دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 90 صفحه می باشد.
فهرست
فصل اول.. ۱
کلیات تحقیق.. ۱
مقدمه: ۲
بیان مسئله: ۴
سؤال مسئله : ۵
اهمیت و ضرورت تحقیق : ۶
اهداف تحقیق : ۷
فرضیه تحقیق : ۷
متغیرهای تحقیق : ۷
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم : ۸
فصل دوم. ۹
پیشینه و ادبیات تحقیق.. ۹
۱-۲- تعریف : اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۱۰
۲-۲- شیوع سابقه ی تاریخی و اختلال اراده. ۱۰
ویژگیهای شخصیتهای ضد اجتماعی.. ۱۳
الف: بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی بر انگیخته شده. ۱۴
ب: فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران.. ۱۴
ج : فقر هیجانی.. ۱۵
۴-۲ علل رفتار ضد اجتماعی.. ۱۵
۱- زمینه ی خانوادگی و اجتماعی.. ۱۶
۲- نارسائیهای یادگیری.. ۱۸
۳- رابطه ی وراثت و شخصیت ضد اجتماعی.. ۱۹
بررسی دو قلوها ۲۰
بررسیهای فرزند خواندگی.. ۲۰
اضافه بودن کروموزوم y. 21
بدعملکردهای فیزیولوژیائی.. ۲۲
۵ – ۲ مثالی وحشتناک از اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۲۳
۶- ۲- خلاصه ای از بحث و بررسی اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۲۷
۷- ۲- اختلال سلوکی.. ۲۹
۸ – ۲- نمونه هایی از اختلال سلوکی.. ۳۰
۹- ۲- نوجوان آشفته. ۳۲
۱۰- ۲- جویندگان احساس… ۳۴
۱۱- ۲- اضطراب در افراد ضد اجتماعی.. ۳۵
نظریه های شخصیتی.. ۳۵
شخص شناسی.. ۳۵
نیروی تحرکی شخصیت از نظر ماری.. ۳۸
تأثیر عوامل برونی : ۴۸
رشد شخصیت از نظر ماری.. ۵۳
تاثیر اجتماع در رشد شخصیت . ۵۷
وسائل بررسی شخصیت. ۵۷
نظریه نیازمندی و آرمان شخصیت اریک فرام. ۶۰
انسان، حیوان ناطق. ۶۱
نقش اجتماع در تشکیل شخصیت.. ۶۳
تضادهای وجود. ۶۵
فصل سوم. ۷۱
روش تحقیق.. ۷۱
جامعه ی مورد مطالعه : ۷۲
حجم نمونه : ۷۲
روش نمونه گیری: ۷۲
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر : ۷۳
پرسشنامه افسردگی بک… ۷۴
روش تحقیق : ۷۴
روش آماری مربوط به فرضیه ها: ۷۵
فصل پنجم. ۷۹
بحث و نتیجه گیری.. ۷۹
پیشنهادات.. ۸۰
محدودیت ها ۸۰
بحث و نتیجه گیری.. ۸۱
منابع و ماخذ. ۸۳
منابع و ماخذ
آزاد – حسین – آسیب شناسی روانی – انتشارات رشد – سال ۱۳۸۲ – تهران
سیاسی – علی اکبر – روان شناسی شخصیت – انتشارات نور – سال ۱۳۷۹ – تهران
شفیع آبادی – عبداله – نظریه ها و روان درمانی – انتشارات البرز – سال ۱۳۸۰– تهران
دلاور – علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد – سال ۱۳۷۹ – تهران
دلاور – علی – روش تحقیق در علوم تربیتی – سال ۱۳۸۰ – تهران
رحیمیان – حوریه بانو – نظریه های روان درمانی – انتشارات ارجمند – سال ۱۳۷۹ – تهران
کریمی – روان شناسی شخصیت – انتشارات آسمان – سال ۱۳۷۹ –تهران
گنجی – حمزه – روان شناسی رشد – انتشارات رشد – سال ۱۳۷۹ تهران
میلانی فر – بهروز – آسیب روانی – انتشارات نی – سال ۱۳۸۰ – تهران
منصور – محمود – روان شناسی شخصیت – انتشارات رشد – سال ۱۳۸۱ – تهران
۱-۲- تعریف : اختلال شخصیت ضد اجتماعی
همان طور که قبلا ذکر شد کسانی که به اختلالات اضطرابی، بدنی شکل، و سایر اختلالات غیر سیکوتیک مبتلا هستند، گرچه ممکن است موجب ناراحتی خانواده و دوستان بشوند، ولی اساسا خود آنها هستند که از ناراحتیشان رنج می برند. برعکس در افراد مبتلا به اختلال ضد اجتماعی این رنج و ناراحتی وجود ندارد. نشانه ی مشخص این اختلال عبارت است از: یک نگرش درنده خوئی نسبت به دیگران، و بی احساسی مزمن و بی تفاوتی نسبت به حقوق آنان که به صورت دروغ، دزدی، کلاهبرداری، و سوء رفتار جلوه گر می شود. ارتباط با شخصیت های ضد اجتماعی ممکن است خطرات آشکاری به همراه داشته باشد، زیرا بسیاری از آنان آشکارا تمایلات مجرمانه ی خود را بروز می دهند. عده ی این افراد بالنسبه زیاد است و به همان اندازه که مشکلات روانی برای دیگران می آفرینند، ممکن است که مسائل اساسی اجتماعی و قانونی برای آنان فراهم سازند.
۲-۲- شیوع سابقه ی تاریخی و اختلال اراده
شیوع اختلالات شخصیت ضد اجتماعی ۲ تا ۳ درصد است و در مردان چهار برابر زنان است (رجیر و دیگران، ۱۹۸۴؛ کادوت، ۱۹۸۶). اما تنها افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مرتکب دزدی و کلاهبرداری نمی شوند بلکه افراد به اصطلاح “عادی” نیز به سرقت، جعل، و اختلاس مبادرت می ورزند. اما وقتی که افراد عادی مرتکب دزدی و یا کلاهبرداری می شوند، مجرم شناخته شده و عملشان جرم محسوب می شود، در حالی که در شخصیت های ضد اجتماعی این رفتارها به گونه ی دیگری مورد توجه قرار می گیرد.
واقعیت این است که سالین متمادی تصور نمی شد که شخصیتهای ضد اجتماعی در اصطلاحات روان شناسی بگنجند. بدین ترتیب، همه ی کسانی که به جرم و خلافکاری دست زده بودند، مجرم شناخته می شدند، و تنها وجه تمایز آنها میزان و شدت جرمشان بود. اما در قرن نوزدهم، تحت تاثیر پیشرفتهای روان شناسی، به ویژه این اندیشه گسترش یافت که انواع معینی از رفتارهای جنائی، ممکن است در شرایطی که شخص هیچ کنترلی بر آنها ندارد به وقوع بپیوندد. این شرایط غیر قابل کنترل می توانند از منابع اجتماعی، روانی، و یا زیست شناختی ناشی شده باشند. بنابراین، جرم این افراد بر خلاف میل و اراده شان صورت گرفته و ناشی از شرایطی بوده است که هیچ کنترلی بر آنها نداشته اند.
گفته شده است که امکان دارد بسیاری از کسانی که مجرم نیستند ولی مرتکب اعمال سوء می شوند به دلیل وجود تجارت روانی و تکانه های آنی باشد که کنترل کمی بر آن دارند. افراد ضد اجتماعی نیز ممکن است نتوانند کنترلی بر اعمال خود داشته باشند و بدین ترتیب در زمره ی این افراد قرار گیرند.
در این قرن، این باور وجود داشت که افراد ضد اجتماعی “دیوانه ی اخلاقی” هستند و به عنوان افراد مبتلا به اختلال اراده تلقی می شدند. گرچه امروزه اصطلاح “اختلال شخصیت ضد اجتماعی” جایگزین دیوانه ی اخلاقی شده است، ولی همچنان این افراد به عنوان کسانی که دچار نارسایی و اختلال اراده اند، مورد توجه واقع می شوند. زیرا به نظر می رسد که این افراد، خواه به دلیل زیستی، خواه اجتماعی، و خواه روانی،”قادر به اداره ی امور زندگی خود نیستند”. افرادی که بخوبی قادر به درک اراده و اداره ی خویشتن هستند، ولی خلافکاری را برگزیده اند، مجرم شناخته می شوند.
رابرت کیگان (۱۹۸۶) اظهار می دارد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی از نظر ساختار روانی، بسیار شبیه به کودکان ده ساله هستند. بدین معنی که هر دو گزوه نمی توانند مسؤولیتی را به عهده بگیرند، در فهم دیگران اشکال دارند، و ذهنشان به شدت عینی است (در مرحله ی منطق عینی باقی مانده اند). مصاحبه ی زیر که بین یک خبر نگار و یک سارق معروف بانک به نام ویلی صورت گرفته است این موضوع را بخوبی نشان می دهد.
خبرنگار: ویلی، چرا تمام بانکها را می زنی؟
ویلی : زیرا بانک محلی است که در آن پول نگهداری می شود (کیگان، ۱۹۸۶).
درباره ی این موضوع که آیا یک شخص واقعٲ به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلاست یا نه، بحث و اختلاف نظر وجود دارد. ریشه ی این بحثها در ماهیت اختلال نهفته است. زیرا یکی از ویژگی های اختلال شخصیت ضد اجتماعی اختلال اراده است، و اراده تابع همه یا هیچ نیست. یعنی نمی توان گفت که فردی فاقد اراده یا صاحب اراده است، بلکه مانند سایر کنشهای روان شناختی، اراده به صورت یک پیوستار است که افراد بهنجار، کم یا بیش از آن برخوردارند، اما در افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی حتی کمتر از اراده ی افراد بهنجاری است که از آن بهره ی کمی دارند. حد و مرزی که افراد ضد اجتماعی را از نظر نارسایی اراده از دیگران جدا می سازد، قراردادی است. به همین دلیل این تشخیص باید با احتیاط صورت پذیرد.
اراده نیز مانند اضطراب استنباطی بوده و قابل دیدن نیست. وجود آن از رفتارهایی که خواست فرد در آن منعکس است، استنباط می شود. تا زمانی که فرد رفتار خاصی را از خود بروز ندهد، نمی توان قضاوت کرد که از اختلال شخصیت رنج می برد یا نه. به همین دلیل DSMIII-R معیارهای شناختی – رفتاری را برای تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی ارائه می دهد.
ویژگیهای شخصیتهای ضد اجتماعی
هروی کلک لی که یک بررسی کننده ی دراز مدت درباره ی این افراد و رفتارهای آنان است بعضی از این ویژگیها را در کتابی تحت عنوان “نقاب سلامت روان” توصیف کرده است (۱۹۶۴). کلک لی شانزده ویژگی رفتار شخصیت ضد اجتماعی را فهرست بندی کرده است. این شانزده ویژگی تحت سه گروه خصیصه آورده شده که عبارت است از: بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی برانگیخته شده، فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران، و فقر هیجانی.
الف: بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی بر انگیخته شده
جرم، برای مجرمان عادی، معنی و مفهوم خاصی به دنبال دارد. می توان فهمید که آنان چه عملی را انجام داده اند و به چه دلیل. مثلا می خواهند که سریعا ثروتمند شوند، و موقعیت کسب کنند. گرچه بسیاری از این رفتارها مورد تایید نیستند ولی انگیزه هائی قابل فهم دارند. ولی جرمهای افراد ضد اجتماعی اغلب به نظر بی هدف، تصادفی، و تکانه ای می رسد. نه خود می توانند درک کنند و نه دیگران قادرند بفهمند که چرا و به چه دلیل این افراد عمل خاصی را مرتکب شده اند. به نظر می رسد که آنان به دلیل یک هدف منطقی برانگیخته نشده اند، بلکه بیشتر به صورت تکانه ای رفتار منحرفی را مرتکب شده اند.
ب: فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران
نبود شرم یا پشیمانی برای کارهای بد گذشته، از هر قبیل، و هر اندازه که ناپسند باشند، از متداولترین ویژگیهای افراد ضد اجتماعی است. آنان فاقد وجدان اخلاقی اند و بدین ترتیب، هیچ توجهی به حقوق دیگران ندارند (هیر، ۱۹۸۰). بنابراین، روابط آنان با دیگران کاملا سطحی و به منظور بهره برداری از آنان است. آنها توانائی عشق و وابستگی دائمی را نداشته نسبت به عطوفت، مهربانی، و محبت تاثیر ناپذیرند. بی شرمانه دروغ می گویند، و بی رحمانه نسبت به کسانی که به آنها اعتماد کرده اند، تعدی و ظلم می کنند.
ج : فقر هیجانی
یکی از تفاوت های عمده که شخص بهنجار مجرم را از یک فرد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی متمایز می سازد، عمق احساسات تجربه شده ی آن هاست. به نظر می رسد که مجرمان عادی همان هیجاناتی را که سایر افراد عادی خواهند داشت، تجربه می کنند، ولی تجربه ی هیجانی افراد ضد اجتماعی بسیار سطحی است. رفتار افراد ضد اجتماعی به نحوی است که گویی قادر به ادامه ی عشق، خشم، اندوه، لذت و ناامیدی نیستند. در واقع، ناتوانی آنان در تجربه ی هیجانی ممکن است به طور معنی دار با فقدان وجدان اخلاقی آن ها در رابطه باشد. به همین دلیل به سهولت حقوق دیگران را پایمال می سازند.
۴-۲ علل رفتار ضد اجتماعی
اختلال شخصیت ضد اجتماعی دیرپا و دوام دار است. اگر این اختلال در کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر شود، اختلال سلوکی نامیده شده، و ممکن است تا بزرگسالی ادامه می یابد. چهار منبع بالقوه برای این اختلال مورد توجه واقع شده که عبارت است از: ۱- زمینه ی خانوادگی و اجتماعی ۲- نارسایی های یادگیری ۳- وراثت ۴- بد عملکردی فیزیولوژیایی دستگاه عصبی مرکزی.
۱- زمینه ی خانوادگی و اجتماعی
به نظر می رسد که افراد ضد اجتماعی، معیارهای اخلاقی جامعه را درونی نساخته اند. بنابراین، طبیعی است که منابع تحول روانی – اخلاقی آنان،به ویژه زمینه ی اجتماعی و خانوادگی، به عنوان علل ضد اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. شواهدی در دست است که رفتار ضد اجتماعی با تجارب دوران کودکی افراد مبتلا در رابطه است. شماری از مطالعات، دلالت بر آن دارند که از دست دادن یکی از والدین به دلیل مرگ، طلاق، جدایی و یا بستری شدن طولانی در بیمارستان، با ظهور رفتار ضد اجتماعی در آینده همبستگی دارد (گری گوری، ۱۹۵۸؛گریر، ۱۹۶۴؛ اولتمن و فریدمن، ۱۹۶۷).
افزون بر آن این مطالعات نشان داده اند که هر قدر رفتار ضد اجتماعی شدیدتر باشد، این احتمال که فرد جدایی و محرومیت از والدین را تجربه کرده باشد، بیشتر است. اکثر نویسندگان خاطر نشان ساخته اند که محرومیت از والدین فی نفسه و خود به خود موجب ظهور رفتار ضد اجتماعی نمی شود، بلکه فضای هیجانی که به طلاق سرعت بخشیده، و رویدادهای بعد از آن در شخصیت ضد اجتماعی مؤثر است. مثلأ مشاجره ها ودعواهای شدید، درگیری ها و هرج و مرج ها، می بارگی، بی ثباتی والدین،و بی توجهی پدر از عوامل عمده ی ایجاد کننده ی فضای هیجانی ضایعه گر محسوب شده اند( اسمیت، ۱۹۷۸).
یافته های مشابه، ولی وسیعتر مربوط به گروه کثیری از کسانی است که در خلال سال های ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹ در یک کلینیک هدایت کودکان مورد مطالعه قرار گرفتند( رابینز،۱۹۶۶). در این کلینیک گزارش های روان شناختی و جامعه شناختی دقیقی درباره ی مشکلات و شرایط خانوادگی کودکانی که به کلینیک ارجاع شده بودند، تهیه شد. وقتی این کودکان بزرگ شدند، با کودکان گروه کنترل که هیچ گاه به کلینیک ارجاع نشده بودند، مورد مصاحبه و مقایسه دقیق قرار گرفتند. این بررسی معلوم ساخت که در حدود ۲۲ درصد از گروهی که به کلینیک ارجاع شده بودند، به عنوان شخصیت ضد اجتماعی مورد تشخیص واقع شدند، در حالی که فقط ۲ درصد از گروه کنترل چنین تشخیصی داشتند.
کدام تجربه ها و رفتارهای اولیه ی این افراد با تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی همبستگی دارد؟ بررسی و مقایسه ی این مصاحبه ها، و گزارش های روان شناختی و جامعه شناختی آشکار ساخت که : ( آزاد – ۱۳۸۲)
الف : این کودکان به دلیل رفتارهای ضد اجتماعی از قبیل دعوا، سرقت، فرار از آموزشگاه، و مسائل انظباطی مدرسه به آن کلینیک ارجاع شده بودند.
ب: در مقایسه س گروه کنترل، اکثر این کودکان از خانواده های فقیر، یا از هم پاشیده در اثر جدائی و طلاق بودند. پدران آنها نیز اغلب، رفتار ضد اجتماعی داشته و الگوهائی برای فرزندان خویش به حساب می آمدند (باندورا و والترز، ۱۹۶۳).
سایر مطالعات دراز مدت، رابطه ی فضای خانوادگی نابهنجار و جنایتکاری بعدی را در پسران بزهکار، نشان داده اند. لازم به یادآوری است که حضور یا عدم حضور پدر به خودی خود یک تعیین کننده ی کلیدی برای جنایتکاری بعدی فرزندان نبود، بلکه عواملی از قبیل محبت مادری، عزت نفس، نظارت والدین، تفاهم زناشویی، و انحرافات پدر در ظهور یا عدم ظهور بزهکاری و جرم، عامل مؤثری محسوب می شدند. در واقع اگر: مادر مهربان و دارای اعتماد به نفس بود، کودک تحت نظارت و سرپرستی دقیق قرار داشت، اختلال بین والدین کم بود، و پدر رفتار منحرف نداشت، جدائی و طلاق فی نفسه نمی توانست موجب رفتار ضد اجتماعی باشد.
۲- نارسائیهای یادگیری
بسیاری از متخصصان بالینی ناتوانی احتمالی افراد ضد اجتماعی در عبرت آموزی از تجربه را مورد تاکید قرار داده اند. پریچارد در ۱۹۳۷ این گونه افراد را “کودنهای اخلاقی” نامیده است. کلک لی (۱۹۶۴) در بررسیهای خود، در می یابد که افراد ضد اجتماعی به ویژه در پند آموختن از تجارب تنبیهی دچار نارسایی بوده، در قضاوت و داوری ضعیف هستند؛ با این وجود، افرادی “فهمیده” و هشیارند. بدین ترتیب اگر آنان از یک ضعف و نارسایی در آموختن رنج می برند، ممکن است مربوط به کمی دقت آنان باشد. یکی از مواردی که در زمینه ی ضعف یادگیری در افراد ضد اجتماعی مورد مطالعه واقع شده نارسائیهای مربوط به یادگیری اجتنابی است.
مشاهدات کلک لی به ویژه حاکی از آن است که افراد ضد اجتماعی در یادگیری اجتنابی دچار نارسایی هستند. افراد عادی به سرعت می آموزند که اوضاع و احوال را پیش بینی کنند و از موقعیتهای تنبیه کننده بپرهیزند. اما افراد ضد اجتماعی، شاید به دلیل کم انگیختگی و دلواپسی پایین، در چنین مواردی قصور می ورزند.
موضوع دیگری که در زمینه ی نارسائیهای یادگیری در افراد ضد اجتماعی بررسی شده، فوریت نتایج است. بدین معنی که هر قدر فاصله ی زمانی بین یک رفتار و نتیج حاصل از آن بیشتر باشد، ادراک ارتباط بین آن رفتار و نتایج آن مشکلتر است. بعضی از افراد در مقایسه با افراد دیگر در ادراک و حفظ ارتباط بین دو حادثه پس از یک فاصله ی زمانی معین، با مشکلات بیشتری مواجه اند. ممکن است افراد اجتماعی جزء این گروه افراد باشند. زیرا تنبیه معمولا مدتی پس از وقوع جرم به مرحله ی اجرا در می آید. افراد ضد اجتماعی معمولا از تنبیه ها هراسی ندارند.
۳- رابطه ی وراثت و شخصیت ضد اجتماعی
احتمال این که اختلال ضد اجتماعی ریشه ی ژنتیک داشته باشد از قدیمی ترین باورهاست که مورد مورد توجه قرار گرفته است. اطلاعات مربوط به عامل زیست شناختی در رفتار ضد اجتماعی جالب ولی پیچیده است. در اینجا نخست بررسیهای مربوط به دوقلوها ارائه می شود، آن گاه مطالعات مربوط به مردانی که یک کروموزوم y اضافی دارند، مورد بحث قرار می گیرد. اما قبل از آن، این نکته باید گفته شود که اغلب این مطالعات مربوط به رابطه ی بین عوامل زیست شناختی و جنایت است. همان گونه که قبلا ذکر شد، جنایت لزوما همراه و مترادف با ضد اجتماعی نیست. در سطور بعد تا آنجا که یافته ها و مطالعات اجازه دهند، فرق این دو را مشخص خواهیم کرد.
بررسی دو قلوها
بر اساس مجموعه ای از بررسیها و مطالعات مربوط به میزان جرم و خلافکاری در میان دوقلوهای یک تخمکی آشکار شده است که یک رابطه ی قوی بین مجرمیت و عوامل ژنتیک وجود دارد. در یکی از این بررسیها معلوم شده است که ۶۹ درصد از ۲۱۶ دوقلوی یک تخمکی مرتکب جرم و جنایت شده اند؛ در حالی که فقط ۳۳ درصد از دوقلوهای دو تخمکی همجنس، جرم و جنایت های مشابهی را انجام داده بودند. این مطالعات تاثیرات ژنتیک را بر جنایتکاری این افراد مورد تاکید قرار می دهند. بدیهی است که عامل محیط را نباید نادیده گرفت، زیرا میزان جنایتکاری در بین دوقلوهای متضاد ۱۶ درصد یعنی کمتر از نصف میزانی است که در دوقلوهای همجنس ملاحظه گردیده است. این تفاوت در میزان تطابق، تاثیرات محیطی را بر جنایتکاری نشان می دهد (کلانینگر و دیگران، ۱۹۷۸؛ سیگواردسون، ۱۹۸۲).
بررسیهای فرزند خواندگی
وقتی که کودکان توسط والدین واقعی خود پرورش می بابند تأثیرات ژنتیک را از تأثیرات محیط رشد آنان، نمی توان تفکیک کرد؛ ام در مطالعات کودکان فرزند خوانده این تاثیرات قابل تکنیک است. در یک بررسی که از سوابق جنائی افراد فرزند خوانده در دانمارک به عمل آمد، بدین ترتیب بود که اسامی آنان و اسامی والدین واقعی و غیر واقعی آنان از اداره ی ثبت احوال گرفته شد. آن گاه سوابق جنائی این کودکان فرزند خوانده با والدین واقعی و غیر واقعی مورد مقایسه قرار گرفت. کمترین میزان جنایتکاری مربوط به کودکانی بود که پدران واقعی و پدران غیر واقعی آنان مرتکب جنایتی نشده بودند. در حالی که وقوع جرم در کودکانی که پدران واقعی آنان سابقه ی جنائی داشتند، ولی پدران غیر واقعی آنها چنین سابقه ای نداشتند، نسبت به گروه قبلی به طور قابل ملاحظه ای افزایش نشان می داد. بر عکس هنگامی که پدران غیر واقعی کودکان دارای سابقه ی جنایتکاری بودند ولی پدران واقعی مرتکب هیچ جرمی نشده بودند، درصد جنایتکاری کودکان پایین بود. این موضوع نشانگر آن است که تمایل به ارتکاب اعمال جنائی ارثی است. جالب است که بالاترین درصد وقوع جنایت مربوط به کودکانی بود که هم پدران واقعی و هم پدران غیر واقعی آنان سوابق جنایتکاری داشتند. توجیه این موضوع چنین می تواند باشد که این کودکان تمایل به جنایتکاری را از پدران واقعی خود به ارث برده و رفتارهای جنایی را از پدر خواندگان خود آموخته اند(کلانینگر، ۱۹۸۷).(میلانی فر – ۱۳۸۰)
اضافه بودن کروموزوم y
این اعتقاد وجود دارد، مردی که دارای کروموزوم اضافی y است تمایل به رفتارهای جنایی و تجاوزگرانه دارد. در واقع ۵/۱ درصد از جنایتکاران و متخلفان که مورد بررسی واقع شده اند، دارای کروموزوم اضافی y بوده اند. شواهد دیگر نشانگر آن است که مردان دارای y اضافی، بیش از محکومان عادی مرتکب جنایت شده اند. علت این امر چنین بیان شده است: افرادی که دارای کروموزوم y اضافی هستند، نسبت به مردان عادی از هوش کمتری برخوردارند و شاید این افراد به دلیل هوش کمتر به سختی بتوانند در برابر وسوسه های خود مقاومت کنند. احتمال دیگر این است که مردان دارای کروموزوم y اضافی و هوش کمتر، نه تنها جرم بیشتری مرتکب شده محکومیت بیشتری دارند، بلکه از مواردی هستند که بیشتر از افراد عادی مورد بررسی واقع می شوند.
بدعملکردهای فیزیولوژیائی