمان تاریخ برای نجات مردم از بت پرستی آنان را به تفکر در سنگ و چوب بودن بت ها و اینکه آنها هیج اختیار و حرکتی از خود ندارند دعوت می کردند و از این طریق فطرت توحیدی آنها را بیدار می کردند و اسلام نیز پرچمدار دعوت به تفکر است و اساساً یکی از مختصات دین مبین اسلام این است که پیروان خود را به اندیشیدن و تفکر کردن وامی دارد و در مواردی فکر کردن را از عبادتهای یک ساله برتر و بالاتر دانسته است، زیرا عقل بیدار می تواند راهنمای انسان باشد نه عبادت.
از این گذشته اساساً ارزش عبادتها در پرتو میزان عقلی انسانها مورد سنجش قرار میگیرد. نکته حساس اینکه عبادت اگر پشتوانه اش عقل و تفکر نباشد ممکن است در فرصت کوتاهی با یک بی عقلی همه عبادتهای فراوانی که در طول سالیان درازی انجام گرفته یکباره به باد داده شود. در قرآن اشاره های ظریفی صورت گرفته که افرادی مانند عابد برصیصا همه تلاش و کوششهای عبادی خود را در یک چشم به هم زدن به باد داد. لذا یکی از دستورات قرآن پناهندگی انسان به عقل و فکر است لذا در قرآن از اولوالالباب تحسین و تمجید شده است. یعنی افرادی که از خرد و عقل فراوان برخوردارند در مقابل کلمه ای مشابه اواوالوالعباده وجود ندارد یعنی قرآن بر زیادی عبادت تکیه نکرده است .