زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زد فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه بررسی رابطه بین سلامت روانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان

اختصاصی از زد فایل پایان نامه بررسی رابطه بین سلامت روانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه بین سلامت روانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان


پایان نامه بررسی رابطه بین سلامت روانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 107 صفحه می باشد.

 

فهرست مطالب :

 

فصل اول:کلیات تحقیق

 

مقدمه

 

بیان مساله

 

سوال مسئله

 

هدف تحقیق

 

اهمیت وضرورت تحقیق

 

فرضیه های تحقیق

 

متغیرهای پژوهشی

 

 فصل دوم: ادبیات و پیشینه تحقیق

 

سازگاری اجتماعی چیست؟

 

تعریف سازگاری اجتماعی

 

تعریف عملیاتی سازگاری اجتماعی

 

سازگاری اجتماعی به عنوان یک علم

 

سازگاری اجتماعی به دنبال علل رفتارهای اجتماعی است

 

عوامل مؤثر بر شکل گیری رفتار اجتماعی

 

چرا مطالعه ی سازگاری اجتماعی لازم است

 

جامعه پذیری؛ اجتماعی شدن فرد

 

شیوه های جامعه پذیری

 

دو نقش اساسی جامعه پذیری

 

جامعه پذیری انتظاری

 

باز جامعه پذیری (دوباره اجتماعی شدن)

 

عوامل یا کارگزاران جامعه پذیری

 

ساز و کارهای جامعه پذیری

 

طبقه اجتماعی؛ دیگر عامل جامعه پذیری

 

نظریه های جامعه پذیری

 

نظریه های جامعه شناختی جامعه پذیری

 

نظریه خود آیینه ای کولی

 

نظریه ی نقش پذیری مید

 

نظریه های روان شناختی جامعه پذیری

 

نظریه جامعه پذیری فروید

 

نظریه شناختی رشد پیاژه

 

نظریه ها در سازگاری اجتماعی

 

تقلید

 

تقویت

 

تبادل اجتماعی

 

آیا همیشه خوبیها جبران می شود؟

 

تعریف بهداشت روانی

 

مشکل تعریف

 

مختصری درباره تاریخچه و پیشینه بهداشت روانی در ایران

 

تاریخچه بهداشت و سلامت روان

 

فصل سوم: تعیین روش تحقیق

 

جامعه مورد مطالعه

 

حجم نمونه

 

ابزار جمع آوری اطلاعات

 

پرسشنامه سلامت عمومی

 

روش تحقیق

 

روش آماری مربوط به فرضیه ها

 

فصل چهارم: یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها

 

مقدمه

 

یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها

 

 

 

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

 

بحث و نتیجه گیری :

 

پیشنهادات :

 

محدودیت :

 

منابع و مآخذ

مقدمه

روان شناسان اجتماعی تمایل دارند بدانند که انسانها چگونه درباره یکدیگر می اندیشند و چگونه بر یکدیگر اثر می گذارند و اثر می پذیرند ، با این حال تنها ایشان نیستند که به این مسائل علاقه نشان می دهند بلکه انسان شناسان ، جامعه شناسان و حتی رمان نویسان و فیلسوفان نیز به مطالعه این گونه مسائل تمایل نشان می دهند اریکسون پس از جستجو و بررسی بسیار درباره جنبه ناخودآگاه انسان و تضادهایی که علل رفتارهای طبیعی و غیر طبیعی او را توجیه می کند که هویت و نوع تفکر به آن را مورد بررسی قرار می دهد و اینکه هویت که حاکی از تحول در امور جنسی و یافتن خود و درک از خویشتن نزد بزرگسالان و تضادهای ناخودآگاه آنان است شکل می گیرد و او اضافه می کند که تمام احساسهای ناخودآگاته که از آنها و نوجوانان نشات می گیرد یکی از ویژگی های انسان دارا بودن نیروی اندیشه است که باعث هویت است انسان به یاری اندیشه توانسته است به خودیابی برسد که این می تواند باعث هویت در جوانان شود که تفکر منطقی و یافتن آن در ذهنیت می تواند راهکاری جدید باشد و اریکسون خواسته است زندگی روزانه نوجوانان را با تمام پریشانی به اضطراب و آشفتگیهایش بازسازی کند و این نوآوری و دگر گونی در روش نگرش به نتایجی به بار آورده که ژرفترین و استوارترین اعتقادهای در واقع رشد هویت است که منجر به رسیدگی عاطفی ، جنسی ، اجتماعی و ... می شود در افراد با شخصیت های نا رسیده « من » ضعیف و شکننده است و بخشی از سازگاری اجتماعی که در دوران کودکی به وقوع می پیوندد بدان سازگاری اجتماعی می گویند و این همان شیوه ای است که کودکان ارزشها ، سوگیریهایی که در آینده با آن مواجه خواهند شد ، یاد می گیرند و همه می دانیم که موقعیتهایی نیز وجود داشته است که در آن اجتماعی شدن دوباره در تنهایی صورت گرفته است و به همین دلیل از این فرایند به طور مصیبت باری استفاده استثماری شده است . منبع : ( ستوده – 1380 )

بیان مساله

سازگاری اجتماعی و سلامت روانی می تواند شاخه ای از علوم انسانی و علمی نسبتاً جوان است که بعد از پیدایی و رشد سازگاری عمومی و جامعه شناسی به عنوان دانشی نو مطرح شده و این سازگاری اجتماعی از راه رسیده و نو پا می تواند دیواری سخت از سازگاری و جامعه شناسی باشد که M به مطالعه فرد ( رفتارها و نگرشها ، باورها ، ... ) در محیط اجتماعی می پردازد زیرا افراد به خاطر وابستگیهاشان به جامعه و پیوندهایشان با گروه های مختلف اجتماعی که دارد از آنها متاثر می شود و بر آنها اثر نیز می گذارد از این رو سازگاری اجتماعی می تواند در جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی مورد استفاده گیرد . سازگاری اجتماعی ما را به شکل خاصی از آگاهی مجهز می کند تا از تبینهای شخصی درباره رفتار دیگران پرهیز کنیم و نیز چگونه نگریستن به عواملی را که رفتارهایمان را شکل می دهد یاد می دهد و به ما کمک کند تا نیروهای روانی – اجتماعی را که با آنها روبرویم به ویژه آنهایی را که به ما فشار وارد می کنند باز شناسیم ومارا بر می انگیزد تا به یاری جامعه ای بیمناک و هراسناک از افزایش ناسازگاری و نابهنجاری برخیزیم و چگونگی رویارویی با آنها را دریابیم .

منبع ( منصور سال 1380 )

سوال مسئله

آیا بین سازگاری اجتماعی و سلامت روانی رابطه معناداری وجود دارد ؟  

هدف تحقیق

هدف از تحقیق بررسی رابطه ی سلامت روانی  و سازگاری اجتماعی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است.اینکه آیا بین سلامت روانی و سازگار اجتماعی رابطه وجود دارد یا نه ؟

اهمیت وضرورت تحقیق

انسان هیچ گاه تنها و دور از دیگران زندگی نکرده است بلکه زندگی او حاصل روابط و پیوندهایش با دیگران است اگر قرار باشد به شناختی از او دست یابیم باید در این چارچوب وی را بشناسیم به این صورت که نوجوان با توسل به یافتن هویت خود و اتکا به افکار منطقی و باورهای مثبت بتوانند به سازگاری اجتماعی برسد و امید است با پژوهشهایی که انجام می گیرد بتوان به سازگاری اجتماعی و نوع روابط جوانان و نوجوانان با محیط اطرافشان کمک کرد و انجام این پژوهش می تواند در جوامع آموزشی و تحصیلی مخصوصاً در دبیرستان ها نقش بسزایی داشته باشد و امید است بتوان راه حل هایی جهت ایجاد سلامت روح و روان و تعامل اجتماعی بین افراد را با ارائه این پژوهش ها بدست آورد.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه بین سلامت روانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان

دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان


دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان

در فصل یک تعدادی از مشکلات مربوط به جامعه‌ی پیچیده‌ی امروز را توضیح دادم، مشلکاتی که کودکان در سال‌های اصلی رشد و نمو خود باید با آن‌ها دست به گریبان شوند. بدیهی است که مشاوران تمام راه‌حل‌ها را برای این مسائل نمی‌دانند اگرچه به نظر می‌رسد مطالب زیادی چاپ می‌شود و کمابیش توسط مشاوران اعمال می‌گردد. در این فصل روش‌های پیشنهادی نویسنده برای کار با این کودکان دارای احتیاجات و مشکلات مخصوص مطرح می‌شود. پیشنهادات شامل مراقبت، چگونگی محیط مشاور، و مهیا نمودن بستری آماده برای احتیاجات کودک است. خواننده ممکن است بخواهد به ضمائم A وB برای طرق مخصوص حل مشکلات رفتاری که ممکن است وابسته به این مسائل اجتماعی باشند مراجعه نماید.
این مسائل شامل: بدرفتاری با کودکان، طلاق، تشکل خانواده پس از طلاق، زندگی با یکی از والکدین، مردم و فوت اعضا خانواده، الکلی، کودکان نان‌آور خانوداه، افراد اوباش و خشونت است.
 
بدرفتاری با کودکان
کنگره‌ی بدرفتاری با کودکان را چنین معرفی می‌نماید: صدمات فیزیکی یا فکری، تجاوز جنسی، بی‌مبالاتی و غفلت در رفتار، بدرفتاری با کودکان زیر سن 18 سال توسط شخصی که وظیفه‌ی آسایش و فراهم آوردن رفاه کودک را در مواقع تهدید و زیان آسایش و رفاه و سلامت کودک دارد، (گروه تحقیقات و سلامت و رفاه اجتماعی ایالات متحده‌ی آمریکا 1975). کمیته‌ی ملی مشاوران مدرسه در آمریکا مقاله‌ای در مورد بیان مطلب بدرفتاریکودکان در سال 1988 منتشر کرد که آن را این طور تعریف می‌کند:
زدن ضربات و تحمیل چیزی اگر تصادفی نباشد بر روی بدن کودک، خسارات روانی مداوم و انکار احتیاجات روانی و فکری او (262)
مثال‌های ذکر شده در این بدرفتاری با کودک شامل: کبودی وسیع، سوختگی، پارگی، تاول یا فشار و استثمار او است، صدماتیکه نمی‌شود توضیح داد مانند: تجاوز جنسی، آزار و اذیت، استثمار، خسارات فکری و روحی مثل دست زدن به او و دعوا در خانه والدین داری مشکلات روانی و رفتاری ظالمانه است.

مقدمه :
بدرفتاری با کودکان
بدرفتاری روانی
بدرفتاری بدنی
تجاوز جنسی به کودکان
روش‌های مشاوره‌ای کلی برای کودکان مورد آزار قرار گرفته
چیزهایی که کودک از بدرفتاری در ذهن دارد
بچه‌های طلاق
اعتراف به واقعیات موجود در از هم گسیختگی ازدواج
رها شدن از کشمکش‌های والدین و فشار روحی و برگزیدن رسوم متعاقب آن
تحلیل شکست
حل مشکلات عصبانتی و سرزنش خود
پذیرش طلاق برای همیشه
رسیدن به امیدهای واقعی در مورد ارتباط افراد خانواده
کودکان در خانواده‌ی جدید
کودکان در خانه‌ی تک والدی

 

شامل 46 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان

دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 مقدمه :
در فصل یک تعدادی از مشکلات مربوط به جامعه‌ی پیچیده‌ی امروز را توضیح دادم، مشلکاتی که کودکان در سال‌های اصلی رشد و نمو خود باید با آن‌ها دست به گریبان شوند. بدیهی است که مشاوران تمام راه‌حل‌ها را برای این مسائل نمی‌دانند اگرچه به نظر می‌رسد مطالب زیادی چاپ می‌شود و کمابیش توسط مشاوران اعمال می‌گردد. در این فصل روش‌های پیشنهادی نویسنده برای کار با این کودکان دارای احتیاجات و مشکلات مخصوص مطرح می‌شود. پیشنهادات شامل مراقبت، چگونگی محیط مشاور، و مهیا نمودن بستری آماده برای احتیاجات کودک است. خواننده ممکن است بخواهد به ضمائم A وB برای طرق مخصوص حل مشکلات رفتاری که ممکن است وابسته به این مسائل اجتماعی باشند مراجعه نماید.
این مسائل شامل: بدرفتاری با کودکان، طلاق، تشکل خانواده پس از طلاق، زندگی با یکی از والکدین، مردم و فوت اعضا خانواده، الکلی، کودکان نان‌آور خانوداه، افراد اوباش و خشونت است.

بدرفتاری با کودکان
کنگره‌ی بدرفتاری با کودکان را چنین معرفی می‌نماید: صدمات فیزیکی یا فکری، تجاوز جنسی، بی‌مبالاتی و غفلت در رفتار، بدرفتاری با کودکان زیر سن 18 سال توسط شخصی که وظیفه‌ی آسایش و فراهم آوردن رفاه کودک را در مواقع تهدید و زیان آسایش و رفاه و سلامت کودک دارد، (گروه تحقیقات و سلامت و رفاه اجتماعی ایالات متحده‌ی آمریکا 1975). کمیته‌ی ملی مشاوران مدرسه در آمریکا مقاله‌ای در مورد بیان مطلب بدرفتاریکودکان در سال 1988 منتشر کرد که آن را این طور تعریف می‌کند:
زدن ضربات و تحمیل چیزی اگر تصادفی نباشد بر روی بدن کودک، خسارات روانی مداوم و انکار احتیاجات روانی و فکری او (262)
مثال‌های ذکر شده در این بدرفتاری با کودک شامل: کبودی وسیع، سوختگی، پارگی، تاول یا فشار و استثمار او است، صدماتیکه نمی‌شود توضیح داد مانند: تجاوز جنسی، آزار و اذیت، استثمار، خسارات فکری و روحی مثل دست زدن به او و دعوا در خانه والدین داری مشکلات روانی و رفتاری ظالمانه است.
انجمن ASCA غفلت و بی‌توجهی به کودک را چنین معرفی می‌کند: فراهم نکردن غذای لازم، مراقبت، لباس، پناهنگاه و خانه، سرپرستی در امور، مراقبت پزشکی برای کودک. ص 262 و این رفتار را به عنوان سرپرستی نکردن و بی‌توجهی در امور پزشکی، غیبت غیرقانونی یا غیرعادی از مدرسه، کار بیش از حد، استثمار کودک، سوءتغذیه یا ترک او توضیح می‌دهد. (ASCA 1988)
علاوه بر این بدرفتاری عبارت است از: رفتار بد روانی، فیزیکی و یا جنسی با کودک. Bachman , Moeller و Moeller در سال 1993 نوشتند که: کشف بدرفتاری روانی بسیار مشکل است اگرچه خلاصه‌ی مطالب آن‌ها 6 دسته بدرفتاری روانی را معرفی می‌نماید:
1- بدنام کردن و خار کردم کودک در رابطه با توانایی‌های او ظرفیت‌های او و خواسته‌های او اظهار نظرهای فکری او.
2- کنار گذاشتن و جدا کردن او از جامعه
3- تهدید
4- توقع زیاد بدون در نظر گفتن سن او
5- اعمال روش‌های سخت؛یرانه شدید و تعرض‌آمیز که از استفاده‌ی زیاد مواد مخدر و الکل حاصل می‌شود.
6- فراهم نکردن مراتب لازم برای کودکانی که از نظر فکری به طور جدی معلول هستند.
Jonison در سال 1990 بدرفتاری فیزیکی را استفاده از وسایل بر روی بدن کودک و ضرر و زیان بافت‌های آن که از سرخی یک سیلی شورع می‌شود و زخم ناشی از حرارت، اشیاء تیز، مواد شیمیایی، یا داروها و موادمخدر می‌داند. مرکز بین‌المللی سوءرفتار با کودکان و غفلت از آن‌ها در ایالات متحده تمجاوز و بدرفتاری جنسی را چنین ارزیابی می‌نماید: کاری که روی یک کودک صورت می‌گیرد توسط یک شخص بزرگ‌تر برای تحریک جنسی کودک و برانگیختن میل جنسی او از طرف تجاوز کننده (در سال 1993 توسط Moeller, Bachmam)
به علت تعاریف مختلف از بدرفتاری با کودکان در جوامع و کشورهای مختلف و از آن جایی خیلی از وقایع مربوط به بدرفتاری با کودکان گزارش نشده است یا بد گزارش شده است، شیوع بدرفتاری با کودکان را نمی‌توان راحت رد یک جا ارزیابی نمود.
به علاوه همان طور که اظهارنامه سلامت روانی هاروارد اشراه می‌کند (جولای 1993ص1) همه‌ی خانواده‌ها یک نوع نظم و روش یکسان و قوانین یکسان در مورد کودکان و برهنگی آن‌ها و لمس کردن و بوسیدن، ندارند.
دو گزارش دولتی از آپارتمان بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده (1996 و 1997) آمار بین‌المللی بدرفتاری با کودکان و غفلت از آن‌ها را برای سال 1995 تهیه نموده است. آن‌ها ارزیابی نموده‌اند که حدود 2 میلیون گزارش بدرفتاری با کودکان از حدود 3 میلیون کودک دیده شده است. علاوه بر این بیش از نصف این گزارش‌های بدرفتاری احتمالی از سوی افراد با مدارک علمی بالا مثل استادان، پزشکان، متخصصان بهداشت روانی، کارکنان مراکز خدماتی اجتماعی و مراقبت از کودکان انجام گرفته است. در بین قربانیان تأیید شده‌ی بدرفتاری غفلت، بیش از 50% هفت ساله یا کوچکتر بوده‌اند و 26% آن‌ها هشت تا دوازده ساله و حدود 21% آن‌ها سیزده تا هجده سال داشته‌اند. تعداد قربانیان بدرفتاری دخترک کمی بیش از پسران است.
بدرفتاری با کودکان در تمام طبقات اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی افراد جامعه دیده می‌شود. در بیشتر مواقع تجاوزکننده یا فرد بدرفتار یکی از افراد فامیل و یا دوستان است که مرد می‌باشد. فرد متجاوز از رشوه، تهدید گناه یا اجبار استفاده می‌نماید تا از سری بودن و نهفته نگه داشتن موضوع اطمینان حاصل کند. برای حمایت فامیل و قوم و خویش یا دوست ممکن است این بدرفتاری انکار گردد یا مخفی نگه داشته شود و این کار از راهنمای گوناگون صورت می‌گیرد، موضوع گزارش نمی‌شود و یا ضبط نمی‌گردد و کودک و خانواده‌ی او با این مورد روبه‌رو نمی‌شوند و کمکی یا معالجه‌ای دریافت نمی‌کنند.
چندین تئوری برای توضیح عوامل دست‌اندرکار بدرفتاری با کودکان مطرح است. خانواده‌ها معمولاً انعطاف‌ناپذیر و مستبد هستند و از هم دورند و از دنیای خارج هم ایزوله و جدا شده‌اند. شاید در آن‌ها تجربه‌ی مشکلات طلاق، ازدواج ، مشکلات و ارتباط بین والدین و کودکان وجود داشته باشد ولی آن‌ها مهارت و استعداد لازم برای مقابله‌ی با آن‌ها را نداشته باشند.
فقر،بی‌کاری، والدینی که قربانی بدرفتاری یکدیگر هستند، تغییرات تنش‌زا مثل جدایی و طلاق و تغییر مکان به محلی دیگری برای زندگی اغلب با بدرفتاری توأم می‌شوند. فاکتورهای اجتماعی مثل پذیرش کشمکش خانوادگی و تنبیه بدنی هم چنین می‌تواند با شیوع بدرفتاری با کودکان همراه گردد. کودکی که مورد بدرفتاری قرار گرفته است اغلب به موارد منفی فکر می‌کند و ممکن است منزوی شود، دیگران او را نپذیرند، مورد غفلت قرار گیرد و تهدید شود.
بدرفتاری روانی
اثر مخرب بدرفتاری روانی در زندگی کودکان به خوبی در تحقیقات و آزمایشات به عمل آمده درج گردیده‌اند. توهین به شخصیت و ارزش شخص، تهدید وارعاب، تنبیه توسط والدین، معلمان و دیگر بزرگترها و قلدری و تهدید توسط بزرگ‌ترها و دیرگ بچه‌ها همه ممکن است با این مشکلات همراه باشند. ندارک مشهود دال بر این است که نتایج بدرفتاری روانی در مشکلات جدی فکری، بی‌نظمی‌های رفتاری و ناهنماهنگی آن و یا هر دو رخ می‌نمایاند. تکنیک‌های مشاوره‌ای مثل مشاوره‌های ازدواج و طلاق، معالجات فامیلی، مداخله‌ی والدین و فرزندان آن‌ها، روش‌های مخصوص کار با خانواده‌هایی که از لحاظ اجتماعی جدا شده‌اند و کنار گذاشته شده‌اند و آموزش علمی برای کمک استادانه و عملی به افراد تحت بدرفتاری روانی پیشنهاد شده‌اند.
از آن جایی که کودکان مورد بدرفتاری قرار گرفته اغلب مشکلات روانی و رفتاری و فکری دارند و باعث می‌شود آن‌ها در کلاس درگیری ایجاد کنند در منابع علمی پیشنهاد شده است که روش‌های روانشناسی بدرفتاری کودکان در مدارس دائمی شوند. معلمان ممکن است در صحبت‌های خود دائماً نام‌های بد، تهدید و تنبیه به کار برند و دوره‌ی تحصیل طوری سازماندهی شود که به پیشرفت‌های درسی بیش از حد تأکید گردد در حالی که از پیشرفت اجتماعی افراد غفلت گردد و از طرف دیگر قلدرهای مدرسه یک فاکتور مهم هستند در گرایش‌ها بچه‌ها به این که از لحاظ رواین مورد تجاوز و تخطی قرار گیرند. مشاوران باید همیشه از امکان وجود بدرفتاری آگاه باشد البته وقتی که با کودکی مواجه‌اند که از مشکلات رفتاری و فکری رنج می‌برد.
بدرفتاری بدنی
کتاب سلامت روانی هاروارد (بدرفتاری با کودکان بخش 1 و 2 سال 1993) نتیجه گرفته است که بدرفتاری فیزیکی دراز مدت کاملاً شناخته نشده است. اثر بدرفتاری و دیگر تأثیرات آن در محیط و فامیل مشکل شناخته می‌شود. اگرچه ارزیابی شده است که حداقل 25% کودکان قربانی بدرفتاری فیزیکی، مشکلات روانی جدی دارند شامل نگرانی‌های مزمن، افسردگی، و گاهی عیوب دستگاه عصبی و مغز. Gaudin , Kurts و ... در سال 1993 گزارش داده‌اند که کودکان قربانی بدرفتاری فیزیکی در تحقیق آن‌ها، بسیاری از مشکلات جدی در مدرسه را تجربه می‌کنند مثل افتادن از دروس، حامگلی در زمان زیر هجده سال، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، نمره‌های پایین در دروس در امتحانات استاندارد ریاضی و زبان و تجدید دوره در یک سال یا همه‌ی سال‌ها 0رفوزه شدن) آن‌ها اشتیاق به تحصیل کمتری دارند و مشکلات رفتاری زیادتری دارند البته در مقایسه با دیگر بچه‌های کلاس شکست در تحصیلات دانشگاهی آشکارترین فاکتور بین کودکان طبقه‌بندی شده در این مورد غفلت است، اگرچه این گروه تجربه‌ی مشکلات شدید رفتاری را ندارند و در کلاس مشکلات سازگاری با محیط به صورت شدید شبیه بچه‌های مورد بدرفتاری فیزیکی قرار گرفته نیست.
تجاوز جنسی به کودکان
بر طبق تحقیقات Green در سال 1993 کزارش تجاوز جنسی و موارد گزارش شده در ایالات متحده واقعاً در سال 1980 افزایش نشان می‌دهد. تجاوز جنسی به دختران بیشتر از پسران اتفاق می‌افتد. پسران بیشتر د دسترس افراد غریبه هستند و دختران بیشتر قربانی تجاوز افراد خانواده می‌شوند (بدرفتاری با کودکان جلد 1 و 2 – 1993)
کودکان در تماس مکرر با متجاوز مشکلاتشان افزوده می‌شود البته برای باقی ماندن ارتباط و باید هم چنین در این موقع از عهده‌ی آسیب‌های ناشی از تجاوز هم برآیند.
در تحقیقی که او از مطالب علمی موجود نموده است (Green 1993) علائم کوتاه مدت مشاده شده در کودکان مورد تجاوز اغلب شامل ترسو بودن، نگرانی، پریشانی در خواب، بی‌خوابی، کابوس، دوری از چیزهایی که باعث ترس می‌شوند، ناهماهنگی بدنی و دیگر موارد شبیه بی‌نظمی و مشاور روحی و اختلال اعضاء بدن است. علائم پسران مورد تجاوز قرار گرفته است ممکن است شامل اختلالات ارتباطی مثل دروغ گفتن، دزدی، وحشیگری و حمله به دیگر بچه‌ها باشد. (بدرفتاری با کودکان جلد 1 و 2 سال 1993). کودکان با تجاوز شدشید ممکن است انزوا پیشه کنند و اولین مراحل علاوه یک دوره از فراموشی وسواسی شدید به رویا فرو رفتن، در خواب راه رفتن، نقاشی سیاه کشیدن، دوستان خیالی داشتن، در رساله‌ی Green ذکر شده است.
(و به این مطلب اشاره کرده است که بی‌نظمی‌های عدیده‌ی شخصیتی در کودکان این دهه برای اولین بار شناخته شده است و کودکان تقریباً همیشه مورد آزارهای شدید فیزیکی و جنسی قرار می‌گیرند. کمی عزت نفس، افسردگی و رفتارهای منجر به خودکشی ممکن است در کودکان با سن و سال بالاتر دیده شود که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.
اختلال در رفتارهای جنسی غیرعادی نیست و ممکن است به صورت شدید و جلوگیری کنند مثل بازداری جنسی یا اختلال معکوس جنسی بروز نماید. Green نتیجه می‌گیرد که هیچ الگوی رفتاری اختصاصی نمی‌توانند در کودکان تجاوز جنسی را مشخص نمایدو بعضی از موارد ممکن است از خود علائم نشان ندهند. تشخیص باید بر طبق بسیاری از اطلاعات گوناگون صورت گیرد شامل گذشته، ارزیابی از قابل اعتماد بودن چیزهایی که کودک در صحبت‌های خود فاش می‌سازد، ارزیابی روانشناختی، آزمایشات بدنی، ارزیابی‌های بر طبق عملکرد روانی کودک و ارزیابی عملکرد خانواده‌ی او.
مقاله‌ی سلامت روانی هاروارد (بدرفتاری کودک، ج1 و 2 سال 1993) نتیجه گرفته است که بدرفتاری کودکانی که قربانی تجاوز جنسی و فیزیکی شده‌اند هیچ فرمول خاصی پذیرفته‌شده‌ای دیده نمی‌شود. این مقاله پیشنهاد می‌کند که مداخله‌ی در بحران و مشاوره ممکن است برای یک مورد ساده مفید باشد ولی در نمونه‌های شدیدتر سال‌ها باید معالجه بر روی کودک و افراد خانواده‌ی او صورت گیرد.
تکنیک‌های پیشنهادی برای کار روی کودکان مورد تجاوز قرار گرفته، شامل گوش دادن کامل به جزئیات، روشن کردن کلیه‌ی لغاتی که کودک در جمله‌های خود به کار می‌برد (منظورت چیست؟) یا (به من نشان بده) و بحث در مورد لمس کردن خوب و لمس کردن بد و در نظر داشتن این مورد که کودک حق داشته باشد به یک غیرمعمول بگوید (نه) و هم چینین بتواند صحبت کند با یک بزرگ‌تر مورد اعنماد و هر واقعه بدی که باعث ناراحتی او می‌شود به آن بزرگ‌تر بگوید شاید کودکانی که قربانی تجاوز جنسی بوده‌اند مشکل‌ترین افراد تحت معالجه باشند البته در قمایسه با کودکانی که از لحاظ فکری یا فیزیکی با آن‌ها بدرفتاری شده است. آن‌ها هم مانند بقیه یاد گرفته‌ان که به مردم اعتماد نکنند. آن‌ها توسط افرادی که دوست داشته‌اند شدیداً مورد تعرض قرار گرفته‌اند. مشاور ممکن است اوقات سختی را پیش رو داشته باشد تا اعتماد کودک را برای کمک به او جلب نماید.
مقاله‌ی بهداشت روانی هاروارد (بدرفتاری کودکان جلد 1 و 2 سال 1993) در مورد تحقیق برنامه‌های پیش‌گیری نظر خوبی نداشته است این مقاله نوشته زمانی که روی برنامه صرف شده کم بوده است و مفاهیم ارائه شده مشکل بوده‌اند مخصوصاً برای کودکان کم سن و سال‌تر. تحقیقات انجام شده در محل نشان می‌دهد فقط 10% افزایش در تعداد جواب‌های درست بعد از یک حضور ساده حاصل شده است و بیان نمده که افراد یازده ساله دوست دارند جواب‌های اشتباه بندهند ولی که از آن‌ها پرسیده می‌شود متجاوز شاید کسی باشد که شما را می‌شناسد و آیا شکتس قول و عهده و پیمان در این مورد درست ایست یا نه.
تحقیقات دیگر بر طبق مقاله پیشنهاد می‌نماید که کودکان شاید هنوز خیلی ترس داشته باشند و یا خجالت بکشند که آن را بگویند، و شاید کل این تحقیق و برنامه نگرانی‌هایی ایجاد نماید. نویسنده نتیجه گرفته است که هیچ کس نمی‌داند چگونه تکنیک‌های پیشگیری را به کودکان بیاموزد زیرا تجاوز در حالت‌های گوناگونی چهره‌ی خود را نشان می‌دهد و تحقیقات در مورد آن خیلی محدود بوده است.
روش‌های مشاوره‌ای کلی برای کودکان مورد آزار قرار گرفته
تنبیه متجاوز از الویت‌های اول مرسوم در اجتماع بوده است. تا کنون اجتماع از قربانی فراموش کرده است زیرا توجه آن به صورت طبی به مشکلات فیزیکی مسأله معطول گشته و قربانی از دسترسی متجاوز دور شده است. اخیراً قربانیان تجاوز کمک‌های بیشتری دریافت می‌کنند زیرا اطلاعات علمی در کلیساها و مدارس زیاد شده و گزارش‌ها و اطلاعات ارائه شده توسط رسانه‌های خبری زیاد شده و قربانیان تجاوز بیشتر می‌خواهند داستان خود را تعریف کنند تا به قربانیان دیگر کمک کنند. مشکلات رفتاری و روانشناختی درازمدت ممکن است از موراد حل نشده‌ی موجود که تجاوز به کودک را احاطه کرده ایجاد گردد. علائم فکری مانند عصبانیت، انکار، سرکوب، ترس، سرزنش خود، شک به خود، بی‌پناهی، کمبود عزت نفس، احساس گناه، پوچی، بی‌عاطفگی، علائم رفتاری نامشخص و غیرعادی ممکن است شامل کارهای اشتباه، گوشه‌گیری، علائم بدنی، کابوس و تشویق است. بعضی کودکان به مشاور ارجاع داده می‌شوند به علت این که رفتار تهاجی دارند و مشکلات رفتاری دارند آن‌ها رفتار تجاوزگرانه‌ی والدینشان را تقلید می‌کنند. بعضی‌ها رجوع داده می‌شوند به علت این که به طور شدیدی گوشه‌گیر شده‌آند و جدای از جامعه هستند و مکلات تحصیلی و اجتماعی دارد. کودکان مورد سخت‌گیری بیماراه ساده‌ای نیستند و کار با آن‌ها مشکل است آن‌ها یاد گرفته‌اند که به هم اعتماد نکنند یا به مردم دیگر به محیط در این دنیا که آن‌ها دارند هیچ چیز خوبد نیتس و همه جیز به آن‌ها آسیب می‌رساند. گوشه‌گیری از این دینای دردناک امن‌”ر از آن است که اربتاط با دیرگان برقرار کنند. برقراری دوستی و اعتماد ممکن است خیلی مشکل باشد. کودک نیاز دارد به این که احساسات خود را تصفیه و پاک کند، سوال کند و به موارد تجاوز پاسخ گوید تا موارد را بتواند حل کند. کودکان آموخته‌اند که پرستاران و دیگر بزرگ‌ها در زندگی آن‌ها همیشه بهترین کارها را انجام می‌دهند و نمی‌توانند بفهمند که مردمی که معمولاً باید آن‌ها را دوست داشته باشند یا از آن‌ها مراقبت کنند می‌توانند هم چنین بعضی اوقات به آن‌ها آسیب برسانند.
نیاز آن‌ةا به والدین و دیگر بزرگ‌ترها برای حفاظت و ایمنی کشمکش را افزایش می‌دهد. بعضی از کودکان فکر می‌کنند که سزاوار تنبیه انجام شده هستند.
سطح پیشرفت فکری آن‌ها و شناخت آن‌ها ممکن است به آن‌ها اجازه ندهد که مواجه‌ی با این مشکل را بفهمند که والدین آن‌ها مهربان و دوست‌داشتنی نیستند. پیشنهادات اختصاصی طرز مشاوره کودکان مورد تعرض در زیر آمده است.
1- در مشاوره‌ی همه‌ی قربانیان تعرض، مشاور باید آماده باشد که با مسائل بیمار کودک خود عجین گردد، شامل آزمایشات کودک در مورد چیزهای مورد علاقه مشاور
2- آرامش و تمدد اعصاب و تصورات ممکن است به کودک کمک کند یک نقطه‌نظر مثبت‌تری از خود و زندگی‌اش داشته باشد.
3- تشویق به ظاهر بدنی خوب و اعتماد به نفس در مورد وضع محاوره‌ای و گفت و گو و ضع غیرمحاوره‌ای یا بدنی و رفتاری.
4- بازی درمانی ممکن است به کودک مورد تخطی قرار گرفته کمک کند با احساسات و افکارش ارتباط برقرار کند.
5- کودکان مورد تجاوز جنسی به توجه خاصی نیاز دارند، درک و بینش و حمایت از طرف مشاور، اغلب این کودکان در ابتدا قادر به بحث در مورد مشکل یا مشاوره نیستند زیرا احساس شدید گناه می‌کنند و خیال می‌کنند که یک طوری آن‌ها حمله‌ی آن شخص را تحریک کرده‌اند یا می‌توانسته‌اند کاری کنند که او حمله نکند ولی آن کار را نکرده‌اند.
آن‌ها ممکن است احساس بی‌ارزش بودن و خجالت بکنند که مورد تجاوز یا تخطی به این طریق قرار گرفته‌آند. آن‌ها ممکن است بیشتر از آن که در مورد خود عمل تأثیر پذیرفته باشند از اعمال و سوالات پیش آمده متأثر گردند و اغلب آن‌ها احساس بدی از گناه دارند که والدین یا دیگر بزرگ‌ترها را به مشکل انداخته‌اند به زندان انداخته‌اند یا از خانه بیرون کرده‌اند زیرا به کودک گفته شده است. گوشی دادن به لغات و جلمه‌ها با همدلی و روشن‌گری آن‌ها و حرکات کودک می‌تواند مفید باشد.
6- تکنیک‌های خاص مثل مشاوره با کتاب، بازی با نقشه‌های مختلف، بازی درمانی، مشاوره‌های گروهی می توانند در نظر گفته شوند البته به تناسب درک و شعور کودک. قرار دادن کودک تجاوز جنسی شده در گروه و جمع احتیاج به هوشیاری خاص دارد مخصوصاً اگر آسیب در همین اواخر اتفاق افتاده باشد. شاید کودک آماده‌ی تقسیم و تشریک احساسات شدید نباشد.
7- ممکن است کودکان نیاز به این داشته باشند که اطلاع یابند چه چیز در لمس کردن و عمل و رفتار مناسب است و چه چیز مناسب نیست و اطمینان حاصل کنند که برخی از اعضاء بدن آن‌ها خصوصی هستند. ممکن است احتیاج داشته باشند که به آن‌ها گفته شود رفتارهای جنسی و تنبیهی بزرگ‌ترها که انجام داده‌اند بیمار و نامناسب بوده است. به علت محدود بودن رشد فکری و شناختی کودکان و ادراک آن‌ها و برای آرام کردن نگرانی حاکم بر محیط این نوع مسائل خلی از برنامه‌ها طراحی شده‌اند تا به کودکان در مورد تجاوز و تخطی نسبت به کودکان توسط بازی‌های نقش‌دار و عروسکی، کتاب‌های رنگی، فیلم‌ها، فیلم سینمایی و ... چیزهایی بیاموزند. کلماتی که در آن‌ها به کار رفته روشن و واضح نیستند ولی به جای آن مربوط می‌شود به لمس و مناطق مخصوص بدن. این برنامه‌ها برای تحصیل و بررسی جنسی ساخته نشده‌اند و برای آن هستند که به کودکان اطلاعاتی و روش‌هایی برای مقابله‌ی با وضیعت‌های تجاوز و سوءاستفاده معرفی نمایند.
8- آموزش جرأت داشتن که روی این موضوع تأ:ید داردکه چگونه باید گفت نه و یا چکونه وضیعت تجاوزی را کنترل کرد و خیلی ضروری است کودک احتیاج به کمک دارد تا بتواند ارزیابی کند علامت‌های هشدار تجاوز چیست و نقشه‌ةایی را بکشند تا از عهده‌ی رهایی از وضعیت برآیند. (به عنوان مثال، تلفن زدن به یک شخص خاص وقتی که پدر یا مادر شروع به نوشیدن الکل می‌کند) بازی‌های خاص که کودک در آن‌ها نقش دارد و نمایش‌های اینچنینی کودک را آماده می‌کند که با موضوع خیلی مؤثر کنار بیاید.
9- کودکان را تشویق نماییم به مجرد این که وضیعت تجاوز مشاهده شد آن را به کسی بگویند، بزرگ‌ترهایی که به کودکان تجاوز جنسی می‌کنند اغلب به او هشدار می‌دهند که رازشان را نگه دارند. کودکان احتیاج به این دارند که به آن‌ها تفهیم شود که چه موقع باید راز را بگویند و چه موقع اطلاعات به طور مطمئن باید حفظ‌ شود، و در موقع تصمیم به گفتن به چه کسی باید این راز را بگویند و چه کنند اگر بزرگ‌تر داستان آن‌ها را باورد نکرد.
10- مشاوران باید با مواردی که منجر به اعتماد کودک تجاوز دیده می‌شود آشنا باشند. تئوریسن‌های نمو و تکامل به این نکته توجه خاص داشته‌اند که کودکان قابلیت اعتماد خود را به مردم گسترش دهند و مردم هم متقابلاً به آن‌ها اطمینان داشته باشند تا بتوانند به طور مؤثر زندگی کنند. هنوز کودکان به خبرها و پیغام‌های زیاد برسند که برای حمایت آنان طراحی شده که ایجاب می‌:ند که دنیا و آدم‌های آن خطرناک باشند.
11- رایتکان در سال 1992 نظرش به این موضوع جلب شد که بعضی از موارد معالجه غیرمفید و گاهی مضر هستند. او از برخی از نویسندگان نقل قول می‌نماید که پیشنهاد می‌کنند کتاب‌های روانشناسی را کنار بگذارید و به کودک بیمار گوش دهید. Ratical به عنوان به کار برنده‌ی یک روش ترکیبی خاص معروف است: تصورات جهت‌گیری شده و راهنمایش شده هیپنوتیزم شناسایی و پاک کردن احساسات، خواندن مقالات و مجلات نوشن نامه، نوسازی ساختار شناخت و معلومات تا پیام‌های بد، درست شوند روش‌های پشت میز نشینی از بین بروند، نمایش فیلم اخلاقی، هنر، موسیقی و رقص. بدرفتاری کودک یک قسمت کوچک از یک رفتار بد مخاط به آن است و به شبکه‌ی خانواده وصل است همان طور که به شخصیت شخص مورد تجاوز هم ربط دارد و باید در نظر گرفته شود. به طور کلی واکنش های خانواده به کودکی که مورد تخطی قرار گرفته گسترش می‌یابد و با روش مشاوره و معالجه مخلوط می‌گردد و با آن درگیر می‌شود. مشاوران باید خانواده درمانی را باید در نظر بگیرند و در زمان مناسب طرح‌های معالجه‌ی خود را کامل نمایند. مشاورانی که با کودکان مورد تخطی قرار گرفته کار می‌کنند باید آماده باشند که یک در کس دست و حمایت کامل از تمام افراد درگیر موضوع ارائه دهند. یک واکنش طبیعی عصبانیت است نسبت به کسی که یک بچه را اذیت کرده است اگرچه این احساسات باید توسط مشاور رواین شناخته و حل گردد تا بتواند به صورت مؤثر با کودک و خانواده‌ی او کمک کند مخصوصاً با فرد متجاوز.
مشاورانی که خیلی نسبت به کودک مورد تجاوز دلسوز باشند واقع‌بینی خود را از دست می دهند و نمی‌توانند به کودک کمک کنند مشاورانی که خیلی عصبانی از دست فامیل کودک هستند که چرا گذاشته‌اند این کار صورت بگیرد یا نسبت به تجاوزگر هیچ گاه نمی‌توانند ارتباط لازم را کسب نمایند برای کمک به این اشخاص قبل از شروع مشاوره با قربانی تجاوز، ممکن است مشاور احتیاج داشته باشد که احساسات خود را تجیزه و تحلیل کند و در مورد موضوع دید کامل داشته باشد.
چیزهایی که کودک از بدرفتاری در ذهن دارد
اگر چه بیشتر افراد متخصص گزارش می‌دهند که درصد گزارشات قابل ارزشی از بدرفتاری با کودکان زیاد است، بعضی‌ها در این مورد شک دارند که گزارشات درست باشند زیرا مطالعات و آزمایشات نشان داده‌اند به طرز مخصوصی مستعد پیشنهاد و اطلاعات گمراه‌کننده عرضه شده به آن‌ها بعد از وقوع ماجرا هستند. آن‌ها عقیده دارند که این تلقین‌پذیری در قسمتی که از خواست‌های کودک برای خوش‌آمدن بزرگر‌ترها نسبت به حرف‌های او می‌شود، مبالغه‌آمیز می‌گردد. Loftus در سال 1993 پیشنهاد کرد که دو مأخذ که می‌توانند با خاطرات غلط عجین شوند در نظر بگیریم: نوشته‌های عمومی و پیشنهادات مشاوران اگرچه کودکان ممکن نیست که این موارد را خوانده باشند Loftus توضیح می‌دهد که این کودکان اغلب موارد بدرفتاری با کودکان را در رسانه‌های خبری یا در توضیحات بزرگ‌ترها می‌شنوند. به علاوه بزرگ‌ترها ممکن است مکرراً به آن‌ها هشدارد دهند در مورد امکان رویارویی با یک متجاوز. Loftus در سال 1993 هم چنین گزارش می‌دهد که معالج یا مشاور ممکن است سهواً در اشتباه بیمار مشارکت داشته باشد و این کار را در طی پیشنهادات در مورد معالجات انجام می‌دهد. بعضی از مشاوران فکر می‌کنند که امکان دارد بدرفتاری با کودک به طور واضح بحث شود. صرف‌نظر از علائم بعضی دیگر ممکن است به بیمار فشار بیاورند، خواب‌ها را تعبیر کنند که نشانه‌های بدرفتاری است از بیمار طوری سوال کنند که انگار پیشنهاد در رفتاری می‌کنند یا از راه‌های دیگر سوءظن آن‌ها را تحریک می‌نمایند. Loftus در سال 1993 می‌گوید که مشاوران ابزارهای لازم برای تشخیص خاطرات درست را ندارند، بنابراین. آن‌ها باید از مداخلات هواخانه‌ها اجتناب‌نمایند به خاطر تکنیک‌هایی که می‌توانند به جای آن در نظر بگیرند و به طور بالفعل کمتر خطرناک‌اند. روشن‌سازی، دلسوزی، یکدلی، مواجه شدن با مسأله به صورت لطیف و مهربان. Yapko در سال 1993 راهنمایی‌‌هایی را برای متخصصین کار با امکان بدرفتاری کودک آورده است:
1- نتیجه‌گیری سریع نکنید.
2- سئوالات عمده و اساسی مطرح نکنید.
3- وقتی موضوعی مبهم است به صورت ظاهری به آن تأکید کنید.
4- در مورد پیشنهادات راجع به روش‌های محدودکننده‌ی ارتباط با خانواده‌ی بیمار، محافظه‌کار باشید.
5- به حافظه خود امیدوار نباشید، مخصوصاً اگر اطلاعات حساس مورد بحث قرار می‌گیرند.
بچه‌های طلاق
شیوع طلاق به سرعت در ایالات متحده افزایش پیدا کرده است و در چند دهه‌ی گذشته چشمگیر است. مرکز بین‌المللی آمار بهداشت و سلامت گزارش می‌دهد که در حال حاضر از هر دو ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود (wendel 1977) این بدان معناست که حدود یک ملیون کودک یا حدود یک سوم کودکان اجتماع طلاق والدین خود را تجربه خواهند کرد.
طلاق یا جدایی در فرد آسیب‌زا است، و برای همه‌ی آن‌ها که با آن دست به گریبان هستند دردآور است. بزرگ‌ترهای گاهی دنبال کمک می‌گردند تا با آسیب ناشی از طلاق کنار بیایند. این کار را در گروه‌های مشاوره و یا مشاوره‌ی شخصی یا در طی کار گروه‌های کمک برنامه‌ریزی شده مثل (والدین بدون والدین) انجام می‌دهند.
در سال‌های گذشته بچه‌های طلاق کمک مستقیم کمی دریافت می‌کردند در واقع در خیلی از زمان‌ها خیلی کمتر از حد ممکن از کارهای افراد خانواده اطلاع حاصل می :رد و به اگفته می‌شد که این راز را برای زمان ممکن حفظ نماید. اخیراً به خاطر اثر قابل توجه خانواده و جدایی آن روی کودک توجه بیشتری به احتیاجات کودکان در معرض این حوادث آسیب‌زا شده است. زندگی و ارتباطات بچه‌های خانواده در حال طلاق به طور محسوسی از اجتماع، اقتصاد، روانشناسی، قانون تأثیر می‌پذیرد. کودکان باید خود را با جدایی والدین وفق داده و از یکی از جدا شوند و یک رابطه‌ی جدید و تازه‌ای با دیگری پیدا کنند. یک تغییر در رتبه‌ی اقتصادی خانواده، امکاناً تغییر در محل زنگی و محیط مدرسه، روش‌های زندگی مختلف والدین، دعواهای خاص، و گاهی یک طرز زندگی کاملاً‌متفاوت یک احساس به وجود می‌آورد که گاهی مثبت و گاهی منفی خواهد بود. اغلب مادران که کاملاً درگیر مراقبت از کودکان هستند و خانه باید برای کار به بیرون بروند، خیلی از آن‌ها مهارت لازم را ندارند و باید کارهای با حقوق کم را بپذیرند. کودکان با وعده‌های طرف مخالف آسیب می‌بینند یا یاد می‌گیرند که چه طور پدر و مادر را مجبور به اطاعت کنند. از کودکان والدین طلاق گرفته ممکن است خواسته شود که نقش والد غایب را بازی کنند و جای آن را از نظر فیزیکی یا فکری پر کنند در حالی که هنوز به بلوغ نرسیده‌اند. تعدادی از محققان صاحب‌نظر (wallerstein ...) سعی کرده اند کودکان را در مورد اثرات درازمدت طلاق در سال‌های رشد و نمود آن‌ها ارزیابی نمایند. Wallerstein و kelly در سال 1980 عنوان نموده‌اند که مرکز اصلی مخاطرات طلاق، اثرات منفی و بدی است که روی نمو و پیشرفت کودکان می‌گذاردو تعداد زیادی از تحقیقات پیشنهاد می‌کند که درجه‌ی تکامل کودک به واکنش های بعد از جدایی ربط دارد. Wallerstein و kelly در سال 1980 گفته‌ان که نوزادان به طور عمده به واکنش های روانی و عصبی سرپرست خود پاسخ می‌دهند، به طول مثال، پدران و مادران زیر فشار روانی احساسات خود را در طی رفتار و گفتار خود در موقع ارتباط کلامی به نوزاد انتقال می دهند. کودکان خدسال خیلی از نیازهای خود را از سرپرستشان به دست می‌آورند به جز در مواردی که سرپرست در فشار روانی است. کودکان خردسال وابسته‌اند و تقاضای توجه به نیازهای خود دارند. کودکان قبل از مدرسه 3 تا 5 سال فقط یک درک مبهم از وضیعت خانواده دارند به خاطر این که پیشرفت فکری و شناختی آن‌ةا محدود است، بنابراین آن‌ها اغلب احساس ترس و ناامنی می‌کنند کابوس می‌بینند، و به رفتارهای خیلی بچه‌گانه‌تر عقب‌نشینی می‌کنند. بچه‌های مدرسه‌ای که فرک آن‌ها پیشرفته‌تر است و تکامل عقلی پیدا کرده‌اند وضعیت را با دقت بیشتری نگاه می‌کنند. اگر چه کودکان 6 تا 8 سال اغلب فکر می‌کنند که طلاق تقصیر آن‌ها بوده است (اگر من بد نبودم، بابا ما را ترک نمی‌کرد) و کودکان در این سنین امیدهای غیرواقعی در سر می‌پرورانند و بازگشت خانواده به حال اول. شاید هم آن‌ها احساس از دست دادن چیزی، طرد از اطرافیان احساس گناه، بی‌وفایی کنند. سنین 9 تا 12 سالب وقتی است که کودکان به سرعت نمو نیم‌کنند و به عنوان تکیه‌گاه والیدن را برمی‌گیزنند. آن‌ها ممکن است در این گونه موارد عصبانی شوند و طلاق و والدین را سرزنیش می‌کنند وشاید هم یک نقش حمایتی پیشه کنند زیرا نگران والدین به مشکل خورده‌ی خودشان هستند.
به علت نگرانی آن‌ها ممکن است علائم بدنی نشان دهند، یا رفتارهای منجر به خطر و مشکل برگزینند، یا در تحصیلاتشان دچار افت تحصیلی شوند. طلاق والدین رد طی سال‌های نوجوانی بچه‌ها یک سری متفاوت از مشکلات تکاملی کودک را فراهم می‌کند،‌مردم جوان در این سن و سال برای خود مختاری کوشش می‌کنند و در حال آزمایش جنسیت خود هستند. حتی ممکن است در مورد ارتباطات خود حساس باشند نگران و امکان تکرار اشتباهات والدین خود نتایج تحقیقات مربوط به خطرات سنی با هم متناقض بوده‌اند.
Hetherington و همکارانش در سال 1978 اعتقاد داشتند که کودکان کم سن و سال‌تر از اثرات مضر طلاق بیشتر رنج می‌برند. در ده سال تحقیق او، دریافت که کودکانی که در موقع طلاق خیلی کوچک هستند به نظر می‌رسد که کمتر زیان می‌بینند و خیلی کم از آن موقع زندگی خود به یاد می‌آورند. فاکتورهای زیادی به غیر از تکامل و رشد در نفوذ اثرات طلاق روی کودک ممکن است تأثیر داشته باشند، شامل مقدار تنش و ناسازگاری در خانه، مدت زمانی که کودکان با ناسازگاری زندگی کرده‌اند، واکنش والدین به ناسازگاری‌ها و کنار آمدن شخص پدر و مادر با طلاق و از سرگیری نقش‌های یک بزرگ‌تر توسط پدر یا مادر. Wallerstein در سال 1983 توضیح می‌دهد وظایف روانشناختی را که یک کودک بعد از طلاق باید با موفقیت حل نماید.
اعتراف به واقعیات موجود در از هم گسیختگی ازدواج
کودکان کوچک اغلب خیال‌های ترسناک را تجربه می‌نمایند. احساس می‌کنند ترک شده‌اند و می‌خواهند وضعیت خانواده را انکار کنند به خاطر فشار روانی خودشان ولادین اغلب در دادن اطمینان به آن‌ها و کمک به آن‌ها در فهمیدن وضعیت و آینده‌ی آن‌ها دچار مشکل می‌شوند. کودکان بزرگ‌تر هم چنین ممکن است بعضی خیال‌های بد و همراه با بدبختی ذهنی را تجربه نمایند و این توانایی آن‌ها را در فکر کردن و حل مشکل کم می‌کند و حتی علائم بدنی روانی نگرانی آن‌ها را نشان می‌دهد. تکنیک‌های مشاوره‌ای حمایتی شامل، گوش کردن، انعکاس، شفاف‌سازی و حل مشکل و شاید کاهش استرس و تکنیک‌هایی مثل تخلیه‌ی روانی و آسودگی خیال، تصورات هدایت شده برای کودکان مفید هستتد. Oehmen در سال 1985 اثبات نمود که کودک باید با وضعیت خیلی سریع مواجه شود و با شدت تا فرصت بحث و تحلیل احساسات در مورد طلاق را نیابد تا توسط احساسات منفی مورد هجوم قرار گیرد.
Wallerstein و Blackeslee در سال 1989 عنوان کرد که فاکتوری که از همه خطرناک‌تر است حمایت والدین و کمک آن‌ها به کودک در موقع طلاق می‌باشد. هر دو والدین باید با تمام بچه‌ها با هم در مورد تصمیم که برای طلاق چندین روز پیش قبل از این که یکی از والدین خانه را ترک کند گرفته‌اند، صحبت نمایند. کودکان باید در معرض توضیحات روشن و شفاف قرار گیرند و بدانند چرا والدینشان دارند طلاق می‌گیرند. اگرچه ممکن است لازم نباشد که جزئیات این پیمان‌شکنی و دیگر مشکلات جنسی برای آن‌ها توضیح داده شود. والدین باید این مطلب را عنوان نمایند که آن‌ها متأسفانه، اشتباهی در ازدواج خود مرتکب شده‌اند ولی به فامیل خود وفادار خواهند ماند. بر طبق بررسی‌های نویسندگان درک و فهم طلاق و مراحل آن وظیفه‌ی اول روانشناختی کودکان طلاق است.
رها شدن از کشمکش‌های والدین و فشار روحی و برگزیدن رسوم متعاقب آن
تحلیل این کار این است که از کودکان بخواهیم از بحران فاصله بگیرند و در خانه خود به کارهای عادی آموزش بپردازند، فعالیت‌های بیرون خانه را گسترش دهند و دوستی‌ها را بیافزایند. والدین باید روی یان موضوع کار کنند که کمک نمایند به بچه‌ها در نظم دادن به زندگی خودشان و نگذارند که طلاق آن‌ها روی تمام فعالیت‌های بچه‌ها سایه بیافکند.
همان طور که توسط دیگر مخققان گزارش شده است. Wallerstein در سال 1983 یک کاهش قابل توجه در پیشرفت تحصیلی بیش از یکک دوم نمونه‌های 7 تا 11 سال خود که در خانواده‌ی جدایی را دنبال می‌کردند مشاهده نمود. مشاوره‌های گروهی و تکنیک‌های فردی که در مورد موفقیت‌های تحصیلی بوده (به عنوان مثال اسم‌نویسی اتفاقی) ممکن است به کودکان در این مرحله کمک کند. جلسات مشاوره با معلمان برای طرح ساختاری محیط کلاس درسی شاید برای زندگی کودک مفید باشد و موفقیت او را آسان‌تر گرداند.
تحلیل شکست
طلاق نه تنها برای والیدن شکست به ارمغان می‌آورد بلکه برای تمام افراد خانواده و اطرافیان یک شکست است و به طور امکان یک طریقه‌ی متفاوت زندگی را به وجود می‌آورد. Wallerstein در سال 1983 نوشت که کارآیی شکست‌ها خیلی مشکل حل می‌شود: در این موضوع کودک باید بر حس عمیق طرد شدگی، تحقیر، نفرت دیگران، نداشتن نیرو و توان که والدین اغلب برای او به وجود آورده‌اند غلبه نماید. ص 237.
Wallerstein و Blakeslee در سال 1989 پیشنهاد نمودند که یک روش پایدار برای ملاقات پدر یا مادری که غایب است و تأکید بر ساخت یک ارتباط جدید و مثبت می‌تواند به کودکان در این مرحله کمک کند. متأسفانه، خیلی از کودکان از این ارتباط بی‌بهره هستند و با والد غایب خود ترک شده‌اند و این احساس را دارند و بنابراین فکر می‌کنند کسی آن‌ها را دوست ندارد و بی‌ارزش هستند. نمایش‌های ساده خیمه‌شب‌بازی، نویسندگی،‌ نقاشی، بیان احساسات، حل معما، و دیگر تکنیک‌ها می‌تواند به کودکان کمک کند که احساسات خود را بیان نمایند. مجالس گروهی و شخصی که روی به وجود آوردن عزت نفس استوارند، ممکن است مفید باشند، مثلاً آزمایش قدرت شخص، درس دادن به همکلاسی‌هایش، پیدا کردن دوست برای او و تکنیک‌های دوباره‌سازی شناخت و درک کودک.
حل مشکلات عصبانتی و سرزنش خود
از آن جایی که طلاق یک تصمیم اختیاری است و توسط یکی با هر دو والد صورت می‌گیرد، کودکان می‌خواهند آن‌ها را سرزنش کنند برای خودخواهی آن‌ها و این که به احتیاجات آن‌ها اهمیت نمی‌دهند، یا این که کودکان خودشان را سرزنش می‌کنند که چرا باعث جدایی خانواده شده‌اند. عصبانتی موجود از هر دو یا یکی از والدین یکی از خصوصیات بچه‌های طلاق است مخصوصاً بچه‌های بزرگ‌تر. محققان دریافته‌اند که قدرت کودک برای بخشش والدین و اصلاح روابط و دوستی آن‌ها است. تعدادی کتاب‌های مفید برای کودکان وجود دارند که به آن‌ها کمک می‌کند مراحل و کارهای مربوطه به طلاق را درک کنند و این واقعیت که آن‌ها نباید برای طلاق سرزنش شوند. بیشتر این کتاب‌ها اختصاصی پیشنهاد نمایند تا بیماران آن‌ها سطح تکاملی بیشتر و درک بیشتر از موضوع داشته باشند و کتاب‌ها را برای آن‌ها شرح دهند. عصبانیت شدید کودک باعث واکنش بد و منفی می‌گردد. یک محیط با ساختار سازگار در خانه و مدرسه مقداری از امنیت خاطر را که کودک احتیاج دارد در طی این دوره‌ی آشفتگی و تغییر برای او فارهم می‌آورد.
مشاوره‌ی گروهی که به نمایش‌نامه بازی کردن و بازی درمانی، نقاشی، نویسندگی تأکید دارند می‌توانند به کودک کمک کنند عصبانتی خود را بیان نماید و بگوید که احساس گناه می‌کند. بحث‌های حل مشکلات که به صورت گروهی بیان می‌شوند به کودک کمک می‌کند که راه‌های ساختاری برای کنترل احساسات خود بیابد.
پذیرش طلاق برای همیشه
Wallerstein در سال 1983 اشاره به این نکته می‌کند که رویای یک خانواده دوباره گرد هم جمع شده به طور شدیدی روی کودکان طلاق فشار می‌آورد حتی وقتی که والدین با دیگر افراد ازدواج می‌کنند. از آن جایی که از دست دادن والدین به علت مرگ خط بطلانی برای این خیال است، این واقعیت که هر دو والدین زنده هستند با این خیال مداوم همراه یم‌شود که دوباره خانواده به حال اول باز گردد. واقعیت درمانی ممکن است به کودک کمک کند که همیشگی بودن طلاق را بپذیرد. مشاوره‌ی گروهی با دیگر کودکان که دارند این مقوله را پشت سر می‌گذارند یا قبلاً آن را تجربه کرده‌اند ممکن است راه‌گشا باشد. شمایی از خانواده قبل از طلاق و در حال حاضر تغییرات خوب و بد خانواده تا موقع طلاق، فیلم‌ها و کتاب‌های راجع به طلاق و دیگر روش‌های زندگی خانواده‌ها (خانواده‌های تشکیل شده‌ی بعدی، 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  46  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مشاوره روانی کودکان

دانلود مقاله بهداشت روانی

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله بهداشت روانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقدمه :
امروزه در نقش و وظایف مدارس بسیاری از کشورهای جهان دگرگونی های عظیمی رخ داده است. این تحولات باعث شده تا علاوه بر نقش سنتی مدرسه یعنی آموزش صرف و رشد مهارت هایی مانند خواندن و نوشتن و اکتساب دانش نقش پرورش روان و تکامل انسان نیز مورد توجه قرار گیرد. در حال حاضر در بسیاری از کشورها فعالیت های پرورشی و بهداشتی وسیعی به عهده مدارس گذاشته شده است که مطالعات حکایت از نتایج و پیامدهای مثبت آن می کند.
در کشور ما نیز با توجه به خیل عظیم دانش آموزان و همچنین نقش سلامت روان و پرورش کودکان و نوجوانان توجه بیشتر به نقش پرورشی مدارس ضرورت تام دارد. حال زمان آن است که باید با ایجاد زمینه های مناسب به ارتقای بهداشت روانی و سطح سلامت در مدارس پرداخته و شرایطی فراهم شود تا مسئولان مدارس برنامه ریزان مشاوران روان شناسان و دیگر دست اندرکاران آموزش و پرورش از طریق آشنایی با موضوعات بهداشت روانی نونهالان این آب و خاک را برای دستیابی به روان سالم یاری دهند. بهداشت روانی صرفا در محیط سالم فیزیکی به دست نمی آید بلکه محیط سالم روانی نیز یک اصل مهم است. چه بسا که محیط فیزیکی کودکان سالم و آرام باشد اما محیط روانی آنها از درون ناامن و مضطرب باشد.
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت “بهداشت روانی” عبارت است از “توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی روانی و جسمی”. این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می شود.
بهداشت روانی کودکان
بهداشت و سلامت روان کودکان موضوعی است که به توجه جدی نیاز دارد. امروزه با استفاده از برنامه های مختلف مانند آموزش مهارت های زندگی آموزش بهداشت روانی مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه و نیز درمان های تخصصی می توان به کودکان کمک کرد تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانه تری داشته باشند.
همه کودکان در زندگی خود با استرس های شدیدی روبه رو می شوند که بخشی از آنها ناشی از تغییرات رشد بهنجار کودکان است مانند رشد و تغییرات هورمونی و همچنین تغییراتی که در ارتباط با والدین و اجتماع رخ می دهد. استرس های دیگر فردی تر بوده و شامل فشار برای پیشرفت در مدرسه نقل و انتقال خانواده تغییر مدرسه نزاع والدین طلاق یا فشار برای سواستفاده از مواد است.
بسیاری از کودکان بدون این که دچار مشکلات رفتاری یا تحصیلی جدی شوند این دوره را پشت سر می گذارند و این امر به علت ترکیب عواملی چون مهارت های مقابله ای موفقیت آمیز میزان حمایت های قابل دسترس و میزان استرس های محیطی (که با آن روبه رو شده اند) است. متاسفانه تعیین کودکانی که مشکلات بهداشتی دارند تا پیش از بروز مشکل امکان پذیر نیست بنابراین در برنامه ریزی های بهداشتی همه کودکان و نوجوانان باید مدنظر قرار گیرند و دامنه گسترده ای از مداخلات از آموزش مهارت هایی برای سلامت روان تا مداخلات اختصاصی بهداشت روان به کار گرفته شود.
تقریبا یک پنجم کودکان بدون در نظر گرفتن این که کجا و چگونه زندگی می کنند در دوران کودکی دچار اختلالات رفتاری هیجانی می شوند. حتی با محافظه کارانه ترین برآورد هم می توان ادعا کرد که 10 درصد کل کودکان زمانی در طول این دوره دچار آشفتگی های روانی می شوند که با آسیب های جدی همراه است و مدرسه در زندگی بسیاری از کودکان نقش اساسی دارد و در رشد بالقوه آنان موثر است بویژه هنگامی که خانواده از ایفای نقش های اساسی خود ناتوان باشد. بنابراین مدارس برای بسیاری از کودکان حساس ترین و مناسب ترین نقطه مداخلات بهداشت روانی است. از آنجا که همه کودکان بخصوص کودکان در معرض خطر وارد مدرسه نمی شوند یا مدرسه را ترک می کنند برای ماندن این کودکان در مدرسه یا دسترسی به کودکانی که مدرسه نمی روند باید به فکر استراتژی های دیگر بود. در جهت تامین نیازهای کودکان و نوجوانان باید بین نهادهای جامعه نگر نهادهای جوانان و سازمان های ورزشی نهادهای مذهبی موزه ها پارک ها و کتابخانه ها و... از یک سو و خانواده مدرسه سازمان های بهداشتی رسانه های گروهی و دولت از سوی دیگر همکاری و فعالیت مشترک ایجاد شود.

 

نقش مدارس در ارتقای بهداشت روان
مدرسه برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فرصت بسیار مناسبی فراهم می کند. به موازات حرکت ملت ها در جهت آموزش همگانی نقش مدارس در ارائه خدماتی مانند خدمات بهداشت روانی در امور تحصیل اهمیت روزافزون یافته است. در حال حاضر مدارس با حمایت کامل خانواده و اجتماع بهترین محل برای برنامه های جامع بهداشت روانی به شمار می رود زیرا: تقریبا تمام کودکان در دوره ای از زندگی خود به مدرسه می روند.مدارس قوی ترین سازمان اجتماعی و آموزشی قابل دسترسی برای مداخله هستند.مدارس اثر عمیقی بر کودکان خانواده ها و اجتماع می گذارند.مدارس مانند شبکه ای امن از کودکان در برابر خطراتی که بر یادگیری رشد و سلامت روانی اجتماعی تاثیر می گذارد محافظت می کنند.مدرسه همگام با خانواده نقش تعیین کننده ای در ایجاد یا تخریب عزت نفس کودک و احساس شایستگی آنان دارد.توانایی و انگیزه کودکان برای ماندن در مدرسه یادگیری و استفاده از آموزه هایشان متاثر از سلامت روان آنان است.محیط موسسه آموزشی در سطوح مختلف کودکستان دبستان دبیرستان و دانشگاه از عواملی هستند که تاثیر اساسی در بهداشت روانی افراد دارند. کار آموزش و پرورش در آموزشگاه ها در واقع دنباله کار پرورش شخصیت افراد در محیط خانواده است. کودکان در محیط آموزشگاه ها یاد می گیرند که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشند و نقش خود را در اجتماع ایفا کنند. آنان می آموزند در چه محدوده ای بیندیشند و حس مکاری داشته باشند. این محیط می تواند ارتباط درستی با کودک برقرار کند. او را آماده پذیرش مسئولیت تصمیم گیری و حل مسائل زندگی سازد.کودکانی که تازه به محیط آموزشگاه پا می گذارند مسلما مشکلاتی مانند پیوستگی اخلاقی دارند یعنی هریک از کودکان در محیط خانوادگی خاص خود تربیت شده اند و والدین آنها سلیقه های تربیتی متفاوتی دارند. مربیان و آموزگاران باید با درایت خود این مسائل را درک کنند و کودکان را با محیط جدید تطبیق دهند.آموزشگاه محیطی نیست که فقط مسائل و مطالبی به کودک القا شود; بلکه در این محیط اخلاق و رفتار کودک نیز تکوین می یابد. مهم ترین تمایلات بنیادی کودکان بنا به تعلق داشتن و احساس امنیت ناشی از نیاز به ارزشمند بودن است. کودکی که به مدرسه می رود به دنبال احساس تعلق مشابه آنچه در خانه تجربه کرده است می گردد و در صورتی که در خانواده به این احساس دست نیافته باشد در پی جبران آن در مدرسه است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بهداشت روانی

دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان دانشگاههای هنر و پیام نور

اختصاصی از زد فایل دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان دانشگاههای هنر و پیام نور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه
اگر چه برای سلامت روانی تعاریف مختلفی ارائه شده است و از سوی افراد و مجامع علمی مختلف تعاریف متفاوتی ارائه شده است ولی همگی بر این نکته تأکید دارند که شخصی را می توان سالم دانست که از نظر جسمی و روانی در شرایط مساعد و مطلوبی قرار داشته باشد.
در برخی موارد و مطالعات برای بررسی و سنجش میزان سلامت روانی از مطالعات
همه گیر شناسی استفاده می شود. برای تغییر در میزان و شدت سلامت روانی در افراد همواره دلایل و متغیرهای متفاوتی شناسایی شده است. عواملی چون بیماری یا فوت یکی از بستگان ، تغییر شغل، مسائل اقتصادی، ویژگیهای جسمانی و ... که در مواجهه با چنین شرایطی از روشهای مقابله ای و پیشگیرانه در سطوح مختلف برای بهبود سلامت روان در افرادجامعه استفاده می شود.
در بحث راجع به سلامت روانی و عمومی در بین مراکز و ادارات دولتی و خصوصی و بررسی تمام جنبه ها و رویدادها و حالات تندرستی کارکنان چنین مراکزی یکی از مسائل مورد توجه محققان و همه گیر شناسان می باشد. بخصوص اینکه این بررسی ها در مراکزی انجام پذیرد که نقش خاصی در اجتماع دارند و افکار عمومی جامعه نسبت به آنها نظر مثبتی داشته و توجه خاصی را به خود جلب کرده باشند. مؤسساتی چون دانشگاهها و مراکز آموزش عالی که رفتار کارکنان آنها همواره از سوی دانشجویان و مراجعه کنندگان به آنها مورد توجه است و رفتار آنها به دقت مورد بررسی قرار می گیرد و نوع تعامل کارکنان یا دیگران در چنین مراکزی همواره مورد توجه قرار داشته و از حساسیت خاصی برخوردار می باشد.
در بحث راجع به سلامت روان کارکنان دانشگاهها و مقایسه آنها با یکدیگر عوامل متعددی هستند که می توانند بر میزان سلامت روانی آنها تأثیر گذار باشند مثلاً موقعیت فیزیکی، شهرت و اعتبار محل مورد نظر، سن ، جنس، و نوع اشتغال کارکنان در چنین مراکزی را می توان نام برد. که در این تحقیق به بررسی بعضی از این عوامل می پردازیم: البته با توجه به اهمیت بالای همه گیر شناسی بیماریهای روانی به خصوص همه گیر شناسی در ارتباط با سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی بخصوص مراکز آموزش عالی این نوع مطالعات در ایران کمتر انجام پذیرفته است که عوامل بسیاری از قبیل حساسیت زیاد،
وقت گیر بودن، داشتن هزینه های سنگین ، مطالعاتی و از طرف دیگر عدم شناخت کافی نسبت به اختلالات روانی و عوارض و پیامدهای آن بر روی رفتارهای فردی و عملکرد اجتماعی و تأثیرات زیانبار آن بر محیط های خانوادگی در این بابت تأثیر گذار بوده است با امید به این که دست اندرکاران مسائل بهداشتی و وزازت آموزش و تحقیقات و فناوری امکانات لازم را در این زمینه مبذول دارند تا شاهد پژوهشهای بیشتری در مورد سلامت روان کارکنان مراکز آموزش عالی درمناطق مختلف کشور باشیم.

 

بیان مسأله
آیا سلامت روانی در بین کارمندان دانشگاههای مختلف متفاوت است؟
بیماریهای روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارد. و این خطری است که بشر را تهدید می کند. عدم سازش و وجود اختلالات رفتاری در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است و در هر طبقه و صنفی و هر گروه و جمعی اشخاص نامتعادلی زندگی می کنند. بنابراین در مورد همه افراد اعم از کارگر، دانش پژوه، پژشک ومهندس و زارع، استاد دانشگاه و... خطر ابتلاء به ناراحتی های روانی وجود دارد. به عبارت دیگر هیچ انسانی در مقابل این امراض مصونیت ندارد ( شاملو، 1382).
مسأله سلامت روان و بیماری روانی امروزه هر لحظه اهمیت بیشتری پیدا می کند بخصوص اینکه مشخص شده است که بسیاری از بیماری های جسمانی ریشه در مسائل روانی دارند.
با مشخص شدن اهمیت سلامت روان نیز هر لحظه بر میزان مطالعات و بررسی هایی که با هدف سبب شناسی و یا مشخص کردن میزان شیوع اختلالات روانی در سطح اجتماع انجام می پذیرد افزوده می شود که در همین راستا می توان به مطالعاتی که در نیوهان، مانهاتان، نیویورک، استرالیا، اسپانیا که توسط افرادی همچون گلدبرگ، کارنویوسکی، گیر، وارکوئر، و نکردف ، در خارج از کشور انجام شد و نیز مطالعاتی که توسط باش، داویریان، باقری، بهادرخان که در مناطق مختلف ایران انجام شده است اشاره کرد. که نتایج تحقیقات آنان نشان دهنده شیوع اختلالات روانی و رفتاری در همه سطوح جامعه و تحت تأثیر متغیرهای مختلفی همچون جنسیت است.
بررسی هایی که در رابطه با سلامت روان انجام شد نشان می دهند که اولاً متغیرهای مختلفی همچون سن،جنس، وضعیت اقتصادی ، وضعیت جسمانی و ... می توانند بر میزان سلامت روانی افراد تأثیر گذار باشند دوم اینکه هرگونه تغییری در میزان سلامت روان افراد
می توانند تأثیرات زیادی و حتی جبران ناپذیری از خود به جای بگذارد و درمان و رفع چنین اختلالاتی هزینه های بسیاری بر فرد در اجتماع تحمیل می کند. بطور مثال سازمان بهداشت جهانی در ارتباط با خودکشی اعلام داشته است که بار مالی ناشی از کارافتادگی در بیماری روانی تاحدی است که این اختلال را همسطح بیماریهای قلبی و سرطان قرار
می دهد.
این نکته بسیار واضح است که اختلالات روانی از یک طرف باعث از کار افتادگی نیروی کار می شوند و از سویی دیگر برمیزان بیماریهای جسمانی مزمن مثل سرطان بیماریهای قلبی و عروقی و دیابت و ایدز تأثیر می گذارند و ازآنها تأثیر می پذیرند و عدم توجه به اختلالات روانی پیش آگهی این بیماریها را هم ضعیف می کند. اما یکی از مسائلی که در ارتباط با سلامت روان امروز مورد توجه قرارگرفته است، اشتغال و شرایط و ویژگیهای محل کارمی باشد. نظامهای اداری، شرایط کاری ، نوع اشتغال، طول مدت و نوع کار، شیفت کاری و ... از جمله مسائلی هستند که می توان آنها را در ارتباط با هر سازمان و اداره بخصوص در ارتباط با مدارس و مراکز آموزش عالی بررسی کرد. مراکز آموزش عالی و دانشگاهها از این جهت که بعنوان عالیترین مراکز آموزشی در هر کشور شناخته
می شوند، انتظار می رود که شایسته ترین رفتارها را از خود بروز داده و از بهترین شرایط جسمی و روحی برخوردار باشند و وجود هر گونه ناراحتی جسمی و روحی باعث افت کارایی در میان کارکنان مراکز آموزشی می شودکه خسارات و ضرر و زیانهای جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت . واضح است که مقامات دولتی و مدیران ارشد چنین مراکز و سازمانهایی لازم است که توجه خاصی به وضعیت بهداشت روانی کارکنان خود داشته باشند و میزان سلامت روانی کارکنان را مورد بررسی قرار دهند و به نتایج حاصله توجه خاصی نشان دهند و با ارائه و تنظیم برنامه ها و راهکارهایی جدیدتر و ایجاد تغییراتی در محیط ، میزان و شرایط کاری کارکنان در جهت بهبود و ارتقاء سطح کیفی و کمی خدمات خود به مراجعه کنندگان گامهایی اساسی بردارند.
اهمیت و ضرورت تحقیق
این نکته بسیار واضح است که بیماریهای روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته اند و هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارند و خطر ابتلاء به بیماریهای روانی همه افراد جامعه از هر طبقه و صنفی و از هرگروه و جمعی که باشند را تهدید می کند. تحقیقاتی که در گذشته توسط محققان بسیاری و در نقاط مختلفی ازدنیا انجام شده است همواره بر وجود بیماریهای روانی در همه جوامع تأکید داشته اند. بطور مثال ساترلوئیس ( 1993 ) در کنفرانس جهانی حقوق بشر تعداد بیماران روانی را در سرتاسر جهان بیش از نیم میلیارد نفر گزارش کرد که تقریباً نیمی از این بیماران از خدمات بهداشتی و درمانی لازم محروم
بوده اند. سازمان بهداشت جهانی در سال 1993 شایعترین بیماریهای روانی را در سرتاسر جهان به ترتیب افسردگی اضطراب و بیماریهای روان تنی معرفی نموده است
( فخریان ،1375 ).
در ایران نیز پژوهشی هایی در زمینه همه گیر شناسی بیماریهای روانی انجام شده است. بطور مثال در پژوهشی که توسط باش و همکاران در سال 1342 انجام گرفت شیوع این بیماری را در افراد بالای 5 سال 9/11 درصد گزارش کرد و در پژوهشی که در مناطق شهری و روستایی کشور در سال 1378 انجام گرفت شیوع کلی بیماریهای روانی را
21 درصد نشان داده که شیوع بیماریهای روانی در زنان بیشتر از مردان است . با دقت به نتایج تحقیقات گذشته که شیوع بیماریهای روانی در اجتماع را در سطح بالایی نشان
می دهند و با ذکر این نکته که کارکنان شاغل در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و همچنین دانشجویان و افراد مراجعه کننده به چنین مؤسساتی جمعیت کثیری از افراد جامعه را تشکیل می دهند و از دیگرسو دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی همگی از نظر شهرت و اهمیت وسعت، تعداد کارکنان و دانشجویان و بالاخره از نظر امکانات و تسهیلات با یکدیگر برابر نیستند این ضرورت احساس می شود که پژوهشی در زمینه بررسی سلامت روانی کارکنان مؤسسات آموزش عالی و مقایسه آنها بایکدیگر انجام پذیرد که ضمن پاسخگویی به سئوالان محقق بتوانیم به شناسایی عوامل خطر زایی که سلامت روانی کارمندان و کارکنان چنین مؤسساتی را تهدید می کنند پرداخته و در جهت رفع موانع و مشکلات قدم برداریم و در کل اقدامات پیشگیرانه را در جهت کاهش میزان بروز بیماریهای روانی در سطح اجتماع و متقابلاً در سطح مؤسسات آموزش عالی و دانشگاهها برداشته و سطح سلامت روان را در این قشر از جامعه افزایش داده و در جهت رشد و شکوفایی هر چه بیشتر اجتماع قدم بر داریم.

اهداف تحقیق
هدف کلی
هدف اصلی از انجام این تحقیق بررسی میزان تفاوت سلامت روانی کلیه افرادی است که در دو دانشگاه هنر و پیام نور نیشابور مشغول به فعالیت می باشند.
اهداف جزئی
1 ـ بررسی تفاوت کارکنان دو دانشگاه در میزان سلامت روان
2 ـ بررسی تفاوت سلامت روانی با نوع فعالیت ( اداری ـ خدماتی ) در کارکنان دو دانشگاه
3 ـ بررسی تفاوت دو جنس در میزان سلامت روان در بین کارکنان دانشگاه
4 ـ بررسی رابطه سن با سلامت روان در کارکنان دو دانشگاه
5 ـ بررسی رابطه مدت فعالیت با سلامت روان در کارکنان دو دانشگاه


سئوالات تحقیق
1 ـ آیا میزان سلامت روانی در بین کارکنان دو دانشگاه متفاوت است ؟
2 ـ آیا میزان سلامت روانی در کارکنان زن و مرد دو دانشگاه متفاوت است ؟
3 ـ آیا میزان سلامت روانی در بین کارکنان بخشهای اداری و خدماتی در دو دانشگاه متفاوت است ؟
4 ـ آیا بین سن و سلامت روانی در کارکنان دو دانشگاه رابطه وجود دارد ؟
5 ـ آیا بین میزان سلامت روانی و مدت فعالیت در دو دانشگاه رابطه وجود دارد؟

 


متغیرهای تحقیق
متغیر وابسته : سلامت روانی
متغیر مستقل : نوع دانشگاه ، جنسیت ، نوع فعالیت ، سن ، مدت فعالیت .
متغیر مزاحم : میزان درآمد، تعداد فرزندان، طبقه اقتصادی، میزان تحصیلات.

 


تعاریف مفهومی و عملیاتی
سلامت روانی : فرهنگ روانپزشکی کمپبل این اصطلاح را احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است ( پورافکاری، 1373).
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس سلامت روان را « استعداد روان برای هماهنگ خوشایند و مؤثر کارکردن » برای موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعامل خود توانایی داشتن تعریف کرده است ( گنجی، 1376).
در این پژوهش کسی دارای سلامت روان است که در آزمون سلامت عمومی نمره کمتر از 24 کسب کرده باشد .
فعالیتهای اداری
به فعالیتهایی اطلاق می شود که افراد شاغل در آن فعالیت های خدماتی نمی پردازد بلکه تنها به انجام امور اداری و حسابداری می پردازد و افرادی همچون رئیس معاون، حسابداران و کارمندان دبیرخانه و آموزش را شامل می شود.
فعالیتهای خدماتی
افرادی که بر اساس حکم کارگزینی به ارائه خدمات به دیگر بخشهای سازمان و کارکنان اداری و ... می پردازند. شاغل خدماتی یا کم خطر به افرادی همچون : آبدارچی، منشی، تلفنچی، نگهبان و راننده سازمان و ... اطلاق می شود.

 


فصل دوم
پیشینه تحقیق
و
پایه های نظری

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مفهوم سلامت روان
Mental healt: فرهنگ روانپزشکی کمپل این اصطلاح را در احساس رضایت بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است (پورافکاری، 1373) .
اما برای این اصطلاح از سوی صاحب نظران تعاریف متفاوتی ارائه شده است بطور مثال :
کارل منینجر : سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حد اکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر گردد ، تعریف می کند.
واستون : رفتارهای عادی را که از سوی افراد عادی سر می زند را نشانه ای از سلامت روانی می داند .
کینز برگ : سلامت روان را تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی ، عشق ، کار و تفریح می داند . به نظر وی استعداد یافتن در ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خردسند ، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است (میلانی فر ،1370).
سازمان بهداشت جهانی سلامت روان چنین تعریف می کند « سلامت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می گیرد و سلامت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی روانی و جسمی بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست (حمزه گنجی ،1376).
انجمن کانادایی بهداشت روانی سلامت روان را در سه قسمت تعریف کرده است
1ـ نگرشهای مربوط به خود : که مواردی همچون : تسلط بر هیجانهای خود ، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیها را شامل می شود .
2ـ نگرشهای مربوط به دیگران : که علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه ، احساس مسولیت در مقابل محیط انسانی و مادی جزئی از آن نام برد .
3ـ نگرشهای مربوط به زندگی : که پذیرش مسولیتها ، ذوق توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم و ذوق خوب کار کردن را شامل می شود .
به نظر می رسد که هر تعریف گوشه هایی از واقعیت را به همراه دارد و تعریف های سازمان جهانی بهداشت و انجمن بهداشت روانی کانادا جامعتر باشد ( احمدوند، 1382).

 


تاریخچه سلامت و روان در جهان
مسئله بیماریهای روانی و سلامت روان یکی از مسائلی است که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و همیشه مورد توجه قرار گرفته است . این مسئله از زمانی که بشریت زندگی اجتماعی را شروع کرد بیشتر نمایان شده است (میلانی فر، 1370).
در طول تاریخ برای بیماریهای روانی نامهای مختلفی ذکر شده و تا قبل از میلاد مسیح رفتار جنون آمیز به عنوان تنبیهی بود که در مقابل توهین به خدایان صورت می گرفت و همچنین واژه جن زده در مورد این بیماران تاریخ کهن دارد که برای درمان آن از سحر و جادو استفاده می شده که هنوز هم این نگرش غلط در بسیاری از کشورهای و بخصوص مناطق روستایی وجود دارد (فخریان ، فولادی، 1375).
در زمینه درمان بیماریهای روانی و اعتقاد به مبانی عضوی بیماریهای روانی قدیمی ترین اطلاعاتی که در دست است مربوط به تمدن قدیم مصر و دوران ایمهوتپ مصری است که به عنوان مظهر حرفه پزشکی در دو هزار سال قبل از بقراط شناخته می شود .
اما اولین پزشکی که به طبیعت آدمی و بیماریهای روانی از دیگاه علمی نگریست و در حقیقت او را باید پدر علم پزشکی به حساب آورد بقراط(377ـ 460 ق ـ م) بود
(محرری، 1373).
بقراط بیماریهای روانی را ناشی از عدم تعادل اخطاط چهارگانه (سودا، صفرا ، خون ، بلغم)می دانست .
او مغز را به عنوان عامل هوشیاری و مهمترین عضو بدن می دانست و حملات صرع را علت آسیب مغزی می دانست . او همچنین درباره افسردگی ، حالات گم گشتگی ، ترسهای غیر منطقی روان پریشی و هیستری مطالبی نگاشته است ( فخریان ، فولادی 1375).
در مورد نظریات بقراط باید گفت که او به طور کلی از دخالت دادن جن و
جن شناسی در امر پزشکی خود را به دور می داشت . و در زمینه بیماریهای روانی به گفته
فیثاغورت که مغز را مرکز فرماندهی و مسئول خوشی ها و ناخوشی ها می دانست صحه گذاشت . افلاطون (347ـ 429 ق.م) بدین موضوع توجه کرده بود که رفتار بشریت تأثیر و نتیجه احتیاجات جسمانی و غرائز اوست . ارسطو در دنباله نظریه بقراط درباره اخلاط چهارگانه برای هر کدام از آنها یک سلسله ویژگیهای روانی قابل می شد و بالاخره جالینوس با توجه به فرضیه های که درباره علم تشریح وضع نمود بدین نکته رسید که بیماری دماغ موجب بروز اختلال و یا بیماری های روانی است .
بالاخره با مرگ جالینوس در سال 201 میلادی روزگار تیره و تار علم امراض دماغی آغاز گردید و نظریات بقراط و پیروان او در یونان و روم که در حقیقت بسیاری از نظریات
امروزی ما درباره ناخوشی ها روانی پیش بینی کرده بود در میان ابرهای سیاه موهومات و خرافات ناپدید کرد و بیشتر پزشکان دوباره به روشهای جن گیری و طلسم و مانند آن بازگشتند . این امر در تمام قرون وسطی ادامه داشت تا اینکه از اواخر قرن 15 میلادی جنبشهای افشاگرانه بر عیله جن و جن گیری و جادو و طلسم بوسیله باراکوس (1541ـ 1493 م) جان ویر (1588ـ 1515م) و ویرجنیا اسکات (1599ـ 1538م) آغاز و به دنبال آن اکتشافات و پیشرفتهای علمی روشنگر همه جنبه های پزشکی از جمله روانپزشکی گردید (محررّی ، 1376).
در ادامه همین تلاشها در قرن 17 ارتباط بین جسم و روان و محل این ارتباط در سلسه اعصاب مورد بحث قرار گرفت و درکارت و مالپکی و . . . مراکزی برای این ارتباط تعیین کردند .
در اواخر 18 و در اوایل قرن 19 می توان از کارهای فلیپ پنیل در فرانسه (1826ـ1745) ویلیام توک در انگلیس ، ون سنزوکیارگی در ایتالیا و بنیامین راش و دورتی دیکس (1884ـ1802) در آمریکا . در درمان بیماران روانی و رهایی آنها از بند وغُل و زنجیر تلاش نمودند ، نام برد (میلانی فر،1370).
در قرن بیستم افرادی چون فروید ، آدلر ،آلیس و یونگ و . . . به ارائه نظرات و دیدگاههای مختلف درباره علت بیماریهای روانی پرداختند .
فروید انسان سالم را کسی می داند که مراحل رشد جنبی را با موفقیت گذرانده باشد و سلامت روانی را ناشی از تعادل و هماهنگی بین نهاد ، من و من برتر و همچنین سطوح خودآگاهی و ناخودآگاهی می داند و بهم خوردگی این تعادل را بیماری تلقی می کند .
آدلر بیماری روانی را تلاش برای رهایی از تمام محدودیتهای جامعه می داند .
تلاشی که به علت یأس ، احساس حقارت ، قصور در یادگیری ، همچنین به خاطر ادراکها و تصورات منحرف بوجود می آید (فخریان ، فولادی، 1375).
آلیس که روان درمانگر معاصر است علت بیماری را ناشی از تصورات نادرست می داند . و کسی را سالم می داند که افکار صحیح را جانشین تفکرات نادرست نماید .
همین ارائه تئوریهای مختلف درباره روانکاوی ، روانپزشکی ، دینامیک ، ژنتیک ، بیولوژی ، ارتباط جسم و روان ، تئوریهای سرشتی ، مطالعه اثرات الکترو شوک و عمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی بر اهمیت توجه به بیماریهای روانی و درمان آن افزود و باعث شد که در سال 1930 اولین کنکره بین المللی بهداشت روانی با مشارکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شده و مسائل کشورها در مورد مطالعه قرار گرفت .
در سومین کنکره بین المللی بهداشت روانی که در سال 1948 در لندن تشکیل شد ، فدراسیون جهانی بهداشت روانی بنیانگذاری شد . در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی در آمد و سازمان جهانی در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روانی را برعهده گرفت و روز هفتم آوریل برابر با 18 فروردین روز جهانی بهداشت اعلام گردید ( میلانی فر، 1370 ) .
تاریخچه سلامت روان در ایران
اولین دوران عظمت پزشکی ایران اواسط هزاره اول قبل از میلاد مسیح شروع و در زمانی که قسمت عمده خاورمیانه تحت نفوذ امپراتوری ایران قرار داشت به نقطه اوج رسید .
ابتدائی ترین اطلاعاتی که درباره ی فلسفه در ایران قدیم در دست است مربوط می شود به زند ، اوستا و وندیداد که مجله اخیر الذکر مجموعه ای است از قوانین ضد شیطانی . در فرهنگ ایران شناخت بیماریهای روانی و رفتار غیر عادی سابقه ای دور و دراز دارد . اگر کلمه دیوانه را بعنوان اسم عام بیماری روانی و رفتار غیر عادی قبول کنیم قدمت این آشنایی تا قبل از روزگاری که اقوام هند و ایرانی با هم در یک جا زندگی می کردند کشیده می شود (محرری، 1373).
در قدیمی ترین متونی که از ایران باستان به جای مانده متنی است از گزیده های زاد اَسپرم درباره ساخت مردان ، که ساختمان بدن انسان را به چهار قسمت تقسیم کرده است : تنی ، جانی ، دانشی ، روانی ، که جزئیات ساختمان بدن و روان آدمی در زیر یکی از چهار قسمت مزبور تقسیم بندی شده است (محرری، 1373) .
در زمان ساسانیان در جندی شاپور اهواز برای بیماران روانی مکان خصوصی ترتیب یافته بود و حتی قبل از آن نیز در ایران مدارس پزشکی وجود داشته و از کتابهای یونانی به صورت ترجمه در این مدارس استفاده می شده است (فخریان ،فولادی 1375).
در مکتب اسلام، هم معیارهای بیماری روانی و حداقل سلامت روانی و هم معیارهای
ایده آل تعریف شده است . حتی پیامبر اسلام از کاربرد لغت مجنون برای افرادی که تظاهرات روانی دارند اکراه دارند و این افراد را تنها بنام بیمار می خوانند (حسینی، 1372).
تعالیم عالیه قرآن شریف و سایر کتاب های مذهبی از قبیل نهج البلاغه ،نهج الفصاحه ، صحیفه سجادیه و متون اسلامی فارسی معتبر چون : اخلاق ناصری و کیمیای سعادت ،الانسان الکامل ، اندیشه های مدینه فاضله ، مرصاد العباد و سایر نوشته و اشعار عرفا ، گرایش به پاکی و آئین جوانمردی که همگی متأثر از کتاب آسمانی است هم جنبه شناخت نفس را داشته و هم جنبه اصلاح و درمان رفتارهای غیر عادی و تعیین راه و
رسمی بهتر برای خوب زیستی و پیشگیری از بیماریها و اختلافات و انحرافات روانی را دارد (محرری 1373).
در میان دانشمندان اسلامی محمد زکریای رازی و ابو علی سینا دو تن از کسانی بودند که به درمان بیماری های روانی پرداخته و حتی در این زمینه کتابهایی هم نوشته اند .
زکریای رازی علل مغزی را ، برای بیماریهای روانی بیان می کند و ابراز می دارد «هرگاه مزاج مغز دگرگون شود واکنشهای روانی هم به سبب آن دگرگونی تغییر خواهد»کرد او به طور کلی انواع اختلالهای روانی را سه گونه می داند :
1ـ اختلال ادراک همراه با سالم بودن تفکر .
2ـ اختلال تفکر همراه با سالم بودن ادراک .
3ـ اختلال تفکر همراه با اختلال ادراک .
زکریای رازی نوع سوم را شدید تر می داند ، وی همچنین در کتاب الحاوی خود در ارتباط بازوال عقل در مورد مانیا ، مالیخولیا نظراتی بیان کرده که قابل قبول روانپزشکی نوین است .(فخریان ، فولادی 1375).
از آنچه که گذشت چنین بر می آید که به طور کلی برداشت حکما و پزشکان ایرانی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام از لحاظ شناخت و درمان بیماری برداشتی واقع بینانه بوده و آنها به جنبه های ارگانیک و روانی ، هر دو واقف بودند ( محرری، 1373).
در ایران نیز از همان ابتدا بیمارستان ها و مراکزی برای درمان و نگهداری بیماران روانی وجود داشته است . بطور مثال در قرن پنجم هجری در دارلعباده یزد مرکز بزرگ پزشکی به نام دارلشفا وجود داشته، مجهز به بخشهای مختلف که به آنها مجلس المجانین یا محفل المجانین می خواندند . و حتی در دیگر بیمارستانهای اسلامی ایران از قصه گویان و نقلان برای مشغول نگه داشتن بیماران استفاده می کردند(محرری، 1373).
در تاریخ معاصر ایران نیز در سال 1276 به زمان خواجه شمش الدین محمد صاحب دیوان دارالشفایی در یزد و در باغی بزرگ بنا شد .
در سال 1297 نگهداری و سرپرستی بیماران روانی و جلوگیری از حوادث ناگوار به شهربانی واگذار شد و باغی در اکبرآباد تهران به صورت دارلمجانین به عنوان اولین بیمارستان روانی تهران بکار گرفته شد .
در سال 1300 در زمان صدارت سید ضیاء الدین طباطبایی مدیرت و اداره دارلمجانین از شهربانی به شهرداری منتقل شد . در سال 1310 اولین متخصص اعصاب و روان در بیمارستان مشغول به کار گردید . در سال 1338 اداره بهداشت روانی در ادراه کل بهداشت و ادارات بهداری تشکیل شد . در سال 1355 پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی تمام مراکز وابسته به بیمارستانهای روانی به انجمن توان بخشی و وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی منتقل شد .
در اردیبهشت سال 1358 پس از ادغام سازمان توان بخشی فعالیت بهداشتی و درمان این سازمان به سازمان های بهداری منطقه ای تهران و فعالیت آموزشی آن به انستیتو روان پزشکی تهران واگذار شد که این انستیتو فعلا جزء دانشکده علوم پزشکی ایران فعالیت آموزشی پژوهشی و طرح برنامه ریزی و مشورتی درباره مسائل بهداشت روانی را بر عهده دارد ( میلانی فر، 1370).

 


سلامت روان از دیدگاههای مختلف
1ـ از نظر آمار دانان
کسانی که با آمار سر و کار دارند برای تعریف افراد بهنجار از میانگین یا منحنی توضیع عمومی استفاده می کنند و افراد جامعه را با خصویات افراد میانگین مقایسه می کنند . این روش جنبه آماری دارد و فاقد جنبه ی بالینی و درمانی است برابر این دیدگاه کسانی که از میانگین جامعه انحراف دارند از بهداشت روانی بهرمند نمی باشند ( احمدوند، 1382).
2ـ از نظر پزشکان
پزشکان سالم بودن را نداشتن علایم بیماری تلقی می کنند . این استدلال در مورد برخی از بیماریهای جسمی نظیر بیماریهای عفونی ممکن است صدق کند ولی در مورد بیماریهای روانی قابل تعمیم نیست(میلانی فر، 1370).
3ـ روانپزشکان
اکثر روانپزشکان توانایی سازش با محیط، انعطاف پذیری ، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجهه با محدودیتهای و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی در خانواده و اجتماع و به اصطلاح سازش با محیط است (احمدوند، 1382).
روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که بین رفتار و کنترل او در برخورد با مشکلات اجتماعی تعادلی وجود داشته باشد . انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم تلقی می شود . برابر این نگرش سیستمی عوامل متنوع زیستی انسان برعوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و برعکس از آن اثر می پذیرد . از این رو در بهداشت روانی آنچه مورد بحث قرار می گیرد پدیده های است که در اطراف انسان وجود دارد و بر کل سیستم او تأثیر می گذارند و یا از آن متأثر می شوند ( میلانی فر، 1370).
4ـ نظر روانکاوان
روانکاوان که روی شخصیت ایده آل تکیه دارند «من» را واسطه بین خواسته های « نهاد» و کنترل نظارت « من برتر» دانسته و سلامت روان را میانجیگری درست و منطقی بین دو قدرت «نهاد » و «من برتر » تلقی می کند ( میلانی فر، 1370).
« من باید بتواند بین تعارضهای نهاد و من برتر تعادل ایجاد کند و چناچه از عهده برقراری تعادل لازم بر نیاید بهداشت روانی به هم می خورد و شخص دچار مشکل روانی
می گردد( احمدوند،1382).

 


سلامت روانی از نظر مکاتب مختلف
1ـ مکتب زیست گرایی
مکتب زیست گرایی در مطالعه رفتار انسان بیشترین اهمیت را بر بافتها و اعضای بدن قائل می شود . این مکتب که پایه اصلی روانپزشکی را تشکیل می دهد ، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد نه بهداشت روانی زیرا بیماری روانی جزء سایر بیماریها به حساب می آورد .
دیدگاه روانپزشکی برای تبیین بیماری روانی بر پدیده ها و اختلالها فیزیولوژیک اهمیت
می دهد . این دیدگاه از علم پزشکی الهام می گیرد . زیرا علم پزشکی معتقد است که بیماری جسمی در اثر بی نظمی در عملکرد یا در خود دستگاه بوجود می آید .
از نظر این دیدگاه اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود به این دلیل خواهد بود که دستگاه روانی او اختلال پیدا کرده است . بنابراین فرض بر این است که در آینده نوعی نقص در دستگاه عصبی کشف خواهد شد و همه اختلالهای فکری و رفتاری بر اساس آن قابل تنظیم خواهد بود .
دیدگاه روانپزشکی درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد . طبق این دید « سلامت روانی عبارت است از نظام متعادلی که خوب کار می کند، اگر تعادل به هم بخورد بیماری روانی ظاهر خواهد شد (گنجی،1376).
2ـ مکتب رفتار گرایی
مکتب رفتار گرایی معتقد است که سلامت روانی به محرکها و محیط وابسته است .
این دیدگاه سعی دارد رفتار را با عبارات عملیاتی تعریف کند . بنابراین رفتارگرایان برای آن که از رفتار دید عینی بدهند بر مشاهده رفتار و تعادل بین آن و محیط تأکید می کنند . بدین ترتیب آنچه را که مثل سایر رفتارها آموخته شده است . مسلما این رفتار با رفتاری که در برخی از موقعیتها بطور طبیعی اتخاذ وپذیرفته می شود ، مطابقت نمی کند . با این همه رفتار آموخته شده ای است.آنان معتقدند که رفتار ناسازگار مثل هر رفتار دیگر بر اثر تقویت آموخته می شود . بنابراین از دید رفتارگرایی سلامت روانی رفتاری است که محیط معینی ، با نوعی بهنجاری رفتاری سازگار باشد (گنجی، 1376).
3ـ مکتب روانکاوی
زگیموند فروید بنیانگذار روانکاوی یک پزشک بود به همین دلیل روانکاوی به آسانی از طرف روانپزشکی پذیرفته شده است . البته بین این دو شباهتهایی وجود دارد و روانکاوی مثل زیست گرایی بر مفهوم تعادل بین ساختها ، تشخیص و درمان استوار است . روانکاوی معتقد است که شخصیت فرد از سه عنصر نهاد ، من و من برتر تشکیل شده است . نهاد تنها عنصر ذاتی شخصیت است : عنصری که به هنگام تولد حضور دارد نهاد منبع همه نیروهای غریزی فرد است و از اصل کسب لذت پیروی می کند .« من» از تولد به بعد همراه با رشد کودک ساخته می شود و از اصل آرمانی و از کمالجویی پیروی می کند . من برتر برای فرد وجدان اخلاقی فراهم می آورد . بعضی از روانکاوان معتقدند که سلامت روان زمانی حاصل می شود که «من» با واقعیت سازگار شده و تکانشهای غریزی نهاد به کنترل درآید.
برخی دیگر از روانکاوان می گویند که فرد باید بتواند بین سه عنصر شخصیت تعادل برقرار کند بنابراین اگر بین نهاد و من برتر تعارض بوجود آید بیماری روانی ظاهر خواهد شد و بر حسب اینکه در مقابل یک من برتر خیلی قوی یا یک نهاد خیلی قوی قرار گرفته باشیم بیماری روانی به صورتهای مختلف ظهور خواهد کرد .(گنجی،1376)
4 ـ مکتب انسانگرایی
یکی از مشهورترین روانشناسان انسانگر آبراهام مزلو است . وی معتقد است که نیازهای انسان متناسب با نیرومندی به پنج طبقه تقسیم می شود . به عقیده او « بهداشت روانی عبارت است از حالات کسی که از نظر نیازهای بنیادی آنقدر ارضا شده است که می تواند برای خود شکوفایی انگیزه داشته باشد . مفهومی که مزلو از سلامت روانی دارد بر رشد فرد جهت خود شکوفایی تأکید می کند . هر عاملی که نیروی خود شکوفایی را به حرکت درآورد فرد را در جهت سلامت روانی و خلق نیازهای بالاتر هدایت خواهد کرد . برعکس کسی که تمام تلاشهای او به ارضای نیازهای زیستی محدود شود رشد نخواهد یافت و به بهداشت روانی کامل نخواهد رسید . (گنجی،1376)
5ـ مکتب بوم شناسی
بوم شناسی یعنی مطالعه محیطهای زندگی موجودات زنده و مطالعه روابط این موجودات با یکدیگر و با محیط برابر این دیدگاه عوامل موجود در محیط فیزیکی مثل سر و صدا یا آلودگی صوتی ، آلودگی هوا ، زیادی جمعیت ، کوچکی محل سکونت و . . . می تواند سلامت روانی فرد را به خطر اندازند (گنجی، 1376) .
اصول سلامت روانی
همانطور که می دانیم هدف از سلامت روانی ارشاد و راهنمایی و آشنا ساختن مردم به اصول و روابط صحیح انسانی و برحذر داشتن آنها از مخاطراتی است که سلامت روان را تهدید می کند . این منظور بوسیله ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل می گردد و چون بهداشت روانی هم افراد اجتماع را منفرداً و هم به طور دسته جمعی در بر می گیرد ، لذا اصل کلی برای ایجاد سلامت روانی ، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است و برای نیل به این منظور اصول زیر را باید بکار برد .
1ـ اعتماد به نفس و احترام به شخصیت خود و دیگران
یکی از شرایط اصولی سلامت روانی احترام به شخص خود است و اینکه خود را دوست بدارد و بالعکس یکی از علائم بارز غیر عادی بودن تنفر از خویشتن است .
فرد سالم احساس می کند که افراد اجتماع او را می پسندند و او نیز به نظر موافق به آنان
می نگرد و برای خود احترام قائل است . شخص غیر عادی به این طریق عکس العمل نشان نمی دهد. او معمولاً بدبین است و اذعان می کند که هیچ وقت دوست واقعی در زندگی نداشته و خود نیز به کسی اعتماد ندارد . به علاوه برای خود نیز ارزشی قائل نیست اصول سلامت روانی مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب شخصیت آنها براساس این اصول باید نسبت به دیگران اغماض و بردباری داشت و بعوض تنبیه ، تشویق را پیشه کرد و خلاصه اینکه برای شخصیت افراد احترام قائل شد . بکار بردن این اصول استفاده شایان در بردارد و هر فردی از هر طبقه با صنفی که باشد می تواند به افراد جامعه کمک فراوانی نماید .
2ـ شناختن قدرت و شایستگی ها و محدودیت ها در خود و افراد دیگر
یکی دیگر از اصول بهداشت روانی این است که شخص با واقعیت زندگی روبرو شود . خود و شخصیت خود را همانطور که هست بشناسد و قبول کند . کشمکش با واقعیت اغلب سبب بروز اختلال روانی می گردد . شخص سالم در عین حالیکه از خصوصیات مثبت و برجسته خود استفاده می کند به محدودیت ها و نواقص خود نیز آشنایی دارد .
پی بردن به شخصیت و قابلیتها و توانایی ها یا خود پنداره از مهمترین مسائل بهداشت روانی است تصور متعادل و مثبت از خود داشتن نشانه سلامت روانی و تصور منفی و نامتعادل از خود به معنای روان ناسالم قلمداد می شود . صمیمیت،محبت،استوار بودن خانواده و روابط صحیح بین اعضای ؛آن باعث ثبات و پایداری خودپنداری شده و بالعکس از هم گسسته شدن خانواده و یا روابط نامطلوب اعضای آن باعث عدم ثبات خودپنداری و از دست دادن اعتماد به نفس شده و شخص در مقابله با مشکلات دچار نگرانی اضطراب و رفتارهای نامناسب می شود .
3ـ دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است
در هر عملی باید اصل علت و معلول حکمفرما باشد زیرا که از نظر علم هیچ پدیده ای خود به خود بوجود نمی آید . در مورد رفتار بشر نیز مانند علوم فیزیک شیمی و بیولوژی برای هر پدیده دلیلی موجود است که روانشناسان نیز به دنبال کشف علل ایجاد این رفتارها هستند . البته در افراد سالم ضرورتی برای دانستن دلایل رفتار خود وجود ندارد ولی در صورتی که همین افراد به اختلالات روانی مبتلا شوند لازم می آید تا از خود سؤال کنند که چرا گرفتار این حالات شده اند زیرا اولین قدم برای از بین بردن اضطراب و تشویش یافتن دلیل آن است
4ـ آشنایی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست
روان و تن پیوستگی دائمی و همیشگی دارند و ناراحتیها و اعمال هر کدام در دیگری اثر قطعی دارد . کسی که از نظر روانی ناراحت است دچار زخم معده ، آسم ، ناراحتی های قلبی و دیابت می شود . پس هرگونه رفتار و ناراحتی تابع تمامیت فرد از نظر روانی و جسمانی است ، پس به علت رابطه نزدیک و مستقیم در بین جسم و روان باید اذعان کرد
همانطور که اختلالات روانی باعث اختلالات جسمانی می شوند ، اختلالات جسمانی نیز ممکن است باعث اختلال روانی بشود . به طور کلی رفتار هر فرد ممکن است علل جسمی ، روانی ، اجتماعی و ... داشته باشد .
5ـ شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می گردد
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به احتیاجات اولیه افراد بشر است . بعضی از این احتیاجات جسمانی است ، مانند : احتیاج به غذا ، آب ، استراحت و گروهی از آنها روانی می باشد مانند احتیاج به پیشرفت ، امنیت و . . . بشر دائماً تحت تاثیر این نیازهاست و به نسبت محرومیت و یا ارضاء آنها رفتار می کند . انسان از بدو تولد به علت این احتیاجات دائماً در کشمکش است و سکون مطلق موقع مرگ به وجود می آید . دانستن احتیاجات نیروهای داخلی نحوه ارضاء و رفع آنها از راههای منطقی ، مطلوب و استفاده از واکنشهای روانی ناخودآگاه در هنگام مواجه شدن با مشکلات و ناکامیها باعث تعادل بیشتر روانی شده و شخص با اطمینان خاطر به زندگی بدون تشویش خود ادامه می دهد (سعید شاملو،1369).

هدف ایجاد سلامت روان
برای ایجاد سلامت روان عوامل زیادی را باید کنترل کرد . سلامت روان را می توان به وسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماری های روانی،عوامل موثر در بروز بیماریهای روانی،تشخیص زودرس بیماریهای روانی ، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت
بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی به وجود آورد .
پس سلامت روان علمی است برای بهزیستی رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشامدهای زندگی،در سلامت روان آنچه بیش از هر چیز مورد نظر است احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است . روی این اصل سلامت روان را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای درست روانی و عاطفی بتوانند به محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نمایند (احمدوند، 1382) .
اگر بخواهیم سطح سلامت اجتماعی جامعه را به حد مطلوبی برسانیم نیاز به یک سری تدابیر و فعالیتهایی داریم که از پیدایش و افزایش بیماریهای عصبی روانی در جامعه جلوگیری کند ، این چنین فعالیت هایی تحت عنوان پیشگیری شناخته می شوند
(میلانی فر،1370) .
فعالیتهایی که تحت عنوان پیشگیری شناخته می شوند به سه بخش تقسیم می شوند :
1ـ پیشگیری اولیه 2ـ پیشگیری ثانوی 3ـ پیشگیری ثالث

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   95 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان دانشگاههای هنر و پیام نور