![دانلود نمونه سوالات با جواب درس فلسفه آموزش و پرورش-اصول و فلسفه آموزش و پرورش-فلسفه تعلیم وتربیت88-تا94](../prod-images/486521.jpg)
دانلود نمونه سوالات با جواب درس فلسفه آموزش و پرورش-اصول و فلسفه آموزش و پرورش-فلسفه تعلیم وتربیت
دانلود نمونه سوالات با جواب درس فلسفه آموزش و پرورش-اصول و فلسفه آموزش و پرورش-فلسفه تعلیم وتربیت88-تا94
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه29
چکیده:
بهترین راه شناسایی یک پدیده، مطالعهی فرانگر و بررسی در محملهای گوناگون است. شناخت همهجانبه و کشف فلسفهی ازدواج نیز میسّر نمیباشد، مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یکی از ابعاد مؤثر و حایز اهمیت این تطبیق، مقایسهی ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر، به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسیحیت میپردازد و در آخر یافتههای حاصل را مورد مقایسه قرار میدهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از اینکه هر دو آیین، تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاک و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده میدانند؛ با این تفاوت اساسی که رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ در حالی که در دین مبین اسلام، تجرد و رهبانیت امری کاملاً مردود است و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمیشود؛ بلکه این ازدواج است که زمینهساز تکامل و تقرب الهی خواهد بود.
واژگان کلیدی:ازدواج، اسلام، مسیحیت، عزوبت، رهبانیت، خانواده.
کلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقتطلبان است، بلکه در ارائهی حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بیبدیل و بیهمتا است. یکی از روشهای قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسهی دو سوی موضوعات است. آنگاه که قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار میدهد و استفهام معرفتی ارائه مینماید، همین شیوه از بصیرتآفرینی را به کار میگیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»(زمر، 9) همچنانکه با مقایسهی نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدکار «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشی دیگر جهت نیل به علم و معرفت را به آدمیان میآموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزههای ناگشودهی معرفت را به روی انسانها میگشاید.
مطالعهی تطبیقی در کنار دیگر روشهای مطالعه، از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. روی آورد مستقیم در شناخت یک پدیده و بررسی یک مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهی نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم کرده و هر دو را به سطحینگری مبتلا مینماید و در نهایت به از دست دادن فهم عمیق میانجامد ولیکن مطالعهی مقایسهای و تطبیقی، محقق و مخاطب را از حصرگرایی رها ساخته و ابعاد ناپیدای موضوع مورد نظر را در خلال مقایسه فرا روی وی میگشاید.
روش شناسی تحقیق
ـ تعریف مسئله
ـ تحدید دامنهی تطبیق
ـ تبیین دو قطب تطبیق
ـ استقصای وجوه و موارد تمایز و تشابه دو قطب تحقیق در دامنهی تعیین شده
ـ تبیین موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر
ـ ریشه یابی موارد وفاق و خلاف
بر این اساس، رئوس مباحث مطروحه در این مطالعه را میتوان اینگونه طبقهبندی نمود:
الف- تبیین مسئله
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 155 صفحه می باشد.
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.A) گرایش : فلسفه وحکمت اسلامی
فهرست مطالب
پیشگفتار....................................... 1
فصل اول: کلیات
1-1 جایگاه علم تفسیر در میان مسلمانان ......... 6
2-1 تعریف تفسیر ............................... 7
3-1 دلیل نیاز به تفسیر ........................ 8
4-1 پیدایش تفسیر .............................. 9
5-1 داناترین صحابه به معانی قرآن .............. 10
6-1 اهل بیت آگاه به معانی قرآن ................ 11
7-1 مفسران صحابی .............................. 13
8-1 عبدالله بن مسعود.............................. 14
9-1 اُبَیْ بن کعب ................................ 15
10- 1عبدالله بن عباس ............................. 15
11-1 ویژگی تفسیر صحابه ........................ 16
12-1 مکتب تفسیری مفسران آگاه .................. 17
13-1 شکل گیری مکاتب تفسیری .................... 18
14-1 تاویل گرایی فصل مشترک همه مکاتب تفسیری ... 20
15-1 مکاتب تفسیری.............................. 22
16-1 مکتب روایی محض ........................... 22
17-1 مکتب کلامی ................................ 24
18-1 مکتب عرفانی .............................. 25
19-1 معروفترین تفاسیر عرفانی .................. 26
20-1 مکتب فلسفی................................ 27
21-1 تفسیر المیزان ............................ 30
22-1 روش تفسیری المیزان ....................... 32
23-1جنبه روایی المیزان ........................ 34
24-1 جنبه عقلی المیزان ........................ 37
25-1 جنبه فلسفی المیزان ....................... 38
فصل دوم: خداشناسی
1-2 خداشناسی .................................. 45
2-2 ضرورت بحث ................................. 46
3-2 برهان صدیقین .............................. 49
4-2 تحقیق ..................................... 52
5-2 صفات الهی ................................. 53
6-2 انقسام صفات ............................... 56
7-2 عینیت صفات با ذات ......................... 57
8-2 تحقیق...................................... 58
9-2 توحید...................................... 58
10-2 تحقیق..................................... 60
11-2 توحید در ربوبیت........................... 60
12-2 توحید در الوهیت........................... 61
13-2 تحقیق..................................... 63
14-2 علم الهی ................................. 63
15-2 چگونگی علم خدا به اعمال انسان ............ 68
16-2 تحقیق..................................... 68
17-2 قضا و قدر ................................ 69
18-2 نظرات مختلف در مورد قضا و قدر ............ 71
19-2 شبهه فخر رازی ............................ 74
20-2 تحقیق..................................... 76
21-2 عدل الهی ................................. 77
22-2 وجود شر در عالم .......................... 78
23-2 تحقیق .................................... 80
24-2 آیا فعل خداوند تابع مصلحت است؟ ........... 81
25-2 تحقیق..................................... 82
26-2 اثر صادر از خداوند واحد و مطلق است. ...... 82
27-2 تحقیق..................................... 84
28-2 تنها خدا در ذات خود استقلال دارد. ......... 84
فصل سوم: نبوت
1-3 نبوت ...................................... 87
2-3 تحقیق...................................... 87
3-3 تفاوت نبی و رسول .......................... 88
4-3 تحقیق...................................... 89
5-3 اثبات نبوت................................. 89
6-3 تقریر برهان اول ........................... 90
7-3 تحقیق ..................................... 90
8-3 تقریر برهان دوم ........................... 92
9-3 تحقیق ..................................... 93
10-3 بررسی یک شبهه و تقریر برهان سوم .......... 93
11-3 تحقیق .................................... 94
12-3 خصایص نبوت ............................... 95
13-3 وحی....................................... 95
14-3 راههای کسب معرفت ......................... 96
15-3 وحی در اصطلاح حکما......................... 97
16-3 انواع وحی ................................ 98
17-3 اعجاز..................................... 99
18-3 تحقیق .................................... 101
19-3 معجزه در قرآن ............................ 102
20-3 تحقیق .................................... 104
21-3 معجزه پیامبر اسلام ........................ 105
22-3 جهات اعجاز قرآن .......................... 106
23-3 تحقیق .................................... 107
24-3 معجزاتی دربارۀ قوم بنی اسرائیل ........... 107
25-3 تحقیق .................................... 109
26-3 عصمت انبیاء............................... 109
27-3 تحقیق..................................... 112
28-3 یک شبهه .................................. 112
29-3 تحقیق .................................... 113
فصل چهارم: معاد
1-4 معاد ...................................... 115
2-4 چگونگی معاد ............................... 116
3-4 تحقیق...................................... 117
4-4 اثبات ضرورت معاد .......................... 118
5-4 برهان عدالت ............................... 118
6-4 تحقیق ..................................... 119
7-4 برهان رحمت ................................ 121
8-4 تحقیق...................................... 122
9-4 برهان غایت................................. 122
10-4 تجسم اعمال................................ 123
11-4 تحقیق..................................... 127
12-4 خلود در عذاب.............................. 127
13-4 دیدگاه علماء.............................. 129
14-4 دیدگاه محدثان............................. 129
15-4 دیدگاه متکلمان............................ 129
16-4 اشکالات خلود............................... 132
17-4 تحقیق .................................... 135
18-4 شفاعت .................................... 135
19-4 مفهوم شفاعت .............................. 136
20-4 اشکالات شفاعت ............................. 136
21-4 پاسخ به اشکالات ........................... 140
22-4 شفاعت کنندگان ............................ 141
23-4 شفاعت به چه چیزهایی تعلق میگیرد؟.......... 142
24-4 شرایط شفاعت کنندگان ...................... 142
25-4 چه موقع شفاعت گناهان را از بین می برد. ... 142
26-4 شفاعت شامل چه کسانی میشود. ............... 143
27-4 تحقیق .................................... 143
فهرست منابع.................................... 145
پیشگفتار
فرزانگانی که در زندگی، مشعلی از دانش فرا راه انسانها افروختهاند، حق عظیمی بر بشریت و حق سپاس و ستایش و قدردانی بر ما دارند. اگر بتوانیم قدرشناس و حق گزار آنان باشیم، گام کوچکی در راه ادای تکلیف انسانی و اسلامی برداشته ایم و با جاودانه ساختن نام و یاد آنان خدمتی به فرهنگ و دانش بشری و احترامی به قلههای رفیع ایمان و معنویت کرده ایم.
تکریم و بزرگ داشت عالمان و به جاودانگی سپردن سیره و فکر و روش آنان راههای گوناگون دارد، از بهترین آنها بیان و بررسی روشهای علمی آنان است.
فیلسوف و مفسر کبیر مرحوم علامه طباطبایی از چهره های برجسته ای بود که روزگار مانند او را کمتر آورده است. او در تفسیر و فلسفه و مباحث اجتماعی درخشید و آثار گرانبهایی از خود بهجا گذاشت که حاکی از تفکر عمیق و نورانی و برهان قاطع اوست، علمای بزرگی را تربیت کرد که در طلیعه آنها شهید آیت الله مطهری، شهید آیت الله بهشتی و علمای دیگر قرار دارند که مشعل علم و دانش را روشن نگه داشتند. استاد شهید مرتضی مطهری در توصیف شخصیت علامه طباطبایی می فرماید، او مردی است که صد سال دیگر تازه باید بنشینند و افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند.
آنچه در علامه طباطبایی وجود داشت، جامعیت او در علم، معرفت، ایمان و عمل صالح او بود. علم عمیق برهانی و معرفت دقیق شهودی و عرفانی و نیز اخلاق و شایستگیهای کرداری و رفتاری او را مستعد و آماده ساخته بود تا از نور قرآنی الهام گیرد و چنین شگفتیای از علم و کمالات را ایجاد کند. مجموعۀ صفات یاد شده که سیرۀ علمی و عملی آن نادرۀ دوران را تشکیل و شخصیت حقیقی و ارکان وجودی او را شکل میدهد از او تندیس فرزانگی و مجسمۀ علم و اخلاق ساخت. تراوشات بیانی و نوشتاری علامه طباطبایی نشان دهنده دریای وجودی وی است. او شخصیت جامعی بود که ظرف فلسفه و عرفان و تفسیر را از مظروف دینی پر ساخت و با بال عقل و نقل منتشر کرد.
کتب فلسفی علامه بدایة الحکمه و نهایة الحکمه، ستونهای استوار مباحث فلسفی است که برای تدریس در حوزه های علمیه به قلم تحریر درآمده است.
همچین رسائل و کتب دیگر ایشان هر یک نشان دهنده توجه بیحد این متفکر و اندیشمند ممتاز به مسائل مهم جهان اسلام و علی الخصوص تشیع بوده است، اما شهرت عمده او بیشتر در زمینه تفسیر و فلسفه است. درخشانترین اثر مرحوم علامه تفسیر کبیر المیزان و نام عزیز او با تفسیر جاودانه اش المیزان قرین گشته است. و بسیاری علامه طباطبایی را با عنوان صاحب المیزان می شناسند.
تفسیر ارزشمند المیزان به حق بر تارک تفاسیر شیعه می درخشد. شخصیت ممتاز علمی نویسنده و پاره ای ویژگیهای منحصر به فرد اثر، اعتباری خاص به این تفسیر بخشیده است. سه ویژگی این اثر شریف قابل توجه است:
نخست، اسلوب تفسیری آن است. المیزان با روش تفسیر قرآن به قرآن، بر آن است که آیات قرآنی را در ارتباط با هم بنگرد و تیرگی ها و ابهامات فهم هر آیه را به مدد وضوح آیات دیگر برطرف کند.
خصوصیت دوم، اشتمال بر مباحث مستقل روایی است. علامه به ذکر روایات مربوط به هر آیه اکتفا نمیکند، بلکه روایت را با روایت در می آمیزد و میزان ارتباط مضمون آنها را با ظاهر آیات بررسی میکند و صحت و سقم آن را از هم باز می شناسد. افزون بر این، در موارد فراوانی با بیانی لطیف و دقیق میان مضامین به ظاهر مختلف آنها الفت و وفاق ایجاد میکند.
ویژگی سوم المیزان آن است که تنها به برکشیدن نقاب از چهرۀ معانی آیات اکتفا نمیکند و در کنار برطرف کردنی ابهامات و معضلات تفسیری و ایضاح معانی آیات قرآنی به پاسخگویی مسائل اعتقادی و فقهی و فلسفی و اجتماعی همت میگمارد. مرحوم علامه در المیزان چه در ضمن بررسی آیات و چه در قالب مباحث مستقل فلسفی به تحلیل عقلانی و برهانی آیات و پاسخگویی به نیازهای فکری جامعه پرداخته است. در این مقاله درصدد بررسی تلاش حضرت علامه هستیم.
شاید در برخورد ابتدایی با المیزان و مجموعهای از مباحث فلسفی آن که به مناسبتهای مختلف و تحت عناوین متعدد در ذیل برخی آیات شریفه قرآن مطرح شده است، به ذهن متبادر شود که علامه آیات شریفه را به تاویل برده و از آنها تفسیری فلسفی ارائه کرده است، اما این که این قضاوت تا چه اندازه مطابق با واقع است، از سوالاتی است که این مجموعه تحقیقی میخواهد به آن پاسخ دهد.
روش تفسیری علامه طباطبایی آنچنان که خود ایشان فرمودهاند، تفسیر قرآن به قرآن است که شیوۀ ائمه طاهرین علیه السلام است. علامه روشهای تفسیری مختلف را شایسته نمیداند چرا که نتیجه بحثهای علمی، فلسفی و غیر از آن را از خارج میگیرندو بر مضمون آیات تحمیل میکنند و لذا سر از تطبیق بیرون می آورد. در این شیوۀ بحث بسیاری از حقایق قرآن که خود هدی للعالمین است (تبیان کل شی) باید از جای دیگری روشنی بگیرد. و وسیله هدایتی از خارج بخواهد.
از نظر علامه، مورد پسند قرآن نیست که یک مسئله را به طور مستقل طرح کنیم، مورد بحث علمی یا فلسفی قرار دهیم، نتیجه آن را به منزله یک حقیقت مسلم بپذیریم و آیات را بر آن حمل کنیم. آوردن بحثهای جداگانه در جای مناسب و به طور مستقل شیوه ای است که بر زیبایی و اتقان تفسیر ایشان افزوده است و شائبه تحمیل و تطبیق در آن نیست. این واقعیت نیز غیر قابل انکار است که انسانی که عمری را در مباحث عقلی و نظری سپری کرده و ذهن و نظام فکری او به مثابه یک ذهن فلسفی شکل گرفته است، به طور طبیعی در اظهار نظر و تفسیر متن دینی نیز ذهن فلسفی او بی تاثیر نخواهد بود، به ویژه این که علامه خود یک فیلسوف صاحب نظر و از پیروان حکمت متعالیه است.
فیلسوف به دنبال برهان است و مشارکت حد و برهان، مقتضی کشف حقیقت شی و شناخت ذات آن است. بنابراین، در فلسفه تقریر و تفصیل حقیقت شی و بیان کیفیت و مختصات آن مقدم بر اثبات گرایی است فیلسوف به صورتی روشمند و عقلانی به دنبال کشف و درک کنه و ماهیات اشیاء است.
فیلسوف برای توضیح مطالب، روش ارائه برهان را انتخاب میکند که به اعتقاد نگارنده وجه تمایز فلسفه از علوم دیگر است. نگارنده با این دید به بررسی تفسیر المیزان میپردازد و به جمع آوری موضوعی سه مبحث دینی خداشناسی، نبوت و معاد از تفسیر المیزان اقدام میکند. علامه مباحث فلسفی دیگری نیز در المیزان آورده اند که به دلیل گسترده شدن بحث به این سه موضوع بسنده شد.
مشکلات بحث موضوعی و فلسفی در المیزان، گستردگی تفسیر و پراکندگی بحثها در لابلای تفسیر آیات مختلف و همچنین پرهیز علامه از آوردن فلسفه به شکل بارز در تفسیر خود است. با این حال سعی کردهام ضمن تحلیل بحثهای فلسفی مربوط به هر موضوع که به صورت جداگانه در المیزان آمده است، نظرات علامه را در تفسیر آیات نیز بیابم و موضوعات مورد بحث را در حد توان وسع ناچیز خودبه صورت کامل ارائه کنم. در مورد بعضی از موضوعات نیز علامه به طور جداگانه به بحث فلسفی نپرداخته بودند که با گردآوری تفاسیر مربوطه ومشخص کردن مباحثی که در آنها حضرت استاد با ارائه برهان به توضیح آیات پرداختهاند، نظرات فلسفی ایشان را مشخص کردم.
در پایان هر قسمت نیز تلاش شده است، مبانی فلسفی علامه را در آن موضوع تبیین و گاه بعضی نظرات ایشان را نقد کنم.
-1 جایگاه علم تفسیر در میان مسلمانان
قرآن به منزله اصیل ترین منبع معارف ناب اسلامی و حقایق قدسی که ره آورد 23 سال ارتباط آسمانی ترین انسان با حقیقت مقدس ربوبی است. مهمترین و قدیمی ترین کتاب مسلمانها و بر مبنای تحقیق محققین اسلامی و اعتراف مستشرقین غربی، تنها کتابی است که بیشترین تالیف و تحقیق درباره آن نگاشته شده است.
کتب تفسیری عظیم ترین و با ارزشترین بخش این مجموعۀ نفیس دینی و اسلامی به شمار می رود و علم تفسیر یکی از شریفترین شاخه های علوم اسلامی محسوب میشود که رسالت تبیین و توضیح کلام الهی و کشف و فاش ساختن اسرار وحی را در حد توان بشری بر عهده دارد.
بررسی تاریخی آثار بر جای مانده از علما و دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی نشان می دهد که علم تفسیر از همان سده های نخست ظهور اسلام و نزول آیات الهی از علوم مورد اهتمام مسلمانان بوده است رافعی - از دانشمندان بزرگ اهل سنت- ادعا میکند از ابتدای تاریخ در همۀ تاریخ عالم کتابی نبوده است که به اندازه قرآن بر آن شرح و تفسیر نگاشته یا درباره اش تالیف و تصنیف شده باشد. (مصطفی صادق رافعی، اعجازالقرآن، چاپ دوم بنیاد قرآن ص 107) هم او در کتاب اعجاز القرآن می نویسد «صاحب کشف الظنون تفاسیر زیادی برای قرآن نقل و نام آنها را برده است که بالغ بر سیصد و کسری است. چنانچه میگوید تمام تفاسیر را احصاء نکرده و هر کدام از این تفاسیر در مجلدات زیادی آمده است که بعضی تا صد یا متجاوز از آن بوده و در بعضی از کتب تراجم است که «ابوبکر ادفوی» که به سال 387 وفات کرده و در علم قرائت و ادبیات و بسیاری از علوم دیگر پیشوا و منفرد بوده است، کتابی در صد مجلد در تفسیر قرآن به نام «الاستغناء» تالیف کرده است که از نظر «ارنست رینان» در یکی از کتابخانه های اندلس که سوخته است تفسیری در سیصد جلد وجود داشته است» (همان). استاد محمد تقی شریعتی در تفسیر نوین خویش میآورد شعرانی در کتاب «المنن» تفسیری را در یک هزار جلد نام برده است. (شریعتی، تفسیر نوین مقدمه ص 61) در این زمینه میتوان از تفاسیری نام برد که جسته و گریخته از نبی مکرم اسلام (ص) به منزله مفسر حقیقی قرآن و پس از آن وجود مقدس، از امامان معصوم شیعه به منزله حجج الهی و امناء رسول به دست ما رسیده است.
2-1 تعریف تفسیر
معنی لغوی تفسیر از واژه فَسَرَ به معنای روشن کردن و آشکار ساختن، مشخص است. راغب اصفهانی می گوید: «فَسر و سَفر همان گونه که از نظر لفظی قریب هم اند، از لحاظ معنایی نیز به یکدیگر نزدیکند؛ با این تفاوت که فَسر برای اظهار معنای معقول و مفاهیم غیر محسوس و سَفر برای نمودار ساختن اشیای خارجی و محسوس به منظور دیدن است، مثلاً می گوید اَسفَرَ الصبح: سپیده صبح پدیدار گشت» (راغب اصفهانی، مقدمه تفسیر ص 47 )
تفسیر در اصطلاح مفسران عبارت است از زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشوار که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار اشکال است. مادۀ فَسَرَ را به باب تفعیل برده اند تا بیان کننده مبالغه در دستیابی به معنا باشد. همان گونه که مادۀ «کشف» را به همین منظور به باب افتعال می برند و «کَشَفَ و اکتشف» هر دو به یک معناست، جز این که دومی برای افاده مبالغه در کشف به کار برده میشود، زیرا قانونی کلی داریم که «زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی» یعنی هر چه تعداد حروف یک کلمه بیشتر باشد به همان نسبت معانی بیشتری را افاده خواهد کرد. از این رو تفسیر تنها کنار زدن نقاب از چهرۀ لفظ مشکل و نارسا نیست، بلکه عبارت است از زدودن ابهام موجود در دلالت کلام. بنابراین، تفسیر هنگامی رخ میدهد که گونه ای ابهام در لفظ وجود دارد که موجب ابهام در معنا و دلالت کلام میشود و برای زدودن ابهام و نارسایی، کوشش فراوانی می طلبد. این نکته مرز بین تفسیر و ترجمه است؛ ترجمه در جایی است که معنای لغوی لفظ را نمیدانیم که با مراجعه به فرهنگها مشکل حل میشود و تلاش و زحمت چندانی هم لازم ندارد. بر خلاف تفسیر که در آن در عین روشنی معنای لغت، هم چنان هاله ای از ابهام بر چهرۀ آن نشسته است.
3-1دلیل نیاز به تفسیر
با آن که می دانیم خدای سبحان قرآن را به گونه ای نازل کرد که نور[1]، هدایت[2]، برای مردم بصیرت[3] و بیان کننده همه چیز[4] است، چرا به تفسیر قران نیاز داریم؟
اساساً قرآن برای آن نازل شد که تا خود بهترین تفسیر برای خویش باشد[5]. با وجود این آیا نیازی به تفسیر احساس میشود؟ پاسخ این سئوال مثبت است. خداوند قرآن را طوری نازل کرده است که خود به خود و ذاتاً بیانی روشن[6] برای تمامی انسانها و تفصیل و تبیینی برای همه چیز است گاهی ابهامی پیش میآید که امری عارضی و خارج از ذات قرآن و بعضاً ناشی از خصوصیت سبک بیانی آن است، قرآن برای عرضه قوانین کلی و اولیه نازل شده است، از این رو به اختصار سخن گفته است (که این خود موجب ابهام میشود) و تفصیل جزئیات مطالب را به بیان پیامبر اکرم (ص) واگذار میکند.
از سوی دیگر، قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق و مفاهیم ظریف و تعالیم و حکمتهای والا دربارة حقیقت خلقت و اسرار هستی است که تودة مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند و پیامبر (ص) و پس از آن حضرت، ائمه و صحابه باید به تبیین و شرح جزئیات آن میپرداختند.
4-1پیدایش تفسیر
قرآن کریم یگانه منبع سرشار معارف عالیة اسلام و مبانی احکام شریعت است و هر که بخواهد بر تعلیم حکیمانة اسلام دست یابد، باید ریشه آن را در قرآن ردیابی کند. مسلمانان درصدر اسلام خواسته های خود را در قرآن جستجو و پاسخ خود رابه روشنی دریافت میکردند، زیرا قرآن به زبان آنان نازل شده بود و با روش ها و شیوه های کلامی خودشان با آنان گفتگو میکرد. از این جهت بر آنان سهل و آسان بود تا مطالب خود را بدون دشواری از قرآن دریافت دارند و گاه اگر با ابهامی در بیان قرآنی روبرو میشدند، حل مشکل نیز برایشان آسان بود و با مراجعة مستقیم به پیامبر اکرم (ص) هرگونه ابهام یا اشکالی را برطرف میکردند.
علاوه بر این پیامبر به طور مداوم قرآن را آیه به آیه بر صحابه تلاوت و مواضع ابهام آن را نیز برطرف میکردند و راه استنباط و بهره ور شدن از مفاهیم عالیه قرآن را به آنان میآموختند.
ابو عبدالرحمان سلمی – دست پروردة عبدالله بن مسعود – می گوید «اساتید قرائت ما (صحابه کبار) چنین گزارش دادند که از پیامبر درخواست میکردند تا قرآن را برایشان تلاوت فرماید و هرگاه ده آیه را می آموختند، از آنها نمی گذشتند مگر آن که نحوة عمل آنها را نیز از وی می آموختند». ازا ین رو تلاوت قرآن را همزمان باتفسیر و نحوة عمل به آن می آموختند. (طبری، جامع البیان، ج 1، ص 27)
با این حال جای شگفتی است که تفاسیر ماثور از پیامبر اندک باشد، ولی این تعجب بی مورد است، زیرا در آن زمان ابزار فهم قرآن فراوان و تمامی آیات مربوط به احکام، تفسیر مبهمات و تفصیل مجملات قرآن بوده و موارد سوال و جواب دربارة تفسیر قرآن که با نص صریح به ما رسیده است، اندک است، زیرا نیاز به بیشتر از آن احساس نمیشده است، ولی همین تفاسیر اندک نبوی، در واقع زیاد بوده است، ولی کمتر نقل شده است. بنابراین، آنچه اندک است، نقل تفسیر است نه اصل و مصدر اصیل آن.
5-1داناترین صحابه به معانی قرآن
ذهبی می گوید «علی اقیانوسی از دانش و شخصیتی توانمند در مقام استدلال بود، دارای ذوق سرشار در مقام استنباط بود و بهرة بالایی در فصاحت خطابه و شعر و عقلی رشید و بصیرتی نافذ داشت. در موارد فراوان، صحابه برای فهم مبهمات امور و روشن شدن مشکلات بدو پناه می بردند». (بلاذری، انساب الاشراف، ص 100 شماره 29).
حاکم نیشابوری از پیامبر (ص) نقل میکند که فرمود «قرآن با علی و علی با قرآن است و این دو، تا هنگام رستاخیز و حضور نزد من از یکدیگر جدایی ناپذیرند». (المستدرک، حاکم، ج 3، ص 127-124) امیر مومنان می فرماید «دربارة کتاب خدا از من بپرسید، زیرا آیه ای وجود ندارد، مگر این که من می دانم در شب نازل شده یا در روز و در دشت فرو فرستاده شده یا در کوهسار».
به وی گفتند:چرا تو از دیگر یاران پیامبر بیشتر حدیث می دانی؟ فرمود: «زیرا هرگاه از او می پرسیدم مرا آگاه می ساخت و اگر سکوت میکردم خود با من آغاز سخن میکرد» (بلاذری، انساب الاشراف، ص 99).
در کتاب کافی از آن حضرت نقل شده است: «آیه ای از قرآن بر پیامبر نازل نشده مگر این که قرائت آن را به من آموخته است و ایشان املا فرمودهاند و من به خط خود نوشته ام، تاویل و تفسیر آیه ها، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آنها را به من آموخته است...» (کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 64)
از آن حضرت کتابی به منزله تفسیر ذکر نشده است، ولی این مطلب مورد اتفاق است که آن حضرت مصحفی داشته اند (کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 604). برخی روایات دلالت دارد که مصحف وی مشتمل بر تنزل و تاویل قرآن بوده است و جمعی از دانشمندان نیز یکی از فرقهای مصحف آن حضرت را با قرآن موجود مکتوب بودن تفسیر و تاویل آیات در آن مصحف دانستهاند.
روشن است همة آنچه حضرت علی (ع) در تفسیر و تاویل قرآن کریم بیان فرمودهاند به ما نرسیده است، زیرا همان موانعی که برای رسیدن همة تفسیر رسول خدا (ص) به ما وجود داشته است، برای رسیدن تفسیر حضرت علی (ع) نیز وجود داشته است.
6-1 اهل بیت آگاه به همة معانی قرآن
واژه اهل در لغت به شایسته، سزاوار ومستوجب معنی شده است، و در عرف نیز همین معنی را دارد. کلمه اهل بیت را جمعی به ساکنان خانه معنی کرده اند. راغب نیز از کاربرد مجازی اهل بیت در مورد کسانی سخن گفته است که با فرد پیوند نسبی دارند (راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، ص 25) در عرف هم اهل بیت شخصی خانوادة فرد محسوب میشوند که همان زن و فرزندان اوست و گاهی به معنای خاندان و خویشاوندان او نیز به کار می رود. در مورد پیامبر (ص) چون بیت آن حضرت محل نزول وحی و بیت نبوت نیز بوده است کلمه اهل بیت دوکاربرد دارد گاهی از آن، محل سکونت آن حضرت اراده میشود - ویژگی محل نزول وحی بودن آن لحاظ نمیشود- و به معنای خانواده حضرت است و این که بعضی اهل بیت پیامبر (ص) را همسران و دختران و داماد او علی (ع) دانستهاند (المحکم و المحیط الاعظم، ج 4، ص 256) طبق این کاربرد است. گاهی نیز اهل بیت پیامبر (ص) با لحاظ ویژگی محل نزول وحی و خانة نبوت بودن بیت آن حضرت به کار می رود. دراین صورت منظور افرادی است که از نظر علمی و عملی و صفات انسانی شایستة بیت آن حضرت باشند.
شاهد این کاربرد روایات فراوانی است که خبر می دهد نبی اکرم (ص) بارها علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم را فراخواندند، پوششی بر آنها افکندند و فرمودند: «اینان اهل بیت من اند» (سنن ترمذی، ج 5، ص 656) در مواردی برخی از همسران آن حضرت (در مورد ام سلمه) که حاضر بوده اند گفته اند: ای رسول خدا ما از اهل بیت تو نیستم؟ حضرت با تعابیر مختلف پاسخ منفی داده است (مسند احمد، ط جدید، ج 10، ص 228 حدیث 2680).
روشن است که حضرت در مقام معرفی افراد اهل بیت خود در کاربرد دوم است، یعنی میخواست افرادی را از خویشان خود به امت بشناساند را که از نظر علمی و عملی شایسته بیت نبوتاند. همچنین نبی اکرم (ص) در حدیث ثقلین اهل بیت را هم سنگ قرآن قرار و عنوان ثقلین را به آنها میدهد که بر عظمت و ارج فوق العاده آنها دلالت دارد که در مورد قرآن و آنان به کار برده شده و تمسک به قرآن و آنان را شرط گمراه نشدن دانسته و از پیوستگی دایم آنان با قرآن خبر داده است. روشن است که اهل بیت در این حدیث معنای دوم را دارد. بدیهی است شناخت دقیق چنین افرادی جز از طریق معرفی خود نبی اکرم (ص) شدنی نیست. از این رو در برخی روایات آمده است، وقتی رسول خدا (ص) حدیث ثقلین را ذکر فرمودند، جابربن عبدالله انصاری پرسید: ای رسول خدا، عترت شما چه کسانی هستند؟ فرمود: «علی و حسن و حسین و امامانی که از فرزندان حسین اند، تا روز قیامت» (صدوق، معانی الاخبار، ص 91)
از برخی روایات معلوم میشود که بعد از پیامبر اکرم (ص)، مفسران آگاه به همه معانی و معارف قرآن منحصر به امیر مومنان و یازده امام پس از ایشان است، مانند روایتی که کلینی در کافی آورده است. از امام باقر (ع) میفرماید: «هیچ کس غیر از اوصیاء نمیتواند ادعا کند که همة قرآن، ظاهر و باطن آن در نزد اوست» (کلینی، اصول کافی، ج 1، حدیث 2، ص 286)
«تردیدی نیست که غیر از رسول خدا(ص) و امیر مومنان (ع)، یازده امام بعد از ایشان نیز به همة معارف قرآن آگاه بوده و توان تفسیر همة معانی آیات کریمه را داشته و هر سوال تفسیری را پاسخ گو بوده اند. در هیچ خبری یا روایتی دیده نشده است که معنای آیه ای از قرآن را از آنان بپرسند و آنان از پاسخگویی ناتوان مانده باشد. این مطلب با توجه به ادله علم امام، قطعی و تردید ناپذیر است». (کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 284، کتاب الحجه ) برخی از روایتها دلالت دارد که همة تنزل و تاویل قرآن و علوم و معارفی که حضرت علی (ع) از رسول خدا (ص) دریافت کردهاند، به یازده امام بعد از ایشان یکی پس از دیگری، منتقل شده و همة آن علوم در اختیار آنان قرار گرفته است. این که هر امامی، همة قرآن را برای مردم عصر خود تفسیر کرده باشد، به این بستگی دارد که مردم عصرشان آنان را شناخته باشند، زیرا وقتی به موقعیت علمی آنان آگاه نباشند و آنان را در حد افراد معمولی بدانند، طبیعی است که برای فهم قرآن و تفسیر آن به نزدشان نمیآیند. همینطور، این امر به علاقه، استعداد و صلاحیت مردم آن عصر منوط است.
هر یک از امامان زندگانی خود به اندازه ای که زمینه فراهم بوده است، برای افراد علاقه مند، در حدی که استعداد و شایستگی داشته اند، آیات را تفسیر و معارف واقعی قرآن را تبیین میکردهاند.
همان گونه که از رسول خدا (ص) و امیر مومنان علی (ع) کتابی در تفسیر به ما نرسیده و بهرة ما از تفسیر آنان منحصر به روایاتی است که در کتب روایی و تفسیری به طور پراکنده نقل یا در کتب روایی جمع آوری شده است، از یازده امام پس از ایشان هم کتاب تفسیری در دست نیست و جز مصحف امیر المومنین (ع) تفسیر مکتوبی برای آنان ذکر نشده است. البته کتابی در تفسیر منسوب به امام حسن عسگری (ع) هست که چاپ شده و موجود است. ابن ندیم نیز کتابی را با عنوان کتاب الباقر (ع) در شمار کتابهای تفسیری ذکر کرده است که دربارة این دو کتاب بحث و اختلاف وجود دارد.
7-1 مفسران صحابی
سیوطی میگوید: ده نفر از صحابه به تفسیر مشهورند، ولی دلیل و شاهدی را بر مفسر بودن آنان ذکر نمیکند. تنها دربارة چهار نفر از آنان علی (ع)، ابن عباس، ابن مسعود، و ابی بن کعب توضیح میدهد و روایاتی را در بیان علم آنان به معانی قرآن و مفسر بودن آنان نقل میکند (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 1227-1233).
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 130 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول : کلیات
فصل دوم: فطرت
بخش اول : معانی فطرت ...............................................................................................................................8
2-1-1- فطرت درلغت..................................................................................................................................8
2-1-2- فطرت ،طبیعت ، غریزه ..................................................................................................................10
2-1-2-1- طبیعت.......................................................................................................................................10
2-1-2-2- غریزه.........................................................................................................................................10
2-1-2-3- فطرت........................................................................................................................................10
2-1-3- تفاوتها............................................................................................................................................12
2-1-4- فطرت دراصطلاح فلسفه ومنطق......................................................................................................13
2-1-5- نتیجه گیری....................................................................................................................................14
2-1-6- مفهوم فطرت درقرآن......................................................................................................................15
2-1-7- مفهوم فطرت در روایات.................................................................................................................16
2-1-8- مفهوم فطرت درفلسفه اسلامی........................................................................................................17
بخش دوم:ملاک ،تعریف وتقسیم امور فطری..........................................................................18
2-2-1- تشخیص امورفطری ازامور غیرفطری...............................................................................................18
2-2-2- تعریف وویژگیهای امور فطری.......................................................................................................19
2-2-2-1- تعریف امورفطری......................................................................................................................19
2-2-2-2- ویژگیهای امور فطری................................................................................................................19
2-2-3- اثبات فطریات درانسان..................................................................................................................20
2-2-4- تقسیم امور فطری..........................................................................................................................21
2-2-4-1- بینش های فطری.......................................................................................................................21
2-2-4-2-گرایشهای فطری........................................................................................................................21
بخش سوم:عوامل وموانع شکوفایی فطرت ..............................................................................................23
2-3-1- عوامل شکوفایی فطرت..................................................................................................................23
2-3-1-1-آموزه های الهی بوسیله انبیاء...................................................................................................... 23
2-3-1-2- تزکیه نفس وریاضت وتقوا.........................................................................................................23
2-3-2- موانع شکوفایی فطرت.....................................................................................................................24
2-3-2-1- غفلت.........................................................................................................................................24
2-3-2-2- وسوسه های شیطانی...................................................................................................................24
2-3-2-3- عقل متعارف..............................................................................................................................25
2-3-2-4- دنیاگرایی...................................................................................................................................25
2-3-2-5- خطا درتطبیق..............................................................................................................................25
بخش چهارم :تاریخچه ..............................................................................................................................26
2-4-1- فطرت وادیان .................................................................................................................................26
2-4-2- فطرت درمیان فلاسفه قبل وبعد یونان باستان.....................................................................................28
2-4-2-1- فطرت درکلام سقراط وافلاطون.................................................................................................28
2-4-2-2- نظریه افلاطون............................................................................................................................28
2-4-2-3- تفاوت فطرت ونظریه استذکاری افلاطون...................................................................................29
2-4-2-4- افلاطون ومعرفت فطری..............................................................................................................29
2-4-3- مفهوم ،نظریه وبرهان فطرت ازنظرفلاسفه ومتکلمین اسلامی.............................................................30
2-4-3-1- مفهوم واصطلاح فطرت ازنظرابن سینا..........................................................................................30
2-4-3-2- مفهوم فطرت مذهبی از نظرصدرالمتألهین....................................................................................31
2-4-3-3- مفهوم فطرت درنظر فیلسوف اسلامی ملاهادی سبزواری.............................................................31
2-4-3-4- مفهوم فطرت ازنظرعلّامه طباطبایی...............................................................................................32
2-4-3-5- مفهوم وبرهان فطرت ازنظر حکیم شاه آبادی...............................................................................33
2-4-3-6- فطرت مذهبی وبرهان فطرت از نظر امام خمینی ..........................................................................35
2-4-3-7- مفهوم، نظریه و برهان فطرت از نظر شهید مطهری........................................................................37
2-4-3-8- مفهوم و برهان فطرت دربیان فیلسوف معاصر جوادی آملی..........................................................42
2-4-3-9- برهان فطرت در نظراستاد مصباح یزدی.......................................................................................44
2-4-3-10- مفهوم فطرت مذهبی درنظر حکیم فیض کاشانی.......................................................................44
فصل سوم :معنی ومفهوم باورومصادیق باورهای فطری
بخش اول :معنی ومفهوم باور،راههای رسیدن به آن وتوجیه باور............................................................46
3-1-1- باور درلغت....................................................................................................................................46
3-1-2- مفهوم باور......................................................................................................................................46
3-1-3- راههای رسیدن به باور.....................................................................................................................48
3-1-4- توجیه باور......................................................................................................................................49
بخش دوم :باورهای دینی ونظریه فطرت دردیدگاه اسلام...............................................................................50
3-2-1- معرفت شناسی دینی........................................................................................................................50
3-2-2- تبیین باورهای دینی.........................................................................................................................51
3-2-3- پایه بودن باورهای دینی ومنشاء آنها................................................................................................52
3-2-4- نظریه فطرت در دیدگاه اسلام.........................................................................................................53
3-2-5- باورهای فطری ازنظر منطق دانان مسلمان.......................................................................................54
3-2-6- نتیجه گیری.............................................................................................................................. .....55
بخش سوم:مصادیق باورهای فطری...............................................................................................................56
3-3-1- تشخیص احکام وباورهای فطری.....................................................................................................56
3-3-2- اشاره اجمالی به احکام فطریات......................................................................................................56
3-3-3- فطری بودن اصل وجود مبدا متعال..................................................................................................56
3-3-4- فطری بودن اصل وجود معادورستاخیز............................................................................................57
3-3-5- فطری بودن اصل نبوّت ورُسل........................................................................................................58
فصل چهارم :باورهای فطری«خداشناسی وتوحید،معاد ونبوت»
بخش اول:بررسی معنا ومفهوم، نظرات وادلّه فلاسفه وحکمای اسلامی در اثبات خداشناسی فطری..................59
4-1-1- اهمیت وانگیزه خداشناسی فطری....................................................................................................59
4-1-2- فطرت خداشناسی ومعانی واصطلاحات آن.....................................................................................60
4-1-2-1- فطرت وخداجویی......................................................................................................................60
4-1-2-2- فطرت وخداشناسی.....................................................................................................................61
4-1-2-3- فطرت وخداپرستی.................................................................................................................... 61
4-1-3- تاریخچه بحث «فطرت خداشناسی».................................................................................................62
4-1-4- سخنان دانشمندان ،فلاسفه ومتکلمان غربی درباره گرایش به خدا.....................................................64
4-1-5- گرایش فطری به خدا از نظر دانشمندان وفلاسفه اسلامی..................................................................65
4-1-6-گرایش فطری به خدا درکلام وحی .................................................................................................65
4-1-6-1-آیاتی که بصورت صریح درمورد فطرت خداگرایی می باشند......................................................65
4-1-6-2-آیاتی که بصورت غیرمستقیم دلالت برفطرت خداگرایی دارند.....................................................66
4-1-7- دیدگاههای مختلف درباره مفهوم خداشناسی فطری........................................................................67
4-1-7-1 -دیدگاه متکلمان وفلاسفه مسلمان............................................................................................... 67
4-1-7-2- دیدگاه عرفا درباره مفهوم خداشناسی فطری...............................................................................68
4-1-7-3- نتیجه بحث.................................................................................................................................68
4-1-8- توحید فطری..................................................................................................................................69
4-1-8-1- خداشناسی وتوحید.....................................................................................................................69
4-1-8-2- نقش فطرت درتوحید وخداشناسی..............................................................................................71
4-1-8-3- معرفت فطری«تعریف خدا».........................................................................................................71
4-1-9- امکان شناخت خدا وخداشناسی فطری............................................................................................72
4-1-9-1- نظر حکمای اسلامی...................................................................................................................73
4-1-9-2- دیدگاه قرآن راجع به شناخت خدا..............................................................................................73
4-1-10- دلایل خداشناسی از نظر تعداد.......................................................................................................74
4-1-10-1- دسته بندی دلایل اثبات وجود خدا............................................................................................74
4-1-11- بررسی ادله اثبات خدااز طریق امور فطری.....................................................................................76
4-1-11-1-اثبات خدا از راه شوق وعشق فطری به وجود مطلق....................................................................76
4-1-11-2-اثبات خدا از طریق امید فطری به او درحوادث خطرناک............................................................77
4-1-11-3-اثبات فطری بودن شناخت خدا از راه عمومیت اعتقاد به خدا درهمه ملتها «اجماع عام»................78
4-1-11-4- اثبات خدا از طریق مکاشافات وتجربه های دینی.......................................................................79
4-1-11-5- نتیجه گیری بحث.....................................................................................................................80
بخش دوم :باورفطری معاد............................................................................................................................80
4-2-1- معناومفهوم وآثاراعتقاد به معاد درحیات انسان................................................................................80
4-2-1-1- معنای لغوی و اصطلاحی معاد....................................................................................................80
4-2-1-2- واژه معاد درقرآن وروایات.........................................................................................................81
4-2-1-3- معنای عام وخاص معاد...............................................................................................................81
4-2-1-4- ارتباط معاد شناسی وانسان شناسی...............................................................................................82
4-2-1-5- نقش معادباوری درحیات انسان ..................................................................................................82
4-2-1-6- هدف از معاد شناسی..................................................................................................................82
4-2-1-7-آثار اعتقاد به معاد........................................................................................................................82
4-2-2- جایگاه فطری معاد..........................................................................................................................83
4-2-2-1- جایگاه معاد................................................................................................................................83
4-2-2-2- ریشه های معاد دراعماق فطرت...................................................................................................83
4-2-2-3- معاد درتجلیگاه فطرت................................................................................................................85
4-2-3- بررسی براهین وادلّه اثبات باور فطری معاد.......................................................................................87
4-2-3-1- دلایل امکان باور فطری معاد.......................................................................................................87
4-2-3-2- دلائل وقوع باور فطری معاد........................................................................................................87
4-2-3-3- بیان اقوالی ازفلاسفه ومتکلمین اسلامی دراثبات باور فطری معاد...................................................91
4-2-3-4- نتیجه گیری...............................................................................................................................92
بخش سوم : باور فطری نبوّت.....................................................................................................................93
4-3-1- معانی نبوّت.....................................................................................................................................93
4-3-1-1- معنای لغوی نبوّت.......................................................................................................................93
4-3-1-2- حقیقت نبوّت.............................................................................................................................94
4-3-1-3- نبوّت از نظر قرآن وروایات.........................................................................................................95
4-3-1-4- انواع نبوّت از نظر فلاسفه وحکما اسلامی....................................................................................96
4-3-2- نبوّت وفطرت.................................................................................................................................97
4-3-2-1- نبوّت مکمّل فطرت....................................................................................................................97
4-3-2-2- هماهنگی فطرت وشریعت..........................................................................................................98
4-3-2-3- فطرت رمز جامعیت وجاودانگی شریعت.....................................................................................99
4-3-3- فلسفه بعثت نبوّت..........................................................................................................................100
4-3-3-1- نمایاندن راه رستگاری.............................................................................................................0 10
4-3-3-2- غفلت زدایی وبیدارگری..........................................................................................................100
4-3-3-3- پشتیبانی از فضائل اخلاقی.........................................................................................................102
4-3-3-4- برقراری عدالت اجتماعی..........................................................................................................102
4-3-4- لزوم نبوّت ازنظررهبری فطری.......................................................................................................102
4-3-4-1- نیاز امور فطری به رهبری..........................................................................................................103
4-3-4-2- لزوم نبوّت ازنظروضع قوانین.....................................................................................................104
4-3-4-3- لزوم نبوّت فطری از نظر تعلیم وتربیّت.......................................................................................104
4-3-5- نظرات فلاسفه ومتکلمین اسلامی در اثبات باورفطری نبوت...........................................................105
4-3-5-1- ابوعلی سینا...............................................................................................................................105
4-3-5-2- سهروردی................................................................................................................................106
4-3-5-3- ملاصدرا..................................................................................................................................106
4-3-5-4- دیدگاه متکلمان اسلامی...........................................................................................................106
4-3-6- نتیجه بحث...................................................................................................................................107
فهرست آیات.............................................................................................................................................109
منابع ومآخذ...............................................................................................................................................110
چکیده انگلیسی..........................................................................................................................................115
چکیده پایان نامه: (شامل خلاصه، اهداف، روشهای اجرا و نتایج بدست آمده)
یکی از مهمترین مسائل در فلسفه و کلام اسلامی ، موضوع فطرت و باورهای اعتقادی است.
وجود فطرت از دیدگاه اسلام امری مسلّم است؛ و اسلام بدون شک برای "انسان" فطرتی قائل است که در چارچوبی ویژه منجر به معرفت شناسی دینی می شود.
امور فطری، خدادادی هستند که از آغاز آفرینش همراه انسان می باشند و این امور اکتسابی نیستند بلکه در درون انسان به یادگار گذاشته شده است.
باورها و اعتقادات فطری زیربنای همه شئون جامعه انسانی است و پایه تمام اعتقادات بشر ، عقیده به فطری بودن "خداشناسی، معاد، نبوت" می باشد.
باورها همان مجموعه اعتقاداتی است که انسان در محدوده دین و برای بهره مندی از یک زندگی سالم و سرشار از هدایت انتخاب می کند و هیچگاه نمی تواند بدون پذیرش آنها شناختی صحیح و کامل از مجموعه جهان هستی داشته باشد.
فلاسفه و متکلمین اسلامی در زمینه اعتقادات فطری سه اصل مهم "خداشناسی و توحید" ، " معاد شناسی" و "پیامبر شناسی " را مطرح کرده اند. همچنین فلاسفه و متکلمین در فطری بودن این سه اصل هم عقیده اند ولی در مورد کیفیت مواد فوق ممکن است اختلاف نظر داشته باشند.
یکی از اهداف نگارش این رساله ، اولاً ارائه پاسخ مناسب به پرسشهایی از قبیل:
الف) معنی و مفهوم باور در معرفت شناسی دینی چیست؟
ب) آبا فطریات در انسان قابل اثبات هستند؟
ج) مصادیق باورهای فطری از نظر فلاسفه و متکلمین اسلامی چه می باشد؟
د) آیا خداشناسی ، معاد و نبوت از نظر فلاسفه و متکلمین فطری هستند یا نه؟
ثانیاً در روزگار ناباوریها و کجرویها بیش از همیشه نیاز به پروردگار یکتا و شناخت و اثبات فطری او و اعتقاد به رستاخیز و نبوت یک ضرورت حیاتی و فطری است.
لذا در این رساله سعی این است که موضوع فطرت و مصادیق باورهای فطری از دیدگاه فلاسفه و متکلمین اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژه ها: فطرت ، باور ، خداشناسی و توحید ، معاد ، نبوت.
بیان مسئله:
سپاس فراوان آفریدگاری را سزاست که جهان هستی را همسان و هماهنگ با احتیاجات ونیازهای بشر سامان داده وبا تدبیر حکیمانه خود آنرا پرورده است.
تحیّات ودرود بیکران بروالاترین معلّم ومربّی انسان یعنی پیامبر اکرم «ص»که بامدد وحی الهی وکتاب آسمانی، بشریت را به صراط مستقیم ورهنمودهای درخشان فرهنگ وتمدن آشنا ساخته است، وهمچنین برامامان وپیشوایان راه حق که همواره اهتمام و عنایات خودر ا به جامعه بشری ارزانی داشته اند.
انسان از سپیده دم تاریخ ،پیش ازآنکه بداندچگونه برای خود خانه بسازد ویا خوراک وپوشاک فراهم آورد، دارای یک سری اعتقادات وباروهای فطری بوده است که مهمترین آنها نیاز بشر به دین در هر عصروزمانی است. یکی از نکاتی که قرآن در این مورد بدان اشاره کرده است آیه : «فَاَقِم وَجهَکَ للّدین حنیفاً فطره الله التّی فطرالناسَ علیها لاتبدیلَ لِخلقِ الله ذلکَ الدّین القیّمُ ولکن اکثرَ الناس لایعلمون» [1]است .که خداونددراین آیه یادآوری می کند: دین ،هماهنگ با فطرت و طبیعت انسانی است وبنابراین همیشه بصورت یک احتیاج قطعی وضروری بشر ،خودنمایی می کند. انسان از روزی که بوجودآمده همواره خدا راپرستش کرده وبه او عشق می ورزیده است. تاریخ زندگی بشر این نکته را به اثبات رسانده است که بشر ابتدایی هم خدا پرست بوده وهمچنین به روز قیامت ونبوّت اعتقاد داشته است واکثر اندیشمندان وجامعه شناسان به این عقیده اصرار می ورزند.
از آنجا که عقاید واصول کلی احکام الهی براساس ساختار آفرینش انسان تنظیم شده است ،به رغم تمام تلاشهایی که درطول تاریخ برای نابودی آنها صورت گرفته ، این احکام و عقاید پا بر جا مانده ،وگرچه چند صباحی کم رنگ یا افیون جلوه کرده است ،بالاخره با برطرف شدن موانع، جایگاه فطری خود را باز یافته است؛ کشورهای کمونیستی شوروی سابق بهترین شاهد براین مدّعا هستند. [2]
موضوع اصلی تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی می باشد. دراین تحقیق می- کوشیم ابتدا بحث فطرت را به طور کامل بیان کنیم وسپس به معنی ومفهوم باورها در اصطلاح بپردازیم که آیا باورهای فطری درانسان موجود است یاخیر؟ اگرموجود است نظر فلاسفه ومتکلمین اسلامی را دراین زمینه بیان کنیم.
فلاسفه ومتکلمین اسلامی درزمینه باورهای فطری سه اصل کلی ازعقاید را بیان نموده اند:که ترتیب منطقی آن به این صورت است که نخست بحث خداشناسی وتوحید وبه دنبال آن معادشناسی وسپس پیامبر شناسی را مطرح کرده اند.
چنانکه علّامه طباطبایی برمبنای همین عقیده اظهار می دارد که: «قرآن مجید برنامه زندگی انسان را به این نحو تنظیم کرد که اساس برنامه خودرا «خداشناسی» قرارداد واعتقاد ویگانگی خدا را اوّلین اساس دین شناخت وپس ازشناسانیدن خدا«معاد شناسی»راازآن نتیجه گرفت و اصل دیگر قرارداد وپس ازآن «پیامبرشناسی» رااز معاد شناسی نتیجه گرفت زیرا پاداش اعمال نیک وبد بدون ابلاغ قبلی طاعت ومعصیت ونیک وبد از راه وحی ونبوّت صورت نمی بندد وآنرا نیز اصلی دیگر قرارداد واین سه اصل نامبرده را اصول دین شمرد.»[3]
اینکه باورهای فطری مثل،خداشناسی ،معاد ونبوّت یک امر فطری است همه فلاسفه و متکلمین اسلامی درباره آنها اتفاق نظر دارند. دراین زمینه نظرقرآن وسنّت را در مورد فطری بودن باورها بررسی می کنیم؛ واینکه اگرخداشناسی امر فطری است ،فطری به چه معناست ؟آیا همان معنا، مراد است که بعضی از فلاسفه ومتکلمین گفته اند.یعنی ازفطریات منطقی است؟ یا ازآن معنا که مراد ومورد نظرعرفا است که معتقدند .انسان مرتبه ای از ریاضت نفسانی و سیروسلوک معنوی خدا را بدون توسّل به هیچ برهان واستدلال عقلی وبه نحو حضوری ،شهود می کند، یا مراد چیز دیگری است؟ ازطرفی می بینیم درطول تاریخ بشر توده مردم از راه گرایش به ادیان و از طریق فطرت سلیم خود، دوراز دقت های فلسفی وخردورزی های افراطی ،به خداایمان آورده اندوکمتر فردی از مؤمنان براثر اقناع عقلی و قبول استدلالات فلسفی به خدا مؤمن شده است. به همین جهت بسیاری از اندیشمندان ومتکلمان وعرفا درطول تاریخ تفکر بشری چه درغرب و چه درشرق ،اصولاً احتیاج عقلی را درباره شناخت خداوند موثّر ومفید نمی دانستند ومعتقد بودند که راه خداشناسی ،تجربه دینی وشهود قلبی است.
ادیان توحیدی مهم جهان برچنین اساسی مردم رادعوت به ایمان کرده اندو ازاستدلالات عقلی اجتناب ورزیده اند .درقرآن هم اگر چه گاهی ادلّه ای درحد تذکّر وواداشتن عقل فطری بشربه تدبر درجهان هستی وزدودن پرده های غفلت از روی فطرت خداگرایی وخداشناسی بشراست، نه براهین فلسفی متداول برای اثبات خدا،اصولاً ازنظرقرآن سرشت انسان برمعرفت خدا منظورگشته است:«فاَقِم وجهََکَ لِدّین حنیفاً فطرة الله التی فَطَرَ الناس علیها»«روم،30» ودروجود خالق هستی شک وتردیدی وجود ندارد،«اَفی الله شکّ فاطر السموات والارض»«ابراهیم ،10» ،تا نیاز به استدلال پیچیده فلسفی باشد ولی درعین حال،برای افرادی که این فطرت زلال را به اغراض دنیوی وهواهای نفسانی آلوده کرده اند،ازباب تذکّر و تنبیه واتمام حجّت،ادلّه ساده اقامه نموده است. همچنین درکلام معصومین«ع» خواهیم دید،تکیه برهمین فطرت شده است وشناخت حقیقی خدا ،ازاحاطه عقلی بشر دورشمرده شده ودر حیطه شناخت باطنی وعقلی قرار گرفته است با توجّه به این نکات ،اهمّیت وجایگاه بحث خداشناسی فطری روشن می شود. گرچه هنوز به طور کامل نظریه فطرت تبیین نشده است ،امّا به گونه اجمال می توان گفت که خلقت تمام انسانها براساس فطرتی است که این فطرت طالب خداشناسی وخداگرایی می باشد وبدین سان آدمیان پذیرش ذاتی برای توحید عملی ونظری دارند .برخی قائل به فطری بودن نبوّت پیامبر اسلام و ولایت ائمه اطهار«ع»نیز می باشند. بنابراین انسانها دربدوتولد گرایش پذیرش ارکان شیعه را بالقوه دارا می باشند.[4] بنابراین طبعاً باید به بررسی دیدگاهها وعقاید متکلمان ،فلاسفه وعرفا هرچند به نحو اختصار بپردازیم وهمانطور که اشاره شد دراین پژوهش توجه اصلی به فطرت وباورهای فطری خداشناسی وتوحید، معاد ونبوّت می باشد.
این رساله ازچهارفصل کلی تشکیل یافته که درفصل اول به کلیات ودرفصل دوم به بحث فطرت پرداخته شده است واین فصل خود از چهاربخش شکل گرفته :بخش اول به معانی ومفهوم فطرت، بخش دوم به ملاک وتعریف وتقسیم امورفطری ،بخش سوم به عوامل وموانع شکوفایی فطرت وبخش چهارم به تاریخچه فطرت پرداخته شده است.
فصل سوم درمورد معنی ومفهوم باورومصادیق باورهای فطری می باشد که این فصل خودشامل سه بخش است:بخش نخست معنی ومفهوم باور وراههای رسیدن به آن وتوجیه باور، بخش دوم باورهای دینی ونظریه فطرت در دیدگاه اسلام وبخش سوم اشاره به مصادیق باورهای فطری دارد.
فصل چهارم به باورهای فطری خداشناسی وتوحید، معاد ونبوّت پرداخته شده است که این فصل خود شامل سه بخش است :.بخش نخست ،بررسی معنا ومفهوم ،نظرات وادلّه فلاسفه وحکمای اسلامی دراثبات باور فطری خداشناسی وتوحید.
بخش دوم ،باور فطری معاد از نظرمعنا ومفهوم ،جایگاه فطری وهمچنین بررسی اقوالی از فلاسفه ومتکلمین اسلامی .وبخش سوم،اشاره به باور فطری نبوت از نظرمعناومفهوم وجایگاه فطری وهمچنین نظرات فلاسفه ومتکلمین اسلامی دارد ودرپایان فهرست آیات قرآن کریم وفهرست منابع وچکیده انگلیسی رساله آمده است .
انگیزه انتخاب موضوع:
بسیاری ازمردم عصرتکنولوژی وارتباطات از روشهای مذهبی واخلاقی فاصله گرفته اندکه شاید اثرات منفی حتی اثرات مطلق آن هنوز به طورجدّی بررسی نشده است یا حداقل درسطح مسائل جامعه شناسی روشن نشده است ؛از طرفی دیگر،برهنگی اخلاقی که مایه تمام بدبختی های عصرکنونی هست واثرات آن امروزه به وضوح دیده می شود مثل جنگها وخونریزیهای موجود،تجاوزها واستعمارهاوتعدّی به حقوق دیگران مسئله ای است که نمی توان آنرا مخفی کردوتاکنون هم هیچ اقدام بین المللی صورت نگرفته است ،می شود قاطعانه وواقع ببینانه گفت: بسیاری از تحصیلکرده های امروزی تصویری سطحی ونارسا از خدا،معاد ونبوّت وبطورکلّی از مذهب دارند که از حدود آداب ورسوم ساده وقدیمی فراتر نمی رود ومهمترین عاملش هم جدّی نگرفتن مسائل مربوط به دین است که اینها چنین برداشتی از خداوقیامت ونبوّت دارند. علاوه براینها چون پذیرش خدا، قیامت ونبوّت مستلزم قبول مذهب می باشد وبسیاری از مذاهب مانعی برسر بی بندو باریهای فردی واجتماعی که عنوان آزادی را روی آن می گذارند محسوب می شوند مخصوصاً درعصری که وسایل کامجویی هم برای افراد فراهم است لذا می خواهندخود را ازمذهب وباروهای فطری دور نگاه دارند وفراتر از اینها مداخله های سیاسی دولتهای استعمارگرنیز برای مطرود ماندن بحثهای جدی درزمینه مذهب مخفی نیست.بااین وجودبازهم شکستهای پی درپی این طرح برای اصلاح جامعه انسانی کم کم این فکررابوجودآورده که شاید گمشده خود را بتوانند در مذهب و ایمان فطری به خدا،نبوّت ومعاد بدست آورند. ولازمه چنین چیزی ارائه صحیح عقاید وباروهای فطری واصول تعالیم پیامبران وضابطه تشخیص یک مذهب می باشد.هدف دراین تحقیق کمک به همین هدف مقدس یعنی عرضه کردن عقاید وباورهای فطری ومذهبی ـ که دررأس آنها اثبات خداشناسی، نبوّت ومعاد می باشد . ـ درشکل صحیح بااصول منطقی وفطری روز می باشد .لذا دراین تحقیق کوشیده شده است دلائل اساسی خداشناسی ،معاد ونبوت را با توجه به نظرات فلاسفه ومتکلمین اسلامی ازطریق فطرت که برای همگان قانع کننده باشد تشریح کنم .از طرفی با توجه به علاقمندی بنده حقیر به مطالعه وتحقیق فطرت وباورهای فطری برآن شدم که معارف فطری را به شکلی صحیح واز نگاه فطرت بیان کنم . بنابراین برهر فرد شیعه واجب است که ازاصول اعتقادی به هرنحو ممکن دفاع نماید، و این حقیر هم می خواهد به حسب وظیفه شرعی مهمترین اصول اعتقادی را با دلایل فطری بررسی نماید.
قلمرو تحقیق:
باتوجه به اهمیت موضوع تحقیق ،این مسئله که باور فطری چیست؟ وچگونه باید آنرا مورد بررسی قراردادوبه اثبات از طریق فطرت رساند؟از زاویه های مختلف مورد بررسی قرارداده ایم واهمیّت بحث فطرت را دربه اثبات رساندن باورها معیّن نمود ه ا یم . ودراین زمینه از آیات قرآن کریم ونهج البلاغه وکلام معصومین«ع» بهره جسته ایم، وهمچنین نظرات فلاسفه ومتکلمین ودانشمندان وعرفای اسلامی را به طور مختصرومفید بیان نموده ایم.
روش تحقیق:
پس ازاینکه موضوع رساله به تصویب رسید، بااستفاده از راهنمایی های استادان گرانقدر، چارچوب موضوع روشن شد. دراین رابطه کتابهایی که مرتبط با فطرت بود مورد مطالعه وبررسی قرارگرفت، ولی چون به دلیل عدم آشنایی با منابع برای سهولت درکار ابتدا به مطالعه وبررسی پایان نامه ها وکتابهایی که به موضوع رساله مربوط می شد یادرمورد فطرت بیان شده بود پرداختیم ؛باید گفت که هرتحقیق وپژوهشی نیازمند استفاده از روشی می باشد. زیرا بدون داشتن هدف وشیوه درست رسیدن به نقطه مطلوب دشواراست وبا مشکلاتی روبرو خواهد شد .درتدوین ونگارش رساله به روش کتابخانه ای واسنادی عمل شده وبا مراجعه به آثار هریک از فیلسوفان ومتکلمین ونظرات آنها وکتابهایی که درباره موضوعات رساله نگاشته شده مورد بررسی وتحقیق قرار گرفت ودرفیش های جداگانه گردآوری وطبقه بندی شد وپس ازجمع آوری درحد نیاز به نگارش درآمد،درهمین راستا درجستجوی منابع ،به کتابخانه های متعددی مراجعه وازراهنمایی های بعضی از مدرّسین مراکز آموزش عالی نیز استفاده شد. کتابخانه هایی که به آنها مراجعه گردید،ازاین قراراست: کتابخانه دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار،کتابخانه دانشگاه تربیّت معلّم سبزوار،کتابخانه الغدیر شهرستان نیشابور،کتابخانه مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی نیشابور،کتابخانه بزرگ آستان قدس رضوی وتالار محققان وبنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
همچنین به منظور بهره بردن از جدیدترین اطلاعات، درنگارش این پایان نامه از مقاله های اینترنتی وسی دی های فلسفی وکلامی از جمله نورالحکمه استفاده شده است . امیدآنکه مورد قبول ارباب نظر واقع گردد ...
و.......
تاریخ فلسفه ، تاریخ سیر آراء و افکار فلسفی در طول زمان یا به عبارتی دیگر، تاریخ بحث و تفکر نظری در حوزه مسائل فلسفی است.
در طول تاریخ، فلاسفه مختلف و مکاتب فلسفی متعددی ظهور کرده اند. تاریخ فلسفه به مطالعه افکار این مکاتب و نظامهای فلسفی، روابط آن ها با یکدیگر، روابط آن ها با محیط زمان خود، و کشف دلیل ظهور این مکاتب می پردازد.
در حقیقت، در تاریخ فلسفه سعی بر آن است تا آراء و افکار فلسفی در پرتو موقعیت تاریخی آن و در ارتباط با نظامهای دیگر فهمیده شود.
میان تاریخ فلسفه با تاریخ سایر رشته ها و علوم دیگر تفاوت بنیادی وجود دارد:
در سایر علوم و رشته ها، تاریخ آن علم جزء اصلی آن علم محسوب نمی شود؛ بلکه جدا از آن و به عنوان حاشیه برای آن علم مطرح است.
اما تاریخ فلسفه علاوه بر اینکه در خود علم فلسفه اهمیت بسیار زیادی دارد، به نوعی موضوع این علم نیز محسوب می گردد.
برای روشن تر شدن موضوع، مثالی می زنیم:
به عنوان مثال، فیزیکدانان به تاریخ فیزیک علاقه بسیار زیادی دارند؛ اما دانستن تاریخ فیزیک پایه و مبنای علم فیزیک نیست.
فیزیک، شاخه ای از دانش است و تاریخ فیزیک توضیح چگونگی دست یافتن به این دانش است و این دو موضوعاتی جداگانه اند. یعنی یک فرد می تواند علم فیزیک را به خوبی درک کند ، بی آنکه تاریخ این علم را مطالعه کرده باشد.
در صورتی که تاریخ فلسفه و فلسفه به یک معنا ، یک چیزند؛ چرا که مطالعه فلسفه، مطالعه سیر بحث ها، اندیشه ها و مناظره ها درباره موضوع ها و مسائل فلسفی است و اساسا همین اندیشه ها است که تاریخ فلسفه را تشکیل داده است.
به سخن دیگر:
فلسفه یعنی اندیشه درباره مسائل و موضوعات فلسفی و تاریخ فلسفه تاریخ این اندیشه هاست.
با مثال دیگری، این تمایز را روشن تر می سازیم:
واژه فیزیک با آثار اسحاق نیوتن، اینشتین و سایر فیزیکدانان بزرگ از نظر معنا برابر نیست؛ در حالی که واژه فلسفه و آثار افلاطون، ارسطو، کانت، ملاصدرا و سایر فلاسفه بزرگ تقریبا از لحاظ معنا برابرند.
در حقیقت، آثار بزرگان فلسفه، بیش از آنچه در سایر رشته ها دیده می شود، موضوع و حقیقت فلسفه را تشکیل می دهد.
تاریخ فلسفه به سه بخش اصلی تقسیم می شود:
• تاریخ فلسفه غرب
• تاریخ فلسفه شرق
• تاریخ فلسفه اسلامی
تاریخ فلسفه چیست؟
تاریخ فلسفه تاریخ آراء و افکار فلسفی در طول تاریخ و ارتباط آنها با وقایع دوران آن ها است.
از اولین روزهای حیات انسان بر این کره خاکی، پرسشهای اساسی فلسفیی مطرح شد که ناشی از حس کنجکاوی و حقیقت جویی انسان بود. طبیعتا از سوی اشخاص مختلف پاسخ هایی نیز به این پرسش ها داده می شد.
ما از آنچه بدست ما نرسیده است، خبر نداریم؛ اما می توانیم نخستین افکار فلسفی را هفت قرن قبل از میلاد، در ایونیا واقع در آسیای صغیر بیابیم.
از آن هنگام تا کنون، آرا و افکار فلسفی بسیار زیادی در زمینه ها و شاخه های مختلف فلسفه اعم از مسائل اصلی یا مسائل فرعی آن مطرح شده است.
تاریخ فلسفه تاریخ این آرا و افکار و سیر کلی آنهاست.
اماباید به چند نکته توجه داشت:
1-تاریخ فلسفه با دیگر تواریخ فرق دارد. می شود تاریخ علم فیزیک را ندانست و در عین حال فیزیکدان بزرگی بود. می توان تاریخ ریاضیات را ندانست و در عین حال در ریاضیات متبحر بود. چرا؟
زیرا تاریخ ریاضیات و آراء و افکار مطرح شده در تاریخ ریاضیات، یک چیز است و ریاضیاتی که ما هم اکنون می خوانیم چیز دیگر؛ یعنی آنچه از آرا و افکار ریاضیدانان قبلی درست و صحیح بوده گرفته شده و امروز به کار می رود و آنچه درست نبوده، کنار گذاشته شده است و احتیاجی به مطالعه آن افکار نادرست نیست.
اما تاریخ فلسفه به دلیل ویژگیی که دارد اینگونه نیست. اساسا فلسفه به یک اعتبار، عبارت است از تاریخ فلسفه؛ یعنی افکار و عقایدی فلسفی که در طول تاریخ ارائه شده اند و بررسی نقادانه آنها.
بنابراین، فلسفه چیزی جدای از تاریخ فلسفه نیست.
2-تاریخ فلسفه مسلما فقط گرد آوری عقاید و آرا فلاسفه یا نقل مطالب فلسفی، که هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند نیست.
اگر فقط به عنوان فهرستی از عقاید گوناگون که در طول تاریخ از سوی فلاسفه مطرح شده اند به تاریخ فلسفه بنگریم، این تاریخ به صورت داستانی بی فایده و یا حداکثر مطالبی که ذکر شده اند ومی توان آن را ها خواند یا نخواند، در می آیند.
در صورتی که با کمی تامل در می بابیم که افکار و عقاید فلسفی با همدیگر، چنان درهم پیچیده اند که آن ها را فقط باید در ارتباط با یکدیگر خواند و فهمید. به طور کلی هیچ فلسفه ای نمی تواند به طور کامل درک شود، مگر آنکه ارتباطش بانظامهای دیگر فهمیده شود.
مثلا چگونه کسی می تواند واقعا بفهمد که چه چیز افلاطون را بر آن داشته تا آنچه را گفته، بگوید، جز این که چیزی درباره فکر هراکلیتس و پارمنیدس و فیثاغورس بداند؟ و یا چگونه کسی می تواند افکار ملاصدرا را در فلسفه اسلامی بخواند، مگر این که از افکار ابن سینا و سهرودی اطلاع داشته باشد؟
بنابراین می بینیم که تاریخ فلسفه را باید به عنوان یک کل در نظر گرفت و ارتباطات میان آن را درک نمود.
3-همچنین افکار و عقاید فلسفی با تاریخ دوره خود و حوادث و جریانات آن و روح حاکم بر آن روزگار نیز ارتباط بسیار نزدیکی دارند و هیچ مکتب فلسفی یا آرای خاص یک فیلسوف را به راستی نمی توان فهمید، مگر این که تاریخ روزگار آن نیز خوانده شود.
ممکن است در ابتدا، ارتباط افکار و عقاید با حوادث روزگار مقداری دور از ذهن به نظر برسد؛ اما با کمی تامل به این نکته پی خواهیم برد که افکار و آرا فلاسفه و مکاتب فلسفی به نوعی نتیجه جریانات تاریخی و ناشی از روح حاکم بر روزگار آن فلاسفه و مکاتب بوده است.
گواه این مطلب، پیدایش فلسفه مسیحی پس از فراگیر شدن مسیحیت در اروپا طی قرون وسطی؛ پیدایش مکاتب تجربی پس از رنسانس علمی و فرهنگی؛ پیدایش مکاتب اگزیستانسیالیسم و نهیلیسم در اروپا پس از جنگ های جهانی و پیدایش مکتب مارکسیم پس از انقلاب صنعتی می باشد و نیز نمونه های دیگر .
چرا باید تاریخ فلسفه را مطالعه کرد؟
مطالعه تاریخ فلسفه به دلایل زیادی برای هر انسان فرهیخته و علاقمند به دانش و فرهنگ لازم و ضروری است.
ما در این جا سه دلیل عمده را ذکر می کنیم:
1-ما کسی را که از تاریخ چیزی نمی داند، دانش آموخته و با اطلاع نمی نامیم. ماهمگی معترفیم که آدمی باید چیزی درباره تاریخ کشور خویش، پیشرفت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و موفقیتهایادبی و هنری آن بداند.
حتی بر چنین کسی لازم است تا اندازه ای در محیطی وسیع تر حتی درباره تاریخ دنیا و کشور های دیگر، چیز هایی بداند.
مثلا از یک ایرانی دانش آموخته و با فرهنگ، انتظارمی رود که شناختی درباره هخامنشیان، ساسانیان، تاریخ اسلام و وقایع آن، جنگ های مهمی که در کشور اتفاق افتاده و نیز شخصیت های تاریخی این سرزمین بداند.
به همین دلایل، این امر نیز واضح است که چنین شخصی باید در مورد کسانی چون ابن سینا، ملاصدرا، فارابی، افلاطون و ارسطو چیزهایی بداند.
یعنی اگر از یک ایرانی دانش آموخته انتظار می رود که در باره ایران، اسلام و جهان چیزهایی بداند، صحیح نیست که او درباره چیزی که تاریخ بر پایه آن بنا شده است، یعنی فلسفه، نداند.
بی معنی است اگر معتقد باشیم که باید درباره فاتحان و ویرانگران بزرگ آگاهی داشته باشیم، اما از سازندگان و آفرینندگان بزرگ و کسانی که واقعا به فرهنگ و تمدن بشریت کمک کرده اند، غافل بمانیم.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید