زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله باقلا

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله باقلا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
اطلاعات اندکی در مورد کمی کردن واکنش مراحل مختلف نمو باقلا به دما و طول روز وجود دارد. این مطالعه برای بررسی ویژگی های نموی چهار رقم باقلا (برکت، سرازیری، عراقی و گاوی) در 12 تاریخ کاشت طی سال های 1385- 1384 و در شرایط محیطی گرگان انجام شد. برای کمی کردن واکنش سرعت سبز شدن و سرعت گلدهی به دما و طول روز از توابع متعددی استفاده شد که در بین آنها تابع دوتکه ای برای سرعت سبز شدن و توابع بتا- دوتکه ای (برای ارقام برکت، سرازیری و ‌عراقی) و بتا- نمایی منفی (برای رقم گاوی) برای سرعت گلدهی به عنوان مدل برتر انتخاب شدند. با استفاده از این توابع دما های کاردینال (پایه، مطلوب و سقف) برای مرحله سبز شدن و گلدهی و طول روز بحرانی (طول روزی که در پایین تر از آن سرعت گلدهی شروع به کاهش می‌کند) و ضریب حساسیت به طول روز (شیب معادله واکنش سرعت نمو به طول روز) برای مرحله گلدهی تعیین شدند. برآورد دماهای کاردینال توسط تابع دوتکه ای برای سبز شدن نشان داد که دمای پایه از 1 تا 6/1 درجه سانتیگراد و دمای مطلوب از25 تا 9/28 درجه سانتیگراد برای ارقام مختلف باقلا در نوسان بود، اما دمای سقف برای همه ارقام، 35 درجه سانتیگراد برآورد گردید. در مرحله گلدهی مدل برتر برای ارقام برکت، سرازیری و عراقی یعنی مدل بتا- دو تکه‌ای دمای پایه گلدهی را مانند مدل برتر رقم گاوی (یعنی مدل بتا ـ نمایی منفی) 1- درجه سانتیگراد برآورد کرد. دمای مطلوب برای گلدهی ارقام برکت، سرازیری و عراقی توسط مدل بتا ـ دو تکه‌ای به ترتیب 3/28، 7/27 و 6/20 درجه سانتیگراد و دمای مطلوب برای گلدهی رقم گاوی توسط مدل بتاـ نمایی منفی 6/24 درجه سانتیگراد برآورد گردید. دمای سقف در این مطالعه به علت فراوانی اندک دماهای بالاتر از 30 درجه سانتیگراد به طور ثابت 35 درجه سانتیگراد فرض شد. با بررسی واکنش ارقام به طول روز مشخص شد که ارقام برکت، سرازیری،‌عراقی دارای واکنش از نوع روز بلند کیفی هستند که در طول روز کمتر از 10 ساعت، سرعت پیشرفت به سوی گلدهی در آنها صفر است. و رقم گاوی دارای واکنش از نوع روز بلند کمی می‌باشد. طول روز بحرانی برای ارقام برکت، سرازیری و عراقی به ترتیب 8/15، 1/16 و 5/14 ساعت توسط مدل بتا ـ دو تکه‌ای برآورد گردید. و برای رقم گاوی توسط مدل بتا ـ نمایی منفی 3/15 ساعت برآورد شد. ضریب حساسیت به طول روز برای ارقام برکت، سرازیری و عراقی با مدل بتا ـ دو تکه‌ای به ترتیب 17/0-، 17/0- و20/0- و برای رقم گاوی با مدل بتا ـ‌ نمایی منفی، 56/0 برآورد گردید. همچنین از نظر تعداد روز بیولوژیک برای سبز شدن تا گلدهی اختلاف معنی‌داری بین ارقام باقلا مشاهده شد، به طوری که رقم عراقی با 1/32 روز بالاترین و ارقام برکت، سرازی و عراقی با 3/21 تا9/24 روز پایین‌ترین مقدار را داشتند. بیشترین روز بیولوژیک از گلدهی تا غلاف‌دهی با 2/15 روز مربوط به رقم عراقی و کمترین آن با 5/9-7/7 روز مربوط به ارقام گاوی و سرازیری بود. تعداد روز بیولوژیک از غلاف‌دهی تا پر شدن دانه در ارقام مختلف بین 9/9 تا 1/15 روز متغیر بود. بیشترین روز بیولوژیک از پر شدن دانه تا رسیدگی فیزیولوژیک با 7/23 تا 2/24 روز متعلق به ارقام برکت، سرازیری و عراقی و کمترین آن با 6/15 روز مربوط به رقم گاوی بود. تعداد روز بیولوژیک بین رسیدگی فیزیولوژیکی تا رسیدگی کامل گیاه بین 9/5 تا 1/7 روز برای همه ارقام برآورد شد. از یافته‌های این تحقیق می‌توان در مدل‌های شبیه‌سازی باقلا استفاده نمود.

 

 

 

 

 

مقدمه و کلیات

 


1- خصوصیات گیاه باقلا
در زبان انگلیسی باقلا با اسامی مختلفی شناخته می‌شود. به انواع بذر ریز آن Tick bean و به انواع بذر متوسط آن Horse bean و به انواع بذر درشت آن Broad bean و معمولا به انواع مختلف آن Faba bean اطلاق می‌شود. منشاء احتمالی باقلا جنوب غربی آسیا گزارش شده است (مجنون حسینی، 1372). وجود 4/23درصد پروتئین در دانه خشک باقلا باعث شده است تا امروزه به عنوان یکی از حبوبات عمده در منطقه خاورمیانه، افریقا، چین و حتی نقاطی از اروپا و استرالیا در تغذیه انسان و دام توجه زیادی به آن شود (تورپین و همکاران، 2002). باقلا با سطح زیر کشت 9/2 میلیون هکتار یکی از مهمترین بقولات دانه‌ای در دنیا به شمار می‌رود (رییس و همکاران، 2000). سطح زیر کشت باقلا در ایران حدود 30000 هکتار است که عمده ترین مناطق تولید آن استان‌های گلستان، خوزستان، مازندران و گیلان به شمار می‌روند (مجنون حسینی، 1372)، تقاضا برای این گیاه باتوجه به افزایش جمعیت دنیا و کاهش دسترسی به سایر منابع پروتئینی، رو به افزایش می‌باشد (تورپین و همکاران، 2002).
گیاه باقلا با اثر تناوبی بسیار خوب خود باعث تقویت و حاصلخیزی شیمیایی و بیولوژیکی خاک می‌گردد و از این لحاظ گیاهی مناسب می‌باشد. همچنین با توجه به اینکه عمده فصل رویشی آن در زمستان بوده، امکان استفاده از نزولات آسمانی را خواهد داشت. این گیاه از ارزش غذایی بالایی برخوردار می‌باشد و می‌تواند با وارد شدن در جیره غذایی انسان، کمبود پروتئین حیوانی را تا حدودی جبران نماید. مضافاً این که خاصیت انبارداری مناسب این محصول امکان صدور آن را به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و بازارهای خارجی فراهم می‌سازد و در صورت عدم وجود بازار مناسب، امتیاز در نگهداری آن به شمار می‌رود. محصول باقلا به دو صورت تر و خشک برداشت می‌شود که نوع و شرایط بازار، نحوه برداشت آن را مشخص می‌نماید (میوه‌چی لنگرودی و همکاران، 1379).
باقلا گیاهی است یکساله که ریشه اصلی آن مستقیم تا عمق 120-100 سانتی متری در خاک فرو می‌رود و دارای انشعابات جانبی فراوانی می‌باشد. ساقه‌های آن راست با ارتفاع 180-30 سانتیمتر، نسبتا ضخیم، تو خالی و چهار گوش (شیاردار) است و نیاز به قیم ندارد. معمولا از پایین ساقه اصلی نزدیک سطح خاک ساقه‌های فرعی به وجود می‌آیند که تعداد آنها ممکن است به 1 تا 7 عدد به هم برسد و به ندرت انشعابات دیگری دارند. در روی ساقه برگ‌های مرکب به طور متناوب قرار گرفته‌اند و عاری از پیچک هستند. هر برگ شامل 6-2 برگچه بیضی شکل به طول 10-5 سانتی متر است. گل آذین کوتاه به صورت خوشه مرکب و به هم فشرده در محور برگ ها قرار دارند و هر خوشه شامل 6-1 گل به رنگ‌های سفید خالص، سفید با خال‌های سیاه، ارغوانی و بنفش می‌باشد. میوه باقلا نیام گوشتی و سبز رنگ به طول 20-10 سانتی متر و دارای 8-1 دانه در هر غلاف است. غلاف‌های سبز موقعی که 5/7-5 سانتی متر طول دارند بر داشته شده و به صورت تازه و یا پخته شده مورد استفاده قرار می‌گیرند. شکل، اندازه و رنگ دانه ها نسبت به ارقام مختلف متفاوت است (مجنون حسینی 1372). دانه خشک باقلا منبع مناسبی از نظر کالری، پروتئین، کربوهیدرات و فیبر بوده و دارای مقادیر فراوانی فسفر، آهن، پتاسیم، مس، ویتامین A، ویتامین B کمپلکس، نیاسین و ویتامین C می‌باشد، هرچند نسبت پروتئین به هیدرات کربن در آن پایین می‌باشد. در بین اسید‌های آمینه موجود در پروتئین باقلا متیونین و سیستئین محدود کننده کیفیت پروتئین آن بوده و کمبود اسید‌های آمینه سولفوردار و اسید آمینه تریپتوفان نقص پروتئین دانه باقلا محسوب می‌شوند.اگر باقلا با غلات مصرف شود جبران این کمبود ها خواهد شد(کلارک، 1970؛ ادن، 1968؛ یوسف و همکاران، 1982و مجنون حسینی، 1372).
جدول-1- درصد مواد موجود در دانه سالم باقلا (یوسف و همکاران، 1982).
دانه خشک سالم مقدار ماده (%)
رطوبت
پروتئین خام
خاکستر
لیپید
کربوهیدرات 9/9-1/10
8/24-0/28
2/3-5/3
9/0
0/66-9/70

 

دامنه کشت این گیاه بسیار وسیع بوده و از 9 درجه تا بیش از 40 درجه عرض شمالی و از نزدیک سطح دریا تا ارتفاع بیش از 2000 متر بالای سطح دریا گسترده شده است. بنابراین، باقلا در معرض رژیم‌های حرارتی و فتوپریودیک مختلف قرار دارد. کشت زمستانه آن در مناطق نیمه گرمسیر با زمستان ملایم و در شرایط آب و هوایی گرمسیر تا ارتفاع 1200 متر بالاتر از سطح دریا رایج است. در مناطق معتدله برای اجتناب از دوره یخبندان شدید به عنوان نبات زراعی بهاره کشت می‌شود. در بین ارقام باقلا طبقه بندی اکولوژیکی وسیعی وجود دارد:
- انواع مدیترانه ای آن در شرایط آب و هوایی نیمه گرمسیر از جمله مناطق کم ارتفاع مدیترانه ای سازگاری خوبی در کشت زمستانه دارد.
- اکوتیپ اروپایی باقلا با کاشت بهاره و زمستانه در نواحی معتدله سازگاری دارد.
- ارقام زمستانه در مناطق معتدلی که زمستان نسبتا ملایم؛ دمای حدود 2 درجه سانتیگراد بدون یخبندان شدید و طولانی و به دنبال آن بهار و تابستان گرم و خشکی دارند برای کاشت زمستانه مناسب هستند.
دمای کمتر از 10 درجه سانتیگراد موجب افزایش تعداد روز‌های جوانه زنی در باقلا خواهد شد. باقلا می‌تواند تا دمای 4- درجه سانتیگراد را تحمل کند و در دمای 7- درجه سانتیگراد از بین می‌رود. با افزایش درجه حرارت محیط تعداد برگ‌های بوته باقلا زیاد می‌شود و شدت نسبی افزایش برگ ها در بوته در انواع بهاره باقلا در مراحل اولیه رشد بستگی نزدیکی به حداکثر درجه حرارت روزانه دارد. مقدار مناسب درجه حرارت شبانه با مرحله رشد باقلا متغیر است. تا مرحله 4-2 برگی، افزایش طول ساقه در بالاترین دمای شبانه یعنی 20درجه سانتیگراد همراه با طول روز 12 ساعت و دمای روزانه 20 درجه سانتیگراد سریع ترخواهد شد. متناسب با ادامه رشد باقلا کاهش دمای شبانه رخ می‌دهد و بالا ترین عملکرد دانه در دمای شبانه 10 درجه سانتیگراد به دست می‌آید. ارتفاع و وزن خشک بوته در انواع بهاره باقلا با افزایش رژیم حرارتی (ترکیب دمای شبانه) به نحو نامطلوبی تحت تاثیر قرار می‌گیرد (مجنون حسینی، 1372).
باقلا خاک‌های نسبتا رسی، حاصلخیز و سنگین را بهتر می‌پسندد. باقلا قادر به تحمل شرایط ماندابی نیست و اسیدیته مناسب آن حدود 6 تا 7 می‌باشد (مجنون حسینی، 1372).

 

2- اهمیت مدل سازی گیاهان زراعی:
مدل ابزاری است که ما در تفسیر و درک دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، یاری می‌کند. دانشمندان و مهندسین، از انواع مدل‌ها به عنوان ابزاری برای درک پدیده‌های مورد مطالعه استفاده می‌کنند. مدل ریاضی، معادله یا مجموعه‌ای از معادلات است که رفتار هر سیستم را به طور کمی توصیف می‌کند. سیستم، به بخش محدودی از جهان واقعی اطلاق می‌شود که شامل اجزایی است که اثرات متقابل با هم داشته و تغییر می‌کنند (بوت و همکاران، 1996؛ سینکلر و سلیگمان، 1996).
پیش بینی دقیق فنولوژی گیاهان زراعی از ویژگی‌های ضروری مدل‌های شبیه سازی این گیاهان به شمار می‌رود. تولید و تسهیم ماده خشک در مدل‌های شبیه سازی گیاهان زراعی تا حد زیادی به وسیله زمان‌بندی مراحل نمو تنظیم می‌شود. پیش بینی دقیق فنولوژی گیاهان زراعی از ویژگی‌های ضروری مدل‌های شبیه سازی این گیاهان به شمار می‌رود. از مدل‌ها می‌توان در بهبود مدیریت تولید گیاهان زراعی برای پیش‌بینی تاریخ‌های احتمالی برداشت یا پیش‌بینی عملکرد نهایی، یا به صورت فعال‌تر، برای پیش‌بینی مطمئن زمان وقوع حوادث فنولوژی به نحوی که کود، تنظیم کننده‌های رشد، علف‌کش‌ها و کنترل بیماری‌ها در مناسب‌ترین زمان به کار گرفته شوند، استفاده نمود. بسیاری از مدل‌سازان از مدل‌های خود به عنوان وسیله‌ای برای ارزیابی خطرات موجود در تولید استفاده کرده‌اند. این امر با بررسی واکنش عملکرد (مدل) به آمار درازمدت اقلیمی یک منطقه صورت می‌گیرد و در نتیجه آن بهترین تاریخ کاشت، تراکم، فاصله ردیف، رقم زراعی و غیره تعیین می‌شود. از مدل‌ها می‌توان در بررسی کمی اثر ویژگی‌های زراعی بر روی رشد و عملکرد گیاهان در محیط‌های خاص استفاده کرد. در مورد مسائل به‌نژادی گیاهان زراعی همچون دو رگ ‌گیری، دیررسی و زودرسی، بهبود دانه بستن، مورفولوژی گل‌ها، افزایش رشد تک دانه‌ها و زمان گلدهی می‌توان از مدل‌ها استفاده کرد. تعیین پتانسیل عملکرد منطقه‌ای، کمک به مدیریت آبیاری و ارزیابی اثرات تغییر اقلیم از کاربردهای دیگر مدل‌ها می‌باشند (پری و همکاران، 1987؛ بوت و همکاران، 1996؛ سینکلر و سلیگمان، 1996) انجام آزمایش ها و تحقیقات علمی برروی محصول زراعی و یافتن شرایط مطلوب رشد آنها مستلزم هزینه‌های گزاف و صرف وقت و دقت زیاد است که این، بخصوص برای کشورهای در حال توسعه به علت کمبود امکانات و پژوهشگر دشوار است.
امروزه با استفاده از مدل‌های زراعی و امکانات گسترده‌ای که در زمینه نرم‌افزارهای کامپیوتری به وجود آمده است می‌توان، با پیدا کردن روابط مابین فرایندهای رشد و یافتن شرایط مطلوب رشد به نتایج قابل توجهی دست یافته و آن ها را برای شرایط دیگر تعمیم داد و وضع جدید را پیش‌بینی نمود. این مدل‌ها محدودیت‌های جغرافیایی و محیطی را کاهش داده و در مورد گیاهان زراعی برای ارقام مختلف قابل تعمیم می‌باشند (بوت و همکاران، 1996؛ سینکلر و سلیگمان، 1996). استفاده از این مدل‌ها بسیار سریع بوده و با درنظر گرفتن گیاه زراعی به عنوان یک سیستم پویا، امکان پیش‌بینی تغییرات این سیستم نسبت به زمان را فراهم می‌آورند. علاوه بر آن، از این مدل‌ها می‌توان برای معرفی گیاهان جدید در یک منطقه نیز استفاده کرد. پیش‌بینی برای وضعت تولید مواد غذایی در یک منطقه یا جهان و اتخاذ سیاست‌های لازم با توجه به تغییرات محیطی نیز از دیگر مزایای مدل‌سازی است (بوت و همکاران، 1996؛ سینکلر و سلیگمان، 1996).

 


فصل اول
پیشینه تحقیق

 


1-1- فنولوژی
به مطالعه نمو گیاه در رابطه با آب و هوا، فنولوژی اطلاق می‌شود (پری و همکاران، 1987). دانش نمو فنولوژیک در درک رشد محصول، پتانسیل عملکرد و پیش‌بینی فنولوژی مهم می‌باشد (همر و همکاران، 1982). اولین قدم برای به حداکثر رسانیدن عملکرد در مدیریت تولید یا اصلاح ژنتیکی گیاهی، این است که مطمئن شویم فنولوژی گیاه زراعی با منابع محیطی به خوبی تطبیق داردچراکه اگر گیاهان کشت شده از نظر تاریخ کاشت و تراکم در یک محیط معین محدودیتی نداشته باشند، در این صورت مهمترین عامل موثر بر عملکرد آنها، مدت زمان تا گلدهی می‌باشد (سامرفیلد و همکاران، 1993).
گلدهی زودهنگام یا دیرهنگام موجب قرار گرفتن دوره رشد دانه در شرایط نامناسب می‌شود که در نهایت موجب کاهش عملکرد (لاس و همکاران، 1990) و ایجاد مشکلات زراعی مثل تاخیر در کاشت محصول بعدی خواهد شد. کشت موفق به انتخاب تاریخ کاشت مناسب و استقرار خوب گیاهچه‌ها وابسته است. قدرت بذر شامل جوانه‌زدن، سبز شدن سریع، یکنواخت، کامل و تولید گیاهچه‌های قوی است که جهت استقرار گیاهان و تولید محصول ضروری می‌باشد (ایانوکسی و همکاران، 2000).

 

1-2- رشد و نمو
رشد را می‌‌توان بر حسب مفاهیم ساده‌ای نظیر افزایش غیر قابل برگشت وزن، سطح، حجم یا ارتفاع، تعریف کرد که همه آن ها، متغیرهایی کمّی و قابل اندازه‌گیری هستند (نصیری محلاتی، 1379).
«نمو، هرگونه تغییر غیرقابل برگشت در وضعیت ارگانیسم است که معمولاً طبق الگوی کم و بیش ثابتی انجام می‌گیرد و این الگو، به گونه گیاهی بستگی دارد» و به عبارت دیگر خروج از یک مرحله و ورود به مرحله جدید می‌باشد. در واقع نمو تغییرات کیفی در گیاه می‌باشد. بسیاری از مراحل نمو، نظیر تولید تارهای ابریشمی در ذرت، مرحله خمیری شدن در گندم، مرحله ظهور اولین برگ حقیقی در لوبیا و یا مرحله تشکیل غده در سیب‌زمینی، از ویژگی‌های یک گونه خاص محسوب می‌شوند. گلدهی، مرحله نموی بارزی در کلیه گیاهان است، زیرا در این مرحله، کارکرد گیاه از تمرکز بر رشد رویشی به سوی تولید بذر تغییر می‌یابد. این جابه جایی بر حسب نوعی تغییر در تخصیص مواد فتوسنتزی تعریف می‌شود، بدین صورت که چنان چه در ابتدا بخش عمده مواد فتوسنتزی به برگ تخصیص یافته باشد، بعد از مرحله گلدهی، این تخصیص به سوی اندام‌های زایشی و به ویژه بذر جابه جا خواهد شد (نصیری محلاتی، 1379).
رشد و نمو فرآیندهایی کاملاً متفاوت می‌باشند، زیرا ممکن است رشد، بدون هیچ‌گونه تغییری در مرحله نمو، تا مدت‌ها ادامه یابد. برای مثال، در دمای 20 درجه سانتیگراد، چغندر را می‌توان تا چندین سال در مرحله رویشی حفظ کرد (نصیری محلاتی، 1379). باید توجه داشت که تاثیر عوامل خارجی بر روی نمو و سرعت آن با تغییر مرحله نمو تغییر می‌یابد. برای مثال،‌ طول روز معمولاً برای القای گلدهی لازم است، ولی برای رسیدگی، هیچ‌گونه اهمیتی ندارد. بسته به مرحله نمو، حساسیت گیاه به درجه حرارت نیز ممکن است به طور قابل توجهی تغییر کند (نصیری محلاتی، 1379).
مبنای اصلی در تعیین مقیاس‌های نمو، گلدهی است. قبل از گلدهی مرحله نمو، بر اساس خصوصیاتی نظیر شروع طویل شدن ساقه و یا تعداد برگ‌های ظاهر شده در گیاه تعیین می‌شود. القای گلدهی، فرآیند کاملاً شناخته شده و تعریف شده‌ای است، ولی این پدیده مدتها قبل از این که گل‌ها قابل رویت شوند،‌ انجام می‌گیرد. تقریباً در تمام مقیاس‌های نمو،‌ از حوادث قابل رویت فنولوژیکی که در مزرعه قابل تشخیص می‌باشند، استفاده می‌شود. این روش، جهت کمی کردن اثرات مرحله نمو بر روی الگوهای تخصیص مواد دقیق‌تر عمل می‌کند، زیرا الگوهای تخصیص، بین اندام‌های رویشی و زایشی، عمدتاً به خصوصیات مزرعه‌ای وابسته است و نه به تعریف آناتومیکی مراحل تولید مثلی. در واقع، تنها بعد از اینکه تعداد کافی از گل‌ها ظاهر شدند، بخش قابل توجهی از مواد فتوسنتزی را دریافت خواهند کرد (نصیری محلاتی، 1379).
آغاز نمو زایشی قطعاً به وسیله عوامل داخلی،‌ نظیر سن گیاه و چندین عامل محیطی کنترل می‌شود. مهمترین پیام‌های محیطی، طول روز و درجه حرارت کم می‌باشند. سایر پیام‌ها نظیر تشعشع کل و تنش آب، تنها می‌توانند واکنش به طول روز و دمای کم را اصلاح کنند (کافی و همکاران، 1379).
یاهان در مراحل اولیه رشد رویشی اصطلاحاً جوان نامیده می‌شوند. هنگامی که این گیاهان توانایی تولید گل را به دست می‌آورند، بالغ شده‌اند. در بسیاری از گیاهان گلدهی بدون واکنش به هرگونه شرایط خاص محیطی صورت می‌گیرد، این پدیده «القای خودمختاری» گلدهی نامیده می‌شود. در سایر موارد، عوامل مقتضی محیطی مورد نیاز می‌باشد. گیاهانی که دوران جوانی خود را سپری کرده، ولی هنوز شرایط مناسب برای گلدهی را تجربه نکرده‌اند، اصطلاحاً مستعد گلدهی هستند (کافی و همکاران، 1379).
گذار از مرحله جوانی به بلوغ، اغلب با تغییر ویژگی‌های رویشی نظیر مورفولوژی برگ،‌ آرایش برگ روی ساقه، خارداری، ظرفیت ریشه‌دهی و نگهداری برگ در گیاهان خزان کننده همراه است. چنین تغییراتی به ویژه در گونه‌های چوبی رخ می‌دهد، هرچند که در گونه‌های علفی نیز تفاوت‌های مورفولوژیکی بین مرحله جوانی و بلوغ وجود دارد. فقدان گل به تنهایی دلیل قاطعی بر جوانی نیست، زیرا تمامی درختان اگر چه در حال رشد شدید باشند، ممکن است گل ندهند. بی‌نظمی گلدهی، نظیر سال‌آوری درختان میوه نیز معمول است. به دلیل وجود این موارد، درک کامل اثر سن بر گلدهی مستلزم وضوح مبانی بیوشیمیایی آن است (کافی و همکاران، 1379).
تشعشع، آب، مواد غذایی، دما و طول روز از مهمترین عوامل محیطی هستند که بر رشد و نمو گیاهان تاثیر می‌گذارند؛ کمی کردن اثرات این عوامل بر روی گیاهان، اساس مدل‌های شبیه‌سازی تولید محصولات می‌باشند (آتکینسون و پرتر، 1996؛ استوارت و همکاران، 1998). اثر این عوامل به طور مشخصی بین فرایندهای نموی و رشدی متفاوت است. رشد به عنوان افزایش غیرقابل برگشت در ماده خشک، حجم، طول و یا سطح قسمتی یا همه گیاه است. مهمترین عامل موثر بر رشد، تشعشع می‌باشد. فرآیند نمو، عبارت است از عبور از مراحل فنولوژی مختلف بدون توجه به میزان رشد. بنابراین نمو مستلزم انجام تمایز در بافت‌ها می‌باشد. تغییرات متوالی از یک مرحله فنولوژیک به مرحله بعد به وسیله پدیده‌هایی نظیر جوانه‌زنی، رشد رویشی، تشکیل جوانه گل، گلدهی، تشکیل دانه و... مشخص می‌گردد (آتکینسون و پرتر، 1996؛ الیویر و آناندال، 1998؛ کوچکی و نصیری محلاتی، 1375). مهمترین عوامل محیطی موثر بر نمو فنولوژیک در شرایط عدم محدودیت آب، دما و طول روز می‌باشد (الیس و همکاران، 1990؛ چایوهان و همکاران، ‌2002).

 

1-2-1- واکنش رشد و نمو گیاهان به درجه حرارت
به طور کلی، درجه حرارت، بیشترین تاثیر را بر سرعت نمو دارد. مشکل موجود در کمی کردن این تاثیر، ‌این است که امکان اندازه‌گیری مستقیم سرعت نمو وجود ندارد و به جای آن در واقع مدت زمان سپری شده بین دو مرحله اندازه‌گیری می‌شود و به عنوان متوسط سرعت نمو قلمداد می‌شود. برای محاسبه دقیق سرعت نمو، باید آزمایشهایی را تحت شرایط ثابت انجام داد. در این صورت، مدت زمان سپری شده بین دو مرحله نمو را می‌توان معکوس کرد و سرعت نمو در فاصله آن دو مرحله را بدست آورد.
مطالعات مختلف نشان داده است که رابطه سرعت نمو و درجه حرارت تقریباً خطی است و این رابطه، در محدوده وسیعی از دما برقرار می‌باشد. البته در منحنی واکنش سرعت نمو، معمولاً حداکثری وجود دارد که بعد از آن، سرعت نمو مجدداً کاهش می‌یابد. این درجه حرارت (که معمولاً بیش از 25 درجه سانتیگراد است) در اقلیم‌های معتدله به ندرت روی می‌دهد، ولی در سایر اقلیم‌ها نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد (نصیری محلاتی، 1379).
در میان عوامل محیطی، دما یکی از مهمترین عواملی است که اثر آن بر رشد و نمو گیاهان به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است. در بسیاری از گونه‌های گیاهی، وقوع پدیده‌های مختلف نموی از قبیل سبز شدن و گلدهی تحت تاثیر دما قرار می‌گیرد. سرعت نمو گیاه و همچنین گذر از مرحله رویشی به زایشی به شدت تحت تاثیر دما قرار می‌گیرد. دما به طور عمده به سه طریق نمو را تحت تاثیر قرار می‌دهد:
(1) قرار گرفتن گیاه در دمای پایین در مراحل اولیه نمو که پیشرفت به سوی گلدهی را در بسیاری از گونه‌ها و ارقام گیاهی مناطق معتدله تسریع می‌کند که بهاره‌سازی نام دارد (سامرفیلد و همکاران، 1991؛ آتکینسون و پرتر، 1996). بهاره‌سازی در دماهای پایین بین 5- تا 16 درجه سانتیگراد صورت می‌گیرد، ولی به طور کلی دمای صفر تا 8 درجه سانتیگراد بیشترین تاثیر را دارند و در این دامنه بهاره‌سازی با سرعت بیشتری انجام می‌شود. طول دوره بهاره‌سازی بسته به میزان نیاز بهاره‌سازی و دمای آن دوره متفاوت می‌باشد. برای مثال، بهاره‌سازی یک رقم جو تحت دمای 1 درجه سانتیگراد طی 34 روز و تحت دمای 9 درجه سانتیگراد طی 47 روز تکمیل شد (الیس و همکاران، 1990).
(2) صرف‌نظر از بهاره‌سازی، پیشرفت نموی به طور معمول با افزایش دما بین دمای پایه (که در آن و پایین‌تر از آن سرعت نمو صفر است) و دمای مطلوب (که در آن گیاه بیشترین سرعت نمو را دارد) که دماهای زیرمطلوب نامیده می‌شود، تسریع می‌شود. واکنش به دما در محدوده این دامنه می‌تواند به وسیله طول روز یا بهاره‌سازی تحت تاثیر قرار گیرد (سامرفیلد و همکاران، 1991؛ آتکینسون و پرتر، 1996).
(3) دماهای بین دمای مطلوب و دمای سقف (که در آن و بالاتر از آن سرعت نمو صفر است) که دماهای فوق مطلوب نامیده می‌شود. با افزایش دما در این محدوده دمایی، سرعت نمو کاهش می‌یابد. واکنش به دماهای فوق مطلوب نسبت به دماهای زیرمطلوب کمتر شناخته شده‌اند. در واقع دماهایی که به دمای سقف نزدیک می‌شوند، ممکن است سبب خسارت غیرقابل برگشت شوند و یا حتی ممکن است برای گیاه کشنده باشند (سامرفیلد و همکاران، 1991؛ آتکینسون و پرتر، 1996).

 

1-2-2- واکنش رشد و نمو گیاهان به طول روز
حساسیت به طول روز، گیاهان را قادر می‌سازد تا نمو خود را با میانگین اقلیمی الگوهای آب و هوایی انطباق دهند و در نتیجه، از نابودی آن ها در شرایط آب و هوایی نامناسب، جلوگیری شود. به همین دلیل، از نظر حساسیت به طول روز، تنوع زیادی بین گونه‌های زراعی و نیز بین واریته‌های هر گونه وجود دارد. توجه به این حساسیت در اصلاح نباتات، اهمیت به سزایی دارد، زیرا فراهم آمدن امکان کشت واریته‌های گیاهی از شمال تا جنوب، مستلزم خنثی بودن واکنش آن ها به طول روز است. فان بودن (1968)، یکی از نخستین محققینی بود که به این حقیقت پی برد. در افزایش دامنه سازگاری واریته‌های زراعی، اصلاح واریته‌های روز خنثی، سهم مهمی داشته است و یکی از عوامل موثر در موفقیت انقلاب سبز به شمار می‌آید.
حساسیت به طول روز و تاثیر آن بر سرعت نمو، در دوره بین سبز شدن تا القای گلدهی (در عمل شروع طویل شدن ساقه) حائز اهمیت است. این واکنش در گیاهان روز بلند نظیر کلزا (و نیز در غلات ذمستانه)، مثبت و قوی است و در گیاهان روز کوتاه (نظیر Chrysanthemum وChenopodium album) منفی می‌باشد. به نظر می‌رسد که ورنالیزاسیون حساسیتی به طول روز ندارد (نصیری محلاتی، 1379).
سه گروه اصلی واکنش به طول روز در گیاهان شناخته شده است: گیاهان غیرحساس به طول روز یا روز خنثی ، گیاهان روز بلند و گیاهان روز کوتاه . در دو گروه حساس به طول روز (گیاهان روز کوتاه و روز بلند) گونه‌ها و ژنوتیپ‌هایی با واکنش‌های اجباری یا کیفی و اختیاری یا کمی وجود دارند. در گیاهان روز بلند کیفی با کاهش طول روز از یک مقدار معین (طول روز بحرانی، Pc) سرعت گلدهی کاهش می‌یابد، به طوری که با کاهش بیشتر طول روز به نقطه‌ای می‌رسیم (طول روز سقف، Pce) که در آن سرعت گلدهی به صفر می‌رسد. در واکنش از نوع روز بلند کیفی گیاهان در طول روز سقف و یا پایین‌تر از آن هیچ گاه به گل نمی‌روند. در گیاهان روز بلند کمی نیز همانند گیاهان روز بلند کیفی با کاهش طول روز از یک مقدار معین (طول روز بحرانی) سرعت گلدهی کاهش می‌یابد، ولی در این گیاهان در طول روز سقف و یا پایین‌تر از آن گیاهان با حداقل سرعت به سوی مرحله گلدهی پیش می‌روند و هیچ‌گاه سرعت گلدهی به صفر نمی‌رسد. در این نوع واکنش به طول روز اگر گیاهان در معرض طول روز سقف یا پایین‌تر از آن قرار گیرند، طولانی‌ترین زمان ممکن برای رسیدن به مرحله گلدهی را طی می‌کنند.
در گیاهان روز کوتاه کیفی با افزایش طول روز از یک مقدار معین (طول روز بحرانی) سرعت گلدهی کاهش می‌یابد، به طوری که با افزایش بیشتر طول روز به نقطه‌ای می‌رسیم (طول روز سقف) که در آن سرعت گلدهی به صفر می‌رسد. در این نوع واکنش به طول روز اگر گیاهان در معرض طول روز سقف یا بالاتر از آن قرار گیرند، هیچ‌گاه به گل نمی‌روند. در گیاهان روز کوتاه کمی نیز همانند گیاهان روز کوتاه کیفی با کاهش طول روز از یک مقدار معین (طول روز بحرانی) سرعت گلدهی کاهش می‌یابد، ولی در این گیاهان در طول روز سقف و یا بالاتر از آن گیاهان با حداقل سرعت به سوی مرحله گل‌دهی پیش می‌روند و هیچ‌گاه سرعت گلدهی به صفر نمی‌رسد. در این گیاهان در طول روز سقف یا بالاتر از آن بیشترین مدت زمان لازم برای رسیدن به مرحله گلدهی طی می‌شود (والتر و همکاران، 1980؛ سامرفیلد و همکاران، 1991).

 

1-3- سبز شدن
یکی از مهمترین عوامل موثر بر عملکرد گیاهان زراعی، انتخاب تاریخ کاشت مناسب و استقرار خوب گیاهچه‌ها است. بنیه زیاد بذر شامل جوانه‌زدن و سبز شدن سریع، یکنواخت و کامل و همچنین تولید گیاهچه‌های قوی به منظور استقرار بهتر گیاهان جهت تولید محصول بیشتر ضروری می‌باشد (ایانوکسی و همکاران،‌2000). این ویژگی‌ها به شدت تحت تاثیر عوامل محیطی مثل دما و رطوبت خاک قرار می‌گیرند (استراند و فرایبورگ، 1973؛ راگوس و همکاران، 1970؛ الیوت و فرنچ، 1959؛ جاکوبسن و باخ، 1998؛ ایانوکسی و همکاران، 2000؛ آندا و پینتر، 1994). احتمالا سبز شدن مهمترین عامل موثر در موفقیت تولید یک گیاه یکساله است. سبز شدن سریع، یکنواخت و کامل بذور سبب ایجاد پتانسیل عملکرد بالا به وسیله کوتاه شدن زمان بین کاشت تا پوشش کامل زمین می‌گردد. وجود استقرار مناسب و یکنواخت کانوپی سبب به حداقل رساندن رقابت بین بوته ها با ایجاد شرایط مکانی و زمانی مناسب جهت رقابت با علف‌های هرز و در نتیجه عملکرد دانه حداکثر می‌گردد (سلطانی و همکاران، 2001).
دما، آب خاک و عمق کاشت عوامل اصلی موثر بر طول دوره کاشت تا سبز شدن بذور باقلا هستند. از آنجایی که در ایران رطوبت خاک به دلیل وجود بارندگی‌های پاییز، زمستان و اوایل بهار محدود کننده نیست، لذا دما عامل اصلی در طول این دوره می‌باشد. دانستن دماهای کاردینال و روز بیولوژیک (روز حرارتی) مورد نیاز جهت سبز شدن نخود برای تصمیم گیری‌های مدیریتی در انتخاب تاریخ کاشت مناسب مورد نیاز است (سلطانی و همکاران، 2006الف).
اثر آب و هوای نامطلوب در طول مراحل جوانه‌زنی و نمو گیاهچه از مراحل دیگر رشد مهمتر می‌باشد (برار و همکاران، 1991). بررسی واکنش جوانه‌زنی و سبز شدن نسبت به دما و شناخت دماهای کاردینال (پایه، مطلوب و سقف) در جهت ایجاد مدل‌های پیش‌بینی کننده جوانه‌زنی و سبز شدن،‌ انتخاب تاریخ کاشت مناسب، غربال کردن گونه‌ها و ژنوتیپ‌ها برای تحمل به دماهای پایین یا بالا و تعیین نواحی جغرافیایی که در آن جا گونه‌ها یا ژنوتیپ‌ها بتوانند با موفقیت جوانه بزنند و استقرار یابند، مفید است (ماول و همکاران، 1994؛ رامین، 1997؛ جاکوبسن و باخ، 1998؛ سلطانی وهمکاران، 2006 الف). تحقیقات زیادی در زمینه تعیین دماهای کاردینال و بررسی مولفه‌های جوانه‌زنی در واکنش به دما برای گونه‌ها و ژنوتیپ‌های مختلف گیاهان زراعی صورت گرفته است.
فرایند جوانه زنی نیازمند رطوبت، اکسیژن و دامنه‌ای از درجه حرارت می‌باشد که این دامنه دمایی برای هر گیاه زراعی متفاوت است. جوانه زنی بذر حاصل یک سری اتفاقات پیچیده است که تعداد زیادی از واکنش‌های شیمیایی آن توسط درجه حرارت کنترل می‌شود. دما‌های حداقل، مطلوب و حداکثر برای جوانه زنی بذر گیاهان زراعی زمستانه به ترتیب 4-0، 20-10، 40-35 درجه سانتیگراد می‌باشد، و دما‌های حداقل، بهینه و حداکثر برای جوانه زنی بذور گیاهان زراعی تابستانه به ترتیب 16-10، 30-20، 45-40 درجه سانتیگراد می‌باشد (بالکایا، 2004).
الیس و همکاران (1988ب)گزارش نمودند که درجه حرارت بهینه برای سبز شدن و گلدهی باقلا متفاوت است چراکه دمای مطلوب برای سبز شدن باقلا بین 4/25-9/19 درجه سانتیگراد بود. اما، از این نظر بین 6 رقم باقلا تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد. بین سرعت سبز شدن بذور باقلا با دمادر دما های کمتر از مطلوب و بیشتر از مطلوب به ترتیب رابطه خطی مثبت و منفی مشاهده شد.
دامر و همکاران (1990) گزارش کردند هرچه دمای ثابتی که جهت جوانه زنی بذر باقلا در نظر گرفته شده از دمای بهینه 5/25 درجه سانتیگراد دورتر باشد (کمتر یا بیشتر) جوانه زنی و سبز شدن بذر با تاخیر بیشتری همراه می‌شود. حداکثر درصد جوانه زنی بذور باقلا در دمای حدود 10 و 28 درجه سانتیگراد مشاهده گردید. از طرف دیگر دمای 39 درجه سانتیگراد مانع از جوانه زنی بذر باقلا گردید
در مطالعه کویی و همکاران (1999) فتوپریود بر روی سرعت سبز شدن بذر باقلا موثر نبود. بالکایا (2004) گزارش نمود دمای حداقل، مطلوب و حداکثر برای جوانه زنی بذر باقلا به ترتیب 3، 25-20، 35-30 درجه سانتیگراد می‌باشد. تاخیر در تاریخ کاشت باقلا، زمان استقرار بوته ها را افزایش داد (مک دونالد و همکاران، 1995).
کاول و همکاران (1986) دماهای کاردینال را برای دهک‌های مختلف جوانه‌زنی چهار نوع لگوم برآورد نمودند. آنها برای نخود دمای پایه را صفر، دمای مطلوب را 8/31 تا 32 و دمای سقف را 48 تا 8/61 درجه سانتیگراد گزارش نمودند.
کوکوباس و همکاران (1999) اثر دماهای مختلف را بر روی جوانه‌زنی Ninga subterranean مورد بررسی قرار دادند. نتایج ایشان نشان داد که سرعت جوانه‌زنی در دمای 9/9 درجه سانتیگراد صفر بوده و در دمای 3/32 درجه سانتیگراد به حداکثر می‌رسد. در این آزمایش درصد جوانه‌زنی نهایی در دمای بین 7/16 تا 9/30 درجه افزایش و بعد از آن به شدت و به طور معنی‌داری کاهش یافت، به طوری که کمترین درصد جوانه‌زنی در گرمترین رژیم دمایی یعنی 4/43 درجه سانتیگراد مشاهده شد.
ایانوکسی و همکاران (2000) واکنش جوانه‌زنی چهار نوع شبدر برسیم را در دماهای
مختلف بررسی کردند. آنها دمای پایه جوانه‌زنی شبدر برسیم (Trifolium alexanderium L.)، کریسمون
(Trifolium incarnatum L.)، پرشن (Trifolium risupinatum L.) و اسکوراسوم
(Trifolium squarrosum L.) را به ترتیب 8/0، 4/0، 5/1 و 2/0 درجه سانتیگراد گزارش کردند.
ماداکادز و همکاران (2001)، تغییرات در دمای پایه برای جوانه‌زنی ارقام مختلف
گراس‌های گرمادوست را مقایسه کردند. آنها دمای پایه برای جوانه‌زنی دهک‌های مختلف در چهار رقم Panicum virgatum را بین 5/5 تا 9/10 در سه رقم Andropogon geradii را بین 3/7 تا 7/8، در دو رقم Sorgastrum nutans را بین 5/7 تا 6/9 و در دو رقم Calamovilfa longifolia را بین 5/4 تا 9/7 درجه سانتیگراد گزارش نمودند. آنها نشان دادند که دمای پایه و درصد جوانه‌زنی در بین و درون گونه متفاوت است، ولی بین دهک‌های مختلف در هر رقم از نظر دمای پایه اختلافی وجود ندارد.
کاماها و مگویر (1992) اثر 6 دمای ثابت را بر جوانه‌‌زنی شش نوع گندم زمستانه بررسی کردند. آنها دریافتند که درصد جوانه‌زنی از 0 تا 100 درصد متغیر بوده و بیشترین درصد جوانه‌زنی بین 17 تا 25 درجه سانتیگراد (در طول دوره 14 روزه جوانه‌زنی) اتفاق افتاد و جوانه‌زنی در دماهای زیر 13 درجه سانتیگراد کاهش یافت و حتی برای بیشتر ارقام در دمای 5 درجه سانتیگراد به صفر رسید. آنها گزارش کردند که سرعت جوانه‌زنی با افزایش دما، افزایش یافته و بالاترین مقدار آن در دماهای 21 تا 25 درجه سانتیگراد مشاهده شد.
ماول و همکاران (1994) اثر دماهای ثابت را بر جوانه‌‌زنی شش واریته آفتابگردان مورد بررسی قرار دادند. آنها اظهار داشتند که در این ارقام، دمای پایه بین 1 تا 1/5، دمای مطلوب بین 4/33 تا 7/36 و دمای سقف بین 5/45 تا 8/47 درجه سانتیگراد متغیر بود. در بین شش واریته مورد مطالعه، سرعت جوانه‌زنی واریته فلوراسل در دماهای زیر مطلوب نسبت به واریته‌ها به طور معنی‌داری کمتر بود. همچنین نتایج نشان داد زمان حرارتی مورد نیاز برای جوانه‌زدن در این شش واریته در دماهای مطلوب و بالای مطلوب به ترتیب بین 8/37 تا 4/74 و 7/12 تا 21 درجه سانتیگراد ـ روز می‌باشد.
گارسیا و همکاران (1995) اثر دما را بر جوانه‌زنی بذرهای هفت نوع کرفس مورد ارزیابی قرار دهند. آنها دریافتند که بالاترین درصد جوانه‌زنی در دمای ثابت و متناوب 15 و 15/25 (شب/روز) سانتیگراد رخ دارد.
ویژیل و همکاران (1997) دمای پایه و درجه ـ ساعت مورد نیاز برای سبز شدن کانولا را برآورد کردند. آنها گزارش کردند دمای پایه برای سه رقم بهاره بین 4/0 تا 2/1 درجه سانتیگراد و برای دو رقم زمستانه بین 71/0 تا 96/0 درجه سانتیگراد می‌باشد. آنها همچنین بیان کردند درجه ـ ساعت لازم برای شروع سبز شدن ارقام بهاره 1560 تا 1940 درجه ـ ساعت و برای ارقام زمستانه 1600 تا 2800 درجه ـ ساعت می‌باشد.
لطیفی و همکاران (1383) اثر دماهای مختلف را بر جوانه‌زنی نه رقم کانولا مورد بررسی قرار دادند. آنها دمای پایه برای جوانه‌زنی در این نه رقم را بین صفر تا 4 درجه سانتیگراد و دمای مطلوب را بین 16 تا 30 درجه سانتیگراد گزارش نمودند. آنها گزارش کردند دماهای کمتر از 15 درجه سانتیگراد باعث کاهش درصد جوانه‌زنی شدند، در حالی که کاهش دما به کمتر از 20 درجه سانتیگراد موجب تاخیر فزآینده در شروع جوانه‌زنی شد، به ویژه کاهش دما از 10 تا 5/4 درجه سانتیگراد تا 3 برابر باعث تاخیر در شروع جوانه‌زنی شد.
رامین (1997) اثر دماهای مختلف را بر روی جوانه‌زنی دو رقم تره ایرانی (اصفهانی و شادگانی) بررسی کرد. ایشان رابطه قوی بین دما و سرعت جوانه‌زنی را برای هر دو رقم به دست آورد. نتایج نشان داد دماهای زیاد مطلوب و سقف برای رقم شادگانی 82/0 4/19 و 43/40 درجه سانتیگراد و برای رقم اصفهانی به ترتیب 5/0 52/19 و 52/40 درجه سانتیگراد می‌باشد. زمان حرارتی مورد نیاز برای 50 درصد جوانه‌زنی این دو رقم حدود 62 درجه ـ روز بود.
ویلاگر (1995) اثر دماهای مختلف را بر روی جوانه‌زنی بذرهای P. alpataco و P. argentina مورد بررسی قرار داد. برای هر دو گونه دمای پایه، مطلوب و سقف 15، 35 و 40 درجه سانتیگراد بدست آمد. آنها نشان دادند سرعت جوانه‌زنی در دماهای مختلف در هر دو گونه اختلاف معنی‌داری دارد به طوری که P. argentina بالاترین سرعت را در 35 درجه سانتیگراد و P. alpataco در دماهای بین 20 و 40 درجه سانتیگراد داشتند. همچنین در دمای 15 درجه سانتیگراد درصد جوانه‌زنی نهایی گونه P. alpataco نسبت به P. argentina بیشتر بود.
جاکوبسن و باچ (1998) روابط بین جوانه‌زنی و دماهای ثابت بین 8 تا 35 درجه سانتیگراد را در جنوب امریکا بر روی گونه Chenopodium quaina مورد ارزیابی قرار دادند. آنها بیان کردند که یک رابطه خطی مثبت بین دما و سرعت جوانه‌زنی برای نسبت های مختلف جوانه‌زنی از دمای پایه تا دمای مطلوب وجود دارد. در دماهای بالاتر از دمای مطلوب یک رابطه منفی بین دما و سرعت جوانه‌زنی نشان داد. دمای پایه به طور ثابت برای نسبت‌های مختلف بذرهای جوانه زده 3 درجه سانتیگراد تخمین زده شد. دمای مطلوب بین این نسبت‌ها متفاوت بود و مقدار آن برای جوانه‌زنی 80 درصد جمعیت بین 30 تا 35 درجه سانتیگراد قرار داشت. دمای سقف 50 درجه سانتیگراد تخمین زده شد. نتایج نشان داد که دمای مطلوب برای حداکثر درصد جوانه‌زنی بین 15 تا 25 درجه سانتیگراد قرار دارد. زمان حرارتی مورد نیاز برای جوانه‌زنی 30 درجه ـ روز برآورد شد.
پیمپینی و همکاران (1993) اثر یازده دمای ثابت را بر جوانه‌زنی ارقام Cichorium intybus بررسی کرد. نتایج نشان داد دمای بین 15 تا 35 درجه سانتیگراد به طور کلی درصد بالای جوانه‌زنی را تضمین می‌کند، اما بسیاری از ارقام حداکثر درصد جوانه‌زنی را در دمای 10 تا 5/12 درجه سانتیگراد نشان دادند. در دمای پایین‌تر ظرفیت جوانه‌زنی کاهش یافت و در دمای 40 درجه سانتیگراد جوانه‌زنی با شکست مواجه شد. نتایج نشان داد که در دمای بین 27 تا 33 درجه سانتیگراد جوانه‌زنی زودتر شروع شد. دماهای تحتانی یا فوقانی بهینه منجر به تاخیر در شروع جوانه‌زنی شدند. زمانی که اولین بذر جوانه زده بود، دماهای بین 15 تا 35 درجه سانتیگراد به طور مشابهی در افزایش سرعت جوانه‌زنی موثر بودند.
بر اساس نتایج سلطانی و همکاران (2006الف)، واکنش سرعت سبز شدن نخود از کاشت تا سبز شدن به دما مطابق با یک تابع دندان مانند تعیین می‌شود که در آن چهار پارامتر (دماهای پایه، مطلوب پایینی، مطلوب بالایی و سقف) نقاط بحرانی تعریف می‌شوند. بر اساس این تابع، سرعت نمو گیاه در دماهای کمتر از دمای پایه یا بیشتر از دمای سقف صفر می‌باشد. بین دمای پایه و دمای مطلوب پایینی، سرعت نمو به صورت خطی افزایش یافته و از صفر به مقدار حداکثر می‌رسد. بین دماهای مطلوب پایینی و بالایی سرعت نمو ثابت و حداکثر می‌باشد. به بیان دیگر، در این دامنه حرارتی، منحنی واکنش به صورت مسطح دیده می‌شود. در دامنه بین دمای مطلوب بالایی و دمای سقف، با افزایش دما سرعت نمو به صورت خطی کاهش یافته و در دمای سقف، دوباره به صفر می‌رسد. در مطالعه آن ها دماهای کاردینال به دست آمده برای سبز شدن عبارت بودند از: دمای پایه 5/4درجه سانتی گراد، دمای مطلوب پایینی2/20 درجه سانتی‌گراد، دمای مطلوب بالایی 29 درجه سانتیگراد و دمای سقف 40 درجه سانتی گراد. نتایج آن‌ها نشان داد که برای طی شدن فاصله کاشت تا سبز شدن نخود به زمانی معادل 6 روز فیزیو لوژیک (حداقل تعداد روز در شرایط مطلوب حرارتی) نیاز میباشد.

 

1-4- گلدهی
مهمترین مرحله فنولوژیک، مرحله گلدهی یعنی عبور گیاه از مرحله رویشی به زایشی است. نظر به این که بسیاری از فرآیندهای فیزیولوژیک و مورفولوژیک با نمو گیاه تغییر پیدا می‌کند، کمی کردن دقیق نمو فنولوژیک در کلیه مدل‌های شبیه‌سازی گیاهان زراعی لازم است. پارامترهای موثر بر فنولوژی هر رقم می‌تواند ویژه و منحصر به فرد می‌باشد (فاره و همکاران، 2002).
توانایی پیش‌بینی مراحل نمو زایشی و رویشی به عنوان تابعی از متغیرهای محیطی خاص یک نیاز اساسی برای مدل‌های گیاهان زراعی می‌باشد (گریم و همکاران، 1994). مدل‌های پیش‌بینی نمو فنولوژیک بر اساس توصیف ریاضی واکنش ها به عوامل محیطی استوار است (همر و همکاران، 1982). برای به کار گیری مدل در دامنه وسیع تری از تاریخ‌های کاشت و عرض‌های جغرافیایی، اثر فتوپریود نیز علاوه بر اثر زمان حرارتی بایستی دخالت داده شود.
کاربرد و توسعه این مدل‌ها به توصیف دقیق واکنش نمو فنولوژیک به دما و طول روز تحت شرایط مزرعه است (برچ و همکاران، 1998). مدل‌های متعددی برای کمی کردن این واکنش‌ها وجود دارد، ولی در اکثر مواقع در مکان‌هایی با شرایط محیطی مختلف این مدل‌ها پیش‌بینی‌های ناموفقی را نشان می‌دهند. یکی از دلایل برای چنین رفتارهایی می‌تواند این باشد که پارامترهای استفاده شده در مدل از یک سری داده‌های محدود برآورد شده باشند. برای بدست آوردن برآوردهای دقیقتر پارامترها برای پیش‌بینی مراحل فنولوژیک، داده‌های مورد استفاده باید دامنه وسیعی از محل‌ها و یا تاریخ‌های کاشت را دربر گیرد (گریم و همکاران، 1993؛ سلطانی و همکاران، 2006 ب). یکی از پیشرفت‌های مهم در تجزیه و تحلیل مراحل نمو گیاهان، زراعی استفاده از سرعت نمو یا معکوس طول مدت از کاشت یا سبز شدن تا گلدهی جهت توصیف پیشرفت نمو بوده است.
کلارکسون و راسل (1979) از مدل چندگانه برای بیان ریاضی سرعت نمو ارقام یونجه تحت رژیم‌های ثابت حرارتی 5/12 11/18 17/24 و 23/30 (شب/روز) درجه سانتیگراد استفاده نمودند:
1/f=f(T).f(PP) [1-1]
که در آن 1/f سرعت نمو روزانه f(PP), f(T) به ترتیب توابع دما و طول روز می‌باشند. در مواردی که طول روز ثابت است (مثل آزمایش‌های گلخانه‌ای)، یا در مواردی که طول روز بر نمو اثر ندارد، مدل [1-1] به صورت زیر تقلیل می‌یابد:
1/f=f(T) [2-1]
از آنجایی که مطالعه کلارکسون و راسل (1979) تحت طول روز ثابت اجرا شده بود، ایشان از توابع درجه دوم برای توصیف سرعت نمو یونجه استفاده نمودند:
1/f=f(T)=a1(T-a0)+a2(T-a0)2 [3-1]
که در مدل فوق ao دمای پایه، a2, a1 ضرایب رگرسیون، f تعداد روز بین دو مرحله نمو و T میانگین حرارت روزانه می‌باشد. مقدار تابع فوق مقدار نمو روزانه را نشان می‌دهد.
همر و همکاران (1982) از مدل [1-1] برای محاسبه سرعت نمو مراحل سبز شدن تا رویت طبق و از رویت طبق تا گرده‌افشانی دو رقم آفتابگردان (سان فولا 2-68‌ و هیسان 30 ) استفاده کردند. تابع دما رابطه بین دما و سرعت نمو را به صورت زیر توصیف کرد:
f(T)=C1(T-Tb)-C2(T-Ta)2 [4-1]
که در آن Tb, T متوسط دمای هوا و دمای پایه، C2, C1 به ترتیب ضرایب ثابت معادله و بزرگتر از صفر هستند. تابع مورد استفاده ایشان در مدل [1-1] برای توصیف سرعت نمو در ارتباط با طول روز به سرعت زیر بود:
[5-1]
که در آن C5, C4, C3 ضرایب ثابت معادله و بزرگتر از صفر، CULT فاکتور حساس برای رقم می‌باشد که به صورت نسبت کاهش در سرعت نمو در طول روزهای کوتاه تعریف شد. TSI یک تابع تغییر دماست که انتقال بین واکنش‌های دمای پایین و بالا را تعیین می‌کند. TSI برای اثرات متقابل بین دما و طول روز در طول روزهای کمتر از 14 ساعت محاسبه می‌شود. شکل کلی آن به صورت زیر است:
[6-1]
که در آن C6, C7 ضرایب ثابت معادله و بزرگتر از صفر هستند. آنها اساس پیش‌بینی مراحل مختلف نموی (مثلاً از S1 تا S2) را به صورت زیر توصیف کردند:
[7-2]
آنها با استفاده از مدل نشان دادند دو رقم در حساسیت به دما اختلاف ندارند و دمای پایه برای نمو با پیشرفت چرخه زندگی گیاه کاهش می‌یابد. آنها همچنین نشان دادند در طول روزهای کوتاهتر (14-12 ساعت در روز) اختلاف دو رقم در مدت زمان تا گلدهی افز

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله باقلا

دانلود مقاله سنسور

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله سنسور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

سنسور دما به نام ترمیستور معروفه که مقاومت متغیر تولید میکنه وغیر خطیه اما مدلهایی از سنسورهای حرارتی هم به نامهای LM34 و LM35 وجود دارند که بصورت خطی عمل میکنند و با افزایش دما از 0 تا 100 مقاومت اونها از 29 کیلو اهم تا 8/0 کیلو اهم تغییر میکنه اما خروجی اونها به صورت ولتاژ متغیره تا راحت تر بشه براشون برنامه نوشت. به ازای هر درجه فارنهایت 10 میلی ولت ولتاژ تولید میکنند و بسته به نوعشون تو درجه دماهای مختلفی کار میکنند.
برای اتصال هر ADC (مبدل آنالوگ به دیجیتال که سنسورهای حرارتی هم یه نوع از اونهاست) به PC یه IC به نام
ADC804 لازمه تا بتونه سیگنال آنالوگ سنسور رو به مقادیر دیجیتالی تبدیل کنه و به سیستم بفرسته. این IC به پورت سریال کامپیوتر وصل میشه و کل مدار ساختار تقریبآ ساده ای داره که البته یه تنضیمات اولیه ای هم باید رو ورودیها انجام بشه.

 

بیوسنسورها(سنسورهای دمایی):
اندازه گیریهای متعددی در ارتباط با انرژی حرارتی سیستم بیولوژیک قابل انجام است.اینها شامل دما،هدایت گرمایی و تشعشع گرمایی هستند.از بین اینها، اندازه گیری دما به طور معمول انجام می شود. دما متغییری فیزیولوژیک است که کیلینیکی اهمیت دارد و یکی از 4 علامت حیاتی اساسی است که در تشخیص کلینیکی بیماران مورد استفاده واقع می شود.
سنسور، مهم ترین جزء یک سیستم اندازه گیری دما است. در واقع یک ابزار دقیق اندازه گیری دما، دمای سنسور را نشان می دهد از این رو، مشکل موجود در اندازه گیریهای پزشکی دما، نگهداشتن سنسور دما دردمای فیزیولوژیکی مورد اندازه گیری است. آسان ترین راه انجام این کار نگهداشتن سنسور دما در تماس مستقیم با ساختاری است که دمایش اندازه گیری می شود. با این حال، این به تنهایی کافی نیست چرا که سنسور دما ممکن است دمای بافت در تماس با خود را تغییر دهد. مثلاً، چنانچه سنسور در ابتدا دمای کمتری نسبت به بافت اندازه گیری شونده داشته باشد زمانی که در تماس مستقیم با آن بافت قرار می گیرد، گرما از بافت به سنسور دما جریان می یابد. اگر انرژی گرمایی هدایت شده به داخل بافت یا انرژی گرمایی تولید شده به روش های متابولیک در بافت، نتوانند جای آن گرما را بگیرند، قرار دادن سنسور دما در تماس مستقیم با بافت آن را سرد می کند و در نتیجه دما غلط قرائت می شود به این دلیل، جرم مٶثر گرمایی سنسور دما همواره باید بسیار کمتر از جرم مٶثر گرمایی بافت مورد اندازه گیری باشد. از این گذشته، مهم است که مقاومت گرمایی بین سنسور واقعی و بافت مورد اندازه گیری حتی الامکان کم باشد.
سنسورهای معمول دما که در ابزارهای دقیق مهندسی پزشکی مورد استفاده اند عبارتند از:
1- ترمیستور 2- سنسورهای دمای مقاومت سیمی فلزی 3- ترموکوپل 4- نیمه هادی اتصالpn5- مواد حساس به دما مانند کریستال های مایع که خواص فیزیکیشان را دما تغییر می دهد. از بین این موارد، ترمیستور معمول ترین سنسور دما در اندازه گیری مهندسی پزشکی است. این سنسور از اکسیدهای فلزی نیمه هادی تشکیل یافته است که به اندازه ها و اشکال فیزیکی متنوعی درآورده می شوند. این اشکال از ترمیستورهای قیطانی خیلی کوچک که کروی هستند و قطرهایی به کوچکی mm1 دارند، گرفته تا دیسک های مسطح بزرگی که دارای قطر چند سانتی متر است، تنوع دارند.الکترودها و سیم های رابط، تماس الکتریکی با ماده ترمیستور را فراهم می نمایند و مقاومت الکتریکی ترمیستور از طریق این تماس ها اندازه گیری می شود. مقاومت الکتریکی مواد نیمه هادی با افزایش دما کاهش می یابد. مواد ترمیستوری را طوری ساخته اند که تغییر در مقاومت در محدوده دمایی موردنظر به حداکثر برسد و در همان حال حد بالایی از پایداری الکتریکی داشته باشند تا از تغییرات مقاومت در اثر دیگر منابع، یا به طور ساده با کهنه شدن خود ماده، جلوگیری شود. رسیدن به چنین خواصی، ساده نیست و از این رو فرمولاسیون واقعی مواد مختلف ترمیستوری که توسط تولیدکنندگان مختلف مورد استفاده قرار می گیرد و همچنین فرایندی که جهت پایدار نمودن خواص الکتریکی آنها استفاده می شود به دقت سرّی نگه داشته می شوند.
دماسنج الکترونیکی کلینیکی مثالی از یک ابزار دقیق اندازه گیری دما مبتنی بر ترمیستور است. سنسور این ابزار دقیق از یک پروب تشکیل شده که یک ترمیستور دارد. طراحی این پروب، عامل مهمی در عملکرد کل ابزار است. جرم پروب و ترمیستور باید کم باشد تا پاسخ زمانی سریعی بدهد، در عین اینکه پروب باید محکم باشد تا قدرت تحمل استفاده مکرر را داشته باشد. بنابراین یک ترکیب مهندسی ضروری است چرا که این دو نیازمندی معمولاً با هم مخالف هستند. از این گذشته، چنانچه ابزار دقیق برای افراد مختلف بکار رود، تمیز کردن و استریلیزه نمودن پروب بعد از هر بار استفاده عملی نیست. پس یک پوشش حفاظتی استریلیزه و یکبار مصرف پروب را می پوشاند که برای استفاده هر بیمار عوض می شود. همچنین این پوشش باید جرم گرمایی کم و هدایت گرمایی بالا داشته باشد تا از خراب شدن پاسخ زمانی ابزار جلوگیری نماید. همچنین باید محکم باشد تا گسیختگی که عملکرد آن را از بین می برد روی پروب قرار گیرد.
هدف مدار الکترونیک پردازش سیگنال در این ابزار دقیق تبدیل مقاومت الکتریکی ترمیستور به ولتاژ مرتبط با دمای آن و آماده سازی این ولتاژ برای وسیله قرائت که معمولاً یک صفحه دیجیتالی نمایش دهنده دما است، می باشد. یک مدار پل و تستون نامتعادل که یک ضلع آن را ترمیستور تشکیل می دهد، این هدف را محقق می کند. چنانچه چنانچه پل به طور مناسب طراحی گردد، غیرخطی بودن ولتاژ خروجی پل و تستون به عنوان تابعی از مقاومت می تواند غیرخطی بودن ترمیستور را در یک محدوده دمایی معین(حداکثر تا 40 درجه سانتی گراد) جبران کند، طوری که ولتاژ خروجی پل رابطه خطی با دما داشته باشد. بقیه مدار الکترونیکی باید این سیگنال را طوری مقیاس دهی کند که خروجی دستگاه عدد صحیح را که با دمای مورد اندازه گیری مطابق است نشان دهد.
کارایی دیگری که در بعضی دماسنجهای الکترونیکی هست، مداری است که نشان می دهد چه زمان سنسور دما به تعادل رسیده است تا دما خوانده شود. چنین مداری هر ثانیه دما را بررسی می کند و قرائت نهایی را با چند تای قبلی مقایسه می کند. اگر اختلافها کمتر از 1/0 سانتی گراد باشد، دما ثابت درنظر گرفته می شود و به اپراتور گفته می شود که می تواند دما را بخواند، این کار معمولاً با یک بوق کوتاه انجام می شود.
دیگر ابزارهای دقیق دما که قبلاً ذکر شد همگی براساس همین نوع ابزار دقیق هستند، چون اندازه گیری رسانایی گرمایی، شار گرمایی و تشعشع شامل انجام اندازه گیری اهی دمایی است. این سیگنال را طوری پردازش می کنند که کمیت موردنظر را براساس طرح سنسور ارائه دهد.

 

سنسورهایی از نوع ذرات بیولوژیک
در سالهای اخیر کاربردهای زیست‌ فناوری و پزشکی فناوری میکرو ونانو (که معمولا از آن به عنوان سیستم‌های میکروی الکتریکی مکانیکی پزشکی یا زیست‌ فناوری‎(BioMEM) 1‏ نام برده می‌شود) به‌صورت فزاینده‌ای رایج شده است و کاربردهای وسیعی همچون تشخیص و درمان بیماری و مهندسی بافت پیدا کرده است. در حین این که تحقیقات و گسترش فعالیت در این زمینه هم چنان به قوت خود باقی است، بعضی از این کاربردها تجاری هم می‌شود. در این مقاله پیشرفت‌های اخیر در این زمینه را مرور کرده و خلاصه‌ای از جدیدترین مطالب در حوزه ‏BioMEM ‎‏ را با تمرکز روی تشخیص و حسگرها ارائه می‌شود.‏
بیوسنسور‌ها
در کاربردهای بسیاری در پزشکی، تحلیل محیطی و صنایع شیمیائی نیاز به روشهایی جهت حس کردن مولکولهای زیستی کوچک وجود دارد. حس‌های بویایی و چشایی ما دقیقا همین کار را انجام می‌دهد و سیستم ایمنی بدن میلیونها نوع مولکول مختلف را شناسائی می‌کند. شناسائی مولکولهای کوچک تخصص بیومولکولها است، لذا اینها شیوه جدید و جذابی برای ساخت سنسورهای خاص را پیش رو قرار می‌دهد. دو مولفه اساسی در این راستا وجود دارد. المان شناساگر و روش‌هایی برای فراخوانی زمانی که المان شناساگر هدف خودش را پیدا می‌کند. اغلب المان شناساگر تحت تاثیر منبع زیست‌ فناوری تغییر نمی کند. مشکل اصلی در این کار طراحی یک واسطه مناسب به یک وسیله بازخوانی بزرگ است.
از آنتی بادی‌ها به صورت گسترده به عنوان بیوسنسور استفاده می‌شود. آنتی بادی‌ها بیوسنسورهای پیشتاز در طبیعت است، به همین دلیل توسعه تستهای تشخیصی با استفاده از آنتی بادیها، یکی از زمینه‌های بسیار موفق در بیوفناوری است. شاید آشناترین مثال تست ساده‌ای است که برای تعیین گروه خونی استفاده می‌شود.
بوسنسورهای گلوکز از موفق ترین بیوسنسورهای موجود در بازار است. بیماران مبتلا به دیابت نیاز به شیوه‌های مرسوم جهت پایش سطح گلوکز خود دارد. سنسورهای قابل کاشت و غیر تهاجمی در حال توسعه است، اما در حال حاضر در دسترس‌ترین شیوه بیوسنسور دستی است که یک قطره از خون را تحلیل می‌کند.

 

اصول و مبانی ترمیستورها:
ترمیستور از مواد نیمه هادی ساخته می شود. ترمیستور از اکسید فلزاتی چون منگنز، نیکل، کبالت، مس و یا آهن همراه با سیلیکون ساخته می گردد. رنج دمای آن 50- تا 150 و نهایت 300 درجه سانتیگراد می باشد. در بیشتر مصارف مقاومت آن در دمای 25 درجه سانتیگراد( در RTD مقاومت آن نسبت به صفر درجه محاسبه می شد در ترمیستورها نسبت به 25 درجه سانتیگراد محاسبه می شود.) بین 100 تا 100کیلو اهم می باشد. البته ترمیستورهایی با مقاومت اولیه پایین تر از 10اهم و بالاتر از 40مگا اهم نیز استفاده می شود.
ترمیستورها به دو نوع تقسیم می شوند(Negative Temperature Coefficient NTC که با افزایش دما مقاومت آن کاهش می یابد و(Positive Temperature Coefficient) PTC که با افزایش دما مقاومت آن کاهش می یابد.
ترمیستور نوع NTC حساسیت 3- % تا 6- دارد که در مقایسه با RTD خیلی بالاتر است که باعث گشته سیگنال پاسخ بهتری نسبت به ترموکوپل و RTD داشته باشد، از جهت دیگر حساسیت پایین RTD و ترموکوپل آنها را انتخاب خوبی برای دماهای بیش از 260 درجه سانتیگراد کرده است و این محدودیتی برای ترمیستور است.
در سال 1833 میشل فاراده فیزیکدان و شیمی دان انگلیسی گزارشی در مورد رفتار نیمه هادی سولفید نقره داد، که این جرقه اولیه پیدایش ترمیستور بود. به خاطر محدودیتی که ترمیستور در سختی تولید و کاربرد در صنعت داشت تولید تجاری و استفاده از آن تا صد سال بعد انجام نشد و از سال 1980 استفاده از ترمیستور به صورت گسترده شروع شد.

 

مدار بهسازی
برای تبدیل مقاومت ترمیستور به ولتاژ می توان از مدار پل استفاده نمود ولی به دلیل مشخصه غیر خطی ترمیستور، خطای غیر خطی مدار پل تاثیر می گذارد که در صورت استفاده از مدار پل باید این موضوع لحاظ شود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    12صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سنسور

دانلود مقاله فلسطین

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله فلسطین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

فلسطین (در زبان لاتین: Palaestina، زبان عبری: פלשת پلشت، زبان عربی: فلسطین) بصورت تاریخی و از دوران روم باستان به ناحیه‌ای گفته می‌شده که بین دریای مدیترانه و کرانه‌های رود اردن واقع شده‌است.[۱] فلسطین در دوران‌های حتی قدیمی تر به ناحیه‌ای محدود تر در کنار مرز دریای مدیترانه اطلاق می‌شد. در معنی جغرافیایی گسترده تر آن فلسطین می‌تواند به منطقه‌ای اشاره کند که شامل مناطق اسرائیلی و فلسطینی، بخش‌هایی از اردن، لبنان و سوریه باشد.[۱][۲] فلسطین همچنین می‌تواند به ناحیه‌ای که در ابتدای قرن بیستم تحت قیومیت بریتانیا پس از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول درآمد باشد. فلسطین همچنین ممکن است به کشور فلسطین که توسط السلطة الوطنیة الفلسطینیة‎ (حکومت خودگردان فلسطین) اعلام شده و توسط بیش از صد کشور به رسمیت شناخته می‌شود اطلاق شود.[۳] سایر نام‌های استفاده شده جهت اشاره به این منطقهٔ جغرافیایی عبارتند از: سرزمین اسرائیل (زبان عبری: ארץ ישראל)، سرزمین مقدس (در زبان عبری: ארץ הקדש، زبان لاتین: ترا سانکتا، زبان عربی: الأرض المقدسة).
مرزها و نامهای منطقه
در متون مصر باستان تمامی منطقهٔ ساحلی خاورنزدیک که در امتداد ساحل مدیترانه بین مصر جدید و ترکیه بوده‌است رتنیو (R-t-n-u) نامیده شده‌است. این منطقه به سه ناحیه تقسیم می‌شد. ناحیهٔ جنوبی رتنیو (که Djahy نامیده می‌شد) شامل اسرائیل جدید و اراضی فلسطینی، ناحیهٔ مرکزی شامل لبنان و ناحیهٔ شمالی (که Amurru نامیده می‌شد) شامل ساحل سوریه تا شمال رودخانهٔ اورنتس در نزدیکی ترکیه بود.
در عصر آهن، پادشاهی اسرائیل بر منطقه‌ای شامل اورشلیم تا منطقه‌ای در نزدیکی اسرائیل جدید و قلمروی فلسطینی حاکمیت داشت و در غرب و شمال بخش عمده‌ای و نه تمام سرزمین اسرائیل را شامل می‌شد. پس از تقسیم شدن این حکومت، بخش جنوبی به پادشاهی یهود و بخش شمالی به پادشاهی اسرائیل تبدیل شد.
کلمهٔ فلسطین از Philistine که نام یک گروه غیریهودی ساکن در منطقه‌ای کوچک از ساحل جنوبی به نام فیلیستا است، گرفته شده‌است. مرزهای 'فیلیستا' در نزدیکی نوارغزه قرار دارد و پنج شهر غزه، اشکلون، اشداد، اکرون، و جت را در بر می‌گیرد. در آثار مصری آمده‌است که افرادی که پلست (P-r-s-t) نامیده می‌شدند، از جمله کسانی بودند که در زمان حکومت رامسس سوم به مصر حمله کردند. این قضیه احتمالا به فلسطینی‌ها اشاره دارد. کلمهٔ پلشت (درزبان عبری: Pəléshseth) معمولاً در انگلیسی به فیلیستیا ترجمه می‌شود و در کتاب مقدس برای اشاره به ناحیهٔ ساحلی جنوبی به کار رفته‌است. در سال‌نامه‌های پادشاه آشوری، سارگن دوم، کلمهٔ پلشتو برای این معنی آورده شده‌است. چنین به نظر می‌رسد که در زمان آشوری‌ها، قبیلهٔ فیلیستا از بین رفته‌است، ولی نام آن سرزمین همچنان مورد استفاده بوده‌است. در دورهٔ پارس، صورت یونانی این نام برای اولین بار در قرن پنجم قبل از میلاد به وسیلهٔ هرودتوس در اشاره به ناحیه‌ای از سوریه به نام Palaistinêi به کار رفت. (درلاتین: پلستینا، در انگلیسی: پلستاین). مرزهای ناحیهٔ مورد اشارهٔ هرودتوس دقیقاً عنوان نشده بودند، اما جوزفوس از این نام تنها برای اشاره به ناحیهٔ ساحلی کوچک فیلیستیا استفاده می‌کرد. تولمی نیز از این کلمه استفاده کرده‌است. در ‌لاتین، پلینی نیز برای ناحیه‌ای از سوریه به کار رفته که پیشتر پلستینا نامیده شده‌است.
در دورهٔ رومی، ناحیهٔ یهود (شامل سامره) دربرگیرندهٔ بیشتر اسرائیل و قلمروی فلسطین بوده‌است. اما پس از شورش بار کخبا، رومی‌ها این مرزها را به ناحیهٔ سوریه فلسطین (درلاتین: سوریه پلستینا شامل یهود) و سامره گسترش دادند.
در دورهٔ بیزانس، کل این منطقه (شامل سوریه، فلسطین، سامره و ایالت جلیل) دوباره پلستینا نام گرفت و بین دیوسس اول و دوم تقسیم شد. بیزانسی‌ها همچنین سرزمینی شامل نگو، سینا و ساحل غربی شبه جزیره عرب را پلستینا سالوتریس نامیدند که گاهی پلستینای سوم نامیده می‌شد. از دورهٔ بیزانس، مرزهای بیزانسی پلستینا (اول و دوم) برای اشاره به منطقهٔ جغرافیایی بین رودخانهٔ اردن و دریای مدیترانه به کار رفته‌است.
متون مقدس
در کتب مقدس یهودی در دورهٔ پیش از اسرائیل برای اشاره به این ناحیه کنعان به کار رفته و پس از آن از اسرائیل (ییسرائیل) استفاده شده‌است. نام سرزمین یهود نیز به همراه چندین عنوان شاعرانه مورد استفاده قرار گرفته‌است. سرزمین شیر و عسل، سرزمینی که خداوند در آن برای تعیین شما برای پدرهایتان سوگند یاد کرده است، سرزمین مقدس، سرزمین خداوند و سرزمین موعود. در مورد سرزمین کنعان آمده‌است که شامل کل سرزمین لبنان می‌باشد. چنین به نظر می‌رسد که در این سرزمین پهناور قبیله‌های یهودی البته به همراه سایر گروه‌های قومی سکونت داشته‌اند.
وقایع چهار گاسپلز از کتاب مقدس مسیحی تماما در سرزمین فلسطین اتفاق افتاده‌اند.
در قرآن، کلمهٔ سرزمین مقدس (در زبان عربی: الأرض المقدسة) حداقل هفت بار آمده‌است و یک بار زمانی است که موسی با قوم یهود به سوی آن خوانده شد: «ای قوم من! وارد سرزمین مقدسی شوید که خداوند برایتان مقرّر گردانیده و باز پس مروید بر پشتهایتان که زیانتان در آن است.»
دورهٔ رومی
در نتیجهٔ اولین جنگ یهودیان-رومیان (۶۶-۷۳)، اورشلیم غارت شد؛ معبد دوم نابود شد؛ و تنها، دیوار غربی باقی ماند. در سال ۱۳۵، پس از سقوط شورش شورش یهود به رهبری بار کخبا در ۱۳۲، پادشاه روم هادریان اکثر یهودی‌ها را از سرزمین یهود بیرون راند و بنابراین بسیاری از یهودی‌ها در سامره و ایالت جلیل به سر می‌بردند. وی همچنین نام ناحیهٔ رومی یهود (اسرائیل) را به سوریه فلسطین تغییر داد. رومی‌ها همچنین برای ایجاد جنگ روانی سعی بر تغییر نام اورشلیم به آلیا کپیتولینا کردند که این نام جدید دوام نیافت. با گذشت زمان از نام سوریه فلسطین تنها فلسطین باقی ماند و در طول این مدت فلسطین به بخشی سیاسی و اجرایی در داخل قلمروی امپراتوری روم تبدیل شده بود.
دوره بیزانس (امپراتوری روم شرقی)
در حدود سال ۳۹۰، فلسطین به سه ناحیه تقسیم شد: پلستینا پریما، سکوندا و تریتا (فلسطین اول، دوم و سوم). فلسطین اول شامل یهود، سامره، ساحل و پری بود که حاکم آن در کاساری زندگی می‌کرد. فلسطین دوم شامل ایالت جلیل، درجزریل پایینی، نواحی شرق ایالت جلیل و بخش غربی دکاپلیس سابق بود و حکومت آن در سایتوپلیس قرار داشت. فلسطین سوم شامل نگو، اردن جنوبی که زمانی بخشی از ناحیه عرب بود و پیشتر ناحیهٔ سینا بود و پترا مقر حکومت آن بود. نام دیگر فلسطین سوم پلستینا سالوتاریس بود. این تقسیم بندی ناحیهٔ عرب را بخشی از اردن شمالی در شرق پری قرار داد. حکومت بیزانس بر فلسطین در زمان تصرف پارس‌ها در سال ۶۱۴ موقتا خاتمه یافت و سپس بعد از ظهور اسلام در شبه جزیره عرب و فتح منطقه توسط نیروهای اسلام که در سال ۶۳۵ آغاز شد، حکومت آن‌ها بر این منطقه برای همیشه به پایان رسید.
دورهٔ خلافت
حاکمان مسلمان ناحیهٔ الشام (عربی سوریه) را به پنج بخش تقسیم کردند. جند فلسطین (در عربی: به معنای ناحیهٔ نظامی فلسطین) شامل منطقه‌ای از سینا تا جنوب دشت آکر بود. با گذشت زمان این منطقه کوچکتر شده و به سینا محدود شد. رفح، کاسارا، غزه، جافا، نابلوس، اریحا، راملا و اورشلیم شهرهای اصلی بودند. در ابتدا شهر لده مرکز بود، اما در سال ۷۱۷ به شهر راملا تغییر یافت. (پس از زمانی طولانی و مدت‌ها بعد از پایان تقسیم¬بندی جندها، اورشلیم مرکز شد.) اردن شامل ناحیهٔ شمال و شرق فلسطین بود. تیبراس، لجیو، ایکر، بیسان، و تایر شهرهای اصلی آن بودند و تیبریاس مرکز منطقه بود. چندین شورش سیاسی مختلف مجدداً این مرزها را چندین بار تغییر داد. پس از قرن ۱۰، تقسیم مناطق به جندها کم کم روبه زوال گذاشت و حملات ترک‌ها در دههٔ ۱۰۷۰ و سپس جنگ صلیبی اول این فرآیند زوال را تکمیل کرد.
دورهٔ مبارزان صلیبی
دورهٔ مملوک
پس از کنترل دوبارهٔ مسلمانان بر فلسطین در قرن ۱۲ و ۱۳، تقسیم بندی نواحی دوباره انجام گرفت و در این مدت مرزها به سرعت تغییر می‌کردند. در ۱۲۶۳/۱۲۹۱ این کشور بخشی از قلمروی سلطان مملوک در مصر بود.
در اواخر قرن ۱۳، فلسطین در واقع شامل قسمت‌های بسیاری از نواحی شیخ‌نشین سوریه یعنی پادشاهی غزه (شامل آسکالن و هبران)، کراک (شامل جافا و لجیو)، سفاد (شامل سفاد، ایکر، سیدون و تایر) و بخش‌هایی از پادشاهی دمشق (در برخی دوره‌ها از جنوب تا اورشلیم) بود.
در اواسط قرن ۱۴، سوریه دوباره به پنج ناحیه نقسیم شد که از بین آن‌ها فلسطین شامل اورشلیم (مرکز آن)، راملا، آسکالن، حبرون و نابلس بود، در حالی که حوران شامل تیبریاس (مرکز) بود.

 


دوره عثمانی
پس ازپیروزی عثمانی، این نام به عنوان نامی رسمی دیگر مورد استفاده نبود و دلیل این بود که ترک‌ها اغلب نواحی فرعی را با نام مرکز مشخص می‌کردند. این منطقه در سال ۱۵۱۶ جزئی از امپراتوری عثمانی شد و تا سال ۱۶۶۰ در واقع بخشی از ویلایت (بخش) دمشق-سوریه محسوب می‌شد تا اینکه از ۷ مارس ۱۷۹۹ تا جولای ۱۷۹۹ با اشغال جفا، حیفا و سکارا ارتباطش با دیگر نقاط قطع شد. در ۱۰ می‌۱۸۳۲ این منطقه یکی از نواحی ترکی بود که توسط محمد علی تصرف شده بود، اما در نوامبر ۱۸۴۰ دوباره تحت قرمان¬روایی مستقیم عثمانی قرار گرفت.
نام کهن همچنان توسط عموم و در موارد نیمه رسمی مورد استفاده قرار می‌گرفت. موارد بسیاری از استفاده از آن در طول سده‌های شانزدهم و هفدهم بر جای مانده‌است. در طول قرن نوزدهم، «دولت عثمانی در مکاتبات رسمی خود، از عبارت ارض فلسطین (سرزمین فلسطین) برای اشاره به ناحیه واقع در غرب رود اردن که در سال ۱۹۲۲ تحت فرمانروایی انگلستان فلسطین نامیده شد استفاده می‌کرد». اعراب تحصیل‌کرده، از عبارت فلسطین، برای اشاره به کل فلسطین یا بیت‌المقدس سنجاق یا تنها برای اشاره به منطقهٔ اطراف راملا استفاده می‌کردند. سلطان عثمانی در سال ۱۸۷۶ در پاسخ به درخواست خاخام ژوزف نانتونک برای صدور اجازه اسکان یهودیان ضمن منع مهاجرت گسترده به فلسطین گفت «تقریباً تمام سرزمین‌های فلسطین اشغال شده، و استقلالی که نانتونک به دنبال آن است با اصول اجرایی کشور در تعارض است» و پس از آن نیز دولت عثمانی در سال‌های ۱۸۸۴، ۱۸۸۷، و ۱۸۸۸ احکامی علیه اسکان انبوه یهودیان صادر کرد. در سال ۱۸۸۲ شمار چشمگیری از یهودیان شروع به هجرت به سرزمین مقدس کردند و مزارع جمعی (کیبوتس) ایجاد کرده و سرانجام حومهٔ تل آویو را در سال ۱۹۰۹ به وجود آوردند، که بعدها در سال ۱۹۲۱ تبدیل به یک شهر شد. شمار یهودیان فلسطین که در سال ۱۷۰۰ تنها ۷٬۰۰۰ نفر بود تا سال ۱۹۰۰ به ۶۰٬۰۰۰ نفر رسید (جمعیت کل فلسطین در این سال ۵۰۰٬۰۰۰ نفر بود) که این امر به عقیده کارپات حاکی از آن است که «سیاست عثمانی مبنی بر اجازه به افراد برای مهاجرت و اسکان، و همزمان ممانعت از مهاجرت گروه‌های انبوه، با موفقیت همراه بوده‌است».
حکمرانی عثمانی بر منطقه تا زمان جنگ عظیم (جنگ جهانی اول) یعنی زمانی که عثمانی از آلمان و متحدانش جانبداری کرد ادامه یافت. در طول جنگ جهانی اول، همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی، بریتانیا عثمانی را از بیشتر این مناطق به عقب راند. با پایان امپراطوری عثمانی، شمار یهودیان فلسطین به ۵۵٬۰۰۰ نفر کاهش یافت.

 

قرن نوزدهم و قرن بیستم
در اروپا تا پیش از جنگ جهانی اول، فلسطین به منطقه‌ای که در مسیر شمال به جنوب از رافیا (جنوب شرقی غزه) تا رودخانه لیتانی (واقع در لبنان) امتداد می‌یافت اطلاق می‌شد. این منطقه از غرب به دریا و از شرق به منطقه‌ای که حدود آن به خوبی مشخص نشده بود و صحرای سوریه از آنجا آغاز می‌شد ختم می‌شد. در منابع مختلف در اروپا، مرز شرقی در اطراف رود اردن تا شرق امان تعیین می‌شد. صحرای نگو در این منطقه واقع نمی‌شد.
بر اساس موافقت‌نامه سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶، پیش‌بینی شده بود که بیشتر فلسطین، پس از رهایی از کنترل عثمانی، تبدیل به منطقه‌ای بین‌المللی خواهد شد که تحت کنترل مستقیم فرانسه یا انگلیس قرار نخواهد داشت. بلافاصه پس از آن، آرتور بالفور وزیر امور خارجه انگلیس با صدور بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷، سرانجام طرح تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را مطرح کرد.
نیروی اعزامی مصر به رهبری انگلیس که تحت فرماندهی ادموند آلن بای، وایکانت اول آلن بای، در تاریخ ۹ دسامبر، ۱۹۱۷ بیت المقدس را تصرف کرده و به دنبال شکست نیروهای ترکیه در فلسطین در نبرد مگیدو در سپتامبر ۱۹۱۸ تمامی مشرق را اشغال کرد. <مرجع> هیوز، ۱۹۹۹، صفحه ۱۷؛ صفحه ۹۷.
فلسطین تحت قیمومت انگلیس (۱۹۴۸-۱۹۲۰)
استفاده رسمی از واژهٔ انگلیسی فلسطین با اعطای حکم قیمومت فلسطین به انگلیس بار دیگر رایج شد. در آغاز این دوره، نام ارتز ییسریل (سرزمین اسرائیل به زبان عبری) از طریق یک تمبر پستی در سال ۱۹۲۰، توسط هربرت ساموئل نخستین نماینده انگلیس در فلسطین که بین سالهای ۱۹۲۵-۱۹۲۰ این سمت را در اختیار داشت رایج شد. مقامات وزارت امور خارجه انگلیس به این اقدام وی اعتراض کردند اما با انتقال مسئولیت فلسطین از وزارت امور خارجه به وزارت مستعمرات این اقدام وی به دست فراموشی سپرده شد. در آوریل ۱۹۲۰ شورای عالی متحدین (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن) در کنفرانس سانرمو تصمیماتی رسمی در مورد سرزمین‌های تحت قیمومت اتخاذ کرد. بر این اساس بریتانیا قیمومت فلسطین را پذیرفت، اما تصمیمی در مورد مرزهای سرزمین‌های تحت قیمومت و شرایطی که این سرزمین‌ها می‌بایست به موجب آن اداره می‌شد اتخاذ نشد. چیم ویزمن، نماینده سازمان صهیونیستی در سانرمو، متعاقبا گزارشی در این مورد به همکاران خود در لندن ارائه کرد.
«هنوز در مورد مسائل مهمی همچون شرایط حقیقی قیمومت و مسئله مرزهای فلسطین تصمیمی گرفته نشده‌است. تعیین حدود مرزهای فلسطین و آن بخش از سوریه که تحت کنترل فرانسه قرار دارد انجام شده‌است، که به این ترتیب مرز شمالی و خط شرقی سرحد را که در همسایگی سوریه عرب نشین قرار دارد مشخص می‌کند. تعیین خط شرقی مرز تا زمانی که امیر فیصل در کنفرانس صلح که احتمالا در پاریس برگزار می‌شود شرکت نکند قطعی نخواهد شد.»
در ژوئیه ۱۹۲۰، نیروهای فرانسه فیصل اول از عراق (فیصل بن حسین) را از دمشق بیرون راندند و به فرمانروایی کم اهمیت وی بر منطقه اردن یعنی جایی که سران محلی سابقاً با هرگونه قدرت مرکزی مخالفت می‌کردند پایان دادند. شیوخ، که پیش‌تر پیمان وفاداری با شریف منعقد کرده بودند، از انگلیسی‌ها خواستند اداره منطقه را بر عهده بگیرند. هربرت ساموئل خواستار گسترش حیطه اختیار دولت فلسطین تا اردن شد، اما در دیدار وینستون چرچیل و امیر عبدالله از اردن که در مارس ۱۹۲۱ در قاهره و بیت‌المقدس انجام شد قرار بر این شد که امیر عبدالله (در آغاز تنها برای شش ماه) از سوی دولت فلسطین اداره این منطقه را بر عهده بگیرد. در تابستان ۱۹۲۱ اردن به سرزمین‌های تحت قیمومت ملحق شد، اما از شرط سرزمین ملی یهودیان مستثنی شد. در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲ جامعه ملل ضوابط سرپرستی انگلیس بر فلسطین و اردن را تایید کرد. در ۱۶ سپتامبر جامعه ملل رسما یادداشتی از آرتور بالفور (لرد بالفور) را که تایید می‌کرد اردن باید از بندهای مربوط به تأسیس سرزمین ملی یهودیان و نیز «تسهیل» مهاجرت یهیودیان به این سرزمین و اسکان آنان مستثنی شود تصویب کرد. در واقع، در حالیکه اعراب به راحتی می‌توانستند در فلسطین اسکان یابند، انگلیسی‌ها از اسکان یهودیان در اردن ممانعت می‌کردند. (رجوع شود به سند مربوط به ورود یهودیان به اردن) اردن در اصل ۷۷ درصد از فلسطین را تشکیل می‌داد بدین ترتیب رهبران یهودیان اعتقاد داشتند این امر یک بی‌عدالتی آشکار و تقسیم ناعادلانه سرزمینی بود که بر اساس اعلامیه بالفور به عنوان سرزمین ملی یهودیان در نظر گرفته شده بود.
اعطای حق قیمومت به دلیل نگرانی‌های ایالات متحده آمریکا در ارتباط با جاه‌طلبی‌های استعمارگرانه انگلیس و نیز نگرانی‌های ایتالیا در مورد اهداف فرانسه به تاخیر افتاد. فرانسه نیز تا زمانی که اعطای حق قیمومت سوریه به این کشور نهایی نشده بود از توافق در مورد فلسطین امتناع می‌کرد. به گفتهٔ لوئیس،
«اعتراضات آمریکائیان به صدور حکم قیمومت به همراه مثلث اختلافات بین ایتالیا، فرانسه و انگلیس به خوبی نشان می‌دهد چرا احکام قیمومت الف تا چهار سال پس از امضای معاهده کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ محقق نشد.... اسناد انگلیس به وضوح نشان می‌دهد که صبر و دیپلماسی بالفور منجر به صدور نهایی احکام قیمومت الف برای سوریه و فلسطین در ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۳ شد.»
حتی پیش از آنکه حکم قیمومت در سال ۱۹۲۳ به صورت قانونی اجرا شود (متن ۱۹۲۲: حکم قیمومت جامعه ملل برای فلسطین)، انگلیسی‌ها از واژهٔ فلسطین برای نامیدن بخش غربی رود اردن و از اردن برای نامیدن بخش شرقی این رود استفاده می‌کردند. اما، فلسطین در معنای سرزمین ملی یهودیان اغلب شامل سرزمین‌های هر دو سوی رو اردن است.

130px تمبری متعلق به فلسطین تحت قیمومت انگلیس
در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، موقعیت انگلیس در فلسطین به تدریج بدتر شد. این امر ناشی از مجموعه‌ای از عوامل همچون موارد ذیل بود:
• شرایط فلسطین به دلیل حملات بی‌وقفه ایگرون و گروه لهی به مقامات، نیروهای نظامی و تأسیسات راهبردی انگلیس به سرعت در حال بدتر شدن بود. این امر به روحیه و وجهه انگلیس صدمات شدیدی وارد کرد، و نیز منجر به گسترش مخالفت مردم انگلیس با سرپرستی انگلیس بر فلسطین شده، و افکار عمومی خواستار «بازگشت نیروها به خانه» شد. در این باره سرهنگ آرچر کاست، دبیر ارشد دولت انگلیس در فلسطین، در یک سخنرانی خطاب به انجمن امپراطوری سلطنتی گفت: «اعدام دو گروهبان انگلیسی توسط ارگون‌ها و به تلافی اعدام‌هایی که توسط انگلیسی‌ها انجام شده بود بیش از هر چیز دیگری منجر به خروج ما از فلسطین شد».
• به دلیل ممانعت انگلیس از بازگشت بازماندگان هولوکاست به فلسطین، و در عوض فرستادن آنان به اردوگاه‌های پناهندگان در قبرس، یا حتی بازگرداندن آنان به آلمان همانند آنچه در مورد کشتی اکسودس در سال ۱۹۴۷ اتفاق افتاد افکار عمومی جهان به موضع‌گیری علیه انگلیس پرداخت.
• هزینه نگهداری ارتشی که بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر عضو داشت برای انگلیس که دچار مشکلات اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی بود دشوار بود، و یکی دیگر از دلایل درخواست افکار عمومی در انگلیس برای پایان سرپرستی این کشور بر فلسطین بود.
سرانجام دولت انگلیس در سال ۱۹۴۷ اعلام کرد که خواستار پایان دادن به سرپرستی خود بر فلسطین است، و مسئولیت اداره فلسطین را به سازمان ملل متحد محول کرد.
طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین
در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با دو سوم رای اکثریت بین‌المللی، طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین را به تصویب رساند (قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد)، این طرح که برای پایان دادن به مناقشه اعراب و اسرائیل (مناقشه اعراب و یهودیان) در نظر گرفته شده بود سرزمین فلسطین را به دو کشور یهودی‌نشین و عرب‌نشین تقسیم می‌کرد، و بخش اعظم بیت‌المقدس را که شامل بیت‌اللحم می‌شد تحت کنترل نیروهای بین‌المللی قرار می‌داد. رهبران یهودیان (و از آن جمله آژانس یهودیان)، این طرح را پذیرفتند، اما رهبران اعراب فلسطین آن را نپذیرفته و از مذاکره در مورد آن امتناع کردند. کشورهای عرب و مسلمان همسایه فلسطین نیز با طرح تجزیه مخالفت کردند. پس از آنکه کمیته عالی اعراب در سال ۱۹۴۷ اعلام شورش در بیت‌المقدس کرد جامعه اعراب واکنش خشونت‌آمیزی نشان داده و دست به درگیری زدند که در نتیجه آن بسیاری از ساختمان‌ها و مغازه‌ها در آتش سوختند. با ادامه کشمکش‌های نظامی بین شبه‌نظامیان فلسطینی و یهودی در فلسطین، حق سرپرستی انگلیس بر فلسطین در تاریخ ۱۵ می‌۱۹۴۸ به پایان رسید در حالیکه یک روز پیش از آن تأسیس کشور اسرائیل اعلام شده بود (رجوع شود به اعلام تأسیس کشور اسرائیل). همسایگان عرب و ارتش‌های آنان (لبنان، سوریه، عراق، مصر، اردن، ارتش جهاد، ارتش آزادی‌بخش اعراب و اعراب محلی) بلافاصله پس از اعلام استقلال اسرائیل به این کشور حمله کردند، و متعاقب آن جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ درگرفت. در نتیجه، طرح تجزیه فلسطین هیچگاه عملی نشد.

 

وضعیت کنونی
پس از وقوع جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸، در موافقت‌نامه‌های آتش‌بس موقت مابین اسرائیل و کشورهای عرب همسایه آن هیچگاه از فلسطین به عنوان یک سرزمین مجزا نامی برده نشد. در این موافقت‌نامه‌ها فلسطین بین اسرائیل، مصر، سوریه و اردن تقسیم شد.
اسرائیل علاوه بر مناطقی که سازمان ملل متحد تقسیم‌بندی کرده بود ۲۶ درصد از سرزمین‌های تحت قیمومت در غرب رود اردن را نیز تصرف کرد. اردن نیز ۲۱ درصد از سرزمین‌های تحت قیمومت را تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد. بیت‌المقدس به دو بخش تقسیم شد، و اردن بخش‌های شرقی از جمله شهر باستانی را در اختیار گرفته، و اسرائیل بخش غربی را در اختیار گرفت. مصر نیز باریکه غزه را در اختیار گرفت.
برای شرح جابجایی وسیع جمعیتی اعراب و یهودیان در جریان جنگ ۱۹۴۸ و در طول دهه‌های بعدی رجوع شود به مهاجرت در فلسطین و مهاجرت یهودیان از سرزمین‌های اعراب.
از دهه ۱۹۶۰ به بعد، اصطلاح «فلسطین» مرتبا در بافت‌های سیاسی به کار گرفته می‌شد. اعلامیه‌های مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال ۱۹۸۸ توسط سازمان آزادی‌بخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده می‌شد اشاره می‌کرد، و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده، و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد. اخیرا، پیش‌نویس قانون اساسی فلسطین بر اساس کرانه باختری و باریکه غزه پیش از ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) مرزهای فلسطین را تعیین کرده‌است. این خط سبز (اسرائیل) بر اساس موافقت‌نامه خط آتش‌بس موقت۱۹۴۹ تعیین شده؛ و مذاکرات مربوط به تعیین مرزهای دائمی هنوز انجام نشده‌است. علاوه بر این، از سال ۱۹۹۴، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل بخش‌های مختلف فلسطین باستانی را در اختیار گرفته‌است.
خاستگاه و سیر تحول مسئله فلسطین: ۱۹۸۸-۱۹۱۷
مسئله فلسطین اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم در سازمان ملل متحد مطرح شد.
اما ریشه مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله بین‌المللی، در رودیدادهایی نهفته‌است که تا پایان جنگ جهانی اول رخ داد. این رویدادها منجر شد جامعه ملل فلسطین را به موجب سیستم قیمومت که به تصویب جامعه ملل رسیده بود تحت سرپرستی بریتانیا قرار دهد. در اصل، این سرپرستی قرار بود به صورت موقت و تا زمانی ادامه یابد که فلسطین به استقلال کامل دست می‌یابد، وضعیتی که در منشور جامعه ملل به رسمیت شناخته شده بود، اما در حقیقت سیر تحول تاریخی این قیمومت منجر به شکل‌گیری فلسطین به عنوان یک کشور مستقل نشد.
به رغم آنچه که در منشور جامعه ملل آمده بود و خواستار توجه به خواسته‌های اعراب و یهودیان فلسطین در اعطای حکم قیمومت شده بود اما تصمیم اعطای قیمومت خواسته‌های مردم فلسطین را مدنظر قرار نداد. این امر اهمیت بسیاری یافت چرا که دولت انگلیس تقریبا پنج سال پیش از دریافت حکم قیمومت فلسطین از جامعه ملل به سازمان صهیونیست‌ها تعهد داده بود سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین تأسیس کند، چرا که رهبران صهیونیست‌ها با ارائه شواهد تاریخی مدعی بودند اجدادشان دو هزار سال پیش از پراکندگی یهودیان در فلسطین می‌زیسته‌اند.
در طول دوره قیمومت انگلیس بر فلسطین، سازمان صهیونیست‌ها تلاش می‌کرد شرایط تأسیس سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین فراهم کرده و مقدماتی ایجاد کند تا یهودیان و اعراب بتوانند در کنار هم در این منطقه زندگی کنند. اعراب فلسطین احساس می‌کردند که این طرح منجر به نقض حقوق آنان خواهد شد. آنان همچنین معتقد بودند این امر منجر به نقض تضمیناتی می‌شود که متحدین در قبال حمایت اعراب از آنان در جریان جنگ جهانی در مورد استقلال به رهبران اعراب داده بودند. نتیجه این امر مخالفت فزاینده اعراب با اعطای قیمومت فلسطین و متعاقب آن توسل اعراب به خشونت علیه یهودیان شد.[۱]
تحلیل ژنتیکی جمعیت منطقه
بر اساس بررسی‌های ژنتیکی، جمعیت یهود و فلسطینی از لحاظ ژنتیکی تداخل دارند. مسلمانان فلسطینی دارای عوامل ژنتیکی‌ای هستند که در جمعیت شبه‌جزیره عرب یافت می‌شوند و در مورد یهودی‌ها بسیار نادر هستند. یهودیان اشکنازی نیز دارای عوامل ژنتیکی‌ای هستند که در افراد اروپایی دیده می‌شوند و وجود چنین عواملی در عرب‌ها بسیار کم است.
دانشمندان علوم ژنتیک توافق دارند که در افراد خاورمیانه در زمان‌های پیش از تاریخ تداخل ژنتیکی بوده‌است. نبل در سال ۲۰۰۰ با انجام بررسی کروموزوم-haplotype Y برای بررسی نژادی یهودیان و مسلمانان فلسطینی عنوان کرد «ژن مشترک برای قسمت عمده‌ای از کروموزوم‌های Y وجود دارد که نشان¬دهندهٔ اجداد مشترک می‌باشد». دو مدل هاپلوتایپ که تشکیل دهندهٔ کلاید مسلمانان فلسطینی بود در میان یهودیان نیز وجود داشت که «نشاندهندهٔ انحراف و یا تداخل از سایر افراد» می‌باشد. نبل عنوان کرد که این یافته هماهنگ با شواهد تاریخی‌ای است که عنوان می‌کند که «بخشی و یا کل عرب‌های مسلمان در این کشور از نوادگان ساکنین محلی، عمدتا مسیحی و یهودی، هستند که پس از پیروزی اسلام در قرن هفت بعد از میلاد به اسلام روی آوردند. این ساکنین محلی در واقع از نسل جمعیت اصلی‌ای که چندین قرن و حتی در دوره‌های پیش از تاریخ در این منطقه می‌زیسته‌اند هستند.» [۴]
یک بررسی دیگر توسط همین گروه با هدف مشخص کردن ارتباط ژنی میان سه جامعهٔ یهودی (اشکنازی، سفاردی و کردی) دو گروه هالپوتایپ کروموزوم YEu۹ و Eu۱۰ را به عنوان نشان¬دهندهٔ قسمت عمدهٔ نژاد خاورمیانه شرح داد. چنین به نظر می‌رسد که Eu۹ مربوط به شمال ترکیه وEu۱۰ مربوط به جنوب آن می‌باشد. در کردهای مسلمان و یهود Eu۹ زیاد است، اما Eu۱۰ که در مسلمانان فلسطینی زیاد است در بین این افراد کم است. این بررسی نشان داد که کروموزوم‌های Y در عرب‌های مسلمان و عرب بادیه نشین نشاندهندهٔ ارتباطات نژادی با ساکنان جدید منطقه و ارتباطات نژادی دیگر با سایر افراد می‌باشد. ارتباطات نژادی اولیه در واقع بخشی از کروموزوم مشترک با یهودی‌ها می‌باشد. طبق طرح ما، مهاجرت‌های اخیر همانطوریکه از کروموزوم Eu ۱۰ ویژهٔ عرب‌ها که شامل مدل‌های هاپلوتایپ مشاهده شده در فلسطینی‌ها و عرب‌های بادیه¬نشین مشهود است، اغلب از شبه‌جزیرهٔ عرب بوده‌است. این بررسی نشان می‌دهد که کروموزوم‌های Y یهودی‌ها بخش مهمی از عوامل ژنتیکی منطقه را شامل می‌شود و خصوصاً یهودی‌ها ارتباط ژنتیکی زیادی با افراد ساکن در شمال ترکیه داشته‌اند..[۵]
در سال ۱۹۰۲، سیر جمز فریزر در کتابش بنام شاخهٔ طلایی که درباره نظریهٔ وی در مورد ریشه‌های مذهب می‌باشد، عنوان کرد که اکثر عرب‌های فلسطین از تبار Jebusites و کنعانی هستند:
«ساکنان عرب زبان فلسطین از نژاد قبیله‌هایی هستند که پیش از حملهٔ اسرائیل در منطقه سکنا گزیدند. آن‌ها هنوز به این سرزمین پای‌بند هستند. آن‌ها هرگز این سرزمین را ترک نکرده و از آن دل نکندند.»
برخی ژنتیک‌دانان با فریزر موافق هستند. آرنایز-ویلنا و سایرین (۲۰۰۱) فایل ژنتیکی فلسطینی‌ها را با سایر افراد مدیترانه‌ای مقایسه کردند و عنوان کردند که «ریشهٔ فلسطیی‌ها و ارتباط ژنتیکی آن‌ها با سایر جمعیت‌های مدیترانه‌ای، نشان می‌دهد که هم یهودی‌ها و هم فلسطینی‌ها از نژاد کنعان باستان که در دوره‌های کهن با مصری‌ها، ساکنان آنتالیا و بین‌النهرین آمیخته شده می‌باشند».
با این وجود نتایج این بررسی نشان می‌دهد که فلسطینی‌ها از لحاظ ژنتیکی با مصری‌ها، لبنانی‌ها، ایرانی‌ها، کرتان، مقدونیه‌ای‌ها، ساردنی‌ها، ترک‌ها، ارمنی‌ها و همچنین الجزایری‌ها، اسپانیایی‌ها، فرانسوی، ایتالیایی و بایسکی‌ها ارتباطاتی دارند. بنابراین این شرایط نمی‌تواند پاسخگویی مسئلهٔ مهاجرت باشد.
آرنایز-ویلنا بعدها از هیات سردبیری مجله اخراج شد و این مقاله نیز برداشته شد[۶]. مقامات این مجله عنوان کردند که این مفاله سیاسی بوده و در آن اظهاراتی نامناسب در مورد اختلافات فلسطین و اسرائیل به کار رفته‌است.
مسئلهٔ مهاجرت دیرهنگام عرب به فلسطین
در مورد این مسئله که آیا مهاجرت عرب‌ها به فلسطین بعد از سکونت یهودی‌ها در آنجا در اواخر قرن ۱۹ اتفاق افتاده بحث‌ها و اختلافات بسیاری وجود دارد.
یوزیل شملز که یک جمعیت‌شناس است در بررسی‌های خود از اسناد ثبت‌شدهٔ عثمانی در مورد جمعیت اورشلیم و حبرون در سال ۱۹۰۵ متوجه شد که اغلب شهروندان عثمانی ساکن در این مناطق، که تشکیل دهندهٔ یک سوم از جمعیت فلسطین بودند درهمان محل تولد خود زندگی می‌کردند. خصوصاً در مورد مسلمانان، ۱/۹۳٪ در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و ۲/۵٪ از آن‌ها که متولد بخش‌های مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند و محل تولد ۶/۱٪ خارج از فلسطین بوده‌است. خصوصا در مورد مسلمانان، ۱/۹۳٫۴٪ در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و ۲/۵٪ از آن‌ها که متولد بخش‌های مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند و محل تولد ۶/۱٪ خارج از فلسطین بوده‌است. در مورد یهودی‌ها (به استثنای افرادی که جزء شهروندان عثمانی نبوده‌اند) ۵۹٪ در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و ۹/۱٪ از آن‌ها که متولد بخش‌های مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند ومحل تولد بیش از ۳۹٪ از آن‌ها خارج از فلسطین بوده¬است. [۷]
پروفسور جوزف کیکاسولا در امور بین‌المللی در مورد جمعیت پراکندهٔ فلسطین پیش از مهاجرت صحبت می‌کند. یکی از دلایل این وضعیت می‌تواند کمبود نفت در این منطقه باشد. وی همچنین به وجود باتلاق‌های زیاد در این ناحیه و مالاریا اشاره می‌کند. مورخان عنوان کرده‌اند که ساکنین صهیونیستی باتلاق‌ها را خشک کرده و مالاریا را از منطقه دور کرده‌اند. [۲]
یک اقتصاددان آمریکایی Gottheil بر این باور است که مهاجرت عظیم عرب‌ها به فلسطین وجود داشته‌است:
«دلایل بسیاری برای این باور وجود دارد که در زمان عثمانی و دوره‌های دولت قیم انگلیس مهاجرت عرب‌ها به فلسطین رخ داده‌است. مهمترین دلیل در این زمینه ارتباط میان اختلاف اقتصادی منطقه‌ای و مهاجرت است که در سطح جهان اتفاق افتاده و مورد پذیرش همگان است. حجم و میزان دقیق مهاجرت عرب به فلسطین و در فلسطین همانگونه که باچی عنوان کرده نامشخص است. ناقص بودن اسناد ثبتی در عثمانی و آمار دوره‌های انگلیس و وجود مهاجرت‌های غیرقانونی و پنهانی در این مدت باعث می‌شود که هرگونه اظهار نظر در این زمینه در واقعی تحلیلی ابداعی باشد. در اغلب موارد افرادی که در زمینه جمعیت‌شناسی فلسطین- و یا تحلیلات جمعیت شناسی بر اساس اطلاعات خام- کار کرده‌اند، اذعان کرده‌اند که محدودیت‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد و نتایج غیرقطعی هستند.»
یهوشوئا پورات بر این باور است که نظریهٔ «مهاجرت عظیم عرب‌ها از کشورهای همسایه» افسانه‌ای است که «نویسندگان صهیونیست» به وجود آورده‌اند. وی می‌نویسد:
«همان¬طور که نتایج بررسی‌های مورخان و جمعیت‌شناسان جدید فلسطینی نشان می‌دهد، جمعیت عرب در اواسط قرن ۱۹ دوباره رشد کرد. این رشد نتیجهٔ عامل جدیدی بود: انقلاب جمعیتی. تا دههٔ ۱۸۵۰ هیچ گونه افزایش طبیعی در جمعیت نبود، اما پیدایش روش‌های درمانی نوین و تأسیس بیمارستان‌های مدرن توسط مقامات عثمانی و خارجیان مسیحی این وضعیت را تغییر داد. تعداد تولدها ثابت بود، اما مرگ و میر نوزادان کاهش یافت. این شرایط دلیل اصلی رشد جمعیت عرب بود. شکی نیست که کارگران مهاجر از سوریه و اردن به فلسطین آمده و آنجا ساکن شدند. اما در این مورد بحث نشده که قطعا مهاجرت معکوس هم بوده‌است. بطور مثال در حبرون رسم شده بود که افراد برای تحصیل و کار به قاهره بروند، که در نتیجه گروهی از جمعیت حبرون از قرن ۱۵بطور دائم در قاهره زندگی می‌کردند. نیروی کار غیرماهر از اردن و اطراف به فلسطین می‌آمدند، اما در عوض پیش از ۱۹۴۸ بسیاری از فلسطینیان تحصیل کرده که کاری در فلسطین نیافتند جذب اردن شدند. از لحاظ جمعیت‌شناسی، این انتقالات جمعیتی در مقایسه با عامل طبیعی افزایش جمعیت کمرنگ و کم‌تاثیر هستند.» [۸]
دانیل پایپس در پاسخ عنوان کرد که مسئلهٔ «مهاجرت عظیم عرب‌ها از کشورهای همسایه» در نیمهٔ اول قرن بیست مطرح شده و آمار و بررسی‌های جمعیت‌شناختی که مورد قبول همگان شامل پروفسور پورات است، آن را تأیید می‌کند. [۳]

 


وضعیت جمعیتی فعلی

بر اساس آمار ادارهٔ آمار مرکزی اسرائیل، درماه می‌سال ۲۰۰۶، جمعیت اسرائیل برابر با ۷ میلیون نفر بود که ۷۷٪ یهودی، ۵/۱۸٪ عرب و ۳/۴٪ از سایر ریشه‌ها بوده‌اند.[۹].بر اساس آمار از یهودی‌های اسرائیل ۶۸٪ بومی اسرائیل (متولد اسرائیل)، اغلب نسل دوم و یا سوم از اسرائیلی‌ها هستند و ۱۰٪ از جهان عرب ازآسیا و آفریقا هستند. [۱۰]
طبق آمار فلسطینی‌ها بیش از ۴/۲ میلیون فلسطینی در ساحل غربی زندگی می‌کنند. طبق یک بررسی که در ششمین کنفرانس Herzliya دربارهٔ تراز امنیت ملی اسرائیل ارائه شد، [۱۱] ۴/۱ میلیون فلسطینی وجود دارد. طبق آمار فلسطینی‌ها بیش از ۴/۱ میلیون فلسطینی دیگر در نوار غزه هستند.
طبق آمار فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها، جمعیت فلسطین بین ۸/۹ تا ۸/۱۰ میلیون نفر است.
طبق آمار اردنی‌ها، حدود ۶ میلیون نفر در اردن زندگی می‌کنند که اکثر آن‌ها فلسطینی هستند، اما درمورد درصد دقیق فلسطینی‌ها اختلاف وجود دارد و بررسی آن چندان مطلوب برخی‌ها نمی‌باشد. طبق تخمین‌ها درصد فلسطینی‌ها بین ۴۵ تا ۹۰٪ می‌باشد.
کلیات تاریخچه فلسطین
این نوشتار صرفا به منظور آگاهی خوانندگان محترم از کلیات تاریخچه فلسطین از آغاز تا زمان حاضر تدوین شده است. خوانندگان که قصد مطالعه بیشتری در این زمینه را دارند می توانند به منابعی که در متن این مبحث آمده است مراجعه نمایند.
فلسطین سرزمینی عربی و اسلامی است، که در قدیم کنعان نام داشت، حدود 27024 کیلومتر مربع مساحت دارد که دریای مدیترانه در غرب، لبنان در شمال، سوریه و رود اردن در شرق و دریای سرخ و شبه جزیره سینا در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارد. فلسطین سرزمینی حاصلخیز و دارای آب و هوای معتدل است. این منطقه محل ظهور پیامبران بزرگی چون عیسی (ع)، موسی (ع) ومحل عبور و زندگانی حضرت ابراهیم (ع) بوده است. این سرزمین از نظر موقعیت سوق الجیشی بسیار حساس و پراهمیت است و به مثابه پلی است که کشورهای عربی، اسلامی آسیا را به آفریقا متصل می کند.
این موقعیت ویژه جغرافیایی فلسطین را در طول تاریخ گذرگاه و نقطه تمرکز بسیاری از کشورها و تمدنهای پیاپی تبدیل کرده بود تا اینکه همراه با سایر سرزمینهای عربی، به کشوری با هویتی اسلامی و عربی تبدیل شد.
شهر بیت المقدس قدیم بر فراز یک تپه بنا گردیده و ازمکانهای مهم فلسطین است. کوه صهیون و کوه زیتون از شرق و غرب آن را احاطه کرده اند.
کنعانیان نخستین اقوامی بودند که از شبه جزیره عربستان به فلسطین آمدند و در این سرزمین سکونت گزیدند. آنان در فلسطین با آموریان و فلسطینیان در هم آمیختند و از سال 2500 ق.م فرمانروایی ایجاد کردند که 15 قرن ادامه داشت. تاریخ فلسطین با نام انبیا آغاز می شود. نام حضرت یعقوب، اسرائیل بود. بنی اسرائیل فرزندان یعقوب بودند و حدود سیزده قرن قبل از میلاد اقتدار داشتند. در هنگام حکومت فرعون بر مصر و پیش از ظهور موسی (ع) جمعیت اسرائیلیان زیاد شد. 430 سال پس از ورود یعقوب به مصر، حضرت موسی (ع) قوم بنی اسرائیل را از سرزمین مصر به مقصد سرزمین موعود، به حرکت درآورد. پیمودن این مسافت چهل سال طول کشید. حضرت موسی در این دوران طولانی از هدایت قوم فروگذار نکرد اما بنی اسرائیل بارها دست به طغیان و تجاوز زدند. پس از حضرت موسی (ع)، یوشع جانشین وی شد و بنی اسرائیل را از اردن عبور داد تا اینکه این قوم به شهرهای جدید رسیدند و دست به غارت و کشتار اهالی زدند. اما قوم فلسطین در مقابل آنان مقاومت کرد و سرانجام بنی اسرائیل را مغلوب ساخت. لیکن پس از جنگهای فراوان، مجدداً بنی اسرائیل قدرت گرفتند و بر شهرها مسلط شدند. در حدود 1000 ق.م حضرت داوود توانست اورشلیم را از دست فلسطینیان خارج کند و بیت المقدس یا خانه خدا را در آنجا بنا کند. این بنا توسط حضرت سلیمان تکمیل شد. سلیمان، چهل سال سلطنت کرد و آرامش را به قدس بازگرداند اما پس از او، دوباره ظلم و غارت بنی اسرائیل آغاز شد.
حدود 730 ق.م شالمانصر (شلمنصر) به اسرائیل تاخت و عده ای از آنان را اسیر کرد و به جای آنها بابلیان را اسکان داد. در سال 586 ق.م در زمان بخت النصر، کشور یهود مورد حمله آشوریان قرار گرفت که منجر به انحطاط و اسارت بنی اسرائیل شد. سرانجام کوروش پادشاه ایران، بابل را تسخیر کرد و یهودیان را آزاد ساخت و به فلسطین و اورشلیم بازگرداند. آسایش اورشلیم تا پایان سلطنت داریوش سوم ادامه داشت تا اینکه اسکندر مقدونی، در حدود 323 ق.م به ایران، مصر، سوریه، فنیقیه و فلسطین حمله کرد و ویرانی و قتل و غارت فراوانی به بار آورد. پس از اسکندر، جانشینان او بر فلسطین مسلط شدند. از سال 63ق.م دوره تسلط رومیان آغاز شد که پس از جنگهای فراوان، به ارمنستان و قسمتی از آسیا و آفریقا، سپس سوریه و فلسطین حمله بردند. دوازده هزار یهودی را کشتند و دیوارهای شهر را ویران ساختند.
در چنان شرایطی، ظهور مسیح امید و آرزوی یهودیان بود تا آنان را نجات بخشد. اما روحانیون یهود به او حسادت میورزیدند و می خواستند او را از میان بردارند و سرانجام به فتوای شورای یهود و جوسازی های آنان، حضرت عیسی (ع) توسط حکمران رومی سرزمین یهودا به اعدام محکوم شد.
در سال 70 م تیتوس فرزند امپراتور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشلیم را محاصره کرد و پس از چند ماه مقاومت یهودیان، سرانجام رومیان فاتح شدند و قوم یهود دوباره آواره گشت. در زمان خسرو پادشاه ساسانی ایران امپراطوری روم را شکست داده و با راهنمایی یهودیانی که با ایران همکاری می کردند اورشلیم‌ (فلسطین) را فتح کردند. اما پس از مرگ خسرو پرویز، این سرزمین دوباره به دست مسیحیان افتاد.
در زمان خلیفه اول مسلمین (ابوبکر)، سپاهی روانه سوریه و فلسطین شد که با درگذشت او، در زمان خلیفه دوم، عمر، سوریه و بیت المقدس به دست مسلمین افتاد و رومیان در آنجا شکست خوردند. اهالی شهر مقاومت زیادی کردند اما طولانی شدن محاصره و مشکل غذا آنان را مجبور به تسلیم کرد و قرارداد صلحی منعقد شد. و از آن سال یعنی 15م فلسطین در دست مسلمانان افتاد.
از سال 1095م، با تهاجم اروپائیان علیه مسلمانان جنگهای صلیبی آغاز شد که حدود دو قرن ادامه یافت. اگر چه این جنگ علتهای گوناگونی داشت اما مورخان یکی از علل آنرا، مساله فلسطین و شهر بیت المقدس و خراجگزار بودن مسیحیان این شهر به مسلمانان ذکر می کنند. صلیبیون پس از نبردی سخت و محاصره طولانی بیت المقدس، وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چیز را به عنوان غنیمت، غارت کردند.
بدین سان مسیحیان 90 سال بر فلسطین حکومت کردند. در مراحل پایانی جنگ دوم صلیبی (1149-1147م) مطابق با 544-542 ه.ق صلاح الدین ایوبی صلیبیون را تار و مار کرد و بیت المقدس را باز پس گرفت و آنها را از سوریه و مصر و سایر مناطق بیرون راند.
پس از هفتمین جنگ صلیبی و مرگ آخرین پادشاه سلسله ایوبی، ممالیک حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بیت المقدس را نیز در اختیار داشتند و با سپاه مغول جنگیدند و آنها را شکست دادند و بازماندگان صلیبی ها را در عکا نابود ساختند. از سوی دیگر سلسله عثمانی با جنگهای طولانی و فتوحات عثمانیان غازی در نبرد با مغولان و یونانیان، پایه گذاری شد. در زمان سلطان محمد فاتح در سال 1453م. شهر قسطنطنیه که مهمترین مرکز اقتدار صلیبیون و پایتخت روم شرقی بود فتح شد و به مدت 500 سال به پایتخت امپراطوری عثمانی تبدیل گردید.
اواخر قرن نوزدهم شورشهایی در فلسطین به وجود آمد. انگلستان در این سالها مدافع عثمانی بود، ناگهان تغییر روش داد و در برابر عثمانی قرار گرفت و از شورشیان حمایت کرد. از جمله « حسین، امیر مکه» را که نماینده عثمانی در حجاز و مردی جاه طلب بود تحریک کرد و با حمایت انگلیس از عثمانی جدا شود. در چنین شرایطی عده ای از یهودیان، اندیشه ملت واحد یهود را مطرح کردند و برای تشکیل کشوری مستقل دست به اقداماتی زدند که کار آنها مورد تشویق و حمایت دولت انگلیس قرار گرفت. این عده با گرفتن کمکهای مالی از یهودیان ثروتمند، برای پیشبرد مقاصد خود حزبی تشکیل دادند و نام صهیون را بر خود نهادند.
در سال 1916 قرارداد « سایکس ـ پیکو» میان روسیه، فرانسه و انگلیس به امضا رسید تا به موجب آن سرزمینهای تجزیه شده از عثمانی را میان خویش تقسیم کنند. اما انگلیس که چندی بعد آن پیمان را مغایر با سلطه خود بر کانال سوئز دید در سال 1917 با استفاده از ضعف روسیه و انقلابی که در آن کشور به وقوع پیوست، از پیمان سرباز زد و فلسطین را تحت قیمومیت خویش در‌آورد.
صهیونیستها در اوایل قرن بیستم با استفاده از سلطه انگلیس بر فلسطین، راه حل تشکیل یک کشور یهودی را در برابر ضدیت با یهودیان جهان و آزار آنان مطرح کردند. انگلستان در این زمان برای تداوم سلطه خود به پایگاهی در این منطقه نیاز داشت. در جریان جنگ جهانی اول صهیونیستها از انگلیس و امریکا خواستند در صورتی که دولت عثمانی متحد آلمان، شکست بخورد، پس از خاتمه جنگ فلسطین تبدیل به مملکت یهود گردد. کوشش صهیونیستها نتیجه بخشید و توانستند نظر « لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس را جلب کنند. سرانجام در آوریل 1920 متفقین و جامعه ملل، قیمومیت فلسطین را رسماً به دولت انگلستان واگذار کردند و آن را موظف کردند، با تاسیس کانون ملی یهود، برای اجرای اعلامیه بالفور کمک کند.
با واگذاری حکومت از سوی انگلیس به یک یهودی، مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین شروع شد. این امر موجب شورش و مخالفت اعراب گردید. در این هنگام سایر اعراب که دچار تفرقه بودند جز در شعار کمک دیگری به فلسطینیها نمی کردند. اعراب فلسطینی و مسیحیان اختلافات خویش را کنار گذاشتند و در برابر یهودیان صهیونیست متحد شدند. در تابستان 1929 نخستین برخورد خونین میان فلسطینیها و صهیونیستهای مهاجر درگرفت. در این درگیری صهیونیستها و سربازان انگلیسی با آتش گشودن بر روی فلسطینی ها حدود 351 تن را شهید و عده ای را مجروح و دستگیر کردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قیام مسلحانه شیخ عزالدین قسام به وقوع پیوست اما وی یارانش به شهادت رسیدند. در س

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسطین

دانلود مقاله پسته

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله پسته دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

●تاریخچه :
پسته گیاهی است که از دیرباز در نقاط مختلف ایران مورد کشت و پرورش قرار می‌گرفته است. جنگل‍های وحشی و خودروی پسته در ناحیه شمال شرقی ایران و نواحی هم ‍مرز با ترکمنستان و افغانستان پیشینه ای باستانی دارد و تصور می ‍رود که درخت پسته حدود ۴-۳ هزار سال قبل درایران اهلی شده و مورد کشت وکار قرارگرفته است.
اولین ارقام پسته در ایران حاصل پرورش و اهلی‍ کردن درختان پسته وحشی بوده است که تعداد این ارقام بسیار محدود و شکل ظاهری آن با محصول پسته خودرو شباهت داشته است.کم‍ کم بر اثر پیوند و جابجائی این ارقام و توجه باغداران از نظر درشتی دانه های پسته تا حدودی تحول ایجاد شده و ارقام جدیدی بوجود آمده است.
پسته گیاهی نیمه گرمسیری از خانواده Anacardiacaeوجنس Pistacia است که در سال ۱۷۳۷میلادی توسط لینه نامگذاری شده است .
مسعودی مورخ وجهانگرد قرن چهارم هجری قمری در کتاب مروٌج الذٌهب ومعادن الجوهر نوشته است :"چون آدم ازبهشت بیرون شد مشتی گندم وسی شاخه از درختان بهشت همراه داشت که از آن جمله ده میوه پوست دار بود :بادام،فندق،پسته ".
محمد ابن جریر طبری (قرن سوم هجری قمری )پیدایش پسته رابا استقرارحضرت آدم درکره زمین هم زمان دانسته و نوشته است :"گویند میوهایی که خداوند هنگام هبوط به آدم داد سی جور بود ده نوع میوه پوست دار،ده نوع میوه هسته دار وده نوع میوه بی پوست وبی هسته .میوه های پوست دار شامل :گردو،بادام،وپسته و...".
درتورات نیز از پسته سخن به میان آمده است.در باب ۴۳از سفر پیدایش گفته شده است که "یعقوب هنگام فرستادن فرزندانش به دربار یوسف حاکم مصر توصیه می کند که از محصولات سرزمین خود به عنوان ارمغان برایش ببرند".درزمره ی این پیشکش ها از عسل،کتیرا وپسته نام برده شده است .
در باره ی محل پیدایش پسته،منابع مختلف نظرهای گوناگون بیان می کنند:یک نویسنده فرانسوی آن را بومی ایران ، عربستان و سوریه دانسته است.دانشنامه بریتانیکا پسته را بومی ایران می داند دانشنامه آمریکانا پسته را از آسیای غربی می داند. لاروس آن را به آسیای صغیر نسبت می دهد،در کتاب دانشنامه فارسی خاورمیانه ونواحی مدیترانه ودر کتاب المنجد از ترکستان به عنوان زادگاه پسته یاد کرده اند.
● طبقه بندی گیاهی
پسته گیاهی نیمه گرمسیری از خانواده Anacardiacaeوجنس Pistacia است که در سال ۱۷۳۷میلادی توسط لینه نامگذاری شده است .
▪ پس دارای یازده گونه است که عبارتند از:
پسته خوراکی P.vera بنه P.mutica چاتلانقوش،P.mexicano ، P.lentiscus، P.integerrima، P.chinesis .palaesting، P.kinjuk ،P.atlantica ،P.texano، P.terbinthus که در ایران تا کنون سه گونه نخست شناخته شده است .
ازاین گونه ها P.vera اهلی است وارزش اقتصادی دارد واز بقیه گونه ها به عنوان پایه یا به عنوان گیاه زینتی استفاده می شود .در بیش از ۹۹درصد از باغ های پسته ایران ،از گونه p.vera به عنوان پایه استفاده شده است .پسته درختی دو پایه و خزان کننده است .گل های نر اواسط تا اواخر فروردین و گل های ماده چند روز بعد بصورت خوشه ظاهر می شوند که براساس شرایط آب وهوایی هر منطقه وزمان ظاهر شدن متفاوت می باشد.
درخت پسته از۷تا۹سالگی به بار می نشیند،این درخت دمای ۴۵درجه بالای صفر و۲۵درجه زیر صفر را تحمل می کند.پسته گیاهی مقاوم به خشکی وکم آبی است وبعد از خرما مقاوم ترین درخت در برابر شوری است .
● پراکنش جغرافیایی
پیدایش پسته را در ایران به۴تا۵هزار سال پیش نسبت می دهند ومی گویند از ایران به دیگر مناطق جهان برده شده است.برتولدلوفر ایران شناس آمریکایی می گوید :نام درخت پسته در زبان های یونانی ،لاتین ،زبانهای اروپایی ،عربی،ترکی،روسی ، ژاپنی و دیگر زبانها از نام ایرانی این این درخت گرفته شده است .درپارسی قدیم نام این درخت پیستاکو ،درپارسی میانه (پهلوی) پیستاک بوده وبعدها به پسته تبدیل شده است.
برخی پژوهشگران کشت پسته را در ایران ، در زمان پارتها ودر نواحی مستعد پارت (خراسان) که نزدیکترین منطقه به زادگاه طبیعی آن است ،می دانند وگسترش آنرا به سایر نواحی ایران ،به پس از اسلام نسبت می دهند وبر این باورند که قم نخستن وقدیمی ترین ناحیه پسته خیز ایران پس از اسلام است که پیشینه آن به نیمه اول قرن هجری می رسد و در سال ۳۴۰هجری درختان پسته آنجا مشمول مالیات بوده است.
اولین نوشته درباره پسته دامغان، سمنان، و قزوین مربوط به قرن هفتم هجری است ولی برخی براین باورند که سابقه پسته در قزوین به ۱۶۰۰سال پیش می رسد واز آنجا به دامغان و سمنان برده شده است .پسته کاری در منطقه کرمان را به قرن دوازدهم هجری نسبت می دهند.کشت پسته درسایر نقاط ایران به۱۵۰تا ۲۰۰سال گذشته مربوط می شود .به رغم سابقه طولانی کاشت پسته درایران ،پسته کری در نیم قرن اخیر توسعه بیش از پیش وفزاینده یافته است.
● مهمترین ارقام پسته
مهمترین ارقام پسته درایران عبارتنداز :اکبری ،کله قوچی،احمد آقایی،اوحدی،بادامی زرند،ممتاز،خنجری دامغان،شاهپسند،سفید پسته نوق وقزوینی.(ص۱۹،راهنمای پسته )
● سطح زیر کشت پسته درجهان
بر اساس آخرین اطلاعات سازمان خواروبار وکشاورزی جهانی (FAO) درسال ۱۹۹۷ سطح زیر کشت پسته جهان ۳۷۶۹۲۱هکتار بوده که نسبت به سال گذشته حدود ۲/ درصد کاهش داشته است.از سال ۱۹۸۸تا ۱۹۹۷دریک دوره دهساله سطح زیر کشت پسته جهان متغییر بوده وسیر صعودی داشته است. دراین دوره کمترین میزان سطح زیر کشت با ۲۲۴۹۶۱هکتار مربوط به سال ۱۹۸۸ وبیشترین آن با ۳۷۷۵۶۶هکتار مربوط به سال ۱۹۹۶بوده است .درآغاز دوره مورد بررسی (سال پایه ) سطح زیر کشت پسته جهان ۲۲۴۹۶۱هکتار بوده که درسال ۱۹۹۷به ۳۷۶۹۲۱هکتار رسیده وافزایشی برابر۶۸درصد را نشان می دهد.
دربین کشورهای جهان،ایران با دارا بودن ۲۴۷هزار هکتار اراضی زیر کشت پسته به تنهایی حدود ۶۶درصد از کل اراضی زیر کشت پسته جهان را به خود اختصاص داده ومقام اول را دارا است.پساز آن ترکیه با ۳۵هزار ،آمریکا با ۲۶هزار وتونس با ۲۲هزار هکتار به ترتیب مقام های دوم تا چهارم را به خود اختصاص می دهند.
▪ سطح زیر کشت پسته در ایران
بر اساس آخرین اطلاعات موجود،سطح زیر کشت پسته در ایران در سال زراعی ۷۶-۱۳۷۵
برابر ۲۴۷۱۳۰هکتار بوده است که نسبت به سال زراعی گذشته حدود ۷درصد و نسبت به سال پایه حدود ۹۸درصد افزایش نشان می دهد .
سطح زیر کشت پسته در ده سال مورد بررسی ۱۲۵۱۲۳هکتار تا ۲۴۷۱۳۰هکتار متغییر بوده است .کمترین میزان سطح زیر کشت پسته در سال زراعی ۶۷-۱۳۶۶بوده که تا سال ۷۶این مقدار روندی افزایشی داشته است.
براساس آمارموجود ،در پایان سال مورد بررسی بیشترین سطح در استان کرمان با ۲۰۰۵۰۵هکتار که ۸۱درصد از سطح زیر کشت پسته کشور را در اختیار داشته است.پس از کرمان که مقام اول را از این نظر دارا است ،استان های خراسان ،یزد ،سمنان ،قزوین ،فارس وسیستان وبلو چستان به ترتیب مقام دوم تا هفتم را به خود اختصاص داده اند.استان های آذربایجان غربی و اردبیل هریک با ۲هکتار کمترین سطح زیر کشت پسته در کل کشور را دارند.کرمان ،خراسان ،یزد، سمنان، قزوین ،فارس و سیتان وبلوچستان جمعاٌ ۹۹درصد از شطح زیر کشت پسته کل کشور را داشته ومهمترین مناطق کشت پسته به شمار می آیند.
● تولید پسته در جهان
براساس آخرین اطلاعات منتشرشده از سوی سازمان خواربار کشاورزی جهانی ،مقدار تولید پسته جهان درسال ۱۹۹۷برابر ۳۳۱۴۰۳ تن بوده است.تولید جهانی پسته در سال ۱۹۹۷نسبت به سال قبل حدود ۲۳درصد کاهش و نسبت به سال پایه (۱۹۸۸)حدود ۴۵درصد افزایش نشان می دهد.
در بین کشورهای جهان ،ده کشورهر یک بیش از ۲۵۰تن پسته در سال ۱۹۹۷تولید کرده اند که در بین ایران با تولید حدود ۱۱۲هزار تن ،رتبه اول را دارا است .ایران به تنهایی حدود ۳۴درصد پسته جهان را تولید می کند . پس از ایران آمریکا با تولید ۸۲ هزار تن دومین کشور عمده تولید کننده پسته جهان به شمار می رود. ترکیه با ۶۰ هزارتن پسته مقام سوم جهان را داراست .
در بین کشورهای عمده تولید پسته جهان ،میزان تولید سال ۱۹۹۷نسبت به سال گذشته در کشورهای آمریکا، سوریه ،یونان ،ایتالیا و تونس افزایش و در کشورایران کاهش داشته است.
در بقیه کشورها مقدار تولید تغییری را نشان نمی دهد .
▪ تولید پسته در ایران
در سال ۷۶-۱۳۷۵ میزان تولید پسته کشور ۱۱۱۹۱۶ تن است که نسبت به سال گذشته ۵۷ درصد ونسبت به سال پایه ۱۱ درصد کاهش داشته است .
میزان تولید پسته کل کشور در ده سال مورد بررسی از ۱۱۱۹۱۶ تا ۲۶۰۰۸۵ تن در نوسان بوده است . کمترین میزان تولید مربوط به سال زراعی ۷۶-۱۳۷۵ بوده واز سال پایه تا سال زراعی ۷۵-۱۳۷۴ میزان تولید پسته تقریباٌ سیر افزایشی داشته است به صورتی که به رقم ۲۶۰۰۸۵ تن رسیده است .
بالاترین مقدار تولید پسته کشور در استان کرمان با تولیدی برابر ۸۱۵۹۹ تن می باشد که ۷۳ درصد از تولید پسته کل کشور را به خود اختصاص داده است وپایین ترین مقدار با یک تن از تولید پسته کل کشور مربوط به هر یک از استان های آذربایجا ن غربی و اردبیل است .
پس از کرمان ،از نظر میزان تولید پسته ،استان یزد در مقام دوم قرار دارد که با احتساب تولید استان های خراسان ، سمنان ، قزوین ، اصفهان وفارس جمعاٌ ۹۸ درصد از تولید پسته کل کشور را به خود اختصاص داده اند وسه استان کرمان ، یزد وخراسان به تنهایی ۸۹ درصد از پسته کل کشور را تولید نموده اند و مهمترین مناطق تولید پسته به شمار می آیند .
● عملکرد پسته در جهان
براساس اطلاعات به دست آمده از فائو در سال ۱۹۹۷ ،متوسط عملکرد پسته در جهان ۸۷۹ کیلوگرم درهکتار بوده است که نسبت به سال قبل ۲۲ درصد (۲۵۴ کیلوگرم) و نسبت به سال ۱۹۸۸ (سال پایه ) حدود ۱۴ درصد (۱۳۹ کیلوگرم) کاهش داشته است .
در بین کشورهای عمده تولید کننده پسته در سال ۱۹۹۷ ایا لات متحده آمریکا با تولید متوسط ۳۰۸۵کیلوگرم در هکتار بالاترین عملکرد را به خود اختصاص داده است ونسبت آن به عملکرد جهانی ۳۵۱ درصد بالاتر است .
پس از آن ترکیه با تولید ۱۷۱۵ کیلوگرم در هکتار در جایگاه دوم قرار دارد .کشورهای چین،
سوریه ویونان نیز به ترتیب با عملکرد های ۱۶۸۷،۱۶۳۵، ۹۹۰ کیلوگرم در هکتـــــــار در
رتبه های بعدی قرار گرفته اند که بالاتر از عملکرد جهانی بوده است . کشور تونس با متوسط تولید ۵۳کیلوگرم در هکتار کمترین عملکرد در بین کشورهای عمده تولید کننده این محصول به خود اختصاص داده است .در سال ۱۹۹۷ عملکرد در هکتار پسته ایران ۴۵۳ کیلوگرم و نسبت به متوسط جهانی ۵۲ درصد بوده است .
▪ عملکرد پسته در ایران
عملکرد در هکتار پسته کل کشور در سال زراعی ۷۶-۱۳۷۵ ،۴۵۳ کیلوگرم بوده که نسبت به سال قبل از آن حدود ۶۰ درصد و نسبت به سال پایه (۶۷) ،۵۵ درصد کاهش داشته است . در دوره ده ساله مورد بررسی بیشترین مقدار عملکرد پسته با ۱۱۷۵ کیلوگرم به سال زراعی ۷۱-۱۳۷۰ و کمترین آن با ۴۵۳کیلوگرم به سال زراعی ۷۶-۱۳۷۵ اختصاص داشته است .
در سال پایه مورد بررسی دربین استان های کشور، استان تهران با ۳۷۱۶ کیلوگرم تولید در واحد سطح بالاترین واستان گلستان با ۱۰۰ کیلوگرم در واحد سطح پایین ترین تولید را دارا می باشد.
شرایط اقلیمی
بارندگی های بهاره، یخبندانها و وزش بادهای گرم و خشک کننده مانع تلقیح و رطوبت زیاد در طول فصل رشد گیاهی باعث تشدید حمله و خسارت بیماریهای قارچی می شوند. وزش بادهای تند وشدید نیز در تربیت نهالهای جوان تاثیر نامطلوبی می گذارد.
جهت کمک به بیداری و رویش جوانه های خواب و تولید گل آذین های نرمال و تسریع در رشد گیاهی و باردهی در کالیفرنیا حداقل به هزار ساعت سرمای زمستانه پایین تر از ۷ºc نیاز است و چنانچه جمع درجه حرارت کمتر از ۶۷۰ ساعت باشد ( چنانکه در سال ۷۸- ۱۹۷۷ اتفاق افتاد ) گلدهی و برگدهی درخت به تاخیر می افتد و برگها نامنظم و بدقواره می شوند و تولید محصول کاهش پیدا می کند. مضافاٌ آنکه هیچ گونه مواد یا محلول شیمیایی نیز چنین کمبودهایی را تامین یا جبران نمی کند.
درخت پسته را به راحتی می توام در اغلب خاکها با بافت و جنس مختلف کاشت به طوری که در زمین های آهکی و شور هم طاقت و تحمل آن بهتر از سایر درختان میوه بوده است اما در اراضی زهدار و کم عمق و سخت و سنگی نتیجه خوبی نشان نمی دهد. بهترین خاک مورد پسند پسته، خاک های شنی و رسی با زهکشی مطلوب و تهویه شده است که هر چه عمق آن بیشتر و یکنواخت تر باشد رشد آن بهتر و تولید آن زیادتر خواهد بود.
چنانکه قبلاٌ اشاره شد، درخت پسته آب یاب است به طوری که درشرایط سخت بی آبی هم زنده مانده است. منافذ یا روزنه های برگ در درخت پسته حساسیت کمتری نسبت به خشکی داشته و نسبت به سایر درختان میوه سردسیری طاقت بیشتری در مقابل کم آبی از خود نشان می دهند. با این حال، از نظر اقتصادی بهترین نتیجه وقتی گرفته می شود که درخت به حد کافی آب خورده باشد. میزان، روش و زمان آبیاری عواملی هستند که تاثیر زیادی در چگونگی تولید محصول و رشد گیاهی، به خصوص در رشد درختان نو کاشت و جوان دارند.
ارزش غذائی :
دانش امروز برتری‍های پسته را از پاره ای جهات بر بسیاری از خوراکی‍های مقوی و مغذی از جمله خاویار، میگو، گوشت قرمزو سفید و .... را به اثبات رسانیده است.

 

 

 

 

 


جدول زیر مواد و عناصر موجود در ۱۰۰ گرم مغز پسته را نشان می‍دهد.

کاشت پسته
کشت پسته در رده های مختلفی از خاک با موفقیت انجام می شود. در مناطق پسته کاری ایران بافت شنی لومی که یک باقت متوسط می باشد بهترین محصول را تولید مینماید.
● احداث باغ
▪ خصوصیات خاک:
کشت پسته در رده های مختلفی از خاک با موفقیت انجام می شود. در مناطق پسته کاری ایران بافت شنی لومی که یک باقت متوسط می باشد بهترین محصول را تولید مینماید. همچنین در بافتهای سنگین تر خاک مثل لوم ـ روسی ـ سیلتی و حتی لوم ـ رسی مصحول مناسبی تولید شده است. وجود زهکش های طبیعی همانند یک لایه شنی در عمق بیش از ۲ متر از سطح خاک، میتواند سنگینی بافت را جبران نماید. مناسبت ترین خاک برای کشت و پرورش پسته از نظر عمق، خاکهایی عمق همراه با بافت یکنواخت میباشد. وجود خاک کم عمق و یا سخت لایه، باعث میشود که قسمتهای هوائی و زیرزمینی درخت، کوتاه مانده، در نتیجه باروری و عملکرد آن بطور محسوسی کاهش یابد. درختان پسته در شرایط ماندآبی رشد مناسبی ندارند.
▪ کیفیت آب:
در مورد ارزیابی کیفیت آب آبیاری ۴ مورد مهم را باید در نظر گرفت:
۱) در صورتیکه EC آب آبیاری کمتر از ۷/۰ دی زیمنس بر متر(ds/m) بوده و SAR آن کمتر از ۵/۳ باشد، کاربرد آبی هیچگونه محدودیتی ندارد.
۲) در صورتیکه EC آب از ۲ دی زیمنس بر متر (ds/m) بیشتر باشد، سبب تجمع املاح و پیدایش و توسعه خاکها می شود و قلیا می شود. به این دلیل استفاده از چنین آبهایی محدودیت ایجاد میکند.
۳) آب آبیاری که SAR آن از ۷ بیشتر باشد، سبب کاهش نفوذ آب در خاک میشود. در این حالت ، عدم تعادل بین سدیم محلول با کلسیم و منیزیم موجب پراکندگی ذرات، سله بستن و گرفتن خلل و فرج خاک خواهد شد.
۴) اگر مقدار بر آب آبیاری از ۷/۰ تحت در میلیون و کلر آن از ۳ میلی اکی والان در لیتر متجاوز کند، سبب تجمع این دو عنصر میشود. این تجمع باعث ایجاد مسمومیتهای خاصی در پسته میگردد.
▪ نمونه برداری از خاک و آب:
بهتر است که نمونه برداری قبل از احداث باغ و یا در حین آن انجام شده و نمونه برداریهای مداوم نیز در سالهای اولیه ایجاد باغ، برای شناسایی و تشخیص میزان عناصر و شرایط شوری و دفع مشکلات آن صورت گیرد. زیرا در این حالت کنترل و املاح مشکلات بسیار آسانتر بوده و هزینه یا خسارت کمتری برای باغدار به همراه خواهد داشت. تهیه نمونه ای آب و خاک باید به نحوی انجام شود که نماینده واقعی محل باشد.
▪ تهیه نمونه خاک:
نمونه برداری باید در یک زمان معین و مداوم، با توجه به روش آبیاری و تا عمق۲ -۵/۱ متری در اعماق ۲۰۰-۱۶۰-۱۲۰-۸۰-۴۰ سانتیمتر از سطح خاک انجام گیرد. در محل انتخاب شده جهت نمونه برداری، نباید تخلیه موادی مثل کود حیوانی، مصالح ساختمانی و... صورت گرفته باشد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  34  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پسته

دانلود مقاله پتانسیومتر

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله پتانسیومتر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

نگاه اجمالی
پتانسیل سنج ،) وسیله‌ای الکتریکی است که از قطعه سیمی مقاوم (یا از ماده مقاوم الکتریکی) با مقاومت R تشکیل شده است و روی آن یک سر اتصال لغزنده قرار دارد. که با سیم اتصال الکتریکی برقرار می‌کند و معمولا در آزمایشگاه برای تنظیم و کنترل جریان از یک مقاومت متغیر استفاده می‌شود. پتانسیل منبع در سه محل اتصال الکتریکی دارد. عبارت است از نقطه A و B در دو سر سیم مقاوم و سر اتصال لغزنده T، پیچ تنظیم صدای رادیو یا وسایل صوتی دیگر ، پتانسیل سنجی ساده و ارزان قیمت است. اما پتانسیل سنج دقیق وسیله‌ای گرانقیمت است که برای اندازه‌گیری ولتاژ با دقت بسیار زیاد بکار برده می‌شود.
اساس کار پتانسیومتر
اگر اتصال بین نقطه A و T برقرار شود، این وسیله به یک مقاومت قابل تنظیم یا رئوستا تبدیل می‌شود. مقاومت بین نقطه‌های A و T و شکل R1 نشان داده می شود. با حرکت سر اتصال لغزنده T در طول سیم مقاوم ، از سر اتصال A تا سر اتصال B ، مقاومت R1 از صفر تا مقدار R تغییر می‌کند. نام پتانسیل سنج از آنجا گرفته شده است که این وسیله می‌تواند مقادیر مختلف اختلاف پتانسیل الکتریکی که یا ولتاژ ، میان سر اتصال T و یکی از دو سر سیم پتانسیل سنج (مثلا نقطه A) را بسنجد.

 

فرض کنید باتری با نیروی محرکه الکتریکی V به دو سر A و B ، وصل شده است. مقاومت بین A و T را R1 و مقاومت بین B و T را R2 می‌گیریم. به این ترتیب ، این دو مقاومت یک تقسیم کننده ولتاژ محسوب می‌شود. ولتاژ میان دو سر اتصال A و T را VTA کسری از ولتاژ میان A و B که VBA است. در این صورت مقاومت R1 + R2 ثابت و برابر با مقاومت پتانسیل سنج ، R است. هنگامی که لغزنده در طول سیم مقاوم حرکت می‌کند، مقاومت R1 از صفر تا R و ولتاژ VTA بیان نقطه‌های A و T از صفر تا VRA تغییر می‌کند. این کار ، روش ساده‌ای برای تولید ولتاژ متغیر با استفاده از ولتاژ ثابت است.

 

 

 


مثال کاربردی
در مورد پیچ تنظیم صدای رادیو ، ولتاژ VBA داده شده به پتانسیل سنج ، ولتاژی با بسامد صوتی متناظر با موج صوتی است. مقدار متغیر ولتاژ دو سر اتصال پتانسیل سنج (VTA) به بلندگو داده می‌شود. (از طریق تقویت کننده رادیو) و با حرکت لغزنده شدت صوتی که از رادیو می‌شنویم، تغییر می‌کند.
پتانسیومتر دقیق
در پتانسیل سنجهای دقیق ، نسبت مقاومتهای R1 و R1 با دقت زیاد قابل تنظیم است. در این نوع وسایل ، یک باتری با ولتاژ V از طریق رئوستای r به پتانسیل سنج وصل می‌شود. و رئوستا تا جایی میزان می‌شود که ولتاژ VBA مقدار معین و دقیقی (مثلا 1.6000 ولت) داشته باشد. هنگامی که ولتاژ نامعلوم Vx را از طریق گالوانومتر به سر اتصال T اعمال می‌کنیم. نسبت R1/R را آنقدر تغییر می‌دهیم تا گالوانومتر عبور هیچ جریانی را نشان ندهد. در این شرایط ، ولتاژ Vx برابر است با (VBA(R1/R.

 

 

 


روش درجه بندی ولتاژ
برای درجه بندی ولتاژ VBA ، پیل استانداردی را با ولتاژ دقیقا معلوم به جای Vx قرار می‌دهیم، نسبت R1/R متناظر با این ولتاژ را تنظیم ، رئوستای r را برای جریان صفر گالوانومتر میزان می‌کنیم. با استفاده از پتانسیل سنج بسیار دقیق می‌توان ولتاژها را تا پنج رقم با معنی و تا حد میلی ولت هم اندازه ‌گیری کرد. اما ، فرآیند اندازه گیری با پتانسیل سنج کند و دستگاه اندازه ‌گیری هم پر حجم است. در حال حاضر ، بیشتر اندازه گیریهای دقیق ولتاژ با استفاده از ولت سنجهای رقمی و دقیق انجام می‌گیرند. پتانسیل سنج را برای درجه بندی ولت سنج رقمی می‌توان بکار برد.
دیاک :
دیاک عنصری دوپایه است و مشابه ترانزیستوری است که بیس ندارد. از هر دو طرف (بایاس مستقیم و معکوس ) جریان را عبور می دهد و روشن شدن آن بستگی به ولتاژ آستانه تعریف شده ( یا شکست ) دارد.
دیاک درتولید پالس بکار برده می شود.در واقع دیاک و تریستور و ترایاک هم خانواده اند و همگی در حالت کلی مانند دیود خاصیت هدایت کنندگی دارند اما با این تفاوت که تریستور و ترایاک عناصر سه پایه ای هستند که تکامل یافته اند و علاوه بر اینکه از هر دو طرف جریان را عبور میدهند دارای پایه گیت برای کنترل زمان عبور جریان نیز میباشند.

 

ترایاک :
ترایاک نمونه پیشرفته تر تریستور است ٬ که هدایت دو طرفه ولتاژ از مشخصه های آن به شمار می آید. این قطعه نیز 3 پایه دارد که ((ترمینال شماره ی یک ولتاژ اصلی یا MT1)) و (( ترمینال شماره دو ولتاژ اصلی یا MT2 )) و ((گیت)) نامیده میشوند.
ولتاژ اعمال شده به MT2 نسبت به ولتاژ MT1 چه مثبت باشد و چه منفی میتوان پالسهای تحریک مثبت و منفی را به گیت اعمال کرد(نسبت به MT1).بنابر این ترایاک برای کنترل تمام موج سیگنال AC مناسب بوده و آن را مانند تریستور میتوان مورد استفاده قرار داد.
روشن و خاموش شدن تریستور و ترایاک با سرعت بسیار زیادی صورت میپذیرد در نتیجه پالسهای گذرای بسیار کوتاهی ایجاد میشود ٬ که ممکن است مسافت بسیار زیادی را در طول سیم طی کنند.برای جلوگیری از ایجاد چنین نویزهایی ٬ معمولا استفاده از نوعی فیلتر LC ضروری خواهد بود.

 

ترمیستورها :
یکی از مشخصه های مورد نظر در مورد مقاومتهای معمولی این است که در محدوده وسیعی از تغییرات دمای محیطی ٬ مقاومت آنها تغیر نکند. اما تر میستورها(یعنی مقاومتهای حرارتی) آگاهانه بصورتی ساخته شده اند کهمشخصه هایشان با تغییر دمای محیط تغییر کند.به این ترتیب آنها را میتوان به عنوان سنسور ٬ و یا قطعات جبران کننده تغییرات حرارتی مورد استفاده قرار داد.
دو نوع ترمیستور اصلی وجود دارد : با ضریب حرارتی منفی (N.T.C) و ضریب حرارتی مثبت ( P.T.C) . در دمای 25 درجه سانتیگراد ٬ مقاومت نمونه های معمول N.T.C در حدود چند صد اهم (یا چند کیلو اهم) میباشد که با افزایش دما تا 100 درجه سانتیگراد ٬ مقاوت آن تا حد دهها اهم کاهش می یابد .اما مقاومت P.T.C در محدوده صفر تا 75 درجه سانتیگراد تقریبا ثابت است(معمولا در حدود 100 اهم).در درجه حرارت بالاتر از این حد(معمولا 120 _ 80 درجه سانتیگراد)مقاومت آن به سرعت بالا میرود(حد اکثر تا 10 کیلو اهم).
تریستورها :
تریستورها(که به آنها یکسوسازهایی با کنترل سیلیکونی نیز میگویند) 3 پایه داشته ٬ و میتوان آنها را برای قطع و وصل و یا کنترل توان سیگنالهای AC نیز مورد استفاده قرار داد.ترمیستور نیز مانند دیود ((آند)) و ((کاتد)) دارد. اما علاوه بر آنها پایه سومی به نام ((گیت)) نیز وجود دارد ٬ که با اعمال پالس جریانی کوتاه مدت از آن طریق ٬ میتوان تریستور را تحریک کرد.
بسته به شرایط موجود این قطعه با سرعت زیادی از حالت هدایت به حالت قطع میرود.در حالت ((قطع)) فقط جریان نشتی بسیار اندکی از تریستور عبور میکند که میتوان آن را نادیده گرفت(مقاومت بسیار بزرگی از خود نشان میدهد) ٬ اما مقاومت آن در حالت (( روشن)) بسیار اندک است.وقتی تریستور روشن شود در همان حالت باقی میماند ( یعنی در واقع در همان حالت قفل میشود) و تا زمانی که جریان مستقیم آن قطع نشده باشد ٬ در این حالت برقرار خواهد ماند.
در مدارهای DC تا زمانی که ولتاژ تغذیه قطع نشود ٬ تریستور همچنان روشن خواهد ماند اما در مدارهای AC با هر بار معکوس شدن قطبیت سیگنال AC ترمیستور به صورت خودکار خاموش خواهد شد.
اهم متر
دید کلی
اصولا مولتی مترها ابزاری در صنعت الکترونیک هستند که برای اندازه گیری جریان و ولتاژ مقاومت بکار می‌روند. این ابزارها بر دو نوع آنالوگ و دیجیتال تقسیم بندی شده اند. در نوع آنالوگ عقربه‌ای است که بر روی یک صفحه مدرج حرکت می‌کند. در نوع دیجیتال ابتدا پارامتر الکتریکی مورد نظر به سیگنال پالسی تبدیل می‌گردد، پالسهای مزبور در دستگاه اندازه گیری بوسیله آی سی های شمارنده شمرده شده و توسط نشان دهنده‌های دیجیتال به صورت رقمی نشان داده می‌شود.
اساس اندازه گیری مقاومت
اساس اندازه گیری مقاومت بر قانون ساده اهم است، به این ترتیب که هر گاه r مقاومت داخلی ولت متر و ولتاژ منبع جریان ، R مقاومت مجهول مفروض باشد بر طبق قانون اهم رابطه زیر بین آنها برقرار می‌شود:

 

R = (e - E)/E/r
e و E به ترتیب مقدار ولتی است که صفحه مدرج ولت متر قبل از قرار دادن R در مدار نشان می‌دهد که این دو مقدار باید با استفاده از یک حساسیت اندازه گیری شود.
انحراف عقربه
هر چقدر مقاومت مجهول R کوچکتر باشد انحراف عقربه بیشتر است و بالعکس در این صورت یعنی برای اندازه گیری دقیق مقاومتها حساسیت دستگاه برعکس مقدار مقاومت مورد اندازه تنظیم می‌شود. یعنی برای اندازه گیری مقاومتهای بزرگتر ولتاژ زیادی ضروری است. برای اندازه گیری مقاومتهای مجهول به محاسبه فوق احتیاجی نیست، زیرا وقتی ولت متر به صورت اهم متر بکار می‌رود درجات صفحه مدرج بر طبق رابطه بالا با مقیاس اهم تقسیم بندی شده است.
اندازه گیری مقاومتهای کمتر از صد اهم
برای اندازه گیری چنین مقاومتهایی مقاومت مجهول R بطور موازی به میلی آمپر متر وصل شده و بطور سری به R1 وصل می شود در این صورت مقاومت مجهول R از رابطه زیر بدست می‌آید:
R = IR1/I-i که I و i جریانی است که به ترتیب میلی آمپر mA قبل و بعد از قرار دادن R نشان می‌دهد.
کاربردهای اهم متر
• از یک اهم متر می‌توان برای آزمایش نیمه هادیهایی مثل دیود و ترانزیستور استفاده کرد. همانطور که می‌دانید دیود در حالت بایاس (گرایش) مستقیم دارای مقاومت کم و در حالت بایاس معکوس دارای مقاومت بسیار زیادی است، بنابراین دیود تحت آزمایش باید در یک جهت جریان را عبور داده و در جهت دیگر مانع از عبور آن گردد، به عبارت دیگر مقاومت اهمی دیود در یک جهت کم و در جهت دیگر زیاد می‌باشد، البته این روش برای آزمایش و تست دیودهای پیوندی معمولی است و نمی‌توان از آن برای دیودهای دیگر مانند زنر استفاده کرد.

 

یک ترانزیستور از لحاظ عملکرد درست مانند دو دیود که کاتد یا آندهایشان به هم متصل شده است می‌باشد، بنابراین پایه‌های بیس ، امیتر باید در یک جهت دارای مقاومت زیاد و در جهت دیگر دارای مقاومت کم باشد. همچنین مقاومت بین پایه‌های امیتر ، کلکتور در هر دو جهت باید زیاد باشد در غیر این صورت ترانزیستور خراب است.
• یکی دیگر از کاربردهای اهم متر در آزمایش خازنها (مخصوصا خازنهای الکترولیتی) است. با استفاده از یک اهم متر می‌توان پی به سالم بودن یا خراب بودن خازنها برد. فرض کنید می‌خواهیم خازن 0.25 میکروفاراد را آزمایش‌کنیم دو سر خازن را به سیمهای پروب اهم متر وصل می‌کنیم و آن را در وضعیت Rx10000 قرار می‌دهیم .اگر خازن مزبور دارای نشت باشد عقربه اهم متر مقدار ثابت مقاومت را نشان خواهد داد، اما در مورد خازن سالم عقربه پس از انحراف کمی که به سمت راست پیدا می‌کند به سر جای خود بر می‌گردد.

 

اگر در این حالت عقربه به هیچ وجه به سمت راست حرکت نکرد و مقاومت بی‌نهایت را نشان داد پایه‌های خازن از داخل قطع است و باید دور انداخته شود. هنگامی که خازن 0.25 میکروفارادی سالم است به هنگام تعویض سیمهای پروب عقربه به اندازه یک چهارم پانل به سمت راست منحرف شدند و سپس با سرعت بجای خود بر می‌گردد.
سلکتور یا کلید انتخابگر
معمولا در مولتی مترها دو کلید در سلکتور دیده می‌شود که یکی بزرگتر است و در وسط قرار گرفته است. کلید وسط Range Salitch نام دارد که ردیفهای قابل اندازه گیری را تعیین می‌کند و کلید کوچک کناری Function Switch نام دارد که برای انتخاب پارامتر مورد سنجش بکار می‌رود. به هنگام اندازه گیری مقاومت پس از قرار دادن کلیدها در وضعیت مناسب دو سر پروب را به هم متصل می‌کنیم و با چرخاندن دگمه ZERO OHMS عقربه مولتی متر را بر روی صفر اهم ثابت می‌کنیم.

 


صفحه مدرج
مقداری که بر روی صفحه مدرج می‌خواهیم باید متناسب با رنج یا ردیفی باشد که توسط سلکتور بزرگ انتخاب کرده‌ایم، این موضوع در صحیح خواندن پارامترهای مورد اندازه گیری بسیار مهم است و باید مورد نظر قرار داد. درجه بندی مربوط به مقاومت که با اهم (OHMS) نشان داده شده است، بسیار غیر خطی است. علت این امر این است که خود اندازه گیر دارای مقاومت داخلی می‌باشد که بر روی مقاومت مورد اندازه گیری اثر می‌گذارد مولتی مترهایی که در حالت اهم دارای وضعیتهای متفاوتی می‌باشند. کلید سلکتور را باید در وضعیتی قرار داد که به هنگام اندازه گیری مقاومت یک قطعه یا بخش از یک مدار ، عقربه تا وسط حرکت کند، در این حالت مقدار خوانده شده بر روی صفحه مدرج خطای کمتری را دارا خواهد بود.

 

دیود
مقدمه
دیودها جریان الکتریکی را در یک جهت از خود عبور می‌‌دهند و در جهت دیگر در مقابل عبور جریان از خود مقاومت بالایی نشان می‌‌دهند. این خاصیت آنها باعث شده بود تا در سالهای اولیه ساخت این وسیله الکترونیکی ، به آن دریچه یا Valve هم اطلاق شود. از لحاظ الکتریکی یک دیود هنگامی عبور جریان را از خود ممکن می‌‌سازد که شما با برقرار کردن ولتاژ در جهت درست (+ به آند و - به کاتد) آنرا آماده کار کنید. مقدار ولتاژی که باعث می‌شود تا دیود شروع به هدایت جریان الکتریکی نماید ولتاژ آستانه یا (forward voltage drop) نامیده می‌شود که چیزی حدود 0.6 تا 0.6 ولت می‌‌باشد.

 

 

 

ولتاژ معکوس
هنگامی که شما ولتاژ معکوس به دیود متصل می‌‌کنید (+ به کاتد و - به آند) جریانی از دیود عبور نمی‌کند، مگر جریان بسیار کمی که به جریان نشتی یا Leakage معرف است که در حدود چند µA یا حتی کمتر می‌‌باشد. این مقدار جریان معمولآ در اغلب مدارهای الکترونیکی قابل صرفنظر کردن بوده و تأثیر در رفتار سایر المانهای مدار نمی‌گذارد. اما نکته مهم آنکه تمام دیودها یک آستانه برای حداکثر ولتاژ معکوس دارند که اگر ولتاژ معکوس بیش از آن شود دیود می‌‌سوزد و جریان را در جهت معکوس هم عبور می‌‌دهد. به این ولتاژ آستانه شکست یا Breakdown گفته می‌شود.

 

 

 

 

 

دسته بندی دیودها
در دسته بندی اصلی ، دیودها را به سه قسمت اصلی تقسیم می‌‌کنند، دیودهای سیگنال (Signal) که برای آشکار سازی در رادیو بکار می‌‌روند و جریانی در حد میلی آمپر از خود عبور می‌‌دهند، دیودهای یکسو کننده (Rectifiers) که برای یکسو سازی جریانهای متناوب بکار برده می‌‌شوند و توانایی عبور جریانهای زیاد را دارند و بالاخره دیودهای زنر (Zener) که برای تثبیت ولتاژ از آنها استفاده می‌شود.

 

اختراع دیود پلاستیکی (plastic diode)
محققان فیزیک دانشگاه اوهایو (Ohio State University) توانستند دیود تونل پلیمری اختراع کنند. این قطعه الکترونیکی منجر به ساخت نسل آینده حافظه‌های پلاستیکی کامپیوتری و چیپهای مدارات منطقی خواهد شد. این قطعات کم مصرف و انعطاف پذیر خواهند بود. ایده اصلی از سال 2003 که یک دانشجوی کارشناسی دانشگاه اوهایو ، سیتا اسار ، شروع به طراحی سلول خورشیدی پلاستیکی نمود بوجود آمد. تیم پژوهشی توسط پاول برگر (Paul Berger) ، پروفسور الکترونیک و مهندسی کامپیوتر و همچنین پروفسور فیزیک دانشگاه اوهایو رهبری می‌شود.
دیود پیوندی
دید کلی
دیود یک قطعه ‌الکترونیکی است که ‌از به هم چسباندن دو نوع ماده n و p (هر دو از یک جنس ، سیلیسیم یا ژرمانیم) ساخته می‌شود. چون دیود یک قطعه دو پایانه ‌است، اعمال ولتاژ در دو سر پایانه‌هایش سه حالت را پیش می‌آورد.
دیود بی بایاس یا بدون تغذیه که ولتاژ دو سر دیود برابر صفر است و جریان خالص بار در هر جهت برابر صفر است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   56 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پتانسیومتر