زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله چرا باید فعال باشیم

اختصاصی از زد فایل دانلودمقاله چرا باید فعال باشیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
مزیت های تمرین (فعالیت فیزیکی )
انجام فعالیت های بدنی یک جزء لازم در وداوای اشخاصی می باشد که دیابت دارند .این فعالیت ها به تمام کسانی که قند دارند کمک می کند وزنشان را کنترل می کند .حساسیت انسولین را بهبود می بخشد و یک دید و بینش سالمتر روحی را برای آنها به ارمغان می آورد و عوامل خطر زای قلبی – عروقی را کاهش می دهد .با ارائه رهنمود های مناسب ,مردمی که دیابت دارند می توانند با ایمنی فعالیت های بدنی را انجام دهند .طرح فعالیت بدنی با توجه به علاقه ,سن ,سلامتی عمومی و سطح تناسب و شایستگی فیزیکی متفاوت می باشد .وقتی شخصی بدون دیابت فعالیت می کند سطوح انسولین کاهش می یابد در حالی که هورمونهای تعدیل کننده (به ویژه گلو کاگون ) را افزایش می دهد .بنابر این استفاده از گلوکز زیاد شده توسط ماهیچه فعال دقیقاً منطبق بر تولید گلوکز زیاد شده توسط کبد می باشد .در اشخاصی که دارای بیماری دیابت و البته به انسولین می باشند گلیسمیک حاصل از فعالیت بدنی با توجه به کنترل همه جانبه دیابت ,گلوکز پلاسما و سطوح انسولین در شروع تمرین ,شدت فعالیت تمرین ,مقدار غذای قبلی و شرایط قبلی متفاوت می باشد .یک متغیر مهم سطح انسولین پلاسما در طی تمرین و بعد از آن می باشد .سطوح بالای انسولین هیپو گلیسم را فعال می کند که این به علت این مساٌ له ×××× که گلوکز ماهیچه ای دارای انسولین زیاد توسط ماهیچه فعال جذب می شود .بر عکس به علت وجود سطح پایین انسولین در بدن یک فردی که از تزریق انسولین استفاده می کند ,تولید گلوکز اسید های چرب ادامه می یابد ,در حالی که ,جذب آنها کم می شود .این امر منجر به افزایش زیاد در گلوکز پلاسما و سطوح کتون می شود .در اشخاصی که دیابت بدون تزریق انسولین دارند ,کنترل گلوکز خون با تمرین های بدنی افزایش می یابد .این به علت تحریک و حساسیت انسولین افزایش یافته می باشد که منجر به استفاده جانبی گلوکز نه تنها در زمان تمرین بلکه بعد از آن می شود .از آنجا که حساسیت انسولین بوجود آمده در 48 ساعت بعد از تمرین از بین می رود ,تکرار زمان تمرین در فواصل معین به منظور کاهش قدرت و تحمل گلوکز که در ارتباط با دیابت غیر وابسته به انسولین می باشد ,ضروری است .این تمرین که انسولین را افزایش می دهد ,بدون ایجاد تغییر در وزن بدن صورت می گیرد .تمرین همچنین تاثیر هورمونهای تعدیل کننده را کاهش می دهد که در عوض تولید گلوکز هپاتیک را نیز کاهش داده و همچنین منجر به افزایش کنترل گاوکز می شود سریع شود .انجام فعالیت بعد از خوردن غذا مفید می باشد و پست پرندیل و هیپر گلیسمیا را کاهش داده که در بیماری دیابت بدون انسولین رایج می باشد .
وزن و دیابت نوع 2:
چگونه وزن به دیابت نوع 2 مربوط می شود ؟
وزن و چربی فوق العاده زیاد بدن باعث پیشرفت دیابت از نوع دوم می شود .مردمی که دارای وزن زیادی هستند ,دارای ×××× بیشتری در ابتلا به دیابت نوع 2 می باشند که این در مقایسه با افرادی که وزنیس عادی دارند .داشتن وزن زیاد موجب فشار بر توانایی بدن در کنترل قند خون می شود که از انسولین استفاده می کنند و بنابر این خطر ابتلای شما به دیابت بیشتر می شود .
تقریباً 90 درصد مردم مبتلا به دیابت نوع 2 , افراد چاق هستند .میزان افراد مبتلبا به دیابت در میان بزرگسالان آمریکایی در سال 1990 تا 3/1 افزایش یافته است و حتی افزایش بیشتری انتظار می رود .افزایش سریع دیابت به علت پرهیز از رژیم غذایی و داشتن وزن زیاد در بین مردم آمریکا می باشد .
اگر شما مبتلا به دیابت هستید چه باید بکنید ؟
شما می توانید تاثیر مثبتی بر قند خون و سلامتی کلی تان داشتهباشید و این کار را از طریق انتخاب عاقلانه غذاها ,تمرین های بدنی منظم و کاهش استرس و نگرانی و ایجاد تغییرات کمی در نحوه زندگی تان انجام دهید .کم کردن حتی میزان کمی از وزن (10 پوند یا بیشتر ) همچنین می تواند کمک بسیار موثری در تنظیم قند خون شما داشته باشد و میزان دارویی را که شما برای حفظ قند خونتان در حد ایمن ×××× دارید کاهش می دهید .تغذیه بهتر ,فعالیت فیزیکی و کنترل سطح گاوکز خون پیشرفت دیابت را کند ساخته و از ایجاد گرفتاری و دردسر جلوگیری می کند .
برای جلوگیری از پیشرفت نوع 2 دیابت چه باید کرد ؟
خبر خوب در این زمینه این است که این بیماری تا حد زیادی قابل پیشگیری است .تحقیقات نشان داده است که این تغییرات شیوه زندگی و کم کردن وزن از 5 تا 10 درصد پیشرفت دیابت نوع 2 را در میان بزرگسالانی که موقعیت خطرناکی دارند ,کاهش داده و یا از بین می برد . مسائل مربوط به سبک زندگی شامل رژیم و فعالیت فیزیکی شدید یا متوسط می باشد (نظیر ××× زدن به مدت 150 دقیقه هر هفته ) که در این تهحیق وجود دارد و کاهش وزن را نشان می دهد .پیشرفت دیابت در زمان این تحقیقات که از سه تا 6 سال به طول انجامید ,40 تا 60 درصد کاهش یافته است .جلوگیری از چاقی ,افزایش فعالیت ها ,و وزن کم کردن را ادامه دهید که زیاد چاق باشید احتمال این می رود که در آینده ,مبتلا به دیابت شوید .کنترل وزن بهعترین امر در جلوگیری از پیشرفت دیابت می باشد .
آخرین خبر ها در مورد فعالیت های فیزیکی هعنوز هم نبود تمرین ها را ×××× کافی نشان می دهد ,تقریباً 40 درصد بزرگسالان د آمریکا هیچ زمان فراغتی را برای انجام تمرین های بدنی ندارند که این آمار توسط مراکز کنترل و جلوگیری از بیماریها ×××× تهیه شده است .در حالی که بیشتر از 60 درصد افراد در اوقات فراغت خود فعالیت های فیزیکی انجام می دهند ,تنها 30 درصد آنها این فعالیت ها را به طور منظم انجام می دهند .مطالعات انجام شده سالیانه توسط موسسه تحقق بیماری سرطان و تغذیه در آمریکا اعتقاد دارد که این مساٌله باعث ایجاد خطر ابتلا به سرطان می شود .
گزارش ×× بر اساس انجام مصاحبه با بیش از 65 هزار نفر می باشد .به منظور بهبود فعالیت های منظم شخص باید از فعالیت های متوسط شروع کرده و به فعالیت های شدید بپردازد که این عمل منجر به عرق کردن کم و یا افزایش کم به متوسط تعداد ضربان قلب و تنفس می شود )و این کار را به مدت 30 دقیقه یا بیشتر حداقل 5 روز در هفته انجام دهد یا فعالیت های شدید را به مدت 20 دقیقه یا بیشتر و حداقل سه روز در هفته انجام دهد .بر طبق نتایج اخیر تمرین سخت مثل تمرین وزنی یا زیبایی اندام از نابودی ماهیچه جلوگیری می کند که با افزایش رشد ما این بیماری ممکن است رخ دهد .این عمل همچنین نقش مهمی در کنترل وزن دارد زیرا ماهیچه در مقایسه با بافتهای دیگر بدن کالاری بیشتر را از دست می دهند .تمرین های قدرتی بنظر می رسد که دارای فریت های کیفی در زندگی باشند و شامل توانایی افراد مسن تر در رفتن به هر جا و مستقل از دیگران می شود .تقریباً 32 درصد بزرگسالان در تحقیق ××××× حداقل تمرین های قدرتی را انجام می دهند ,اگر چه با افزایش سن این تعداد نیز کاهش پیدا می کند .
دیابت و تغذیه
هر نشانه ای از دیابت بی نهایت مهم می باشد .هر چه علایم آن زودتر دیده شود قدم های سریعتری برای کنترل بیماری و جلوگیری و کاهش عوارض آن می توان برداشت .موسسه ××× نادایی دیابت افراد 45 سال به بالا را در هر سال پیشنهاد می دهد و همچنین معاینه افراد با فاکتورها و عوامل خطر زایی دیگر را پیشنهاد می کند .دیابت بیماری است که در آن بدن نمی تواند ×××× صحیحی غذا را ذخیره و تبدیا به انرژی کند .سوختی که یک بدن نیاز دارد ,گلوکز نامیده می شود که شکلی از قند است .
گلدکز از غذاهایی نظیر میوه ,شیر و سبزیجات و غذاهای نشاسته دار و قندی حاصل می شود .برای کنترل قند خون ,مردمی که دیابت دارند باید غذاهای مقوی بخورند ,باید از نظر فیزیکی فعال باشند و از بعضی قرصها یا انسولین استفاده کنند .در اینجا چند نکته وجود دارد که باید اخیراً در رابطه با دیابت بیان شده اند اما برای هر کسی که در جستجوی زتدگی سالمتری می باشد ,مفید است .
- در روز سه وعده غذا در دفعات و زمانهای معینی بخورید و فاصله خوردن غذاها از 6 ساعت بیشتر نباشد ,که در این صورت شما از یک غذای مختصر و سالم سود می برید .غذا خوردن در زمانهای منظم به بدن شما کمک می کند تا میزان گلوکز خون را کنترل کند .
- خوردن قند و شیرینی نظیر :قند ,شامپاین ,دسر ,آبنبات ,مربا و عسل را کم کنید .مصرف زیاد قند باعث افزایش قند خون می شود .شیرینی های مصنوعی مفید هستند .
- چربی غذایتان را کاهش دهید ,غذاهایی مثل غذاهای سرخ شده ,چیپس ها و نان روغنی ,چربی زیاد باعث افزایش وزن می شود .یک وزن مناسب به کنترل قند خون کمک می کند و برای قلب شما مفید تر می باشد .
- از غذاهایی با بافت آلی بیشتر استفاده کنید و از غذاهای تصفیه نشده استفاده نکنید .حبوبات تقریباً نیمی از مصرف روزانه فیبری شما را فراهم می کند .غذاهایی که فیبر زیاد دارند به شما کمک می کنند تا احساس خوبی داشته باشید و قند خونتان را کاهش داده و همین طور میزان کلسترول آنرا کم می کند – اگر تشنه شدید ,آب بخورید .نوشیدن شامپاین و آبمیوه گلوکز خون شما را بالا می برد .
- فعالیت بدنی را به زندگیتان اضافه کنید .فعالیت بدنی منظم کنترل گلوکز خونتان را بهبود می بخشد .
32 درصد افراد که در گزارش ×××× به عنوان تمرین کنندگان منظم موافق شده بودند ,افزایشی را در سال های اخیر نشان می دهند .متاسفانه این مساله 70 درصد افراد مسن را در آمریکا در معرض خطر ابتلای سرطان ,بیماری قلبی ,فشار خون بالا ,و دیابت قرار داده است که اینها بر اساس چند تحقیق متفاوت در چند سال اخیر می باشد .در تحقی اخیر ××××× دکتر کریستین فریدنریچ ارتباط میان فعالیت فیزیکی و خطر سرطان را بیان کرد .او تذعان داشن که فعالیت منظم به نظر می رسد که خطر ابتلا به سرطان را از 30 تا 40 درسد کاهش می دهد .این فعالیت های بدنی پوششی را در برابر سرطان به شیوه های گوناگون بوجود می آورد که شامل تاثیرات آن بر روی هورمون می شود و همین طور شامل عوامل رشد دهنده ایس می شود که به نظر می رسد در پیشرفت سرطان دخالت داشته باشند .مطالعات کاهشی را در خطر سرطان روده (40 تا 50 درصد )و سرطان سینه (10 تا 30 درصد ) نشان می دهد اما خطر پروستان توسط فعالیت فیزیکی منظم کاهش می یابد و همچنین سرطان های دیگر ممکن است که تحت تاثیر قرار بگیرند .فریدنریچ حداقل 30 دقیقه فعالیت ملایم – شدید را برای 5 روز در هفته توصیه می کند .آخرین بررسی های ××××× نشان می دهد که هنوز تعداد زیادی از اشخاص به این دستورات عمل نمی کند .هر دو موسسه ××××× و موسسه بین المللی تحقیق بر روی سرطان ,انجام کار را در یک ساعت در روز از حالت ملایم به شدید توصیه می کند .(که شامل قدم زدن نیز می شود .) که این عمل خطر سرطان را کاهش داده و وزن را تا حد مناسب نگاه می دارد .
- مراقب از بچه های دیابتی :هدف از اطلاعات زیر فراهم نمودن اطلاعات اساسی که در مورد دیابت برای کسانی که از بچه های مبتلا به دیابت نگاهداری می کند مانند (معلمان ,پرستاران بچه ,سر مربیان و غیره ).
- این اطلاعات باعث می شود که شمال احساس راحت تر داشته باشید و فرزند افراد مسن سالم باشد .این امر به معنی جایگزینی شما به جای خانواده نمی باشد .بلکه ارتباط میان شما و کودک و والدین او بر پایه و اساسی منظم توصیه می شود .
عمل تعادل : مداوای دیابت به صورت یک عمل یا فرایند برقراری تعادل نگریسته می شود .خوردن غذا از یک جنبه باعث افزایش گلوکز خون می شود .از طرف دیگر تمرین و انسولین میزان گلوکز را پایین می آورد و این کار را از طریق استفاده از گلوکز به منظور تولیر انرژی انجام میدهد .تست گلوکز خون در مورد بچه های دیابتی یا خانواده ها وسیله ای است برای کنترل قتد خون .وقتی قند خون به میزان مناسبی باشد ,کودک و فرد بزرگسال احساس خوبی پیدا خواهند کرد .به صورت عملکرد ابتدایی فعالیت فیزیکی ,رفتن به مدرسه ,انتظار معلم از شاگردان باید مشابه با زمانی باشد که او دیابت نداشته بوده است .
غذا : حفظ تعادل مناسب غذا و انسولین به منظور رسیدن به کنترل خوب گلوکز خون ضروری می باشد .وقتی دکتر یا والدین تصمیم به زدن آمپول انسولین به بچه می گیرند ,آنها می دانند که ورود غذا نسبتاً ثابت باقی می ماند .
شما نیازی به دانستن جزئیات برنامه غذایی برای کمک به بچه های دیابتی ندارید .شما باید بدانید که در رژیم غذایی بچه ها بر پایه اصول نیز می باشد .خوردن مقدار مشابهی غذا (کربو هیدرات ) هر روزه و خوردن غذا و تنقلات در زمان مشابهی هر روز
این اصول را نه تنها در طول روز بطور منظم باید به خاطر داشته باشید بلکه در هنگام سفر و سایر و فعالیت های دیگر نیز باید اینها را به کار ببندید .باید خوردن غذا و ته بندی را طبق برنامه در طول روز انجام دهید .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله چرا باید فعال باشیم

دانلود مقاله برزخ ازنظرلغت واصطلاحات

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله برزخ ازنظرلغت واصطلاحات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

  کلمه (برزخ) معمولاً درمحاورات، همرا ه باکلماتی مثل(مابین)، (مابینهما) بکارمی رود، مثلاً گفته می شود: (برزخ ما بین این دو) یا (برزخ بین دو چیز) و یا (برزخ بین دنیا و آخرت) و در قرآن شریف آمده است:
(بینهما برزخ لا یبقیان)1 (و جعل بینهما برزخا و حجراً محجورا)2
مشاهده می شود که، (برزخ) در دو آیه فوق همراه با کلمه (بینهما) به کار رفته است و این بدان علت است که (برزخ) در لغت به معنای (حاجز و مانع) است، و حاجز و مانع در محاورات یک معنای مستقلی نیستند، درست مثل معنای (فی) در عربی و کلمه (در) در فارسی است.اگرچه این دو کلمه به خودی خود دارای معنا و مفهومی هستند ] یعنی: تُو، داخل، درون[ اما این معنا، معنای مستقلی نیست و برای تمام شدن معنای آن احتیاج به کلمه و یا کلمه های دیگر است، مثل اینکه می گوییم: (در خانه، در مدرسه و ... ) که کلمه (در) همراه با (خانه و مدرسه) توانسته است معنای خود را ایفا کند. روی همین حساب اگر معنای لغوی (برزخ) حاجز و مانع باشد باید معلوم شود حاجز میان چه و چه چیزی، و یا مانع میان کدام دو چیز.
برزخ در کتب لغت
1- برزخ مانع میان دو چیز است، و زمان میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا قیامت.
___________________________
1- سوره 55 آیه 20
2- سوره 25 آیه 53
2- برزخ مانع و حد فاصل بین دو چیز است، و برزخ در قیامت همان فاصله بین انسان و رسیدن او به درجات رفیع در آخرت است، و از همین باب است فرمایش خداوند که فرموده: (پشت سر اینها) (مردگان) برزخی است تا روز قیامت.
3- برزخ مانع بین دو چیز است، و در این حدیث از امام صادق (ع) که فرمود: (من از هول و سختی برزخ برای شما می ترسم) مقصود همان زمانی است که فاصله میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا قیامت است. پس هرکس که مرد، داخل عالم برزخ می شود، و از همین باب است حدیثی که فرموده: ( همه شما در بهشت هستیدجزاین که من ازعالم بر:زخ شمامی ترسم،سوال شد:برزخ چیست. ؟
حضرت فرمود:(قبراست اززمان مرگ تاقیامت)
عالم برزخ کجاست؟
طبق مطالب قبل فاصله زمانی بین مرگ وقیامت عالم برزخ نامبده شدکه مردگان تا برپایی قیامت درآنجا بسرمی برنداینک به این نکته میپردازیم که:آیا عالم برزخ جزاین عالم است،یعنی آیاعالم برزخ درهمین دنیاست ومثلا همین خورشیدوماه برآن طلوع وغروب دارد ،وارواح اموات چه مومن وچه کافردرروزاین عالم یک حالت ودرشب این عالم دارای حالت دیگری هستند؟یا اینکه طلوع وغروب خورشید برای اهل این دنیا تاثیر دارد وشب وروز برای برزخیان تاثیری ندارد ؟
1- عالم قیامت هنوز بر پا نشده ویکی از مقدمات برپایی آن نابودی نظام این عالم است وبه تعبیر قرآن قیامت وقتی برپا می شودکه:
(اذاالشمس کورت، واذاانجوم انکدرت، واذاالجبال سیرت، و... واذاالبحارسجرت...)1 اذاالسماءانفطرت، واذاالکواکب انتثرت، واذاالبحارفجرت، واذاالقبوربعثرت...)2 (واذاوقعت الواقعه، لیس لوقعتها کاذبه، خافضه رافعه، اذا رجت الارض رجا، و بست الجبال بسا، فکانت هباءً منبثا)3
خورشید منکدر و نابود شود، ستارگاندر هم بریزند، کوه ها غبار پراکنده شوند، دریاها دگرگون شوند، ستارگان درهم و برهم شوند، قبرها زیر و رو شوند، زمین آنچنان به خود بلرزد که کوه ها مانند پنبه زده شوند و زمین مانند غباری خفیف شود و ... . اینها همه علائم فروپاشیدن نظام این عالم است و باید بدانیم تا این نظام وجود برپاست، عالم قیامت برپانشده و مردگان در عالم دیگری بنام «عالم برزخ» بسر می برند.
2- در جای خود ثابت است که این خورشید و ماه در عالم قیامت وجود ندارند و خداوند متعال عالم قیامت را به وسیله نیروی دیگری روشن می کند و البته در آن هم اختلاف است که آیا نور و روشنایی قیامت، بوسیله اعمال صالح هر شخص و آنهم برای خود اوست.
در صور دمیده می شود و همه آنهایی که در آسمان و زمینهستند از بین می روند مگر انهایی را که خدا نمی خواهد. (پایان دنیا)، برای مرتبه دوم در صور دمیده می شود، آنگاه است که قیامت برپا می شود و زمین قیامت بنور پروردگارش روشن می شود و ... ).
در اینجا به نقل چند حدیث پیرامون این موضوع می پردازیم:
___________________________
1- سوره 81 آیات 1 تا 6
2- سوره 82 آیات 1 تا 4
3- سوره 56 آیات 1 تا 6
1- مرحوم شیخ کلینی در کافی به نقل از علی بن ابراهیم آورده است:
«حسین بن میسرگفت: از حضرت صادق (ع) در مورد بهشتی که حضرت آدم (ع) در آن بوده سؤال کردم. حضرت فرمودند: آن باغی است از باغهای دنیا که خورشید و ماه بر آن طلوع و غروب می کنند، و اگر از باغهای قیامت بود هرگز آدم (ع) از آن خارج نمی شد.
و حدیث فوق از چند جهت قابل توجه است:
- حضرت آدم (ع) در آن بهشتی که در عالم قیامت وعده داده شده خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نکرده است.
- در جائی از این دنیا بهشتی وجود دارد که قابل رؤیت و مشاهده انسانهای عادی نیست و نمی توانند به آن جا رفت و آمد کنند و در حقیقت می توان گفت: آن بهشت در عین حالی که در دنیاست ولی برای بشر از عالم غیب محسوب است و البته باید توجه داشت که منحصر به کره زمین و چند صد کیلومتر اطراف آن نیست.
همین خورشید و ماه، آن بهشت را روشن می کنند و برآن طلوع و غروب دارند و بهترین «الف و لام» دلیل عهد حضوری است که حضرت بر کلمه «شمس و قمر» در آورده و در حقیقت مثل این است که فرموده باشند: این خورشید و ماه برآن طلوع و غروب دارند، وگرنه باید «شمس و قمر» را بدون «الف و لام» و با تنوین ذکر می کردند و می فرمودند : «شمس و قمر» یعنی ماه و خورشیدی بر آن طلوع و غروب دارند.
برهوت کجاست
یکی از مباحثی که در ارتباط با عالم برزخ مطرح است «برهوت» است. برهوت مانند وادی السلام جایگاه ارواح پس از مرگ است، با این تفاوت که جایگاه ارواح مؤمنین وادی الاسلامو جایگاه ارواح کفار، مشرکین و منافقین در برهوت است.
بدترین آبهای روی زمین آبی است که در برهوت است و آن در بیابان حضرموت واقع است، ارواح کفار را به آنجا می برند.
رسول خدا (ص) فرمود: بهترین آبهای روی زمین آب زمزم، و بدترین آبها، آب برهوت است که در بیابان حضرموت واقع شده ارواح کفار با بدن های مثالی خود به آنجا منتقل می شوند.
امام صادق (ع) فرموده است: پشت «یمن» بیابانی است که به آن وادی حضرموت می گویند، در این بیابان از جانداران به جز مارهای سیاه و جغد، موجود زنده دیگری یافت نمی شود. سپس فرمود: در این بیابان چاهی است که به آن «بلهوت» می گویند، این بیابان محل سکونت ارواح مشرکین است، آنها به آن چاه رفت و آمد می کنند و از آب آن چاه که مانند چرک و خون است می آشامند.
جایگاه پیامبر (ص) و ائمه طاهرین (ع) در عالم برزخ
راوی حدیث ابوبصیر است، می گوید: حضرت صادق (ص) اشاره ای فرمودند و خداوند با دست قدرت خود دریائی نمایان فرمود که روی آن چند کشتی از نقره وجود داشتحضرت سوار شدند من هم همراه آن حضرت سوار شدم، مقداری راه رفتیم تا به جائی رسیدیم که تعدادی خیمه سرپا بود، حضرت از کشتی پیاده شدند و به داخل یکی از خیمه ها رفتند و بعد از چندی از آن خیمه خارج شدند و پیش من آ»دند و فرمودند: آن خیمه ای که در آن داخل شدم دیدی؟ گفتم بلی یا ابن رسول الله، فرمود: آن خیمه از رسول خدا (ص) بود و خیمه بعدی از علی بن ابیظالب است و خیمه سوم حسن مجتبی و ششم از امام حسین و خیمه هفتم از امام سجاد و هشتمین خیمه از پدرم امام محمد باقر و خیمه نهم از من است. آنگاه فرمود: نمی شود یکی از ما بمیرد مگر اینکه برای او خیمه ای است که در آن سکونت خواهد نمود.
آنچه از حدیث فوق ] بر فرض صحت صدور آن از معصوم[ در این مورد استفاده می شود این است که: ائمه هدی نیز در عالم برزخ در جایگاه مخصوص به خود می باشند، و اینکه حضرت صادق (ع) عالم برزخ را از عوالم غیب است برای ابوبصیر ظاهر نموده یکی از کرامات و معجزات آن حضرت است.
زیارت اموات و اهل قبور چیزی است که بین اقوام و ملل دنیا مرسوم است، حتی اقوامی که به سوزانیدن اجساد خود اموات خود معتقدند پس از سوزانیدن اجساد، خاکستر آن را در جعبه و یا جای مخصوصی قرار می دهند و هرچند وقت یکبار برای ادای احترام به آن مکان می روند و گاهی هم با روشن کردن شمع و چراغ در آن مکان روح مرده خود را شاد می گردانند.
مسلمانان جهان که افتخار پیروی همه جانبه از حضرت ختمی مرتبت محمدبن عبدالله علیه واله وسلم و وصیاء طاهرین آن حضرت را دارند با تبعیت کردن از آن بزرگواران و الگو قرار دادن آنها به اعمال خود مهر صحت زده اند.
مشروعیت زیارت اهل قبور از نظر سیره پیامبر و امامان (ع)
1- مرحوم مجلسی به نقل از کتاب کامل الزیاره از صفوان جمال آورده است:
صفوان گفت از حضرت صادق (ع) شنیدم که فرمود: کار دائمی پیامبر خدا (ص) این بود که عصر هر پنجشنبه با عده زیادی از اصحابشان به قبرستان بقیع در مدینه می رفتند و اهل قبور را زیارت می کردند.
کار مستمری حضرت فاطمه زهرا (ع) این بوده که: هر صبح شنبه به زیارت قبور شهداء می رفت و از جمله بر مزار حمزه می رفت و برای او طلب رحمت و مغفره می کرد.
حضرت صادق (ع) فرمودند: جدم امیر المؤمنین (ع) فرمود: مرده های خود را زیارت کنید؛ زیرا آنها از رفتن شما به زیارت قبورشان خشنود می شوند.
باقیات الصالحات
معنای «باقیات» ضد «فانیات» و آنهم جمع «فانیه» و مؤنث «فان» می باشد و معنای آن: فانی شدنی ها و از بین رفتنی ها است. پس «باقیات» یعنی: ثابت ماندنی ها و در قرآن شریف آمده است: «ما عندک ینفد و ما عندالله باق» یعنی چیزهائی که پیش شماست ]مانند: اموال دنیا، ریاست دنیا و ... [ از بین رفتنی است و آنچه پیش خداست ]مانند: کارهای خیر و خوب و یا کارهای شر و ناپسندی که انسان در دوران عمر خود انجام می دهد[ ثابت و ماندنی است.
«صالحات» نیز به همین منوال جمع «صالحه» و مونت «صالح» می باشد و معنای آن در فارسی «نیکوست» و در مقابل «زشت» قرار دارد. «باقیات الصالحات» را به این اعتبار جمع مؤنث آورده اند که این دو واژه صفت برای «اعمال» قرار می گیرند؛ مثلاً می گوییم: «الاعمال الباقیات الصالحات» یعنی کارهای «ماندنی نیکو» و در مقابل آن، کارهای ماندنی غیر صالح است.
اصولاً اعمال نیکو و یا زشت، در مقایسه با شخص انسان یا اموال دنیا که از بین رفتنی هستند، باقی و ثابت است؛ مثلاً وقتی انسان، بیمارستانی که مورد احتیاج جامعه است بسازد، این عمل در مقابل شخص انسان و اموال دنیا و مقامهای آن که از بین رفتنی هستند، ماندنی و باقی و ثابت است و به این عمل، عمل خیر و عمل صالح می گویند و در مقابلش مثلاً ساختن مراکز فحشا و منکرات است که در آن گناه و معصیت خدا شود. این عمل نیز باقی استولی عمل فاسد است. اعمال نییک و بدی که از انسان به عنوان یادگار می ماند تا هنگامی که دیگران از آن بهره می برند عامل نیز در ثواب و عقاب با آنان شریک است؛ مثلاً اگر انسان در طول حیات خود بانی ساختن مسجد، مدرسه، حسینیه, بیمارستان، آسایشگاه، آب انبار، پل و راه شده و یا هر عمل خیر دیگری انجام دهد و یا عامل ایجادفاحشه خانه، قمارخانه، میکده، باشد و هر عمل شرّ و زشت دیگری انجام دهد تا زمانی که آن بنا برجاست و مردم از آن بهره می گیرند، خداوند سازنده آن را نیز در ثواب و یا عقاب اعمال دیگرانی که در آن مکان عمل خیر و یا شرعی انجام می دهند شریک می گرداند، گرچه او مرده باشد.
1- مرحوم صدوق (ره) از حضرت صادق (ع) آورده است:
حضرت صادق (ع) فرمودند: شش عمل از مؤمن به یادگار می ماندو او از ثواب آن بهره مند می شود: اول: فرزند صالحی که برای او استغفار کند، دوم: کتابی که از خود به یادگار بگذارد، سوم: درختی که بنشاند، چهارم: جوی آبی که جاری کند، پنجم: چاهی که حفر کند و دیگران از آن بهره برداری کنند، و ششم: روش خیری که از خود بگذارد و مورد استفاده دیگران شود.
حضرت صادق (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) فرموده اند: حضرت عیسی بن مریم (ع) به قبری عبور کرد و صاحب آن را در عذاب خداوند معذب دید، سال بعد که مجدداً عبورش به آن قبر را آزاد از عذاب خدا دید، از روی تعجب گفت: خدایا صاحب این قبر سال گذشته در عذاب تو بود چرا امسال عذاب از او برداشته شده؟ خطاب آمد: ای روح خدا، او پسری داشت که امسال به تکلیف الهی رسیده، او برای مردم راهی ساخته و یتیمی را پناه داده است، ما نیز به پاس عمل صالح او پدر را بخشیدیم.
حضرت امام محمد باقر(ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمودند که آن حضرت به مردی فرمود: اگر هنگام شب و هنگام صبح بگوئی: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» خداوند در مقابل هر تسبیحی که بگوئی ده درخت میوه از انواع میوه های بهشتی برای تو قرار می دهد. و سپس فرمودند: این تسبیحات «باقیات الصالحات» است.
فایده خیرات برای اموات در عالم برزخ
کلمه «خیرات» از نظر لغت، معنا و مفهوم وسیعی دارد و به هر کار خوب و مورد پسند ائمه و رهبران دینی گفته می شود. کارهایی از قبیل: نماز و هر عبادت دیگر، دستگیری زیر دستان و بینوایان، دادن صدقات، انجام کارهایی که منافع اجتماعی دارد مانند: ساختن پل، جاده، مدرسه، مسجد، آب انبار، بیمارستان و ... کارهای نیک و مورد پسند است و به آن خیرات گفته می شود.
خیرات و صدقاتی که برای اموات فرستاده می شود منحصر به دادن مبالغی وجه نقدی یا مقداری نان و خورشت نیست و انسان می تواند از هر کار خیری که انجام می دهد، قصد خیرات و صدقات برای اموات خود بکند. در حدیث از قول حضرت خاتم الانبیاء (ص) آمده است: «هر معروف و کار نیکی صدقه است». بنابراین هر کار پسندیده و نیکوئی که به قصد تقرب به خداوندمتعال انجام شود، صدقه و خیرات است.
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه به نقل از امام صادق (ع) آورده است:
راوی حدیث گفت: از حضرت صادق (ع) پرسیدم: می توان به جای مرده نماز خواند؟ حضرت فرمود: بلی، سپس فرمود: ممکن است میت در نگرانی و غم اعمال گذشته خود باشد و این عبادتی که به جای او انجام می شود جبران کمبود او را بکند و وی را از نگرانی نجات بدهد.
مرحوم محدث قمی در سفینه البحار به نقل از رسول خدا (ص) آورده:
کسی که وارد مقبره مؤمنین (قبرستان) شود و سوره مبارکه «یاسین» را بخواند خداوند به اموات آن قبرستان تخفیف ]در عذاب یا نگرانی[ می دهد.
رسول خدا (ص) فرمودند: میتی که نزد او سوره مبارکه «یاسین» خوانده شود سختی های عالم برزخ و قیامت بر او آسان می گردد.
بخشی از ویژگی های عالم برزخ
مطابق روایات متعدد، «سؤال قبر» که یکی از ویژگی های عالم برزخ است، مربوط به کسانی است که ایمان خالص و یا کفر خالص دارند، ولی سایر مردم، سؤال قبر ندارند.
البته این مطلب به آن معنی نیست که دسته سوم برزخ ندارند.
بلکه تنها در مورد سؤال قبر، معترض آنها نمی شوند، ولی از روایات، فهمیده می شود، که «فشار فبر» به عموم مردم (چز اندکی ازاولیاء خدا) می رسد.
امام صادق (ع) فرمود:
لا یسئل فی القبر الا من محض الایمان محضاً، او محض الکفر محضاً و الآخرون یلهون عنهم
«در قبر، سؤال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص، یا کفر خالص دارند، و از افراد دیگر صرف نظر می شود»1
سؤال دو فرشته نکیر و منکر در قبر
وقتی انسان از دنیا رفت، مطابق روایات بسیار، دو فرشته به نامهای «ناکر» و «منکر» و یا «نکیر» و «منکر»، به سراغ او می آیند، و با طرح سؤالاتی به بازجویی می پردازند، و در حقیقت نخستین دادگاه او، بعد از مرگ شروع می شود.
عجیب اینکه رسول خدا (ص) فرمود:
ان القبر اول منازل الاخره فان نجا منه، فما بعده ایسر منه، و ان لم ینج منه فما بعده لیس اقل منه
«قبر، نخستین منزل، از منزلهای آخرت است، اگر انسان در این منزل، نجات یافت، راه نجات در منزلهای بعدی، آسانتر است، و اگر از این منزل نجات نیافت، راه نجات در منزلهای بدی، کمتر و سهل تراز آن نیست»2

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله برزخ ازنظرلغت واصطلاحات

دانلود مقاله سکورالیسم

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله سکورالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

سکولاریسم و اسلام
همهء جوامعی که در جهان معاصر بر عقب ماندگی فائق آمده اند از مسیر سکولاریسم گذشته اند. محمد آرکون اسلام شناس بزرگ الجزایری ـ فرانسوی ، بر نمونهء ترکیه انگشت می گذارد ، نمونه ای که شباهت های بسیار با ایران دارد ، و ما را نسبت به دو واقعیت آگاه می کند: حرکت آتاتورک به عنوان تنها نمونهء پیروزمند سکولاریسم در یک فرهنگ اسلامی ، یک حرکت تمدن ساز بنیادی و از لحاظ تاریخی بازگشت ناپذیر بود. دیگر اینکه ، راه و روش آن به طرز خطرناکی به حذفِ جهان معنائی و سمبولیکی پرداخت که بالقوه می تواند برآیندهای تخریبی داشته باشد. به گفته های او توجه کنیم:
نمونهء ترکیه و حرکت مصطفا کمال آتاتورک (۱۸۸۱-۱۹۳۸) به یک تحلیل همه جانبه نیاز دارد زیرا غرب ترکیه را با نظر مساعد می نگرد، از آن رو که این کشور با جسارتی بی نظیر به سمت یک ارزش غربی که همان «سکولاریسم» باشد حرکت کرد. بخش های دیگرِ جهان اسلام از نگاه غرب چیزی از حرکت تمدن درک نکرده و درهایشان را به روی پیشرفت ِ اندیشه ها و نهادها بسته اند [...] اسلام امروزه مانعی است بر سر راه ارتباط فکری با غرب.
حرکت آتاتورک پس از شکست امپراتوری عثمانی (که در جنگ جهانی اول با آلمان متحد شده بود) و پس از کسب قدرت چه بود؟ آتاتورک، که در چشم هموطنان اش قهرمانی است تمدن ساز و پدر ترکیهء مدرن، بی هیچ شبهه ای کشورش را از خاک محافظه کارِ عثمانی برکند و به دنیای تجدّد و مُدرنیّت رساند، البته با روش ها و باورها و الگوهایی که تا همین امروز محل بحث و جدل است.
برای ارزیابی کاملِ بُرد و برآیندهای حرکت سکولارسازِ آتاتورک، لازم است به دو پرسش پاسخ دهیم: میان سالهای ۱۸۸۱ و ۱۹۳۸ کمال آتاتورک با چه نوع اسلامی آشنائی داشت؟ یعنی در زمانی که برنامهء کار خود را تدارک می دید اسلام را چگونه درک می کرد؟ دیگر اینکه او در آن زمان چه برداشتی از سکولاریسم داشت که با آن دست به تغییرات اجتماعی زد؟
دیدگاه های آتاتورک دربارهء اسلام از یک سو، و سکولاریسم از سوی دیگر، مشابه همان دیدگاه های تیپیک و نمونه واری است که اغلب روشنفکران مسلمان میان سال های ۱۸۸۰ و ۱۹۴۰ با نوعی آگاهی ساده لوحانه به آنها رسیده بودند. این گروه که پای شان به مدارس و دانشگاههای اروپایی باز شده بود، به نوعی از شوک فرهنگی مبتلا شده بودند که هرگز در زندگی شان نتوانستند به طور کامل بر عواقب آن فائق آیند.
جامعهء مسلمانی که آنها در آن پرورده شده بودند، چه در ترکیه و چه در دیگر نقاط ، در چنگال انبوهی از منعیاتِ دینی، خرافی و جادوباور بود و آکنده از نابرابری های آشکار اجتماعی، سیاست های خودسرانهء بومی و استعماری، و عقب ماندگی های شدید فرهنگی.
همهء این ضعف ها در تضاد چشم گیری بود با ارزش های غربی نظیر آزادی های جمهوری خواهانه ، پویایی اقتصادی و خلاقیّت فرهنگی ، وسعت دید تاریخی و اراده به دانستن و آموختن ، پاکیزگی و سهولتِ استفاده از اماکن عمومی و خصوصی ، توسعه و غنای شهرهایی چون پاریس ، لندن ، بروکسل ، رم ، و مارسی ، شهرهای اصلی و پرشکوهی که مسلمانان جوان برای تحصیل به آنها پا می گذاشتند.
آتاتورک در آکادمی نظامی تولوز در فرانسه دوره دیده بود. شیفتگی او که با اکتشاف همراه بود، آمیخته می شد با نوعی شورش کور علیه یک سرنوشت تاریخی ناحق یا ناعادلانه. روشنفکران دیگر نیز نمونه های مشابهی از همین درام تاریخی را به نمایش گذاشته اند. تحتاوی و طاها حسین در مصر ، کاتب یاسین در الجزایر ، بورقیبه در تونس و بسیاری دیگر که یا با کتاب هاشان و یا در عمل هریک به شیوهء خود نمایشگر این درام تاریخی بوده اند ، درامی که همچنان با پیچیدگیِ فزاینده ای ، و در مقیاس انسانیِ روزافزونی، خود را برصحنه آشکار می کند.[...]
حمله به نمادهای فرهنگ دینی و سنت
عمل آتاتورک فراگیر بود. او به از میان برداشتن رژیم سلطانی قناعت نکرد ، رژیمی که در آگاهی جمعی مردم به مقام مقدس خلافت ارتقا یافته بود و براندازیِ آن با اعتراض علمای دانشگاه الازهر در قاهره روبرو شد و به طور کلی به آگاهی مسلمانان یک شوک سراسری وارد کرد.
آتاتورک به کلیّت جهانِ معنائی و نشانه های ارتباطیِ مسلمانان حمله برد. او الفبای عربی را با الفبای لاتین عوض کرد ، عمامه و فینه را برداشت و کلاه را جایگزین آنها کرد. به جای فقه و شریعت ، قوانین کشور سوئیس را برنشاند.
انواع مراسم رسمی ، آشپزی ، مبلمان خانه ، معماری ، شهرنشینی ، تقویم ، و به طور کلی تمام نظامهای نشانه شناختی (سمیولوژیک) که حس و ذائقهء فردی و جمعی را متأثر می سازد و شکل های بی واسطهء ادراک جهان را تحت کنترل خود دارند ، به طور رسمی از میان رفتند و در عوض نظامهای اروپائی به فاصلهء کوتاهِ چند سال جای آنها را گرفتند. این اقدامات یادآورِ انقلابیان در انقلاب کبیر فرانسه است که تصور می کردند می توان خدای مسیحیت را با یک «وجود متعالی» [غیر دینی] جایگزین کرد.
سمبول ها نقشی حیاتی در ساختن نظام تازه ای از زبان و نشانه ها بازی کردند ، نظامی که قرار بود نظم سیاسی ، اجتماعی و قضائی تازه ای از درون آن پا به جهان بگذارد. با بررسی این جنبه ، در حقیقت می توان موفقیت پردوام و مکرر ادیان سنّتی را در مقابل شکست کامل یا نسبیِ انقلابهای سنت شکن توضیح داد.
چنین توضیحی می تواند از طریق تحلیلِ مورد به موردِ کارکرد سمبول ها و نشانه ها ، و به کارگیری هوشمندانهء آنها توسط پیامبران پیشین و رهبران دنیای معاصر، صورت گیرد. به نظر می رسد سمبول ها برحسب اینکه در چه بستری به کار گرفته شوند نقشی متفاوت بازی می کنند ؛ نقش آنها در یک فرهنگِ شفاهی که به نحوی رازگونه سامان گرفته ، متفاوت است از نقش همان سمبول ها در یک نظام «لوگوسنتریک» (یعین نظامی واژه مدار، نوشتاری ، عقلی و منطقی) در یک فرهنگ کتبی که در چارچوب یک بینش تاریخگرا عمل می کند.
انقلاب آتاتورک مترادف بود با پیروزی عقل پوزیتیویستی و تاریخگرا ، که به طور ریشه ای از آگاهی ِ افسانه باور (میتیک) بریده بود ، یعنی آن نوع آگاهی ای که تودهء مؤمنان ، اعم از عالمان و عامیان ، با آن زندگی می کنند. جدائی ایدئولوژیک میان رهبران انقلابی [نظیر آتاتورک] و توده های مردمی که آنها کمر به آزادی شان بسته اند ، به سرمایهء سمبولیک موجود در سنت های کنونی آسیب وارد می کند.
سمبول ها [پس از تهاجم سکولاریسم] به ناگهان تبدیل به یک مشت علامت معمولی شدند که توسط آنها می شد «متجددها» را از «محافظه کاران» بازشناخت. سپس طی مبارزات ضد استعماری در الجزایر میان سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۶۲ ، و در انقلاب ایران پس از ۱۹۷۹ ، معنی این علائم برعکس شد ، به این شکل که حجاب برای زنان ، ریش و سبیل برای مردان، تکثیر مساجد ، و بازگشت به پوشاک و خوراک و رفتارِ تجویز شده از سوی شریعت ، در حکم مقاومت سیاسی در برابر دولت های فاقد مشروعیت تلقی می شد، مثل دولتهای استعماری در الجزایر و دولت سکولار در ایران زمان شاه. پس از پیروزی جنبش های مقاومت، همان علائم بیانگر هویت ملی و هویت مذهبی شدند.
نمونهء ترکیه که در نتیجهء حرکتِ آتاتورک تحولی عظیم پیدا کرد ، زمینهء باروری است برای مطالعهء انحطاط سمبول ها و تبدیل آنها به علاماتِ [مُدرن] و سپس تلاش برای احیای سمبول ها در بستری ایدئولوژیک که تأمل و تعمق می طلبد و در عین حال ما را نسبت به بازگشت ناپذیریِ تاریخِ جوامع هشیار می کند. در نمونهء ترکیه ، وزن اسلام بیش از هرجای دیگری در برابر آمادگی این کشور برای پیوستن به اروپا و اروپائی شدن ، سنگینی اش را نشان می دهد. مسلمانانی که به غنای اندیشه در اسلام معاصر توجه دارند باید با صرف وقت بسیار ، مورد ترکیه را مطالعه کنند.

 


معنویت‏ و سکولاریسم
1. ترجمه سکولاریزم‏
براى سکولاریزم (secularism) و مشتقات مربوط به آن در زبان فارسى معادل‏هاى فراوانى به کار برده شده است.
در ترجمه سکولاریزم: دنیاپرستى، اعتقاد به اصالت امور دنیوى، غیر دین گرایى، نادینى‏گرى، جدا شدن دین از دنیا، دنیویت، دنیوى‏گرى، روشنفکرى غیر مذهبى، مذهب جدائى دین از سیاست (حکومت) لائیسم، بى دینى، لامذهبى، علمانیّت ...
در ترجمه سکولار (secular): بى‏حرمت، ناسوتى، بشرى، زمینى (غیر معنوى)، دنیوى، این دنیایى، غیر مذهبى، این جهانى، عرفى، گیتیانه (در برابر دنیوى یا اخروى)، روشنفکر، لائیک، بى‏دین، ... و در ترجمه سکولاریزاسیون: (Secularization)نادینى، دنیوى کردن، جدا انگارى دین و دنیا، دین زدایى، علمانیت، عرفى شدن ....
معادل‏هاى متکثر و فراوانى که در برابر سکولاریزم و مشتقات مربوط به آن به کار برده شده است با صرف نظر از صحت و سقم آنها، نشان دهنده ‏دشوارى ترجمه این لفظ در ادبیات فارسى است.
2. دشوارى ترجمه‏
مفاهیم کلیدى و محورى هر فرهنگ و تمدن به سهولت قابل انتقال و قابل ترجمه در حوزه‏هاى فرهنگى رقیب نیست، دشوارى ترجمه این مفاهیم‏به معادل یابى الفاظ محدود نمى‏شود، بلکه ریشه در دو امر دارد. اول: بار معنایى این مفاهیم و بیگانه و نامأنوس بودن معناى آنها براى فرهنگى‏که ترجمه در آن واقع مى‏شود و دوم: اثر مخرب و ساختار شکنانه برخى از این مفاهیم و معانى براى فرهنگ‏هاى رقیب و در نتیجه موضع‏گیرى‏فرهنگ رقیب در قبال آنها.
موضع‏گیرى در قبال مفاهیم فرهنگى رقیب موجب مى‏شود تا برخى عوامل و انگیزه‏هاى اجتماعى و سیاسى مانع از تبیین شفاف آنها شود، زیرا کسانى که در متن فرهنگ رقیب، شیفتگى نسبت به آن مفاهیم دارند، در هنگام انتقال آن مفاهیم با رویکردى ترویجى و تبلیغى از ترجمه‏هایى‏پوشش مى‏گیرند که با ابهام خود مانع از برانگیخته شدن حساسیتهاى اجتماعى و فرهنگى گردد، و بلکه در صورت امکان در اثر ابهام و عوامل‏عارضى مورد استقبال عموم قرار گیرند.
هر یک از عوامل یاد شده در ترجمه سکولاریزم به گونه‏اى تأثیر داشته‏اند و مجموعه این امور وضعیت موجود را در ترجمه آن پدید آورده‏اند.
3. سکولاریزم و معنویت‏
با صرف نظر از معادل هایى که براى سکولاریزم و مشتقات مربوط به آن به کار برده مى‏شود، در معناى سکولاریزم مى‏توان گفت این لفظ ناظر به ‏نوعى هستى‏شناسى است که اصالت را به امور دنیوى و این جهانى مى‏دهد، و این نوع از هستى‏شناسى که با انسان‏شناسى و معرفت‏ شناسى‏مناسب با خود هماهنگ است در قبال نوع دیگرى از هستى‏شناسى است که صورتى معنوى و دینى دارد.
در هستى‏شناسى معنوى اصالت به هستى متعالى و قدسى داده مى‏شود، در این نگاه ساحتى از هستى که از آن با عنوان غیب یاد مى‏شود، بر این‏ جهان و عالم محیط بوده و نسبت به آن معنا بخش و تعیین کننده است، به گونه ‏اى که غفلت از آن هستى معنوى مانع از شناخت حقیقت این‏ جهان مى‏گردد.
4. صور معنویت و دین‏
نگاه معنوى صور گوناگونى مى‏تواند داشته باشد مانند:
الف) این نگاه با حفظ رویکرد معنوى و دینى خود یا نسبت به زندگى دنیا فعال و سازنده است و یا آن که رویکرد منفى و زاهدانه نسبت به دنیادارد. این رویکرد دوگانه را در مقایسه بین رهبانیت مسیحى که عزلت و گوشه‏گیرى است و رهبانیت اسلام که به تعبیر پیامبر خاتم جهاد در راه‏خداوند است، مى‏توان دید.
ب) نگاه معنوى یا موضعى مثبت نسبت به مراتب مختلف عقل و عقلانیت دارد، و یا آن که در تقابل با آن قرار مى‏گیرد، این دوگانگى نیز درمقایسه ادیانى که ایمان را در تقابل با عقل قرار مى‏دهند با اسلام که عقل را به مصداق «ماعبد به الرحمان» با ایمان قرین مى‏داند، مى‏توان‏مشاهده کرد.
ج) نگاه معنوى مى‏تواند چهره‏اى توحیدى و یا اساطیرى داشته باشد، این تقابل از مقایسه ادیان توحیدى با ادیان مشرکانه که به الهه‏هاى‏متعدد قائلند، روشن مى‏شود.
د) معنویت مى‏تواند صورتى صادق و یا کاذب داشته باشد.
5. صدق و کذب علمى و عملى‏
معنویت صادق و کاذب به دو معنا مى‏تواند به کار رود:
الف) صدق و کذب با معیار علمى و عقلى. در این معنا معنویت صادق، معنویتى است که مطابق با واقع باشد، و براهین عقلى و یا مکاشفات‏رحمانى صدق آن را تأیید نماید، مانند توحید که موافق برهان است، و معنویت کاذب اعتقاد به حقایق فوق طبیعى و لکن به گونه‏اى خلاف واقع‏است، این نوع معنویت که با عقاید خرافى درآمیخته است، موافق برهان عقلى و نقلى و مکاشفات صحیح نمى‏باشد. مانند باورهاى مشرکانه واساطیرى.
ب) صدق و کذب بر اساس موافقت و یا مخالفت رفتار با اعتقاد یا عمل با علم. در این معنا هرگاه رفتار و گرایش عملى فرد با باورها و اعتقادات‏معنوى او هماهنگ باشد، آن فرد در اظهار ایمان خود صدق و اخلاص دارد، و هرگاه بعد رفتارى او موافق باور و اعتقاد معنوى‏اش نباشد، مثل این‏که به رغم تصدیق حقایق و آرمان‌هاى معنوى جهت‏گیرى عملى او صورتى دنیوى داشته باشد، این معنویت کاذب است.
انسان فاسق گرفتار معنویت کاذب به این معناست زیرا او به رغم این که به لحاظ نظرى داراى باور دینى است به لحاظ عملى مخالف آن رفتارمى‏نماید و مدینه فاسقه در بیان فارابى نیز به همین معنا در سطحى فرهنگى داراى معنویتى کاذب است.
فرد منافق نیز از معنویت کاذب به معناى دوم آن برخوردار است زیرا او به رغم آن که به لحاظ رفتارى گرایش دنیوى دارد. در بعد نظرى رفتار خودرا براى دیگران توجیه معنوى مى‏کند. در فاسق بین رفتار با اعتقاد فرد فاصله است و در منافق بین رفتار و انگیزه فرد با باور اعتقادى که اظهارمى‏دارد اختلاف است. بین رفتار و اعتقاد باطنى منافق اختلافى نیست او در باطن خود باورى معنوى ندارد تا آن که آن معنویت از طریق رفتارش‏تکذیب شود.
صدق و کذبى که از سنجش نظر و عمل یا از مقایسه ظاهر و باطن افراد به دست مى‏آید معنایى نسبى دارد. یعنى هر کس که رفتار او مطابق باورمعنوى‏اش باشد و به بیان دیگر در رفتار خود اخلاص داشته باشد و یا آن که باور و رفتارش با معنویتى که اظهار مى‏دارد. هماهنگ باشدمعنویتش صادق است و هر کس با رفتار خود عقاید خویش را تکذیب نماید و یا اندیشه و عملش برخلاف تظاهر معنوى و دینى‏اش باشد،معنویتش کاذب مى‏باشد. این معناى از صدق و کذب ناظر به حقیقت اعتقاد فرد و مطابقت آن با متن واقع و جهان خارج نیست.
6. صور سکولاریزم‏
سکولاریزم نیز نظیر معنویت به اقسام مختلفى تقسیم مى‏شود:
الف) سکولاریزم گاه به صورت یک تئورى نظرى است و گاه در قالب یک گرایشى عملى است، گرایش عملى سکولاریزم فرایندسکولاریزاسیون و دنیوى شدن را به دنبال مى‏آورد، دو بعد نظرى و عملى سکولاریزم گاه با یکدیگر همراه‏ند و گاه بین آنها فاصله مى‏افتد. گرایش عملى سکولاریزم، هرگاه با اعتقاد و یا بیان و توجیه نظرى معنوى قرین باشد، نوعى معنویت کاذب را به دنبال مى‏آورد.
ب) چهرهء نظرى سکولاریزم گاه عریان و آشکار است، نظیر فلسفه ‏هاى ماتریالیستى که به صراحت، متافیزیک و حقایق معنوى را انکار مى‏کنند و گاه پنهان و آرام است و آشکارا در مقام انکار و نفى معنویت قرار نمى‏گیرد.
ج) صورت آرام و پنهان سکولاریزم یا با سکوت از کنار گزاره‏هاى معنوى و دینى عبور مى‏کند، مانند پوزیتویستهاى حلقه وین که به لحاظ معرفت‏شناختى گزاره‏هاى دینى را مهمل و بدون معنا دانسته و نفى و یا اثبات آنها را جایز نمى‏دانند، این گروه تبیین این جهان را با صرف نظر از عالم‏معنا انجام مى‏دهند، بدون آن که به صراحت به نفى آن بپردازند، و یا این که با رویکردى دنیوى به توجیه، تبیین و در عین حال دفاع از گزاره‏ها وپدیده‏هاى معنوى مى‏پردازند، مانند کسانى که با روشهاى پراگماتیستى و یا تفسیرهاى کارکردگرایانه از مفید بودن و کارکردهاى مثبت اجتماعى‏دیانت خبر مى‏دهند.
7. تفاسیر سکولار دین‏
تفسیر و توجیه سکولار و دنیوى دیانت و معنویت از جهات مختلف صور گوناگونى دارد.
الف) به لحاظ خاستگاه: برخى از آنها دین و معنویت را حاصل فعالیت ذهنى آدمى براى تبیین نظرى جهان در مرحله‏اى از مراحل تکوین‏معرفت بشرى مى‏دانند و بعضى دیگر تفسیرهاى احساسى وروانکاوانه از معنویت ارائه مى‏دهند. و برخى از تفاسیر نیز رویکردى اجتماعى درتبیین و توجیه معنویت دارند.
ب) از جهت منطقه حضور و قلمرو: برخى دین را محدود به قلمرو فردى و درونى افراد دانسته و در حد پدیده‏اى شخصى و روانى آن را به رسمیت‏مى‏شناسند. و بعضى دیگر قلمرو دین را در امور اجتماعى و سیاسى جستجو کرده، و آن را در قالب نوعى ایدئولوژى که به تفسیر و توجیه معیشت‏و رفتار و ساختار اجتماعى، مى‏پردازد، مى‏نگرند، این گروه تعینات مختلف دینى را در قالب تعیّنات اجتماعى مى‏بینند. رویکردهاى ایدئولوژیک‏به دین و معنویت نیز صورتهاى رادیکال و یا محافظه کارانه، چپ و راست، سوسیالیستى و یا لیبرالیستى و... مى‏تواند داشته باشد.
تفسیر روانکاوانه فروید نوعى رویکرد روانى و بیشتر فردى به دین است، و تبیین دورکیم و یا مارکس از دیانت، تبیین اجتماعى و ایدئولوژیک‏مى‏باشد.
8. معنویت کاذب‏
توجیه سکولار معنویت و دین نوعى معنویت کاذب است.
کذب علمى این نوع معنویت بر مبناى هستى‏شناسى دینى و تفسیر معنوى جهان در صورتى است که بیان فوائد و کارکردهاى دنیوى دیانت باتقلیل گرایى و تنزل حقیقت دین به همین افق محدود باشد، کسانى که متافیزیک را ممتنع دانسته و یا گزاره‏هاى متافیزیکى و معنوى را به‏لحاظ معرفتى مهمل مى‏دانند، در تفسیرهاى روانى و یا کارگرایانه خود ناگزیر به چنین تقلیلى گرفتار مى‏شوند.
کذب عملى تفاسیر سکولار از دیانت بیشتر توسط ارباب سیاست محقق مى‏گردد، آنان با نگرش سکولار و دنیوى خود هنگامى که به‏کارکردهاى اجتماعى و مفید دین آشنا مى‏شوند، براى تحقق بخشیدن به اغراض سیاسى و دنیوى خود، از دیانت به عنوان یک پوشش مفید وکارآمد بهره مى‏برند، افراد براى پوشش دینى دادن به رفتار دنیوى خود گاه از تفاسیر آرام و پنهان سکولار نسبت به دین استفاده مى‏کنند و گاه‏نیز از تفاسیر معنوى و دینى بهره مى‏برند. استفاده از تبیین‏هاى معنوى و دینى براى توجیه رفتار توسط کسانى که به لحاظ نظرى و عملى معتقدو عامل به نگاه و آرمانهاى معنوى نیستند، نوعى دیگر از معنویت کاذب است، این نوع از کذب غیر از کذب معنوى کسانى است که گرایش و رفتارعملى آنان مغایر با باورها و اعتقادات نظرى معنوى خودشان مى‏باشند. معنویت کاذب این گروه با نفاق اجتماعى آمیخته است زیرا آنان به رغم‏این که خود باورى و اعتقادى معنوى و دینى ندارند، رفتار دینوى خود را در چشم دیگران به گونه‏اى دینى توجیه مى‏کنند.
9. زمینه‏ها و انگیزه‏ها
براى تفسیر و توجیه سکولار از دین و براى معنویت کاذب زمینه‏ها و انگیزه‏هاى مختلفى وجود دارد برخى از آنها فردى و بعضى اجتماعى، و بعضى‏علمى و برخى عملى است.
دیدگاه‏هاى معرفت شناختى اى که با رویکرد پوزیتیویستى و یا شکاکانه معرفت عقلى را تاب نیاورده و ارزش جهان شناختى معرفت شهودى ووحیانى را نمى‏پذیرند. به دلایل منطقى اگر هم به صورت عریان در تقابل بانگاه معنوى و دینى قرار نگیرند چاره‏اى جز ارائه تفسیر سکولار ازمعنویت و دین ندارند، لا دین لمن لا عقل له.
افرادى که به لحاظ شخصى تربیت و علقه معنوى و دینى دارند. هنگامى که به لحاظ معرفت شناختى از دفاع عقلانى دین باز مى‏مانند به‏انگیزه‏هاى روانى - فردى به سوى تفسیرهاى سکولار از دین گرایش خواهند داشت که به لحاظ نظرى صورتى عریان و آشکار ندارد، وتفاسیرى را دنبال مى‏کنند که با توجیه دنیوى از حضور دیانت دفاع مى‏کند.
در شرایطى که معنویت و دیانت در حوزه فرهنگ عمومى فعال و پرتحرک باشد زمینه بسط معنویت کاذب به معناى تفسیر و توجیه رفتارهاى‏دنیوى بر اساس آرمانها و یا منطق دینى، از ناحیه کسانى پدید مى‏آید که به لحاظ عملى رویکرد دنیوى و سکولار دارند، اعم از این که به لحاظنظرى باور دینى داشته و یا در بعد نظرى نیز سکولار باشند.
10. سکولاریزم پنهان‏
افرادى که به لحاظ عملى گرایش دنیوى دارند و به لحاظ نظرى نیز در اندیشه و باور خود سکولار هستند. در تعقیب اغراض دنیوى و یا سیاسى خود تاهنگامى که الزامات فرهنگى آنها را به پوشش گرفتن از تفاسیر معنوى و دینى ترغیب نکند زمینه و انگیزه‏اى براى این کار ندارند و اگر هم ازناحیه فرهنگ عمومى ناگزیر از آن شوند، استفاده از تفاسیر آرام و پنهان سکولار را به توجیهات معنوى ترجیح مى‏دهند زیرا این نوعى از تفاسیرضمن آن که آنها را از خطرات مقابله با فرهنگ عمومى مصون مى‏دارد. ریشه باور معنوى را در حوزه فرهنگ عمومى خشکانده و زمینه تحول‏فرهنگ را به سوى انگاره‏هاى سکولار و دنیوى فراهم مى‏آورد.
جریانى که استحاله فرهنگ دینى را در دستور کار خود قرار داده باشد از روش فوق براى تغییر فرهنگ استفاده خواهد کرد زیرا این روش ضمن‏آن که مانع از مقابله مستقیم با فرهنگ عمومى مى‏شود از پوششهاى معنوى و دینى‏اى که هویت معنوى فرهنگ را به رسمیت مى‏شناسد
ورى‏گزیده و با ترویج پنهان و آرام باورهاى سکولار امکان تحول فرهنگ را در عمیق‏ترین لایه‏هاى معرفتى آن فراهم مى‏آورد.
11. بعد تاریخى سکولاریزم‏
به لحاظ تاریخى اعتقاد و نگاه معنوى به عالم و آدم مقدّم بر نگاه دنیوى و سکولار است، مقطعى از تاریخ گذشته بشر را نمى‏توان یافت که نگاه دینى‏و معنوى بر حوزه فرهنگ و زندگى او غلبه نداشته باشد، حضور نگاه معنوى را در تاریخ گذشته بشرى در ادبیات و همچنین در آثار تمدنى به جاى‏مانده از آنها مى‏توان دید.
نگاه سکولار به عالم و آدم گرچه در گذشته تاریخ نیز حضور داشته است و لکن در هیچ یک از دوره‏هاى پیشین از بعد فرهنگى و تمدنى غلبه‏نیافته است، غلبه و رسمیّت این نگاه مختص به دنیاى مدرن است. باور، اعتقاد و گرایش دنیوى در یک فرایند تدریجى که از آن با عنوان‏سکولاریزاسیون یاد مى‏شود، در فرهنگ و تمدن غرب از رنسانس به بعد گسترش یافت و به تدریج باتسخیر سازمانها و نهادهاى اجتماعى تامرحله تدوین اعلامیه جهانى حقوق بشر استمرار یافت. این نگاه اینک از طریق امکانات و ظرفیتهاى موجود در تمدن غرب داعیه جهانى دارد.
12. بعد تاریخى توجیه معنوى سکولاریزم عملى‏
به لحاظ تاریخى تا هنگامى که نگاه معنوى و دینى به عالم در قلمرو فرهنگ بشرى غلبه و رسمیت داشته باشد، رویکرد دنیوى بشر بیشتر به بعدعملى محدود مى‏شود، و در این حال افراد رویکرد دنیوى خود را با نوعى از توجیهات معنوى که به لحاظ تئوریک و نظرى نیز کاذب است، 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   30 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سکورالیسم

دانلود مقاله ماشین های برداشت پنبه

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله ماشین های برداشت پنبه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


کمی بیش از 100 سال نمی گذرد که اولین ماشین برداشت پنبه ساخته شد و کشاورزان برای برداشت پنبه از آن اشتیاق نشان دادند. طی این سالها انواع مختلفی از ماشینهای طراحی شددند و به ثبت رسیده اند که بعضی از آنها بدون شکل همین کار مطلوب امروزی را انجام می دهند.
اگرچه شماری از عوامل وجود دارند که از آن روز تا الان تغییر یافته اند. یک کشاورز پنبه نسبتا زحمت زیادی را باید متحمل شود تا عمل برداشت پنبه را انجام دهد . او به دنبال ماشینی است که از لحاظ تمیزی با دست چینی پنبه قابل مقایسه باشد و همزمان هیچ پنبه ای در ردیفها دیده نشود.
برداشت پنبه یکی از مشکل ترین برداشتهای مکانیکی در میان محصولات اصلی ماست. غوزه های پنبه در بیشتر مناطق در یک زمان نمی رسند دست بشر قادر است از گیاه پنبه وش پنبه را جدا نماید بدون آنکه برگها از دست بروند یا شاخه ها و یا کل گیاه آسیب ببینند اما بسیار مشکل است که این کار را به صورت مکانیکی انجام داد.

 

انواع ماشینهای برداشت پنبه به دو دسته اند:
پنبه چین ها: سوزنهای چرخان که در داخل غوزه های باز می پیچند و به برگها و غوزه های باز نشده آسیب نمی رسانند.
غوزه چین ها: که غوزه ها را نیز از زمین برداشت می نماید.

 

پنبه چین
اگرچه غوزه چین هم نوعی از ماشین برداشت پنبه می باشد اما عمل برداشت آن با پنبه چین کاملا متفاوت است.
پنبه چین کاری همانند دست چینی پنبه را انجام می دهد که فقط دسته های وش از غوزه های باز شده بوته پنبه جدا می شوند.

 

 

 

انواع پنبه چین ها :
چهار روش برای دسته بندی پنبه چین ها وجود دارند.
1- نوع سوار شدن روی تراکتور
2- با تعداد ردیفهای برداشت
3- با ارتفاع طبلک برداشت
4- با نوع دوک مورد استفاده

 

واحدهای چیدن پنبه ممکن است روی یک تراکتور مثل یک وسیله تراکتور نصب شوند یا خودرو باشند. تک ردیفه و دو ردیفه از هر دو نوع خودرو و تراکتور سوار موجود می باشند. شکل 13-20 و 14-20 پنبه چین خودرو نشان داده شده در 13-20 دارای طبلک بلند است و بیست ردیف دوک در هر طبلک دارد. برای برداشت انواع بلند پنبه مناسب است. نوع کوتاه آن 14 ردیف دوک دارد که برای پنبه هایی با ارتفاع اندک مناسب است دو نوع عمومی دوک وجود دارد.
دوک دندانه باریک شونده که با سه یا چهار ردیف از دندانه های ماشینکاری شده مجهز شده است (شکل 15-20) و برای گرفتن و نگهداشتن الیاف پنبه طراحی شده است هنگامی که دسته کامل دور دوک پیچیده می شوند. این دوک ها مرطوب می شوند تا وش پنبه را از کثیفی و پرز و صمغ پاک نمایند.
دوک های راست ممکن است فقط اندکی ریز باشند این نوع دوک مرطوب می شوند تا به الیاف پنبه کمک کنند که به دوک ها بچسبند بنابر این دسته ها می توانند دور دوک بپیچند درست هنگامی که از غوزه برداشته می شوند.

 


انواع دوکهای سوار :
دو روش عمده برای ترتیب قرارگیری دوک ها وجود دارد که طبلکی (استوانه ای) و تسمه زنجیری می باشند.
سوزنهای استوانه ای به این خاطر به این نام نامیده می شوند چون سوزنها روی یک استوانه مرتب می شوند یا مثل یک طبلک روی، آن قرار می گیرند. سوزنها روی یک نوار سوار می شوند بالای هر کدام یک بازوی لنگ وجود دارد و یک یاتاقان که روی مسیر بادامکی حرکت می کند میله های پنبه چین طوری می چرخند که وقتی دوکها وارد بوته های پنبه می شوند فاصله بین هر ردیف سوزن از دریف دیگر 2/1 اینچ می باشد در این صورت فاصله افقی و عمودی آنها 2/1.1 اینچ می باشد استوانه های پنبه به صورت جفت کار می کنند هر استوانه در هر ردیف کاشت قرار دارد اما درست در مقابل همدیگر قرار ندارند که در شکل پایین دیده می شود. استوانه میله های پنبه چین و سوزنها تقریبا در یک سرعت می چرخند که همان سرعت حرکت تراکتور در ردیفها می باشد. سوزنها می توان در دو دنده تراکتور تنظیم نمود تا بچرخند که این سرعت از دنده اول تراکتور با سرعت 2000 دور در دقیقه تا دنده دوم 2700 دور در دقیقه تغییر می نماید.
حالت ایده آل برای چرخش استوانه طولی 60 دور در دقیقه و عقبی 79 دور در دقیقه می باشد. بعضی از ماشینها در هر ردیف 20 سوزن در هر نوار دارند و بعضی تنها 12 یا 14 عدد دارند. البته اینها فقط به حالت کوتاه و بلند تقسیم می شوند. چون که تعداد سوزنها بین 12 تا 16 متغیر است. بنابر این در هر ماشین چیزی حدود 600-360 سوزن داریم. ترتیب سوزنهای ته زنجیری به این دلیل به این نام نامیده شده است که سوزنها به یک زنجیر بی انتها متصل شده اند . هر نوار شامل 80 میله سوزن یا به یک نوار تخته های متصل می باشد که هر کدام شامل 16 تا می شوند که تقریبا صاف می باشند و در جمع 1280 سوزن می باشند. نوار چیزی در حدود 3 دور در دقیقه حرکت می نماید عموما سوزنها از یک طرف بوته پنبه را در برمی گیرند اگر دو نوار سوزنها طراحی گردد که در مقابل همدیگر قرار داشته باشند بوته پنبه را از دو طرف در بر می گیرد.
یک عامل مرطوب کننده برای همه سوزنها به کار می رود. آزمایشها نشان داده اند که عامل مرطوب کننده مثل یک پارچه روغنی کارایی ماشین را تا 2 تا 3 درصد نست به آب بالا می برد.
اینچنین کردن سوزنها باعث می شود پنبه از سوزنها چیده شده و سوزنها از انواع صمغها پاک بمانند و از کنده شدن پنبه از سوزنها جلوگیری می نمایند.

 

رها شدن پنبه از سوزنها :
وقتی که سوزنهای دندانه ردیفی از بوته پنبه خارج شده که دور آنها پنبه پیچیده شده است آنها 180 درجه چرخیده و به داخل استوانه چرخانی می شوند که در آن دیسک پلاستیکی وجود دارد. در آنها پنبه از سوزنها جدا می شوند. پنبه به علت وجود سیستم هوا رسانی از سوزنها به راحتی جدا می شوند.
سوزنهای راست از گیاه جدا می شوند و با تسمه زنجیری به طرف مقابل حمل می شوند جایی که از بین نوارهای لخت کن گذشته اند جایی که پنبه را از آنها برداشته اند. پنبه بوسیله هوا یا وسایل مکانیکی منتقل می شوند.

 

سیستم انتقال یا بالابرنده :
یک فن که بالا و پشت واحدهای پنبه چین نصب شده اند پنبه را از نقطه رهایی مکیده و به سوی سبد پرتاب می نماید. فن یک گذرگاه فرعی دارد که اجازه می دهد پنبه از قسمت موتور فن عبور نماید در نقطه خروجی، مستقیما به یک گذرگاه وارد می شود که پنبه را به داخل سبد هدایت می نماید ، اما هوا از توری خارج می شود . اکثر خار و خاشاک به این شکل خارج می شوند.

 

سبد پنبه :
این امکان وجود ندارد که سبد پنبه را به تراکتور سوار نمود بنابر این سبدهای بزرگ بالای واحدهای تواندهی یا برداشت پنبه نصب می شوند حجم سبد بین 500 تا 1200 پوند از پنبه دانه می باشد که سبد پر معمولا به داخل یک تریلی خالی میشوند که آن هم مجهز به یک واحد هیدرولیک می باشد.

 

عوامل تاثیر گذار روی پنبه چینها :
عوامل زیادی تاثیر گذار به روی همه انواع غوزه چین های مکانیکی موجود می باشند چه از نظر مشخصات گیاهی و چه از لحاظ مکانیکی شامل آنها می شود.
کاربرد این عوامل در پنبه چین در بسیاری از موارد با غوزه چین متفاوت است.

 

خصوصیات و عوامل گیاهی :
ماشین پنبه چینی هنگامی بالاترین بازدهی را دارست که پنبه دارای اندازه متوسط باشد هنگامی که پنبه های متوسط به داخل دستگاه می روند سوزنها بهتر درگیر می شوند تا هنگامی که از واریته شاخه بزرگ استفاده می کنیم. پنبه چین این کار را بهتر از غوزه چین انجام می دهد و بوته های پنبه چیزی حدود 4 اینچ بالاتر از سطح زمین می باشند.
ماشین پنبه چینی برای واریته هایی با غوزه های باز و دسته هایی که کرکی و الیاف بلند مناسب است که بتوانند به خوبی به دور سوزنها پیچند و نگه داشته بشوند و همینطور همه حجم پنبه را از گیاه دریافت نمایند.
جدول بعد عملکرد پنبه چین را در برداشت چند واریته مختلف نشان می دهد کمترین بازده مربوط به شاخه های متراکم رشته های کوتاه و هیبرید می باشد. شاخه های خیلی متراکم والیاف خیلی کوتاه هستند که سوزنها نمی توانند پنبه را بگیرند و بسیاری از آنها روی زمین ریخته می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دو واریته پنبه ، سمت راست دارای کرک بلندتر و دیگری مقاومتر به باد و طوفان ودارای کرک کوتاهتری است .

 

 

 

برگ ریزی :
جمع آوری برگها توسط ماشینهای مکانیکی برداشت باعث نقصان در کیفیت و درجه برداشت پنبه شده است. بعد از انجام آزمایشات فراوان از سه دهه گذشته پیشنهاد می شود تا از انواع پنبه ای که برگهای افتاده بلند دارند ، استفاده گردد تا بتوان حجم ضایعات را کاهش داد. پیشنهادات زیادی برای برداشت مکانیکی برگهای سبز پنبه شده است. اما بخاطر اینکه کرکهای روی بخشهایی از برگها نمی باشد نمی توان آن را مورد استفاده قرار داد. قسمتهای خشک برگ بسیار راحتر می ریزند چون الیاف بسیار ترد و شکننده می شوند و از غوزه جدا می شوند.
علف کش های شیمیایی هم زیاد مناسب نیستند چون این ماده به سرعت برگها را می خشکاند و به سلولهای عرضی فرصت کافی نمی دهد.
که بنابر این همان روش مکانیکی بهتر می باشد. اگرچه در بعضی از مناطق این روش بعد از لخت کردن زمین استفاده می شود.

 

عوامل مکانیکی :
عملکرد این پنبه چین موثر از توجه در نگهداری و استفاده در کار می باشد حجم درستی از آب جهت مرطوب کردن بالشتک های تا اینکه سوزنها را تمیز و مرطوب نگه دارند بشقابهای فشار باید با شرایط گیاهی مناسب خود نصب شوند.
پنبه گیرها باید درست و دقیق نصب شوند تا پنبه را به درستی برداشت نمایند. شرایط سوزنها و انگشتی ها و دندانه ها هر دو باید به تناوب بازرسی شوند. سوزنهای خراب شده یا فرسوده باید تعویض شوند. سیستم بالا برنده باید را دقت نمود تا از چسبندگی و توقف و نقصان در پنبه جلوگیری شود. شکل بعد یک پنبه چین را نشان می دهد که برداشت مناسبی انجام می دهد.

 

عوامل کشت :
مقداری برآمدگی روی پایه گیاه و زمینهای بدون علف هرز بسیار مناسب پنبه چین و غوزه چین می باشد. ردیف ها برای پنبه چینهای چند ردیفه باید مناسب باشد. ضخامت متعادل و ردیفهای یک اندازه کمک به بهره برداری مناسب می نمایند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   17 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ماشین های برداشت پنبه

دانلود مقاله تعلیم و تربیت در اسلام

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله تعلیم و تربیت در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
از جمله مسائلی که در مورد تعلیم و تربیت اسلامی مطرح است مسئله محبت و نقطه مقابل آن، خشونت است. البته نقطه مقابل محبت معمولاً بغض است. ولی اثر محبت احسان و نرم است و اثر بغض خشونت و سختگیری. می دانیم که بعضی ها به چشم انتقاد به این تعلیم و تربیت اسلامی نگریسته و گفته اند که در اسلام آنچنان که باید و به قدر کافی روی مسئله محبت و اثرش که نرمی و احسان است تکیه نشده است، و اگر در اسلام مسئله محبت به انسانها و مسئله احسان به انسانها و نرمش در مقابل انسانها مطرح است در مقابل مسئله دشمن داشتن انسانها و خشونت به خرج دادن و به یک معنا بدی کردن هم مطرح است. باز می دانیم که آنها که زیادی روی محبت تکیه می کنند مسیحیها هستند و کشیشهای مسیحی. اینها خیلی دم از محبت می زنند و می گویند عیسای مسیح تنها به محبت دعوت می کرد در محبت هم استثناء نمی کرد میان اینکه افرادی که باید به آنها محبت بشود خداپرست باشند یا نباشند پیرو عیسی باشند یا نباشند بلکه می گفتند که به همه محبت کنید. در یکی از کتابهای تاریخ ادیان و شاید در یک مقاله ای که ترجمه شده بود خواندم که یک جمله است که در همه ادیان بزرگ دنیا آمده است و متحد الآلمان همه ادیان است. در مسیحیت هست، در دین یهود است، در دین زرتشت هست در دین اسلام هست دردین بودا هست و آن این است که «برای دیگران همان را دوست بدار که برای خود دوست می داری و همان را دشمن بدار که برای خود دشمن می داری» که ما به این مضمون در اسلام زیاد داریم مانند:
احبب للناس ما تحب لنفسک و اکره لهم ما تکره لنفسک.
این دستور که در اسلام نیز هست یک دستور کالی و مطلق است. حال آیا اسلام در این قاعده عمومی استثنائی آورده است و در ادیان دیگر استثنائی نیست؟ در مسیحیت استثنائی نیست ولی در اسلام استثناءست؟ که در واقع اسلام می گوید برای مردم دوست بدار آنچه را که برای خود دوست می داری مگر در بعضی از امور؟ آیا در اسلام استثنائی هست؟ یا نه، آنچه در اسلام با مسیحیت اختلاف هست، در تفسیر محبت است نه در این اصل کلی.

مصلحت جمع مقدم بر مصلحت فرد است
به علاوه یک وقت هست پای فرد در میان است، و یک وقت هست پای جمع در میان است. باز مثال به همان پدر و مادر می زنیم که چند پسر و دختر در خانه شان هست و همه را هم دوست دارند. یکی از این بچه ها، نسبت به افراد دیگر متعدی و متجاوز است. پدر و مارد تنها این را دوست ندارند که بگویند مطابق میل این رفتار می کنیم. اگر میل هم مقیاس باشد، میل افراد دیگر را نیز باید در نظر بگیرند. یعنی آن کسی که می خواهد از روی کمال محبت با بچه های خودش رفتار بکند، گذشته از این که میل نباید مقیاس باشد بلکه مصلحت باید مقیاس باشد، همچنین مصلحت جمع باید مقیاس باشد نه مصلحت فرد. و چقدر موارد ما می بینیم که مصلحت جمع با مصلحت فرد جور در نمی آید. یعنی اگر مصلحت یک فرد را در نظر بگیریم مصلحت افراد دیگر و بلکه مصلحت آن سازمان و جامعه ای که این فرد جزء آن است از بین می رود و در نهایت خود آن فرد هم صدمه می بیند. این است که در مواردی مصلحت فرد فدای مصلحت جامعه می شود. و از اینجاست که در مواردی خود محبت که گفتیم ریشه اش قصد خیر و احسان داشتن است ایجاب می‌کند عدم نرمی را ایجاب می‌کند خشونت را ایجاب می‌کند حداکثر آنچه را که طرف آن را برای خودش بدی تلقی می‌کند مثلاً اعدام را آنجا که پای مصلحت جمع در میان است.

 


انسان دوستی
یک مطلب دیگر را هم اینجا باید عرض بکنیم و آن این است: می گویند: «انسان دوستی». البته سخن درستی است ولی این مطلب باید شکافته شود. به قول طلبه ها «انسان» در «انسان دوستی» انسان بما هو انسان است یعنی انسان را از آن جهت که انسان است باید دوست داشت، و به اصطلاح امروز انسان با ارزشهای انسانی. یک وقت ما در تعریف انسان می گوییم یک حیوان یک سرو دو گوش مستقیم القامه که حرف می زند. اگر انسان این است، چمبه همان قدر انسان است که لومومبا انسان بوده، آنهایی که خواستند عیسی را به دار بشکند همان قدر انسانند که خود عیسی. آنها هم مثل عیسی حرف می زنند و از این جهات فرقی با او نداشتند.
یک وقت می گوییم «انسان» یعنی این هیکل خاص که درهمه این افراد مشترک است، و «انسان را دوست داشته باشیم» یعنی هر کس را که از نسل آدم هست دوست داشته باشیم، و خلاصه منظور از انسان، انسان زیست شناسی است، آن که زیست شناسی او را انسان می داند. آیا مقصود این است؟ یا نه، مقصود انسان بما هو انسان است، یعنی انسان به خاطر ارزشهای انسانی، به خاطر انسانیت، و انسان دوستی یعنی انسانیت دوستی. اینجاست که وقتی چمبه و لومومبا را کنار همدیگر می گذاریم، دو نوع از آب در می آیند، این یک چیز از آب در می آید، آن یک چیز دیگر؛ یعنی ممکن است این یک اسنان از آب در بیاید، یک انسان درست با ارزشهای انسانی و آن تنها یک انسان نباشد بلکه حیوان هم نباشد، و به تعبیر قرآن از حیوان هم چند درجه پائین تر باشد. انسان را باید دوست داشت به خاطر انسانیت نه به خاطر همین هیکلش. و به عبارت دیگر انسانیت را باید دوست داشت.
حال اگر انسانی ضد انسان و ضد انسانیت شد مانع راه انسانهای دیگر و مانع تکامل انسانهای دیگر شد، آیا باز ما باید این انسان را که در واقع اسمش انسان است و در معنا انسان نیست، و به تعبیر امیرالمؤمنین : الصوره صوره انسان و القلب قلب حیوان ظاهر، ظاهر انسان است و باطن، یک حیوان دوست بدارید؟ آیا نه نام انسان دوستی باید به انسانیت خیانت بکنیم و با انسانیت دشمنی بورزیم؟!
پس از گذشته از این مسأله که محبت صرفاً رعایت میل ها نیست بلکه عبارت است از رعایت مصلحت و خیر و سعادت طرف، و گذشته از این که مصلحت فرد به تنهایی نمی تواند مقیاس باشد بلکه مصلحت جمع باید در نظر گرفته شود اساساً مسأله انسان دوستی،مسأله انسانیت دوستی است، و الا اگر مراد از «انسان» انسان به معنای همنی جنس و انسان زیست شناسی باشد از نظر زیست شناسی فرقی بین انسان و حیوان نیست. چرا ما گوسفند ها را به اندازه انسانها دوست نداشته باشیم؟ چرا اسبها و الاغها را به اندازه انسانها دوست نداشته باشیم؟ او یک حیوان جاندار است، این هم یک جاندار است. اگر ملاک جانداری و ادراک لذت و الم است و «میازار موری که دانه کش است» این در انسان همان مقدار است که در اسب و الاغ.
پس مسأله باید به انسانیت دوستی برگردد. وقتی که انسان دوستی، معنایش انسانیت دوستی شد و انسانیت دوستی هم معنایش رعایت مصالح انسانی و نه تنها رعایت میلها- شد، معلوم می شود که (این تفسیر از) دستور محبت به انسانها که قطع نظر از همه چیز فقط طوری رفتار کردن که این خوشش بیاید و آن دوست داشته باشد، یک منطق غلطی است، بلکه محبتش منطقی غلطی است، بلکه محبت منطقی در مواردی طبعاً توأم با خشونتها، جهادها، مبارزه ها و کششها است؛ و انسانهایی را که خار راه انسانیت هستند باید از بین برد.
نیکی به کافر
در قرآن کریم می بینیم که به محبت و به احسان و نیکی نسبت به همه مردم حتی نسبت به کفار توصیه شده است اما در حدودی که این محبت کردن و این نیکی کردن اثر نیک ببخشد. آنجا که نیکی کردن اثر نیک نبخشد، آن نیکی نیست بلکه بدی است به صورت نیکی.
مثلاً در آیه مباره که ای که در سوره ممتحنه است می فرماید:
لا یَنهیکم الله عن الذین لم یقاتلوتکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّووهم و تقسطوا الیهم انُ الله یحب المسطین. انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم.
یعنی خود شما را نهی نمی کند (اول می گوید نهی نمی کند، بعد هم امر می‌کند) که نسبت به کافرانی که به خاطر دین با شما نجنگیده اند، با شما در حال نبرد آن هم به خاطر دین نیستند، آنها که شما را از خانه هایتان بیرون نکرده اند- که در آن وقت مصداقش قریش بودند که هم به خاطر دین با مسلمین می جنگیدند و هم مسلمین را از خانه هایشان خارج می کردند- ] آری خدا شما را نهی نمی کند که نسبت به این کافران نیکی کنید[ . یعنی اگر ما می گوئیم به کافران نیکی نکنید، آنها را می گوئیم. نیکی کردن به آنها عین بدی کردن به خود شماست، تقویت بنیه دشمن است که طبعاً علیه شما به کار می رود.
بعد می فرماید: «ان الله یحب المقسطین» خدا کسانی را که خوبی می کنند و به قسط و عدالت رفتار نمایند دوست می دارد. یعنی این کار را بکنید. انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم. ] خدا شما را نهی می‌کند از نیکی کردن نسبت به کافرانی که به خاطر دین با شما جنگیده اند و شما را از خانه هایتان بیرون کرده اند[.
رفتار عادلانه با کافر
به علاوه، راجع به عدل و به عدالت رفتار کردن و حق واقعی هر فردی را به او دادن حتی نسبت به همین کافرانی که با شما می جنگند و شما را ]از خانه هایتان[ بیرون کردند نیز می گوید از عدل خارج نشوید. آن، مسأله احسان بود. فرمود: به اینها احسان نکنید. اما مسأله عدل چطور؟ مسأله اینکه می خواهیم حق آنها را به ایشان بدهیم. آیا می توانیم به آنها ظلم کنیم؟ می گوید: نه. در اوایل سوره مبارکه مائده است:
و لا یجرمنکم شنآن قوم علی ان لا تعدلوا، اعدلوا هواقرب للتقوی.
هرگز کینه و دشمنی یک قومی شما را وادار نکند که بر آنها ظلم و ستم بکنید، یعنی آنچه را که مستحق آن نیستند به آنها برسانید؛ با آنها هم به عدالت رفتار کنید که عدالت، به تقوا نزدیکتر است: اعدلوا هوا اقرب للتقوی.
در آیات دیگر قرآن نیز هست که با کافر جنگیدن هم یک حدی دارد یعنی جایی می رسد که اگر بیش از آن جلو بروند، به تعبیر خود قرآن، اعتداء و تجاوز از حد است که در آیه دیگر می فرماید:
قاتفلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله یحب المعتدین.
در راه خدا با مردمی که با شما می جنگند بجنگید، ولی از حد تجاوز نکنید. مثلاً آن وقت که دشمن اسلحه اش را زمین می گذارد و می گوید تسلیم، آنگاه که دیگر تسلیم شد و شمشیرش به روی شما کشیده نیست دیگر او را نکشید. یا مثلاً معترض بچه هایشان نشوید، معترض زنهایشان نشوید، معترض پیرمردهایشان نشوید، متعرض آبادیشان، درخت و چشمه هایشان نشوید، همان دستورهایی که پیغمبر اکرم غالباً وقتی که مسلمین می رفتند به جنگ، به صورت متحد المآل به آنها می فرمود.
بنابراین وقتی که پای عدالت و نقطه مقابل آن ظلم در میان باشد می گوید در مورد کافران هم از حد تجاوز نکنید، به آنها ظلم نکنید، با آنها هم به عدالت رفتار کنید.
پس عدالت به هر حال باید رعایت بشود. احسان به کافر را در جایی اجازه می دهد که اثر خوب داشته باشد، اما آنجا که اثر بد می بخشد- یا برای خود او و یا برای مسلمین- مسلم اجازه نمی دهد. مثلاً می گویند اسلحه به کافر نفروشید. ولی ذکر می کنند که این در صورتی است که شما بدانید یا احتمال بدهید که اگر این اسلحه را به او بفروشید او را تقویت کرده اید و با همین اسلحه فردا می آید به جنگ شما و شما را از بین می برد. پس این در واقع تقویت غیر مستقیم دشمن علیه خودتان است. این کار را نکنید. و الا فروختن چیزی به کافران که هیچ اثر نامطلوبی از آن پیدا نمی شود مانعی ندارد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تعلیم و تربیت در اسلام