در این کارگاه، هدف اصلی این نوع درمان، موانع بر سر راه فرد و نیازها بررسی می شود. همچنین فرایند درمان نیز شرح داده شده است.
کارگاه گشتالت درمانی
در این کارگاه، هدف اصلی این نوع درمان، موانع بر سر راه فرد و نیازها بررسی می شود. همچنین فرایند درمان نیز شرح داده شده است.
در ربع اول قرن بیستم بیشتر مجلات نظری در کشور آمریکا به دیدگاههای روانشناسی مبتنی بر تداعی گرایی به خصوص رفتارگرایی متمرکز بود . در این دیدگاه ها ، به دنبال کاربرد عملی روش شناسی تجربه گرا در حوزه علم بودند . روشی که مبتنی بر این فرض بود که با گرداوری حقایق می توان به مفهوم درستی از طبیعت دست یافت . اندیشه جدید که دیدگاه های فوق را به چالش انداخت . ظهور نظریه گشتالت در کشور آلمان بوده است . گشتالت به معنای هیئت ، شکل و کل است .
نظریه گشتالت یکی از معدود نظری هایی است که در زمان طرح دیدگاه های تجربه گرایی با رویکرد خردگرایانه مطرح گردید . گشتالت گرایان کار خود را با مفاهیم نسبتا انتزاعی در خصوص طبیعت ادراک و تفکر و ساخت تجربه روانی آغاز کردند .
ادراک و نیز فرایندهای حل مسئله بیش از هر چیز دیگر مورد توجه روانشناسان گشتالت بود و یادگیری یک امر ثانوی و کم اهمیت تلقی میشد .
آزمایش های کهلر:
آزمایش های کهلر با میمون ها در خلال الهای 1913 تا 1918 درجزیره تنریف در ساحل آفریقا انجام شد . دو سلسله عمده از آزمایش های کهلر توجه محافل روانشناسی آمریکا را به خود جلب کرد .
این ها عبارت بودند از مسئله های قوطی و مسئله های چوبدستی .
در ازمایشی که در آن فقط از یک قوطی استفاده می شود ، مشوقی نظیر یک موز از سقف قفس شامپانزه اویخته می شود . میمون نمی تواند به مشوق دست یابد ولی می تواند روی قوطی برود و با پرش از بالای ان مشوق را به دست آورد ، حل این مسئله برای میمون دشوار است . فقط یکی از میمون ها به نام سلطان توانست آن را بدون کوچکترین کمکی حل کند. البته شش میمون دیگر نیز در این کار موفق بودند منتها کمک هایی برآنها نشد ، مثلا قوطی ای زیر موز آویخته از سقف گذاشته شد یا میمون ها اجازه یافتند میمون دیگری در حال استفاده از قوطی تماشا کنند . حل مسئله از طریق تقلید مستقیم از دیگر صورت نمی گرفت .
تنها اثری که تماشای میمون دیگری در حال استفاده از قوطی داشت این بود که میمون ناظر سعی می کرد از قوطی به عنوان سکوی پرش استفاده کند بی آنکه گاهی حتی کوشش کند که قوطی را به طرف مشوق یا موز ببرد . وقتی که مسئله یک بار حل میشد ، میموندر قفس خود که غیر از او و قوطی و موز آویزان چیز دیگری در آن نبود از هدف کنار می گرفت تا قوطی را پیدا کند و در محل مناسبی قرار دهد ای ن حالت دور زدن که در ماهیت رفتار توام با « بینش » نهفته است به عقیده کهلر یکی از ویژگی های مهم چنین رفتاری است .
آزمایش دوم کهلر در ارتباط با مسئله های چوب دستی بوده است . در مسئله های چوب دستی آزمودنی می بایستی از یک یا چند چوب به عنوان ابزلر استفاده کند و با استفاده از آنها غذایی را که دور از دسترس او خارج از میله های قفس قرار داشت به دست آورد .در این مسئله ها بینش وقتی ظاهر می شود که میمون شروع به استفاده از چوب ها میکند ، و آنکهدر آغاز به موفقیتنرسد و چوب ها را به طرف موز بیندازد و از دست بدهد اما به دنبال استفاده موفقیت آمیز از چوب ها ، میمون مرتبا به دنبال چوب های دیگر است و به محض دسترسی به آنها فورا آنها را به کار می برد . جالبترین بخش آزمایش های استفاده از چوب در مسئله ای دیده شد که سلطان حل کرد .
در این مسئله سلطان سرانجام تونست دو تکه چوب را مثل چوب دوتکه ماهیگیری به هم وصل کند و موزی را که با هیچ یک از این دو تکه چوب به تنهایی قابل دسترسی نبود به دست آورد . حل این مسئله به کندی پیش می رفت و میمون نخستین بار به طور تصادفی چوب ها را به هم وصل کرد . اما به محض اینکه چوب ها را در این رابطه تازه مشاهده کرد ، « متوجه قضیه شد » و توانست به دفعات متعدد چوب ها را به انتهای چوب دیگر فرو ببرد و به موزی که دور از دسترس او قرار داشت ، دست یابد.
نتایج آزمایش کهلر و اختلاف با تداعی گرایان:
کهلر اعتقاد داشت که در حل مسئله ، میمون ها به آزمایش و خطا نپرداختند بلکه انها به کسب « بینش » رسیدند . بینش یعنی درک ناگهانی به راه حل یک مسئله . توجه کهلر مخصوصا به این نکته جلب شد که چگونه میمون ها ناگهان به ارزش عملی ابزار به خصوص به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف پی می برند .( مثلا چوب را به صورت بازوی بلند می بینند . ) به علت اینگونه تفسیرهای ادراکی از « تجربه کشف ناگهانی » در این آزمایش ها ، آنها را در بینش و تکرار موفقیت آمیز عملی که به دنبال بینش ظاهر شده « یادگیری بینش » نامیده اند .
شامل 25 اسلاید powerpoint
گشتالت در قرن 20
نام گروهی از روانشناسان آلمانی است .
ورتایمر بنیانگذار گشتالت می دانند با این حال کهلر – کافکا از دوستان نزدیک او در بنیانگذاری گشتالت به حساب می أیند .
پرلز در طی سالهای 1970-1893 براساس آموزشها و تجارب قبلی در زمینه روانشناسی گشتالت ، معناشناسی ، نهضت توانایی بالقوه أدمی را توسعه می دهد .
پیروان این مکتب معتقدند :
« کل بیشتر از مجموع اجزای آن است »
یعنی ما دنیا را در کل های معنی دار تجربه می کنیم . ما محرکهای جداگانه را نمی بینیم بلکه آنچه را می بینیم محرکهای ترکیب یافته هستند .
مثال : در حقیقت شما نمی توانید از تصویری ، تصور کاملی درک کنید ا گر ابتدا بازو ، بینی ، دهان و سایر بدن نگاه کنید و بکوشید تا آنها را کنار هم قرار دهید.
مفاهیم بنیادی نظریه پرلز:
الف ) نظریه شخصیت
« کمپلر » تکامل شخصیت به سه مرحله اجتماعی ، روحی ، روانی ، جسمانی تقسیم می شود .
مرحله روانی ، جسمانی عرصه ای که گشتالت درمانی در آن دست به مداخله و عمل می زند . البته کنار گذاشتن مراحل دیگر نیست بلکه این مرحله مرکز اصلی توجه است و تا سرحدی هم از عهده درمانگر ساخته و با آگاهی او از دو مرحله دیگر توأم است . گشتالت درمانی به مفهوم سازی انسان و انعکاسهای فیزیولوژیک علاقمند است .
این مرحله با آ گاهی فرد از خودش توصیف می شود و شخصیت فرد تعبیر می شود . در نتیجه ساخت سه گانه شخصیت
1- خود ((Self : نه یک غریزه است و نه غرایزی دارد بلکه یک عملکرد ارگانیزمی است و نقش اجرایی و وحدت بخشی بازی می کند .
2- تصویر خود ( Self-image ) : فرایند درون بیمار که وسیله علامت و نشانه های مرضی است .
3- بودن : فرایند درون درمانگر به فرایند مرضی پاسخ می دهد.
ب ) ماهیت انسان
به اعتقاد پرلز :
انسان به منزله یک ارگانیزم و یک کل است که نیاز شدیدی به محیط و تعامل با آن دارد .
روانشناسی گشتالت:
به ذاتی بودن نیاز انسان به سازمان و وحدت تجربه ادراکی معتقدند . بدین معنی که انسان تجربه خود را در جهت تمامیت و وحدت سوق می دهد و تمایل دارد در جهت چیزهاى کل یا هیئتهاى خوب حرکت کند که از تنشهای خود بکاهد و کلیت خود را به ظهور برساند .
ج ) اضطراب و بیماری روانی :
مفهوم اضطراب فاصله و شکاف میان حال و آینده است . انسان بدان مضطرب می شود که وضعیت موجود را رها مى کند و درباره آینده و نقشهاى احتمالى که ایفا خواهد کرد به تفکر می پردازد.
دلهره و مشغولیت در زمینه فعالیتهای آینده باعث ترس صحنه اى مى شود ترس صحنه اى از توقع و انتظار فرد از اتفاقات بد و ناگوار در رفتار و نقشهای آینده بوجود مى آید. فرد با تشخیص این که این اضطراب از چه منبعی حاصل می شود باید به خود آید و در زمان حال زندگى کند . اصل گشتالت می گوید که ارگانیزم نمی تواند درهر زمان حواسش را بر بیش از یک چیز متمرکز کند ، توجه به ایفای یک نقش از تمرکز بر روی رفتارى که به رشد و تکامل منجر می شود جلوگیرى خواهد کرد .
« مفاهیم اصلی »
برای فهم و درک نظریه ای که درمان گشتالتی براساس آن انجام می گیرد :
1- سوگیری همین جا و هم اکنونHere and now orientation
2- ماهیت تجربه اى Experiental nature
3- مسؤلیت Responsibility
4- قطبیتها Polarities
5- تماس Expressions
1- مداخله هاى درمانى بر پایه ادراک فرد از رفتار واقعى و کنونى مددجو انجام می گیرد ، تاکید بر زمان حال به مراجع فرصت می دهد تا کاملا از تجربیات خویش آگاه شود و آنها را کشف کند آگاهى یعنى کسب دانش نسبت به محیط ـ بدون کسب آگاهى مراجع قادر به تغییر شخصیت خود نخواهد بود مشاور توجه خود را معطوف تنفس ، حرکات ، بیانگر ، صدا ، بیان تظاهرات چهره اى در واقع رفتار کلامى و غیرکلامى مراجع می سازد .
مشاور در درمان با طرح سوالاتى که با چه ، چگونه ، چطور آغاز می سازد تا با استفاده از این واژه موجب شناسایى رفتار و تمام وقایع جریان درمان مى شود . اینها باعث مى شود در جریان عمل و آن چیزى بشود که هست نه آن چیزى بشود که نیست ولى آرزو دارد بشود - با طرح سوال اکنون صدایت چگونه است ؟ در جواب ضمیر من استفاده می کند این کلمه حاکی بر مالکیت و تعلق داشتن همه آن چیزها درهمان لحظه برشخص است .
شامل 41 اسلاید powerpoint
پس از آنکه هر یک از تصاویر براساس ملاکهای مذکور نمره گذاری شد،مجموع نمره های وی به عنوان نمره ی خام محاسبه می شود. سپس با استفاده از جدول نرم یا هنجار که در زیر نشان داده شده است در ستون میانگین نمره ها ،نزدیکترین نمره به نمره ی خام ازمودنی مشخص می گردد.آنگاه از روی جدول نرم،سن مربوط به این میانگین تعیین می شود.
این سن،معادل سن رشد کودک است.سپس سن رشدی بدست آمده از جدول با سن تقویمی وی بر حسب سال و ماه مقایسه می شود.چنانچه این دو سن با یکدیگر مساوی بوده یا اختلاف کمتر از یک سال داشته باشند آزمودنی از نظر رشد دیداری- حرکتی بهنجار یا نزدیک بهنجار است. چنانچه سن رشدی کودک نزدیک دو سال و یا بیشتر از دو سال از سن تقویمی او کمتر باشد،احتمالا از نظر رشد دیداری - حرکتی تاخیر دارد.چنین کودکی ممکن است از نظر یادگیری مطالب درسی با اشکال مو اجه باشد به اصطلاح سر و کله ی LDپیدا می شود البته مشاهده شده است کودکانی که تکرار پایه داشته اند توانستند مطالب درسی را همانند کودکان دیگر بیاموزند و نقش این مطلب هنگامی پررنگ تر است که در تالیف کتب درسی سن تقویمی و هوشی در نظر گرفته شوند.
بر عکس اگر سن رشدی آزمودنی به طور قابل ملاحظه ای،مثلا 2سال و یا بیشتر ،از سن تقویمی وی بالا تر باشد،از نظر رشدی پیشرفته است.چنین کودکی ممکن است در یادگیری مطالب درسی پیشرفت قابل توجهی از خود نشان دهد واین جا برچسب تیزهوش و باهوش می گیرند و ممکن است به مدارس خاص فرستاده شوند.
شامل 7 صفحه فایل word قابل ویرایش